گفت وگو با «فيليپ تورني» ملوان بازنشسته ارتش آمريكا (2) زندگي به سبك آمريكايي در حال فروپاشي است
علي اكبر جعفري در صفحه سياسي چهارشنبه هفته گذشته قسمت نخست گفت وگو با «فيليپ تورني»، ملوان بازنشسته ارتش آمريكا درباره عمليات سري «سانيايه» تقديمتان شد. در قسمت پاياني اين گفت وگو، تورني از وقايع پس از اين ماجرا و خطرات رژيم اسرائيل براي كشورش و تمام بشريت مي گويد. ¤حال كه سخن از معيارهاي دوگانه به ميان آمد، اجازه دهيد سؤال ديگري را از شما بپرسم. شما در كتاب تان ذكر كرده ايد كه «اسراييل بر آمريكا حكومت مي كند» شما همچنين درباره لابي بسيار قدرتمند اسراييل صحبت مي كنيد. من نمي توانم به نمونه بهتري به غير از مورد آقاي جان دميانيك فكر كنم. دميانيك شهروند سابق ايالات متحده بود كه بارها به جنايات جنگي مربوط به هولوكاست يهوديان متهم شد. دولت ايالات متحده، تحت فشار بي امان از سوي گروه هاي طرفدار اسراييل، بار ديگر در برابر دولت اسراييل مودبانه سرتعظيم فرود آورد و در سال 1986 او را به اسراييل تبعيد نمود تا در آنجا محاكمه شود. بنابراين، تقريباً 45 سال بعد، ما مشاهده مي كنيم كه خانواده اش براي اينكه اثبات كنند كه مورد او يكي از موارد هويت اشتباهي است و او «ايوان مخوف»، زندانبان مخوف اردوگاههاي كشتار زندانيان يهودي در سوبيبور و تربلينكا در طول سالهاي 1943-1942 نيست، از نظر مالي ورشكسته شدند. آقاي تورني، در صفحه 134 و 135 در كتاب تان، در رابطه با ملاقات خود و ديگر بازماندگان كشتي ليبرتي با رئيس جمهور جورج هربرت واكربوش [بوش پدر] كه هرگز اتفاق نيافتاد، شما به جزئيات دردناك ترين لحظات و اين كه چگونه پس از لحظاتي نفس گير، رئيس جمهورتان «گرفتارتر از آن بود كه با شما ملاقات كند» مي پردازيد. سپس اسراييلي ها را براي تمام اين ناكامي ها [خودداري بوش از ملاقات] سرزنش نموده و مقصر مي دانيد. شما در كتاب تان آورده ايد و من در اين جا نقل قول مي كنم «براي من واضح بود كه آنها «كار» خود را كرده بودند.» بنابراين يكبار ديگر گروه هاي طرفدار اسرائيل، بوش را هدايت كرده بودند كه با شما ملاقات نكند. باز هم ما در اين مورد اسراييلي ها را داريم كه براساس «سوءظن» خود به اين كه او، (جان دميانيك) ممكن است «ايوان مخوف» باشد، زندگي او را نابود مي كنند و شما و بقيه بازماندگان كشتي ليبرتي كه در تاريخ8 ژوئن 1967 «شاهدان زنده» بر هولوكاست اسراييل عليه كشتي ليبرتي بوديد حتي فرصت ديدار با رئيس جمهورتان را پيدا نمي كنيد تا شخصا درباره اين داستان از ديدگاه خودتان سخن بگوييد. اين دوگانگي تا چه حد ناراحت كننده است؟ -همان طور كه در كتابم گفتم، تمام اميدهايمان به يكباره فرو ريخت. در بين خودمان فكر مي كرديم آن لحظه موعود فرا رسيد... روزي كه مدتها انتظارش را مي كشيديم سرانجام فرا رسيده است... رئيس جمهور ما، نشسته در خود كاخ سفيد، داستان ما را خواهد شنيد، درد و رنج ما را احساس خواهد كرد و آن چه كه رهبر هر كشوري كه به طرزي اين چنين وحشتناك (در حمله اسرائيل) صدمه ديده انجام مي دهد، را براي ما انجام خواهد داد. هنگامي كه او حتي از ديدار با ما خودداري ورزيد، متوجه شديم (يا حداقل من متوجه شدم) كه كشور ما نيست و نابود گشته و بين رئيس جمهوري كه چندين دهه گذشته ما را به دست مرگ سپرد و هر رئيس جمهور ديگري كه از آن زمان تاكنون در پنهان كاري آن حمله مرگبار عليه كشتي ما شركت كرده است، اگر فرقي هم باشد فرق چنداني وجود ندارد. ¤ اي جي كريستول؛ قاضي دادگاه فدرال، كاپيتان نيروي دريايي، نويسنده، دانشمند، وكيل سابق نيروي دريايي و ظاهراً يك خلبان جت جنگي كه ادعا مي كند اين موضوع [حمله اسرائيل به كشتي ليبرتي] را به مدت 15 سال مورد مطالعه قرار داده است، آن هم با ذهني باز، شعاري دارد. شعار او اين است. «تمام سيزده مورد تحقيق اسرائيل را تبرئه كرده اند»، واكنش شما به اين شعار او چيست؟ - بسيار خوب، همان طور كه قبلا گفتم، فراموش نكنيد كه اين شعار اسرائيل است كه «از طريق فريب جنگ افروزي كنيد» كريستول يك دروغگوست. هيچ كس نيست كه 5 دقيقه صرف نگاه كردن به دلايل و مدارك كرده باشد و با اين تفكر قدم زنان دور شود كه اين حمله يك مورد از موارد شناسايي اشتباه بوده است. كريستول كه نه تنها يهودي بلكه يكي از طرفداران پروپا قرص دولت يهود است تفاوتي با وكيلي ندارد كه استخدام شده تا از يك عضو مافيا در دادگاه دفاع كند، آن هم با علم به اينكه موكلش در برابر تمام اتهامات وارد شده نسبت به ارتكاب جرم ها مقصر است اما كماكان نهايت تلاشش را مي كند تا موكلش را تبرئه كند تا بدين ترتيب، اين عضو مافيا بار ديگر در جامعه رها شود و به كارهاي جنايت بار و شرارت خود ادامه دهد. در دوران بهتري از تاريخ كشور ما، افرادي چون كريستول به دليل خيانت محاكمه و پس از محكوميت اعدام مي شدند. ¤ لابي اسرائيل در ايالات متحده ترس را در دل همه نهادينه مي كند. اين لابي تلاش مي كند هر كسي كه عليه آن مي ايستد را خرد كند؛ بعضي ها متحمل ناراحتي و رنج مي شوند اما مقاومت مي كنند، و واقع بينان و واقع گرايان با تغيير و تعديل لحن خود از اين مسئله جان سالم به در مي برند. هيچ كس در امان نيست؛ گزارشگران، سردبيران، مقاله نويسان روزنامه ها، اساتيد دانشگاه ها، چهره هاي علمي، سياستمداران.... همه و همه، آن هنگام كه از قدرت لابي اسرائيل انتقاد مي كنند و يا درباره آنچه كه براي شما و همتايان تان در آن روز اتفاق افتاد صحبت مي كنند، برچسب «سامي ستيز» [يهودي ستيز] مي خورند. با وجود اعضاي كنگره و سياستمداران ترسو و بزدلي كه در برابر گروه هاي صاحب منافع ويژه چون ايپاك، نوكرمآبانه سر تعظيم فرود مي آورند، چگونه شما اميدواريد كه روزي روزگاري در اين موضوع به عدالت برسيد، به عبارت ديگر، آن كساني را كه مسئول حمله به كشتي يواس اس ليبرتي بوده و 34 تن از ملوانان آن را به قتل رساندند را مجازات كنيد؟ - با همان اطميناني كه امروز من اينجا هستم و با شما اين صحبت را دارم، مي دانم كه قدرتي بالاتر از قدرت اسرائيل وجود دارد و آن خداوند است كه در آن روز، هنگامي كه ما در معرض حمله بوديم جان مرا نجات داد، چرا كه حقيقت اين است كه در آن روز ما مي بايست غرق مي شديم. او، مردان كشتي ليبرتي را به دليلي نجات داد و من بر اين باورم كه دليل نجات ما هشدار به جهان درباره خطري است كه از سوي اين حيوان خطرناك كه در سياره ما- زمين- اين سو و آن سو پرسه مي زند و به اسرائيل مشهور است، متوجه جهان مي باشد. اسرائيل مكر و توطئه مي كند اما خداوند عاقل ترين مكركنندگان است و با همان اطميناني كه من امروز اينجا ايستاده ام و با شما صحبت مي كنم مي دانم كه او (خداوند) در اين ماجرا حرف آخر را مي زند و عدالت اجرا مي شود. من نمي دانم. چگونه و كي، صرفاً مي دانم كه اجرا مي شود و تصميم درباره چگونگي و زمان اجراي عدالت را به او واگذار مي كنم. ¤ با ظهور اينترنت، واضح است كه انحصار رسانه هاي جريان اصلي مطبوعات شكسته شده است. بعضي ها بر اين باورند كه اينترنت مانند يك شمشير دولبه عمل كرده است. جاي تعجبي هم نيست كه در گوشه و كنار مي شنويم كه ليبرالها، محافظه كاران، دموكراتها و جمهوريخواهان، همه و همه درباره لزوم ظاهراً مطرح شده كنترل اينترنت اتفاق نظر دارند. براي شما و ديگر ملوانان كه وظيفه داريد پرده هاي دروغ و فريبكاري هاي دفاعيه پردازان و توجيه گران طرفدار اسرائيل را كنار زنيد، اينترنت فرصت بسيار خوبي را ارائه كرده تا شما داستان خود را بگوييد. آيا شما از تمام مزيت هايي كه اينترنت دارد و شما مي توانستيد استفاده كنيد، استفاده كرده ايد؟ خوانندگان ما در كجا مي توانند آخرين اطلاعات درباره آخرين تحولات مربوط به داستان شما را به دست بياورند؟ - بسيار خوب، من مطمئناً از ابزاري كه در دسترسم بوده است تا نهايت توانمندي هايم استفاده كرده ام. من مقاله مي نويسم، يك كتاب نوشته ام، برنامه راديويي خود را دارم. بله درست است، اينترنت به عنوان يك ابزار قدرتمند اين توانمندي را به ما داد تا عليه اين دروغها به مبارزه برخيزيم. و به همان اندازه كه من متنفرم به گونه اي حرف بزنم كه گويي در پي منافع خودم هستم، واقعيت اين است كه من به مردم توصيه مي كنم اگر مي خواهند بدانند آن روز چه اتفاقي براي ما افتاد، كتاب من را بخوانند. از ديدگاه فني و ايجاد خستگي و كسل آوري كتاب سختي نيست. اين كتاب داستان يك مرد و آن چه كه آن روز ديد است و محتويات آن به شيوه هاي آسان و قابل درك و در قالب مفاهيمي بسيار انساني توضيح داده شده اند. ¤ دادگاه عالي مطبوعات آمريكا رئيس جمهور ايران احمدي نژاد را مورد قضاوت قرارداده، وي را محكوم و مجرم خوانده است. متأسفانه براي آنها و خوشبختانه براي رئيس جمهور ايران، اين جار و جنجالهاي تبليغاتي منفي دقيقاً پيامدهايي برعكس پيامدهاي مدنظر آنها را به بار آورد، چرا كه در نهايت امر آنها احمدي نژاد را به مردي تبديل كردند كه جوانان مسلمان در سراسر جهان اسلام به عنوان مدافع اسلام و اعراب مورد تحسين قرارداده و نسبت به او ابراز ارادت كردند. سفر سال گذشته وي به لبنان شاهد زنده اي بر اين