(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 20 آذر 1390- شماره 20093

شعله هجران تو...
گزارشي درباره معضل كتاب سازي درحوزه نشر
بساز بفروشي درحوزه تاليف و ترجمه
هنر و فريضه امر به معروف و نهي از منكر
به ياد وخاطره ژوليده نيشابوري
به درگاهت سر آوردم
ريشه يابي واژگان فارسي



شعله هجران تو...

حبيب الله چايچيان (حسان)
تا شعله هجران تو خاموش كنم
بر آتش دل ز صبر، سرپوش كنم
بسيار بكوشيدم و، نتوانستم
يك لحظه غم تو را فراموش كنم
اي كاش، دمي دهد امانم اين اشك
تا نقش تو را به ديده منقوش كنم
آخر چه شود، شبي به خوابم آيي
تا جام محبت تو را نوش كنم
بنشيني و، در برت، مرا بنشاني
تا زمزمه نوازشت گوش كنم
گر بار دگر مرا در آغوش كشي
صد بوسه بر آن دست و بر آن دوش كنم
سجاده تو، كه مي دهد بوي تو را
برگيرم و، بوسم و، در آغوش كنم
چون درد فراق تو، ز حد درگذرد
زين عطر تو قلب خويش، مدهوش كنم
از حمله غارت به دلم آتشهاست
اين داغ، عيان، ز لاله گوش كنم
گويند به من، يتيم غارت زده ام
زآن چشمه چشم خويش پرجوش كنم
ديگر اگر اي پدر نخواهي برگشت
برخيزم و، پيكرم سيه پوش كنم؟
اين داغ حسين، جاودان است (حسان)
هرگز نتوان به اشك، خاموش كنم

 



