(صفحه(12(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 23 اسفند 1389- شماره 19887

بررسي نظريات در دين شناسي معاصر(4)
قلمرو دين در قرآن
فلسفه امر ونهي الهي



بررسي نظريات در دين شناسي معاصر(4)
قلمرو دين در قرآن

عبدالحسين خسروپناه
بحث از قلمرو دين و گستره شريعت از جمله مباحثي محسوب مي شود كه در حوزه پژوهش هاي مرتبط با «فلسفه دين» در فضاي فكري انديشمندان معاصر از اهميت به خصوصي برخوردار است بحثي كه شايد يكي از مهم ترين و تأثيرگذارترين موضوع مطالعات در حوزه دين شناسي به خصوص در سال هاي اخير را به خود اختصاص داده است. متن حاضر كه درپي مي آيد به بررسي قلمرودين در قرآن پرداخته است. لازم به ذكر است از اين نويسنده تا به حال چند كتاب دراين حوزه به دست انتشار سپرده شده كه از آن جمله مي توان به «قلمرودين»، «گستره شريعت» و «انتظار بشر از دين» اشاره كرد اينك با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
مسئله قلمرو قرآن و گستره آيات الهي از مهم ترين پرسش هاي دنياي معاصر است و اينكه آيا قلمرو دين، حداقلي است يا حداكثري؟ يعني آيا قرآن مجيد به تمام ابعاد و جوانب زندگي بشري پرداخته است يا فقط به بعد آخرتي توجه دارد؟ آيا قرآن، افزون بر بيان اهداف زيستن، در زمينه روش هاي زندگي و معيشت آدمي، اظهارنظر كرده است؟ آيا در مسائل اجتماعي، اقتصادي، سياسي، حقوقي و به طوركلي علوم انساني وارد مي شود؟ درعرصه علوم طبيعي چطور؟
بي شك، مراجعه به قرآن و بررسي تحليلي آيات الهي بهترين روش تعيين قلمرو قرآن به شمار مي آيد؛ لكن نه با رويكرد اهل حديث و ظاهرگرايان كه بدون بهره وري از ابزار عقل و استمداد از گفتمان نظام قرآني به تفسير ظاهر آيات اقدام كرده، گرفتار تشبيه و تجسيم شدند. همچنين نه با رويكرد هرمنوتيك فلسفي كه متون ديني را صامت شمرده يا تفسير به رأي را تئوريزه كردند و با استمداد از افق معنايي و پيش فرض هاي تحميلي مفسر به تفسير قرآن پرداخته اند. رويكرد تفسير قرآن به قرآن و روايات و تفسير نصوص ديني با يكديگر و با بديهيات عقلي، رويكرد برگزيده جهت تعيين قلمرو قرآن و رهيافت پاسخ يابي به پرسش هاي پيش گفته است. بنابراين، روش برون قرآني با رويكردهاي عقلي محض، انسان شناسي تجربي، كاركردگرايي يا آزمون پذيري و بسط تاريخي دين، نمي توان گستره قرآن را به طوركامل مشخص سازد و تنها بخشي هايي از دامنه قرآن را تعيين مي كند. حاصل سخن آنكه، قرآن مانند هر متن ديگري، بهتر از ديگران در معرفي خود و قلمروش توانمند است. هرچند، عقل به عنوان چراغ فهم مسايل و آيات و روايات، مفتاح و مصباح فرايند اين پژوهش است.
- قلمرو دين نزد متفكران اسلامي
متفكران اسلامي با بهره گيري از روش هاي پيش گفته، فرضيه ها و رويكردهاي متنوعي را در قلمرو دين بيان ساخته اند كه به يك لحاظ به قلمرو حداقلي و قلمرو حداكثري و اعتدالي تقسيم پذير است. قلمرو حداقلي، تنها معنويت و رابطه انسان با خدا را وظيفه و كاركرد دين مي داند و قلمرو حداكثري، علاوه بر انتظار پيش گفته، هرگونه نياز دنيوي و اخروي، خرد و كلان را به دين نسبت مي دهد. قلمرو اعتدالي با تفكيك ميان متون وحياني و ساير منابع بشري، وظيفه اصلي دين را هدايت و سعادت انسان ها و آنچه به اين دو وابسته اند، معرفي مي كند. بنابراين، دين، نه تنها در آباداني آخرت نقش دارد، آباداني دنيا را نيز مورد تاكيد قرار مي دهد؛ هرچند، عقل و تجربه و ساير ابزار معرفتي بشر در سازندگي دنيا مؤثرند.
به عبارت ديگر، پنج ديدگاه در پرسش از چيستي قلمرو دين، درميان متفكران اسلامي مطرح شده است:
الف- ديدگاه برگزيده و روشمند: اين ديدگاه با روش جمع درون و برون متون ديني براين باور است كه متون ديني علاوه بر آبادكردن آخرت، به تامين پاره اي از نيازهاي دنيايي نيز مي پردازد؛ پاره اي از نيازهاي سياسي، حقوقي، اقتصادي، مديريتي، فرهنگي، اخلاقي، عبادي و غيره توسط قرآن و سنت تامين مي شود؛ هرچند، تحقق سعادت دنيايي و آخرتي در گرو التزام عقيدتي و عملي مسئولان نظام حاكم بر جامعه و يكايك افراد بشري است. اين ديدگاه كه به نظريه انتظار اعتدالي شناخته مي شود. بهره گيري از عقل و تجربه و تاريخ و شهود در ساختن و آباداني دنيا مؤثر است. اين ديدگاه همان نظريه قلمرو اعتدالي و ديدگاه اسلام جامع نگر است كه بسياري از فلاسفه و متكلمان پيشين و معاصر آن را باور دارند.
