(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


يكشنبه 24  مرداد 1389- شماره 19717

مسابقه بندگي
مظهر كمال الانقطاع
مهجوريت قرآن
علل و عوامل پايداري در دين
نقش همت بلند و كار بي پايان در ربوبيت الهي



مسابقه بندگي

قال الامام الحسن(ع): ان الله جعل شهر رمضان مضمارا لخلقه، فيستبقون فيه بطاعته الي مرضاته.
امام حسن(ع) فرمود: همانا خداوند ماه رمضان را ميدان مسابقه اي براي آفريدگان خود قرار داده تا با طاعتش براي خشنودي او از يكديگر پيشي گيرند.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- تحف العقول، ص 236

 



مظهر كمال الانقطاع

وكيع، سدي و عطاء كه از مفسران قرآنند از ابن عباس نقل مي كنند، كه دو شتر بزرگ و چاق به پيامبر اسلام(ص) هديه شد، حضرت روي به ياران و اصحاب كرده و فرمود: آيا در ميان شما كسي هست كه دو ركعت نماز همراه با قيام و ركوع و سجود و وضو و خشوع و فروتني اش به جاي آورد و در آن دو ركعت به چيزي از كار دنيا توجه نكند و انديشه اي به قلبش نگذرد تا يكي از اين دو شتر را به او هديه كنم؟
اين مطلب را يك بار و دو بار و سه بار تكرار فرمود ولي كسي از اصحاب به آن حضرت پاسخ نداد تا اين كه علي(ع) از جاي برخاست و گفت: اي پيامبر خدا! من دو ركعت نماز مي خوانم و از تكبيره الاحرام تا پايان سلام به چيزي از امر دنيا توجه نمي كنم و در باطن مطالبي از امور ظاهر به ميان نمي آورم، پيامبر اعظم(ص) فرمود: يا علي! درود خدا بر تو باد، اين نماز را بخوان.
علي(ع) تكبيره الاحرام گفت و وارد نماز شد، چون نماز را به پايان رسانيد جبرئيل نازل شد و گفت: يا محمد! خدايت سلام مي فرستد و مي گويد: يكي از دو شتر را به علي واگذار، پيامبر اعظم(ص) فرمود: من با او شرط كردم كه دو ركعت نماز بجاي آورد و در آن به چيزي از امور دنيا نيانديشد تا يكي از دو شتر را به او واگذارم ولي او در تشهد در درونش به اين انديشه افتاد كه كدام يك از دو شتر را از من بگيرد، جبرئيل گفت: اي محمد! خدايت سلام مي رساند و مي گويد: علي در تشهد به اين فكر افتاد كه هريك را چاق تر و بزرگتر است بگيرد و آن را نحر كند و در راه خدا به اهل استحقاق صدقه دهد، پس انديشه اش در نماز براي خدا بود نه براي خودش و يا براي دنيا. رسول خدا(ص) گريه كرد و هر دو شتر را به علي بخشيد، علي آن دو شتر را كشت و صدقه داد و خدا اين آيه را نازل كرد:
ان في ذلك لذكري لمن كان له قلب او القي السمع و هو شهيد(ق- 73)
بي ترديد در سرگذشت پيشينيان مايه پند و عبرتي است براي كسي كه نيروي تعقل دارد يا با تامل و دقت(به سرگذشت ها) گوش فرا مي دهد در حالي كه حاضر به شنيدن و فراگيري شنيده هاي خود باشد.

 



مهجوريت قرآن

پرسش:
اين كه گفته مي شود قرآن مهجور است و مورد شكايت پيامبر اعظم(ص) از امت خود در روز قيامت قرار مي گيرد چه شاخص هايي دارد و چگونه مي توان مهجوريت قرآن را در هر زمان مورد شناخت و ارزيابي قرار داد؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به اين سؤال ضمن تاكيد بر نص آيه شريفه در مورد شكايت پيامبر اعظم(ص) از امت خود در مورد مهجور نمودن قرآن، به يكي از شاخص هاي مهجوريت يعني عدم تلاوت قرآن توسط مسلمانان اشاره كرديم. اينك در بخش پاياني دنباله مطلب را پي مي گيريم.
2- عدم استماع كلام الهي
نكته اي كه غالبا در ميان مسلمانان رعايت نمي شود، سخن گفتن و گوش نسپردن به آيات خدا در هنگام تلاوت است، اين درحالي است كه خداوند متعال از هرگونه سخن گفتن در وقت تلاوت نهي فرموده است: «و اذاقرئ القرآن فاستمعواله و انصتوالعلكم ترحمون» (اعراف - 204) هنگامي كه قرآن خوانده مي شود گوش فرا دهيد و خاموش باشيد، شايد مشمول رحمت خدا شويد. قرآن كتابي است كه آيات آن را بايد شنيد و در آن انديشه كرد و به كاربست. آنان كه ارزش سخنان خدا را مي دانند در هنگام شنيدن قرآن با گوش جان به آن گوش مي سپارند، چرا كه قرآن كريم، خود ضرورت استماع و لزوم سكوت را يادآور شده و آن را شرط بهره مندي از رحمت خدا دانسته است.

