(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 22 شهریور 1390- شماره 20022

صديقه فرخي ن ژاد
مجلس دانش آموزي هم تمرين است هم كاربردي !
با زندگي بايد ساخت
سفر نامه بهشت (10)
ديداري با موذن نوجوان محله من اذان را دوست دارم
كارگاه نقد نشريات تجربي مساجد ايران -شش
قصه هاي زندگي (16)
مد
قاصدك
ديدار



صديقه فرخي ن ژاد
مجلس دانش آموزي هم تمرين است هم كاربردي !

مدت زيادي نيست كه با تالار گفت و گوي مجلس دانش آموزي آشنا شده ام و خدا مي داند كه چقدر خرسندم از اين آشنايي و يافتن دختراني دغدغه مند ! و فعال... دقيقا مانند آن چه من دوست دارم باشم .
صديقه فرخي نژاد صادق ترين نمونه ي اين دسته است... بيشتر از آن كه مصاحبه كرده باشم؛ گپ و گفتي زده ام با كسي كه روحش زنده است!... البته بنا به رسمي بودن بحث كمي گپ و گفتمان رسمي شد. لازم يه ياد آوري است كه اين مصاحبه از طريق اينترنت انجام شد و ... گفتن را با نوشتن هزاران فرق است!
اجمالا بدانيد كه ايشان متولد 1373، در سمت منشي اول هيئت رئيسه مجلس دانش آموزي فعاليت دارند.
وظيفه ي مجلس دانش آموزي چيست؟
مجلس دانش آموزي يك نهاد صنفي مشورتي است كه 150 نماينده دارد.مجلس دانش آموزي يك پل ارتباطي بين مسئولين و جامعه ي دانش آموزي است كه باعث مي شود نمايندگان دانش آموزان كل كشور ، مشكلات، انتقادات و راهكار هاي خود را به گوش مسئولين مربوط و مراجع برسانند . تنظيم سند ، تشكيل كميسيون هاي اختصاصي ، برگزاري نشست ، دادن مشاوره و همكاري در رابطه با مجلس دانش آموزي از وظايف اين نهاد است.
اعضاي اين مجلس چطوري انتخاب مي شوند؟
نمايندگان مجلس طي سه مرحله انتخابات مدرسه ، شهرستان و استان انتخاب مي شوند كه افرادي كه حائز بالاترين آراء هستند به مرحله ي بعد راه مي يابند.
نظارتي بر كار مجلس هست؟ از طرف چه نهادي؟
مجلس دانش آموزي زير نظر سازمان دانش آموزي كل كشور و وزارت آموزش و پرورش فعاليت مي كند.
وظيفه ي شما توي مجلس چيست به عنوان منشي اول هيئت رئيسه؟
بعد از ورود به مجلس ، انتخابات هيئت رئيسه صورت مي گيرد كه بنده با كسب 68 راي به عنوان منشي اول هيئت رئيسه فعاليت مي كنم . تنظيم و اعلام دستورات كار ؛ تهيه ي گزارش و همچنين ارتباط با ساير نمايندگان و نهاد ها از وظايف من است.
تضميني براي اجراي مصوبات شما هست؟
تا كنون طي پنج دوره مجلس دانش آموزي 8 سند بسيار عالي تصويب شده است كه با موضوعاتي از قبيل بحران هويت ، كنكور، اعتياد و راه هاي مقابله با آن در جامعه دانش آموزي، شهرك هاي علمي و... تنظيم شده است كه تاكنون اجرا نشده است!!!
اميدواريم مسئولين عنايت ويژه كنند و با پيگيري هايي كه انجام مي دهيم هرچه سريع تر به مرحله اجرا برسند.
هيئت رئيسه نشستي صميمانه با مقام عالي وزارت و همچنين دكتر يازرلو و دكتر نويد داشته است كه قول گرفتيم ما را در اجراي مصوبات مجلس دانش آموزي ياري فرمايند.
نشست بعدي مجلس كي هست؟
اولين نشست ما در اسفند ماه برگزار شد كه در همان نشست قول دادند كه در تيرماه سال 90 نشست بعدي برگزار شود . اما در تير ماه نيز برگزار نشد و زمان نشست را به بعد از ماه مبارك رمضان موكول كردند كه هم اكنون منتظر هستيم تا دومين نشست ما برگزار شود.
چرا نشست دوم تا حالا برگزار نشده؟
اين سوال را جواب نمي دهم چون مساله ساز مي شود و دقيق نمي دانم( من به عنوان يك مصاحبه گر در دلم افتخار كردم كه بالاخره يك نفر پيدا شد كه وقتي چيزي را نمي داند در موردش اظهار نظر نكند!)
وظيفه ي برگزاري نشست برعهده ي چه نهادي است؟
وزارت خانه آموزش و پرورش و سازمان دانش آموزي ، دبيرخانه مجلس دانش آموزي و ساير ارگان هاي مربوطه.
آيا اين مجلس صرفا براي تمرين است يا واقعا كاربرد دارد؟