ب. نظريه اول قلمرو حداكثري دين: طبق اين ديدگاه، دين به تمام نيازهاي دنيايي و آخرتي پاسخ مي دهد و همه مسائل علمي و عملي را حل مي كند. دين و متون ديني، بدون نياز به بهره گيري از عقل و تجربه و با استمداد از ظواهر و بطون قرآن به كليات و جزئيات مسايل دنيايي و آخرت پاسخ مي دهد1.
اين ديدگاه با ادله عقلي و نقلي مردود مي گردد؛ زيرا آيات و روايات، وظيفه قرآن و سنت را هدايت و سعادت انسان ها- نه رفع تمام نيازهاي آنها- دانسته، بر بهره گيري از عقل و تجربه تأكيد مي ورزد.
ج: ديدگاه دوم قلمرو حداكثري دين: دين به تمام نيازهاي آخرت و تمام كليات نيازهاي دنيوي در همه زمينه هاي فردي و اجتماعي پاسخ مي دهد و با توجه به اينكه عقل از منابع دين به شمار مي آيد، مي توان ساير نيازهاي جزئي دنيوي را از طريق اجتهاد در كليات به دست آورد. مثلا از آيات مربوط به طبيعيات مانند ستاره شناسي، انسان شناسي، كشاورزي، دريانوردي، طبابت و با بهره گيري از قواعد اجتهاد مي توان به استنباط مسايل جزئي در علوم طبيعي دست يافت؛ همان گونه كه عالمان علم اصول با بهره گيري از روايت لاتنقض اليقين بالشك مسايل جزئي زيادي را استنباط كردند و كتاب هاي فراواني در باب استصحاب نوشتند2.
اين نظريه در حد يك فرضيه و ادعا قابل طرح است، اما اثبات آن با دلايل عقلي و نقلي آسان نيست و مقايسه آيات طبيعت شناختي با حديث استصحاب، از نوع استدلال تمثيلي است و مدعاي پيش گفته را ثابت نمي كند.
د. ديدگاه سوم انتظار حداكثري دين: پاره اي از متفكران مسلمان با رويكرد ايدئولوژي گرايانه و دنياگرايانه افراطي به نقش و كاركرد مذهب بر جنبه حقوقي و عدالت اجتماعي بسنده نكرده و از نقش دين در تأمين رفاه مادي و بهبود در وضع معيشتي و آباداني دنيا و بهره مندي از مواهب طبيعي نيز سخن گفته اند.
اين نظريه از سوي برخي مصلحان اجتماعي مسلمان و متجددان معاصر در قرن اخير به ويژه دكتر شريعتي و مهندس بازرگان (نظريه متقدم) مطرح گشته است. اين شخصيت ها بر اين باورند كه اسلام، افزون بر دعوت به توسعه و بهره مندي از عقل و طبيعت، مدل ايدئولوژيكي و طرح و برنامه ريزي جهت توسعه و سازندگي دنيايي و حتي قوانين علمي مانند قوانين ترموديناميك را ارائه كرده است.
رويكرد پيش گفته براي جان دادن به دين و حضور علمي و اجتماعي اسلام از سوي روشنفكران معاصر طرح گرديد؛ اما پيش از آنكه ادعاي آنها، مدلل و استدلالي باشد، آميخته با پيش فرض ها و پيش داوري ها و تفسير به رأي ها بوده است؛ يعني روشنفكري كه گرايش جامعه شناختي يا مهندسي داشته، آراء و انظار متفكران آن رشته را بدون رعايت ضوابط هرمنوتيكي و روش هاي تفسيري بر آيات فراوان تطبيق كرده، مدعيات دانشمندان را به دين نسبت مي دادند. بي اعتمادي به آيات قرآن بر اثر تحولات علمي و ارائه فرضيه هاي جديد، مهم ترين پيامد منفي اين نظريه است. علاوه بر اينكه چنين برداشت هاي دنياگرايانه از متون ديني، روشمندانه نيست.
هـ. ديدگاه قلمرو حداقلي دين: گروهي قلمرو دين و انتظار از دين را به مسايل عبادي و تنظيم رابطه انسان با خدا و آباداني آخرت محدود ساختند و در مقابل ديدگاه سوم انتظار حداكثري دين، با رويكرد ايدئولوژي گرايانه و دنياگرايانه مخالفت ورزيدند. مهندس بازرگان در دوره متأخر به اين رويكرد روي آورد. وي براي اثبات ادعاي خود همانند رويكرد نخستش به آيات قرآن و پاره اي شواهد تاريخي تمسك ورزيد؛3 در حالي كه اين ديدگاه نيز روشمندانه و با بهره گيري از اصول تفسيري و هرمنوتيكي به دست نيامده و كاملا تأثيرپذيري آن از پيش داوري ها و آسيب هاي اجتماعي آن روزگار هويدا است. به همين دليل، بدون توجه به حاكميت نبوي و علوي و آيات مربوط به امر به معروف و نهي از منكر و آيات جهاد و آيات و روايات معاملات و روابط اجتماعي به اين ديدگاه گرايش يافته است.