3- عدم تفكر در آيات الهي
قرآن كريم براي هدايت بشر نازل شده است و براي دست يابي به گنجينه هاي ارزشمند آن، بايد خود را مخاطب آيات خدا قرارداده و درباره آن به تفكر و انديشه پرداخت، مومنان راستين و پرهيزكاران واقعي، تلاوت را با تدبر همراه نموده و از سفره رنگين الهي بهره مند مي شوند. امام علي (ع) در نهج البلاغه مي فرمايد: «پرهيزكاران در شب برپا ايستاده مشغول نمازند، قرآن را جزء جزء و با تفكر و انديشه مي خوانند، با قرآن جان خود را محزون و داروي درد خود را مي يابند و هرگاه به آيه اي مي رسند كه ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن مي سپارند. و گويا صداي برهم خوردن شعله هاي آتش، درگوششان طنين افكن است»
قرآن كتاب تدبر است و اكتفا به تلاوت بدون تدبر، نمي تواند انسان را به اهداف قرآن رهنمون سازد. دست يابي به گوهرهاي ناب و ارزشمند اقيانوس قرآن، بدون غواصي و انديشه ورزي ممكن نيست. خداوند در سوره ص آيه 29 مي فرمايد: «كتاب انزلناه اليك مبارك ليدبروا اياته وليتذكر اولواالالباب» اين كتابي است پربركت كه برتو نازل كرديم تا در آيات آن تدبر كنند و صاحبان خرد از آن پندگيرند.

4- مهجوريت قرآن در عمل
تمام مراحل ومراتب ارتباط با قرآن اعم از آموزش، قرائت، تدبر، انس و آشنايي با معارف الهي قرآن، مقدمه اي براي عمل كردن است. اگر قرآن در عمل و رفتار و گفتار و شخصيت انسان و جامعه تجلي و ظهور و بروز نيابد، هرگز فرهنگ قرآن در فرد و جامعه نهادينه نشده و مهجوريت واقعي قرآن همچنان باقي خواهد بود. عمل به قرآن است كه جان ها را منقلب و جوامع را تعالي مي بخشد. از اين رو، اكتفا به آموزش، تعليم و قرائت، تدبر و شناخت مفاهيم قرآني و برگزاري جشنواره و نمايشگاهها، فقط مي تواند ظاهر و نام قرآن را از مهجوريت و غربت برهاند. در حالي كه مهجوريت و غربت اصلي و واقعي، عمل نكردن و پياده نشدن فرامين و اهداف قرآني در عمل و متن رفتار مردم و جامعه است. اميد است اين وصيت امام علي (ع) را همواره آويزه گوشمان قرار دهيم كه بعد از ضربت خوردن در واپسين لحظه هاي زندگي خود فرمود: الله الله في القرآن، لايسبقكم بالعمل به غيركم؛ بترسيد از خدا، بترسيد از خدا درباره قرآن، مبادا ديگران در عمل به آن از شما پيشي بگيرند. (نهج البلاغه، نامه 47)

 



