(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 3 بهمن 1389- شماره 19847

گفت وگوبا نخبه بسيجي، دكتر ليلي حسني اسكويي
هر كس به اسلام و كشور خدمت مي كند ،بسيجي است
ناگفته هاي فرمانده سابق سپاه پاسداران از يك عمليات
كربلاي پنج آمريكا و شوروي را مات كرد
ماجراي پناهنده شدن دو سرباز عراقي به ايران
يك مثنوي درد سلام تهران!
شهيد خدامراد شرافتي: بسيجي شدن كاري آسان اما بسيجي ماندن مشكل است



گفت وگوبا نخبه بسيجي، دكتر ليلي حسني اسكويي
هر كس به اسلام و كشور خدمت مي كند ،بسيجي است

سميرا خطيب زاده
دهه اول انقلاب با بوي باروت و دود جنگ آميخته بود. باب جهاد اصغر باز شد و آنان كه دل در گرو فرهنگ عاشورايي انقلاب اسلامي داشتند، به نداي پيرجماران لبيك گفتند و تن خويش را سپر دفاع از تماميت و هويت اين آب و خاك كردند. حاصل اين ايثار سربلندي و پيروزي بود اما فرهنگ جبهه را پاياني نيست. يك روز جبهه فكه و شلمچه و طلائيه بود و امروز جبهه عرصه هاي ديگري چون ميادين علمي، فرهنگي، ورزشي، هنري و... است. از اين پس به ياري خدا گاه گاهي به سراغ اين رزمندگان جبهه هاي امروز خواهيم رفت.
كمتر عضو هيئت علمي را مي توان پيدا كرد كه فرمانده گردان الزهرا، و در عين حال ورزشكار و در رشته هاي مختلفي چون كاراته، تيراندازي، تنيس روي ميز، آمادگي جسماني، كوهنوردي و صخره نوردي فعاليت داشته باشد و مجموعاً 19 مدال طلا، نقره و برنز كسب كند. در كانون هاي مختلفي از جمله شوراي حل اختلاف شهرستان اسكو و كميته امداد و بهزيستي فعاليت داشته و به بافتني و گلدوزي هم بپردازد!
پاي صحبت هاي اين نخبه بسيجي مي نشينم و از رمز و راز موفقيتش مي پرسم.
-نام: ليلي حسني اسكويي
-افتخارات: نخبه بسيجي، دانشجوي نمونه، 19مدال در مسابقات ورزشي، مؤلف كتاب
-تحصيلات: عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه آذربايجان، دانشجوي دكتري آمار
-شيرين ترين خاطره زندگي اش: دريافت لوح تقدير از دستان مقام معظم رهبري
¤ ¤ ¤
¤از خودتان و موفقيت هايتان برايمان بگوييد؟
-ليلي حسني اسكويي هستم. متولد 1354 شهرستان اسكو، در حال حاضر دانشجوي دكتري آمار دانشگاه شيراز هستم. عضو هيئت علمي و استاد دانشگاه آذربايجان هم مي باشم. سال اول دوره كارشناس ارشد «دانشجوي نمونه» دانشگاه شدم فعاليتهاي علمي من شامل:
-ارائه دو مقاله به صورت سخنراني در سي و هفتمين كنفرانس رياضي كشور و چاپ مقالات متعدد در مجله هاي خارجي
-چاپ كتاب آمار و احتمال براي تدريس دانشجويان
-مديريت امور دانشجويان و مديريت فرهنگي و تربيت بدني دانشگاه آذربايجان
مسئوليت امور بانوان و خانواده دانشگاه از فروردين 84 تا هم اكنون. در كنار فعاليتهاي علمي در عرصه ورزش نيز فعاليت داشته ام. از جمله در رشته هاي كاراته، تيراندازي، آمادگي جسماني، پينگ پنگ... و در رقابتهاي استاني، كشوري و دانشجويي، 19مدال طلا، نقره و برنز كسب كرده ام.
