(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 25 مرداد 1390- شماره 20001

گزارشي از بخش پيوند سلولهاي بنيادي كودكان بيمارستان شريعتي
سلولهاي سالمت را هديه سلولهاي بيمارم كن . . .



گزارشي از بخش پيوند سلولهاي بنيادي كودكان بيمارستان شريعتي
سلولهاي سالمت را هديه سلولهاي بيمارم كن . . .

گزارش از:ليلا غرقي شفيعي
عصر يك روز تابستاني بيمارستان شريعتي در هجوم گامهاي بيماران و همراهانشان همچنان قصه مرگ و زندگي را تكرار مي كند. صداي شوم آژير در فضا مي پيچد گويي كسي در آستانه مرگ است. بيمارستان اگر چه براي آنان كه سلامتند جاي خوشايندي نيست، اما وقتي بيماري پايش به آنجا باز مي شود، به مأمن و پناهگاه تبديل مي شود. پناهگاهي براي تصادفي ها، آنان كه دچار حمله قلبي يا مغزي شده اند و يا درد و امراض ديگر به سراغشان آمده است. عده اي آزرده خاطر مي آيند و خشنود بيرون مي روند. گروهي هم دلريش مي شوند. راهمان را به سوي مركز تحقيقات هماتولوژي- انكولوژي و پيوند سلولهاي بنيادي كه در گوشه محوطه بيمارستان است، كج مي كنيم. جايي كه آخرين اميدگاه نااميدان است. تمام كساني كه در اين بخش بستري شده اند آخرين شانس زندگي خود را آزموده اند. در طبقه چهارم اين ساختمان دكتر اميرعلي حميديه مسئول بانك اطلاعات اهداكنندگان غيرخويشاوند سلولهاي بنيادي و رئيس بخش پيوند سلول هاي بنيادي كودكان انتظارمان را مي كشد مي گويد: «يادتان باشد اينجا آخرين ايستگاه قبل از مرگ است .» به راهرو دالان مانندي وارد مي شويم. كودكان بيمار در اتاقهاي شيشه اي ايزوله خوابيده اند تا شايد شكسته هاي حياتشان را زير هجوم مرگ دوباره بند بزنند. دكتر مي گويد: بخش پيوند سلولهاي بنيادي كودكان وارد پنجمين سال فعاليت خود شده است و تنها مركز تخصصي در كشور است كه به اين كودكان خدمات مي دهد.» او توضيح مي دهد كه چگونه سلولهاي مغز استخوان كودكان بيماري را كه به آخر خط رسيده اند با داروهاي شيمي درماني نابود مي كنند و به صفر مي رسانند. و با تزريق سلولهاي بنيادي جديد شانس زندگي دوباره را به آنان مي بخشند. او ادامه مي دهد:« اما كار اصلي بر دوش پرستاران است كه با حمايت هاي عاطفي و مراقبتهاي پزشكي مرگ را فراري مي دهند.»
اولين كسي را كه مي بينم هانيه است. آنقدر بيماري در تنش مانده است كه به هم انس گرفته اند. سرطان چنان چنگالهاي خود را بر پيكر نحيف او كشيده است كه تا مغز استخوانش را تسخير كرده است. با صداي لرزان از پشت حصار شيشه اي حال و احوالش را مي پرسم. مطمئن نيستم بشنود. چشمهايش در صورت تك تك ما مي چرخد اما هيچ حرفي براي گفتن ندارد. چنان در خود فرو رفته است كه بعيد مي رسد او را از افكارش جدا كني. آن سوتر مريم روي تخت نشسته است. با چهره دلنشين كودكانه. صورتش ورم كرده به نظر مي رسد. با اينكه موهاي سر و ابروانش ريخته، اما چهره اش تركيبي عجيب و خواستني دارد. چشمهاي خشكيده مادرش گويي تمام اشكهايش را به پاي فصل خشكسالي ريخته است. لبخند ساختگي اش با رنگ بيماري دلبندش بيرنگ و سياه شده است. هم كلامم كه مي شود گويي كلمات حنجره اش را مي سايد و صدايش ترك برمي دارد. با هر كلام آهي مي كشد تا مسكن دردها و آلامش باشد. مي گويد كه فرزندش به نقص شديد ايمني دچار است و فرزند 7 ساله ديگرش را نيز بر اثر همين بيماري از دست داده است.
زندگي آرام و ساكن اين راهرو وقتي به گريه هاي كودكي دو ساله سرطاني درهم مي آميزد بعضي دردها زودتر از ياد مي روند. بچه ها گلاويز بيماري بودند تا زندگي كنند. پناه بر خدا... روزگار چه بازيهايي كه ندارد!...
