(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 14 فروردین 1390- شماره 19891

ويژگي هاي اهل بصيرت
وجوهات و تطهير
ابعاد صبر
تپش قلم
تربيت فرزند و غيرت انساني و الهي -18
تاثير شگرف پيوند رفاقتي
بررسي يكي از نشانه هاي توحيد
گياهان بهجت آفرين و رنگارنگ



ويژگي هاي اهل بصيرت

قال الامام علي(ع): انما البصير من سمع فتفكر ونظر فابصر، وانتفع بالعبر.
امام علي(ع) فرمود: جز اين نيست كه صاحب بصيرت كسي است كه بشنود و بينديشد، بنگرد و ببيند و از عبرت ها بهره گيرد. (1)
1- نهج البلاغه، خطبه 153

 



وجوهات و تطهير

مردي خدمت امام صادق (ع) آمد و پول فراواني به عنوان سهم امام آورده بود، آن هم با امكانات آن زمان، با راه هاي دور و نبودن وسايل سفر و بودن راهزن هاي در كمين كه با قافله حركت مي كردند. خلاصه زحمت فراواني كشيد تا خود را به مدينه و خدمت امام صادق (ع) رسانيد. وقتي آمد امام احساس كرد كه عجب و غروري او را گرفته كه من خيلي كار كرده ام كه اين همه پول آورده ام. عجب بيماري مهلكي است و امام هم طبيب حاذق است. بايد بيمار را معالجه كند و غرور و تكبر او را بشكند. لذا خادمشان را صدا زدند كه بيا و آن تشت رختشويي را كه در گوشه حياط افتاده بياور. وقتي آورد. فرمود: سرازيرش كن. وقتي سرازير كرد، آن مرد ديد سكه هاي طلا و نقره و جواهرات فراوان از تشت فرو ريخت. تلي شد حايل ميان اين مرد با غلام امام. سپس فرمود: شما خيال نكنيد كه ما به شما نياز داريم كه از شما پول مي گيريم. ما منت بر شما داريم كه از شما مي پذيريم. «انما ناخذ منكم ما ناخذلنطهركم» ما كه از شما پول مي پذيريم، براي اين است كه شما را پاك كنيم. (1)
1- صفير هدايت، انفال 31، آيه الله ضياءآبادي

 



ابعاد صبر

پرسش:
صبر و پايداري كه براساس نصوص ديني يكي از كل كمالات انساني به حساب مي آيد در چه ابعاد و حوزه هايي به آن سفارش و تاكيد شده است؟
پاسخ:
ابعاد سفارش به صبر
سفارش دين و قرآن به صبر و پايداري، شامل همه بخشهاي زندگي مادي و معنوي است، ولي قرآن در چند جا توصيه ويژه اي به صبر دارد!
1- صبر بر امر به معروف و نهي از منكر
مسلم است كه در همه كارهاي اجتماعي مخصوصاً در برنامه اجرايي امر به معروف و نهي ازمنكر، مشكلات فراواني وجود دارد و سودپرستان سلطه جو و گنهكاران آلوده و خودخواه، به آساني تسليم نمي شوند و حتي در مقام اذيت و آزار و متهم ساختن آمران به معروف و ناهيان از منكر برمي آيند كه بدون صبر و استقامت و شكيبايي هرگز نمي توان بر اين مشكلات پيروز شد. قرآن كريم در سوره لقمان آيه 17 مي فرمايد: «فرزندم نماز را برپا دار و امر به معروف و نهي ازمنكر كن و برمعصيتي كه تو را فرا رسد شكيبايي كن كه اين از كارهاي سترگ است.»
2- صبر بر مصيبت
قرآن كريم در سوره بقره آيات 156- 155 مي فرمايد: «و صابران را نويد بده. همان كساني كه چون مصيبتي به آنان رسد، گويند: ما از خداييم و به سوي او بازمي گرديم.»
مراد از اين آيه اين نيست كه صابر كسي است كه هنگام وارد آمدن مصيبت بر او، جمله «انالله و انااليه راجعون» را بر زبان جاري مي كند، بلكه منظور، گفتن اين جمله از روي ايمان و اعتقاد و عمل است كه مردم خلق خدا و ملك او هستند و به سوي او برمي گردند و همه چيز در يد قدرت اوست.
3- صبر در برابر تبليغات دشمن
در قرآن كريم دست كم در چهار آيه با تعبيري صريح فرموده است: «در برابر سخنان ناروايي كه دشمن به شما نسبت مي دهد صبر كنيد.» البته از بعضي آيات ديگر نيز مي توان غيرمستقيم همين سفارش را برداشت كرد.
«واصبر علي مايقولون و اهجرهم هجراً جميلا» و برآنچه مي گويند شكيبايي كن و از آنان به نيكويي دوري كن. (مزمل- 10)

 



