(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 24 خرداد 1390- شماره 19950

عدالت در سلامت (نكته)
اوقات فراغت در پيله هاي تنهايي
نگاهي به انتقال نمايشگاه كتاب از مصلي
آيا چيتگر در آتش كتاب ها خواهد سوخت؟
زباله هاي پلاستيكي مشكل زيست محيطي جهان امروز



عدالت در سلامت (نكته)

روح الله امين آبادي
1-سازمان نظام پزشكي كشور براي اولين بار در اوايل مرداد سال جاري، همايشي را تحت عنوان «عدالت در سلامت» با حضور صاحبنظران، اساتيد و پژوهشگران حوزه سلامت، براي بررسي نقش مولفه ها و شاخص هاي مختلف در دستيابي به سلامت عادلانه برگزار مي كند.
2-پيشرفت هاي پزشكي ايران بركسي پوشيده نيست، زماني ايرانيان براي هر بيماري پيش پا افتاده اي راهي خارج مي شدند و با خود مبالغ كلاني ارز خارج مي كردند.
امروز تقريباً هيچ بيماري اي يافت نمي شود كه پزشكان متخصص ايراني قادر نباشند آن را درمان كنند و يا راه علاج آن را ندانند.
چند روز پيش رئيس جمهور با حضور در مراسم رونمايي از سامانه راهبري جراحي هوشمند كه پيش از ظهر پنج شنبه گذشته در مجتمع بيمارستاني امام خميني(ره) برگزار شد گفت: ايران بايد در عرصه علمي حرف اول را در جهان بزند. اين آرزو محقق نخواهد شد جز زماني كه ما به عدالت پزشكي در كشور بينديشيم و براي آن برنامه ريزي كنيم. يكي از مولفه هايي كه براي رسيدن به عدالت پزشكي بايد به آن توجه شود موضوع امكانات پزشكي است. بيماري را تصور كنيد كه مبتلا به يك بيماري صعب العلاج و يا به عبارتي ديگر خاص مي باشد. هر چند پزشكان بتوانند اين بيماري را درمان كنند و يا راه علاج آن را بدانند ولي اگر داروي لازم به بيمار نرسد و يا در كشور به صورت كافي توزيع نگردد علم پزشكي به درد بيمار نخواهد خورد.
3-به اصل موضوع باز گرديم!
منظور از عنوان «عدالت در سلامت» چيست؟
توزيع نامساوي و نامناسب منابع و امكانات بهداشتي- درماني و در كنار آن عدم امكان دستيابي به خدمات درماني علي رغم در دسترس بودن، از مولفه هاي تعيين كننده در سلامت عادلانه است.
براي اين كه بدانيم به عدالت در سلامت رسيده ايم بايد به سه سوال اصلي پاسخ دهيم:
1-آيا ارتقاي شاخص هاي سلامت در جامعه از جمله كاهش مرگ و مير مادران در حين زايمان، كنترل زاد و ولد و نرخ رشد جمعيت، پوشش واكسيناسيون، زمان دسترسي به خدمات اورژانس و... در همه گروه هاي جمعيتي رخ داده و يا شامل گروه معيني از جمعيت كشور شده است؟
2-آيا ارتقاي شاخص ها به بهبود كيفيت زندگي اشخاص نيز منجر شده است يا نه؟
3-آيا بهبود شاخص ها مربوط به دوره و مقطع زماني خاصي بوده يا پايدار و مستمر است؟
در صورتي كه پاسخ ما به سه سوال فوق مثبت باشد مي توانيم بگوييم در حد قابل قبولي به عدالت در سلامت رسيده ايم.
به عبارت ديگر امكانات پزشكي بايد در دسترس همه اقشار جامعه قرار گرفته و بهبود شاخص ها منجر به بهبود كيفيت زندگي مردم شود و نيز مربوط به دوره و مقطع زماني خاصي نباشد.
عدالت در سلامت به معني آن است كه اطمينان داشته باشيم هر فردي مطابق نياز و استحقاق، از مواهب سلامت و خدمات و سرويس هاي بهداشتي و درماني بهره مند مي شود. اميد مي رود جمهوري اسلامي با داشتن پزشكاني مجرب و متخصص به حدي به عدالت اجتماعي نائل شود كه ديگر در اقصي نقاط ميهن اسلامي بيماري به دليل نوشداروي بعد از مرگ سهراب متحمل مصائب جبران ناپذير نگردد.

 



اوقات فراغت در پيله هاي تنهايي

اگر سن و سالتان قد بدهد و دو سه دهه پيش را به خاطر داشته باشيد ما شهرهاي جديد و مدرنيزه به معناي امروز نداشتيم .حتي تهران آن روزها هم رسم و رسومي نزديك به دهكده هايمان داشت و تفاوت و تحول فرهنگي تا اين حد اصلا قابل تصور نبود يعني مردم به جز معدودي بسيار اندك كه شيوه زندگيشان غربي و شهري بود و با فرنگ رفت و آمد و حشر و نشر داشتند بقيه روستائياني بوديم با سبك هاي بسيار مشابه.
