(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 22 فروردین 1391- شماره 20179

عوامل بقاء و فناي اسلام و مسلمين
مقام فاطمه(س)
شاخص هاي الگوي مصرف
بازيچه نگرفتن دين حق در سيره سالكان الي الله
اهميت صلوات بر پيامبر و آل او
انسان و مسأله اختيار و انتظار مرگ



عوامل بقاء و فناي اسلام و مسلمين

قال الصادق(ع): ان من بقاء المسلمين و بقاءالاسلام، ان تصيرالاموال عند من يعرف فيها الحق و يصنع المعروف. و ان من فناء الاسلام والمسلمين، ان تصيرالاموال في ايدي من لايعرف فيها الحق ولايصنع فيهاالمعروف.
امام صادق(ع) مي فرمايد: از جمله عوامل بقاي مسلمانان و اسلام (و برپاماندن حكومت و جامعه اسلامي) اين است كه اموال (ثروتهاي اجتماع و منابع و معادن و هرگونه درآمد و تجارت)، در اختيار كساني باشد كه حق اموال (و امكانات) و راه صحيح مصرف آنها را بدانند، و همواره اموال را در راه كارهاي خير (فردي و اجتماعي و رفع نيازهاي محرومان تا تحقق عدالت) مصرف كنند.
همچنين از عوامل فناي اسلام و مسلمين (سقوط حكومت و نفوذ افكار دشمن و ويراني جامعه اسلامي)، اين است كه اموال و... به دست عده اي بيفتد كه نه وظايف خويش را در مورد اموال و امكانات مي دانند، و نه به نيازهاي مختلف فردي و اجتماعي پاسخ مي دهند.(1)
1- وسايل الشيعه، ج11، ص521

 



مقام فاطمه(س)

حتي فاطمه زهرا(س)، يگانه دخت عزيز دردانه رسول الله(ص) و سرور بانوان بهشتي هم، از زخم زبان هاي مردم زمان خود درامان نبود. هنوز چند روزي از ازدواج مباركش با شيرخدا و امير مومنان علي(ع) نگذشته بود كه زنان تنگ نظر و كوته بين مدينه دورش را گرفتند و به او چنين گفتند: «حيف تو نبود كه با وجود آن همه خواستگار پولدار و ثروتمند، پدرت تو را به مردي داد كه دلش از مال دنيا خالي است؟!»
نه اين كه براي فاطمه(س) مال و منال دنيا ارزشي داشته باشد يا قدر شوهرش را نداند، ولي بالاخره زخم زبان هاي مردم هم بي اثر نيست، و براي اين كه جواب اين حرف هاي بي اساس را از زبان رسول خدا(ص) شنيده و اطمينان قلبي بيشتري پيدا كند اين مطلب را با پدربزرگوارش رسول الله(ص) در ميان گذاشت. جواب آن حضرت به فاطمه(س) چنين بود: «دختر عزيزم! خداوند متعال نگاهي به اهل زمين انداخت و از ميان تمامي آنان، دو مرد را (بيش از همه پسنديد) برگزيد، و (آن قدر تو برايش عزيز بودي كه) يكي از آن دو را پدر تو قرار داد و ديگري را شوهر تو... آيا هنوز هم ناراضي هستي؟!» پس از اداي اين جمله بود كه رسول خدا(ص) غنچه لبان فاطمه(س) را به لبخند رضايت قلبي كامل، شكوفا يافت1.
1-ترجمه امام علي تاريخ دمشق، ج1، ص 269

 



