(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 22 اسفند 1389- شماره 19886

جايگاه شب زنده داري
مبارزه بي ثمر با قرآن
مديريت درآمدها
تپش قلم
تحليل امام حسن عسكري(ع) از مقام انسانيت فاصله تا خدايي شدن
در گراميداشت هشتم ربيع الثاني سالروز ولادت يازدهمين مشعل هدايت
مسئوليت سنگين مومنان و دولت اسلامي



جايگاه شب زنده داري

قال الامام العسكري(ع): ان الوصول الي الله سفر لايدرك الابامتطاء الليل.
امام حسن عسكري(ع) فرمود: وصال خداوند سفري است كه جز با مركب شب زنده داري به دست نمي آيد. (1)

1-بحارالانوار، ج 78، ص 379

 



مبارزه بي ثمر با قرآن

ابن ابي العوجا، مردي ملحد و بي دين بود. ولي در سخنوري مهارت داشت. با چند نفر از همفكرانش در مكه اجتماع كردند. چهار نفر بودند و با هم پيمان بستند كه تا يك سال وقت معين مي كنيم، برويم و مانند قرآن چيزي درست كنيم و بياوريم. يك سال بعد در همين جا حاضر شويم و آورده هاي خود را بخوانيم. بعد از يك سال آمدند و در همان جا اجتماع كردند و ساخته هاي خود را براي هم خواندند. يكي گفت: من وقتي به اين آيه رسيدم، ديدم نمي توانم با قرآن مبارزه كنم. خود را در زمين ديدم و آن را در آسمان. «و قيل يا ارض ابلعي ماءك و يا سماء اقلعي و غيض الماء و قضي الامر و استوت علي الجودي و قيل بعدا للقوم الظالمين» (هود:44) هرچه خواستم مانند اين آيه حداقل از الفاظش بياورم ديدم نمي توانم. دست برداشتم و خود را عاجز ديدم. ديگري گفت: من هم به اين آيه در سوره يوسف رسيدم «فلما استيأسوا منه خلصوانجيا» (يوسف-80) ديدم نمي توانم وارد اين ميدان شوم. من هم دست برداشتم. هر يك چيزي مي گفتند: در همين اثنا، امام صادق(ع) عبورشان به اين جمع افتاد. توقفي كرد و نگاهي به آن جمع انداخت و فرمود: «قل لئن اجتمعت الانس و الجن علي ان ياتوا بمثل هذا القرآن لا ياتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهيرا» (اسراء-88)
اينها به هم نگاه كردند و گفتند: عجب! از كار ما آگاه بوده و از فكر ما خبر مي دهد كه ما چه مي خواستيم بكنيم و جواب ما را نيز از خود قرآن داد كه اگر جن و انس با هم جمع شوند، نخواهند توانست مانند آن را بياورند1.

1-صفير هدايت، انفال23، آيه الله ضياءآبادي

 



مديريت درآمدها

پرسش:
يك فرد مسلمان بر اساس آموزه هاي ديني چگونه بايد ثروت و درآمدهاي خود را مديريت و هزينه كند تا خداي ناكرده دچار فقر و تنگدستي و يا اسراف و تبذير نگردد؟
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به اين سؤال ضمن تاكيد بر اين نكته كه بر اساس نصوص ديني عقل معاش يكي از كل كمالات انسان به حساب آمده، به سه مورد از محورهاي مديريت درآمدهاي يك فرد مسلمان شامل: 1-نيازهاي شخصي 2-گشاده دستي براي خانواده 3-پس انداز اشاره كرديم.
اينك در بخش پاياني دنباله مطلب را پي مي گيريم.
4- سرمايه گذاري در توليد و تجارت
نكته اساسي و قابل توجه، اين است كه، توصيه روايات در تخصيص بخشي از درآمد به پس انداز اين نيست كه پول، به صورت نقدي پس انداز شود، بلكه با تاييد به اصلاح و ساماندهي مال و بهره وري از آن، مردم به سرمايه گذاري در زمينه هاي مختلف توليدي و تجاري، تشويق شده اند، تا آنجا كه ساماندهي ثروت، بخشي از ايمان شمرده شده است.
قال الصادق (ع): «اصلاح المال من الايمان» نگاهداري نيكو از مال نشانه ايمان است. (وسايل الشيعه، ج 12، ص 40)
5- مشاركت اجتماعي
يكي از موارد تخصيص درآمد كه در قرآن و احاديث اسلامي بر آن تاكيد شده هزينه كردن در راه خداوند متعال است. اقدام اين افراد از نظر اسلام آنقدر اهميت دارد كه در قرآن در رديف ايمان آورندگان به غيب و نمازگزاران، شمرده شده است. (پرهيزگاران اينانند) كساني كه به غيب ايمان دارند و نماز را برپا مي كنند و از آنچه روزي شان كرديم، انفاق مي كنند. (بقره - 3)
در روايات اسلامي، مكرر تاكيد شده كه اين بخش از هزينه ها، در واقع، موجب باقي ماندن مال و ذخيره سازي آن براي جهان پس از مرگ است. در روايتي آمده است كه گوسفندي را در خانه پيامبر (ص) ذبح كردند و گوشت آن را به ديگران دادند. پيامبر اعظم (ص) از عايشه پرسيد: «چيزي از آن باقي مانده است؟» وي پاسخ داد: چيزي جز كتف (سردست) آن باقي نمانده است. پيامبر گرامي (ص) فرمود: بقي كلها غير كتفها (كنزالعمال، ج 6، ص 381). اين روايت به اين نكته اشاره دارد كه آنچه براي خداوند به ديگران داده شده، براي جهان پس از مرگ باقي مي ماند و آنچه در راه مصارف شخصي هزينه شده، فاني مي گردد. خداي متعال، وعده داده است كه پاداش آنچه را انسان براي خداوند هزينه كرده، به مراتب بيشتر از آنچه هزينه كرده در زندگي ابدي به او باز مي گرداند. «مثل (صدقات) كساني كه اموال خود را در راه خدا انفاق مي كنند، همانند دانه اي است كه هفت خوشه بروياند كه در هر خوشه اي، صددانه باشد، و خداوند براي هركس كه بخواهد (آن را) چند برابر مي كند، و خداوند، گشايشگر داناست. (بقره -261)
اما از آنجا كه خداوند متعال، بي نياز مطلق است، هزينه كردن در راه خدا در واقع، به معناي هزينه كردن در جهت منافع ديگران و مشاركت در خدمات اجتماعي براي جلب رضاي حق تعالي است. بنابر اين، مقتضاي آيات و روايات «اصلاح الگوي مصرف» اين است كه شخص مسلمان، در صورت امكان بايد در آمد خود را به سه بخش تقسيم كند! بخشي را صرف نيازهاي شخصي و رفاه خانواده خود كند، بخشي را به پس انداز اختصاص دهد، آن هم پس اندازها در جهت سرمايه گذاري توليدي و تجاري، و بخشي را صرف كمك به نيازمندان و خدمات اجتماعي نمايد.