علل و عوامل پايداري در دين

محمد مهدي برناكي
بي گمان يكي از مسائل دينداري، قوت و قدرت و پايمردي در منشأ دينداري است چه بسا انسان هايي كه در شرايط و حالات معمولي رفتار دينداري دارند اما در برابر مشكلات و سختي ها باز پس مي زنند. دين و اخلاق همواره در حيات فكري و معنوي بشر نقش اساسي و مهمي داشته اند ولي به تناسب شرايط جامعه و بروز موانع ميزان پايبندي افراد به دين و اخلاق دچار شدت و ضعف مي شود. حال اين سؤالات مطرح مي شود كه ابعاد و نشانه هاي پايداري در دينداري چيست؟ عوامل موثر در ايجاد يا رسيدن به پايداري در دين چيست؟ نويسنده مطلب، كوشيده است در اين باره توضيحاتي ارائه نمايد. اينك با هم مطلب را از نظر مي گذرانيم:
1- منشاء پايداري
انسان در مسير زندگي خود گرفتار وسوسه هاي شيطاني مختلفي مي شوند كه ثبات و قرار را از او مي گيرد ايمان را متزلزل مي كند اراده را سست مي نمايند قدم ها را نااستوار مي سازند و دلش را مضطرب و پريشان خاطر مي گردانند. اين عدم ثبات و پايداري، عاقبتش چيزي جز تباهي و هلاكت نيست. ياد خداوند منشاء نجات انسان از ترديد و دودلي بي قراري و بي تابي است كه دل را استحكام مي بخشد و قدم ها را استوار مي گرداند.
2- پاي بندي به مقررات ديني و اخلاق
پايبندي به مقررات دين و اخلاق، نخستين نشانه نيرومندي در دينداري و اخلاق است، فردي كه در دينداري نيرومند است، در همه احوال خود را مقيد و پايبند به مقررات و احكام دين مي داند.
3- عدم نقض ميثاق الهي
ميثاق در اصل به معناي طناب و ريسماني است كه اسيران جنگي يا حيوانات را با آن مي بندند. افراد ديندار به علت ايماني كه دارند به عهدي كه با خدا بسته اند پايبندند از خدا و رسول او اطاعت كرده و در راه وفاي به عهد ايستادگي و مقاومت مي كنند و حاضرند در اين راه جان خويش را فدا كنند.
4- وفاي به عقود
عقود جمع عقد در اصل به معناي جمع كردن اطراف يك چيز محكم است و به همين مناسبت گرده زدن دو سر طناب را با هم عقد مي گويند. افراد ديندار و اخلاق مدار پس از بستن هرگونه عقد و عهدي حرمت عهد و پيمان خود را نگه مي دارند و عهدشكني نمي كنند زيرا با نقض عهد و پيمان، عدالت اجتماعي از بين مي رود و در جامعه هرج و مرج به وجود مي آيد. در پايبندي به مقررات دين مخصوصا جائي كه با منافع شخصي انسان در تضاد است ايمان و اخلاق و تقواي الهي بيشترين اثر را دارد و به همين علت است كه قرآن در معرفي افراد با ايمان پاي بنديشان به عهد و پيمان را ذكر مي كند. در روايات نيز وارد شده كه سلامت دين انسان در گرو وفاي به عهد اوست.
حضرت علي(ع) در پاي بندي خود به قوانين الهي مي فرمايد: به خدا قسم اگر اقليم هاي هفت گانه را با تمام آنچه در آن است به من دهند تا كه پوسته جويي را از دهان مورچه اي باز گيرم هرگز چنين نخواهم كرد.
از تأمل در بيانات اين امام بزرگوار استفاده مي شود كه آن حضرت به قدري به مقررات دين به همراه اخلاق و آداب نيكو پاي بند بود كه حاضر مي شد در اين راه انواع سختي ها و مشقت ها را تحمل نمايد اما لحظه اي در حفظ آيين الهي مسامحه و سهل انگاري نكند.
5- قاطعيت در اجراي حدود:
قاطعيت در اجراي حدود شرع يكي ديگر از نشانه هاي نيرومندي در دينداري است، فردي كه در دينداري نيرومند است اگر در منصب حاكمان و كارگزاران دولت اسلامي قرار گيرد بايد بدون در نظر گرفتن منافع خود و تنها با انگيزه الهي و با قاطعيت تمام احكام الهي را اجرا نمايد و با تساهل و سهل انگاري مانع از اجرا و تعطيلي احكام خدا نشود به ويژه اگر دين امور مربوط به اقامه حق و دفاع از مظلوم و سرجاي نشاندن ستمكاران باشد.
6- استقامت
يكي از نشانه هاي دينداري و اخلاق اسلامي پايداري و ايستادگي در برابر مشكلات و ناملايمات و گناه و انجام تكاليف الهي است. اگر فردي در گام هاي دين گرايانه اش دچار تزلزل باشد در برابر هر دشواري و فشار بيروني دين خود را كنار بگذارد دليل بر اين است كه دين در نهاد او به خوبي جايگزين نشده و استقرار نيافته است استقامت به فرد ديندار پايداري و ثبات قدم اخلاقي مي بخشد و او را به سوي پروردگارش هدايت مي كند و راه مستقيم را به او نشان مي دهد و مانند چراغ هدايتي است كه انسان را به راه راست رهنمون مي شود همان صراط مستقيمي كه مؤمنان در هر نمازشان از خداوند مسألت مي جويند و مي گويند: «اهدنا الصراط المستقيم».
7- امر به معروف و نهي از منكر
بي گمان فردي كه در دينداري نيرومند است در مقابل گناهان اجتماعي بويژه ظلم و ستم بي عدالتي و اعمال خلاف شرع و منافي عفت در جامعه، بي تفاوت نبوده و حساسيت نشان مي دهد زيرا او دين را با جان و دل و رضايت قبلي پذيرفته است پس به لحاظ اخلاقي نمي تواند در مقابل اعمال زشت و ناروا بي تفاوت باشد. اين حساسيت نشان دادن جهت حفظ حد و حدود الهي، كه امر به معروف و نهي از منكر نام دارد يك فريضه الهي است كه اگر در جامعه اجرا شود موجب اصلاح جامعه گرديده سلامت اخلاقي جامعه تضمين مي گردد و اگر ترك شود قوانين و مقررات ديني از بين مي رود و احكام دين ضايع مي گردد.
8- غيرت
غيرت در لغت به معناي رشك بردن، حميت و ناموس پرستي است. در اصطلاح كوشش و تلاش است براي نگهداري آنچه كه حفظش ضروري است. اما غيرت در دين مفهومي گسترده دارد و هر نوع دفاع از ارزش هاي اخلاقي را دربر مي گيرد. منظور از غيرت ديني اين است كه مسلمانان نسبت به كيان اسلام حساسيت نشان داده و بي تفاوت نباشند فردي كه در دينداري و اخلاق مداري قوي و نيرومند است از غيرت ديني و اخلاقي برخوردار است چنين فردي خشم و رضايتش براي خداوند است يعني از اموري كه خشنودي خدا را به دنبال دارد خشنود مي گردد و از اموري كه غضب خدا را به دنبال داشته باشد خشمگين مي شود.
