(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 22 فروردین 1391- شماره 20179

سيري در تحول و شكوفايي «هنر انقلاب اسلامي» - بخش پاياني
هنر اسلامي نياز مخاطب حقيقت جو



سيري در تحول و شكوفايي «هنر انقلاب اسلامي» - بخش پاياني
هنر اسلامي نياز مخاطب حقيقت جو

گاليا توانگر
به قول خودش در دوران جواني و در دوران دانشجويي سبيل مي گذاشت، آن هم از نوع نيچه اي، مي گفت جوري كتاب را در دست مي گرفتم كه همه بدانند آن را خوانده ام. مي گفت با دوستان انجمن شعر، شب ها مي رفتيم نظاره ماه!
سوزاند، همه را سوزاند. يك روز همه يادگاري هاي آن دوران را وسط حياط خانه آتش زد و درست در همين لحظه ققنوس سيدمرتضي از خاكسترها برخاست.
شهيد مرتضي آويني مباني هنر غرب را خوب مي شناخت و آگاهانه رد مي كرد. با اين آگاهي در فكر بنا نهادن هنري متفاوت از هنر غرب بود.
وي مي نويسد: «آيا كساني هم هستند كه اصلا شك داشته باشند در اصل اين كه هنر انقلاب بايد هويتي مستقل از غرب داشته باشد؟ آنها كه در اين اصل ترديد دارند بدانند كه براي ما امكان شريك شدن در صيرورت تاريخي غرب موجود نيست، چرا كه اصولا غايات و مقاصد ما با يكديگر متفاوت است و اگر جز اين بود، اصلا چه نيازي بود به انقلاب؟»
شهيد آويني نسبت به افتادن هنرمند مسلمان انقلابي در دام فلسفي غرب هشدار داده و مي نويسد: «هنرمند مسلمان اگر بايد ديدي خطاپوش داشته باشد و عالم را سراسر تجلي فعلي اسما و صفات الهي بداند، اما در عين حال نبايد فراموش كند كه چگونه خيرات و زيبايي ها در متن زشتي ها و نقايص جلوه مي كنند، آن چنان كه سفيد در متن سياه، نيهيليسم، آنارشيسم، پسيميسم، اگزيستانسياليسم، فانون ، سارتر و كامو و... هيچ يك ربطي به اسلام ندارند. التقاط، التقاط است و اگر در سياست پذيرفته نيست، چرا بايد در هنر پذيرفته باشد؟ اسلام طريقي خاص خودش را دارد و آن طريق با هيچ يك از شيوه ها و سبك هاي موجود مطابقت ندارد و اصلا اگر از اين طريق معمول تفكر فلسفي، امكان داشت كه بشر به دين و دينداري برسد، ديگر چه نيازي بود كه وحي نازل شود و پيامبران برانگيخته شوند؟
عقل و شرع درنهايت مؤيد يكديگر هستند، اما كدام عقل؟ همين عقل روزمره كه ما را در انجام گناهانمان ياري مي دهد و شيوه انجام كار پنهاني و فرار از قانون را به ما مي آموزد يا آن عقل ملامتگر كه حجت باطني خداست بر انسان؟»
بايدهايي كه هنرمند اسلامي
به آن پايبند است
هنر به خاطر ملايمت با طبع آدمي بي شك در طبع او اثر مي كند، اگر چه آن فردي كه در معرض هنر قرار گرفته نتواند آن هنر را تحليل كند.
به همين لحاظ بايد در آثار هنري خويش توجه جدي به محتواي آن داشته باشيم و اساسا اسلامي بودن كارهاي هنري به محتواي آنها بستگي دارد. هنرمندان متعهد و مسئول كه بار سنگين تداوم انقلاب اسلامي و استمرار حركت شهداي گرانقدر انقلاب و دفاع مقدس را بر دوش دارند بايد معيارهاي اسلامي و مفاهيم انسان ساز و تعالي بخش اسلام را جان مايه و زيربناي توليدات هنري خويش قرار دهند. چنانچه معيارها و مفاهيم اسلامي در آثار هنري به درستي و دقت بيان شود و موضوعات اجتماعي يا سياسي و امثال آنها بر مبناي اصول اسلامي تبيين شده باشند، مي توان اطمينان داشت كه اثرگذاري اثر هنري ما بر روح و جان مخاطبان، اثري تعالي بخش و انسان ساز خواهد بود.
