(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 26 مهر 1390- شماره 20051

مرگ بهتر از فقر
كارگر الهي يا شيطاني
اهميت آسيب شناسي
ضرورت پرهيز سالك از تجملات
نگاهي به مشكلات آموزش قرآن دركشور(بخش اول)
حرام خواري اعلان جنگ به خدا



مرگ بهتر از فقر

قال الامام علي(ع): القبر، خير من الفقر.
امام علي(ع) فرمود: مرگ و بودن در گور، بهتر از فقر و تنگدستي است1.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-غررالحكم، ج 1، ص 17

 



كارگر الهي يا شيطاني

روزي رسول خدا(ص) در جمع اصحاب خود نشسته بود، جوان نيرومندي را ديد كه از اول صبح اشتغال به كار داشت. اصحاب عرض كردند اي كاش اين مرد، جواني و قدرت خود را در راه خدا مصرف مي كرد. حضرت فرمود: اين سخن را نگوييد، زيرا اگر او براي تامين معاش خود كار مي كند تا خويشتن را از ذلت سؤال (گدايي) حفظ كند، با اين عمل به راه خدا مي رود و اگر كار و كوشش وي براي والدين ضعيف و كودكان ناتوان خود است كه بي نيازشان سازد، باز هم در راه خدا قدم برمي دارد. ولي اگر كار مي كند تا مال بيشتري جمع نموده و به مردم بي بضاعت مباهات كند، فكرش ناپاك و پليد است و راه شيطان را مي رود1.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-محجه البيضاء، ج 3، ص 140


 



اهميت آسيب شناسي

پرسش:
از منظر آموزه هاي اسلامي، آسيب شناسي چه جايگاه و اهميتي جهت حفظ سلامت فعاليت هاي فردي و اجتماعي انسان دارد؟
پاسخ:
در زبان عربي واژه «آفت» اسم مصدر است از ريشه «اوف» يا «أيف» به معناي آسيب، گزند، بيماري و عيبي كه بر چيزي عارض شود و موجب فساد و تباهي آن گردد. (المحيط في اللغه، ج10، ص437) همچنين ابن منظور در لسان العرب، ج9، ص16 مي گويد: اوف، آفت، آسيب. در كتاب محكم (ابن سيرين) آمده: آفت، عارضه اي است كه به هر چه برسد نابودش مي كند... غذاي مئوف، غذايي است كه آفت زده. در غير كتاب محكم، «طعام مأووف» آمده است؛ ايف الطعام، يعني غذاي آسيب زده... جوهري گفته است «ايف الزرع» به صورت فعل مجهول، آن جايي است كه آفت، مشخص نباشد، پس آن «مؤوف» است.
آسيب شناسي در قرآن و حديث
در قرآن كريم، واژه «آفت» آسيب نيامده، اما آسيب شناسي، يكي از آموزه هاي مهم اسلامي است كه با الفاظ گوناگون و به طور گسترده در قرآن و احاديث آمده است. از اين رو، براي آسيب شناسي هر موضوع، مراجعه به كليد واژه مربوط به آن، ضروري است.
در جمع بندي مباحث وحياني مي توان گفت كه آسيب هاي زندگي دو نوع اند:
1- آسيب هاي غيرقابل پيشگيري
بخشي از آسيب ها، با زندگي انسان، پيوندي ناگسستني دارند، چنانكه در حديثي از امام علي(ع) آمده است: انسان در تيررس بيماري ها... هم پيمان غصه ها، همنيشن اندوه ها، و ملازم آسيب هاست. (تحف العقول، ص68)
انسان در اين جهان، گرفتار انواع آسيب هاي غيرقابل پيشگيري و غم و غصه هاي ناشي از آن است. از اين رو در حكمت هاي منسوب به امام علي(ع) آمده است كه وقتي ايشان شنيد كه مردي براي دوستش دعا مي كند كه غم و گرفتاري نبيند، فرمود: «انما دعوت له بالموت، لان من عاش في الدنيا لابد ان يري المكروه»
تو در واقع، براي مرگش دعا كردي، زيرا هر كه در دنيا زندگي مي كند، به ناچار، گرفتاري مي بيند. (شرح نهج البلاغه، ج20، ص289)
آفت همه آرزوها، مرگ است كه هيچ چاره اي ندارد و هيچ كس نمي تواند از آن پيشگيري كند. علي(ع) مي فرمايد: «آفه الامال، حضور الاجال»
آفت آرزوها، وجود (هميشگي) اجل ها (مرگ ها) است. (غررالحكم، ح3959) به سخن ديگر، بخشي از آسيب هاي زندگي، تقدير غيرقابل تغيير زندگي اند، در اين موارد، از انسان براي پيشگيري از آنها كاري ساخته نيست، چنان كه از امام علي(ع) روايت شده است: «تقدير (حق) بر حسابگري(ما) چنان چيره است كه تدبير، مايه آسيب مي شود.» (نهج البلاغه، حكمت459) همچنين در روايتي ديگر از آن حضرت آمده است! «كارها در تسخير تقديراتند، تا جايي كه تدبير، مرگ آور مي شود.» (نهج البلاغه، حكمت61)
گفتني است كه هرچند اين گونه آسيب ها غيرقابل پيشگيري اند، ولي شناخت آنها ضروري است تا باتوجه به آنها بتوان براي زندگي برنامه ريزي كرد، بلكه از آنها به عنوان فرصت، براي كمالات نفساني بهره برداري نمود.
2- آسيب هاي قابل پيشگيري
نكته مهم در باب آسيب شناسي، اين است كه بخش عمده آسيب هايي كه زندگي مادي و معنوي را تهديد مي كنند، قابل پيش بيني و پيشگيري اند، مهم تر اينكه حتي پيشگيري بسياري از آسيب هاي غيرقابل پيش بيني، امكان پذير است، بلكه مي توان گفت كه آسيب هاي غيرقابل پيشگيري، در برابر آنچه قابل پيشگيري است، اندك اند. بسياري از بيماري هاي جسمي و روحي و بسياري از مرگ هاي زودرس را مي توان پيشگيري كرد. همچنين بسياري از آسيب هايي را كه زندگي فردي، خانوادگي، اجتماعي، فرهنگي، سياسي، اقتصادي و زيستي انسان را تهديد مي كنند، پيش از وقوع مي توان علاج نمود. بنابراين آسيب شناسي در واقع، اولين و اصلي ترين و مهم ترين مسأله زندگي است كه سعادت و خوشبختي انسان در گرو آن قرار دارد.