در كنار فعاليت هاي فوق برنامه، در زمان تحصيل در دانشگاه با «كانون رهپويان وصال» شيراز نيز ارتباط داشتم و اين ارتباط شناخت من را نسبت به مباني اعتقادي و باورهاي مذهبي عميق تر مي كرد. هميشه در كنار تحصيل در مسابقات قرآني، نهج البلاغه و علمي هم شركت مي كردم.
¤جريان نخبه بسيجي شدن شما چه بود؟
-در كنار فعاليتهاي فرهنگي كه داشتم به فعاليت در بسيج بسيار اهميت مي دادم، از جمله هنگام كنكور سال 1372 در اردوي مسابقات كشوري قرآن بودم كه مجبور شدم به همراه مربي ام برگردم و در كنكور شركت كنم نتيجه كنكور را وقتي به من دادند كه در پنجمين اردوي «بسيج» رامسر بودم. فرمانده گردان الزهراء شهرستان اسكو هستم و هنوز هم به فعاليتهايم در بسيج ادامه مي دهم. در سال 1385 به عنوان نخبه بسيجي كشوري انتخاب شده و لوح تقديري از دستان مبارك حضرت آقا گرفتم كه اين شيرين ترين اتفاق زندگي ام است.
¤از سختي ها و شيريني هاي پيش راهتمان بگوييد؟
-سختي ها را چون هميشه پايانش به شيريني رسيده است فراموش كرده ام. تنها چيزي كه در خاطرم مانده دوري از خانواده در طول دوران تحصيلم بوده است. فاصله زياد شيراز تا اسكو باعث مي شد كه گاه تا 27 ساعت در اتوبوس بمانم و كمتر به خانواده ام سربزنم. فوت پدرم هم در همين زمان اتفاق افتاد كه خيلي برايم سنگين بود.
اما شيرين ترين خاطره ام سخنراني در حضور مقام معظم رهبري به عنوان نماينده ورزشي بانوان در روز زن است كه سال بعد دريافت لوح تقدير از رهبري اتفاق افتاد.
¤نقش اعتقادات و باورهاي مذهبي در موفقيت هاي شما چقدر بوده است؟
-اگر راستش را بخواهيد مي گويم همه موفقيت هايم به خاطر اعتقاداتم بوده است. همه پيشرفت هاي من كار خداوند است چرا كه استعداد را هم خداوند در انسان به وديعه گذاشته است كه از نمونه هاي آن مي توانم به آزمون دكتري، اشاره كنم كه به علت فعاليت هاي جانبي زيادي كه در دانشگاه داشتم تصور موفقيت نداشتم ولي در زمان آزمون با توسل به اهل بيت(ع) نكاتي به ذهنم رسيد كه خودم هم باورم نمي شد.
¤آيا با اين نظر موافقيد كه جنگ همچنان ادامه دارد؟
-صددرصد قبول دارم. درگذشته چون جنگ ظاهري بود مقابله با آن آسان تر بود اما امروز دشمن نامحسوس داريم. امروز جنگ نرم افزاري داريم وقتي انسان دانشمندان هسته اي و نانو كشور را مي بيند واقعا افتخار مي كند، پيروزي در جنگ علمي باعث شد كه دشمنان از حمله نظامي مايوس شوند. جنگ 33روزه در اصل جنگ ايران و آمريكا بود وقتي ديدند كه حتي حمله به لبنان نيز با شكست روبرو شد، قدرت واقعي ايران را دريافتند.
-سخن آخر...
-سخن آخر اينكه بسيجي فقط به نام نويسي در بسيج و فرم پركردن نيست. هر كس كه به اسلام و كشورش خدمت مي كند و تابع ولايت است يك بسيجي واقعي است حالا مي خواهد شناخته شده باشد يا گمنام.

