(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 10 آبان 1390- شماره 20063
PDF نسخه

نمايشگاه هجدهم مطبوعات چگونه گذشت؟
جشني براي روزنامه نگاران
ترافيك تكرار و توجيه
اس ام اس هاي ما را چه كسي مي خواند؟
ساعت 25
از آب گذشته!
فصل مشترك
بوي بارون
گردش گودري



نمايشگاه هجدهم مطبوعات چگونه گذشت؟
جشني براي روزنامه نگاران

رويدادهاي زيادي در كشورمان رخ مي دهد و برگزار مي شود اما مردم و مخاطب زيادي را با خود درگير نمي كند. نمايشگاه مطبوعات اگرچه زياد به «نمايشگاه» شبيه نيست و بيشتر به گعده اي ملي ميان اهالي رسانه و مخاطبان مي ماند، از اين جهت كه مردم خود را در آيينه ركن چهارم مردم سالاري مي بينند و گاه در مقابل اين آيينه مي ايستند، مويي شانه مي كنند، شكلكي درمي آورند و گاه مشتي بر آيينه مي كوبند، اتفاق مباركي است. بحث و جدل ميان يك رسانه و يك خواننده همواره نشان دهنده زنده بودن آن رسانه و البته مردم اهل فرهنگ و رسانه است. با وجودي كه رسانه هاي ديجيتال و همچنين پايگاه هاي خبري تحليلي متعددي در كشور راه اندازي شده است اما همچنان بوي كاغذ چاپي مشام خيلي از آدم هاي روزنامه خوان را مشتري پروپا قرص خود نگه داشته است و براي همين فرصت رودررويي مستقيم و بي واسطه با اين مردم نازنين، يك اتفاق نادر است. گشتي بر راهروهاي نمايشگاه هجدهم، تحفه امروز نسل سوم است.
تحريريه نسل سوم
اين جوان 18 ساله
طبيعتاً برخورد ما با نمايشگاهي كه اكنون در دامنه قله اي زيبا و سرسبز با سينه اي ستبر روزهاي 18 سالگي خود را جشن مي گيرد، بسيار متفاوت است با مواجهه با كودكي خردسال كه در ابتداي راه رفتن است. شايد همين نگاه مبتني بر تجربه 18 سالگي است كه توقع ما را از اين همنشيني جذاب بالا برده است و بر همين مبنا هم خواست ها و توقعاتي داريم كه گاه يا برآورده نمي شود و يا در حدي نيست كه بتوان به آن تكيه كرد. البته اين جوان 18 ساله سالهاي سال طفيلي يك رويداد بزرگ تر به نام نمايشگاه كتاب بود و تجربه استقلالش زياد هم نيست اما باز هم داستان تاثير سليقه بر برنامه، در طول سالهاي جديد هم به خوبي مشهود است. «دسته بندي هاي سياسي، طبقه بندي هاي رفاقتي، برنامه ريزي هاي آني و يكدفعه اي نگاه حداقلي و تكرار و كليشه» شايد از اصلي ترين نكاتي باشد كه اغلب در اين رويداد بر آن نقد وارد شده اما باز هم تا مرتع شدن كامل، بايد صبر كرد. اگرچه امسال برخي خصوصيات يك جوان 18 ساله در فضاي همنشيني مطبوعات و خبرگزاري ها و سايت ها ديده مي شد اگرچه هنوز مشخص نيست چرا بايد در كشور ما يك جشنواره با بودجه ميلياردي همراه با نمايشگاه به «رسانه »هاي ديجيتال اختصاص يابد و يك جشنواره و نمايشگاه به مطبوعات همراه با رسانه هايي كه علي القاعده ديجيتال هستند! و البته ندا مي رسد كه از اين موازي كاري ها و ريخت و پاش ها در حوزه فرهنگ زياد است، به نمايشگاه مطبوعات برس!
مردم چه مي خواهند؟
بالاخره اين نمايشگاه از آن دست نمايشگاه هايي است كه بدون مخاطب اصلا نمايشگاه نيست! «رسانه» يك مشتري بيشتر ندارد و آن مردم هستند، حتي رسانه هاي صرفاً تبليغاتي هم مشتري جز مردم نخواهند داشت در نتيجه اگر اين مشتري براي ملاقات با عرضه كننده كالاي فرهنگي اش به نمايشگاه نيايد، آن نمايشگاه و در مقياسي كوچك تر آن رسانه بايد به سرعت «مراسم ختم» خود را برگزار كند. اگر در نمايشگاه قدم بزنيد كم نيستند غرفه هايي كه اصلا- تاكيد مي كنيم اصلا- مشتري ندارند. اين البته عوامل متعددي مي تواند داشته باشد، از ضعف تبليغات براي نمايشگاه تا گمنامي آن رسانه و تعدد بيش از حد بازار مطبوعات و تجويز گاه فله اي مجوز نشريه اما به هر حال بايد براي اين ويترين شلوغ و سرگيجه آور فكري كرد. مردم علاقه دارند براي دانستن مطالبي، نشريه بخرند و يا يك پايگاه خبري و خبرگزاري را مطالعه كنند، اگر با دروغ و فريب و دغل بازي مواجه شدند، چه كنند؟ اگر نگران كالاهاي مطالعاتي فرزند خود باشند و روي ويترين انواع زردنامه ها و گاه نشريات منحرف اخلاقي و فكري چيده شده باشد، چه بايد بكنند؟ آنها به مسئولان كشور اطمينان كرده اند و حالا هم معتقدند آن نشريه صاحب مجوز و آن سايت فعال قصد انحراف اخلاقي و فريب سياسي مخاطب را ندارد فارغ از اينكه همه مي دانيم اين طور نيست! از طرفي شايد مردم طبق طبع ذاتي خويش، به سرك كشيدن به خلوت ديگران و يا افشاگري هاي غيراخلاقي علاقه داشته باشند، آيا رسانه ها بايد اينطور رفتار كنند و بعد بگويند مردم خواسته اند؟ اهل فرهنگ و به ويژه نسل عزيز ما از مطبوعات و رسانه ها يك توقع بيشتر ندارد، بيان حقايق و رعايت اخلاق. در هر دو مورد نيز مسئولان به شدت مي توانند تاثيرگذار و همواركننده مسير براي تحقق كامل باشند. مبادا مسئولان براي رونق جشنواره و نمايشگاه خود به «خودي و غيرخودي» باج داده باشد تا تنور بيلان كاري مديريت داغ شود! جمهوري اسلامي قرار نبوده و قرار هم نيست و قرار هم نخواهد بود كه با آرمانهاي خود معامله كند. مردم به مسئولان خود اعتماد دارند و نمي توانند به دختر 17 ساله خود بگويند اين نشريه را نخر! آن سايت را نخوان! به آن خبرگزاري سر نزن! آنها كه مجوز فعاليت در اين نظام عزيز را دارند بايد قواعد بازي را نيز رعايت كنند در غير اين صورت قرار نيست براي خوشامد ديگران، به آنها باج فرهنگي داد... اين خطر بزرگي است كه مطبوعات ما با آن مواجه هستند.
بازار داغ تبليغات
اگر به غرفه هاي نشريات خانوادگي و نشريات هنري به اصطلاح زرد سري بزنيد به راحتي درك مي كنيد كه حيات اين نشريات تنها و تنها با تبليغات برخي محصولات خاص آرايشي- بهداشتي گره خورده و گاه از 60 صفحه ماهنامه اين طيف، نزديك به 30 صفحه تبليغات مستقيم و غيرمستقيم است. كه اين دومي تازگي ها در نشريات مختلف هم طرفداران زيادي پيدا كرده است كه البته به شدت براي مخاطب خطرناك است. چون با قلم يك روزنامه نگار براي كالايي تبليغ مي شود كه مطمئنا آن چيزي نيست كه نشان مي دهد. با تأسف فراوان بايد گفت هنوز قانون متقن و قاطعي براي درج آگهي ها در نشريات و تبليغات رسانه اي نداريم و همچنان در بر همان پاشنه مي چرخد كه آگهي ها زياد غيربهداشتي نباشد!
البته اي كاش سفارش دهندگان اين نوع تبليغات هم كمي زرنگ بودند و از شمارگان نشريه در حال تبليغ هم سؤال مي پرسيدند تا بدانند كه در اغلب موارد، پول خود را دور مي ريزند. اين هم از آن دردهاي بزرگ مطبوعاتي در كشور است كه شمارگان حقيقي نشريات مكتوب ما تقريبا به نفس نفس افتاده و به هيچ وجه در شأن جمعيت و ميانگين سواد جامعه نيست. حالا شايد بهتر درك كنيد كه چرا نگران تعدد نشريات و صدور گاه فله اي مجوز هستيم!
اخلاق و ديگر هيچ...
كوچك و بزرگ، باسواد و بي سواد، بر اين نكته تاكيد دارند كه امروز «اخلاق» گمشده برخي رسانه هاي ماست و گاه بي اخلاقي چنان در تاروپود يك رسانه ريشه دوانده كه به قانوني مدون تبديل شده و رعايت اخلاق در آن رسانه، نوعي بي اخلاقي محسوب مي شود! نشست هاي متعددي هم در همين نمايشگاه برگزار شد كه فصل مشترك بسياري از آنها تاكيد بر رعايت اخلاق است، تاكيد را بايد بدانيم براي چه مطرح مي كنيم، مكتب رسانه اي در كشور ما تنها بر پايه اصول مدون ژورناليستي نيست بلكه اسلام و اخلاق اسلامي هم بال ديگر فعاليت رسانه اي در كشور محسوب مي شود، چيزي كه همواره با نزديك شدن به هر انتخاباتي كمرنگ و كمرنگ تر مي شود به ويژه در رسانه هاي ديجيتال!
همه در دسترس... همه دوست داشتني
روزها و شب هاي برگزاري نمايشگاه مطبوعات، مسئولان فرهنگي ما هم در دسترس هستند و هم دوست داشتني! لبخند از لبان آنها جدا نمي شود و تعامل در حد بوندس ليگا بالا مي رود. معاونت مطبوعاتي در اين ايام بيشتر از گذشته با رسانه ها آشتي هستند كه اين شايد به خاطر برگزاري آبرومندانه نمايشگاه باشد اما اميدواريم اين تعامل حرفه اي و اخلاقي در باقي ايام سال نيز تداوم داشته باشد. البته اين خاصيت نمايشگاه است، مسئولان ديگر كشور هم كه به نمايشگاه مي آيند كلا خوشحال و خجسته اند، همه چيز آرام است و آنها لبخند بر لب از مجله آشپزي تا هفته نامه سياسي و روزنامه ورزشي با همه گپ مي زنند و دست بر قضا از همه حوزه ها هم سررشته دارند و در هر غرفه هم دفتر يادبود امضا مي كنند؟
