(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 25  آبان 1389- شماره 19791

كفاره گناهان
عدم انتساب رفتار زشت به خدا
راهكار سلوك الهي
حكمت هاي قرآني
فلسفه و آثار قرباني
ديدگاه
دعاي عرفه، عصاره معرفت توحيدي



كفاره گناهان

قال النبي(ص): من صدقت نيته، كانت اول قطره له كفاره لكل ذنب
پيامبر اعظم(ص) فرمود: هركس نيتش صادق باشد، اولين قطره از خون قرباني اش، كفاره همه گناهان اوست.(1)

1- دعائم الاسلام، ج1، ص 841

 



عدم انتساب رفتار زشت به خدا

شيخ مفيد(ره) نقل مي كند: از امام هادي(ع) پرسيدند: آيا افعال بندگان خدا نيز مخلوق خداست؟ امام(ع) فرمود: اگر خدا خالق افعال (زشت) بندگان خود بود از آن بيزاري نمي جست، در حالي كه خداي سبحان مي فرمايد: خدا و پيامبرش از مشركان بيزارند (توبه-3) او (در اين آيه) از آفرينش وجود مشركان بيزاري نجسته است، بلكه از شرك و زشتي هاي ايشان بيزاري جسته است.(1)
1- بحارالانوار، ج5، ص20

 



راهكار سلوك الهي

پرسش:مرحوم علامه طباطبايي (ره) درپاسخ به نامه يك طلبه جوان، راهكار سلوك عرفاني و الهي را براي او بيان فرمود. در اين سؤال لطف كرده محورهاي اساسي سلوك عارفانه مرحوم علامه (ره) را پيرامون توبه، مشارطه، مراقبه و محاسبه نفس توضيح دهيد؟
پاسخ:
توبه: پس از آنكه بنده از وظيفه بندگي سرباز زد، واجب است، هرچه زودتر به درگاه الهي برگردد و از حق تعالي طلب مغفرت و آمرزش نمايد و آمادگي خود را براي فرمانبري اعلام كند. براين معنا عقل و نقل گواه و آيات و روايات بسيار است. در قرآن كريم آمده است:«و توبوا الي الله جميعا آيه المومنون (نور-31). اي مومنان همگي به سوي حق تعالي برگرديد و توبه كنيد. امام باقر (ع) مي فرمايد: كسي كه از گناه توبه كند به سان كسي است كه اصلاً گناهي نداشته باشد. (محجه البيضاء، ج 7، ص 9)
مشارطه: آن است كه انسان پيش از شروع دركار، با خويشتن شرط و تعهد كند كه از جاده مستقيم شرع خارج نشود و خواسته هاي حق تعالي را عمل كند بلكه برخواسته هاي خود مقدم دارد وهيچ گاه از طلب رضاي خداوند و آخرت جويي غفلت نورزد.
مراقبه: آن است كه بنده به هنگام عمل، حق تعالي را درنظر گيرد و خود را درمحضر خداوند بيند و كشيك نفس كشد كه مبادا از فرمان و خواسته مولا، سرباز زند و راه دگر گيرد و عصيان ورزد و به لهو و لعب پردازد.
يك چشم زدن غافل از آن ماه مباشيد- شايد كه نگاهي كند آگاه نباشيد
دركارهايي كه در طول روز انجام داده ايد فكر كرده، يكي يكي از نظر خواهيد گذرانيد. هركدام مطابق رضاي خدا انجام يافته شكري بكنيد و هر كدام تخلف شده استغفاري بكنيد.
محاسبه: آن است كه از خويشتن حساب كشد كه فكر و فعل خود را به چه صرف كرده و اوقات را چگونه به سرآورده است؟ پس از آنكه به كاري پرداخت و وقتي و فرصتي گذشت آن را ارزيابي مي كند و با محك شريعت آن را مي سنجد تا فايده و ضرر را بفهمد. بركارهاي پسنديده خداي را سپاس گويد كه او را توفيق داده است و از كارهاي زشت و گناه استغفار مي كند. امام باقر (ع) مي فرمايد: از ما نيست كسي كه هر روز از خود حساب نكشد. پس اگر كار نيكي انجام داده حمد خدا كند و بيشتر انجام دهد و اگر گناهي از او سرزده از خداوند آمرزش بطلبد. (عده الداعي، ص 932)
امام صادق (ع) ازپدران گرامي اش و از رسول خدا (ص) روايت مي كند كه فرمود: خوشا به حال كسي كه در روز قيامت درنامه عملش، در زير هر گناهي استغفاري بيابد. ( مكارم الاخلاق، ص 313)
سورمسبحات: پنج سوره اي كه با «سبح» و يا «يسبح» آغاز مي شود، سور مسبحات ناميده مي شود؛ چرا كه اين سوره ها با تسبيح حق تعالي آغاز مي شود. و دو سوره «اسراء » و «الاعلي» را كه با سبحان و سبح آغاز مي شود آغاز آن ندانند. درحديث آمده است: پيامبر گرامي اسلام (ع) نمي خوابيد مگر آنكه مسبحات را مي خواند و مي فرمود: دراين سوره ها آيه اي است كه از هزار آيه برتر است. پرسيدند: مسبحات كدام است؟ فرمود:«سوره هاي حديد، حشر، صف، جمعه و تغابن» (الميزان، ج7، ص 733)
امام باقر (ع) مي فرمايد:«هركس همه مسبحات را قبل از خواب بخواند، نميرد تا قائم (عج) را درك كند و اگر مرد درپناه رسول خدا (ص) خواهد بود.(بحارالانوار، ج37، ص 201)