 



ضرورت پرهيز سالك از تجملات

(اي عزيز!) آن كس كه به مسأله تجمل در اسباب و اثاثيه منزل گرفتار شود و در اين وادي قدم بردارد، شيطان او را خيلي زود به دامي گرفتار سازد كه نجاتي براي او نخواهد بود، چون تجمل در زندگي، از اموري است كه حد و نهايتي برايش متصور نيست، زيرا براي هر روز جمال و زيبايي مخصوص به آن روز است و آن چه از اسباب و اثاثيه و ديگر امور كه ديروز زيبا مي نمود، براي امروز كافي نخواهد بود و رنگ كهنگي به خود خواهد گرفت و قدرت حب جاه كه منشأ اين امور است، براي هر روز زياده از روز پيش مي طلبد و «هل من مزيد» آيا افزون بر اين هم هست؟(ق-30) مي گويد و آنان كه در اين راه مصر باشند، از وجوه مختلفي به هلاكت و نابودي كشيده مي شوند كه ساده ترين آنها، غفلت از ياد خداست و لذا مي بيني كه اكثر آيات قرآن، در مذمت دنيا و اشتغال به آن و تحريض و ترغيب به زهد و كناره گيري از دنيا و رغبت در امر آخرت است و براي مومن، در اين زمينه همان آيه شريفه كافي است كه مي فرمايد: «كساني كه زندگي دنيا و زينت آن را بخواهند، نتيجه اعمالشان را در همين دنيا به طور كامل به آنها مي دهيم و چيزي كم و كاست از آنجا نخواهد شد، ولي آنها در آخرت جز آتش، سهمي نخواهند داشت و آنچه را در دنيا براي غيرخدا انجام داده اند، بر باد مي رود و آنچه را عمل مي كردند، باطل و بي اثر مي شود.»(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- اسرارالصلوه ، ميرزا جواد ملكي، ص 126

 



نگاهي به مشكلات آموزش قرآن دركشور(بخش اول)

