(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 17 آذر 1389- شماره 19810

سلام بر كربلا
فراماسونري در لايه آثار تجسمي!
پيشكش به اسوه صبر و بصيرت حضرت زينب(س)
باران تشنه



سلام بر كربلا

جورج زكي الحاج در روستاي ايعات (منطقه بعلبك) و در خانواده اي اهل شعر و ادب به دنيا آمد. او بعد از تحصيلات ابتدايي در روستا، براي ادامه تحصيل به بعلبك و سپس طرابلس رفت و آنگاه تحصيلات دانشگاهي را در دانشگاه لبنان آغاز كرد. پس از كارشناسي ارشد براي دوره دكتري به دانشگاه سن ژوزف منتقل شد و بعد از آن دانشنامه دكتري ديگري از دانشگاه لبنان گرفت و در اين دانشگاه به تدريس مشغول گرديد. وي از آغاز جواني به نويسندگي براي نشريات و نقاشي پرداخت و شعر نيز از علايق و اشتغالات طبيعي او بود. نخستين مجموعه شعري او در سال 1979 با مقدمه سعيد عقل منتشر شد و پس از آن حدود بيست و دو كتاب شعر، قصه و مقاله از او انتشار يافت كه برخي از آنها عبارتند از: «النقد الاسود، سيره لسان الحال»، «صباحات الخميس» و «الصوت المصلوب». وي قصيده امام حسين عليه السلام را با عنوان «يا ابن الكرام» در سال 2007 چاپ كرد. او در اين قصيده كه با اداي احترام به سالار شهيدان آغاز مي شود روايتي معاصر از جهاد و شهادت دارد و ضمن ياد كردن از حادثه كربلا و جنايات يزيد، به غارت و جنايت رژيم اشغالگر قدس و صهيونيست ها اشاره مي كند و مقاومت مردانه جنوب لبنان را نتيجه تعاليم مكتب سالار شهيدان مي داند.
جوانمردا، آمده ام تا پوزش بخواهم. بخشش از تو است و شعر با تو گوارا مي شود. سالها گذشت كه در ستايش جوانمردي ات شعري نسروده ام، تا اينكه قلم به فرياد آمد و كاغذ نزديك است خود را نابود كند.
شعر چه ارزشي دارد اگر آرمان ها را بيان نكند. برتري به همين ارزش ها و آرمانهاست و مايه افتخار انسان اند.
تو قبله گاه شعري و حماسه هايش و از تو قافيه هاي شعر جامه قدسيت به تن مي كنند.
ياد تو براي قهرمانان مايه افتخار شده آري، حسيني كه هميشه در ياد خدا هستي.
¤¤¤
اي كربلا خاك تو چقدر عطرآگين شده، شميم پرستش و عبادت از تو به مشام مي رسد.
اي سرزمين كرامات كه شعله، تو هيچ گاه خاموش نشده است؛ در هر دانه شن تو با دلاوري ديدار مي كنيم.
و امروز خوني پاك از روي عشق خاك را سيراب مي كند تا ارجمندي جوانه زند و سر از خاك بركشد و بزرگ شود.
دستاري از فلسطين سربريده مي شود به دست دستهايي وحشي، وحشي تر از تاتارها.
هر كودك در پايداري و مقاومت در برابر متجاوزان، حسيني است. متجاوزاني كه در مقابل حق تارومار مي شوند.
كودكاني كه پيروزي در گوشه چشمهاي اشكبارشان بسان شبنم در سحرگاهان نقش بسته است.
كودكي كه اگر به خاك دست بزند، طلا مي شود و در كارزار بسان توپخانه سنگين مي شود.
¤¤ ¤
اي سرزمين كربلا سلام بر تو، خوشبوتر از سرزمين لبنان و از درختان سرو آنجا.
اي كربلا اگر طوفانهاي ظلم سرزمينت را در نورديد و فريادرسي نبود، نگو كه شرق در حال احتضار است.
چرا كه سرزمين من بسان برجهايي برافراشته باقي مي ماند هر قدر هم كه بدخواهان سعي كنند از پايش بيندازند.
سرزمين من از همان زمان كه به وجود آمد، از زانو زدن در برابر غيرخدا سرباز زده است و همه كساني كه چشم طمع به او دوخته بودند مانند بادي وزيدند و رفتند. و چه مصيبتها از قوم عرب بر دوش اين سرزمين كوچك فرود آمده است ولي استقامت با نجابت و بزرگ منشي، خوي و خصلت اوست.
آنهايي كه ما را به سخره گرفتند سرانجام خود تسليم شدند. سرفرود آوردند و سپس خيانت كردند، اي كاش نابود مي شدند.
با وجود اين همه سرزمين به ما بازگشت، زنده باد قيامي كه فرزنداني به اين دليري دارد كه مرگ را بر شكست ترجيح مي دهند.
مقاومت جنوب لبنان در همه جهان جامه معجزه پوشيده است و پس از قانا سپاهيان باطل رو به پراكندگي نهادند.
صداي حق مي پيچد و پژواك آن به همه جا مي رسد كوهها و دشتها را به لرزه در مي نشاند.
صدايي كه مي گويد؛ آفرين بر تو حسين(ع). اينان همان فرزنداني هستند كه بسان ماه مي درخشند.
آفرين بر تو حسين (ع)، اينان نوادگان تواند و اين مقاومت و پايداري، حماسه تو را جاودانه مي كند و نقش تو را بر سنگ وجدانها حك مي كند.»

