(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 13 مهر 1389- شماره 19756

برادري و شاخص هاي آن ازديدگاه اسلام
غبطه، عامل حركت و بالندگي
گفتاري پيرامون تفاوتهاي غبطه و حسادت



برادري و شاخص هاي آن ازديدگاه اسلام

سيدباقر حكيمي
برادري بعنوان يك رابطه اجتماعي كه برگرفته از فطرت انساني مي باشد داراي آثاري است كه مي تواند برنوع زندگي افراد تاثير شگرفي داشته باشد، منبع پنهاني ارزش كه با تقويت و پرورش آن رسيدن به رشد مستمر آسان مي گردد. كه در اين دوران با دور شدن از اخلاق و فرورفتن درخودخواهي ناشي از تفكر مادي گري نسبت به آن غافل شده ايم.
دراين مقاله بر آنيم كه ضمن تعريف برادري از ديدگاه اسلام و بيان شاخص هاي آن با توجه به آيات و روايات، آثار اقتصادي آنرا مورد توجه قرار داده و اهميت آنرا در بعد اقتصادي روشن نمائيم. شايد بتوان با حاكم كردن اين روحيه ميان افراد لذت زندگي دراين جهان فاني را بيشينه و با كمينه كردن هزينه هاي اجتماعي شاهد از بين رفتن فقر و كمبودها باشيم.
اينك با هم مطلب را از نظرمي گذرانيم:
يكي ازتعاليم برجسته اديان آسماني چگونگي برخورد افراد با يكديگر مي باشد كه در اديان مختلف به صور گوناگون به آن پرداخته شده است. اين مفهوم در يهوديت به عبارت هم دين گره خورده است كه درپرتو آن چگونگي برخورد افراد با هم درجامعه يهودي معنا مي يابد و دراسلام نيز در ضمن مفهوم اخوت كه شامل معناي وسيعتر از برادري خوني و حتي برادري مذهبي يهوديت است شكل ويژه اي به روابط اجتماعي ميان افراد مي دهد.
از لحاظ لغوي اخوت مصدر اخ و به معناي برادري، دوستي و مصاحبت مي باشد. 1برخي نيز براين باورند كه معناي اصلي اخوت قوت و نيرو است كه درآن مفهوم الفت، عطوفت و دوستي لحاظ شده است. 2
درادبيات اقتصادي سرمايه اجتماعي بعنوان يك از شاخص هاي كيفي تاثير شگرفي بر متغيرهاي اقتصادي دارد، براساس روحيه برادري شكل گرفته است. آنچه دراين مقاله سعي شده مورد التفات قرارگيرد،تعريف نوع رابطه برادري در اسلام و تاثير آن بر رفتارهاي اقتصادي خواهد بود. تا براساس آن به سوي جامعه آرماني رهنمون گرديم. جامعه اي كه درآن ديگر منيت جاي ندارد و فرد مشكل ديگري را مشكل خود مي داند و درحل آن از هيچ تلاشي فروگذار نمي شود.
برادري در قرآن
در قرآن كريم برادري بعنوان يكي از نعمت هايي است كه خداوند براي مومنان در دنيا و آخرت قرارداده است 3 كه تاثير زيادي بر زندگي اجتماعي و روابط بين آنان و در نتيجه نحوه اداره جامعه اسلامي دارد.3
قرآن با بيان هاي زيبا و شگرف وجود رابطه برادري را بين مسلمانان گوشزد مي كند و در بخش هاي مختلف به بيان شاخص هاي برادري مي پردازد 4كه شايد با عمل به آنها زندگي مملو از خير و خوبي براي خود به ارمغان بياورند و زمينه هاي تحقق جامعه اسلامي كه براساس وحدت و انسجام شكل مي گيرد را ترسيم نمايد. بالاخره با بيان انما المومنون اخوه به صورت صريح نوع رابطه بين مومنان را يادآور مي شود كه لازمه تحقق جامعه آرماني مي باشد. جامعه اي كه در آن اصلاح و عدالت، مشاركت و تعاون، ايثار و مساوات، صلح و دوستي حاكم است جامعه اي دور از تهمت و غيبت. ظلم وفساد، كينه و بغض، حسد و بخل. امت واحده كه براي رضايت الهي گام برمي دارد درحاليكه براي هم طلب آمرزش مي كنند.5
اقسام برادري در قرآن
1-برادري اعتقادي: اين نوع برادري نشان دهنده نوع پيوند و ارتباط ميان همه كساني است كه بر راي و عقيده واحد مي باشند كه در ضمن آيه 11 سوره حشر رابطه بين منافقان و كفار را نشان دهنده سوء نيست و نزديكي آنها مي باشد را بيان مي كند. از سوي ديگر رابطه بين تبذيركنندگان -كساني كه بيهوده و نابجا خرج مي كنند - و شيطان را نوعي برادري مي داند 6 چرا كه تبذير را كنشي شيطاني و رفتاري نابهنجار مي داند كه نشان دهنده همراهي و هم عقيده بودن ميان آنها در ناسپاسي و كفران نعمت ها مي باشد. از آنجا كه اعتقادعام است فلذا شامل رابطه بين مومنان نيز مي شود تا جائيكه براساس آن در روابط و برخوردهاي خود نمونه از نعمت الهي برخود را ترسيم مي نمايند و با حاكم شدن روحيه رحمت و مهرباني7 درميان خود سعي در پيشبرد اهداف عاليه اسلام دارند. اين نوع برادري يكي از كارآمدترين راهها براي اتحاد اجتماعي و همگرايي ميان امت و بهترين راه براي گريز از زيانهاي تفرقه و اختلافات است چرا كه در سايه آن اتحاد و هم دلي و همكاري معنا مي يابد و با حفظ توازن اجتماعي، عدالت و كاهش فاصله طبقاتي رخ مي دهد.قرآن محور اصلي اتحاد و وحدت را در جامعه اسلامي، برادري اعتقادي مي داند. ارتباطي كه از ارتباط خوني قوي تر و اساسي تر است و هوي و هوس درآن خللي نمي تواند وارد كند.
