(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 8 اسفند 1389- شماره 19874

واكنش كارگردان «گلوگاه شيطان» به يك مصاحبه خون دل ها خورده ايم
جريان شناسي فيلم هاي جشنواره فجر
سقوط ها و صعودهاي سينماي ايران
تلخ و عوامانه!
نگاهي اجمالي به متن و حواشي بيست و نهمين جشنواره تئاتر فجر
كاتالوگ هاي وزين نمايش هاي سبك!
برترين هاي جشنواره نماز و نيايش به روايت دوربين معرفي شدند
قصه هاي خدا به روايت سلحشور
جشنواره فيلم پليس صاحب دبيرخانه دائمي مي شود



واكنش كارگردان «گلوگاه شيطان» به يك مصاحبه خون دل ها خورده ايم

«حميد بهمني» كارگردان فيلم «گلوگاه شيطان» به مطلب «جزيره اي جدا از درياي خروشان» واكنش نشان داد. اين كارگردان در پاسخ به مصاحبه كيهان با سعيد مستغاثي در نقد فيلم هاي بيست و نهمين جشنواره فجر يادداشتي را نوشته است. متن كامل اين يادداشت به اين شرح است:
برادرم جناب آقاي مستغاثي عزيز! سلام
احساس شما را درباره جشنواره فيلم فجر درك مي كنم، جشنواره فجر علي ظاهر توقع شما را برآورده نكرده است؛ آنچه فكر مي كرديد و آنچه هم مي خواستيد نشد! نقدهاي شما را كم و بيش خوانده ام؛ و در كل مي توان نگاه آرمان خواه شما را كم و بيش ديد.
اما تصور نمي كردم به سادگي هر چه تمام تر حكم صادر كنيد و ضمن كوبيدن همه جشنواره، به فيلم دفاع مقدسي «گلوگاه شيطان» هم متلك بيندازيد و بگوييد شعاري است!! اين درحالي است كه در همين مصاحبه شما مي شود به راحتي شعارهاي شما را شمرد و ديد و خواند. همان شعارهاي كلي گويي و زودگذر و لغزنده مثل اينكه حرفي را بزنيم اما هيچگاه علت و اسباب آن را درك نكرده باشيم. بنده مدعي نيستم و نخواهم بود فيلم درجه يكي ساختم؛ اما مدعي اين هستم در اين وامصيبت سينماي ما كه ضربه خورده از دوران سياه اصلاحات است و شايد حالا حالا هم كمر راست نكند؛ فيلمي از حماسه دفاع مقدس در حد يك قطره از اقيانوس بي كران آن ساختم كه غبار اين نوع فيلم ها را بايد سرمه چشم كرد. آن هم در ميان فيلم هاي بي سروته، كه هر سال هم بيشتر مي شوند!! منتقد گرامي! چرا قلم و زبان شماها فقط و فقط گلايه مي كند و هيچ گاه نگاه تان را در انصاف قرار نمي دهيد؟ اما چشم ظاهري نگاه تان در همين جشنواره فجر كه به آن انتقاد مي كنيد به فيلمي است كه سرشار از سياه نمايي، بدبختي و فلاكت اجتماع ماست و هم پياله كساني شديد كه در آن سوي آب ها با اين فيلم هم ذات پنداري مي كنند.
برادرم! هيچ مي داني يك فيلم دفاع مقدس آن هم يك سكانسش برابر است با ده ها فيلم سياه نما و بعضا چرك و كثيف كه فقط براي دريافت جايزه هاي فلاكت بار ضدايراني و اسلامي- در جشنواره هاي خارجي ساخته مي شوند؟! راستي همين فيلم شعاري كه شعار 20 سال پيش را مي دهد مگر چه مي گويد، جز اشاعه روح سلحشوري، پايداري، ولايت مداري، ايثار، مهرباني و... كه سال هاست از بركت دولت سياه اصلاحات از سينماي ما فرموش شده!!. آيا اين جرم و گناه و شعار است؟ يا واقعيت فراموش شده سينماي ما؟! آيا آشتي دادن مردم با سينماي فراموش شده دفاع مقدس كه سرشار از پاكي و ارزش است شعار محسوب مي شود؟ اگر در همين فيلم مثل فيلمي كه ياد برديد به ورطه ضدجنگ مي افتاد خوب بود يا اين كه فيلم جشنواره اي مي ساختيم؟! آيا احياي سينماي فرهنگ ساز، هويت ساز، قوت بخش و اميدواركننده گناه و شعار است؟ آيا اگر به جاي ساختن فيلم دفاع مقدسي فيلم هاي سطحي و مسخره طنز يا فيلم هاي آپارتماني مي ساختم بهتر بود؟! چرا و به چه علت به جاي كوبيدن سينماي بي هويت و سياه نما و تلخ و ضدايراني و اسلامي قلم و زبان مان را به سمت سينماي مظلوم دفاع مقدس هدايت مي كنيم و آن را به سخره مي گيريم و جايي براي رشد و اعتلاي اين سينما كه ضامن هويت فرهنگي و ديني، ملي ما براي نسل هاي بعدي و نسل هاي فعلي است نمي گذاريد؟! چرا، چرا؟!!
برادرم! چرا فيلم هاي دفاع مقدس كه با هزاران سختي و دشواري فقط و فقط براي ترويج فرهنگ شهادت، ايثار، و يادآوري پدران و برادران و... ساخته شده است اين گونه دست كم مي گيريد؟ به عوض اين كه تازيانه زبان ابوذري تان را به سمت آناني بگيريد كه سال ها پيش اين سينما را در پيچ و خم سياست هاي تسامح و تساهل نابود كردند!! به سمت اين سينماي زخم خورده گرفتيد؟! سينماي مظلوم دفاع مقدس اگر هم عيبي دارد از سر بي خردي مسئولان و سينماگراني است كه پس از صعود به اوج به يك باره دست از حمايت اين سينما كشيدند و نگذاشتند اين سينما در اوج بماند- همان هايي كه اينك فيلم هايي مي سازند كه بوي گند سياست زدگي و دفاع از فتنه و تمسخر پيشرفت هاي علمي ايران اسلامي را در خود جاي داده است...
برادرم! سينماي دفاع مقدس ديوار كوتاه شما نيست كه هر چه خواستيد بر آن بزنيد و بكوبيد و بالا برويد!! گمشده ي سينماي انتقادي شما همان سينمائي است كه شرف ايران را بر باد داد!!
انصاف، انصاف شرط عقل است و اصول
نه احساس، احساس كه شرط... است.
اميدوارم اين قلم زخم خورده اين فيلمساز كه همه داروندارش معارف دفاع مقدس است را به مثابه مخالف خودتان نپنداريد.
حسبي الله!
برادر كوچك شما
حميد بهمني