 



تپش قلم

عباسعلي كامرانيان
& سنگي كه طاقت ضربه هاي شيشه را ندارد، تنديس زيبايي و عروس نگين هاي زرين نمي شود، خسته نشو كه انسان برترين موجود مخلوق است و بار امانت را به كمال به مقصد برسان!
¤ ¤ ¤
& از تحفه نفس اماره حذر كن تا از سوزش ابدي، در امان بماني.
¤ ¤ ¤
& «شبهه علمي» اگر در دستان كساني قرار گيرد كه گرفتار «شهوت عملي» هستند، درد عوام بي درمان مي شود!
¤ ¤ ¤
& هر كس به هر عنواني از «شوكت كسرايي» دفاع نمايد، انسانيت خويش را قرباني و انسانها را در دام ديو و دد مي كشاند!
¤ ¤ ¤
& «ادب ارائه» اگر براي همه خوب باشد، براي بزرگان و هنرمندان «واجب عيني» است.
¤ ¤ ¤
& معاصران هر بزرگي، بخشي از سخنان و ايده هاي او را درك مي كنند، بقيه انديشه هاي او، سهم فحول آينده است!
¤ ¤ ¤
& هر اثر يك هنرمند، يك قطره از روح اوست.
¤ ¤ ¤
& هر هنرمندي فارغ از مشكلات اصلي مردم، تنديس سازي و مصورنمايي كند، پابوس مترفين مي شود.
¤ ¤ ¤
& يكي از ويژگي هاي منحصر بفرد هنرمند متعهد و مخلص آن است كه هميشه يك سر اضافي براي دادن در راه عقيده دارد!
¤ ¤ ¤
& تا مي شود بايد با همسر نامناسب ساخت زيرا هيچ كس به اندازه او نمي تواند مزه دنيا را در كام جان انسان تلخ نمايد!
¤ ¤ ¤
& مشكلات زندگي يا راه حل دارد يا فعلا ندارد، اگر راه حل دارد بكوش وگرنه، نخروش!

 



تحليل امام حسن عسكري(ع) از مقام انسانيت فاصله تا خدايي شدن
در گراميداشت هشتم ربيع الثاني سالروز ولادت يازدهمين مشعل هدايت