تپش قلم

عباسعلي كامرانيان
¤ اگر «ظلم ضحاك» از ياد مردم رفته است، ستم سردمداران «جاهليت مدرن» نيز از يادها خواهد رفت.
¤¤¤
¤ «هنرمند متعهد» وكيل مدافع قهري ضعفاي جامعه خويش است.
¤¤¤
¤ رئيس دنيا طلب، همه زير دستانش را به شكل «راه پله»ي صعود خويش فرض كرده است، آه از احوال لگد خورد ه ها درگاه واپسين!
¤¤¤
¤ در عرصه ازدواج، يك اشتباه مادر خوانده صدخطا مي شود، با اشتباه نبايد پيمان زندگي بست!
¤¤¤
¤ يكي از ويژگي هاي مديران خودشيفته اين است كه خوب حرف مي زنند اما، بد گوش مي دهند!
¤¤¤
¤ هر كجا حق به حقدار نمي رسد، حقوق ضعفا در اثر ضعف مديران در حساب اقويا بلوكه شده است.
¤¤¤
¤ بين ترس از نافرماني خدا و ترس از مردم، از نافرماني خدا بترس تا از ترس مردم در امان بماني.
¤¤¤
¤ افكار و ايده هاي بزرگ اگر به مديران كوچك سپرده شوند، هر دو در هم كوبيده شده و از هر دو جز مشتي ادعا و حرف برجا نمي ماند!
¤¤¤
¤ انسان احساساتي مثل آب لطيف است و مثل درياي طوفاني خطرناك. عاقل هستي خويش را بر امواج چنين احساساتي قرباني نمي كند.
¤¤¤
¤ انسان حقگويي كه در پناه خداست، از اقبال و ادبار صاحبان قدرت، خوفي ندارد.
¤¤¤
¤ ميزان مشكلات يك سازمان نسبت معكوس با ميزان كفايت مسئول آن سازمان دارد، بنابر اين قبل از محاكمه مرئوسين، رؤسا بايد محاكمه شوند.

 



