(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 28 دی 1389- شماره 19843

آسيب شناسي احمدي نژاد از سياست هاي گذشته

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




آسيب شناسي احمدي نژاد از سياست هاي گذشته

حميدرضا اسماعيلي
فصل چهارم
گفتمان محمود احمدي نژاد
از انتخابات نهم تا دهم رياست جمهوري
پرداختن به گفتمان احمدي نژاد كه به اختصار آن را گفتمان «عدالت، معنويت» مي ناميم در اين پژوهش ضرورت دارد. از آنجا كه سياست «احمدي نژادستيزي» به منظور دست يابي به ائتلاف حداكثري در جبهه مخالفان وي، راهبرد اصلي جبهه دوم خرداد در انتخابات دهم رياست جمهوري را تشكيل مي داد و نيز به اين دليل كه در تحليل نتيجه انتخابات دهم رياست جمهوري از روش تحليل گفتماني بهره خواهيم برد ضروري است تا به صورت مختصر به گفتمان احمدي نژاد بپردازيم. بدون اين شناخت زواياي گوناگون انتخابات دهم ناممكن به نظر مي رسد. چنان كه پيشتر نيز آمد، در اين متن مراد از «گفتمان»، نظامي از واژه هاست كه نظام ارزش ها و باورهاي فرد را نمايان مي سازد. گفتمان، فراتر از انديشه هاي يك فرد با شخصيت و شيوه زندگي فرد نيز ارتباط دارد.
اگر گفتمان را سيستم يا ساخت زباني يك فرد بدانيم كه جهان در آن معنا مي شود و عرصه هاي معرفتي را مي آفريند، به همين معنا «عدالت، معنويت» را بايد گفتمان احمدي نژاد دانست. احمدي نژاد عدالت را در مقابل مفاهيمي همچون «ظلم»، «فساد»، «فقر» و «تبعيض» به كار مي برد. او در تعريف آن به ويژگي هاي زير اشاره مي كند: «توزيع صحيح منابع در قلمرو حاكميت دولت ها»؛ «توزيع امكانات و فرصت ها»؛ «تخصيص منابع براي مناطق، به نسبت محروميت، استعداد و ظرفيت»؛ «حقوق برابر» يا عدالت در وضع قانون؛ «تساوي در برابر قانون» يا عدالت در اجراي قانون؛ و مبارزه با عواملي همچون فساد، فقر، تبعيض، ظلم، ظالم و فاسد.188 اما مقصود از «معنويت» در گفتار احمدي نژاد «زندگي توأم با توحيد و يكتاپرستي و عمل به دستورات انبياي الهي» است و دستيابي به «معنويت» در گرو بازگشت به توحيد و معارف انبياي الهي مي باشد. از ديدگاه او عدالت و معنويت لازم و ملزوم يكديگرند. بدون عدالت، معنويت محقق نمي شود و بدون معنويت، عدالت به دست نمي آيد. اين دو غايت، زماني حاصل مي شوند كه مكتب و گفتماني بتواند با تأكيد بر هر دو در پي تحقق آنها برآيد. اين گفتمان بايد علاوه بر نظر و تئوري با عمل نيز انطباق داشته باشد. گفتمان «عدالت، معنويت» تنها به حوزه انديشه محدود نمي شود بلكه تحقق آن در گرو پيوند نظر و عمل است.
آسيب شناسي احمدي نژاد
از برخي سياست هاي دولت هاي گذشته
احمدي نژاد براساس گفتمان «عدالت، معنويت»، در سال هاي پيش از 1384 نقدهايي را بر روند امور كشورداري وارد مي داند و از اين جهت به آسيب شناسي از انقلاب اسلامي مي پردازد. مهم ترين اين نقدها كه احمدي نژاد به آنها توجه دارد و در نهايت موجب مي شوند وي براي برطرف ساختن آنها در انتخابات نهم رياست جمهوري شركت كند عبارتند از: «دوري از گفتمان اصيل انقلاب»، «اشرافي گري» و «كم توجهي به عدالت اجتماعي».