شايان ذكر است كه برخي از نويسندگان ديگر براي اثبات اين ادعا از مبادي ديگر و روش هاي غيرمتني (متون ديني) بهره گرفته اند. نظريه ذاتيات و عرضيات اسلام مبناي دين حداقلي شده است. بنابراين، ذات اسلام و هدف اصلي آن، آباد كردن آخرت انسان ها است و دستورات و آموزه هاي ديگر قرآن و سنت، مانند سفارش هاي بهداشتي، رواني، مسايل اقتصادي، سياسي و فرهنگي عرضيات دين اسلام اند و هدف اصلي دين به شمار نمي آيند. 4 اين رويكرد هم با دلايل عقلي و نقلي ناسازگار است. براي اينكه گرچه هدف نهايي اسلام و غرض اصلي شارع مقدس، سعادت و كمال انسان ها است، اما دستورات اسلام در حوزه امور فردي و اجتماعي مقدمه اساسي براي رسيدن به غرض پيش گفته است. بنابراين، با پذيرش مقدمي بودن پاره اي از آموزه هاي اسلام نمي توان دين را حداقلي كرد؛ زيرا طريقيت و وسيله بودن اين دسته از دستورات الهي، براي رسيدن به هدف و غرض شارع مقدس موضوعيت دارد. از مباحث گذشته، بطلان ادعاي برخي روشنفكران ديني همچون اقبال لاهوري در احياي تفكر ديني و محمد مبارك در نظام الاسلام، الحكم الدوله مبني بر انكار هر گونه طرح و برنامه زندگي در دين اسلام روشن مي گردد. اين طايفه بر اين باورند كه اسلام تنها به تشويق و ترغيب مردم در بهره گيري از مواهب طبيعي و تأكيد بر عقل پذيري به جريان توسعه سازي دنيا پرداخته است؛ اما توصيه و روشي ارائه ننموده است. بطلان اين نظريه با مراجعه به قرآن و سنت و بيان احكام مختلف اجتماعي اعم از اقتصادي، سياسي، تربيتي و... آشكار مي شود. پس متون ديني اسلام، علاوه بر تأكيد بر بهره گيري از عقل و تجربه، احكام اجتماعي و دنيايي را نيز بيان كرده است.
نظريه قلمرو حداكثري قرآن
پاره اي از نويسندگان با استمداد از آيات قرآن، فرضيه حداكثري را ادعا كرده اند. براساس اين آيات، تمام علوم بشري اعم از علوم عقلي، تجربي، نقلي و شهودي را با تمام جزئيات و دقايق آنها و همه نيازهاي دنيوي و اخروي انسان ها را به قرآن مستند ساخته اند. البته تقريرهاي ديگري را نيز از قلمرو حداكثري- مانند استناد كليات تمام علوم به قرآن- ارائه داده اند. اينك به بررسي و تحليل اين آيات مي پردازيم.
و نزلنا عليك الكتاب تبياناً لكل شيء (نحل/89)
«و بر تو كتاب را فرود آورديم؛ در حالي كه روشن كننده هر چيز است.»
فيض كاشاني در تفسير صافي، جلال الدين سيوطي در الاتقان، قلمرو حداكثر قرآن را براساس آيه شريفه پيش گفته پذيرفته اند، و آلوسي در روح المعاني، اين رويكرد را به پاره اي از بزرگان نسبت مي دهد و طبرسي در مجمع البيان، اين نظريه را در حد احتمال مي پذيرد5.
بيشتر مفسران، ديدگاه فوق را نپذيرفته و قلمرو حداكثري قرآن را به ساحت هدايت و سعادت انسان ها محدود كرده اند.
علامه طباطبايي در تفسير الميزان (ذيل آيه38 انعام) بر اين باور است كه شأن قرآن، هدايتگري براي عموم انسان ها است، پس مقصود از «كل شيء» تمام چيزهايي است كه به امر هدايت بازگردند؛ از قبيل معارف حقيقي مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرايع الهي و قصه ها و موعظه هايي كه مردم در هدايتشان به آنها نياز دارند، دلالت لفظي قرآن تنها بيان كننده همه اين امور است و كلمه «هدي و رحمه » در آيه شريفه مؤيد اين تفسير است.6 شيخ طوسي و طبرسي نيز «لكل شيء» را در امور ديني برگرفته از نص پيامبر و امامان معنا كرده اند7. و اگر پاره اي از مفسران، شيء را به امور دنيا و آخرت تعميم داده اند، احكام و معارف و آداب و رسوم برگرفته از كتاب و سنت را اراده كرده اند.8 مفسران اهل سنت نيز همانند مفسران شيعه، آيه شريفه را به علوم ديني منحصر كرده و علوم غيرديني را از دايره بحث خارج ساخته اند9.
طرفداران نظريه قلمرو حداكثري قرآن، روايات ائمه اطهار(ع) و تفسير خود را از آيه 98 سوره نحل مويد ساخته اند. براي نمونه، امام صادق(ع) به نقل از حماد لحام فرمودند كه علم به آسمان ها و زمين و بهشت و جهنم و بين آنها را مي دانيم و همه آن علوم به دليل آيه تبيانا لكل شيء در كتاب خدا است. اما اين دسته از روايات، منافاتي با ادعاي اكثر مفسران يعني قلمرو حداكثري هدايتي قرآن ندارد؛ زيرا شايد حقايق فراواني در قرآن باشد كه با دلالت التزامي و اشارات و باطن هاي قرآني تحصيل گردد و يا اينكه يا بهره گيري از اهل ذكر و امامان معصوم(ع) و روش هاي مذكور در قرآن- مانند تعقل و شهود و تقوا- حقايق غيرهدايتي هم دريافت شود.