تربيت فرزند و غيرت انساني و الهي -18
تاثير شگرف پيوند رفاقتي

آيت الله شيخ مجتبي تهراني
بحث ما راجع به تربيت بود. گفته شد كه «تربيت» از «غيرت» نشأت گرفته است و به معناي روش رفتاري و گفتاري دادن و گرفتن است. در باب اين روش گرفتن و روش دادن به طور معمول و غالب چهار محيط است كه انسان در آن محيط ساخته مي شود؛ محيط خانوادگي، محيط آموزشي، محيط رفاقتي و محيط شغلي و البته فضاي پنجمي هم بر آن حاكم است.
مباحثي كه ما در گذشته داشتيم راجع به محيط دوم، يعني «محيط آموزشي» بود و اينكه نقش محيط آموزشي از محيط اول يعني محيط خانوادگي قوي تر است. چه بسا كساني باشند كه از نظر محيط خانوادگي، روش صحيح الهي و انساني نداشته اند، ولي اگر ايشان را در محيط آموزشي بياوريد، ساخته مي شوند و همين طور به عكس، به اين معنا كه ممكن است محيط خانوادگي، محيط خوبي باشد اما محيط آموزشي نقش تخريبي داشته باشد و موجب شود آنچه كه در محيط خانوادگي ساخته شده است، خراب شود و از بين برود. چون محيط آموزشي قوي تر از محيط خانواده است. لذا بايد نسبت به اين محيط دوم، يعني محيط آموزشي خيلي دقت و توجه داشته باشد. چون در محيط آموزشي تنها مسئله دريافت مسائل مفهومي علمي مطرح نيست؛ بلكه اين دريافت علمي هميشه با روش گرفتن و روش دادن در سه بعد ديداري، گفتاري و رفتاري همراه است.
درجلسه حاضر درباره اهميت پيوند و ارتباط رفاقتي سخن گفته شده كه با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
نفي علميت از استاد بي تربيت
در روايتي امام صادق(ع) فرمودند: «لا علم الامن عالم رباني» (بحار ج 1 ص 138) اين مسئله آموزشي و علمي است. اصلا حضرت نفي علميت مي كنند؛ يعني اگر آن معلم و استاد به تربيت الهي و انساني تربيت نشده باشد، نمي تواند به تو علم بياموزد. يك وجه از معناي «رباني» اين است كه خودش تربيت شده است و بعد هم همان را به شاگرد منتقل مي كند. «رباني» كه مي گويند دو بعد دارد كه من هردو را گفتم؛ هم خود و هم انتقال به ديگري. تا خود شخص موصوف به وصفي نباشد نمي تواند آن را به ديگري بدهد. لذا حضرت اصلا نفي علميت مي كنند و مي گويند اين علومي كه تو از اين استاد مي آموزي، اصلا علم نيست يعني بدان كه علم اينها مضر است.
جلسه گذشته سخني را از استادمان امام(رض) نقل كردم كه بعضي تعجب كردند! ايشان فرموده بودند «درس توحيد از زبان شيطان»! تعجب نكنيد! اينها همه از اين حديث گرفته شده-كه: «لا علم الا من عالم رباني» يعني اين اصلا علم نيست. چرا؟ چون آموزنده اش تربيت نشده و بي تربيت است. بخصوص در آن مقطع خاص سني بر اين مطلب تاكيد كرده اند؛ چون بحث من راجع به مقطع خاص سني است كه از شش سالگي شروع مي شود. در اين مقطع خاص، روش رفتاري و گفتاري دادن، كمال اثر را روي انسان مي گذارد و نقش سرنوشت ساز دارد. اينكه مي بينيد در روايات اين تعبيرات را مي كنند به همين دليل است.
هشدار به هجده ساله ها
آيه اي از آيات شريفه قرآن است كه من اين را تلاوت مي كنم و روايتي از امام صادق(عليه السلام) ذيل آيه هست كه آن را هم مي خوانم تا ببينيد همين مقطع آموزشي كه روي آن تاكيد دارم، يك مقطع بسيار حساسي است و در زندگي انسان نقش سرنوشت ساز هم دارد. آيه در سوره فاطر است كه دارد: «و هم يصطر خون فيها ربنا اخرجنا نعمل صالحا غير الذي كنا نعمل او لم نعمركم ما يتذكر فيه من تذكر.» (فاطر/ 37) اين نقل سخنان گروهي از جهنمي ها است كه در جهنم فرياد مي كنند اي پروردگار ما، ما را از اين جهنم بيرون بياور! تا كرداري غير از آنچه كه كرديم انجام دهيم، تا كردار شايسته و صالح انجام دهيم. «اخرجنا نعمل صالحا غير الذي كنا نعمل». يعني خدايا، ما را از جهنم نجات بده تا كار خوب كنيم. به آنها خطاب مي شود: آيا ما به شما آن قدر عمر نداديم كه در آن پند بگيريد كه هركس مي خواست پند بگيرد، مي گرفت؟
