(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 18 مهر 1389- شماره 19760

ادب، بهترين ارث
محبت به كودك و اسلام آوردن يهودي
سوء ظن و تجسس
نشانه هاي دلهاي پاك و ناپاك
شرك افعالي، شرك خفي مومنان
ديدگاه
لذت ترك گناه



ادب، بهترين ارث

قال الصادق (ع): ان خير ما ورث الاباء لابنائهم الادب لاالمال.
امام صادق(ع) فرمود: بهترين ارثي كه پدران براي فرزندان باقي مي گذارند ادب است نه ثروت.(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- الكافي، ج 8، ص 150

 



محبت به كودك و اسلام آوردن يهودي

ليث بن سعد مي گويد: «روزي پيامبر(ص) نماز جماعت مي خواند و جمعي به وي اقتدا كرده بودند. حسين(ع) كه كودك بود، در همان نزديكي ها بود. وقتي كه رسول خدا(ص) به سجده مي رفت، حسين آمد و به پشت پيامبر(ص) سوار مي شد و پاهايش را حركت مي داد و مي گفت: «حل... حل...» (شتر را با تكرار اين واژه مي راندند) هنگامي كه رسول خدا(ص) مي خواست سر از سجده بردارد، حسين(ع) را مي گرفت و آرام به زمين مي گذاشت و بلند مي شد و وقتي كه به سجده مي رفت، باز حسين مي آمد و بر پشت رسول خدا(ص) سوار مي شد و پاهايش را حركت مي داد و مي گفت: «حل... حل». اين موضوع تا آخر نماز تكرار شد. يك نفر يهودي اين منظره را مي ديد. به عنوان اعتراض، نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: «اي محمد! شما با كودكان به گونه اي رفتار مي كنيد كه ما اينگونه رفتار نمي كنيم». پيامبر(ص) فرمود: «اگر شما به خدا و رسولش ايمان داشته باشيد، به كودكان خود مهرباني مي كنيد و با مهر و نوازش با آنها رفتار مي نماييد». فرد يهودي از دستور مهرانگيز تربيتي اسلام و بلندنظري پيامبر(ص) مجذوب اسلام شد و همان دم قبول اسلام كرد و به صف مسلمانان پيوست. (1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- سيره عملي بزرگان دين، ص 84

 



سوء ظن و تجسس

پرسش: سوء ظن و بدگماني به انسان ها چه آثار و پيامدهايي را در رفتار فردي و اجتماعي به همراه دارد؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به اين سوال به نحو اجمال مطرح شد كه سوء ظن يا بدگماني به انسان ها، بستر و زمينه ساز گناهان بعدي شامل تجسس در امور پنهاني افراد و در نهايت غيبت كردن نسبت به آنها مي شود. اينك در ادامه دنباله مطلب را پي مي گيريم.
گناه نبودن مطلق گمان
بي ترديد نمي توان مطلق گمان را بدون قيد و شرط گناه و حرام دانست، زيرا خاطرات زودگذر و تصورات ذهني در برخورد با حوادثي كه در اطراف انسان مي گذرد امري قهري و طبيعي و خارج از دايره اختيار انسان است. اين گونه خاطرات به هيچ وجه قابل اتصاف به حسن و قبح تكليفي و اخلاقي نيست و متعلق امر و نهي واقع نمي شود. مگر آنكه در پيدايش آن اراده شخص دخيل باشد و مقدماتش را با اراده و اختيار فراهم كند و يا آنكه به گمانش ترتيب اثر سويي بدهد؛ مثلا با تجسس در اسرار ديگران مقدمات پيدايش سوءظن را ايجاد كند و ياآنكه به صرف سوءظن ديگران را متهم كند. در اين شرايط، سوءظن به دايره اختيار باز مي گردد، زيرا با اختياري بودن مقدمات در صورت اول و اختياري بودن ترتيب اثر در صورت دوم، سوءظن يك پديده اختياري محسوب مي شود، و ديگر به عنوان يك پديده قهري و طبيعي به حساب نمي آيد. بنابر اين در اين شرايط سوءظن مصداق گناه بوده و بايد از آن پرهيز كرد.
چگونگي ترتيب اثر به سوءظن
ترتيب اثر دادن به سوءظن كه با مقدمات اختياري صورت مي گيرد دو نوع است:
1- ترتيب اثر قلبي «عقد القلب»
ترتيب اثر «قلبي» را علماي علم اخلاق از آن به «عقد القلب» تعبير كرده اند. و بدين شكل است كه انسان گمان خود را كه در ابتدا يك تصور ساده و خاطره زودگذر بيش نيست در ذهن بسـپارد، پس آن را پرورش دهد و به صورت نوعي باور (عقدالقلب) در آورد، به طوري كه امر بر خودش نيز مشتبه شود وگمانش را به جاي يقين بگيرد و آثار علم و يقين بر آن بار كند. در چنين وضعيتي، انسان نسبت به دوستش بدگمان شده و حس اعتمادش سلب مي گردد. اين حالت نوعي بيماري روحي و اخلاقي است كه در صورت شمول و عموميت آن، اساس زندگي متزلزل مي گردد و جامعه به فساد و تباهي كشيده مي شود.