2- ما فرطنا في الكتاب من شرع (انعام/83)
«هيچ چيزي را در قرآن فروگذار نكرديم.»
فيض كاشاني در تفسير صافي و آلوسي در روح المعاني، قلمرو حداكثري قرآن را از اين آيه استفاده كرده اند10.
شيخ طوسي، طبرسي و علامه طباطبايي، دو احتمال را درباره معناي كتاب ذكر كرده اند: احتمال نخست آنكه مقصود از كتاب، لوح محفوظ و احتمال دوم، قرآن است. تفسير كتاب به لوح محفوظ مربوط به علم الهي و از بحث قلمرو قرآن خارج است و تفسير دوم كه در دامنه اين بحث قرار مي گيرد- به گفته بيشتر مفسران و به قرينه اهداف قرآن- به امور ديني اختصاص دارد. 11
خلاصه سخن آنكه با استمداد از دلالت لفظي و ظاهري قرآن و با بهره گيري از قواعد عربي، نمي توان تمام حقايق را به تفصيل از قرآن استخراج كرد؛ البته روش هاي كسب معرفت در قرآن، راه هاي كشف بسياري از حقايق را براي جويندگان روشن مي سازد و يا با استفاده از كلام معصومان(ع) به باطن قرآن دست يافت.
آيه لارطب و لايابس الا في الكتاب مبين (انعام/95) بر لوح محفوظ و علم خداوند متعال دلالت دارد. 21 آيه اكمال دين در سوره مائده آيه 3، بدون تعيين قلمرو دين، از كمال دين گزارش مي دهد. يعني خداوند سبحان تا زمان حجه الوداع، تمام اركان دين مانند عقايد، نماز، روزه، حج، زكات، جهاد و... را تشريع و به مردم ابلاغ كرده است.
علامه طباطبايي در تفسير آيه اكمال دين مي نويسد:
اسلام عبارت است از مجموعه آنچه از ناحيه خداوند سبحان نازل شده تا بندگان، او را بدان عبادت كنند؛ زيرا دين از جهت عمل، بر ولايت الهي، ولايت رسول و ولايت صاحبان امر مشتمل است و ولايت خداوند يعني تدبير او با دين براي امور بندگان، جز به ولايت رسول تمام نمي شود و ولايت رسول نيز فقط به ولايت امامان تمام خواهد شد؛ ولايتي كه تدبير امور امت ديني را به اذن الله عهده دار است؛ زيرا خداوند متعال مي فرمايد: يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول و اولي الامر منكم. پس با جريان غدير و ولايت امامان(ع) تمام معارف ديني كمال يافت و نعمت ولايت بر مردم تمام شد و ولايت، به معناي اداره امور دين و تدبير الهي آنها است. 31
نظريه قلمرو حداقلي قرآن
نظريه قلمرو حداقلي در مقابل ديدگاه قلمرو حداكثري از سوي پاره اي از روشنفكران سكولار معاصر مطرح گرديد. صاحبان اين ديدگاه، عرف گرايي و سكولاريزم را به مثابه ايدئولوژي و جهان بيني خاصي تبليغ كرده و بر جدا انگاري دين از عرصه هاي گوناگون اجتماعي اعم از سياسي، اقتصادي و... اصرار ورزيدند. اين طايفه، ميراث خوار سكولاريزم در جهان مسيحيت اند كه نظريه حداقلي را بر قرآن تحميل كرده اند؛ هر چند اين پديده در مغرب زمين هم بيش از آنكه مدلل باشد، معلل به رفتار خشن كليسا و فساد مالي و اخلاقي كشيشان و نهضت رفرميسم و فقر و ناتواني كليسا در پاسخ به شبهات كلامي و فلسفي و رشد علم و صنعت بوده است. 41
ديدگاه قلمرو حداقلي قرآن، با دلايل عقلي و نقلي ذيل آسيب مي پذيرد:
1. باتوجه به رابطه تكويني دنيا و آخرت و اينكه ثواب و عقاب آخرتي انسان ها، عين يا نتيجه اعمال دنيايي آنها است، ناگزير بايد پيوند دين و دنيا را نيز پذيرفت؛ زيرا هر عملي در دنيا، در سعادت و شقاوت آخرتي انسان اثر مي گذارد؛ پس اعمال فردي و اجتماعي انسان ها در آباداني يا تخريب آخرت مؤثر است، حال اگر دين، به اعمال فردي و اجتماعي دنياي آدميان نپردازد، آباداني انساني و به تبع، آباداني آخرت او را نيز رها ساخته است. از آن رو كه دين با آخرت انسان ها پيوند دارد، به ناچار با دنياي فردي و اجتماعي آنها نيز ارتباط عميق مي يابد.
2. سكولاريزم از بنيادي هاي فكري مانند انسان محوري به جاي خدامحوري و نسبي گرايي به جاي واقع گرايي بهره مي گيرد؛ در حالي كه اسلام با حفظ مباني خدامحوري و واقع گرايي، با شدت و حدت، مخالف سكولاريزم و قلمرو حداقلي قرآن است.
