(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 25 مرداد 1390- شماره 20001

نيكوترين محاسن
اسوه بندگي خدا
مفهوم رفع القلم
سلوك عارفانه
در بيان اخلاص بعداز عمل
نسيمي از آموزه هاي اخلاقي امام حسن مجتبي(ع)
به مناسبت پانزده رمضان سالروز ولادت مبارك دومين پيشواي معصوم
حقيقت مفاهيم كليدي از زبان امام حسن(ع)



نيكوترين محاسن

قال الامام الحسن(ع): ان احسن الحسن، الخلق الحسن
امام حسن(ع) فرمود: به راستي كه نيكوترين محاسن، خلق نيكو است.(1)

1- بحارالانوار، ج67، ص386

 



اسوه بندگي خدا

امام حسن مجتبي در زمان خود عابدترين و زاهدترين و برترين مردم به شمار مي آمد. هرگاه به سفر حج مي رفت، پياده و چه بسا پاي برهنه راه مي پيمود و هرگاه ياد مرگ مي كرد، به شدت مي گريست، هرگاه به ياد خانه قبر مي افتاد، اشك مي ريخت، هرگاه از روز حشر و برانگيخته شدن در روز قيامت ياد مي كرد، گريان مي شد. هرگاه به ياد عبور از روي پل صراط مي افتاد مي گريست، هرگاه ياد مي كرد كه بايد براي حسابرسي در پيشگاه خداوند حاضر شود، صيحه مي زد و بي هوش مي شد. هرگاه به نماز مي ايستاد، اعضاي بدنش در مقابل پروردگار عزوجل مي لرزيد. و هرگاه از بهشت و جهنم ياد مي كرد مانند شخص مار گزيده مي لرزيد و به خود مي پيچيد و از خداوند بهشت را طلب مي كرد و از آتش دوزخ به خدا پناه مي برد.(1) امام حسن(ع) هرگاه به در مسجد مي رسيد سر مبارك خود را بلند مي كرد و مي فرمود: بار خدايا! مهمان تو بر در خانه ات ايستاده اي خداي نيكوكار، شخص گناهكار نزد تو آمده، در حالي كه در زشتي و بدي از حد گذر كرده، پس تو به زيبايي و نيكويي خود، از گناهان و زشتي هاي من بگذر، اي پروردگاري كه كريم و با گذشت و بخشنده اي.(2)

1- بحارالانوار، ج43، ص331
2- همان، ص339

 



مفهوم رفع القلم

پرسش:
اينكه در برخي روايات گفته شده، قلم برداشته شده و گناهي نوشته نمي شود به چه معنا است لطفاً به نحو اجمال اين مفهوم را توضيح دهيد؟
پاسخ:
اينكه در روايات نقل شده قلم برداشته مي شود و گناهي نوشته نمي شود درست است؛ اما فهم صحيح كلام معصوم خود هنر زيبايي است كه هر كسي از آن بايد برخوردار باشد. در اصول كافي متعدد درباره برداشته شدن قلم، سخن به ميان آمده است اما اين احاديث داراي توضيحي خاص مي باشد. در اينجا به نحو اجمال به برخي از آنها اشاره مي كنيم.
1-زراره گويد: شنيدم از حضرت صادق(ع) كه مي فرمود: بنده چون گناهي كند از بامداد تا شب مهلت دارد، پس اگر آمرزش خواست (آن گناه) بر او نوشته نشود. (اصول كافي، ج 4، ص 170)
2-حضرت صادق(ع) فرمود: هر كس گناهي كند هفت ساعت از روز درباره آنها به او مهلت دهند پس اگر سه بار گفت: «استغفر الله الذي لا اله الا هو الحي القيوم» آن گناه بر او نوشته نشود. (همان)
3-ونيز آن حضرت فرمود: بنده مؤمن چون گناه كند خداوند او را هفت ساعت مهلت دهد، پس اگر از خدا آمرزش خواست چيزي بر او نوشته نشود و اگر اين ساعتها گذشت و آمرزش نخواست يك گناه بر او نوشته شود، و همانا مؤمن پس از بيست سال به ياد گناهش افتد تا از خدا آمرزش خواهد و خدا گناهش را بيامرزد، و كافر همان ساعت آن را فراموش كند. (اصول كافي، ج 4، ص 170)
ابن غياث گويد: شنيدم از حضرت صادق(ع) كه مي فرمود: هيچ مؤمني نيست كه گناهي را مرتكب شود جز اينكه خداي عزوجل هفت ساعت از روز به او مهلت دهد، پس اگر (در اين مدت) توبه كرد چيزي بر او نوشته نشود، و اگر توبه نكرد، خداوند يك گناه بر او بنويسد، پس عباد بصري نزد آن حضرت آمد و گفت: به ما رسيد كه شما فرموده ايد: هيچ بنده اي نيست كه گناهي كند جز اينكه خداوند هفت ساعت از روز مهلتش دهد؟ فرمود: من چنين نگفتم بلكه من گفتم: هيچ مؤمني نيست و چنين بوده است گفته من (همان، ص 172)
باتوجه به احاديث فوق، معناي رفع قلم يعني ننوشتن گناه با شرايطي كه ذكر شد مشخص مي شود.
اما اين ننوشتن گناه براي همه مؤمنين وجود دارد و مختص به روز خاصي نيست لكن مهلت براي ننوشتن گناه هفت ساعت مي باشد. خداوند بواسطه لطف خود به بندگانش مهلت مي دهد تا هفت ساعت احدي از ملائكه از گناه وي مطلع نباشند و اگر توبه كرد گناهش را نمي نويسد و حساب نمي كند. اما اگر مهلت به پايان رسيد و فرد توبه نكرد؛ آنگاه گناه بر وي نوشته مي شود. آري چنين خداي مهرباني كه حتي با گنهكاران اين گونه تعامل دارد شايسته نافرماني نيست. در حديث قدسي آمده كه اي فرزند آدم چقدر خدا خدا مي گويي در حالي كه در دلت غيرخدا جاري است و از غيرخدا هراس داري و به غير او اميد داري و دل مي بندي، پس اگر خداي قادر متعال را آن طور كه شايسته و بايسته است بشناسي هرگز همت و تلاش خود را براي غيرخدا قرار نمي دهي.

