(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


يكشنبه 24  مرداد 1389- شماره 19717

صدا و سيما و مبارزه بي امان با ناتوي فرهنگي استراتژي «سرگرم سازي» در جنگ نرم
آسيب شناسي مولفه هاي ساختاري سينماي ايران
سينمايي كه ملي نيست مي تواند جهاني باشد؟!
مراسم افتتاحيه اكران«بن بست» در لبنان
حمله به ايران و حزب الله لبنان در سريال آمريكايي
شوراي پروانه ساخت و نمايش مي ماند
آغاز توليد «سيب و سلما» به كارگرداني حبيب الله بهمني
فيلم كوتاه «تواتر» درباره فتنه كليد خورد
بررسي سينماي آخرالزماني در شبكه چهار
تفاهم نامه برگزاري جشنواره دفاع مقدس در كرمان
برنامه هاي ماه رمضان سيماي كردي
بازسازي ساده انگارانه اساطير شاهنامه



صدا و سيما و مبارزه بي امان با ناتوي فرهنگي استراتژي «سرگرم سازي» در جنگ نرم

رضا فرخي
بحث مبارزه نرم يكي از مباحث بسيار داغي است كه اين روزها از سوي مسئولان كشور به خصوص اصحاب رسانه بسيار مورد توجه قرار گرفته. هر چند كه اين مبارزه از سوي غرب سالهاست شروع شده و ما كمي غفلت كرده ايم و ديرتر از آنها وارد ميدان نبرد رسانه اي شده ايم اما هنوز دير نشده و تنها كافي است براي اين مبارزه برنامه ريزي علمي كنيم و به اين نكته باور داشته باشيم كه كار مبارزه با اين رسانه ها و اين جنگ نرم تنها با متدها و شيوه هاي جديد قابل انجام است. همچنين اين موضوع را درك كنيم كه هجوم همه جانبه است. فساد جنسي، خشونت، خبرهاي دروغ و تحريف شده، خيانت و... بسياري از سوژه هاي ديگر ضداجتماعي و متضاد با دين، اسلحه هاي اين ميدان نبرد در دست دشمن هستند. نبردي كه هر روز استراتژي آن تغيير مي كند و بايد براي مبارزه با آن شيوه هاي دفاع را به روز كرد. در اين بين وظيفه ما اهالي رسانه چيست؟ به نظر مي رسد كه مهم ترين وظيفه اهالي رسانه دادن خوراك و راه هاي مبارزه در اين ميدان نبرد به مسئولين و دستگاه هاي ذي ربط است.
در همين راستا در اين نوشتار سعي شده كه به بعضي استراتژي هاي مهم نبرد در دفاع نرم بپردازيم. يكي از اين استراتژي هاي مهم كه بيشتر مربوط به بخش سرگرم سازي مخاطب است استراتژي
MEDIA SHOP به معني بازار كالاي رسانه اي است.
در اين استراتژي عرصه برنامه هاي رسانه هاي تصويري به بازار كالا تشبيه مي شود. اين بازار به دليل گسترش هر روزه خود و توسعه روزافزون ابزار ارتباطي شامل تمام محصولات تلويزيوني مي شود كه هم مي تواند محصولات تلويزيوني خود آن كشور باشد و هم مي تواند برنامه هاي شبكه هاي ماهواره اي كه در اكثر اوقات به قصد ضربه به ارزش ها وارد بازار رسانه ديگر كشورها مي شوند باشد.
در اين بازار، رسانه اي برنده است كه محصولاتي ارائه دهد كه علاوه بر اينكه مخاطب خود را جذب مي كند برنامه هايش به فرهنگ او نزديك باشد. اين موضوع شباهتي هم با بازار پوشاك دارد. وجه تشابه اين دو در به روز بودن مدل هاي بازار پوشاك و مشتري پسند بودن آن و نزديك بودن آن به خصوصيات و باورهاي مشتري است. اينها از ملاك هايي است كه در يك بازار كالا مؤثر است؛ اين كالا يا رسانه است و يا هر كالاي ديگر كه مورد نياز مشتري است.
حال بايد به اين نكته توجه كنيم كه اگر در يك بازار رسانه اي نياز توسط فروشندگان داخلي تأمين نشود مشتري خواه ناخواه به سمت خريد كالاي خارجي خواهد رفت كه ممكن است هيچ همخواني با فرهنگ او نداشته باشد. اين كالا مي تواند يك سريال باشد يا يك فيلم تلويزيوني باشد و يا يك خبر.
اما اين نكته را هم بايد درنظر گرفت كه هميشه فضا براي فروشندگان داخلي اين بازار بهتر از كالاي خارجي است، مگر اينكه در اثر بي برنامگي آنها بازار از دست آنها خارج شود.