خليل منصوري
وقتي بشري به بشر ديگر مي نگرد، نمي تواند قضاوت درستي از حقيقت او ارائه دهد؛ چرا كه به ظاهر گوشت و پوست و استخواني بيش نيست. همين ظاهر گول زننده بشر بود كه ابليس را فريفت و به ادعاي اين كه عنصر وجودي اش از آتش پاك و روشن است و بر عنصر تيره، بدبو و لجن گل و خاك برتري دارد، فرمان الهي را در سجده به آدم(ع) نپذيرفت.
اما اگر ديده بصيرت بين و تند و تيزي داشت مي توانست حقيقت انسان را ببيند آن گاه اين گونه گستاخانه به انكار مقام آدميت نمي پرداخت و اطاعت و پيروي از انسان را مي پذيرفت تا به كمال بايسته و شايسته خويش دست يابد، چراكه در اين عنصر تيره و سياه و متعفن خاك و گل و اين كالبد جسماني، روح الهي دميده شده است كه همه اسماي كمالي الهي را حامل است. از اين رو انسان قابليت آن را يافته تا در مقام خلافت الهي مظهر ربوبيت خداوندي شود و همه هستي را به بايسته ها و شايسته هاي لازم برساند. مقام پروردگاري انسان، مقامي نيست كه به سادگي به دست آمده باشد. تنها كساني به اين مقام مي رسند و به عنوان ربانيون از آنان ياد مي شود كه مسير درست كمالي را در راه راست ولايت و اطاعت بپيمايند و از طريقت عبوديت به دروازه الوهيت درآيند و متاله شده و در مقام مظهريت ربوبيت نشينند.
امام حسن عسكري(ع) همانند ديگر انوار حقيقت انسان كامل، متاله و رباني، اين راه راست را به انسان مي آموزد و مي كوشد تا حقيقت خدايي شدن و راه آن را نشان دهد نويسنده در اين مطلب بر آن است تا راه رفته اين امام همام و رباني را چنان كه خود توصيف و تبيين كرده روشن نمايد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
¤ ¤ ¤
از خاك تا افلاك
حقيقت انسان، چنان ناشناخته و پيچيده است كه حتي فرشتگان مقرب و عالين خداوند نتوانستند او را به درستي چنان كه هست بشناسند. هر چند كه در هنگام آفرينش انسان در ملأ اعلي، همه فرشتگان و حتي برخي از جنيان مقرب نيز در مقام قدس حضور داشتند، ولي از سكوت فرشتگان مقرب و آسماني برمي آيد كه ايشان نيز از حقيقت انسان چنان كه بايد، آگاهي و علم نداشتند.
هنگامي كه برخي از فرشتگان از خلافت آدم(ع) بر زمين آگاه شدند، به عناصر تشكيل دهنده انسان اشاره كرده و آن را مايه هلاكت زميني ها و موجودات دنيا دانستند؛ چرا كه طبيعتي چنين جز خونريزي و فساد در زمين نمي تواند كاري را انجام دهد. اين فرشتگان هر چند طيف گسترده اي از رتبه ها و مقامات وجودي را دارا بودند، ولي تحليل آنان از حقيقت انسان نشان مي دهد كه درك درستي از حقيقت او نداشته اند.
مخالفت علني ابليس از جنيان كه در ميان فرشتگان در مقام قدس قرار گرفته بود، به خوبي نشان مي دهد كه حقيقت انسان بر اين گروه حاضر در ملأاعلي پوشيده بود. لذا به شدت با خلافت انسان مخالفت مي ورزند و ابليس كه از مقربان درگاه الهي است، با اشاره به عنصر برتر آتش و روشنايي و پاكي آن، خود را نامزد خلافت الهي و مقام مظهريت در ربوبيت و پروردگاري خداوندي معرفي مي كند؛ چرا كه آفرينش انسان از گل بدبو و لزج و تيره و عنصر پست خاك مي باشد و در دنيا نمي توان عناصري را پست تر از عناصر تركيب دهنده انسان يافت. پس اگر در ميان موجودات زميني و مادي كسي قابليت خلافت و ربوبيت داشته باشد، جنياني هستند كه از عنصر شريف و پاك و روشن انرژي و آتش ساخته شده اند و در اين ميان ابليس به سبب حضور در مقام قدس و داشتن مقامات بلند وجودي بهترين نامزد براي اين پست و مقام خلافت است؛ چرا كه وي در مدت عمرش چنان در عبوديت الهي كوشيد كه در ميان فرشتگان مقرب و كروبي جا گرفت. به اين معنا كه كنه عبوديت خويش را در نوعي ربوبيت به تصوير نشسته بود. (ص، آيات 74 به بعد و نيز بقره، آيات 30 تا 37 و آيات ديگر قرآن)
اما فرشتگان و ابليس درنيافتند كه حقيقت وجودي انسان، عوامل ديگري است كه حتي عنصر پست خاك، خود يكي از عوامل تعيين كننده آن است. به اين معنا كه عناصر تعيين كننده در خلافت انسان، روح خاص الهي است كه حامل تمامي اسماي الهي و صفات خداوند مي باشد و ديگر آن كه اين عنصر در پست ترين عناصر قرار داده شده تا به سبب قابليت شديد انفعالي بتواند مسير از خاك تا افلاك و عرش را به درستي بپيمايد و بتواند همه عناصر را ربوبيت كرده و آنان را به كمال بايسته و شايسته خودشان برساند.
