(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 7 مهر 1390- شماره 20035

نگاه به دنيا
دنياي فريبنده
نقش واقع بيني و شناخت صحيح دنيا
«يقظه» اولين مقام عرفاني
حضرت معصومه(ع) و دفاع از ولايت
ديدگاه
هنر ايجاد تعادل در ميان خانواده هاي سه گانه



نگاه به دنيا

قال الامام الحسن(ع): الدنيا بمنزله الميته، خذمنها يكفيك، فان كان ذلك حلا لا كنت قدزهدت فيها، و ان كان حراما لم يكن فيه وزر.
امام حسن(ع) فرمود: دنيا را به مانند مرداري فرض كن و به اندازه كفايت از آن بهره گير كه اگر حلال باشد، زهد ورزيده اي، و اگر حرام باشد، برايت بدبختي و عذاب و گرفتاري بيشتر نداشته باشد.(1)
ـــــــــــــــــــ
1- بحارالانوار، ج 44، ص 139

 



دنياي فريبنده

رسول اكرم(ص) با اصحابشان از گذرگاهي مي گذشتند، به گله شترهاي عشار رسيدند- ظاهرا شترهاي ده ماهه آبستن را عشار مي گفتند- كه سرمايه نفيس عرب بود. از پشم و شير و گوشت و بچه اش استفاده مي كردند و مركبشان هم بود. رسول اكرم(ص) به شترهاي عشار كه رسيدند صورت برگردانده و نگاه نكردند. يكي از همراهان گفت: يا رسول الله؛ اينها شترهاي عشار است و تماشايي! چرا شما از اينها چهره برگردانديد؟! فرمودند: نگاه كردن به زيبايي هاي دنيا در دل انسان، غفلت ايجاد مي كند. بعد اين آيه 131 سوره طه را خواندند:
«ولاتمدن عينيك الي ما متعنابه ازواجا منهم زهره الحيوه الدنيا لنفتنهم فيه» هرگز چشم خود را به نعمت هاي مادي كه به گرو ه هايي از آنها داده ايم ميفكن كه اينها شكوفه هاي زندگي دنياست و براي اين است كه آنها را بيازماييم.(1)
ــــــــــــــــــــــــــ
1- صفير هدايت، آيت الله ضياءآبادي، جزوه توبه

 



نقش واقع بيني و شناخت صحيح دنيا

پرسش:
شناخت صحيح از واقعيت ها، سختي ها و مشكلات دنيا چه تاثيري در روحيه اميدوارانه زيستن انسان در زندگي دارد؟
پاسخ:
به طوركلي واكنش هاي انسان در برابر دنيا و مقتضيات آن متفاوت است. هركس بسته به نوع جهان بيني و نوع شناخت از پديده ها و واقعيت هاي جهان هستي واكنشي متفاوت از خود نشان مي دهد. پيامبر اعظم(ص) در يكي از دعاهاي خود مي فرمايد: «اللهم ارني الاشياء كما هي» خدايا اشياء و مخلوقات خود را آنچنان كه هست به من نشان بده، يعني نگاه واقع بيني و حقيقت بيني زيرساخت برخورداري از قضاوت صحيح و جهان بيني صحيح است كه در نهايت واكنشي معقول و انساني و الهي را به همراه دارد. و انسان را از رويكرد ياس و نااميدي و تاريك و ظلماني ديدن جهان نجات مي دهد، و روحيه اميدوارانه زيستن را در او تقويت مي كند. بنابراين يكي از راه هاي دستيابي به اميد در زندگي شناخت صحيح از واقعيات دنيا است. اگر تصورات و انتظارات ما از دنيا مطابق واقع باشد. يأس و نااميدي به خود راه نخواهيم داد. چرا كه يكي از ويژگي هاي دنيا و مقتضيات آن، تحول، دگرگوني و پستي و بلندي و فراز و نشيب هاي آن است. پيشوايان دين با ذكر اين حقيقت، درپي اصلاح نگرش مردم از دنيا بودند، تا در پيشامدهاي ناگوار زندگي، خود را نبازند و همواره مهياي مقابله با مشكلات احتمالي باشند. علي(ع) مي فرمايد دنيا دو روز است: روزي به نفع تو و روزي به زيان توست. اگر دنيا روي خوش به شما نشان داد، سرمست و مغرور نشويد و اگر به سختي دنيا دچار شديد، صبر و تحمل پيشه كنيد. (نهج البلاغه، حكمت 390)
روزي كسي با حالي پريشان خدمت امام صادق(ع) رسيد و از سختي زندگي خود شكايت كرد. حضرت، زندان كوفه را به ياد وي آورد و فرمود: زندان كوفه چگونه است؟ آن مرد گفت: جايي تنگ و بدبو است كه افراد در آن جا در بدترين شرايط به سر مي برند. حضرت فرمود: تو نيز در زندان دنيا به سر مي بري، با وجود اين مي خواهي در آسايش و خوشي باشي؛ مگر نمي داني كه دنيا زندان مومن است. (الكافي، ج 2، ص 250). حضرت با ترسيم چهره واقعي دنيا براي وي، بار غم و اندوهش را كاستند و به او نيرويي تازه بخشيدند.
تأثير شناخت واقعي سختي ها
چه بسا تحليل نادرست از سختي ها، افرادي را به يأس و نااميدي مي كشاند. طبيعي است وقتي مشكلات و سختي ها را مانع تكامل بدانيم، از آن استقبال نمي كنيم و از رويارويي با آنها وحشت و اضطراب و دلزدگي به ما دست مي دهد. اما واقعيت اين است كه سختي ها آن قدر هم كه فكر مي كنيم ناخوشايند نيستند. قرآن مجيد مي فرمايد: چه بسا چيزي را نمي پسنديد، درحالي كه نفع شما در آن است و چه بسا چيزي را دوست مي داريد، درحالي كه زيانتان در آن است. (بقره 216). پس هميشه منافع، در راحتي و آسايش نيست. از روايات معصومين استفاده مي شود كه وجود شدائد و سختي ها براي مومن امري اجتناب ناپذير است، تا جايي كه امام صادق(ع) فرموده اند: اگر مومن روي قله كوهي قرار گيرد، خداوند فردي را كه مزاحم او باشد، همدمش خواهد كرد، تا به او اجر و پاداش رساند. (بحارالانوار، ج 67، ص 222) زيرا گرفتاري براي مومن، مايه تكامل و پيشرفت است. پيامبر اعظم فرمودند: خداوند بنده مومن خود را با سختي تغذيه مي كند، همان گونه كه مادر فرزندش را با شير تغذيه مي كند. (همان، ج 81، ص 195) بنابراين طبيعي است كه چنين نگاهي از واقعيت هاي موجود جهان پيراموني، ما را نه تنها با مشكلي مواجه نخواهد كرد، بلكه چنين كسي همواره با روحيه اي بالا به استقبال مشكلات خواهد رفت و با برنامه، كار و تلاش و صبر و مقاومت آنها را از پيش پاي خود برداشته و گامي به سوي تكامل برخواهد داشت.