حال بايد با اين تصور اين گونه بيان كرد كه اگر فروشندگان داخلي اين بازار كه SALES PERSON MEDIA (فروشندگان كالاي رسانه اي) نام دارند. مي خواهند بازار را در اختيار گيرند بايد براي مخاطب كالاهاي دسته اول و به روز و مناسب تهيه كنند.
براي درك بهتر اين موضوع كافي است شبكه فارسي وان را بررسي كنيم. اين شبكه دقيقا مانند يك فروشنده خارجي است كه از بيرون وارد بازار رسانه اي ما شده و جنس هاي بنجل و خراب خود را در صورت نبود يك جنس به روز و مناسب داخلي به مشتريان كه همان شهروندان و مردم و به خصوص جوانان جامعه ما هستند به آساني مي فروشد. كم فروشي و عدم توليد جنس مناسب كه در اينجا همان كالاي رسانه اي است باعث مي شود اين بازار در اختيار او قرار گيرد. از سوي ديگر او با اين كار و ادامه اين روند هيجان كاذبي را براي فروش كالاهاي رسانه اي بعدي خود در مخاطب به وجود مي آورد و چون توانسته مخاطب خود را فريب دهد مخاطب به صورت ناآگاهانه و چشم بسته و بدون هيچ بررسي اين كالا و محصول رسانه اي او را قبول مي كند. دقيقاً مانند رفتاري كه برخي ديگر از شبكه هاي ماهواره اي انجام مي دهند. يعني شرايط را براي تأسيس شبكه هاي دوم خود فراهم مي كنند كه اين همان FIND SHOP است. يعني در يك بازي ساده آنها از همين حالا توسط شبكه اول خود براي سري بعدي اين شبكه ها مخاطب جذب كرده و به نوعي بازاريابي مي كنند و به همين دليل هم فارسي وان اعلام كرده كه تا فارسي 6 را هم تأسيس خواهد كرد.
نكته قابل توجه در اين بين اين است كه رسانه هاي داخلي چگونه بايد در بازار رقابت با اين دلالان رسانه اي مقابله كنند (استفاده از كلمه دلال به اين دليل است كه آنها براي كسب سود هر حركت غيراخلاقي را انجام مي دهند) در اين بين بايد براي درك بهتر اين موضوع به شرايط فعلي رسانه ملي در كشور نگاهي بيندازيم چرا كه يكي از بزرگترين توليدكنندگان بومي كالاهاي رسانه اي، رسانه ملي است.
به عنوان مثال در بحث سرگرم سازي در حوزه سريال مي توان به قاطعيت بيان كرد كه رويه تلويزيون به ويژه در چندماه اخير رويه قابل توجهي در حوزه جنگ نرم است. پخش سه سريال پرمخاطب به صورت روتين و پشت سر هم در چند ماه اخير يكي از استراتژي هاي مهم در حوزه سرگرم سازي بود كه رسانه ملي تا حد زيادي در آن موفق بوده است. بايد به اين نكته اشاره كرد كه هرسه سريال (تاوان، زيرهشت، فاصله ها) علي رغم همه كاستي ها مخاطبان بسياري را جذب كردند و به طور حتم شبكه هاي بيگانه از ساعت 9 تا 12 شب قافيه را به طور كامل به صدا و سيما باختند. اما نبايد به اين وضع قانع بود. بايد فكري كرد و هرچه سريعتر در پايان اين مجموعه ها، سريال هاي جذاب و تاثيرگذار جديدي جايگزين كرد و اجازه به وجودآمدن خلأ دربين اين مجموعه ها را تا مجموعه بعدي نداد تا موجب سوءاستفاده شبكه هاي ماهواره اي نشود.
ازسوي ديگر نوع پخش اين سريال ها بايد با استراتژي رسانه اي همخواني داشته باشد. 1- در زمان مناسب پخش شود و به صورت روتين 2-اين سريالهاپشت سرهم پخش مي شوند پخش متوالي سريالها و پشت سرهم آنها يكي از مهمترين استراتژي هاي رسانه اي است كه امثال فارسي وان، پي ام سي و جم در پخش سريالهاي خود انجام مي دهند 3- محتواي فوق العاده خوب اجتماعي و نزديك بودن به زندگي اجتماعي مردم.