 



سلوك عارفانه
در بيان اخلاص بعداز عمل

بدان كه آنچه در حديث شريف است كه «الابقاء علي العمل حتي يخلص اشد من العمل» تحريض بر آن است كه انسان از اعمالي كه مي كند بايد مراعات و مواظبت نمايد، چه درحين اتيان آن و چه بعداز آن. زيرا كه گاه شود انسان درحال اتيان عمل آن را بي عيب و نقص تحويل دهد و خالي از ريا و عجب و غير آن باشد ولي بعداز عمل به واسطه ذكر آن به ريا مبتلا شود. چنانچه از حضرت باقر(ع) در اصول كافي ج 2 صفحه 297 وارد شده است: «مراعات عمل سخت تر است از عمل» راوي گفت: مراعات عمل چيست؟ حضرت فرمود: «مرد صله مي كند يا انفاقي مي نمايد براي خداي واحد بي شريك (يعني در عمل ريا نمي كند). پس نوشته شود آن عمل براي او پنهاني و ثواب پنهاني به او دهند، پس از آن ذكر مي كند آن عمل را، پس محو شود آن و نوشته شود براي او آشكارا. (يعني ثواب عبادت آشكارا به او دهند) پس از آن ذكر كند آن را، پس محو شود آن و نوشته شود براي او ريا.
انسان تا آخر عمرش هيچ گاه از شر شيطان و نفس مأمون نيست. گمان نكند كه عملي را به جا آورد براي رضاي خدا و رضاي مخلوق را در آن داخل نكرد، ديگر از شر نفس خبيث در آن محفوظ ماند، اگر مواظبت و مراقبت از آن ننمايد، ممكن است نفس او را وادار كند به اظهار آن. و گاه شود كه اظهار آن را به كنايه و اشاره نمايد، مثلا نماز شب خود را بخواهد به چشم مردم بكشد،... انسان بايد مثل طبيب و پرستار مهربان از حال خود مواظبت نمايد و مهار نفس سركش را از دست ندهد كه به مجرد غفلت مهار را بگسلاند و انسان را به خاك مذلت و هلاكت كشاند... و بايد دانست كه تخليص نيت از تمام مراتب شرك و ريا و غير آن و مراقبت و ابقاي بر آن، از امور بسيار مشكل و مهم است، بلكه بعض مراتب آن جز براي خلص اولياء الله ميسر و ميسور نيست. 1

1- اربعين، ص 321

 



نسيمي از آموزه هاي اخلاقي امام حسن مجتبي(ع)

