(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 17 اسفند 1389- شماره 19882

آثار مال حرام
جايگاه واقعي امامان معصوم
مباني الگوي مصرف
واكاوي ماهيت و چرايي ايرادهاي بني اسرائيلي
بهانه جويي، سازو كار لجبازان
ديدگاه
مراتب انگيزه هاي مخاطبان پيام دين



آثار مال حرام

قال الامام الهادي (ع): يا داود! ان الحرام لاينمي، وان نمي لايبارك له فيه؛ و ما انفقه لم يؤجر عليه، و ما خلفه كان زاده الي النار.
امام هادي (ع) فرمود: اي داود! (مال) حرام، رشد وفزوني ندارد، و اگر هم داشته باشد بركت ندارد. و آنچه ازحرام انفاق شود، پاداش ندارد، و آنچه از حرام پس از انسان باقي مي ماند، توشه آتش او خواهد بود. (1)
1- وسايل الشيعه، ج 12، ص 53

 



جايگاه واقعي امامان معصوم

صفار، با سند خود از صالح بن سعيد نقل مي كند كه گفت! خدمت امام هادي (ع) رسيدم. و عرض كردم: فدايت شوم،درهركاري درصدد خاموش كردن نور شما، و كوتاهي درحق شما هستند، تا جايي كه تو را دراين سراي زشت و بد نام كه سراي گدايان است جا داده اند.
امام فرمود: پسر سعيد! تو هم اينگونه مي انديشي؟! پس با دست خود اشاره كرد و فرمود: بنگر، من ناگاه باغ هايي شگفت انگيز، و بستان هايي زيبا ديدم كه دختراني خوشبو همچون در در در صدف، و پسران و مرغان و آهوان و نهرهاي خروشان در آنها بود، چشمم خيره شد، و ديده ام از كار افتاد و امام (ع) فرمود:هرجا باشيم اين ها براي ما آماده است، ما درسراي گدايان نيستيم.(1)
1-بحارالانوار، ج 50، ص 132

 



مباني الگوي مصرف

پرسش:
اصلاح الگوي مصرف كه پس از اجراي طرح هدفمندي يارانه ها يكي از اولويت هاي امروز جامعه ما تلقي مي شود از چه مباني فكري و اعتقادي برخوردار است؟
پاسخ:
واژه «الگو» به معناي معيار، نمونه و سرمشق است. (فرهنگ بزرگ سخن، حسن انوري، ج1، ص522)
بنابراين مقصود از «اصلاح الگوي مصرف» ارائه معيارها، بايدها و نبايدهايي است كه براي اصلاح شيوه مصرف در جامعه اسلامي، براساس مباني فكري و اعتقادي اسلام شامل، آيات قرآن، روايات و همچنين ادله عقلي مي باشد. با چنين رويكردي مباني اصلاح الگوي مصرف در دو مبنا خلاصه مي شود: 1-مباني عقلي 2-مباني نقلي
1- مباني عقلي
رفاه و توسعه اقتصادي پايدار جامعه، راهي جز اصلاح الگوي مصرف ندارد، زيرا همان طور كه اشاره شد، اگر الگوي مصرف اصلاح نشود، مصرف بي رويه، موجب تباهي منابع سرمايه گذاري و مانع مشاركت همگان در هزينه هاي عمومي و بهبود توزيع درآمد مي شود و بدون منابع سرمايه گذاري و مشاركت همگاني، پيشرفت پايدار، امكان پذير نيست. از اين رو، در روايتي از امام صادق(ع)، ميانه روي كه از لوازم اصلاح الگوي مصرف است، از سپاهيان عقل و مصرف بي رويه و اسراف از سپاهيان جهل شمرده شده است. (تحف العقول، ص 402)
همچنين در روايتي از امام علي(ع) آمده است: العقل انك تقتصد فلاتسرف. خردمندي، اين است كه: ميانه روي كني و اسراف نكني. (غررالحكم، ح 2130)
بنابراين، اگر هيچ دليل شرعي براي اثبات ضرورت اصلاح الگوي مصرف نداشته باشيم، مقتضاي عقل و تدبير براي رسيدن به پيشرفت و رفاه پايدار، وجوب اصلاح الگوي مصرف و اجتناب از مصرف بي رويه است. زيرا جامعه اي كه منابع مالي و اقتصادي خود را به صورت بهينه و در چارچوب رفتارهاي معقول اقتصادي مصرف ننمايد، هيچ گاه روي پيشرفت و تعالي را به خود نخواهد ديد و روزبه روز با استهلاك سرمايه ها و منابع مالي، روند نزولي و انحطاطي را طي خواهد كرد.
2- مباني ديني
از منظر اسلام، ضرورت اصلاح الگوي مصرف، لااقل سه مبناي محكم اعتقادي و اخلاقي دارد:
الف) اعتقاد به مالكيت خداوند متعال
باور داشتن به اين اعتقاد كه مالكيت انسان، اساساً اعتباري و در طول مالكيت حقيقي آفريدگار هستي است، مستوجب اين رفتار خواهد شد كه انسان، اجازه ندارد منابع مالي و ثروتش را هرگونه كه مي خواهد، مصرف كند، چنانكه در روايتي از امام صادق(ع) آمده است: «اموال، از آن خداست و آنها را نزد آفريدگان خويش امانت نهاده است و فرمانشان داده كه از آن، با ميانه روي بخورند و با ميانه روي بنوشند و با ميانه روي بپوشند و با ميانه روي ازدواج كنند و با ميانه روي، وسيله سواري بخرند و سوار شوند و بيش از آن را به مؤمنان نيازمند ببخشند. هر كه از اين حد (اعتدال و ميانه روي) فراتر رود، آنچه از آن مال مي خورد، حرام است و آنچه مي نوشد حرام و آنچه مي پوشد، حرام و آنچه به وسيله آن مال ازدواج مي كند، حرام و آنچه سوار مي شود، حرام است.
ب) اعتقاد به برادري ديني
از منظر قرآن، همه اهل ايمان، برادر يكديگرند. پيوند برادري اهل ايمان از نگاه روايات اسلامي، آن قدر قوي است كه آحاد جامعه، همانند اعضاي يك پيكر و يك انسانند. دركتاب الكافي، جلد2 صفحه 166 به نقل از امام صادق(ع) آمده است:
«مؤمن برادر مؤمن است و همانند يك پيكرند كه اگر عضوي از آن به درد آيد، ساير اعضايش نيز آن درد را در خود، احساس مي كنند. روح آن دو مؤمن، از يك روح است. پيوند روح مؤمن به روح خداوند، بيشتر از پيوند پرتو خورشيد به خورشيد است».
اين باور، ايجاب مي نمايد كه در جامعه اسلامي، توسعه و رفاه بايد به صورت متعادل در ميان يكايك مردم، تقسيم گردد.
ج) تلازم تكامل معنوي و كنترل لذت هاي مادي
لازمه تكامل معنوي انسان، كنترل هوي و هوس و لذت هاي مادي است كه در اين زمينه امام علي(ع) مي فرمايد: «دواءالنفس الصوم عن الهوي، والحميه عن لذات الدنيا»
«دواي نفس، باز ايستادن از هوس است، و منع نمودن از لذت هاي دنيا» (غررالحكم، ح 5153)
در مقابل كنترل هواي نفس، لذت گرايي و زياده روي در مصرف قرار دارد كه موجب انحطاط معنوي و مانع كمالات نفساني است. بر اين اساس، كنترل خواسته هاي مادي، به منظور تكامل معنوي، لازم و ضروري است.