 



نشانه هاي دلهاي پاك و ناپاك

عارفي را به مجلس ميهماني دعوت كردند.
عارف وارد منزل شد. دختر صاحبخانه وارد اتاق پذيرايي شد و چاي آورده و سلام و تعارف كرد.
عارف مشاهده كرد كه دختر، حجاب مناسبي ندارد. نگاهي به پدر و مادر دختر كه در مجلس حاضر بودند كرد و خطاب به دختر گفت:
فرزند عزيزم! شما كه ماشاءالله هزار ماشاءالله جوان فهميده و مؤدبي هستيد حجابتان را هم مي توانيد بهتر كنيد!
دختر در كنار مادرش نشست و گفت:
حاج آقا! دل پاك باشد!
پدر و مادر دختر نگاه نافذي به او كردند و به همين جهت دختر اظهار داشت: معذرت مي خواهم حاج آقا!
عارف افزود: نه دخترم! نظرت را گفتي و اين خيلي خوب است كه انسان صادقانه نظراتش را مطرح سازد. اما.. اما دختر گلم از تو مي پرسم كه از كجا مي شود فهميد دلي پاك است يا ناپاك؟ دختر اندكي فكر كرد و گفت: نمي دانم!
عارف افزود: پاكي يا ناپاكي دل افراد، از گفتارشان و خصوصا از رفتارشان معلوم مي شود. اين ضرب المثل را شنيده اي كه گفته اند: از كوزه همان برون تراود كه در اوست؟
دختر گفت: بله
عارف اظهار داشت: بنابراين وقتي شما گفتار پسنديده و رفتار شايسته از كسي ديديد، مي توانيد به پاكي دل و نفس او پي ببريد. اما اگر كسي گفتار ناشايست و رفتار نامناسب داشته باشد، آيا شما او را پاكدل و سليم النفس مي خوانيد؟
دختر گفت: نه، زيرا اگر پاكدل بود اين پاكي بايد در گفتار و رفتارش نمود پيدا مي كرد. هر ادعايي بايد توسط عمل ثابت شود.
عارف گفت: احسنت! چه خوب مسائل را درك مي كني! بنابراين كساني كه ادعا مي كنند دلهاي پاك دارند و خدا را دوست دارند اما به فرمانهاي او بي اعتنايي مي كنند هم چنين شرايطي دارند.
دختر گفت: منظورتان اين است كه آنها هم بايد در گفتار و رفتارشان دوستي و علاقه به خدا را بروز بدهند؟
عارف گفت: همينطور است! خودتان گفتيد: ادعا وقتي قابل قبول است كه با عمل ثابت شود! دختر اظهار داشت: بله، همينطور است.
پدر دختر كه تاكنون ساكت بود گفت: حاج آقا! خداوند متعال در اين باره چه فرموده اند؟
عارف گفت: خداوند سبحان در آيه 31 سوره آل عمران فرموده اند: قل ان كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله و يغفرلكم ذنوبكم والله غفور رحيم (اي پيامبر! به مردم) بگو: اگر خدا را دوست داريد از (دستورات خدا كه) من (برايتان آورده ام) پيروي كنيد، تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد؛ و گناهانتان را ببخشد، و (بدانيد كه) خداوند آمرزنده مهربان است.
پس از تلاوت آيه نگاه عارف به دختر افتاد كه حجاب خود را كاملا حفظ كرده بود و پدر و مادرش نيز با نگاهي رضايت بخش به او مي نگريستند.
عارف نيز اين غزل حافظ را زير لب زمزمه كرد:
نه هر كه چهره برافروخت دلبري داند
نه هر كه آينه سازد سكندري داند
نه هر كه طرف كله كج نهاد و تند نشست
كلاه داري و آئين سروري داند
هزار نكته باريكتر ز مو اينجاست
نه هر كه سر بتراشد قلندري داند...

 