 



فراماسونري در لايه آثار تجسمي!

بهنام اسماعيلي
اگر با نگاه استراتژيك به جهان و منطقه بنگريم درمي يابيم كه جنگ با حزب الله در سال 2006 براي رسيدن به اهدافي مهم صورت پذيرفت؛ تشكيل حكومت نيل تا فرات و شروع براي پروژه هاي آخرالزمان «Apocalypse» و آرماگدوني «Armageddon»، جنگي كه صهيونيست ها ادعا مي كنند جنگ آخرالزمان است. خوشبختانه اين پروژه ها آنچنان كه صهيونيست ها انتظار داشتند كارآمد نبوده و موقتا ناتمام مانده است. در اقدامات بعدي، كشمكش لفظي با جمهوري اسلامي ايران، صدور قطعنامه هاي رنگارنگ، وارد كردن فشار با گزينه هاي مختلف و اخيرا راه اندازي و هدايت جنگ نرم با كمك برخي از مزدوران خودفروخته داخلي، ربايش و ترور دانشمندان ايراني، همگي از ابزارهاي رسيدن به اين اهداف به شمار مي آيند. چرا كه جمهوري اسلامي ايران بزرگ ترين دشمن فراماسونري در جهان است.
با نگاهي به تاريخ مي بينيم كه با كم رنگ شدن نقش و قدرت مذهب در قرن هيجدهم ميلادي، فراماسون ها فعاليت رسمي خود را آغاز كردند. به تدريج با كاهش سختگيري واتيكان و توسعه پروتستانيسم در اروپا، فراماسون ها فعاليت خود را افزايش داده و لژهاي زيادي را در سراسر اروپا ساختند؛ البته تمام قوانين، آداب و رسوم فراماسون ها همچنان مخفي و پنهاني صورت مي گرفت. زيرا تفكر اكثر مردم اروپا در آن زمان مذهبي بود و در صورت علني شدن عقايد فراماسونري، حيات اين لژها با خطر جدي روبرو مي شد. با گسترش و غلبه فراماسونري در اروپا، اين جريان توطئه گر كه در كالبد رژيم حاكم بر انگلستان به عنوان كانون قدرتمند استعماري جهان حلول كرده بود متوجه هندوستان و مشرق زمين شد و همگام با سپاهيان استعماري و ميسيونرهاي مذهبي به تأسيس لژ فراماسونري در مشرق زمين مبادرت ورزيدند. با فتح هر سرزميني بلافاصله لژهاي فراماسونري تأسيس مي شد تا با تربيت نيروهاي بومي و نفوذ عوامل خودي در دستگاه حاكمه، زمام امور را در آن سرزمين ها به دست بگيرند. سابقه ورود فراماسونري به ايران به سال 1224 هجري قمري بازمي گردد. در اين سال «سرگور اوزلي بارت» به عنوان سفير كبير انگلستان به همراه سفير يهودي زاده ايران در انگليس يعني «ميرزا ابوالحسن خان ايلچي» به ايران آمدند. وي به عنوان اولين ايراني وارد لژ فراماسونري شده بود تا ضمن انجام مأموريتهاي سياسي به تأسيس نخستين لژ فرماسونري در ايران مبادرت كند. ميرزا ابوالحسن خان ايلچي موفق شد تعداد زيادي از اطرافيان فتحعلي شاه را وارد جرگه فراماسونري نمايد. بعدها در سال 1275 هجري قمري «ميرزا ملكم خان» اولين لژ فراماسونري را تحت عنوان فراموشخانه در تهران تأسيس مي كند كه فعاليت آن تا سال 1278 هجري قمري تداوم مي يابد. افشاگري آيت الله حاج ملاعلي كني بساط قرارداد رويتر و فراموشخانه ملكم را جمع كرده و به تلاشهاي علني فراماسونري در ايران خاتمه مي دهد. عضويت تعداد زيادي از دانش آموزان دارالفنون در فراموشخانه ملكم دست آورد خوبي براي جريان فراماسونري بود كه سعي داشت از طريق جذب نخبگان اداره كشور را به دست بگيرد. فراموشخانه ملكم باتوجه به ماهيت غيرديني اين جمعيت و اباحي گري حاكم بر آن كانوني بود براي تجمع گروههاي مختلف بابي، بهايي، صوفيه و... كه حاكميت قاجار و روحانيت شيعه را سد بزرگي در مقابل تحقق خواسته هاي نامشروع خود مي دانستند. با ترور ناصرالدين شاه قاجار و روي كار آمدن مظفرالدين شاه فرصت مناسبي براي گروههاي ماسوني و فرقه ضاله جهت گسترش تشكيلاتي فراماسونري بوجود آمد. انجمن اخوت و جامع آدميت دو تشكلي بودند كه در خلال سالهاي سلطنت مظفرالدين شاه فعاليت گسترده اي داشتند. اين دو تشكل بعدها به محل مناسبي براي شكل گيري انجمنهاي مخفي تبديل شدند كه اعضاي اصلي آن را فراماسونها تشكيل مي دادند. فراماسونها مستقيماً در مشروطيت دخالت داشتند. تحولات ايران در آغاز دهه دوم سال 1300 هجري