دوشنبه 19 دی 1390- شماره 20117
جايگاه شور و شعور در نهضت عاشورا
دلايل معاد در زندگي روزمره
جايگاه شور و شعور در نهضت عاشورا
علي شير رضايي ميرقائد
بررسي تكويني حماسه عاشورا و تاثيرات شگرف و بي نظير اين نهضت در انقلابهاي بعد از آن در طول تاريخ، نشاندهنده عظمت و عمق اين حركت عظيم انساني- الهي است كه از جميع جهات مي تواند به صورتي ويژه و مشخص مورد تحقيق و تفحص و تعمق قرار گيرد چرا كه موج نو و نوين گرايش هاي تمامي نهضت ها و رهبران حق طلب آن و نيز كل جريانات سياسي- مذهبي عالم، و تعلق خاطري كه بالاخص در طيف وسيع جوانان جهان به وضوح مشاهده ميشود به نوعي نشاندهنده نياز اساسي نسل هاي انقلابي به فلسفه و اساس حدوث و وقوع (عاشورا) است كه در اين مقاله، به نوعي خاص و دقيق به آن پرداخته شده است.
حدوث عيني حماسه عاشورا، و روند تكويني آن
گرچه عاشوراي حسين (ع) از ابعاد گوناگون، به تمامي امت مسلمان و ساير ملل و جوامع، درسهاي زيادي از جمله (عاشقانه زيستن) و (ايستادگي در برابر ظلم) و (مقاومت) و (صبر) را تعليم نموده است اما چگونگي و كيفيت تبيين اين حماسه بي نظير، و راز شكوفايي و (ماندگار بودن) آن نقش بسيار مهمي را در راستاي تعريف واقعي از حماسه حسيني(ع) و تركيب عيني و عملي بين شور و شعور برعهده داشته كه اين خود مي تواند در حيطه مربوط به آن، به صورتي انكارناپذير و غيرقابل ترديد، اساسي، جلوه نمايد. به طوري كه غفلت از اين مورد آسيب هاي بسيار جدي و حتي جبران ناپذيري را بر روند تكويني افزايش ميزان ادراكي شعور جامعه و ملل جهان وارد سازد، لذا نگاه سطحي به اين قيام الهي و ساير تحولات و وقايع و حوادث قبل و بعد از آن فقط از ابعاد (يك جانبه) نگريستن و توصيف كردن، هرگز كافي نمي باشد، بنابراين بررسي و تبيين و تطبيق و تأمل در شيوه ها و روشهايي كه اعمال آنها سبب ارتقاء سطح جمع بين شور و شعور و يا بالعكس باعث كاهش اين جمع باشد، ضروري و حتمي و به نوعي جدي خواهد بود.
شور چه جايگاه و نقشي را در راستاي تحقق اهداف عاشوراي حسيني(ع) برعهده دارد؟
در يك بررسي كلي و باتوجه به ابعاد وسيع نقطه نظرات علما و دانش پژوهان و دانشمندان علوم ديني و اجتماعي و فقهي در رابطه با نهضت امام حسين(ع) و عاشوراي حسيني، مي توان به جرات اظهار نمود كه حادثه قيام عاشورا نه تنها مظهر حدوث يك فداكاري عظيم و بي مانند بوده بلكه از نقطه نظر توجيه علل روحي قضيه نيز، بسيار جالب و در نوع خود بي نظير جلوه مي نمايد.
در بدو امر آنچه بسيار بديع و غريبانه و در عين حال كاملا ملموس تلقي مي گردد حوادثي است كه بعد از رحلت رسول اكرم(ص) به وقوع پيوست.
ابوسفيان در حدود20 سال با پيغمبر اسلام جنگيد و حتي در حدود پنج و شش سال آخر، (بنا به فرمايش شهيد مطهري) قائم اعظم تحريك عليه اسلام بود و حزب او يعني امويها (اعدي عدو و الدّ الخصام) پيامبر بودند و سپس بعد از ده سال از وفات جانگداز رسول الله(ص)، معاويه كه همواره دوش به دوش پدرش و پا بپاي وي با اسلام مي جنگيد، والي و حكمران شام و سوريه شد و سي سال بعد از وفات پيغمبر اكرم، خود را خليفه مسلمين خواند؛ (حماسه حسيني- شهيد مطهري- جلد سوم- ص 16). بنابراين بر ضمير و ذهن و وجدانهاي بيدار مسلمانان هميشه اين سؤال مطرح بوده كه چگونه مي توان تصور نمود فرزندان پيامبر(ص) و اهل البيت وي كه ولايت و امامت و جانشين رسول خدا، حق الهي آنان است، با توطئه ها و خدعه ها و نيرنگهاي ابوسفيان و معاويه در حاشيه قرار گرفته و سپس به صورتي غيرقابل تصور، به شهادت برسند. اين قضايا، حتي در اولين روزهاي بعد از شهادت حماسه سازان عاشورا، همچون ابري پربار و باران زا، آسمان شفاف «ديد» و «منطق» و «وجدان» مسلمانان را بخود جلب نمود، و سپس اين تفكر به يك «شعور» و همزمان و موازي با آن، به دنيايي از عاطفه و هيجان و احساس «شور» انقلابي مبدل گشت، به طوري كه از آن زمان و تا هنگامي كه جامعه عدل اسلامي در جهان گسترده نگرديده، اين جمع بين (شور) و (شعور)، حوادث و وقايع و انقلاب هاي بزرگي را باعث شده و قطعا نيز اين روند دفاع از حق و رابطه بين افزايش شور و شعور تداوم خواهد يافت. منتها مسئله اساسي در اين ميان تشريح و تبيين يك خط مشي شفاف و كارساز و به عبارتي (كارشناسي شده) اين است كه تا بتواند معيارهاي واقعي بين جمع شور و شعور را به جهانيان شناسانده و آنها را در راه پرفيض تشخيص (حق عاشورا از باطل ضدعاشورائيان)، رهنمون سازد.
