(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 14 فروردین 1390- شماره 19891

امواج بيداري اسلامي
دستور كار نهاني سوروس؛ موادمخدر، پول، رسانه ها و قدرت سياسي
نقش استعمار پير در قراردادهاي ننگين گلستان و تركمنچاي



امواج بيداري اسلامي

سيد ابراهيم علوي
تاريخ بشر مملو از رويدادها و حوادثي است كه آنرا بوجود آورده اند اما معدودند وقايعي كه بدليل ظرفيت و ابعاد تأثيرگذاري بر شرايط بعد از وقوع خود، از اهميت و برجستگي ويژه اي برخوردارند و بعنوان مقاطع مهم تاريخي يا نقاط عطف تاريخ از آنها ياد مي شود. انقلاب اسلامي ايران اما، بدليل گستره و عمق نفوذ بر حوزه هاي فكري و فرهنگي بي ترديد مهمترين واقعه تاريخ معاصر به حساب مي آيد. پيرامون تأثيرات انقلاب اسلامي بر تحولات جهاني و بخصوص خاورميانه در سالهاي اخير مباحث، تحليها و تفاسير بسياري با جهت گيريهاي مثبت و منفي از سوي متفكرين و حتي سياستمداران شرقي و غربي ارائه شده است كه تقريباً همگي اتفاق نظر دارند، وقوع انقلاب اسلامي در حوزه هاي مختلف و بخصوص حوزه فرهنگي و سياسي تحولات منطقه را تحت الشعاع ارزشهاي خود قرارداده است. بدون شك بيداري اسلامي كه امروز در خاورميانه عربي و شمال آفريقا شاهد آن هستيم مهمترين بازتاب انقلاب اسلامي ايران در بين ملتهاي مسلمان منطقه است، هر چند كه نظام سلطه سعي در مخدوش كردن اين ارتباط مبنايي دارد تا حال كه نتوانسته از وقوع اين خيزشها جلوگيري كند، حداقل بتواند آنرا به نوعي تحريف نمايد. كساني كه تحولات خاورميانه را دنبال مي كنند به خاطر دارند كه در جنگ غزه سران مرتجع عرب چگونه رژيم صهيونيستي را در سركوب و محاصره مردم مظلوم غزه همراهي مي كردند! و همان روزها اين سؤال مطرح بود كه چرا سران وابسته عرب خواستار نابودي دولت منتخب حماس هستند؟! حماس كه ديگر يك گروه شيعي مثل حزب الله لبنان نبود تا با همراهي غرب و رژيم صهيونيستي در صدد نابودي آن برآيند.! در بررسي اين رفتار سؤال برانگيز به اين تحليل رسيديم كه وقتي مردم فلسطين پس از سالها مبارزه با شعارهاي ناسيوناليستي بي نتيجه و قبول شكستها و عقب نشيني هاي متوالي در دستيابي به حقوق خود از جانب حكام سازشكار عرب و همچنين رهبران به اصطلاح ميانه رو فلسطيني خسته و نااميد شدند، با الگو قراردادن مبارزات آزادي بخش حزب الله لبنان در بيرون كردن رژيم اشغالگر صهيونيستي از جنوب لبنان و بدنبال آن پيروزي حماسي جنگ 33 روزه، در رويكردي تاريخي، ماهيت مبارزه خود را از ماهيت سكولار به ماهيت ديني و اسلامي تغيير دادند و در انتخابات سال 2006 به گروه هايي روي آوردند كه از اين الگو پيروي مي كردند و اين يعني همان رشد و نفوذ بيدار اسلامي كه غرب و حكام مرتجع عرب از آن به شدت وحشت داشتند، آنهم در جايي مثل فلسطين كه به عنوان قبله اول مسلمين، تحولات آن در كانون توجه افكار عمومي جهان اسلام قراردارد و غرب و بخصوص سران مرتجع عرب به خوبي مي دانستند كه پيروزي حماس در اين جنگ به اوج گيري هر چه سريعتر موج بيداري اسلامي در بين ملتهاي منطقه دامن زده و بقاي حكومت آنها را با چالشي جدي مواجه خواهد كرد، لذا منفعلانه درصدد جلوگيري از گسترش اين جريان فكري برآمدند و اتفاقاً در همان مقطع و مبتني بر همين تحليل در مقاله اي با عنوان «وحشت سران مرتجع عرب از موج بيداري اسلامي در منطقه» (كيهان 29 دي 1387 شماره 19280) وقايع امروز خاورميانه عربي بدرستي پيش بيني شده بود.