سالهاي قبل از انقلاب را برايتان بگويم كه يادم مي آيد و شاهد عيني بودم. پسر بچه ها از 3-4 سالگي در كوچه با دختر و پسرهاي ديگر شروع به بازي مي كردند البته تحت نظارت برادر و خواهر بزرگ تر يا پسرعمه اي و دختر خاله اي و امثالهم چند سال بعد با شروع مدرسه كم كم بازي ها مشخص تر مي شد پسرها به دنبال توپهاي لايي شده، سيم چرخ، هفت سنگ، تيله بازي و مثل اينها از كله صبح تا بوق شب مي دويدند و گذر زمان و گرسنگي را نمي فهميدند تا اينكه مادر و خواهري آنها را به ناهار و شام فرا مي خواند. البته در اين ميان نقش بعضي پدرها خاطره انگيز بود كه ظاهراً موافق بيرون رفتن فرزندشان نبودند و لااقل در ايام تحصيل اين اجازه را به گل پسرشان نمي دادند و به همين جهت آقازاده بعد از رفتن پدر به محل كار قسر درمي رفت و قبل از بازگشت او سراسيمه به خانه برمي گشت و كتابي به دست مي گرفت و بابا غافل از همه چيز (البته اگر مادر چغولي نمي كرد) دلخوش از درسخواني فرزند مديريت خود را مي ستود. تابستانها هم شور و حال خودش را داشت اگر خوش بخت بودي و فاميل نزديكي در ده يا شهرستاني داشتي تمام تعطيلات را مهمانشان بودي و در دل طبيعت به دور از ترس والدين و خواندن درس با بروبچه هاي فاميل صبح تا شب مي دويدي وگرنه در محل خودت با پسرعمه و پسردايي و بچه هاي همسايه دلي از عزا درمي آوردي و ظهر به اجبار مادر ساعتي در خانه بودي و بقيه در بيرون و اگر جوبي و يا رودي از محله ات مي گذشت كه نعمت تمام بود و با لباس زير ننه دوز ساعتها دل خوش بودي و تني به آب مي دادي.
حال غرضم از اين همه توضيح چيست؟ اين پسر بچه وقتي به سن بزرگسالي يعني بالاي 12-13 سالگي مي رسيد از بس بچگي كرده بود و بازي و تجربه و رابطه اجتماعي داشت عملا به پختگي مي رسيد در مجالس رسمي، در مدرسه، خانه و ميان فاميل جايگاه خود را پيدا مي كرد و خيلي زودتر از حالا يا دنبال درس مي رفت يا اغلب در مغازه پدر يا دوست و آشنايي شروع مي كرد شاگردي و به اصطلاح خودمان «پادويي» تا بياموزد راز و رمز زندگي را، و قبل از بيست سالگي جواني بود پخته، آرام و مسئوليت پذير. بعد از پايان كار هم اگر ديروقت بود با دستي پر از ميوه و يا ملزومات (چون مرد كه دست خالي خانه نمي آيد) به خانه برمي گشت و اگر فرصتي بود در قهوه خانه، سركوچه و يا اگر اهل دل بود خودش را به نماز جماعت مسجد محل مي رساند و تا سر مي جنباندي كارت عروسي اش به دستت مي رسيد و سال بعد با زن و بچه در محل تردد مي كرد. مخصوصا بعد از ظهر با بچه اي در بغل براي خريد به بقالي و نانوايي مي آمد. يا كودك را سركوچه مي آورد و با دوستانش صحبت مي كرد و بچه هم آهسته آهسته بازي در فضاي آزاد را تجربه مي كرد. سالها بعد وقتي موهاي سفيد در سر و رويش مي ديدي ديگر در محل كمتر پيدايش مي شد عصرها در فرش فروشي يا بنگاه معاملاتي محل رفت و آمد ميكرد و شب حتما براي نماز پاي ثابت مسجد بود و جز هيئت امناي محل.
حالا سالها از آن روش زندگي مي گذرد .مدتهاست كه زمان ما را از آنها جدا كرده بسياريشان پير شدند و از دنيا رفتند، عده اي شهيد شده اند و معدودي كه هستند ديگر جايي براي گذران آن اوقات فراغتي كه مي شناختند پيدا نمي كنند.