مدعاست. او حتي جرأت و شهامت آن را داشت كه به امريكايي ها بگويد كه داستانهايي را كه مدتها پيش درباره هولوكاست به آنها گفته شده را مورد بي اعتنايي قرارداده و به جاي آن، نه از يك زاويه بلكه از تمام زوايا و منابع مورد توجه قرار دهند. در قلب شهر نيويورك، جايي كه مخالفين يهودي رئيس جمهور ايران مي توانستند پوشش خبري وي را تحريم و يامخدوش و خراب كنند، آنها به طرز مفتضحانه اي در محروم نمودن او از پوشش خبري و جلب توجه رسانه ها شكست خوردند. گزارشگران آمريكايي براي گرفتن عكس و مطرح كردن شعارها و گفته هاي مشهور و معروف رئيس جمهور ايران با يكديگر كورس رقابت گذاشتند و تمام همكارانشان كه مشغول پوشش خبري كاخ سفيد و سازمان ملل متحد بودند نيز وارد اين رقابت شدند. در صفحات آخرين كتابتان شما درباره امكان اين كه رئيس جمهور ايران در صحن سازمان ملل متحد مسئله كشتي ليبرتي را مطرح كند، مختصر اشاره اي داريد. به دلايلي اوضاع آن گونه كه برنامه ريزي شده بود، پيش نرفت. اجازه دهيد از كتاب خودتان نقل كنم. « نتيجه اين كار انفجاري سونامي گونه مي شد. اين كه رئيس جمهور ايران به معناي واقعي كلمه در برابر تمامي جهان بايستد و حرف هاي ناگفتني را بگويد، موج هاي تكان دهنده اي را در سراسر جهان ايجاد مي كرد.» آقاي تورني، اكنون فرصت براي ارسال پيامتان به رئيس جمهور ايران براي شما فراهم است. خواهش مي كنم بفرماييد: - آن چه كه من به رئيس جمهور محترم ايران و به تمام رهبران تمام ملتهاي جهان ميگويم اين است؛ شما در معرض خطري مهلك و مرگبار قرار داريد. آن بلايي كه اسراييل و آمريكا بر سر عراق، افغانستان، لبنان،غزه و ديگر جاها آوردند، اگر متوقف نشوند، بر سر شما نيز خواهند آورد. شما نمي توانيد با اين حيوان به شيوه نظامي بجنگيد، فقط با ابزار حقيقت مي توانيد با آن بجنگيد اما بايد در انجام اين كار با شهامت و جسارت باشيد. حقيقت را بگويي، با صداي بلند شجاعانه، و بايد اين كار را زود انجام دهيد، چرا كه وقت رو به اتمام است. قابل پيش بيني و تشخيص نيست كه اسراييل و آمريكا براي ارضاي شهوت قدرتشان، در مرحله بعد به چه كاري دست مي زنند. ما از قبل مي دانيم كه اين حيوان دو سر هيچ احترامي براي زندگي بشر قايل نيست. من اعتقاد راسخي دارم به اينكه داستان كشتي يو اس اس ليبرتي تنها كليد زنداني كردن اين حيوان براي هميشه است. تصورش را بكنيد اگر به طور ناگهاني داستان ليبرتي در هر نشست و همايش عمومي، از جمله سازمان ملل متحد مورد بحث و گفت وگو قرار گيرد، اسراييل و آمريكا در برابر چشمان جهانيان شكست مي خورند. هر كاري بكنند و هر چه بگويند فاقد اعتبار خواهد بود. همان طور كه قبلاً گفتم، خداوند به دليلي ما را نجات داد و به باور من دليل نجات ما اين بود كه افشاي داستان ما مي تواند جهان را نجات بخشد. ¤ آقاي تورني، شكي نيست كه ايالات متحده براي حمايت كوركورانه و بي وقفه خود از اسرائيل هزينه هاي گزاف پرداخته است. از زمان تشكيل دولت يهود در سال 1947، مجموعاً 114 ميليارد دلار به