3. آيات و رواياتي كه بيانگر اهداف و احكام اقتصادي، سياسي، تربيتي، حقوقي، اخلاقي و... هستند و مستقيم يا غيرمستقيم پيوند ميان دين و امور اجتماعي را نشان مي دهند، دليل ديگري بر نفي قلمرو حداقلي قرآن و عدم انحصار آن در امور اخروي وجود آيات اجتماعي و دنيوي اسلام است.
4. تاريخ اسلام و سيره عملي پيامبرص) و امامان معصوم(ع) و حضور آنها در عرصه هاي گوناگون سياسي، نظامي و برنامه هاي قضايي، اقتصادي، مديريتي و... قملرو اعتدالي دين و قرآن و پيوند دين و دنيا را محكم تر نشان مي دهد و جداانگاري دين از دنيا و قلمرو حداقلي قرآن را نفي مي كند.
نظريه قلمرو اعتدالي قرآن
روش شناسي و منطق فهم قرآن با بهره گيري از دلالت هاي مطابقي و التزامي و بدون تحميل پيش فرض ها و پيش دانسته هاي مفسر، قلمرو اعتدالي قرآن را تأييد مي كند، لكن اگر استنباط و اصطياد (صيد) از نصوص قرآني به صورت موضوع و علم محور انجام گيرد، ادعاي قلمرو اعتدالي قرآن، واضح تر استنتاج مي شود. اكنون با همين شيوه، اين نظريه تبيين مي گردد.
1. آيات فراواني در قرآن، مؤمنان را به وجوب تحصيل علم دعوت كرده، خداشناسي، 51 فرجام شناسي، 61 راهنماشناسي، 71 دنياشناسي 81 مطالعه نظام آفرينش، شگفتي هاي خلقت، احوال و آثار موجودات و چگونگي پيدايش آنها و به طور كلي، شناخت آيات آفاقي و انفسي- مانند دعوت به نگريستن آسمان، ستارگان، زمين، كوه ها گياهان، آفرينش شتر، سير در زمين، اختلاف شب و روز، حركت كشتي ها و... را توصيه مي كند91 و ترك تفكر را سرزنش مي نمايد20.
2. پاره اي از آيات قرآن و روايات اهل بيت(ع) به بيان گزاره هاي علمي در عرصه علوم طبيعي پرداخته اند كه از جمله مي توان به بهداشت رواني خانواده، 12 بهداشت رواني فرد، 22 بهداشت رواني اجتماعي، 32 آسيب هاي رواني اجتماعي، 42 جنين شناسي، 52 مراحل هفت گانه پيدايش و تكامل جنين، 62 آسمان هاي بي ستون، 72 آفرينش آسمان پس از مرحله دود بودن، 82 آفرينش هر جنبنده از آب، 92 وضعيت ابرها در آسمان و قطعه قطعه در آمدن آنها و نزول قطعات باران، 03 آسمان داراي برج ها، 13 خروج زنده از مردم و مرده از زنده، 23 حركت كوه هاي به ظاهر ساكن، 33 هفت آسمان و طبقات منظم آن، 43 گردش ماه و خورشيد در مدت معين، 53 خبر از منافع آهن و چارپايان، 63 زوجيت تمام اشياي عالم، 73 پيوستگي آسمان ها و زمين و جداسازي آنها، 83 برانگيزاندن ابرها به وسيله بادها و زنده كردن سرزمين هاي خشك، 93 هدفمندي جهان طبيعت، 04 هدايتگري ستارگان در تاريكي شب، 14 نظم و اتقان و استحكام شب و روز و آفرينش آسمان و زمين، 24 تأكيد متون اسلامي بر كشاورزي و نقش مؤثر آن در پيشرفت مسلمين 34... حضرت علي(ع) در اهميت دادن به امر كشاورزي، به مالك اشتر مي فرمايد:
اگر كشاورزان از سنگيني ماليات يا رسيدن آفات يا خشك شدن چشمه ها يا كمي باران يا دگرگوني زمين بر اثر آب گرفتگي و فساد و يا تشنگي براي زراعت و فاسدشدن به تو شكايت آوردند، ماليات را به مقداري كه حال آنها بهبود يابد، تخفيف بده.
دانش پزشكي نيز با توصيه هاي درماني و دارويي ائمه گسترش يافت. شالوده پزشكي در احاديث نبوي در عناوين الطب النبوي يا طب النبي و احاديث ولوي با عناوين طب الرضا و طب الصادق وجود داشت. 54
3. گستردگي قلمرو قرآن و سنت در عرصه علوم انساني بيش از عرصه علوم طبيعي است؛ زيرا علوم انساني با اهداف دين و مقاصد شريعت قرابت بيشتري دارد.
گرچه متخصصان، روش شناسي استنباط نظام هاي اجتماعي اسلام- مانند نظام اقتصادي، تربيتي، سياسي، مديريتي وغيره- را با بهره گيري از عقل و تجربه به دست مي آورند؛ و همچنين علوم تجربي، اقتصادي، سياسي، تربيتي و... كه بيانگر روابط بين پديده هاي اجتماعي اند با روش تجربي و نمونه برداري و پيمايشي و آمايشي انجام مي پذيرد. لكن بايدها و نبايدهاي اقتصادي، سياسي، تربيتي و ساير علوم اجتماعي در
فقه الاجتماع قرآن و سنت به صورت حداكثري قابل اصطيادند.
مباني و پيش فرض هاي فلسفي و متافيزيكي اين علوم نيز از مباحث كلامي اسلام قابل استخراج است. 64
4. اركان اسلام عبارتند از عقايد و اخلاق و فقه كه به طور حداكثري در قرآن و سنت بيان شده است.
