(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 9 دی 1389- شماره 19827

2010 سال شورش و اعتراض

مبارك روي لبه تيغ



2010 سال شورش و اعتراض

مبارك روي لبه تيغ

محمد معرفي
مصر در سالي كه گذشت التهاب هاي سياسي مختلفي را پشت سر گذاشت كه آخرين آن نحوه برگزاري انتخابات مجلس الشعب (پارلمان) و نارضايتي مردم از نتيجه آن بود.
مصر سال 2010 شاهد ورود عنصر جديدي به صحنه سياست بود كه نام وي محمد البرادعي است. البرادعي مديركل آژانس بين المللي انرژي اتمي كه از شهرت جهاني و مقبوليت داخلي نيز برخوردار است. با ورود به كارزار مبارزات سياسي مصر توانست تا حدودي افكار جهانيان را به ديكتاتوري رژيم مبارك و آنچه در آن كشور مي گذرد جلب كند.
اگرچه شيوه البرادعي در سياست، اتكا بر ميانه روي و استفاده از ابزارهاي قانوني مانند تمسك به قانون اساسي و قوانين مدني بود، اما رژيم مبارك در ابتدا با بي اعتنايي و بعدا برخورد با طرفداران وي، او را بر سر جاي خود نشاند.
حسني مبارك رئيس جمهور 86 ساله مصر كه سه دهه است بر اين كشور حكومت مي كند، با استفاده از قانون حالت فوق العاده توانسته است مخالفان خود را سركوب كند.
كشور مصر سال گذشته ميلادي شاهد سومين سالگرد واقعه ششم آوريل بود كه طي آن رژيم مبارك در سال 2007 با به گلوله بستن كارگران و مردم معترض در «مدينه الكبري» در نزديكي قاهره ده ها تن را به خاك و خون كشيد و صدها نفر را روانه زندان كرد. در سومين سالگرد اين واقعه تظاهرات اعتراض آميزي از سوي مخالفان مبارك به رهبري جنبش ششم آوريل كه اكثريت آن را جوانان مصري تشكيل مي دادند در قاهره و برخي استان هاي آن برگزار شد، اما از وسعت و عمق و نفوذ چنداني در لايه هاي غيرسياسي جامعه برخوردار نشد.
به عقيده كارشناسان و آگاهان سياسي، مردم مصر، مردمي احساساتي هستند تا افرادي سياسي و بر همين اساس تظاهرات ها و اعتراضات شكل مي گيرد كه نمونه آن كشته شدن يك جوان 28 ساله مصري به دست مأموران امنيتي بود كه باعث ناآرامي هاي وسيعي در اسكندريه و تظاهرات مختلفي در قاهره و ساير استان هاي مصر شد.
اگرچه ورود البرادعي به صحنه سياسي مصر باعث گرد آمدن گروه هاي مخالف مبارك حول محور مبارزه با رژيم مصر شد، اما پر مشغله بودن وي و سفرهاي متعدد به خارج و نداشتن تجربه سياسي، همه دست به دست هم داد و باعث گرديد كه حزب حاكم، تحركات آنها را با اتخاذ شيوه هاي مختلف خنثي كند.
پس از درگذشت جمال عبدالناصر، انورالسادات معاون وقت وي و در نهايت حسني مبارك با تمسك به قانون همچنان مانع از فعاليت اخوان المسلمين به عنوان يك حزب در عرصه سياسي مصر شدند.