محمد مهدي رشادتي
آنچه در پي مي آيد ده پيام حيات بخش و نكته هاي ناب انسان سازي از ميان سخنان گوهربار امام حسن مجتبي(ع) است كه به مناسبت ميلاد كريمه اهل بيت تقديم دوستداران آن حضرت مي شود. با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
¤ ¤ ¤
گوشه اي از منزلت امام حسن(ع)
حضرت امام صادق(ع) فرمودند: جدم امام حسن(ع) در عبادت و زهد و نيز فضيلت، گوي سبقت را از همه ربوده بود. با پاي پياده و گاه با پاي برهنه به سفر حج مشرف مي شد. زماني كه به ياد مرگ و قيامت مي افتاد گريه اش مي گرفت و چه بسا بي هوش مي شد. در نمازها بندهاي بدنش از خوف و عظمت پروردگار به لرزه درمي آمد. ياد بهشت و دوزخ او را همچون مارگزيده و يا نيش عقرب خورده، مضطرب مي ساخت. كسي او را ملاقات نكرد مگر آن كه حضرت را پيوسته در ياد و ذكر خدا مي يافت.
به هنگام وضو از خشيت خدا رنگ رخسارش زردگونه مي گشت. در آستانه درب مسجد سر به آسمان بلند مي كرد و مي فرمود: اي خداي من، اين ميهمان توست كه به درگاهت ايستاده است. اي خداوند نيكوكار، بنده خطاكار نزدت حاضر گشته، به لطف و بزرگواريت از رفتار ناپسند او درگذر. (منتهي الامال ج1 ص359- 360)
آموزه اول-پرهيز از بداخلاقي
امام حسن(ع) فرمودند: اشد من المصيبه سوءالخلق. بداخلاقي از هر مصيبت و بلايي، سخت تر است. (فرهنگ سخنان امام حسن(ع) ص04)
برخي از مردم مشكلات اجتماعي، بلاهاي غيرمنتظره، سيلها، زلزله ها، ويراني هاي ناشي از جنگ، از دست دادن عزيزان و... را مصيبت هاي دردناك به حساب مي آورند. اما بداخلاقي و ناهنجاريهاي رفتاري را آن گونه كه لازم است مورد توجه قرار نمي دهند. در حالي كه امام(ع) بدخلقي را از هر بلا و گرفتاريي زيان بارتر و دشوارتر معرفي مي كنند. امام علي(ع) فرمودند: هيچ تنهايي و وحشتي وحشتناك تر از بدخلقي نيست (غررالحكم ج1 ص336) به گفته حضرت صادق(ع): خوش خلقي مايه آساني امور و موجب شادي در زندگي است. (سنن النبي ص33)
انسان بداخلاق، از حيث روانشناختي كارهايش با سختي و گره خوردن همراه است و از حيث جامعه شناختي پي درپي موجبات ناراحتي خود و اطرافيان و سلب آسايش ديگران را فراهم مي سازد.
اگر ز دست بلا بر فلك رود بد خوي
ز دست خوي بد خويش در بلا باشد
علاوه بر موارد فوق، آفات ديگري نيز دامن آدمهاي بداخلاق را فرا مي گيرد. از جمله: شخص بداخلاق آقايي و بزرگي را از كف مي دهد، لذت و شيريني و طعم زيباي زندگي را به تلخي مبدل مي كند، دوستان و رفيقان خود را از دست مي دهد، به شمار دشمنان خود مي افزايد و روزي و رزق الهي خود را با روش هاي بداخلاقي خويش، كاهش مي دهد. (همان ص 337- 338). يادآوري اين نكته نيز لازم است كه سرمنشأ بداخلاقي نهايتاً به ناداني و عدم درك صحيح برمي گردد. (همان)
من نديدم در جهان جست وجو
هيچ اهليت به از خوي نكو
(مثنوي- دفتر دوم- 810)
آموزه دوم-پرهيز ازپستي كفران نعمت
حضرت(ع) مي فرمايند: اللؤم ان لاتشكر النعمه ، يعني، پستي اين است كه سپاسگزار نعمت نباشي. (تحف العقول ص 632)
چنانچه آدمي در محيط تربيتي صحيحي رشد نكند، به مرور ساختار وجوديش، كمالات بالقوه فطري را از دست داده و جاي خود را به خصوصيات ناپسند و روحيات زشتي همچون فرومايگي و پستي مي سپارد. انسان پست همه را به كيش خود مي پندارد و لذا براي مردم ارزشي قائل نيست. براي شناخت دقيق افراد فرومايه، در بيانات معصومين(ع) نشانه ها و شاخص هاي روشني ذكر شده است، از جمله اينكه: اين چنين اشخاصي از شرم و حيا تهي هستند. چنانچه عمل خيري براي كسي انجام دهند، مرتب منت گذاري كنند. بر دنيا و دنياطلبي حريص هستند و بر بخشش مال و اندوخته خود شديدا بخل مي ورزند. سنگ دلي و بي رحمي همچنين امروز و فردا كردن و بهانه جويي از ديگر نشانه هاي انسان هاي فرومايه است. (غررالحكم ج 2 ص 593- 004)