رهبر معظم انقلاب اسلامي، در ارتباط با نقش مهم اين جمع بين شور و شعور مي فرمايند:
بخش ديگري كه بايد كار بشود تطبيق با وضع هر زمان است، نه فقط زمان (نقش خواص و عوام در شكل گيري نهضت عاشورا- 2/3/75) بنابراين چنانچه در اين راستا، بتوان كيفيت تبيين حماسه را به صورتي ويژه و مقبول عوام و خواص، ارتقا داد آن گاه به يكي از مهمترين پايه هاي عقيدتي خويش در خصوص ايجاد شور و انگيزه و شعور، دست يافته ايم.
شعور چه نقشي را در رابطه با تداوم ماندگاري نهضت عاشورا ايفا مي نمايد؟
اصولا شعور و دانستن و آگاهي نقش بسيار بارزي را در تعليمات اسلامي برعهده دارد به طوري كه با اجراي اين دستورات، خوشبختي و سعادت هميشگي، نصيب تمامي جهانيان خواهد شد.
بنابراين براي رسيدن به اين سعادت جاودانه، بايد به قرآن و اهل بيت(ع) تمسك جست و روح و روان و جسم خويش را در مصلاي ذات وجودي اين هستي بخش، جلا داد. پيامبر گرامي در اين رابطه مي فرمايند : من از بين شما مي روم در حالي كه دو چيز گرانبها (قرآن و حقيقت آن عترتم) را در ميان شما مي گذارم. هر كس به اين دو تمسك جويد، هرگز گمراه نخواهد شد و البته قرآن بدون عترتم و عترتم بدون قرآن نمي شود. اين دو از هم جدا نمي شوند تا در حوض كوثر بر من وارد شوند «تفسير البرهان ج1. ص9 برگرفته از كتاب اسرار آفرينش اهل البيت(ع)- عباس استاد آقايي.» بنابراين شعور همچون يك معيار و ابزار اساسي نقشي بسيار بارز در تكوين عيني تحقق ارتقاء سطح كيفي وجود انساني داشته و بالطبع در دين مبين اسلام نيز به آن اشارات ويژه اي شده است.
اما اينكه چرا اين هماهنگي و همجواري و تطبيق بين دو مقوله اساسي (شور) و (شعور) در اكثر مواقع و موقعيت هاي خاصي از تاريخ تكوين تحولات انساني حدوث جدي نيافته، خود بحثي بسيار مفصل، در عين حال كليدي و حياتي است.
نظر اجماع اين است كه كيفيت ممتاز اين تقابل تعيين كننده، به عوامل و معيارها و ابزارهاي كاملا مشخصي بستگي داشته كه هر كلام به نوعي در چارچوب و ساختار كليدي حماسه عاشورا، نقشي بارز و اساسي دانسته اند و يكي از مهم ترين اين ابزارها، شخصيت شاخص و الهي و بي نظير و مرتبط با نبوت و امامت محور عاشورا يعني سيدالشهدا(ع) مي باشد.
راز و سرشت منطقي بودن رابطه بين شور و شعور
سيرتكويني و تاريخي در مقوله كيفيت در امر پارادايم هاي بنيادي در مطالعات سازمان و مديريت به اين نكته اساسي منتهي مي شود كه نوعي جهان بيني يا نظامي از باورهاي اساسي، همواره در بطن زندگي بشري وجود داشته، و او را به دنيايي پر از شگفتي ها و پديده هاي نو، و سرشار از واقعيات سوق مي دهد و اين دنياي جديد، به مشابه سرفصل تازه اي از حيات بشري، او را در كشاكش معادلات فكري، رهنمون خواهد ساخت. اين سرفصل را مي توان تسلط پارادايم فكري (شور و شعور) بر هيجان كاذب و شعور شده ناميد.
(دانيل ليتل) در كتاب تبيين در علوم اجتماعي، درآمدي بر فلسفه علم الاجتماع، چنين مطرح مي نمايد رفتار انسان برخلاف پديده اي فيزيكي، نمي تواند بدون توجه به معاني اي كه انسانها به فعاليت هايشان مي دهند درك شود، داده هاي كيفي، مي تواند بينش غني اي در مورد رفتار انسان فراهم كند. (كتاب روش شناسي پژوهش كيفي در مديريت: رويكردي جامع- ص31)
با توجه به موارد قيد شده، كاملا اثبات مي شود كه رفتار انسان ها و درك آنان، زماني داراي غناي كيفي مي باشند كه به صورتي مبسوط اولا تعريف شده، ثانياً از نظر حجم ادراكي نيز مقبول عامه باشد. لذا نتيجه گرفته مي شود كه (شعور) واقعي، همواره در ذات انسانها نهفته شده و با يك منطق قوي كه بالطبع در سرشت وجودي تمامي انبيا و اوصياء و ائمه اطهار و صالحين تعبيه گرديده، اين شعور به حد تعالي ارتقاء خواهد يافت و اين خود، به تنهايي مي تواند سرشت منطقي بودن شناخت علت جمع (شور) و (شعور) و ارتباط آن با قيام عدالت خواهانه و فرهنگي و معرفت گرايانه امام حسين(ع) را به خوبي مشخص نمايد.
اصولا قيامهاي مردان بزرگ و مقدس داراي چنين ويژگي هستند كه به اين حركت هاي عظيم و (آگاهانه) يكنوع ارتقاء سطح كيفي بسيار والايي مي دهد، از جمله اين خصوصيات مقدس مي توان به چند مورد عمده اشاره نمود:
الف- تقدس، يعني منزه و پاك بودن از جنبه هاي سطحي از قبيل حسدها و كينه هاي شخصي و خودخواهي ها.
ب- عموميت يافتن يا قطعيت داشتن زمينه هاي انقلاب، به طوري كه براي رهبر اين انقلاب، حدوث و تحقق انقلاب براي حال و آينده مردم و يا امت حياتي و تعيين كننده و الزامي جلوه مي نمايد. ولو اينكه هواداران يا (آگاهان) به اين انقلاب از نظر كميت ظاهراً در اقليت، باشند.
پ- تمامي انقلابهاي حقيقي و مردمي و خدايي، يكنوع مرجعيت يا پيشوايان رهبري را در مركز ثقل تصميم گيريها دارند كه جريان انقلاب را هدايت مي كند، و چون اين انقلاب و رهبريت آن، منافع آحاد مختلف مردم را در راستاي طيف جامعه و حق و حقيقت لحاظ مي نمايد لذا در هر حال پيروزي واقعي، نصيب اين نهضت خواهد شد، ولو اينكه ممكن است در نگاه اول، موفقيت نهايي و مشخص و معيني را كسب ننموده باشد.