1. دوري از گفتمان اصيل انقلاب اسلامي
در آسيب شناسي آفت هاي انقلاب او اساسي ترين نقد را دور شدن از گفتمان امام خميني(ره) و به تعبير ديگر، گفتمان انقلاب اسلامي مي داند. با اين توضيح كه در انديشه او فرهنگ انقلاب چيزي جداي از انديشه هاي امام(ره) نيست و اصولاً انقلاب اسلامي 57 با تمام شكوهش جلوه اي از مرجعيت شيعي او است. در حقيقت ريشه تمامي آفت ها و نقدهايي كه او برمي شمرد همگي به اين موضوع بازمي گردد. دوري از اين باورها و ارزش ها علت العلل مشكلات كشور به ويژه از اواخر دهه شصت به بعد است. دوري از اين گفتمان، دوري از فرهنگ بومي، دوري از ايمان راستين و عميق و دوري از جامعه و مردم بود؛ كه نتيجه آن برخي گرفتاري ها و دور افتادن از توسعه مطلوب و متوازن است. از نگاه احمدي نژاد اصولاً توسعه غير درون زا امكان وقوع ندارد. فاصله گرفتن از اين گفتمان و روي آوري به تئوري هاي غربي در بدنه مديران دولتي، آغازگر سلسله اشتباهاتي بود كه به تدريج در حوزه باورها، ارزش ها و رفتارهاي دولتي نمايان شد و سپس به سطح جامعه كشيده شد.
با تغيير گفتمان ديني انقلاب اسلامي و روي آوردن به آموزه هاي غربي ابتدا باور و ارزش هاي مديران تغيير كرد و سپس اين دگرگوني ها خود را در برنامه ريزي ها و سياست گذاري ها نشان داد. در نهايت هم با پي گيري آنها، شرايط زيست اجتماعي تغيير كرد و جامعه نيز به ناچار با تحولات جديدي آشنا شد. چرخش از گفتمان اصيل خودي به سوي گفتمان عاريتي، جهان شناسي مديران را متحول ساخت و زبان جديد آن گفتمان ها دنياي تجربه ناشده اي را پيش روي آنان قرار داد. انتظارات از سياست و حكومت و قدرت و زندگي عمومي دگرگون شد و از عالمي نو «آدمي دگر» ساخت. گسيختگي گفتمان هاي جديد عاريتي با گفتمان اصيل انقلاب اسلامي، سرگشتگي و بحران هويت را در گروهي از كارگزاران حكومتي موجب شد كه خود عامل آفت هاي بعدي بود. اين آغاز راهي بود كه منزلگاه هاي طريق آن اشرافي گري، سياست زدگي، فساد اقتصادي و بي توجهي به متن مردم بود؛ كه جوهر همه آنها به اخلاق زدايي و عرفي گرايي (سكولاريسم) مي رسيد. بر اين اساس ضعف ها و كمبودهاي پس از انقلاب اسلامي بيش از آن كه برآمده از نگرش هاي انقلابي باشد، ناشي از دور شدن از آنهاست.189
لذا نقد اساسي احمدي نژاد اين است كه كارگزاران حكومتي در طول سال هاي پس از انقلاب به جاي تدوين برنامه هاي متناسب با اسلام و گفتمان اصيل انقلاب به سراغ علوم عاريتي رفتند كه نتيجه آن عدم توسعه متناسب و متوازن و بروز مشكلات اجتماعي و فرهنگي بود. در اين ميان ليبرال دموكراسي بيش از انديشه هاي ديگر در ميان گروه هايي از اين طبقه نفوذ كرد. در حالي كه آن مكتب، در اقتصاد و سياست و فرهنگ راهي جز انديشه هاي اسلامي مي پيمايد و نسخه هاي متفاوتي ارائه مي كند كه با جامعه اسلامي ايران سازگاري ندارد.190 در واقع تبلور اصلي خودباوري و احساس هويت جامعه، اعتقاد به گفتمان اصيل ديني خويش است. اين گفتمان، خودباوري و هويت را يك جا تأمين مي كند و زمينه را براي توسعه اي چند بعدي و مبتني بر توانايي ها و استعداد هاي دروني فراهم مي سازد. البته تأكيد بر گفتمان اصيل تعارضي با بهره گيري از علوم جوامع و تمدن هاي ديگر ندارد. لذا به اعتقاد او «بايد افكار را وارد كنيم، نقد كنيم، جواب دهيم و توليد كنيم... در تفكر ما اين يك اصل است. جلوي انديشه را نمي شود گرفت. انديشه مثل يك نسيم است، پراكنده مي شود ممكن است يك دفعه عطر آن عطر خوشايندي و يا ناخوشايندي باشد، اما ناگهان منتشر مي شود.
