(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 22 شهریور 1390- شماره 20022

قرآن روحيه ها را نقاشي مي كند (ضربان)
گلايه هاي دانشجويان دانشگاه علوم پزشكي از وزير بهداشت
تغييرات زودهنگام به ضرر محيط دانشگاه است
بهائيت از منظر پژوهش هاي دانشجويي
حسن عباسي در جمع دانشجويان تشريح كرد جامعه تمدني ديجيتالي شكل گرفته است
سه راهكار دانشجويان به وزارت خارجه براي آزادي امام موسي صدر



قرآن روحيه ها را نقاشي مي كند (ضربان)

زينب حسيني- دانشجوي رشته علوم سياسي
آيا شيطان كافر است يا مؤمن؟ كافر، آيا به خدا يقين داشت؟ بله، علم داشت كه از ما بهتر بود، در مقابل خدا مي گويد به عزت خودت همه آنها را گمراه مي كنم؛ فبعزتك لاغوينهم اجمعين.
همچنين مي گويد: رب فانظرني الي يوم يبعثون. اعتقاد به خدا و قيامت داشت. تنها داشتن اعتقاد و علم، براي ايمان كافي نيست بلكه انسان بايد نسبت به آنچه اعتقاد دارد رام باشد. «وجحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلما و علوا.»
بايد خودمان را بشناسيم. اگر حقيقتي را مي شناسيم و مي دانيم ولي منكر مي شويم، پس ما جاهديم و مؤمن نيستيم. بشر صرف اينكه به يك مطلب علم پيدا كند، كافي نيست كه مؤمن باشد، بلكه بايد حالت عصيان و تمرد نيز نداشته باشد. اسلام يعني بي تمردي، زيرا ايمان آن است كه انسان درمقابل چيزي كه راست است تسليم و رام باشد.
هميشه همين طور است. شيطان از هر راهي وسوسه يا تمثل وارد مي شود و دست به جنايت مي زند، عاقبت كار كه شد همه آن عوامل شيطاني عقب مي روند و انسان تنها باقي مي ماند، پس در قرآن فرمود شما مغرور نباشيد و مانند آنها نباشيد كه شيطان آمد و آنها را اينچنين فريب داد.
اذ يقول والمنافقون و الذين في قلوبهم مرض هولاء دينهم و من يتوكل علي الله فان الله عزيز حكيم.
منافقان و دورويان و بيماردلان كه فقط ظاهر را مي بينند و عوامل معنوي را نمي بينند، مي گفتند اين بيچاره ها را ببين! دينشان اينها را مغرور كرده، پس وسوسه شيطان در دلشان مي افتد و اينها را مغرور مي كند و يك مرتبه از بين مي رود و به جايش جبن و ترس مي آيد؛ آن زمان كه كار از كار گذشته است شيطان عقب گرد مي كند و از آنان تبري مي جويد.
شيطان گاهي بشر را صرفا به وسيله وسوسه اي كه در دل او القا مي كند، اغوا مي نمايد و گاهي در جلوي چشم بشر تمثل پيدا مي كند. فتمثل لها بشراً سويا. اين امر را هم بايد درنظر داشت كه شيطان تنها در دل انسان كافر مي تواند رسوخ كند. آنكه ايمانش سست است، شيطان به راحتي در روح و جانش مي تواند رسوخ كند...
باز در قرآن تأكيد ديگري مي كند: «يا ايهاالذين امنوا لاتتبعوا خطوات الشيطان و من يتبع خطوات الشيطان فانه يأمر بالفحشاء و المنكر» اي اهل ايمان گام جاي گام شيطان نگذاريد، دنبال شيطان نرويد. اگر بگوييد ما كه شيطان را نمي شناسيم و او را نمي بينيم از كجا بفهميم گام جاي گام شيطان مي گذاريم؟ اين ديگر ديدن نمي خواهد، شيطان را از وسوسه هايش بشناسيد، آنجا كه شما مي بينيد يك وسوسه اي درقلب شما پيدا شد كه شما را به يك عمل زشت و به يك عمل منكر و ناپسند دعوت مي كند بدانيد كه (جاي پاي شيطان است). شيطان جلو افتاده و به شما مي گويد «بيا» آن وسوسه شيطان است، لازم نيست شيطان را به چشم ببيني، به دل ببين «و من يتبع خطوات الشيطان» آن كه گام در جاي گام هاي شيطان مي گذارد بايد بداند «فانه يامر بالفحشاء و المنكر» شيطان دعوت به كارهاي زشت و ناپسند مي كند.
در تفسير سوره الرحمن چنين آمده كه از خلقت انسان و خلقت جن ياد شده، قرآن مي گويد ما انسان را از خاك، گل آفريديم و جن را از شعله اي از آتش آفريديم: «و خلق الجان من مارج من النار» جنس او آتشين است، اين يك جنس است و او جنس ديگري، مبدا مادي اين يك چيز است و مبدا مادي او چيز ديگري، شيطان هم راجع به آدم اول همين حرف را زد: «خلقتني من نار و خلقته من طين» مرا از آتش آفريد و او را از گل. مي خواست بگويد آتش بر گل شرافت دارد، اصل من بر اصل او شرافت دارد. «فباي آلا، ربكما تكذبان؟»
در تفسير سوره حشر لحن قرآن درباره شيطان تغيير مي كند؛ از زبان شيطان مي گويد: «فبعزتك لاغوينهم اجمعين الا عبادك منهم المخلصين» به عزت تو قسم همشان را گمراه خواهم كرد مگر بندگان مخلص تو، آنان كه وجودشان را براي خدا خالص كرده اند، همان ها كه خودشان را به خدا سپرده اند، ديگر شيطان نمي تواند بر آنها راه پيدا كند. در آيه ديگر مي فرمايد: «ان عبادي ليس لك عليهم سلطان» بندگان من، آنهايي كه واقعا بنده من اند، تو هيچ نفوذي نمي تواني در آنها داشته باشي؛ در آيه ديگر مي فرمايد: «انما سلطانه علي الذين يقولونه» تسلط شيطان بر كساني است كه ولاي او را پذيرفته اند.
بنا بر قول مفسريني كه مي گويند مفهوم تصرف در مهيمن خوابيده، يعني وقتي اين بنده خودش را به او سپرده احيانا اگر غل و غشي در او هست خدا خودش خالصش مي كند مثل فلزي كه شما آن را به زرگر سپرده ايد، او با آن مهارت و لياقتي كه خودش دارد، احيانا اگر غل و غشي هم در لابلاي آن وجود دارد، ديگر بعد از اين سپردن او خودش آن غل و غش ها را خارج مي كند.
شيطان چهار بار فرياد كشيد و ناله سر داد نخستين بار روزي بود كه از درگاه خدا رانده شد، سپس هنگامي بود كه از بهشت به زمين تنزل يافت، سومين بار هنگام بعثت حضرت محمد(صلي الله عليه و آله) بعد از فترت پيامبران بود و آخرين بار زماني بود كه سوره حمد نازل شد»! (نورالثقلين جلد اول صفحه 4)
آن كس كه تابع شيطان شود، راه باطل را انتخاب كند، سرانجامش دور شدن از بهشت و سعادت و گرفتاري در رنج و درد است، و به دنبال آن پشيماني. به عكس، آن كه خط فرمان پروردگار را بدون اعتنا به وسوسه شياطين و باطل گرايان ادامه دهند، پاك و آسوده از درد و رنج خواهند زيست.
سوره بقره: آيات 168 تا 169: «يا ايها الذين كلوا مما في الارض حلالا طيبا و لا تتبعوا خطوات الشياطين انه لكم عدو مبين»
اي مردم از آنچه در زمين است حلال و پاكيزه بخوريد، و از گام هاي شيطان پيروي نكنيد، چرا كه او دشمن آشكار شماست. او شما را فقط به بدي ها و انحرافات فرمان مي دهد (و نيز دستور مي دهد) آنچه را كه نمي دانيد به خدا نسبت دهيد. (تفسير نمونه، جلد1، ص568)
سوره آل عمران: آيه 175
«انما ذلكم الشيطان يخوف اولياء فلا تخافوهم و خافون ان كنتم مومنين»
اين فقط شيطان است كه پيروان خود را (با سخنان و شايعات بي اساس) مي ترساند، از آنها نترسيد و تنها از من بترسيد اگر ايمان داريد.
تفسير اين آيه بيان مي كند كه وسوسه هاي شيطان تنها در كساني اثر مي گذارد كه از اولياء و دوستان شيطان باشند و اما افراد با ايمان و ثابت قدم هيچ گاه تحت تاثير اين وسوسه ها واقع نمي شوند، بنابراين شما كه از پيروان شيطان نيستيد، نبايد از اين وسوسه ها متزلزل شويد.
سوره بقره: آيه 268
«الشيطان يعدكم الفقر و يامركم بالفحشاء و الله يعدكم مغفره منه و فضلا والله واسع عليم»
شيطان، شما را (به هنگام انفاق)، وعده فقر و تنگ دستي مي دهد، و به فحشا و زشتي ها امر مي كند، ولي خداوند وعده «آمرزش» و «فزوني» به شما مي دهد، و خداوند قدرتش وسيع، و به هر چيز داناست. (به همين دليل به وعده هاي خود، وفا مي كند.)