 



واكاوي ماهيت و چرايي ايرادهاي بني اسرائيلي
بهانه جويي، سازو كار لجبازان

مراد الهامي
بهانه جويي كودكان، تجربه تلخي براي همه پدران و مادران است. گاه چنان بهانه جويي كودكان، آزار مي رساند كه تنها عاطفه والدين است كه آنان را حفظ مي كند و تا مرز جنون نمي برد.
گاه چنين رفتار بيمارگونه اي را از بزرگ ترها شاهد هستيم. بهانه جويي كه مهم ترين نشانه از بيماري لجبازي و لجاجت است، ازكساني بروز مي كند كه از تعادل شخصيتي بيرون رفته اند و ناتوان از رفتار عقلاني به دنبال توجيهات ساختگي هستند. شايد شما نيز كساني را با اين خصوصيات ديده باشيد كه هميشه دنبال بهانه جويي براي فرار از كاري يا توجيه رفتاري هستند.
از اين رو با عنوان بهانه هاي بني اسرائيلي رفتار آنان را سرزنش مي كنيد. واقعا ايرادها و بهانه جويي هاي بني اسرائيلي چيست؟ چرا لجبازان بهانه جو را به بني اسرائيل تشبيه مي كنند؟ اگر بخواهيد پاسخي براي پرسش هاي خود در زمينه لجبازي و بهانه جويي و علل و آثار آن به دست آوريد، شايد اين مطلب بتواند گوشه اي از اين حقيقت را براساس آموزه هاي وحياني قرآن براي شما روشن كند. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
بهانه جويي، عذربدتر از گناه
گاه انسان خطايي را انجام مي دهد، ولي هنگامي كه خطا و اشتباه آن آشكار شد، عذرخواهي كرده و پوزش مي طلبد. اين گونه است كه احتمال تكرار آن كاهش مي يابد يا به طور كامل از ميان مي رود. اما گاه ديده مي شود كه شخص پس از آشكارشدن خطا و اشتباه و يا حتي گناه خود، به جاي پوزش خواهي، دنبال توجيه سازي مي رود و مي كوشد با عذرتراشي از زير بار مسئوليت خطا و اشتباه خويش بگريزد. اين شيوه برخورد با خطا، بسيار خطرناك است، زيرا اگر شخص دراين كارش موفق شود، نه تنها به تكرار اشتباه و گناه خويش رو مي آورد، بلكه رفتاري گستاخانه درپيش مي گيرد و فرصت هاي شدن كمالي را ازدست مي دهد.
كساني كه درصدد توجيه اشتباهات خويش هستند، دريك فرآيندي به انسان هاي لجباز ولجوجي تبديل مي شود كه ديگر نمي توان آنان را به راه درست رهنمون ساخت و همانند درختي مي شوند كه كژ رفته و جز به قطع آن نمي توان راست كرد. درچنين شرايطي كه بهانه جويي گاه از خود گناه بدتر و زشت تر مي شود؛ زيرا فرصت اصلاح و تصحيح رفتار را از شخص مي گيرد و زمينه را براي فرو رفتن درمنجلاب گناه و بزه و ناهنجاري فراهم مي آورد.
بهانه جويي، مانع اصلي اصلاح
بنابراين،بهانه جويي به سبب اين كه فرصت اصلاح را از شخص مي گيرد، بسيارخطرناك تر از خود گناه و خطاست. درآيات قرآني از قوم بني اسرائيل بسيار گزارش شده است؛ زيرا اين قوم از جهاتي داراي برتري هاي منحصر به فردي است كه به عنوان نمونه كامل از انسان ها از سوي خداوند مورد تحليل قرارگرفته است.
به يك معنا بني اسرائيل به معناي شناخت همه انسان هاست. اينان در فراز و فرود چنان هستند كه بدترين ها و برترين ها را مي توان درآن ها يافت. بي گمان، بني اسرائيل به يك معنا، قوم برگزيده خداوند است تا روي آن همه نوع مطالعات انسان شناختي انجام شود. گزارش هاي زياد خداوند از افكار و رفتار آنان، گزارشي براي عبرت آموزي و درس گرفتن است. دربرخي از روايات معتبر از پيامبر (ص) است كه امت اسلام، طابق النعل بالنعل، همانند بني اسرائيل عمل مي كنند و گزارش هاي قرآني كه درباره آن قوم آمده است، در امت اسلام تكرار و تجربه مي شود.
به اين معنا كه امت اسلام همان افكار و رفتار را در عصر آخر زماني بازسازي مي كنند و گام در جاي گام آنان مي نهند.
يكي از ويژگي هاي بني اسرائيل لجبازي و بهانه جويي است. آنان اگر به چيزي گرايش يابند، تمام تلاش خويش را مصروف مي دارند تا به آن برسند و اگر نسبت به چيزي بيزار شوند، همه راه ها را بر آن مي بندند تا وجود و حضوري نيابد. درسوره بقره و در داستان گاو بني اسرائيل،به خوبي اين ويژگي ترسيم شده است. (بقره،آيات 67 و 71)