خلاصه سخن آنكه قرآن با تفسير و تبيين سنت نسبت به پاره اي از نيازهاي بشري مانند اعتقادات و احكام و اخلاق به صورت حداكثري پرداخته، يعني هيچ فعلي اخلاقي، فقهي نيست كه حكم شرعي آن در قرآن و سنت به صورت نص عام يا نص خاص بيان نشده باشد و همچنين تمام اعتقادات و باورهايي كه انسان ها بايد به آنها ايمان داشته باشند، درقرآن و سنت بيان گرديده است؛ لكن بسياري از نيازهاي ديگر انسان مانند مسائل طبيعت شناختي و... به صورت حداقلي بيان شده و بخش حداكثر آن را به عقل و تجربه وانهاده است. اما علوم انساني مانند اقتصاد و تربيت و سياست و مديريت و جامعه شناسي و روان شناسي به لحاظ ساحت هاي گوناگون آنها يعني فلسفه علوم اجتماعي و انساني، علوم تجربي و اجتماعي و انساني، فقه و حقوق اجتماعي و انساني قلمرو قرآني و روايي آنها حداقلي و حداكثري دارد. كشف روابط بين پديده هاي اجتماعي- انساني را به عقل و تجربه و فلسفه علوم اجتماعي را به عقل سپرده اند؛ اما فقه و حقوق اجتماعي- انساني در نصوص ديني بيان شده است.
پي نوشت ها:
1. ر.ك: ابوحامد غزالي، احياء علوم الدين، ج1، ص289 و همو، جواهرالقرآن، فصل چهارم، ص81.
2.رك: آيت اله عبدالله جوادي آملي، شريعت در آينه معرفت، انتشارات اسراء.
3. ر.ك: مهدي بازرگان، خدا و آخرت هدف بعثت انبياء.
4.ر.ك: عبدالكريم سروش، بسط تجربه نبوي.
5. فيض كاشاني، تفسير صافي، ج1، ص 75؛ جلال الدين سيوطي، الاتقان، ج4، ص83؛ آلوسي، روح المعاني، ج7، ص216؛ امين الاسلام طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج4، ص.289
6 محمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسيرالقرآن، ج21، ص324-.325
7- محمدبن حسن طوسي، التبيان في تفسير القرآن، ج 6، ص 418؛ امين الاسلام طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 6، ص .586
8- فتح الله كاشاني، منهج الصادقين، ج 5، ص 218؛ ميرزا حسن حسيني لواساني، حاشيه تفسير صافي، ج 1، ص936؛ ثقفي، روان جاويد، ج 3، ص .309
9- فخر رازي، التفسير الكبير، ج 02، ص 99؛ آلوسي، روح المعاني، ج 7، ص 214 و .215
01- فيش كاشاني، تفسير صافي، ج 1، ص 515 و آلوسي، روح المعاني، ج 4، ص .144
11- فخر رازي، التفسير الكبير، ج 21، ص 216-215؛ محمدحسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج 7، ص 27؛ رشيد رضا، المنار، ج 7، ص 394-.395
21- فخر رازي، التفسيرالكبير، ج 31، ص 11؛ امين الاسلام طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 4، ص 481؛ زمخشري، الكشاف عن حقايق غوامض التزيل، ج 21، ص 3؛ سيدمحمد حسين طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج 7، ص .125
31- الميزان في تفسير القرآن، ج 5، ص.181
41- براي اطلاع بيشتر ر.ك: عبدالحسين خسروپناه ، كلام جديد، گفتمان دين و دنيا.
51- بقره، آيه 209 و 231 و 233 و حديد، آيه 71.
61- حديد، آيه 71 و بقره، آيه .203
71- مائده، آيه 29.
81- حديد، آيه 03.
91- ق. آيه 6و 8؛ غاشيه، آيه 71- 02؛ عنكبوت، آيه 02؛ ذاريات، آيه 02-22؛ آل عمران، آيه 164؛ بقره، آيه 05-35.
02- انعام، آيه 05؛ بقره، آيه 219؛ اعراف، آيه .176
12- مانند آيات مربوط به ازدواج: نحل، آيه 27؛ اعراف، آيه 189؛ بقره، آيه 187 و 221؛ نور، آيه 12 و62 و 33؛ اسراء، آيه 23.
22- مانند آيات مربوط به گذشت، صبر، دعوت به دعا و نهي از يأس و ياد خدا: نساء، آيه 99؛ حج، آيه 53؛ بقره، آيه 153؛ آل عمران، آيه 150؛ فصلت، آيه 63.
32- مانند سفارش به وحدت، اصلاح ميان مردم، ارتباط كلامي، عفو، مشورت و پرهيز از جنگ: آل عمران، آيه 103؛ نساء، آيه 53؛ الرحمن، آيه 06؛ اسراء، آيه 35؛ نساء آيه149؛ آل عمران، آيه.159
42- مانند آيه هاي تحريم قمار، خودكشي، ديگركشي، خشونت و الكل مصرفي: نساء آيه 92؛ بقره، آيه 155؛ هود، آيه 94 و...
52- محمدعلي البار، خلق الانسان بين الطب و القرآن، ص .183
62- دهر، آيه 2؛ سجده، آيه 8؛ علق، آيه 2؛ مؤمنون، آيه 41.
72- لقمان، آيه 01.
82- فصلت، آيه 11.