 



جريان شناسي فيلم هاي جشنواره فجر
سقوط ها و صعودهاي سينماي ايران

آرش فهيم
گرچه مدتي است از پايان بيست و نهمين دوره جشنواره فيلم فجر گذشته، اما اين رويداد فرهنگي بايد به عنوان يك پديده معنادار، همچنان هدف بررسي و تأمل قرار گيرد.
اين دوره از جشنواره فيلم فجر هم مثل تمام دوره هاي قبلي آن داراي فراز و نشيب ها و نقاط ضعف و قوت بود، اما برخي اتفاقات و مسائل باعث شدند كه اين همايش تبديل به جشنواره اي منحصر به فرد شود. حضور پرشمار آثار و قرار گرفتن فيلم هايي از نسل ها، طيف ها و جريان هاي مختلف سينمايي ايران در كنار يكديگر، نمودار خاص و واضحي را درباره وضعيت كنوني و افق پيش روي هنر هفتم در اين كشور را ترسيم كرد.
يكي از نمودهاي قابل شناسايي، انحطاط و سقوط سنگين فيلمسازان مدعي روشنفكري است. به طوري كه غالب كارگردان هايي كه در اين طيف قرار مي گيرند، فيلم هايشان علاوه بر اين كه دچار پس رفت محسوس و مشهودي شد، به ورطه ابتذال و تهي شدگي اخلاقي نيز افتادند. نمونه هاي چنين آثاري «اسب حيوان نجيبي است» به كارگرداني عبدالرضا كاهاني، «پرتقال خوني» ساخته سيروس الوند، «يكي از ما دو نفر» اثر تهمينه ميلاني، «چيزهايي هست كه نمي داني» ساخته فردين صاحب الزماني و... است.
سينماي شبه روشنفكري ايران تا پيش از اين مبتلا به افيون هايي چون سياه نمايي، پوچ گرايي و انفكاك از مردم و فرهنگ بومي جامعه خويش بود، اما فيلم هاي مذكور گوياي آن هستند كه اين جريان سينمايي دچار يك بيماري جديد هم شده است؛ ابتذال! تاكنون ابتذال فقط به فيلم هاي عوام پسند و كمدي هاي سخيف محدود مي شد، حالا فيلم هاي مدعي تفكرو اجتماعي بودن نيز دچار اين انحطاط شده اند.
نكته ديگر اين است كه اگر به سابقه سازندگان فيلم هاي بالا نگاهي كنيم، نوعي نزول پله به پله در كارنامه آنها مي بينيم. به اين معني كه اين فيلمسازان در سال هاي گذشته با هر يك از آثار خود چند قدم به عقب برداشتند و فيلم اخيرشان هم كه در جشنواره رونمايي شد، نسبت به آثار گذشته آنها به مراتب ضعيف تر است. فيلم جديد كاهاني، از فيلم هاي قبلي اش خيلي سطح پايين تراست و اين حكم درباره ميلاني، الوند و... نيز صدق مي كند. بيست و نهمين دوره جشنواره فيلم فجر نشان داد كه كارگردان هاي اين جريان، ديگر حرفي براي گفتن ندارند و بايد كارشان را تمام شده دانست. مگر اين كه در روش، منش و بينش خود تجديدنظر كنند و آثاري در شأن جامعه و فرهنگ ايراني بسازند.
اين مسئله درباره فيلمسازان نسل هاي قديمي سينماي ايران نيز حكم مي كند.
مسعود كيميايي مدت هاست هيچ فيلم خوبي نساخته است. فيلم «جرم» او نيز سطحش پايين تر از حد متوسط سينماي ايران است. داريوش مهرجويي نيز با فيلم «آسمان محبوب» نشان داد كه حرف تازه اي براي گفتن ندارد. محتواي فيلم او تكرار آثار قبلي اش است و فيلمنامه آن به قدري ضعيف و آماتور است كه گويي يك دانشجوي تازه وارد سينما آن را نوشته است.
يكي از تأثيرات انقلاب اسلامي و به خصوص هشت سال دفاع مقدس بر فرهنگ و هنر ايران زمين، رويش نسل جديدي از سينماگران بود كه توانستند آرمان ها و ارزش هاي ديني و انقلابي را در سينمابه تصوير بكشند. اين نسل در اواخر دهه 60 و اوايل دهه 70 فيلم هاي بسيار خوب و ماندگاري را از خود به يادگار گذاشت. اما با گذشت زمان، برخي از اعضاي اين طيف از سينماگران نيز دچار تغييراتي شدند. تا آنجا كه در سال هاي اخير فيلم هاي ضعيف و نه چندان دلچسبي را ساختند و حالا ديگر بايد آنها را نسل سوخته بدانيم.
يكي از ويژگي هاي بيست و نهمين جشنواره بين المللي فيلم فجر، رو شدن بيش از پيش افت اين نسل بود. به طوري كه آثار اخير آنها كه امسال به نمايش درآمد، نسبت به فيلم هاي قبلي شان دچار افت فاحشي بود.
فيلم «گزارش يك جشن» به كارگرداني حاتمي كيا، پس رفت او را به خوبي نشان مي دهد.
كمال تبريزي هم با «خيابان هاي آرام» نشان داد كه دور شدن از اصل خويش چگونه مي تواند باعث خشكاندن ذوق و استعداد هنري شود. اين فيلم نيز به طور نامطلوبي ضعيف و پيش پا افتاده است.