 



گلايه هاي دانشجويان دانشگاه علوم پزشكي از وزير بهداشت
تغييرات زودهنگام به ضرر محيط دانشگاه است

سينا توكلي- دبير سياسي انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي
روند تغيير رياست در دانشگاه ما از تابستان سال 87 آغاز شد، در آن سال عليرضا زالي، رئيس دانشگاه علوم پزشكي و خدمات بهداشتي- درماني شهيد بهشتي كه سال 84 حكم خود را از دكتر لنكراني دريافت كرده بود، جاي خود را به شاهين محمد صادقي، نماينده سابق كازرون در مجلس هفتم داد. اين تغيير مديريت در اين دانشگاه مادر علوم پزشكي آن روزها بسيار غيرمنتظره بود و البته با واكنش برخي نمايندگان مجلس و همين طور اساتيد دانشگاه روبه رو شد. عملكرد قابل دفاع دكتر زالي در 3 سالي كه عهده دار رياست دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي بود، اين سؤال را به وجود آورد كه چرا بايد يك مدير موفق، بدون اينكه دليلي براي بركناري اش ذكر شود، كنار گذاشته شود!؟
دوره رياست دكتر محمد صادقي كه مديري لايق و پرتلاش بود بيش از 16 ماه طول نكشيدو در 14 دي ماه 1388 دكتر محمدرضا رزاقي به سرپرستي اين دانشگاه منصوب شد. حكم رياست وي در 24 شهريور 89 از سوي شوراي عالي انقلاب فرهنگي تاييد شده بود.
در روزهاي گذشته پس از پخش خبر تغيير مجدد رئيس دانشگاه، مدير روابط عمومي وزارت بهداشت اعلام كرد:«تغيير رئيس دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي شايعه است و وزير بهداشت هيچ برنامه اي براي تغيير رئيس اين دانشگاه ندارد. شايعاتي كه طي چند روز گذشته در مورد تغيير رئيس دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي منتشر شده درست نيست و صحت ندارد.»
وي درباره منشأ اين شايعات عنوان كرده بود: منشأ آن به اتفاقات اخير، به خصوص در مورد پذيرش نشدن طلبه جوان ناهي از منكر برمي گردد. 2 بيمارستاني كه در مورد پذيرش اين طلبه جوان كوتاهي كرده بودند، زير نظر دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي بودند و ستاد مديريت بيمار اين دانشگاه نيز در اين زمينه در مظان اتهام بود. اگرچه وزير بهداشت با عوامل و خاطيان عدم پذيرش طلبه جوان ناهي از منكر حتماً برخورد جدي خواهد داشت اما هيچ برنامه اي براي تغيير رئيس دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي ندارد.
هنوز از خوشحالي شنيدن اين صحبت هاي شيرين و قاطع مدير محترم روابط عمومي وزارت بهداشت بيرون نيامده بوديم كه خبر رسمي عزل دكتر رزاقي از رسانه ها عنوان و باعث تعجب دانشجويان و اساتيد دانشگاه شهيد بهشتي شد.
دكتر دستجردي درباره دلايل اين عزل عنوان كرد: «علت بركناري محمدرضا رزاقي، ادغام دانشگاه شهيد بهشتي در دانشگاه تهران نبوده است اما تاكيد مي كنم علت بركناري ايشان به دليل عدم پذيرش طلبه ناهي از منكر نيز نبوده است!»
حال اين سؤال مطرح است كه چرا رئيس دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي 11 ماه پس از حكم رئيس جمهور، بدون دليل تغيير مي كند؟ مدير كل دفتر وزارتي بهداشت، تغيير رئيس دانشگاه ما را به دليل بهتر شدن وضعيت بهداشت و درمان استان تهران اعلام كرده است. او گفته: «رئيس جديد دانشگاه (دكتر حسن ابوالقاسمي) دوره عمومي، تخصصي و فوق تخصصي خود را در دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي گذرانده است و از مديران كارآمد وزارت بهداشت بوده و از فردا كار خود را در دانشگاه آغاز مي كند و باتوجه به شناخت خوبي كه گروه هاي آموزشي از وي دارند با تعامل مثبت آرامش را به اين دانشگاه برمي گرداند.»
اما بايد گفت كه درست است تغيير روساي دانشگاه ها به عهده وزير است و وي به اختيار خود مي تواند دست به تغييراتي در راستاي اهدافي كه ترسيم كرده است بزند اما اين تغييرات پي درپي و عدم فرصت به مديران حواشي زيادي را براي دانشگاه ايجاد كرده و خود باعث ايجاد جو ناآرامي مي شود و تصور اين حواشي براي اين دانشگاه هميشه آرام كمي عجيب به نظر مي رسيد.
مدير محترم روابط عمومي در جاي ديگر اعلام كردند كه «ادغام دانشگاه علوم پزشكي شهيدبهشتي در دانشگاه تهران صحت ندارد و وزير بهداشت در جلسات متعدد به عدم صحت اين موضوع تأكيد داشتند.» گويا اين مدير محترم از تصميمات وزير كاملا بي اطلاع اند و جاي تعجب نيست كه خبر ادغام نيز اين روزها بر شوك ما بيفزايد و وزارت بهداشت به وزارت خانه «دانشگاه منحل كن» تبديل شود!