 



حكمت هاي قرآني

عباسعلي كامرانيان
از شنيدن اين حرف خجالت مي كشم!
مردي نزد حكيمي آمد و اظهار داشت: اي حكيم! مادري دارم كه پير و بيمار است خيلي پرتوقع مي باشد، دائم غر مي زند و گاهي ناسزا هم مي گويد!
حكيم اظهار داشت: به او احترام بگذار و خواسته هايش را برآورده ساز!
مرد گفت: برآورده ساختن حوايج او را به فرزندانم سپرده ام، شب كه به منزل مي رسم از همه آنها گله دارد!
حكيم گفت: سعي كن با برنامه ريزي مناسب مدت بيشتري را در كنار او باشي، با او ملاطفت كني و سختي هاي طول روز را از دلش درآوري. ضمنا هر روز يك يا دو نفر از بچه ها را مامور برآورده ساختن نيازهايش بنما. از همسرت هم در اين زمينه ياري بگير.
مرد اظهار داشت: مي خواهم او را به خانه سالمندان ببرم!
حكيم نگاه عاقل اندر سفيهي به مرد كرد و آه عميقي از دل كشيد و گفت:
نمي فهمم چه مي گويي!! خجالت مي كشم چنين حرفهايي را بشنوم!
مرد كمي من و من كرد و گفت: چه عيبي دارد؟ در آنجا راحت تر از خانه ما است، هم خودش راحت است هم ما!
حكيم گفت: شما ممكن است راحت تر باشيد اما خودش هرگز راحت تر از زندگي در منزل شما نخواهد بود! او، هر چقدر هم كه سختي بكشد، وقتي شما و فرزندانتان را مي بيند و احساس مي كند برايش كاري انجام مي دهيد و دوستش داريد، آرامش مي يابد اما در خانه سالمندان...
حكيم به اينجا كه رسيد كلامش را قطع كرد و دوباره آه بلندي كشيد و گفت: نمي فهمم چه مي گويي، خجالت مي كشم چنين حرفهايي را بشنوم!
سپس به مرد اظهار داشت: روزي مردي با پدرش به حمام رفت. در حمام پدرش به او گفت: پسرم! تشنه ام!
مرد ليوان آب ولرمي آورد و به او داد. پدر آب را نوشيد و اشك در چشمانش جمع شد. پسر گفت: چي شد پدر؟!
پدرش گفت: پسرم! سي سال پيش من و پدرم به همين حمام آمديم؛ پدرم از من آب خواست. من دويدم و براي او آب سردي آوردم. من كه براي پدرم آب سرد آوردم، چنين روزي دارم كه مي بيني، واي به روزگار تو كه آب ولرم براي من آوردي!!
مرد گفت: منظورتان اين است كه من آدم بدي هستم؟!
حكيم گفت: نمي خواهم خوب و بد كنم؛ خودت بايد تكليف خودت نسبت به بهترين گوهرهاي درياي زندگيت، يعني پدر و مادرت را خوب بداني. اينها اين قدر مهم و معتبرند كه خداوند متعال بلافاصله پس از فرمان دادن به مردم به پرستش خودش، از آنها خواسته است كه به پدر و مادرشان كمال محبت را داشته باشند سپس آيات 24 و 23 سوره اسراء را تلاوت كرد:
و قضي ربك الا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احسانا اما يبلغن عندك الكبر احدهما او كلاهما فلاتقل لهما اف ولاتنهرهما و قل لهما قولاكريما و اخفض لهما جناح الذل من الرحمه و قل رب ارحمها كما ربياني صغيرا.
و پروردگارت فرمان داده است كه: جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكي كنيد. هرگاه يكي از آن دو، يا هر دوي آنها، نزد تو به پيري رسند، كمترين اهانتي به آنها نكن و به آنها فرياد نزن و با آنها لطيف و سنجيده و بزرگوارانه سخن بگو. و بالهاي تواضع خويش را از محبت و لطف، در برابر آنها فرود آور و (برايشان دعا كن و) بگو: پروردگارا! همان طوري كه آنها مرا در كودكي تربيت كردند، مشمول رحمت خويش آنها را قرار بده.
مرد گفت: يعني اين قدر خداوند درباره پدر و مادر سفارش فرموده است؟ نمي دانستم! چشم حاج آقا! همان طور كه شما فرموديد عمل مي كنم و با ديده منت از مادرم نگهداري خواهم كرد.
حكيم گفت: مطمئن باش كه پاداش دنيوي و اخروي فراواني خواهي برد، برو موفق باشي. مرد خداحافظي كرد و رفت و حكيم زير لب زمزمه كرد:
در حالي كه مادران فردا را شير مي دهند، فرزندان...
خدايا! از سر تقصيرات همه ما درگذر! آمين يا رب العالمين.