92- نور، آيه 54.
03- روم، آيه 84.
13- بروج، آيه 1.
23- روم، آيه 91.
33- نمل، آيه 88.
43- ملك، آيه 3-4.
53- زمر، آيه 5.
63- حديد، آيه 52 و نحل، آيه 5.
73- ذاريات، آيه 94.
83- انبياء، آيه 03.
93- فاطر، آيه 9.
04- آل عمران، آيه 191؛ انعام، آيه 37؛ انبياء، آيه 61.
14- انعام، آيه 79.
24- نمل، آيه 88؛ انبياء آيه 22.
34- عباس قمي، سفينه البحار، ج 2، ص 975؛ وسائل الشيعه، ج 31، ص 52 و مستدرك الوسائل، ج 31، ص 064.
44- نهج البلاغه، نامه 35.
54- مهدي محقق، تاريخ و اخلاق پزشكي، در اسلام و ايران؛ محمود نجم آبادي، تاريخ طب در ايران پس از اسلام.
64- ر.ك: نگارنده، انتظارات بشر از دين، بخش چهارم.

 



فلسفه امر ونهي الهي

سيد رضا گوهري
گاهي از خود مي پرسيم چرا بايد نماز بخوانيم يا چرا روزه مي گيريم؛ خمس و زكات براي چه بايد داد و امثال اين سوالات.
چرا خدا اين قبيل چيزها را واجب كرده؛ آيا خدا نيازي به نماز و يا روزه و حج وخمس و زكات ما دارد؟ و يا چرا برخي چيزها را حرام و ممنوع و گناه اعلام كرده (مانند خوردن گوشت خوك؛ خوردن شراب، گرفتن رشوه و ربا و...) آيا انجام اين قبيل امور ضرري براي خدا دارد؟
دراين گفتار مختصر به واكاوي و بررسي اين موضوع البته به شكل مختصر و مفيد مي پردازيم:در وهله اول بايد به اين موضوع اشاره و اذعان كنيم كه خداوند هيچ نيازي به انجام عبادات ما مانند نماز و روزه وحج و صدقات و... ندارد و انجام و يا ترك اين قبيل امور هيچ نفع و يا ضرري براي ذات اقدس الهي نخواهد داشت، چرا كه خداوند بي نياز مطلق است. او ذاتي است كه مستجمع جميع كمالات آنهم به صورت بالفعل و ذاتي و بالضروره (نه عاريتي و امكاني) مي باشد و هيچ جنبه نقص و نياز و كمبود و فقداني ندارد كه بخواهد با چيزي مانند عبادات بندگانش كامل شود از اين روست كه درنمازمان روزي چند بار خداوند را صمد مي ناميم ، يعني ذات مستجمع جميع كمالات كه هيچ جنبه نياز و فقداني دراو راه ندارد و او بي نياز مطلق و ذاتي است. درسوره آل عمران كه دستور حج و اهميت و لزوم رفتن حج را بيان فرمود درانتهاي آيه مي فرمايد: من كفرفان الله غني عن العالمين (1) يعني هر كس از اين دستور سرپيچي كند البته به خدا ضرري ندارد و او از همه كس و همه چيز در كل عالم بي نياز است و يا در سوره ابراهيم آيه 8 مي فرمايد اگر همه روي زمين كافر شوند
فان الله لغني حميد: يعني او بي نياز است (و كفر همه روي زمين به ضرري نمي رساند) همين معنا را حضرت علي(ع) نيز در
نهج البلاغه اشاره نموده است و مي فرمايد خداوند همه موجودات را خلق كرد در حاليكه غنيا عن طاعتهم آمنا من معصيتهم از اطاعت و فرمانبرداري آنها بي نياز و از نافرماني آنها در امان بود) لانه لاتضره و معصيته من عصاه و لاتنفعه طاعه من اطاعه يعني نه معصيت گناهكاران به خدا ضرري مي رساند و نه اطاعت مومنان براي خدا سودي دارد (2) و درآيه 177 آل عمران فرمود: آنان كه كفر را بر ايمان ترجيح مي دهند لن يضر الله شيئا يعني ضرري براي خداوند ندارد.