سر بزرگ روي گردن نازك شيوا سنگيني مي كرد. تالاسمي نگذاشته بود كه در طول زندگي كوتاهش شادي عميقي را تجربه كند. عمر او به سرعت باد در بيمارستان ها و مطب هاي پزشكان مختلف طي شده بود و حال چند روز بود كه تحت تأثير داروهاي شيمي درماني بي جان و بي نفس روي تخت بيمارستان افتاده بود. جمله هايش را پس و پيش مي گفت. آشفته و بي معنا تركيبي از كلمات كشدار و نامفهوم. با مادر شيوا نمي شود خيلي همكلام شد. حرفي براي گفتن ندارد. مي شود در چند كلمه اظهار همدردي كرد و اميدواري داد. از شفاي الهي گفت از توسل و فرصت حاجت گرفتن در شبهاي رمضان. اما بيشتر از اين نمي شود درون انباشته از درد او را زير و رو كرد فقط يك جمله مي گويد و بس... الهي نصيب هيچ مادري نشود...
راز سلولهاي بنيادي
چرا مرگ پايان است و زندگي جسماني ما جاودانه نيست؟ جواب روشن است چون ما بيمار و پير مي شويم. آسيب مي بينيم و نمي توانيم بدنمان را بازسازي كنيم. هركدام از اين موارد از نقص و ناتواني بدن در رشد، نگهداري، تعمير و بازسازي خودش كه وابسته به سلولهاي بنيادي است، ناشي مي شود. سلولهاي بنيادي مواد اصلي و پايه ساخت بدن را تشكيل مي دهند كه منابع اصلي آن در مغز استخوان و جفت بند ناف وجود دارند. دانشمندان سالهاست روشهايي را براي بدست آوردن يا جدا كردن سلولهاي بنيادي پيدا كرده اند. اما جداسازي سلولهاي بنيادي از جنين انسان و رشد آن در آزمايشگاه عملا در سال 1998 امكان پذير شد.
دكتر حميديه درباره سابقه پيوند سلولهاي بنيادي در بيمارستان شريعتي مي گويد: «بخش هماتولوژي بيمارستان دكتر شريعتي در سال 1353 در كنار بخش ريه تأسيس شد و در سال 1357 با حضور دكتر قوام زاده و مطرح شدن سرطان شناسي مدرن اين بخش به بخش هماتولوژي و انكولوژي ارتقا يافت با پيشرفت دانش پزشكي در زمينه درمان بيماران سرطاني و خصوصاً به ميان آمدن بحث پيوند مغز استخوان به عنوان درمان انتخابي برخي بيماري هاي خوني، سرطاني، ژنتيكي و اختلالات ايمني، اين بخش در سال 1369 با تغيير و ارتقاي كادر پرستاري و ايجاد فضاي فيزيكي مناسب اقدام به انجام پيوند مغز استخوان از سلولهاي بنيادي نمود و در سال 1372 رسماً فعاليت خود را به عنوان يك نهاد تحقيقاتي مستقل آغاز كرد.»
وي ادامه مي دهد: «در حال حاضر اين مركز 25 تخت پيوند بالغين و 11 تخت پيوند كودكان دارد و سالانه 400 پيوند در اين مركز انجام مي شود.»
دكتر حميديه با تأكيد اين نكته كه اين مركز جزو معدود مراكز دنياست كه توانايي انجام اين تعداد پيوند را دارد، مي افزايد:« در حال حاضر بيماران خوني بدخيم مثل سرطان، غير بدخيم مثل تالاسمي و همچنين كودكان مبتلا به نقص ايمني و بيماريهاي متابوليك مادرزادي در اين مركز تحت پيوند قرار مي گيرند.»
هزينه هاي سرسام آور درمان
در حال حاضر درمان بيماري هاي صعب العلاج بسيار پرهزينه است و در اين ميان هزينه پيوند سلولهاي بنيادي سرسام آورتر كه حداقل از عهده خانواده هاي ايراني برنمي آيد. دكتر حميديه مي گويد: «اين هزينه در آمريكا بين 500 تا 750 هزار دلار تمام مي شود. يعني چيزي حدود 600 تا 900 ميليون تومان! در حالي كه اين رقم به همت هيئت امناي ارزي و حمايت هاي دولت در ايران حداكثر 2ميليون تومان تمام مي شود»دكتر حميديه تأكيد مي كند از آنجا كه اين روش درماني مي تواند فوق العاده پردرآمد باشد اماخوشبختانه با تمهيدات وزارت بهداشت و دولت كه از سالها قبل صورت گرفته راه سوء استفاده بسته شده و درمان ارزان قيمت براي بيماران نيازمند ميسر گرديده تا علاوه بر گسترش فرهنگ اهداء در جامعه، سلول فروشي مانند كليه فروشي باب نشود.
در پيوند سلولهاي بنيادي آنچنان كه از نامش پيداست، پيوندي مانند ساير اعضاي بدن در كار نيست. بلكه بيشتر كار تزريقي است. در اين روش سلولهاي سالم فرد دهنده جايگزين سلولهاي بيمار و خراب مي شوند و با بازسازي، ترميم و ساخت سلولهاي حياتي جديد، ادامه حيات را ميسر مي كنند. دكتر حميديه مي گويد: «در بسياري از موارد به ويژه در بيماران آنمي آپلاستيك(نارسايي شديد مغز استخوان) اين شيوه درماني بسيار كارساز بوده است به طوري كه شانس موفقيت آن بالاي 80درصد است.»