از ديگر نمونه هايي بهانه جويي بني اسرائيل مي توان به درخواست رؤيت خداوند از حضرت موسي (ع)، (نساء آيه 153) درخواست تنوع خوراكي ها، (بقره، آيه 61) درخواست ساختن معبودي جسماني، (اعراف، آيه 138) درخواست فرود آمدن كتاب از آسمان براي آنها (آل عمران، آيه 183) و موارد ديگر اشاره كرد كه سبب شهرت مثل معروف «بهانه هاي بني اسرائيلي» شده است.
اصولاً ايراد بني اسرائيلي احتياج به دليل و مدرك ندارد؛ زيرا اصل بر ايراد گرفتن است. ايراد بني اسرائيلي به اصطلاح ديگر، همان بهانه گيري وبهانه جويي است. كه ممكن است گاهي از حد متعارف تجاوز كرده به صورت توقع نابجا درآيد. في المثل به يك نفر نقاش دستور مي دهيد كه تابلويي از دورنماي قله دماوند براي شما ترسيم كند. نقاش بيچاره كمال ظرافت وهنرمندي را درترسيم تابلو به كارمي برد و تمام ريزه كاريها و سايه روشن ها را درتجسم قله مستور از برف و قطعات ابري كه بر بالاي آن قرار دارد، كاملا ملحوظ و منظور مي دارد، طوري كه جاي هيچ گونه ايرادي باقي نماند. ولي با اين حال، ممكن است براي اقناع طبع بهانه جوي خويش انتظار داشته باشيد كه از تماشاي آن تابلو احساس سردي و سرما كنيد! اين گونه ايرادات را درعرف و اصطلاح عامه «ايراد بني اسرائيلي» گويند كه صرفا از ذات بهانه گير مايه مي گيرد.
قوم بني اسرائيل سالهاي متمادي دراطاعت و انقياد فرعون مصر بودند و از طرف عمال فرعون همه گونه عذاب و شكنجه و قتل و غارت و ظلم و بيدادگري نسبت به آنها مي شد. حضرت موسي با شكافتن رود بزرگ نيل، آنها را از قهر وخشم آل فرعون نجات بخشيد؛ ولي اين قوم ايرادگير و بهانه جو به محض اينكه از آن مهلكه بيرون جستند، مجدداً درمقام انكار و تكذيب برآمدند و گفتند:«اي موسي، ما به تو ايمان نمي آوريم مگر آنكه قدرت خداوندي را دراين بيابان سوزان و بي آب و علف به شكل وصورت ديگري برما نشان دهي.» پس فرمان الهي برابر نازل شد كه برآن قوم سايباني كند و تمام مدتي را كه در آن بيابان به سر مي برند براي آنها غذاي مأكولي فرستاد.
پس ازچندي از موسي (ع) آب خواستند.حضرت موسي عصاي خود را به فرمان الهي به سنگي زد و از آن دوازده چشمه خارج شد كه اقوام و قبايل دوازده گانه بني اسرائيل از آن نوشيدند و سيراب شدند.
قوم بني اسرائيل به آن همه نعمت ها و مواهب الهي قناعت نورزيده، مجدداً به ايراد و اعتراض پرداختند كه: يكرنگ و يكنواخت بودن غذا با مذاق و مزاج ما سازگار نيست. ازنظر تنوع درتغذيه به طعام ديگري احتياج داريم. به خداي خودت بگو كه براي ما سبزي، خيار، سير، عدس و پياز بفرستد.
ديري نپاييد كه در ميان قوم بني اسرائيل قتلي اتفاق افتاد و هويت قاتل لوث شد. از موسي خواستند كه قاتل اصلي را پيدا كند. حضرت موسي گفت: «خداي تعالي مي فرمايد اگر گاوي را بكشيد و دم گاو را بر جسد مقتول بزنيد، مقتول به زبان مي آيد و قاتل را معرفي مي كند.»
بني اسرائيل گفتند: «از خدا سؤال كن كه چه نوع گاوي را بكشيم؟» ندا آمد آن گاو نه پير از كار رفته باشد و نه جوان كار نديده. سپس از رنگ گاو پرسيدند. جواب آمد زرد خالص باشد. چون اساس كار بني اسرائيل بر ايراد و بهانه گيري بود، مجدداً در مقام ايراد واعتراض برآمدند كه اين نام و نشاني كافي نيست و خداي تو بايد مشخصات ديگري از گاو موصوف بدهد. حضرت موسي از آن همه ايراد و بهانه خسته شده، مجدداً به كوه طور رفت، ندا آمد كه اين گاو بايد رام باشد، زميني را شيار نكرده باشد، از آن براي آبكشي به منظور كشاورزي استفاده نكرده باشند و خلاصه كاملاً بي عيب و يكرنگ باشد.
بني اسرائيل گاوي به اين نام و نشان را پس از مدتها تفحص و پرس وجو پيدا كردند و از صاحبش به قيمت گزافي خريداري كرده، ذبح نمودند و بالاخره به طريقي كه در بالا اشاره شده، هويت قاتل را كشف كردند. (بقره، آيات 67 تا 71)