نخبه ها كجا هستند؟
هر ساله در حاشيه و يا همزمان با برگزاري نمايشگاه مطبوعات، جشنواره مطبوعات هم برگزار مي شود و برگزيدگان رشته هاي مختلف تقدير مي شوند و بعد هم از آنها تقدير مي شود و همه مسئولان و غيرمسئولان بر لزوم استفاده از پتانسيل اين نخبه هاي عزيز و تعامل و همفكري بيشتر مسئولان و نخبگان تاكيد مي شود اما... اما جشنواره كه تمام مي شود ديگر هيچ خبري از نخبه ها نمي شود و كسي سراغ كسي را نمي گيرد كه مثلا دوستان جمع شويد درباره ضعف رسانه هاي داخلي در حضور موثر در بازار رسانه اي جهان با هم كپ بزنيم يا چطور در پازل رسانه اي غرب خود را منفعل نيابيم و يا اينكه چگونه مي شود از پتانسيل شبكه هاي اجتماعي به نفع نظام و فعاليت هاي انقلاب استفاده كرد و... اصولا جشنواره كه تمام مي شود يعني ساعتي بعد از اختتاميه، نخبه هاي عزيز خواب ديدار با مسئولان و يا نشست هم انديشي و خداي نكرده(!) ارائه پيشنهاد و يا طرحي جديد را بايد ببينند.
نشست هايي كه ته نشين مي شوند
از جمله نقاط قوت يك نمايشگاه برگزاري نشست هاي تخصصي است. نمايشگاه امسال هم از اين دست نشست ها كم نداشت اما مشكل جاي ديگري است و آن اينكه برخورد مطبوعات و رسانه هاي متنوع با اين نشست ها، يك برخورد ذاتي است، آنها به اين نشست ها به شكل خبر نگاه مي كنند و حق هم دارند اما قرار است از دل اين خبرها حرف هايي براي ترميم ميسر مطبوعاتي كشور و اجراي آن متولد شود و نه تيترهايي براي مشتري هاي بيشتر... اين گونه مي شود كه نمايشگاه مطبوعات و رسانه ها بر روي خود رسانه ها هم تاثير مثبتي براي تحول و تغيير نمي گذارد...
مثلا به بخش هايي از دو نشست با حضور بازيگران توجه فرماييد تا بعد از پايان نمايشگاه تا 15 سال ديگر- تضمين مي كنيم- تاثيرات آن را دنبال كنيد! اگرچه بايد اميدوار بود در دوره بعد بخشي از دغدغه هاي ما مرتفع شده باشد، بالاخره انسان به اميد زنده است.
نشست تعامل بازيگران و رسانه ها با حضور «سيامك انصاري، برزو ارجمند و علي لك پوريان.» انصاري پاسخ دهي به سوالات مطبوعاتي را مقوله اي دانست كه بايد در محدوده خاص و شرايط ويژه زماني و مكاني صحيح خود صورت گيرد و گفت: اگر امروز اينجا نشسته ام و در برابر خبرنگاران مي گويم كه طي 18 سال فعاليت بازيگري تنها پنج مصاحبه داشته ام به اين دليل است كه تمام سوالات و گفت وگوهاي مطرح شده تكراري و براي مخاطب خالي از جذابيت بوده است.
وي ادامه داد: بارها گفته شده كه بازيگران مطالعه كمي دارند و به دليل محدوديت دانسته هاي خود حاضر به پاسخگويي به سوالات خبرنگاران نيستند اما من مي خواهم در اين فضاي دوستانه عنوان كنم كه قبول دارم بخشي از بازيگران ما از دامنه مطالعاتي كمي برخوردار هستند اما در ميان خدمتگزاران و زحمتكشان مطبوعات هم سطح مطالعه بين خبرنگاران از سطح مطلوبي برخوردار نيست.
بازيگر سريال «قهوه تلخ» با طرح اين پيشنهاد كه خبرنگاراني كه در حوزه بازيگري آن هم در شاخه آثار طنز فعاليت دارند لازم است يك دوره تخصصي آموزش مفاهيم و تكنيك هاي كارطنز گذاشته شود تا خبرنگاران با دست پر به سراغ ما بازيگران بيايند، تصريح كرد البته اعتقاد دارم بايد در دانشگاه ها و دانشكده هاي پرورش بازيگر نيز واحدي براي آشنايي بازيگران و نحوه تعامل و برخورد آنها با مطبوعات گذاشته شود.
برزو ارجمند هم با تاكيد بر لزوم درك عصر حاضر به نام عصر ارتباطات توسط خبرنگاران و مطبوعات گفت: خبرنگاران پيش از اقدام براي هر نوع مصاحبه و تهيه خبر درباره يك بازيگر لازم است با استفاده از اينترنت جست وجويي را انجام دهند تا با سوالات تكراري به سراغ بازيگران نروند، همان گونه كه در بازيگري عنوان مي شود كه تكرار نقش، مرگ بازيگر است، اعتقاد دارم كه پرسيدن سوالات تكراري و در جا زدن خبرنگاران لحظه افت كار تخصصي آنها است.