صورت كمك هاي نظامي و اقتصادي مستقيم و ديگر هزينه هايي كه قابل بيان در قالب آمار و ارقام نيستند، از جمله ايجاد نفرت گسترده در جهان اسلام و در حقيقت جهان غيراسلام، وحمله به كشتي ليبرتي، قتل رابرت اف. كندي در 5 ژوئن 1968 به دست يك جوان فلسطيني به نام سرحان سرحان، قتل خانم راشل كوري [شهروند آمريكايي] در 16 مارس 2003 كه در نوار غزه در زير يك بولدوزر نيروهاي نظامي اسراييل خرد شد، اين ليست بي پايان است. در كتابتان شما تلاش مي كنيد خوانندگان خود را قانع سازيد كه پس از حمله به كشتي ليبرتي، «اگر آمريكا با آن شيوه هايي كه در 7 دسامبر 1941 با ژاپن برخورد كرده بود با اسرائيل برخورد مي كرد، حوادث يازدهم سپتامبر 2001 هرگز اتفاق نمي افتاد...» اما نظرتان راجع به شبكه نظامي- صنعتي- كنگره يا آن چه كه ديگران به آن تحت عنوان «مثلث آهنين» اشاره كرده اند چيست؟ شما مي دانيد كه جنگ ها هميشه براي سازندگان تسليحات سرشار از سود بوده اند. من مطمئن هستم كه شما همچنين مي دانيد كه پس از حوادث يازدهم سپتامبر كه به اعتقاد شما كار موساد اسراييل بود، دقيقا همان «مثلث آهنين» براي افزايش منافع خود از طريق هدايت ايالات متحده به ماجراجويي هايي مرگبار و مخرب در عراق فرصتي طلايي به دست آورد. سؤال اين است كه چگونه جلوگيري از تمام اين فجايع، شامل جنگ در عراق و افغانستان كه طبق اظهارات چالمرز جانسون مي رود تا به زودي امپراتوري آمريكا را به زانو درآورد، حول محور (افشاي حمله به) كشتي ليبرتي مي چرخد؟ - بازهم به خاطر داشته باشيم كه مجرمين، دور از چشمان مراقب، كار كثيف و پليد خود را در شب انجام مي دهند درست مانند سوسك هايي كه به هنگام روشن شدن چراغ يا مانند هنگامي كه نور خورشيد بر خفاش خون آشام مي تابد، با عجله براي پنهان ساختن خود به اين سو و آن سو فرار مي كنند، حقيقت براي اين جانوران شب خيز به مثابه سم است. پخش و انتشار داستان كشتي ليبرتي در سراسر جهان اولين قدم در روشن كردن چراغ ها بوده و باعث مي شود اين سوسك ها براي پنهان شدن با عجله به اين سو و آن سو فرار كنند. آنچه كه به دنبال اين امر به زودي اتفاق خواهد افتاد فاش شدن ديگر جناياتي است كه اين اتحاديه (اسراييل و آمريكا) مرتكب شده است كه شامل مرگ 3000 نفر از آمريكايي ها در حوادث يازدهم سپتامبر مي شود. پس از آن ما چراغ ها را براي هميشه روشن باقي مي گذاريم تا اين سوسك ها و خفاشان خون آشام باز نگردند. ¤ از زمان پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، ايالات متحده، با به اوج رساندن جار و جنجال هاي رسانه اي در تلاش بوده است كه براي سيا ه نمايي و شيطاني جلوه دادن ايران نهايت سرمايه گذاري را روي كوچك ترين فرصت نموده و از آن بهره گيرد. شايد شما به خاطر بياوريد كه در 20 ژانويه 1981 درست دقايقي پس از شروع به كار رئيس جمهور جديد ايالات متحده، رونالد ريگان، ايراني ها 52 گروگان آمريكايي كه 444 روز را در ايران گذرانده بودند را آزاد كردند. جيمي كارتر به عنوان سفير ويژه ريگان