 



ناگفته هاي فرمانده سابق سپاه پاسداران از يك عمليات
كربلاي پنج آمريكا و شوروي را مات كرد

مشاور عالي فرمانده معظم كل قوا و فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در مراسم يادواره شهدا و رزمندگان عمليات كربلاي پنج به برخي از ناگفته هاي اين عمليات پرداخت.
سردار سرلشگر صسيد يحيي رحيم صفوي در حسينيه شهداي بسيج تهران گفت: اين عمليات در شرايط بسيار پيچيده سياسي نظامي داخلي و بين المللي، انجام شد.
وي افزود: در سال 1365 محور تبليغاتي در كشور بر اين بود كه عمليات سرنوشت سازي قرار است انجام شود، از همين رو كشور خود را براي يك عمليات بزرگ آماده مي كرد. اما پس از چند ماه كار و برنامه ريزي، اجراي عملياتي با نام كربلاي چهار به دليل لو رفتن توسط فرد خبيثي كه بعدها پناهنده شد، با شكست مواجه شد.
رحيم صفوي با بيان اينكه براي اين عمليات 30 هزار پاسدار رسمي به جنوب اعزام شده بودند، يادآور شد كه عمليات كربلاي چهار در همان نيم روز مجبور به توقف شد زيرا بررسي ما در همان چند ساعت شروع عمليات نشان داد كه نيروهاي عراقي به تمام محورهاي مورد نظر عملياتي ما آگاهي كاملي داشتند.
سردار صفوي گفت: بعد از اين مساله تصميم به اجراي عمليات جديد در كنار شرق بصره گرفته شد. انجام اين عمليات از نظر سياسي و شرايط خاص آن زمان بسيار حياتي و مهم بود و براين اساس تجهيزات زيادي براي آن فراهم شد.
فرمانده سابق سپاه پاسداران در ادامه افزود: با توجه به نتايج عمليات كربلاي چهار و شرايط خاص آن زمان، طي 15 روز عمليات كربلاي پنج طرح ريزي شد و در ساعت يك و 30 دقيقه بامداد 19 دي ماه 1365 در حالي كه فرماندهان عراقي در مرخصي بسر مي بردند، در يك غافلگيري استرتژيكي از منطقه اي كه به هيچ عنوان دشمن تصور حمله از آن نقطه را نداشت، اين عمليات شروع شد.
وي تصريح كرد: دشمن در آن زمان به هيچ عنوان تصور
نمي كرد كه بعد از شكست عمليات كربلاي چهار در طي 15 روز عمليات ديگري با شرايط و ويژگي هاي خاص انجام شود.
صفوي به شرايط منطقه اي كه عمليات كربلاي پنج از آنجا آغاز شد، اشاره كرد و گفت: منطقه كانال ماهي، جايي بود كه دشمن با كمك كارشناسان نظامي غربي مستحكمترين خطوط دفاعي را در شلمچه براي حفاظت از شهر بصره ايجاد و اعلام كرده بود كه ايراني ها
به هيچ عنوان نمي توانند از اين موانع عبور كنند.
مشاور عالي رهبر معظم انقلاب يادآور شد: سرعت عمليات بنحوي بود كه لشكر 27 محمد رسول الله فقط دو ساعت بعد از آغاز عمليات توانست از اين كانال عبور كند. در واقع عمليات بگونه اي انجام شد كه در دو روز نخست عراقي ها متوجه حمله نيروهاي ايراني نشدند.
سردار صفوي با بيان اينكه سه قرارگاه كربلا، قدس و نجف با حدود 27 يگان سپاه در اين عمليات شركت داشتند، افزود: شكستن خط شلمچه براي عراق غيرقابل تصور بود.
وي افزود: روز سوم عمليات، جانشين و وزير دفاع صدام همراه با دو سوم ارتش عراق براي بازپس گيري مناطق تصرف شده توسط نيروهاي ايراني وارد منطقه شدند.
رحيم صفوي گفت: عمليات با شدت ادامه داشت بطوري كه در طي 15 شبانه روز جنگي بسيار سخت در منطقه به وقوع پيوست، با اين حال دشمن هرچه تلاش كرد نتوانست رزمندگان ايراني را كه با شجاعت و مقاومت، حماسه عاشورايي آفريدند، از مناطق تصرف شده، بيرون كند.
فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در ادامه به اقدامات اطلاعاتي ايران بعد از استقرار در منطقه اشاره كرد و گفت: با وجود كمك هاي كارشناسان نظامي غربي به عراق، ضمن آنكه خطوط تلفن باسيم بصره شنود
مي شد،سخنان فرماندهان عراقي با تلفن هاي بي سيم برد بلند بين بصره و بغداد هم كه رمزگذاري شده بود، به راحتي رمزگشايي و شنود مي شد.
