(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 23 اسفند 1389- شماره 19887

شعر
نقاش مردم
نگاهي به زندگي و آثار حسين قوللر آغاسي از پيشگامان نقاشي قهوه خانه اي
كتاب در نگاه آفتاب
برترين هاي هنر جهاد و ايثار...



شعر

روشني من گل آب
سهراب سپهري
ابري نيست .
بادي نيست.
مي نشينم لب حوض:
گردش ماهي ها ، روشني ، من ، گل ، آب.
پاكي خوشه زيست.
مادرم ريحان مي چيند.
نان و ريحان و پنير ، آسماني بي ابر ، اطلسي هايي تر.
رستگاري نزديك : لاي گل هاي حياط.
نور در كاسه مس ، چه نوازش ها مي ريزد!
نردبان از سر ديوار بلند ، صبح را روي زمين مي آرد.
پشت لبخندي پنهان هر چيز.
روزني دارد ديوار زمان ، كه از آن ، چهره من پيداست.
چيزهايي هست ، كه نمي دانم.
مي دانم ، سبزه اي را بكنم خواهم مرد.
مي روم بالا تا اوج ، من پرواز بال و پرم.
راه مي بينم در ظلمت ، من پرواز فانوسم.
من پرواز نورم و شن
و پر از دار و درخت.
پرم از راه ، از پل ، از رود ، از موج.
پرم از سايه برگي در آب:
چه درونم تنهاست.

 