مورد سوم بايد بيش ازپيش بر آن تكيه شود، چرا كه اهرم برنده ما درمقابل شبكه هاي بيگانه و ماهواره اي همين مورد است. اين ويژگي يعني بومي بودن و اجتماعي بودن سوژه و داستان سريال موضوعي است كه تنها از دست سازندگان سريال در كشور برخواهدآمد و شبكه هاي بيگانه در اين زمينه حرفي براي گفتن ندارند. نه فارسي وان مي تواند با سريالهاي پوچ و مضحك خود كه سروته آن در خيانت و سكس مي گذرد مانند سريال «فاصله ها» موضوعات اجتماعي و خانوادگي را به تصوير بكشد و نه PMCو GEM مي توانند با سريالهاي اكشن و خالي از پيام خود مانند سريال «زيرهشت» دردهاي اجتماعي اقشار پايين دست جامعه را بيان كنند. چرا كه يكي از دلايل موفقيت اين سريال هاي تلويزيوني برخلاف شبكه هاي ماهواره اي نزديك بودن آنها به بطن زندگي و همزادپنداري مردم با آنها بوده است.
يكي از مواردي كه تلويزيون براي موفقيت درعرصه جنگ نرم بايد درنظر بگيرد پرهيز از پخش بعضي از برنامه ها و يا سريالهاي بي محتواست كه مخاطب نخواهند داشت. نبايد فراموش كنيم كه كالاي رسانه اي بي ارزش تنها باعث مي شود كه اعتماد مخاطب سلب شود و آنگاه بهترين فرصت براي دلالان رسانه اي- شبكه هاي ماهواره اي بيگانه است تا كالاهاي فاسد خود را به خورد مردم بدهند.
براي تحقق بهتر اين موضوع ما نيازمند يك برنامه ريزي براساس شيوه هاي جديد و به روز هستيم.
دراينجا بايد به اين موضوع توجه كنيم كه ساعات فراغت مردم ما ازساعت 19به بعد است كه بايد از اين زمان در بعد سرگرم سازي مردم برنامه ريزي ويژه شود. به طور مثال بايد به اين نكته توجه كنيم كه قبل از پخش سريالها مي توان يك گفتگوي آزاد روتين چالشي پخش كرد موضوعي كه دربرنامه هاي مناظره اي همچون «ديروز، امروز، فردا» به خوبي انجام شد و توانست مخاطبان خوبي را جذب كند. چرا كه هيجان گفت وگوي متقابل، زنده و چالشي براي مخاطب بسيار جذاب است. چيزي كه سالهاي پيش لري كينگ در برنامه هاي خود در شبكه سي ان ان انجام مي داد. همچنين برنامه روتين طنز هم يكي از نيازهايي است كه بايد مدنظر قرارگيرد. البته بايد ساعت و زمان پخش سريالها را هم كاملا مورد برسي قرار داد تا عدم درنظر گرفتن زمان مناسب براي پخش سريال ها باعث نديده شدن يك مجموعه نشود.
ازسوي ديگر رسانه ملي بايد در بخش هاي خبري با تمام ظرفيت خود به بالاترين سطح ممكن دست يابد. لوگوهاي خبري، نحوه بيان خبر، استفاده از گروههاي خبري قدرتمند و جسور، چالشي بودن خبرها براي ايجاد جذابيت، نوع دكوراسيون و بسياري از مسائل ديگر بايد مورد توجه قرارگيرد. زيرا اگر به آنها توجه نكنيم اين بي بي سي و صداي آمريكا هستند كه براي جذب افكار از آن استفاده مي كنند و براي همين بايد تمام مسائل و تكنيك ها از جمله روانشناسي خبر و مسائلي همچون خبر سفيد وخاكستري و سياه كه از نكات مهم در عرصه خبر هستند درنظر گرفته شود. در اين بين به نظر مي رسد شبكه خبر به صورت يك شبكه حرفه اي خبري نقش مهمتري را دراين زمينه برعهده دارد. چون كه يكي از اصلي ترين توجهات ما بايد مبارزه خبري در دنياي كنوني باشد.
همچنين دربعد مستندهاي رسانه اي كه به تازگي بي بي سي فارسي به صورت متمركز دراين حوزه كار مي كند شبكه چهار به صورت حرفه اي تر و منظم تري بايد به فعاليت خود در اين زمينه ادامه دهد. بدين صورت كه درهر ساعت مشخص مستندهايي طبق برنامه مشخصي پخش كند. به عنوان مثال مستندهاي اجتماعي را در زمان خاصي و مستندهاي طبيعت را در زمان ديگري پخش كند نه اينكه به صورت درهم و بدون برنامه ريزي و نظم معين و هدفمندي مستندهاي خود را به نمايش بگذارد. چرا كه عدم برنامه ريزي باعث مي شود كه هرچقدر هم برنامه ها جذاب باشد ديده نشوند.
به هرصورت بايد تمام توان خود را با يك برنامه ريزي علمي و نظام مند در حوزه جنگ نرم متمركز كنيم و اين يكي از رويكردهاي اصلي در اين مبارزه مي باشد تا بتوان در همه رسانه ها حرفي براي مقابله با جنگ رسانه اي داشت.

