توصيه بابي ها به اشتراك در اموال و نواميس!
|
|
مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي پيام انقلاب جهاني است
|
|
E-mail:shayanfar@kayhannews.ir |
|
توصيه بابي ها به اشتراك در اموال و نواميس!
اينك شما توجه كنيد كه چگونه يكي از اتباع علي محمد شيرازي به نام زرّين تاج برغاني ملقب به طاهره ي قرّه العين به خودش اجازه داد كه در دشت بدشت در سال1264 هـ . ق با اطلاع يافتن از ادعاي مهدويت باب، تمام شريعت اسلام را منسوخ اعلام و به ترك نماز و روزه و اشتراك بابي ها در اموال و اعراض و نواميس يكديگر توصيه كند!!؟ در آنجا عده اي از بابيه برگشتند و عده ي ديگر فكر نكردند كه چگونه يك زن معمولي و يك بشر بيچاره مي تواند احكام ربّ العالمين را نسخ و ابطال كند. بله ، بشر مي تواند احكام شرعي را ناديده بگيردو نقض كند و متشرّعه را سركوب و كشتار نمايد ( مثل رضا خان و رژيم پهلوي و بسياري از حكّام جور) ، اما نسخ شريعت كه باعث نامشروع شدن يك حكم يا شريعت سابقاً مشروع و مشروعيت حكم و شريعت جديد مي شود، فقط به دست قادر متعال صورت مي گيرد. در واقع همان طور كه گفته شد، شريعت بايد انسان را به سعادت دنيوي و اخروي برساند و وقتي كه در اين كار ناتوان بشود، نسخ گشته و توسط شريعت جديد جايگزين مي شود.اگر سعادت دنيوي و اخروي مردم در دست كسي باشد، او مي تواند شريعت و حكمي را نسخ كند و او فقط خداي متعال است كه حتي خاتم انبياء و سيّد رسولان خدا(ص) نيز بنده ي محض اوست و نمي توانست شخصاً چيزي را از شريعت الهي نسخ كند جز به وحي الهي . اين هم دليل ديگري است بر ابطال نسخ اسلام توسط بابيه و بهائيه و فرقه هاي ديگر و بر بطلان آئين ودين آنها. در اينجا مناسب است آيه ي ديگري نيز كه اشاره به نسخ دارد، مورد ملاحظه قرار گيرد تا معلوم شود كه حتي نبّي اعظم خدا (ص)نيز در نسخ، نقشي جز ابلاغ نداشته اند. در آيات101 و 102 سوره ي مباركه ي نحل چنين آمده است كه: «وقتي كه آيه اي را به جاي آيه ي ديگر تبديل (نسخ) كرديم، و خداوند به آنچه كه نازل مي كند داناتر است، گفتند( يعني كفار از اهل كتاب و مشركان) به درستي كه تو افتراء زننده ( به دروغ نسبت دهنده) هستي. بلكه ( به خلاف ادعاي آنها، همه ي آيات از طرف خداست و تو مبلـغ صادق او هستي) اكثر آنها نمي دانند . بگو آن را روح القدس از جانب پروردگارت به حق نازل كرده تا اهل ايمان را ( در راه خدا) ثابت قدم گرداند و هدايت وبشارتي باشد براي مسلمانان.» نكته ي ديگر اين است كه نسخ آيه اي موجب زوال خود آيه و معدوم شدن آن و بطلان تحقق آن نمي شود ، بلكه فقط حكم آيه ي منسوخ تعليق مي شود. بنابراين، نسخ در بعضي احكام شرعي رخ مي دهد نه در همه ي آنها و نه در معارف( نسخ شريعتهاي سابق هم در واقع نسخ يك حكم كلي است مبني بر لزوم پيروي از يك دين و كتاب آسماني و پيامبر خاص و ترك دين ها و كتابهاي آسماني و پيامبران پيش از آن). لذا اگر ديديم كه افرادي ادعاي رسالت جديد كردند و معارف ايشان، متعارض يا متناقض با معارف قرآن