آنچه كه امروز در خاورميانه جريان دارد همان حادثه اي است كه غرب از روز اول وقوع انقلاب اسلامي از آن وحشت داشت و تلاشهاي زيادي كرد تا اين جريان فكري را در سرچشمه آن خاموش كند و اساساً مهمترين علت دشمني هاي غرب با انقلاب اسلامي ايران در سي دو سال گذشته همين بود ولي بي ترديد امروز ديگر امواج امواج ارزشهاي انقلاب اسلامي ايران به ساحل باور ملتهاي مسلمان رسيده و مي رود تا از مرزهاي خاورميانه خارج و جهان را تحت تأثير امواج خود قرار دهد. بررسي و پيش بيني ابعاد جهاني اين واقعه مجال بيشتري نياز دارد اما بصورت خلاصه مي توان اثرات آن را در دو بعد سخت و نرم مورد مطالعه قرار داد. آنچه مسلم است، با توجه وجود منابع غني و استراتژيك انرژي در منطقه و همچنين جايگاه ويژه خاورميانه در اقتصاد جهاني، مي توان پيش بيني كرد اولين حوزه اي كه تحت تأثير اين امواج قرار خواهد گرفت حوزه ليبرال سرمايه داري است كه با توجه به بروز بحرانهاي اقتصادي در سالهاي اخير حال روز خوشي هم ندارد. اگر بدانيم كه ليبرال سرمايه داري براي بقاي خود تا چه اندازه به منابع استراتژيك انرژي و بخصوص ارزان قيمت خاورميانه نياز دارد، آنگاه در مي يابيم كه وقتي دولتمردان غربي از منابع استراتژيك غرب در منطقه خاورميانه و خليج فارس صحبت مي كنند، وقتي از اجراي طرح خاورميانه بزرگ با محوريت اسرائيل صحبت مي كنند و وقتي اصرار به حضور گسترده نظامي در منطقه هارتلند دارند، منظور شان چيست. در اين جا مجال آن نيست كه به تحليل نيازهاي حياتي كاپيتاليسم بپردازيم اما همين قدر بدانيم آنچه كه فروپاشي پيش بيني شده نظام طبقاتي و سودمحور سرمايه داري را به تعويق انداخت، مكانيزم استعمار بود. تاريخ غرب و شكل گيري مكتب مادي ليبرال سرمايه داري نشان ميدهد پيدايش سرمايه داري با شروع استعمارگري تقريباً همزمان بوده است، گويا ليبرال سرمايه داري بدون استعمار قادر به ادامه حيات نيست. به هر حال سقوط حكام مستبد و كمپرادور عرب را بايد پايان دوران استعمارنو و شكست طرح خاورميانه بزرگ آمريكا را، سقط جنين استعمار فرانو و آغاز فروپاشي نظام سلطه ارزيابي كرد. اگر چه موج بيداري اسلامي تازه درمراحل اوليه خود بوده و فراز و نشيبها و كش وقوسهاي زيادي پيش روي خواهد داشت، اما اگر هم اثرات آن در كوتاه مدت، فقط محدود به بيداري و همگرايي ملتهاي مسلمان منطقه در صيانت از سرمايه هاي ملي خود باشد، تبعات آن براي غربي كه هنوز نتوانسته خود را از زير آوار مخرب بحران اقتصادي سال 2008 رها سازد، بسيار شكننده خواهد بود و مي تواند سبب تشديد بحران اقتصادي اخير و به تبع آن شدت گرفتن اعتراضات مردمي و بروز بحران هاي وسيع اجتماعي و سياسي شود.
اما به نظر مي رسد آنچه كه غرب را بيشتر از همه به هراس انداخته، بعد فكري و نظري جريان بيداري اسلامي است. اينكه بعد از قرنها دين ستيزي و تلاش براي به حاشيه راندن دين و تئوريزه كردن سكولاريسم و ارزشهاي مادي، امروز جنبشي فراگير و آزادي بخش با محوريت دين درمنطقه اي حساس و به وسعت خاورميانه و شمال آفريقا به وقع مي پيوندند و معلوم نيست تا كجا ادامه خواهد يافت، كابوسي بس وحشتناك است كه تعبير آن مي تواند، افول انديشه هاي اومانيستي و ركود ارزشهاي سكولاريستي و ليبراليستي و در نهايت بن بست فلسفي مكاتب مادي باشد و بر اين اساس به نظر مي رسد كم كم در جوار كمونيسم بايد جايي هم در موزه تاريخ براي ليبراليسم در نظر گرفت. به يقين آن روزي كه معمار حكيم و ژرف انديش بيداري اسلامي، وقوع انقلاب اسلامي ايران را به انفجار نور تعبير كرد، به رسالت جهاني اين انقلاب مي انديشيد و ايمان داشت كه بيداري اسلامي سرآغازي بر بيداري انساني در جهان خواهد شد.

 



دستور كار نهاني سوروس؛ موادمخدر، پول، رسانه ها و قدرت سياسي

درباره جرج سوروس، اين چهره اقتصادي و سياسي مرموز و ذي نفوذ آمريكايي، نمي توان مطالب زيادي در رسانه هاي اصلي آمريكايي پيدا كرد. چرا كه عمده آنها طرفدار يا زيردست شركت هاي ريز و درشتي هستند كه سوروس به نوعي در آنها دست دارد. ايفاي نقش بين المللي وي كه عمدتا از طريق مؤسسه جامعه باز او انجام مي گيرد، يكي ديگر از مهم ترين سرفصل هاي فعاليت هاي اسرارآميز، مداخله گرايانه و اثرگذار او در سياست هاي آمريكا و جهاني به شمار مي رود. مقاله زير اگرچه سال ها پيش نوشته شده است، اما با توجه به رخدادهايي كه آمريكا در چند سال اخير تجربه كرده است، بهتر مي توان ادعاهاي مطرح شده دراين مطلب را درك كرد. مواردي از جمله قدرت گرفتن حزب دموكرات كه سوروس يكي از سرسخت ترين مدافعان آن بوده است و به طرق مختلف و حائز اهميتي اين حمايت خود را اعمال كرده است و نيز قانوني شدن استفاده از ماري جوانا در ايالت كاليفرنيا كه سوروس از سال ها قبل از مدافعان و فعالان سرسخت وضع اين قانون بوده است و حتي خود وي علنا اظهار داشته است كه ماري جوانا مصرف مي كند و از آن لذت هم مي برد، از جمله مواردي است كه درستي آنها با گذشت زمان به اثبات رسيده است.
تاكنون پيش آمده است كه گزارش هايي را درباره مؤسسه قديمي معاون رئيس جمهور ديك چني يعني هاليبرتون و نفوذ ادعايي آن بر دولت شنيده و خوانده باشيد. هاليبرتون كه يك شركت دولتي با بيشتر از يكصدهزار كارمند است. در سال 2001، درآمدي سيزده ميليارد دلاري داشته است. با اين حال جرج سوروس يك هاليبرتوني است. گفته مي شود دارايي هاي او معادل هفت و دو دهم ميليارد دلار است. به ما گفته شده است كه سوروس يك «خير» متعهد به «دموكراسي» است. از طرف ديگر، فرض براين است كه حزب جمهوري خواه توسط گربه چاق ها و «كسب و كارهاي بزرگ» همچون هاليبرتون اداره مي شود.
سوروس شايد بزرگ ترين گربه چاقه سياسي تمام زمان ها باشد. او كه در فرانسه به تجارت غيرقانوني محكوم گرديده است. در تضعيف يا تخريب پول تمام كشورها در جهت منافع شخصي خودخواهانه اش تخصص دارد. او به عنوان مردي شناخته مي شود كه بانك انگليس را درهم شكست. قدرت او چنان است كه صرف اظهارنظرهايش مي تواند باعث بالا يا پايين رفتن ارزش پول كشورها شود.