شرك افعالي، شرك خفي مومنان

علي محمدخاني
شرك، به معناي شريك قائل شدن براي خدا در فرمانروايي با ربوبيت و پروردگاري اوست. شرك انسان در دين دوگونه است. شرك بزرگ يا اثبات شريك براي خدا و شرك كوچك كه ريا، نفاق و در نظرگرفتن غيرخدا با او در امور است. بسياري از مؤمنان دچار نوعي شرك كوچك هستند كه گاه از آن به شرك خفي ياد مي شود. شرك خفي همانند مورچه سياهي در شب است كه بر روي سنگي سياه در حركت است. چنين حركتي به سختي قابل رويت و شناسايي است. لذا مقابله و مبارزه با آن نيز سخت تر و دشوارتر مي باشد.
شرك خفي، برخلاف شرك هاي ديگر كه اختصاص به كافران و مشركان دارد، گرفتاري مومنان است؛ زيرا انسان هاي مومن تنها زماني از اين گونه از شرك رهايي مي يابند كه از نظر بينش و نگرش به مراتب عالي توحيد رسيده و برخوردار از توحيد محض و مطلق باشند. از اين رو ايمان هركسي برپايه مراتب توحيدي وي سنجيده مي شود و خداوند بارها از مؤمنان مي خواهد كه به خداوند ايمان آورند، زيرا درجات ايماني هريك از مؤمنان با يك ديگر متفاوت است و كمتر كسي يافت مي شود كه در درجه عالي و برتر ايمان قرار گرفته باشد و از توحيد محض برخوردار باشد.
نويسنده دراين نوشتار برآن است تا با نگاهي به برخي مصاديق شرك خفي، آثار و پيامدهاي آن را در زندگي فردي و اجتماعي مؤمنان بازنمايد و راه مقابله با اين بيماري و دوري از توحيد محض را براساس آموزه هاي قرآني تبيين كند. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
بي گمان از اسلام تا ايمان راهي بس طولاني است. چنان كه از ايمان ناقص و ناتمام تا ايمان كامل و تمام بسي راه دراز و دشوار دربرابر انسان قرار دارد. بسياري از مردم تنها نسبت به خداوند و توحيد از ايمان سطحي و سست بنيادي برخوردارند. از اين رو خداوند همواره مومنان را به ايمان و تقويت و افزايش و ازدياد درجات آن دعوت مي كند.
اصولا آيات و آموزه هاي قرآني براي آن تكرار مي شود تا هركسي را به واسطه نشانه يا نشانه هايي به سوي توحيد محض و مطلق دعوت كند؛ زيرا انسان ها در مراحل نخست اسلام و ايمان، تنها به وجود خداوند و الوهيت او ايمان مي آورند و او را معبود خود قرار مي دهند ولي كمتركسي يافت مي شود كه به مراحل نهايي ايمان دست يابد و خداوند را مالك مطلق هستي و پروردگار آن دانسته و تاثير مستقيم و بي واسطه او را در همه امور ريز و درشت زندگي و آشكار و نهان آن بپذيرد و باوركند و براساس آن رفتار نمايد.
شرك هاي چهارگانه
كافران كساني هستند كه ايماني به خداوند، الوهيت و ربوبيت وي ندارند. از اين رو خداوند را منكر بوده و او را نمي پرستند و براي او در جهان هستي نقش و تاثيري قايل نيستند. آنان هستي را براساس تصادف مي دانند و هدفمندي و فلسفه آفرينش را منكر مي شوند.
دركنار اينان افرادي يافت مي شوند كه ما از آنان به نام مشركان ظاهري ياد مي كنيم. آنها كساني هستند كه براي هستي، آفريدگار و پروردگاري قايل مي شوند ولي براي آفريدگاري وي شريكي قايل هستند و يا براي پروردگاري ديگران نقش و تاثيري قايل مي شوند. از اين رو براي مشركان، امور و اشخاص ديگري نيز به عنوان معبود مطرح مي شود و براي جهان، افزون بر خداوندگار آفريدگار جهان، پروردگار و يا پروردگارهاي ديگر نيز قائل مي شوند.
برخي از مشركان، فرشتگان را شريك خداوند در الوهيت وي مي شمارند و او را همتاي او مي دانند. (انبياء آيات 26 و 29) برخي ديگر نيز، به جاي فرشتگان، بتاني را معبود خود دانسته و آن را مي پرستند و عبادت مي كنند. (انعام آيه19 و آيات بسيار ديگر) برخي از مشركان چون فرعون و درباريان وي قايل به خدايگان متعددي براي هستي بوده و به پرستش و ستايش آنها مشغول هستند كه برخي از مسيحيان منحرف و گمراه از اين جمله گروه هاي مشرك به شمار مي آيند. (نساء آيه171 و مائده آيه73) خداوند در آياتي چند شرك ورزي مسيحيان را مورد نقد و نكوهش قرار مي دهد؛ زيرا آنان حضرت مسيح(ع) و حتي حضرت مريم(س) را شريك خداوند در الوهيت مي شمارند و به پرستش و عبادت ايشان مي پردازند. از جمله اين آيات مي توان به آيات 75 و 116سوره مائده و نيز 171 سوره نساء اشاره كرد.
شرك در الوهيت گاه به شرك در ربوبيت كشيده مي شود و همان گونه كه براي خداوند همتا و شريك درعبادت و الوهيت قائل مي شوند براي وي در پروردگاري اش نيز شريك تصور مي كنند. دردوره پيامبر(ص) مشركان مكه و حجاز و نجد اين گونه بودند؛ زيرا آنان براي بتاني كه خود از چوب ساخته بودند، ربوبيت و پروردگاري درهستي قايل بودند و براين باور پا مي فشردند كه بتان در سرنوشت ايشان و تقديرات هستي تاثيرگذارند. (زخرف آيات 15و 16) چنين تفكري در اقوام ديگري چون قوم ابراهيم(ع) و ديگر اقوام بشري از ثمود و عاد و مانند آن وجود داشته است كه خداوند در آياتي به نقد و نكوهش اين ديدگاه مي پردازد كه از جمله آنها مي توان به آيه 76 سوره انعام و آيات ديگر اين سوره اشاره كرد كه به مسئله ربوبيت ستارگان و ماه و خورشيد براي هستي درتفكر و انديشه قوم ابراهيم توجه مي دهد.
ازنظرقرآن هرگونه شرك در الوهيت و ربوبيت با توحيد در تناقض و تضاد است و نمي توان توحيد و يگانه پرستي را با شرك جمع كرد. از اين رو آيات بسياري از قرآن به نقد ربوبيت انبياء، ربوبيت ستارگان ماه و خورشيد، ربوبيت بتان و ديگر اشياي هستي مي پردازد و آن را مخالف جدي توحيد و ايمان برمي شمارد و ناسازگاري آن را با توحيد بيان مي كند.
(آل عمران آيات79 و 80)
خداوند در آياتي به اين نكته توجه مي دهد كه اصولا بسياري از مردم حتي اهل كتاب و ايمان گرفتار شرك ظاهري بودند و ديگراني چون پيامبران را حتي در عبادت براي خداوند شريك قرارمي دادند كه اين گونه شرك به صراحت با توحيد سازگار است. (آل عمران آيه 64) از اين رو فرمان حتمي و قطعي مي دهد كه از شرك در عبادت پرهيز شود (اسراء آيه 22 و جن آيه20 و كافران آيات 2و4) زيرا در بينش توحيدي قرآن، شرك در عبادت مانع اصلي تقرب جويي به خداوند است. (زمر آيه3) و به انسان اجازه نمي دهد تا حقيقت توحيد و فلسفه آفرينش را درك و در مسير تعالي و كمالي آن حركت كند.