آنچه گفته شد، گوشه اي از ايرادات عجيب وغريب قوم بني اسرائيل بر حقيقت و حقانيت حضرت موسي كليم الله(ع) بود كه سبب ضرب المثل «ايراد بني اسرائيلي» شد.
بهانه جويي هايي از اين دست، مانع جدي در سر راه اصلاح افكار و رفتار فرد و جامعه است. جامعه اي كه دنبال بهانه جويي باشد، هرگز از رفتار نادرست دست نمي شويد و آن را ادامه مي دهد. به عنوان نمونه اگر ملتي بهانه جو شود، يارانه به صورت نقدي در اختيار شان گذاشته شود، مي گويند اين چه شيوه تقسيم و توزيع يارانه است. مگر ما گدا هستيم؟ اين شيوه توزيع گداپروري است! و اگر به شكل غيرمستقيم توزيع شود، مي گويند اين چه شيوه اي است كه تنها يك عده از آن بهره مند مي شوند و هر كه بيش تر مصرف كرد، بيشتر از يارانه ها سود مي برد. يعني هر كه سرمايه دارتر باشد و هزينه بيشتر كند، بيشتر از منابع ملي استفاده مي كند.
اين گونه بهانه جويي ها، موجب مي شود تا انسان در مسير حقيقت قرار نگيرد و رفتارهاي نادرست و بزه و زشت خويش را اصلاح نكند.
از آيات قرآني به دست مي آيد كه بهانه جويي و لجاجت مهم ترين موانع درك حقيقت و پذيرش آن است، زيرا لجبازي و بهانه جويي سبب مي شود كه انسان ناخواسته حق را با آن كه شناخته انكار كند و حتي محسوسات و ملموسات و مشهودات را انكار نمايد و از در سفسطه درآيد و در يك فرآيندي حق ستيز شود و در باطل راسخ تر گردد!
خداوند در آيات 30 تا 44 سوره طور لجبازي و بهانه جويي را عاملي بسيار مخرب در زندگي انسان ارزيابي مي كند و مي فرمايد كه لجبازي و بهانه جويي هاي انسان گاه او را چنان از فطرت و سلامت بيرون مي برد كه محسوسات و مشهودات را انكار و تكذيب مي كند. به اين معنا كه سفيدي برف و سياهي زغال را منكر مي شود و زغال را سفيد و برف را سياه مي بيند. اين گونه است كه عينك بهانه جويي و لجبازي همه چيز خوب و زيبا را درنظرش بد و زشت جلوه مي دهدو هر زشت و بدي براي او زيبا و خوب مي شود.
البته پرسش گري وجست وجو براي رسيدن به پاسخي كامل و تمام، امري بسيار پسنديده است و اگر كسي بخواهد ازطريق پرسش هاي بيشتر به حقيقت برسد به گونه اي كه خدشه ناپـذير باشد، اين امري بسيار پسنديده است؛زيرا برخي از پاسخ ها اقناعي است و اين گونه پاسخ ها نمي تواند ذهن و فكر افراد نخبه حقيقت جو را سيراب نمايد. پس منظور از بهانه جويي و لجاجت اين نيست كه انسان براي كشف حقيقت پافشاري نكند و يا پي درپي سؤال مطرح ننمايد، زيرا سؤال كليد اصلي كشف حقايق است، بلكه منظور ما اين است كه پس از آشكار شدن حق، باز هم برسخن باطل يا عمل نادرست خود پاي بفشارد و يا با تشبث به بهانه ها و عذرهاي واهي و سخنان دور از منطق از پذيرش حق سرباز زند.
اين صفت رذيله ممكن است به صورت خصوصي در فرد يا افرادي ظاهر شود، يا به صورت عام مبدل به خلق و خوي يك ملت گردد و مانند بني اسرائيل، براي فرار از كار خير و خوب و پذيرش افكار و رفتارهاي درست و صحيح، ايرادهاي بني اسرائيلي بگيرد. چنان كه گفته شد تاريخ نشان مي دهد درميان اقوام پيشين، بني اسرائيل بيش از همه لجوج و بهانه جو و ايرادگير بودند و به همين دليل آيات بسياري از قرآن از لجاجت آنها سخن مي گويد.
بهانه جويي، فرار از مسئوليت و پيامدهاي آن
برخي از انسانها بهانه جويي را سازوكاري براي فرار از مسئوليت قرارمي دهند. اينان براي اين كه از زير بار مسئوليتي شانه خالي كنند يا از مسئوليت اعمال زشتي كه مرتكب شده اند، رهايي يابند، بهانه جويي را پيشه خود مي كنند.
خداوند درآياتي گزارش مي كند كه بني اسرائيل براي فرار از همراهي با حضرت موسي (ع) پشت سر هم بهانه تراشي مي كردند. گاه با اشاره به وضعيت خود در سرزمين مصر او را سرزنش مي كردند كه چرا آنان را به سوي فلسطين آورده است و گاه ديگر، او را سرزنش مي كردند كه ما اهل جنگ نيستيم و خودت با خدايت برو و با كنعانيان ساكن فلسطين بجنگ و آنان را از سرزمين قدس بيرون كن.