2-برادري قومي: اين نوع برادري نشان دهنده نوعي پيوند اجتماعي است كه موجبات همبستگي ملي ميان جوامع و نزديكي همه افراد جامعه با هر عقيده و مذهبي به هم مي شود و از آن جهت كه برادري خوني را به تلاش وامي دارد تا به گردهم آمدن و همكاري نيازهاي خود را برطرف سازند و براي رسيدن به سعادت دنيوي گام بردارند، مهم مي باشد. اين نوع برادري در قرآن با بيان برادري ميان پيامبران الهي و قومشان بيان شده است.8
3- برادري خوني: اين نوع برادري كه نشان دهنده معناي لغوي برادري است در ضمن داستان حضرت موسي (ع) و هارون به بهترين و كاملترين نوع ترسيم شده است تا آنجا كه حضرت موسي براي پيروزي در مأموريت خود از پروردگار مي خواهد كه هارون را بعنوان پشتوانه و همراه او در عرصه اين مسئوليت سنگين قرار دهد تا در سايه اين همراهي و همكاري ياد خدا و تسبيح او زياد گردد.9
ژاك آنالي نويسنده فرانسوي با اشاره به برادري ميان آنها مي نويسد: «در كتاب مقدس نخستين زوج برادري كه رقيب و دشمن يكديگر نيستند زيرا هر يك براي انجام وظيفه اش نياز به موفقيت آن ديگري دارد، موسي و هارون است كه پس از پايان دوران تبعيد وخروج از مصر، زماني كه در صحراي سينا مردمان كوچگر به سرزمين موعود او نزديك مي شوند، اين نوع برادري، خود را نشان مي دهد.
برادر بزرگ تر، هارون، از اينكه خداوند برادر كوچكترش را به عنوان پيامبري از سوي خود برگزيده حسادتي در دل ندارد و موسي كه الكن است نياز به هارون دارد تا با مردمش گفتگو كند. آن دو بواسطه روابطشان با هم تمامي شرايط ضروري براي پيدايش لحظات پيام آوري را فراهم مي آورند و به برادري مفهومي تازه و كامل مي دهند.»10
نمونه ديگر برادري در قرآن چگونگي برخورد هابيل با قابيل است. آنجا كه در برابر تهديد به قتل قابيل، هابيل مي گويد: ترس از پروردگار مرا به نيكي در برابر بدي مي دارد چرا كه عمل تو از روي حسد است و حسد از متقين دور است11.
در جاي ديگر يوسف در برابر تمامي سختي ها و ناملايمات ها كه به خاطر حسد برادران متوجه او شده است هنگامي كه به قدرت مي رسد دست به انتقام نمي زند و از تقصير و ظلم آنها نسبت به خود مي گذرد و آنها را مي بخشد12 و به آنها غله كافي مي داد تا در آن قحطي و خشك سالي در رفاه و آرامش باشند. قرآن با اشاره به اين قطعه هاي تاريخي نمايشي زيبا از برادري ترسيم مي نمايد كه نمايانگر عفو و گذشت در موضع قدرت و رفع كينه و حقه مي باشد تا براساس آن روحيه عطوفت و برادري نسبت به هم افزايش يافته و به سوي جامعه عاري از تنش و ظلم گام برداريم.
در تعاليم قرآن رعايت اخلاق نسبت به ديگران ذاتي است. به خلاف يهوديت كه رعايت اخلاق را نسبت به غير از هم دينان لازم نمي شمارد بلكه بخاطر مصالح آنرا جايز مي داند. قرآن مادامي كه افراد به مقابله با دين نپرداخته اند و مؤمنان را از ديار و كاشانه شان بيرون نكرده اند از خوبي و رعايت عدالت نسبت به آنها نهي نمي كند13 و رعايت برادري را نسبت به هم نوعان لازم مي شمارد. چرا كه اسلام تنها سبب برتري را تقوي مي داند14 نه چيز ديگر.
¤ برادري در روايات
در روايات برادري با عنوان اخوت مطرح مي گردد و ضمن برشمردن پاره از ويژگي هاي برادري حقوق آنها را نسبت به هم بيان مي كند. نمونه آشكار آن در حديثي از امام صادق(ع) است كه نسبت برادري بين مؤمنان را همانند رابطه بين اعضا بدن مي شمارد چنانكه اگر يكي از اعضا دچار عارضه شود درد آنرا جاهاي ديگر بدن نيز احساس مي كنند و با آن همدردي مي كنند15.
در روايتي ديگر مؤمن را كسي مي داند كه چشم و راهنماي برادر خود باشد. نسبت به او خيانت و ستم روا نمي دارد، فريبش نمي دهد و اگر وعده اي داد به آن عمل مي كند16.
در جاي ديگر بدترين برادر را آن كسي مي داند كه مايه رنج و زحمت باشد17.
از سوي ديگر براي تشويق انسانها به حفظ رابطه برادري و افزايش روحيه همكاري و همياري بين آنها براي برآورده كردن حوائج مؤمن ثوابهاي بزرگي را ياد مي كند تا افراد براي برطرف كردن حوائج مادي و معنوي برادران خود تلاش كافي را انجام دهند و در عوض آن خداوند را يار و مدد كار خود قرار دهند18. در اين حالت است كه هر فردي خوشبختي خود را در خوشبختي ديگري مي يابد كه اين همان مفهوم برادري است.