سيدرضا ميركريمي هم كه البته نسبت به اين طيف جوانتر محسوب مي شود، در مسير نزول است. به گونه اي كه پس از اوج گرفتن با فيلم «خيلي دور، خيلي نزديك» با هر فيلم چند قدم به عقب برمي دارد. فيلم جديد او «يه حبه قند» هم نسبت به آثار گذشته او ضعيفتر است.
برخلاف سينماگران مدعي روشنفكري و فيلمسازان استحاله يافته سابقاً انقلابي، سينماگران ارزشي و متعهد ما در جشنواره فيلم فجر ارتقاي سطح فيلمسازي خود را نشان دادند.
فيلم «33 روز» به كارگرداني جمال شورجه به طور قطع، بهترين فيلم بيست ونهمين جشنواره بين المللي فيلم فجر است. اين اثر با برخورداري از صحنه هاي جنگي فراتر از سطح سينماي ايران، مقاومت انساني و بزرگ حزب الله لبنان را به تصوير كشيده است. اين فيلم جمال شورجه نسبت به آثار گذشته اين فيلمساز بسيار زيباتر و ديدني تر است. «33 روز» نخستين فيلم تاريخ سينماي جهان با موضوع يكي از جنگ هاي مهم دنياست. البته اين اثر صرفاً يك فيلم جنگي محسوب نمي شود، بلكه داراي جلوه هاي انساني و عاطفي والايي هم هست.
فيلم «سيب و سلما» هم به كارگرداني حبيب الله بهمني توانست رضايت مخاطبان جشنواره فيلم فجر را تا حدودي جلب كند. اين فيلم آميخته اي از حس و حال معنوي و زيبايي هاي طبيعت است. سيب و سلما نيز يك گام رو به جلو در كارنامه كارگردانش محسوب مي شود.
فيلم جديد حميد بهمني هم در كارنامه او يك حركت رو به جلو محسوب مي شود. «گلوگاه شيطان»، يك فيلم تمام عيار جنگي است كه اگرچه در روايت دچار نقص هايي است، اما به خاطر جلوه هاي ويژه تأثيرگزارش و همچنين بازگويي بخشي از تاريخ دفاع مقدس فيلمي قابل احترام به شمار مي آيد. در اين فيلم مجاهدت هاي رزمندگان اسلام در جريان عمليات شناسايي والفجر هشت به نمايش درآمده است.
يكي از اتفاقات اين دوره جشنواره فجر، طلوع نسلي جديد در سينماي ايران است. امسال در آماري شگفت انگيز 24 فيلم در بخش نگاه اول (مسابقه فيلم هاي اول) حضور داشت. يعني اين آثار، اولين فيلم هاي سينمايي سازندگانشان است. نكته جالب توجه اين كه در ميان آنها فيلمسازان بسيار جواني ديده مي شود كه نشان دادند استعداد و توانايي بالقوه اي براي تبديل شدن به سينماگراني بزرگ دارند. ويژگي مثبت اين طيف، برخورداري از جسارت، نوآوري و توجه به مسائل اجتماعي در آثارشان است. آنچه به عنوان يك تهديد براي فيلمسازان جوان و جوياي نام ايران محسوب مي شود، وجود رگه هايي از نگاه شبه روشنفكري و جشنواره اي است. يعني همان راهي كه ديگران رفتند و به بن بست خوردند و خود و هنر خويش را تلف كردند. لازم است كه مديريت سينمايي كشور، به خصوص مركز گسترش سينماي مستند و تجربي و انجمن سينماي جوان بستر ها و زمينه هايي را فراهم كنند تا سينماگران جوان و تازه كار، با نگاهي بومي و ملي پيش بروند. تجربه نشان مي دهد كه واگذاشتن سينماگران و عدم پوشش مناسب آنها از سوي خودي ها باعث از بين رفتن استعدادها و سوق يافتن آنها به سياهچاله هاي جشنواره هاي غربي است.
نتيجه اين كه وضعيت كنوني سينماي ايران گوياي آن است كه ديگر دوره سروري نام ها و ژست ها در سينماي ايران گذشته است. هم دوره بيست و نهم و هم دوره قبلي جشنواره فيلم فجر مي تواند نشانه و راهنمايي براي تعيين چشم انداز اين حوزه باشد. اين اتفاقات، گواهي بر سخن ماندگار و پرمغز شهيد آويني است كه گرچه حدود 20 سال از بيان آن گذشته، اما امروز بيش از هر زمان ديگر، مبين واقعيت موجود است:
«آينده انقلاب اسلامي در همه وجوه توسط كساني محقق مي شود كه اسلام را بشناسند و مهمتر از شناختن، با جان و دل بدان پيوسته باشند. پس اجازه دهيد كه اميد ما براي آينده سينماي ايران جز به هنرمندان مؤمن خط شكن نباشد. امام بت شكن بود و بسيجي ها به تبعيت از ايشان، خط شكن؛ و سينماي متعهد ما نيز بايد خاكريزهاي تثبيت شده سينماي غرب را بشكند و راهي تازه بازكند. راه ما از آنجا كه غربي ها رفته اند و مي رود نمي گذارد و بايد متوقع بود كه اگر افق هايمان با يكديگر متفاوت است، راه هايمان نيز متفاوت باشد؛ روش هايمان نيز.»