براي خوشامدگويي به گروگان هاي آمريكايي به آلمان رفت. گروگان هاي آمريكايي پس از ورود به آمريكا به مدت سه روز در هتل ثاير در وست پوينت اقامت يافتند، آن هم درحالي كه در تمام مسير از آنها به عنوان قهرمان استقبال مي شد. ده روز پس از آزادي، درحالي كه تكه كاغذهاي رنگارنگ از بالاي ساختمان ها در منطقه كنيون هيروز در شهر نيويورك فضا را پركرده بود، آنها را از خيابان منطقه كنيون هيروز عبور دادند. با توجه به اين كه در نتيجه حمله اسراييل 34 تن از ملوانان كشتي ليبرتي كشته شده و 171 نفر ديگر مجروح شدند و نيز با توجه به اقدامات شما براي نجات كشتي، مطمئن هستم خوانندگان ما علاقه مند خواهند بود بدانند پس از بازگشت شما به ايالات متحده دولت تان با شما چگونه رفتار كرد؟ - رفتار ايالات متحده با من بدتر از رفتار با مجرمي بود كه به سبب ارتكاب جرمي سنگين به مجازات اعدام محكوم شده است. به ما هشدار داده شد كه هرگز درباره آن چه كه بر ما اتفاق در آنجا افتاد با كسي حرف نزنيم در غيراين صورت روانه زندان خواهيم شد و يا «بدتر» از آن براي ما پيش خواهد آمد و همه ما مي دانستيم «بدتر» به معناي مرگ بود. ما مورد بي اعتنايي، تمسخر و ريشخند قرار گرفته ايم، به ما تف انداخته اند و با ما به گونه اي رفتار شده است كه با دشمنان يك كشور پس از استيلا بر آن رفتار مي شود. در قدم به قدم اين داستان دولت من با نگاهي تحقيرآميز با من برخورد كرد، از جمله حادثه اي كه اخيرا اتفاق افتاد و در آن جان من توسط كسي كه ادعا مي كرد با موساد اسراييل و دولت خود من كار مي كند، تهديد شد. دراين مورد FBI بسيار ناراحت شد از اين كه زمان و منابع مي بايست براي حفاظت از جان يك شهروند ايالات متحده، هزينه مي شد تا از تهديد يك سازمان تروريستي خارجي در امان بماند. ¤ آقاي تورني در 22 ژوئن 2009، در مصاحبه با هري اسميث از شبكه خبرگزاري CBS رئيس جمهور اوباما در رابطه با فتنه گران در ايران اظهار داشت: «... و ما اعتقاد داريم كه صداي مردم بايد شنيده شود، و ديگر اين كه اين امر يك ارزش جهاني است كه مردم آمريكا و اين دولت از آن حمايت مي كنند.» نمي دانم دقيقا چند دولت از زمان 8 ژوئن 1967 تاكنون در ايالات متحده به قدرت رسيده است، اما مايلم بدانم آيا دولتي بر سر كار آمده است كه تمايلي واقعي و معنادار براي شنيدن صداي بازماندگان كشتي ليبرتي نشان داده باشد؟ - حتي يك دولت هم وجود نداشت. همان طور كه قبلا گفتيم، نزديك ترين فاصله اي كه ما با دولت آمريكا پيدا كرديم ملاقات با جورج بوش (پدر) بود كه در آخرين ثانيه لغو شد. من مطمئن هستم كه اگر موفق مي شدم با رئيس جمهور رو در رو شوم، به او بگويم من چه كسي هستم و چه بر سر ما آمده است به احتمال قوي او با ترس و وحشتي طبيعي و غريزي از هوش مي رفت. ¤ آقاي تورني، ما قبلا درباره اين كه لابي اسراييل مردم را تا سر حد مرگ مي ترساند و ديگر اين كه آنها هر كس را كه از قدرت اين لابي انتقاد مي كنند «سامي ستيز» مي نامند، صحبت كرديم، طرفداران اسراييل در