از اين رو خداوند از ظرفيت و سعه وجودي بي مانند و بي نظير بشر سخن مي گويد و مي فرمايد: «لم يسعني أرضي و لا سمائي و وسعني قلب عبدي المؤمن اللين الوادع؛ زمين و آسمانم گنجايش مرا ندارد، بلكه دل بنده مؤمن من گنجايش مرا دارد.» (احياء علوم الدين، الغزالي، ج 3، ص 16)
اين ظرفيت براي حضرت آدم(ع) و فرزندانش از زن و مرد فراهم است و انسان ها تنها بايد در يك فرآيندي كه در فرهنگ و ادبيات قرآني از آن به هدايت الهي، صراط مستقيم عبوديت و مانند آن ياد شده، به فعليت و كمال مطلق برسند. از اين رو امام صادق(ع) مي فرمايد: العبوديه جوهره كنهها الربوبيه ؛ عبوديت گوهري است كه كنه و باطن آن ربوبيت است. بنابراين، انسان با عبوديت، همه اسماي سرشته در ذات خويش را فعليت مي بخشد و در مقام مظهر ربوبيت الهي مي نشيند و بر كائنات خلافت مي كند و هر كسي را به مقام شايسته و بايسته خود مي رساند.
فاصله خاك تا خدايي شدن
پس در هر انساني ظرفيت خدايي وجود دارد. انسان تنها كاري كه بايد انجام دهد فعليت بخشيدن به آن است كه همانند وصل كردن دو شاخه به پريز برق است تا ذخيره كاملي از انرژي را به دست آورد و با متاله شدن، رباني شده و پروردگاري و جانشيني از خداوند كند.
در آيات قرآني تعبد و اطاعت محض از خدا و پيامبر، بهترين و كوتاه ترين راه فعليت بخشيدن به اين توانايي و قدرت معرفي شده است. انسان با عبوديت مي تواند تا مقام عبدالله و يا عبده عروج كند و با «تدني و تدلي» به مقام «قاب قوسين او ادني» (نجم، آيات 7 تا 9) برسد. از اين رو امام حسن عسكري(ع) فاصله انسان از خاك تا خدايي شدن را همانند فاصله سفيدي و سياهي چشم مي داند و مي فرمايد: «بسم الله الرحمن و الرحيم أقرب الي اسم الله الا عظم من سواد العين الي بياضها؛ «بسم الله الرحمن و الرحيم» به اسم اعظم خدا، از سياهي چشم به سفيدي اش نزديك تر است» (تحف العقول، ص 784 البته اين حديث در عيون الاخبار از امام رضا(ع) نيز نقل شده است.)
اين بدان معناست كه اگر انسان بخواهد متاله و رباني شود، راه دور و درازي نيست، بلكه با عبوديت مي تواند خدايي شود و در مقام ربوبيت نشيند و همانند خداوند كه «كن فيكون» (بقره، آيه 711؛ آل عمران، آيات 74 و 95؛ انعام، آيه 37؛ مريم، آيه 53؛ غافر، آيه 81؛ يس، آيه 28 و نحل، آيه 04) مي كند و هر آن چه را خواست مي شود، اين شخص نيز اين گونه مي شود كه هر آن چه را خواست با بسم الله كه اسم اعظم خداوندي است، تحقق مي بخشد.
فاصله اي كه ميان اين پست ترين موجود از عناصر مادي يعني گل بدبو و لجن، تا خدايي شدن وجود دارد، فاصله ميان سفيدي و سياهي چشم است كه در آيات قرآني به فاصله ميان قاب قوسين او ادني نيز تعبير شده است. اين بدان معناست كه هيچ فاصله اي ميان خاك و خدايي شدن انسان نيست و بنده شدن وي عين خدايي و رباني شدن اوست.
خواستن و رسيدن
اما اين كه چگونه انسان بخواهد تا برسد؟ خود مهم ترين مسئله است؛ زيرا بسياري از انسان ها يا متوجه كوتاهي راه از خاك تا خدايي شدن نيستند، چون اهل غفلت و لهو و لعب دنيا هستند، يا اين كه متوجه هستند و لجبازي مي كنند يا اين كه متوجه هستند و نمي خواهند و اگر هم مي خواهند عزم جدي ندارند تا برسند.
خدايي شدن تنها به خواستني است كه ما از آن به عبوديت ياد مي كنيم كه مساوي با ربوبيت و پروردگاري انسان است. اما ما اين خواستن را نمي خواهيم و سرگرم دنيا و خودمان هستيم.
انسان اگر بخواهد، رسيده است. اين خواستن انسان به معناي رهايي از خسران ابدي است كه در دنيا گريبانگير اوست و اگر خود را از خاك بر نيارد در آن اخلاد مي كند و هرگز سربر نخواهد آورد تا چه رسد كه متاله و رباني شود. (اعراف، آيات 571 و 671)
اين راه آسان و كوتاه را امامان(ع) خود پيموده اند و تا مقام قاب قوسين او ادني پيش رفته و به سوي خلق و مردم بازگشته اند تا در مقام ربوبيت و پروردگاري دستگير ديگران شوند. اين گونه است كه خداوند ايشان را حبل الله المتين، عروه الوثقي، وسيله و مانند آن معرفي كرده است كه با كمك و دستگيري ايشان مي توان اين راه را به آساني و سلامتي پيمود و به مقصد و مقصود رسيد.