براين اساس آموزه هاي قرآني مملو از آياتي كه هرگونه شرك را محكوم و نكوهش مي كند و شايستگي هرعملي از جمله عبادات را مشروط و منوط به عدم وجود كمترين شرك در آن برمي شمارد و از مردم مي خواهد تا خلوص را در عبادت و عمل خويش مراعات كنند. (كهف آيه110)
آموزه هاي قرآني تبيين مي كند كه انسان ها همواره در طول تاريخ گرفتار يكي از چهارگونه شرك بوده اند كه عبارتنداز: 1-شرك در افعال؛ 2-شرك در الوهيت؛ 3-شرك در ربوبيت؛ 4- شرك در عبادت.
شرك افعالي مومنان
اهل ايمان و توحيد با آن كه در حوزه هايي چون الوهيت و ربوبيت و عبادت از شرك رسته اند ولي بسياري از آنان گرفتار شرك خفي و نهاني هستند كه در حوزه افعال اتفاق مي افتد. به اين معنا كه آنان حتي اگر توحيد راستين را در الوهيت و ربوبيت و عبادت پذيرفته باشند و تنها براي خداوند آفريدگاري و الوهيت و پروردگاري را قايل شوند و تنها او را سزاوار ستايش و پرستش بدانند، با اين همه در امري لنگ مي زنند و براي خداوند شريك قايل مي شوند.
از نظر قرآن، ريشه اين شرك را همانند ديگر گونه ها و اقسام شرك مي بايست در بينش و نگرش نادرست مردم جستجو كرد، زيرا شناخت انسان و نگرش وي به هستي است كه رفتار و كردارهاي او را مديريت مي كند. هر اندازه شناخت آدمي به واقعيت ها و حقايق هستي ناتمام و ناقص باشد، اين كاستي به همان اندازه در رفتار و كردارهايش بروز و ظهور مي كند. از اين رو آموزه هاي قرآني بر آن است تا تصوير حقيقي و واقعي از هستي به نمايش گذارد و شناخت آدمي را به هستي و خداوند بيش تر و بيش تر كند.
هر يك از آيه هاي قرآني همانند آيه هاي تكويني، دريچه اي به سوي شناخت درست هستي است. لذا موجب افزايش ايمان مومنان مي شود؛ زيرا سطح و درجه بينشي مومنان را مي افزايد و دريچه اي تازه به روي آنان مي گشايد تا حقايق تازه اي را ببينند و درك كنند. از اين جاست كه هر آيه اي از آيات الهي چه به شكل تكوين و يا تدوين، نوري است كه راه مومنان را روشن مي سازد و نمايشي كامل از حقيقت خداوندي ارائه مي دهد.
با اين همه بسياري از مومنان به سبب شناخت نادرست از حقايق هستي، همواره در گونه اي از جهل و جهالت به سر مي برند كه به ايشان اجازه نمي دهد تا توحيد واقعي و محض را درك كنند. اين جاست كه خداوند مومنان را دعوت به ايمان مي كند و فرمان مي دهد كه اي اهل ايمان، ايمان بياوريد.
خداوند در آيه 106 سوره يوسف به صراحت بيان مي كند: و ما يومن اكثرهم بالله الا و هم مشركون كه به معناي آن است كه بيش تر مؤمنان از شرك افعالي پيراسته نيستند و به آن آلوده اند. در حقيقت، مومناني كه به ظاهر از شرك هاي ديگر پاك و مبرا و بهره مند از توحيد هستند، در حوزه افعالي از شرك پيراسته نمي باشند.
امام صادق (ع) در تصوير اين گونه از شرك ها كه بسياري از مومنان بدان گرفتارند در روايتي مي فرمايد: هرگاه شخصي بگويد اگر فلاني نبود هلاك مي شدم يا بر سر من چنين و چنان مي آمد، چنين شخصي گرفتار شرك است. (تفسير نورالثقلين، ج 2، ص 476، ح 235)
بارها از مردم شنيده ايد كه مي گويند: اول خدا بعدا شما! اين چنين تعابيري نه تنها شرك خفي و نهان است بلكه شرك جلي و آشكاري است كه مي بايست از آن پرهيز كرد؛ زيرا همه چيز از آن خداست و خداوند مالك مطلق است. بنابر اين همواره اول و آخر خداست.
برخي از مردم همواره چشمشان به دست مردم است تا از بر ايشان روزي خورند. چنين چشم داشتي نسبت به ديگران، نيز از مصاديق شرك افعالي است كه مومنان بدان گرفتارند؛ در حالي كه ايمان واقعي بر اين تاكيد مي كند كه خداوند مقدر و مدبر است. بنابر اين نمي توان گمان داشت كه انسان مدبر و خداوند مقدر است بلكه او، هم مقدر و هم مدبر است؛ از اين رو هر تدبيري از سوي انسانها بوسيله تدبير الهي از ميان مي رود، زيرا هر كيدي كه انسان به كار برد، خداوند كيد خود را بر آن مسلط مي كند.
عده اي هستند كه همواره مي كوشند با برخي صاحبان قدرت و مكنت و حرفه و تخصص ارتباط و دوستي داشته باشند و يا در برخي ادارات روابطي با كارمندان و يا عوامل اداري دست و پا كنند، با اين نگاه كه آنها در مواقع نياز بتوانند مشكلشان را حل كنند و به اصطلاح خودشان زماني به دردشان بخورند. به يقين چنين برخوردها و روشها و نگاهها، شرك آلود است و اينگونه افراد بجاي توكل، و اعتماد مطلق برخداوند قادر متعال، براي عده اي شأنيت قائل مي شوند و فكر مي كنند آنان هستند كه مي توانند گره از مشكلاتشان بگشايند، در حالي كه آنها حداكثر مي توانند وسيله اي باشند از جانب خدا و اگر خداوند نخواهد همه آنها به هيچ كار نخواهند آمد.
اصولاً مشكل اساسي مردم اين است كه خداوند را در جايگاه توحيد محض و كامل ننشانده اند و تصويري كه از خداوند ارائه مي دهند، خداوندي دست بسته است كه تنها به كليات توجه دارد و به جزئيات نمي پردازد. در حالي كه خداوند همه امور هستي را در اختيار دارد و توانايي و قدرت آن را نيز دارد كه مشيت و اراده خود را به اثبات رساند. بر اين اساس، هر كسي روزي و قسمت خود را مي خورد كه خداوند براي او مشخص و مقدر كرده است.
آثار و پيامدهاي شرك خفي
شرك خفي آثار و پيامدهاي زيانباري براي مومنان به دنبال دارد. مسئله مهم اين است كه مومناني كه دچار شرك خفي هستند و به توحيد محض نگرويده اند، دچار مشكلاتي مي شوند كه نمي توانند علت آن را جست وجو كنند. بارها شده است كه مومني از مشكلات زندگي و گرفتاري هاي خود مي نالد. ريشه اين سختي زندگي را مي بايست در شرك خفي وي جست؛ زيرا اين شرك است كه اجازه نمي دهد تا توسل و توكل واقعي به خداوند يابد امور زندگي خويش را به خداوند تفويض كند. در حالي كه مومن واقعي همه امور زندگي خويش را به خداوند تفويض مي كند و از او براي زندگي اش خير مي خواهد و خود را فقير خير او برمي شمارد.