در رساله حقوق امام سجاد(ع) برادر را باعث عزت و قوت فرد مي شمارد كه هم اوست در مبارزه با دشمن او را تنها نمي گذارد و با پند و اندرز او را در راه رسيدن به مطلوب ياري مي رساند.
حقوق برادري
آنچه از روايات و آيات به دست مي آيد تقسيم حقوق برادري به شرح ذيل است:
1- كمك مالي: كه بالاترين رتبه آن رفع حاجت برادر و مقدم كردن آن بر خويشتن است19. و حد پايين آن برآورده كردن نياز او بدون اينكه درخواستي نمايد، مي باشد.
اين نوع حقوق از مهمترين بعدهاي برادري اسلامي است كه در اسلام بر آن توجه خاص شده است تا جايي كه برادري در بعد اقتصادي را از واجبات مي داند و برخي معتقدند هيچ چيز همچون كمكهاي مالي نمي تواند نگاهبان برادري باشد20.
فلذا ثروتمندان بايد آنچه را كه برادران مؤمن ايشان بدان نياز دارند از قبيل خوراك و پوشاك، وسائل زندگي و درماني و تعليم و تربيت در اختيار آنان قرا ردهد تا آنها نيز در رفاه و آسايش قرار گيرند و كمبودي در زندگي خود احساس نكنند چرا كه مال خود وسيله اي است براي آزمايش آنان كه مي تواند بهشت برين را براي آنان به ارمغان بياورد.
2- كمك بدني: تلاش در رفع نيازهاي برادران و ياري رساندن به آنها حتي با يك لبخند مي باشد فلذا محبوبترين مردمان نزد باري تعالي كوشاترين آنها در رفع نيازهاي ديگران مي باشد و براي آن پاداش و ثوابي عظيم قرار داده شده است21. در دوستي خود ثابت قدم باشد و با اندك ناملايمتي آن را قطع نكند بلكه با اغماض و ايثار آن را استحكام بخشد تا جائيكه در تاريخ آمده پيامبر نسبت به دوستان حضرت خديجه نيز بعد از رحلت آن بانو محبت روا مي داشت.
3-كمك زباني: به زبان ابراز دوستي و دلسوزي نمايد. او را نصيحت كند، اسرار او را حفظ نمايد در برابر او تفاخر نكند و آينه تمام نماي او باشد22. و سبب رحمت و مهرباني نسبت به او باشد نه رنج و زحمت و اينكه آبروي او را آبروي خود بداند و در حفظ آن بكوشد. عذر او را بپذيرد و از لغزش هاي او بگذرد23. براي او در ايام حيات و پس از مرگ او همانگونه كه براي خانواده خود دعا مي كند، دعا كند24.
با نهادينه شدن اين خصوصيت ها در درون افراد از نابهنجاري ها كاسته مي شود و در پرتوي آن مشاركت هاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي شهروندان افزايش مي يابد كه اين خود زمينه ساز توسعه پايدار مي باشد.
برادري و اقتصاد، در متون ديني
آنچه به صورت اجمالي مي توان به صورت صريح درباره رابطه برادري اسلامي و اقتصاد بيان كرد اضافه بر حقوق مالي واجبي كه برعهده هر مسلمان است مواردي است كه به آن اشاره مي كنيم.
1) برآوردن حاجت ديگري: اسلام براي برطرف كردن نيازهاي ديگران اهميت خاصي قائل شده است تا آنجا كه ثواب آن را بيش از اعتكاف يك ماه در مسجدالحرام قرار داده است25. و با بيان هاي گوناگون اين وظيفه خطير رابه آنان گوشزد مي كند چراكه شكرگذاري از نعمتي را استفاده صحيح از آن و بخشش آن به نيازمندان مي داند، چنانچه امام علي(ع) مي فرمايند: مؤمن نمي تواند سير باشد درحاليكه برادر او گرسنه است26. و يا اينكه مسلمان نيست كسي كه صبح كند درحالي كه براي حل مشكل ديگران اهتمام نداشته باشد. فلذا آنچه در اسلام مطرح است علاوه بر رعايت اخلاق، پشتوانه بودن نسبت به هم و كمك به حل گرفتاري هاي ديگران مي باشد تا ديگر هيچ ظلمي واقع نشود.
2) مواسات با نيازمندان: در حديثي از امام صادق(ع ) آمده است كه سزاوار است مسلمانان نسبت به هم عطوفت داشته باشند و با نيازمندان مواسات داشته باشند27 كه با برقرار شدن اصل مواسات و هم پشتي اقتصادي و معيشيتي روحيه برادري در ميان آنها استحكام مي يابد.28 درجايي ديگر حق مسلمان را بر برادرش اين مي داند كه اگر برادرش گرسنه بود سير نخورد، اگر تشنه بود سيراب نشود و اگر جامه و لباس نداشت جامه زيادي نپوشد29. تا بتوانند سختي هاي او را درك كند و در حل مشكلات او را ياري رساند چنانچه امام علي(ع) مي فرمايد: دين سامان نمي يابد مگر با انصاف در برخورد و شريك كردن برادران در مال خود30.
3-ايثار مالي
مقدم كردن برادر بر خود و كمك براي حل مشكلات مالي ديگران تا در سايه آن فقر و بيچارگي ازبين برود و هر فرد خوشحالي خود را در خوشبختي ديگران جستجو كند تا جائي كه حتي هزينه زندگي يكديگر را تأمين كنند31.