 



آسيب شناسي مولفه هاي ساختاري سينماي ايران
سينمايي كه ملي نيست مي تواند جهاني باشد؟!

شيوا شريفي
از ميان وجوه متناظري كه درشكل گيري ماهيت سينما به آنها قائلند، يعني صنعت، رسانه و هنر؛ جايگاه سينماي ايران در كداميك از اين حوزه ها، به معناي واقعي و كامل كلمه، جايگاهي معتنابه و قابل قبول است؟
طرح اين سوال با گذشت بيش از صد سال از ورود سينما به ايران و فراز و فرودهاي بي شمار اين هنر مدرن دراين كشور درحال توسعه، رهيافت هاي متنوعي را در برابر چشم مردم، منتقدان، هنرمندان ومديران هنر هفتم مي گشايد.
هنر،صنعت، رسانه سينما، آوردگاه تلاقي خواستن ها و داشتن ها و توانستن هاي جماعت هنرور زيست كه مي توانند-و بايد؟-آيينه اي بالنسبه از تمام آن چيزهايي باشند كه به تعبيري «هويت قومي» يك «ملت»را شكل مي دهند.
آيا سينماي ايران به يك «صنعت» قابل سنجش رسيده است؟ آيا وجه «رسانه» اي اين هنر در ايران، تا اين اندازه هست كه بتوان قابليت هايي درخور و برآورنده نياز ملي و ميهني را از آن توقع داشت؟ و آيا بعد «هنري» اين مديوم دركشور ما تا چه ميزان محل انديشه و دغدغه و آرزو و خواست هنرورزان بوده است؟
آنچه تمام اين مولفه ها و شاخصه هاي منتزع از صناعت و رسانايي و هنرورزي سينما و اهاليش را به يك نقطه تلاقي مهم و قابل محك مي رساند، بحث «استاندارد» است كه به نوعي نشانه گذاري علم آوري ومتدلوژي حركت و تبيين و تدوين دورنما و افق پيشرفت هاي متنوع درحوزه ظهور و بروز اين پديده است.
به عبارت ديگر، درهر سه منظر صنعت، رسانه و هنري كه براي سينما قائليم حركت به سمت يك «استاندارد» و بهره مندي از توجه تقيد به يك «وجه مميز» و كف و سقف ارزش گذاري، شاخصي براي تعيين حدود وثغور تندي و كندي پيشرفت اين هنر دركشور ماست.
به راستي استانداردهاي سينماي ايران كدام است و چگونه؟ تدوين و تبيين آنها با كيست؟
رهيافت هاي نرم افزارانه وسخت افزارانه آن تحت كدام اولويت ها و سر فصل هايي و با كدام نشانه گذاري مفهومي وفرمي به تصويب رسيده است؟ آيا اين استانداردها يك سري شاخص ها و خواست هاي بخشنامه اي دولتي هستند يا نتيجه تعاملي درست و حرفه اي با اهالي هنر سينما و خروجي مشاركت اضلاع مهم زنده بودن سينما، يعني سينماگران، منتقدان و مردم؟
اولويت با استانداردهاي كمي است يا كيفي؟ تناسب و هم ميزاني هريك، براساس مدل هاي مقطعي و متوسط و زودبازده و «آزمون وخطا»يي است يا الگوبرداري شده از مدل هاي ديگران با رعايت مختصات همانها يا نه، هيچ يك از اينها نيست و ما در پي مدلي ديگر برمبنا و منتزع از مولفه هاي هويتي و قومي و اجتماعي خود هستيم؟
درهمين مبحث، جايگاه «سينماي ملي» به عنوان چالش برانگيزترين بحث سي سال گذشته كه هنوز هم به رهيافت نسبتا دقيق و متفق القولي ميان همه اقشار و اصناف سينمايي نرسيده است، چه مي شود؟
درعين حال سينماي ايران به جهت سخت افزار نمايش، سينماي كم رمق و به عبارت رساتر و مناسب تر بي رمقي است. درحالي كه در بسياري از مناطق كشور اساسا سينمايي جهت نمايش هيچ فيلمي وجود ندارد و تعداد سينماها در كل كشور درحد بعضي از كشورهاي توسعه نيافته هم نيست و چنين وضعيتي به شدت استعداد نااميد شدن و مأيوس گشتن دارد.
وضعيت توليد، هم به لحاظ بعد صنعتي اش به معناي گردش مالي و چرخش توليدي به شكلي كه يك تعداد صنف با همپوشاني حرفه اي، چرخه اي به نام «صنعت سينماي ايران» را فراهم و تقويت كنند و هم به جهت كميت توليد، آمار درخور و اميدواركننده اي ندارد.
موضوع «استاندارد»را درحوزه ها و ابعاد ديگر و مابقي صنوف منتزع سينمايي نيز مي توان سنجيد و به تفاوت آمار، به محك ارزش گذاري و تدبير گذاشت.