برخي از رفتارهاي استكباري كه از برخي مومنان ديده مي شود ريشه در همين شرك خفي آنان دارد؛ زيرا شرك، آفات و آسيب هايي را به دنبال دارد كه از جمله آن ها استكبار ورزي است كه در آياتي از جمله 35 و 36 سوره صافات به آن توجه داده شده است.
مهم ترين آثاري كه براي شرك از جمله شرك خفي مي توان بيان كرد، اضطراب و تشويشي است كه مشرك و يا مومن مشرك به آن گرفتار مي آيد. اصولا هر گونه شركي موجب مي شود كه آدمي از حالت تعادل و آرامش و اطمينان خارج شود و گرفتار اضطراب و تشويش گردد. كساني كه ربوبيت مطلق الهي را در عمل نپذيرفته اند، همواره دل نگران وضعيت و موقعيت خود هستند. از اين رو نسبت به آن چه از دست داده اندوهگين و غمگين هستند و نسبت به آينده خود ترس دارند كه برخي از نعمت ها را از دست دهند و يا نتوانند به برخي از نعمت ها برسند. چنين حالتي پيامد طبيعي شرك است كه خداوند در آيه 151 سوره آل عمران به آن توجه داده است.
خداوند در آيه 71 سوره انعام نشان مي دهد كه چگونه انسان هاي مشرك در هر شكل و درجه اي گرفتار تحير و سرگرداني مي شوند و نمي توانند موقعيت خود را شناسايي و تثبيت كنند. آنان همانند كسي مي شوند كه در آسماني رها شده اند و چون از زميني ثابت و مطمئن برخوردار نيستند، به سادگي در دام شيطان مي افتند تا هر جايي كه مي خواهد ايشان را ببرد. اينان همانند پركاهي هستند كه در تندباد هوي و هوس هاي شيطاني گرفتار آمده اند.
بنابراين ترس از وضعيت كنوني و آينده خود براي ايشان امري طبيعي است، زيرا هيچ جايگاه مطمئن و آرامش بخشي براي خود نمي يابند. (آل عمران آيه 151 و كهف آيه 49 و شوري آيات 21 و 22)
شرك ولو شرك خفي، انسان را به سوي گمراهي و انحراف مي كشاند. كسي كه باور ندارد كه خداوند پروردگار مطلق هستي است و مالك همه آن ها و قادر به هر كاري مي باشد، چشمش به سوي ديگراني است كه وي را ياري رسانند. در اين حالت ديگراني در هر مرتبه و مقامي، خدايگان وي مي شوند و شخص، خود را ناگريز از بندگي و بردگي ايشان مي يابد و بدين ترتيب دچار خفت و ذلت مي شوند. (اعراف آيه 152 و توبه آيه 1 و2)
هم چنين شرك موجب مي شود تا شخص دچار انحطاط و سقوط از مقام و جايگاه انساني شود و همانند چارپايان سر در آخور ديگران كند. لذا شخصيت و هويت انساني خويش را از دست مي دهد و همانند چارپايان مي انديشد و عمل مي كند. (فرقان آيات 34 و 35 و نيز حج آيه 31)
به هر حال مومناني كه در مرتبه توحيد محض نيستند به سبب قرار گرفتن در مرتبه اي از شرك، گرفتار آثار و پيامدهاي آن مي شوند. كسي كه در برخي از مقاطع حيات خويش بر اسباب و علل طبيعي اعتماد مي ورزد و به گره گشايي استقلالي آنها ايمان دارد، گرفتار شرك خفي است كه آثار آن مي تواند به شكل اضطراب و تشويش بروز كند. چنان كه شخصي كه در مقابل طاغوت سر تسليم فرود مي آورد دچار شرك خفي است و خداوند او را به اشكال مختلف تنبيه مي كند.
با اين كه بسياري از مواقع انسان اين اقسام شرك را تشخيص نمي دهد و متوجه آن نيست ولي چنين شركي به طور طبيعي آثار و پيامدهاي خود را در زندگي وي به جا مي گذارد كه اضطراب و دلهره بخشي از آن است. از اين رو بارها به مومنان هشدار داده مي شود تا با درنگ و تدبر در آيات قرآني، بينش و نگرش خود را به صورت درست تغيير دهند تا ازگرفتاري شرك خفي رهايي يابند و پيامدهاي آن دامن گير آن ها نشود. پيامبر اكرم(ص) درباره اين گونه شرك مي فرمايند: نيه الشرك في امتي اخفي من دبيب النمله السوداء علي الصخره الصماء في الليله الظلماء، شرك، پنهان تر است از صداي پاي مورچگان كوچك بر روي سنگ صاف در شب ظلماني و كمترين درجه شرك اين است كه ظلم (ظالمي) را دوست و عدل (عادلي) را دشمن بدارد. (الميزان، ج 3، ذيل آيه 13 سوره آل عمران- نقل از الدر المنثور، ج 2، ص71)
در اين باره آمده است كه آن حضرت (ص) فرمودند: ان اخوف ما اخاف عليكم الشرك الاصغر. قالوا: و ما الشرك الاصغر يا رسول الله؟ قال: الريا، يقول الله تعالي يوم القيامه اذا جاء الناس باعمالهم اذهبو الي الذين كنتم ترائون في الدنيا، فانظروا هل تجدون عندهم من جزاء؟!؛ خطرناكترين چيزي كه از آن برشما مي ترسم، شرك اصغر است. اصحاب گفتند: شرك اصغر چيست اي رسول خدا؟ فرمود: رياكاري، روز قيامت هنگامي كه مردم با اعمال خود در پيشگاه خدا حاضر مي شوند، پروردگار به آنها كه در دنيا رياكردند مي فرمايد: به سراغ كساني كه به خاطر آنها ريا كرديد برويد، ببينيد پاداشي نزد آنها مي يابيد»؟ كمترين شرك اين است كه انسان كمي از ظلم را دوست بدارد و از آن راضي باشد و يا كمي از عدل را دشمن بدارد. آيا دين چيزي جز دوست داشتن و دشمن داشتن براي خداست؟ خداوند مي فرمايد: بگو اگر خدا را دوست مي داريد مرا (دستورهاي مرا) پيروي كنيد تا خداوند شما را دوست بدارد.
از آنچه گفته شد معلوم شد كه شرك خفي هم موارد زيادي دارد و هم تشخيصش بسيار مشكل است خصوصا در جهت عملي و عبادي و از اينجا حكمت و فلسفه اين كه شبانه روز حداقل ده بار در نمازهاي پنجگانه به خود تلقين مي كنيم كه «اياك نعبد و اياك نستعين» روشن مي شود.
در بينش اسلامي هرگونه دنيادوستي، جاه و مقام پرستي، متابعت از خواسته هاي دل و رياكاري، نوعي شرك و پرستش غيرخدا به شمار مي آيد. قرآن اين حقيقت را به گونه اي زيبا بيان مي فرمايد: «ارايت من اتخذ الهه هواه، آيا ديدي آن كس را كه هواي نفس خود را معبود خويش گرفته است.» (فرقان، آيه 34- جاثيه، آيه 32) روشن است كه اين مرتبه از شرك عبادي چندان آشكار نيست و شرك خفي ناميده مي شود.