اين گونه بهانه جويي ها به اشكال مختلف دردوره هاي تاريخي ديگر نيز رخ داد. در دوره پيامبر (ص) قوم ايرادگير و بهانه تراشي دراسلام پديد آمدند كه همين شيوه را درپيش گرفتند. آنان نيز به پيامبر (ص) مي گفتند كه الان تابستان است و هوا گرم مي باشد و ما نمي توانيم درجنگ شما را همراهي كنيم و وقتي زمستان مي رسيد بهانه هاي ديگري مي تراشيدند تا از حضور درجنگ خودداري كنند. گاه از اين كه در روم زنان زيبايي است كه قلب هاي ايشان را مي لرزاند و از قدرت كارزار ايشان مي كاهد، سخن مي گفتند و گاه ديگر از كمبود اسباب و سلاح جنگي و تداركات و امكانات نبرد سخن به ميان مي آوردند و گاه ديگر، از اين كه زن و بچه ايشان بي سرپرست مي ماند ناله مي كردند و بهانه ها مي تراشيدند.
بهانه جويي باديه نشينان از تخلف درجهاد و همراهي با پيامبر(ص) يكي از نمونه هاي تاريخي است كه خداوند درآيه 11 سوره فتح آن را گزارش كرده است. دراين بهانه تراشي به مشكلات مالي و اهل و اولاد اشاره شده است تا اين گونه از بار مسئوليت فرار كنند. خداوند درآيات بسيار ازجمله آيات 42 و 62 و 64 و 94 سوره توبه و 62 سوره نساء و 12 و 13 سوره احزاب از مسئوليت گريزي منافقان خبر مي دهد كه با سازوكار بهانه تراشي انجام مي شود.
درهنگام انتخاب جانشين پيامبر (ص) نيز چندين ايراد بني اسرائيل مطرح كردند كه از آن جمله جواني اميرمومنان علي (ع) و شوخ طبعي اوست كه با سياستمداري نمي سازد.
به هرحال، بهانه جويي براي فرار از مسئوليت يكي از كارهايي است كه لجبازان و كافران و منافقان درپيش مي گرفتند و اين گونه اصلاح خود و جامعه را با تاخير مواجه مي ساختند و يا تباهي را براي خود و جامعه رقم مي زدند.
البته بهانه تراشي تنها اختصاص به فرار از مسئوليت و انجام كاري ندارد،بلكه گاه بهانه تراشي انجام مي شود تا از تبعات وپيامدهاي خطا و گناه و بزهي بگريزند. خداوند درآياتي از جمله 13 تا 15 سوره قيامت گزارش مي كند كه انسان ها براي فرار از تبعات گناهاني كه دردنيا مرتكب شده اند، بهانه تراشي روي مي آورند، ولي اين بهانه تراشي ها و به بهانه جويي ها ديگر اثر و كاركردي ندارد.
برخي انسانها درلجاجت و لجبازي آن چنان پيش مي روند كه ديگر نيازي براي بهانه تراشي نمي بينند. اين افراد لجباز به رغم آگاهي كامل از نتايج بد و شوم كارشان، بر آن پافشاري مي كنند و به صراحت زير هر حقي را مي زنند و چنان كه گفته شد حتي محسوسات و مشهودات را همانند سوفسطائيان انكار مي كنند. خداوند در آياتي از جمله آيات، 30 تا 47 سوره طور اين گونه افراد بيمار را معرفي مي كند. بيماري ايشان بيماري بسيار خطرناكي است كه قلب و قوه ادراكي را دريك فرآيندي از كار مي اندازد و ديگرحقيقت را نمي شناسد تا آن را بپذيرد. (حجر، آيات 2 تا 15 و آيات ديگر)
بسياري از پرسش هاي بهانه جويان، ريشه در همين مشكل ناتواني از شناخت حقيقت دارد. اين گونه است كه هر پاسخي هرچند منطقي و بلكه شهودي چون شق القمركردن (قمر، آيات 1 تا 6) و اظهار حقيقت چون خورشيد درهنگام روز هيچ تاثيري درايشان ندارد و همواره از در انكار وارد مي شوند و پاي بند چيزي نمي شوند. (ملك، آيات 21 تا 27) از آيات قرآني برمي آيد كه لجاجت و لجبازي و آثاري چون بهانه تراشي و عذرتراشي و توجيهات و يا ايرادات بني اسرائيلي، يكي از مهم ترين مشكلات انسان ها و جوامع درشناخت حق و اصلاح امور خود است. بنابراين لازم است براي رهايي از اين بيماري تلاش كرد و اجازه نداد تا شخص يا جامعه گرفتار لجاجت شوند و برآن خو بگيرند؛ زيرا خوگرفتن برلجبازي از مهم ترين موانع ايمان(سوره بقره، آيات 6 و 7) و موجب كوري باطني(انعام، آيات 25 و 26)، عدم تنبه و بيداري (مومنون، آيات 73 تا 76)، خسران واقعي (نحل، آيات 104تا 109)،انكار حقايق (حجر، آيات 2 تا 15) مجادله وجدال باطل (انعام، آيه 25) محروميت از نجات (آل عمران، آيات 86 تا 91) و محروميت از هدايت (نحل، آيات 106 و 107) مي شود.