اينجاست كه در تعاليم ديني احتكار و ربا منع شده است و كمترين حق مؤمن بر برادرش اين دانسته شده است كه چيزي را او بدان بيشتر نيازمند است نزد خود نگاه ندارد32. تا براساس آن جامعه به سوي كمال خود رهنمون گردد و با شكر نعمت ها، نعمت فزوني يابد و زمين و آسمان بركاتش را برما ارزاني دارد.
آثار اقتصادي برادري اسلامي
1-رشد و توسعه: از آنجا كه برادري پايه و اساس سرمايه اجتماعي33 است و اين سرمايه به عنوان ثروت مولد جمعي و پنهاني مكمل سرمايه هاي فيزيكي است، پس با حاكم شدن آن در كنش هاي اجتماعي تنش ها كاسته مي شود و انسجام و وحدت اجتماعي شكل تازه اي مي گيرد كه در اين حالت هزينه مديريتي كاهش مي يابد فلذا زمان و سرمايه بيشتر به فعاليت هاي اصلي و پربازده سوق پيدا مي كند و با استحكام و پايداري بيشتري مي توان روبه رشد و توسعه همه جانبه گام برداشت.
با حاكم شدن روحيه برادري مشاركت و تعاون، مساوات، اعتماد و امنيت معنا پيدا مي كنند كه پايه و اساس رشد و توسعه اقتصادي اند. از سوي ديگر با حاكم شدن برادري آنچه بيش از سود و منفعت فردي حائز اهميت است، منفعت جمعي و حاكم شدن سعادت و خوشبختي در جامعه است كه در پرتوي آن منفعت فرد نيز افزايش مي يابد و سبب مي شود كه جامعه با سرعت بيشتري به سوي رشد و توسعه همه جانبه گام بردارد...
برادري اضافه بر اثرات ساختارگرايانه بر جامعه و فراهم كردن زمينه هاي لازم اجتماعي براي رشد و توسعه مي تواند مشكلات سرمايه اي طرح هاي اجتماعي را با كمترين هزينه حل نمايد و سرمايه هاي مادي مورد نياز آنها را تأمين كند. چنانچه در اسلام قرض الحسنه، مشاركت و ديگر عقود اسلامي مطرح مي گردد كه متناسب با فعاليتهاي اقتصادي سود افراد تعيين مي شود و بار مالي اضافي ناشي از بهره در آن جايگاهي ندارد.
2- عدالت و رفع فقر: اسلام براساس روحيه برادري جامعه را ترسيم مي كند كه براساس آموزه هاي آن تمامي مردم براي اقامه قسط و عدالت كوشش نمايند34. چرا كه با حاكم شدن روحيه ايثار و خيرخواهي ديگر حسد، حرص و خودخواهي جايي در ميان روابط بين افراد نخواهد داشت و با توزيع مجدد درآمدها از طريق حقوق مالي واجب و مستحبي كاهش فاصله طبقاتي امكان پذير مي گردد. چرا كه در نظام برخواسته از برادري و نوع دوستي، مصرف به خودي خود هدف نمي باشد بلكه ابزاري براي رشد و تكامل است كه در حد كفاف مورد توجه قرار مي گيرد. فلذاست كه فردي هنگامي كه خود را در برابر محرومان و فقرا مسئول بداند سعي در برطرف كردن نيازهاي آنان به طرق مختلف مي نمايد و هر فردي از استفاده ديگران از نعم الهي خشنود شده چرا كه رفع فقر را سبب بهره مندي بيشتر از مواهب الهي مي داند.
ژاك آتالي مي نويسد: برادري مفهومي انساني به ابديت مي دهد و براي هر نسلي فرصتي فراهم مي آورد كه خوشبختي خود را در خوشبختي ديگري بجويد و براي ديگري دنيايي بهتر از آنچه خود دريافت كرده باقي بگذارد35.
برادري سبب مي شود كه فرد با تصوير ديگري از زندگي، سعادت خود را سعادت ديگري بداند آنچنانكه منفعت كسي كه از تلفن برخوردار است در اينست كه افراد بيشتري تلفن داشته باشند چرا كه در اينصورت منفعتي كه نصيب او مي شود، بيشتر خواهد بود. فلذا با حاكم شدن برادري هر فرد براي اينكه از زندگي خود لذت ببرد خواهان رفع فقر و فلاكت مي باشد كه اين بدون توزيع مجدد درآمدها و برقراري عدالت امكان پذير نمي باشد.
3- افزايش درآمد ملي: يك نمونه برادري كه قرآن از آن بعنوان برادري منفي ياد مي كند برادري مبذرين و شياطين است36 كه سبب از بين رفتن منابع لازم مي گردد كه اين خود سبب عدم كارايي مي باشد. از سوي ديگر در تابع مصرف كل جامعه اسلامي طبق تعاليم اسلامي، مصرف مستقل از درآمد ملي است و در حد كفاف مي باشد و متناسب با هر فرد تغيير مي كند37. با حاكم شدن روحيه برادري ديگر منابع به صورت غيربهينه هدر نمي رود بلكه باتوجه به نيازها مصرف مي شود. حاكم شدن روحيه نوع دوستي و عدم تماميت خواهي و خيرخواهي سبب گسترش امنيت در جامعه مي شود كه اين خود تأثير شگرفي بر رشد سرمايه گذاري و در نتيجه افزايش درآمد ملي دارد38. از سويي شاخص هاي برادري داراي اثرات غيرمستقيم زيادي بر افزايش توليد و درآمد و كاهش هزينه ها دارد. سرمايه اجتماعي بعنوان يك دارائي جمعي كه تحت مالكيت فرد نمي باشد بلكه از همراهي و همدلي آنها با يكديگر بدست مي آيد زمينه ساز استفاده بهينه از سرمايه هاي انساني و فيزيكي و در نتيجه افزايش بازدهي آنها مي شود كه اين خود سبب بالفعل شدن توانايي هاي بالقوه جامعه و افزايش درآمد ملي مي گردد.