ت- ويژگيهاي منحصر به فرد انقلاب به طور كلي جايگاه انقلابهاي حقيقي و مذهبي و ديني كه خالص ترين نوع انقلاب ها مي باشند. به واسطه استثنايي بودن ريشه ها و مبناي آن ها، در رفيع ترين نقطه اتكاي مردم واقع شده است زيرا كه مردم اميدها و آمال و آرزوهاي گمشده خويش را در قالب و چارچوب نهضت و انقلاب جست وجوي مي نمايند لذا اين ويژگي ها، از نكات بسيار بارز و نمايان نهضت هاي واقعي مي باشند.
امام حسين(ع) نيز با امعان به وظيفه خطير و الهي خود كه نشأت گرفته از «امر به معروف و نهي از منكر» است حماسه جاوداني آزادي و آزادگي را در دوران خفقان حاكمان وقت فرياد كشيد. امام، كه خود، پيامبر اكرم(ص) را عميقاً درك كرده و خصوصيات يك انسان كامل خدايي و رباني را به طور مستقيم و بواسطه رسالت جدش و امامت پدر معصومش در خود احساس نموده بود، با عزمي عميق و حقانيتي پرشكوه، براي اعاده حقوق حقه مردم مظلوم كه با نيرنگ ها و دسيسه هاي بدخواهان و منافقان، از آنان سلب كرده بودند، به پا خاست و با خلق حماسه اي بي مانند تعريف كامل و جامع و قاطعي از (شرافت) انساني را، براي تمامي جهانيان همه ازمنه و اعصار، معني فرمود.
البته كيفيت تبيين حماسه كربلا، به فاكتورها و اهرمها و ادلأ ارزشمندي نياز داشت كه اين ويژگي ها نيز در اجتماع و تركيب و تلفيق دو عامل اصلي (شور) و (شعور) مفهوم عيني به خود گرفته است. چرا كه شعور، باعث تجزيه و تحليل و فراهم سازي بيان حماسه و انقلاب مقدس شده و زمينه ايجاد (شور) را در رهروان و پيروان حقيقي عدالت و جهاد مهيا مي سازد. لذا در اين ابعاد نيز، اهميت موضوع، بنوعي در اين تلفيق و اجماع، پررنگ تر و خالص تر جلوه مي كند.
شهيد مطهري در يكي از زيباترين و بامفهوم ترين فرازهاي اعتقادي خويش، چنين اعلام داشته كه «قيامهاي مقدس و نهضت هاي مقدس، از انبياء عظام شروع شده، لذا قرآن كريم در سوره شعرا، جهاد مقدس انبياء را تشريح فرموده است، داستان موسي و ابراهيم و نوح و هود و لوط و صالح وشعيب و خاتم الانبياء را ذكر مي كند كه در راه مبارزه با بت پرستي و ظلم و بيدادگري، جهل و تعصب و تقليد و اسراف و تدبير و افساد در ارض و فحشا و امتيازات موهوم اجتماعي مبارزه كرده اند. مقدسات بشر هم از اينها تجاوز نمي كنند. (حماسه حسيني- جلد سوم- ص 41- بحث قيام هاي مقدس.)
ماهيت حماسه عاشورا به عنوان يك مبناي كلي
اصولا يكي از مواردي كه همواره مطرح بوده است اين است كه ماهيت جهاد در اسلام چيست؟ و به طور كلي حقيقت وجودي حماسه جهاد به چه مفهومي دلالت دارد و اين مفهوم واقعي در راستاي تحقق جمع بندي منطقي بين (شور) و (شعور) تا چه مقياس قابل تبيين بوده و سنخيت داشته است؟
همانطور كه قبلا نيز اشاره شد اصولا قيام هاي مقدس (نهضت هاي مقدس) از انبياء عظام آغاز گرديده، و درقرآن كريم در سوره شعراء جهاد مقدس را مطرح فرموده است، كه اين جهاد خود نشان دهنده مبارزه عليه بت پرستي و ظلم و بيداد و جهل و تعصب ناروا و اسراف و تبذير و مفسدان في الارض و امتيازات موهوم اجتماعي است و تقريبا تمامي مبارزات مقدس بشري هم در راستاي مبارزه با اين نوع پديده هاست. بنابراين در يك جمع بندي اوليه هم مي توان به اين نكته اذعان نمود كه امام حسين(ع) نيز در همان راه گام نهاد كه انبياء الهي شتافتند و صد البته، اين شدايد و مصيبت ها براي امام حسين(ع) بسيار فزون تر و دردناك تر بود زيرا كه وي در حالي قيام نمود كه فقط (شور) و حماسه و ايثار در تلفيق تاريخي و اساطيري و الهي با (شعور) مي توانست اين قيام بي نظير را رقم بزند. بنابراين مي توان اذعان داشت كه علت و اساس اينكه نهضت حسين(ع) مقدس و متعالي و خدايي و پيامبري است اين مورد مي باشد كه دقيقا در راستاي تحقق اهداف عاليه اسلام و پيامبران قيام نمود و در اين راه مبارك نيز شهيد شد، به عبارت واضح براي جهانيان تبيين عيني بين شور عشق و خداشناسي را با شعور و معرفت و دانش متصل به انبيا(ع) تلفيق و هماهنگ نمود. فهم و درك اينكه خود را فداي مصالح مردم و انسانيت و تاريخ و حقيقت نمودن و از حق و عدالت و راستي دفاع نمودن و شهيدشدن، همان تركيبي است كه (شور) و (شعور) را واضح و آشكار تبيين نموده و براي سعادت هميشگي بشريت، درطبق اخلاص قرار داده است. اين، يعني كيفيت تبيين حماسه حسيني(ع) و ارجاع و توزيع و تعريف كردن آن بين تمامي طبقات مردم در طول زمان.
درعين حال موانع متعدد هم در ممانعت و جلوگيري و امتناع از تلفيق اين تركيب مقدس بين شور و شعور همواره به موازات اين مجموعه، خودنمايي كرده و چون سدي (البته محكم) در راه اين پيوند عاطفي و واقعي، ايجاد مشكل مي نموده و آن جهات مدرن است كه مي بايد در يك طيف وسيع، مورد توجه قرارگيرد.