9- عزت اجتماعي
عزت اجتماعي براي مؤمنان، استقلال فرهنگي و اقتصادي و اخلاقي را درپي دارد و اين استقلال همواره مظهر بزرگي و قدرت يك قوم بوده است. وابستگي به بيگانگان احساس زبوني و خواري را در افراد جامعه پديد مي آورد و ضعف هاي آنان را درنظر خود و بيگانگان بزرگ نمايي مي كند. بنابراين مؤمنان علاوه بر عزت فردي به لحاظ اجتماعي نيز عزتمندند و ولايت بيگانگان را نمي پذيرند. از اين رو مسلمانان بايد از تمام ادوات و ابزار مادي و معنوي بهره گيرند و از سختي ها نهراسند و درد و رنج را بر خود تحمل نمايند و در مرحله بالاتر از ذات باري تعالي استمداد جويند و يقين حاصل كنند كه تحمل سختي ها در اين راه به مراتب از تن دادن به ذلت و خواري و تسليم شدن در برابر دشمنان بهتر است.
نقش عزت در تربيت و اخلاق
به لحاظ تربيتي نيز اعتماد به نفس و خود بي نيازي از دشمنان كه در واژه عزت خلاصه مي گردد همچون دژي است كه حافظ عقيده و عمل مؤمن است و با شكسته شدن آن همه چيز مؤمن در معرض خطر قرار مي گيرد. زيرا هويت انسان در عزت اوست و با از بين رفتن عزت، دژهاي اعتقادي او هم فرو مي ريزد و زبوني و پستي بر او غالب مي گردد. از اين رو هيچ مؤمني نبايد خود را خوار و زبون نمايد.
10- عفت
عفت به وجود آمدن حالتي است در نفس كه آدمي را از غلبه شهوات بر او بازمي دارد و عفيف هم به كسي گفته مي شود كه اين حالت را براثر تمرين به دست آورده باشد و ريشه آن اكتفا كردن به امكانات كم است.
علماي اخلاق در تعريف عفت آن را صفتي حد وسط ميان شهوت پرستي و خمودي دانسته اند كه ثبات و استقامت بر اين حد اعتدال بسيار مشكل است و نياز به تمرين دارد، پس عفت به دليل حد وسط بودنش نيكو است زيرا بهترين امور ميانه آنهاست در اين صورت برخورداري از شهوات هم براساس موازين عقلي و شرعي است. عفت و پاكدامني از نتايج قوت نفس است بنابراين دينداري واقعي از آنجا كه از ثبات نفس برخوردارند كارهاي زشت و منافي عفت انجام نمي دهند، همواره مراقب هستند تا خود را اسير شهوت نكنند نگاه خود را كنترل نموده به نامحرم چشم نمي دوزند از خودآرايي و آشكار كردن زيور و زينت هاي تحريك كننده و برهنه نمودن اندامي كه پوشش آن واجب است خودداري مي كنند.
11- آرامش
سكينه از ريشه سكن به معناي استقرار و ثبات در برابر حركت است. در تغيير نمونه آمده است كه سكينه به معناي آرامش و اطمينان است كه هرگونه شك و ترديد و وحشت را از انسان دور مي كند و او را در برابر حوادث سخت و پيچيده پايدار مي گرداند، سكينه با ايمان و اخلاق رابطه نزديك دارد يعني زاييده ايمان است افراد با ايمان هنگامي كه به ياد قدرت بي پايان خداوند مي افتند موجي از اميد در دلشان پديد مي آيد. البته اين آرامش ممكن است جنبه عقيدتي داشته و تزلزل اعتقاد را برطرف كند و يا جنبه عملي را در برگيرد به گونه اي كه پايداري و مقاومت و شكيبايي به انسان بخشد.
سكينه روحي است الهي كه به قلب انسان آرامش مي بخشد و سبب استقرار و آرامش نفس و محكمي دل مي گردد اين روح الهي مرتبه اي از كسالات اخلاقي نفس انساني و جلوه اي از روح انسان است.
12-دعا و توسل
(قل ادعو الله و ادعوا الرحمن اياما تدعوا فله الاسماء الحسني) بگو: و خدا را بخوانيد يا رحمان را بخوانيد براي او نام هاي نيكوتر است. اسماء الهي واسطه هاي فيض هستند به طوري كه اگر به تمام هستي نظر اندازيم در همه جا آثار اين اسماء را مشاهده خواهيم كرد به همين دليل در آيات و روايات تاكيد فراواني به خواندن اين اسماء حسني الهي در ضمن دعا شده است. پس وقتي خداوند را با اسماء حسني مي خوانيم يعني براي ذات مقدس او عظمت و وقار قائل شده ايم و ربوبيت و معبوديت او را پذيرفته ايم. البته منظور از خواندن خدا به اين نام ها اين نيست كه انسان بدون توجه به مفاهيم و محتواي آنها صرفا الفاظي را به زبان آورد بلكه هدف اين است كه مومن به اين اسماء و صفات ايمان داشته باشد و پس از آن تلاش نمايد در وجود خود پرتويي از مفاهيم آنها را منعكس نمايد. چنين فردي هم بهشتي خواهد شد و هم دعايش مستجاب شده و به هر خير و خلق نيكو نائل مي گردد.
13-توكل
يكي ديگر از مظاهر وقار و عظمت الهي توكل است كه در لغت به معناي اعتماد به غير از خود و قرار دادن او به عنوان نائب از جانب خود مي باشد. حقيقت توكل واگذاري كار به ديگري و انتخاب او به وكالت است. توكل از امتيازات اهل ايمان و اخلاق و از مظاهر وقار و عظمت الهي است به اين معنا كه فرد مومن از آن جا كه مقام و موقعيت پروردگارش را مي شناسد و خداوند را يگانه رب مستقلي مي داند كه تدبير امور به عهده اوست لذا بر او توكل نموده در تمام امور زندگي او را وكيل خود قرار مي دهد و بدين وسيله براي ذات حق، وقار و عظمت قائل مي شود.
14- تفويض امور به خداوند متعال
راغب در مفردات مي نويسد: افوض يعني من كار را برمي گردانم و رد مي كنم و ارجاع مي دهم و تفويض به معناي واگذاري كار است. تفويض به اين معنا نيست كه انسان دست از كار و تلاش بردارد بلكه به اين معناست كه نهايت سعي و تلاش را به كار گيرد و هنگامي كه در برابر موانع سخت قرار گرفت وحشت نكند دست پاچه و دلسرد نشود بلكه كار خود را به خدا واگذار كند.