 



تلخ و عوامانه!

پژمان كريمي
حاشيه هاي آئين پاياني بيست و نهمين جشنواره فيلم فجر، همچنان موضوع بحث محافل سينمايي و رسانه اي است.
اين حاشيه ها، بي ترديد، به عنوان رويدادهاي تلخ و نگران كننده معنا مي شوند. نه از اين حيث كه تعدادي از اهالي سينما، نسبت به نظام، ابراز مخالفت كردند. مسئله اصلي، «موضوع» و «نوع» ابراز مخالفت افرادي است كه برخي تصور مي كنند با حضور و هنر امثال آنها، سينماي ملي ايران محقق مي شود!
در آئين ياد شده يك بازيگر، پس از آشكار شدن به روي صحنه و در كنار مقامات دولتي و داوران، و در حالي كه جوايز خود را به دست داشت، خواهان آزادي يك فيلم ساز مي شود!
اين فيلم ساز كيست؟
او يك مجرم ضد امنيتي است! فردي است كه بدون سند، دروغ تقلب در انتخابات را در سطح محافل داخلي و خارجي، به سهم خود رواج داده است تا مردم را بفريبد! همدوش چند سينماگر صهيونيست، در جشنواره اي بين المللي، عليه نظام ديني و مردم ايران، دست به نمايش و تظاهر شبه سياسي زده است. وي، جمهوري اسلامي را همواره به دليل ماهيت ديني، نفي و به استبداد متهم كرده است.
اين فيلم ساز متوسط، هنگامي به دست نيروهاي امنيتي دستگير شد كه در زيرزمين خانه اش، در حال تهيه يك فيلم درباره ادعاهاي واهي يك ورشكسته سياسي بود. كاري كه با نمايش آن در فرامرزها، سبب بدبيني و تحريك اذهان نسبت به ايران و نظام ديني شود!
اين فيلم ساز، در دادگاه محكوم شده است.
آيا حمايت از چنين فردي، از يك مجرم ضدامنيتي، خود يك جرم تلقي نمي شود؟! آيا بايد، در يك آيين فرهنگي و رسمي، از يك مجرم حمايت كرد؟! او مي توانست خواهان بخشش فيلم ساز مجرم شود! اما چه كرد؟ با چه وضعيت و با چه لحني به حمايت روي آورد؟!
بازيگر ياد شده، با پوششي مضحك و غيرعادي، در حال جويدن آدامس، مغرورانه و با لحني آمرانه، دستور آزادي يك مجرم را صادر كرد.
به نظر شما، آيا يك بازيگر كه از قضا مدعي فرهنگ مندي است، بايد از يك مجرم، با حالت و موضعي كه گفته آمد، حمايت كند؟! اين رفتار، تا چه اندازه فرهنگي و در شأن يك مدعي فرهنگ مندي و متناسب با يك فضاي فرهنگي است؟
در همان آئين، بازيگر ديگر كه ادعا دارد از نوابغ برجسته عالم بازيگري است، پس از دريافت جايزه اش، با لحن و حالت خاص خود، خطاب به مسئولين ، خواهان «كمي آزادي» مي شود!
توجه فرموديد؟ كمي آزادي!
از گفته بزرگي بهره مي گيرم و عرض مي كنم؛ براستي اگر «آزادي» نبود، يك بازيگر- كه بلد نيست سياست را در يك خط تعريف كند و ابعاد «آزادي» را تشريح نمايد- آيا جرأت مي كرد در آئيني رسمي و در حضور مقامات دولتي، از نبود آزادي دم بزند؟
همين آقاي مدعي، در فيلم زيرزميني يك فيلم ساز تجزيه طلب بازي كرد. وقتي هم يك جشنواره سياست زده غربي، صرفاً به دليل عناد با جمهوري اسلامي به آن فيلم ضعيف، جايزه اهداء كرد، آقاي بازيگر به اروپا رفت و در همان جشنواره عرض اندام نمود.
اگر آزادي نبود، بازيگر ياد شده مي توانست در جشنواره اي كه به مناسبت انقلاب برپا شده است، جايزه بگيرد و تحسين شود؟! و اما بازيگري ديگر در همان آئين با تأكيد گفت: «سينما مال ماست»!
بايد به او گفت: نه جناب آقاي هنرمند! سينما صرفاً از آن شما و آنهايي كه مانند شما فكر مي كنند، نيست! سينما، مال انقلاب است. انقلابي كه به عمر سينماي سكس و كلاه مخملي ها پايان داد. سينما را به سلامت رساند. ثابت كرد سينماي پاك هم مي توان داشت. مي توان سينماي تعالي بخش را تجربه كرد. اگر انقلاب نمي شد، مافياي فيلمفارسي و غداره كشان آن، به جنابعالي فرصت عرض اندام نمي دادند. اگر انقلاب نمي شد، شما جرأت نمي كرديد در آئيني رسمي، صدايتان را بلند كنيد و سينما را مصادره نماييد. سينما- آقاي بازيگر- متعلق به مردمي است كه مخاطب سينما هستند و اگر آنها نبودند و استقبال آنها از آثار سينمايي نبود، سينمايي هم نبود.
اما... اما در آئين پاياني جشنواره، حاضراني با سطحي نگري و هيجان زدگي كودكانه، حرف هاي عوامانه و بي انصافانه سه بازيگر را باكف زدن تأييد كردند و بي ادبانه و گستاخانه مانع سخنراني معاون سينمايي و برخي ديگر از ميهمانان شدند.
اين حاضران كه بخشي از از اهالي سينما و رسانه هاي سينمايي را تشكيل مي دهند، با رفتار زشت و ديكتاتورمنشانه شان ثابت كردند، سينماي ايران در معرض تهديد عناصري غيرفرهنگي است عناصري كه از موانع اصلي تحقق سينمايي بالنده و در شأن نظام و مردم بزرگ ايران اند.

 



نگاهي اجمالي به متن و حواشي بيست و نهمين جشنواره تئاتر فجر
كاتالوگ هاي وزين نمايش هاي سبك!