 



«يقظه» اولين مقام عرفاني

بدايت حال سالك، آگاهي، بيداري و تنبه است كه علتند براي سير او به سوي حق. قيام لله (سوره سبا آيه46) حركت كردن به طرف حق است، به انجام اوامر حق كه نتيجه اش حصول معرفت و وصول به حق است.
نسيم نوروزي گياهان، نباتات، اشجار را از خواب شبيه به مرگ بيدار كرده به آنها جان مي دهد. آنها با اين نفخه جانبخش روبه رو شده و رفته رفته سبز مي شوند، شاخ و برگ باز مي كنند، به كمال مي رسند، ميوه مي دهند.
نور يقظه يا نفخه جانبخش ملكوتي نيز بر دلهاي مرده، اين اثر را مي گذارد، آنها را بيدار مي كند، روبه رشد مي برد، براي سير به سوي حق آماده مي كند. اين اولين نوري است كه قلب سالك بدان منور و از برخورد با آن متنبه گشته، قيام نموده و روبه حق به راه مي افتد. خواجه عبدالله انصاري مي گويد:
«اولين نوري كه به قلب عبد مي رسد و قلب عبد بدان منور مي گردد، نور يقظه است، اين نور به عبد حيات مي دهد و او را براي درك نور تنبيه آماده مي كند.»
وقتي نور يقظه در دل سالك پرتو افكند سالك را به سير وامي دارد، اين نور در تمام مدت سلوك، همراه سالك هست. هر مانعي كه از سالك دفع و هر حجابي كه از او گرفته شود براي او انتباه جديدي حاصل مي گردد. چون اين انتباهات در راه سلوك غيرقابل تصور و غيرقابل تحديد است. از اين جهت عنوان يقظه و انتباه عنواني اعتباري است. بدين معنا كه سالك در هرحال در انتباه و بيداري يا يقظه جديدي خواهد بود. پس اگر گفته شد فردي بيدار گشت و متنبه شد نبايد تصور شود، او با يك جلوه به حقيقت واصل گشت.
سلوك ابتدايي دارد، ابتداي سلوك را از آن جهت كه مقدم آن عالم بي خبري و بي اطلاعي است يقظه ناميده اند- متيقظ يا متنبه وقتي از لباس عادت خارج گشت و در سلك حق جويان و حق طلبان درآمد، راهي بس طولاني در پيش دارد. معلوم نيست اين راه كي به پايان مي رسد. آنچه مسلم است اين است كه سالك پيوسته درحال يقظه و تنبه است.(1)

1- مقامات معنوي، محسن بينا، ج1، ص32

 