براي پاسخ به اين سوال كه عوامل موثر در ايجاد يا رسيدن به پايداري در دين چيست مي توان به عوامل و زمينه هاي بيروني و دروني اشاره كرد.
عوامل و زمينه هاي بيروني
به آن دسته از عواملي اطلاق مي شود كه خارج از شخصيت افراد بوده و دينداري فرد را تقويت مي كند اين عوامل عبارتند از: محيط، دوست، تاريخ، تربيت صحيح.
محيط
عبارت است از تمام عوامل خارجي كه انسان را احاطه كرده و بر او تاثير مي گذارد بنابراين هرچه انسان رشد كند دايره محيط او وسعت مي يابد. در حقيقت صفات نيك و بدي كه فرزندان از والدين خود به ارث مي برند تابع عوامل تربيتي و وضع محيطي سالم و ناسالم است ممكن است فرزندي با وراثتي پست منشاء سعادت و خوشبختي گردد و بالعكس فرزندي با وراثتي نيك منشاء بدبختي گردد. وقتي محيط اجتماع آلوده وناپاك باشد در سجاياي انساني و فضايل اخلاقي بي رونق و رذايل و ناشايستگي ما ارزش تلقي مي شود و افراد جامعه آگاهانه و يا ناآگاهانه به آنها رو مي آورند و همچون بيماري مسري ديگران را فرا مي گيرد در نتيجه بستر فساد جامعه مهيا مي شود.
دوست
در تعريف دوست مي توان گفت به هر چيزي كه انسان با آن انس بگيرد اعم از راديو، تلويزيون، كتاب و مجله دوست شايسته انسان را در مسير طاعت و بندگي خدا هدايت مي كند، اما همنشين بد انسان را به سوي تباهي و فساد مي كشاند از اين روست كه ائمه معصومين(ع) در بيانات خود ما را از تاثيراتي كه دوست بر زندگي انسان مي گذارد آگاه كرده اند دوست شايسته سبب دينداري و اخلاق مي گردد بنابراين بايد در حفظ چنين دوستي هايي كوشا باشيم زيرا مجالست با آنان شرف دنيا و آخرت را براي انسان به ارمغان مي آورد.
تاريخ
تفكر و تعقل در تاريخ يكي ديگر از عوامل است كه زمينه پايداري در دينداري و اخلاق فردي را فراهم مي كند، اگر انسان در برابر مسايل و مشكلاتي كه براي او پيش مي آيد خود را يكه و تنها ببيند نيروي مقاومتش را از دست مي دهد اما توجه به اين حقيقت كه اين مشكلات و گرفتاري ها براي همه اقوام و ملل در طول تاريخ وجود داشته سبب افزايش نيروي ناپايداري انسان در ايمان و اخلاق مي گردد.
تربيت
تربيت از نظر معنوي از ريشه ربو به معناي زيادت و فزوني و رشد و برآمدن گرفته است، همچنين به معناي پرورانيدن يا پرورش داده آمده است. مي توان گفت تربيت رفع موانع و ايجاد مقتضيات است تا استعدادهاي انسان از قوه به فعل درآيد و شكوفا شود و چون در تربيت ديني هدف و مقصود كمال مطلق است بنابراين تربيت عبارت است از رفع موانع و ايجاد مقتضيات براي آن كه آنها استعدادهاي انسان در جهت كمال مطلق شكوفا شود.
عوامل و زمينه هاي دروني
عوامل و زمينه هاي دروني به آن دسته از عواملي اطلاق مي شود كه ريشه در درون شخصيت فرد دارد و آدمي را به سوي دينداري سوق مي دهد كه مهمترين اين عوامل عبارتند از تكريم شخصيت، تلقين و اعتماد به نفس، ياد خدا، عبادت، حسن ظن، يقين.
تكريم شخصيت
كرامت در لغت به معني بزرگوار شدن و شرافت و حرمت داشتن است، كرامت امري ذاتي و الهي است كه خداوند آن را در سرنوشت هر آفرينشي انسان ها قرار داده است كه اگر انسان گوهر ارزشمند خود را بشناسد كرامت و عزت مي يابد. كرامت محور تعليم و تربيت الهي است خداوند صاحب كرامت است و خداوند از انبياء به عنوان كريم ياد نموده از اين رو برنامه آنها تكريم انسان هاست.
تلقين و اعتماد به نفس
تلقين به نفس يكي از راه هاي كسب پايداري و استقامت است اين روش به دو شكل قولي و فعلي و هر كدام به شكل ايجاب يا سلب اعمال مي شود اما تلقين قولي چه به صورت ايجاب يا سلب به خاطر تاثير مفيدش در باطن اهميت بسزايي در امر تربيت دارد. دين مبين اسلام نيز به اين امر اهميت داده و مسلمانان را تشويق نموده كه به وسيله تلقين راه رستگاري و هدايت را بپيمايند.
ياد خدا
ياد خدا بزرگترين عبادات است يكي از عوامل قوت در دينداري است كه انسان را از غفلت و نيسان باز مي دارد و سبب پرورش فضائل اخلاقي مي گردد و در نتيجه راه تربيت ديني و اخلاقي را هموار مي كند زيرا علت بسياري رذايل اخلاقي مانند تكبر، غرور، حسادت، دنيا طلبي پيروي از هواهاي نفساني، نسيان وغفلت از ياد خداست. (الا بذكرالله تطمئن القلوب) با ياد خدا دلها آرام مي گيرد.
عبادت
در لغت به معناي كرنش و خضوع و ذلت است و به همين علت براي غير خدا پسنديده نيست. عبادت كانال ارتباطي بين انسان و خداست هر چه انسان بيشتر عبادت كند به همان اندازه به خداوند نزديكتر شده از فيض و رحمت الهي برخوردار مي گردد.
حسن ظن
به معناي خوش بيني و گمان نيك است و در اصطلاح اصل تحقيق به اين معناست كه انسان نسبت به رحمت و فضل خدا گمان خوب داشته باشد و اميدوار به رحمت و بخشش او باشد. حسن ظن به خدا يكي از عوامل قوت در دينداري است كه ايمان فرد را تقويت مي كند افراد با ايمان نسبت به وعده هاي پروردگار حسن ظن دارند و اين امر روح اخلاص را در آنها زنده و دينداريشان را قوت مي بخشد آنها را در برابر حوادث و مشكلات با اطمينان به لطف پروردگار پايدار باقي مي مانند و استقامت و پايداري مي ورزند.
يقين
در اصطلاح دانستن چيزي است پس از جست وجو و آرامش خاطر و يك جهت شدن دل به امري پس از اضطراب و ترديد حقيقت يقين، توكل بر خدا، تسليم در برابر ذات پاك او و رضا به قضاي الهي و واگذاري تمام كارهاي خويش به خداوند است هدف نهايي ايمان رسيدن به يقين است.