 



فلسفه و آثار قرباني

مجيد شرفخاني
حج يكي از اركان اسلام است. از اين رو داراي نقش ها و كاركردهاي چندي در حوزه هاي عبادي و اجتماعي است. نقش حج در حوزه مسايل اجتماعي و دنيوي همان اندازه با اهميت و تأثيرگذار است كه در حوزه عبادي، خودسازي معنوي داراي تأثيرات بسيار مي باشد.
مناسك حج، اموري چند را در برمي گيرد كه يكي از آن ها قرباني است. قرباني همان گونه كه از نام آن پيداست به قصد تقرب الي الله صورت مي گيرد و در زبان فارسي اصطلاح قرباني بخشي از مهم ترين فلسفه و اهداف آن را تبيين مي كند هرچند كه بيانگر تمام فلسفه و اهداف نمي باشد. از اين رو نويسنده با بررسي آموزه هاي قرآني و تحليل و تبيين قرآن مي كوشد تا در اين مطلب، نگرش قرآن را به فلسفه و آثار قرباني بيان كند. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
چيستي قرباني
قرباني در زبان عربي به معناي اضحيه است (المعجم الفارسي الكبير، ج3، ص2085 ذيل واژه قرباني) لذا روز دهم ماه ذي الحجه كه قرباني در آن روز انجام مي گيرد به عنوان عيد الاضحي نامگذاري شده است.
در اصطلاحات فقهي، قرباني به معناي حيواني است كه در روز عيد قربان (عيدالاضحي) تا روز دوازدهم يا سيزدهم به صورت واجب يا مستحب ذبح يا نحر مي شود. (الحدائق الناضره، ج17، ص199 و نيز جواهر الكلام، ج19، ص219)
البته برخي قيد تبرعي و مستحبي بودن را در معناي اضحيه ذكر كرده اند براي اينكه قرباني واجب را شامل نشود. (الموسوعه الفقهيه الميسره، ج3، ص420)
در كاربردهاي قرآني هنگامي كه از قرباني سخن به ميان مي آيد، منظور معنايي گسترده تر از معناي پيش گفته است و مراد هر حيواني است كه به شكل واجب و يا تبرعي در هر زماني از جمله زمان حج و ماه ذي الحجه در مني و غير آن در راه رضاي الهي و تقرب و تقوا ذبح مي شود.
در قرآن اين معنا با الفاظي چون بدن، بهيمه الانعام، قلائد، منسك، هدي، نحر و مانند آن بيان شده است.
تاريخچه قرباني
خداوند در داستان فرزندان آدم، به قرباني آنان اشاره مي كند و اين گزارش را حاوي اطلاعاتي عبرت آموز، شايان ذكر و پر فايده مي شمارد. (مائده، آيه27) در اين گزارش كه خداوند پيامبرش را مأمور مي كند تا آن را به طور صحيح نقل كند (همان) آمده است كه فرزندان آدم براي تقرب به خداوند، قرباني هايي را پيشكش درگاه الهي مي كنند.
از گزارش برمي آيد كه اين اتفاق در خارج افتاده است و اين گونه نيست كه ماجراي قرباني كردن فرزندان آدم تنها افسانه يا امري نمادين و سمبليك بوده باشد.
اجراي مراسم قرباني كردن فرزندان آدم را شايد بتوان گفت كه نخستين نوع خود در كل تاريخ بشريت بوده است، از اين رو خداوند در اين آيه و آيات ديگر به آن ها مي پردازد. در اين گزارش آمده است كه پس از انجام قرباني، يكي از دو قرباني پذيرفته و ديگر رد شده است. هر چند كه نام دو نفر ياد نشده است ولي در گزارش هاي تاريخي اين معنا مورد تاكيد بوده است كه آن كس كه قرباني اش پذيرفته شده هابيل بود و از قابيل قرباني پذيرفته نشده است. (مجمع البيان، طبرسي، ج 3 و 4، ص 283 و نيز روح المعاني، ج 4، جزء 6، ص 163)
خداوند علت عدم قبول قرباني قابيل را بي تقوايي قابيل بيان مي كند، چنان كه علت پذيرفته شدن و يا زمينه ساز قبولي قرباني هابيل وجود تقوائي است كه در وي بوده است.
پس از قبولي و رد قرباني نخستين نزاع ميان انسان ها رخ مي دهد و قابيل برادرش را تهديد مي كند كه تو را مي كشم و در نهايت به سبب همين بي تقوايي و مسلط شدن وسوسه هاي نفساني برادرش را به قتل مي رساند.(مائده، آيه 30)