4- اشتغال: يكي از آثار برادري، تلاش در رفع نيازهاي ديگران است. چه بسا بتوان با سرمايه هاي كوچك اشتغال ايجاد نمود و با آموزش و بالا بردن سطح معلومات زمينه هاي مناسب براي كارآفريني را ايجاد نمود. از سويي ممكن است افراد خود توانايي براي ايجاد اشتغال داشته باشند كه با بدست آوردن سرمايه هاي مورد نياز خود آن طرح ها ايجاد گردد. نه اينكه با حاكم شدن ربا در جامعه بسياري از طرح ها فاقد توجيه اقتصادي باشند كه در اين صورت بسياري از افراد با استعداد از كار باز بمانند.
سرمايه اجتماعي بعنوان يك منبع غيررسمي مي تواند بسياري از ضعفهاي دولت را در تأمين مالي صنايع و ايجاد اشتغال جبران كند چنانكه دكتر محمد يونس در بنگلادش با تأسيس بانك GRAMEEN براي تأمين مالي كشاورزان فقير توانست نقش تأثيرگذاري بر رشد و اشتغال در مناطق محروم داشته باشد. بايد توجه داشت با وجود فقر وام گيران در حدود 98% وامها باز پرداخت شدند در حاليكه چيزي جز اعتماد كه برخاسته از روحيه برادري است باتوجه به حداقل شرايط ضمانتي در ادامه كار اين بانك تأثير نداشته است.
5- رفاه: مكاتب مختلف به طرق گوناگون خواهان حاكم شدن رفاه و خوشبختي در جامعه اند در حاليكه غافلند كه مي توانند با حاكم كردن روحيه برادري در جامعه رفاه را با كمترين هزينه در جامعه ايجاد نمايند. چرا كه در اين حال هر فردي بفكر رفاه و خوشبختي ديگري است. چرا كه سعادت خود را در گرو سعادت ديگري مي داند و خود آنان در پي ايجاد آن بوسيله طرح هاي اجتماعي عام المنفعه مي باشند همچنانكه در اسلام سنت وقف براساس روحيه برابري و برادري شكل گرفته است تا افراد با كمترين هزينه منافع جمعي را بيشينه نمايند و لذت بهره مندي را به همديگر بچشانند.
آنچه در اسلام بعنوان شاخص هاي برادري بدان تأكيد شده است اموري است كه انسانها را براي تحقق جامعه آرماني خالي از هرگونه زشتي ياري مي دهد تا در پرتو آن زندگي دنيايي را به بهترين وجه تجربه نمايند. برادري در تعاليم اسلام در يك كلام خلاصه مي شود و آن پسنديدن هر آنچه براي خود مي خواهيم براي ديگران تا بهشت در زمين ترسيم گردد.
آنچه در ادبيات امروز اقتصادي بعنوان سرمايه اجتماعي مطرح است خود برگرفته از همين تعاليم است كه مشترك تمامي اديان آسماني است از اين رو است كه برادري را هدفي براي تمدن و نه حالتي از طبيعت مي دانند كه بايد براساس آن قوانين حاكم بر بازار نيز تغيير يافته و به رشد و سعادت انسانها توجه نمايد.
با حاكم شدن روحيه برادري ديگر شاهد قتل و عام، عقب ماندگي و كمبودها نخواهيم بود چرا كه با عقب ماندگي گروهي، خود را از سعادت دور مي بينيم. پس مي توان گفت تنها راه برون رفت از مشكلات پيش روي بشر ايجاد انگيزه برادري ميان افراد و ملتها مي باشد تا خودخواهي ها و ظلم از جهان محو شود و همگان به سعادت دنيوي و اخروي رهنمون گردند تا با لذت بردن ديگران اززندگيشان خود نيز زندگي بهتري را تجربه كنند.
( پاورقي در دفتر روزنامه موجود است )

 



غبطه، عامل حركت و بالندگي
گفتاري پيرامون تفاوتهاي غبطه و حسادت

حامد سروري
انديشه ها و رفتارهاي به ظاهر همانندي را مي توان يافت كه در باطن و حقيقت خود بسيار متقابل و متضاد هم مي باشند، به گونه اي كه جز براي خردمندان، امكان يافتن تفاوت ميان آن ها فراهم نيست. از اينرو بسياري از مردم در دام شباهت هاي آن گرفتار مي شوند و به اين تفاوت هاي ريز، جزيي و اندكي نمي نگرند كه تفاوت ماهوي ميان دو انديشه و رفتار پديد مي آورد.
به عنوان نمونه عمل زناشويي، در ميان كساني كه به ظاهر يك رفتار مشترك را انجام مي دهند، در اصل بسيار متفاوت و متقابل است. لذا در تمامي اقوام و ملل جهان، كساني كه بيرون از دايره سنت ها و آداب و رسوم عمل مي كنند، به عنوان زناكار و بدكار شناخته و مجازات مي شوند و تنها كساني كه درون دايره آداب و رسوم عمل مي كنند، تكريم و تجليل مي شوند. در حقيقت يك عمل و رفتار به ظاهر همانند، گاه به عنوان هنجار و گاه ديگر به عنوان ناهنجار، شناخته و با آن تعامل مي شود.