سيدجواد كمالي رئيس بسيج هنرمندان خراسان رضوي ضمن بيان مقدمه بالا توضيح مي دهد: «در مقام بررسي هنر بيشتر به دو علت مادي و فاعلي آن توجه مي شود و كمتر به اين مسئله پرداخته مي شود كه چرا اثر هنري خلق مي شود و در جهان در خدمت چه هدفي قرار دارد؟ البته اين نوع برداشت به منزله آن نيست كه توجه به غايت هنر به كلي منسوخ شده باشد. تصور غايت براي هنر يكي از مباحث پرجنجال در بحث فلسفه هنر و ارتباط آن با مقولاتي مثل اخلاق، دين و سياست است. آنچه كه مسلم است در هنر به دليل پيچيدگي و ظرافت هاي فراوان، مشخص نمودن غايت كار بسيار مشكلي است به طوري كه نظريه خودمختاري هنر ،گويي براي رهايي از اين مسئله است.
در بررسي هنر اسلامي، داخل كردن علت غائي و توجه به آن، به كلي تعريف ما را از هنر اسلامي از آنچه كه امروز مرسوم است تغيير مي دهد، چرا كه علاوه بر پرداختن به كيفيت و فرم اين هنر (علت مادي) و عوامل پيدايي و چگونگي پيدايش آن (علت فاعلي) به اين بحث نيز توجه مي شود كه اين اثر هنري چرا به وجود مي آيد و در پي خدمت به چه هدفي است؟ (علت غائي) و پس از بررسي هر سه جنبه به تعريف هنر اسلامي مي پردازيم. با اين نوع تعريف از هنر اسلامي محدوده آثاري كه نام هنر اسلامي بر آن گذاشته مي شود نيز تغيير مي كند. در اين صورت ممكن است يك اثر هنري كه توسط يك هنرمند غيرمسلمان ساخته مي شود (مثلا مسجد) چون در راستاي هدفي اسلامي ساخته شده، هنر اسلامي قلمداد شود، ولي اثري هنري كه با تمام زواياي فرمي هنرهاي مرسوم اسلامي توسط هنرمندي مسلمان خلق شده، جزء هنرهاي اسلامي قرار نگيرد چرا كه براي هدف غيراسلامي ساخته شده است.»
وي در تكميل تعريفش از هنر اسلامي مي افزايد: «در تعريف هنر اسلامي، براي رسيدن به نتيجه اي دقيق چاره اي جز پرداخت به علت غائي وجود ندارد، و در اين حال مشخص كردن غايتي معين و مرزبندي هنر اسلامي و غيراسلامي با رويكردي غايتمدارانه كار بس دشوار است، به صورتي كه گاه غيرممكن مي نمايد. شايد به دليل همين دشواري است كه در تعريف هنر اسلامي، بيشتر مواقع حوزه تمركز همان علت مادي و فاعلي است، و بي توجهي به غايت كيهاني امور. در هر صورت فلسفه و دين نمي تواند در مشخص كردن دقيق غايت هنر اسلامي بي پاسخ باشند.»
اين كارشناس حوزه هنر اسلامي در مورد بايدهاي هنرمند ديني مي گويد: «انس با قرآن راهي براي ورود به اين ميدان است. ساده ترين راه اين است كه با قرآن مانوس شويم و از مواجهه با بيگانگان نترسيم اگر با قرآن مأنوس باشيم، دنيا را طوري ديگر خواهيم ديد . در عين حال ما به عنوان يك هنرمند ديني بايد ادبيات غرب را بشناسيم، رمان هاي موفق دنيا را بخوانيم و فيلم هاي خوب دنيا را ببينيم. اگر چه اين توصيه به معني انس با آنها نيست. آنچه مهم تر است پيامي است كه مي خواهيم بدهيم. اينجاست كه بحث انس با قرآن و خدا اهميت مضاعفي پيدا مي كند. متأسفانه الآن در اثر غفلت، ياد گرفتن فن، اصالت پيدا كرده است؛ درحالي كه ياد گرفتن تكنيك و فن مشكلي را حل نمي كند، آنچه مي خواهيد بگوييد مهم تر است. هنرمند بدون معرفت تنها خودش را در هنرش تجلي مي دهد، به همين دليل هنرمند بايد اهل معرفت باشد.