 



ديدگاه

استمرار سياست «ايران منهاي اسلام» توسط دشمنان خطرناك اسلام
آيت الله صافي گلپايگاني:
يكي از توطئه هاي خطرناك دشمنان اسلام كه با آن در صدد ضربه زدن به هويت اسلامي مسلمانان هستند، همين موضوع ايجاد قوميت هاي جداگانه و احياي مليت هاي مرده، در بين مسلمانان است كه مؤسساتي از استعمارگران، به عناوين به ظاهر فريبنده تأسيس شده و مزدوران آنها، اين برنامه را از يكصد سال پيش تا حال، در بين مسلمانان ترويج مي كنند و سعي دارند در هر نقطه اي، فرهنگ هايي غيراسلامي بسازند و از آن براي تضعيف فرهنگ اسلامي، كه جوامع مسلمان به آن ايمان دارند، استفاده كنند و به عبارت ديگر چون بازگشت به آن فرهنگ هاي مرده نيز ممكن نيست، درواقع جوامع مسلمان را بي فرهنگ سازند و همين زمزمه ها بود كه پيش از انقلاب عظيم اسلامي مردم مسلمان ايران، تا آنجا پيش رفت كه تاريخ اسلامي را به تاريخ به اصطلاح شاهنشاهي تغيير داد و همين ها بودند كه وقتي بنابراين شد كه مجلس شورايي كه از بركت قيام مسلمانان و جانبازي ها و فداكاري ها و شهادت ده هزار جوان برومند تشكيل شود، مخالفتشان بلند شد كه بايد ملي باشد نه اسلامي.
اين سياست باز هم ادامه دارد و باز هم دشمنان اسلام، ايران منهاي اسلام، مصر و تركيه و هر جاي ديگر را منهاي اسلام مي خواهند.

اسلام، عامل پيروزي و تداوم
انقلاب اسلامي نه فرهنگ ايراني
آيت الله مكارم شيرازي:
ما نبايد تجربه تلخ ديگران فلسطين و شاه را تكرار كنيم و به جاي اسلام ميهن و فرهنگ ايراني را بگيريم ما به ايران اهميت مي دهيم چون كشور ماست اما آنچه انقلاب اسلامي را به پيروزي رساند و در برابر دشمن حفظ كرد مذهب بود. اگر اين عامل را كمرنگ كنيم اول عزاي ماست.

دفاع از ارزش هاي الهي
بالاتر از دفاع از آب و خاك
آيت الله مصباح يزدي:
حضرت زهرا سلام الله عليها در يك كلمه مي فرمايند: والجهاد عز للاسلام؛ يعني هدف اصلي، اسلام است. ما بايد فداي اسلام شويم. اصلا در مقابل اسلام چيزي قابل طرح نيست. در درجه اول بايد از ارزش هاي الهي دفاع كرد و بعد دفاع از جان، مال، ناموس، آب و خاك، اموال و... مطرح مي شود. مهم ترين دفاع، دفاع از دين است كه باعث سعادت همه انسان هاست. اگر دين نباشد همه انسان ها در حد حيوان و گاهي پست تر از حيوان خواهند شد.