امروز پسران ما از 2-3 سالگي چون تنهايند رهسپار مهدكودك مي شوند. اگر به كوچه هم بروند كسي نيست كه هم بازي اش باشد و تازه فرياد همسايه ات بلند مي شود كه بچه ات را پارك ببر، سر و صدا مي كند اعصاب نداريم. ياد روزهايي بخير كه توپ پسرهاي همسايه دم به ساعت در حياط خانه مي افتاد و مجبور بودي بروي و آن را در كوچه بيندازي وگرنه از ديوار بالا مي آمدند و خودشان توي حياط مي پريدند و با توپ آهسته از در خارج مي شدند. بعد از ظهرها باز كسي به كوچه نمي آيد. چرا؟ بچه حرفهاي بد ياد مي گيرد. بي كلاس مي شود، امنيت ندارد و... تو مجبوري خودت سر كاكل به سرت را گرم كني، كمي قصه مي خواني حوصله ندارد او به دنبال هم بازي است، و تو حتي در فاميل نزديك هم كه فرسنگ ها منزلش از خانه ات دور است كسي را نمي يابي كه حاضر به رفت و آمد باشد و كمترين حركت و سخني به پرش مي خورد و بهانه اي مي شود براي سال ها قهر و قطع رابطه. تلويزيون را روشن مي كني و در اين اثنا وقت مي كني به كارهايت برسي و بدون نق زدن غذايش را بدهي چند سال بعد بازي هاي كامپيوتري به دادت مي رسد و جاي هر دوستي را پر مي كند گور باباي اين و آن كه بايد كلي نازش را بخري تا چند ساعتي مهمانش باشي يا به خانه ات بيايد تا فرزندش با كودكت همبازي شود و در اين ميان سالهاي درس شروع مي شود و اگر دستت به جيبت برسد او را به مدرسه غيرانتفاعي مي فرستي و بعد هم كلاس موسيقي و تقويتي و الخ شب مي شود و هر دو خسته نزار سر را بر بالش مي گذاريد تا صبحي ديگر.
تابستانها هم خدا حفظ كند كسي را كه در مدارس دروس تابستاني را براي گرفتن شهريه اجباري كرد در گرماي تابستان براي عقب نماندن از قافله دوندگان ماراتون علم و فرهنگ!! و پر شدن اوقات فراغت او را به مدرسه اش مي رساني و بقيه روز باز فيلم و رايانه. حالا آقازاده شده 14-15 ساله. باز همان كودكي است كه حتي توانايي يك سلام و عليك عادي را ندارد ،بعد از ديپلم بدون مادر قادر به رفتن نزد پزشك نيست. اصلا دايي و عمو را با هم قاطي مي كند و از روابط اجتماعي. كفش فلان مارك و درست كردن موهاي عجيب و غريب را ياد گرفته، خدايي كداممان مي توانيم جوان ديپلم گرفته مان را به نمايندگي از طرف خود به مجلس عروسي يا عزايي بفرستيم؟ چند درصدمان از طرز برخورد اجتماعي او مفتخر و راضي هستيم؟ چند درصد از اين بچه ها كمك مالي به خانواده مي كنند؟ گفتن اين جملات اين روزها كمي غريب به نظر مي رسد آقازاده با كلي انتظار و پشتيباني در دانشگاه پذيرفته مي شود و بعد چند سال با انتظاري بيشتر منتظر است تو ريشي گرو بگذاري و سربازيش را بخري و كاري برايش دست و پا كني و تا آن وقت نزديك ظهر از خواب بيدار مي شود و يا در خيابان ها با دوستان ناآشنا وقت را سپري مي كند و يا پشت اينترنت ساعتهاي متمادي وقت گذراني مي كند آهنگي دانلود مي كند، چتي و... و بعد تا پاسي از شب گذشته جلوي تلويزيون و اين تازه نوع خوب و مطمئن گذران اوقات فراغت است و نوع بدش را شماي خواننده بهتر مي داني و قلم شرم دارد از بيان آن.