سؤال اين است كه منظور از اين عمري كه در آيه آمده كدام مقطع زماني است؟ ذيل آيه روايتي از امام صادق(ع) است كه فرمود: «توبيخ لابن تمان عشره سنه» (بحار، ج70 ص388) اين آيه خطاب به هجده ساله ها است يعني خطاب خداي متعال در اين آيه، توبيج هجده ساله هايي است كه به جهنم رفته اند؛ مراد، هفتادساله و هشتادساله ها نيست؛ چهل سال به بالا نيست؛ منظور، هجده ساله هاست! هجده ساله هايي كه روش رفتاري غلط گرفتند و سراغ معصيت رفتند و جهنمي شدند. اما چرا خدا هجده ساله هاي جهنمي را اين طور توبيخ مي كند؟ جهت اين است كه انسان از نظر رشد روحي به اين مقطع كه رسيد، ديگر عذري ندارد و مي تواند كاملا تميز بدهد، دراين سن، دريافت و فهم، بهترين دريافت و بالاترين فهم است.
اي جوان ها! حواستان را جمع كنيد. وقتي به اين مقطع برسي ديگرخوب مي تواني زشت را از زيبا تشخيص دهي. تو ديگر انساني و مي فهمي. ديگر در بعد اعتقادي ات هم خوب مي تواني بفهمي! اما بگو ببينم چه كسي تو را خراب كرد؟ در محيط آموزشي، به تو رفتار غلط دادند، تو هم تاثيرگرفتي و جهنمي شدي.
مربي بايد تربيت شده الهي باشد
شخصي كه خود را در اختيار غير قرار مي دهد و غير مي خواهد او را سرپرستي كند و بسازد، بايد خودش ساخته شده باشد. اول ببين اين طور هست يا نه؛ يعني ببين عالم رباني است، يا شيطاني به صورت انسان؟ كدام يكي است؟ علي(ع) فرمود: «ان رسول الله ادبه الله عز و جل»، خدا پيغمبر را تربيت كرد؛ «و هو ادبني» او هم من را تربيت كرد؛ «و انا اودب المؤمنين و اورث الادب المكرمين» (بحار، ج74، ص268) يعني حالا كه من به واسطه پيغمبر تربيت شده الهي هستم، سرپرستي ديگران را مي پذيرم.
لذا من خطابم به اساتيد است كه اگر خودتان تربيت الهي نداريد، نبايد وارد عرصه تربيت ديگران شويد. از آن طرف هم جوان و دانش آموز نبايد خودش را در اختيار هركسي قرار دهد و سرپرستي هر كسي را نبايد بپذيرد. و لذا بايد در محيط هاي آموزشي دقت شود. حتي در بهترين محيط هاي آموزشي هم انسان نبايد خيال راحت داشته باشد.
اقسام روابط، رابطه بر محور احتياج، رابطه بر محور پيوند
در اينجا مي خواهم به نكته اي اشاره كنم كه مدخلي باشد كه از اينجا وارد محيط سوم، يعني محيط رفاقتي شوم. ابتدا مقدمه اي را نسبت به روابط انسان ها با يكديگر عرض كنم و بعد وارد مي شوم. يك وقت هست روابط انسان ها بر محور «پيوندها» است، يك وقت هست نه! پيوندي نيست؛ بلكه روابط بر محور «احتياجات» است. در باب احتياجات هماني است كه مثلا شخص به طور معمول مي خواهد برود خريدي كند يا امثال اينها؛ فروشنده را هم نمي شناسد كه چه كسي است؛ كاري هم ندارد كه فروشنده كيست و چه خصوصياتي دارد. رابطه خريدار و فروشنده براي رفع احتياج و بر محور احتياج است. اين گاهي در محيط شغلي، مطرح مي شود.
اما در طرف مقابل، روابطي هست كه بر محور پيوندها است. اين پيوندها مختلف مي شود؛ پيوندهايي داريم جسماني كه شامل پيوندهاي حسبي، نسبي، سببي، مثل پدر و مادر و همسر است. ولي يك دسته از پيوندها، پيوندهاي روحاني است. در پيوندهاي روحاني يكي از پيوندهايي كه در معارف ما هست، پيوند ايماني و معنوي است. «انما المؤمنون اخوه ». (حجرات/01) مؤمنين برادرند. اين اخوت، يك پيوند ايماني است؛ پيوندي روحي است؛ برادري است. اسم آن را «برادر ايماني» مي گذاريم؛ برادر ايماني است نه جسماني. اين پيوند روحي بر محور همان مسئله معنوي ايماني است.
قوي ترين پيوند، پيوند قلبي و محبتي
قوي ترين پيوند، پيوند قلبي يعني پيوند محبتي است. چون رابطه اي كه دارند، بر محور پيوند محبتي و علاقه مندي است كه اين كاربرد دارد. لذا معارف ما روي اين خيلي تكيه مي كند. من يك وقت در ماه مبارك رمضان راجع به حب به خدا بحث مي كردم و بعد انس به خدا و حب به اولياي خدا. اينها را من بحث كرده ام. من اينها را مي گويم تا بفهميد كه خيلي روي پيوند قلبي تكيه مي شود. پيوندي كه بر محور پيوند قلبي است، خيلي تأثيرگذار است. كار قلب، دل بستگي است. دل بستگي، همين پيوند يعني پيوند محبتي است. اين مقدمه بود و حالا وارد بحثم مي شوم.
در محيط آموزشي غالباً اين طور است كه از محيط آموزشي، محيط سوم كه محيط رفاقتي است متولد مي شود. اين بچه كه به مدرسه مي رود، يك محيط ديگري در مقابلش باز مي شود و آن محيط رفاقتي است. عجيب اين است كه چون اين بچه ها با يكديگر هم افق هم هستند و از نظر باطن، صفاي باطن هم دارند، زود همديگر را جذب مي كنند و «چسبندگي سريع» دارند! من الان ديگر به استاد كاري ندارم. رفتم سراغ بخش شاگردها در محيط آموزشي، اين شاگردها در محيط آموزشي به همديگر پيوند مي خورند. چه پيوندي؟ قوي ترين پيوندها كه پيوند محبتي است. لذا از دل محيط آموزشي، محيط رفاقتي متولد مي شود.