افرادي كه وارد مجلس دانش آموزي مي شوند داراي توانمندي هاي بسيار ، مستعد و كوشا هستند. از آن جايي كه مجلس دانش آموزي در سطح كلان قرار دارد هم نوعي تمرين است و هم كاربردي ! كه اين كاربردي بودن بسته به حمايت و عنايت مسئولين امر دارد كه به مجلس دانش آموزي به عنوان مجلسي والا نگاه كنند . اهداف آن را بشناسند و بهايي ويژه اختصاص دهند. به عنوان مجلسي نمادين به آن نگاه نكنند كه در اين صورت كارايي بسيار بالايي خواهد داشت.
اولويت كار شما؟
تنظيم سند كه در حال حاضر مشغول آن هستيم كه با عنوان «مهندسي فرهنگي و راهكارهاي مقابله با جنگ نرم» ان شاء الله به تصويب مي رسد . كاهش محروميت ها و برقراري عدالت آموزشي در سراسر كشور ، انتقال مشكلات و دادن پيشنهادها و راهكارها.
تلاشي در جهت بين المللي شدن كرديد؟
اين گونه كه به اطلاع ما رساندند در حال تلاش جهت بين المللي شدن مجلس دانش آموزي هستند . ان شاء الله كه اين امر اتفاق بيفتد.
چرا اين قدر گمنام هست اين مجلس؟
10 سال است كه مجلس دانش آموزي مصوب شوراي عالي آموزش وپرورش در حال فعاليت است . اما علي رغم فعاليت هاي بسيار مفيد و زياد مجلس ، توجه چنداني به مسئله اطلاع رساني و شناخت مجلس دانش آموزي نشده است. ما از مسئولين انتظار داريم كه در اين امر به ما نيز كمك كنند تا ان شاء الله مجلسي وسيع با آوازه اي در خور داشته باشيم.
به نظرتان چرا انگاره ي عمومي در باره مجلس دانش آموزي اين است كه يك جايي صرفا براي يادگيري است و ابدا نمي تواند كاري انجام بدهد؟ اين به علت ايجاد مجلس برمي گردد يا طرز كار بچه ها اين ذهنيت را به وجود آورده است؟
متاسفانه برخي به مجلس دانش آموزي به عنوان مجلسي نمادين نگاه مي كنند و تصورشان بر اين است كه عملا هيچ فعاليت مثبتي در آن شكل نمي گيرد ! اما ما نمايندگان با تلاشي مضاعف و بيشتر از بقيه دانش آموزان فعاليت مي كنيم ! زيرا هم وظيفه درس خواندن با ماست و هم مسئوليتي كه بر دوش داريم ! بايد به جوانان اعتماد كرد ؛ توانايي آن ها را ديد و به آنها بها داد . زيرا آينده ي كشور دست همين جوانان امروز است.
آينده ي مجلس رو چطور پيش بيني مي كنيد؟ خوب و پيشرو يا ...؟
با فعاليت مفيد و دوچندان نمايندگان و توجه مسئولين روند عالي خواهد داشت .
دانش آموز ايراني مسلمان چطور تعريف مي شود از ديد شما؟
دانش آموز ايراني مسلمان در همه حال آگاه است . كوشا و با پشتكار است . براي سربلندي كشور و دينش فعاليت مي كند و تابع مطلق ولايت فقيه و سرباز امام زمانش (عج) است . با قران مانوس است و نا اميدي در دلش راه ندارد! او مي تواند....
اگر برگرديد به موقعي كه هنوز فعاليت تو مجلس رو انتخاب نكرده بوديد باز هم انتخابش مي كنيد؟
فعاليت در مجلس دانش آموزي علي رغم سختي هايي كه براي من دارد بسيار شيرين است . من با تمام وجود خدمت به جامعه دانش آموزي را دوست دارم و مطمئنا مجلس را دوباره انتخاب مي كردم.
يك جمله خطاب به نماينده ها ، يك جمله خطاب به وزير ، يك جمله خطاب به دانش آموزان...
نمايندگان پوياي مجلس دانش آموزي هيچ گاه تعهد و قسمي را كه خورديم فراموش نكنيد ! همه با هم با اتحاد خدمت گزاران جامعه ي فاخر دانش آموزي هستيم !
جناب دكتر حاجي بابايي از زحمات شما سپاسگزارم و تقاضا دارم بيشتر از مجلس دانش آموزي حمايت كنيد ! تا ان شاء الله مجلسي در خور و پويا داشته باشيم.
دانش آموزان فاخر ايراني ! ما نمايندگان با همه ي قوا و تواني كه داريم نماينده منتخب شما هستيم تا بتوانيم براي شما و براي سربلندي ايران اسلامي عزيزمان فعاليت كنيم.
حرف آخر؟
اگر مسؤولان امور فرهنگي كشور بخواهند مسأله ي كودك و نوجوان را آن چنان كه هست، مورد اهتمام قرار دهند، من خيال مي كنم خيلي از آنهايي كه مسؤولند، از ساعات خوابشان هم خواهند زد تا به اين مسأله بپردازند.
امام خامنه اي
ان شاء الله كه ما نيز در كنار مسئولين بتوانيم به عهدمان وفا كنيم و فعاليت هايمان را انجام دهيم .
تهيه و تنظيم:نجمه پرنيان