در موقع ازدواج باز حمايت هاي خانواده ادامه دارد. و بعد از يكي دو سال بعضي از پسرها كه با بهانه اي رابطه را با والدين كم مي كنند و سر در آخور زندگي در كوچه پس كوچه هاي زمان گم مي شوند و باقيمانده به خاطر كمبود زمان همواره كلافه اند، صبح تا عصر به كار مشغولند و بعد يا در پاساژها و رستوران ها و يا در منزل ظاهراً دور هم ولي در اصل در هنگام نگاه كردن به تلويزيون به خواب مي رود و اگر خيلي سلامت و اهل فكر، كتابي مي خواند، باشگاه ورزشي و يا پياده روي، در روزهاي تعطيل هم از غم تنهايي با زن و بچه به سياحتي مي رود يا به بهانه خوردن غذا از خانه خارج مي شود. شايد سالهاست كه دوست دوران كودكيش را نديده. اصلا اين روزها همه از هم مي ترسيم و جالبش اين است كه دليلش را هم نمي دانيم، مهماني نمي رويم كه به خانه امان مي آيند. مخصوصاً مهمان بچه دار. اصلا حرفش را هم نزن. دقت كرده اي اغلب دعوتها در خارج از خانه است براي يك ساعت. همه تنهاييم ولي كسي قدمي به جلو نمي گذارد همه پيشنهادات هم بعد از يكي دو بار رفت و آمد قطع مي شود و همه باز در پيله تنهايي فرو مي روند، داشتم مي گفتم اين آقاي جوان پا به سن مي گذارد. حالا كم كم بچه ها (اگر بچه هايي باشد و بچه اي نباشد) سراغ زندگي خود مي روند. خانم هم سابقه خوبي از زندگي با همسر نداشته و تازه احساس اجحاف ها را مي خواهد نقد كند وگرنه در بهترين حالت او هم در لاك خود فرو رفته و از درد دست و پا مي نالد. علي مانده و حوضش و مرد تنهاست. سالهاست با برادران و دوستان رابطه ها را كم يا قطع كرده و حالا نمي داند از كجا شروع كند.
تارهايي كه سالهاست به دور خود تنيده آن قدر محكم است كه ديگر ياراي باز كردن آن را ندارد. به پارك ها سري مي زند و در كنار پيرمردان ديگر مي نشيند كساني كه هيچ گاه نديده و نمي شناسد تازه اين در بهترين شرايط روحي است وگرنه در خانه مي ماند با پاك كردن سبزي و فال گوش ايستادن به تلفن هاي همسرش و يكي به دو كردن با او و اين گونه صفحه نمايش زندگي مرد امروز به پايان مي رسد. راستي آيا راه بهتري وجود نداشت؟
سلطانپور

 



نگاهي به انتقال نمايشگاه كتاب از مصلي
آيا چيتگر در آتش كتاب ها خواهد سوخت؟

قاسم حداد اصفهاني
انبوه مردم از پله هاي ايستگاه شهيد بهشتي در حال رفتن به سوي مصلي هستند. براي امري كه خود نوعي عبادت است البته اگر در مسير درست خود قرار گيرد. مي روند براي كتاب و نفس كشيدن در فضاي علم و دانش و كمال. در اين بين مجريان برگزاري از دغدغه هاي ديگري مي گويند. يك بحث داغ كه تقريبا هر چند سال يك بار خود را نشان مي دهد، انتقال نمايشگاه كتاب به مكان ديگري است. تا چند سال پيش كه نمايشگاه كتاب در محل دائمي نمايشگاه ها برگزار مي شد، صحبت از انتقال آن به جاي ديگري بود. به دليل ترافيك سنگين آن محدوده و سختي تردد بازديدكنندگان. در سال 1385 با تدبير وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و كمك شهرداري تهران، نمايشگاه كتاب به مصلي منتقل شد تا مردم با استفاده از مترو، به راحتي تردد كنند و دارندگان خودروهاي شخصي از فضاي وسيع اين مكان، براي توقف خودروهايشان بهره ببرند.
اكنون پس از چند سال كه نمايشگاه كتاب در مصلي برگزار شده و مردم، رضايت نسبي دارند، مسئولان صحبت از انتقال آن به مكان ديگري به ميان آورده اند. در بين مكان هايي كه براي نمايشگاه در نظر گرفته شده نام چيتگر يا پارك چيتگر زياد شنيده مي شود. «بهمن دري » معاون فرهنگي وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در اولين روز نمايشگاه از پيشنهاد رئيس جمهور براي برگزاري نمايشگاه كتاب در چيتگر خبر داد. وقتي اين خبر منتشر شد موجي از موافقت ها و مخالفت ها به وجود آمد. البته موافقان با اصل انتقال نمايشگاه موافق بودند اما مخالفان علاوه بر مخالفت با اصل انتقال، به مكان جايگزين نيز معترض شدند.