ساير افراد رنج مي كشند تا او بتواند به ثروت دست يابد. اما روزنامه نگاران نمي خواهند روش هاي سؤال برانگيزي را مورد بررسي قرار دهند كه او از طريق آنها توانسته است به چنين ثروتي دست يابد. عجيب آن كه زماني كه او به چنين ثروتي دست يافت. به يك سوسياليست جهاني تبديل گرديد كه بر وضع ماليات هاي جهاني بر بسياري از شيوه هايي كه او براي دست يابي به ثروت از آنها سود جسته است صحه مي گذارد؛ شيوه هايي چون سفته بازي و دستكاري در پول جهاني.
رسانه ها پيوسته اين واقعيت را ناديده مي گيرند كه اين به اصطلاح «خير»، چندين بار درحالي كه اقتصادها و پول هاي ملي را به محاصره خود در آورده بود، صابون قانون به تنش خورده است. تجارت پيشگان سختكوش آمريكايي فهميده اند كه سوروس چگونه به ثروت خود دست يافته است. ادوين جي ناگل رئيس شركت هاي «ناگل» در اعتراض به يكي از حضورهاي تلويزيوني سوروس به ميزباني دانشگاه تالدو، به «شگردهاي غيراخلاقي كه او از طريق آنها به ثروت خود دست يافته است، اشاره كرد.»
او با وجود اعتقاد به «جامعه باز»، از شيوه هايي غيرقانوني بهره مي گيرد كه تنها به روي ابر ثروتمندان باز است. سخنگوي كاخ سفيد دنيس هاسترت در تلويزيون ملي گفت كه هيچ كس به درستي نمي داند كه سوروس پول هاي خود را از كجا آورده است.
سوروس پي درپي دريافت پول از كارتل هاي موادمخدر يا هر فعاليت مجرمانه ديگر را انكار كرده است. اما اين واقعيت به قوت خود باقي مي ماند كه دست كم برخي از عمليات هاي مالي وي به طور گسترده اي در امر پول شويي دست دارند. سرمايه سوروس در جزاير آنتيل هلند قرار دارد كه يك فدراسيون خودگردان متشكل از پنج جزيره در درياي كارائيب است. در يكي از مدارك سيا، اين منطقه به عنوان «نقطه حمل ونقل موادمخدر آمريكاي جنوبي به آمريكا و اروپا و مركز پول شويي توصيف مي شود.»
گفته شده است كه سوروس سهام بزرگي را در يكي از بزرگ ترين بانك هاي كلمبيايي خريداري كرده است. «اداره ضد موادمخدر» در گزارش خود با عنوان «اصلاحات اقتصادي كلمبيا: تأثير پول شويي موادمخدر در درون اقتصاد كلمبيا» مستند كرده است كه چگونه سلاطين بزرگ موادمخدر از مزاياي آزادسازي اقتصادي براي به كار انداختن درآمدهاي غيرقانوني خود از محل فروش موادمخدر در كسب و كارهاي قانوني بهره مند شده اند. در اين گزارش خاطرنشان شده است كه «مقامات دولتي آمريكا و كلمبيا در درآمدهاي موادمخدر كه در تمام بانك هاي بزرگ كلمبيا سپرده گذاري شده اند سهم دارند.»
شبكه پيچيده منافع مالي، شركت ها و بنيادهاي سوروس، باعث مي شود كه هاليبرتون همچون يك سرمايه گذاري «بچه بازي» به نظر آيد.
اتهامي كه در مطبوعات مي خوانيم اين است كه هاليبرتون قراردادهاي دولتي را از آن خود كرده است و از قبال جنگ عراق پول درآورده است. درحالي كه توجه بسيار كمتري به اين واقعيت مبذول شده است كه اين شركت پنجاه و چهار تن از پرسنل خود را در نتيجه اين جنگ از دست داده است. هيچ كس در مطبوعات به منافع سوروس از جنگ كوزوو اشاره نمي كند، درحالي كه او به اين دليل از انجام يك حمله پيش گيرانه عليه يوگسلاوي حمايت كرد كه يك سرمايه گذاري را اداره مي كرد كه اكنون در آنجا فعاليتي ندارد.
هدف ديرينه سوروس، براندازي سياست ملي ضد موادمخدر دولت آمريكا براي كاستن از فعاليت هاي نهادهاي مجري قانون ملي و جهاني در امر مبارزه با تجارت موادمخدر بوده است. او اين كار را «كاهش آسيب» مي نامد، يعني اگر دولت، تجارت موادمخدر را در دست گيرد و موادمخدر و داروهاي تخديري از جمله سرنگ براي معتادان را تأمين كند، فعاليت جنايي همراه با استفاده از موادمخدر ظاهراً كاهش خواهد يافت. اما با اين حال، اجراي اين قانون مستلزم دور نگه داشتن موادمخدر از دسترس كودكان است. چنين چيزي هم كه امكان پذير نيست، پس سوروس قصد دارد اجازه دهد، موادي مثل ماري جوآنا، كوكائين و هروئين براي كودكان توزيع شود.
اگر سوروس قادر به تصرف كاخ سفيد و به اجرا گذاشتن سياست موادمخدر خود در سطح كشور شود، ميليون ها تن به سمت تجربه كردن مواد روان گردان خطرناك و صدمه زدن به خود، خانواده و جامعه شان سوق داده خواهند شد. حتي ماري جوآنا كه رسانه ها آن را ماده مخدري «نرم» به تصوير مي كشند، تبعات منفي شديدي دارد. پروفسور رابين موري از انستيتو روان پزشكي انگليس در كتاب خود ماري جوآنا و جنون به مطالعات و مداركي از سراسر جهان اشاره مي كند كه برخي از آنها مربوط به چهل سال قبل هستند و استفاده از ماري جوآنا را با بيماري هاي رواني از جمله شيزوفرني و روان پريشي مرتبط مي دانند.
در مقاله جديدي كه درباره ضربه هاي مالي و سياسي فزاينده سوروس نوشته شده است، «واشنگتن پست» با طرح اين ادعا كه سوروس «بودجه تلاش هايي را براي اصلاح قوانين مربوط به مبارزات انتخاباتي، از شمول جرم در آوردن ماري جوآنا و تغيير سيستم قضاوت جنايي تامين كرده است» او را تطهير كرده است.