 



با زندگي بايد ساخت

انسان از بدو تولد تا پايان عمرش نيازمندي هاي گوناگوني دارد كه بايد تأمين شود. از زماني كه كودكي بيش نيست پدر و مادر براي وي رفع احتياج مي كنند. آنگاه كه بزرگ تر و بزرگ تر شد و از سن نوجواني گذشت و پا به سنين جواني و ميان سالي گذاشت خود بايد مسئول اعمال خويش باشد و براي كسب معاش تلاش نمايد.
بعضي ها راهنماي خوبي در خانواده شان دارند و در نتيجه براي ساختن يك زندگي خوب ازشانس و اقبال بيشتري برخوردارند.
مي ماند آن عده اي كه از بخت و اقبال كمتري برخوردارند و نه تنها راهنمايي ندارند بلكه از لحاظ مالي و اقتصادي هم امكانات كمتري را دارا مي باشند. اينها هستند كه با زمانه بايد بسازند، هرچند كه زمانه با آنها نسازد. اگر در رتبه هاي بالاتر شغلي نباشند درآمد كمتري دارند. زندگي ابعاد گوناگوني دارد و كسي كه با تمام اين ابعاد برخورد مي كند بايد بداند كه چگونه مي تواند خود را با آنها تطبيق دهد. خوشا به حال آنان كه قابليت انعطاف بيشتري دارند و هرچند كه زمانه با آنها نسازد ولي آنها با زندگي مي سازند و جالب آن كه اينها قانع و شكرگزار نيز هستند.
دراينجا داستاني را برايتان نقل مي كنم:
ثروتمندي در خيابان در حال ناسزاگفتن به زمانه و اوضاع و احوال دنيايي خويش بود و از اقبال بدش نزد خداوند شكايت مي كرد كه چرا اين طورشد و آن طور نشد و چرا زمانه با وي نمي سازد.
همان طور كه مشغول قدم زدن و شكايت از روزگار بود به پاركي رسيد و ديد در اين پارك پيرمردي كه معلوم بود چيزي از ثروت و سرمايه ندارد دارد نماز مي خواند و خدا را شكر مي كند. در اينجا آن مرد ثروتمند به خود آمد و از كرده خويش پشيمان گشت و ياد گرفت كه در هر مرحله اي از زندگي كه باشد بايد خدا را شكر كند و ناسزا كمتر بگويد. اين داستان درسي است براي آنهايي كه قانع نيستند و بالاتر و بالاتر مي خواهند بروند، غافل از آنكه مانند آب فواره اي كه بالا مي رود ممكن است از آن بالا سقوط نمايند. پس با زندگي و كم و زياد آن بسازيم، هرچند زمانه با ما سر ناسازگاري داشته باشد.
بيژن غفاري ساروي از ساري