اما با وجود غيرقانوني بودن فعاليت سياسي اخوان المسلمين، اين گروه توانست در انتخابات پارلماني سال 2005 پيروزي چشمگيري در عرصه سياسي به دست آورد و با راهي كردن 120 نماينده به مجلس الشعب، تاثير خوبي بر روند امور داشته باشد، كه از جمله آن مخالفت با همراهي رژيم مبارك با اسرائيل در محاصره مردم غزه و افشاي سوء مديريت و رشوه خواري مسئولان از جمله اقدامات نمايندگان اين گروه در پارلمان بود.
انتخابات پارلماني مصر
انتخابات پارلماني مصر در 25 نوامبر (4آذر) در سايه نااميدي، جو پليسي و قلع و قمع مخالفان از جمله اخوان المسلمين از سوي رژيم مبارك برگزار شد.
اين انتخابات اما و اگرهاي فراواني داشت و مخالفان و موافقان رژيم را به اتخاذ مواضع سياسي واداشت كه به عقيده صاحبنظران سياسي، اتخاذ حربه تحريم از سوي البرادعي نشان از بلوغ سياسي وي داشت. اما برخلاف آن اخوان المسلمين پس از كش و قوس هاي فراوان اعلام كرد كه در انتخابات مجلس الشعب شركت مي كند و نامزدهاي خود را راهي كارزار انتخاباتي كرد.
انتخابات مجلس الشعب در شرايطي برگزار شد كه 5064 نامزد براي احراز 508 كرسي با يكديگر به رقابت پرداختند در اين انتخابات علاوه بر حزب حاكم 17حزب و گروه سياسي در مصر حضور يافتند.
از ميان 82 ميليون جمعيت مصر، بيش از 40ميليون واجد شرايط راي دادن در انتخابات پارلماني مصر بودند تا نمايندگان موردنظر خود را براي يك دوره پنج ساله راهي مجلس كنند. به هر صورت اين انتخابات در 29 استان مصر برگزار شد و به ادعاي مقامات بلندپايه مصري بيش از 25درصد از واجدين شرايط در آن شركت كردند در حالي كه ناظران بي طرف و مخالفان رژيم تعداد كل شركت كنندگان را 15درصد اعلام و از تقلب هاي گسترده و دستكاري در نتيجه آرا مردم در حوزه هاي اخذ راي از سوي حزب حاكم خبر دادند.
در دور اول تكليف 221 كرسي مشخص شد و حزب ديمقراطي الوطني (حزب حاكم) اعلام كرد كه اكثر نامزدهاي وي در حوزه هاي انتخابيه به پارلمان راه يافتند.
اما با پايان يافتن دور اول انتخابات و مشخص شدن نتيجه آن، مردم رژيم را متهم به تقلب و بازي با آراي انتخاباتي كرده و دست به تظاهرات گسترده زدند كه ناآرامي ها، چندين استان را فرا گرفت و به كشته شدن شش تن در قاهره اسكندريه و چند استان ديگر منجر شد.
احزاب مخالف در اين دور از انتخابات فقط توانستند پنج كرسي را به دست آورند كه حزب الوفد سه نفر و حزب «التجمع» دو نفر را راهي مجلس كرد.
جماعت اخوان المسلمين برخلاف پيش بيني ها، حتي يك پيروز انتخاباتي در مجلس الشعب نداشت و با متهم كردن رژيم به عدم برگزاري يك انتخابات شفاف، انصراف خود را براي حضور در دور دوم انتخابات پارلماني به همراه ساير گروه ها و احزاب مخالف مصري از جمله جنبش ملي تغيير اعلام كرد. اما رژيم مبارك در مقابل اقدام به بازداشت بسياري از اعضا طرفداران اخوان المسلمين در سراسر اين كشور كرد . آيا در سال جديد مصر آبستن تحولات جديدي است؟