ز آنكه بي شكري بود شوم و شنار
مي برد بي شكر را در قعر نار
(مثنوي دفتر اول- 649)
آموزه سوم- ملاك زيركي و حماقت
امام دوم(ع) مي فرمايند: ايها الناس، ان اكيس الكيس التقي و احمق الحمق الفجور. اي مردم بدانيد كه بهترين زيركي ها، تقوا و پرهيزكاري است و بدترين حماقت ها، آلودگي و معصيت الهي است. (فرهنگ سخنان ص 043)
در باورهاي ديني، انسان زيرك به كسي گفته نمي شود كه بر مردم ستم مي كند، سر آنان كلاه مي گذارد و در حقه بازي و آزار و گمراه نمودن ديگران پيشقدم است و هر روز بر نامردي و ناجوانمردي خود پافشاري مي كند و اين قبيل رفتارها را نشانه زيركي و زرنگي و دانايي خود مي شمارد.
بلكه در آموزه هاي ديني، زيرك به كسي اطلاق مي شود كه نفس و جان خود را محكوم و متهم مي سازد و براي پس از مرگ كار مي كند. (پيامبر اكرم(ص))
احمق ترين شخص كسي است كه خود را پيرو هواي نفس خويش گرداند و از خدا هم آرزوها داشته باشد. از علي(ع) نقل شده كه فرمود: زيرك كسي است كه خود را بشناسد و اعمالش را براي خدا خالص گرداند و چنين شخصي امروز او از ديروزش بهتر مي باشد. و بالاخره داناترين و زيرك ترين آدميان را پارساترين و خداترس ترين آنان محسوب مي دارند. (ميزان الحكمه ج 2 ص 398)
آموزه چهارم- ره آورد بندگي خدا:
امام مجتبي(ع) مي فرمايند: من عبدالله عبد الله له كل شئ.
هركس خداوند را عبادت و بندگي كند، خداي مهربان همه چيز را در برابر او مطيع مي سازد. (فرهنگ سخنان... ص 063)
مرحوم مطهري مي نويسند: روح عبادت ياد پروردگار است. روح عبادت اين است كه انسان وقتي كه عبادت مي كند، نماز مي خواند، دعا مي كند و هر عملي كه انجام مي دهد، دلش به ياد خداي خودش زنده باشد. اقم الصلوه لذكري (طه 41) نماز را براي ياد من بپادار.
سپس از امام صادق(ع) حديثي نقل مي كنند كه فرمود: العبوديه جوهره كنهها الربوبيه . يعني عبادت و بندگي خدا گوهري است كه ظاهرش عبادت است اما كنه و نهايت و باطنش، آخرين منزل و هدف و مقصدش ربوبيت و پروردگاري مي باشد.
ربوبيت به معناي تسلط داشتن، خداوندگاري، خداگونه شدن است.
بشر همواره در تلاش بوده و هست كه راهي پيدا كند كه بر خود و بر جهان تسلط يابد. در ميان آن راه ها يك راه است كه وضع عجيبي دارد، از اين نظر كه انسان تنها وقتي از اين راه استفاده مي كند كه چنان هدفي نداشته باشد، يعني هدفش كسب قدرت و تسلط بر جهان نباشد، بلكه هدفش در نقطه مقابل اين هدف باشد، يعني هدفش، تذلل، خضوع، فنا و نيستي، از خود باشد. آن راه عجيب راه عبوديت است. ابوسعيد ابوالخير مي گويد:
آن كس كه تو را شناخت جان را چه كند؟
فرزند و عيال و خانمان را چه كند؟
ديوانه كني هر دو جهانش بخشي
ديوانه تو هر دو جهان را چه كند؟
علي(ع) فرمودند: خدايا، اين افتخار براي من بس است كه بنده تو باشم و اين عزت و شرافت براي من بس است كه تو رب و پروردگار من باشي. (آزادي معنوي ص 14- 24- 44 و 25 و نيز ولاءها و ولايت ها ص 47)
آموزه پنجم- اعتراف به ناتواني خود
از امام حسن(ع) پرسيدند: حالتان چگونه است؟ فرمود: روزگار مي گذرد و مرا پروردگاري است بالاي سرم، آتش جهنم روبه رويم است. مرگ بدنبال من، حسابرسي بر من خيره گشته و من در گرو عمل خويشم، آنچه را كه مي خواهم بدست نمي آورم و آنچه را كه خوش ندارم، نمي توانم آن را از خود دفع كنم. كارها به دست ديگري است. اگر بخواهد مرا مجازات مي كند و اگر بخواهد از من در مي گذرد. سپس كدام فقير و درمانده اي از من فقيرتر و درمانده تر است؟ (فرهنگ سخنان... ص 522)