حضرت معصومه(ع) و دفاع از ولايت

حميد شريف زاده
در عصر استبداد و خودكامگي هارون، فعاليت فرهنگي امام رضا(ع) آغاز مي شود. هارون در اين مدت متعرض امام نمي شد، چون از عواقب قتل امام كاظم(ع) بيمناك بود و سعي مي كرد خود را از اين جنايت تبرئه سازد. امين در دوران حكومت خود (198- 193 ه. ق) گرفتار اختلافات داخلي گرديد و فرصتي براي آزار امام رضا(ع) نيافت. از اين رو، فرصت خوبي براي فعاليت هاي فرهنگي امام رضا(ع) ايجاد شد.
امام رضا(ع) در اماكن گوناگون، براي گروه هاي بسيار بزرگ مردم سخنراني مي كرد. آن حضرت درباره امامت و رهبري خود با مردم گفت وگو مي نمود.و نيز با دانشمندان غير مسلمان مناظره مي كرد.
در زمان خلافت هارون و مأمون، ترجمه آثار علمي بيگانگان به اوج خود رسيد؛ زيرا مأمون مي خواست دكاني در برابر مكتب علمي اهل بيت(ع) كه در ميدان علم و دانش در اوج شهرت بودند- باز كند و بدين وسيله، مشتريان آن مكتب را كم كند و از فروغ آن بكاهد. چيزي نگذشت كه مسلمانان با فرهنگ هاي بيگانه، به ويژه فرهنگ و فلسفه يوناني آشنا شدند.
امام رضا(ع) در اين شرايط، انقلاب فكري عميقي ايجاد كرد و جامعه را از سقوط در گرداب خطرناك انحراف و التقاط رهايي بخشيد. همچنين پرده از روي احاديث جعلي- كه به منظور لكه دار نمودن شخصيت ائمه(ع) در جامعه رواج يافته بود برداشت و فضايل و مناقب اهل بيت(ع) را آشكار كرد.
حضرت معصومه(س) نيز امام رضا(ع) را همراهي مي نمود و با برقراري جلسات علمي كه سلسله سند و محتواي احاديث آن حضرت گوياي چنين مجالسي است، از حريم امامت و ولايت دفاع مي كرد.
در سال 199 ه. ق. سپاه جلودي براي دستگيري محمدبن جعفربن محمد، عازم مدينه شد. جلودي دستور داشت محمد را به قتل برساند. و خانه هاي آل ابوطالب را در مدينه غارت كند. سپاه او، به در خانه امام كاظم(ع) رسيد. حضرت رضا(ع) جميع زنان را در يك اتاق جمع كرد [حضرت فاطمه معصومه(س) نيز يكي از آنان بود] و جلوي در خانه ايستاد. جلودي گفت: من ناچارم داخل اين خانه شده و لباس هاي زنان را بگيرم. امام رضا(ع) سوگند ياد نمود كه تمامي جامه هاي زنان را به او بدهد. آن حضرت، پيوسته اصرار مي كرد و مانع داخل شدن جلودي به خانه مي شد. امام رضا(ع) تمام لباس ها، حتي خلخال ها و گوشواره ها و آنچه را در خانه بود، به جلودي داد اين حادثه يكي از صحنه هاي دردناك حضرت معصومه(س) بود.
در سال 200 ه. ق. حضرت رضا(ع) به دعوت مأمون عباسي، از مدينه عازم خراسان شد. امام رضا(ع) براي خنثي نمودن توطئه هاي مأمون- به رغم آن كه او خواسته بود از خانواده اش هر كه را مي خواهد به مرو بياورد- هيچ كس حتي فرزند عزيزش، امام جواد(ع) را همراه خود نبرد. مأمون براي نجات حكومت در حال سقوط خود و رهايي از مشكلاتي همچون فرونشاندن شورش هاي علويان، از بين بردن محبوبيت آنان در ميان مردم و گرفتن اعتراف از علويان و تأييد اهالي خراسان و تمام ايرانيان براي مشروع جلوه دادن حكومتش، رضايت عباسيان، كسب اعتماد اعراب و تقويت حس اطمينان مردم نسبت به خود (كه بر اثر كشتن برادرش امين، حس اعتماد مردم را نسبت به خود سست كرده بود) و بالاخره براي ايجاد مصونيت براي خويشتن در برابر خطري كه او را از سوي شخصيتي با نفوذ، مانند امام رضا(ع) تهديد مي كرد، ابتدا منصب خلافت را به امام پيشنهاد كرد، اما آن حضرت نپذيرفت. مأمون ولايتعهدي را به آن حضرت پيشنهاد كرد، امام بار ديگر پيشنهاد او را رد كرد. حضرت رضا (ع) از همان روز نخست در برابر اين ترفند مأمون به صورت هاي گوناگوني موضع گرفت و مخالفت خود را ابراز كرد. مأمون، آن حضرت را تهديد نمود كه اگر ولايتعهدي را نپذيرد، بايد مرگ را بپذيرد. امام شرط پذيرفتن ولايتعهدي را در اين قرارداد كه هيچ يك از كارهاي دولتي مربوط به حل و عقد و انتصاب و عزل مسئولان را برعهده نگيرد. آن حضرت مي فرمود: مي خواهم كاري كنم كه مردم نگويند علي بن موسي به دنيا چسبيده، بلكه بگويند اين دنياست كه از پي او روان شده است.