گزارشي درباره معضل كتاب سازي درحوزه نشر
بساز بفروشي درحوزه تاليف و ترجمه

طه راستين
اگر چه كتاب سازي در
دايره المعارف تعريف زيبايي دارد اما اين اصطلاح در فهم كتابخواني امروز ما چيزي غير از تعريف زيباي ارائه شده در
دايره المعارف ها متصور مي سازد. در تعريف كتاب سازي آمده است:«مجموعه فنون سنتي از قبيل كاغذسازي،
مركب سازي، خوشنويسي، صحافي، رنگ سازي، و تذهيب كه براي توليد متني خاص در قالبي دلپسند و زيبا به كار مي رود كتابسازي و كتاب آرايي نام دارد.» اما اين تعريف دردنياي امروز نه به عنوان كتاب سازي كه به فرايند توليد و انتشار كتاب اختصاص دارد. كتاب سازي در فرآيند نشر امروز كتاب سازي فرايندي است كه باعث مي شود «كتاب تبديل شود به ابژه اي بصري و شيئي كه صرفاً براي ديده شدن توليد مي شود و هدف آن بيشتر جلب نگاه خيره كننده است تا نگاه تمركز زدوده اي كه به قصد فكر كردن سراغ كتاب مي رود.» كتاب هم رديف هر كالاي ديگري است كه درآن بر مبهوت ساختن نگاه خيره تاكيد مي ورزد و به اين ترتيب بدل مي شود به كالايي تجملي و تزييني. همين است كه صرف «كتاب» بودن، يعني چسبيدن مشتي كاغذ به همديگر و الصاق اين مجموعه به كاغذي كلفت تر كه جلد نام دارد، رسالت نويسنده و مترجم را تحقق يافته مي نماياند. به خاطر اين نوع نگاه است كه در بازار كتاب ايران، محصولات عجيب و غريبي پيدا مي شود كه بعيد است در هيچ كشور ديگري دراين حجم منتشر شوند. كتاب ساز هم كسي است كه مي خواهد به هر قيمت ممكن و در اسرع وقت، مزايا و محاسن و افتخار تملك اين شيء غريب را از آن خود كند. به اين ترتيب است كه حجم توليد كتاب در ايران هيچ تناسبي با تعداد خوانندگان ندارد و كتاب بيشتر از آنكه براي خوانده شدن منتشر شود، براي ديده شدن چاپ مي شود.
كتاب سازان جوان يا نويسندگان و مترجمان نو قلم؟
يك نمونه از اين نوع كتاب سازي ها، درعالم ترجمه است و اين همان ترجمه مجدد كتابي است كه ترجمه خوبي از آن در بازار موجود است. عده كثيري از مترجمان صبر مي كنند، 30- 20 سال از ترجمه كتابي بگذرد و زبان متحول شود و بعد اقدام به ترجمه كنند و ترجمه اي سراپا متفاوت از ترجمه قبلي به دست خواننده بدهند اما در فضاي ادبيات امروز ما دركنار اين دست مترجمان، مترجماني هم وارد عرصه شده اند كه به ترجمه خوبي كه از يك كتاب دربازار هست،رضايت نمي دهند و به هر قيمتي كه شده مي خواهند ترجمه خودشان را هم به دست خواننده علاقه مند برسانند. اين مترجمان طوري عمل مي كنند كه گويي درغرب و شرق عالم قحطي كتاب رخ داده و تعداد كتاب هاي خوب باقي مانده براي انتشار به زبان فارسي به طرز دردناكي كم شده است و چاره اي نيست جز ترجمه مجدد كتاب هايي كه قبلا به فارسي برگردانده شده اند. در واقع مترجمي كه دست به ترجمه كتابي مي زند كه ترجمه خوبي از آن به فارسي در دسترس است، خودش شك و ترديد را به جان خواننده مي اندازد و كاري مي كند هر آدم اهل استدلالي به توانايي ها و زبان داني اش شك كند.
فيروز زنوزي جلالي موضوع كتاب سازي را بيشتر متوجه نوقلمان مي داند و مي گويد: يكي از مسائلي كه درباره نويسندگان نسل جوان وجود دارد كتاب سازي و آثاري با عدم غناي لازم است، چرا كه هنگامي كه انبوهي از كتاب ها به جايزه پروين و يا جلال ارسال و روي ميز داوري قرارمي گيرد پس از كارشناسي مشاهده مي كنيم كه دريغ از پنج اثر درخور، چرا كه بيشتر آثار كتاب سازي و از روي يكديگر تاليف شده اند. دربسياري از مواقع وقتي عنوان مي شود اثر برتر نداريم، صداي همگان بلند مي شود، اما بايد بگويم كتاب سازي فراوان است.
بايد مكاني براي فيلتر اين گونه كتاب ها درنظرگرفته شود و بسياري از آثار از سوي ناشران به خمير مبدل مي شود.