وي ادامه داد: معتقدم همان گونه كه همه دوست دارند بازيگر شوند به همان ميزان علاقه مند هستند خبرنگار شوند و من اين مساله را نقطه آسيب نمي دانم، چرا كه دنياي هنر آن قدر وسيع است كه براي همه فضا وجود دارد اما دوام آوردن و طي كردن مسير سخت و صعب خبرنگاري كار هر فردي نيست و به دليل نبود تخصص دربين خبرنگاران است كه كمتر شاهد حضور يك خبرنگار ثابت در يك شاخه واحد براي ساليان طولاني هستيم. بازيگر سريال «قهوه تلخ» با اشاره به اينكه تاكيد و پيگيري نگاه هاي تكراري در مطبوعات هم ذائقه خوانندگان را كاهش مي دهد و هم هنرمندان را از مطبوعات دور مي كند تصريح كرد خبرنگار بايد با سوالاتش موضوع خبري و يا فرد مصاحبه شونده را به كنش وادارد نه اينكه به طرح سوالاتي بپردازد كه از پيش جواب آن در ذهن بازيگر وجود دارد.
نشست «رابطه متقابل سينماگران و منتقدان» با حضور «سيروس الوند و حسين ياري»
ياري با اشاره به اين نكته كه نقش مطبوعات در رشد و اعتلاي هنر و فرهنگ كشور حائز اهميت است گفت: اگر مطبوعات و رسانه ها در انتقال مفاهيم و يا موضوع مورد انعكاس خود رعايت انصاف، امانت داري و دقت را به كار ببندند، بدون شك كمترين آسيب و نقص را در تعامل بين مطبوعات و هنرمندان شاهد خواهيم بود.
وي ادامه داد: وظيفه مطبوعات اين است كه براي مخاطبان خود ذائقه سازي كنند اما مطبوعات و رسانه ها در هر دو دسته تخصصي و عمومي به جاي ذائقه سازي به موازي كاري روي آورده اند و همين امر باعث شده كه هنرمندان و اهالي هنر صنعت سينما به يك مرزبندي خاص با مطبوعات برسند.
ياري با اشاره بر اين نكته كه هنرمند براي مطرح شدن به هر دو ابزار رسانه و هنر نياز دارد گفت: بازيگراني كه از هنر بازيگري بهره كمتري برده اند به جاي خبرسازي به حاشيه سازي روي مي آورند و در اين راه مطبوعات غير تخصصي با دامن زدن بر اين حاشيه ها فضاي سينما را از جريان سازي به سمت فضاي سياه و غيرمولد سوق مي دهند.
¤¤¤
برداشت دوم
روح الله موسوي
هنوز فراموش نكرديم و يادمان هست كه تا چند سال پيش نمايشگاه مطبوعات همزمان با نمايشگاه كتاب و شايد بهتر بگويم در حاشيه نمايشگاه كتاب برگزار مي شد. از زماني كه اين جدايي رخ داد همه در انتظار اتفاقي شگرف در عرصه نمايشگاهي براي مطبوعات بودند. البته اين تصورات هنوز بر جاي خود باقي است.
شايد بتوان گفت كه نمايشگاه بيش از آنكه جايي براي بازديد عموم مردم باشد به يك ميهماني خانوادگي با حضور خود مطبوعاتي ها تبديل شده است و اگر از آمار يكصدهزارنفري كه در روز براي نمايشگاه با سيستم پيشرفته شمارش استفاده مي شود بگذريم بايد عرض شود در غرفه ها به غير از تعارف هاي معمول و تمجيدهايي كه در بيشتر مواقع فقط زماني كه رو دررو قرار مي گيريم شنيده مي شود چيز ديگري عايدمان نخواهد شد.
نمايشگاه مطبوعاتي كه حتي براي خود مطبوعات هم تيتري ندارد و كمتر در خود مطبوعات هم، خبر خاصي از نمايشگاه مي خوانيم. شايد با جريان اين روزها انتظار مي رفت نمايشگاه مطبوعات شاداب تري را ببينيم اما اين فستيوال رسانه اي در ركود و سكوت دنبال مي شود. به آن ميزان كه بازيگران و چهره هاي تلويزيوني در اتاق شيشه اي نمايشگاه پاسخگوي خبرنگاران هستند، خبري از مديران فرهنگي و سياسي كشور نيست. شايد هنوز بازار انتخابات مجلس داغ نشده و دوستان تصميم حضور در عرصه را نگرفته باشند. در حوزه عكس و كاريكاتور نيز با به نمايش گذاشتن چند اثر از چند نفر غائله ختم به خير شده و حضور اين بخش از بچه هاي رسانه به همين ميزان، قابل رويت است.
به قول يكي از دوستان كه از مادرش نقل مي كرد: آب كه خود مظهر پاكي است اگر حركت نداشته باشد و به تلاطم نيفتد گنداب مي شود. شايد نوشتن اين مطلب در روز ششم نمايشگاه و در حالي كه سه روز حضور در آن را تجربه كردم به نوعي خوانش شخصي از اين رويداد مهم در عرصه رسانه باشد اما اگر با رويكرد تحليلي به آن بنگريد جاي دورتري از نگارنده نخواهيد ايستاد.
در ضمن نبايد از خانه شيشه اي و كافه پاتوق ها كه در چند نقطه از نمايشگاه چشم نوازي مي كند ياد نكرد. اين فضا بحث و جدل را با طعم نسكافه و چاي، تلخ و شيرين كرده و در اين روزهاي باراني مي توان گفت دلچسب است. اين را بايد در پايان اشاره كنم در اين همه اتفاق و بايد و نبايدها وجود همين نمايشگاه غنيمتي بس بزرگ است.