مردم سرخورده آمريكا

سيد عمار موسوي
مهم ترين رويداد سياسي سال 2010 در آمريكا را شايد بتوان انتخاباتي دانست كه اولين سه شنبه ماه نوامبر در اين كشور برگزار شد. اين انتخابات كه سرنوشت دو مجلس نمايندگان و سناي كنگره آمريكا را تعيين كرد، به دليل برگزار شدن در ميانه دو دوره انتخابات رياست جمهوري، انتخابات «ميان دوره اي» نام دارد و اهميت آن در آن است كه عملكرد دولت مستقر به نوعي از سوي مردم مورد ارزيابي قرار مي گيرد. به اين صورت كه اگر حزب حاكم بتواند كنگره را نيز تسخير كند، يعني مردم از عملكرد دو ساله رئيس جمهور حاكم رضايت داشته اند.
اما اتفاقي كه ماه نوامبر 2010 افتاد اين بود كه حزب حاكم دموكرات اگر چه توانست اكثريت خود در مجلس سنا را حفظ كند، اما اكثر كرسي هاي مجلس نمايندگان را به رقيب جمهوريخواه خود واگذار كرد. وضعيت به وجود آمده يك وضعيت تعادلي است كه هر دو حزب جمهوريخواه و دموكرات براي پيشبرد برنامه هاي خود بايد با همديگر به تفاهم برسند. هم اكنون شرايط به گونه اي است كه مي توان گفت دو حزب همزمان بر آمريكا حكومت مي كنند، اما يكي در ظاهر دولت را نيز دراختيار دارد.
شايد همين بازي دموكرات- جمهوريخواه است كه باعث شده مردم آمريكا ازهر دو حزب و در نتيجه نظام سياسي كشورشان را ناكارآمد بدانند. براساس نظرسنجي هاي انجام شده، قريب به 90 درصد مردم ايالات متحده، دولت فدرال اين كشور را ناكارآمد مي دانند.
آمارهاي مربوط به انتخابات نوامبر 2010 نشان مي دهد اين مردم حتي تمايل بر حضور در پاي صندوق هاي راي نيز ندارند. اگر در نوامبر 2008، بيش از 68درصد مردم پاي صندوق هاي راي رفتند، دو سال بعد از آن، تنها 40درصد از آنان در راي گيري شركت كردند.
«باراك اوباما» رئيس جمهور سياهپوست در ايجاد اين وضعيت نقش مهمي را به عهده داشته است. وي با شعار تغيير به ميدان آمد و پيروز شد، اما وعده هايي داد كه نه مقدورات ملي و نه محذورات محيط بين المللي اجازه جامه عمل پوشاندن به آنها را نمي داد. امروز آمريكا بدهكارترين كشور جهان است و هزينه هاي سرسام آور نظامي اش آن را روز به روز در باتلاق بدهي ها بيشتر فرو مي برد.
براساس گزارش اخير مجله آلماني اشپيگل، با ثروتمندتر شدن ثروتمندان و فقيرتر شدن فقرا، طبقه متوسط در اين كشور نيز تحليل مي رود و با افزايش تضاد طبقاتي راديكال، بعيد نيست ايالات متحده وارد فاز شورش هاي اجتماعي و سپس سياسي شود.