 



سفر نامه بهشت (10)

محمد حيدري
90/4/27 هتل ريحانه الرسول (س) 45:1 بامداد
(به وقت عراق)
ديشب اعراب،درحركتي محير العقول، توي صحن اباعبدالله (ع) نخوابيدند و تا صبح بيدار بودند! همين شد كه من توي حرم جايي پيدا نكردم. دو،سه باري هم كه تلاش كردم براي ورود به حائز حسيني، از فشار جمعيت كه بگذريم،جايي براي خواندن زيارتنامه نبود. هول هولكي زيارتنامه خواندم، زيارت مخصوص امشب را انجام دادم و سريع آمدم توي صحن.
به مدد ايستادن چند ده دقيقه اي، جاي نشستن كوچكي پيدا كردم. جاي نشستني كه كمي كشش دادم و به جاي نماز تبديلش كردم! نمازي كه گاهي سجده گاهت پاي نفر جلويي مي شد و پاهايت روي سرو دست پشت سري ات جا خوش مي كرد!
حرم خيلي شلوغ بود، خيلي زياد همين طور سيل جمعيت از درها داخل مي شد و تا پاي ضريح «لبيك يا حسين» گويان پيش مي رفت. عده زيادي پاي ضريح، وسط آن شلوغي كاغذ و قلم به دست مي گرفتند، نوشته اي كه مرتبط با رزق و روزي بود (فكر كنم يكي از آيات قرآن بود!) را روش مي نوشتند و بعد نوشتن اسمشان ته كاغذ، به زور خودشان را به ضريح مي رساندند تا بيندازندش توي ضريح، نشد توي آن شلوغي بپرسي،اما گويا اعتقادشان بود كه رزق و روزي شان زياد مي شود...
بعد از نماز صبح، شلوغي گريبان كفش داري را گرفته بود ساعتي علاف كفش هايم بودم. هر بار كه تا لحظه دادن شماره و پس گرفتن كفش پيش مي رفتم،نفر جلويي كه كفش هايش را گرفته بود، براي بيرون آمدن، من را هم تا بيرون جمعيت هل مي داد. تاول پاهايم هنوز وقتي فشار بهشان مي آمد درد مي گرفت، براي همين نمي شد خيلي توي جمعيت مقاومت كنم و مجبوري باهر كفشي كه نفر جلوييم مي گرفت،بيرون مي آمدم و باز...كلي از چهار گذشته بود كه رسيدم هتل و صاف رفتم روي تخت و خوابيدم، خوابيدني كه تا يك بعد ازظهر طول كشيد.
يك ظهر، از خواب بيدارم كردند و نماز را رفتيم حرم حضرت عباس (ع). نماز خوانديم و بازبرگشتيم براي ناهار و باز كمي استراحت! عصر با رفقا، سه نفري رفتيم بازار! دوست نداشتم بازار رفتن را. اما باهاشان رفتم، بهتر از خوابيدن بود بماند كه هيچ كس هيچ چيز نخريد. جز من كه انگشتان دستم را به يك انگشتري ياقوت ميهمان كردم.
تا مغرب دور زدنمان طول كشيد و براي نماز مغرب رفتيم حرم امام حسين (ع)، بعدش شام و بعد از شام، حرم حضرت عباس (ع) براي روضه و سينه زني.
عزاداري كه تمام شد، رفتيم براي بيتوته كنار ضريح ابالفضل (ع) هنوز زيارتنامه را كامل نخوانده بودم كه شروع كردند به بيرون كردنمان، مي خواستند بشورند داخل حرم را. من احمق هم زبانم نچرخيد كه مي خواهم كمكتان كنم و با بقيه جمعيت، بيرونم كردند...
حالا نشسته ام توي اتاق، ساعت دو توي حرم امام حسين (ع) قرار است مناجات داشته باشيم، مي روم براي شكايت...