يك سال از هجرت امام رضا(ع) مي گذشت. حضرت معصومه(س) در فراق برادر، بي تاب بود. امام رضا(ع) نامه اي به خواهر خويش نوشت و از او خواست نزد او بيايد. از اين رو، آن بزرگوار آماده سفر گرديد. زمان آن رسيده بود كه فاطمه معصومه(س) فرياد غربت و حقانيت علي بن موسي الرضا(ع) را در فضايي بين سرزمين حجاز تا ايران طنين انداز كند و خود را براي جان سپاري در راه دفاع از ولايت آماده نمايد. آن حضرت مشتاقانه رنج سفر را به جان خريد و قدم در اين راه طولاني نهاد. در اين سفر، بيش از هزار علوي در التزام آن بانوي بزرگ اسلامي بودند. سرانجام قافله از مدينه حركت كرد و به نزديكي ساوه رسيد!
در همان ايام، به مأمون گزارش شد كه قافله اي 15 هزار نفري به نزديكي هاي شيراز رسيده و به طرف طوس درحال حركت است. مأمون در نامه اي به تمام كارگزاران خود دستور داد قافله بني هاشم را به سمت مدينه برگردانند. قافله بني هاشم كه در رأس آنها سيدامير احمد شاه چراغ، سيدامير محمد و سيدعلاءالدين حسين از فرزندان امام كاظم(ع) بودند، حاضر به برگشت نشدند و جنگ خونين شروع شد. لشكر قتلغ خان كه در اثر شجاعت بني هاشم پراكنده شده بود، تدبيري كرده، بالاي بلندي ها فرياد برآوردند: اگر شما به پشت گرمي علي بن موسي، وليعهد خليفه، جنگ مي كنيد، الآن خبر رسيد كه وليعهد وفات كرده و بدين ترتيب، جمعيت را متفرق ساختند.
در ساوه نيز مأموران مأمون سادات علوي را تعقيب كردند و خبر فوت امام رضا(ع) را پخش نمودند. امام رضا(ع) در مدينه به اهل بيت خود خبر شهادتش را داده و فرموده بود: «اما اني لا ارجع الي عيالي ابدا.» من ديگر از اين سفر به سوي عيالم برنمي گردم.
اين خبر، چنان در وجود مقدس حضرت معصومه(س) تأثير گذاشت كه باعث بيماري آن حضرت گشت. كسالت آن بانو روز به روز شدت مي يافت؛ لذا به همراهان خود فرمود: از اين مكان تا قم چقدر راه است؟ عرض كردند: ده فرسخ. آن حضرت به خدمت گزار فرمود: عجله كنيد كه زودتر به قم برسيم؛ زيرا من از پدرم شنيدم كه فرمود: شهر قم مركز شيعيان ما مي باشد.
هنگامي كه خبر ورود آن بانوي باعظمت به آل سعد رسيد، همگي به اتفاق به استقبال او رفتند تا او را به قم دعوت كنند. موسي بن خزرج با كمال افتخار، از آن بانو پذيرايي كرد؛ ولي پس از 16 يا 17 روز آن بانوي ارجمند رخت از جهان بربست. تاريخ رحلت آن حضرت روز دهم ربيع الثاني سال 201 ه.ق مي باشد. در ايامي كه حضرت معصومه(س) در قم بودند، واپسين روزهاي عمر را در سراي موسي بن خزرج به عبادت و راز و نياز با پروردگار گذراندند. محل اقامت آن حضرت، اكنون در مدرسه «ستيه بيت النور» باقي مي باشد.
آل سعد در سرزمين بابلان سردابي حفر كردند تا آن را مقبره حضرت معصومه(س) قرار دهند. هنگامي كه قبر مهيا شد، در مورد اينكه چه كسي وارد قبر شود، به بحث و مشورت پرداختند، تا آن كه در مورد پيرمرد پرهيزگاري به نام «قادر» به اتفاق نظر رسيدند. كسي را به دنبالش فرستادند، تا او را به باغ بابلان براي انجام اين امر مهم فراخواند. پيش از آن كه قادر بيايد، دو سوار نقاب پوش از جانب ريگزار نمايان شدند، نزديك آمدند و بر جنازه نماز خواندند و جسم پاك ريحانه رسول خدا(ص) را دفن نمودند و بدون اينكه با كسي صحبت نمايند، سوار شدند و از محل دور شدند و كسي هم آنها را نشناخت!
آيت الله العظمي فاضل لنكراني(ره) فرموده اند: هيچ بعيد نيست كه اين دو بزرگوار، امامان معصومي باشند كه براي اين امر مهم به قم آمدند. بعضي احتمال داده اند كه آن دو نقابدار، امام رضا(ع) و امام جواد(ع) بوده اند. همان طور كه امام موسي بن جعفر(ع) براي مراسم كفن و دفن يك شيعه خالص به نام «شطيطه»، با اعجاز از مدينه به نيشابور تشريف آورد و هنگام عزيمت فرمود: من و هر كس از امامان اهل بيت كه بعد از من به جاي من بنشيند، به ناگزير بايد در تشييع جنازه شما حاضر شويم؛ در هر شهري كه باشيد شما نيز تقوا پيشه كنيد و اعمال خود را نيكو سازيد تا ما را در رهايي بخشيدن از آتش جهنم ياري نماييد.
اين موضوع در مورد حضرت معصومه(س) نيز صدق مي كند. علاوه بر آن، بانوي آسماني قم، به تعبير امام رضا(ع) «معصومه» است و طبق فقه اهل بيت(ع)، پيكر معصوم بايد به دست معصوم تجهيز و تدفين شود، چنان كه حضرت زهرا(س) را اميرالمؤمنين(ع) و حضرت مريم(س) را حضرت عيسي(ع) غسل داد.
فاطمه زهرا و فاطمه معصومه عليهما السلام شيداترين پروانه هاي شمع امامت بودند؛ پروانه هاي عاشقي كه سوختند و به همگان آموختند كه امام بر حق چونان كعبه است؛ كعبه اي كه مردم بايستي بر گردش طواف نمايند، نه او بر گرد مردم: «مثل الامام مثل الكعبه اذتؤتي ولا تأتي.»