وي مي افزايد: بايد ديد نويسندگان، صد سال ادبيات و يا نويسندگان معاصر را مي شناسند؟ چرا كه نويسندگان ما با يك دانش عام وارد جريان داستان مي شوند كه اين آثار نه عمق و نه شخصيت دارد. بايد از خود سوال كنيم چرا بسياري از آثار ما خنثي هستند؟ برخي آثار، چه 20سال پيش نوشته مي شد و چه نگاشته نمي شد تاثيري نداشت، اما بايد ديد چرا اين آثار تأليف شده و معضل كجاست؟
كتاب سازي براي كسب رتبه علمي
عليرضا ذكاوتي قراگزلو، محقق، مترجم و منتقد حوزه كتاب،كتابسازي را نوعي بساز بفروش درحوزه تاليف و ترجمه تعريف مي كند و درباره دليل مواجه شدن با اين پديده مي گويد: عمدتاً براي اين است كه درعصر جديد توجه به كميت بيشتر از كيفيت است و اين موضوع فقط منحصر به ايران نيست. درگذشته در زمينه كارهاي ترجمه اي، آثاري كه در ايران منتشر مي شد هرچند از لحاظ تعداد كم بود، ولي ترجمه ها كيفيت داشت و هركس در رشته اي كه متخصص بود، وارد مي شد. در تاليف كتاب هاي دانشگاهي، اين تحقيقات به ظاهر تأليف است، ولي درواقع ترجمه ناقص است. كتاب هاي درسي معمولا كهنه هستند و به روز نيستند. بسياري افراد كتابي را ماخذ قرار داده و هر كجا را هم صلاح دانسته، مطلب را جا انداخته و ابتكار به خرج داده و تا حدي به اثر رنگ و بويي هم مي دهند و تأليف اين اثر را در سه يا چهار ماه سامان مي بخشند، اما اگر از همين كتاب براي اينكه يك ترجمه هم درست به چاپ برسد، بايد يك سال زمان صرف شود. اما چرا اين گونه كتاب سازي هاي ديده مي شود را بايد دراين موضوع ديد كه توجه به كميت بيش از توجه به كيفيت است، يعني مثلاً زماني در ايران 20هزار دانشجو تحصيل مي كردند و درحال حاضر ممكن است اين تعداد به 10برابر رسيده باشد، ولي اين ده برابر، آن كيفيت تحصيلي سابق را نداشته باشند، چون نه استاد و نه جامعه از او كار خاصي نخواسته است.
او كه كتاب سازي را بيشتر متوجه كتاب هاي دانشگاهي كرده درباره دلايل راه يافتن اين معضل به حوزه آموزش عالي مي گويد: درحال حاضر بسياري از كتابسازي ها براي كسب رتبه است.
درحوزه پايان نامه ها اين مسئله بسيار مشهود شده و عنصر مادي هم به اين موضوع اضافه شده است. درحال حاضر اكثر پايان نامه ها تكراري است. برخي فقط برگ اول را كنده اند و استاد راهنما متاسفانه اصلا اين پايان نامه را نخوانده است و نمي داند آيا اين پايان نامه حاصل تحقيق خود دانشجو است يا خير، به ويژه در علوم انساني كه همه فكر مي كنند چيزي بلدند. در برخي موارد در علوم انساني، كتابي 10 بار تجديد و يك موضوعي 100 بار كار مي شود.
براي مثال درباره شاعري مثل حافظ بسيار كار شده كه همه اين ها، تكرار مكررات است.
كتاب سازي براي كسب شهرت
ابوالفضل حافظيان بابلي؛ نويسنده، محقق، فهرست نگار، كتاب شناس و نسخه پژوه ايراني معتقد است: ابتلاء به بلاي كتاب سازي و كتاب هاي كم ارزش و به بيان ديگر شبه كتاب ها كه دامنگير جامعه ما شده را بايد از زماني دانست كه صنعت چاپ فراگير شد و نشر كتاب از شكل قبلي درآمد. دستگاه هاي حروف چيني به راه افتاد و كار كتاب سازي و آماده سازي آسان شد و خيلي ها به سمت نوشتن كتاب روي آوردند. درهر موضوعي كه فرد شاخصي كتاب مي نوشت ديگران هم مايل بودند چيزي بنويسند و اثري از خود به جا بگذراند، غافل از اين كه آن اثري كه آن ها مي ديدند، كتابي بود كه مؤلف براي آن خون جگر خورده و حاصل عمرش بوده، ولي اين ها با استفاده از چسب و قيچي و استفاده از مقولات فراوان با اين چشم بندي ها كتاب جديدي را عرضه كنند.
او مي گويد: مردم و خوانندگان بايد اين كتاب ها را از رده خارج و منزوي كنند و نگذارند كتاب هاي اين چنيني بازار را پر كند. هم اكنون كتاب هاي خوبي كه متن آن به زبان خارجي است توسط كسي كه كتاب را پيدا مي كند، ترجمه مي شود، اما عده ديگري بدون توجه به نشر ترجمه كتاب، آن كتاب را مورد توجه قرار مي دهند و شروع به ترجمه مجدد كتاب مي كنند. گاهي سؤال پيش مي آيد افرادي كه براي بار دوم دست به ترجمه مي زنند، آيا متن اصلي را داشته اند يا نداشته اند و فقط به ترجمه موجود اكتفا كرده اند و كلماتي را عوض و بدل كردن و به صورت موجود درآورده اند.