سردار صفوي در ادامه سخنان خود به حضور متحد نيروهاي ارتشي و سپاهي در اين عمليات در بخش هاي مختلف اشاره كرد و گفت: در اين عمليات، پشتيباني نيروي هوايي و سيستم پدافند هوايي و توپخانه ارتش نيز حضور بسيار فعالي داشتند بطوري كه حجم عمليات و آتش توپخانه دو طرف به شدت سنگين بود.
وي گفت: در طي 15 شبانه روزي كه عمليات اجرا مي شد فقط توپخانه نيروي زميني سپاه و ارتش، 385 هزار و 875 گلوله بر سر نيروهاي عراقي ريختند. هرچند كه حجم آتش دشمن نيز بيش از اين ميزان بود.
سردار صفوي به نتايج اين عمليات نيز اشاره كرد و گفت: در اين عمليات بيش از2065عراقي اسير شدند كه صدها نفر از آنان از افسران و فرماندهان نظامي عراقي بودند.
رحيم صفوي خاطرنشان كرد كه به دليل اهميت عمليات كربلاي پنج، اين افسران و فرماندهان اسير شده در همان منطقه براي بررسي شرايط عملياتي مورد بازجويي و تخليه اطلاعاتي قرار گرفتند.
وي در باره تعداد شهدا و مجروحان رزمندگان ايران در عمليات كربلاي پنج گفت: دراين عمليات 7651 رزمنده ايراني به شهادت رسيدند كه 400 نفر از آنها از فرماندهان بودند. همچنين 35299 نفر مجروح و 3522 نفر نيز مفقودالااثر شدند .
رحيم صفوي يادآور شد كه در اين عمليات، لشكر بدر نيز با
16 هزار نيروي عراقي همراه با نيروهاي ايراني جنگيدند.
فرمانده سابق سپاه پاسداران همچنين به برخي ديگر از نتايج عمليات كربلاي پنج نيز اشاره كرد و گفت: آمريكا و شوروي و برخي از كشورهاي اروپايي نظير فرانسه و آلمان بعد از اجراي اين عمليات مات و متحير ماندند زيرا تصور نمي كردند يكسال بعد از فتح فاو در بهمن ماه سال 1364، عمليات بزرگ ديگري را نيروهاي ايراني انجام دهند.
به گفته وي، اين عمليات سبب شد تا آمريكا كه حامي اصلي عراق در جنگ هشت ساله عليه ايران بود، دچار شك و ترديد شود كه ادامه اين روند سبب از هم پاشيده شدن عراق خواهد شد. ازاين رو براي پشتيباني از اين كشور در منطقه خليج فارس وارد جنگ با ايران شد.
سردار صفوي ساقط كردن هواپيماي مسافربري، هدف قرار دادن سكوهاي نفتي، بمباران جزيره خارك كه 90 درصد صادرات نفت كشور از آن انجام مي شود را از جمله اقدامات نظامي نيروهاي آمريكايي عليه كشورمان در منطقه خليج فارس ذكر كرد و افزود: نيروي دريايي سپاه نيز در اقدام مقابله به مثل 14 عمليات در خليج فارس انجام داد كه از جمله آنها مي توان به هدف قرار دادن بالگرد آپاچي آمريكا و ناو جنگي اين كشور (سال 1367) اشاره كرد.
وي همچنين افزود: در آن سال شرايط جنگ بنحوي از سوي امريكا پيش رفت كه به دريا كشيده شد .ا ز اين رو ناوگان پنجم آمريكا به منطقه آمد.
مشاور عالي مقام معظم رهبري در توضيح ديگر اقدمات آمريكا در حمايت از عراق در اواخر جنگ هشت ساله عليه ايران و متحدانش به افزايش برد موشكي عراق از 300 به 700 كيلومتر و كشاندن جنگ به شهرها اشاره كرد و گفت: اين مساله سبب شد درسال 1365 تعداد 12 هزار نفر از مردم ايران بر اثر بمباران شهرهاي مختلف كشور، به شهادت برسند.
وي افزود: با اين حال بعد از عمليات كربلاي پنج ، آمريكا ، شوروي و حاميان عراق مجبور شدند به خواسته هاي سياسي ايران در قطعنامه 598 تن دهند و اين قطعنامه را چند ماه بعد تصويب كنند؛ اگرچه ايران قطعنامه را در سال 1367 پذيرفت.
سردار رحيم صفوي در ادامه با اداي احترام به شهداي هشت سال دفاع مقدس بويژه شهداي كربلاي پنج گفت: شهداي هشت سال دفاع مقدس شجاع ترين مومن ترين افراد ملت ايران بودند و تا آخرين روزهاي دفاع مقدس يك لحظه ترديد به خود راه ندادند و بر سر عهد و پيماني كه با خدا بسته بودند، ماندند.
وي با بيان اينكه شهدا بنيانگذاران مكتب مقاومت اسلامي در جهان بودند، تصريح كرد: اكنون اين مقاومت درلبنان و فلسطين اشغالي تكرار شده است.
صفوي در ادامه با تشريح اوضاع لبنان، مقاومت اين كشور را نشأت گرفته از مقاومت رزمندگان اسلام در هشت سال دفاع مقدس دانست و تصريح كرد: مقاومت حماس نيز تجلي مكتبي است كه شهداي انقلاب، اين مكتب را بنيانگذاري كردند.