امام حسن عسگري(ع) اين راه را همان مكتب اهل بيت(ع) معرفي مي كند و مي فرمايد: «شيعتنا الفئه الناجيه و الفرقه الزاكيه صاروا لنا رادئا و صونا و علي الظلمه البا و عونا سيفجر لهم ينابيع الحيوان بعد لظي مجتمع النيران امام الروضه ؛ پيروان ما، گروه هاي نجات يابنده و فرقه هاي پاكي هستند كه حافظان آيين مايند، و ايشان در مقابل ستمكاران، سپر و كمك كار ما هستند. به زودي چشمه هاي حيات منجي بشريت بعد از گدازه توده هاي آتش! پيش از ظهور براي آنان خواهد جوشيد.
آن حضرت(ع) شيعيان واقعي را كساني مي داند كه اين مسير خاك تا افلاك را با رهبري و امامت امامان معصوم(ع) مي پيمايند و ربوبيت الهي را در عبوديت خداوندي مظهريت مي كنند. آن حضرت(ع) در بيان بسيار زيبا و رسا و گويا مي فرمايد: شما را به تقواي الهي و پارسايي در دين خودتان و تلاش براي خدا و راستگويي و امانت داري درباره كسي كه شما را امين دانسته- نيكوكار باشد يا بدكار- و طول سجود و حسن همسايگي سفارش مي كنم. محمد(ص) براي همين آمده است.
درميان جماعت هاي آنان نماز بخوانيد و بر سر جنازه آنها حاضر شويد و مريضان ايشان را عيادت كنيد؛ و حقوقشان را ادا نماييد، زيرا هريك از شما چون در دينش پارسا و در سخنش راستگو و امانت دار و خوش اخلاق با مردم باشد، گفته مي شود: اين يك شيعه است و اين كارهاست كه مرا خوشحال مي سازد.
تقواي الهي داشته باشيد، مايه زينت باشيد نه زشتي، تمام دوستي خود را به سوي ما بكشانيد و همه زشتي را از ما بگردانيد، زيرا هر خوبي كه درباره ما گفته شود ما اهل آنيم و هر بدي درباره ما گفته شود ما از آن به دوريم.
در كتاب خدا براي ما حقي و قرابتي از پيامبر خداست و خداوند ما را پاك شمرده، احدي جز ما مدعي اين مقام نيست، مگر آن كه دروغ مي گويد.
زياد به ياد خدا باشيد و زياد ياد مرگ كنيد و زياد قرآن را تلاوت نماييد و زياد بر پيغمبر سلام و تحيت بفرستيد؛ زيرا صلوات بر پيامبر خدا(ص) ده حسنه دارد. آنچه را به شما گفتم حفظ كنيد و شما را به خدا مي سپارم، و سلام بر شما. (تحف العقول، ص 748 و 884)
بسياري از مردم اين راه را مي گذارند و به مانند گوسفندان بي چوپان به هر سويي مي تازند و مي روند و گم شده و در دام گرگان شيطاني مي افتند و هلاك مي شوند. امام حسن عسكري(ع) به شيعيان هشدار مي دهدكه همواره در خط رهبري و امامت و ولايت باشند و به راست و چپ گرايش نيابند كه در آن هلاكت است. «دع من ذهب يمينا و شمالا، فان الراعي يجمع غنمه جمعها باهون سعي و اياك و الاذاعه و طلب الرياسه ، فانهما يدعوان الي الهلكه ،؛ آن كه را به راست و چپ رود واگذار! به راستي چوپان، گوسفندانش را به كمتر تلاشي گرد آورد. مبادا اسرار را فاش كرده و سخن پراكني كني و درپي رياست باشي، زيرا اين دو، آدمي را به هلاكت مي كشانند. (تحت العقول، ص 784)
چرا كه فرصت عمر بسيار كوتاه است و انسان اگر از لحظه لحظه اين عمر خويش بهره نبرد و از خسران و هلاكت ابدي بيرون نيايد، ديگر فرصتي نيست تا بتواند جبران كند. از اين رو مي بايست هر دم را غنيمت شمارد و از خاك برآيد و به افلاك و عرش درآيد: «انكم في آجال منقوصه و ايام معدوده و الموت ياتي بغته، من يزرع خيرا يحصد غبطه و من يزرع شرا يحصد ندامه ، لكل زارع ما زرع لا يسبق بطي ء بحظه، و لا يدرك حريص ما لم يقدر له، من اعطي خيرا فالله اعطاه، و من وقي شرا فالله وقاه؛ شما عمر كاهنده و روزهاي برشمرده اي داريد و مرگ به ناگهان مي آيد، هركس تخم خيري بكارد، به خوشي بدرود و هركس تخم شري بكارد به پشيماني بدرود. هركه هر چه بكارد، همان براي اوست. كندكار را بهره از دست نرود و آزمند آنچه را مقدرش نيست درنيابد، هركه به خيري رسد خدايش داده و هركه از شري رهد، خدايش رهانده. (تحف العقول، ص 984)
انسانيت واقعي
امام(ع) راه رسيدن را نيز عبوديتي تعريف مي كندكه شامل ايمان بالله، عمل صالح و دعوت ديگران به آن دو مي باشد. اين گونه است كه ايشان انسانيت واقعي را در دو واژه الايمان بالله و انفع الي الناس مي داند. اين بدان معناست كه عبوديت در دو حوزه شناخت و عمل معنا مي يابد. معرفتي كه عمل را همراه دارد، آن پرده نازك بين خاك و افلاك را برمي دارد و آدمي را در كمتر از يك چشم به هم زدني، به مقام مظهريت ربوبيت مي رساند. از اين رو، عمل بي معرفت و معرفت بي عمل هيچ جايگاهي در انديشه اسلامي و تفسير امام حسن عسكري(ع) ندارد.