 



ديدگاه

بت شكني در خاورميانه
آيت الله جوادي آملي:
خداي سبحان به ما گفت شما برويد راه پدرتان را طي كنيد در بخش هاي علمي، فرمود شما فرزندان ابراهيم خليل هستيد اينكه در بخش هاي پاياني سوره مباركه حج فرمود «مله ابيكم» كه اين منصوب به دين پدران است يعني خذوا دين پدرتان را بگيريد شما بچه هاي ابراهيم هستيد هم بايد دست به تبر ببريد. اين بتها را بشكنيد. چه اين كه الان خاورميانه دست به تبر بردند، هم آن بت مصر را شكاندند، هم بت تونس را شكاندند، هم ان شاءالله بت يمن و كشورهاي ديگر را مي شكنند و هم ان شاءالله به بركت تشيع بحرين آزاد مي شود.1
خليفه شدن سند كرامت انسان
آن كه سند كرامت انسان است، خلافت است و خلافت آن است كه خليفه حرف مستخلف عنه را بزند، نه حرف خودش را، اگر كسي در كنار سفره خلافت نشست و نان كرامت را خورد حرف خودش را زد به او مي گويند «اولئك كالانعام بل هم اضل» همين قرآن است كه درباره خيلي ها فرمود «اولئك كالانعام بل هم اضل» بنابراين يعني تا انسان حرف مستخلف عنه را نزند، خليفه نمي شود و تا خليفه نشد، كريم نخواهد بود، هم آن نرمش است و هم اين تلاش و تازيانه.
... همين خدايي كه فرمود من خليفه آفريدم، اگر كسي حرف مستخلف عنه را بزند مي تواند هم در فضا فضايي كند هم در هوا هوايي كند «يا من له الهواء والفضاء» را خوب درك كند آن گاه شب هاي جمعه و شب هاي قدر با فهم دعاي جوشن كبير مي خواند.2
لزوم تقويت هويت مهدوي حوزه ها با نگارش كتاب
آيت الله صافي:
هويت حوزه وابسته به امام زمان(عج) است و طلاب با تحصيل و تحقيق در اين زمينه آن را تقويت كنند... امروز برخي كتاب ها در زمينه مهدويت تاليف مي شود كه داراي نقاط ضعف بسياري است و اشخاص باسابقه بايد در اين مسئله ورود پيدا كرده و كتاب بنويسند. 3
اختلاس بزرگ نقص بزرگ دولت و جامعه
من زماني كه اين موضوع را شنيدم بسيار ناراحت شدم. واقعا براي مردم و جامعه نگران و ناراحت هستم. اين اختلاس نقص بزرگي براي دولت و جامعه به شمار مي آيد؛ زيرا براساس آيين اسلام حتي مصرف يك ريال از بيت المال هم جواب دارد، چه رسد به اين كه سه هزار ميليارد تومان اختلاس شود!؟
... بايد به گونه اي عمل كرد كه همه افراد در برابر كارهاي خود مسئول و امانت دار مردم باشند و يك ريال هم به غارت برده نشود و در غير راه اصلي آن مصرف نشود. اگر نمايندگان از روز نخست در خصوص برخي انحرافات به وجود آمده تذكر مي دادند و محكم در برابر اين كار مي ايستادند، هرگز چنين اختلاس سنگيني رخ نمي داد. همچنين قوه قضاييه هم بايد در اين باره به خوبي وارد مي شد و نبايد كوتاه مي آمد، بايد آن گونه كه مردم توقع دارند به اين مساله رسيدگي كامل و قاطع شود.4
معيار سنجش افراد اطاعت محض از ولايت فقيه
آيت الله مصباح يزدي:
در انتخاب افراد ابتدا بايد اعتقادات و گرايشات ديني آنها مورد ارزيابي قرار گيرد و تمام رفتار آنان را با توجه به اصول نظام اسلامي مبتني بر ولايت فقيه سنجيد.
... افرادي ابتدا با شعارهاي مبتني بر حمايت از ارزش ها وارد مي شوند، ولي از آنجايي كه شناخت دقيقي از اسلام ندارند، دچار مشكل مي شوند، ما هم توقع مان از افرادي كه حمايت كرديم، اطاعت محض از ولي فقيه بود.5
تقويت پيام انقلاب در حج
آيت الله نوري همداني:
اجتماع مسلمانان جهان در عربستان توأم با سياست، فرهنگ و... است و با توجه به بيداري هاي اسلامي، بايد پيام انقلاب اسلامي ايران را به گوش جهانيان رسانده و رساندن اين پيام به دست زائرين عزيز مي تواند تحقق پيدا كند؛ پس بايد آنان را تعليم داده و مجهز به اين پيام كرد.6