مبارزه با جهالت مدرن
جهالت مدرن، يعني عوام زدگي به معناي واقعي آن، كمااينكه يكي از علل و عوامل عمده قيام و متعاقبا شهادت امام معصوم، گرويدن تعدادي از مردم به امويان، نشأت گرفته از تبليغات وسيع دشمنان آگاه اسلام بوده است. به عبارتي امويان و مغرضين به خانواده نبوت، و سالوساني كه خود و پدرانشان حتي در دوران پيامبر(ص) همه حملات مسموم خود را از مسلمين دريغ نمي نمودند، با تأثيرگذاري بر روح و روان و (شعور) بعضي از مردم تا اندازه اي موفق گرديدند. (شعور) آنان را نيز نسبت به حق و حقيقت كاهش دهند به طوري كه در يك برهه خاص از زمان، در شناخت و تبيين مقوله هاي شور و شعور دچار خطا گرديدند و راه صواب و صلاح را در يك مقطع خاص از دنياي اسلام به غلط ارزيابي نمودند. كه اين خود جنبه اي از جنبه هاي قطعي و كلي كيفيت اين مقوله ها مي باشد. به علاوه كيفيت روشي و جسمي و رواني شهداي كربلا براستي نشان دهنده تصميم قاطع و خدايي آنان در راستاي اين واقعه تاريخي است. به عبارتي فلسفه نبرد بين نور و ظلمت و حق و باطل، و دنياي فاني و آخرت گوياي تبيين اين حماسه و عزم جزم شهداي مظلوم كربلا مي باشد. شهيد مطهري در كتاب حماسه حسيني، جلد سوم، صفحه 162 اعلام مي دارد كه در روز عاشورا و حتي در لحظه شهادت ملكوتي امام(ع) و ياران باوفايش، كه آسماني ترين و بي بديل ترين صفات انساني به مفهوم واقعي آن در چهره اين حماسه سازان هويدا بود:
شجاعت بدني، قوت قلب و شجاعت روحي، صبر و تحمل عجيب، حفظ تعادل و هيجان، كرم و بزرگواري، فداكاري و ايمان كامل به خدا و اسلام و پيامبر، رضا و تسليم به فرمان خدا و ... همه و همه نشان از درك عين و واقعي شور و شعور و تلفيق اين خصوصيات بارز انساني است.
اصولاً منفعت فردي عامل تشتت و تنازع بين مردم بوده و حس منفعت عمومي و اصول تمامي اخلاق انساني عامل عمده حفظ و تعاون و افاضه و اعانه است ،بنابراين شعور دانستن اين موضوعات يعني عشق به خدا و مردم و شهادت در اين راه نيز يعني تلفيق مقدس بين تفكر حماسه (شعور)، و اقدام عملي به قيام يعني (شور).
بنابراين با اين توضيحات مي توان به جرات اعلام داشت كه شور و شعور در بدو امر با «قولوا لااله الا الله تفلحوا» آغاز شد و همين شعور دانستن به حق و حقيقت در اجتماع آن روز يك احساس شخصيت بي نظير بوجود آورد، زيرا كه در ذهن مردم، اين واقعيت را تبيين نمود كه بالاترين احساس ها كه همانا شخصيت و شور توحيدي و انساني است در همين جمله خدايي و نو (با توجه به موقعيت آن زمان) و الهي، نهفته و آشكار مي باشد. ضمن اينكه ثابت نمود به واسطه شور و شعور انساني، خداوند براي تسلط كافران بر مومنان راه (تسلطي) و قرار نداده است «لن يجعل الله للكافرين علي المومنين سبيلا، ( نساء آيه 141)
عموماً با عنايت به اينكه انسان، كلا موجودي اجتماعي و در عين حال از ابعاد شخصيتي نيز بسيار پيچيده است، لذا تبيين موضوعات نوين و تازه و تفهيم آن ها، بسيار مشكل بوده و به فنون و روشهاي بسيار، نياز مي باشد. ادگار، 1چ شاين» (Edgar H.sehein) با مطالعه نظريات مديريتي در سال 1965، و بنا به تخصص حرفه اي خويش، طبقه بندي جديدي از خصوصيات انساني بر مبناي روند تاريخي مطرح نمود كه هنوز هم، با تغييراتي چند، معتبر مي باشد. اين پژوهشگر، نوع انسان را به گونه اي تقسيم بندي نموده كه ويژگي هاي عقلاني او، بر ساير خصوصياتش برتري دارد. به زعم شاين، انسان واقعي ]به معني كلي كردن يعني انسان عام نرمال (معمولي)[، باهوش، چند بعدي و داراي ارتباطات چندگانه مي باشد و انگيزش را براساس تحولات محيطي و شرايط متعدد، مي توان بخوبي در وي ايجاد نمود.
به عبارتي و به عقيده اين دانشمند، علم مديريت، شور و شعور در ذات انساني نهفته است اما بنا به موارد متعدد ممكن است اين عوامل، تحت تأثير شرايط مختلف در مسيرهاي متعالي و يا ضد آن قرار گيرند.
بنابراين استمرار فعاليت ضمير ناخودآگاه انساني بر روي شور و شعور و پيچيدگي هاي خاص صفات افراد، نشأت گرفته از اين اصل مهم است كه كيفيت تبيين جمع بين مقوله هاي مورد بحث (شور- شعور) به عوامل متعددي از قبيل تمامي انگيزشهاي كلي، بستگي دارد كه از آن جمله مي توان به تفكر قضاوتي و تحليلي (Judgement or Anaytic) و نيز تفكر خلاق(creative imagination) اشاره نمود.
انسان و فردي كه در سير تكوين مناسبات انساني به يك تعلق خاطر ويژه، به حق و حقيقت مي رسد، سرانجام و در اين تحول فكري، داراي تفكر خلاق و انگيزش هاي قضاوتي و تحليلي مي شود كه وي را در ارتباط با مبارزات عقيدتي در راه تحقق ايده ها و آرزوهايش مصمم و جدي و بااراده مي نمايد كه (به عبارتي، به يك حس شعور دست مي يابد) در عين حال تجسم عيني واقعيات زمانه، او را به شدت متحول ساخته و احساس و شور ويژه اي كه ناشي از شعور واقعي است، او را به صورتي عيني و ملموس به تكاپو وامي دارد. اين تلاش علمي و تكاپو، همان اقدام به عمل و فعل خواستن و اجرا كردن آن است.