البته قرباني كردن هر چند كه با فرزندان آدم آغاز شد ولي به ايشان ختم نشد، زيرا گزارش هاي قرآني حكايت از آن دارد كه قرباني كردن در همه امت ها به عنوان يكي از آيين ها و مناسك شريعت تشريع شده بود و آنان مي بايست آن را به جا مي آوردند. از جمله اين آيات كه گزارشي از مناسك در امت هاي پيشين را بيان مي كند، آيات 34 و 67 سوره حج است؛ زيرا چنان كه مفسران گفته اند مراد از منسك در اين آيات به معناي قرباني (مجمع البيان، ج 7 و 8، ص 134 و معالم التنزيل، بغوي، ج 3، ص 340) يا مكان قرباني و ريختن خون چارپايان به قصد عبادت است (مجمع البيان، ج 7 و 8، ص 150 و نيز معالم التنزيل، بغوي، ج 3، ص 350) آيه 34 اين معنا را نيز تبيين مي كند كه قرباني چهارپايان و انعام در امت هاي گذشته رايج بوده و اصولا در حج يكي از شرايط قرباني بشمار مي رفت.
به گزارش قرآن، حتي در ميان برخي از اقوام ذبح و قرباني فرزندان وجود داشته است و حضرت ابراهيم(ع) براي اين كه اين عمل را منسوخ نمايد، خود اقدام به ذبح اسماعيل(ع) و سپس جايگزيني قوچ به جاي آن مي كند. (صافات، آيات 102 تا 107 و نيز تفسير كبير، فخر رازي، ج 13، ص 138) البته آن حضرت(ع) براي اين كه اين عمل را به طور كامل تغيير دهد از سوي خداوند نخست ماموريت مي يابد تا فرزند خويش اسماعيل را ذبح كند (صافات، آيات 101 و 102) و اسماعيل نيز در برابر فرمان قرباني شدن تسليم شده و اعلام رضايت مي كند.(همان) و حتي تا آن جا پيش مي روند كه اسماعيل پيشاني اش را براي قرباني شدن به خاك مي افكند (صافات، آيات 102 تا 105) و پس از آشكار شدن درجه ايمان و خلوص حضرت ابراهيم و اسماعيل(ع) خداوند قوچ را جايگزين او مي سازد.(همان آيات)
قرآن همچنين گزارش مي كند كه پس از حضرت ابراهيم(ع) در دوران جاهليت نيز عمل قرباني ادامه يافت با اين تفاوت كه آنان قرباني خويش را تقديم بتان مي كردند (حج، آيه 40 و نيز الميزان، ج 14، ص 372) در حالي كه در اعمال حجي كه حضرت ابراهيم(ع) تشريع كرده بود، ذبح قرباني براي خداوند يكتا و يگانه بود.(حج، آيات 26 تا 28)
در دوره جاهليت و صدر اسلام، قلاده به گردن قرباني حج انداختن از رسوم آن زمان بوده است(مائده، آيات 2 و 97) تا اين چنين، قرباني خويش را نشانه دار كنند و همه از آن گاه شوند. اين يكي از معاني شعائر در آن زمان بوده است. اين عمل در زندگي اجتماعي آنان تا آن اندازه نقش داشت كه قرباني هاي قلاده دار را با احترام مي نگريستند و به خود اجازه نمي دادند تا نسبت به قرباني نشانه دار هتك و بي احترامي روا دارند. (مائده، آيه 2)
اين سخت گيري تا آن اندازه بود كه به خود اجازه نمي دادند تا از منافع دام هاي تعيين شده براي قرباني در حج استفاده اي كنند (حج، آيات 32 و 33) البته پس از بعثت پيامبر(ص) اين ممنوعيت برداشته شد و خداوند جواز بهره برداري از منافع چارپايان تعيين شده براي قرباني در حج را تا روز ذبح داد. (حج، آيات 27 تا 32) بنابراين حاجيان مي توانستند از شتران علامت زده شده، براي حمل بار و سوار شدن و تغذيه از شير آنان بهره گيرند. (همان) البته اين جواز استفاده به معناي بي احترامي و هتك حرمت نبود بلكه لازم بود تا احترام حيوانات مشخص شده براي قرباني حج مراعات گردد. (حج آيات 32 تا 36 و نيز مائده، آيه 2)
عرب جاهلي افكار و عقايد باطل ديگري نيز داشت كه از آن جمله مي توان به تحريم گوشت قرباني و استفاده از آن براي حج گزار اشاره كرد (همان) كه خداوند نه تنها آن را مجاز شمرده است بلكه مستحب دانسته است كه بخشي از گوشت قرباني را به خود اختصاص داده و بخورند.