پس از ابلاغ ايجاد باغشهرها كه برخلاف دغدغه هاي رهبر معظم انقلاب اسلامي انجام شد، بسياري بر اين عقيده اند كه انتقال نمايشگاه كتاب به منطقه سرسبز چيتگر، آسيب ديگري به ريه هاي تهران خواهد بود چرا كه انتقال ترافيك و آلودگي هوا به اين منطقه، محيط زيست آن را دچار مشكل مي كند. همچنين با توجه به اينكه نمايشگاه به امكانات جانبي نيازمند است، خطر قطع انبوه درختان براي ساختن اماكن لازم يا حتي غيرضروري وجود دارد. «منطقه چيتگر» در مسير تهران- كرج قرار دارد و در حال حاضر نيز با ترافيك سنگين مواجه است حال اگر قرار باشد نمايشگاه هاي فصلي كتاب يا ديگر نمايشگاه هاي فرهنگي در اين مكان برگزار شود، شاهد ترافيك سنگين تر خواهيم بود. احتمالا اين پيشنهاد با توجه به وجود ايستگاه مترو در اين منطقه داده شده تا بازديدكنندگان از طريق اين وسيله نقليه به آنجا منتقل شوند .حال آن كه خطوط منتهي به متروي كرج، ازدحام معمول خود را دارد و نمي تواند بار اضافي را تحمل كند. «دري» يك دليل انتقال نمايشگاه را كاركرد مصلي مي داند و مي گويد: «اگر صيغه مصلي خوانده شود ديگر نمي شود در اين مكان نمايشگاه برگزار كرد.» اين در حالي است كه تكميل اين مكان به عنوان مصلي، سالها به طول مي انجامد و از سوي ديگر، مصلي مكاني صرف براي برگزاري يك مراسم هفتگي (نمازجمعه) نيست بلكه در كنار آن، ديگر امور معرفتي و حتي حكومتي مي تواند در آن انجام شود، كما اينكه مسجد مدينه در زمان پيامبر اكرم(ص) مركز حكومت بود در كنار مكاني براي عبادت.نگراني هايي از بابت اصرار بر انتقال نمايشگاه كتاب به مكاني كه به محيط زيست و ريه هاي تهران آسيب بزند، همچنان وجود دارد و برخي اراده ها بر تبديل اماكن خوش آب و هواي پايتخت به دودكده اي ديگر است. بزرگ ترين دغدغه در مورد انتقال نمايشگاه اين است و البته دغدغه ديگري كه در باب باغشهرها مطرح شد و آن هم ايجاد زمينه زمين خواري از اراضي دولتي.
اراضي سرسبز چيتگر، در اوائل دهه 70 به مكاني براي اباحه گري تبديل شد، آن هم به بهانه ترويج دوچرخه سواري دختران. مسئله اي كه بعدها شكل مختلط پيدا كرد و فريادهاي دلسوزان اثربخش نشد تا اينكه مسئول مربوطه كه از بستگان يك مقام عالي رتبه نظام بود، از صحنه سياسي كشور كنار گذاشته شد. نگراني ديگري كه از ناحيه تبديل چيتگر به مكاني براي نمايشگاه هاي فرهنگي وجود دارد، ايجاد يك پاتوق امن براي برخي اعمال خلاف شئونات اخلاقي است. در واقع، مسئولان بايد بدانند كه آثار مخرب انتقال نمايشگاه كتاب (كه احتمالا مكاني براي ديگر نمايشگاه هاي فرهنگي و هنري خواهد شد) بيش از فوايد آن است و اگر اجازه دهند، چيتگر يك مكان سالم براي استفاده خانواده ها شود، به سلامت جسمي و رواني تهران نشينان كمك شاياني كرده اند.

 



زباله هاي پلاستيكي مشكل زيست محيطي جهان امروز

سيدعلي كاظمي و ملوك نجفي شالمايي
زباله هاي پلاستيكي يكي از بزرگ ترين معضلات زيست محيطي را در جهان امروز بوجود آورده اند. اين مصنوعات دست بشر به علت قابليت هاي فراوان و قيمت ارزان به شكل هاي مختلفي مورد استفاده قرار مي گيرند. دامنه اين محصولات از وسايل و ابزارهاي پيش پا افتاده و روزمره تا وسايل فوق پيشرفته و استراتژيك را شامل مي شوند. استفاده از مواد پلاستيكي به حدي روزمره شده كه هيچ كس نمي تواند بدون كاربرد روزانه از اين مواد زندگي نمايد.
يكي از مواد پلاستيكي داراي كاربرد فراوان در زندگي بشر كيسه هاي پلاستيكي است. اين كيسه ها به علت مصرف روزانه و عمومي آنها و تقريبا استفاده به صورت يكبار مصرف و تبديل سريع به زباله هاي بعضا غيرقابل بازيافت و حتي كثيف مشكلات و معضلات بسياري براي محيط زيست بوجود آورده اند كه در ادامه به آنها اشاره خواهد شد.
ايران نيز جزو كشورهايي است كه سالانه مقادير زيادي لوازم پلاستيكي توليد مي كند و اين به خاطر داشتن منابع نفتي و توليدات پتروشيمي فراوان است به همين علت كشور ما يكي از عمده توليد كنندگان مواد پلاستيكي به شمار مي رود و از طرف ديگر مهم ترين دليلي كه سبب استفاده هرچه بيشتر از كيسه هاي پلاستيكي شده است، قيمت ناچيز آنها در مقايسه با كيسه هاي پارچه اي و كاغذي مي باشد. اما غافل از اين موضوع هستيم كه هزينه جمع آوري، بازيافت، امحاء اين مواد و از همه مهم تر هزينه زيان و خسارات زيست محيطي ناشي از پراكندگي آنها در محيط زندگي غيرقابل محاسبه و بسيار گزاف مي باشد.