الگوبرداري از صفات كريمه در كيفيت تبيين حماسه
قبلا چنين عنوان شده بود كه امام حسين(ع) در راه مقدس خويش، از صفات كريمه و خصوصيات و ويژگي هاي رباني پيامبر اسلام(ص) و پدر معصومش پيروي مي كرده، لذا راه و هدف و ايده اين امام بزرگوار مقدس و الهي و پيامبرگونه بوده است. مانع شكني (Block busting) و تبيين اهداف و تشريح قيام به مردم با وجود تمامي مخالفت ها و ضديت هاي يزيديان و ناديده گرفتن اين موانع، همه و همه از عظمت روحي امام سرچشمه مي گيرند. ضمن اينكه به طور كلي حماسه امام حسين(ع) با توجه به ماهيت شگفت آن و پيوند ناگسستني آن با رسول اكرم(ص) از موقعيتي الهي و خداگونه برخوردار بوده و با توجه به اينكه خلق حماسه هاي تمام عيار و سرنوشت ساز در صحنه كربلا، تنها در حيطه توانمندي هايي بي شكيب عاشقان نبوت مي باشد، لذا تأمل و تلفيق و جمع بين شور و شعور، و درك و تفكر و فهم عملي در شناخت ويژگي هاي الهي اين قيام از بديهي ترين فرايند تحقق كيفيت ويژه اين حماسه بزرگ، قلمداد مي گردد.
معجزه ماندگاري عشق و شعور در حماسه حسيني
با يك بررسي اجمالي و تاريخ تحولات بشريت، مي توان انقلاب هاي متعددي را مطالعه نمود كه بعضا با گذشت زمان نه تنها از اذهان عموم خارج شده، بلكه بعد از چندي با سير تكويني پيشرفت صنايع و (ادبيات) زندگي، به طور كلي تغيير ماهيت داده و به سمت و سوي ديگري سوق داده شده اند (مانند انقلاب هاي مصر و روسيه) اما آنچه كه معجزه آسا، عشق و شور و شوق جهاني را همچون ميراثي ماندگار در طول تاريخ، همچنان حفظ و نيز ارتقاء نموده، معجزه ماندگاري قيام امام حسين(ع) مي باشد كه همچون ستاره اي منور بر آسمان تاريك تاريخ، درخشيده است. در اين نهضت عوامل متعددي دخالت داشته اند كه همين امر سبب شده تا اين پديده الهي از ابعاد تفسيري و از نقطه نظرات ماهيتي، نيز بسيار مهم و پيچيده قلمداد شود (شهيد مطهري- حماسه حسيني- جلد دوم- ص 14)
بالطبع آنچه كه شور و هيجان و انگيزش نهادي را در بين مردم همچنان زنده نگه داشته كيفيت ابعادي وجودي اين نهضت است. زيرا با وجود تمامي مخالفت ها و ضديت هايي كه دشمنان دين و اهل البيت(ع) در راه رشد و گسترش فلسفه قيام عاشورا كرده اند، اما سياست هاي مدون و كليدي مردم و مسئولين حفظ شعاير اسلامي، در طول تاريخ بحمدالله باعث گرديده كه اين توطئه ها اولا خنثي و بي اثر شده، ثانيا با تبيين فرهنگ و اصالت و جنبه هاي وجودي و مفهومي اين انقلاب، مردم و بخصوص طبقات جوان جامعه، همچون هميشه، در آرزوي حضور در زمان امام حسين(ع) و در صحنه عاشوراي حسيني و سرزمين كربلا در دفاع از حقانيت فرزند پيامبر و ياران باوفايش و بر ضد دشمنان خاندان اهل البيت(ع) شمشير بزنند. در حقيقت اين آرزو، يكي از بزرگ ترين مواردي است كه همه، به خصوص جوانان، آن را همواره ياد نموده و به زبان مي آورند.
به هر حال با يك سير اجمالي در موقعيت هاي عمومي روزگار امام حسين(ع) مي توان يكي از عمده ترين دلايل اقدام سيدالشهداء را دريافت و به خوبي (درك نمود). دوران حكومت غاصبانه معاويه و فرزند معلوم الحالش و حكومت بدون قيد و شرط و نامشروع وي بر بلاد اسلامي، و استمرار بي عدالتي ها و بي حرمتي ها به اسلام واقعي، و اختناق و فشار روزافزوني كه جامعه اسلامي را از درك حق و حقيقت عاجز كرده بود، امام را بر آن داشت تا به منظور تفوق تركيب شور مردم و شعور آنان، قيام خويش را به مرحله عمل برساند.
دلايل معاد در زندگي روزمره
عليرضا شعاعي
معاد به همان اندازه توحيد در زندگي انسان نقش دارد. از اين روست كه معاد و رستاخيز از اصول دين اسلام دانسته شده است؛ زيرا باور به معاد سبك زندگي انسان را تغيير مي دهد و رفتار انساني را متحول مي سازد و پاي بندي او را به قوانين عقلاني و عقلايي و شرعي افزايش مي دهد و اهداف زندگي مادي دنيوي را به سوي اهداف متعالي چون متاله و رباني شدن تغيير مي دهد.
براي بسياري باور معاد سخت و دشوار است.اين در حالي است كه قرآن از مسئله معاد به عنوان آسان ترين واقعه در هستي ياد مي كند و در مقايسه با آفرينش ابتدايي و ابداعي، امكان بلكه وقوع معاد را بسيار سهل و آسان تر از آن مي داند. در آيات قرآني، دلايل بسياري بر مسئله معاد جسماني و آساني نظري و وقوع عيني آن سخن گفته شده و با اشاره به وقوع معاد در زندگي مادي دنيوي، دلايل و شواهد بسياري را بر امكان بلكه وقوع معاد جسماني در جهاني ديگر بيان كرده است.نويسنده در اين مطالب با مراجعه به آموزه هاي قرآني بر آن است تا برخي از اين دلايل و شواهد معاد جسماني را در زندگي روزمره و جهان مادي و دنيوي بيان كند.