اكنون كه مشخص شد انجام واجبات و عبادات و يا ترك آنها هيچ نفع و يا ضرري را متوجه ذات احديت نمي كند سوال مي شود پس علت و فلسفه انجام واجبات و ترك گناهان و محرمات براي چيست؟ پاسخ اينكه بازگشت و نتيجه همه اين امور به خود انسان است و اين انسان است كه از انجام عبادات و رعايت دستورات الهي سودمند و بهره مند مي شود و عدم رعايت آنها ضررش مستقيما متوجه خود انسان مي شود. توضيح اينكه انسان تنها موجودي است كه رسيدن به كمالش به عهده خودش وانهاده شده كه مي بايست به صورت اختياري و انتخاب آزاد و آگاهانه مسير تكاملي اش را از ميان هزاران كوره راه و كجراهه و موانع متعدد بخوبي تشخيص بدهد و آن مسير را به صورت ارادي و نه جبري بپيمايد تا بتواند به نقطه اوج كمال ممكن خود برسد و البته خداوند دراين ميان او را مجهز به چراغ عقل و نداي فطرت و وجدان و نعمت هدايت انبيا نمود تا بتواند اين مسير تكاملي را براحتي تشخيص دهد و در آن طي طريق كند بنابراين رعايت دستورات الهي چه در قسمت انجام واجبات و چه در بعد ترك محرمات؛ متضمن رساندن انسان به كمال مطلوب اوست و موجب شكوفايي انسانيت و ارزش هاي انساني و محقق شدن مكارم و فضايل در روح و روان و رفتار انسان مي گردد پس فايده آن عايدي خود انسان است لذا قرآن كريم مي فرمايد:
«ان احسنتم احسنتم لانفسكم و ان اساتم فلها: يعني اگر نيكي كنيد بنفع خودتان است واگر بدي كنيد بضرر خودتان است» (3) و يا مي فرمايد «فمن اهتدي فانما يهتدي لنفسه و من ضل فانما يضل عليها» يعني هر كس هدايت شود (و اطاعت دستورات خدا و رسولش را كند) به نفع خودش است و اگر گمراهي را برگزيند به ضرر خودش است(4) و نيز مي فرمايد«اگر عمل صالح پيش بگيريد به نفع خودتان است (15- جاثيه) اگر كفر ورزيد بازگشت كفر به خودتان است (يعني دودش به چشم خودتان مي رود) (39 فاطر) اگر بخل ورزيديد بخل بضرر خودتان است و البته خداوند غني و بي نياز است و انتم الفقرا: در حاليكه فقير واقعي و ذاتي، شما انسانهاييد (سوره محمد- آيه38)
اين قبيل آياتي كه بيان شد رعايت دستورات الهي را به صورت كلي با مسئله سعادت انسانها مربوط ساخت ولي در برخي آيات به صورت جزيي تر و خاص تر به آثار و بركات عبادات و آثار منفي معاصي و محرمات اشاره دارد كه براي نمونه به برخي از آنها اشاره مي كنيم: در مورد نماز فرمود اقم الصلاه ان الصلاه تنهي عن الفحشا و المنكر(5) كه يك علت اقامه نماز (نماز واقعي و حقيقي) را اصلاح جامعه از زشتي ها و پلشتي ها و ناهنجاريها معرفي مي كند و در مورد روزه مي فرمايد ما روزه را بر شما مقرر و واجب كرديم تا موجب ايجاد تقوا در شما گردد(6) و در سوريه توبه آيه106 هدف از اخذ صدقات و زكات را تطهير قلوب و تزكيه نفوس انسانها معرفي فرمود. در روايات اسلامي مي خوانيم كه الصلاه معراج المومن كه اين مي رساند نماز وسيله اي براي تعالي روحي و رواني انسان است و يا مي خوانيم الصلاه قربان كل تقي يعني نماز وسيله نزديكي هر انسان با تقوايي به خداست (دو هدف توأمان ذكر شده: رسيدن به تقواي الهي- وسيله تقرب به خداوند) همين طور است در مورد معاصي و منكرات و حرامها: كه ارتكاب آنها موجب بروز آثار زشت و ناهنجاريها در فرد و جامعه انساني مي گردد و انسان را از مسير انسانيت و ارزشهاي الهي دور مي كند، براي نمونه در مورد شراب و قمار مي فرمايد: از اينها دوري كنيد كه فايده و نتيجه اي جز عداوت و دشمني و بيهودگي و دوري از ياد خدا (يعني همان ارزشهاي الهي) به دنبال ندارد.(7)
بنابراين آثار و نتايج رعايت دستورات الهي اعم از انجام واجبات يا ترك محرمات، بازگشتش به خود انسان است در وهله اول و در مرحله دوم متوجه جامعه انساني مي گردد.
مطلب مهم ديگري كه در ارتباط با فلسفه تشريع احكام (يعني مجموعه حلال ها و حرامها- واجبات و تكاليف- معاصي و محرمات) بايد در نظر داشت مسئله امتحان و سنجش الهي است. مطابق آيات اوليه از سوره عنكبوت ايمان انسانها مورد امتحان و سنجش قرار مي گيرد و اين يك سنت الهي معرفي شده است تا معلوم شود چه كساني ايمان واقعي و حقيقي به خداوند دارند و چه كساني خدا و دين و دستورات ديني را تا آنجا قبول دارند كه با منافعشان سازگار باشد كه البته چنين افرادي در واقع بندگان ثروت و مقام و منافع خودشانند نه بنده خدا. نقل روايتي از امام باقر(ع) در اينجا مفيد است كه آن حضرت در باره وضو مي فرمايد: «وضو دستوري از دستورات خداي متعال است تا به اين وسيله معلوم شود چه كسي اطاعت خدا مي كند و چه كسي راه عصيان در پيش مي گيرد.»(8) پس از اين ديدگاه كه بنگريم يك دليل بسيار مهم در علت تشريع احكام، مسئله سنجش و امتحان ايمان انسانهاست كه معلوم شود چه كساني مؤمن واقعي اند و چه كساني ادعاي ايمان دارند. البته مي دانيم كه مسئله امتحان و سنجش براي اتمام حجت با خود انسان است كه به خود انسان نشان داده شود ايمانش از چه ماهيتي برخوردار است و در چه درجه و مرتبه اي قرار دارد و ارزش و بهاي آن چه اندازه است.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- قرآن كريم. سوره آل عمران آيه79
2- نهج البلاغه خطبه 391 معروف به خطبه همام
3- سوره اسرا آيه7
4- سوره يونس آيه801
5- سوره عنكبوت آيه54
6- بقره- 281
7- سوره مائده آيه09
8- وسايل الشيعه. (جلد اول)

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14