هنرمند ديني عواملي را درك مي كند كه ديگران قادر به آن نيستند؛ اگر چه راه درك آن براي فقيه هم باز است. عالمي كه در آن همه چيز از آن خداست و همه چيز تسبيح خدا مي گويند. هنرمند ديني در سايه انس با قرآن و معرفت نسبت به عالم معنا مي تواند تخيل كند كه پايه هنر است. دراينجا تخيل بالاتر از عقل است و هنرمند سوار بر تعقل پرواز مي كند. البته بايد بدانيم كه تخيل با توهم فرق دارد. تخيل مبتني بر دانش است و از عالم عقل عبور كرده است، اما توهم مبتني بر وهم است و پايگاه آن حس است. در تخيل هنرمند كاشف است، اما در توهم جعل مي كند. در تفكر فلسفي غرب، به ويژه در مكاتب هنري آن، مفاهيم جعل شد. ما از آزادي خوشمان مي آيد و برايش سمبل كبوتر را جعل مي كنيم يا گل را نشاني از عشق مي دانيم.
كلماتي نظير آزادي، اخلاق، فضيلت و... صرفا كلمه نيستند كه براي آنان نمادي جعل كنيم، بلكه به ما گفته اند كاشف سرزمين معنا باشيد. هنرمند مسلمان بايد سعي كند كه سرزمين هاي عالم معنا را كشف كند و تا نديد و نچشيد و نچيد، مدعي نشود. يعني ادعا همان و رانده شدن همان.
گفت: مدعي خواست كه آيد به تماشاگه راز/
دست غيب آمد و برسينه نامحرم زد.»
كمالي رئيس بسيج هنرمندان خراسان رضوي در تكميل صحبت هايش مي گويد: «هنرمند مسلمان، هنرمندانه پيام مي دهد و پيام اخلاقيش مانند گلستان سعدي ريز بافت است. مانند تلويزيون نيست كه پيام اخلاقي را مستقيم به گوش مخاطب مي خواند. درهنر ديني ريا نيست. براي همين هنرمند ديني رك حرف خود را مي زند. يعني هنرمندانه مي گويد. در واقع هنرمند با آنچه مي نويسد، با آنچه مي سازد، درحال تكثير خودش است. ما چه هستيم كه خودمان را تكثير كنيم؟
البته ما در چند حوزه موفق كار كرديم يكي ادبيات بود يكي هم معماري. در نقاشي و خطاطي هم توانستيم كار در خور انجام دهيم در واقع در دوره هنرمندان ما تمامي كلمات جبهه مقابل را تصرف كرده اند. تكرار كلماتي مانند دوست، يار و... در شعر شاعران ما تجلي حقيقتي ديگر است.»
چطور با هنر اسلامي
در سطح بين المللي تأثيرگذار باشيم؟
هنر آفريده آفرينشگري به نام هنرمند است. بنابراين بدون تحول در هنرمند، در هنر تحول چنداني رخ نمي دهد. پيروزي انقلاب اسلامي، نتيجه مجاهدت صدوپنجاه ساله دين در برابر فرآيند سكولارسازي به بهانه مدرن سازي بود. بنابراين اين پيروزي تنها موفقيتي در براندازي يك نظام سياسي نبود، بلكه تفوق جهان بيني اسلامي را نشان مي داد. صراحتا مي توان گفت پس از پيروزي انقلاب اسلامي، هنر آرمان گراي شيعي مجال جلوه گري يافت. هنري كه برمبناي عبوديت انسان درعين جانشيني خداوند، تعريف مي شود.
