(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه اول شهریور 1390- شماره 20006

مقاومت اسلامي فلسطين، الگوي ملت هاي بيدار جهاني
افق روشن آزادي در مبارزه با استبداد - بخش نخست



مقاومت اسلامي فلسطين، الگوي ملت هاي بيدار جهاني
افق روشن آزادي در مبارزه با استبداد - بخش نخست

گاليا توانگر
سرزمين فلسطين به دليل موقعيت جغرافيايي خاصي كه دارد همواره مورد توجه اهالي استكبار بوده است. از لحاظ تاريخي اين منطقه جزو سرزمين هايي است كه داراي تمدن كهن و استواري هستند. چندهزارسال قبل مردم اين سرزمين در قلعه شهر زندگي مي كردند و كاوش هاي باستاني نشان داده كه درون قلعه شهر فلسطين آبراهه و شبكه فاضلاب وجود داشته است.
ازسوي ديگر اين منطقه ارتباط دهنده بين سه قاره اروپا، آسيا و آفريقاست، لذا از ديرباز اين سرزمين محل توجه قدرت هاي مختلف بوده است. زماني تحت سلطه مصريان، ايرانيان و روميان بوده و بعد از اسلام هم تحت اختيار مسلمانان قرارگرفت.
تا اينكه خليفه دوم به خلافت رسيد و اين زماني بود كه به دليل سوره اسراء در قرآن و آيات و رواياتي كه از پيامبر(ص) برجامانده بود- و تأكيد بر قداست اين سرزمين داشت- مسلمانان ترغيب به خريد زمين دراين سرزمين و وقف شدند. بنابراين بسياري از زمين هاي فلسطين و مسجدالاقصي از موقوفات مسلمانان است.
وقتي جنگ هاي صليبي آغازشد، مهاجمان اروپايي اين سرزمين را اشغال كردند و عليه مسلمانان دست به جناياتي زدند.
فلسطين در منطقه اي واقع شده كه حجم منابع انرژي و نفت بسيار بالاست، لذا استعمارگران همواره متوجه اين موقعيت ويژه و ضرورت تشكيل يك پايگاه جهاني استكبار تحت نظر استعمارگران پير و جوان بوده اند. تا آن جا كه لويد جرج، نخست وزير وقت دولت بريتانيا اشاره مي كند: «تشكيل يك پادگان مستعمره يهودي نشين در سرزمين فلسطين براي منافع بريتانيا، حفظ مصر و آبراهه سوئز بسيار حياتي است.»
اين حساسيت ها به خوبي نشان مي دهد كه منطقه خاورميانه و سرزمين فلسطين براي جبهه استكبار تا چه حد نقش كليدي و قابل توجهي دارد.
براساس همين رويكردهاي استعمارگرايانه تصميم گرفته شد كه يك پادگان نظامي دراين منطقه و سرزمين فلسطين ايجاد شود تا ازطريق اين پادگان نظامي بر كل منطقه خاورميانه سياست هاي استعمارگرايانه خود را مديريت كنند.
استعمارگران قيم تشكيل دولت اسراييل
احمدرضا روح الله زاد، دبيركميسيون جنبش دفاع از مردم فلسطين پيرامون انديشه هاي استعمار براي اشغال سرزمين فلسطين توضيح مي دهد: «تئودور هرتصل بنيانگذار صهيونيزم سياسي در نامه اي خطاب به سسيل رودز، فرمانده ارشد ارتش استعماري بريتانيا- نام كشور رودزيا (زيمباوه تحت استعمار ) در آفريقا منتسب به نام او بود- مي نويسد:
من شما را دعوت مي كنم به ساختن آينده تاريخ. اين موضوع ربطي به اروپا و دولت بريتانيا ندارد، بلكه منوط به كسب قدرت در آسياي صغير است، آن هم نه همه آسياي صغير، بلكه مربوط به سرزمين فلسطين است!»
روح الله زاد پس از مكث كوتاهي اين سؤال را مطرح مي كند: «چرا با آن كه اين مسئله ربطي به دولت بريتانيا و منطقه ندارد، از آنها مي خواهد كه در ساخت آينده تاريخي يهوديان در سرزمين فلسطين مشاركت داشته باشند؟» وي توضيح مي دهد: «زيرا انديشه صهيونيزم يك انديشه استعماري است و دولت بريتانيا دولتي است كه استعمارگري در اولويت سياست هايش قرار دارد.»
اين كارشناس مسائل فلسطين و خاورميانه در ادامه مي گويد: «سرانجام و طي قرارداد 1917 بالفور به لرد روچيلد صهيونيست برجسته در بريتانيا اعلام مي كند كه دولت بريتانيا براي تشكيل يك وطن يهودي در سرزمين فلسطين آماده به همكاري است. درعهدنامه 1922 نيز قيمومت سرزمين فلسطين به انگليس سپرده مي شود. همين اعلاميه بالفور را درمقدمه عهدنامه مي گنجانند و دولت قيم را موظف به تحقق عهدنامه مي كنند.