بيداري اسلامي و وظيفه ايران اسلامي
دشمن به اين آساني دست بردار نيست و از راه هاي مختلف و رايزني هاي گوناگون به دنبال نفوذ در ميان مردم انقلابي است تا نبض حركت ها و جرياني انقلابي را در دست بگيرد.
... يكي از نقشه هاي استكبار اين است كه القا كند ايران در اوضاع منطقه دخالت مي كند؛ درحالي كه دخالت را كشورهايي همچون عربستان كه نيروي نظامي به كشورها مي فرستند، انجام مي دهند؛ ايران به مسئله تعاون و امر به معروف و نهي از منكري كه در اسلام تأكيدشده، عمل مي كند و اين مسائل مرزبردار نيست و همه جهان اسلام را شامل مي شود. 7
قانون مراقبه اولين مانع سقوط انسان
آيت الله مظاهري:
اولين مانع سقوط آدمي، رعايت قانون مراقبه است. علماي علم اخلاق به قانون مراقبه خيلي اهميت داده اند و فرموده اند كه: بدون مراقبه نمي شود راه را طي كرد. قرآن كريم و روايات اهل سنت(ع) نيز تأكيد فراواني بر ضرورت رعايت قانون مراقبه دارند... شيعه حتما بايد قانون مراقبه داشته باشد و مختصر آن به اين صورت است كه انسان در اواخر هر شب و قبل از خواب، يك حساب دقيق از اعمال خود بكند و كردار و گفتار شبانه روز گذشته را ارزيابي نمايد. با يادآوري اعمال، قدري تأمل كند و ببيند كه آيا خداوند از كارهايش راضي بوده است يا نه؟ اگر مرتكب معصيتي شده، از آن معصيت توبه كرده است يا نه؟ گناهان او كم بوده است يا زياد؟ و بدين صورت محاسبه دقيقي از اعمال خود به عمل آورد و در محاسبه نيز با خودش صادق باشد. معمولا انسان خودش را فريب مي دهد و خيلي اوقات، با اينكه گناهان فراواني كرده است، يا توجه به گناه ندارد و يا اگر توجه دارد، توحيه مي كند. 8
مطالبات شهدا و اوضاع امروز جامعه
جدا از مسئوليت هاي علمي و اخلاقي و حوزوي كه بر دوش همه ما قرار دارد، حفظ و تقويت ارزش هاي والاي اسلام و انقلاب نيز انتظار به حق و خواستار اساسي شهيدان از همه ماست. شهدا از همه چيز خود گذشتند و دست از تمامي تعلقات خود شستند تا اسلام زنده بماند و ارزش هاي اسلام ارتقاء يابد و آرمان هاي انقلاب اسلامي كه ريشه در كتاب و سنت داشته و برگرفته از قرآن و عترت است، پياده شود.
اكنون بايد ببينيم كه آيا آنان از وضع كنوني ما و جامعه ما راضي و خشنودند؟ آيا فساد اخلاقي جاري در جامعه اسلامي برازنده اين كشور و نظام مقدس جمهوري اسلامي است؟ آيا فساد اقتصادي كه مصاديق آن گوش و دل همه دلسوزان اسلام و انقلاب و همه محرومان و مستضعفان را مي لرزاند. ارواح پاك آن شهيدان از جان گذشته در راه اسلام و انقلاب را آزرده نمي كند؟
بايد همگان به خود بياييم و با استمرار از روح مطهر شهيدان و امام راحل عظيم الشأن «قدس سره» كه قافله سالار شهيدان انقلاب اسلامي است و نيز با كنارگذاردن اختلافات و تفرقه ها كه منشأ آن، هواي نفس و صفات رذيله است، يك دل و يك صدا براي پياده كردن آرمان هاي شهيدان كه همان مباني اسلام و قرآن و اهل بيت(ع) است، متحد شويم.9
الگوي ميانه روي و پرهيز از افراط و تفريط
آيت الله استادي:
يكي از آفت هايي كه برخي از طلبه ها گرفتار آن مي شوند، افراط و تفريط بيش از حد دركارهاي روزمره آنها نهفته است.
روايات فراواني از اهل بيت عصمت و طهارت(ع) مبني بر اعتدال واردشده كه طلاب بايد در اين زمينه پيشقدم باشند و در رعايت حقوق خانواده به عنوان الگويي براي مردم در جامعه شناخته شوند.10
پي نوشت ها:
1- حوزه، 82/6/09
2- همان
3- همان، 03/6/09
4- همان، 92/6/09
5- همان، 13/6/09