 



نقش همت بلند و كار بي پايان در ربوبيت الهي

قادر كريم زاده
انسان موجودي است كه با عزم و اراده خويش مي تواند خود و جامعه را به جايگاهي برساند كه بيرون از وهم و پندار بسياري از موجودات برتر جهان از جمله فرشتگان خردمند است. از اين روست كه خداوند مسئوليت خلافت الهي خويش را به ايشان سپرده است.
آموزه هاي قرآن بر اين نكته تاكيد دارند كه انسان از همت بلند خويش در مقام مظهريت پروردگاري و ربوبيت مي تواند نه تنها زمين را آبادان كند بلكه مي تواند امورات ديگر عوالم از جهان مادي و معنوي را به عهده گيرد و هر كسي را به مقام بايسته و شايسته خود برساند. شگفت آن كه ماموريت پروردگاري زمين، ماموريتي همگاني و مسئوليتي بيرون از دايره اختيار آدمي است كه با انشاء و ايجاد وي به عهده وي نهاده شده است. از اين روست كه در آموزه هاي قرآني سخن از مسئوليت هاي فراتر از آباداني زمين و خلافت عمومي و خصوصي انسان شده است. به اين معنا كه همه انسان ها در مقام ربوبيت عمومي همانند رحمانيت عمومي الهي بر مي خيزند ولي تنها برخي از انسان هاي بلند همت هستند كه در مقام مظهريت ربوبيت خصوصي ظاهر مي شوند و مديريت خلافت عمومي هستي را در همه ابعاد و عرصه ها و در همه عوالم به عهده مي گيرند. نويسنده براساس اين باور قرآني است كه به تحليلي از حكمت انتخاب حكيمانه سالي به نام «همت مضاعف و كار مضاعف» به دست مي دهد كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
خلافت خاص الهي، همت مومنان
آموزه هاي قرآن بر اين نكته تاكيد دارند كه خلافت انساني از خداوند به شكل عمومي و خصوصي و نيز در دو جهت اختياري و غير اختياري تحقق مي يابد. از اين روست كه بسياري از محققان و مفسران به نام اسلام و قرآن، از خلافت عمومي بشر در زمين و قرارگاه آن سخن به ميان آورده و خلافت را مختص شخص خاصي نمي دانند، هر چند كه به خلافت اشخاص خاصي چون مخلصان از جمله پيامبران به عنوان امناي الهي و اولياي خداوندي باور داشته و بر آن نيز پا مي فشارند.
از نظر اين دسته از مفسران قرآن، هر انساني به طور طبيعي داراي ويژگي خلافت الهي بودن است و انسان ها به طور طبيعي از قدرت خاصي برخوردار مي باشند كه ايشان را قادر به تصرف و تغيير در زمين مي كند و همه موجودات آن را مسخر ايشان مي سازد و به همه انسان ها اين امكان را مي بخشد تا با تصرف و تغيير در آنها در مسير خواسته هاي خويش از آن ها بهره گيرد. اين گونه است كه در آيه 61 سوره هود از مسئوليت و ماموريت همگاني همه بشر در آباداني زمين سخن به ميان مي آيد بي آن كه در اين امر به ويژگي ديگري جز انسان بودن اشاره اي داشته باشد. اين بدان معني خواهد بود كه انشاء و ايجاد انسان در زمين و قرار گرفتن وي در آن به منظور مسئوليت آباداني در زمين بوده است و انسان ها به طور طبيعي نيز خواسته و ناخواسته اين كار را انجام مي دهند هر چند كه برخي از ايشان به سبب خروج از طبيعت اصلي خويش به جاي آباداني، زيان هاي جبران ناپذيري به محيط زيست بشري وارد ساخته و فساد و تباهي را در محيط زيست خشكي و دريايي خود پديد مي آورند: ظهر الفساد في البحر و البر بما كسب ايدي الناس؛ فساد و تباهي در دريا و خشكي به سبب دستاوردهاي نادرست بشري پديدار شده است.
البته اين دسته از مفسران باور دارند كه تنها انسان هايي كه براساس فرمول اصلي آفرينش يعني سير در مسير عبوديت جهت دست يابي به متاله شدن و خدايي گشتن گام برمي دارند و حركت مي كنند، مي توانند به خلافت خاص و فراگيري دست يابند كه افزون بر مديريت و خلافت و ربوبيت در زمين، در همه هستي مادي و معنوي و در عالم جهان ماده و ديگر عوالم، خلافت خويش را گسترش داده و بر همه عوالم ما سوي الله، خلافت كرده و در آن ها تصرفات كمالي انجام داده و آن ها را به جايگاه ارزشي خود برسانند و كمالات ايشان را تكميل و به اتمام رسانند.