 



ماجراي پناهنده شدن دو سرباز عراقي به ايران

كردستان، ارتفاع هزار قله. روي تپه هاي مقابل، پايگاه داشتيم. من هم مسئول يك پايگاه بودم. نيروي كم سن و سالي داشتيم كه به خاطر سن كم و بدخوابي، بيشتر اوقات نزديك صبح مي گذاشتمش نگهبان تا از طرفي هوا روشن بشه و از طرفي هم خوب بخوابه و مشكلي جهت بيدار كردنش نداشته باشيم.
حدوداً ساعت چهار بود كه به سراغش رفتم تا بيدارش كنم. طبق معمول من رو با مادرش اشتباه گرفته بود. من تكونش مي دادم، اونم غلت مي خورد و مي گفت: خوابم مي آيد. منم طبق معمول با خنده مي گفتم: پاشو مامان جون قربونت بره مدرسه ات دير نشه و...! آخرالامر هم با يه تشر بيدار مي شد. زار و زبيل (اسلحه و مهماتش) رو برمي داشت و غرغركنان مي رفت سنگر نگهباني. بايد تا سنگر هم همراهي اش مي كرديم تا خواب از سرش بپره و در عالم خواب و بيداري، سر از بغداد در نياره.
يك شب رسوندمش پست نگهباني. طبق معمول و سفارشات هميشگي: مواظب باش، خوابت نبره، يه مملكت به اميد خدا و چشم هاي بيدار تو راحت خوابيده و...! و برگشتم سنگر خودم و از بس خسته بودم سرم به پتو نرسيده خوابم برد كه ناگهان صداي شليك تير مرا از خواب بيدار كرد. از سنگر پريدم بيرون. تيراندازي از طرف سنگر آقاي كاظمي بود. اسلحه رو برداشتم، خودم رو به سنگرش رسوندم كه يك دفعه با ديدن صحنه اي خشكم زد.
نگهبان خوش خواب پتوي روي جعبه مهمان رو كف سنگر پهن كرده بود و اسلحه رو بغل كرده بود و خروپف مي كرد.
با چندتا تكون، بيدارش كردم تا چشمش باز شد، بلند شد به سمت سنگر اجتماعي دويد.
گفتم: كجا؟
گفت: برم بچه ها رو بيدار كنم.
نگاهش كردم و گفتم: لازم نكرده همه بيدارن، فقط اون كه بايد بيدار باشه، خواب مونده...
تيراندازي عراقي ها همراه شد با جملات عراقي ها كه به فرياد نزديك تر بود تا حرف زدن با هم، تعجب كردم. نمي فهميديم چي مي گن، اما بازار ترجمه هاي شكمي شروع شد.
يكي مي گفت: مي گن بياين اسير بشين.
يكي مي گفت: نه بابا مي گن همتون محاصره ايد.
يكي ديگه مي گفت: دارن نيروهاشون رو هدايت مي كنن تا آماده حمله بشن و...
كه من به بچه ها گفتم: خوب دقت كنيد. بذاريد جلو بيان، بعد امونشون نديد. تكه تكه مي شيم، اما تن به اسارت نمي ديم. (جاتون خالي) چند تا تيكه حماسي برا بچه ها اومدم، بعد سه تا آرپي جي زن و دو قبضه نارنجك تفنگي و يك قبضه خمپاره شصت روي تپه رو كف شيار روانه كردم؛ يك آتيش تهيه مختصر به راه انداختيم. خط آرام شد. تو دلم به خودم آفرين گفتم.
نماز صبح رو كه خوندم. هوا داشت كم كم روشن مي شد. به اتفاق چهار نفر از بچه ها روانه كف شيار شديم كه اگه عراقي ها معبري باز كردن يا جنازه اي جا گذاشته اند و...؛ احتمال مي داديم يه گروه گشت ضربت عراقي ها بود.از ارتفاع سرازير شديم. نزديك كف شيار زير يك صخره چيزي ديدم كه خنده مون گرفت. از بس خنديديم، دل درد گرفتيم.
دو عراقي در حالي كه يكي از اونها خودش رو خراب كرده بود، زير صخره كز كرده بودند. اونا رو آورديم پايگاه.
در بازجويي متوجه شديم اين مادر مرده ها از تاريكي شب استفاده كرده از نيروهاي عراقي جدا شده و خودشون رو به ما رسانده بودند تا پناهنده شوند. تا نزديك سنگر نگهباني جلو ميان. وقتي به سنگر مي رسن متوجه مي شوند آقاي نگهبان خواب تشريف دارند. برمي گردند تا با فاصله چند تير هوايي شليك كنند تا نگهبان بيدار بشه و بعد بهش بگن ما قصد پناهنده شدن داريم.
اما سر و صداي عراقي ها بابت اين بوده كه به ما حالي كنند ما قصد جنگ نداشته و آمده ايم تسليم شويم. راوي: محمد احمديان

 



يك مثنوي درد سلام تهران!