ما بايد افكار را توليد و منتشر كنيم اين تنها راه است و راه ديگري نيست.»191
احمدي نژاد فرآيند دوري از گفتمان انقلاب در طبقه مديران را متناسب با شتابي كه داشته اند به سه مرحله تقسيم مي كند. مرحله نخست به دوران پس از شهادت رجايي بازمي گردد. اين دوران كه تا سال 68 ادامه داشت و به تمركزگرايي، اقتصاد دولتي و در نتيجه فراهم شدن زمينه هاي رانت خواري در كشور انجاميد، گرچه مانند گذشته به گفتمان انقلاب توجه نداشت اما به دليل حضور امام خميني و شرايط جنگ و آثار ناشي از آن، كم و بيش گفتمان انقلابي بيش از دوره هاي بعد حاكم بود. پس از اين دوره، دوري از گفتمان انقلاب با حاكميت تدريجي گروهي از مديران در بخش هاي كلان اقتصادي و مديريتي شتاب بيشتري مي گيرد و به الگوبرداري از اقتصاد و توسعه غربي مي انجامد، توسعه اصل مي شود و عدالت در پاي آن قرباني. اما در مرحله سوم كه با سال 76 آغاز مي شود، مقابله و تضعيف اين انديشه با صراحت و روشني انجام مي گيرد و حتي جنبه نظري و ايدئولوژيك نيز پيدا مي كند و به صورت برنامه ريزي شده و منسجم پي گيري مي شود.192
2. اشرافي گري
احمدي نژاد در آسيب شناسي انقلاب اسلامي، رسوخ فرهنگ اشرافيت در طبقه مديران را از مهم ترين آفت ها مي داند. آفتي كه پيشوايان ديني و رهبر انقلاب نسبت به بروز آن در ميان مسئولان هشدار داده اند. او از دو منظر ديني و عقلي اشرافيت را نقد مي كند. وي نه تنها اشرافيت را با اسلام سازگار نمي داند بلكه آن را دربردارنده فرهنگي مي داند كه با كارآمدي و ارزش هاي انساني مانند آزادي و عدالت خواهي نيز در تعارض است. اشرافيت يا كاخ نشيني گرايش به شيوه اي از زندگي تجمل گرايانه است كه در برابر آخرت اصالت را به دنيا مي دهد و از فراموشي آموزه هاي ديني و بي اعتقادي به آنها سرچشمه مي گيرد. چنين افرادي انگيزه و توانايي عدالت خواهي را كه با زياده خواهي منافات دارد، نخواهند داشت. در واقع، همان طور كه انديشيدن مي تواند شيوه زندگي را تعيين كند، شيوه زندگي هم مي تواند بر چگونگي رفتار و انديشه تأثير گذارد. مديراني كه به اشرافيت و فرهنگ رفاه زدگي عادت كرده اند، نمي توانند براي اجراي عدالت پا ي بند باشند. دولتمرد اشرافي حوصله توده مردم را ندارد و با آن سازگار نيست. فرهنگ اشرافي حتي به مردم سالاري واقعي كه متن مردم تعيين كننده باشند نيز اعتقادي ندارد. سياستمداران اين حوزه حتي از دمكراسي تفسيرهاي اليتيستي ارائه مي دهند و دمكراسي را بهانه اي جز جابه جايي قدرت بين طبقات ممتاز كه آن را «نخبگان» مي خوانند، نمي دانند و اين همان آريستوكراسي جديد است. فرهنگ اشرافي، مديريت را فرصتي شخصي تلقي مي كند نه زمينه اي براي خدمت. از اين جهت «مدير اشرافي» در برابر «مدير خدمتگزار» قرار دارد.