عمل در مفهوم اسلامي آن، گستره وسيعي دارد؛ از اين رو تفكر ساعتي عين هفتاد سال عبادت دانسته مي شود كه خود نوعي عمل است. امام حسن عسكري(ع) در اين باره مي فرمايد: «ليست العباده كثره الصيام و الصلوه و انما العباده كثره التفكر في أمرالله؛ عبادت كردن به زيادي روزه و نماز نيست، بلكه حقيقت عبادت، زياد در كار خدا انديشيدن است. (تحف العقول، ص884)
البته مي بايست هم در تفكر قيدي قرارداد و هم در عبادت قيدي را افزود؛ زيرا تفكري، عبادت است كه معرفت الله را به دنبال داشته باشد و عبادتي كم ارزش است كه با معرفت و تفكري در خداوند همراه نباشد. اما عبادت و تفكر به مفهوم درست آن، همان حقيقت اسم اعظم در انسان است. پس عبادت و تفكر هر دو عملي هستند كه تعالي انسان را معنا مي بخشد و ربانيت انسان را تثبيت مي كند.
از اين رو امام صادق(ع) مي فرمايد: «عالم ينتفع بعلمه افضل من سبعين الف عابد؛ ارزش دانشمندي كه از علم خود بهره ببرد و يا ديگران از علمش بهره مند شوند برتر از ارزش هفتاد هزار عابد است.» (بحارالانوار، ج57، ص371)
سليمان ديلمي از پدرش نقل مي كند كه گفت: به امام صادق(ع) عرض كردم: فلان كس از نظر عبادت و دين و فضل در سطح بالا است، آن حضرت پرسيد: عقلش چگونه است؟ گفتم نمي دانم، فرمود: پاداش الهي به اندازه عقل به افراد داده مي شود.
مردي در بني اسرائيل در جزيره بسيار خوش آب و هوا و سبزه زاري مشغول عبادت بود، يكي از فرشتگان خدا او را از نزديك ديد، فريفته عبادت او شد، خيال كرد او در نزد خدا بسيار پاداش دارد، عرض كرد: خدايا! پاداش اين بنده ات را به من بنمايان، خداوند به او نشان داد و آن مقدار را ناچيز شمرد.
خداوند به او وحي كرد، نزد آن عابد برو ساعتي همراه او باش، آن فرشته به صورت انساني نزد عابد آمد، عابد از او پرسيد: تو كيستي؟ او گفت مردي عابد هستم، چون از مقام و عبادت تو در اين مكان آگاه شدم، آمدم با تو عبادت خدا كنم.
پس آن روز را با او بود. چون صبح شد فرشته به او گفت: «جاي بسيار پاكيزه و شادابي داري كه فقط براي عبادت خوب است.» عابد گفت: اينجا خوب است، ولي يك عيب دارد. فرشته گفت آن عيب چيست؟ عابد گفت: «خداوند يك چهارپايي ندارد، اگر او خري مي داشت و در اينجا مي چرانيدم بسيار خوب است، به راستي حيف است كه اين علف ها از بين بروند.»
فرشته گفت: آيا پروردگارت الاغي ندارد؟ عابد گفت: اگر خدا خري مي داشت چنين علفي ضايع نمي شد. در اين هنگام خداوند به فرشته چنين وحي كرد: «من آن عابد را به اندازه عقلش پاداش مي دهم.»
نظير اين مطلب از امام باقر(ع) روايت شده كه حضرت موسي(ع) مردي از بني اسرائيل را ديد كه سجده هاي طولاني مي كند و بسيار خاموش است (و زبانش را كنترل مي نمايد) و هر جا مي رود، او نيز همراهش حركت مي كند، در يكي از روزها با هم به سرزمين بسيار سرسبز و خرم رسيدند، در اين هنگام آن مرد آهي جانكاه كشيد.
موسي(ع) به او گفت: چرا آه كشيدي؟ او گفت: «آرزو داشتم خدايم يك الاغي مي داشت و من آن را در اينجا مي چرانيدم.» موسي(ع) با شنيدن اين سخن به طور طولاني سردرگريبان غم فرو برد و از روي اندوه عميق بر زمين نگاه مي كرد. كه چرا سطح فكر اين مرد عابد آنقدر پايين است. خداوند به موسي(ع) وحي كرد: «چرا از سخنان اين بنده ام آن چنان يكه خوردي و غمگين شدي؟ من بندگانم را به اندازه عقلشان پاداش مي دهم.» (بحارالانوار، علامه مجلسي، ج1، ص48 و ج41، ص605).
اخلاق اسلامي و آداب اسلامي بخشي از عمل انسان است كه همان عبوديت ربوبي را در آدمي تحقق مي بخشد. از اين رو در روايات اسلامي بر اخلاق توجه خاص مي شود. اخلاق نيز داراي جنبه ها و ابعاد گوناگوني است كه شامل احسان و ايثار به ديگران و عمل صالح نيز مي شود.
از نظر امامان(ع) از جمله امام حسن عسكري(ع) هرگونه رفتار ضداخلاقي به معناي دوري از خلافت انساني و عبوديت است. لذا بر يكايك اخلاق هاي پسنديده تأكيد و نسبت به اخلاق هاي ناپسند هشدار مي دهد و مثلا مي فرمايد: «لاتمار فيدهب بهاوك و لاتمازح فيجترا عليك؛ جدال مكن كه ارزشت مي رود و شوخي مكن كه بر تو دلير شوند.»
به هر حال، راه رسيدن به خداوند براي انسان، كوتاه و روشن است و انسان به آساني مي تواند از پست ترين مكان و مقام به افلاك و عرش در آيد و پس از متاله و خدايي شدن، در مقام مظهر ربوبيت دستگير ديگران شود و خلافت خداوندي را به عهده گيرد. باشد تا اين گونه باشيم و شيعه بودن را عين خدايي بودن تجربه نماييم.