 



ترافيك تكرار و توجيه

اگر دقت كنيد؛ مديريت در سطوح مختلف كشور ما به يك
«بي حسي نامحسوس » رسيده است؛ و اصول مديريتي هم در اين بي حسي نامحسوس به خوبي هضم شده و مديران را با برخوردهاي تكراري قشرهاي مختلف آشنا كرده است. به عبارتي ديگر بحراني وجود ندارد كه مديران در پي برخورد با آن نيازمند واكنش سريع و يا خارق العاده اي باشند. همه چيز در يك دايره تكراري مي گذرد و نياز به تحول و تغييري هم نيست.
مثلا نمايشگاه كتاب مثل هميشه در همان قدو قواره قبلي با شعارهاي نو و تازه برگزار مي شود، ترافيك مي شود، همه اعتراض مي كنند...نمايشگاه اما به راحتي تمام مي شود و سال بعد دوباره برگزار مي شود! باران مي بارد؛ مثل هميشه شهر را زباله ها و موج هاي
نيم متري آب در آغوش مي گيرد، همه اعتراض مي كنند...باران تمام مي شود و ديگر كسي اعتراض نمي كند تا باران بعدي! خودروهاي بي كيفيت با قيمت بالا و در انحصار دو كمپاني سود ده دولتي در كشور توليد مي شود، همه اعتراض مي كنند، خودروها توليد
مي شوند؛ گران تر هم مي شوند! هواي تهران از آلودگي به حد انفجار مي رسد، همه اعتراض مي كنند، جلساتي برگزار مي شود و بعد هوا پاك مي شود! و...
حالا هم باران كه سمبل رحمت الهي است و عاشقانه ترين نزول پاييزي و سخاوت آسمان، شهرمان را زيبا كرده است اما...تصادفات شهري، 13 درصد افزايش پيدا مي كند، برق منزل و محل كار شما قطع مي شود، معابر عمومي كاملا مسدود مي شود، عبور با پاي پياده و يا با موتور از خيابان هاي شهر، نوعي خودكشي نرم محسوب
مي شود، استفاده از وسيله نقليه شخصي نوعي خودكشي سخت محسوب مي شود و استفاده از وسيله عمومي اگر تاكسي باشد، همان خودكشي نرم است؛ چون گيرتان نمي آيد و اگر مترو و اتوبوس باشد، مرگ آرام يك شهروند در ازدحام ميليوني استفاده از ابزاري با ظرفيت چندهزار نفري تلقي مي شود...
در چنين فضايي، روزنامه نگار انتقاد مي كند : مثل هميشه : مديران به ورزش مفرح فوتبال زير باران و شوت كردن توپ در زمين يكديگر مشغول اند - مثل هميشه- و مردم هم در انتظاري تلخ، تلف شدن ساعت هاي عمر خود را نظاره مي كنند-مثل هميشه- و البته گاه شايد نهان و آشكار ناسزايي هم نثار مسئولان از ازل تا امروز كشور كنند و... اينها را بگذاريد كنار برخي سخنراني ها و شعارها و
وعده هاي عجيب و غريب...به هر حال وقتي از مديريت جهاني سخن مي گوييم بد نيست كمي شيشه بخار گرفته اتاق كارمان را پاك كنيم و سردرگمي و ابروهاي در هم كشيده مردمان نجيب شهرمان را ببينيم! اما واقعيت اين است كه ما «عادت كرده ايم» و «عادت
مي كنيم»...نتيجه اخلاقي چنين عادت هايي هم اين مي شود كه از خود خدا مدد بخواهيم و مثلا در همين داستان باران لطف الهي، بخواهيم كه خدا برايمان باران نفرستد!
اگرچه حقيقت ماجرا اين است كه روزنامه نگار جماعت مي تواند افق ديد يك مدير را در هر سطحي رو به جلو و يا رو به عقب ببرد مهم اين است كه رسانه ها خود را نفروشند بويژه در نزديكي ايام انتخابات و ديگر اينكه مردم و پيشدفت نظام را در هر شرايطي حتي در زمان باخت حدب مورد علاقه شان در نظر داشته باشند.
¤
يادداشت هفته قبل همكارمان در اين ستون انعكاس بسيار خوبي در رسانه هاي مجازي داشت و تقدير و تشكرهايي را نيز به تحريريه رساند، بالاخره دغدغه رهبري نظام، سفارش عمه و خاله نيست كه مسئولان آن را فراموش كنند و به خاطر مسئوليت شان، مطمئن باشند كه از نگاه رسانه آن هم رسانه نسل سوم، در امان هستند. خوشحاليم كه حرفمان درست سر جايش نشست اگرچه در اين ميان بودند چند نفري كه از بيان دغدغه ما خوشحال نشدند! كاش دوستان با ارائه گزارشي مستند به همه اعلام مي كردند كه تلاش مان را كرديم اما نشد! كه اين البته عذربدتر از گناه است. مي دانيد كه هر قدر منزلت و جايگاه يك شخصيت و يا رويداد بالاتر مي رود، توقع هم به همين ميزان افزايش مي يابد. كسي توقع ندارد اگر مدير يك اداره اي در مراسمي شركت كرد و دوربين عكاسي شارژ نداشت و عكسي از آن مراسم منتشر نشد، همه خود را مقصر بدانند و از مردم عذرخواهي كنند اما اگر رييس جمهور، يا رهبر عزيز در يك رويداد خبري حاضر شد، خروجي آن در حد صفر بود، هيچ توجيهي قابل قبول نيست؛ همانطور كه اگر براي مراسم آن مدير اداره، يك خبرنگار آماتور يا يكي از اقوام روابط عمومي را براي تهيه خبر و عكس و گزارش انتخاب كنند زياد كسي خرده نمي گيرد اما براي مثلا ديدار رهبري با خانواده شهداء توقع حضور بهترين هاي هر رشته و حوزه رسانه اي وجود دارد؛ به نظرتان اين توقع غيرمنطقي و زيادي است؟ از سوي ديگر «انتقاد» در يك نظام خواهان تعالي، نشانه سلامت و اراده براي تحول و پيشرفت است؛ ضمن اينكه انتقاد باعث مي شود برخي دوستان همچنان با غرور كاذب از پشت ميزشان به ديگران نگاه نكنند و كمي دست به كار شوند و كار ياد بگيرند اگر البته به بي حسي نامحسوس نرسيده باشند! قرار نيست با مصلحت انديشي بي مورد، نوزادهاي لوسي را تحويل نسل هاي بعدي بدهيم كه حتي كسي جرات پيشنهاددادن به آنها را هم نداشته باشد! اين را هم مي پذيريم كه بالاخره يك آدم بي سواد هم اگر واقعا دنبال يادگيري باشد، بعد از چند سال حضور در يك پست مديريتي، كمي كار ياد مي گيرد به جاي لابي با رسانه ها براي تعريف و تمجيد از خود و يا انتشار رپورتاژ آگهي هاي بي مزه سفارشي! به هر حال مشك آن است كه خود ببويد و بهتر آن است كه سر دلبران گفته ايد در بيان ديگران.