از جمله بهترين صفات كمالي، شكسته نفسي به معناي حقير شمردن و ذليل و پست دانستن خود در پيشگاه پروردگار است كه در مقابل صفت عجب و خودنمايي قرار مي گيرد. هيچ كس خود را ذليل نشمرد مگر اينكه خدا عزيزش شمرد و احدي خود را نيفكند مگر آن كه خدا او را برداشت و بلند كرد. پيامبر(ص) فرمودند: با هر انساني دو فرشته است. اگر شخص خود را بزرگ شمرد، مي گويد: خدايا او را ذليل كن و اگر خود را خوار و ذليل دانست، مي گويد: خدايا او را سربلند كن.
يكي قطره باران ز ابري چكيد
خجل شد چو پهناي دريا بديد
كه جايي كه درياست من كيستم
گر او هست حقا كه من نيستم
چو خود را به چشم حقارت بديد
صدف در كنارش به جان پروريد
سپهرش به جايي رسانيد كار
كه شد نامور لؤلؤ شاهوار
بلندي از آن يافت كو پست شد
در نيستي كوفت تا هست شد
(معراج السعاده ص 282- به نقل از سعدي)
آموزه ششم- مرز شكسته نفسي
امام دوم(ع) فرمود: ذم الرجل لنفسه في العلانيه مدح لها في السريره .
انتقاد و مذمت كردن از خود، پيش مردم و به طور آشكارا، نوعي تعريف از خود است به طور مخفي. (فرهنگ سخنان... ص 603). انساني كه در ظاهر از رفتار نادرست خويش و يا از عيوب باطني خود با حالت شكسته نفسي انتقاد مي كند، در واقع به نوعي از خود ستايش نموده است و اين شايسته يك مومن نخواهد بود. همانطور كه در آموزه چهارم گفته شد، شكسته نفسي از بهترين صفات كماليه محسوب مي شود و هر كس به مقامي رسيد قطعاً از همين طريق بوده است، اما نكته مهم اين است كه بايد دقت كرد كه اين حقير شمردن خود، تنها در پيشگاه خداي متعال آن منزلت را داشته و آثار ارزشمند را بدنبال دارد. اما اگر اين شكسته نفسي پيش مردم مطرح گردد، چه بسا ممكن است انسان را دچار آفت تعريف و تمجيد از خود نمايد، شايد در دل بگويد: اي مردم بدانيد كه اين من هستم كه خود را كوچك مي شمارم لذا براي در امان ماندن از اين خطر بزرگ سفارش اكيد شده است كه اين گفتمان ذلت شماري نفس فقط در محضر پروردگار عرضه شود. از علي(ع) نقل است كه: هر كس نفس خويش را خوار گرداند، خداوند گرامي اش دارد و براي آدمي همين فضيلت كافي است كه نفس خويش را حقير و بي مقدار گرداند (غررالحكم ج 2 ص 394-984)
آموزه هفتم- بهترين و بدترين انسانها
از امام مجتبي(ع) پرسيدند: نيكوترين و بهترين مردم در زندگي كيست؟ فرمودند: شخصي كه مردم را در زندگي خود شريك گرداند. آن فرد دوباره پرسيد: چه كسي از نظر زندگي بدترين مردم است؟ فرمود: آن كسي كه در سايه زندگي او، انساني زندگي نكند (فرهنگ سخنان... ص 634)
امام(ع) انسان خوب و انسان بد را در ميزان كمك به ديگران مي دانند. اگر لطف خدا شامل حال ما شده و از نعمت هاي او برخورداريم، لازم است ديگران را نيز از آن نعمت ها بهره مند سازيم، نه اينكه مانند بخيلان نعمت هاي خدايي را منحصر در خودمان نماييم.
شخصي از امام حسن(ع) پرسيد: چرا به هيچ نيازمندي كه درخواست كمك مي كند جواب رد نمي دهي؟ امام فرمود: من گداي خدايم و چشم به او دوخته ام. من شرم دارم كه خود سائل باشم و سائلي را رد كنم. خداي بزرگ، مرا به برنامه اي عادت داده است كه همواره نعمت هايش را بر من فرو مي ريزد و من هم او را چنان عادت داده ام كه نعمت هايش را بر مردم فرو مي ريزم. مي ترسم اگر برنامه ام را ترك كنم، او نيز برنامه اش را واگذارد. (همان ص 271-171)
از پيامبر اكرم(ص) منقول است كه: مخلوق، نان خور خدايند و محبوب ترين آنها نزد خدا كسي است كه به نان خوران خدا سود دهد و به خانواده اي شادي رساند. و نيز فرمودند: محبوب ترين مردم پيش خدا كسي است كه سودش به مردم بيشتر باشد (اصول كافي ج 3 ص 932)
آموزه هشتم- راههاي كسب كمالات
حضرت فرمودند: اي فرزند آدم، اگر از حرام هاي خداوند پرهيز كردي، عابدخواهي شد. اگر به آنچه كه خداوند روزي تو كرده است، راضي باشي، در آن صورت ثروتمند و غني خواهي بود. چنانچه با همسايه ات خوب و دمساز شدي، در نتيجه مسلمان هستي و اگر با مردم چنان معاشرت و رفتار كني كه دوست داري با تو همانطور رفتار كنند، در اين حالت، تو عادل هستي.