ايالات متحده، احمدي نژاد را، به دليل اظهاراتي كه از سوي آن كساني كه دولت شما را به چالش مي كشند مورد استقبال قرار گرفته است، با هيتلر مقايسه كرده اند. رئيس جمهور سابق، جورج دبليو بوش، با توسل به دروغگويي كشور شما وارد جنگ در خاورميانه مي كند و سپس از صحنه خارج مي شود. پس از آن رئيس جمهور اوباما با قول تغيير وارد صحنه شده و دروغگويي را ادامه مي دهد: «تلاش اسراييل براي صلح با همسايگانش دچار وقفه شده است، عليرغم فشارهاي سنگيني كه مردم اسراييل تحمل كرده اند.» با وجود چنين نظام سياسي ناتوان و ناكارآمد آيا شما خوشبين هستيد كه اوضاع به سمت بهتري تغيير مسير خواهد داد؟ آيا اميدواريد كه روزي اين اوضاع مسيري معكوس را پيش گرفته و حقيقت براي شما و دوستان ملوان تان روشن شود؟ - همان طور كه قبلا گفتم، مي دانم كه روزي حقيقت بر دروغ پيروز مي شود. نمي دانم كي يا چگونه اما چنين خواهد شد. شخصا، از آن چيزي كه از مردم آمريكا و ذهنيت كنوني شان مي دانم، بيدار كردن آنها از خوابي كه در حال حاضر آنها را زنداني كرده حادث هاي تكان دهنده، منظورم واقعا تكان دهنده را مي طلبد. اين امر فروپاشي كامل سبك و شيوه زندگي آنها را مي طلبد، امري كه در حاليكه ما اين مصاحبه را انجام مي دهيم در حال اتفاق افتادن است، و در آن هنگام است كه آنها شروع به پرسيدن سؤالاتي سخت و ناگوار مي كنند: من كي هستم، براي چه اينجا هستم، چگونه دنياي من اين گونه سقوط كرد و مسئول اين سقوط كيست؟ حقيقت اين است كه من براي دوستان ملوانم خواهان عدالت هستم اما آن چه كه براي من مهم تر است عدالت براي كشورم است، چرا كه گذشته ها گذشته اما حال و آينده آن چيزي است كه ما مجبوريم با آن سر و كار داشته باشيم و اين دو هر روز خطرناك تر مي شوند. ¤ در ماههاي اخير خاورميانه شاهد موجي از انقلاب ها بوده كه واضح است لرزه بر پيكر اسراييل انداخته است. مردم با خوشحالي درباره خاورميانه بدون آمريكا صحبت مي كنند. اين انقلاب ها براستي ممكن است آغاز پايان دولت اسراييل را نيز رقم زنند. پايان صهيونيزم به نوبه خود ممكن است آغاز فرآيند صلح جهاني را رقم زند. شما بحق تنفر عميق خود را از اسراييل و نوكران او در كنگره كشورتان نشان داده ايد. ديدن آن روز، منظورم روزي كه اسراييل و لابي قدرتمندش، ايپاك، براي هميشه از زندگي آمريكايي ها محو شده باشند تا چه حد شما را خوشحال مي كند؟ - مانند اين خواهد بود كه از نو متولد شوم، يا اين كه شما از دكترتان بشنويد كه پس از يك دوره طولاني و دردناك معالجه و مداوا، شما از سرطان رهايي يافته ايد، آن هم با جاده اي باز از زندگي سرشار از آرامش و مولد در برابر خود. ¤ آيا پيامي براي ملت ايران داريد؟ - بله. از سرطان فاصله بگيريد. اجازه ندهيد صهيونيزم، آن گونه كه كشور ما را آلوده كرد، كشورتان را آلوده سازد. اين امر مرگبار است. ¤ آيا مطلب ديگري هم هست كه شما بخواهيد اضافه كنيد؟ - خداوند تمام مردم خوش طينت و خير را با آرامش، سعادت و عدالت مورد لطف و مرحمت خود قرار دهد.
|