محسن حدادي

 



اس ام اس هاي ما را چه كسي مي خواند؟

اين يادداشت كوتاه را با كلي دلهره مي نويسم و اميدوارم چاپ بشود. قضيه از اين قرار است كه در دو هفته گذشته، براي خواهرم كه در تهران درس مي خواند، مثل هميشه اس ام اس هايي فرستادم كه پاسخ جالبي دريافت نكردم. داستان از اين قرار بود كه در ابتداي صبح براي او پيامكي زدم كه روزت بخير و روز خوبي داشته باشي و...اما پاسخي كه برايم آمد اس ام اسي بود مربوط به چند شب قبل و كاملا بي ربط به موضوع اس ام اس من! با تعجب موضوع را پيگيري كردم ديدم خواهرم جواب مرا فرستاده اما اين اس ام اس مذكور برايم رسيده است! گفتم شايد او خواب آلود بوده و اين اتفاق رخ داده، اما همين ديروز باز هم اين اتفاق تكرار شد و نگران شدم نكند فرد ديگري از تلفن او پاسخم را مي دهد؛ بعد از تماس با او متوجه شدم كه او اصلا پاسخي نفرستاده و اين پاسخ گويا خودش به شكل خودكار(!) به دست من رسيده است...خيلي نگران شدم و به او گفتم ديگر هر زمان كاري داشتم تماس مي گيرم. حالا سوالم اين است كه چطور چنين چيزي امكان دارد، آيا اس ام اس هاي مردم جايگزين مي شود؟
نسل سوم: موضوع يادداشت اين هموطن عزيز را مسئولان مخابرات بايد جواب بدهند كه البته موضوع تازه اي است. شماره موبايل خواهر اين خواننده عزيز ما هم با 0919 آغاز مي شود.