حافظيان در تشريح دلايل كتاب سازي مي گويد: اين پديده علل مختلفي دارد؛ يكي از دلايل آن اين است كه بسياري از انسان ها شهرت را دوست دارند، اين كه نوشته اي به چاپ برسد و باعث شهرتشان بشود. ميل شهرت طلبي در جان خيلي از انسان ها هست؛ ولي بايد به اين درخواست دروني به سبك صحيح پاسخ داده شود، يعني اين كه اگر شخصي مي خواهد اثري ارائه دهد بايد برايش زحمت بكشد. كسي مي تواند نويسنده خوبي باشد كه نويسندگي برايش مشكل ترين كار باشد وگرنه با چسب و قيچي كردن مطالب و كتابي درست كردن- ولو شهرتي هم حاصل شود- ثمري نخواهد داشت. حكايت فردي مي شود كه كتابش را پيش استاد برد و وقتي شاگرد از استاد درباره اثر پرسيد، او پاسخ داد: «من متحيرم چه طور اين حرف ها را از جاي خود سرگردان كرده اي». بعضي كتاب ها نقل كردن حرف هاي ديگران است و نويسنده حرف نويي ندارد و راه حل جديدي براي مشكلات ارائه نمي دهد، لذا اين كتاب اثربخش نمي شود.
او ادامه مي دهد: بعضي از نويسندگان در نوشته هاي خود به دليل راحت شدن، از منابع معتبر استفاده نمي كنند و به جاي آن، از منابع دست دوم و يا سوم استفاده مي كنند يا ملاك هاي ديگر را در آفريدن يك اثر علمي، پژوهشي و تحقيقي مراعات نمي كنند. هم اكنون زماني است كه توليد كارهاي بي ارزش يا كم ارزش توهين به جامعه فرهنگي است. در زماني كه جهان با انفجار اطلاعات مواجه شده و در بانك هاي اطلاعاتي، نرم افزارها، سايت ها و وبلاگ ها هر كس هر موضوعي را بخواهد با يك كليك از هزاران صفحه پرونده علمي مي تواند استفاده كند و اطلاعات اين قدر گسترده شده و در دسترس قرار گرفته، جمع آوري چهار بيت شعر، داستان يا تعبير خواب كه يك سبقه علمي ندارد، كار خيلي آساني است. شايد اين موضوعات يك زماني موثر بوده، ولي در حال حاضر كسي رغبت نمي كند و آن هايي كه از اين كارها استفاده مي كنند نوعا از سطح سواد بالايي برخوردار نيستند.
روانشناسان كتاب ساز
به جز حوزه هاي ادبيات داستاني، كتاب هاي دانشگاهي و ديني، حوزه روانشناسي (شايد بسيار بيشتر از حوزه هاي قبلي) گرفتار بيماري كتاب سازي است. درسال هاي اخير انتشار ترجمه هاي ضعيف و پديده كتاب سازي درميان كتاب هاي روانشناسي به معضلي جدي در بازار كتاب ايران تبديل شده است و از طرفي انتشار ترجمه هاي متفاوت همزمان از يك اثر واحد نيز روندي آزاردهنده را براي مترجمان ايراني رقم زده است. به طور مثال مي توان به كتابي كه عنوان لاتين آن «The Secret» است اشاره كرد. درسال 1386، بيش از 25ناشر ايراني، براي انتشار ترجمه هاي متفاوتي از يك كتاب تلاش كردند.«راز» (با نام اصلي: The Secret)، عنوان كتابي است از روندا برن، نويسنده تلويزيوني و تهيه كننده 53 ساله استراليايي، اين نويسنده درسال 2006 ميلادي اقدام به انتشار يك كتاب با نام «راز» كرده است. نسخه اين كتاب يك فيلم مستند نيز به همراه دارد كه توسط برن ساخته شده و همراه كتاب به فروش مي رسد. انتشارات حوض نقره، اولين ناشري است كه اين كتاب را با عنوان «راز، كتاب شكرگزاري» منتشر كرد و دركمتر ازيك سال موج ترجمه هاي مختلف از همين كتاب به كتاب فروشي هاي ايران سرازير شد.
كتاب سازي درحوزه روانشناسي باعث شده انتشار انبوه كتاب هايي كه ادعا دارند خواننده پس از خواندن آنها متحول مي شود و به رازهايي براي خوشبختي، آرامش و يا ثروت دست پيدا مي كند، بازار كتاب هاي روانشناسي را درايران آشفته كرده است. اين روند تا جايي ادامه پيدا كرده است كه علاقه مندان به كتاب هاي روانشناسي نمي توانند به راحتي درمورد كيفيت اين كتاب ها قضاوت كنند و كتاب هاي پركيفيت اين حوزه، درميان انبوهي از كتاب هاي عامه پسند گم شده اند.