سيد كمال الدين حسيني
جشنواره فجر امسال چندان تفاوتي با جشنواره قبل نداشت. بايد گفت نمايش ها هر سال به لحاظ متن و اجرا ضعيف تر مي شوند. اين امر دامنگير نمايش هاي خارجي هم هست. انتخاب نمايش هاي خارجي از پارامترهاي صحيحي پيروي نمي كند. نمي دانيم معيار انتخاب اين نمايش ها چيست، اما هرچه هست بايد هدف مداقه مجدد قرار بگيرد. البته اين امر مربوط به هيئتي كه براي انتخاب كشورها به خارج مي روند هم مي شود كه بايد شرايط كافي و وافي و لازم را از هر حيث دارا باشند. نمايش هاي انتخابي علاوه بر دارا بودن سطح كيفي و كمي بايد با معيارها، ارزش ها، سلايق و علايق، فرهنگ ارزش هاي ما و... به گونه اي همخواني داشته باشد. متأسفانه كارهاي خارجي انتخاب شده چندان قوي نبودند. بعضي هاشان در سطح نمايش هاي دانشجويي چون لو و 3(a+b). بعضي ها هم مانند كافه تئاترها يا نمايش هايي كه مثلا كنار متروها و... اجرا مي شوند بودند. مانند «زنان تروا» و... چيزي كه در اين ميان جلب نظر مي كند انتخاب پنج كار از يك كشور يعني ايتالياست در صورتي كه مانند ديگر كشورها مي بايد يك و يا حداكثر دو كار از آنجا باشد و اين امكان را به ديگر كشورها نيز بدهيم، تا علاوه بر حضور كشورهاي بيشتر در جشنواره شاهد شيوه ها، سبك ها، و نمايش هاي گوناگوني هم باشيم. اين خود بر تنوع و اعتبار جشنواره خواهد افزود. حال چرا مي بايد چند كار از يك كشور در جشنواره حضور داشته باشد سؤالي است كه بايد پاسخ داده شود.
مورد ديگر كه شايد بيشتر جلب نظر كند و در جشنواره هاي قبلي هم كم و بيش بوده عدم حضور كشورهاي همسايه مسلمان، هم زبان و نزديك به ما است. ما با بسياري از كشورهاي همسايه مشتركات فرهنگي، اعتقادي، سنتي و آئيني و حتي زباني داريم. چرا از اين كشورها دعوت به عمل نمي آيد؟ به غير از كشورهاي همسايه كشورهاي ديگري نيز هستند كه بالطبع مي خواهند در جشنواره فجر كه حالا جزء يكي از معتبرترين جشنواره هاي تئاتري دنياست شركت كنند كه از آنها نيز دعوت به عمل نيامده است. مانند سوريه، كه علاوه بر مشتركات فرهنگي به لحاظ سياسي نيز با ما در يك جبهه است، و ما دشمني مشترك به اسم صهيونيسم جهاني را در روبرو داريم؛ لبنان، فلسطين، بعضي از كشورهاي عرب همسايه، كشورهاي آفريقايي، آمريكاي لاتين و... واقعاً نمي دانم چرا از اين كشورها دعوت به عمل نيامده است؟ آيا دوستان فكر مي كنند كه اين كشورها تئاتر قوي ندارند؟ مي دانيم كه اين گونه نيست. پس چه؟ شايد اروپاگردي از آسياگردي و آفريقاگردي و يا سفر به كشورهاي همسايه بهتر باشد. شايد هم دوستان ما اين را نوعي روشنفكري مي دانند؟
امسال هم طبق معمول، ضعف در نمايشنامه نويسي مشهود بود. حتي برخي از اين نمايشنامه ها براي چندمين بار تكرار شدند. عجيب اين است كه جايزه متن را منتقدان به نمايشنامه اي دادند كه برگرفته از نمايشنامه اي اروپايي است، يعني لوركا. اصولا تا آنجا كه مي دانيم و يا ديده ايم جايزه بهترين متن را به نمايشنامه هاي اورژينال مي دهند كه از ايده بكري هم برخوردار هستند. داوران نيز جايزه بهترين متن را به نمايشنامه «حضرت والا» دادند. نمايشنامه اي طولاني با ريتمي كند و زياده گويي هاي بي نتيجه. شايد به دليل ضعف در نگارش است كه كارگردانان ما خود را پشت اسامي بزرگان پنهان مي كنند. اسامي مانند آنتيگونه، فاوست و نويسندگاني چون لوركا. آن هم با رويكردهاي سياسي.