 



ساعت 25

بعضي ها توي روابطشان با اطرافيان اهل حساب و كتاب اند. مدام چشم مي دوانند و توي ذهنشان چرتكه مي اندازند كه دست شان بيايد اموال يا موقعيت ديگران مي تواند چه نفعي به آنان برساند. بعد مجبورند براي روز مبادايي كه ممكن است نفعي از آن ها بهشان برسد، هميشه - حتي وقتي كه نيازي به طرف ندارند - طوري رفتار كنند كه انگار بهش نيازمند هستند . اين عده در واقع خودشان را «تقسيم» مي كنند و هر بخش را نزد كسي مي گذارند تا در روز مبادا به زياد شدن اندوخته شان كمك كند. اما به خاطر همين بخش بخش شدن، در نهايت بخش كوچكي ازشان باقي مي ماند كه همين بخش نيز نيازمند ديگران است .
دسته ديگري هم هستند كه بازاهل حساب و كتاب اند، اما نه مثل دسته اول كه از حساب و كتاب فقط چرتكه انداختنش را بلندند. مي دانند كه يك عدد كلان حاصل جمع انبوه عظيمي از اعداد خرد است. به همين دليل خودشان را نزد ديگران تقسيم نمي كنند تا هميشه يك رقم بزرگ باشند نه يك باقيمانده ي خرد كه بهش رقم اعشاري هم بدهي، باز كوچك است ! ليلا باقري

 



از آب گذشته!

لازم است گاهي از مسجد ، كليسا و ... بيرون بيايي و ببيني پشت سر اعتقادت چه مي بيني ترس يا حقيقت ؟! لازم است گاهي از ساختمان اداره بيرون بيايي، فكر كني كه چه قدر شبيه آرزوهاي نوجوانيت است ؟ لازم است گاهي درختي يا گلي را آب بدهي، حيواني را نوازش كني، غذا بدهي ببيني هنوز از طبيعت چيزي در وجودت هست يا نه؟!
لازم است گاهي پاي كامپيوترت نباشي، گوگل و ايميل و فلان و بهمان را بي خيال شوي، با خانواده ات دور هم بنشينيد، يا گوش به درد دل رفيقت بدهي و ببيني زندگي فقط همين آهن پاره برقي است يا نه ؟!
لازم است گاهي بخشي از حقوقت را بدهي به يك انسان محتاج، تا ببيني در تقسيم عشق در نهايت تو برنده اي يا بازنده ؟! لازم است گاهي عيسي باشي، ايوب باشي، انسان باشي ببيني مي شود يا نه ؟!
و بالاخره لازم است گاهي از خود بيرون آمده و از فاصله اي دورتر به خودت بنگري و از خود بپرسي كه سالها سپري شد تا آن بشوم كه اكنون هستم،آيا ارزشش را داشت ...؟!
زيبائي در فراتر رفتن از روزمرگي هاست...

 