 



هنر و فريضه امر به معروف و نهي از منكر

حسين قناديان
يكي از شاه بيت هاي قيام و مكتب امام حسين عليه السلام كه مي تواند به عنوان نخ تسبيح، حماسه عاشورا را به عاشوراهاي مكرر در اقصي نقاط تاريخ وصل نمايد، موضوع و مبحث عظيم امر به معروف و نهي از منكر است.
فريضه الهي كه نه تنها ايمان انساني، بلكه فطرت بشري را مورد خطاب قرار مي دهد و اين ره آورد بزرگ دشت كربلا، جوهره «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا» است.
امر به معروف و نهي از منكري كه در عاشوراي سال شصت و يك هجري در چكاچك شمشيرها و از قطره قطره خون امام شهيد انسانيت، جريان و سريان يافت؛ جريان آگاهي بخشي بود كه ائمه اطهار عليهم السلام درباره آن گفته اند: ليستنقذ عبادك من الجهاله و حيره الضاله.
براي بيرون آوردن بندگان خدا از ناداني و دودلي.(1)
در واقع اين ناداني ودو دلي، زيربناي تفكر طاغوت ها براي مبارزه بي امان با يكتاپرستي و تضعيف جبهه حق است و اين، همان چيزي است كه در عاشوراي مكرر تاريخ از طف تا فخ(2) و از فخ تا سربداران و از سربداران تا شلمچه و از شلمچه تا خيابان به خيابان شهر و روستاهاي ما را به رويارويي حسين و يزيد فرا مي خواند.
مسئوليت شناسي، فهم پيام عاشورا است و فهم امر به معروف و نهي از منكر گام آغازين بازگشت به خيمه اي كه به اندازه تمام بشريت جا دارد.
هنر، شناخت همه نيروهايي است كه مي خواهند در هر جامعه و عصري، بندگان خدا را خارج از چارچوب خلقتي(3) و بزرگواري فطري(4) خودشان به چشم يك پديده ببيند و آن ها را به جاي اتصال به معدن رحمت و عظمت به حيراني و ناداني بيندازد و به جاي راه مستقيم آن ها را در خدمت قدرت و ثروت، مسحور جاه و جبروت پوشالي طاغوت نمايد.
براساس اين حديث، كوفيان و امت اسلامي در عصر امام دچار دو مشكل ناداني و ترديد شده بودند و مبارزه و امر به معروف حضرت، براي رفع اين دو رذيله بود.
ناداني ورطه دهشتناك غايب شدن از حضور خداست و ترديد، قرار گرفتن در عرصه اي كه در آن ايمان حضور ندارد و هنر سيدالشهداء(ع) اين بود كه با خون و جان خود براي ايمان و عمل حماسه آفريد و توانست جامعه مخمور قدرت و ثروت شده را در همه جاي تاريخ به خود آورد كه، زندگي، نه فقط اين حيات زودگذر و پرستش دنيا است. بلكه پافشاري بر عقيده درست و مسئوليت شناسي براي اين هدف است.
امام براي امر به معروف و فداكاري براي نهي از منكر وارد كربلا شد و به قول چارلز ديكنز داستان نويس اروپايي اگر غير از اين هدف را مورد نظر قرار داده بود، لازم نبود فرزندان كوچك خود را به كارزار شهادت و شهامت بياورد و نتيجه آن چه حسين در آن روز تلخ و سنگين آفريد، ميوه شيرين ايمان و بيداري بود.
بيداري كه امروز مي توان در جاي جاي كشورهاي اسلامي، در نقطه نقطه بشريتي كه با آموزه هاي حسين آشناست آن را ديد.
امروز مائيم و موج زمانه اي كه براي ناداني و ترديد، ما را به عاشوراي جديد و پيچيده مي خواند. مائيم و رجز امواج و شمشيرهاي رسانه، مائيم و تيرهاي سه شعبه هنري كه هوشمندانه به جاي حلقوم علي اصغر چشم و دل و فكر انسان ها را نشانه رفته، مائيم و مظلوميت هميشگي جبهه حق، مائيم بهانه هايي كه هميشه براي نجنگيدن هست. بهانه هايي كه براي كنار كشيدن هست. بهانه هايي كه براي...
ما و قلممان، ما و رنگ ها، ما و لنزها، ما و صحنه ها و... و در اين عاشورا... السلام عليك يا اباعبدالله...
پي نوشت:
(1) زيارت اربعين
(2) قيام فخ يكي ديگر از قيام هاي علوي به رهبري حسين ابن علي حسني است كه در صحراي فخ اتفاق افتاد و باعث شهادت بسياري از فرزندان ارجمند امام حسين و امام حسن(ع) شد.
(3) فلسفه جديد غرب درصدد است كه خلقت خداوند را به عنوان پديده مطرح كند و نام طبيعت را در مقابل خلقت وضع كرده است.
(4) ولقد كرمنا بني آدم(قرآن كريم)