قوت و تأثير پيوند رفاقتي
علي (ع) فرمود: «الصديق اقرب الاقارب»(غررالحكم/413) رفيق، نزديك ترين نزديكان انسان است. يعني دوست از همه نزديكان حسبي، نسبي، سببي و همه كساني كه به آنها مي گوييم «اقارب»، به انسان نزديك تر است. يعني قدرت و برد و نقش اين پيوند محبتي روي انسان از آن پيوند نسبي پدر و مادر هم بالاتر است؛ نقش دوست از همه اينها بيشتر است.
در يك روايت ديگر علي(ع) فرمود: «الاصدقاء نفس واحده في جسوم متفرقه»(همان/416) رفيق ها يك روح هستند، اما در بدن هاي متعدد! اينجا علي(ع) از نظر روحي، وحدت را پيش مي كشد؛ يعني آن قدر اين پيوند قلبي قوي است كه اصلا موجب يگانگي روحي مي شود.
اثرگذاري ناخودآگاه دوست
غالبا از محيط آموزشي، محيط رفاقتي متولد مي شود. يعني بچه ها با هم رفيق مي شوند؛ در سني هم هستند كه هم افق هستند. با هم كه رفيق شدند، آن وقت اين روي انسان نقش دارد. چگونه روي انسان اثر مي گذارد؟ روش را از رفيقش مي گيرد. روش رفتاري را از او مي گيرد؛ روش گفتاري را از او مي گيرد. حتي آن بچه، خودش هم نمي خواهد رفيقش را تربيت كند؛ اما او ناخودآگاه از اين تأثير مي پذيرد و روش رفتاري و گفتاري مي گيرد. در باب تربيت گفتيم كه تربيت از عناوين قصديه نيست. لذا اين رفيق از رفيق خودش از هر جهت، ديداري، گفتاري و شنيداري تأثير مي گيرد. حتي دوست دارد پيراهنش مثل پيراهن او شود. دوست دارد لباسش هم مثل لباس او شود. او هم نمي خواهد به اين رفيق اين چيزها را بياموزد؛ خودش خود به خود مي آموزد.
روايت از علي(ع) است: «رب صديق يؤتي من جهله لا من نيته».(همان/424) چقدر زيبا مي فرمايد! چه بسا دوستي كه به دوست ديگرش چيزي را تقديم مي كند كه منشأش جهل و نفهمي است و نيتي هم در كار نيست. يعني چه بسا نمي خواهد او را خراب كند؛ قصد تخريب ندارد، اما صداقت و رفاقت، اين تأثيرپذيري را به همراه مي آورد. او در يك محيط خانوادگي تربيت شده كه-نعوذبالله- مناسب نبوده و حالا اينها با همديگر رفيق شده اند؛ بعد مي بيني بچه ات خراب شد! نقش رفيق هم كه از پدر و مادر خيلي قوي تر است. پدر، خوب، مادر، خوب، معلم، خوب، رفيق، بد! ببين چه درمي آيد!
مصيبت بزرگ خانواده هاي خوب!
بسياري از مصيبت هايي كه خانواده هاي خوب دارند، اين است كه بچه هايشان وقتي مي آيند در محيط هاي آموزشي، خراب مي شوند كه منشأ خيلي از آنها هم رفاقت هايي است كه بچه ها در محيط آموزشي پيدا كرده اند. آن هايي كه مبتلا هستند، حرف هاي من را خوب مي فهمند! اين همه زحمت كشيدي، معلم هم بد نيست، اما رفيق بد است.
اين مسأله متأسفانه از مسائل مبتلا به جامعه ما است. من كه عرض مي كنم محيط آموزشي خيلي مهم است، براي همين چيزها است. اما متأسفانه به اين چيزها توجه نمي شود.
مصيبت اين است كه فقط دنبال اين هستند كه بچه درسي را ياد بگيرد كه يك وقت پشت كنكور نماند! مي گويند هر چه شود، بشود اما پشت كنكور نماند. چقدر روي آن هم تبليغ مي كنند! آيا اين جامعه اسلامي است؟! جامعه انساني است؟!
تأثير پيوند رفاقتي بر دين انسان
پيغمبر اكرم(ص) فرمود: «المرء علي دين خليله»؛ اگر مي خواهي ببيني دين شخصي چيست، ببين رفيقش چه ديني دارد. از آنجا بفهم دين او چيست. «المرء علي دين خليله فلينظر احدكم من يخالل»(بحار ج17 ص 192) حواست را جمع كن با چه كسي رفيقي! با هر كسي كه رفيقي، دين او را هم داري؛ با او هم دين هستي. اين همان مسأله قدرت و برد پيوند رفاقتي و محبتي را مي رساند كه هم نقش سازندگي دارد و هم نقش تخريبي دارد.
بنابراين در باب محيط آموزشي، يك محيط سوم كه چه بسا قدرتمندتر از محيط دوم است، از آن تولد پيدا مي كند. حالا آيا اين درست است كه انسان بي تفاوت باشد؟ لذا گفتم مدرسه و محيط آموزشي فرزندت هر قدر هم خوب و مطمئن بود، هيچ وقت خاطرجمع نباش؛ چون يك خطر بزرگتر كنار گوش او هست. خاطرجمعي در كار نيست. بلكه انسان بايد از نظر تربيتي نسبت به كساني كه تحت سرپرستي او هستند دقت داشته باشد.