قمري شتاب بيشتري بخود گرفت. نفوذ بيشمار بيگانگان و عوامل آنها در ايران و شدت يافتن اعمال بي رويه مستبدين، علما و دلسوزان كشور را به فكر انداخت. نجات ايران در گرو محدود كردن قدرت حاكمين و سد نفوذ بيگانگان بود. علماي ايران در اين خصوص نسبت به اعمال بي رويه حكام قدرتمدار اعتراضاتي نمودند كه با حمايت مردم نيز مواجه شد. حركت حساب شده روحانيت با طرح عدالتخانه، ايجاد تغييرات در ساختار سياسي كشور را هدف گرفته و مردم را به صحنه مبارزه اي كشانده بود. روشنفكران غربزده و اعضاي مجامع ماسوني كه فقط در جمع محدود خود قدرتي داشتند از زمينه به وجود آمده نهايت استفاده را كرده و با نفوذ در اين صفوف و تند كردن سير نهضت، كنترل آن را به دست گرفتند. اوج اين تحرك، در ترتيب دادن تحصني در سفارت انگلستان مشاهده مي شود كه اعضاي افراطي مجامع ماسوني نظير «اردشيرجي» و «حيدرخان عمواوغلي» صحنه گردان آن بودند. با شدت گرفتن سير تحولات تشكل جامع آدميت توسط عناصر افراطي، انجمن حقوق كه شعبه اي از جامع آدميت بود دچار انشعاب شد و انشعابيون با كمك معلمين و مديران مدرسه «آليانس اسرائيليت» كه جهت آموزش اطفال يهودي تأسيس شده بود اقدام به تأسيس لژ بيداري ايران نمودند. مقدمات تأسيس لژ از سال 1323 هجري قمري آغاز و اعضاء در ارتباط تنگاتنگ با هم بودند. با امضاي فرمان مشروطيت زمينه براي فعاليت لژ بهتر شد و لژ بيداري درسال 1325 هجري قمري رسما تاسيس شد. دخالت اعضاي لژ در تدوين قانون اساسي براساس قوانين غربي و ضديت آنان با روحانيت و اسلام در كنار افراطي گري مطبوعات فراماسونري مثل روزنامه هاي كوكب دري، صوراسرافيل، مساوات، حبل المتين و كانونهاي سياسي نظير انجمن غيبي، انجمن بين الطلوعين و انجمن ستار وضعيت كشور را پس از صدور فرمان مشروطيت دچار اغتشاش و هرج و مرج كرد كه درنهايت منجر به تعطيلي مجلس و مشروطيت شد. حضور فعال اعضاي لژ بيداري در زد و خوردهايي كه منجر به تعطيلي مجلس شد حكايت از آمادگي اعضاي لژ براي درگيري داشت. اين دخالت ها پس از فتح تهران نيز تداوم يافت و تمامي امور كشور در اختيار لژ بيداري ايران قرارگرفت. حضور گسترده فراماسونها در مناصب سياسي، قضايي و مجلس گواه از غلبه آنان بر نهضت مشروطيت بود. شهادت حاج شيخ فضل الله نوري، سيد عبدالله بهبهاني، شيخ علي فومني و انزواي علماي مشروطه خواه نتيجه قهري اين غلبه بود. اسناد لژ بيداري ايران، سلطه فراماسونها را براي اركان كشور و انحراف نهضت مشروطيت كاملا مشخص و آشكار مي سازد.
امروزه از آغاز تهاجم فرهنگي دشمن گرفته تا ايجاد جنگ نرم و مخملين دركشور، بار ديگر محيط آماده براي حضور گسترده فراماسونها شد و از آنجا كه اغلب اعمال اين گروه، مخفيانه انجام مي پذيرد روند شكل گيري آن از چشم افراد جامعه و حتي مسئولان امر مي تواند پنهان بماند همانند آنچه در ايستگاه متروي وليعصر(عج) اتفاق افتاد و نمادهاي فراماسونري در قالب تابلوهاي هنري زينت بخش ديواره هاي اين ايستگاه شد و چشم هر انسان بي خبر را به خود جلب كرد. فراماسونري عمده تعليمات خود را از حكومت طاغوتي مصر باستان كسب كرده است. در هر صورت ردپاي حكومت طاغوتي فراعنه مصر را مي توان در سراسر تعاليم ماسوني يافت.
استفاده از نقوش اهرام، مجسمه هاي ابوالهول و همچنين نوشته هاي هيروگليف درسراسر لژها و نشريات ماسوني به چشم مي خورد. دعاهايي كه فراماسون ها مي خوانند، مملو از عبارات مصري است كه در زمان فراعنه استفاده مي شد. يكي از نمادهايي كه در فراماسونري كاربرد فراوان دارد، علامت و نماد چشمي است كه به همه جا مي نگرد
«AII Seeing eye» نمادي كه مربوط به يكي از خدايان مصر باستان است. با كمال تاسف اين نماد در تابلوهاي نصب شده در ايستگاه متروي وليعصر(عج) به كرات ديده مي شود همانطور كه در برخي از آثار تجسمي و معماري هاي شهري نيز مي توانيم آنها را رصد كنيم.