اي مردم! بدانيد كه در گذشته هاي نه چندان دور، مردماني بودند كه به شدت مال اندوزي مي كردند و ساختمانهاي بلند مي ساختند و آرزوهاي دور و دراز در سر داشتند و اينك همه آنها هلاك گرديده اند و دسترنجشان بر باد رفته و خانه هايشان قبرستان شده است.
اي انسان! از هنگامي كه از شكم مادر زاييده شدي، همواره عمرت را تباه ساخته اي بنابراين از آنچه كه در دست داري براي زمانهاي آينده استفاده كن. زيرا مؤمن پس انداز مي كند و كافر مصرف كرده و خوشگذراني مي كند.(فرهنگ سخنان... ص 422)
در قرآن آمده است كه: توشه برداريد و پس انداز كنيد كه همانا بهترين ره توشه و اندوخته تقوا و پرهيزكاري است. (بقره/ 791)
آموزه نهم- شناخت انسان از راه عصبانيت
امام دوم(ع) فرمودند: لايعرف الرأي الا عند الغضب. قدرت انديشه و خصلتهاي دروني انسان هنگام خشم و عصبانيت، شناخته و آشكار مي شود. (فرهنگ سخنان... ص 15)
ويژگيهاي دروني افراد معمولا از ديد ديگران مخفي است و در مواقع خاصي بطور ناخواسته بروز مي كند. يكي از آن حالات خاص وقتي است كه آدمي به هر دليلي دچار عصبانيت شود. سپس حالتهاي خوب و يا ناشايست وي هويدا خواهد شد.
دليل ظهور خصلتهاي دروني انسان به هنگام خشم، مي تواند اين باشد كه شخص در اين حالت نمي داند كه چه مي گويد و چه مي كند و نيز در روايات آمده است كه خشم و غضب، نوعي جنون است. (همان)
امام صادق(ع) فرمود: غضب كردن، كليد هر شري است. (اصول كافي ج4 ص 214) از امام باقر(ع) است كه غضب شعله اي است از شيطان كه در دل انسان شعله ور مي شود. (همان ص 514). مردي به پيامبر(ص) گفت مرا تعليم بده. حضرت فرمود: برو و غضب مكن. او گفت همين مرا بس است و به سوي همشهريان خود رفت. روزي ميان آنان جنگي بپا شد، آن مرد ناگاه به ياد سخن پيامبر(ص) افتاد كه فرمود عصباني نشو. سپس اسلحه را كنار گذاشت و پيش طرف هاي مقابل رفت و گفت، هر خسارتي را كه به شما وارد شده مي پذيرم و بياييد جنگ نكنيم. آنان وقتي اين وضع را ديدند با يكديگر آشتي نموده و كينه ها را كنار گذاشته و صلح كردند.(همان)
خشم تو تخم سعير دوزخ است
هين بكش اين دوزخت را كين فخ است
(دفتر سوم- 0843)
خشم و شهوت مرد را احول كند
ز استقامت روح را مبدل كند
چون غرض آمد هنر پوشيده شد
صد حجاب از دل به سوي ديده شد
(مثنوي دفتر اول- 433-333)
آموزه دهم- پندپذيري
امام مجتبي(ع) فرمودند: بينكم و بين الموعظه حجاب العزه ، انتفعوا بالمواعظ. ميان شما و موعظه پرده عزت طلبي قرار دارد، از عبرت ها و پندها، سود ببريد. (تحف العقول ص 932)
انسانها در برابر موعظه و سخنان پند آموز به دو دسته كلي تقسيم مي شوند:
اول: عده اي به راحتي پذيراي پند و نصيحت اند. گوششان بدهكار و آماده شنيدن است. كه قرآن اين دسته افراد را به صاحبان عقل و خرد توصيف فرموده است و آنها را به همين دليل شنوا بودن، مورد هدايت خود دانسته است. (زمر/81) در تجربه هاي خودمان نيز مشاهده مي كنيم آدمهاي پندپذير در زندگي و عرصه هاي مختلف آن موفق تر هستند.
دوم: عده اي اصلا گوش شنوا براي شنيدن ندارند، فقط بلدند حرف بزنند. مانند ديوار بلند و سدي مستحكم در برابر نصيحت ناصحان مقاومت مي كنند. گويا امام(ع) انگيزه روانشناختي اين گروه از مردم را تبيين مي كنند. غرور، خودپسندي، منيت، خود را بالاتر از ديگران ديدن، عامل اصلي مقاومت آنهاست. جالب است كه قرآن مجيد گوش شنوا نداشتن را از ويژگيهاي اصلي اهل جهنم مي شمارد و از قول آنان نقل مي كند كه اگر اهل تعقل و شنيدن بوديم، الان در دوزخ، عذاب نمي شديم. (ملك/01) به طور قطع وقتي اين اشخاص در برابر موعظه عكس العمل مثبتي نشان نمي دهند، صد البته در برابر انتقاد سازنده نيز مقاومت بيشتري خواهند داشت.