 



ديداري با موذن نوجوان محله من اذان را دوست دارم

دم غروب است. خسته از كار روزانه، روانه خانه شده ام. به نزديكي هاي كوچه قدوسي مقدم كه مي رسم صداي اذان نوجواني به گوش مي رسد.
كنجكاو مي شوم و جلوتر مي روم. پسر نوجواني را مي بينم كه جلوي پنجره خانه شان در طبقه دوم ايستاده و دارد اذان مي گويد.
من موذنين نوجوان زيادي ديده ام كه در مدرسه و مسجد اذان مي گويند اما در كوچه و خيابان اذان گفتن برايم تازگي دارد.
از خانواده اين موذن نوجوان اجازه مي گيرم و از او دعوت مي كنم براي مصاحبه.
¤ آشنايي:
علي قورئيان /11 ساله كلاس پنجم دبستان مكتب علي عليه السلام در منطقه 12 تهران
¤ مشوق اصلي شما؟
پدر و مادرم
¤ چطور شد كه تصميم گرفتيد اذان بگوييد؟
كتاب آموزش نماز را كه مي خواندم، بعد از يادگيري نماز، تصميم گرفتم كه اذان را ياد بگيرم و موذن شوم.
¤ آيا موذن صدر اسلام را مي شناسي؟
بله، بلال حبشي كه به انتخاب رسول خدا(ص) اذان مي گفت.
¤ الگوي شما در اذان؟
استاد زنده ياد موذن زاده اردبيلي
¤ يك خاطره از اذان گفتن در محله؟
بعضي از شب ها وقتي رفتگر محله مان، كوچه را جارو مي كند مرا مي بيند و با خوشحالي تشويقم مي كند.
¤ به مسجد هم مي روي؟
بله، مسجد امام حسين عليه السلام.
در اين جا دلم مي خواهد از مربيان خوبم به ويژه آقايان خان زاده و جعفري به خاطر زحماتشان تشكر كنم.
¤ رشته ي ورزشي مورد علاقه ات؟
به ورزش هاي رزمي علاقه دارم و زير نظر استاد وفايي صفت در رشته «كيوكوشين» مشغول به فعاليت مي باشم.
مدرسه: براي علي آقا و ديگر موذنين نوجوان ميهن اسلامي مان آرزوي موفقيت و سربلندي داريم.

 