 



پيشكش به اسوه صبر و بصيرت حضرت زينب(س)
باران تشنه

مجيد ميرزايي
امشب دوباره شاعر طبعم مصمم است
گويا طليعه غم زينب «محرم» است...
اينجا زياد «ابن زياد» است و «ابن سعد»
اما به راه و رسم تو مرد خدا كم است
با حلق تشنه، فرق دوتا را چه نسبتي است؟
نام «حسين» همچو «علي» اسم اعظم است
از كينه علي به حسين تيغ مي كشند
آكنده دشت كرببلا زابن ملجم است
لبخند شيرخواره نشان از چه مژده اي است؟
در تيردان حرمله تيري فراهم است
در آن صفي كه جمله زجان دست شسته اند
حلقوم نازدانه مولا مقدم است
در زيربارش ستم آلود تيرها
از فرط داغ، قامت رنگين كمان خم است
با خود نگفت يكنفر از لشگر يزيد
اين مرد تشنه «اشرف اولاد آدم است»
¤¤¤
باران تشنه! بر برهوت دلم ببار...
همواره بي تو در غزلم آسمان كم است
دلچسب نيست بي تو مرا غرفه هاي سبز
«حتي بهشت بي تو برايم جهنم است»
هرگز روايت تو به آخر نمي رسد
تا رايت بلند شهادت مجسم است
بعداز هزار قرن دگر عشق زنده است
ما نيستيم و نام تو در ذهن عالم است...

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14