 



هنر ايجاد تعادل در ميان خانواده هاي سه گانه

ايوب موسي پور
خانواده به دو شكل خانواده كوچك و بزرگ ديده مي شود. اما آنچه مراد از خانواده در اسلام است همان خانواده كوچك است كه بنياد آن بر همسران است. در حقيقت محور خانواده همان همسران است و روابط ميان ديگر افراد مي بايست براساس اين قطب سامان يابد.
مشكل عمده اي كه بارها در ميان روابط خانوادگي پديد مي آيد، عدم توجه به قطب و تمايل به بيرون از مركز است. هرگاه توجه به پيرامون افزايش يابد، به همان اندازه از توجه به قطب و مركز كاسته مي شود. اين بي توجهي يا كم توجهي به مركز، عامل بسياري از تنش ها و بحران هاست.
مسئله يا معضل مادرشوهر و مادر زن
به عنوان نمونه، مادر شوهر و مادر زن در فرهنگ ايران به عنوان يك مسئله و گاه يك معضل شناخته مي شود. ريشه اين مشكل را بايد در عدم درك درست مفهوم خانواده جست؛ زيرا استقلالي كه با تشكيل يك خانواده جديد از پسر و دختر شكل مي گيرد، براي بسياري از مادران دشوار است و نمي توانند به سادگي با اين استقلال خواهي فرزندان كنار بيايند.
پسر و دختر پس از ازدواج تلاش مي كنند تا در محوري به نام همسري گرد آيند و مركز و قطب جديدي را بيافرينند. آفرينش قطب جديد، به معناي مركزيت است كه ديگران را در پيرامون يا حاشيه قرار مي دهد و به شكلي از مركزيت و قطب بودن خارج مي سازد و به بيرون از مركز دايره مي راند. اين رانش براي بسياري از خانواده ها سخت و دشوار است و از اين جاست كه مشكل آغاز مي شود؛ زيرا هر يك از مادر زن ها و مادر شوهرها، خواهان بقاي وابستگي فرزندان به خود هستند و تحمل اين را ندارند كه به پيرامون يا حاشيه رانده شوند. اين در حالي است كه ايجاد قطب جديدي به نام خانواده جديد، نيازمند تغيير در مناسبات و ايجاد مناسبات جديد با محوريت يابي مركز جديد است كه براساس اراده و اختيار و انتخاب همسران يعني قطب جديد شكل مي گيرد.
براي بسياري از خانواده ها دوره نوجواني يك دوره بحراني تلقي مي شود؛ زيرا در اين دوره، رگه هايي از استقلال طلبي در پسران و دختران شكل مي گيرد كه در بسياري از موارد تضاد و تقابلي با خواسته ها، اراده ها و انتخاب هاي والدين دارد. اما اين دوران را مي توان بهترين دوران زندگي هر فرد دانست؛ زيرا گام بلند براي شدن هاي كمالي و رسيدن به مقام متاله و مظهريت در ربوبيت برداشته مي شود، از اين رو خداوند اين دوران را دوره بلوغ دانسته و احكام و تكاليف رشدي و كمالي را براي افراد، واجب و لازم دانسته است.
هر چند كه والدين به اشكال مختلف به سبب ضعف رقابتي و وابستگي هاي عاطفي و مالي و مانند آن، نوجوانان را به چالش مي كشند و در نهايت آنان را همچنان بر مدار قطب خود به گردش درمي آورند، ولي بسياري از نوجوانان تجربه شيريني را از اين دوران دارند كه به نوعي به لجاجت تفسير مي شود و نوجوانان بر اين رفتارها خرده گرفته مي شوند؛ اما اين آغاز راهي به سوي خلافت الهي است كه اگر به درستي براساس آموزه هاي اسلامي مديريت شود، هر يك از افراد به يك خليفه و مظهري در ربوبيت تبديل خواهند شد.
به هر حال، پس از ازدواج هر يك از دختران و پسران كه در قالب همسران درآمده اند، مي كوشند با توجه به شرايط و فضاي جديد، استقلال كامل تري را تجربه كنند و خود قطب و مركز جديدي را بيافرينند كه از سوي والدين به ويژه مادر زن ها و مادر شوهرها به چالش كشيده مي شود؛ زيرا مادر شوهر هنوز مي كوشد تا قطب بودن خود را حفظ كند و پسر را در محور و مدار خود نگه دارد؛ همين حالت براي مادر زن وجود دارد كه همچنان مي خواهد حكومت و سلطه خود را بر دختر ادامه دهد. اين گونه است كه گاه تضاد و تقابل منافع مادر زن با مادر شوهر، كانون جديد را تهديد مي كند و گاه تقابل قطب جديد با هر يك از دو طرف، چالش هايي را پديد مي آورد. اين گونه است كه كشمكش ها گاه به بدفرجامي مي انجامد و كانون و قطب جديد را متلاشي مي كند.
مودت و رحمت در قطب جديد
براساس آموزه هاي قرآني، قطب جديد كه به هدف ايجاد فضايي براي دست يابي به آرامش و سكونت به نام خانواده شكل گرفته است، مي بايست براساس مودت و رحمت عمل كند تا به اين هدف دست يابد. مودت به يك معنا نوعي بده و بستان براساس محبت است؛ چرا كه مودت همواره دو سويه است. اين بدان معناست كه خانواده اي كه برپايه محبت و عشق شكل گرفته است، نبايد براساس قانون و تكاليف حقوقي مديريت شود؛ چرا كه حقوق، زماني معنا مي يابد كه مشكل اساسي پديدار شود و يا تقابل منافع و تضاد آن، هرگونه رفتار عاطفي و احساسي را مختل نمايد. اما مودت اصولا مبتني بر محبت و عواطف و احساسات است، با اين تفاوت كه هر يك از طرفين مي كوشد تا براساس محبت و عواطف، توجه ديگري را به خود جلب كند و قطبي استوار و محكم را در بنياد خانواده شكل دهد.