 



ديدگاه

استقلال روحانيت و حوزه هاي علميه
آيت اله مكارم شيرازي:
درست است كه دولت و حكومت ما اسلامي و مقدس است، اما به هيچ عنوان نبايد حوزه به دولت و حكومت وابسته باشد و اين چيزي است كه امام خميني(ره) و رهبري بارها روي آن تأكيد فرمودند.
... هوشيار باشيم؛ چرا كه ممكن است كساني بخواهند به طرق مختلف براي حوزه هاي علميه و روحانيت وابستگي ايجاد كنند.
... استقلال روحانيت و حوزه هاي علميه هميشه مايه افتخار بوده و خواهد بود؛ از اين رو بايد از اين سرمايه بسيار مهم حفاظت كنيم.
ضرورت وحدت و راهكار تحقق آن
كساني كه قلم به دست دارند، يا تريبون در اختيارشان است، مراعات اين مسايل را بكنند و به خود اجازه ندهند به بهانه افشاگري و روشنگري سخن چيني، تهمت و غيبت و مانند آن در جامعه صورت بگيرد، چرا كه ما امروز بيش از هر زمان ديگر بيشتر به اتحاد نياز داريم...
براي رسيدن به وحدت بايد مسايل شرعي را رعايت كنيم و به بهانه افشاگري به همديگر وصله نچسبانيم و تندروي و سخن چيني انجام ندهيم؛ اگر به اين موارد عمل كنيم وحدت منسجم مي شود و خداوند رحمتش را نيز شامل حال ما مي كند.(1)
مديريت و كنترل انديشه و انگيزه
آيت اله جوادي آملي:
وهم و خيال ما در بخش انديشه و همچنين شهوت و غضب ما در بخش انگيزه همانند آب و آتش هستند كه اگر اينها را عقل مديريت كند در جاي خودشان كاربري دارند و نافع هستند.
... موجود حقيقي تكويني را نمي شود به امور اعتباري كامل كرد و اخلاق كه مكمل انسان است بايد به حقائق تكيه كند.
... براساس آيات قرآن كريم، خداي سبحان قواي دروني ما را به عنوان نعمت و عطيه آفريد و بايد حداكثر بهره صحيح را از اين نعمت ها برد و آنها را مديريت كرد.(2)
لزوم آشنا ساختن دنيا به مكتب غني اهل بيت(ع)
آيت اله صافي گلپايگاني:
سرمايه هايي كه ما به واسطه مكتب غني اهل بيت(ع) در اختيار داريم را بايد به سمع و نظر دنيا برسانيم... با امكاناتي كه در زمان ما وجود دارد، مي توانيم بيش از پيش دنيا را متوجه فقه اهل بيت(ع) و معارف ناب آن كنيم.(3)
محيط كسب جولانگاه شيطان براي تحريك
آيت اله شيخ مجتبي تهراني:
به تعبيري كه در روايات است، در محل كسب كه جايي است كه انسان پول درمي آورد، عوامل شيطاني براي تحريك ابعاد شيطاني انسان فراهم است؛ حواست را بايد در اين محيط جمع كني! من به كسب كاري ندارم، در مورد محيط كسب بحث مي كنم.
ما در باب محيط كسب، روايات متعدده داريم. به عنوان نمونه روايتي است از پيغمبر كه فرمودند: «قال رسول الله: شر بقاع الارض الاسواق» شرترين جا در ميان قطعه هاي زمين، مركزي است كه مي خواهي با مسائل مادي روبه رو شوي و مال به دست بياوري، «و هي ميدان ابليس» و اين قطعه جولان گاه شيطان است.(4)
لزوم همدلي و باورپذيري تحول در علوم انساني
آيت اله مصباح يزدي:
اگر همه مسئولين و فرهيختگان جامعه درخصوص تحول در عرصه علوم انساني، همدلي نداشته باشند، مشكل موجود حل نمي شود؛ زيرا تنها با تحقيق كتابخانه اي نمي توان تحول ايجاد كرد... يكي از واجبات اين است كه لزوم تحول را به مسئولان بقبولانيم و از سوي ديگر نيروهاي توانمند حوزوي آگاه و متخصص در عرصه هاي روانشناسي و جامعه شناسي اسلامي و... تربيت كنيم تا در دانشگاه ها حضور يابند، زيرا تا استاد لزوم تحول را باور نكند، تحول در دانشگاه و علوم انساني امكان پذير نيست.(5)
مسئوليت سنگين روحانيت و حوزه ها