 



به ياد وخاطره ژوليده نيشابوري
به درگاهت سر آوردم

حسين قرايي
سال هشتاد ويك بود كه ژوليده نيشابوري را ملاقات كردم.پيرمرد كه زبان سرخ ودلي دريايي داشت با روي گشاده ازراقم اين سطور استقبال كرد ومن كه باديدن ژوليده انار دلم ترك برداشته بود،با ولع به صحبتهايش گوش مي سپردم، به شعري كه در15خرداد42 پاي منبر امام (ره)گفته بود:
پيام مردم ايران در اين زمان اين است
سكوت در بر ظالم خلاف آيين است
چوديد عكس خميني به خويش گفتاشاه
كسي كه كاخ مرا زير وزبر كند اين است
به شعار معروف((در بهار آزادي، جاي شهدا خالي)) به تخلص شاعرانه اش توسط آيت الله طالقاني وگفت وگفت وگفت تا اين كه روزي ژوليده وچند شاعر ديگر را فرامي خوانند كه بياييد براي خانه كعبه كه پارچه مشكي روي آن انداخته بودند شعر بگويند.همه شعرشان را سرودند وژوليده ي ماهم گفته بود:
عالم همه مست از گل رخسار حسين است
ذرات جهان درعجب از كار حسين است
داني كه چرا خانه حق گشته سيه پوش
يعني كه خداي تو عزادار حسين است
تاهست جهان هست به فرمان الهي
جبريل امين حاجب درگاه حسين است
جن وملك وحور وپري در طلب فيض
مامور پذيرايي زوار حسين است
داني كه خريد از دل وجان جان جهاني
بادادن جاني به جهان كار حسين است
سرمايه آزادگي و مردي وغيرت
ازكوشش واز همت وپيكارحسين است
آن سر كه شود شافع ما نزد خداوند
آن سرسر پرنور گهربار حسين است
هركس به جهان گشته گرفتارنگاري
عمري است كه ژوليده گرفتار حسين است
كه ارمغان سرودن اين شعر هديه سفربه مكه ومدينه شد ودريغا كه دوساعت محضر ژوليده را درك كردم.
2
شعر ژوليده شعري است كه انسان را به پاكي وصداقت رهنمون مي شود،درون مايه شعر او بيشتر در فضاي مذهب ،انقلاب اسلامي،پايداري، عرفان ومسائل مهمي از اين قبيل وقبيله است اما بسامد شعر عاشورايي در اشعار ژوليده قابل ملاحظه است.
ژوليده در اشعاري كه در حوزه« عاشورا »سروده است به چهار ركن سوگ،حب،پيام وحماسه پرداخته است.
وي در جايي از كتاب گران سنگ((حماسه عاشورا))در مدح قهرمان سخن،زينب(س) چنين لب به شكر فشاني باز مي كند:
آن كه نامش كرده عالم رامسخرزينب است
آن كه وصفش مي ربايد هوش از سر زينب است
آن كه با ايراد نطقي كاخ استبداد را
كرد ويران بر سر قوم ستمگر زينب است
آن كه داغ شش برادررا به دل هموار كرد
تابماند جاودان دين پيمبر زينب است
مادرش آموزگار مكتب شرم وحياست
فارغ التحصيل دانشگاه مادر زينب است
گرعلي بن ابوطالب بود معيار صبر
آن كه صبرش باعلي باشد برابر زينب است
گفت پيغمبر حسينم هست كشتي نجات
بادبان ومحور وسكان ولنگر زينب است
هست از درهاي جنت يك درش باب الحسين
فاش مي گويم كليد قفل آن در زينب است
دين وقرآن را به عالم گر كه روح وپيكري است
خسرو لب تشنگان روح است وپيكر زينب است
در مقام بردباري گر بسنجي قدر او
در غم وشادي برابربابرادر زينب است
آسمان غيرت و مردانگي وصبررا
ماه عباس وحسينش مهر واختر زينب است
بحر رحمت را به عالم بود تنها يك صدف
واندران يكتاصدف،يكدانه گوهر زينب است
ساقي بزم جهان آفرينش گر علي است
جرعه نوش ساغر ساقي كوثر زينب است
در مقام وصف او((ژوليده))گويد روز وشب
آنكه نامش كرده عالم را مسخر زينب است
حسن فرحبخشيان(ژوليده نيشابوري) زيبا وزلال وحماسي از زبان قهرمان صبر بر سر مزار برادر زمزمه مي كند كه:
ياحسين آن كه دل از غيرتوببريد منم
آنكه لاجرعه مي مهر تونوشيد منم
آن كه از شوق بهنگام ولادت چون شمع
عوض گريه در آغوش توخنديد منم
وقتي كه سي وپنج جلد آثار ژوليده نيشابوري را تورق مي كردم به اين نكته رسيدم كه حقيقتي كه در شعر ژوليده رسوب مي كند، عشق به حسين(ع) است وبس.
مي توان گفت شعر ژوليده،قصر شكوهمندي است كه در اين قصر با شكوه آيينه هاي زيبايي از جنس عشق به حضرت اباعبدالله،تمامي قصرش راآذين بسته است.
ژوليده در بين مردم بيشتر با شعر:
الهي بهر قرباني به درگاهت سرآوردم
نه تنها سر برايت،بلكه از سر بهتر آوردم
معروف است كه اين شبها ،مادحين اهل بيت(عليهم السلام)مدام اين ابيات را بر زبان مي راندند:
پي ابقا قد قامت به ظهرروز عاشورا
براي گفتن الله اكبر،اكبر آوردم
پي آزادي نسل جوان از بند استعمار
برادر زاده اي چون قاسم فرخ فر آوردم
علي را درغدير خم،نبي بگرفت روي دست
ولي من روي دست خود علي اصغر آوردم
والي.....
درايام ماه محرم به ياد همه شاعران آييني از جمله ژوليده نيشابوري باشيم كه بخشي از شعر آييني ما با ژوليده وامثال اوگره خورده است