يكي از حالات انساني كه از چنين موقعيت متشابه برخوردار است مسئله آرزوي چيزي را داشتن است كه اگر به شكل غبطه باشد به عنوان هنجار و خويي پسنديده و اگر به شكل حسادت بروز كند به عنوان ناهنجار و امري ناپسند و زشت مي شود.
نويسنده در اين مطلب بر آن است تا تحليل قرآن را از اين حالت انساني ارائه داده و جايگاه غبطه و حسادت را در حوزه اخلاق و رفتار آدمي تبيين كند. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
آرزوي پسنديده و ناپسند
هر انساني به آرزو و آرمان هايي زنده است كه اميد دست يابي به آن موجب تحرك و عمل وي مي شود. اگر آرزو و آرماني نبود شايد هيچ تحركي از انسان بروز نمي كرد و سكون و خمودي همه وجودش را مي گرفت. از اين رو از آرزو و اميد دست يابي انسان به آن، به عنوان قوه محرك و موتور توانمند تحركات آدمي ياد شده است.
با اين همه آرزوهاي آدمي به دو دسته دست يافتني ها و دست نيافتني ها و نيز آرزوهاي پسنديده و ناپسند دسته بندي مي شود. معيار اين دسته بندي هر چند كه به ظاهر متفاوت است ولي نمي توان از اين معيار اصلي و حقيقي چشم پوشيد و آن اينكه آرزويي پسنديده است كه در مسير كمالي و بالندگي آدمي باشد. به اين معنا كه انسان داراي هدف اصلي در زندگي است كه از آن به فلسفه زندگي ياد مي شود. اين فلسفه زندگي است كه موجب مي شود تا آدمي براي دست يابي به آن حركت كند و گام بردارد و روابط و برنامه ها و سياست هاي خود را براساس آن تنظيم كند و سامان دهد.
اگر آرزوهايي كه از انسان مي تراود، در چارچوب فلسفه زندگي باشد، آرزوهاي پسنديده و نيك شمرده مي شود. البته گاه آرزوهاي دست نيافتني نيز به عنوان آرزوهاي ناپسند شناخته و معرفي مي شود؛ زيرا فرصت، ثروت و نيروي آدمي را تحليل مي برد و با هزينه هاي بسيار، نصيب آدمي از اين همه هزينه، هيچ و پوچ است. از اين رو آرزوهاي دست نيافتني به عنوان آرزوهاي ناپسند معرفي شده و از انسان ها خواسته شده كه دست از چنين آرزوهايي بشويند.
نسبت غبطه و حسد
از جمله اموري كه به عنوان آرزوي پسنديده و ناپسند از آن در حوزه مسايل اخلاقي ورفتاري سخن به ميان آمده است، دو آرزوي انسان است كه به دو حالت متضاد و متقابل بروز مي كند كه از آن به حسادت و غبطه ياد مي شود.
اصولا انسان ها نيازمند شناخت هستند تا آرزوهاي آنان شكل بگيرد؛ زيرا بي شناخت و دانش، هيچ آرزويي شكل نمي گيرد و هيچ خواسته اي در انسان برانگيخته نمي شود؛ چون طلب مجهول و خواستن ناشناخته ها، نشدني است. انسان ها با شناختي هر چند اجمالي و گذرا از چيزي، به آن گرايش مي يابند و چيزي به عنوان عشق و علاقه در ايشان پديدار مي شود و براساس اين شناخت و عشق است كه آرزوي دست يابي در دلهايشان برانگيخته مي شود و حركت براي دستي يابي به شكل اراده و عزم در آنها شكل مي گيرد. بر اين اساس مي توان گفت كه تا شناخت نباشد، عشق و علاقه اي نيست و تا عشقي نباشد آرزويي نيست و تا آرزويي نباشد، حركت و اراده و عزمي نيست. گاه اين شناخت نسبت به چيزي از طريق آگاهي و شناخت آدمي نسبت به نعمت و خيري در دست ديگري تحقق مي يابد. به اين معنا كه آدمي در نزد ديگري نعمتي را مي يابد كه شخص از آن بهره مي برد. با شناختي كه از نعمت در ديگري براي انسان به وجود مي آيد، علاقه مند مي شود تا خود نيز آن را داشته باشد و آرزوي آن در دل وي شكل مي گيرد.
هنگامي كه چنين شناخت و آرزويي شكل گرفت، واكنش آدمي نسبت به آن نعمت ديگري، به دو شكل متضاد و متقابل بروز و ظهور مي كند كه از آن به حسادت و غبطه ياد مي شود؛ زيرا گاه انسان پس از آگاهي و شناخت نسبت به نعمتي در دست ديگري، آرزو مي كند كه آن را براي خود داشته باشد و ديگري از آن محروم شود كه از آن به حسادت ياد مي شود و گاه ديگر، آرزوي داشتن نعمت را مي كند بي آن كه خواهان زوال آن از ديگري باشد.
به سخن ديگر، حسادت، حالتي از انسان است كه در آن شخص خواهان داشتن نعمتي مي شود كه در دست ديگري است و مي كوشد تا آن را به دست آورد به طوري كه خود از آن بهره مند باشد و شخص ديگر از آن محروم شود. البته اين حالت و آرزو، گاه تنها به شكل امري قلبي، باطني و دروني است كه در صورت ناتواني از دست يابي به آن نعمت، تنها موجب آسيب به شخص حسود مي شود؛ ولي گاه ديگر از امر باطني و دروني به امري ظاهري نيز تغيير ماهيت و شكل مي دهد و حسود مي كوشد تا به هر طريقي شده آن نعمت را از دست ديگري بيرون آورد و خود از آن بهره مند گردد. در اين حالت است كه آسيب حسادت افزون بر حسود به محسود عليه نيز مي رسد.