پيروزي قاطع شيعيان بحرين

كشور كوچك و ثروتمند بحرين از زمان استقلال خود در سال 1971 به دست خاندان «آل خليفه» كه سني مذهب هستند و هنوز هم بر آن سيطره دارند، اداره مي شود.
خاندان آل خليفه به تبعيت از كويت و عربستان برخلاف روال معمول در آن كشور كه اكثريت جمعيت را شيعيان تشكيل مي دهند، به گونه اي اعمال حاكميت كرده است كه شيعيان نتوانند به پست هاي مهمي دست يابند.
براين اساس شيعيان بحرين گرچه شهروند آن كشور محسوب مي شوند، اما با محدوديت هاي بسياري در زمينه مسائل سياسي و اجتماعي مواجه هستند و دولت را متهم به اين مي كنند كه اجازه مي دهد سني هاي غيربحريني تابعيت آن كشور را داشته باشند. البته، خود دولت بحرين نيز منكر اين موضوع نيست، ولي طوري وانمود مي كند كه آنها شهروندان مهاجري هستند كه در كشورهاي همجوار زندگي مي كنند.
اما درواقع هدف اصلي خاندان آل خليفه، همانند كويت، بر هم زدن تعادل جمعيتي به نفع سني ها است، تا در دهه هاي آينده، با مشكلي از سوي شيعيان و درخواست هاي آنها براي داشتن سهمي در اين كشور مواجه نشوند.
البته شيعيان بحرين نيز بيكار ننشسته و در طول دهه هاي اخير، بارها براي به دست آوردن حقوق حقه خود قيام كرده اند، اما به شدت سركوب شده و هزاران تن از آنها به زندان افتاده اند. قيام شيعيان بحرين در دهه 90 به رهبري شيخ «عبدالامير الجمري» از جمله آن است كه طي آن در طول هفته ها ناآرامي ده ها تن از طرفين كشته و خسارت فراواني به آن كشور وارد شد.
پاسخ خاندان آل خليفه مانند گذشته نيز گلوله و سركوب بود، به طوري كه نهايتاً رژيم بحرين به رهبري شيخ حمد و تحت فشار افكار عمومي جهان مجبور به آزادي زندانيان و برگزاري انتخابات پارلماني در سال 2002 شد و شيعيان توانستند فقط 12نماينده خود را به مجلس بفرستند.
اگرچه پارلمان بحرين، سال هاست كه تحت سيطره خاندان آل خليفه است و شاه آن كشور هر وقت اراده كند توانايي انحلال يا رد مصوبات پارلمان را دارد، اما باز هم شيعيان ترجيح مي دهند كه نقش تاريخي خود را براي دستيابي به حقوق شان ايفا كنند.
انتخابات پارلماني بحرين در سال 2010 برخلاف ساير انتخابات قبلي از حساسيت بيشتري در ميان افكار عمومي منطقه و جهان برخوردار بود، چراكه با وجود تلاش هاي مذبوحانه آل خليفه براي تخريب چهره نامزدهاي شيعيان، بازهم در همان دور اول 18تن از نمايندگان شيعي به پارلمان راه يافتند و مهر بطلان بر تلاش ها و ادعاي رژيم مبني بر نداشتن پايگاه مردمي زدند.
بالاخره انتخابات پارلماني و شوراهاي شهر بحرين در روز 23 اكتبر (آبان) براي انتخاب 35 نماينده (كه قبلاً 5نفر از آنها بدون داشتن رقيب پيروز شده بودند)، برگزار شد به هرحال گروه شيعه «الوفاق» موفق شد در انتخابات مجلس اين كشور 18كرسي را به دست آورد و همه 18نماينده آن در حوزه هاي رأي گيري با اكثريت آرا به پارلمان راه يابند و تكليف 16 نماينده ديگر به دور دوم موكول شد.
نتايج دور دوم انتخابات پارلماني و شوراهاي شهر در بحرين نيز نشان دهنده تقويت سهم نامزدهاي مستقل از كرسي هاي مجلس بود و براساس نتايج دور دوم، «جمعيت المنبر اسلامي (سني) سه كرسي، جمعيت اصاله اسلاميه(سني) يك كرسي را به دست آوردند و برخلاف دوره قبل با شكست سختي مواجه شدند.»
در شوراهاي شهر بحرين نيز 17تن از نامزدهاي شيعي بر رقيبان خود پيروز شدند.
گفتني است جمعيت بحرين يك ميليون و 39هزار نفر است كه 527هزار نفر از آنها بحريني و حدود 512هزار نفر خارجي هستند. مساحت اين كشور فقط 741كيلومتر مربع است و زبان رسمي آن عربي است و شيعيان 70درصد جمعيت آن را تشكيل مي دهند.