در اختتاميه اعلام شد كه 15 نمايش با موضوع انقلاب در جشنواره بوده است. اين در حالي است كه در غالب اين نمايش ها هويت اسلامي وجود نداشت. اين آثار بيشتر بازتاب دهنده انقلاب چپ گرايانه بوده و يا مضمون تغيير را در راستاي اهداف فتنه دستمايه قرار داده بودند.
نمايش هايي چون «فاوست»، «ابرهاي پشت حنجره»، «آنتيگونه»، «خانه برناردو آلبا» و يا به گونه اي ديگر «حضرت والا» و «كلاس درس» و... از اين ها كه بگذريم، شعار تئاتر براي همه است كه ديگر نخ نما و كليشه شده است. بايد پرسيد دوستان عزيز پس از اين همه سال لطف كرده و اين شعار را برايمان معني كنيد و كارهايش را برشماريد. اين گونه كه پيش مي رود، «همه» براي «تئاتر» خواهند شد نه «تئاتر» براي «همه»!
مورد ديگر تاخير در اجراها بود كه امسال از سال هاي قبل بسيار بيشتر اتفاق مي افتاد. اين نشان از عدم هماهنگي ها و برنامه ريزي هاي صحيح براي چنين جشنواره اي است. يادمان باشد دبير جشنواره از يك سال قبل معرفي مي شود و يك سال براي برنامه ريزي هايش فرصت دارد به همين دليل هيچ بهانه اي براي اين بي نظمي ها پذيرفتني نيست. به خصوص اين كه بودجه جشنواره هم افزايش يافته و ديگر نبايد مشكل مالي داشته باشند. البته اسپانسرها را هنوز به حساب نياورده ايم. بخش ديگر بر مي گردد به كارتها جشنواره، كارت هاي Vip و... حداقل بيش از 70% دست كساني است كه در سال يك بار هم آنها را در تالارهاي نمايش نمي بينيم اما در جشنواره همه با كارت هاي Vip حضور دارند از سويي منتقدان و خبرنگاران نيز كارت مخصوص دارند كه البته با آن كارت نمي توانند نمايش هاي مجموعه تئاتر شهر را ببنند اين كمي مضحك است. يعني كارت بايد همراه با ارائه بليط باشد پس ديگر چرا آن قدر هزينه مي كنيد و كارت ويژه چاپ مي نماييد خيال خود را راحت كرده و به همه بليط بدهيد. اين گونه به اين قشر توهين و اهانت هم نكرده ايد. اينكه به آنها كارت مي دهيد، اما آن ها نمي توانند كارها را ببينند آيا اهانت نيست. مبحث ديگر كاتولوگ جشنواره است معمولا كاتولوگ در روز اول و يا دوم جشنواره بين منتقدان، اهالي مطبوعات و... پخش مي شود تا از اطلاعات آن جهت كارهايشان استفاده كنند. اما كاتالوگ امسال چون شي اي گرانبها ناياب بود. و در دست عده قليلي كه اكثر هم از دوستان آقايان و يا از ما بهتران بودند. حتي در روز هشتم جشنواره هم كاتالوگ بدست خيلي ها نرسيده بود روابط عمومي جشنواره گفتند كه تنها 150 عدد كاتالوگ توزيع شده و بقيه بعد از جشنواره كم كم توزيع خواهد شد. اين ديگر از آن حرفهاست كاتالوگ پس از جشنواره به چه كار مي آيد؟! پس از جشنواره چه كسي به جا مي ماند كه بخواهيد كاتالوگ به او بدهيد. همه مي روند. از ظاهر كاتالوگ پيداست كه هزينه زيادي براي آن شده است اما در يك قطع غيراستاندارد. فنري شده با يك روكش زيباي گران قيمت. دوستان كاربرد كاتالوگ در جشنواره ها بيشتر جنبه اطلاع رساني دارد. و اين جنبه آن مهم است نه جنبه تزئيني و يا گرانقيمت بودن آن و در صبح روز اختتاميه شاهد حداقل 170جعبه ده تايي كاتالوگ بودم كه جلوي در روابط عمومي روي هم چيده شده بود. بخشي هم در داخل روابط عمومي بود داشتند آنها را به سرعت به داخل انبار انتقال مي دادند كه در جلو انظار نباشد بايد پرسيد آخر چرا اين گونه بيت المال و بودجه اندك تئاتر را هدر مي دهيد؟ اصلا چند عدد كاتالوگ چاپ كرده ايد كه حالا اين همه اضافه آمده اگر اضافه داشتيد چرا پخش نكرديد، اگر اضافه نداشتيد پس اينها چيست؟