شاخص هاي الگوي مصرف

پرسش:
فرهنگ غني اسلام چه ويژگي ها و شاخص هايي را براي الگوي مصرف بهينه يك مسلمان ارائه كرده است؟ لطفا به نحو اجمال آنها را بيان كنيد.
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به اين سؤال ضمن تأكيد بر اينكه احكام، دستورات و رهنمودهاي اسلام، جامع، حكيمانه و منطبق با فطرت انسان است به دو شاخص برنامه ريزي و اعتدال و ميانه روي در الگوي مصرف بهينه يك مسلمان اشاره كرديم، اينك در ادامه دنباله مطلب را پي مي گيريم.
3-رعايت اولويت ها
يكي از نكات بسيار مهم دراصلاح الگوي مصرف، درنظرگرفتن اولويت ها است. بي توجهي به اين امر، درواقع، هدر دادن سرمايه، و گونه اي اسراف كاري است و مشكلات گوناگوني را درپي خواهد داشت. در روايتي علي (ع) مي فرمايد: من اشتغل بغير المهم ضيع الاهم هركس به چيزي كه مهم نيست بپردازد، آنچه را كه اهميت بيشتري دارد، از دست مي دهد.
(ميزان الحكمه، ج 8، ص 129). بنابر اين، درتامين نيازهايي كه از درآمدهاي شخصي صورت مي گيرد، توجه به دو نكته ضروري است:
الف) درنظرگرفتن اولويت، درشخص مصرف كننده.
انسان به طور طبيعي بايد در درجه اول، نيازهاي خود را تامين كند، سپس نزديكان و پس ازآن ديگران. اما گاهي ضرورت ايجاب مي كند كه نياز ديگران را مقدم دارد كه اين معنا از نظر اخلاقي، دراسلام پسنديده است و ايثار ناميده مي شود. دراين زمينه روايتي از پيامبر اعظم (ص) نقل شده است كه فرمود: هر يك از شما كه فقير است، نخست به خود بپردازد. اگر مالي افزون آمد، به خانواده اش بدهد، اگر بيشينه اي ماند، به خويشاوندان يا بستگانش بپردازد، و اگر باز هم ماند، اين سو و آن سو هزينه كند. (كنزالعمال، ج 6، ص 396)
ب) در نظر گرفتن اولويت، در نياز مصرف كننده
تامين نيازهاي ضروري تر بر نيازهايي كه تامين آنها ضرورت كمتري دارد بايد مقدم گردد.
4- همدردي در تنگناهاي اقتصادي
يكي ديگر از دستورالعمل هاي مهم اخلاقي در اسلام، مواسات و همدردي با توده مردم در تنگناهاي اقتصادي است. شخصي به نام معتب روايت كرده است كه در زمان امام صادق(ع) در شرايطي كه بهاي مواد غذايي، رو به افزايش بود، امام از من پرسيد: «چقدر گندم داريم؟» گفتم: مقداري كه ماه ها براي ما كافي است. فرمود: همه را به بازار ببر و بفروش. گفتم: در مدينه گندم نيست؟ فرمود: ببر و آنها را بفروش. پس از فروش آنها، امام فرمود: اكنون مانند همه مردم، برو و گندم مورد نياز ما را از بازار تهيه كن! و افزود: اي معتب! خانواده مرا، نيمي جو و نيمي گندم قرار ده، خدا مي داند كه من، توانايي اين را دارم كه خوراك آنان را تماماً گندم قرار دهم، ولي من دوست دارم كه خداوند، مرا اين گونه ببيند كه زندگي را خوب تدبير مي كنم. اين سخن بدين معناست كه همدردي با مردم در تنگناهاي اقتصادي، بالاترين مراتب «تدبير زندگي» و زيباترين «الگوي مصرف» در اسلام است كه بايد مورد توجه ثروتمندان، به ويژه رهبران ديني و سياسي باشد.
ادامه دارد

 



بازيچه نگرفتن دين حق در سيره سالكان الي الله

دين مجموعه اي از اصول و فروع و همان بيان صادره از مقام ربوبي است كه براي هدايت عباد به وسيله رسل ابلاغ مي شود. اين دين چيزي نيست كه انسان آن را سرسري بگيرد... دين حق يكي است. خداوند در سوره انعام آيه 70 مي فرمايد: (اي پيامبر!) كساني كه دين خود را به بازيچه و سرگرمي گرفته و زندگي دنيا فريبشان داده است را رها كن. دين حق كه با فطرت و سازمان وجودي انسان هم سو و هماهنگ است، يك امر ثابت است و بازيچه و شوخي بردار نيست. بايد دين حق را جدي گرفت... نمي تواني دين حق را تحريف كني و صورت آن را هرطور كه بخواهي تغيير دهي. منشأ و علت اين تغيير را هم درآيه اين طور ذكر مي كند... «و غرتهم الحياه الدنيا» چون زندگي دنيا فريبشان داده است. يعني به خاطر هواي نفساني خودشان، با دين مردم بازي مي كنند....
چه بسا رويش اديان باطل و تكثر در اديان هم به سبب شوخي گرفتن دين حق است..
دين حق يكي است و تكثر در دين حق راه ندارد و آنچه تكثر دارد دين باطل است...
پس اگر با پيروي از هواهاي نفساني، دين حق را جدي نگرفتيد و شوخي گرفتيد، آنجا است كه اديان باطل در جامعه رويش پيدا مي كند. (1)
1- آيت الله شيخ مجتبي تهراني، سلوك عاشورايي، منزل چهارم، دين و دين داري، ص09

 