 



مراسم افتتاحيه اكران«بن بست» در لبنان

مراسم رونمايي مشترك هنرمندان ايراني و لبناني با عنوان «بن بست» به كارگرداني مرتضي آتش زمزم درحضور بيش از هشتصد نفر از علاقه مندان به فيلم و هنر درسالن يونسكو شهر بيروت برگزار شد.
اين مراسم به دعوت «طارق متري» وزير تبليغات لبنان و «غضنفر ركن آبادي» سفير جمهوري اسلامي ايران در لبنان و با حضور حجت الاسلام موسوي مقدم (معاون امور مجلس و استان هاي صدا وسيما)،«عليرضا سجادپور» مدير كل اداره ارزشيابي و نظارت معاونت امور سينمايي، «غضنفر ركن آبادي» سفير ايران درلبنان و «سيدمحمد حسين رئيس زاده» رايزن فرهنگي ايران در لبنان، «علي كلباسي» مدير شبكه تلويزيوني مركز اصفهان، نماينده فرمانده ارتش لبنان، «مرتضي آتش زمزم» كارگردان و بازيگران لبناني فيلم برگزار شد.
براساس گزارش فارس، اين مراسم كه با استقبال مردم و علاقمندان سينماي ايران درسالن يونسكو روبرو بود، با حضور بيش از هشتصد نفر برگزار شد.

 



حمله به ايران و حزب الله لبنان در سريال آمريكايي

شبكه تلويزيوني اي ام سي آمريكا نيز با يك سريال به نام «روبيكان» را در ژانر امنيتي- جاسوسي پخش مي كند كه موضوع قسمت دوم آن ايران و حزب الله بود.
سايت خبري تحليلي مشرق درباره اين سريال توضيح داد كه پرونده اصلي كه گروه تراورز درحال كاركردن بر روي آن هستند پرونده چالش ميان ايران و اسراييل است و مأموريت جديدي كه به تيم قهرمان داستان يعني ويل سپرده مي شود مربوط به يك روس است كه در معاملات موشكي با حزب الله دست دارد. روبيكان به هيچ وجه- لااقل آن مقدار كه تا به امروز پخش شده است- به دنبال مخاطب عام نيست و از همين جهت است كه اين سريال مرموز به نظر مي رسد. چرا كه داراي ماجراهاي اكشن و پرسروصدا و داراي التهاب بهره نمي برد و بسيار نزديك به سبك سريال هاي انگليسي ساخته شده است؛ چرا كه نماهاي آمريكايي خيابان ها و برخي بازيگران نبودند مي شد گفت كه اين سريال تماما در لندن اتفاق مي افتد. نكته ديگر اينكه اين سريال به صورت مستقيم به تهديدهاي جديدي اشاره وتاكيد مي كند كه شايد درگذشته تا به اين اندازه آمريكايي ها برآن پافشاري نمي كردند و نزديكترين اشاره هاي آنها به تروريست هاي لبناني برمي گشت. حال اما به صورت مستقيم ايران به عنوان دشمن نام برده مي شود. قسمت اول- به معاملات تسليحاتي ايران اشاره مي شود و سخن از حزب الله و خريد موشك توسط آنها از يك دلال روسي به ميان مي آيد. كه البته همه پرونده هاي مورد ادعاي سازمان هاي امنيتي آمريكا هستند.

 



شوراي پروانه ساخت و نمايش مي ماند

پيرو اخبار مندرج در برخي خبرگزاري ها مبني بر سخنان محسن علي اكبري عضو شوراي پروانه ساخت معاونت سينمايي درباره انحلال شوراي پروانه ساخت و اكران، روابط عمومي اين معاونت عنوان داشت كه اين شورا به قوت خود باقي است.
به گزارش خبرگزاري سينماي ايران، پيرو اخبار مندرج در برخي خبرگزاري ها مبني بر سخنان محسن علي اكبري عضو شوراي پروانه ساخت معاونت سينمايي توضيحاتي به شرح ذيل ارائه داد:
در خبرگزاري ها به نقل از محسن علي اكبري اعلام شد آقاي شمقدري درپي آن است كه ديگر شوراي پروانه ساخت و پروانه نمايش نداشته باشيم. درصورتي كه نظر معاونت سينمايي به اين است كه در صورت ارائه الگوي مناسب تر و مطلوب تر مي توان به حذف شوراي مذكور فكر كرد اما تا زماني كه اين راه حل عملي نشده است شوراي پروانه ساخت و نمايش به قوت خود باقي است.

 



آغاز توليد «سيب و سلما» به كارگرداني حبيب الله بهمني

فيلم سينمايي «سيب و سلما» به كارگرداني حبيب الله بهمني در شهرستان ملاير كليد خورد.
اين فيلم داستان طلبه جواني است كه سيبي را مي خورد و پس از خوردن سيب به دنبال مالك اصلي سيب و طلب رضايت از او است.
حبيب الله بهمني تاكنون ساخت فيلم هايي چون «لوح فشرده»، «شب كايت ها»، «زنداني 707»، «تارهاي نامرئي»، «مرواريد سياه» و «راننده سفير» را برعهده داشته است.
«سيب و سلما» محصول سازمان توسعه سينمايي سوره (حوزه هنري) است.

 



فيلم كوتاه «تواتر» درباره فتنه كليد خورد

فيلم كوتاه «تواتر» به كارگرداني داوود مراديان كليد خورد.
به گزارش خبرنگار كيهان اين اثر به روايتي خاص از فتنه بعد از انتخابات و ريشه هاي تاريخي برخورد با آن توسط مردم مستضعف مي پردازد.
«تواتر» به نويسندگي و كارگرداني داوود مراديان، تهيه كنندگي حسين ساختمانيان و بازي نسيم نكوبخت، سحر خزايي و فربد خليلي توليد مي شود.