 



ريشه يابي واژگان فارسي

سليمان مختاري
بسيج
واژه: در اصطلاح نظامي؛ مبيليزاسيون يعني آماده ساختن نيروي نظامي و تمام ساز و برگ سفر و جنگ. تجهيزات. (واژه هاي فرهنگستان از لغت نامه ). تهيه و ساز جنگ. بسيج. بسيچ. پسيچ. ساختگي كارها و كارسازيها و ساخته شدن و آماده گرديدن باشد خصوصاً ساختگي و كارسازي سفر. (برهان). ساختگي و آمادگي . آماده شدن براي كار. (واژه هاي فرهنگستان از لغت نامه)
تدبير ملك را و بسيج نبرد را
برتر ز بهمني و فزون از سكندري
فرخي
بكس راز مگشاي در هر بسيچ
بدانديش را خوار مشمار ايچ
اسدي
ريشه: بسيج دخيل است از سغدي بسغديدن. بسغدن. پسغده؛ آسغده «آماده، مهيّا، مستعد (برهان) قس آسغدن »ساختن. آمادن. بسيجيدن» (لغت نامه).
انبار
واژه: جاي انباشتن غله يا چيز ديگر. جاي نگهداري كالا. آنجا كه هيزم وغيره ذخيره كنند. (معين ).
كه انبارها در گشايند باز
بگيتي بر آنكس كه هستش نياز
فردوسي
جايي كه درخت عيش پربار بود
نو در نظر و كهنه در انبار بود
ريشه: در فارسي امروز به صورت انباردن، انبار و انباشتن مي باشد. صورت پهلوي آن همباردن، همبار«انبار كردن، گردآوري« است.
فارسي ميانه: همبار: همباردن «انباردن»؛ ماده مضارع اين فعل مشتق است از ايراني باستان: هم- پاره ( ham- para ) . پار بالانده[1] ريشه« پر» مي باشد. ايراني باستان: مركب از پيشوند «هم» و« پاره» (ماده مضارع) از ريشه «پر» به معني «پركردن» است. (افعال پهلوي منصوري)
در فارسي: انباردن؛ ماده ماضي: انبارد، ماده مضارع: انبار نيز؛ انباشتن، انباشت، انبار، در فارسي دري به قياس با «كار»، «كاشت» به وجود آمده است. (ماده هاي فعل).ماده مضارع در تركيبهايي نظير : آب انبار، خاك انبار؛ قس انبارده «پركرده، پر». انباش = انبار؛ انباشت صورت ديگر انبارد است («شت» به جاي«رد»در انبارد). اين ريشه را قس با پريدن كه ماده مضارع جعلي است كه از پر(صفت) ساخته شده است؛ پر مشتق از ايراني باستان «پرنه» از ريشه «پر» «پر كردن، انباشتن» (افعال فارسي منصوري)
سال
در پهلوي سال ، در زبان اوستايي سر د، سال در ريشه با سرد يكي است. ايرانيان كهن شايد سرماي سخت ايرانويچ را در ياد زنده مي داشته اند، زمان را با سردي و سرما همنام ساخته اند. از آنجاست كه سال ريختي ديگر از سارد = سرد، در معناي بخشي از زمان گاهشماري در زبان به كار برده شده است. ارمنيان هنوز نوروز را «نو سارد» مي گويند كه ريختي ديگر از سال نو است. نيز از همين روي است كه واژه زمان به معني گاه و دهر در زبان به كاربرد يافته است. مي توان انگاشت كه زمان از دو پاره « زم»به معني سرما + ان (پسوند) ساخته شده است.