رضا نباتي
گرچه از آغاز پيروزي انقلاب اسلامي، توجه به آموزش، مفاهيم، تلاوت و فرهنگ قرآن در كشور رونق جدي گرفت اما فاصله وضع مطلوب با آنچه موجود هست نيز بسيار است.خاصه آنكه بيشتر فعاليت هاي قرآني فقط در محدوده روخواني، روان خواني، تلاوت، تجويد و مفاهيم محصور شده و توجه به ترويج فرهنگ قرآن در عرصه زندگي فردي و مناسبات اجتماعي مردم آنطوري كه در شأن نظام اسلامي و مردم مؤمن بوده انجام نشده است.نويسنده در مقاله حاضر به بررسي مشكلات آموزش قرآن در كشور نگاهي دارد كه در صورت توجه مسئولين امر به مشكلات مطرح شده، حداقل مي تواند موجب رفع مشكلات سطحي و ابتدايي آموزش قرآن در كشور شود.
مقام معظم رهبري به عنوان بزرگ پرچمدار قرآن كريم در عصر حاضر در سخناني حكيمانه وضعيت قرآن آموزي كشور را اين گونه ترسيم مي فرمايند: «واقعيت تلخ اين جاست كه خواندن قرآن در جامعه ما هنوز يك امر عمومي نشده است؛ عموم مردم به قرآن احترام مي كنند و به آن عشق مي ورزند اما عده كمي همواره آن را مي خوانند و عده كمتري در آن تدبر مي كنند.»
ايشان در ديدار اعضاي شوراي انقلاب فرهنگي در هفدهم آذرماه 1386 مي فرمايند: «اگر تحصيل كرده ها و فرهيختگان كشور روزي يك صفحه قرآن با توجه به معنا بخوانند و در آن تدبر كنند غوغايي در كشور برپا مي شود؛ اين كار به فرهنگ سازي و تدبير نياز دارد.» اينكه شوراي عالي انقلاب فرهنگي در تبـيين و تحقق اين مطالبه مقام معـظم رهـبري در بين تحصيل كرده ها و فرهيختگان كشور چه تدابيري را اتخاذ كرده است؛ در نوشته هاي آينده به صورت مبسوط مورد نقد و نظر قرار خواهد گرفت؛ اما اين كه با وجود اختصاص اعتبارات چندين ميلياردي كه سالانه براي برگزاري كلاس هاي آموزشي و انجام فعاليت هاي قرآني كشور از سوي ارگان ها و نهادهاي دولتي و مؤسسات مردمي هزينه مي شود علت يا عللي كه باعث شده تا اين سوال مطرح شود كه «چرا اغلب مردم ايران قرآن نمي خوانند» چيست؟
اين نوشتار بي آنكه قصد تخريب و يا تضعيف فعاليت هاي گذشته را داشته باشد، سعي دارد با نگاهي علمي- آموزشي افق جديدي را در برابر متوليان و سياست گذاران امور قرآني كشور مشخص كند؛ تا از اين رهگذر زمينه هاي تحقق دو هدف بزرگ زير امكان پذير شود:
1-فراهم آوردن زمينه هاي لازم براي انجام جهاد اقتصادي در برنامه ريزي ها و فعاليت هاي قرآني كشور
2-فراهم آوردن زمينه هاي لازم براي ارائه الگوي اسلامي- ايراني پيشرفت در فعاليت هاي قرآني كشور
چه كسي مقصر است مردم يا متوليان قرآني كشور؟
قبل از هرگونه داوري درباره سؤال فوق بهتر است اول به اين سؤال مهم و تعيين كننده پاسخ دهيد: «اگر معلّمي از دانش آموزان كلاسش امتحاني بگيرد و پس از تصحيح ورقه ها متوجه شود كه اكثر آنان يك سؤال را غلط جواب داده اند؛ به نظر شما چه كسي مقصر است معلم يا شاگردان؟»
احتمالاً پاسخ بنده و شما يك چيز است و اين همان نقطه طلايي ارتباط است كه مي تواند به روشن شدن بحث كمك زيادي بكند.
آيا به نظر شما وقتي عموم مردم به تعبير مقام معظم رهبري علاقه مند و عاشق قرآن كريم هستند و نه تنها به آن احترام مي كنند بلكه همواره ثابت كرده اند كه حاضرند بدون هيچ درنگي جان و مال خود را فداي قرآن كريم كنند اما آن را نمي خوانند و با خواندن آن انس دائمي و روزانه ندارند آيا مي توان آنان را محكوم به بي توجهي كرد؟ يا اينكه بايد گفت وقتي در يك كلاس درس و يا يك جامعه «اكثر» افراد با مشكلي مشترك رو به رو هستند قطعاً معلمان و متوليان آن مقصرند؟!
به نظر مي رسد وقت آن رسيده است كه صاحبان قدرت و متوليان امر و سياست گذاران امور فرهنگي و قرآني كشور در راستاي تحقق منويات رهبر معظم انقلاب در برخي از اهداف و برنامه ريزي هاي كلان گذشته بازنگري جدي داشته باشند و نيز از انجام تغييرات نسبي در اين امور نترسند. چرا كه در غير اين صورت بايد شاهد بروز بحران هاي فرهنگي و اجتماعي در آينده بسيار نزديك در اين زمينه ها باشند.
عوامل مهجوريت قرآن كريم در ايران را مي توان در حوزه هاي هدف گذاري و برنامه ريزي، اجرا، نظارت و ارزيابي، همچنين حمايت و پشتيباني مورد نقد و بررسي قرار داد؛ كه البته در اين مجال به دنبال تبيين هر يك از اين حوزه ها نيستيم؛ بلكه تنها در پي يافتن پاسخ اين سؤال هستيم كه «چرا اغلب مردم ايران قرآن نمي خوانند؟» اميد آنكه دست اندركاران و مديران قرآني چه در حوزه هاي ستادي و برنامه ريزي و چه در حوزه هاي اجرايي خود را مخاطب اين مطالب بدانند، همچنين نويسنده را در اصلاح و يا تكميل مطالب ياري رسانند.