نقش باور به معاد در سبك زندگي انسان
بينش و نگرش انسان به خود و جهان، تأثير بسزا و شگرفي در چگونگي زندگي انسان و تعامل با رخدادها و وقايع روزمره دارد. اگر انسان به خداوند اعتقاد داشته باشد و باورش بر پروردگاري خداوند قوي باشد، آثار آن در زندگي اين خواهد بود كه خداوند را مالك هستي مي داند كه از روي رحمانيت و رحيميت آفريده ها را آفريده و به هدف و قصدي حكيمانه آن را پرورش و ربوبيت مي كند تا هر موجودي به كمال بايسته و شايسته اش برسد. بر اين اساس معتقد به قوانين الهي در جهان و تاريخ و جامعه مي شود و به سنت هاي الهي گردن مي نهد و ضمن انجام تكاليف و وظايف عبوديت، نسبت به رخدادها و وقايع جهان شكيبايي و صبر پيشه مي كند و خود را در چارچوب خواسته هاي الهي قرار مي دهد تا اين گونه رضايت خداوندگاري را به دست آورده و اهداف آفرينش را در خود و جهان تحقق بخشد.
چنين بينش و نگرشي به معناي پذيرش معاد و رستاخيز است؛ زيرا جهان را قابل آن نمي داند كه بتواند همه اهداف آفرينش از جمله محاسبه و مجازات منعم عليهم و مغضوب عليهم را در خود تحقق بخشد. انسان مومن و موحد، دلايل بسياري را مي يابد كه بر لزوم و وجوب معاد و رستاخيز پس از مرگ تأكيد مي كند.
اما كسي كه خداوند را باور ندارد يااهل توحيد در همه ابعاد از جمله ربوبيت و پروردگاري نيست، منكر معاد و رستاخيز خواهد بود و مرگ را پايان حيات و زندگي به طور مطلق خواهد دانست و به جاي آنكه از مرگ به وفات تعبير كند به فوت يعني نيستي و نابودي مطلق ياد مي كند. چنين شخصي، همه معناي زندگي را در همين زندگي مادي دنيوي خلاصه مي داند و تلاش مي كند تا به هر شكلي شده براساس لذت عمل كند و اين دو روزه دنيا را خوش بگذارند. بر اين اساس، چيزي به عنوان تكليف در مقابل ديگري در خود احساس نمي كند و اگر به ديگران خدمتي انجام مي دهد براساس اصالت لذت و بده و بستان است. اين گونه است كه قوانين و مقررات وضعي از سوي انسان هايي با اين گونه بينش و نگرش، همواره براي مديريت تضادها و تقابل هاست و از نوعي عقلانيت مادي برخوردار مي باشد و هيچ گونه عواطف و احساسات در آن لحاظ نمي شود. برهمين اساس همواره قوانين خشك و عقلاني حاكم بر جامعه آنان خواهد بود و چيزي به نام ايثار، عفو، احسان و محبت در آن جامعه وجود نخواهد داشت. روابط زناشويي كه اوج روابط احساسي و عاطفي است به شكل قراردادهاي عقلاني تغيير ماهيت و شكل مي دهد و بده و بستان ها جاي ايثار و عفو و احسان و مودت مي نشيند.
در حقيقت دو سبك متفاوت زندگي با دو بينش متفاوت و متقابل در جامعه انساني شكل مي گيرد كه در يكي عواطف و احساسات در كنار عقل و شرع، حاكم بر روابط اجتماعي ميان انسان ها مي شود و اهداف متعالي انسان و فضيلت هاي اخلاقي در محور عملكرد انسان ها جا مي گيرد و هر كسي مي كوشد تا صفات خدايي يابد و از مقام رحمانيت و رحيميت به ديگران كمك كند و از مقام ربوبيت و پروردگاري به ياري و پرورش ديگران اقدام كند و در شكل ديگر از زندگي، عقل مادي و اصالت لذت و حب ذات و شخص، حاكم بر روابط اجتماعي مي شود و هركسي مي كوشد تا بهترين و بيش ترين لذت را از زندگي كوتاه دنيوي ببرد و اگر به ديگري خدمتي مي رساند به سبب همان پاسخ گويي به نيازهاي عاطفي و احساسي خود است؛ زيرا با خدمت به ديگري، احساس لذتي مي برد كه آن را بخشي از نيازهاي شخصي خود مي داند. بنابراين، تنها به هدف لذت و بهره مندي از زندگي دنيوي است كه همه تعاملات و روابط خود با چيزها و يا ديگران را سامان مي دهد و بر همين اساس روح ايثار و عفو و گذشت و مودت و محبت در ايشان كمتر بروز و ظهور مي كند؛ زيرا عقل مادي اجازه نمي دهد كه به ديگران جز در چارچوب لذت هاي شخصي خود فكر كند و براي آنان كاري و خدمتي را انجام دهد.
ازنظر قرآن، معاد براي كساني كه معتقد به آن هستند در اشكال گوناگوني ظهور مي يابد. برخي معاد را زمينه بروز و ظهور صفات ذات الهي در خود مي دانند كه در جهان مادي آن را كسب كرده و متاله و رباني شده اند. اينان در حقيقت عاشق خدايي شدن است و تمام توجهشان به وجه الله و وجه الله شدن است. اينان عاشقاني هستند كه مي كوشند تا «الي ربها ناظره» باشند (قيامت، آيات22 و 23) و خداوند را به نظاره نشينند و خود را آينه تمام نماي صفات و اسماي ذات الهي قرار دهند. خداوند در آيات قرآني از اين دسته به عنوان ابرار، مقربان، متالهان و ربانيون ياد مي كند.