بطلان طرز تفكر اخلاق بدون خدا
آيت الله مصباح يزدي:
گاهي گفته مي شود «دوران تبليغ از اسلام يا هر دين ديگري گذشته است و ما بايد ارزش هاي انساني را تبليغ كنيم.» اين همان طرز تفكر «اخلاق بدون خدا» است كه هم از جهت عقلي باطل است و هم از نظر تطبيقي با مباني اسلامي به هيچ وجه سازگار نيست. اسلام مي گويد حتي بهترين كارها اگر به قصد اطاعت خدا انجام نگيرد همه مانند ذرات غبار پراكنده خواهد شد «وقدمنا الي ماعملوا من عمل فجعلناه هباء منثورا» آيا منظور قرآن اين است كه كارهاي بد مشركين را هباء منثورا قرار داديم؟! خود مشركين هم كه اميدي به كارهاي بدشان نداشتند پس مقصود اين است كه آن كارهايي را كه خيال مي كردند خوب است و باعث نجات آنها مي شود هباء منثورا قرار داديم چرا؟ براي اين كه روح پرستش خدا در آنها نيست و از ايمان به خدا سرچشمه نمي گيرد.
محيط هاي آموزشي شمشير دولبه
آيت الله شيخ مجتبي تهراني:
قوي ترين اثر تربيتي در همين محيط آموزشي است. حتي از محيط خانوادگي هم اثرش بيشتر است. در محيط خانوادگي، رابطه بين فرزند، پدر و مادر، يك رابطه محبتي است، يا جنبه هاي مادي و سرپرستي هم مطرح است. اما در اين محيط، يك چيز اضافه وجود دارد و آن رابطه «برتري علمي» است. وقتي كه اين احساس با چاشني محبت مخلوط مي شود، خيلي موثر است. همين كه بچه مي گويد «استاد بهتر از من مي فهمد»، كافي است كه تمام رفتارها، خلقيات و اعتقاداتش را هم از او بگيرد. اين طور است كه وقتي چنين شاگردي به مدرسه مي رود، اگر معلمش بيايد و چهره كذايي درست كند، يا حركات كذايي داشته باشد و حرف هاي خاصي بزند، شاگرد مي گويد كار او درست است؛ چون او بيشتر از من مي فهمد. لذا محيط آموزشي شمشير دولبه مي شود و براي همين كساني كه متصدي امور آموزشي هستند، اگر صحيح عمل كنند، چه «خدمت» بزرگي كرده اند و اگر غلط عمل كنند، چه «جنايت» بزرگي به جامعه كرده اند!

اخلاق نسبي گرايانه
نتيجه جهان بيني محدود
آيت الله جوادي آملي:
اخلاق اسلامي از آن جهت كه جزو علوم انساني است بدون انسان شناسي محقق نمي شود و از آن لحاظ كه جزو شعب فرعي فلسفه الهي مي باشد، بدون جهان بيني كامل ميسر نخواهد بود.
آنها كه جهان بيني محدود و انسان شناسي بسته اي دارند اخلاق را نسبي و محدود تلقي مي كنند و فكر مي كنند كه اخلاق قراردادي است اما آنهايي كه از جهان بيني الهي و كلي برخوردار هستند و انسان را به عنوان خليفه الهي مي شناسند و مي گويند كه مرگ هجرت از يك محدوده بسته به محدوده باز است و انسان در مصاف با مرگ، مرگ را مي ميراند نه اينكه مرگ او را بميراند، نظر ديگري دارند.

جهاد فرهنگي مقدم بر همه جهادها
آيت الله سبحاني:
در زمان امام صادق عليه السلام عباسي ها به زور شمشير اموي ها را از بين بردند اما مملكت از لحاظ فرهنگي همچنان اموي بود.
امام صادق(ع) فهميد كه در اين زمان بايد زيربنا را از لحاظ فرهنگي اصلاح كرد و چون زمان را هم مساعد دانستند لذا كار فرهنگي كرد و دانشگاه بزرگ خود را افتتاح كرد، در حدود 4000 نفر را تربيت كرد امروز هم مثل آن زمان است، بايد از نظر فرهنگي كوشش كنيم. الان جهاد فرهنگي بر همه جهادها مقدم است به شرطي كه خودمان مجهز به علم و دانش باشيم تا بتوانيم آن كار را انجام دهيم.

عدم كفايت كار فرهنگي
در جهت مبارزه با فساد اخلاقي
آيت الله مظاهري:
«فساد اخلاقي همچون موريانه اي در حال تخريب پايه هاي نظام مقدس جمهوري اسلامي است و براي ريشه كن كردن آن بايد تدبيري اساسي اتخاذ شود.
كار فرهنگي براي مقابله با فساد اخلاقي، لازم است، اما كافي نيست و مسئولان مربوطه وظيفه دارند براي احياي ارزش هاي ديني و فضائل اخلاقي، از بي تفاوتي جدا پرهيز نمايند و به گونه اي كه منجر به ايجاد تنش و بحران اجتماعي نشود، با فسادي كه در جامعه حاكم شده است، مقابله كنند.»