زيرا پلاستيك غيرقابل تجزيه است و كيسه هاي نايلوني و كيسه زباله به طور متوسط 500 سال در محيط باقي مي مانند. كيسه هاي پلاستيكي به علت سبكي به راحتي به همراه باد همه جا پخش مي شوند و بيشتر آنها سر از دريا و مناطق طبيعي و حفاظت شده در آورده و موجبات آلودگي دريا و خاك و در نهايت محيط زيست را فراهم خواهند كرد و چنانچه اين مواد سوزانده شوند باعث توليد اسيد كلريدريك، گاز سمي ديوكسين و در نهايت باعث آلودگي هوا خواهند شد.
متاسفانه در كشور ما استفاده از كيسه هاي يك بار مصرف به نوعي رفتار متمدنانه تبديل شده است. درحالي كه در بسياري از كشورهاي پيشرفته كه خود اين فرهنگ را در برهه هاي زماني مختلف تجربه كرده اند، استفاده از اين مواد كاهش يافته است.
به طور مثال اگر كسي بخواهد از اين كيسه ها در زمان خريد استفاده كند بايد مبلغ اين كيسه ها را علاوه بر مبلغ خريد خود بپردازد. از سوي ديگر استفاده از وسايل با دوام تر و يا با قابليت بازيافت بهتر دراين جوامع بيشتر توصيه مي شود. در اين كشورها استفاده از كيسه هاي پارچه اي به مراتب رايج تر از استفاده از كيسه هاي پلاستيكي است. دليل آن هم آشنايي بيشتر مردم با مضرات اين كيسه ها و خطراتشان در طبيعت است.
در كشور خودمان هم در ساليان گذشته استفاده از سبدهاي دائمي و پاكت هاي كاغذي در هنگام خريد رفتاري رايج و متداول بود. هيچ فروشنده اي جنس خود را در كيسه هاي پلاستيكي تحويل مشتري نمي داد. استفاده از كيسه هاي پلاستيكي طي سال هاي اخير به شدت رايج شده است. به طوري كه هيچ فروشگاهي نيست كه اجناس خريداري شده را هرچقدر جزئي و ناچيز باشد در كيسه هاي پلاستيكي تحويل مشتري ندهد. خواه فروشگاه هاي بزرگي مثل رفاه و شهروند و خواه مغازه هاي كوچك موجود در محلات.
عادي شدن اين نحوه ارائه اجناس منجر به تغيير رفتار شهروندان شده است. اين رخداد منجر به افزايش ميزان توليد و مصرف كيسه هاي پلاستيكي شده و همچنين حجم بالاي اين كيسه ها در منازل براي شهروندان مشكل ساز مي باشد. به طوري كه در بسياري از موارد شهروندان بسياري از كيسه ها را بلافاصله پس از خريد و بردن اجناس به منزل دور مي ريزند. طبق آمار جهاني روزانه 5/3 ميليون تن زباله در سراسر دنيا توليد مي شود كه سهم ايران در توليد زباله به 40 هزارتن در روز مي رسد كه 15/1درصد توليد زباله جهان است. ميزان پلاستيك هاي توليدي در ايران بيش از 177 هزار تن تخمين زده مي شود اين رقم معادل 500 تن در هر روز است براساس آمارهاي ارايه شده هر فرد تهراني به طور متوسط روزانه سه پلاستيك وارد چرخه محيط زيست مي كند كه امروزه بعنوان يكي از مشكلات زيست محيطي شهرهاي كشور ما به شمار مي روند .از سوي ديگر، وجود اين كيسه ها در ميان ساير زباله ها موجب كاهش كيفيت آنها شده و امكان بازيافت بهداشتي كيسه هاي پلاستيكي را غيرممكن مي سازد.
كيسه هاي پلاستيكي عمدتا از تركيبي پليمري به نام «پلي اتيلن» سبك درست مي شوند. اين ماده از تركيب تعداد زيادي مولكول اتيلن تشكيل مي گردد. اين مولكول ها كه بصورت زنجيره اي و تصادفي به اتم هاي كربن همديگر وصل مي شوند به پلي اتيلن شاخه اي نيز موسوم هستند. چگالي اين ماده نسبت به ساير انواع پلي اتيلن كمتر است. اين ماده براي اولين بار درسال 1898 كشف شد.