بايد گفت ظاهرا جشنواره فجر شده است محلي براي اينكه عده اي بيكار نمانند و عده اي ديگر نيز سودي ببرند الحمداله ما كه بخيل نيستيم. بليط كه به اندازه در دست همگان نيست، مشكل كارت ها هم كه بدتر از همه، دانشجويان و هنرجويان كه همگي مقابل تئاتر شهر در پي بليطند مردم عادي هم كه به لحاظ گراني بليط نمي خرند. در واقع اگر برسند از نمايش هاي خياباني ديدن مي كنند. اين هم كه كاتالوگ ها و بولتن روزانه است بايد گفت بولتن روزانه هم قطعي استاندارد نداشت. ديگر به محتوياتش اشاره نمي كنم. مي دانيم كه در امر چاپ هر مورد چاپي اي كه خارج از قطع هاي استاندارد باشد به بالطبع بايد براي چاپش هزينه هاي بيشتري پرداخت كرد. چه اشكال دارد مثلا دوستان شفاف سازي كرده و اعلام مي كنند كه چه اندازه براي كاتالوگ و... هزينه كرده اند! يادمان باشد با درست هزينه كردن علاوه بر صرفه جويي بودجه تئاتر در جشنواره مي توانيم بولتن هاي تخصصي كه به كار اهالي تئاتر و دانشجويان مي آيد و مي توانند سطح علمي جشنواره را بالا ببرند داشته باشيم. البته اينها هم برمي گردد به انتخاب هاي درست در سطوح مختلف مديريتي و ايضا جشنواره شايد دوستان اين نمونه كاتالوگ را مثلا در جايي و يا در يكي از سفرهاي اروپايي در فستيوالي ديده اند.
مسئله ديگر طراحي پوستر جشنواره است. چند نفر از دوستان مي گفتند ما ابتدا فكر كرديم كه اين پوستر جشنواره تئاتر ماه است نه فجر!
واقعا اين پوستر در حد جشنواره فجر نبود. طرح پوستر شبيه كسوفي است كه جلوي خورشيد را گرفته، اين در حالي است كه مي دانيم انقلاب ما انفجار نور بود! راستي هزينه طراحي پوستر چقدر شده است...؟
يكي از كمبودها نبود جلسات نقد و بررسي و يا بولتن تخصصي نقد در اين دوره از جشنواره بود كه در سال هاي قبل در جشنواره فجر انجام مي پذيرفت و يكي از بخش هاي مورد استقبال تماشاكنان و اهالي تئاتر بود. با صرفه جويي در هزينه هاي بي مورد مي شد يكي از اين دو را در جشنواره داشت. اين گونه سطح علمي و كيفي جشنواره بالا رفته و به سطح مطلوب مي رسيد. خيلي از شركت كنندگان و اهالي تئاتر به دنبال بولتن تخصصي نقد مي گشتند.اما تلاش مسئول روابط عمومي تئاتر شهر و همكاران ايشان به خاطر فراهم آوردن فضايي مناسب و صميمي و كاربردي براي منتقدان، خبرنگاران، اهالي تئاتر و مراجعه كنندگان جاي تقدير و تشكر دارد. چرا كه با توجه به تراكم كاري بالا در طول جشنواره با گشاده رويي پذيراي مراجعه كنندگان و مدعوين بودند. در نهايت به دليل همه كمبودها و نارسايي ها و... كه در مجموعه تئاتر است و همگان در جريان آن هستيم پيشنهاد مي شود كه معاونت هنري به دو معاونت نمايشي و تجسمي تقسيم شود تا اين گونه معاونت ها هر كدام تمركز بيشتر و تخصصي تري بر روي مسئوليت ها و كارهايشان داشته باشند.شايد بدين صورت تئاتر بتواند راهكارهايي درست و همسو را با سياست هاي نظام مقدس ما و اعتقاد و ارزش ها و باورهاي مردم چه به لحاظ معنوي و چه تكنيكي و فني و حرفه اي دنبال كند.
در پايان اين كه، گذشته از برگزاري و اجراي نامطلوب، در مراسم اختتاميه بيست و نهمين جشنواره بين المللي تئاتر فجر، متاسفانه هيچ نشاني از ولادت پيامبر اعظم(ص) در اين برنامه ديده نشد. گويا برگزاركنندگان اين برنامه فراموش كرده بودند كه جشنشان در شب ولادت پيغمبر اسلام(ص) برگزار مي شد.