اين جاست كه مسأله همت بلند مطرح مي شود و از عزم و اراده قوي خودنمايي مي كند و كار و عمل نيك بي پايان خود را تحميل مي نمايد؛ زيرا بي همت بلند كه از آن در قرآن به اولوالعزم و انسان هاي داراي عزم و اراده قوي و مستحكم و مستقيم تعبير شده و كار سخت و تلاش خستگي ناپذير و مقاومت در برابر خواسته هاي نفساني و وسوسه هاي ابليسي و شيطاني نمي توان به مقام خلافت كامل و فراگير و خاص الهي دست يافت و نام خليفه الله را بر خود تثبيت كرد؛ چرا كه تنها انسان هايي با چنين همت بلند و كار مضاعف و بي پايان است كه مي توانند متاله شده و در مقام متاله و الله و خدايي شدن، خلافت از الله را به عهده بگيرند ؛ زيرا مي بايست صفات خليفه همانند و متناسب با صفات مستخلف عنه باشد و تنها اين دسته از انسان هاي خدايي شده مي توانند اين گونه باشند و از اين مظهريت بهره مند گشته و در چنان جايگاه رفيع و بلندي قرار گيرند.
براين اساس مي بايست گفت كه همت بلند و كار مضاعف مردمان مؤمنان و باورمدار الهي است كه در مسير عبوديت و كار و تلاش، زمينه در اختيار گرفتن طبيعي خلافت الهي را فراهم مي آورد و آدمي را در چنان جايگاه رفيع و بلند قرار مي دهد. پس هر كسي به مقدار همت و عزم و كار خويش است كه از هستي بهره مي گيرد و جوامع بشري نيز براساس همت و تلاش خويش از نعمت هاي الهي بهره مند مي گردند. از اين روست كه رهبري معظم انقلاب از جامعه مؤمن ايران اسلامي مي خواهد تا عزم و همت خويش را بلند داشته و با كار و تلاش مضاعف زمينه را دست كم براي رهبري جهاني تمدن اسلامي فراهم آورند و به عنوان جامعه قرآني و نمونه، حجت را بر ديگر جوامع بشري تمام كنند.
ارزش همت و عزم قوي
آيات بسياري از قرآن از همت بلند و عزم و استقامت انساني سخن به ميان آورده است و در گزارش هايي از امت ها و جوامع پيشين نشان داده است كه هر كسي نتيجه همت و كار خويش را مي بيند و روزي همت و كار خويش را مي خورد. پس اگر هر جامعه اي تنها همت اش آن باشد كه به رفاه و آسايش و آرامش نسبي دنيوي دست يابد به آن مي رسد و از حسنات آن بهره مند مي گردد و اگر جامعه اي همت و تلاش خويش را دست يابي به سعادت پايا و ماناي دنيوي و اخروي قرار دارد به آن دست يافته و از آن برخوردار مي شود.
با اين همه، خداوند از مؤمنان مي خواهد تا همت و عزم خويش را بزرگ و بلند داشته و نه تنها به پيروزي و سعادت دنيوي و آسايش و آرامش موقت چشم اندوزند بلكه در هر كاري همت چنان بلند دارند كه همه نعمت هاي الهي در دنيا و آخرت را نصيب و بهره خويش قرار دهند. زيرا عزم آن همت بلند و اراده قوي و استواري است كه جز به دست يابي هدف و در آغوش كشيدن موفقيت هاي بلند از حركت و تلاش باز نمي ايستد و تحت تأثير وسوسه هاي بيروني شيطان و خواسته هاي پست دروني خود قرار نمي گيرد. در گزارشي كه خداوند در باره حضرت آدم(ع) آورده است اين معنا روشن مي شود كه وي چگونه با كوتاه كردن همت خويش در طلب عيش و نوش كوتاهي بود كه جز خسران و زيان نصيب وي نكرد. او با خوردن از درخت ممنوع مي خواست تا به پادشاهي و قدرت يا به جاودانه از طريقي نادرست دست يابد و به قول معروف راه ميان بر را برگزيند كه ابليس بدان رهنمونش ساخته بود، در حالي كه مسير جاودانگي و پادشاهي و عزت همان مسير دوري و اجتناب از هواهاي نفساني و وسوسه هاي ابليسي و پرهيز از درخت ممنوع بوده است كه شاخه ها و ميوه هايش جز بدبختي و لختي نبوده است.
خداوند در بيان صفات پيامبر(ص) و مؤمنان متاله و خدايي شده همراه وي مي گويد كه ايشان اهل استقامت هستند و با همت بلند و استقامت و پايداري نسبت به باورها و راه راست خويش، تلاش و كوشش كردند تا به آن دست يابند كه يافته اند؛ زيرا آنان بودند كه نخستين جامعه مدني را برپايه قوانين و آموزه هاي قرآني بنياد گذاشته و تمدن بزرگ اسلامي را ايجاد كردند.
ستايش خداوند از امت پيامبر(ص) به عنوان امت وسط، معتدل، خدايي شده، مستقيم، مومن و نمونه و برتر، در حقيقت ستايش از همت بلند و كار مضاعفي است كه ايشان در اين مقطع تاريخي به نمايش گذاشتند و الگوي عيني و ملموس و محسوس براي همه جوامع بشري شدند كه مي كوشند تا به سعادت دنيوي و اخروي و آسايش و آرامش هر دو سرا و جهان دست يابند.