خداوند در آياتي چند از ذبح قرباني براي انصاب (مائده، آيات 3 و 90) و براي بتان (انعام، آيه 137) در جاهليت گزارش مي كند و آن را رفتاري ناروا و سنتي نادرست و غلط معرفي مي نمايد. آنان در اين عمل ناروا و سنت باطل خويش تا آن جا پيش رفته بودند كه گاه حتي فرزندان خويش را براي بتان قرباني مي كردند و آن را عامل تقرب خويش به سوي بتان مي دانستند. (الميزان، ج 7، ص 361)
در اعمال قرباني بني اسرائيل اين معنا گزارش شده است كه آنان علامت قبولي قرباني از سوي خداوند را آتش گرفتن قرباني مي دانستند. اين گزارش تأييد مي كند كه چنين اتفاقي براي قرباني هاي بني اسرائيل مي افتاده است. (آل عمران، آيه 183) شايد از اين روست كه گمان شده كه در هنگام پذيرش قرباني هابيل نيز آن قرباني آتش گرفته است چنان كه در برخي از روايات اين معنا آمده و تأكيد شده است.
به نظر مي رسد كه سوخته شدن قرباني به آتش آسماني، معجزه اي براي برخي از پيامبران و رسولان بني اسرائيل بود (كشاف، زمخشري، ج 1، ص 448) و سوختن قرباني مدعي رسالت در آتش آسماني، نشانه راست گويي او از ديدگاه يهود بوده است. بنابراين نمي توان سوختن هر قرباني را در امت يهود گزارش كرد و پذيرفت.
شگفت اين كه همين كساني كه چنين ادعائي درباره سوختن به آتش آسماني داشتند، پيامبران خويش را كه چنين معجزه اي مي آورند مي كشتند؛ زيرا آنان به هواهاي نفساني و وسوسه هاي شيطاني بيش تر پاي بند بودند تا به معجزات پيامبران خويش، از اين رو وقتي نخست خواهان سوخته شدن قرباني پيامبر(ص) به آتش آسماني مي شوند، خداوند بر اين نكته تأكيد مي كند كه آنان حتي اگر چنين معجزه اي ببينند باز ايمان نمي آورند. (آل عمران، آيه 183)
فلسفه تشريع قرباني
چنان كه گذشت قرباني براي همه امت ها از سوي خداوند تشريع شده است (حج، آيات 34 و 67) و هدف از تشريع قرباني براي همه امت ها اين بود كه تنها تسليم در برابر خداوند يكتا باشند و هر آن چه فرمان مي دهد به حكم تعبد عمل كنند. به سخن ديگر، سنجش تعبد و ايمان و تسليم محض از مهم ترين علل تشريع حكم قرباني است كه در آيه 34 سوره حج بيان شده است.
در همين آيه و نيز آيه 36 سوره حج هم چنين ياد كرد و ذكر الله به عنوان يكي از اهداف تشريع قرباني بيان مي شود؛ زيرا اين گونه اعمال موجب مي شود تا آدمي در لحظاتي به ياد خداوندي بيفتد كه فرمان قرباني را صادر كرده است.
در همين آيات اين معنا نيز مورد تأكيد قرار گرفته است كه تنها يك نوع قرباني از سوي خداوند تشريع شده كه همان قرباني براي خداوند يكتا و يگانه است؛ درحالي كه مشركان مدعي بودند كه مناسك و مذابح ديگري تشريع شده است كه از جمله قرباني براي بتان براي تقرب به خداوند يكتاست كه خداوند اين اتهام را در آيه 34 سوره حج رد مي كند. (التحرير و التنوير، ج 8، جزء 17، ص 259)
البته نمي توان از تأثيرات و آثار ديگر قرباني كه در فلسفه تشريع آن نقش دارد چشم پوشي كرد؛ زيرا قرباني كاركردها و نقش هاي ديگري دارد كه از آن جمله مي توان آن را يكي از مصاديق بزرگ و مهم احسان به شمار آورد. (حج، آيات 36 و 37) تبيين اين معنا به زودي خواهد آمد.
احكام ذبح
براي اين كه فلسفه و هدف تشريع قرباني تحقق يابد، خداوند احكامي را براي ذبح قرباني بيان داشته است كه از جمله مي توان به لزوم ذكر خداوند و يا هر نام ديگر از اسماي حسناي خداوندي هنگام ذبح و يا نحر قرباني (حج، آيه 28)، اجتناب از هر نوع شرك در اجراي قرباني (حج، آيات 27 تا 31)، لزوم تعظيم خداوند هنگام ذبح قرباني با گفتن تكبير (حج، آيات 36 و 37) و حرمت خوردن از قرباني كه به شرك ذبح شده (مائده، آيه 3) اشاره كرد. اصولا از نظر قرآن، تنها قرباني اي پذيرفته و قبول مي شود كه براي خداوند باشد و شخص فقط به قصد تقرب به او اين عمل را انجام دهد. (مائده، آيه 27 و حج آيات 36 و 37)