پاكستان دورنماي مبهم

سبحان محقق
شرايط پيچيده و اسفبار پاكستان درسال 2010 بهتر از سال هاي قبل نبود. انفجارهاي تروريستي پي درپي ابعاد تازه اي گرفت و علاوه بر پيشاور و ديگر شهرهاي مستقر در نوار قبايلي شمال غرب، دركراچي، اسلام آباد و لاهور هم شدت يافت.
از جمله فرق هايي كه ميان طالبان محلي پاكستان و افغانستان وجود دارد، به كارگرفتن نوجوانان كم سن و سال و حتي كودكان درعمليات انتحاري است. بخش طنزآميز قضيه نيز اين است كه هرچند ماه يكبار منابع رسانه اي پاكستاني به نقل از رابط هاي خود، كه ممكن است در دستگاه اطلاعاتي حضور داشته باشند و يا با طالبان در ارتباط باشند، اعلام مي كنند 100 يا 300 شبه نظامي طالبان آماده عمليات انتحاري دراين كشور شده اند! به عنوان مثال، اواسط اسفند سال گذشته اعلام شده بود كه 2000 عامل طالبان پاكستان آماده انجام عمليات تروريستي (انتحاري) شده اند!
تروريست ها در حملات سال 2010 خود علاوه بر شيعيان و ساير مردم غيرنظامي، فرقه هاي صوفي و زيارتگاه هاي آنها را نيز به ويژه در لاهور هدف قرارداده اند، كه خونين ترين آن در خرداد گذشته رخ داد و در جريان آن بيش از 70 نفر كشته شدند.
حمله هواپيماهاي بدون سرنشين آمريكايي به مناطقي از نوار قبايلي شمال غرب پاكستان، خصوصا ايالت وزيرستان شمالي، هم به طرز كاملا محسوسي افزايش يافته است؛ اين حملات در 11بهمن ماه گذشته 16كشته برجاي گذاشته بود و كم كم به امري هفتگي و حتي روزانه تبديل شد. بيشترين تلفات حملات هوايي آمريكا به پاكستان، مربوط به روزجمعه 26 آذر گذشته مي شود.
دراين روز دو روستا هدف شمار زيادي موشك قرار گرفته بود و بيش از 50 نفر طي آن جان خود را از دست داده اند.
طبيعتا، واكنش مردمي و برخي احزاب و گروهها به اين حملات نيز گسترده بود، كه در رأس آنها حزب جماعت اسلامي پاكستان قرار داشت. اعتراض و تظاهرات خياباني مردم در شهرهاي بزرگ معمولا عليه سه چيز بود؛ آمريكا، دولت و گروههاي تروريستي. تظاهرات كنندگان آمريكا را عامل همه ناآرامي ها در كشورشان دانستند و به جنگ نيابتي دولت اسلام آباد عليه طالبان اعتراض داشتند و همچنين، نسبت به تروريست ها نيز ابراز انزجار كرده اند.
اما، دولت پاكستان به اعتراضات شفاهي بسنده كرد و بارها از آمريكا خواسته است به حملات خود پايان دهد. به اعتقاد كارشناسان، دولت پاكستان به سه دليل، نمي تواند هيچ اقدامي عليه حملات هوايي سازمان «سيا» به مناطقي مثل وزيرستان و سرحد بكند؛ نخست اينكه توان مقابله را ندارد، دوم شديدا به منابع مالي و نظامي آمريكا وابسته است و سوم، همه مراكز هسته اي اش در معرض حملات ويرانگر و درعين حال، آسان آمريكا قرار دارد. البته مورد چهارمي را هم بايد به آن افزود و آن، منافع مشتركي است كه آمريكا و پاكستان درمبارزه عليه طالبان دارند.
در هرحال، دورنماي پاكستان، تيره وتار است؛ هر روز كه مي گذرد شكاف ميان دولت و ملت بيشتر مي شود، ابعاد حملات تروريست ها گسترش مي يابد و اسلام آباد از جانب واشنگتن بيشتر تحت فشار قرار مي گيرد و هيچ راه فراري نيز از اين همه ناآرامي و فشار در شرايط فعلي، قابل تصور نيست.
پاكستان به عنوان گذرگاه لجستيكي ناتو، كه از بندر كراچي تا منطقه خيبر در مرزهاي افغانستان امتداد دارد، نيز درسال 2010 بسيار ناامن بود؛ طي يكسال اخير كمتر هفته اي را سراغ داريم كه عوامل طالبان كاميون هاي حامل سوخت براي ناتو را مورد حمله قرار نداده باشند. آمريكا كه از اين جهت درپاكستان بسيار آسيب پذير است، مذاكراتي را طي ماههاي اخير با دولت روسيه انجام داد و براساس گزارش هاي رسانه ها، توانست موافقت مسكو را براي ايجاد كريدورهاي هوايي به افغانستان به دست آورد. اما مسئله پشتيباني از نيروها در افغانستان با اين قبيل اقدامات محدود حل نمي شود و در هر صورت، پاكستان گلوگاه افغانستان است و سران طالبان محلي به اين
نقطه ضعف آمريكا و ناتو در افغانستان واقف هستند و لذا حملات عليه كاروان هاي لجستيكي ناتو، تا زماني كه جنگ در افغانستان ادامه دارد، جريان خواهدداشت.
ترور يك رهبر سياسي كراچي در مهر گذشته، به هلاكت رسيدن رهبر سپاه صحابه ايالت سند پاكستان، تظاهرات هزاران پاكستاني به طرفداري از «عافيه صديقي» دانشمند زن پاكستاني، كه در آمريكا زنداني است و وقوع سيل ويرانگر در ايالت سند كه ميليون ها آواره و صدها كشته برجاي گذاشت، از ديگر تحولات سال 2010 پاكستان بود.