كريم است، يقيناً آن ها دروغگو هستند. زيرا معارف، حقايقي ثابت هستند كه پيامبران براي تعليم آنهابه مردم و تزكيه ي مردم آمده اند. چگونه ممكن است پيامبري( يا مهدي موعود عليه السلام) بيايد و آن معارف رانسخ و نقض كند ؟!! يا اين كه آنها را از ياد مردم ببرد و مردم را به ترك و فراموشي آنها امر يادعوت كند؟!! در حالي كه حقايق عالم ثابتند و معارف بايد كاشف از آن حقايق باشند. بله، اگر مردمي معارف تورات وانجيل و زبور و قرآن را ترك و فراموش كنند، لابد باور مي كنند كه باب و بهاء، ظهور الله و تجسّد يافته حق تعالي هستند!!؟ آيا غير اغنام كسي چنين چيزي را باور مي كند؟! نسخ آيات، گذشته از فايده ي هدايتگري و تأمين بهتر سعادت بشر، موجب خذلان كفار اهل كتاب و قطع مسخرگي ايشان عليه پيامبر(ص) و مؤمنان، و اعزاز مسلمانان و آزمايش افراد ضعيف الايمان و تميز خبيث از طيّب و مؤمن از منافق و استحكام جبهه ي مؤمنان و اثبات صداقت پيامبر(ص) و اظهار قدرت و مالكيت مطلقه ي حق تعالي و تصرّف او في مايشاء و علي مايشاء و كيف يشاء هم مي شود كه مخفي نيست. اين تعبير در انتهاي آيه107 سوره ي مباركه بقره كه «شما(مومنان) غير از خدا، وليّ و ياوري نداريد» حاكي از اين است كه نسخ و ا نساء آيات الهي در چارچوب ولايت( سرپرستي و تدبير امور و تصرف در آنها) و نصرت(ياري رساني) حق تعالي نسبت به مؤمنان صورت مي گيرد، چنان كه تغيير قبله موجب تقويت مؤمنان و كوتاه شدن زبان يهوديان و منافقان شد. زيرا انسانها هرچند داراي قدرت و مالكيت و حكومت موهوبي عاريتي ( از طرف خدا) هستند، اما براي رسيدن به خواستها و مقاصدشان حتماً به تدبير ها و امدادها و نصرتهاي الهي نيازمندند ، والّاّ به اهداف خود نمي رسند. زيرا فاقد قدرت و ملك تامّ و كامل و مستقلند. اگرچه برخي به ويژه سنّيان، انساء ( بردن از ياد و علم كسي يا به تأخير انداختن اظهار چيزي ) را مربوط به شخص پيامبر اكرم (ص) دانسته اند، اما در آيه شريفه هيچ خطاب و اشاره اي به ايشان نشده و كلامي مطلق و عام است كه اختصاص به آن حضرت ندارد ( چنان كه مضمون روايتي از امام حسن عسكري عليه السلام از قول امام محمد تقي عليه السلام است) بلكه شايد اصولا شامل ايشان نشود . به نظر مي رسد كه نسخ مربوط به اصل پيام باشد و انساء ( به معني فراموشي و در برابر ذكر) مربوط به گيرندگان و دريافت كنندگان و مخاطبان پيام؛ و لازمه ي عصمت رسول خدا(ص) و پذيرش مطلق سخنان ايشان توسط مخاطبان اين است كه سهو و نسيان نداشته و از آن در امان باشد، هر چند كه خداوند بر هر كاري كه بخواهد- اگرچه هرگز آنرا انجام ندهد- قادر است و اين از آيه 7 سوره ي مباركه ي اعلي و آيه109 سوره ي مباركه ي هود(ع) بر مي آيد. پاورقي
|
|
|
مروري بر ديدگاه هاي رهبرمعظم انقلاب اسلامي درباره انقلاب اسلامي پيام انقلاب جهاني است