فصل مشترك

اگر شناسنامه برخي را ورق بزنيد چهار واقعه مهم زندگي در آن آمده است: تولد، ازدواج، طلاق و فوت؛ كه فقط در ازدواج و طلاق مختاريد، بنابراين ازدواج را نبايد سرسري گرفت بلكه بايد با مطالعه و براساس معيار هاي حقيقي همسر را انتخاب كرد. نه احساسي بايد بود و نه در انتظار آرمانهايي كه شايد هيچگاه به سراغ شما نيايد!
بايد دقت كنيد كه مراقب اين موارد باشيد اگرچه بسياري معتقدند «ازدواج» يك هندوانه در بسته است و هيچ چيز قابل پيش بيني نيست اما ما معتقديم تا حدود زيادي مي شود به اين محتواي هندوانه دسترسي پيدا كرد اگرچه هيچ چيز جاي «توكل» به پيوند دهنده قلب ها را نمي گيرد.
1. خانواده هر دو نفراز نظر فر نگي و سنت هاي رايج نزديك بهم باشند . اين يك گزاره تزئيني نيست يك واقعيت است كه بعدها به زوجين كمك هاي بسياري مي كند.
2. تا سر حد امكان، تمكن مالي دو خانواده متناسب با يكديگر باشد . اين مورد هم بعدها و بعد از دوران احساسي علاقه طرفين، خود را نمايان مي كند.
3. اگر هر دو نفر ا هل يك شهر نيستيد حداقل در ساير زمينه ها و آداب و رسوم نزديك بهم باشيد . گرچه تجربه نشان داده ازدواج هايي كه خانواده طرفين در كنارشان نيستند، زياد موفق نبوده و دلخوري هايي را همواره براي طرفين داشته است.
4. ديدگاه هاي دو خانواده از نظر مذ هبي - سياسي - اجتماعي و معاشرت نزديك بهم باشند . اين از آن كليدهاي طلايي يك ازدواج موفق است؛ نمي شود به خاطر علاقه بيش از حد دست از اعتقادات كشيد، بدون ترديد ناراحتي هايي پيش مي آيد كه به راحتي قابل جبران نيست.
5. از نظر ميزان تحصيلات، اختلاف فاحش نداشته باشيد . بالاخره تحصيلات براي برخي به معناي رياست و حكمراني تلقي مي شود و ممكن است عاملي براي خودبرتر بيني يكي از زوجين شود.
6. از نظر طرز تفكر و انديشه اجتماعي بهم نزديك باشيد . هيچ دونفري كاملا با هم انطباق فكري ندارند اما مي شود با كمي گذشت و درك مشترك، اين ديدگاه ها را به هم نزديك و نزديك تر كرد. فاصله زياد اين ديدگاه ها گاه به شدت آزاردهنده مي شود. به ويژه اينكه در كشور ما نوعي نگاه سياسي بر همه چيز سايه افكنده و اگر اين تفاوت ديدگاه در حوزه سياسي بسيار دور از هم باشد، علاقه ومحبت دو طرف را تحت الشعاع قرار مي دهد.
7. هر دو نفر استقلال رأي داشته باشيد؛ يعني شخصاً در امو ر زندگي تصميم بگيريد نه بر اساس د هن بيني و تقليد از ديگران . اين به معني تعطيل كردن مشورت با بزرگترها و استفاده از تجربيات و دلسوزي هاي آنها نيست اما بالاخره بدانيد كه زياد نمي شود بر اساس خوشامد و بدآمد ديگران زندگي كرد.
البته بايد يادآور شد داشتن اختلافاتي در موارد اشاره شده گرچه زندگي را سخت مي كند و امكان تفا هم را به حداقل مي رساند ولي به شرطي كه طرفين ا هل تغيير، رشد، تكامل و پيشرفت باشند، همزيستي را غير ممكن نمي سازد . چه بسا در بلند مدت يا كوتاه مدت، علاقه و محبت، منجر به همخوان شدن طرفين به خاطر طرف مقابل و درك او بشود.
در كنار اين موارد، روانشناسان و مشاوران به آنهايي كه قصد ازدواج دارند؛ توصيه هاي جالبي دارند كه از آن جمله مي توان به اين موارد اشاره كرد:
در انتخاب همسر عجله و شتاب نكنيد. اين امر را با بررسي و تحقيق انجام د هيد . اما اين به معناي وسواسي بودن و سخت گيري زياد هم نيست؛ در مسر گزيني وسواس به خرج ند يد؛ سعي كنيد با ديده اغماض عوامل مختلف را بررسي و تصميم گيري كنيد . مطمئن باشيد فرد 100درصد ايده ال شما هرگز با اسب سفيد يا سوار بر مزدا تيري از راه نمي رسد!
چنانچه پدر و مادر و خانواده اي وابسته، سختگيري كنند براي متقاعد كردن آنها از مشاور خانواده كمك بگيريد . يادتان باشد مخالفت پدرومادر در اغلب موارد، با حساب و كتاب بوده و اصلا لج بازي و يا تغيير سرنوشت شما نيست؛ آنها عاشقانه دلسوز خوشبختي شما هستند. با اين حال به شدت از ازدواج تحميلي خودداري كنيد . اينكه بعدها همه چيز درست مي شود، يك جوك بي مزه است؛ تا اتصالي به خاك نباشد، نهالي جوانه نمي زند.
در انتخاب همسر پس از بررسي معيار هاي طرف مقابل، وضعيت خود را با وي مقايسه كنيد و در صورت هما هنگي تصميم گيري نماييد. بدون توجه به شرايط خود انتخاب ايده آلي نكنيد . البته سخت است كه انسان در برابر يك همسر ايده آل و به خاطر عدم اعتماد به خودش، پاسخ منفي بدهد اما مراقب باشيد اگر جدا نمي توانيد همپاي همسرتان باشيد يا خود را خيلي پايين تر از او مي دانيد به اين ازدواج تن ندهيد.
دست آخر هم بدانيد كه راهي جز شناخت دقيق قبل از ازدواج نداريد؛ براي شناخت همسر از هر دو روش مستقيم و غيرمستقيم استفاده نماييد و حتماً قبل از خواستگاري، به طور مستقيم، از طرق مختلف از او شناخت پيدا كنيد. اين شناخت طرف مقابل است كه راه حل بحران هاي احتمالي آينده را پيش روي شما مي گذارد.

 



بوي بارون

اي پاسخ گرامي امن يجيب ها
تعجيل كن به خاطر ما ناشكيب ها
چشم جهان به چشمه دستان سبز توست
جاري شو از وراي فراز و نشيب ها
تكليف انتقام شهيدان به دوش كيست؟
خون مسيح مانده به روي صليب ها!
برخيز و بزم شب زدگان را به هم بزن
اي آشنا به ندبه و اشك غريب ها
تعجيل كن به خاطر صدها هزار چشم
اي پاسخ گرامي امن يجيب ها
نغمه مستشار نظامي

 



گردش گودري

پيامبر اعظم(ص): كمترين كفر اين است كه انسان از برادرش سخني بشنود و آن را نگه دارد تا او را با آن رسوا سازد. اين افراد بويي از انسانيت نبرده اند
¤
واي باران...واي باران ... شيشه پنجره را باران شست
از دل من اما، چه كسي نقش تو را خواهد شست؟
¤
بر اين باغ ترك خورده، در اين پاييز طولاني
رسول تازه اي بفرست با اعجاز باراني...
¤
حرفي كه نبود، هر چه بودش گله بود/چاقوي گلايه در دل حوصله بود
چون تير و كمان اگرچه نزديك، ولي/ پيوستن ما نهايتش فاصله بود
¤
باران نبار! نه چتر دارم...نه يار...
¤
اميد در زندگي انسان همآنقدر مهم و موثر است كه بال براي پرندگان...

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14