اشرافي گري كه در ذات خود با رفاه زدگي و دنيا دوستي پيوند خورده است، در حوزه مديريت، انگيزه اي براي تلاش مضاعف براي محروميت زدايي و تحمل سختي هاي آن ندارد. مديري كه از مناصب حكومتي انتظار منافع شخصي دارد، يعني انتظاري كه از لوازم و تبعات اشرافي گري است، حوصله رنج هاي خدمت گزاري را ندارد؛ به ويژه در جغرافيايي مانند ايران كه از مناطق محروم تاريخي برخوردار است. تلاش براي اجراي عدالت و مبارزه با فقر و تبعيض و مفسدان اقتصادي با مدير رفاه زده اشرافي تأمين نمي شود. به عبارت ديگر، گرچه اشرافي نبودن شرط كافي براي يك مدير كارآمد و اسلامي محسوب نمي شود، اما شرط لازم خواهد بود. اصولاً فرهنگ اشرافي به انديشه هاي محافظه كارانه گرايش بيشتري دارد تا به انديشه هاي اصلاح گرايانه و بيش از آن كه اصلاح طلب باشد مصلحت سنج است. خدمت گزاري صبر و انگيزه مي خواهد كه با فرهنگ اشرافي منطبق نيست. لذا مديران اشرافي شهد هم نشيني با ناموران و نخبگان را با تلخي و سختي ديدارهاي مردمي معاوضه نمي كنند.
اين نقد احمدي نژاد بر اشرافي گري به طور مستقيم ريشه در گفتمان امام خميني داشت. در ميان رهبران و انديشمندان جهان اسلام، شايد كمتر كسي را بتوان پيدا كرد كه به اندازه امام خميني و مقام معظم رهبري در نقد فرهنگ اشرافي و كاخ نشيني حساسيت نشان داده باشند و خود نيز بدان پاي بند باشند.193
به تعبير ديگر، احمدي نژاد مسئله «تهاجم فرهنگي» را بيش از آن كه شامل جوانان و گروه هاي مختلف اجتماعي بداند شامل مديران و دولت مردان مي داند. نخست، مديران هستند كه به واسطه فرهنگ اشرافي تحت نفوذ «تهاجم فرهنگي» قرار مي گيرند و سپس با اعمال سياست ها و مديريت هاي خود آن را به جامعه منتقل مي سازند.194
3. كم توجهي به عدالت اجتماعي
از ديگر آثار و تبعات دوري از گفتمان امام و انقلاب، كم توجهي به عدالت اجتماعي بود. احمدي نژاد معتقد است با اقتصاد ليبراليستي و نگاه دست چندم و حاشيه اي به عدالت، نمي توان اين ارزش غايي اجتماعي را محقق كرد. عدالت روح حاكم بر تصميمات است، نه آن كه برنامه اي حاشيه اي در كنار سياست گذاري هاي ديگر باشد. عدالت بايد هدف و جهت بخش برنامه هاي ديگر باشد نه آن كه انواع سياست هاي مغاير با عدالت اجرا شود و سپس تبليغ شود كه پس از توسعه عدالت محقق خواهد شد.