در ابتداي كشف همانند بسياري از اكتشافات بشري كسي از نحوه كاربرد آن اطلاعي نداشت ولي پس از چند سال در همه فعاليت هاي بشري به عنوان يك ماده اصلي خودنمايي كرد. نيمه عمر اين ماده در طبيعت بين 50 تا بيش از 300 سال است. به عبارت ديگر 50 تا 300 سال زمان نياز است تا نيمي از ماده پليمري به چرخه طبيعت باز گردد. اين مدت زمان در مقايسه با مدت زمان مربوط به ساير مواد و همچنين با لحاظ نمودن شدت توليد اين ماده توسط انسان عمق فاجعه اي را كه در آينده اي نه چندان دور به وقوع مي پيوندد را نشان مي دهد. زباله هاي پلي اتيلن با دوام ترين گروه از زباله هاي داراي مصرف عمومي هستند. اين مواد علاوه بر اثرات ناشي از دوام طولاني، اثرات جبران ناپذير زيست محيطي از جمله روي حيات وحش دارند. بسياري از اين اثرات موجب مرگ جانوران بويژه جانوران درخطر انقراض مي شوند.
مصوبه شوراي اسلامي شهر تهران
در تاريخ 20/2/88 شوراي اسلامي شهر تهران با تصويب مصوبه اي به ضرورت كاهش و جايگزيني كيسه هاي پلاستيكي در مراكز عرضه محصولات به ويژه در فروشگاه هاي زنجيره اي جنبه قانوني داد. بدين ترتيب گام بزرگي در اجراي اين مهم برداشته شد و شهرداري تهران براي كاهش اين كيسه ها صاحب پشتوانه قانوني شد. در اين مصوبه نكات مهم و قابل توجهي ديده مي شود كه مهمترين آنها عبارتند از:
شهرداري تهران ملزم به حمايت از صنايعي شد كه اقدام به توليد پاكت ها و ظروف يك بار مصرف قابل بازيافت مي نمايند.
فروشگاه هاي وابسته به شهرداري ملزم شدند كه ظرف مدت 6ماه از تصويب اين مصوبه برنامه هاي خود را جهت كاهش مصرف و عرضه كيسه هاي پلاستيكي ارائه نمايند.
شهرداري موظف است در همه مراسم هايي كه برگزار مي نمايد از ظروف غيرپلاستيكي استفاده كند.
جهت برنامه ريزي و اجراي هرچه بهتر اين مصوبه مقرر شد كه كميته اي با حضور نمايندگان و مديران نهادهاي فعال در اين زمينه و زيرنظر شوراي اسلامي شهر تشكيل شود.
دلايل توجه به كنترل مصرف پلاستيك در مديريت شهري
مصرف لجام گسيخته و روزافزون كيسه هاي پلاستيكي و ظروف پليمري
كمبود توجه به امر جداسازي و تفكيك كامل اين مواد
كاهش توجه به امر بازيافت كيسه هاي پلاستيكي و ظروف پليمري
دفن گسترده و وسيع كيسه هاي پلاستيكي در مراكز امحاء و دفن زباله شهري
گرايش بيش از حد و روزافزون خانواده هاي ايراني و شهروندان تهراني به استفاده غيرمتعارف كيسه هاي پلاستيكي و ظروف پليمري
ترغيب شهروندان به مصرف بيش از حد اين موارد با رفتار غيرمسئولانه فروشندگان كالاها و فروشگاه هاي زنجيره اي فعال در محيط شهري
عدم انجام اقدامات و فعاليت مفيد جهت كنترل و كاهش مصرف كيسه هاي پلاستيكي و ظروف پليمري توسط سازمانها و نهادي متولي
عدم اجراي الزامات قانوني و قوانين تدوين شده در زمينه كاهش، كنترل مصرف و بازيافت كيسه هاي پلاستيكي و ظروف پليمري توسط سازمانها و نهادهاي ذي صلاح
عدم وجود سياست و برنامه مناسب در زمينه كاهش، كنترل مصرف و بازيافت كيسه هاي پلاستيكي و ظروف پليمري در سطح كشور و شهر تهران
عدم توجه به ارتقاء آگاهي و دانش شهروندان در مورد مضرات بهداشتي و زيست محيطي استفاده از كيسه هاي پلاستيكي و ظروف پليمري در سطح وسيع
عدم توجه و علاقه مسئولين و سياست گذاران به امر كاهش، كنترل مصرف و بازيافت كيسه هاي پلاستيكي و ظروف پليمري در سطح كشور و شهر تهران
راهكار مديريتي جهت كنترل زباله هاي ناشي از دور ريز كيسه هاي پلاستيكي