محمد حسين جعفريان
شعري كه خواهيد خواند سروده برادر جانباز «محمد حسين جعفريان» است. به گزارش مشرق، بهانه سرايش اين شعر آن است كه وقتي آقاي خاتمي رييس جمهور سابق به سازمان ملل رفته و سخنراني بسيار مهم و استراتژيك و تكان دهنده اي در باره رستم و اسفنديار ايراد فرمودند ظاهرا رييس جمهور وقت آمريكا هم در مجلس حاضر بوده و براي ايشان سري تكان داده بود.
روز بعد جرايد دوم خردادي با ذوق و شوق عجيبي خبر سر تكان دادن رييس جمهور آمريكا براي آقاي خاتمي را تيتر اول خود كردند. آقاي جعفريان آن روز دلش مي شكند و اين شعر را مي سرايد.
چقدر هادي دردم، چه خسته ام، سردم
تكم! غريب و غريقم، شكسته ام، زردم
در آن شب متلاطم! در آن عبور سپيد
دريغ! كشتي روحم به بندري نرسيد
دريغ! پاي عبورم هنوز در خواب است
دريغ! كشتي روحم قرين گرداب است
پر از شكفتن شعرم! پر از تف آتش
پر از شكسته كمان هاي صد هزار آرش
پر از رسيدن تا قله هاي بدبختي
پر از عزيمت تا مرگ! تا نگون بختي
سلام تهران! تهران! سلام تهرانم
منم! بسيجي ديروز اين دبستانم
بپرس از چه زماني به يادت آمده ام
به فصل قحطي باران و بادت آمده ام
چقدر رد شده ام فصل فصل در پاييز
بپرس از اين تن رنجور و اين عصاي عزيز
بپرس از شبح برفي بهارانم
چگونه رد شده ام از غرور يارانم
چه دوره هاي بعيد ت شكسته و زود است
هواي رابطه هايت چه دود آلود است
بپرس تهران! از من كه شور شايانم
بپرس تهران! وقتي شروع پايانم
چنين غبار گرفته به عيش نامده ام
بپرس از چه دياري و از چه آمده ام
من از خدا و «شهيد» و كمانچه مي آيم
از استواي شلوغ « شلمچه» مي آيم
سلام حضرت مغرب! منم عليل شما!
سري تكان بده قربان! منم ذليل شما!
مگر قطار چه وقت از غرور ما رد شد؟
از ايستگاه شلوغ شعور ما رد شد؟
مگر از آن همه شهر« شهيد» نگذشتيم؟
چرا دوباره به اين شوره زار برگشتيم؟
بگو چگونه گرفتار اين خطا شده ايم؟
ميان سيل سياست، چنين دو تا شده ايم؟
چه ساده نزد شما« بود»ها «نبوده» شده است
شب «شلمچه» از اذهانتان زدوده شده است
چه ساده شوق «بهشتي» به «غصه» ها برگشت
چه ساده «كاوه» دوباره به «قصه» ها برگشت
دوباره «باقري» و «باكري» چه خاموشند
ميان هزار توي افسانه ها فراموشند...
هلا شما كه به امروز خويش زنجيريد!
چرا سراغي از آن روزها نمي گيريد؟
هلا ميان زلال زمان سبوترها!
چه خلوت است مزار شما كبوترها!
در اين كشاكش بي همتي و بي ديني
مرا بهل! بهل! اي مرتضاي آويني!
گرسنه، خسته، رهايم ميان رخوت و خواب
مرا بهل! بهل! اي حاج اصغر محراب!
مرا بهل كن اگر خسته ام، بهل اي مرد!