به طور كلي پاسخ اين سؤال را مي توان در عوامل هفت گانه زير جست وجو كرد:
1- طريقيت داشتن قرآن آموزي به جاي موضوعيت داشتن آن
2- بي توجهي برنامه ريزان به «انس روزانه با قرآن» به عنوان مهم ترين هدف آموزش عمومي قرآن
3- تفكيك خواندن و فهـميدن قرآن از يكديگر در برنامه ريزي ها و فعاليت ها
4- به نام روخواني به كام روان خواني يا به كام آموزش قواعد روخواني
5- صرف منابع انساني و مادي كشور در «فعاليت هاي هنري» به نام «آموزش عـمومي قرآن»
6 - سركوبي يادگيري قرآن به علت توسعه مصاحف با «رسـم الـخط هاي غيـر اسـتاندارد»
7- عدم دقت به تفكيك روش خواندن فارسي با روش خواندن قرآن در آموزش عمومي قرآن
اكنون در حد توان و حوصله به شرح مختصر هر يك از عوامل فوق مي پردازيم.
1- طريقيت داشتن قرآن آموزي به جاي موضوعيت داشتن آن
آموزش ها و فعاليت هاي قرآني به دلايل مختلف در كشور ما «طريقيت» دارد تا آن كه «موضوعيت» داشته باشد؛ به اين معني كه اغلب چنين تصور مي شود كه هدف اصلي از آموزش هاي قرآني يادگيري قواعد روخواني و روان خواني قرآن است و هنگامي كه فراگيران واجد چنين دانشي شوند كار تمام است و آموزش و يادگيري اتـفاق افتاده است؛ اين همان طريقت قائل شدن براي آموزش قرآن كريم است.
در صورتي كه آموزش روخواني، روان خواني، تجويد و يا قرائت و حفظ و ... اگر منجر به آن نشود كه فرد با قرآن انس دائمي و روزانه داشته باشد، طبيعي خواهد بود با وجود همه تلاش هاي متعهدانه و متخصصانه، قرآن آموز رفته رفته مطالب آموخته شده را فراموش كند و به تدريج انگيزه اش نيز كاهش يابد.
به اين مثال توجه كنيد اگر به كودك يا نوجواني قرائت، فصاحت، آداب و شرايط، احكام و مفهوم «نماز» را آموزش دهيم، اما از همان آغاز به او نياموزيم كه بايد از اين پس نماز بخواند، آيا به تكليف و وظيفه خود عمل كرده ايم؟ آيا درباره قرآن نبايد به اين موضوع توجه جدي بشود؟! اين يكي از اصلي ترين حلقه هاي مفقوده برنامه ريزي ها، آموزش ها و فعاليت هاي قرآني كشور است.
- بي توجهي برنامه ريزان به «انس روزانه با قرآن» به عنوان مهم ترين هدف آموزش عمومي قرآن
شايد بند دوم را تكرار بند يك بدانيد، اما بهتر است بند دوم را مكمل و نتيجه راهبردي بند يك بدانيم. طبق آيات شريفه قرآن كريم از آيه ي 20 سوره مزّمّل و آيه دو سوره جمعه، همچنين روايات فراوان نبيّ مكرّم اسلام(ص) معصومين(ع)، همچنين امام زمان(عج) از خواندن روزانه و انس دائمي با قرآن بي نياز نبوده و نيستند؛ از اين رو آيا مي توان از آحاد مردم سؤال كرد كه «شما از چه رو از خواندن قرآن كريم احساس بي نيازي مي كنيد؟» و آيا مي توان از مسئولان و متوليان قرآني كشور سؤال كرد در اهداف كلان و برنامه ريزي هاي راهبردي اين هدف چگونه مدنظر قرار گرفته شده است؟
چند سؤال ساده:
سؤال اوّل: طبق مصوبه شوراي عالي آموزش وپروش، هدف «آموزش روخواني قرآن» هدف پايه هاي اول، دوم و سوم ابتدايي است؛ اما در پايه هاي بالاتر يعني چهارم و پنجم ابتدايي، دوره هاي راهنمايي و متوسطه و نيز در دوره هاي مختلف آموزش عالي يعني فوق ديپلم، ليسانس و فوق ليسانس نيز آموزش داده مي شود؟!!!
سؤال دوم: آيا براي تحقق هدف آموزش روخواني و روان خواني قرآن كريم در مدارس بهـتر نيست به جاي تشكيل 20 هزار مدرسه قرآني در مناطق آموزش و پرورش، ظرف دو سال!! زنگ رسمي آموزش قرآن مدارس كه داراي همه ويژگي هاي سخت افزارهاي لازم از جمله راهنماي برنامه مصوب، اجراي آزمايشي چند مرحله اي، كتاب درسي آموزش قرآن به تفكيك پايه هاي تحصيلي، معلم پايه و دبير متخصص، كلاس درس رسمي، ساعت رسمي آموزش ابزار و محيط يادگيري است و در ضمن همه دانش آموزان را تحت پوشش قرار مي دهد را در مي يافتيم؟!!!!
سؤال سوم: آيا بهـتر نبود به جاي بردن هدف آموزش روخواني از پايه سوم ابتدايي به پايه هاي بالاتر آموزش و پرورش و آموزش عالي و تشكيل مدارس قرآني و دارالقرآن ها و تخصيص اعتبارات كلان در همان پايه هاي اول تا سوم ابتدايي، مشكل را مورد بررسي قرار مي داديم و در جهت رفع اشكال آن بر مي آمديم؟!!!!
همين مسائل باعث شده تا متوليان امر به جاي توجه به مهندسي فرهنگي درباره هدف انس روزانه و مادام العمر افراد با قرآن كريم به برگزاري مكرر آموزش هاي عمومي قرآن همچون روخواني و روان خواني بپردازند؛ در حالي كه اگر مهم ترين دغدغه ايشان «ايجاد انس روزانه با قرآن كريم» باشد آنگاه مي توان براي اين هدف، راه كارهاي مختلفي را پيشنهاد كرد.
پيشنهادهاي زير تنها بخشي از اين را ه كارها است:
1-با تلاوت روزانه قرآن كريم، براي ديگران و به ويژه خانواده خود، الگوي خوبي باشيم.