 



بررسي سينماي آخرالزماني در شبكه چهار

برنامه «راز» به بررسي سينماي آخرالزماني غرب مي پردازد.
به گزارش خبرنگار كيهان ، اين برنامه با اجراي نادر طالب زاده و حضور كارشناسان سينمايي و رسانه اي هر شب به تحليل جريان سينماي موسوم به آخرالزماني هاليوود و آسيب شناسي نگاه فرجام گرايانه در سينماي ايران مي پردازد.
برنامه راز در طول ماه مبارك رمضان ، هر شب ساعت 20/23 از شبكه 4 سيما پخش مي شود.



 



تفاهم نامه برگزاري جشنواره دفاع مقدس در كرمان

تفاهم نامه برگزاري همزمان جشنواره فيلم دفاع مقدس با استانداري كرمان امضا شد.
بر اساس اعلام روابط عمومي اين جشنواره همچنين ت اكنون استان هاي آذربايجان غربي، خراسان شمالي، خوزستان، فارس، كرمانشاه، سمنان، هرمزگان، كرمان، گلستان، يزد، سيستان و بلوچستان، خراسان رضوي و اصفهان آمادگي اوليه خود را براي ميزباني جشنواره اعلام كردند كه از ميان آن ها برخي استان ها برگزيده خواهند شد.
گفتني است ، يازدهمين جشنواره بين المللي فيلم مقاومت ، انقلاب و دفاع مقدس همزمان با هفته دفاع مقدس با مركزيت تهران و برگزاري همزمان در 8 استان ديگر برگزار خواهد شد.

 



برنامه هاي ماه رمضان سيماي كردي

سيماي كردي شبكه جهاني سحر كه به واسطه پخش فيلم و سريالهاي زيباي ايراني، محبوبيت ويژه اي درميان مخاطبان خود دركردستان عراق دارد، سريال هاي «اغماء» و «كمكم كن» را براي رمضان مخاطبان خود تدارك ديده است.
بنابر گزارش روابط عمومي شبكه جهاني سحر، سريال«اغماء» به كارگرداني «سيروس مقدم» ويژه افطار مخاطبان كرد زبان شبكه جهاني سحر در نظر گرفته شده كه از 23 مرداد ماه هر شب به مدت 40 دقيقه ازساعت 30/22 دقيقه به وقت تهران روي آنتن سيماي كردي مي رود.
همچنين سريال «كمكم كن» ويژه ايام سحر ماه رمضان از 23 مرداد ماه هر روز به مدت 50 دقيقه از ساعت 50/7 به وقت تهران روي آنتن مي رود.
پخش ادعيه و مناجات رمضان از قبيل مناجات نامه خواجه عبدالله انصاري، مناجات منتسب به ائمه اطهار(ع) و گفتگوي كارشناسي با كارشناسان مذهبي پيرامون مباحثي چون فلسفه روزه در اسلام، فوائد روزه از بعد ديني رمضان ازديدگاه دين اسلام و... همچنين شعرخواني شعراي كرد زبان به صورت زنده با مضامين مربوط به مبارك رمضان به تناسب ايام مختلف اين ماه اعم از شبهاي مبارك ليله القدر، شهادت اميرالمومنين حضرت علي (ع) و... قرائت اشعار و دل نوشته هاي مخاطبان در برقراري ارتباط زنده تلفني با ايشان، پخش سرودها و نجواهاي مذهبي، وله هاي تصويري، گزارش مردمي از سطح شهرهاي كردستان با موضوع رمضان از جمله بخش هاي مختلف اين ويژه برنامه به شمار مي رود.

 