رها كن اين تن رنجور را، رها، برگرد!
مرا بهل كن الا «همت» بلند زمين
براي ماندن در اين سكوت مرگ آيين
رها شدم چه به ياوه، ميان اين برزن
ميان اين همه چكها، ميان اين همه زن
رها شدم به چرا در بهشت گم به نشيب
در اين فرود مردد ، ميان گندم و سيب
منم بسيجي ديروز و اينك اما دير
منم جواني جبهه و اينك اما پير
شب جنون هزاران هزار مرگ آگاه
شب فلوت مسلسل، شب حسادت ماه
از عاشقانه راز تگرگ برگشتم
من از سواحل آغاز مرگ برگشتم
چكيدن شب و اندوه من ز سقف بهار
دوباره اين من و ارديبهشت شصت و چهار
چقدر گريه كهنه به دادم آمده است
چه خاطرات عجيبي به يادم آمده است
چه صبحم اي شب رفته! چه خالي از رنگم
سبك چو روح شهيدي در عشق آونگم
ببار باران! باران! ببار بر روحم!
كه من نه غرقه طوفان، كه غرقه نوحم
هلا تمام شما بي نشاني و بي نام!
شما! ملا ئك خوشبخت در كنار« امام»!
از آدم ،از خلفا آخرين براي شماست
«امام » راز مگوي زمين براي شماست
طلوع طوفان در كام بادبانها بود
«امام» رونق انسان در آسمانها بود
هواي تازه براي غروب نسل هلاك
شروع بارش باران خاك در افلاك
امام ، پرده اي از نور و آسمان و سكوت
عبور سرزده و شاعرانه ملكوت
«امام» ، هيمه بر آتش در حكومت سرد
يگانه واحه ي سرسبز در صحاري درد
«امام»! داغم چو داغ رفتنت تازه است
شبيه صبر تو غم هاي من بي اندازه است...
چه روزهاي عجيبي! چه جزر و مد بدي
چه آسمان فجيعي! چه فصل بي عددي
چه ساكتي! چه خموشي! مگر نمي بيني؟
سلام تهران! باري ! چه خواب سنگيني!
سلام تهران! بي روح آهنين پيكر!
سلام پونك! تجريش! شوش! تهران سر!
سلام اي همه جا مانده هاي غافله ها!
سلام نسل چك و سفته و معامله ها!
سلام تهران! آسمانت آبي نيست
صداي خنده ات اي شهر! آفتابي نيست
غريو موشك شب هاي دور يادت هست؟
سلام تهران! آيا غرور يادت هست؟
سلام تهران! اي شهر بي ستاره و تار
سلام تهران! اي شهر پرفريب و غبار...
در عمق خلوت اين جاده هاي بي عابر
خلاصه مي رسد از راه اين آخر شاعر
نه شاعري ز علفزار شمع و پروانه
غريق بارش يكريز جام و افسانه
نه شاعري كه مديح خيانت و خاك است
نه شاعري كه سترون، كه شب، كه ناپاك است
به «ذوالفقار» رها از غلاف، دل داده
مي آيد از شب بي رهگذرترين جاده
در آن زمان كه نه وقت گزافه خواهد بود
چقدر سر كه به تن ها اضافه خواهد بود
چه طعم خون كه به اين كام ها چشيده شود
چه چشم ها كه ز حدقه برون كشيده شود
چه سينه ها كه به تيغش دريده خواهد شد
چه دست هاي زيادي بريده خواهد شد...
چقدر خاتمه ام من! چقدر محتضرم
چقدر گريه ام امشب! چقدر مختصرم