هرگاه بخواهيم براي يك فرآيند برنامه ريزي كنيم بايد به نقاط اصلي فرآيند و ريزفرآيندها توجه كنيم. اصلاح بعضي از اين نقاط مي تواند به اصلاح كل پروژه منجر شود. اين نقاط كه مي توانيم آنها را نقاط حساس يك فرآيند بدانيم عملكرد كل فرآيند را پس از خود تحت تاثير قرار مي دهند. در رابطه با مشكل زباله هاي پلي اتيلني و به ويژه كيسه هاي پلاستيكي نيز چنين نقاطي وجود دارد. انجام اقدامات اصلاحي در تعدادي از اين نقاط نيازمند انجام تغييرات بزرگ و صرف هزينه هاي قابل توجه دارد. ولي در تعدادي از اين نقاط مي توان با انجام تغييراتي جزئي و همچنين با هزينه هايي اندك، فشار ناشي از وجود اين گروه از زباله ها بر طبيعت را كاهش داد. از جمله اين گروه از اقدامات كه مي توانيم آنها را اقدامات كوچك بناميم مي توان به موارد زير اشاره كرد:
آموزش عمومي: محتويات اين آموزش ها در همه رده هاي سني و به فراخور توانايي در درك مسائل تهيه و آماده مي شود. اين گروه از اقدامات مي تواند با تغيير در رفتار عمومي، مقدار مصرف كيسه هاي پلاستيكي را كاهش دهد. به عبارت ديگر با كاهش مقدار تقاضا در بازار و ايجاد فشار منجر به كاهش ميزان توليد اين مواد و همچنين افزايش توليد كيسه هاي دائمي و يا يكبار مصرف قابل بازيافت مي شود. توجه به اين نكته لازم است كه تاثيرگذاري آموزش هاي عمومي ديرمدت بوده و در يك زمان طولاني جواب خواهد داد. به همين علت انتظار اثربخشي كوتاه مدت از اين فعاليت بي جا و بيهوده خواهد بود.
ايجاد و تدوين برنامه منسجم و قابل اجرا جهت كنترل مصرف كيسه هاي پلاستيكي: اين برنامه بايد به گونه اي تهيه و تدوين گردد كه هدف اوليه آن كنترل مصرف و عرضه كيسه هاي پلاستيكي در مراكز خريد عمده مانند مجتمع هاي تجاري، ميادين عرضه ميوه و تره بار و از همه مهمتر فروشگاه هاي زنجيره اي فعال در محيط شهري باشد و بعد از آن برنامه به سمت كاهش مصرف تدوين گردد در صورت موفقيت در امر كنترل و كاهش مصرف مي توان در گام بعدي اقدام به تدوين برنامه هاي جايگزيني و حذف مواد پلاستيكي نمود.
قراردادن كانكس هاي بازيافت در ميادين ميوه و تره بار و خارج از فروشگاه هاي رفاه و شهروند: هدف از ايجاد و قرار دادن اين كانكس ها جمع آوري كيسه هاي پلاستيكي بصورت اختصاصي است. اين كانكس ها موظف خواهند بود اختصاصا كيسه هاي پلاستيكي را جمع آوري كنند علي الخصوص كيسه هاي پلاستيكي توزيع شده توسط اين مراكز كه بيشتر آنها آرم فروشگاه هاي مذكور و سازمان ميادين ميوه و تره بار بر كيسه هاي پلاستيكي چاپ شده است. مهم ترين مزيت اين اقدام راحت تر شدن امكان بازيافت اين كيسه ها است. زيرا در صورتي كه اين مواد به صورت يكجا جمع آوري شوند، به حجم قابل توجهي تبديل خواهند شد. همانگونه كه گفته شد امكان بازيافت كيسه ها ساده تر و مقرون به صرفه تر خواهد بود. اين اقدام به ميزان قابل توجهي از مقدار زباله هاي پلي اتيلني وارده به طبيعت خواهد كاست. در نتيجه به ما فرصت خواهد داد تا با زمان بندي مناسب ساير اقدامات پايه اي و مرتبط با حذف و كاهش اين مواد را برنامه ريزي و اجرا نماييم.ترغيب صنايع آلاينده فعال در محدوده شهري به فعاليت آموزشي و فرهنگي (براساس قانون مديريت پسماند و آيين نامه اجرايي آن) در زمينه آگاه سازي و اطلاع رساني شهروندان از مضرات بهداشتي، اقتصادي و زيست محيطي استفاده از كيسه هاي پلاستيكي
ترغيب بانكها (براساس قانون مديريت پسماند و آيين نامه اجرايي آن) به ارائه وامهاي بانكي با سود مناسب به مراكز و صنايع توليدكنندگان: كيسه هاي دائمي، پليمرهاي زيست تجزيه پذير، ظروف يكبار مصرف سلولزي
توجه به اجراي قوانين تصويب شده در اين زمينه: از دلايل اصلي در عدم اجرا قوانين مي توان به موارد ذيل اشاره نمود:
1)عدم قبول مسئوليت توسط سازمانهاي متولي
2) عدم نظارت مرجع قانوني بر فعاليتهاي سازمانهاي مسئول در قانون مديريت پسماند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14