تمامي اين حرف ها اگر نگوييم غلط، گمراه كننده هستند. «اصلاح» قوانين مبارزات انتخاباتي او مفري را باقي مي گذارد كه او را قادر خواهد ساخت تا به قول واشنگتن پست، ركورد «بيشترين پول هاي اهدايي توسط يك شخص دريك چرخه انتخاباتي» را از آن خود كند. پس گزارش هاي تحقيقاتي درباره سوروس و دستور كار او كجا هستند؟
يك بخش كليدي دستور كار سوروس- تسليم پيشنهادي او در امر مبارزه با موادمخدر- در خلال كارزار انتخاباتي جاري، با دقت از ديد مردم آمريكا پنهان نگه داشته شده است. جنگ با تروريسم به حتم در مركز تلاش ها جاي دارد، اما جنگ با موادمخدر هنوز نگراني عمده ميليون ها آمريكايي محسوب مي شود، به خصوص والدين هراسان از نفوذ هاليوود و فرهنگ موادمخدر.
جا دارد كه مطبوعات به يكي از نقش هاي سوروس در قانوني كردن سياست ملي موادمخدر توجه خاصي كنند، چرا كه اكثريت قاطعي از جمهوري خواهان و دموكرات ها با كارزار مدافع وضع قوانين مربوط به موادمخدر او مخالفت كرده اند و آنها هم بر اين نظرند كه اين قوانين، معضل موادمخدر را وخيم تر خواهد كرد.
اما در كارزار اخير، تغيير و تحولاتي بنيادين صورت گرفته است. گفته مي شود كه سوروس از طريق كمك مالي به سازمان هاي ليبرال- چپ بسيار متفاوتي كه مباني سياسي حزب دموكرات را پذيرفته اند، در حال ايجاد سازمان هاي جديدي در قالب سازمان هاي «527» است كه حزب دموكرات را خصوصي سازي يا جايگزين خواهند كرد.
سوروس و دو پسرش هر يك هزاران دلار به برد كارسون، نامزد سناي حزب دموكرات در اوكلاهما كمك مالي كردند. رقيب جمهوري خواه وي دكتر تام كوبورن كه به مدت شش سال يكي از اعضاي مجلس نمايندگان بود و در اين مدت به عنوان يكي از مخالفان پيشگام در جريان قانوني كردن ماري جوآنا و برنامه تأمين سوزن كه استفاده غيرقانوني از موادمخدر را تسهيل مي كرد، شهرتي براي خود دست و پا كرده بود. كوبورن «آموزش مضر» به سبك سوروس را به عنوان رويكردي مخفيانه براي قانوني كردن موادمخدر غيرقانوني فاش كرد. كوبورن همچنين يكي از حاميان پر و پا قرص آزمايش موادمخدر و حتي آزمايش موادمخدر الزامي براي اعضاي كنگره بود. كوبورن و كاركنانش داوطلبانه اين آزمايش موادمخدر را انجام دادند. طرفداران وي گفتند كه اگر او براي مجلس سنا انتخاب شود. يك صداي پيشتاز در اين مجلس براي محافظت كودكان از خطرات سوءاستفاده از موادمخدر خواهد شد و يك صداي خرد علمي عليه جنبش تحت حمايت سوروس است كه در پي قانوني كردن موادمخدر است. تعجبي ندارد كه سوروس و پسرانش قواي خود را متوجه شكست دادن كوبورن كردند.
سوروس همچنين به باراك اوباما كه به عنوان نامزد حزب دموكرات از ايلي نويز براي ورود به مجلس سنا مبارزه مي كرد كمك مالي كرده است. CNSNewscom گزارش داد كه سوروس نه تنها به كارزار اوباما كمك مالي كرد، بلكه چهار تن ديگر از اعضاي خانواده اش، جنيفر، پسرانش جاناتان و رابرت و همسرش سوزان نيز همين كار را كردند. به دليل وجود يك قانون خاص مربوط به تأمين هزينه هاي انتخاباتي، سوروس ها در طول مبارزات اوليه باراك اوباما، مبلغ شصت هزار دلار براي او جمع آوري كنند.
سوي نيويوركر سوروس را يكي از نزديكان هارولد آيكل، قائم مقام اداره كاركنان كلينتون نيز معرفي كرده است كه «مديا فاند» را كه يكي از انبوه گروه هاي مورد حمايت سوروس در قالب «527» است اداره مي كرد. سوروس او را «يك طرفدار واقعي» توصيف كرده است.
در غفلت يا تجاهل رسانه هاي تشكيلاتي، سوروس به عنوان يك قهرمان فرهنگي نمود يافته است.
مجله فرهنگ موادمخدر «هدز»، او را «ددي ويدباكز» ناميد و به نقل فرازي از كتابش سوروس بر سوروس پرداخت و اعلام كرد كه «او سطل ها را دقيقاً همانجا مي ريزد كه آنها لازم دارند». شريك وي پيتر ليوايز كه چهره وي از سوي «پست» به عنوان يكي از ده نفر از سخاوتمندترين خيرين كشور ماله كشي شد، عملا در نيوزيلند به خاطر «واردات» موادمخدر از جمله حشيش و ماري جوآنا دستگير شده بود.
رسانه ها او را «خير» ميلياردري مي نامند كه «در پي ترويج دموكراسي و نهادهاي دموكراتيك در جهان است». او براي ايراد نطقي در باشگاه ملي مطبوعات در بيست و هشتم اكتبر 2004 يعني درست پيش از انتخابات دعوت شد. سوروس كه يك استفاده كننده ماري جوآناست مي گويد كه از ماري جوآنا استفاده مي كند و از آن لذت مي برد و پولش را «هدر نمي دهد». او پولش را براي هدفش كه ساختن دوباره آمريكا و جهاناست هزينه مي كند. در يكي از مقالات طولاني اخير «نيويوركر» به قلم جان مير، او به عنوان فردي با نيات خير به تصوير كشيده شده بود كه به هيچ وجه دغدغه پول را ندارد، كسي كه قرباني حملات هتاكانه است و صرفاً مي خواهد نظراتش شنيده شوند. اين نمونه اي از طرز به تصوير كشيده شدن سوروس در مطبوعات است. مير با شريك وي پيتر ليوايز درباره تبرئه سوروس از جرائمي مثل استفاده از ماري جوآنا، گفت وگوي كوتاهي برگزار شد، اما او از كنكاش در اين زمينه قصور ورزيد كه چگونه سوروس خود را متعهد به قانوني كردن مصرف موادمخدر خطرناك كرده است.