بازسازي ساده انگارانه اساطير شاهنامه

نقد نمايش: «سرآشپز پيشنهاد مي دهد»
نويسنده: رضا شفيعيان
كارگردان: شهاب الدين حسين پور - رضا شفيعيان
اجرا: تالار سنگلج
«نمايش سرآشپز پيشنهاد مي كند» به نويسندگي رضا شفيعيان و كارگرداني شهاب الدين حسين پور و رضا شفيعيان يك كمدي موزيكال است كه در قالب داستان ضحاك مي خواهد حقايقي را به مخاطب انتقال دهد. اينكه ظلم بد است و عاقبت دامن آدم را مي گيرد. يا اينكه در روزگار ما آنهايي كه با اقتصاد و پول سروكار دارند. جنايتكاران اقتصادي، سارقان اقتصادي و... مانند همان آشپزي هستند كه براي ضحاك غذايي پخت و توسط آن مغز و روح و عقل جسم او را فاسد و تباه نمود. در واقع مثال ملموس اين افراد همان دستگاه ها و يا مؤسسات اقتصادي است كه در قالب شركت هاي هرمي مغز و روح جان و مال و جسم آدمها را به تاراج برده و آنها را به تباهي و فساد كشانده و در آخر نابود مي كنند. البته ربط يك داستان اساطيري با امروز و مسايل روز و در واقع از درون چنين داستاني نقبي به امروز زدن و معضلات و مسايل اكنون را مطرح كردن به نوبه خود كارپسنديده و نيكويي است كه بايد در برخورد با متون كلاسيك صورت پذيرد، اما اين تلفيق بايد با آگاهي و اشراف به داستان هاي كهن و اساطيري و همچنين مسايل امروز اتفاق بيفتد كه تنها به دليل طرح خرده مسايل روز مغلوب واقعيت بيروني نشويم و داستانهاي اساطير و كهن را به تمسخر نگيريم ، والا فقط اثري صرف خنده و خنداندن خلق مي شود و ناگزيرما را به سوي ساده انگاري در مفهوم و لودگي در اجرا مي برد.
براي پرداختن به اثري شناخته شده و كهن چون شاهنامه فردوسي بدون شناخت و اشراف كامل نسبت به آن اثر و مفاهيم و لايه هاي زيرين آن و برآيندها و تأثيرات و ارتباط هاي زير متني و بينامتني آن نمي توان به توفيق دست يافت.
متأسفانه اين نمايش چه به لحاظ متن و چه اجرا با ضعف روبروست.
در چنين آثاري شناخت ضحاك، جمشيد و افرادي كه از شخصيت هاي شاهنامه نامبرده مي شوند، تقارن زماني و مكاني آنها، ارتباطات خانوادگي و ضروري است.
مثلاً بايد به اين انديشيد كه اصولاً چرا فردوسي مارهايي را بر دوش ضحاكي مي روياند كه در ابتدا آدم بدي نبوده؟ چه چيز ضحاك را وا مي دارد كه رفته رفته خوي انساني اش را از دست بدهد؟به زعم نويسنده نمايشنامه و از زبان ضحاك مي شنويم كه ماري در كار نبوده و همه اش توهمي بوده كه توسط آشپز و غذاهاي او بر ذهن و فكر ضحاك چيره گشته بوده. اما اگر چنين باشد كه ديگر داستان ضحاك آن مفهوم خود را از دست مي دهد.
چرا مارها مغز مي خورند و بيشتر به مغز جوانها علاقه دارند؟ فردوسي مي خواهد بگويد هركسي در خود مارهايي دارد و اگر نتواند اين اژدها را مهار كند نه تنها خود بلكه نسل او را خواهد خورد و البته مغز او را كه در واقع فكر و عقل، خرد و روح و روان و انسانيت است.
و وسيله اين اژدها همان بي ايماني، بي اعتقادي، بي توجهي به خود و اطرافيان، بي ديني، ولنگاري و... است. براي به روزرساني چنين افسانه اي مي توان گفت ماهواره ها همان مارهايي هستند كه مغز و روح و جسم ما را مي خورند و تباه مي كنند. اگر به زعم نويسنده، شركت هاي هرمي چون آن مارها هستند، بايد گفت درست، اما درمقابل دسيسه هاي دشمنان، شركتهاي هرمي يكي از مسائل مبتلا به اين زمان ماست. وسعت داستان ضحاك بيش از اين است و دراين مختصر نمي گنجد. اي كاش نويسنده و كارگردان كمي بيشتر در داستان شاهنامه عميق مي شدند. ازسويي اگر بخواهيم داستاني را كمدي و طنز كنيم، بايد از دل داستان برآيد و استعداد اين كمدي و طنزشدن را دارا باشد وگرنه چون وصله اي ناجور و نچسب مي نمايد. مي دانيم كه داستان ضحاك يك تراژدي است كه به نوعي كمدي هم در دل آن مي توان دست يافت. طنز و كمدي اش در اين است كه ضحاك در مقطعي پيران و بزرگان و بخشي از مردم را جمع مي كند و از آنها دست نوشته مي گيرد كه امضا كند او پادشاه نيكوكار، عادل، مردم دار، سخاوتمند و... است اما بيچاره نمي داند كه صرفا با امتيازگرفتن به زور از مردم چيزي درست نمي شود و او هر لحظه بيشتر در منجلابي كه خود فراهم ساخته فرو مي رود و به عقوبت خود نزديكتر مي شود. بايد طنز و كمدي با داستان به لحاظ دراماتيك و منطق درام به درستي تلفيق شود. نويسنده با تعدد موضوع روبروست؛ از هولوكاست گرفته تا شركت هاي هرمي و انقلاب و شورش مردم و براندازي گرفته تا ماه عسل و فست فود و بازي نون بيار كباب ببر و قص عليهذا و تمامي اينها چه با ربط و چه بعضا بي ربط با موضوع اصلي و روند داستان و برآيندگان و در مواقعي با حركات، سكنات حرف ها و رفتار اروتيك و لوده همراه است.