گروهي ديگر، كساني هستند كه معاد را براي خوشي هاي آن مي خواهند و تلاش مي كنند تا با كسب صفاتي، در آينه صفات فعل خداوند خود را ببينند اينان به جاي آن كه در آينه اسماء و صفات ذات الهي به خداوند بنگرند، در انديشه آن هستند كه در آينه صفات فعل خداوند از بهشت صفات فعلي الهي بهره مند شوند. تلاش ايشان درحد همان رنگ خدايي گرفتن است. (بقره، آيه138) اين دسته همواره به جمال الهي مي نگرند و مي كوشند تا در خود صفاتي از فعل الهي را بروز دهند كه بيانگر جمال الهي است؛ زيرا بهشت كه چند شكل است و در برخي از آيات هشت بهشت گفته شده تفاوت هاي ماهوي بسياري دارد كه هر يك لايق دسته اي است. در آيات قرآني از اين دسته به عنوان اصحاب يمين ياد شده است. اين گروه در زندگي خويش اهل احسان، ايثار، بخشش، كرامت، عفو، مهر و مودت به ديگران هستند.
البته گروه سومي هستند كه ايشان نيز از اصحاب يمين شمرده مي شوند؛ آنان همواره در خوف و خشيت بسر مي برند و متأثر از جلال الهي به جاي جمال الهي يا كمال الهي هستند. اينان نيز به كارهاي خير اگر متوجه مي شوند براي رهايي از جلال الهي و اسماء و صفات فعل جلالي الهي است. خداوند درباره اين افراد در آيات60 و 61 سوره مؤمنون مي فرمايد كه ايشان از خوف جلال الهي در معاد، در كارهاي خير پيشي مي گيرند. اين دسته از مردمان بيشتر اهل تقوا، گريه، ابتهال، تضرع و مانند آن هستند.
بنابراين، در كساني كه به معاد و آخرت ايمان دارند، سه نوع بينش و نگرش وجود دارد كه مبتني بر محبت به كمال ذات الهي، عشق به صفات فعل جمال الهي و ترس و خوف از صفات فعل جلال الهي است. از اين رو تفاوت هاي معناداري حتي در سبك زندگي اين سه گروه مي توان يافت. اميرمؤمنان علي(ع) عبادت مردم را به سه دسته تقسيم مي كند و مي فرمايد: ان قوما عبدوا الله رغبه فتلك عباده التجار، و ان قوما عبدوالله رهبه فتلك عباده العبيد و ان قوما عبدوا الله شكرا فتلك عباده الاحرار؛ عده اي خدا را براي رسيدن به ثواب عبادت مي كنند كه اين عبادت بازرگانان و تجار است؛ و جمعي خدا را از روي ترس عبادت مي كنند كه عبادت غلامان و بردگان است؛ و گروهي خدا را به جهت سپاسگزاري از نعمت هايش بندگي مي كنند و اين عبادت آزادگان است.
دلايل روشن از معاد در جهان مادي
خداوند هرچند كه در همه جا حاضر است و همه هستي، آينه و نشانه هايي از اوست؛ ولي توجه انسان به آينه و غفلت از صورت ظاهر در آينه موجب مي شود تا انسان حقيقت و ملكوت هرچيز را نبيند و سرگرم ظاهر شود.
همين غفلت از صورت ظاهر در آينه آيات هستي است كه آدمي را نسبت به خداوند و فلسفه آفرينش و همچنين معاد غافل مي كند و او گرفتار نسيان از هدف و مسير درست زندگي مي شود.
خداوند به اشكال گوناگون بر آن است تا مردم را از غفلت بيرون آورد و متوجه ملكوت و وجه الله هر چيزي كند. از اين رو به بلاء و ابتلاء و مصيبت و مهر و خشم مي كوشد تا انسانها را بيدار كند.
از نظر قرآن، تفكر و تدبر در آيات آفاق و انفس (فصلت، آيه 53) يعني نشانه هاي درون و بيرون مي تواند مردم را از غفلت بيرون آورد و زمينه ساز بازگشت به مسير اصلي و هدف زندگي شود. اگر انسان به هر چيزي بنگرد و در آن دقت و نظر كند درمي يابد كه ملكوت هرچيزي خداوند است؛ چنان كه اين معنا به ابراهيم(ع) نشان داده شده است. (انعام، آيه 75)
درباره معاد جسماني و امكان وقوع آن نيز دلايل و شواهد بسياري در زندگي مردم و جهان پيرامون يعني در آفاق و انفس وجود دارد كه انسان مي تواند با تفكر و تدبر در آن حقيقت معاد جسماني را در جهاني ديگر دريابد.
در آيات قرآني افزون بر نقل داستان هايي از چگونگي معاد و احياي دوباره مردگان به اموري اشاره مي شود كه از حوزه نقل به حوزه عقل منتقل مي شود. به اين معنا كه افزون بر بيان داستان هاي نقلي از گذشته و چگونگي احياي مردگان و رستاخيز آنان، به دلايل و شواهدي اشاره مي شود كه در دسترس همگان است. اين گونه است كه خداوند از نقل و عقل براي تبيين مسئله معاد و رستاخيز استفاده مي كند.
در حوزه نقل، مي توان به داستان هايي چون احياي الاغ عزير پس از يك سده (بقره آيه 259)، احياي اعجازآميز عزير پس از يكصد سال (همان)، احياي پرندگان پس از ذبح و جمع آوري اجزاي آنان به وسيله حضرت ابراهيم(ع) و رد شبهه آكل و ماكول (بقره، آيه 260)، احياي مردگان صاعقه گرفته بني اسراييل (بقره، آيات 55 و 56)، احياي مقتول بني اسرائيل (بقره، آيات 72 و 73) و بيداري اصحاب كهف پس از خواب طولاني سيصدساله (كهف آيات 9 تا 21) اشاره كرد كه در قرآن از آن حكايت شده است.
در حوزه عقل نيز دلايل و شواهد بسياري بيان شده كه در اختيار مردم است و هركسي مي تواند با تدبر و تعقل و نظر در آنها، امكان معاد و رستاخيز را اثبات و تبيين نمايد.
از مهمترين دلايل و شواهدي كه بر امكان و وقوع معاد مي توان ارايه داد، مسئله توحيد است. پذيرش عقلاني توحيد با نگاهي به جهان آفرينش اين امكان را به فلاسفه مي دهد تا حقانيت معاد را بفهمند و اثبات كنند. (يونس، آيه 34؛ مومنون، آيات 82 تا 85)
همچنين خداوند در آيه 62 سوره انعام با اشاره به حاكميت خدا بر همه چيز، آن را دليل و نشانه هايي از قدرت خود بر بازگرداندن آدميان به خود مي داند و شاهدي بر اصل امكان معاد مي شمارد.