افشاگري هاي مهم حزب الله

فريده شريفي
به جرئت مي توان مهم ترين واقعه و رويكرد تأثيرگذار در كشور لبنان را از قول يك مركز مطالعات معروف آمريكايي عنوان كرد و آن هم افزايش محبوبيت مقاومت در ميان كشورهاي منطقه است.
مركز تحقيقاتي «پي يو» با انجام يك نظرسنجي اعلام كرد كه مردم منطقه از گروه هاي مقاومت نظير حزب الله لبنان و حماس پشتيباني مي كنند و مهم ترين حاميان آنها هستند.
اين مركز افزود، افزايش محبوبيت حزب الله در كشورهاي منطقه از 60درصد هم بالاتر رفته و علت اصلي اين محبوبيت فعاليت هاي انساني، اجتماعي و عمراني است كه حزب الله و گروه هاي مقاومت در كنار مبارزات خود عليه رژيم صهيونيستي انجام مي دهند.
واقعيت اين است كه پيروزي حزب الله در جنگ 33روزه و مقاومت سرسختانه رزمندگان اين جنبش كه شكستي مفتضحانه براي رژيم صهيونيستي رقم زد يكي از مهم ترين علل افزايش محبوبيت حزب الله در لبنان و منطقه بود.
هدف اسرائيل از تحميل جنگ ژوئيه 2006 بر لبنان، نابودي حزب الله و فراهم كردن زمينه مناسب براي اجراي طرح ها و توطئه هاي آمريكا و اسرائيل در خاورميانه بود ليكن به هدف خود نرسيد و حزب الله با امكانات نظامي كم و قدرت اراده بالا توانست ششمين ارتش قدرتمند دنيا را شكست دهد.
توانمندي حزب الله حيرت همه جهانيان را برانگيخت و دوست و دشمن به قدرت حزب الله اعتراف كردند، به نحوي كه اكثر مقامات نظامي و سياسي رژيم صهيونيستي به شكست در اين جنگ و متقابلا توانمندي نظامي حزب الله اذعان كردند آمريكا و رژيم صهيونيستي درمانده از به شكست كشاندن حزب الله تلاش كردند از روش هاي ديگر چهره حزب الله را مخدوش كنند كه مسئله دادگاه حريري را عنوان و حزب الله را متهم اصلي اين دادگاه اعلام كردند، ولي سخنان هوشيارانه و افشاگري هاي به موقع سيدحسن نصرالله دبيركل حزب الله و به نمايش گذاشتن تصاوير ضبط شده توسط هواپيماهاي جاسوسي رژيم صهيونيستي، همچنين ارائه مدارك و اسناد معتبر و دقيق دست توطئه گران داخلي و عوامل خارجي را برملا كرد و اين بارهم حزب الله مانند هميشه از توطئه ها و فتنه هاي داخلي و خارجي سربلند بيرون آمد، به همين دليل مي توان اذعان كرد كه افشاگري هاي حزب الله از مهم ترين حوادث اين سال ميلادي است.
توانمندي حزب الله در مقابله با اين توطئه شوم باعث شد كه تمامي سران احزاب و گروه هاي سياسي داخلي، شخصيت هاي منطقه اي و فرامنطقه اي اذعان كنند كه مديريت حزب الله بر جريان ها و تحولات به گونه اي است كه حزب الله بر اسرائيل مسلط است نه اسرائيل برحزب الله.
در واقع حزب الله نشان داد كه يك تغيير راهبردي جدي در منطقه ايجاد شده است كه در طول 20سال گذشته تصور آن نمي رفت. حزب الله به عنوان يك قدرت مبارز ومتعهد در صحنه سياسي لبنان ظاهر شد و آمريكا و اسرائيل هر كاري كردند نتوانستند در برابر حزب الله بايستند.
توانمندي حزب الله در تمامي زمينه ها در لبنان ثابت شد و اين جنبش نشان داد كه نه تنها در زمينه نظامي بلكه در زمينه هاي سياسي، اطلاعاتي، امنيتي و خدمات اجتماعي و رفاهي از خود ابداعات و خلاقيت هاي جديدي به وجود آورده است نفوذ اطلاعاتي حزب الله در شبكه مخابراتي اسرائيل و كشف سيستم هاي جاسوسي اين رژيم يكي پس از ديگري از جمله دستاوردهاي موفق حزب الله به شمار مي رود.
دستيابي به اين فناوري هاي جديد و پيشرفته نشان داد كه حزب الله در جنگ نرمي هم كه آمريكا و رژيم صهيونيستي عليه مقاومت به راه انداختند پيروز است و بدين ترتيب مقاومت حزب الله ثابت كرد كه مقاومت تنها يك روش مقابله با رژيم صهيونيستي نيست بلكه يك راهكار و يك جنبش فراگير براي مبارزه با قدرت هاي استعماري است. امروزه مقاومت نه تنها در لبنان بلكه در فلسطين هم كاري كرده كه اسرائيل روزبه روز منزوي تر مي شود. اين نفرت جهاني، زمامداران صهيونيستي را دچار چالش كرده و متوجه اين واقعيت كرده كه اسرائيل در جهان جايي ندارد و جامعه بين المللي براي سلب مشروعيت اسرائيل بسيج شده است.