نقاش مردم
نگاهي به زندگي و آثار حسين قوللر آغاسي از پيشگامان نقاشي قهوه خانه اي

مهدي فرخي
نقاشي قهوه خانه پديده اي نوظهور در تاريخ نقاشي اين ديار بود كه همراه با حفظ تمامي ارزش هاي منطقي هنر مذهبي و سنتي ايران، به ضرورت نياز و خواست مردم و به پاس احترام به باورهاي مردم متولد شد. مردمي كه شمايل مقدس امامان بزرگوارشان، تصاوير حماسه هاي جانبازي و ايثار پيشوايان ديني شان را، نه به دليل آذين و نقش و نگاري، كه به دليل حرمت ايمانشان و برآوردن نذر و نيازشان مي خواستند. مردمي كه در راستاي گذر زمان، يلان و آزادگان شاهنامه حكيم توس را از خيال به نقش مي طلبيدند.
سواي استمرار و ادامه حيات هنر اسلامي و سنتي ايران به همت و عشق هنرمندان شيفته در اين زمان، تولد و تبلور هنر جمعي از نقاشان گمنام و بي ادعاي كوچه و بازار تحت نام و عنوان شمايل نگاران و پرده كشان، چه بسا كه بار ديگر به دليل ضرورت ايستادگي در برابر دسايس فرهنگي و هنري بيگانگان بايد رويدادي جدي و كارساز تلقي شود. در اين حركت نوپاي هنري كه نخست، تاب چنداني در برابر هنر پر زور ندارد، جمعي نقاش صاحب ذوق پابه پاي تعزيه داران و گويندگان ذكر مصيبت كربلا، پرده هايي نسبتاً عريض و طويل را عرصه نمايش نقش و نشانه هاي حماسه كربلا مي سازند، ديگر بار ايمان و خيال و ذوق يكي مي شوند، هنر نقش و نقاشي هنرمندان مردمي، گرچه در برابر زرق و برق نقاشي نقاش باشي هاي درباري ايراني و فرنگي چندان رنگ و بويي ندارد، اما به دليل محتواي ارزشمند و پرتقدسش، آرام آرام جايگاهي معتبر در برابر هنر رسمي و تشريفاتي آن روزگار مي يابد.
نقاشي قهوه خانه را از لحاظ موضوع كلي آنها مي توان به دو دسته تقسيم كرد: نقاشي هاي مذهبي و نقاشي هاي غيرمذهبي. نقاشي هاي مذهبي مجموعه اي از نمايي از پيشوايان و بزرگان دين و مذهب و صحنه هايي از جنگ ها و نبردهاي معروف پيامبر اسلام(ص) و حضرت اميرالمؤمنين(ع) و وقايع كربلا را دربر مي گيرد. نقاشي هاي غيرمذهبي مجموعه اي بزرگ از داستان هاي رزمي و بزمي ايراني را شامل مي شود كه حاوي رخدادهاي افسانه اي، حماسي، تاريخي و چهره هايي از شاهان و قهرمانان شاهنامه و صحنه هايي از ميدان هاي نبرد و عرصه هاي عشق ورزي و دلدادگي قهرمانان و بزم گاه هاي پادشاهان است.
حسين قوللر آغاسي، نخستين كار نقاشي از داستان هاي شاهنامه و واقعه كربلا را به سفارش مشهدي صفر اسكندريان، قهوه چي قهوه خانه معروف به مشد صفر در ميدان سيداسماعيل، بالاي آب انبار سيداسماعيل آغاز كرد. هفته ها، شبانه روز در اين قهوه خانه مي ماند و داستان هايي را كه از زبان شاهنامه خوان و نقال قهوه خانه مي شنيد، بر روي پرده و بوم مي آورد.
قوللر آغاسي يكي از دو تن بنيانگذاران شيوه خيالي نقاشي سنتي معروف به نقاشي قهوه خانه بود. او در نقش پردازي حماسه سازان و مذهبي و رمز قهرمان سازي با رنگ روغن و بهره گيري از واقعيات و انباشته هاي ذهن و خيال چيرگي و مهارت برجسته اي نشان داده است. از پرداختن به طبيعت و طبيعت سازي پرهيز مي كرد و ميان سبك و شيوه كار خود و نقاشان طبيعت ساز فرق عمده اي مي گذاشت. او خود اين فرق را چنين بيان كرده است: ما از همان اول از طبيعت سازي پرهيز كرديم. كتابي كه نخوانده بوديم! دنيا را هم كه نگشته بوديم! مداحي نوحه خوانده بود، آقايي منبر رفته بود، نقالي شاهنامه نقل كرده بود. ما هم چيزهايي در خيالمان پرورديم و جرأت كرديم و نقش اين خيال را آشكار ساختيم. اگر ما طبيعت سازي مي كرديم، اگر اصول را رعايت مي كرديم كه جايمان در قهوه خانه نبود. نقاش مردم كه نمي شديم.
وي در ميان رنگ ها، رنگ هاي تلخ و تيره مانند قهوه اي را بيش از رنگ هاي ديگر دوست داشت. در پس زمينه نقاشي هاي تابلوهايش اين رنگ ها به خوبي نمايان است. وي از پيشگامان نقاشي قهوه خانه اي به شمار مي آمد. از آثار او، تير زدن رستم به سينه اشكبوس است كه اشكبوس چكمه سنگيني به پا كرده و قدرت حركت ندارد. در اين تصوير هيكل او بيش از جثه اسب خود تصوير شده است. حسين قوللر آغاسي فرزند استاد عليرضا قوللر آغاسي بود. پدرش هم در زمينه نقاشي روي قلمدان، هم در هنر ميناكاري و هم در تصويرگري شاهنامه هاي چاپ سنگي و در اواخر عمرش به كاشيگري و كاشي پزي مي پرداخت.
حسين در چنين محيطي و در جوار پدر رشد كرد. او در نوجواني بر كاشي نقاشي ها مي زد و با امضاي: «عمل حسين بن عليرضا» به يادگار مي گذاشت. در همان ايام نوجواني اش بود كه محمد مدبر كه همسال او بود به كارگاه كاشيگري استاد عليرضا قوللر آغاسي آمد و بدين سان يك عمر دوستي پرثمر ميان حسين قوللر آغاسي و محمد مدبر شكل گرفت.
حسين قوللر آغاسي مي گويد: روزي كه من و محمد مدبر و سايرين به اين نقاشي جان داديم، اصلا فكر رقابت و چشم و هم چشمي با نقاشان تحصيلكرده و از فرنگ برگشته درسرمان نبود. همه از سر ساختمان ها، از كنار كوره هاي كاشي پزي و از سنگ تراشي ها آمده بوديم، عقل و ذوقمان را روي هم گذاشته بوديم، هركه هنري داشت به كار مي گرفت. يكي اسليمي خوب بلد بود، يكي خوب رنگ مي ساخت، يكي صورت خوب مي ساخت... براي ما مهم بود كه مردم، كارمان را بپسندند و قبولمان كنند. قهوه چي ها هم كمك كردند، چاي و ديزي مان را به راه انداختند، خرج زندگي زن و بچه هايمان را دادند، ما هم كار كرديم.
قصه نقاشي قهوه خانه اي از اين قرار است كه «مرشد محمد»، نقال صاحب نام قهوه خانه ها، روزي با صداي خفه اش مرگ سهراب را فرياد مي كشيد و از سردلتنگي و غم، دست بر زانو مي كوبيد، حسين قوللر به ميان جمع مي آيد و با فرياد مي گويد: مردم! من فردا حكايت مرگ سهراب را برتن ديوار خواهم كشيد. نخستين و مهم ترين خصلت نقاشي قهوه خانه اي درانديشه ها و معيارهاي مشتركي است كه به طور نانوشته درميان همه هنرمندان اين نوع از نقاشي جاري است.
دومين خصلت نقاشي قهوه خانه اي كه كم از نخستين ويژگي آن ندارد، در عدم تأثيرپذيري آن از فلسفه نقاشي اروپايي است، هرچند كه از رنگ و روغن كه ابزاري اروپايي است بهره مي گيرد. نقاشان قهوه خانه اي از آن جا كه اساسا معيارهاي نقاشي غربي را نه مي شناسند و نه قبول دارند، درحالتي بي تكلف، با صفا و بكر به ساخت و پرداخت آثارشان مي پردازند.
وحدت فرم و محتوا نزد همه نقاشان قهوه خانه اي از آئين و آداب مشتركي ريشه مي گيرد كه همه آنان به آن آداب ايمان قلبي دارند.
اين نقاشان از سويي برصفاي باطن و دانسته هاي ارزشي خود تكيه دارند و از سوي ديگر يزيديان را منفور و خاندان ولايت را محبوب خود مي دانند، اين نكات گوشه اي از آئين و آداب مشترك ميان اين نقاشان است. چرخه توليد پرده هاي قهوه خانه اي از چهار ركن: قهوه خانه، نقال، نقاش و مردم تشكيل مي شود.
سه ركن نخست، همه تمهيدات را به كار مي گرفتند تا ركن اصلي، يعني مردم را به قهوه خانه بكشانند.
قهوه خانه، محل كسب انديشه هاي جوانمردانه و فضائل اخلاقي و انساني بود، كه به مدد نقال و نقاش سليم النفس فراهم مي شد. قهوه خانه دار، به نوعي اقتصاد هنر را اداره مي كرد و با به نمايش گذاردن مجلس نقالي و پرده خواني و جذب مردم به قهوه خانه ها، اين چرخه ميان مردم و هنرمند و قهوه خانه دار شكل مي گرفت و بدين ترتيب ميان مردم و هنر، در مكاني به نام قهوه خانه رابطه اي برقرار مي شد كه در اصطلاح امروز به آن مولتي مديا (Multi media) يا چند رسانه اي (متن، صدا و تصوير) مي گويند. حسين قوللر آغاسي و محمد مدبر به نقاشي قهوه خانه اي جان دادند، حسين قوللر آغاسي مي گفت: «آدم وقتي معرفت آشنايي با هنر را پيدا كرد، آن وقت مي فهمد كه در اين اقيانوس بيكران، چندان شناگر ماهري هم نيست. تا چشم ات كار مي كند آب است، هرچه شنا كني مي بيني به جايي نرسيده اي...»
او مي گفت: «اگر چهار تا نقش و چند تا رنگ را شناختيم، خودمان را گم نكنيم، غرور مال هنرمند نيست... هنرمند بايد مردم دار و متواضع باشد.»
نقاشي قهوه خانه اي در يك كلام اداي دين به خاندان عصمت و طهارت است. هنرمند سليم النفس ايراني با استناد به پرده هاي قهوه خانه اي ضمن ابراز عقايد ديني خود، به آداب و رسوم ملي و فرهنگي سرزمين اش نيز عنايت ويژه داشته است. دو نكته فني و مهم در نقاشي قهوه خانه اي قابل ذكر است: يكي چهره پردازي، كه بدون آن يك پرده قهوه خانه اي عملا كاربردي ندارد و دوم خطوط كناره نما، كه با قاطعيت همه تغيير اندازه ها و اهم و فا لاهم هاي موردنظر نقاش را از يكديگر تفكيك و صحنه را براي ديدن مهيا مي سازد.