آموزه هاي قرآني در آيه21 سوره روم، افزون بر مودت كه طرفيني است، بر رحمت تأكيد دارد. رحمت در مصاديقي چون احسان و ايثار و عفو و گذشت و مانند آن تجلي مي يابد. رحمت مقتضي اين است كه هر يك از طرفين بي چشمداشتي نسبت به يكديگر نيكي كرده و خطا و اشتباه ديگري را ناديده گيرد بي آن كه منتي بگذارد و يا چشم انتظار مقابله به مثل باشد. رحمت، اوج عشق و محبت و عواطف و احساسات است.
احسان به والدين با تأكيد بر استقلال خانواده
اكنون اين پرسش پيش مي آيد كه اگر قطب جديد، مركز است و ديگران در پيرامون و حاشيه اين قطب قرار مي گيرند، تعامل با والدين طرفين چگونه بايد باشد؟
اسلام بر احسان به والدين در كنار توحيد ويكتاپرستي تأكيد مي كند. اين بدان معناست كه والدين در جايگاه بسي بلند و رفيع نشسته اند به گونه اي كه كوچك ترين بي احترامي به شكل اف گفتن در هنگام خستگي و تعرض جايز نيست. (سوره بقره آيه83 و نيز نساء آيه36)
اما اين بدان معنا نيست كه والدين استقلال فرزندان و قطب بودن خانواده جديد را ناديده گيرند. بر فرزند است تا احترام والدين خود را نگه دارد و در تكريم و احسان آنان بكوشد؛ به علاوه صله ارحام را هم ترك نكند؛ ولي اين بدان معنا نيست كه داماد يا عروس همان وظيفه فرزند را داشته باشد. البته احترام و تكريم نسبت به هر انساني بويژه بزرگ ترها لازم است ولي احترام امامزاده را مي بايست خود متولي داشته باشد. به اين معنا كه رفتار والدين نسبت به داماد و عروس مي بايست به گونه اي احترام آميز باشد تا مقابله به مثل شود.
اين كه بر فرزند صله رحم واجب است به معناي اين نيست كه بر عروس و يا داماد هم صله رحم واجب است؛ چرا كه اصولا داماد و يا عروس رحم شخص به حساب نمي آيند. بنابراين، عروس و داماد در حد متعارف يا بيش تر تنها به قصد تكريم و احترام و محبت و رحمت اقدام به ارتباط گيري مي كنند.
والدين نمي بايست از داماد و يا عروس توقع آن را داشته باشند كه نقش پسر و دختر ايشان را ايفا كند؛ زيرا هر توقع و انتظار بي جايي به معناي اختلال در روند خانواده كوچك است. همچنين والدين مي بايست متوجه باشند كه فرزند آنان خانواده ديگري را شكل داده و وظيفه ابتدايي و نخستين و اصلي او، برآوردن نيازهاي آن خانواده است. هرگونه انتظاري بيرون از آن به معناي خروج از دايره عدالت و اعتدال است و تعادل روابط خانواده ها را به خطر مي افكند.
خداوند از مهم ترين مواهب طبيعي را رعايت اعتدال و ميانه روي دانسته و بر آن تشويق مي كند. (مائده، آيه87 و ملك، آيه22 و آيات ديگر قرآن)
مشكل بسياري از والدين بويژه تك فرزند، آن است كه وابستگي شديدي به فرزند دارند و فرزند در چنين فضاي عاطفي رشد مي كند و اجازه استقلال به او داده نمي شود. همين مسئله در خانواده جديد به يك مشكل تبديل مي شود؛ زيرا عواطف طرفين و وابستگي شديد، اجازه نمي دهد تا در مسير استقلال خانواده گام بردارند و حق انتخاب و اعمال اراده از سوي خانواده سخت مي شود.
وابستگي شديد موجب مي شود تا خانواده كهن بر خانواده جديد سايه سنگيني افكند و اجازه رشد و بالندگي ندهد. اگر تك دختر يا تك پسر در خانواده كهن كار مي كرد، فقدان يك نيروي كار نيز احساس مي شود. اين جاست كه از عروس و داماد، كارگري مي خواهند در حالي كه براساس مباني قرآني و اسلامي، زن به عنوان يك كارگر به خانه جديد نيامده است و اگر مهر و عاطفه و ايثار و رحمت زن نبود او حتي در خانه جديد وظيفه نداشت كار كند و براساس حقوق اسلامي مي بايست شوهر كارگري را براي او استخدام كند؛ چنان كه شيردادن فرزند مي تواند با اجرت و مزد همراه باشد، پس اين رحمت دختر و زن است كه كار مي كند و آشپزي و بچه داري يا شيردهي مي كند. پس شوهران و مادرشوهران نمي بايست انتظار كار از عروس داشته باشند.
به هر حال، ايجاد تعادل در ميان خانواده هاي سه گانه، هنري است كه خانواده جديد بايد آن را شكل دهد و اجازه ندهد به هيچ وجه استقلال آن مورد خدشه قرار گيرد و به نام صله رحم يا امور ديگري، حقوق خانواده جديد پايمال شود.
بيان همه مسايل در اين مطلب كوتاه شدني نيست ولي مي توان از همين جا به عمق معضلات و مشكلات موجود در خانواده هاي تازه تأسيس پي برد. در حالي كه مي توان به سادگي اين مشكلات را حل كرد و از تبديل آن به معضل غيرقابل حل جلوگيري كرد.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14