 



برترين هاي جشنواره نماز و نيايش به روايت دوربين معرفي شدند

جشنواره نماز و نيايش به روايت دوربين با معرفي نفرات برتر در سه بخش فيلم ، فيلمنامه و عكس به كار خود پايان داد.
بر اساس اين گزارش در بخش عكس، حميد رضايي از آبادان رتبه اول را كسب كرد، حجت الله عطايي از قم به مقام دوم رسيد و محمود صادقي از بوشهر رتبه سوم را به خود اختصاص داد. همچنين در اين بخش ميثم اماني از تربيت حيدريه و حسين توحيدي از بيرجند شايسته تقدير شناخته شدند. در بخش فيلمنامه چهارمين جشنواره نماز و نيايش به روايت دوربين نرگس خرقاني، حسين صفري از تهران، روح الله يار محمدي از قم و يارا بخشايش از قم تقدير شدند. در اين بخش عماد سلمانيان از آبادان جايزه بخش ويژه را به خود اختصاص داد و زينب عربي از بوشهر مقام اول، رودابه ايزدي از تهران مقام دوم و علي اصغر فاريابي از قم مقام سوم را كسب كردند. در بخش فيلمنامه و تحقيق نيز مهدي رجبي از مشهد، عباس صالح مدرسه اي از تهران و علي فرقاني از قم رتبه هاي برتر را به خود اختصاص دادند. همچنين از بخش فيلم نيز روح الله سعادتمند از قم، روح الله بهرامي از قم و رضا جمالي از اردبيل رتبه هاي برتر اين جشنواره را كسب كردند.

 



قصه هاي خدا به روايت سلحشور

مجموعه تلويزيوني «قصه هاي خدا» به تهيه كنندگي فرج الله سلحشور در حال توليد است.تاكنون تصويربرداري اپيزود «همشهري» از اين مجموعه 50قسمتي پايان يافته است. اين اپيزود به كارگرداني عطاءالله سلمانيان ساخته شده و هم اكنون در مرحله تدوين قرار دارد.
همشهري داستان راننده تاكسي اي را روايت مي كند كه با جواني تصادف مي كند و... مجموعه 50قسمتي «قصه هاي خدا» را فرج الله سلحشور به سفارش شبكه اول سيما تهيه و توليد مي كند.

 



جشنواره فيلم پليس صاحب دبيرخانه دائمي مي شود

دبيرخانه دائمي جشنواره فيلم پليس راه اندازي مي شود.
سردار بهمن كارگر معاون اجتماعي ناجا و رئيس ستاد برگزاري جشنواره فيلم پليس اظهار داشت: به منظور حفظ و استمرار و همچنين ارتباط و تماس بيشتر ميان پليس و جامعه هنري در نظر داريم تا دبيرخانه فصلي چهارمين جشنواره فيلم پليس را به دبيرخانه دائمي اين جشنواره تبديل كنيم.
وي خاطر نشان كرد: ايجاد دبيرخانه دائمي موجب خواهد شد تا جشنواره فيلم پليس با برنامه ريزي دقيق تر و در زمان آزادتري نسبت به پيگيري و تحقق اهداف خود گام بردارد. سردار كارگر با اشاره به ضرورت توجه به موضوعات اجتماعي در آثار سينمايي گفت: جشنواره فيلم پليس از دوره قبل تاكنون تلاش كرده در راستاي سياست هاي كلان ناجا مبني بر پيشگيري اجتماعي و ايجاد امنيت پايدار اجتماعي از ابراز مؤثري چون سينما در بخش هاي مختلف به نحو مطلوبي استفاده كند. چهارمين جشنواره فيلم پليس با رويكرد »پليس، سينما، پيشگيري اجتماعي« 11 تا 14 تير در تهران برگزار مي شود.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14