 



مسئوليت سنگين مومنان و دولت اسلامي

مجتبي رحيمي
از نظر قرآن، اسلام تنها دين مقبول الهي است كه همه پيامبران از آدم (ع) تا خاتم (ص) مأموريت داشتند تا آن را با توجه به مقتضيات زمان و مكان در قالب روش ها، منهاج، شرايع و سنت هاي خاص بيان كنند تا راهنماي بازگشت انسان به سوي حقيقت خودش يعني فعليت بخشي به تمامي اسماي الهي از طريق عبوديت تعريف شده از سوي عقل و وحي باشد اين بدان معناست كه مخاطب اسلام همه بشريت است و اين لطف و عنايت الهي است كه از سر رحمت، شامل بندگان هبوط شده اش، گشته تا بتوانند درمسير عبوديت، تخلق به اسماي الهي يافته و ربوبيت الهي را در قالب خلافت الهي مظهريت نمايند.
براين اساس، مخاطب پيام هاي قرآني همانند مخاطب عقلانيت انساني، همه بشريت در همه زمانها و مكانها خواهد بود و هيچ كسي از اين دايره بيرون نيست مگر آن كه فاقد عقل و گرفتار جنون باشد؛ از اين رو حتي سفيه كه خرد خويش را دسيسه كرده و بي خردي پيشه گرفته، مخاطب پيام است.
البته بايد ميان مخاطب پيام بودن و بهره مندي از پيام، تفاوت قائل شد؛ چرا كه تنها شماري از اين مخاطبان به اين پيام گوش داده و شماري اندك بدان باور و اندك تر از ايشان بدان عمل مي كنند و آن را سبك زندگي خود قرارمي دهند.
براين اساس مي توان سطوح مخاطبان پيام را براساس معيار دوم يعني بهره مندي، متفاوت دانست، هرچند كه همه، مخاطب پيام هستند.
خردورزان، بهره مندان از پيام اسلام
به سخن ديگر، مخاطب پيام هاي قرآن و اسلام، همه انسان ها هستند كه از اين ميان تنها خردورزان و خردمندان از آن بهره مند مي شوند؛ چرا كه هر دارنده عقل و خردي را خردمند نمي دانيم، بلكه خردمند كسي است كه از خرد خويش بهره-گيرد و خردورزي كرده و آن را به كار گيرد نه آن كه دربسته آن را دراختيار گرفته و بي استفاده آن را با خود حمل كند كه دراين صورت همان چارپاياني هستند كه در قرآن از آنان به «يحملون اسفارا» تعبير شده است.
خداوند در قرآن بيان مي كند كه تنها كساني به پذيرش ابتدايي هدايت قرآني گرايش مي يابند كه از عقل خويش بهره گرفته و از تقواي عقلاني سود برده باشند. اين تقواي عقلاني در رفتارهايي چون پاي بندي به عقود و پيمان ها، ترك زشتي ها و ناپسندي هاي عقلاني چون ستم و همچنين گرايش به خوبي ها و پسنديده هاي عقلاني چون عدالت و دادگري و ديگر اصول و فضايل اخلاقي خودنمايي مي كند. اين ها نشانه هاي خردورزي است كه موجب مي شود انسان به تقواي الهي و هدايت وحياني و شرعي گرايش يابد و بدان پاي بند باشد.
لزوم همراهي عقل و دل
البته هستند كساني بسياري كه خردورزي مي كنند، ولي دلشان با خردشان همراه و همگام نيست؛ چرا كه زماني ايمان و باور و اعتقاد تحقق مي يابد كه شخص بتواند عقل و دل را با هم همراه سازد وخرد و احساس را گردآورد. از اين رو خداوند به كساني اشاره مي كند كه به خرد قطعي و يقين برهاني رسيده اند ولي دلشان با آن همراه نيست و از دل انكار برمي آيد: و جحدوا بها و استيقنتها انفسهم (نمل، آيه 14)
هر يك از مومناني كه عقل و دلشان همراه شد و به اسلام گراييدند زماني مي توانند خود را درانجام مسئوليت، سربلند بدانند كه دستگير ديگران شده و پيام اسلام را به گوش آنان برسانند (سوره عصر) بنابراين، هر يك از مومنان مي بايست ماموريت خويش را به گونه اي تعريف كنند كه همه، اين پيام را بشنوند هر چند كه ايمان نياورند.