زمان در ساخت و معني مي تواند با زمين يكي باشد؛ زمين نيز از زم + ين (پسوند) ساخته شده است.
پل
واژه: طاقي باشد كه بر رودخانه آب بندند و آن را به عربي قنطره خوانند.(برهان). طاقي كه بر روي آب بندند. چيزي كه روي رود براي عبور سازند. پول. معبر. جسر:
پل و راه اين لشكر آباد كن
علف ساز و از تيغ ما ياد كن
فردوسي
ريشه: پل در( فارسي ميانه «پوهل» بوده كه در ) ايراني باستان «پرتو» به معني «گذرگاه، معبر» كه مشتق است از «پر» «عبور كردن، بدان سو رفتن» و در اوستايي «پ ر تو» به معني «گذرگاه، معبر» . لغت ايراني باستان: «پرتو» مشتق است از لغت هندواروپايي: «پرتو» به معني «گذرگاه، معبر، گدار»، از ريشه «پ ر» «گذشتن، عبور كردن، بدان سو رفتن». از اين ريشه مصدر پريدن (پرواز كردن) ساخته شده است، نيز نك پريدن. قس با فول به معني «پل. جسر» و نيز قس با دزفول (نام شهر)
پل به شكل «پول» يعني همراه با «واو» نيز نوشته مي شده است كه هيچ ارتباطي به پول (از ريشه ابلوس) به معني قطعه اي از طلا، نقره، مس يا فلز ديگر و نيز اسكناس، ندارد. (معين ذيل پول) پول (= پل) به معني قنطره و جسر در زبانهاي ايراني بسياركهنسال است. (هرمزدنامه ص 245 ذيل پول)
پوكه
واژه: پوكه . فشنگ كه باروت و گلوله در آن ننهاده باشند. غلاف فشنگ بي سرب وباروت يا خالي شده از سرب و باروت پس از تيراندازي . فشنكي كه ماده سوزنده و گلوله ندارد
زغال پوكه: زغال كه يك بار آن را افروخته و كشته باشند. پوكه زغال. زغال كه يك بار آتش شده باشد و بار ديگر آتش و سپس زغال شود.
ريشه: پوك به معني بي مغز، كاواك؛ نيز: پوچ، پك «بي مغز و پوچ و ميان تهي» (برهان قاطع ذيل پك). مشتق است از ريشه «پو» ( pav ) «پوسيدن، تباه شدن» . در زبان سكايي اين ريشه به معني پوسيده، سوراخ (در مورد درخت).
[1] - در فارسي باستان هر يك از واژه ها به سه صورت ضعيف و افزوده و بالانده به كار مي رفته اند. صورت ضعيف ريشه، صورتي است كه در آن a وجود ندارد. صورت افزوده، صورتي است كه در آن a وجود دارد و نيز در بالانده a به جاي a آمده است. اين صورت هاي سه گانه در اصل به منظوري خاص به كار مي رفته اند. مثلاً از صورت ضعيف، ريشه فعل مجهول، از صورت افزوده، فعل معلوم و از صورت بالانده فعل واداري ساخته مي شده است. (ريشه شناسي ص 16)

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14