سوروس كه برخي اوقات به عنوان يك ملحد يا لاادري توصيف مي شود، ايده يك «جامعه باز» سكولار را مطرح كرده است. اما دستور كار او براي قانوني شدن مواد مخدر در خلال كارزارهاي انتخاباتي اخير، عمدتا از چشم مردم دور نگه داشته شده است.
در كنفرانس «سازمان ملي اصلاح قوانين مربوط به مواد مخدر» كه در سال 2004 برگزار گرديد، اتان نيدلمن از «اتخاذ سياست گذاري مواد مخدر» كه با حمايت مالي سوروس تاسيس شده است، درباره همكاري او با سوروس و اقدام اين ميلياردر براي رساندن جان كري به كاخ سفيد مورد پرسش قرار گرفت. پرسش كننده پرسيد: «آيا قرار است ديوان عالي در اين موضوع دخالت كند؟» نيدلمن با فروتني جواب داد: «خواهيم ديد» و محتاطانه گفت كه عملي كردن «تمام چيزهايي كه به خير و صلاح جامعه است» شايد دشوار باشد.
اين امر به اين دليل حساس است كه ديوان عالي امريكا تاكنون اين موضوع را در چندين ايالت آمريكا مورد ملاحظه قرار داده است؛ ايالت هايي كه داراي قوانين مكتوبي هستند كه استفاده از برخي اشكال «ماري جوآناي دارويي» را مجاز مي شمارند، امري كه تخلفي آشكار از قوانين فدرال محسوب مي شود. احتمال دارد كه ديوان عالي در آينده به اين موضوع بازگردد. انتظار مي رود كه اين ديوانتا ژوئن 2005 حكمي را صادر كند كه از سوي دولت بوش به چالش كشيده شده است.
هاليوود به اشغال لابي مواد مخدر غيرقانوني درآمده است
در كنفرانس سال 2004 سازمان ملي اصلاح قوانين مربوط به مواد مخدر آلن سنت پير از بنياد «نورمل»، تشريح كرد كه «چگونه در برنامه هاي تلويزيوني متعدد آمريكا، ماري جوآنا را در شكلي نهايتا مثبت به تصوير كشيده اند.» وي از برنامه هاي «اي آر، شيكاگو هوپ، سيبيل، پراكتيس، مورفي براون، اسپورتز نايت، بكر، جبهه غربي، روزيان، سكس در شهر، شش پا در اعماق، ووپي، مونتل»، نمايش دهه هفتادي و برنامه لري ديويد نام برد. او گفت: «ميليون ها نفر اين برنامه ها را مي بينند. بنابراين بسيار حساس است كه ما بتوانيم اين تغيير در «فرهنگ» را درك كنيم و نشان دهيم.»
چالش روياروي فرهنگ مواد مخدر هم اكنون توسط دولت امريكا درك شده است. سوروس هم جلودار آنهاست.
Bloombergcom به نقل از استراب تالبوت معاون وزير خارجه امريكا از سال 4199 تا 1200 نقل كرده است كه گفته است: «هر وقت كه جرج سوروس تماس مي گرفت و درخواست ملاقات با من را مي كرد، من زمين و آسمان را براي برگزاري اين جلسه به هم مي دوختم. به خاطر كارهايي كه او انجام داده بود، من با او مثل وزير امورخارجه يك كشور ديگر برخورد مي كردم.» حتي در دولت بوش نيز سوروس چهره اي مهم و ذي نفوذ قلمداد مي شد. او در شانزدهم سپتامبر 3200 در وزارت كشور درباره «امريكا در جامعه جهاني: تامين امنيت درازمدت» نطقي ايراد كرد.
به جاي تحقيقات درباره پول هاي سوروس، ستون نويس روزنامه واشنگتن پست هارولد ميرسون، سوروس را به خاطر مهندسي كردن «خصوصي سازي» حزب دموكرات از طريق تامين بودجه گروه هاي سياسي 752 و كنار گذاشتن آنچه كه او آن را تشكيلات يك حزب دموكرات ناكارآمد مي نامد، ستوده است. در كنفرانس «امريكا را پس بگيريد» كه در ژوئن از سوي نيروهاي منتهي اليه چپ برگزار شد، سوروس با سناتور هيلاري كلينتون كه او را به اين گروه معرفي كرده بود عكس يادگاري گرفت. او خطاب به جمعيت گفت: «ما به افرادي مثل جرج سوروس كه بي پروا مشتاق پيش گذاشتن گام هاي لازم در مواقع لازم است نياز داريم.» او با پول خود گام، پيش مي گذارد.
اما ميرسون و ستون نويس نيويورك تايمز پلكراكمن، به سخنگوي كاخ سفيد دنيس هاسترت به خاطر مطرح كردن سوالاتي درباره منشا ثروت سوروس حمله كردند.
سوروس كه يك معترف به دموكراسي است، از محفل 752 در يك كارزار تدوين قوانين مالي استفاده كرده است كه او آن را براي محدود كردن فعاليت هاي سياسي «صاحبان منافع خاص» تبليغ كرده است. او ركورد بيشترين پول اهدا شده از سوي يك شخص به يك چرخه انتخاباتي را به نام خود ثبت كرده است. معلوم شد كه منظور او از اين «صاحبان منافع خاص» كسان ديگر هستند نه خود او.
تعهد او به دموكراسي هرگز مورد سؤال قرار نگرفته است. يكي از نمونه هاي پوشش رسانه اي طرفدارانه از سوروس، گزارش «يواس اي تودي» در يكم ژوئن بود كه اعتبار آزاد كردن ميليون ها تن انسان را از بند كمونيسم و «حمايت از دموكراسي» به سوروس داده است. اگر چه سوروس مقداري از هزينه هاي گروه هاي ضدكمونيستي را در طول جنگ سرد تأمين كرده است، اين كار او براي درآوردن پول و بسط نفوذ خود بر ملت ها و كشورها طراحي شده بود. كمونيسم به اين دليل كه رفتار مهمان نوازانه اي نسبت به سرمايه گذاران نداشت، يك تهديد بود.