اطعام به نيازمندان از گوشت قرباني حج از جمله احكام آن است كه در آياتي چند از جمله 36 سوره حج و نيز 27 و 28 همين سوره به آن اشاره شده است. شايد بتوان گفت يكي از فلسفه ها و اهداف قرباني در حج اطعام نيازمندان و فقيران است كه معناي ديگري از اطعام نيز مي باشد.
البته دست يابي به اين هدف هرگز منافي دست يابي انسان به فلسفه اصلي حج و قرباني يعني تقوا نخواهد بود كه در آياتي چند از جمله 36 و 37 سوره حج بر آن تأكيد شده است.
در همين رابطه خداشناسي (مائده، آيه 97) و شكر در برابر نعمت هاي فراوان خداوندي از جمله چارپايان (حج آيه 36) و يادكرد خداوند در روزهاي مشخص و معين (حج، آيات 27 و 28 و 36) از ديگر اهداف تشريع قرباني در حج است. قرباني بايد به سه بخش تقسيم شود. بخشي براي حج گزار، بخشي براي هديه به مؤمنان و بخشي ديگر به فقيران داده مي شود. (حج، آيه 36) بهتر آن است كه اين قرباني به صورت غذا پخته و مردم بدان اطعام شوند و خود قرباني كننده نيز از آن غذا بخورد. (حج آيه 36)
قرباني مي تواند انعام يعني گاو، گوسفند و شتر باشد. بنابراين گاو و گوسفند ذبح مي شوند و شتر نحر مي گردد. ذبح گوسفند آسان ترين و كم ترين حد قرباني در حج دانسته شده است. (بقره، آيه 196 و عيون اخبار الرضا، ج 3، ص 120 كه در آن هدي همان گوسفند معرفي شده است)
قرباني در اسلام چنان مستحب است كه براي هر عملي چون عقيقه فرزند و خريد خانه و مسافرت و هر امري ديگر سفارش شده است و در زمان حج حتي مستحب است كه انسان اگر بتواند قرض بگيرد و گوسفند قرباني كند. در كلام امامان معصوم(ع) مي خوانيم كسي كه پولي نداشته باشد تا قرباني كند، مي تواند قرض كند و اين سنت را به جاي آورد. علي عليه السلام فرمود: «اگر مردم مي دانستند قرباني چه ثمره اي دارد، قرض مي گرفتند و قرباني مي كردند. با اولين قطره خوني كه از قرباني بريزد، قرباني كننده بخشوده مي شود.» (وسائل الشيعه، ج 14، ص210) در كتاب شريف المراقبات درباره فضيلت قرباني در عيد قربان آمده است: «از اعمال بسيار ارجمند اين روز، قرباني است كه در انجام آن بايد ادب و آئين بندگي به خوبي رعايت شود... فراموش نكنيم در چنين روزي، قرباني نكردن و از ايثار مالي اندك در راه خدا امتناع كردن، چيزي جز خست و خسارت نيست.»
آثار و بركات قرباني
در مطالب گذشته برخي از آثار و بركات قرباني بيان شد. اما ناگفته نماند كه آثار و بركاتي ديگر براي قرباني بيان شده است كه از جمله آن مي توان به دست يابي به رحمت واسعه الهي اشاره كرد كه در آيات 97 و 98 سوره حج بيان شده است.
همچنين قرار گرفتن در زمره نيكوكاران و اهل احسان (حج، آيات 36 و 37) و بهره مندي از مغفرت الهي (مائده، آيات 97 و 98) از ديگر آثاري است كه خداوند براي اين عمل زيبا و خالص بنده بيان كرده است.
خداوند قرباني ها به ويژه آن هايي كه پيش از قرباني نشانه گذاري مي شوند و همه مردم از آن آگاه شده و مطلع مي گردند را به عنوان يكي از عوامل موثر در قوام جامعه بر مي شمارد. به اين معنا كه اين گونه اعمال موجب مي شود تا انسجام ميان امت افزايش يابد و افراد جامعه به اشكال مختلف به هم پيوند بخورند. به ويژه آن كه همه افراد از اين قرباني استفاده كرده و از گوشت آن تناول مي كنند و محبت و مهر در ميان امت فزوني مي يابد. از اين رو اين گونه رفتارهاي احساني را عامل تقويت انسجام امت و مردم معرفي مي كند و بر انجام آن تأكيد و تشويق مي كند.