قبل از پيروزي انقلاب، بسياري از طلاب فكر مي كردند كه كاري غير از روضه خواني و... ندارند و اثر آن ها نهايت در همين حد است، اما وقتي به بركت راهنمايي هاي امام خميني(ره) حوزه هاي علميه متحول شد، احساسي در بدنه حوزه به وجود آمد كه وظايفي بسيار مهم تر داشته و جامعه نيازمندي بيشتري به حوزه دارد.
... آن زماني كه انقلاب اسلامي ايران پيروز شد، بنده فكر مي كردم كه مسئوليت روحانيت 50 برابر شد، اما اكنون بايد پرسيد كه كدام امور مملكتي است كه كارش بدون حضور روحانيت انجام مي شود؟
... امروز نياز به حضور روحانيت در همه ارگان هاي دولتي و ملي حاصل شده است و معناي اين مهم آن است كه ما به عنوان روحانيت علاوه بر تكاليف هميشگي خود، چندين تكليف ديگر نيز پيدا كرده ايم كه بايد نسبت به آن ها اقدام كرده و پاسخ گو باشيم.(6)
صيانت از تنها نظام مبتني بر اسلام و قرآن
آيت اله سبحاني:
ما بايد با چنگ و دندان از نظام اسلامي محافظت كنيم؛ چرا كه اين نظام، تنها نظامي است كه براساس اسلام و قرآن شكل گرفته است و همه اين فتنه ها به خاطر اين است كه دشمن نمي خواهد نظام ما الگو باشد و به جاهاي ديگر سرايت كند؛ بنابراين هر حركتي كه به ضرر نظام باشد و موجب تضعيف رهبري شود، مسلما حرام است و بايد با آن برخورد كرد.(7)
رسالت عظيم حوزه هاي علميه در تبيين ابعاد مكتب اهل بيت(ع)
آيت اله هاشمي شاهرودي:
فرهنگ ظلم ستيزي برگرفته از اسلام ناب، كه توسط امام خميني(ره) به جهان عرضه شد، به سرعت درحال گسترش است و به همين دليل در آينده اي كه دور نخواهد بود، نيازمند ارائه ساير ابعاد مكتب اهل بيت(ع) و تشريح ارزش هاي انقلاب اسلامي خود هستيم.
... با توجه به عطش جهانيان براي دريافت حقيقت، حوزه هاي علميه رسالت عظيمي دارند و انتظار اين است كه با جديت بيشتري در جهت رفع اين عطش جهاني اقدام كنند.(8)
شناخت مسائل روز و سياست و ارائه راهكارها
آيت اله نوري همداني:
حوزه هاي علميه به دليل اين كه يكي از عوامل اصلي به وجود آورنده انقلاب هستند، بايد در سياست اظهارنظر كنند.
... بايد در حوزه، همان گونه كه رهبري گفتند، مسائل روز را بشناسيم و نسبت به برطرف كردن مشكلات اقدام كنيم.(9)
قرآن و علوم اهل بيت تنها منبع سعادت
حجت الاسلام قرائتي:
قرآن معجزه پيامبر اكرم(ص) و كتاب جامعي است كه به همه موارد زندگي پرداخته است، براين اساس ما بايد توجه ويژه اي به قرائت و درك مفاهيم و عملي كردن دستورات آن داشته باشيم.
... امروز برخي علوم غيرمفيد به مردم عرضه مي شود كه نياز زيادي به آن نداريم و بنابراين بايد مسايلي براي مردم بيان شود كه نياز روز است.
... طلاب بايد قدر تمام لحظه هاي خود را دانسته و از آن به نحو احسن در راه مطالعه علوم اهل بيت(ع) و نشر آن بهره بگيرند و بدانند كه در مسير ترويج احكام الهي و دستيابي به كمال و سعادت هيچ منبعي بهتر از قرآن و علوم اهل بيت(ع) نيست.(10)
تلازم فضل و شعور ديني (مخاطب شناسي)
دكتر حسن رحيم پور ازغدي:
يك مبلغ بايد به گونه اي تبليغ كند كه همه شرايط و ظرفيت را در بيان آموزه هاي ديني براي مخاطب بسنجد؛ از اين رو تنها فضل ديني كافي نيست، بلكه بايد شعور ديني هم داشت.(11)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- خبرگزاري حوزه، 4/12/89
2- سايت معظم له، 5/12/89
3- خبرگزاري حوزه، 3/12/89
4- سايت معظم له (محيط كار، جلسه دوم)
5- خبرگزاري حوزه، 5/12/89
6- همان
7- همان، 1/12/89
8- همان، 3/12/89
9- همان، 4/12/89
10- خبرگزاري فارس، 7/12/89
11- خبرگزاري حوزه، 5/12/89