فهرست منابع
1- قرآن كريم
2- غررالحكم- آمدي- سيدهاشم رسولي محلاتي- 2 جلدي- دفتر نشر فرهنگ اسلامي
3- اصول كافي- كليني- سيدجواد مصطفوي- دفتر نشر فرهنگ اهل بيت(ع)
4- معراج السعاده - ملااحمد نراقي- دفتر نشر مصطفي
5- مثنوي معنوي- مولوي- انتشارات مولي
6- فرهنگ سخنان امام حسن مجتبي- محمد دشتي- نشر اميرالمؤمنين
7- ولاءها و ولايت ها- شهيد مطهري- صدرا
8- آزادي معنوي- شهيد مطهري- صدرا
9- منتهي الامال- عباس قمي- نشر پيام آزادي- چاپ 3
01- تحف العقول- شعبه الحراني- ترجمه علي اكبر غفاري- نشر اسلاميه
11- منتخب ميزان الحكمه - محمدي ري شهري- سازمان چاپ و نشر دارالحديث
21- سنن النبي- علامه طباطبائي- ترجمه حسين استاد ولي- نشر پيام آزادي

 



به مناسبت پانزده رمضان سالروز ولادت مبارك دومين پيشواي معصوم
حقيقت مفاهيم كليدي از زبان امام حسن(ع)