2. اعتقاد به كرامت و ارزش اراده ي انسان شاخص دوم، اعتقاد راسخ و صادقانه به نقش مردم است؛ هم كرامت انسان، هم تعيين كننده بودن اراده ي انسان. در مكتب سياسي امام، هويت انساني، هم ارزشمند و داراي كرامت است، هم قدرتمند و كارساز است. نتيجه ي ارزشمندي و كرامت داشتن اين است كه در اداره ي سرنوشت بشر و يك جامعه، آراء مردم بايد نقش اساسي ايفا كند. لذا مردم سالاري در مكتب سياسي امام بزرگوار ما - كه از متن اسلام گرفته شده است - مردم سالاري حقيقي است؛ مثل مردم سالاري امريكايي و امثال آن، شعار و فريب و اغواگري ذهنهاي مردم نيست. مردم با رأي خود، با اراده ي خود، با خواست خود و با ايمان خود راه را انتخاب مي كنند؛ مسئولان خود را هم انتخاب مي كنند. لذا دو ماه از پيروزي انقلاب نگذشته بود كه امام اصل نظام برآمده ي از انقلاب را به رأي مردم گذاشت. شما اين را مقايسه كنيد با رفتاري كه كودتاگران نظامي در دنيا مي كنند، رفتاري كه حكومتهاي كمونيستي مي كردند، و رفتاري كه امروز امريكا مي كند. امروز امريكا بعد از پانزده ماه كه با اشغال نظامي عراق را گرفته است، هنوز به مردم اين كشور اجازه نمي دهد كه بگويند براي حكومت خود چه چيز و چه كساني را مي خواهند. نماينده ي سازمان ملل ديروز مصاحبه مي كند و مي گويد چون امريكايي ها در عراق حضور نظامي دارند، بايد رأي حاكم امريكايي در انتخاب عناصر دولت مراعات شود! دموكراسي اينها اين است. نام دموكراسي، اغواگري است. دموكراسي حتّي در كشورهاي خودشان هم، يك مردم سالاري حقيقي نيست؛ جلوه فروشي به وسيله ي تبليغات رنگين و پولهاي بي حسابي است كه در اين راه خرج مي كنند؛ لذا آراء مردم گم است. در مكتب سياسي امام رأي مردم به معناي واقعي كلمه تأثير مي گذارد و تعيين كننده است. اين، كرامت و ارزشمندي رأي مردم است. از طرف ديگر امام با اتكاء به قدرت رأي مردم معتقد بود كه با اراده ي پولادين مردم مي شود در مقابل همه ي قدرتهاي متجاوز جهاني ايستاد؛ و ايستاد. در مكتب سياسي امام، مردم سالاري از متن دين برخاسته است؛ از «امرهم شوري بينهم»86 برخاسته است؛ از «هو الّذي ايّدك بنصره و بالمؤمنين»87 برخاسته است. ما اين را از كسي وام نگرفته ايم. آثار دموكراسي غربي در جهان عده يي مي خواهند وانمود كنند كه نقش مردم در اداره ي حكومتها را بايد غربي ها بيايند به ما ياد بدهند! غربيها خودشان هنوز در خم يك كوچه گرفتارند! همين امريكايي ها و همين مدعيان دموكراسي، ديكتاتورهايي از قبيل محمّد رضاي پهلوي را - كه سي وپنج سال در اين مملكت ديكتاتوري مطلق داشت و قبل از او پدرش حدود بيست سال در اين كشور ديكتاتوري كرد - در آغوش گرفتند و پشتيباني كردند و از آنها حمايت كردند. اينها طرفدار دموكراسي اند؟! دروغ مي گويند. هر كس مي خواهد دموكراسي اينها را ببيند، به عراق برود. برود رفتار آنها را با مردم مظلوم افغانستان ببيند. برود دموكراسي امريكايي را از حمايت بي دريغ امريكا از شارون جنايتكار ببيند. دموكراسي آنها اين است؛ ما از اينها دموكراسي ياد بگيريم؟! اينها براي انسان نقش و ارزش قائلند؟ شما ببينيد امروز در فلسطين چه فجايعي دارد اتفاق مي افتد. آيا فلسطيني ها انسان نيستند؟ آيا صاحب سرزمين خود نيستند؟ آيا حق ندارند رأي و عقيده داشته باشند؟ امروز زشت ترين و فجيع ترين رفتار در فلسطين و عراق و افغانستان - و قبل از اين در بسياري از مناطق ديگر - دارد صورت مي گيرد؛ آن وقت همان كساني كه اين رفتارهاي زشت را انجام مي دهند، خجالت نمي كشند و ادعاي دموكراسي مي كنند! رئيس جمهور امريكا وقيحانه ادعا مي كند كه رسالت گسترش دموكراسي در دنيا و خاورميانه بر دوش او سنگيني مي كند! دمكراسي آنها را در زندانهاي امثال ابوغريب - كه در عراق و گوانتانامو كم هم نيستند - مردم دنيا دارند مي بينند. اين، دموكراسي و حقوق بشر آنهاست! بسيار غافلانه است اگر كسي در داخل جوامع ما و در ميان امت اسلامي خيال كند كه غربي ها بايد بيايند به ملّتهاي ما دموكراسي و مردم سالاري ياد بدهند! ما توقع داريم گويندگان و نويسندگاني كه از انصاف برخوردار هستند، طوري حرف نزنند و طوري ننويسند كه گويي امروز آنها دارند به مردم ما پيام مردم سالاري مي دهند. مردم سالاري را امام آورد؛ مردم سالاري را انقلاب آورد. در كشوري كه در طول قرنهاي متمادي، جز در برهه هاي بسيار كوتاه - كه مثل يك لحظه گذشته است - معناي رأي و اراده ي مردم را نمي دانستند. ما در طول عمر خود چشممان به صندوق رأي نيفتاده بود! براي رأي مردم ايران كسي ارزش قائل نبود و ديكتاتورها در تمام دوران حكومت خود بيشترين بي اعتنايي را به مردم ما مي كردند. امام و انقلاب و نظام اسلامي ما مردم سالاري را آورد. عده يي طوري حرف مي زنند كه گويا ما تازه داريم وارد ميدان مردم سالاري مي شويم! اين بي انصافي نيست؟ اين چشم بستن بر روي حقيقت نيست؟ 3. جهاني بودن پيام انقلاب اسلامي شاخص سوم از شاخصهاي مكتب سياسي امام، نگاه بين المللي و جهاني اين مكتب است. ... مكتب سياسي اسلام فكر درست و سخن نوي خود را با تبيين در فضاي ذهن بشريت رها مي كند و مثل نسيم بهاري و عطر گلها در همه جا مي پيچد. كساني كه شامه ي درستي داشته باشند، آن را استشمام مي كنند و از آن بهره مي برند؛ همچنان كه امروز در بسياري از كشورهاي دنيا بهره ي آن را برده اند. شاخص سوم از شاخصهاي مكتب سياسي امام، نگاه بين المللي و جهاني اين مكتب است. مخاطب امام در سخن و ايده ي سياسي خود، بشريت است؛ نه فقط ملّت ايران. ملّت ايران اين پيام را به گوش جان شنيد، پايش ايستاد، برايش مبارزه كرد و توانست عزّت و استقلال خود را به دست آورد؛ اما مخاطب اين پيام، همه ي بشريت است. مكتب سياسي امام اين خير و استقلال و عزّت و ايمان را براي همه ي امت اسلامي و همه ي بشريت مي خواهد؛ اين رسالتي است بر دوش يك انسان مسلمان. البته تفاوت امام با كساني كه براي خود رسالت جهاني قائلند، اين است كه مكتب سياسي امام با توپ و تانك و اسلحه و شكنجه نمي خواهد ملتي را به فكر و به راه خود معتقد كند. امريكايي ها هم مي گويند ما رسالت داريم در دنيا حقوق بشر و دمكراسي را توسعه دهيم. راه گسترش دموكراسي، كاربرد بمب اتم در هيروشيماست؟! توپ و تانك و جنگ افروزي و كودتاگري در امريكاي لاتين