به عنوان نمونه پسري به دختري علاقه مند مي شود و مي خواهد با او ازدواج كند. در اين ميان عشق دو سويه اي وجود دارد كه مي تواند به اين ازدواج منجر شود كه موجبات خوشبختي و سعادت پسر و دختر را فراهم مي آورد؛ ولي پسري ديگر با آگاهي از خوشبختي و احتمال خوشبختي، خودخواهان دختر مي شود و آرزوي ازدواج با وي را در سر مي پروراند. در اين جا همان دو حالت رخ مي دهد. گاه تنها آرزوي ازدواج دارد و مي كوشد تا آن خوشبختي از طريقي غيرمعمولي از پسر اول سلب شود و نصيب وي گردد و گاه ديگر نه تنها چنين آرزوي دارد بلكه به سبب حسادتي كه در درون دارد در شكل رفتاري، اعمالي را انجام مي دهد تا پسر و دختر به هم نرسند. اين جاست كه حسادت به شكل رفتاري و عملي بروز مي كند.
خداوند در آيه پنجم سوره فلق به حسادت فعلي اشاره مي كند و نسبت به آن هشدار شديد مي دهد و مي فرمايد كه تنها راه فرار از چنين حسادت هاي پرخطري پناه بردن به خداوند است.
اما واكنش ديگر انسان نسبت به نعمتي كه در دست ديگري است، آرزوي داشتن آن نعمت براي خود است بدون اين كه اراده زوال آن را از ديگري داشته باشد. چنين حالتي را غبطه مي گويند.
البته زبان شناس و لغوي معروف، ابن منظور درباره معناي غبطه مي نويسد كه اصولا غبطه، حال خوش و نيكو است. (لسان العرب، ابن منظور، ج10، ص 12 ذيل واژه غبط) براين اساس، غبطه نمي تواند واژه اي باشد كه براي بيان حالت خاصي كه بيان شده به كار رود.
غبطه اصطلاحي
اما در كاربردها به ويژه در علوم اخلاق و تربيت، اين واژه براي بيان حالت خاص بيان شده است. به سخن ديگر، غبطه هر چند كه در لغت عربي به معناي مطلق حال خوش و نيكو است؛ ولي در كاربردهاي خاص و اصطلاحات علوم اخلاقي و تربيتي، به معناي حالت خاص مي باشد. از اين رو نراقي در كتاب مشهور جامع السعادات مي فرمايد: غبطه در اصطلاح عبارت است از: آرزو كردن آن چه مايه صلاح ديگري است براي خود بدون اين كه اراده زوال از او داشته باشد. (جامع السعادات، نراقي، ج2، صص 197 و 199) نكته اي كه در اين تعريف مورد توجه و تاكيد است، واژه تركيبي «مايه صلاح» است. به اين معنا كه غبطه مي بايست نسبت به چيزي باشد كه صلاح شخص در آن باشد. حال اگر نسبت به چيزي كه مايه صلاح نيست بلكه در مسير بالندگي و رشد وي خلل ايجاد مي كند ولي شخص به آن چيز علاقه مند است و آرزوي داشتن آن را دارد، نمي تواند مصداقي از غبطه باشد.
به سخن ديگر، متعلق آرزو و غبطه، داشتن امري است كه براي شخص مفيد باشد و صلاح وي نيز داشتن آن چيز است. بنابراين اگر شخص آرزوي داشتن چيزي چون جهالت و غفلت و ديوانگي را داشته باشد تا وي را در حالتي از بيهوشي و عدم ادراك محيط قرار دهد، چنين آرزويي مصداق غبطه نيست.
نكته ديگر كه در اين جا از سوي نراقي مورد توجه و اهتمام است، قيد «عدم زوال از ديگري» مي باشد. به اين معنا كه عاملي كه غبطه را از حسادت جدا مي سازد، مي تواند دو امر باشد: نخست، مايه صلاح و نيكويي و دوم آرزوي زوال آن از ديگري را نداشته باشد.
بنابراين مي توان گفت كه در حسادت، حالت خوش و نيكي براي حسود وجود ندارد و متعلق حسادت مي تواند مايه صلاح و نيكويي باشد و مي تواند نباشد و ديگر آن كه در حسادت، شخص آرزوي زوال نعمت از دست محسود عليه را دارد. اما در غبطه، شخص حالتي خوش دارد و آن چه را مي خواهد و آرزو مي كند امري است كه مايه صلاح و بالندگي و رشد اوست و خواهان حفظ نعمت در دست ديگري است و زوال آن را نمي پسندد.
با توجه به نكاتي كه گفته شد مي توان دريافت كه اصولا چشم دوختن و آرزوي داشتن مال و منال دنيا به عنوان يك اصل و هدف نمي تواند به عنوان مصداقي از غبطه باشد، زيرا در تحقق مفهوم غبطه لازم است كه متعلق غبطه امري باشد كه مايه صلاح شخص است. بر اين اساس نمي توان آياتي چون 88 سوره حجر و يا 131 سوره طه و 79 و 80 سوره قصص را مصاديقي از غبطه دانست؛ زيرا در اين آيات از آرزوي داشتن مال و منال دنيا به عنوان يك اصل وهدف اصلي سخن به ميان آمده و چنين آرزويي نكوهيده شده است. در آيه 196 سوره آل عمران نيز شوكت ظاهري و قدرت دنيوي ومادي و بهره هاي دنيايي كه آرزوي كافران است سرزنش شده است كه اين سرزنش نيز ارتباطي با اصطلاح غبطه ندارد.