2-اگر معلم قرآن هستيم بيشترين وقت كلاس مان را به تمرين مهارت خواندن قرآن كريم آن هم توسط همه قرآن آموزان اختصاص دهيم. زيرا بررسي ها نشان مي دهد خواندن قرآن به عنوان مهمترين عامل ايجاد و تقويت مهارت روخواني و روان خواني كمترين فعاليت كلاسي را به خود اختصاص داده است.
3-ميثاق نامه تلاوت روزانه قرآن كريم را كه قبلاً تهيه كرده ايم، همراه با شاگردان امضا كنيم و در جلسات بعدي از چگونگي و كيفيت اجراي آن پرسش كنيم. مسلماً اگر دانش آموزان اصرار ما را در اين امر ببينند خود را با نظر معلم تطبيق خواهند داد.
4-از آيات، احاديث، اشعار و جملات ادبي مناسب براي ايجاد انگيزه جهت انس روزانه با قرآن استفاده كنيم.
5-در برخي از آيات و عباراتي كه خوانده مي شود تدبر نماييم.
6-خود و ديگران را به حفظ آيات مشهور قرآن مانند ربناهاي قرآن تشويق كنيم.
7-فيلم، نوار يا سي دي تلاوت هاي منتخب را در اختيار فراگيران قرار دهيم.
8-دانش آموزان را تشويق كنيم تا با زمان سنج سرعت تلاوت خود را در كلاس و منزل افزايش دهند.
9-بين آنان رقابت ايجاد كنيم تا يك آيه را با يك نفس بخوانند، با اوج بخوانند و يا زيباتر از ديگري قرائت كنند.
10-براي داوري در رقابت هاي كلاسي از قرآن آموزان استفاده كنيم.
11-دفترچه اي براي خواندن روزانه قرآن كريم تهيه كنيم تا دانش آموزان تلاوت روزانه خود را در جداول ثبت كنند.
12-دانش آموزان را تشويق كنيم تا در نمازخانه مدرسه در بين نماز ظهر و عصر يك صفحه از قرآن بخوانند.
13-از هر موقعيت مناسب ضمن اشاره به معارف و آموزه هاي اخلاقي، به آيات قرآن استناد كنيم.
14-احساس بچه ها درباره تلاوت روزانه قرآن را موضوع انشاء كلاسي و يا مسابقه مدرسه اي قرار دهيم.
15-در جلسات آموزش خانواده به موضوع اهميت انس روزانه دانش آموزان با قرآن تأكيد كنيم.
16-با پرسش از معناي كلماتي كه در فارسي و قرآن مشترك هستند، بچه ها را به فهم لغات و ترجمه آن و نيز يافتن هم خانواده لغات «عادت» دهيم.
17-داستان هاي كتاب را همراه با پخش قرائت آيات مربوطه براي بچه ها تعريف كنيم.
18-حالات پيامبراكرم (ص) و بزرگان ديني درباره انس روزانه با قرآن را براي دانش آموزان بيان كنيم.
19-داستان هايي درباره اهميت و فوايد انس دائمي با قرآن كريم براي دانش آموزان بيان كنيم.
20-حكايات شيرين، لطيفه ها و سرگرمي هاي مناسب درباره ي قرآن كريم ارائه دهيم.
21-در قالب ويژه نامه به ارائه رهنمودهاي لازم براي دانش آموزان و اولياي آنان بپردازيم و دانش آموزاني را كه انس روزانه با قرآن دارند به ديگران معرفي كنيم.
22-از قاريان مشهور شهر و منطقه براي تلاوت در مراسم آغازين صبحگاه و ظهرگاه دعوت كنيم.
23-از دانش آموزان فعال قرآني مدرسه و منتخبان مسابقات قرآني تجليل كنيم.
24-آداب ظاهري و باطني تلاوت قرآن را به تدريج به دانش آموزان آموزش دهيم.
25-برخي از آثار و اسرار تلاوت قرآن را به زبان كوتاه براي دانش آموزان بيان كنيم.
26-فضائل تلاوت برخي از سوره ها و آيات را به زبان ساده براي آنان شرح دهيم.
27-عواقب و نتايج سبك شمردن قرآن را گوشزد كنيم.
28-وظايف هر يك از مسلمانان درباره انتظارات قرآن درباره خودش را براي دانش آموزان به زبان ساده بيان كنيم.
29-با توجه به تفاوت هاي فردي و استعداد علاقه و انگيزه هريك از دانش آموزان تكاليف خاص تحت عنوان فعاليت هاي فردي يا گروهي به آنان بدهيم. مانند حفظ قرائت داستان گويي، انشاء، شعر، روزنامه ديواري و ...
30-به فضاسازي قرآني در مدرسه و كلاس ها اهميت بيشتري بدهيم مانند ديوار نويسي پارچه نويسي و...
31-مدرسه هاي قرآن و دارالقرآن هاي شهر را به دانش آموزان معرفي كنيم.
32-دانش آموزان علاقه مند و با استعداد را شناسايي و آنان را به ثبت نام و شركت در كلاس هاي تخصصي مدرسه قرآن و دارالقرآن هاي منطقه تشويق كنيد. همچنين اين موضوع را با خانواده ي آنان در ميان بگذاريم.
33-قرآن كم علامت را براي شاگردان پايه هاي سوم به بالا تهيه و آنان را به خواندن روزانه آن تشويق كنيم.
34-به جايگاه قرآن كريم در ساير دروس مانند علوم تجربي، رياضي، جغرافي، تاريخ و ... و حوزه هاي علمي و تربيتي (تربيت قرآني) توجه كنيم.
35-با توجه به علاقه و توانايي خود در موقعيّت هاي مناسب بين موضوعات مختلف درسي و آيات قرآن كريم ارتباط برقرار كنيم. اين كار ضمن ايجاد علاقه بيشتر دانش آموزان به قرآن كريم در ايجاد رويكرد خلقت گرايانه در ساير دروس تاثير بسزايي در تربيت قرآني دانش آموزان دارد.
ادامه دارد