 



ديدگاه

عرفان هاي نوظهور، دام شياطين
آيت الله مصباح يزدي:
برخي روش هاي عرفاني مانند شيطان پرستي، روش هايي است كه واضح البطلان بوده و از آنجا كه با تعاليم شرع و دين منافات دارد، جوانان مؤمن و متدين كمتر به آنها گرفتار مي شوند. اما مسئله جدي كه حتي در دانشگاه ها و محافل علمي نيز مطرح مي شود، نوع تفكري است كه جوانان پاك و مومن ما را منحرف مي كند، چرا كه گاهي افكار و گرايش هايي ترويج مي شود كه جنبه قداستي دارد و با آهنگ مقدس و پرجاذبه اي مطرح مي شود و جوان هاي بسيار پاك و مخلصي را در اثر ناآگاهي جذب مي كند. اين تفكر تنها راه رسيدن به كمالات معنوي را دين نمي داند، و راه هايي كوتاه تر و آسان تر به عنوان عرفان را براي رسيدن به كمال معرفي مي كند اين عرفان هاي نوظهور دام بزرگ شيطان براي جوانان پاك و مومن است و گاهي كساني كه حتي حاضرند در راه دين جان خود را فدا كنند به اين مسير كشيده مي شوند.
اصلاح جامعه در گرو...
آيت الله جوادي آملي:
اگر ما (روحانيون و كارگزاران نظام) بتوانيم خودمان را اصلاح كنيم و مشكلي نداشته باشيم، اين مسئله سهم تعيين كننده اي در اصلاح جوانان دارد. جوانان اگر از ما طهارت و قداست ببينند، جامعه اصلاح مي شود و اگر خداي ناكرده ديدند كه ما به بيراهه رفتيم و يا راه كسي را بستيم، كنترل كردن اينها سخت است. داشتن يك جامعه آرماني، متدين و متمدن كالاي گراني است كه بهاي سنگيني مي خواهد و مقام والايي است كه براي رسيدن به آن، نردبان مستحكم لازم است و هر دوي آنها با اطمينان به لطف خدا حاصل مي شود.
امور حسي راه نفوذ دشمن به جوانان
آيت الله جوادي آملي:
غريزه هاي سركشي كه جوانان را به گناه وامي دارد از امور حسي است، اما بحث هايي كه احيانا براي اصلاح آنها ارائه مي شود مفهوم ذهني است و مفاهيم ذهني قدرت لازم براي اثرگذاري در برابر كشش هاي حسي را ندارند.
دشمن براي از بين بردن اعتقادات جوانان از راه حس وارد مي شود و ما اگر بخواهيم از راه مفهوم ذهني، جوانان را بيمه كنيم امري دشوار است، اما سختي اين كارها نبايد ما را وادار كند كه نااميد شويم، براي اينكه هم امر به معروف و نهي از منكر واجب است و هم تعليم و تبليغ و پژوهش. اگر هر دوي اين كار (تعليم و تبليغ) واجب شد معلوم مي شود كه اثر مي كند و اگر بر روي انسان و جامعه اثر نمي كردند، واجب نمي شدند.
فساد، حاصل ضعف فرهنگي
آيت الله مصباح يزدي:
بخش عمده مردم ما از لحاظ مفاسد اخلاقي از ده سال قبل تا حال بسيار تنزل كرده اند، فسادهايي كه امروز در داخل هر صندوق خانه اي پيدا مي شود، ارتباط دختر و پسري كه در برخي از مقدس ترين خانه ها وجود دارد و چيزهايي از اين قبيل، مثل شب نشيني ها و مجالس كذايي و رواج عملي چيزهايي كه اسمش براي ما چندش آور است، درحالي گسترش پيدا كرده است كه هيچ وقت اينگونه نبود. اين ها اثر همان ضعف فرهنگي است اما چون آرام آرام پيش مي رود، مردم حساسيتي پيدا نمي كنند.»
دليل تبديل دوستي به دشمني
آيت الله شيخ مجتبي تهراني:
واقعا انسان مي بيند كه چه طور كساني كه بر محور امور دنيايي با هم رفاقت كردند، رفاقتشان پايدار نمي ماند و بعضا به دشمني و كينه توزي هم منجر مي شود. سر آن را هم گفتم كه چيست. اگر محور دوستي امر مادي بود، ماده محدود است و هردونفر هم نفع خودشان را درنظر گرفته اند، لذا تزاحم پيش مي آيد و آخر تزاحم چيست؟ دشمني و رو در روي هم ايستادن. گفتم فرقي نمي كند كه چه باشد، مال باشد، رياست باشد، يا چيز ديگر. همين كه محور الهي نباشد، مشكل ساز است. خودمان هم داريم مي بينيم و در متن جامعه ما نيز فراوان است، در هر دو رابطه مصاديق فراواني وجود دارد، چه رياستش، چه مالش.
دامنه بت پرستي
آيت الله مظاهري:
آن كساني كه يكي از صفات رذيله در آنها رسوخ كرده، ازنظر قرآن كريم بت پرست مي باشند. «افرأيت من اتخذ الهه هواه و اضله الله علي علم»
پس آيا ديدي كسي را كه هوس خويش را معبود خود قرارداده و خدا او را دانسته گمراه گردانيد؟
گاهي بت يك قطعه سنگ و خرافه اي است كه مي پرستند، گاهي پول است كه مي پرستند، گاهي زن است كه مي پرستند، گاهي هم هوي و هوس مي باشد. قرآن همه اينها را بت مي داند.
لزوم انطباق علم و عمل روحانيون
آيت الله علوي گرگاني:
روحانيون مخصوصا ائمه جماعات كه در مقام وعظ هستند، بايد خود نيز توصيه پذير باشند و خدا را فراموش نكنند. منصب ما منصب وعظ و بيان احكام است و نبايد مغرور شويم، چرا كه دراين صورت دچار طغيان خواهيم شد. علم و عمل علما بايد يكسان باشد و صرفا گفتار نشود؛ چرا كه دراين صورت جامعه خراب خواهدشد. امروز مسئوليت روحانيت در نظام جمهوري بسيار سنگين تر از گذشته است. چرا كه مردم روحانيت را حجت و اسوه مي دانند و چشم همه آنها به روحانيت است؛ بنابراين نبايد روحانيون عملي انجام دهند كه به ضرر اسلام و انقلاب باشد.
رهاكردن رهبر از رهاكردن
نماز خطرناك تر است
حجت الاسلام والمسلمين قرائتي:
پيغمبر ما روز جمعه نماز جمعه مي خواند، ايستاده بود خطبه مي خواند. يك گروهي جنس آوردند بفروشند. وقتي مي خواستند جنس بياورند بفروشند، يك طبلي هم مي زدند. تا صداي طبل جمعه بازار بلندشد، همه اينهايي كه پاي نماز جمعه بودند رفتند فقط 12نفر نشستند. آيه نازل شد: «و اذا راوا تجاره او لهوا انفضوا اليها» (جمعه/11) به سمتش دويدند: «و تركوك قائما» تو را تنها گذاشتند. نمي گويد: نماز را رها كردند. نمي گويد: خطبه را رها كردند. مي گويد: «تركوك» رهبر را رها كردند، پيداست رهاكردن رهبر، تنها گذاشتن رهبر، از رهاكردن نماز خطرش بيشتر است.
¤سايت حضرات آيات