بالفور چندماه بعد طي مقاله اي درنشريات آن زمان اعلام مي كند: «انديشه صهيونيزم زشت يا زيبا، خوب يا بد ، ريشه در آرمان ها و آرزوهاي ما دارد. تشكيل يك دولت يهودي در سرزمين كهن فلسطين براي منافع بريتانيا بسيار حياتي تر و مهم تر از هفتصد هزار عرب متعصبي است كه دراين سرزمين باستاني زندگي مي كنند.»
اين كارشناس مسائل سرزمين هاي اشغالي ضمن اشاره به اين كه مطالب ذكرشده به خوبي گوياي اين هستند كه برنامه ريزي دقيقي براي اشغال سرزمين فلسطين، آواره كردن ساكنان اصلي آن، اسكان مهاجران يهودي و تشكيل يك دولت و پادگان صهيونيستي براي مديريت ناامني درمنطقه ازسوي قدرت هاي استكباري وجود داشته، مي گويد: «سرانجام دولت قيم (انگليس) مهاجرين يهودي را به آن سرزمين واردكرده، از لحاظ امكانات اقتصادي و نظامي يهوديان را تجهيز كرد. با آموزش هاي نظامي انگليسي ها به يهوديان مهاجر، زمينه قتل عام و وحشت فلسطيني ها فراهم شد.» اين بخش از صحبت هاي روح الله زاد مرا به ياد صحنه هاي ابتدايي فيلم بازمانده مي اندازد. همان جايي كه كودك بازمانده شيون مي زند و مادر و پدرش مظلومانه در كوچه هاي فلسطين به خاك و خون كشيده مي شوند.
جاني تازه
در رگ انديشه مقاومت اسلامي
زماني كه (1967) كرانه باختري، باريكه غزه، بلنديهاي جولان متعلق به سوريه به اشغال صهيونيزم ها درآمد، جامعه جهاني و وجدان به اصطلاح بيدار سازمان ملل عكس العملي جز سكوت در پيش نگرفتند. آنها حتي در برخي برهه هاي زماني تلاش كردند مقاومت فلسطين را محدود كرده و با وعده هاي پوچ تحت لواي راهكارهاي سازشكارانه اجازه ندهند كه اين ملت به حقوق ازدست رفته خود در سرزمين شان دست پيدا كنند.
اما خوشبختانه با پيروزي انقلاب اسلامي و الگوپذيري از حضور گسترده مردم ايران، احزاب، گروه ها و مردم فلسطين وارد صحنه مقاومت شدند و از اين زمان شاهد دستاوردهايي در عرصه مقاومت فلسطين بر ضد صهيونيسم و عقب نشيني جبهه صهيونيستها هستيم. خروج از جنوب لبنان، باريكه غزه و... نمونه هايي از اين قبيل موفقيت هاي ارزنده است.
عماد نجار خبرنگار مسائل فلسطين و خاورميانه ضمن بيان اين كه مقاومت وابسته به ذات آزادي خواهي انسان است، مي گويد: «مقاومت ها معمولا دو رويكرد دارند يا مقاومت ديني و معنوي هستند و يا مقاومت براي مسائل دنيوي و مادي محسوب مي شوند. براي مثال انقلابي چون انقلاب فرانسه در پي اهداف خاصي شكل گرفت، ولي چون پشتوانه اي نداشت، اهدافش محقق نشد.
مقاومت از بعد اسلامي نيز از جنسي نيست كه استبداد و استكبار هوادارش باشد، لذا بنده مقاومت اسلامي از بعد معاصرش را ريشه در انقلاب اسلامي ايران مي دانم. از بعد كلي هم اگر به قضيه نگاه كنيم مقاومت اسلامي ريشه در انديشه هاي پايدار پيامبر اكرم(ص) دارد. در واقع انقلاب اسلامي ايران يك نوع احياي مقاومت را به ظهور رساند.»
وي ادامه مي دهد: «به ياد داشته باشيم قبل از پيروزي انقلاب اسلامي با عقد قرارداد كمپ ديويد و روند سازش بين صهيونيست ها و نماينده مقاومت مردم فلسطين مي رفت كه پرونده اين سرزمين مختومه اعلام شود، ولي با پيروزي انقلاب اسلامي ايران مسئله فلسطين دوباره جان گرفت و حضرت امام(ره) با تدبير اين قيام را دوباره زنده كرد.»
موج بيداري تقويت كننده انديشه مقاومت
ياسر عرفات در اولين سفر خود به تهران پس از پيروزي انقلاب اسلامي ماجراي جالبي را بيان كرده بود: «زماني كه شهيد نواب صفوي براي سخنراني به دانشگاه فواد قاهره آمده بود من دانشجوي اين دانشگاه بودم. بعد از سخنراني نزد او رفتم و گفتم نام من عرفات است و در حيفا به دنيا آمده ام. شهيد نواب صفوي رو به من كرد و گفت پس اينجا چه مي كني؟ گفتم در دانشگاه فواد مهندس «راه و ساختمان» مي خوانم. نواب صفوي گفت: تفنگت كو؟ قلمت را به تفنگ تبديل كن و با اسرائيل بجنگ. كدام «راه»؟ راه تو مشخص است.