محمد سرشار داستان نويس و عضو گروه مطالعات فرهنگي پژوهشكده مطالعات فرهنگي و اجتماعي درباره نقش و تأثيرگذاري هنرمنداني چون شهيد آويني در ارتقاي معنوي هنر بعداز پيروزي انقلاب اسلامي توضيح مي دهد: «هرچند كه هنر حاصل آفرينش هنرمند است، اما بدون يك انديشه و نظريه متعالي، تلاش هاي هنرمندان، حركت هايي پراكنده و گاه ناهمسو خواهد بود كه به ايجاد يك جريان نمي انجامد. بنابراين طبيعي بود كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي، فقدان نظريه هاي منطبق با گفتمان انقلاب اسلامي، معضلي جدي در برابر ارتقاي هنر انقلاب به حساب بيايد.
در عرصه نظريه پردازي هنر انقلاب اسلامي، افرادي ورود پيدا كردند كه حاصل تلاش تعدادي از آنها به اتفاقاتي دراين عرصه بدل شد. تلاشي كه البته ادامه دارد. شهيد سيدمرتضي آويني با تبحر خود در روزنامه نگاري و مستندسازي توانست اين انديشه ها را به حوزه هاي تخصصي نزديك كند و به طور خاص درخصوص سينما، حرف هاي جديدي را عرضه كند. از حاضران نيز مي توان به آيت الله عبدالله جوادي آملي اشاره كرد كه درخصوص هنر اسلامي انديشه ورزي نموده اند.
از محمد سرشار سؤال مي كنم: اگر هنرمند ايراني بخواهد در سطح بين المللي حرف و اثرگذاري داشته باشد، نيازمند چه رويكردي است؟ وي پاسخ مي دهد: «انديشه انقلاب اسلامي، انديشه اي با مخاطب جهاني است. بنابراين هر هنرمندي كه براساس اين انديشه سخن بگويد؛ مخاطب جهاني پيدا مي كند. مهم ترين رويكرد هنرمندان ايراني، بازيابي هويت انقلابي و اسلامي خود است.
رجوع هنرمندان به خود انقلابي خويش و پيراستن روح از نفسانيات، عامل و ضامن جهاني شدن سخن هنرمند ايراني خواهد بود.»
اين نويسنده متعهد كشورمان مهم ترين چالش هاي پيش روي هنر اسلامي را در شرايط فعلي اين گونه تبيين مي كند: «مهم ترين خطر پيش روي هنر انقلاب اسلامي، باز توليد فرآيند سكولارسازي در جمهوري اسلامي ايران است. اين بازگشت سكولاريسم، با برنامه ريزي گسترده دشمن و در قالب جنگ نرم آغاز شده است و هر روز، قالب و ابعاد جديد پيدا مي كند. بنابراين در جبهه جهاد فرهنگي با استكبار، نبايد اين وضعيت جنگي را از ياد برد و بايد به تناسب آن، تلاش كرد و پوييد.
خطر دوم، خطر آلودگي هنرمندان به نفسانيات است. اموري كه وابستگي دنيوي دارند و خود آرمان خواه هنرمند را در تار و پود دنيا، اسير خود مي سازند. پس از فتنه سال 1388، مشاهده شد كه هنرمنداني كه از خانواده خود غافل شده اند؛ اينك اسير گمراهي فرزندان خويشند و به بلندگويي براي دشمنان پيشين و سنگري براي دوستان امروز خود بدل گشته اند. برخي از همين هنرمندان، در سال هاي قبل از فتنه، اسير پول و افزايش درآمد خود گشته بودند و برخي ديگر، اسير وسوسه نام داري و پرآوازگي.
خطر سوم، مديران فرهنگي ناآگاه هستند. در عرصه هاي مختلف هنري مي توان از موارد مشخصي نام برد كه به دليل مديريت غلط مديران ناكارآمد، آثار هنري اي خلق شده كه كاركردي بر ضد گفتمان انقلاب اسلامي داشته اند. مديران فرهنگي ناتوان به دليل يدك كشيدن مسئوليت در نظام جمهوري اسلامي و در دست داشتن منابع، خطري مهم در پيش روي هنر انقلاب اسلامي محسوب مي شوند.»
بهره برداري از محتواي
فرهنگ اسلامي و معنوي
سارا صالبي كارشناس ارشد مديريت رسانه از دانشكده صداوسيما پايه و اساس هنر غيراسلامي را لذت بر پايه قوه خيال و وهم توصيف مي كند، اما در هنر اسلامي از نگاه او لذتي توحيدي به مخاطب منتقل مي شود.