كارگاه نقد نشريات تجربي مساجد ايران -شش

پيك نور
ماه نامه قرآني، فرهنگي، اجتماعي، سياسي
مدير مسئول: عبدالله حصاري
سال چهاردهم- بهمن هشتادونه
سردبير: زهرا سفيدگر
كانون فرهنگي نور- مسجد نورالحسين(ع)
دوستان خوبم در مسجد نورالحسين عليه السلام كه هر ماه با پيك نور به ديدار بچه هاي مسجد مي رويد.
در نشريه تان مجموعه اي از خواندني ها را گردهم آورده ايد.
تلاش دوستان پيك نور عالي است ولي افسوس كه جاي مطالب بومي در آن خالي است!
استفاده از منابع گوناگون و ذكر نام آنها اگر درحد ضرورت باشد خوب است اما اگر قسمت اعظم نشريه را دربر بگيرد و نشريه براساس آن بنا شود، فكر نمي كنم باعث رشد گردانندگانش بشود.
خوانندگان مسجدي «پيك نور» را كه مي گيرند، دوست دارند خودشان، مسجدشان و شهرشان را در آينه نشريه ببيند.
البته پر كردن اوقات فراغت، انتخاب مطالب متنوع از كتب و نشريات كاري پسنديده است اما اين گونه جمع آوري در مجموع چندان دلچسب نمي شود و اين خورشت يك نواخت اشتهاي مخاطبين را برنمي انگيزد.
چه كنيم؟ اول فكر كنيم ببينيم مخاطبين چه ويژگي هايي دارند؟
سن، جنس، ميزان تحصيلات، روحيات محيط اطراف زندگي شان، اشخاص مهم دوروبرشان و...
وقتي ويژگي هاي مخاطبمان برايمان مشخص شد مي آييم براساس نيازهاي مخاطب برنامه ريزي مي كنيم.
نشريه مان بايد طوري باشد كه وقتي خواننده اي در يك شهر ديگر آن را ديد بفهمد كه اين نشريه براي جاي ديگري است نه اين كه با تغيير نام شهر هيچ اتفاقي نيفتد.
تشكيل تيم هيئت تحريريه اي كه توليد كند مهم ترين وظيفه پيك نور است؛ پيكي كه مي تواند با اندكي دقت و تلاش بيشتر بهتر نورافشاني كند.

 



قصه هاي زندگي (16)
مد

مهدي احمدپور
سرما تا مغز استخوانش را مي سوزاند. در ميان سطل هاي آشغال، شانسش را امتحان مي كرد. چند دست لباس پاره پيدا كرد. يك كاپشن رنگ و رو رفته و شلواري پاره پوره! آنها را روي لباس هاي كهنه و مندرسش پوشيد و به راه افتاد. هنوز چند قدمي برنداشته بود كه جلوي پايش يك ماشين آخرين مدل توقف كرد. دو جوان موسيخي از آن پياده شدند و با تعجب لباس هاي او را ورانداز نمودند! به هم گفتند: نيگاه كن! عجب لباس هاي قشنگي! چه ناز! اينا بايد آخرين مد آمريكا و اروپا باشد! ببين چقدر قشنگه! واي...! آقا تو رو خدا...! هرچي بخواي بهت مي ديم، اين لباس ها رو بده به ما...!
و بعد مقدار زيادي پول به مرد داده، لباس ها را از تنش درآوردند و با خوشحالي پوشيدند. سوار ماشينشان شده و از آنجا دور شدند.
مرد با تعجب نگاهي به آنها انداخت. پول ها را ورانداز كرد. سرما بار ديگر به جانش افتاد. اما اين بار خيالش از بابت تهيه لباس گرم، تميز و زيبا راحت بود.


 



قاصدك

قاصدك آورده است
با خود از راهي دور
وعده اي از رويا
كيسه اي پر از نور
قاصدك مي گويد
نان آورده و آب
عشق آورده و شور
ماه آورده و خواب
قاصدك خوش خبر است
قصه از عشق سرود
عشق در راه دل است
بايدش گفت درود
قاصدك! خوش خبري
آب آوردي و نان
عشق هم با آن دو
قصه ي خواب بخوان
قاصدك مي گويد:
عشق، نان است هم آب
عاشقان پر شورند
عشق نور است، بتاب!
مينا احمدي(ماه)

 



ديدار

و باز همچو شبنم
كه پاورچينان ميهمان دو چشم مي شود
در سكوت خود ، صدا دارم
و شايد
همچو عابري كه در كوچه باغ خاطرات قدم مي زند
رهگذر پنجره ي نگاهت شوم
مي دانم،
خيال است و بس
- اين هم مثل تك برگ دفتر خاطراتم كه مي نويسم
و با خاطره اي جديد
گذشته را پاك مي كنم -
اما
من هم به آينه اي نياز دارم
جلال فيروزي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14