نكات قابل ذكر اين كه دانشگاه علوم پزشكي شهيدبهشتي امروز بزرگ ترين دانشگاه كشور به لحاظ پوشش جمعيتي و تنوع خدمات آموزشي و پژوهشي است، 11 دانشكده، 24 بيمارستان و مركز پزشكي، آموزشي و درماني و 12 شبكه بهداشتي و درماني زير مجموعه دانشگاه شهيدبهشتي است و بيش از 5 ميليون نفر تهراني تحت پوشش دانشگاه قرار دارند.
اين دانشگاه داراي هفت معاونت مي باشد و در اين سه سال با تغيير رياست شاهد تغييرات معاونتي در دانشگاه و تغيير مديريت بيمارستان ها، دانشكده ها، امور فرهنگي و فوق برنامه، مديريت دانشجويي، خوابگاه ها و... بوديم كه دانشجو و استاد و مردم اين تغييرات را كاملا لمس مي كند و ما اعمال سليقه هاي شخصي مديران را در كارهاي كلان علمي و فرهنگي و سازندگي دانشگاه متأسفانه شاهديم.
باز هم ذكر مي كنم كه اگر چه انتصاب و جابه جايي روساي دانشگاه ها از اختيارات وزير است اما بايد طوري رفتار شود كه باعث به هم خوردن نظم در محيط دانشگاه ها نيز نشود.
موضوع ديگر اينكه در علم مديريت جهاني و براي همه سطوح سازماني و اجتماعي اعم از تخصصي و عمومي يك اصل ثابت براي رويكرد و عدم رويكرد به افراد وجود دارد كه از آن به عنوان meritocrasi و يا همان شايسته سالاري ياد مي شود و معيار موفقيت و كارآمدي و مشروعيت هر سيستمي را نيز در رعايت همان اصل بنيادين مي دانند.
سؤال از خانم وزير اين است كه ارتقاء مديران به استناد كدام عملكرد موفق صورت پذيرفته و مي پذيرد؟
عزل رياست يك دانشگاه با كدام ارزيابي و محاسبه شكل مي گيرد؟
بايد صادقانه بيان كرد كه اين تغييرات پي درپي و بي سابقه، علاوه بر پي آمدهاي منفي خاص خود، ساير اعضاي تيم دانشگاه را هم نسبت به ادامه فرصت براي خدمت دچار تزلزل مي كند، مسئولي كه نمي داند دوران تصدي او در دانشگاه تا چه زماني است و هر روز احتمال بركناري مي دهد چگونه مي تواند براي «خدمت به دانشجو و مردم» برنامه ريزي كند؟! و در برنامه خود محاسبه و زمان بندي- كه از ضروريات برنامه ريزي است- داشته باشد؟!
و از سوي ديگر زمان باقي مانده از دوران مسئوليت دولت آن قدر طولاني نيست كه رياست فعلي نيز در صورت كارآمدي بيشتر، فرصت لازم براي برنامه ريزي داشته باشند!
پست هاي دانشگاهي مثل رياست، بهتر است دربرگيرنده زماني 8 تا 10 ساله باشد تا برنامه ريزي ها دچار تغيير ناگهاني نشود و در صورت تغيير هم هيئت امنا كه افرادي غيرسياسي هستند اين تصميم را بگيرند. اين تغيير مديريت در سطح دانشگاهي به اين بزرگي به ضرر نظام و كشور است.
عاجزانه خواهشمندم كه سركار خانم دكتر دستجردي اين نكات را در مورد دانشگاه ما در نظر گرفته و آن را به مورد اجرا گذارند. تا در آينده شاهد اين روند تغيير ناگهاني مديران نباشيم.
خدمتگزاري به جامعه دانشگاهي كشور و چرخه هدايت گستره آموزش عالي در بالاترين سطوح علمي توفيق بزرگي است كه همواره همراه نقش آفرينان اين حوزه بوده و همراه با اجر اخروي است. دكتر رزاقي فردي پرتلاش و مديري متقي بوده كه با تجارب زياد و سعه صدر همواره در دوران مسئوليت خود آماده ارايه خدمت بود و ما از ايشان به خاطر اقدامات صورت داده نهايت تشكر را داريم.
دكتر حسين ابوالقاسمي سرپرست فعلي دانشگاه داراي مرتبه استادي، مدير بخش اطفال و گروه اطفال دانشگاه علوم پزشكي بقيه الله (1373)، مديركل انتقال خون استان تهران، (1376-1379)، مديرعامل سازمان انتقال خون ايران از 1384 و رئيس انجمن خون و سرطان كودكان ايران از بدو تأسيس بوده است.
بنده به عنوان نماينده يازده هزار دانشجوي اين دانشگاه لازم مي دانم خدمت رياست محترم عرض كنم كه تلاش براي استفاده بهينه و بهتر از نظر نخبگان و صاحب نظران يك اصل انكارناپذير است كه بايد ان شاءالله مورد توجه باشد. استفاده از تجربه و پيشنهادات مديران قبلي مطمئنا از عوامل اساسي در كسب موفقيت شما مي تواند باشد، توانمندي در جهت هماهنگي، وحدت و استفاده از ظرفيت هاي موجود، ارتباط مستقيم و مستمر با توده مردم و دانشجو و احترام گذاشتن و توجه به نظرات آنها به معناي واقعي كلمه، اصلي ترين رمز موفقيت مديريت در جمهوري اسلامي است.
اميدوارم كه اين تغيير منشأ خير و بركت براي دانشگاه باشد و دكتر ابوالقاسمي كه از دانش آموختگان ارزشمند دانشگاه ما مي باشد با بهره گيري از تجارب اساتيد پرتلاش و تعامل سازنده و صميمانه با دانشجويان و كاركنان دلسوز نهايت تلاش خود را در جهت پويايي و ارتقاء شاخص هاي آموزشي، پژوهشي و درماني، و فرهنگي دانشگاه به عمل آورد.
توفيق ايشان و همه مسئولان محترم دانشگاه را از درگاه خداوند متعال خواستارم.
منبع: خبرنامه دانشجويان ايران