نا آرامي هاي خونين تايلند

جعفر بلوري
تايلند از جمله كشورهايي است كه سال پرفراز و نشيبي را پشت سر گذاشت. در سالي كه گذشت، وقوع شورش هايي خونين از سوي قرمزپوشان طرفدار «تاكسين شيناواترا» نخست وزير تبعيدي تايلند، اين كشور توريستي در جنوب شرقي آسيا را كانون توجه ويژه رسانه هاي بين المللي كرد.
نقطه آغازين ناآرامي هايي كه تنها در سال 2010 هزاران كشته و مجروح برجا گذاشت، به كودتاي نظامي سپتامبر سال 2006 بازمي گردد. هنگامي كه «شيناواترا» براي شركت در جلسه سالانه مجمع عمومي سازمان ملل به نيويورك سفر كرده بود، خبر وقوع كودتا و بركناري خود را شنيد.
طبق روال عمومي تشكيل دولت موقت و برگزاري انتخابات مراحلي بود كه در اين كشور آشوب زده نيز طي شد. در اين انتخابات كه در دسامبر 2007 برگزار شد، حزب «قدرت مردم» (PPP) هر چند با آراي ضعيف، توانست پيروز اين ميدان شده و يك دولت ائتلافي تشكيل دهد. اما در ماه مه 2008 دور جديد ناآرامي ها اين بار عليه دولت جديد ائتلافي شكل گرفت. حزب مخالف «اتحاد مردم براي دموكراسي» (PAD) با راه اندازي تظاهرات خياباني موفق شد در ماه اوت دفتر نخست وزيري و در ماه نوامبر دو فرودگاه بين المللي در «بانكوك» را تسخير كند. اما دستور انحلال حزب حاكم و دو حزب ائتلافي ديگر در دسامبر سال 2008 كه از سوي يك دادگاه صادر شد، به ظاهر هم كه شده، باعث فروكش كردن ناآرامي ها شد. تشكيل يك دولت ائتلافي ديگر از سوي حزب «دموكرات» و معرفي «آبهيست و جاجيوا» به عنوان نخست وزير حادثه ديگري بود كه نويد بازگشت آرامش به اين كشور توريستي را مي داد. اما كاهش ناآرامي ها در كنار افزايش زمزمه ها درباره فساد مالي «شيناواترا» بار ديگر اين كشور مستعد شورش را در آستانه وقوع ناآرامي ها قرار مي داد. «شيناواترا» از ترس زنداني شدن به جرم فساد مالي به طور داوطلبانه تن به تبعيد داد اما اين اقدام وي هرگز به معني چشم پوشي او از قدرت نبود. «شيناواترا» از تبعيد هم به رهبري طرفداران قرمزپوش خود ادامه داد.
قرمزپوشان با هدايت هاي رهبر تبعيدي شان اقدام به تأسيس حزب «جبهه متحد براي دموكراسي عليه ديكتاتوري (UDD) و راه اندازي دور تازه اي از شورش ها و اعتصابات خياباني كردند. صدور حكم مصادره اموال «شيناواترا» از سوي دادگاه تايلند نيز بر اين ناآرامي ها دامن مي زد.
قرمزپوشان از سرتاسر تايلند به خصوص روستاها و مناطق محروم به «بانكوك» سرازير شده و قلب تجاري و اقتصادي اين كشور را تصرف كردند. حمله به ساختمان نخست وزيري و فراري دادن نخست وزير، حمله به فرودگاه ها و ساختمان هاي دولتي، ساخت سنگرهايي از چوپ و لاستيك در معابر و خيابان هاي شهر و... از ديگر اقدامات قرمزپوشان بود كه با هدف بازگشت رهبران خود به صحنه سياسي و همچنين انحلال پارلمان و برگزاري انتخابات مجدد صورت مي گرفت. درحالي كه بسياري با مشاهده اوضاع خود را آماده سقوط دولت كرده بودند، با ورود ارتش به صحنه و سركوب شديد قرمزپوشان ورق كاملا برگشت. در جريان اين درگيري ها كه شديدترين در نوع خود بود هزاران نفر از مردم كشته و مجروح شدند. دولت حاكم بدون توجه به هشدارهاي بين المللي با تمام قوا وارد صحنه شده و توانست آتش شورش هاي چند ماهه را ظرف چند روز و ظاهرا براي هميشه خاموش كند.
20 ماه دسامبر 2010 بود كه «بانكوك» طي خبري اعلام كرد حالت فوق العاده پس از هفت ماه برداشته شد. و اوضاع در تايلند به حال عادي بازگشت. در حال حاضر «شيناواترا» بدون اينكه به اهداف خود برسد همچنان در خارج از كشور به سر مي برد و قرمزپوشان نيز اعلام كرده اند هرازگاهي با برپايي راهپيمايي هاي آرام به مطالبه حقوق خود كه همانا آزادي رهبرانشان از زندان و بازگشت آنها به صحنه سياسي است ادامه مي دهند.