 



بررسي يكي از نشانه هاي توحيد
گياهان بهجت آفرين و رنگارنگ

علي حميدزاده
بخش زيادي از آيات قرآني، به معرفي آفريده ها اختصاص دارد. خداوند درباره فلسفه نزول اين آيات تاكيد مي كند كه هدف اين آيات آن است كه آدمي متذكر نعمت هاي الهي شده و با تدبر و تفكر در آيات خلقي، ضمن شناخت آفريدگاري و پروردگاري خداوند، در همه هستي، آثار ربوبيت الهي را ببيند و هدف از آفرينش خود و هستي را بشناسد و در آن مسير حركت كند.
نويسنده در اين مطلب به مراجعه به آيات قرآني به تبيين يكي از نشانه هاي توحيد پرداخته كه با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
لزوم تفكر در آيات خلقي
قرآن هر چند كتاب هدايت است، ولي اين گونه نيست كه تنها به هدايت از يك زاويه ديد بنگرد و خوانندگان خود را محدود نمايد، بلكه به گونه اي عمل كرده است تا انسان ها با توجه به تفاوت ظرفيت ها و درك بتوانند در مسير هدايتي قرار گيرند. از اين رو با تصريف آيات كتبي و خلقي خواسته است تا حقيقت واحدي را به همگان در هر شرايطي از فهم و درك بشناساند و بفهماند. تصريف آيات، به اين معناست كه حقيقت هستي امر واحد و يگانه اي همانند فعل است كه در صرف به اشكال گوناگون در مي آيد تا اهداف خاصي را برآورده سازد.
هر يك از آيات خلقي الهي همانند آيات كتبي الهي بيانگر جلوه و مظاهري از يك حقيقت هستند. خداوند در آيات 27 و 28 سوره فاطر به نمونه اي اشاره مي كند كه تفكر و تدبر در آن مي تواند در شناخت اين حقيقت و مطلب ياري رساند. در اين آيه آمده است: «آيا نديدي خداوند از آسمان آبي فرستاد كه از آن ميوه-هاي رنگارنگ برآورديم...؟! و از انسان و جنبندگان و چهار پايان انواعي با رنگ-هاي مختلف آفريديم.»
با آن كه آبي كه از آسمان نازل مي شود، حقيقت يگانه اي است، ولي از آن تنوع گياهي با رنگ هاي گوناگوني به وجود مي آيد. اين آيه كتبي تنها به يك نمونه اشاره مي كند تا انسان با تدبر در آن ها دريابد كه نمي بايست تكثرات در موجودات به تكثر در وجود بينجامد. به اين معنا كه حقيقت وجود يكي است و همه موجودات، مظاهري از يك حقيقت وجودي هستند.
انسان با تفكر و تدبر در آيات خلقي و عبور از مظاهر و ظواهر هر يك از آفريده ها به ملكوت آن ها، مي تواند حقيقت توحيد را در يابد. از اين رو در آياتي از جمله 10 و 11 سوره نحل و آيات 62 و 63 سوره حج، بر لزوم تفكر در چگونگي و نيز رويش گياهان توجه مي دهد و آن را زمينه ساز راه يابي انسان به توحيد بر مي شمارد. اين بدان معناست كه تفكر و تدبر در يك نمونه، از جمله رويش گياهان و تنوع در آن ها، آدمي را مي تواند به حقيقت يكتايي و يگانگي خداوند برساند؛ زيرا تفكر و تدبر در آن ها به طور طبيعي آدمي را به ملكوت و توحيد مي رساند و بينش و نگرش انسان را دگرگون مي سازد و ايمان واقعي را دل انسان مي نشاند.
تفكر و تدبر در آيات خلقي همچنين آثار و بركات ديگري به دنبال دارد كه از آن جمله مي توان به شناخت انسان نسبت به قدرت مطلق الهي اشاره كرد. خداوند در آيه 50 سوره روم تفكر درباره رويش گياهان را زمينه ساز آگاهي و شناخت انسان به قدرت مطلق خود معرفي مي كند و از انسان ها مي خواهد در اين گونه نشانه هاي توحيد تدبر و تفكر كنند و به سادگي از كنار آفريده هاي الهي و مظاهر توحيد نگذرند.
از همين آيه و آيات ديگر قرآن، اين نكته نيز به دست مي آيد كه تفكر و تدبر در آيات خلقي، تنها به حوزه شناخت و ايمان محدود نمي شود، بلكه آثار اين شناخت در رفتار آدمي نيز آشكار مي گردد. به عنوان نمونه تفكر و مطالعه در رويش گياهان پس از بارندگي در حالي كه پس از خشك شدن و محو و نيستي گياهان اثري از آن ها به ظاهر در زمين نيست، خود نشانه اي از رستاخيز و معاد است. انسان متفكر با نگاهي به اين فرآيند خشك شدن و نابودي ظاهري گياهان و رويش دوباره پس از نزول باران، از شك نسبت به قيامت و برانگيخته شدن مردگان بيرون مي آيد و نسبت به قيامت و رستاخيز، اعتقاد و باوري استوار مي يابد. نتيجه باور به قيامت، تغيير در رفتارهاست؛ زيرا تغيير در شناخت و بينش ها در نگرش ها و رفتارها نيز تغيير ايجاد مي كند و انساني كه معتقد به قيامت باشد، معتقد به هدف مندي آفرينش مي شود كه بازتاب آن آگاهي به حساب رسي و ترس از مردودي در دادگاه الهي است.
بنابراين، تفكر در رويش گياهان يا تنوع آنها و يا چگونگي و كيفيت ميوه دهي آن ها، نه تنها زمينه ساز اعتقاد به توحيد (بقره، آيه164؛ و رعد، آيات 3و 4؛ و روم، آيه24؛ و جاثيه، آيه5) مي شود بلكه به سبب شناخت نسبت به هدف مندي آفرينش و آگاهي به قيامت، تغييرات رفتاري را نيز سبب مي شود.