در شرايطي كه صاحبان ثروت تبديل به صاحبان قدرت شده باشند، مجال عدالت گستري را نخواهند داد. تا زماني كه مناسبات برخاسته از فسادهاي اقتصادي و بي عدالتي نهادينه نشده اند و ساخت هاي اجتماعي را تشكيل نداده اند اميد به تحقق عدالت به مراتب بيشتر است تا زماني كه تمام ساخت هاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي بر اثر روابط ناعادلانه شكل گرفته و سپس ادعاي عدالت گستري شود. احمدي نژاد «فقر» و «فساد» و «تبعيض» را از مهم ترين مؤلفه هاي بي عدالتي مي داند. اين سه مؤلفه در حقيقت پيامد، شاخص و نشانه بي عدالتي هستند و به عبارت ديگر مبارزه با بي عدالتي به معناي مبارزه با فقر و فساد و تبعيض است.195
بر اساس همين نقدهاست كه احمدي نژاد در سال 1384 و پس از سال ها تجربه مديريت به ويژه در استان داري اردبيل و شهرداري تهران در انتخابات نهم رياست جمهوري شركت مي كند.
انتخاب احمدي نژاد در مرحله نخست انتخابات به دليل آن كه اصالت گفتماني خود را حفظ كرد و در عمل و انديشه هيچ نشاني از وادادگي به گفتمان هاي «رفرميستي» موردنظر جريان دوم خرداد نداشت، از نظر آن جبهه مي توانست نامطلوب ترين گزينه ممكن باشد. دوم خرداد گرچه ادعا مي كرد گفتمانش در تمام گروه هاي اجتماعي نهادينه شده است و آنان به اهداف خود دست يافته اند، اما نتيجه انتخابات روشن كرد كه چنين امري رخ نداده است، و اين به معني نافرجام بودن سياست هاي آنان تلقي مي شد. عزم جدي احمدي نژاد بر انجام پيام هاي عدالت خواهانه تبليغاتي اش در كنار گفتمان او كه با هدف تحول و دگرگوني در ساخت قدرت صورت مي گرفت، آنان را به فعاليت واداشت تا پس از انتخاب او در مرحله نخست، هرچه در هشت سال گذشته در تخريب شخصيت هاي ديگر آموخته اند اين بار همه را يكجا درباره احمدي نژاد عملي سازند. با چنين رويكردي در جريان دوم خرداد، حتي دولت هشتم نيز با شكستن مرزهاي قانوني و مداخله در انتخابات تير 84 (چنانكه خواهد آمد) تير خلاصي را به شعارهاي دموكراسي خواهانه اي زد كه در طول هشت سال داده بود و اين آخرين عدول از دموكراسي در لحظات پاياني عمر دولت دوم خرداد بود.
تخلفات دولت خاتمي و جبهه دوم خرداد در انتخابات نهم رياست جمهوري
انتخابات نهم رياست جمهوري با بداخلاقي هاي انتخاباتي گسترده اي همراه بود. بخش مهمي از اين بداخلاقي ها كه در راهبرد «ژورناليستي، پوپوليستي» هشت ساله جبهه اصلاحات ريشه داشت همچنان تا انتخابات 1384 پابرجا بود. با گسترش سكولاريسم در اين دوره نه تنها امور مقدس، مقدس نماند و استراتژي قداست زدايي از دين و سياست در دستور كار قرار گرفت، بلكه امور محترم مانند «آبروي افراد» نيز رعايت نشد. اما در ميان نامزدهاي مختلف انتخابات كه مورد بداخلاقي قرار گرفتند، موضوع احمدي نژاد داستان ديگري بود. او علاوه بر آن كه به لحاظ حجم بالاي تخريب هاي رسمي و غيررسمي قابل مقايسه با نامزدهاي ديگر نبود و به ويژه راهيابي او به مرحله دوم ميزان اين تخريب ها را چند برابر كرد، از نظر شكلي و محتوايي نيز بداخلاقي هاي درباره او تفاوت هاي زيادي با رقبا داشت. اين بداخلاقي ها كه حتي سراغ قيافه وي نيز رفت، گاه به قدري موهن بود كه هيچ گاه فرهنگ ايرانيان نمي پذيرد در نوشتارهاي رسمي به آن ها اشاره شود.