عليرضاحيدر زاده
ما روزانه واژگاني را به كار مي بريم كه گاه از ژرفاي معنايي و حقايق مفهومي آن غافل هستيم. بارها يكديگر را به صفاتي مي ستاييم و يا به ضد آن متهم مي كنيم كه مفهوم و حقيقت معنايي آن را نمي دانيم و هر كسي از ظن خويش اين واژگان و اصطلاحات را معنا مي كند.
بسياري از اين واژگان در فرهنگ اسلامي و قرآني به كار رفته و ما وارثان اين ميراث هستيم، اما كمتر دقيق مي شويم تا بدانيم كه هر واژه اي چه بار معنايي دارد و حقيقت آن چيست؟ درك اين واژگان و اصطلاحات به ما كمك مي كند تا مسير درستي را در پيش گيريم. برخي از اين اصطلاحات و واژگان، مسير و سبك زندگي درست و راستين را توصيف مي كند. از اين رو شناخت آنها بسيار مهم و حياتي است.
نويسنده در اين مطلب بر آن است تا از زاويه تفسير و تحليل امام حسن مجتبي(ع) اين الگوي حسن الهي، برخي از اصطلاحات و واژگان تأثيرگذار در زندگي و سرنوشت انسان را بيان كند و حقيقت مفاهيم بلندي را روشن سازد تا با بهره گيري از آن، سبك درست زندگي را بشناسيم و در آن مسير حركت نماييم. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
¤ ¤ ¤
مفاهيم كليدي، مسيرشناسي انسانيت
در هر چيزي مي توان اموري را يافت كه عناصر كليدي و اصلي آن را تشكيل مي دهند. اين عناصر كليدي قوام و اساس آن چيز بشمار مي رود. در فرهنگ اسلامي با عناويني چون اصول دين، اركان و مانند آن بارها روبه رو مي شويم. به عنوان نمونه اصول دين اسلام را توحيد، عدل، نبوت، امامت و معاد دانسته اند. از اركان نماز، قنترس يعني قيام متصل به ركوع، نيت، تكبيره الاحرام، ركوع و سجود دانسته اند، به گونه اي كه هر گونه خلل عمدي و سهوي در اين اركان موجب ابطال نماز مي شود.
در اسلام برخي از مفاهيم به عنوان مفاهيم كليدي معرفي شده است. شناخت اين مفاهيم كمك مي كند تا شخص مسير درست حركت زندگي خود را براساس آموزه هاي اسلامي بشناسد و سبك زندگي خويش را براساس اين مدل و الگو سامان دهد.
از آن جايي كه مأموريت پيامبر اسلام براساس آموزه هاي وحياني قرآن، تزكيه و تعليم بود (آل عمران، آيه164؛ جمعه، آيه2) و پيامبر گرامي خود در اين باره مي فرمايد: انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق؛ من براي اتمام مكارم اخلاقي برانگيخته شده ام. براين اساس، محور آموزه هاي اسلامي را مي بايست در اتمام كمالات اخلاقي جست. هرگونه تعليم و تزكيه اي بايد در راستاي اين هدف اصلي انجام گيرد. بنابراين، لازم است تا كمالات اخلاقي و تماميت اين كمالات شناخته شود تا انسان براساس آن، سبك زندگي خويش را سامان دهد.
مفاهيم اخلاقي و فهم و درك آنها از مهم ترين بخش هاي آموزشي و تربيتي اسلام به شمار مي رود و موضوعاتي چون حقوق و فقه و مانند آن در حقيقت فضاسازي براي اين مقصد و مقصود مي باشد.
از اين رو، لازم است تا هركسي كه مي خواهد مسير درست انسانيت را براساس آموزه هاي اسلامي بشناسد و آن را سبك زندگي خويش قرار دهد، اين مفاهيم را براساس تفسير رهبران آن بداند و بشناسد.
امام حسن(ع) پيشواي كامل
از جمله رهبراني كه به سبب دارندگي عصمت، قابليت و شانيت پيشوايي كامل را به عهده دارد، امام حسن مجتبي(ع) است. پيامبر(ص) درباره پيشوايي ايشان و برادر بزرگوارش امام حسين(ع) مي فرمايد: الحسن و الحسين امامان قاما او قعدا؛ حسن و حسين در همه احوال، امام و پيشوايند؛ چه بايستند و چه بنشينند. (بحارالانوار، ج43، ص291؛ و نيز ج44، ص2)
انسانهاي كامل به سبب عصمت در همه ابعاد شخصيتي خود، از هرگونه خطا و اشتباه عمدي و سهوي در امان هستند و در مقام عمل نيز از هرگونه پليدي و زشتي مصون مي باشند. اين امر موجب مي شود تا بتوان آنان را به عنوان الگوهاي شايسته پيروي انتخاب كرد.
امام حسن مجتبي(ع) به سبب عصمت كامل، پيشواي راستين بشريت است و به حكم نفس پيامبر بودن (آل عمران، آيه61) و عصمت الهي (احزاب، آيه33) اسوه حسنه (احزاب، آيه21) از سوي خداوند معرفي شده و بر همگان فرض است تا از ايشان در همه زندگي خويش پيروي كرده و مسايل خويش را به آن حضرت عرضه نمايند. (انبياء، آيه7)
بر اين اساس، بر ماست كه پرسش هاي اساسي را با ايشان در ميان نهيم و راه درست انسانيت و سبك زندگي را بشناسيم. برخي از كساني كه معاصر امام حسن مجتبي(ع) بودند، از اين فرصت استثنايي حضور، بهره برده و پرسش هاي خويش را با ايشان در ميان گذاشتند. از جمله اين پرسش ها، پرسش هايي است كه براي فهم اصطلاحات قرآني مطرح شده است.
پرسش هاي اساسي
امام حسن مجتبي(ع) در پاسخ به پرسش هاي مطرح شده، پاسخ هايي داده اند كه بسياري از حقايق را روشن مي كند و راه روشني را در برابر ما قرار مي دهد. در كتاب شريف تحف العقول نوشته حسن بن علي(ابن شعبه) آمده است:
از امام پرسيده شد و امام پاسخ فرمودند.
1- پرسيدند: زهد چيست؟ فرمود: رغبت به تقوي و بي رغبتي در دنيا
2- حلم چيست؟ خشم فرو خوردن و اختيار خود داشتن، 3- سداد چيست؟ دفع زشتي به خوبي، 4- شرف چيست؟ احسان به قبيله و تبار و تحمل خسارت و جرم آنها، 5- نيرومندي چيست؟ دفاع از پناهنده و صبر در نبردها و اقدام هنگام سختي، 6- بزرگواري چيست؟ اين است كه در غرامت عطا بخشي و از جرم بگذري، 7- مروت چيست؟ حفظ دين، عزت نفس، نرمش، وارسي كاركرد خود، پرداخت حقوق و دوست يابي 8- كرم چيست؟ بخشش پيش از درخواست، اطعام در قحطي، 9- دناءت چيست؟ توجه به امور جزئي و كوچك (جزئي نگري) و دريغ از اندك 10- ناكسي چيست؟ كم بخشيدن و گفتار ناهنجار11- جوانمردي چيست؟ بخشش در خوشي و سختي 12- بخل چيست؟ آنچه در كف داري شريف بداني و آنچه انفاق كني تلف شماري 13- برادري چيست؟ همراهي در سختي و خوشي 14- ترس چيست؟ دليري بر دوست و گريز از دشمن 15- ثروتمندي چيست؟ رضاي به قسمت (الهي) هرچند كم باشد 16- فقر چيست؟ آزمندي به هر چيز 17- جود چيست؟ بخشش دسترنج 18- بزرگي چيست؟ آوردن خوب و ترك زشتي 19- سفاهت چيست؟ به پستي گراييدن و با گمراهان نشستن20- سفاه چيست؟ نابخردي در مال و بي اعتنائي به آبروي خود. (تحف العقول، صفحات 227و 228)
با نگاهي به پاسخ هاي آن حضرت(ع) به پرسش هاي مطرح شده، به خوبي مي توان تفسير درست مفاهيم را به دست آورد. اين درحالي است كه مردم در بسياري از موارد، فهم ديگري از حقيقت اين اصطلاحات دارند و همين تفسير غلط موجب مي شود تا در زندگي خويش راه نادرستي را بپيمايند.
اگر مفاهيمي كه امام حسن(ع) در اين پاسخ ها بيان مي كند به درستي دانسته شود مي توان اميد داشت كه همان اتمام مكارم اخلاقي تحقق خواهد يافت؛ زيرا گاه، تفسيري كه از كمالات اخلاقي و فضايل داده مي شود، تفسيري ناتمام است.
به عنوان نمونه برخي ها جود را تنها بخشش مي دانند، ولي ازنظر امام حسن مجتبي(ع) جود همان بخشش از دسترنج است. انسان اگر مالي و پولي را به سختي به دست آورد و آن را ببخشد اين هنر است، نه اينكه شخص از دسترنج ديگران و از ارث و مانند آن ببخشد. اين بخشش هرچند كه خوب و كمالي است، ولي تمام كمال جود نيست.
ازنظر امام حسن(ع) فقر، تهيدستي و بينوايي نيست، بلكه فقير واقعي كسي است كه حريص و آزمند است. همچنين شما مي توانيد با عرضه فهم و برداشتي كه از اصطلاحات و مفاهيم ياد شده داريد، بر آنچه امام حسن(ع) بيان مي كند، سبك زندگي خويش را نيز تحليل كنيد؛ زيرا آنچه شما از اين واژگان مي فهميد در حقيقت درك شما از كمالات انساني و حد و مرز انديشه و افكار شماست. با عرضه كردن اين واژگان و فهم خود بر مفاهيم و فهم امام(ع) مي توانيد، هم سطح فكري و انديشه اي خويش را بدانيد و هم سبك زندگي خود را نقد و ارزيابي كنيد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14