از جمله اين افراد كساني هستند كه اهل باشگاه منكرات هستند و جز به رذيلت اخلاقي و عقلاني گرايش ندارند و هم جنس گرا و مانند آن مي باشند. پس شخص ماموريت دارد تا مانند حضرت لوط(ع) اين پيام الهي را به گوش اهل فسق و فجور برساند؛ هر چند كه به سبب همان بي خردي و سفاهت، هرگز ايمان نخواهند آورد و چنان كه گفته شد شرط پذيرش آن است كه شخص نخست به احكام عقل مستقل عمل كند كه اينان اين كار را نمي كنند. اين گونه است كه خداوند مي فرمايد هيچ يك از اهل فسق و فجور قوم لوط ايمان نياوردند جز خانواده اي مومن كه همان خانواده آن حضرت(ع) بودند. اما اين كه ايمان نمي آورند رافع مسئوليت و ماموريت نيست؛ چنان كه خداوند به صراحت به پيامبرش مي فرمايد تو وظيفه ات ابلاغ پيام است و اين خداست كه موجبات ايمان آوري را فراهم مي آورد. پس شخص نبايد خود را خسته كند يا دلسرد شود كه چرا ايمان نمي آورند و يا اين ها قابليت ايمان را ندارند؛ چرا كه هدف، اتمام حجت و پيام رساني است.
در سطح ديگر، بايد براي مشركان و كافران نجس نيز برنامه ريزي داشت، آنان را با بودجه خودشان يا حتي بيت المال آورد و با تهيه مسكن و امنيت، پيام را به گوششان رساند و سپس آنان را به مامن امن خودشان رسانيد. (توبه، آيه 6)
مسئوليت سنگين مومن و دولت اسلامي
در سطح ديگر مي بايست كساني را كه بر توحيد هستند گرد آورد و پيام را به ايشان رسانيد و با آنان همراه شد تا اهداف توحيد تحقق يابد. (آل عمران، آيه 64) در مرحله ديگر و سطح نازل تر، بايد به مسلمانان توجه داشت و اسلام ناب را به گوششان رسانيد و آنان را از اسلام به ايمان كشانيد. (حجرات، آيه 14)
همچنين در مبارزه با ستم و اجراي عدالت بايد جهاني فكر و عمل كرد. از اين رو قرآن خواهان كمك دولت و امت اسلامي به همه مستضعفاني است كه تحت ظلم و ستم قرار گرفته اند؛ چه اين مستضعفان ستمديده از كافران باشند يا اهل كتاب يا مومنان. لذا خداوند در آيه 75 سوره نساء از مومنان مي خواهد تا براي عدالت جهاني و رهايي ستمديدگان، بي توجه به دين و آيين و مذهب به جهاد برخيزند و به ياري كساني كه حق ايشان گرفته شده و از خانه و كاشانه خويش بيرون رانده شده اند، بشتابند.
بنابراين، مسئوليت مومن در برابر همگان از جمله ستمديدگان سنگين است بي آن كه تفاوتي در اين باره گذاشته شود. از اين رو حضرت اميرمومنان(ع) همان گونه كه از كشيده شدن خلخال زن يهودي اندوهگين شده و دق كردن را سزاوار اهل ايمان مي داند، درباره غير اهل كتاب و توحيد نيز اين گونه عمل مي كند و از شنيدن ستم به ستمديده اي به عدالت شمشيري برمي خيزد و حق را مي ستاند و به ستمديده باز مي گرداند.
از اين آيات و آيات بسيار ديگر مي توان به سطوح مخاطبان دولت اسلامي و امت اسلام و همچنين مسئوليت و وظيفه همگاني در قبال مظلومان و ستمديدگان جهان پي برد آموزه هاي قرآني مسئوليت انسان را فراتر از اين درباره همه موجودات تعريف كرده است و انسان مي بايست از هرگونه ستمي كه به هر موجودي مي شود جلوگيري كند و اجازه ندهد تا به هيچ جانوري ستم شود. دفاع از ستمديدگان وظيفه همگاني و مسئوليت ايماني هر مسلمان و دولت اسلامي است

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14