و آفريقاست؟! امروز هم در خاورميانه اين همه دغل بازي و فريبگري و ظلم و جنايت به چشم مي خورد. با اين وسايل مي خواهند حقوق بشر و رسالت جهاني شان را گسترش دهند! مكتب سياسي اسلام فكر درست و سخن نوي خود را با تبيين در فضاي ذهن بشريت رها مي كند و مثل نسيم بهاري و عطر گلها در همه جا مي پيچد. كساني كه شامه ي درستي داشته باشند، آن را استشمام مي كنند و از آن بهره مي برند؛ همچنان كه امروز در بسياري از كشورهاي دنيا بهره ي آن را برده اند. فلسطيني ها مي گويند ما حيات دوباره و بيداري خود را از پيام امام گرفته ايم؛ لبناني ها مي گويند ما پيروزي خود بر ارتش رژيم صهيونيستي و اخراج صهيونيست ها را از مكتب امام درس گرفته ايم؛ مسلمانها در هر نقطه ي دنيا - جوانهاي مسلمان، روشنفكران مسلمان، نخبگان مسلمان - فتوحات فكري خود در ميدانهاي سياسي را برخاسته و برآمده ي از مكتب فكري امام مي دانند؛ توده هاي امت اسلامي با نام اسلام احساس عزّت مي كنند؛ اين همان نگاه بين المللي مكتب امام به مسائل بشر است؛ مخصوص دنياي اسلام هم نيست؛ لذا امروز مسأله ي فلسطين براي ما يك مسأله ي اصلي است؛ مصايب امت اسلامي براي ما دردناك است. آنچه در دنياي اسلام اتفاق مي افتد، براي ملّت ايران و كساني كه به نام و ياد امام بزرگوار دلبسته و دلخوش هستند، مسائل اساسي است؛ نمي توانند نسبت به اين مسائل بي تفاوت بگذرند. براي همين است كه دنياي استكبار مي خواهد بزرگ ترين جنايت ها را نسبت به ملّتهاي مسلمان انجام دهد؛ در حالي كه ديگر ملّتهاي مسلمان نبينند، نفهمند و تصميم نگيرند؛ حتّي اعتراض هم نكنند. ملّت ايران مي بيند، مي فهمد، اعتراض مي كند، موضع مي گيرد و نسبت به مسائل دنياي اسلام بي تفاوت نمي ماند. ولايت فقيه، جايگاه مهندسي نظام و حفظ خط و جهت نظام و جلوگيري از انحراف به چپ و راست است؛ اين اساسي ترين و محوري ترين مفهوم و معناي ولايت فقيه است. 4. پاسداري از ارزشها و ضوابط ديني شاخص مهم ديگر مكتب سياسي امام بزرگوار ما پاسداري از ارزشهاست، كه مظهر آن را امام بزرگوار در تبيين مسأله ي ولايت فقيه روشن كردند. از اول انقلاب اسلامي و پيروزي انقلاب و تشكيل نظام اسلامي، بسياري سعي كرده اند مسأله ي ولايت فقيه را نادرست، بد و برخلاف واقع معرفي كنند؛ برداشتهاي خلاف واقع و دروغ و خواسته ها و توقعات غيرمنطبق با متن نظام سياسي اسلام و فكر سياسي امام بزرگوار. اين كه گاهي مي شنويد تبليغاتچي هاي مجذوب دشمنان اين حرفها را مي پراكنند، مربوط به امروز نيست؛ از اول، همين جريانات و دست آموزها و تبليغات ديگران اين حرفها را مطرح مي كردند. عده يي سعي مي كنند ولايت فقيه را به معناي حكومت مطلقه ي فردي معرفي كنند؛ اين دروغ است. ولايت فقيه - طبق قانون اساسي ما - نافي مسؤوليت هاي اركان مسئول كشور نيست. مسئوليت دستگاه هاي مختلف و اركان كشور غيرقابل سلب است. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 86- سوره ي شوري، آيه ي 38. 87- سوره ي انفال، آيه ي 63. پاورقي
|
|