تنش هاي بي پايان 2 كره

بيست و ششم مارس سال 2010 ناو جنگي 1200 تني «چئونان» كره جنوبي با 104 خدمه نزديكي مرز آبي اين كشور با كره شمالي بر اثر برخورد با يك اژدر زيردريايي غرق شد. ستاد كل ارتش كره جنوبي پس از انجام بررسي هاي لازم اعلام كرد، 64 خدمه اين ناوچه كشته شده اند. بلافاصله گمانه زني ها در مورد علت حادثه شروع شد. آمريكا، ژاپن و كره جنوبي نخستين كشورهايي بودند كه هنوز تحقيقي صورت نگرفته «كره شمالي» را متهم به حمله كردند. اين سه كشور اما براي فرار از فشار افكار عمومي و براي مستند جلوه دادن اتهاماتشان، يك گروه به اصطلاح تحقيقاتي تشكيل دادند. نگاهي به كشورهاي عضو اين گروه تحقيقاتي نتايج تحقيقات را از همان ابتدا معلوم كرد. افرادي از آمريكا، انگليس، استراليا و سوئد اعضاي اين گروه را تشكيل مي دادند.
20 روز پس از اعلام نتايج اين تحقيقات كه كره شمالي را متهم كرده بود، آمريكا براي ضربه زدن به دشمن ديرينه خود، پيش نويس بيانيه اي را تهيه و به شوراي امنيت سازمان ملل برد. اگرچه با رويكردي كه چين از خود نشان داد، بيانيه ضعيفي عليه پيونگ يانگ صادر شد اما آمريكا اين بار با «روح شكست ناپذير» سراغ كره شمالي رفت. واشنگتن با برپايي اين رزمايش به همراه كره جنوبي فشارهاي رواني عليه كره شمالي را آغاز كرد. در اين ميان گروه هاي تحقيقاتي مستقل نيز شروع به تحقيقاتي كردند كه نتايج آن حيرت انگيز بود. در اين تحقيقات ده ها سؤال عليه تحقيقات متحدان آمريكايي مطرح شد كه به هيچ يك پاسخ داده نشده بود. شواهد بسياري وجود داشت كه كره شمالي به ناوچه چئونان شليك نكرده و آمريكا را متهم اصلي اين رويداد نشان مي داد.
حادثه مهم بعدي 23 نوامبر 2010 و باز هم در مناطق مرزي روي داد. درگيري شديد چند ساعته توپخانه اي بين دو كره و ورود خسارات جاني و مالي باز هم براي كره جنوبي. 20 كشته نظامي و غيرنظامي در اين تبادل آتش كه از زمان پايان جنگ دو كره در سال 1953 بي سابقه عنوان شده بود روي دست كره جنوبي مانده بود. درحالي كه هر يك از دو كره ديگري را متهم به شليك نخستين گلوله مي كرد، آمريكا طبق معمول موضع گيري كرد كه همه منتظر آن بودند. لشكركشي بسيار گسترده به منطقه و برگزاري ده ها رزمايش مشترك و غيرمشترك واكنش هايي بود كه پيش بيني آن كار ساده اي بود. آنچه كه در اين ميان شايد قابل پيش بيني نبود اعزام ناو بزرگ هواپيمابر «يواس اس جرج واشنگتن» به منطقه بود كه واكنش هاي تند محافل بين المللي را به همراه داشت. تهديد حمله اتمي پيونگ يانگ و ورود ژاپن به اين رزمايش ها خوش بين ترين تحليلگران را نيز نسبت به وقوع جنگي گسترده و خانمانسوز در منطقه قانع كرد.
تكرار رزمايش هاي مشابه در زمين و دريا و آسمان تنها پاسخ واشنگتن و متحدانش به اين هشدارها بود. درحال حاضر كه در حال مطالعه اين نوشته هستيد نيز اين رزمايش ها بعضا با شدت يا وسعت بيشتر در منطقه درحال اجراست و تلاش ها و درخواست ها براي حل تنش ها به شكل ديپلماتيك به اشكال مختلف رد مي شود.
به نظر مي رسد، اين منطقه طي روزها يا شايد ماه هاي آينده نيز شاهد وقوع حادثه ها و واكنش هاي مشابهي باشد كه طبق روال معمول تنها برنده آن آمريكاست.



 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14