 



حرام خواري اعلان جنگ به خدا

توفيق محمدزاده
حرام خواري مصاديق گوناگون و متعددي دارد. برخي از مصاديق آن تنها جنبه شخصي دارد و يا تنها گناه شمرده مي شود؛ اما برخي از مصاديق آن، نه تنها جنبه اجتماعي پيدا مي كند، بلكه افزون بر جرم قانوني و فساد اجتماعي از مصاديق محاربه و جنگ با خداست.
برخي از حرام خواران، تشنه مال اندوزي هستند و گويي آب شور دريا را مي خورند كه جز افزايش تشنگي و عطش چيزي به دنبال ندارد. اينان براي ارضاي شهوت مال اندوزي كه گاه تا حد مال پرستي و دنياپرستي رشد مي يابد، مرتكب هر عمل خلاف عقل و عقلاء و شرع مي شوند؛ اين گونه است كه هواهاي نفساني ايشان، به عنوان الهه و خداي ايشان ظهور مي يابد و جز پرستش آن گامي برنمي دارند.
نويسنده در اين مطلب با مراجعه به آموزه هاي قرآني بر آن است تا گروهي از حرام خواران مال اندوز را معرفي و منشأ رفتارهاي ضدكمالي آنان را تبيين نمايد.
جاودانگي در پرتو مال اندوزي
مال اندوزي به معناي گردآوري ثروت، نوعي رفتار خلاف فلسفه آفرينش است؛ زيرا هرآنچه براي انسان در دنيا فراهم آمده، ابزارهاي براي فعليت يابي توانايي هاي بشر و رسيدن انسان به قله بزرگ خدايي شدن و خلافت يابي در شكل ربوبيت الهي است. براين اساس، كساني كه به مال اندوزي و گردآوري آن مشغول مي شوند، به جاي آنكه نگاه مقدمي و ابزاري به مال و ثروت داشته باشند، نگاه اصيل و غايي به آن دارند.
اين نوع نگرش به دنيا به معناي تاصيل غيراصيل و درهمان حال تفريع اصيل است. به اين معنا كه چيزي را كه اصالت ندارد به عنوان اصيل شناخته و با آن معامله اصيل مي كنند و در همان حال، چيزي كه اصيل است از اصالت مي اندازند و يا آن را اصولا نمي بينند و از آن غافل مي شوند يا آنكه اگر ببينند، به عنوان يك امر فرعي و غيرمهم بدان توجه دارند. لذا دنيا براي آنان اصل و آخرت، يا ديده نمي شود يا آنكه غيراصيل مي شود.
خداوند در آياتي به تبيين و تحليل مال اندوزان پرداخته و نگرش آنان را به هستي مورد نقد جدي قرار داده است. از نظر خداوند، انساني كه به مال اندوزي اقدام مي كند، تحليل نادرستي از هستي براي خود ارائه داده است و شناختي درست از هستي و اهداف آن نداشته و نمي تواند به درستي هرچيزي را درجاي واقعي و حقيقي آن ببيند و يا قرار دهد و رفتار خويش را براساس اهداف واقعي و حقيقي تنظيم كند.
بينش مال اندوزان به دنيا مبتني بر اين است كه همه هستي در آن چيزي محدود مي شوند كه ما از آن به دنيا ياد مي كنيم. زندگي چيزي جز همين داير بسته و محدوده زندگي دنيوي نيست و براي دنيا و آفريده هاي آن هدفي نيست.
اگر برخي از مال اندوزان نگاهي متفاوت تر نسبت به اين دسته داشته باشند، اين تفاوت تنها درمعناي جاودانگي است. به اين معنا كه برخي زندگي را همين زندگي مادي و دنيوي دانسته و براي انسان روح و رواني قائل نيستند كه قابليت زيست ديگري داشته باشد و برخي ديگر براي انسان نوعي زندگي قايل مي شوند كه آن هم در همين دنيا تحقق خواهديافت.
برخي از مال اندوزان براي بهره مندي هرچه بيشتر و رهايي از ترس نداري، اقدام به گردآوري ثروت مي كنند. كساني كه تجربه زندگي سخت نداري را دارند، به ثروت و مال به چشم ديگري مي نگرند. همين تجربه سخت و تلخ گذشته است كه آنان را به ثروت اندوزي و بخل گرفتار مي كند و همواره در گردآوردن و انباشت ثروت دمي آرام نمي گيرند؛ زيرا سعادت را در آرامش و آسايشي مي دانند كه ثروت براي آنان فراهم آورده است. ترس از گرسنگي و نداري، سعادت را از آنان سلب مي كند، براي همين تنها در سايه سار ثروت انبوه و بي شمار است كه سعادت را جست وجو مي كنند و بدان اعتماد دارند. اينان براين باورند كه هستي جز همين زندگي دنيايي نيست و اگر بخواهند براي موهوم تلاش كنند، شكست خورده اند؛ بنابراين، تمام تلاش آنان اين است كه اين دم كوتاه زندگي را به بهترين شكل بگذرانند و هيچ غم و اندوه و ترسي از نداري و گرسنگي و مانند آن نداشته باشند و به شادي و سرمستي مرفهان، زندگي را به پايان برسانند.
برخي ديگر از مال اندوزان، هرچند همين نگرش را نسبت به دنيا دارند، ولي بر اين باورند كه اگر جاودانگي براي بشر رقم خورده است، تنها در سايه ثروت و مال اندوزي است. اگر دنياي ديگري باشد، آن نيز تنها براي ثروتمندان رقم خواهد خورد و تنها آنان هستند كه از زندگي جاودانه در دنيايي ديگر بهره مند خواهند شد. آنان براين باورند كه جاودانگي را تنها مي توان در سايه ثروت اندوزي و مال بي شمار به دست آورد. (همزه، آيات 2 و 3)
شيفتگي اينان به ثروت اندوزي تنها به سبب شيفتگي به جاودانگي است؛ ولي آنان جاودانگي را در ثروت مي جويند؛ چرا كه سعادت دنيوي را تنها در سايه ثروت تجربه كرده اند و آرامش و آسايش را در پناه آن ديده اند.