 



بهائيت از منظر پژوهش هاي دانشجويي

حيدر وليزاده- دانشجوي مهندسي كشاورزي دانشگاه مراغه
بهائيت نيز همچون ساير فرقه هاي نوظهور و بي پايه گمراه كننده از آبشخور صهيونيست ها بهره مي برد علت اين امر كاملا مشخص است زيرا هدف هر دوي آنها دشمني با جهان اسلام مي باشد و از آن جا كه اين فرقه ضاله در راستاي منافع صهيونيست ها مي باشد به صورت گسترده از طرف رژيم غاصب اسرائيل حمايت مي شود مقاله زير شرح مختصري است از بهائيت و روابط متقابل آن با اسرائيل.
نحوه تشكيل بهائيت
بهائيت فرقه اي است كه ميرزا حسين علي نوري موسس آن بوده است. او فرزند ميرزا عباس نوري است و در سال 1233 هـ.ق در تهران متولد شد. وي بعد از تحصيلات مقدماتي همچون پدرش كه در دستگاه «امام وردي ميرزا» از قاجاريه سمت منشي گري داشت، به خدمت ديوان درآمد و چون شوهر خواهرش هم منشي كنسول روس بود، با ساز و كارهاي ايجاد ارتباط با سفارت خانه ها هم آشنايي پيدا كرد.(1)
با ظهور و غوغاي «علي محمد باب»، او و برادر ناتني اش، يحيي صبح ازل، و تني چند از خاندانش به باب پيوستند و آن گاه كه باب به دستور ميرزا تقي خان اميركبير- رحمه الله- در تبريز اعدام شد، يحيي صبح ازل كه 31 سال از برادرش كوچك تر بود به جانشيني باب برگزيده شد. البته ميرزا حسين علي هم طبق مصالحي تسليم وي شد، اما پس از مدتي از اطاعتش سرپيچي نمود.(2) وي نخست ادعاي مهدويت كرد و مدعي شد كه او همان كسي است كه باب وعده ظهورش را داده است. (3) حسين علي با گذشت زمان بر ادعاهايش مي افزود، از ادعاي «رجعت حسيني» و «رجعت مسيحي» گرفته تا ادعاي «رسالت و شارعيت» و در نهايت، ادعاي «حلول خدا در او» با تجسد و تجسم خداوند، و دعواي «انا الهيكل الاعلي»، بعد از گذشت چند سالي بين دو برادر رقابت بر سر رهبري بر بابي ها به اوج خود رسيد و از اين روي دولت عثماني آنها را به دادگاه كشانيد. دادگاه دستور داد كه هر يك از برادران با گروه پيرو خود به نقطه اي كه دور از هم باشد، فرستاده شوند و «يحيي صبح ازل» به همراه يارانش به قبرس و حسين علي و پيروانش در عكا كه در فلسطين اشغالي است، اسكان داده شدند.
ميرزا حسين علي در عكا به زندگي خود ادامه داد و در سال 1310 هـ.ق در اثر مريضي از دنيا رفت و در همان جا به خاك سپرده شد، بعدها پسرش «عباس افندي» كه «عبدالبهاء» لقب گرفت، براي ترويج بهائيت كوشش هاي فراواني نمود و در سال 1911م به اروپا مسافرت نمود و توانست روابط ويژه اي با انگلستان و آمريكا برقرار نمايد.
بعد از سقوط عثماني در جنگ جهاني اول، عبدالبهاء كه در حيفا زندگي مي كرد، مورد حمايت انگلستان قرار گرفت و به خاطر خدمات شايانش، بالاترين نشان خدمت گذاري به انگلستان را بعد از جنگ دريافت كرد.(4) او خود در نوشته هايش سايه امپراطور اعظم انگلستان جورج پنجم را بر سر اقليم عربي فلسطين مستدام مي طلبد.(5)
تاسيس اسرائيل و ارتباط با بهائيت
1-خدمات بهائيت به اسرائيل
در سال 1921م شوقي افندي، نوه دختري عبدالبهاء پس از مرگ وي، زعامت و رهبري بهائيان را برعهده گرفت. تشكيل رژيم اشغالگر قدس در سال 1948 در زمان حيات شوقي افندي اتفاق افتاد. قبل از آن هنگامي كه در سال 1947 سازمان ملل كميسيوني مركب از نمايندگان يازده كشور را براي ارائه نظر در مورد آينده فلسطين به منطقه اعزام كرده بود، رهبر بهائيان در نامه اي به اين كميسيون، يهوديان را بيش از مسلمانان و مسيحيان نسبت به بيت المقدس محق معرفي كرد و از اين نظر تنها بهائيت را همسنگ با يهوديان برشمرد.(6)
41 مي 1948 انگلستان به قيمومت فلسطين پايان داد و همان روز شوراي ملي يهود در تل آويو تشكيل شد و تاسيس دولت اسرائيل را اعلام كرد. پس از آن شوقي افندي در پيام نوروز سال 108 بديع (1130 ش) نظر مثبت خود و قاطبه بهائيان را پيرامون تاسيس اسرائيل اين چنين تصريح كرد: «... مصداق وعده الهي به ابناء خليل و وارث كليم، ظاهر و باهر، و دولت اسرائيل در ارض اقدس، مستقر و به استقلال و اصالت آيين بهائي مفتخر و به ثبت عقدنامه بهائي و معافيت كافه موقوفات بهائي در عكا و جبل كرمل و لوازم ضروريه بناي مرقد باب از رسوم يعني عوارض و ماليات دولت و اقرار به رسميت ايام تعطيلي بهائيان موفق و مؤيد شده است...»(7)