اولين بانك HLA
از شرق مديترانه تا خاور ميانه
سلولهاي بنيادي سلولهايي هستند كه وظيفه مشخصي در بدن ندارند و مانند بازيگراني مي مانند كه منتظر تعيين نقش خود مي مانند تا سيگنالها به آنها بگويند چه كار بايد بكنند. اين سلولها دو خاصيت مهم دارند اول آنكه سلولهاي تخصص نيافته اند و مدتهاي طولاني از طريق تقسيم سلولي خود را نوسازي مي كنند، دوم آنكه تحت شرايط آزمايشگاهي مي شود آنها را تحريك كرد تا به سلولهايي كه دچار نقص هستند، تبديل شوند. وقتي سيگنالي به سلول بنيادي مي رسد به سلول مي گويد بعضي ژنهايش را روشن كند و پروتئين هاي جديد را بسازد كه اين پروتئين ها كمك مي كنند سلول بنيادي شبيه سلول مورد نظر بشود.
اما مشكل اينجاست كه پيدا كردن دهنده مناسب به راحتي امكان پذير نيست. ملاك انتخاب در اين روش فاكتوري به نام HLA است كه به آن آنتي ژن سازگارنسجي مي گويند كه احتمالا شبيه بودن آن در خواهر و برادرها بيشتر است. اما از آنجا كه سايز خانواده ها هر روز كوچك و كوچك تر مي شود و به تبع آن دايره انتخاب فرد مناسب تنگ تر، بانك بندناف و HLA به راه افتاد تا تعداد دهندگان و به تبع آن شانس زندگي بيماران بيشتر شود. دكتر حميديه در اين باره مي گويد: «سالها آمريكايي ها و اروپايي ها از بانك بندناف استفاده مي كردند كه بسيار هزينه داشت و ريسك آن هم بالا بود. چرا كه نگهداري بندناف علاوه بر شيوه خاص نگهداري فضاي زيادي را هم مي خواهد در حالي كه در بانك HLA دهنده بدون هيچ هزينه نگهداري در دسترس است. علاوه بر آن تنها 30درصد بيماران در ميان بستگان خود دهنده پيدا مي كنند و براي بقيه تنها شانس زنده ماندن دريافت پيوند از فردي است كه با وي هيچ نسبت خويشاوندي نداشته باشد.»
وي با بيان اينكه گستره بانك HLA ايران از شرق مديترانه تا خاور ميانه(مراكش تا پاكستان) است تأكيد مي كند تمام خدمات اين بانك بدون پرداخت يا دريافت هيچ پول و هزينه اي انجام مي شود و كاملا امري انساندوستانه و خيرخواهانه است.
وي مي افزايد:« هدف از راه اندازي بانك داوطلبان اهداي سلول ها بنيادي براي پيوند از اهداءكنندگان غيرمنسوب كمك به يافتن دهنده براي اين دسته از بيماران است.»
دكتر حميديه ادامه مي دهد:« با يك آزمايش ساده كه هزينه آن 250 هزار تومان است اما در بيمارستان شريعتي رايگان انجام مي شود، HLA فرد داوطلب مشخص مي شود. سپس در صورتي كه براي اهداي سلول هاي بنيادي انتخاب شود، ابتدا آزمايش هاي لازم براي تاييد سلامت انجام خواهد شد سپس براي چند روز داروي
G- CSF به صورت زيرجلدي تزريق مي گردد. اين كار براي افزايش تعداد سلول ها و تسهيل در امر جمع آوري سلول هاي بنيادي است. سپس در روز جمع آوري سلول ها فرد دهنده دعوت مي شود تا مدت 3 تا 4 ساعت در بيمارستان حضوريابد و با كمك دستگاه سلولهاي اهدايي اش جدا شود.»
وي تأكيد مي كند اين كار مشابه اهداي خون است. هيچ خطر و عارضه اي به همراه ندارد و سلول هاي برداشته شده توسط بدن در عرض چند روز جايگزين مي شوند.دكتر حميديه راه اندازي اين بانك را افتخار علمي براي ايران مي داند و مي گويد:« ايران از معدود كشورهايي است كه نسبت به راه اندازي اين بانك اقدام كرده است و در صورت استقبال گسترده مردم مي توانيم علاوه بر داخل كشور به كشورهاي ديگر و حتي اروپا و آمريكا سلول اهدا كنيم.»
وي سلول درماني را آينده درمان بيماران صعب العلاج مي داند و مي گويد: تا 5 سال ديگر كشوري حرف اول را خواهد زد كه بانك سلولي گسترده تري داشته باشد. پس اگر شما بين 18 تا 60 سال سن داريد و داوطلب پيوستن به جمع نجات دهندگان زندگي هستيد در انجام اين كار خير تعلل نكنيد. همين امروز يا فردا با مراجعه به بخش پيوند سلولهاي بنيادي بيمارستان شريعتي و انجام يك آزمايش خون ساده به عضويت اين بانك درآييد. يادتان باشد كودكان، مردان و زنان نيازمند چشم انتظار شمايند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14