اين گروه از مال اندوزان و زراندوزان، دنبال استغناي ذاتي هستند كه در سايه ثروت به دست مي آيد. از اين رو هرچه بيشتر به ثروت اندوزي گرايش داشته و از هرگونه خروج ثروت و مال از دست خود، هراسان بوده و با روحيه انفاق و ايثار و احسان به شدت مبارزه مي كنند و به بخل ورزي گرايش شديدي دارند؛ چرا كه نيكوترين زندگي را در زندگي دنيوي همراه با سعادت در سايه استغناي ثروت مي دانند و منكر هرگونه زندگي برتر و نيكوتر غيراز آنچه مي شناسند هستند. (ليل، آيات8و 9)
به نظر آنان استغناي ذاتي انسان و جاودانگي و نيز خوشبختي تنها در سايه ثروت به دست مي آيد؛ زيرا زندگي چيزي جز آرامش در سايه آسايش نيست كه آن نيز با مال اندوزي به دست مي آيد.
فرهنگ نظام سرمايه داري و مال اندوزي
اين نگرش باطل و نادرست به هستي، فلسفه و اهداف آفرينش و نيز راه رسيدن به سعادت واقعي، موجب مي شود تا رفتارهاي مال اندوزان رفتاري متفاوت از ديگر افراد جامعه باشد.
آنچه فرهنگ رفتاري سرمايه داران و مال اندوزان را در جهان رقم مي زند، همين نگرش نادرست آنان به هستي و اهداف آفرينش و راه رسيدن به سعادت است.
خداوند ضمن تبيين اين نگرش نادرست و نارواي مال اندوزان و نظام سرمايه داري، فرهنگ رفتاري آنان را تحليل و تبيين مي كند و سپس نشان مي دهد كه اينان تا چه اندازه به بيراهه و گمراهي رفته اند.
نظام سرمايه داري، فرهنگ خاص خود را دارد. در اين فرهنگ كه مبتني بر همان بينش و نگرش سرمايه داري و ثروت اندوزي است، اصولي چون طغيان و تجاوز به حقوق ديگران و عدم بسندگي به حقوق خود (قصص، آيه 76، شوري، آيه 27؛ علق، آيات 6 تا 9) فسق و فجور و رفتارهاي نابهنجار و زشت و ضداخلاقي (اسراء، آيه 16)، مخالفت با قانون، قانون گريزي، دور زدن قانون، هنجارشكني، بي اعتبار كردن قانون و ارزش ها (همان و نيز علق، آيات 7 تا 10) و مانند آن از اصول حاكم در ميان ايشان است.
در رفتارهاي آنها جز عجب و حق گريزي (مومنون، آيات 53 و 55)، برتري جويي (سباء، آيات 35 و 36)، تجمل گرايي (قصص، آيات 76 و 79)، تفاخر و فخرفروشي به ديگران (كهف، آيه 34؛ قصص، آيات 76 و79؛ تكاثر، آيات1 و 2) غرور و سرمستي (قصص، آيه 76 و كهف، آيات 32 و 34)، بخل و خساست (ليل، آيه 8) و ديگر رذايل و پستي هاي اخلاقي نيست.
اگر بخواهيم فرهنگ سرمايه داري را به درستي معرفي كنيم، مي توان آن را تجسم عيني همه رذايل اخلاقي و هنجاري و مخالف هرگونه قانون، عدالت، ارزش و فضيلت هاي اخلاقي دانست. اين فرهنگ براي جوامع بشري بسيار خطرناك است. از اين رو خداوند مهم ترين عامل در پيدايش تحولات اجتماعي و تغيير عميق و ژرف و حتي زوال و نابودي جوامع بشري را در فرهنگ سرمايه داري و مال اندوزي و عدم انفاق از ثروت و گردش سالم اقتصادي مي داند. (محمد، آيه 38)
بنابراين، در تحليل قرآني، فرهنگ سرمايه داري و ثروت اندوزي در هر جامعه اي مهمترين عامل فساد و فسق و فجور، رفتارهاي ضدارزشي و هنجاري، تحولات اجتماعي از قبيل شورش ها، قيام ها و انقلاب ها و نيز نابودي نظام سياسي و اجتماعي جامعه مي باشد.
فرهنگ سرمايه داري، منشأ حرام خواري
فرهنگ سرمايه داري و زراندوزي مهمترين و اصلي ترين خاستگاه حرام خواري و رفتارهاي ضدقانوني است. به اين معنا كه فرهنگ سرمايه داري موجب مي شود تا تعرض به حقوق ديگران انجام شود و مال ديگران غصب شده و بي رضايت آنان مورد تصرف قرار گيرد.
خداوند در آيات 18 و 21 سوره معارج به تحليل خاستگاه گرايش انسان به مال اندوزي و انباشت ثروت مي پردازد. در اين آيات به نكاتي ديگر نيز غير از آنچه بيان شد توجه داده شده است. به نظر قرآن، روح ناشكيبايي و آزمندي انسان موجب مي شود تا به زراندوزي مشغول شود. به اين معنا كه روحيه هلوع و آزمندي انسان موجب مي شود تا به شكلي خود را ارضا نمايد. از آن جايي كه انسان در هيچ زمينه اي حد يقف ندارد و پاياني براي حركت او متصور نيست، در هر سمتي قرار گيرد در همان راه تا بي نهايت مي رود. اگر انسان مسير خدايي شدن را انتخاب كند، تا بي نهايت مي رود و هرگز براي سير حركتي او پايان نيست. همچنين اگر در مسير نادرست قرار گيرد و دنيا و مال اندوزي به عنوان هدف غايي او باشد، در اين صورت، براي ثروت اندوزي نيز پاياني نيست؛ زيرا اين سير نيز تا بي پايان ادامه مي يابد و هرگز اين آزمندي انساني اشباع نمي شود.
بنابراين، انسان به سبب هلوع بودن و سيري ناپذيري و آزمندي بي پايان خود، در هر طريق و مسيري كه قرار گرفت، تا بي پايان خواهد رفت. حرص آدمي اگر براي خدايي شدن باشد، براي او پاياني نيست چنان كه اگر براي جاودانگي در زمين از طريق انباشت سرمايه و ثروت باشد، براي آن هم پاياني متصور نخواهد بود. از اين رو بايد گفت: چشم تنگ دنيا دوست را/ يا قناعت پر كند يا خاك گور.
همين روحيه حرص بي پايان آدمي در دنياپرستي و مال اندوزي است كه او را به سوي حرام خواري مي كشاند. دنياگرايان از هر قوم و قبيله و مذهبي كه باشند، مي خواهند به مال دنيا در هر حدي كه در توان آنان است، به هر وسيله مشروع و نامشروعي دست يابند و در اين كار از حرام خواري و كارها و رفتارهاي نادرست، ضدعقلاني و عقلايي و ضد وحياني ابايي ندارند. (اعراف، آيه 169)