وي مي گويد: «انسان با هنرش مي خواهد خودش را به چيزهايي وصل كند. در هنر غيراسلامي به فلسفه هاي مدرن و پست مدرن متصل مي شود، درحالي كه ثابت شده اين تئوري ها افق هاي روشن و اميدوارانه اي پيش روي انسان قرار نمي دهند. درمورد جوانان كشور خودمان كه ريشه هاي مذهبي و تفكر مهدوي گرا دارند، چطور مي توان انتظار داشت كه چنين فلسفه هايي راه گشا باشند و براي جوان ما حرفي تازه به ارمغان بياورند؟»
اين كارشناس رسانه به تفاوت آشكار ديگر هنر اسلامي و غيراسلامي اشاره كرده و مي گويد: «در هنر غيراسلامي به تكنيك خيلي تأكيد مي شود. ولي در هنر اسلامي محتوا و تفكر اسلامي و معنوي مهم است.»
وي گله مندانه مي گويد: «متأسفانه حركتي كه هنرمندان شهيد چون آويني آغازگرش بودند، با جديت دنبال نكرديم. علي رغم اين كه در فرهنگ معنوي و بومي خود محتواي غني داريم، اما سياست گذاري هاي كلان نداريم كه از اين محتواي فكري اسلامي استفاده كلان ببريم. متأسفانه فلسفه هنر ما هنوز هم غربي است.» طالبي براي پررنگ تر قدم برداشتن در وادي هنر اسلامي پيشنهاد مي دهد: «هنرمند انقلابي و اسلامي ابتدا بايد هويت خود را بشناسد. وقتي به هويت اصيل خود بازگشت، مطمئناً حرف هاي زيادي براي گفتن خواهد داشت. ضمن اين كه لازم است شرايط و نياز زمانه را درك كرده و بشناسد.
بايد بداند كه انقلاب اسلامي ما از كجا شروع شده و مي خواهد به كجا برسد؟ بايد آرمان هاي امام(ره) و انقلاب را سرلوحه كارهايش قرار دهد.»
در توليد هنر اسلامي
به داشته هاي خودمان نظر كنيم
شهيد آويني به عنوان يك هنرمند مسلمان فقط به خاطر دل خودش خلق اثر نمي كرد. وي از خودش عبور كرده بود و خود را نمي ديد.
حسين قناديان رئيس بسيج هنرمندان تهران بزرگ توضيح مي دهد: «به همين دليل است كه شهيد آويني را الگويي براي هنرمندان اسلامي مي دانند و روز شهادت ايشان روز هنر انقلاب ناميده مي شود. ما هم در همين مسير گام برمي داريم و امروز را روز بسيج هنرمندان اعلام كرده ايم. اگر هنرمندان ما نيز بتوانند به صورت هنرمندانه و دقيق اين آرمان ها و ارزش ها را در قالب هاي مختلف ادبي به جامعه عرضه كنند، به نظر مي رسد به راحتي دل ها را تحت تأثير قرار داده و ذهن ها را تسخير مي كنند.
حضرت امام(ره) نيز همين گونه عمل كردند. ايشان با زباني هنرمندانه، ساده و مردمي مباني انقلاب را اشاعه دادند. ديديم كه همه بشريت از ايشان استقبال كردند. امروز بيداري اسلامي كه در منطقه شاهدش هستيم، نتيجه تأثير كلام امام(ره) و ارزش هاي انقلاب است.»
وي در ادامه مي گويد: «كليد حل مسئله براي اين كه حرفمان را به جهان بزنيم اين است كه هنرمند ما بتواند وجودش را صيقل دهد و به سرچشمه نورانيت و الوهيت وصل شود. نسل جديد هنرمندان ما كه امروز در مراكز هنري و دانشگاه ها آموزش مي بينند بايد آگاه باشند كه هنر را به عنوان رسالتي بر شانه خود به خدمت بگيرند و به عنوان يك عرصه جهادي به آن بنگرند. ما بايد در توليد هنر به داشته هاي خودمان نظر داشته باشيم و مديران هنري هماهنگ و متحد اين عرصه را مديريت كنند.»
گزارش روز

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14