از شكسپير گرفته تا تبليغ كار بعدي گروه و به اصطلاح استفاده از عناصر نمايشي آنهم بصورت ابتدايي گرفته تا ادا و اطوارهاي تكراري و كليشه اي و لودگي هايي كه خاص نمايش هاي تئاتر آزادي است. البته تئاتر آزادي با لاله زاري يك اصطلاح شده است نه اينكه خداي ناكرده توهيني به نوع تئاترها.
نويسنده بايد بداند كه سياوش و بيژن جزو پهلوانان نامي و درستكار شاهنامه هستند، سياوش پهلوان مظلوم و خداترس و با ايمان شاهنامه است. فردوسي الگوي او را از حضرت ابراهيم و يوسف عليه السلام گرفته؛ چگونه است كه آنان روي صحنه آن هم صرف خنده بازسازي مي شوند واطلاعات غلط به مخاطب داده مي شود؟ سياوش و بيژن، سالها بعد از شهرنواز و ارنواز دختران جمشيد بدنيا آمدند و طبعا آنان نمي توانستند از داستان سياوش و بيژن خبر داشته باشند. تنها با گذاردن كلماتي كه بعضا در شأن صحنه تئاتر نيست نمي توانيم ادعا بكنيم كاري كمدي كرده ايم، آن هم صرف خنده، به كار رفتن كلمات لوده و تكرار آن در خور تئاتر نيست؛ در هر صحنه اي، فرقي نمي كند. از اين دست كلمات در جاي جاي نمايش ديده و شنيده مي شود.
بازي نمايش هاي كمدي و طنز آسان نيست و به ادا و اطوار و لوده بازي ختم نمي شود بايد تيپ و يا تيپ شخصيت را شناخت. رفتار و حركاتش را فهميد و درك كرد و بعد آنهارا در قالب كميك ريخت.به صرف اينكه نمايش كمدي كار مي كنيم آزاد نيستيم هر حركتي بكنيم، اين منطقي نيست. با حركات و برداشت آنها و رفتار شخصيت يا تيپ دراماتيزه و مطابق با عناصر دراماتيك درخصوص بازيهاي كمدي و طنز باشد. يادمان نرود خنداندن با هر دستاويزي نه تئاتري است و نه دراماتيك است و نه اصولا هدف كمدي. بخشي از اين ها به كارگردان و هدايت او و اصولا شناخت او نسبت به عناصر كميك و كمدي و طنز برمي گردد و بخشي هم به عهده بازيگر كه در لحظه و آن بازي قراربگيرد و حضور صحنه اش را با تمامي عناصر و عوامل بيروني و دروني ايجاد نمايد. والا تنها مي شود يك سري حرف و نه ديالوگ چون ديالوگ تعاريفي ديگر دارد. و يا يكسري حركاتي تكراري و كليشه اي كه در ديگر كارها از اين نوع بسيار شاهد آن بوده وهستيم. اين گونه است كه بيش از حد غلو مي كنيم. ادا و اطوار درمي آوريم بجاي بازي طبيعي در راستاي عناصر كميك و به ورطه لودگي، لوده بازي و درنهايت الفاظ و رفتار و كردار روتيك مي غلطيم. همانطور كه گفته شد متن نيز با عدم شناخت ژانر مربوطه و موضوعي كه دستمايه قرار داده است به ورطه اشتباه، كليشه تكرار، تعدد موضوع، عدم انسجام، آشفتگي و... مي افتد و با دست آويزي به كمدي كلام بجاي رفتار، وضعيت، موقعيت و... ايراد كلمات نامأنوس و گفتار اروتيك، پرواضح است كه درنهايت رفتار و حركات نامأنوس و تكراري و كليشه اي را درپي خواهدداشت.
در پايان بايد گفت هرچند اين نمايش يك كمدي است اما زماني كه مي خواهيم به سوي داستاني شناخته شده آنهم از شاهنامه برويم بايد مطالعات لازم در اين خصوص را داشته و به درستي تلفيق آن داستان با ژانر كمدي را انجام دهيم. متن و شخصيت ها و مفاهيم را بشناسيم، ارتباط آنها را دريابيم، ارتباطش با امروز را بدرستي بيابيم و بازشناسيم، بررسي كنيم و آنگاه دست به نگارش بزنيم و يا آنرا به صحنه بكشانيم همانطور كه گفته شد كمدي و طنز چه در بخش نوشتاري و چه كارگرداني و بازي كار آساني نيست. بايد با درايت به سوي آن رفت و از مشاوره هاي افراد آگاه و كاردان استفاده نمود. درهرصورت جسارت نويسنده و كارگردان به جهت به صحنه آوردن چنين موضوعي ستودني است. گروه هنري پاركينگ گروه جواني است و بايد هنوز تجربه كند و اميدوارم كه از هر تجربه اي فراگيرد فراگرفتني ها را و ايضا بتواند فرصت تجربه كردن را پيدا كند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14