برخي از اين روش هاي تخريبي ظاهرگرايانه كه از روي احساسات غيراخلاقي و از نداشتن منطق استدلالي قوي صورت مي گرفت چندان مشمئزكننده بود كه وجدان هاي بيدار را مي آزرد. گرچه نمي توان از نامه هاي اينترنتي، مطالب وب نوشت، پيام هاي كوتاه و جوك هاي ساخته شده آن دوران كه در چهار سال بعد نيز ادامه يافت در اين گفتار سخن گفت، اما پرداختن به برخي رفتارها و گفتارهاي رسمي ضروري است. گفتار و رفتار رسمي هرگونه باشد، وضعيت عملكردهاي غيررسمي را كه شديدتر از آن است مشخص خواهد كرد. نخستين رفتار بحث برانگيز دولت و وزارت كشور، در اعلام نتايج مرحله نخست انتخابات در 28 خرداد 1384 رخ داد. با آن كه در ساعات اوليه صبح آن روز، طبق آراي شمارش شده به ويژه با احتساب آراي استان هايي مانند تهران، اصفهان، سمنان و قم نام محمود احمدي نژاد پس از آقاي هاشمي رفسنجاني ديده مي شد، اما وزارت كشور در انتشار نتايج نهايي انتخابات تعلل مي كرد و ضمن حذف آن استان ها از شمارش آرا، كه تا غروب آن روز نيز ادامه داشت، به اطلاع رساني قطره چكاني پرداخت. نتيجه اين رويكرد، قرار گرفتن نام مهدي كروبي در رده دوم بود. توقف ناگهاني انتشار نتايج انتخابات در بامداد روز 28 خرداد، نگراني هاي زيادي در ميان خبرنگاران مستقر در ستادهاي انتخاباتي كشور و برخي نمايندگان مجلس به وجود آورد.196 لذا از زماني كه مسئولان وزارت كشور به رغم آن كه بخش زيادي از آراي شهرهاي بزرگ، شمارش شده و نتايج آن به ستاد انتخابات كشور واصل شده بود، به صورت عامدانه از انتشار آن خودداري مي كردند و تنها نتايج حوزه هايي كه كروبي در آنها رأي بالايي داشت را منتشر مي كردند، غلامحسين الهام سخنگوي شوراي نظارت بر انتخابات در مصاحبه با خبرنگاران صدا و سيما، اقدام به ارائه آخرين نتايج انتخابات كشور كرد. اما اعلام اين خبر از سوي الهام موجب نارضايتي وزارت كشور شد و كار به دفتر رياست جمهوري كشيد. الهام ممنوع المصاحبه شد و خاتمي چندين بار به ستاد انتخاباتي وزارت كشور رفت.197
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
188 . سخنراني در ديدار با منتخبين استان سيستان و بلوچستان؛ 25/9/1384.
189 . خبرگزاري فارس؛ كد مطلب: 840123029.
190 . احمدي نژاد، محمود؛ «نوانديشي ديني از شعار تا عمل»؛ حريم؛ ش 27.
191 . «گفت وگوي منتشر نشده احمدي نژاد با خبرنگاران قبل از انتخابات»؛ راه مردم؛ 20 و 21/4/1384.
192 . خبرگزاري فارس؛ كد مطلب: 8305040002.
193 . امام خميني؛ صحيفه امام؛ تهران، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1378، صص 377-374.
194 . خبرگزاري فارس؛ كد مطلب: 8311120348.
195 . خبرگزاري فارس؛ كد مطلب: 8401310320.
196 . موسوي، نظام الدين؛ انتخابات نهم رياست جمهوري؛ تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1385.
197 . الهام، غلامحسين؛ «آن سوي انتخابات نهم رياست جمهوري»؛ ايران؛ (ويژه نامه سوم تير)؛ 3/4/1387؛ ش 3959؛ ص 6.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14