وي همچنين در تلگراف مربوط به تشكيل هيئت بين المللي بهائي (بيت العدل بعدي) مورخ 9 ژانويه 1951 (1329 ش) تأسيس اسرائيل را تحقق پيشگويي هاي حسينعلي بهاء و عباس افندي شمرد و سپس بين ايجاد اين هيئت و تأسيس اسرائيل ارتباط مستقيم برقرار كرد و سه علت براي تأسيس اين هيئت بيان داشت كه در رأس آنها، تأسيس اسرائيل بود.
اين مطلب بسيار عجيب و قابل توجه است، زيرا چه رابطه اي است ميان مؤسسه اي كه قرار است به عنوان بيت العدل، رهبري بهائيان را برعهده گيرد با تأسيس يك رژيم نامشروع و جعلي؟! شوقي سه وظيفه را براي آن هيئت برمي شمارد كه در رأس آنها: ايجاد روابط با اولياي حكومت اسرائيل قرار دارد وظيفه سوم نيز «ورود در مذاكره با اولياي امور كشوري در باب مسائل مربوط به احوال شخصيه» است. او در جاي ديگر «استحكام روابط با امناي دولت جديدالتأسيس (اسرائيل) در اين ارض» را جزء وظايف هيئت بين المللي بهائي مي داند.
بدين ترتيب، شوقي افندي به عنوان «مبتكر ارتباط صميمانه با اسرائيل پس از تأسيس اين رژيم، روابطي را با آن بنا مي نهد كه فصل مشترك آن، حمايت و اعتماد دو جانبه مي باشد زير او تأسيس اسرائيل را «مصداق وعده الهي به ابناء خليل و وراث كليم، ظاهر و باهر» مي خواند.
هيئت بين المللي بهائي (جنين بيت العدل) در نامه اي كه 1ژوئيه براي محفل ملي بهائيان ايران ارسال كرد به رابطه صميمانه شوقي با دولت اشغالگر صهيونيستي اذعان مي كند: «روابط حكومت (اسرائيل) با حضرت ولي امر الله (=شوقي افندي) و هيئت بين المللي بهائي، دوستانه و صميمانه است و في الحقيقه جاي بسي خوشوقتي است كه راجع به شناسايي امر (=بهائيت) در ارض اقدس (=فلسطين اشغالي) موفقيتهايي حاصل گرديده است.»
اما بشنويد از بن گوريون (نخست وزير اسرائيل، و رئيس جناح تندرو و به اصطلاح «بازها»ي آن كشور) بن گورين اين صميميت را ميان رژيم اسرائيل و قاطبه بهائيان»، گسترده مي داند. در نشريه رسمي محفل ملي بهائيان ايران مي خوانيم: «با نهايت افتخار و مسرت، بسط و گسترش روابط بهائيت با اولياي امور دولت اسرائيل را به اطلاع بهائيان مي رسانيم و در ملاقات با بن گوريون نخست وزير اسرائيل، احساسات صميمانه بهائيان را براي پيشرفت دولت مزبور به او نمودند و او در جواب گفته است: از ابتداي تأسيس حكومت اسرائيل، بهائيان همواره روابط صميمانه با دولت اسرائيل داشته اند.»(8)
ارتباط بهائيان در جنگ اعراب و اسرائيل
بهائيان در جنگ اعراب و اسرائيل، همواره از اسرائيل جانبداري كرده، عليه مسلمانان به تبليغ مي پرداختند و حتي براي كمك به ارتش اسرائيل به جمع آوري پول مي پرداختند. در همين ارتباط، در يكي از اسناد پس از جنگ شش روزه اعراب و اسرائيل در سال 1346 آمده است:
«... مبلغي در حدود 120 ميليون تومان به وسيله بهائيان ايران جمع آوري گرديد و تصميم دارند اين مبلغ را در ظاهر به بيت العدل در حيفا ارسال نمايند، ولي منظور اصلي آنها از ارسال اين مبلغ كمك به ارتش اسرائيل مي باشد. مقدار قابل ملاحظه اي از اين پول به وسيله حبيب ثابت، تعهد و پرداخت شده است...»(9)
يكي ديگر از زمينه هاي پيوند بهائيت با زرسالاري يهود، سازمان صهيونيستي و نيمه مخفي فراماسونري است. تعليمات بهائيات انطباق زيادي با تعليمات فراماسونري دارد كه از جمله آنها مي توان به جدايي دين از سياست، تسامح و تساهل، تشكيل حكومت واحد جهاني، تطابق دين با عقل جزوي و علوم تجربي و... اشاره كرد.
اصولا در ميان نخبگان فراماسونري ايران نسبت بالايي از بهائيان وجود دارند كه افرادي همچون «عليقلي نبيل الدوله»، «ميرزا آقاخان كرماني»، «ابراهيم حكيمي»، «سيدجمال واعظ»، «ذبيح الله قربان»، «احسان يارشاطر»، «اميرعباس هويدا»، «پري اباصلتي» و... از اين دسته اند.
به عنوان نمونه اي از همكاري بين فراماسونري و بهائيت مي توان به سفر سالهاي 1911 تا 1913 عباس افندي (عبدالبها) به اروپا و آمريكا اشاره كرد كه به عنوان نقطه عطف در تاريخ اين فرقه از آن ياد مي شود. در طول اين سفر كوشش مي شد تا «اين پيغمبر نوظهور شرقي» را به عنوان نماد پيدايش مذهب جديد انساني و آرمان فراماسونري معرفي كنند. بررسي جريان اين سفر و مجامعي كه عباس افندي (عبدالبها) در آن حضور مي يافت، ثابت مي كند كه كارگردان اصلي اين نمايش «انجمن جهاني تئوسوفيستي» يكي از محافل عالي فراماسونري غرب بود.