 



مراتب انگيزه هاي مخاطبان پيام دين

اسماعيل نجفي
وقتي اعضاي يك خانواده در برابر تلويزيون قرار مي گيرند، واكنشي متفاوت و متضاد دربرابر پخش مستقيم يك بازي حساس فوتبال از خود نشان مي دهند. دست كم مي توان چهارنوع واكنش را شناسايي كرد. يكي ازاعضا ممكن است به شدت نسبت به آن واكنش نشان دهد و بخواهد برنامه اي ديگر غير از فوتبال را تماشا كند.
نفر دوم، به تماشاي فوتبال مي نشيند و از آن لذت مي برد، ولي به تكنيك ها و روش هايي كه در فوتبال به كار گرفته مي شود، اصلا توجه ندارد و تنها مي خواهد وقتش را پركند و سرگرم شود و تفريحي داشته باشد.
نفرسوم، از تماشاي فوتبال لذت مي برد و به تكنيك هاي آن هم توجه دارد، ولي بر اين باور است كه كلاس تكنيك هاي آنان بسيار فراتر از آن است كه بتوان آموزش ديد و انجام داد.
نفر چهارم، نه تنها از تماشاي فوتبال لذت مي برد و به تكنيك هاي آن توجه دارد، بلكه چنان به آن تكنيك هاي اعمال شده دربازي مي نگرد كه از آن درس بگيرد و درمدرسه آن را به كار برد.
رستگاران قرآني
كساني كه با پيام دين مواجه مي شوند، از نظر سطوح انگيزه اي به اين چهار دسته تقسيم مي شوند.
برخي اصولاً با هر آن چه نام دين دارد، مخالفت مي ورزند و راه هاي شنيدن و گوش دادن برپيام هاي دين را مي گيرند و در مقام انكار بر مي آيند. اين دسته كافراني هستند كه اصولاً دين ستيزي بدون هيچ دليل و انگيزه اي منطقي و عقلاني در آنان، اصل عمل وحركت است.
دسته دوم كساني هستند كه به ظواهر ديني چون مراسم عاشورايي و تسبيح و زيارت و مانند آن كه هزينه اي هم ندارد و به زندگي آنان خللي وارد نمي سازد وحتي آنان را سرگرم و اوقات فراغت شان را پر مي كند، مي نگرند و زيارت براي ايشان چيزي جز مفهوم سياحت را ندارد.
دسته سوم، كساني هستند كه دين را دوست دارند، ولي وقتي به الگوها و اسوه هاي آن مي نگرند، با يك جداسازي منطقي آنان را از دايره توان و هدف خويش خارج مي كنند و مي گويند: فاطمه فاطمه است وعلي علي است ما را چه رسد به اينان. بنابراين، آنان را نه تنها بشري همانند خود نمي دانند كه متاله و خدايي شده اند، بلكه معجزه و استثناهايي مي شمارند كه از بالا انتخاب شده اند و از دايره اسوه والگو خارج مي شوند.
دسته چهارم براين باورند كه سبك زندگي آنان همان سبكي است كه به عنوان اسوه و الگو معرفي شده است. (احزاب ، آيه 21) بنابراين، نه تنها به همه جزئيات زندگي و سنت و سيره و آموزه هاي گفتاري و رفتاري و تقريري آنان توجه دارند، بلكه مي كوشند تا آن ها را به عينه در زندگي خويش به كارگيرند.
به نظر مي رسد كه از نظر قرآن تنها اين دسته چهارم هستند كه رستگار مي شوند و به سبب انگيزه قوي مي توانند خدايي و متاله شده و از سبك زندگي رهبراني چون رسول الله و امامان (ع) سود برند. اميد آنكه با اين انگيزه، درد دين داشته باشيم نه مانند سه گروه نخست كه يا گمراهند يا مغضوب و يا از دايره هدايت و صراط مستقيم الهي دورند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14