اشتباه در تطبيق
برخي غبطه را به دو شكل غبطه پسنديده و ناپسند دسته بندي كرده اند كه با توجه به تعريف و اصطلاح گفته شده، چنين دسته بندي نادرست است؛ زيرا غبطه با تعريف پيش گفته علامه نراقي در همه حال پسنديده است ومواردي كه در آيات پيش گفته است بيرون از دايره تعريف پيش گفته است؛ زيرا متعلق آرزو در اين موارد، اموري است كه نمي تواند مايه صلاح شخص باشد بلكه عاملي مهم در برابر بالندگي و كمال و رشد انساني است.
اما مي توان براي آن توجيهي بيان كرد. به اين معنا كه برخي از افراد گمان مي كنند كه داشتن مال و قدرت ظاهري و شوكت دنيوي، عامل بالندگي و رشد و كمال ايشان است و در حقيقت در تطبيق اشتباه مي كنند و چيزي كه مايه صلاح نيست به عنوان مايه صلاح مي شمارند. با اين همه، چنين مواردي كه به عنوان اشتباه در تطبيق از آن ياد مي شود، بيرون از دايره غبطه نيست و نمي توان آن را به عنوان غبطه ناپسند معرفي كرد؛ بلكه چنين مواردي نيز از مصاديق غبطه است كه به سبب اشتباه در تطبيق امري را كه مايه صلاح او نيست مايه صلاح دانسته و آرزوي داشتن آن را كرده است.
به هر حال، غبطه به عنوان امري پسنديده دانسته شده و نمي توان آن را به دو بخش پسنديده و ناپسند دسته بندي كرد، چنان كه حسادت را نيز نمي توان به دو بخش پسنديده و ناپسند دسته بندي كرد؛ زيرا هر نوع حسادتي ناپسند و زشت است؛ هرچند كه حسادت داراي مراتب از نظر شدت و ضعف است كه حسادت فعلي، زشت تر و بدتر مي باشد.
خداوند در آيات پيش گفته از پيامبر(ص) و مومنان مي خواهد كه نسبت به مال و منال دنيايي كه در دست كافران است يا قدرت و شوكتي كه ايشان در دنيا از آن برخوردارند غبطه نخورند، و اصولا اين موارد چيزي نيست كه انسان نسبت به آن آرزويي داشته و غبطه بخورد؛ زيرا اين امور مايه صلاح بشر نيست و نمي بايست نسبت به آن آرزويي داشته باشد.
در حقيقت خداوند، اين امور را از مصاديق اموري كه مايه صلاح بشر است بيرون دانسته و خواهان عدم توجه به آن شده و آن را متعلق غبطه ندانسته است.
در آيه 79 و 80 سوره قصص خداوند موضع گيري تند و عتاب آميز فرزانگان دانشمند را در برابر افرادي كه آرزوي داشتن ثروت قاروني را داشتند بيان مي كند. در اين آيه آن چه مورد توجه است رشك ورزي و حسادتي است كه مردم نسبت به ثروت قاروني داشتند، بنابراين مصداق غبطه نيست و يا آن كه مصداق غبطه از باب اشتباه در تطبيق است. به اين معنا كه مردم گمان مي كردند كه داشتن ثروتي همانند ثروت قاروني، مايه صلاح و خير ايشان است و آرزوي داشتن آن را داشتند درحالي كه اين گونه نيست و ثروت قاروني نمي تواند مايه صلاح كسي باشد. چنان كه دانشمندان به اين مهم دست يافته و مردم را نسبت به آن آگاه كرده و ثروت قاروني را مصداقي از غبطه ندانسته اند. (همان)
مطلوبيت غبطه
آيات 37 و 38 سوره آل عمران كه به غبطه حضرت زكريا (ع) نسبت به نعمت هاي خدادادي دردست مريم (س) اشاره دارد، بيانگر موضع قرآن نسبت به غبطه است.
دراين آيات خداوند اشاره مي كند كه حضرت زكريا (ع) نسبت به نعمت هاي داده شده به مريم (س) غبطه مي خورد و همين مساله موجب شد تا از خداوند بخواهد تا به او فرزندي درهنگام پيري و ناتواني جنسي و جسمي عنايت كند.
علامه طباطبايي( ره) دراين باره مي نويسد كه حضرت زكريا (ع) پس از مشاهده مقام و منزلت مريم (س) از خداوند خواست تا فرزندي را به وي عنايت كند. (الميزان، ج 3،ص 175) چنين آرزويي همان غبطه است كه درحضرت (ع) پديد آمده است.
اين آيات به خوبي روشن مي سازد كه غبطه و درخواست خوبي هايي همانند آن چه در دست ديگران است براي خود، امري جايز و مطلوب است و اين گونه آرزو و درخواست، جزيي از حسادت و امر ناپسند نيست؛ زيرا شخص با شناخت از نعمتي خواهان آن مي شود تا مايه رشد و بالندگي وي شود، بي آن كه خواهان زوال آن را از دست ديگري باشد.
درحقيقت چشم دوختن به نعمتي كه در دست ديگري است و آرزوي داشتن آن بي زوال آن از ديگري، به عنوان غبطه امري مطلوب است.
نكته جالب اين كه انسانها از طريق چشم دوختن به اسوه ها و ديگران مهم و آن چه ايشان از نعمت ها دراختيار دارند به تلاش و كوشش مي پردازند تا به آن نعمت ها دست يابند و يا آرزوي داشتن آن را از خدا مي كنند؛ زيرا آرزوي داشتن چيزهاي خوب و نيكو، خود مهم ترين عامل حركت و تلاش در انسان است. از اين رو غبطه همواره امري پسنديده دانسته شده و مورد تشويق و ترغيب خداوند و اولياي الهي گرديده است.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14