 



حسن عباسي در جمع دانشجويان تشريح كرد جامعه تمدني ديجيتالي شكل گرفته است

آقاي حسن عباسي، رئيس مؤسسه بررسي هاي دكترينال امنيت بدون مرز و انديشكده يقين در همايشي با حضور در جمع دانشجويان حاضر در ضيافت انديشه تكميلي در مشهد مقدس گفت: اگر رصد فرهنگي و جريان شناسي فرهنگي كنيم امروز يكي از مهم ترين نكات، موضوع زندگي دوم است و براي اينكه اين موضوع در آينده به چالش جدي زندگي ما تبديل نشود از همين امروز كه هنوز ما با آن خيلي درگير نشده ايم بايد چاره اي انديشيد. لذا اين جلسات دراين دوره ها جلسات مقدماتي است و اميد است به سمتي برود كه درفضاي دانشگاه ها به طور عميق تر و تخصصي تر به اين موضوع پرداخته شود.
وي با بيان اين كه سؤال اينجاست كه با اين پديده چه بايد كرد؟ درسال 1979 و 1980 و همزمان با وقوع انقلاب اسلامي نويسنده كتاب «موج سوم» گفته بود كه درآينده «كلبه الكترونيك» شكل خواهد گرفت و بعداً اين عبارت را تحت عنوان «كلبه ديجيتالي» كامل كرد، ادامه داد: امروز كلبه ديجيتالي محقق شده و شما مي دانيد كه هركس به وسيله كامپيوتر شخصي خودش مي تواند به جامعه تمدني ديجيتالي درفضاي سايبر متصل شود و آن دوره اي كه پيش بيني شده بود عملا محقق شده است. اما نكته اي كه براي ما حائز اهميت است اين است كه كلبه ديجيتالي و زندگي در فضاي سايبر فاقد معناست. كميت در آن گسترده است اما معنا گوهر ناياب است. اگر معنا را از زندگي بگيريم همان مشكلاتي پيش مي آيد كه امروز انسان غربي با آن مواجه است و هر روز به جاي اينكه مشكلاتش را با يك روحاني مطرح كنند با كلينيك هاي روانكاوي مطرح مي كنند و به روانشناسان مراجعه مي كنند.
رئيس مؤسسه بررسي هاي دكترينال امنيت بدون مرز عنوان كرد: اگر مسائل زندگي دوم در فضاي سايبر را هم به اين مشكلات اضافه كنيم سؤال اينجاست كه چگونه بايد با آنها روبه رو شد؟
زندگي دوم جزئي از سبك زندگي آمريكايي است. امروز سبك زندگي آمريكايي يك دين است. شما اگر دانشجوي فلسفه دين باشيد و از شما بپرسند دين يعني چه؟ مي گوييد راه و روش زندگي.
عباسي با بيان اينكه سبك زندگي آمريكايي امروز يك دين زميني است خاطرنشان كرد: اين دين زميني به روش هاي مختلف ترويج شده و بروز داده مي شود، از نوع روابط عمومي بين انسانها و نوع خوراك و پوشاك بگيريد تا مناسبات سياسي و رسانه اي. اين اجزا بروز و ظهور دين آمريكايي است. تفاوت دين آمريكايي با دين الهي اين است كه در دين آمريكايي اصالت ازآن انسان است. وقتي اصالت از آن انسان شد و اومانيزم مطرح شد بشر حق دارد و از آن به human right تعبير مي شود. به تبع حقي كه هر انسان براي خودش قائل است يك نوع زندگي مخصوصي را براي خودش طراحي مي كند.
وي گفت: به دليل اين كه انسان ها موجودات متكثرند و الان 6 ميليارد و 800 ميليون انسان روي كره زمين زندگي مي كنند، به همين تعداد نيز سبك زندگي مختلف وجود دارد. يعني به اين تعداد مدل زندگي داريم. و اين باعث كثرت و پلوراليزم در زندگي خواهدشد. اين كثرت در زندگي همان شيوه زندگي آمريكايي است. در مقابل در دين الهي حق با خداست. وقتي خدا اصالت داشت، حق انسان با معيار الهي سنجيده مي شود. چون خدا واحد است حق او هم يكي است.
رئيس موسسه بررسي هاي دكترينال امنيت بدون مرز ادامه داد: فردي مثل ابوالقاسم فردوسي نمي تواند همزمان رستم، سهراب، رودابه و سودابه باشد و اين شخصيت ها را در اسطوره اش به كار مي برد؛ اما علي(عليه السلام) حقيقتي است بر گونه اساطير، يعني علي (عليه السلام) به عنوان پدر، به عنوان همسر، علي (عليه السلام) به عنوان پيرو پيامبر، به عنوان كسي كه شير روز و زاهد شب است وارد زندگي ها شده است و در هر زمان كه وارد زندگي اميرالمؤمنين (عليه السلام) بشويم حضرت آنجا حقيقت دارد.
وي اظهار داشت: خيلي ها هستند كه در يكي از اين زمينه ها خوبند. يك فردي پدر خوبي است ولي معنايش اين نيست كه همسر خوبي باشد. همه خصيصه هاي مثبت دركسي جمع نمي شود؛ اما علي حقيقتي است برگونه اساطير.
وي گفت: زندگي دوم سه مسئله را باعث شده است؛ اول مسئله اخلاقي، بعد فلسفي و سوم مسئله امنيتي. رئيس مركز بررسي هاي دكترينال گفت: فرد در LIFE SECOND بايد يك زمين بخرد و كنار ساحل ويلا درست كند و خانه را طوري طراحي كند كه دوست دارد. داخل فضاي سايبر يك نفر را پيدا مي كند و با او ازدواج مي كند. در آنجا ريزترين مسائل شخصي زندگي وجود دارد و با هم ارتباط عاطفي دارند. همه مسائل هست پس نمي توانند جداي از هم زندگي كنند و روزانه بايد 8 تا 10 ساعت پاي كامپيوتر باشند.
وي افزود: اما در ايران چون دسترسي به اين فضا امكان پذير نبوده اين روش با بازي رايانه اي «خانواده سيمز» در ايران و در بين جوانان رواج پيدا كرده است. اما چرا دختران بيشتر گرايش دارند؟ چون از وضعيت خودشان راضي نيستند، يعني از دختر بودن خودشان راضي نيستند و دوست داشتند پسر باشند و دوم اينكه حتي آنهايي كه از اين وضعيت خود راضي هستند؛ از زن بودن خودشان راضي نيستند. نتيجه طبيعي اين است كه مي روند در فضاي سايبر و براي خودشان كاراكتري ايجاد مي كنند آن طور كه خودشان دوست دارند.