يك نمونه عالي اين امر، حمايت او از عمليات نظامي در كوزوو است. همان طور كه پيشتر ذكر شد، سوروس از عمليات نظامي در كوزوو كه يكي از استان هاي يوگسلاوي بود، به اين دليل حمايت كرده بود كه يكي از شركت هاي سوروس در سال 0200 اعلام كرد كه يكصد و پنجاه ميليون دلار- به همراه ضمانت وام هاي پرداختي از سوي «شركت سرمايه گذاري خصوصي فرا مرزي آمريكا»- در بالكان سرمايه گذاري كرده است. اين شركت «صندوق برابري جنوب شرق اروپا» نام داشت. تا سال 2200 حجم سرمايه گذاري شركت سرمايه گذاري خصوصي فرا مرزي آمريكا به دويست ميليون دلار افزايش يافت و اين شركت اعلام كرد كه «صندوق يوگسلاوي سرمايه گذاري سوروس» به نقشي كنترل كننده در اكسيبانكا كه يك بانك تجاري خصوصي در صربستان است دست يافته است و در تأسيس «شبكه هاي پهن باند صربستان» كه يك شركت تلويزيون كابلي و خدمات پهن باند پيشگام در صربستان است سرمايه گذاري كرده است.
نكته ديگر اينكه «جامعه باز» سوروس به خود او تسري نيافته است. او با مقررات زدايي از برخي روندها، راه را فقط براي ابر ثروتمندان بازكرده است و در پناه امنيتي قرار دارد كه رسانه ها برايش تأمين كرده اند. در يكي از فصول غريب حيات شغلي سوروس، گفته مي شود كه او در يك شركت انرژي سرمايه گذاري كرده است كه توسط جرج بوش اداره مي شود، اقدامي به منظور خريد نفوذ در خانواده بوش. همانطور كه اشاره شد در يك تحول عجيب ديگر، اين سرمايه دار جهاني، يك سوسياليست جهاني نيز شده است و از يك ماليات جهاني موسوم به «توبين تكس» به روي شيوه هايي كه خود وي از طريق آنها از سيستم سرمايه دارانه جهاني بهره برداري مي كند و از قبل سفته بازي و دستكاري در پول هاي رايج ثروتمند مي شود، حمايت كرده است. سوروس اعلام كرده است كه توبين تكس «نظريه اي معتبر» براي بالا بردن درآمدهاي بين المللي و مخالفت با به كارگيري وضع ماليات هاي زيانبار است. آنچه كه گزارش شده است اين است كه توماس پالي، مدير «پروژه اصلاحات جهاني سازي» در مؤسسه جامعه باز سوروس، يكي از سخنگويان برجسته در نشستي بوده كه در سال 3200 در واشنگتن براي بحث درباره چگونگي وضع اين ماليات برگزار شده بود.
ستون نويس واشنگتن پست هارولد ميرسون مي نويسد: «سوروس ثروت خود را از راه سرمايه گذاري به شيوه قديمي دروال استريت به دست آورده است.» اما در واقع او ثروت خود را از طريق شگردهاي سرمايه گذاري كه در دسترس سرمايه گذاران عادي قرار ندارد و نيز مداخلات مالي وي كه مي تواند بر كشورها و اقتصادهايشان تأثير بگذارد، كسب كرده است.
منبع: ماهنامه سياحت غرب- شماره98

 



نقش استعمار پير در قراردادهاي ننگين گلستان و تركمنچاي

جواد حق گو
تاريخ روابط خارجي ايران با ديگر كشورها شاهد فراز و نشيبهاي فراواني بوده و اين روابط تاثيرات فراواني را بر اوضاع واحوال ايران گذارده است. شايد اغراق نباشد اگر بگوييم نقش و جايگاه انگلستان درتاريخ روابط خارجي ايران قابل قياس با ديگر دولتها نيست و تاثير دخالت هاي اين دولت در اوضاع داخلي و روابط خارجي كشورمان به ويژه در دو سده اخير به ميزاني گسترده است كه بتوان از آن به عنوان پارامتري تاثيرگذار و بي رقيب دراين حوزه نام برد. پارامتري كه از دوران پس از جنگ اول جهاني رقيب و درعين حال رفيقي 2 به نام ايالات متحده آمريكا را گاهي دركنارخود و گاهي در برابر خود احساس كرد. سرآغاز روابط تاريخي ايران و انگلستان را مي توان از نيمه دوم قرن سيزدهم ميلادي، مطابق با اواخر قرن هفتم هجري دانست. درزمان حكومت كريم خان زند در سال 1763ميلادي انگليسي ها به تأسيس تجارتخانه دربوشهر دست زدند. 3 توسعه فعاليت انگليسي ها دربوشهر با مداخلات آن ها درامور داخلي ايران همراه شد تا آن جا كه كريم خان زند نسبت به مقاصد آنان بدگمان شد و درسال 1769 دستور تعطيلي نمايندگي تجاري انگليس دربوشهر و اخراج اتباع انگليسي را صادر كرد، با مرگ كريم خان زند درسال 1779 انگليسي ها مجدداً دست به فعاليت هايي براي تجديد نفوذ خود درايران زدند و سرانجام درسال 1788 با دريافت فرماني از جعفرخان زند يكي ازجانشينان كريم خان قسمت اعظم امتيازاتي را كه ازدست داده بودند مجدداً به دست آوردند.
روابط ايران با انگلستان به ويژه درحوزه اقتصادي از سده هاي گذشته همواره برقرار بوده است و همانگونه كه شرح آن رفت اين دولت در روابط اقتصادي و تجاري نيز مانند روابط سياسي به دنبال استثمار ديگر كشورها از جمله ايران بوده است. درحوزه سياسي سرآغاز روابط دولت ايران با دولت انگلستان را بايد مصادف با روي كارآمدن سلسله قاجار به ويژه در دوران پس از حكومت آقا محمدخان قاجار و روي كار آمدن شاهان بي كفايتي نظير فتحعلي شاه دانست.