 



دعاي عرفه، عصاره معرفت توحيدي

حميد محمد خاني
عرفات سرزمين است و روز عرفه يكي از روزهاي مناسك آييني حج. اما چنان كه از سنت و سيره امامان(ع) استنباط مي شود، عرفه همانند هر شناخت و عرفاني، در بند زمان و مكان نيست. از اين رو از جايگاه بسيار والايي در فرهنگ ناب اسلام برخوردار است و گزارش اهل بيت(ع) از مقام و منزلت آن حكايت مي كند.
يكي از اعمال اين روز، دعاي مشهور حضرت سيدالشهداء امام حسين(ع) است. آن حضرت(ع) دعائي را در روز عرفه در عرفات خواندند كه از نظر مضامين، چنان بلند و والاست كه نمي توان براي آن جز قرآن صاعد نامي ديگر نهاد. آن حضرت همراه با اهل بيت(ع) و فرزندان و شيعيان خود در نهايت تذلل و خشوع در جانب چپ كوه ايستادند و روي مبارك را به سوي كعبه گردانيدند و دست ها را برابر چهره برداشتند و مانند مسكيني كه طعام طلبد، اين دعا را خواندند.
عروه الوثقاي هدايت
اين سفره نيايش حسيني(ع) به تقدير الهي براي آيندگان ثبت و ضبط شد. بي گمان تفسيري كه در اين نيايش ارائه مي شود، عصاره معرفت و توحيد است. اگر پيامبر(ص) خود نخستين مفسر و مبين قرآن است تا حقايق آن را از اشارات، لطايف و حقايق، افزون بر عبارات الفاظ به گوش مردم برساند، جان و نفس ايشان از اهل بيت(ع) بر اين مقام تكيه زدند و از مقام «دني فتدلي» فرود آمدند و از مقام «قاب قوسين او ادني» نزول كردند و از سدره المنتهي پايين آمدند، تا به عنوان اسباب و وسايل الهي عمل كنند و خود در مقام ميزان، صراط، مسير سلوك و شدن هاي كمالي به سوي لقاء الله، عروه الوثقاي هدايت و حتي ايصال الي المطلوب شوند و اهل محبت و مودت را مجذوب جذبه رضوان الهي كنند.
بي گمان، دعاي عرفه، اين قرآن صاعد،سرشار از معارف ناب توحيد است. حقيقت خداوند را چنان كه شايسته است به نمايش مي گذارد و به حكم آن كه تنها «عبادك المخلصون» مي توانند توصيف و خدا را چنان كه شايسته است بكنند، به توصيفي مي پردازد كه خداي سبحان را سزاوار و شايسته است. توحيدي كه در اين فقرات بلند نيايش عرفاني عرفه حسيني بر تارك الفاظ مي نشيند، هيچ وهم عقل و خيالي را توان پرواز حتي به عبارات و ظواهر آن نيست، چه رسد كه به باطن آن راهي يابد مگر اين كه به تقوا خود را ساخته باشد و تعليم علم لدني به حكمت محمدي(ص) بيابد.
چنان كه خداوند در قرآن بارها فرموده، عقل آدمي توان آن را ندارد كه به تنزيه و تسبيح همانند عقول مجرد فرشتگان بپردازد و سبوح و قدوس گوي خداوند سبحان باشد؛ اما اين عباد مخلص و خالص شده الهي به تطهير خداوندي، از كتاب مبين و لوح محفوظ بلكه فراتر از آن، خوشه برمي گيرند و در مقام توصيف، مجاز مي شوند كه خداوند را نه تنها تسبيح گويند كه به تحميد و تهليل و تكبير او پردازند و وصف خداوند سبحان گويند.
امام حسين(ع) خدا را در اين دعاي عرفاني در عرفه عرفات، به نظاره مردم مي آورد كه نيايشگران همراه آن حضرت(ع) مصداق «الي ربها ناظره» مي شوند و با آن حضرت(ع) به لقاي الهي مي رسند و حقيقت الهي را در همان مقام لطيف مي شناسند و درك مي كنند.
آن حضرت(ع) در مقام عرفان شناسي حقيقي، حقيقت خداوند را به معرفت چشم ناظران لطيف و بصير مي آورد و چشمان حديد را به كرتين وامي دارد تا كشف غطاي طبيعت دنيا بلكه آيات هستي نمايند و تا اوج الي ربك الرجعي در يقين علمي بالا مي برد تا بتوانند از مقام يقين اختياري، جسارت يقين عيني كنند و تا سر منزل حق اليقين بالا روند.
در فقرات اين نيايش، همان گونه كه خداوند آنطور كه شايسته است، با تفسير عرفاني شناخته مي شود، جايگاه انسان و حركت رو به سوي صبغه و رنگ خدايي گرفتن تا متاله و رباني شدن نيز تبيين مي گردد.
ظهور مطلق حق
در اين نيايش امام حسين(ع) بر اين نكته عرفاني تاكيد مي كند كه آن چه ظاهر است خداست؛ و آن چه نهان است غير اوست. بنابراين، برخلاف تصور توده هاي مردم، خدا ظاهر و ديگران غيرظاهر هستند. از اين رو به هر چيز مي نگرد، خداوند را مي نگرد: ايكون لغيرك من الظهور ما ليس لك حتي يكون هو المظهر لك متي غبت حتي تحتاج الي دليل يدل عليك و متي بعدت حتي تكون الآثار هي التي توصل اليك عميت عين لاتراك عليها رقيباً و خسرت صفقه عبد لم تجعل له من حبك نصيباً؛ آيا اساساً براي ما غير تو ظهوري هست كه در تو نباشد تا آن چيز وسيله ظهور تو گردد. تو كي پنهان شده اي تا محتاج به دليلي باشيم كه به تو راهنمايي كند و چه وقت دور مانده اي تا آثار تو ما را به تو واصل گرداند، كور باد آن چشمي كه تو را نبيند.
اميرمؤمنان علي(ع) درباره ظهور مطلق خداوند در هستي مي فرمايد: ما رايت شيئا الا رايت الله قبله و معه و بعده؛ چيزي را نديدم جز اينكه خدا را پيش از آن و با آن و پس از آن مشاهده كردم.
آن حضرت(ع) در جايي ديگر روشن مي كند: لم اعبد ربا لم اره؛ عبادت نكردم خدايي را كه او را نديدم! پرسيدند: چگونه خدا را ديدي؟ فرمود: با چشم دل و بصيرت، نه با ديده ظاهري.
به چشم ظاهر اگر رخصت تماشا نيست
نه بسته است كسي شاهراه دل ها را
به نظر مي رسد كه نيازمند آن هستيم تا بارها به مطالعه و تدبير در نيايش عرفه بنشينيم تا خداوند را در قرآن صاعد آن بشناسيم و تفسيري درست از خدا و شناخت راستين از موقعيت و فلسفه وجودي خود و هستي به دست آوريم و در زندگي و سبك آن همه فقرات آن را به كار گيريم. بي گمان كساني كه عرفان را در غير اين دسته از قرآن صاعد در كنار قرآن نازل مي جويند جزو دسته گمراهان هستند. باشد سير و سلوك حقيقت را در مسيري بجوييم كه واصلان آن، خود مظاهر كامل خداوند و كلمات تامات اويند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14