بنابراين لازم و بايسته است كه جامعه قرآني و اسلامي ايران براي دست يابي مكرر به تجربه نبوي در همين مسير گام برداشته و با همت بلند و مضاعف خويش، افزون بر سعادت مادي و دنيوي، سعادت معنوي و اخروي را نيز طلب كنند و با كار مضاعف و تلاش دوچندان، افزون بر ساخت ايراني بزرگ و قوي جامعه اسلامي جهاني را رقم زنند و دنيا و آخرت خود و ديگران را روشن و آبادان گردانند. بر اين اساس مي بايست افزون بر همت رهايي خود، همت رهايي بشريت را در نظر گيرند و افزون بر همت سعادت دنيوي براي خود، همت سعادت دنيوي براي ديگران و نيز افزون بر همت سعادت اخروي براي خود، همت سعادت اخروي براي ديگران را در طرح و برنامه عمل خويش داشته باشند و در كنار كاري براي خود، كاري براي ديگران از همه بشريت را در نظر گيرند. از اين روست كه سخن از مضاعف است، زيرا افزون بر خود براي ديگران و افزون بر دنيا به آخرت نيز نظر دارند.
نقش كار در تحقق همت و عزم
هر آن اندازه كه همت بلند باشد و عزم جدي گردد، كار و تلاش نيز مي بايست مضاعف و دوچندان گردد؛ زيرا هر خواسته و آرمان و آرزوي بلندي، نيازمند كار و تلاش بي پايان و خستگي ناپذيري است و نمي توان با رفتار و كار معمولي و عادي به خواسته هاي بلند رسيد. از اين روست كه آرزوها و آرمان هاي بلند، كارهاي سخت و جانكاهي را مي طلبد.
در ارزش كار و عمل همين اندازه بس كه اسلام عمل را در كنار ايمان دو بال پرواز دانسته است و هر كسي كه متاله شدن را مي جويد مي بايست از ايمان و عمل صالح بهره گيرد در غير اين صورت چيزي نصيب او نمي شود.
عمل كه به معناي كار با قصد و منظور و مقصود است، در سايه ايمان مقصدي درست مي يابد و ايمان كه باور به همت هاي بلندي چون خدايي شدن و مظهريت ربوبيت و خلافت الهي است، جز به عمل صالح يعني كار نيك و تلاش همگاني براي خود و ديگران، تحقق نمي يابد. از اين روست كه گفته اند ايمان در مقام عمل است كه خود را زنده كرده و نشان مي دهد و عمل در كنار ايمان است كه معناي درست و نيك مي يابد.
از نظر قرآن ايمان و عمل با هم معنا مي يابند و انسان در كارخانه ايمان و عمل است كه ساخته مي شود و شاكله وجودي اش شكل مي گيرد و قالب مي بندد. از نظر اميرمومنان علي(ع) نيز هر چيزي كه انسان به دست مي آورد در سايه ايمان و عمل است. از اين روكساني كه كسالت مي ورزند و تنبلي پيشه مي كنند، انسان هاي بي ايماني هستند كه گرفتار هرگونه فقري از جمله تنگدستي مادي در زندگي مي شوند. آن حضرت مي فرمايد: ان الاشياء لما ازدوجت ازدوج الكسل و العجز فنتجا بينهما الفقر؛ هنگامي كه آن موجودات جفت و زوج شدند، تنبلي و ناتواني با يك ديگر جفت شدند و فقر از آن دو بوجود آمد. (كافي، كليني، ج5، ص86)
بنابراين فقر اقتصادي و عدم دست يابي به شكوفايي اقتصادي و تمدني را مي بايست زاده تنبلي و عجز دانست؛ زيرا كساني كه از كار كردن اجتناب مي ورزند و تنبلي مي كنند و باوري به توانايي و قدرت هاي خود ندارند، گرفتار فقر و فلاكتي مي شوند كه جامعه را از رشد و شكوفايي اقتصادي و تمدني دور مي كند.
از نظر قرآن و اسلام، كار، تاثيرات شگرفي را در همه ابعاد زندگي بشر از مادي و معنوي به جا مي گذارد، از اين روست كه در همه حوزه هاي معنوي و مادي بر كار و عمل صالح تاكيد شده است. اين گونه است كه صاحبان همت بلند با كارهاي سخت و جانگاه به مقامات عالي انساني و معنوي مي رسند و جوامع بشري با همت بلند و كارهاي ساخت است كه به شكوفايي اقتصادي و تمدني دست مي يابد و از فقر و فلاكت و ذلت رها مي شود.
به هر حال، اگر كسي همت بلندي دارد و خواستار تمدني بزرگ مي باشد و يا آرزوي آسايش و آرامش دارد مي بايست در قبال اين آرزوي خويش كار و تلاش داشته باشد؛ زيرا انسان بي تلاش و كوشش نمي تواند آرزوهاي خويش را تحقق بخشد. از اين روست كه همت بلند به معناي كار و تلاش بيش تر و سخت تر براي دست يابي به آرزو و آرمان است. كساني كه خواسته و هدفي دارند مي بايست تمامي قدرت ها و توان خويش را به كار گيرند و در مسير دست يابي به آن مقصد و خواسته قرار دهند تا به آن برسند و موفقيت را به آغوش كشند. اما گر نسبت به خواسته خويش همتي نداشته و تلاش و عزم و كوششي نكنند هرگز نمي توانند اميد آن را داشته باشند كه به آن برسند. از اين روست كه گفته اند:
همت بلند دار كه مردان روزگار
از همت بلند به جايي رسيده اند

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14