 



لذت ترك گناه

علي رحيم زاده
گناه به سبب آن كه در راستاي خواسته هاي نفساني و وسوسه هاي شيطاني است، لذت بخش است. از اين رو بسياري از مردم به سوي گناه كشيده مي شوند و ترك گناه براي خيلي ها سخت و دشوار است. با اين همه اگر انسان بداند كه با ترك گناه به چه لذتي بزرگ و مانا و پايا مي رسد، شايد كمتر گرايش به گناه يابد. اميرمؤمنان علي(ع) مي فرمايد: ترك گناه سخت است ولي ترك بهشت سخت تر است. (غررالحكم، ص350) زيرا آن حضرت ارزش بهشت و لذت هاي پايدار و جاودانه اش را مي داند و مي شناسد؛ چرا كه بهشت نوشي بي نيش است كه در لذت هاي دنيوي هرگز نمي توان آن را يافت؛ زيرا هرنوش دنيايي و شيريني آن با نيش و تلخي همراه است.
البته براي انسان ترك لذت نقد بر لذت نسيه سخت است؛ چرا كه باور مردم بر اين است كه غوره نقد به از حلواي نسيه است؛ بنابراين اگر به جاي غوره ترش، شيريني اندك را بچشند، هرگز حاضر نمي شوند تا اين حلواي شيرين اندك را به حلواي شيرين بي پايان بدهند. از اين جاست كه امام صادق(ع) مي فرمايد: خوشا به حال كسي كه به خاطر موعودي كه آن را نديده دست از تمايلات و خواهش هاي حاضر بردارد. (وسايل الشيعه، ج11، ص244)
لذت باقي به جاي لذت فاني
اما اگر انسان بداند كه اين شكيبايي و صبر در برابر خواهش هاي نفساني چه پيامدها و بركاتي دارد، شايد اين گونه عمل نكند، زيرا بسا شكيبايي يك ساعت كه شادماني درازي به دنبال دارد و بسا لذت يك ساعتي كه اندوهي دراز را درپي خواهد داشت. (مستدرك الوسايل، ج2، ص299) پس اگر انسان بخواهد حسابگرانه نيز بينديشد مي بايست صبر كوتاه در دنيا را براي دستيابي به لذت بي پايان آخرت ترجيح دهد، تا خوشبختي و سعادت ابدي را درك كند. در حقيقت خوشبخت ترين مردم كسي است كه براي لذت باقي از لذت فاني دست بردارد. (غررالحكم، ص198) ولي افسوس كه كمتر خردمندي را مي توان يافت كه اين گونه محاسبه كند و چنين به حسابرسي دقيق دست يابد؛ زيرا بسياري از مردم، به ظاهر دلبسته مي شوند و حسابرسي را براساس لذت هاي زودگذر قرار مي دهند و به جاي لذت پاينده عبادت به لذت كوتاه معصيت رو مي آورند. اين در حالي است كه هيچ عبادتي برتر و زيباتر از ترك شهوات و خواسته هاي نفساني نيست (غررالحكم، ص351)
پيامبرگرامي(ص) مي فرمايد: هفت كس را خداوند در روزي كه سايه اي جز سايه او نيست، خود بر سرشان سايه مي افكند. يكي از آن هفت كس، مردي است كه زني زيبا و داراي حسب، او را به خود خواند و مرد بگويد كه از پروردگار جهانيان مي ترسم. (محجه البيضاء، ج5، ص185) يعني كسي كه بر لذت كوتاه، چشم پوشد و لذت بهشت رضوان را بخواهد، چنين شخصي حسابرسي عاقل و خردمند است.
البته برخي مي گويند كه از اين لذت كوتاه بهره مي بريم و سپس توبه مي كنيم و پاك مي شويم ولي اينگونه انسانها، بايد بدانند كه ترك گناه، آسان تر از درخواست توبه است، چه بسا ساعتي گناه، كه اندوهي دراز به همراه دارد. (وسايل الشيعه، ج11، ص451) به هرحال، ترك گناه آسان تر از درخواست توبه است (نهج البلاغه، صبحي الصالح، ص501) ازطرفي طبق نص قرآن توبه از آن كساني است كه ناآگاهانه گناهي مرتكب شوند و پس از آن آگاه شده روبه درگاه خداوند آورند و توبه كنند كه قطعا توبه اينگونه افراد مقبول است. با اين همه از كجا معلوم كه آن افراد كه مي خواهند پس از گناه در آينده توبه كنند، موفق به توبه شوند.
براساس روايات، اگر انسان درميان دو راهي انجام كار نيك و ترك گناه گرفتار آيد، دوري گزيدن از زشتي ها و بدي ها بهتر و سزاوارتر از انجام كار نيك است. (غررالحكم، ص57)
البته انسان هاي سالم و داراي فطرت پاك و خرد سليم، گرايش به نيكي ها داشته و براساس همين گرايش ذاتي از زشتي هاي گناه گريزان هستند؛ زيرا گناه جز زشتي چيزي نيست و انسان دوستدار زيبايي ها بدان گرايشي ندارد. از اين رو اميرمؤمنان درجايي ديگر مي فرمايد: هركس نيكي ها را دوست داشته باشد، از حرام ها دوري مي ورزد، زيرا حرام چيزي جز زشتي نيست كه انسان طالب نيكي، هرگز به آن سو نمي رود. (بحارالانوار، ج77، ص419)
به هرحال، انسان عاقل انساني است كه لذت را در ترك گناه مي جويد، چنان كه زيبايي ها را در ترك آن مي بيند و كارحرام را نه تنها به جهت بد بودن آن بلكه به سبب زشتي آن نيز ترك مي كند؛ زيرا براي اين افراد اگر چه عقل ايشان حكم مي كند كه اين كار بد است، دل و احساس ايشان نيز حكم مي كند كه اين كار زشت است. بنابراين، هم از نظر عقل و هم از نظر احساسات، گرايشي به گناه ندارند، زيرا آن را، هم بد و هم زشت مي يابند. اين گونه است كه از ترك گناه، در همين دنيا نيز لذت مي برند، زيرا دوري از بدي ها و زشتي ها براي آنان لذت آفرين است.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14