رويش گياهان گوناگون و تنوع آن بر زمين مرده، نه تنها بيانگر قدرت خداوند است، (حج، آيات5 و 6 و نيز فرقان، آيات 48و 49) بلكه به سادگي نشان مي دهد كه نبايد در دام تعدد مظاهر و تنوع آن افتاد، چرا كه همه آن ها از يك حقيقت حكايت مي كنند، چنان كه همه گياهان با تنوع خود از يك آب و خاك سود مي برند ولي اشكال و مظاهر گوناگوني مي يابند.
تنوع گياهي، تصريف آيات خلقي
يكي از ويژگي هاي گياهان، تنوع در رنگ، نوع، طعم، بو، مزه و مانند آن است. گياه در اصطلاح به رستني هاي كوچك چون علف و بوته در مقابل درخت گفته مي شود. (لغت نامه، دهخدا، ج12، ص1772) ولي واژه نبت يا نبات در عربي، به هر چيز نمو كننده اي گفته مي شود كه از زمين مي رويد؛ چه ساقه داشته باشد مانند درخت يا بدون ساقه چون تاك، علف باشد؛ ولي در عرف و محاورات عرفي، واژه نبات تنها به آنچه بدون ساقه باشد، به كار مي رود. (مفردات الفاظ قرآن كريم، ص787 و نيز نثر طوبي، ج2، ص436) بنابراين، اصل واژه نبات به هر رستني كوچك و بزرگ با ساق و بي ساق اطلاق مي شود هر چند كه در كاربردهاي عرفي تنها در بي ساق آن استعمال مي شود.
خداوند كه آفريننده گياهان (بقره، آيه61 و انعام، آيه99 و آيات بسيار ديگر) با ايجاد تنوع در گياهان زمينه بهره برداري متنوع از آن را براي انسان و ديگر موجودات فراهم كرده است. اين تنوع در گياهان بي ساق بيش تر از گياهان با ساق و درختان است.
در آيات قرآني از جمله آيات 99 سوره انعام و 24 سوره يونس، خداوند از انواع گوناگون گياهان سخن به ميان آورده است. در آيات 10 و 11 سوره نحل، تنوع گياهي را از آيات الهي و شايان تأمل و درس آموزي دانسته و در آيات17 و 25 و تا 32 سوره عبس، توجه يابي انسان به تنوع گياهي را از موجبات شناخت خداوند و توحيد و مانعي مهم در كفر آدمي برمي شمارد.
خداوند به نمونه هائي از گياهان بي ساق و بوته هاي رستني در آيات چندي اشاره كرده است. از جمله اين گياهان و بوته هايي كه در قرآن به آن اشاره شده، مي توان از پياز (بقره، آيه 61)، خردل (انبياء، آيه 47)، خيار (بقره، آيه 61)، ريحان (رحمن، آيات 12 و 13)، زنجبيل (انسان، آيه 17)، سير (بقره، آيه 61)، عدس (همان)، كدو (صافات، آيه 146)، گندم (بقره، آيه 61)، خربزه (صافات، آيه 146 و نثر طوبي، ج 2، ص 595 ذيل واژه يقطين) نام برد.
گياهان و بوته ها از انواع چندي چون خاردار و بي خار (غاشيه، آيه 6) تشكيل مي شوند. ضريع گياهي خاردار است كه در دوزخ مي رويد و بسيار تلخ و بدبو و فاقد انرژي غذايي است. (غاشيه، آيات 2 و 6 و 7) از پيامبر (ص) روايت شده كه ضريع چيزي است در آتش دوزخ همانند خار كه تلخ تر از گياه صبر و بدبوتر از مردار و سوزاننده تر از آتش است. (تفسير نورالثقلين، ج 5، ص 565، حديث 14) اين گياه، گرسنگي را نمي گيرد و موجب چاقي نمي شود.
گياهان هم چنين مي توانند خوشبو يا بدبو باشند كه از گياهان خوشبو مي توان به ريحان اشاره كرد كه در آيات چندي از جمله 12 سوره رحمن و 89 سوره واقعه به عنوان گياه بهشتي از آن ياد شده است. (الميزان، ج 19، ص 98)
گياهان دانه دار با خوشه هاي متراكم و غيرمتراكم از ديگر تنوع گياهي است كه در آياتي از جمله 99 سوره انعام به آن اشاره شده است.
مهم ترين نكته اي كه خداوند در تنوع گياهان و ميوه ها و طعم و مزه آن ها مورد توجه خردمندان قرار مي دهد، همجواري زمين آنها و مشروب شدن از يك آب است. به اين معنا كه خاك و زمين و آب يكسان، موجب چنين تنوع گياهي شگفت انگيز در نوع گياه، ميوه و طعم و مانند آن مي شود. كسي كه در اين امور تدبر كند به سادگي مي تواند از مظاهر هستي بگذرد و در وراي هر چيزي يكتايي و يگانگي را مشاهده نمايد. گذر از مظاهر و رسيدن به وحدت يعني گذر از تكثرات موجودات و آگاهي به وحدت وجود كه همان خداست. (رعد، آيه 4)
از نظر خداوند، تنوع گياهان و تدبر در آن ها نه تنها شايسته بلكه بايسته است (نحل، آيات 10 و 11 و طه، آيات 53 و 54) چرا كه انسان با اين تفكر و تدبر مي تواند نه تنها جلوه هاي ربوبيت الهي را مشاهده كند (همان و شعرا، آيات 7 تا 9) بلكه مي تواند به اموري ديگر چون قدرت مطلق خداوند، معاد و رستاخيز، وحدت وجود و مانند آن برسد.
البته ظاهر اين تنوع آن است كه همه موجودات با توجه به نياز خود بتوانند از نعمت الهي بهره مند شوند. از اين رو در آيات 24 سوره يونس و 19 و 20 سوره حجر و آيات ديگر، تنوع گياهان را فراهم آورنده زمينه مناسب براي تغذيه انسان و انواع دام ها مي داند، ولي اين تنها يك وجه از وجوه اين آيات متنوع خلقي است.
از ديگر تنوعاتي كه در گياهان وجود دارد مي توان به تنوع در رنگ ها و گوناگوني آن اشاره كرد (زمر، آيه 21) اين تنوع رنگي براساس آيه 13 سوره نحل در راستاي منافع انسان هاست. از جمله كاركرد رنگ ها ايجاد آرامش و رهايي از بيماري هاي گوناگون چون افسردگي است.
رنگ ها چنان كه از آيات مختلف به دست مي آيد، آثار و تاثيرات شگرفي در روح و روان آدمي به جا مي گذارند. از جمله رنگ زرد روشن كه شادي آفرين است.