اصولا دنياپرستان و زراندوزان از هيچ چيزي پرهيز ندارند و هيچ درجه اي از تقوا را نمي توان در آنان يافت. بر اين اساس است كه اهل رشوه و حرام خواري هستند (بقره، آيه 188، مانده، آيات 22 و 62)
غصب مال ديگران و تصاحب به هر شكلي (نساء آيات 10 و 29، كهف، آيه 79) و كسب مال از راه حرام (بقره، آيه 188، نساء، آيات 29 و 34 و 161، توبه، آيه 34) و نيز كسب مال از راه سوگند دروغ (بقره، آيه 188، تفسير نورالثقلين، ج1، ص176، حديث 615) از راه سرقت و دزدي (مائده، آيه 38، ممتحنه، آيه 12) از راه خودفروشي و بي عفتي و فحشاي كنيزكان و دختركان (نساء، آيه 24، نور، آيه 33) استفاده از مال يتيم (اسراء، آيه 34)، يا كم فروشي و گران فروشي (اعراف، آيه 85، هود، آيه 8؛ مطففين، آيات 1 تا 3) از جمله راه هايي است كه مال اندوزان به كسب مال حرام اقدام مي كنند.
از همه بدتر برخي از مردم هستند كه به نزول خواري و مال ربوي گرفتار هستند و مي كوشند تا با نزول خواري، به ثروت و سرمايه خويش بيفزايند و با اين كار خود به جنگ خدا و پيامبر(ص) مي روند؛ زيرا نزول خواري موجب مي شود تا سرمايه و ثروت از مدار توليد خارج شود و اقتصاد جامعه دچار بحران شود.
زيانهاي نزولخواري
از آن جايي كه قوام جامعه به اقتصاد و ثروت جامعه است (نساء، آيه 5) هرگونه اختلال در روند اقتصادي جامعه به معناي نابودي ستون حفظ و بقاي جامعه خواهد بود. كسب مال از طريق نزول خواري بدترين شكل درآمدي است كه در جامعه اي رواج مي يابد. نزول خوار با دادن سرمايه به كسب و افزايش چندين درصدي ثروت خود اقدام مي كند بي آن كه كار توليدي انجام داده و يا سرمايه اش در خدمت توليد وارد شده باشد. در حقيقت ثروتي گرد مي آيد كه بي هيچ افزايش توليد و يا تاثير خدماتي در بخش توزيع و توليد همراه باشد. اين شيوه، بنياد اقتصاد جامعه را فرو مي پاشد. براي همين از آن به اعلان جنگ با خدا ياد شده است و شخص رباخوار به عنوان محارب شناخته مي شود؛ زيرا هدف از آفرينش، دست يابي انسان به فرصت هاي برابر تحولات كمالي و متأله شدن است؛ اما رباخواري موجب مي شود تا اين فرصت از انسان ها گرفته شود و افرادي با همه تلاشي كه دارند تنها بتوانند به پرداخت سهم ربوي اقدام كنند؛ چرا كه سود حاصله از كار به ديگري داده مي شود و او با انباشت ثروت بي هيچ نقش توليد و خدماتي، قدرت و دامنه توليد و شكوفايي و رشد آن را مختل مي سازد و از توسعه كمي و كيفي ثروت جلوگيري به عمل مي آورد. اين عمل در يك دوره و فرآيندي موجب اختلال در كل نظام گردش سالم اقتصادي مي شود و جامعه را با بحران گردش ثروت و سرمايه در همه اقشار جامعه مواجه مي سازد. از اين رو به عنوان اعلان جنگ معرفي مي شود.
خداوند در آياتي از جمله آيه 267 سوره بقره به نقش فرهنگ سرمايه داري ربوي در حوزه رشد اقتصادي توجه مي دهد و مي فرمايد برخلاف تصور نادرست و ظاهري رشد و فزوني مال ربوي، اين فرهنگ و رفتار هيچ گونه رشد و فزوني واقعي از مال را به دنبال ندارد. در حقيقت برخلاف ظاهر رشد گونه ثروت در فرهنگ اقتصاد سرمايه داري ربوي، هيچ گونه توليد و رشد اقتصادي تحقق پيدا نمي كند. بنابراين نمي توان اين فرهنگ را عامل رشد و شكوفايي واقعي جامعه در حوزه عملكردهاي اقتصادي ارزيابي كرد.
نقدي كه خداوند در اين آيات به نظام و فرهنگ سرمايه داري ربوي وارد مي سازد در جامعه امروزي سرمايه داري غربي به خوبي نمايان شده است؛ زيرا تنها بورس بازان از طريق نظام ربوي و اقتصاد مبتني بر كاغذبازي، ثروتي را مي اندوزند در حالي كه هيچ توليدي انجام نمي گيرد و هيچ خدمت اقتصادي از طريق آن به طور واقعي ارايه نمي شود. از اين رو در نهايت كليت جامعه با بحران هاي اقتصادي مواجه مي شود و آنچه در حقيقت اندوخته شده ثروت و سرمايه حقيقي جامعه نيست بلكه مقداري زر بي ارزش و كاغذهاي بي بهايي است كه هيچ يك از نيازهاي واقعي بشر از آسايش و آرامش و غذا و پوشاك و مانند آن را تامين نمي كند.
اقتصاد واقعي در مالي است كه شامل خوراكي و پوشاكي و مانند آن است و آنچه به نام اوراق بهادار و زر و سيم اندوخته مي شود، ثروت كاذب است؛ زيرا نه تني را مي پوشاند و نه شكمي را سير مي كند و نه سقفي را بر سر خانواده مي كشاند.
فرهنگ حرام خواري ربوي به عنوان بدترين شيوه كسب ثروت و مال اندوزي است كه از سوي دنياپرستان سرمايه دار تعريف و به كار گرفته مي شود و اقتصاد واقعي جامعه را با خطر مواجه مي سازد و موجب نابودي و هلاكت مردم مي شود. از اين رو به عنوان محاربه و اعلان جنگ رسمي با خداوند و اهداف آفرينش معرفي شده است.
فرهنگ بورس بازي همانند فرهنگ ناروا و نادرست ربوي، اگر تنها در دايره كاغذبازي و بازي با ارز و زر باشد، همان آثاري را دارد كه فرهنگ ربوي دارد و مي بايست آن را از مصاديق اعلان جنگ با خداوند دانست؛ زيرا فرهنگ بورس بازي بيرون از دايره توليد و خدمات، در مسير توليد ثروت واقعي و مال نيست.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14