 



كتاب در نگاه آفتاب
برترين هاي هنر جهاد و ايثار...

رهبر معظم انقلاب پس از مطالعه كتاب «همپاي صاعقه» ـ كارنامه عملياتي لشكر 27 محمد رسول الله(ص) در زمان سردار حاج احمد متوسليان ـ تقريظي بر اين كتاب زدند و در اين يادداشت نوشتند:
بسم الله الرحمن الرحيم
« اين يك كتاب منبع بسيار غني و ارزشمند است كه از آن مي توان ده ها كتاب و فيلمنامه و زندگينامه استخراج كرد. لحظات و حالات ثبت شده در سراسر اين كتاب، همان ظرافت هاي حيرت انگيزي است كه از مجموع آن، تابلوي پرشكوه و باعظمت عملياتي چون فتح المبين و بيت المقدس پديد آمده و برترين هاي هنر جهاد و ايثار و شجاعت و ابتكار را در مجموعه نمايشگاه بي نظير هنرهاي انقلاب اسلامي، نشان مي دهد.
اين مردان بزرگي كه نام آن ها بسي آسان بر زبان و دل غافل ما
مي گذرد، از جنس همان اخوان صفا و فرسان هيجائند كه سيد شهيدان سلام الله عليه آن ها را با عظمت و سوز و مهر، مخاطب ساخت و از فقدان آنان غمگين بود. سلام خدا و بندگان برگزيده و فرشتگان و رسولان او نثار روح مطهر آنان باد.در روز و شب هايي از آبان و آذر 86 صفحه به صفحه و سطر به سطر مطالعه و نيوشيده شد.»
اين كتاب به همت «گل علي بابايي و حسين بهزاد» تاليف شده و انتشارات سوره مهر آن را منتشر كرده است.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14