با مرگ آقا محمدخان و آغاز حكومت 36 ساله فتحعلي شاه نفوذ انگليسي ها درايران رشد فزاينده اي به خود گرفت. انگليسي ها دراين دوره به علت افزايش منافع خود درهند و توسعه قلمرو نفوذشان در افغانستان، بيش از پيش متوجه ايران شدند. 4 درسال 1800 ميلادي روابط رسمي سياسي بين ايران و انگلستان با انتخاب سفير از سوي انگلستان شكل گرفت. اين رابطه هيچ گاه مورد اطمينان و قبول ايرانيان قرار نگرفت و همواره نوعي بدبيني از سوي ايرانيان نسبت به سوء رفتارهاي انگليسي ها وجود داشته است. اين رفتار ايرانيان به يك بيماري مزمن به نام «بيماري ترس از انگليس» تبديل شد.
واژه «انگلوفوبيا» (Anglophobia) كه معني ترس از انگليس است را مي توان دربسياري از فرهنگ ها يافت.
ايران واژه در ايران، معني و مفهوم گسترده اي دارد و ده ها كتاب تاريخي و تحقيقي و حتي طنز و داستان كه درباره مداخلات انگليس درايران نوشته شده، خود مبين اين واقعيت است كه مردم ايران تا چه اندازه نسبت به سياست انگليس دراين كشور بدبين وهراسان هستند و چرا در هر كاري دست انگليسي ها را مي بينند. 5 يكي از دخالت هاي صورت گرفته از جانب انگليس درمسائل ايران به جنگ ايران و روس و نتايج ننگين بار و خفت بار اين دو جنگ كه در قالب دو معاهده 6گلستان و تركمن چاي متجلي گشته است باز مي گردد. بريتانيا با سوء استفاده از بي كفايتي پادشاهان قاجار دربرخورد با مخالفان داخلي و جنگ با روس ها برنفوذ خود درايران افزود: دراين دوره عهدنامه ننگيني بسته شد كه درتمام اين عهدنامه ها حقوق ملت ايران به طوركامل پايمال شده است. دولت بريتانيا علاوه بر تحميل قراردادهاي كاملا يكطرفه برضد منافع ملت ايران7 درانعقاد ديگر معاهدات ننگين نظير گلستان و تركمنچاي كه از جانب دولتهاي ديگر به ايران تحميل مي شد نيز نقش اساسي داشت.
جنگ هاي ايران و روسيه، يا جنگ ايران و روس، نامي است كه به دو جنگ بزرگ بين ايران و روسيه تزاري در زمان پادشاهي فتحعلي شاه قاجار داده شده است. اين جنگ ها با شكست ايران از روسيه پايان يافت و بخش هاي بزرگي از ايران طي انعقاد دو معاهده ننگين گلستان و تركمنچاي به قلمرو امپراتوري روسيه پيوست. انگلستان پس از انعقاد قرارداد استعماري مجمل طي يك قرارداد ديگر با عنوان مفصل تعهداتي را به دولت ايران داده بود. دريكي از بندهاي عهدنامه مفصل8، انگلستان ضمانت كرده بود در صورت حمله يكي از كشورهاي مهم فرنگ به كمك ايران بشتابد و يا در صورتي كه آمادگي حضور نظامي درايران را ندارد كمك مالي به نيروهاي نظامي ايران بنمايد.
سه ماه پس از امضاي قرارداد ننگين مفصل انگلستان و روسيه جبهه واحدي عليه ناپلئون تشكيل دادند و قرارداد اتحادي كه بين دو دولت منعقد شد، امكان هرگونه كمكي را از طرف انگليسي ها به ايران در جنگ با روسيه از ميان برد. روس ها با سوء استفاده از اين موقعيت، دست به حمله گسترده اي عليه ايران زدند و تمام سواحل درياي خزر را به اشغال خود درآوردند. دولت ايران با تهديد وزير مختار انگليس مكلف به امضاي قرارداد ننگين گلستان شد كه به موجب آن؛ دربند، باكو، شيروان،قره باغ و قسمتي از طالش از خاك ايران جدا و به خاك روسيه محلق شد و دولت ايران از كليه دعاوي خود بر گرجستان و داغستان صرف نظر كرد. نقش وزير مختار انگليس درامضاي اين عهدنامه ننگين به آن حد بود كه تزار الكساندر اول در ازاي خدمات «سرگوراوزلي» وزير مختار انگليس به دولت روسيه، او را به دريافت عالي ترين نشان امپراتوري روسيه مفتخر ساخت!9 پس از عهدنامه ننگين گلستان و نقش فتنه گرانه انگلستان درانعقاد آن دولت انگليس دريك فتنه گري آشكار و تازه، درصدد تجديدنظر در قرارداد قبلي خود با ايران برآمد. قرارداد جديد كه به معاهده تهران معروف گشت، در 25نوامبر 1814 به امضاء رسيد و داراي يازده فصل بود. دراين معاهده، ضمن تكرار تمام آنچه درمعاهدات قبلي به زيان ايران بود، كمك دولت انگليس را به ايران مشروط به اين شرط مي نمايد كه دولت ايران «سبقت درتجاوز نكرده باشد» زيرا بر اثر نارضايتي كه از عقد عهدنامه گلستان درايران به وجود آمده بود احتمال مي رفت كه ايراني ها در اولين فرصت درصدد جبران اين شكست و باز پس گرفتن سرزمين هاي از دست رفته بر خواهند آمد. 10 به اين ترتيب حكام ايران به خاطر عهدنامه گلستان مجبور به قبول عهدنامه «تهران» شدند.تحت تاثير همين معاهده ننگين و درجريان جنگ دوم ايران و روس شاهد آثار شوم عهدنامه تهران و جدايي بخش گسترده اي از سرزمين ايران هستيم.