عباسي ادامه داد: اين اشكالش دراين است كه انسان به آن شخص غيرواقعي خودش علاقه مند مي شود و از خود اصلي اش نفرت پيدا مي كند؛ در نتيجه بيماري جديدي به وجود مي آيد؛ اين بيماري امروز گريبان غرب را گرفته است كه بي بي سي هم يك گزارش 7 روزه درباره آن تهيه مي كند، لذا در عصر جديد بيماري بدي بوجود آمده كه گريبان گير مردمي شده كه در زندگي دوم ايفاي نقش مي كنند. پس در زندگي دوم بيماري هاي اخلاقي پديد مي آيد. مبحث دوم دراين باره مسئله فلسفي است. ما پنج نظام معرفتي داريم: توهم، تخيل، تفكر، تعقل و تذكر و سه مورد آن در قرآن ممدوح است: تفكر، تعقل و تذكر. اما بشر 2 انگاره دارد كه مذموم است: توهم و تخيل.مشكل فلسفي كه درحال به وجود آمدن است اين است كه امروز تخيل جايگزين تفكر و تعقل شده است. امروز در آموزش و پرورش توصيه مي شويد كه فرزندان خودتان را خيال پرداز بار بياوريد. امروز در حوزه رسانه و سينما توصيه مي شويد كه خيال را پرورش دهيد. هنري كه اصالت را به خيال مي دهد از اساس مذموم است.
وي در اين باره افزود: در قرآن خيال مذموم است. موسي(ع) وقتي به درگاه فرعون مي رود در آنجا جادوگرها مامور مي شوند كه طناب هاي خودشان را بيندازند. وقتي طناب ها را انداختند موسي(ع) خيال كرد كه اينها تكان مي خورند. قرآن مي فرمايد كه موسي پنداشت كه اينها در حال تكان خوردن هستند. در آيه بعد مي فرمايد كه يك خوفي در موسي ايجاد شد كه مبادا بر من غلبه كنند كه ما به او پيام داديم و آرامش داديم و او عصايش را انداخت و سحر آنها را از بين برد.
وي ادامه داد: نكته سوم كه بحث امنيتي است موضوع خيلي پيچيده است. ما الان در جهان موازي به سر مي بريم. جهان موازي جهاني است كه انسان در ذهن خودش مي سازد. آنها معتقدند كه مانند اين جهان بي نهايت جهان ديگر وجود دارد. ما در عرفان اسلامي جهان موازي داريم كه آن را محيي الدين عربي بيان مي كند. و ما اسم آن را عالم هاي ممكن مي گذاريم. در مقوله جهان ها و عالم هاي ممكن در نگاه عرفان اسلامي، ما معتقديم كه اين عالم پايين ترين و سخيف ترين سطح عالم است، عالم هاي ديگر عالم هاي كامل هستند. يك انسان را هم مي شناسيم كه اين مراحل را طي كرده است.
وي با اشاره به جهان هاي متوالي اذعان كرد: ما به جهان هاي متوالي معتقديم جهان هاي متوالي ما اينهاست: جهان اول، اين دنيا؛ جهان دوم، برزخ؛ جهان سوم عقبي و آخرت.
عباسي گفت: ما هم جهاني موازي را قبول داريم هم عوامل متوالي را و يك نفر را مي شناسيم كه اين مراحل را طي كرده است هر دو را همزمان. اون وجود نازنين رسول الله (صلي الله عليه و آله) است. زماني كه تا سدره منتهي رفتند و حتي قيامت را ديدند و حال ما را در بهشت و جهنم از نزديك مشاهده كردند. ما در مقابل مساله مهم جهان موازي در موضع انفعال نيستيم. در اين زمينه ما مدعي هستيم اما فراموش نكنيد جهان موازي را امروز مطرح مي كنند تا معاد را بزنند. چون اين را مطرح مي كنند كه عالم متوالي وجود ندارد. هرچه هست عالم موازي است كه در چپ و راست اينها بي نهايت عالم وجود دارد.
عباسي تاكيد كرد: اگر كسي باور كرد كه عالم موازي وجود دارد بنيان هاي معاد براي او زده مي شود. مساله عالم موازي ذهني است. وقتي ذهني شد، ما الان 2جهان موازي را تعريف كرديم و در جهان هاي موازي 2زندگي را تعريف مي كنند كه زندگي دوم ذهني است. زندگي دوم سايبري اين 2 را انطباق مي دهد و شما در ذهنت يك شخصيت آزاد مي سازي.
عباسي تصريح كرد: شما يك ذهنيت داريد و آن ذهنيت را در اينجا متجلي مي كنيد و بروز مي دهيد و آنچه در ذهن داريد و به كسي نمي توانيد بگوييد كه چه دوست داريد و نمي توانستيد به كسي بگوييد كه چهره و هيكلي را دوست داريد حالا آنها را در اين زندگي مي سازيد در فضاي سايبر اين 2 امر بروز بيروني دارند اين شده مسئله انسان شناسي و مساله زندگي. ما به 2موضوع توانستيم بپردازيم. موضوع اخلاقي second life و ديگري هم معضل فلسفي second life نكته سوم مساله امنيتي است.
عباسي گفت: سازمان امنيت آمريكا روزي سه ميليارد پيام را ثبت مي كند و 9هكتار سيستم كامپيوتر دارد كه در شمال شهر واشنگتن واقع است و آنجا مغز جهان است. همان طور كه مغز شما مركز اصلي در بدن شماست در قراردادي كه آمريكا در ژنو براي كنترل موتورهاي جست وجوگر امضا كرد قرار شد كه برخي از آنها را امضا كند اما هنوز هشت سال است كه زيربار اين قرارداد نرفته است.
وي گفت: اكنون آمريكا در حال طراحي اينترنت 2 است. وقتي از لپ تاپ استفاده مي كنيد اولين باري كه از قسمت لمسي به عنوان ماوس استفاده مي كنيد اثر انگشت شما را برمي دارد و همين طور كه از وب كم استفاده مي كنيد چشم شما را اسكن مي كند و وقتي با دوستان اطراف لپ تاپ صحبت مي كنيد صداي شما ضبط مي شود و زماني كه به اينترنت وصل مي شويد يك آي پي سيزده رقمي در سازمان امنيت آمريكا براي شما ثبت مي شود كه اين فرد با اين مشخصات، چنين آي پي را دارد.
عباسي افزود: غير از آن سه نكته اي كه در مورد عواقب life second بيان كردم نكته چهارمي هم وجود دارد و آن اين است كه اين مسئله در مقابل موضوع مهدويت قرار دارد.
عباسي با اشاره به رسالت انبيا عنوان كرد: انبيا آمدند تا سطح عقل بشر را ارتقا دهند. زماني كه حضرت ظهور كنند قرآن را در اين عقل هاي رشد يافته پياده مي كنند و شيطان از اين طرف سعي در مخدوش كردن عقل ها دارد كه يكي از راه هاي مخدوش كردن آن اين است كه فرد هشت ساعت از زندگي را در فضاي سايبر مي گذراند و به شما مي گويد كه به دنبال موعود خود نباش موعود و آواتار خود تو هستي.