 



شهيد خدامراد شرافتي: بسيجي شدن كاري آسان اما بسيجي ماندن مشكل است

خدا مراد شرافتي در هفدهم فروردين سال 1345 در روستاي لار بخش باشت ديده به جهان گشود. شهيد شرافتي در 4/4/1367 به شهادت رسيد اما پيكر پاكش تاكنون به دست نيامده است. آن چه مي خوانيد متن كامل تنها وصيت نامه به جا مانده از آن شهيد است:
بنام الله وصيت نامه ام را شروع مي كنم
الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا في سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و اولئك هم الفائزون يبشرهم ربهم برحمه منه و رضوان و جنات لهم فيها نعيم مقيم.
بنام معبود عابدان و معشوق عاشقان و مقصود قاصدان
السلام عليك يا اباعبدالله
اي زائران كربلا اي راهيان طريق عزت و شرف و اي اسوه هاي عشق و آزادي كه جان را در طبق اخلاص نهاده و در انبوهي از فتنه هاي غرب و شرق به فرمان امام امت ارواحنا فداء با همتي بلند و عزمي راسخ ديوارهاي ظلم و ستم را فرو ريخته بشتابيد تا گامهاي آخرين را هرچه استوارتر برداريم.
اي برادران بسيجي همان طور كه امام عزيز فرمودند «بزرگترين مشكلات در راه انقلاب به دست شما بسيجي ها حل شده اند.» پس برادران عزيز حركت كنيد و مهلت را از دشمن بگيريد.
عزيزان! بسيجي شدن كار آساني اما بسيجي ماندن كار مشكل. شما عزيزان قلب امام هستيد هميشه در صحنه باشيد در بسيج و پايگاه ها مقاومت در شهر و روستا... مانند نگه داشتن جبهه هاي حق عليه باطل.
نسيم كربلاي حسين(ع) مشامم را نوازش مي دهد و مي خواهم به نداي «هل من ناصرا ينصرني» حسين لبيك گفته باشيم. حسين جان مي خواهم به ديدارت بيايم و يكي از حسينيان باشم اين همه ناله كرديم اين همه صدايت كرديم تا شايد موفق به ديدارت شويم حال كه توفيق داده اي پس مرا شفيع واقع شو تا شايد خدا مرا ببخشد. خدايا به تو پناه مي برم كه مبادا گمراه گردانم يا گمراه گردم بلغزانم و يا بلغزم ستم كنم يا ستم ببينم ديگران را به ناداني كشانم يا خود دچار آن گردم حال كه اين چندين بار است كه به جبهه اعزام مي شوم يارانم را از دست داده ام دوستانم را از دست داده ام. خدايا تو مرا ياري كن چونكه از قافله عقب مانده ام. دستم را بگير و به قافله حسينيان برسان كه شايد به حسينيان برسم و اما اي امت حزب الله شما بدانيد كه علي(ع) در محراب و علي اكبر در راه خدا شهيد شدند.
مواظب جوانان باشيد خداي ناكرده ناخواسته در خواب غفلت فرو روند و شما اي برادران و خواهران مسلمان و پشتيبان امام و انقلاب باشيد تا صدمه اي نبينند و پشتيبان روحانيت باشيد و نگذاريد افراد سودجو و فرصت طلب بين شما تفرقه بيندازد. اي عده اي كه دم از اسلام و يا در لباس اسلام و يا طرفدار محرومين و مظلومين در حال حاضر طرفدار جنگ هستيد اما نمي دانند خط مقدم جبهه يعني چه و كجا هست و دليلش چيست كه بر سر شما حكومت مي كنند اين عده را بشناسيد و در گوشه اي از تاريخ براي نسلهاي آينده بعنوان يك وظيفه همانطوري كه پيام خون شهدا را به آيندگان مي رسانيد بگوئيد كه فرصت طلب يعني چه و چه كساني هستند و خط مش و ايده چنين افرادي را بگوئيد.
امام عزيز فرمودند:
«كه جنگ در رأس تمام امورات است»
پس از كسي كه وفادار به جنگ نيست چه انتظاري است كه مسلماني يعني چه و مسلمان واقعي كيست؟ پي اينها را شناسائي كنيد و به مردم بشناسانيد. فلان آقا ادعايش اين است كه مقلد امام هستم اما كي؟ كجا؟ آيا مقلد امام بودن فقط به گفتن است يا به عمل.
برادر مقلد امام هستي پس چرا عمل نمي كني. آن رابطه بازي ها چيه؟ آن زورگوئي ها چيه؟ آن بي عدالتي ها چيه؟ من در گذشته چكاره بودم امروز نبايد همه اش روي اين مسئله ها تأكيد شود.
شهيد رجائي فرموده اند:
«انقلابي كسي است كه مقلد امام است»
پس برادران و خواهران عزيز كه بار مسئوليت پيام شهداء بر دوش شماست مواظب باشيد اين افراد را بشناسيد و با قاطعيت جلوي چنين افرادي بايستيد.
از اقوام و خويشانم و خانواده ام مي خواهم كه اگر مي خواهند گريه كنند بياد حسين(ع) و علي اكبر گريه كنند. من گريه ندارم چونكه شما دفن و مرا جستجو مي كنيد ولي موقع شهادت حسين(ع) اهل كوفه بجاي دلداري زينب او را تازيانه مي زدند و اما مادرم حقي كه تو به گردنم داري با اين قلم و كاغذ خلاصه نمي شود تو را به حسين قسم مي دهم ناراحت نباش زيرا راهي كه من انتخاب كرده ام راهي است الهي و پيوند با خدا كه شايد باري از گناهان مرا كم كند. انشاءالله و تو هم پهلوي زينب سربلند هستي كه چنين فرزندي در دامن خود پرورش دادي. خواهرانم داغ برادر ديده را ديده ام و مي دانم چقدر ناراحتي دارد اما چه بايد كرد من راه حسين را ادامه مي دهم و شما هم زينب گونه عمل كنيد. واي برادران دشمنان اسلام نگذاشتند كه آرام باشيم اما كور خوانند پس بر همه ما واجب است تا آخرين نفس و تا آخرين قطره خون جلوي دشمنان اسلام بايستيم و قلب آنان را بشكافيم تا جلوي خانواده هاي شهدا و فرزندان شهدا سربلند باشيم.
خدامراد شرافتي
5/2/1367

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14