انگليسي ها درجريان جنگ دوم ايران و روس هم به زيان ايران مداخله كردند و به بهانه اينكه ايران جنگ را آغاز كرده، از هرگونه كمكي به ايران دراين جنگ خودداري نمودند. فتحعلي شاه كه از پيشروي نيروهاي روسيه تا نزديكي قافلانكوه متوحش شده بود، پيشنهاد ميانجيگري انگلستان را پذيرفت. درجريان مذاكره براي عقد قرارداد تركمنچاي، نماينده اي از طرف دولت انگليس شركت نمود و اين دولت با استفاده از حقي كه به موجب معاهده تهران براي خود قائل بود در تعيين حدود مرزي بين ايران و روسيه دخالت كرد. طي اين قرارداد قلمرو باقي مانده ايران از معاهده گلستان در قفقاز شامل خانات ايروان، مناطق تالش و اردوباد و بخشي از مغان و شروان به روسيه واگذار شد و ايران حق كشتيراني در درياي مازندران را از دست داد و ملزم به پرداخت 10كرور طلا به روسيه شد. همچنين دولت انگلستان درتحميل رژيم كاپيتولاسيون و حق قضاوت كنسولي به ايران هم نقش موثري داشت، زيرا مي خواست بعداً و براساس اصل دولت كامله الوداد 11 كه در معاهدات بين المللي به عنوان يك عرف پذيرفته شده بود از همين حقوق درايران برخوردار گردد. پس از امضاي قرارداد تركمنچاي، انگليسي ها از مضيقه مالي ايران درپرداخت غرامات جنگي به روسيه سوءاستفاده كرده، در ازاي پرداخت دويست هزار تومان كه از قسط دوم غرامت تعيين شده باقي مانده بود، موافقت دولت ايران را با حذف مواد مربوط به تعهدات مالي و نظامي انگليس به ايران جلب كردند. به اين ترتيب از عهدنامه تهران جز تعهدات ايران به انگلستان چيزي باقي نماند. 12
با بررسي شرايط موجود در آن دوره و با توجه به آنكه انگلستان و روسيه درآن دوران در اين منطقه با يكديگر رقابت داشتند مي توان دلايل اصرار انگلستان براي انعقاد اين قراردادها را اينگونه عنوان نمود:
- جلوگيري از عدم پيشروي نيروهاي روس در ايران: عدم توقف جنگ مي توانست سبب پيشروي نيروهاي روس در خاك ايران و رسيدن به مناطق حساس و مهم ايران شود. عدم توقف جنگ مي توانست سبب حضور روس ها در ايران و سنگين شدن وزنه روس ها در مقابل انگليس شد.
- ضعيف نگه داشتن ايران براي دست يابي به اهداف مرتبط با هند: يكي از دلايل بسيار مهم انگليس براي حضور در ايران، حفظ موقعيت خود در هند بوده است. بي ترديد پيروزي هر دو طرف ايران يا روسيه در اين جنگ مي توانست سبب تضعيف شدن موقعيت انگليس در ايران و به اين ترتيب به خطر افتادن منافع انگليس در هند گردد.
ذكر همين دو دليل به قدر كافي نيات و منافع انگليس از انعقاد اين دو عهدنامه ننگين عليه ملت ايران و خاتمه يافتن جنگهاي ايران و روس را توجيه مي نمايد. همانگونه كه پيداست عقد اين معاهدات موجب آن شد كه ايران همچنان ضعيف و تحت حمايت انگليس قرار گيرد و از سوي ديگر از نفوذ روس ها در ايران هم ممانعت به عمل آيد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پي نوشتها:
1- در اين مقاله مفاهيم قرارداد، معاهده و عهدنامه هر سه به يك معناي مشترك كه در حقوق معاهدات بين المللي رايج است به كار رفته است.
2- به اعتقاد نگارنده و بر پايه تئوري رئاليسم (به عنوان تئوري غالب و بي رقيب در عرصه روابط بين الملل) به كار بردن اين اصطلاح گوياي اين مطلب است كه دولتهاي انگلستان و آمريكا به رغم داشتن منافع مشترك فراوان در عرصه نظام بين الملل در مواقعي با تكيه بر «اصل منافع ملي» به دليل تعارض منافع در تقابل با يكديگر قرار گرفته اند. به عنوان شاهد اين ادعا مي توان به مواضع كاملا متفاوت و به بيان بهتر مواضع كاملا متعارض آمريكا و انگليس در قبال بحران كانال سوئز اشاره كرد. در اين بحران آمريكا به اقتضاي شرايط حاكم بر فضاي دوقطبي در دوران جنگ سرد به همراهي با بلوك شرق پرداخت و از عبدالناصر پشتيباني نمود حال آنكه انگلستان در همراهي با اسرائيل به كانال سوئز تجاوز كرد.
3- محمود محمود، تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس در قرن 19، تهران: انتشارات اقبال، 1344، جلد اول، ص 5-1.
4- سردنيس رايت، دو قرن نيرنگ: داستان تلخ سياست استعماري انگليس در ايران، تاليف و ترجمه: محمود طلوعي، تهران: نشر علم، 1380، صص 29-.28
5- همان، ص .19
6- Treaty
7- از جمله اين معاهدات مي توان به عهدنامه مجمل و مفصل اشاره كرد.
8- عهدنامه استعماري منعقد شده مابين دولت ايران و انگلستان كه در واقع مكمل عهدنامه قبلي بين دو كشور با نام مجمل بود. طي اين دو عهدنامه انگلستان به ويژه براي محافظت از منافع خود در هند شرايط كاملا ناعادلانه اي را در قالب طرح هاي استعماري خود به ملت ايران تحميل كرد.
9- رايت، پيشين، ص .41
10- محمود، پيشين، صص 201-.200
11- وجود اين شرط در معاهده باعث مي شود تا هر معاهده اي كه يكي از آن دولت ها با دولت ثالثي منعقد كرده و در آن حقوق و امتيازاتي را به كشور ديگري ارزاني دارد، موجب بهره مندي كشور طرف قرارداد اول از همان امتيازات نيز بشود. اين امتيازات به طور خودكار منتقل شده و نياز به تصويب موافقتنامه جديد يا تشريفات ديگري ندارد. هرچند اصل دول كامله الوداد در دوران مذكور تنها به عنوان يك عرف در معاهدات بين الملل شناخته شده بود، اما از هنگام تاسيس گات در 1947 با تبديل شدن به قانون به شكل رسمي وارد حقوق بين الملل به ويژه حقوق تجارت بين الملل شده است.
21- رايت، پيشين، صص 34-24.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14