 



سه راهكار دانشجويان به وزارت خارجه براي آزادي امام موسي صدر

دفتر تحكيم وحدت خطاب به وزارت امورخارجه براي آزادي امام موسي صدر بيانيه اي صادر كرد.
در بخشي از اين بيانيه آمده است: و امروز ما اعضاي اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان سراسر كشور (دفتر تحكيم وحدت) خواستاريم براي آزادي امام موسي صدر وزارت محترم زمان اعزام نيروهايي به اين منظور را به روشني اعلام نمايند و از كلمات مبهم مثل «اسرع وقت» كه بيشتر به سفسطه سياسي مي ماند، استفاده نكنند.
متن اين بيانيه به شرح زير است:
اني لاجد ريح يوسف لولا ان تفندون/ 94 يوسف
«اين وظيفه جمهوري اسلامي است كه با جديت مسأله امام موسي صدر را پيگيري كند. در اين سال ها غفلت شده است و بايد جبران كنيم... بايد تمامي راه ها را تا آخر برويم حتي اگر به قطع رابطه با ليبي بينجامد.» امام خامنه اي (مدظله العالي)
و طنين اين پيام رهبرمان است از سال ها قبل كه آراممان نمي گذارد تا در خبر مسرت بخش سرنگوني شيطان بيمار ليبي غرق در خوشحالي شويم و غفلت 33 ساله ادامه يابد.
سهيم شدن ما در شادي مسلمانان ليبي زماني كامل مي شود كه طلوع خورشيد مفقودمان را در آسمان وطن نظاره كنيم و زمزمه اين باشد كه: داني كه چيست دولت؟ ديدار يار ديدن.
ما اعضاي دفتر تحكيم وحدت از لحظه سرنگوني هم كاسه شيطان در پي جبران سال هاي غفلت برآمديم. غفلتي كه از بي توجهي هاي نابخردانه و خرده گيري هاي غرض ورزانه به تدبير رندانه شهيد دكتر چمران براي آزادي امام موسي تاريخ خورد و 33 سال قد كشيد.
موسي و مصطفايي كه اول بار سرزمين لبنان شناختشان و بعد... دشمن!
در روز شمار سال هاي فراق، دشمن شناسي ما نيز به بركت هشدارهاي مبصرانه رهبرمان افزون شده است. از همين روست كه دوست داران امروز وي از شنيدن توجيهات اين غفلت 33 ساله نه تنها متقاعد نشده اند بلكه تلخ كامي جانشان را پر كرده است.
وقتي تنها گروهي كه تا امروز توانسته است در برابر نظاميان اسرائيلي مبارزه كند، شيعيان لبنان بوده اند يعني همان دست پروردگان موسي و مصطفي.
وقتي حركه المحرومين سازمان امل و مجلس اعلاي شيعيان بخشي از فعاليت 10 ساله امام است كه تاريخ 50 ساله شيعيان لبنان به خود نديده بود. ديگر چه جاي ترديد در اولويت مسأله امام صدر در انقلاب اسلامي مان بود؟!
اسرائيل خود را به در و ديوار كوفت تا سرنوشت خلبان مفقودش «آراد» مشخص شود و ما... چه كرديم؟ ما جوانان، غفلت 33 ساله را توبه مي كنيم و فرياد مي زنيم: مساله امام صدر مساله انقلاب است.
امروز ما اعضاي اتحاديه انجمن هاي اسلامي دانشجويان سراسر كشور (دفتر تحكيم وحدت) درخواست خود را در چند بند به اطلاع وزارت محترم خارجه مي رسانيم و پيگيري مطالباتمان را خواستاريم:
1-گروهي كه سابقه ملي- اسلاميشان از شفافيت كامل برخوردار است براي آزادي امام صدر راهي ليبي شوند.
2-هياتي از نمايندگان تشكل هاي مختلف دانشجويي ناظر و پيگير مساله باشند.
3-وزارت محترم زمان اعزام را به روشني اعلام نمايند و از كلمات مبهم مثل «اسرع وقت» كه بيشتر به سفسطه سياسي مي ماند، استفاده نكنند.
در پايان قسم به 14 قرن غربت شيعي مان، قسم به لحظه لحظه واقعه كربلا و قسم به شهداي هشت سال دفاع مقدسمان، ما خاك بوسان مزارشان، نمي بخشيم اگر صاحب قدرتي در سرعت بخشيدن به اين آزادي سستي كند و نيز هر تفكر نابخردانه را كه به جاي تلاش در به پايان رساندن تقويم هجرت لحظه اي ديگر بر آن بيفزايد.
«خون نمي خوابد» چنين گفتند رندان پيش از اين
كيست كه مي خواهد از خون شهيدان بگذرد؟
و من الله التوفيق

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14