بنا به گفته محمدمهدي عبدخدايي كه عرفات اين ماجرا را براي او تعريف كرده است، عرفات گفت كه نواب چنان با حرارت و هيجان با من سخن گفت كه من همان شب تمامي جزوات درسي خود را پاره كردم و فردا رفتم عضو چريكها شدم تا با اسرائيل بجنگم.
هر چند بعدها او گول روند سازش را خورد اما خود او هم مي دانست كه تنها راهكار به دست آوردن دوباره حقوق از دست رفته مردم فلسطين مقاومت است و لاغير. از عماد نجار در باره انگيزه هاي مقاومت مردم فلسطين سؤال مي كنم: «در مقاومت فلسطين حتي يك كشور كامل هم حضور ندارد. گروه هاي كوچكي مثل حماس، جهاد اسلامي و... وارد عمل شده اند. به راستي چه چيز باعث به قدرت رسيدن اين گروه هاي كوچك شد و در جنگ سي و سه روزه توانستند در برابر ارتش چهارم دنيا بايستند؟!»
نجار فقط با چند كلمه پاسخ مي دهد: «اعتقادات معنوي و اسلامي».
وي در تكميل اظهاراتش مي گويد: «درست مثل زمان جنگ كه رزمنده هاي ما تنها با تكيه بر اعتقاداتشان در برابر ارتش تا دندان مسلح رژيم بعث ايستادند و سرانجام به پيروزي رسيدند.»
وي ادامه مي دهد: «ما امروز شاهد بيداري ملت ها هستيم. موج بيداري اسلامي به نوعي تقويت كننده انديشه مقاومت است. مردم فلسطين و گروه هاي مقاومت از ايستادگي مردم ايران در برابر رژيم پهلوي و سپس در جنگ تحميلي الگوبرداري كردند و حالا مردم آزاديخواه و بيدار دنيا نيز از مقاومت فلسطيني ها و پيروزي هاي پي درپي آنها الگو گرفته و جاني تازه براي مقاومت يافته اند. به جرئت مي توان گفت كه الگوي مصري ها و تونسي ها و... مقاومت مردم فلسطين است.»
عماد نجار ادامه مي دهد: «به دليل وعده هاي خداوند در قرآن كريم پيرامون جهاد در راه خدا و ايستادگي در برابر كفار، براي مقاومت هاي مردمي در سراسر دنيا افقي روشن مي بينم. در حال حاضر موج بيداري در كشورهاي عربي زمينه ساز موفقيت هاي پي درپي مسلمانان شده است. از سوي ديگر حتي ملت هاي آزاديخواه كشورهايي كه در ظاهر بسيار مرفه هستند نيز به موج بيداري پيوسته اند.
اين كه مردم انگليس در پي احقاق حقشان به خيابان ها مي ريزند، نشانه پيروزي انديشه مقاومت است. موجي كه حتي اسپانيا ، فرانسه و آلمان را نيز دربرمي گيرد.»
فروپاشي اشغالگران از درون!
يك كارشناس مسايل خاوررميانه به سرويس گزارش كيهان مي گويد: «رژيم اسرائيل به دليل وابستگي زياد اقتصادي، تكنولوژيكي به غرب و به خصوص آمريكا از بحران هاي پديد آمده براي آنان در امان نمانده است كه نمونه بارز آن تسري بحران هاي مالي 2010 و 2011 غرب به رژيم صهيونيستي است. اين بحران به كمك شديد منابع مالي منجر به نيمه كاره ماندن بسياري از پروژه هاي اقتصادي در سرزمين هاي اشغالي شد. حال آن كه مشكلات شديد امنيتي در خاك فلسطين اشغالي نيز كه عمدتاً به جا مانده از جنگ هاي 33 روزه و 22 روزه هستند، رژيم اسرائيل را نيازمند افزايش بودجه دفاعي كرده است. به همين دليل هم بودجه دفاعي اين رژيم در سال 2011 به دو برابر سال 2010 يعني هيجده ميليارد دلار افزايش يافته است كه تامين بودجه خود مستلزم كاستن از منابع مالي، امور عمراني و خدماتي بوده است. به اين معضلات بايد كاهش بهره مندي صهيونيست ها ازكمك هاي مالي غرب در سال 2011 را نيز افزود، چرا كه آنها خود گرفتار بحران مالي هستند.»
وي در ادامه تحليل خود مي گويد: «از ديگر سو بايد به فساد دستگاه هاي اداري رژيم صهيونيستي نيز اشاره كرد. چنان كه طي 4 الي 5 سال گذشته مقامات مختلف از رئيس جمهور سابق گرفته تا نخست وزير براي پاسخگويي در قبال فساد مالي به دادگاه فراخوانده شده اند. اين مجموع نكاتي است كه مي توان از آن به عنوان دلايل اصلي به جان هم افتادن صهيونيست ها در سرزمين هاي اشغالي ياد كرد.»
گزارش روز

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14