افزون بر اين مي توان به مسئله ربوبيت خداوند بر موجودات (انعام، آيه 164؛ مومنون، آيات 82 تا 87)، رحمت الهي كه مقتضي رساندن انسان به كمال خود و بهره مندي از حيات جاويد پس از مرگ است (روم، آيه 50)، عدالت خدا در پاداش دادن به خوبان و كيفر دادن به بدكاران در محكمه عدل و قابل اجرا چنان كه بايسته و شايسته خوبان و بدكاران باشد (يونس، آيه 4؛ سجده، آيات 14 و 15 و 16)، علم خدا به اجزاي متلاشي شده هر چيز (ق، آيات 2 تا 4)، قدرت مطلق خداوند و توان او بر هر كاري (سباء، آيات 7 و 9، بقره، آيه 259)، مالكيت خداوند بر موجودات (بقره، آيه 156؛ مائده، آيه 18)، عزت خدا و غلبه او بر هر چيز (بقره، آيه 260) و هدفمندي خلقت و حقانيت آن و حكمت خداوند (آل عمران، آيه 191؛ انعام، آيه 73؛ يونس، آيات 4 و 5) به عنوان دلايل و شواهد عقلي اشاره كرد كه بر اثبات معاد و رستاخيز دلالت دارند.
فراتر از اين دلايل عقلاني پيش گفته، خداوند راه هاي آسان تري براي اثبات امكان و وقوع معاد ارايه كرده كه در همه جا قابل شناسايي و ردگيري است. ازجمله اين دلايل و شواهد بر رستاخيز مي توان به چگونگي فراهم شدن و نزول آب آشاميدني از ابرها اشاره كرد. در اين گردش و فرآيند نزول باران و آب مي توان چگونگي امكان و نيز قدرت خداوند را از معاد و رستاخيز به دست آورد. (واقعه، آيات 60 تا 70)
همچنين حيات بخشي به موجودات از ديگر دلايلي است كه در اختيار همگان است. خداوند در آيه 19 سوره روم به مسئله تبديل موجود فاقد حيات به موجودي زنده از سوي خود اشاره مي كند و آن را دليل و شاهدي بر مدعاي معاد و امكان و وقوع رستاخيز برمي شمارد.
زنده شدن گياهان و حيات مجدد آنان پس از مرگ و آباداني زمين با باران و برآمدن گياهان و رشد آنها دليل و شاهدي ديگر بر امكان و وقوع معاد است كه در آياتي از جمله 57 سوره اعراف و 5 سوره حج و 19 و 50 سوره روم و 9 فاطر و 39 فصلت و 11 سوره زخرف به آن اشاره شده است.
از نظر قرآن مطالعه رويش و رشد گياهان گوناگون بر زمين مرده، زايل كننده هرگونه ترديد و گمان در امكان معاد و قدرت خداوند بر احياي مجدد مردگان و رستاخيز آنان است. (حج، آيات 5 تا 7؛ ق، آيات 3 تا 11؛ عبس، آيات 24 تا 33)
مطالعه و دقت نظر در چگونگي حيات و نمو دانه ها و گياهان در زمين اين امكان را براي همگان فراهم آورده تا به قدرت الهي پي برند و امكان معاد را دريابند. (واقعه، آيات 60 تا 64؛ نباء آيات 1 و 2 و 14تا 17)
انسان هرچند كه مي تواند با نگاهي به آفاق، اين حقيقت را دريابد بلكه مي تواند حتي با نگاهي به خود و خودشناسي، حقيقت معاد را نيز با شواهد و دلايلي متقن و حضوري و شهودي دريابد؛ زيرا حيات يافتن انسان از مواد فاقد حيات، خود دليل بر قدرت خداوند بر احياي مجدد انسان پس از مرگ اوست. (بقره، آيه 28؛ جاثيه، آيه 26)
انسان از عناصري چون خاك، نطفه و علقه آفريده شده است كه بيانگر امكان مجدد رستاخيز و معاد آن مي باشد. (حج، آيه 5؛ مومنون، آيات 12 تا 16، قيامت، آيات 35 تا 40؛ غافر، آيات 67 و 68) اگر انسان در چگونگي خلقت و آفرينش خود دقت نظر كند به سادگي تجدد حيات در خود را خواهد يافت. جالب اين است كه انسان هر دمي مي ميرد و زنده مي شود چنان كه در هنگام خواب نوعي مرگ را تجربه مي كند و هنگام بيداري نيز نوعي معاد را مي آزمايد. (زمر، آيه 42) از نظر قرآن، چيزي كه نبايد هيچ گونه ترديد و شكي درآن روا داشت همين معاد و رستاخيز است؛ زيرا وقتي انسان به خلقت هستي و آفرينش آن از سوي خداوند توجه مي يابد مي بايست خود به خود به معاد و رستاخيز دوباره آنها ايمان آورد. (يونس، آيه 34؛ ابراهيم، آيات 19 و 20؛ نمل، آيات 64 و 67)
بلكه انسان با نگاهي به آفرينش هستي و خود بايد در يابد كه معاد و رستاخيز از خلقت ابتدايي و آغازين براي خداوند آسان تر است. (روم، آيه 27؛ عنكبوت، آيات 19 تا 21) ازديگر نشانه ها، شواهد و دلايل امكان معاد و رستاخيز ، درخت سبز آتش زاست كه درآن نشانه قدرت خداوند را درحيات مجدد و رستاخيز مي توان به نظاره نشست. از اين رو خداوند از مردم مي خواهد تا دراين معجزه آشكار و پيش روي خود دقت و تامل نمايند تا حقيقت معاد و امكان آن براي ايشان روشن شود. (يس، آيات 78 تا 80؛ واقعه، آيات 60 تا 73) باشد با نگاهي به اين شواهد و دلايل روشن وكافي درخود و محيط زيست خويش، درك درستي از حقيقت معاد داشته و زندگي خود را براساس اين تفكر و بينش و نگرش سامان دهيم و باشد كه درجست وجوي صفات ذات الهي، درانديشه متاله و رباني شدن باشيم و عاشقانه سربرخاك عبوديت و مذلت در برابر خداوند گزاريم و از غناي او فقر خويش را جبران نماييم.