از اين رو خداوند در آيه 13 نحل درباره ارزش رنگ ها در زمين مي فرمايد: «و آنچه را كه خداوند براي شما در زمين به رنگ هاي مختلف آفريد در اين موضوع، نشانه روشني براي گروهي كه متذكر مي شوند، وجود دارد.»
در آيه 21 سوره زمر نيز درباره رنگ گياهان مي فرمايد: آيا نديدي خداوند از آسمان آبي فرو فرستاد و آن را به صورت چشمه هايي وارد زمين نمود، سپس با آن زراعتي به عمل آورد كه رنگ هاي گوناگوني دارد؟!
خداوند نقش آفريني سبزي گياهان در سبزي زمين را جلوه اي از اسم لطف خود مي شمارد و مي فرمايد كه سبزي زمين به سبزي گياهان نشانه اي از لطافت و لطيف بودن خداوند است. كسي كه به اين لطافت سبزي و سبزه توجه مي يابد درك درستي از لطافت الهي و لطيف بودن او نيز به دست مي آورد. (حج، آيه 63)
خداوند در نقش گياهان به اين نكته توجه مي دهد كه گياهان به سبب زيبايي شگفت انگيز خود نه تنها زينت بخش زمين هستند (يونس، آيه 24) بلكه موجبات مسرت و شادي انسان را نيز فراهم مي آورند. اين تاثير شگرف و شگفت را مي توان بويژه پس از باران لطيف مشاهده كرد كه گياهان به سر زندگي و طراوت و شادابي خاص مي رسند و چشم و دل انسان را روشن و شاد مي گردانند.(حج، آيه 5) در حقيقت خداوند با رويش گياهان زيبا موجبات مسرت و شادي انسان را فراهم مي آورد تا در زميني بي روح قرار نگيرد و متاثر از محيط دچار بحران هاي روحي و رواني نگردد (همان و نيز ق، آيه 7)
به هر حال تنوع گياهي موجب مسرت و شادي و شادابي بشر و حركت متعالي به سوي متاله شدن اوست. از اين رو تفكر و تدبر در اين آيات بسيار مهم و با اهميت دانسته شده است.
تفكر در عوامل رويش
بر انسان است كه افزون بر تنوع گياهي به عوامل رويش گياهان نيز توجه پيدا كند؛ زيرا هر يك از عوامل دست اندركار در امر رويش مي تواند خود نشانه اي از نشانه هاي اقتدار و قدرت مطلق الهي و توحيد و ربوبيت خداوندي باشد.
خداوند به مهم ترين عامل در رويش گياهان يعني باران در آيات 52 و 53 سوره طه اشاره مي كند و آن را نشانه اي از ربوبيت و پروردگاري خود بر مي شمارد و در آيات 19 و 22 به نقش بادها در جابه جايي ابرهاي باران توجه مي دهد تا انسان بفهمد كه چگونه در يك فرآيند زيبا و استوار و طبيعي زمينه رويش گياهان در بيابان هاي خشك و برهوت را فراهم مي آورد و آب را از طريق ابرها و بادها جابه جا مي كند تا همه زمين ازگياهان و تنوع گياهي و جانوري بهره مند شود و زمين به عنوان گهواره انسان فرصت رشد و پرورش او را فراهم آورد.
افزون بر اين بايد به نقش خاك و زمين مناسب و پاكيزه اشاره كرد كه فراهم آورنده گياهان لطيف و زيباست و اگر خاك مناسب نبود گياهان به اين زيبايي و تنوع فراهم نمي آمدند. (اعراف، آيه 58)
تفكر در هر يك از اين عوامل خود به تنهايي مي تواند انسان را به توحيد و ربوبيت الهي رهنمون سازد. از اين رو از خردمندان مي خواهد در اين آيات تفكر كنند و زمينه را براي آباداني زمين و نيز حركت به سوي توحيد و متاله و خدايي گشتن در خود و جامعه فراهم آورند.
فوايد گياهان
با نگاهي گذرا به فوايد گياهان مي توان به حقايق ملكوتي اين مظاهر زيبا و سرورآفرين الهي نيز دست يافت. از اين رو بخشي از آيات به فوايد گياهان مي پردازد.
از جمله فوايدي كه براي گياهان بيان شده، تغذيه انسان و جانوران است. بي گمان مهم ترين منبع غذايي بشر و جانوران گياهان است. لذا خداوند در آياتي از جمله 24 سوره يونس و 10 و 11 سوره نحل آن را از آيات الهي دانسته كه مي بايست در آن تفكر و تعقل كرد. از آيه 53 و 54 سوره طه به دست مي آيد كه مسئله تغذيه انسان و جانوران به گياهان، صاحبان خرد ناب را به اموري مهم و حقايق بلند مي رساند، زيرا نهايت تفكر در اين امور عقل بازدارنده را فعال مي سازد و از شرك و مظاهر آن دور مي سازد و آدمي را در مسير درست قرار مي دهد.
گياهان همچنين زينت بخش زمين (يونس، آيه 24 و كهف، آيه 7)، سايباني براي استراحت (صافات، آيات 139 و 146)، موجبات سرسبزي زمين (حج، آيه 63) و سرور و شادماني آدميان (حج، آيه 5) هستند.
مخازن فراسوي ماده براي گياهان
هر آن چه در زمين و جهان ماده وجود دارد، در جهان فراسوي ماده و عالم ديگر مخزني دارد كه از آن جا به مقدار ظرفيت ماده نازل مي شود. اين بدان معناست كه صورتي در زير دارد هرچه در بالاستي. اين صورت زميني، نبايد انسان را فريب دهد و تعدد مظاهر موجب شود كه حقيقت واحد را متكثر بدانيم. و لذا خداوند باتوجه به ظرفيت و نيازهاي موجودات مادي، از خزائن خود فرو مي فرستد. (حجر، آيه 21 و الميزان، ج12، ص 140)
سخن در اين باره بسيار است كه به لحاظ رعايت اختصار به همين اندازه بسنده مي شود.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14