اهميت صلوات بر پيامبر و آل او

بهروز حيدرزاده
صلوات برپيامبراكرم(ص) و اهلبيت او، ذكر نافعي است كه قرآن كريم و احاديث و روايات بر آن تأكيد فراوان دارند. در مطلب حاضر، نويسنده نگاهي اجمالي به اهميت اين ذكر مفيد دارد.
در آيه 56 سوره احزاب آمده است كه «خدا و فرشتگان بر پيامبرش درود و صلوات مي فرستند». اكنون اين پرسش مطرح مي شود كه مفهوم صلوات خدا و فرشتگان چيست و كيفيت صلوات بر پيامبر (ص) چگونه است.
براساس رواياتي كه شيعه و سني به طور گسترده، به نقل آن پرداخته اند، كيفيت صلوات بر آن حضرت به دست مي آيد.
ابوحمزه ثمالي از كعب بن عجره حديث مي كند، آنگاه كه آيه صلوات بر پيامبر نازل شد، گفتيم: يا رسول ا... ما مي دانيم كه چگونه بر شما سلام دهيم اما كيفيت صلوات بر شما چگونه است. حضرت فرمودند كه بگوييد: «اللهم صلي علي محمد و علي آل محمد كما صليت علي آل ابراهيم انك حميد مجيد اللهم بارك علي محمد و علي آل محمد كما باركت علي آل ابراهيم انك حميد مجيد.»
(تفسير منهج الصادقين، ج7، ص 335/ سنن ابن ماجه، ج1، ص 293)
برجستگي «آل پيامبر» در اين حديث و حضور قطعي ايشان در كنار پيامبر( صلوات الله عليه) و به هنگام درود بر آن حضرت نشان از رفعت مقام آنان و حضور دايمي عترت دركنار سنت پيامبر (صلوات الله عليه دارد.
در اهميت اين حضور بايد گفت، پيامبر صلواتي را كه شامل آل و خاندان آن حضرت نباشد نكوهش كرده و از آن به صلوات «ابتر و ناقص» ياد كرده است. به عنوان مثال، ابن حجر هيثمي كه از بزرگان اهل سنت است، روايت كرده كه پيغمبر فرمود: «برمن درود ناتمام نفرستيد» گفتند: درود ناتمام چيست؟ فرمود: «اينكه بگوييد اللهم صلي علي محمد ناقص است پس بگوييد اللهم صلي علي محمد و آل محمد.
(تفسير، 7 نمونه، ج17، ص319)
در تفسير «الدر المنثور، سيوطي هجده حديث از پيامبر نقل شده كه براساس آن «آل محمد» را به هنگام صلوات بايد ذكر كرد.
(تفسير الميزان، ج16، ص517)
در روايتي ديگر، قبولي نماز مشروط به صلوات بر پيامبر و خاندان او معرفي شده و آمده است: «هركس نماز بگذارد و در آن بر من و اهل بيتم صلوات نفرستد، نمازش قبول نيست.
(الصواعق المحرقه، ص 147-146)
اهميت صلوات
صلوات شعار رسمي مسلمانان است كه هر صبح و شام بارها در بهترين عبادت خويش (نماز) آن را تكرار مي كنند. صلوات پيوسته خداوند و فرشتگان بر پيامبر و امر تأكيدي به مؤمنان بر تداوم صلوات بر ايشان را تسليم بودن در برابر فرمانهاي پيامبر (صلوات الله عليه) جلوه ديگري از اين اهميت است. «يا ايها الذين امنوا صلوا عليه و سلموا تسليما.
در روايتي از امام صادق(عليه السلام) آمده است كه ابوبصير سؤال كرد: منظور از صلات بر پيامبر (صلوات الله عليه) را فهميده ايم، اما معني تسليم بر او چيست؟ امام فرمود: «منظور تسليم بودن در برابر او در هر كار است.»
تفسير مجمع البيان، طبرسي، ج 7، ص 579
از صلوات، در روايات به عنوان «برترين اعمال» ياد شده، چنانكه خوارزمي در «مناقب» خود از ابوعلقمه نقل كرده كه روزي پيغمبر (صلوات الله عليه) نماز صبح را با ماگزارد و بعد از آن به ما رو كرد و فرمود:
اي ياران، من ديشب عموي خود حمزه بن عبدالمطلب و برادرم جعفر بن ابيطالب را در خواب ديدم. از ايشان پرسيدم: فدايتان شوم، كدام اعمال را برتر يافتيد؟ گفتند: بهترين اعمال را در سه چيز يافتيم: صلوات بر شما، آب دادن تشنگان و دوستي علي بن ابيطالب (عليه السلام)
منهج الصادقين، همان، ص 361
در روايتي ديگر كه اهميت صلوات را نشان مي دهد، از امام صادق(عليه السلام) به نقل از پيامبر (صلوات الله عليه) مي فرمايند: «هر كه نزد او نام من آورده شود و او صلوات بر من نفرستد، حق تعالي او را از بهشت دورگرداند.»
(اصول كافي، كليني، ج 2، ص 395)
البته چنين عقوبت سنگيني از آن كسي است كه عمداً و از روي دشمني با آن بزرگواران از ذكر صلوات روي برتابد. وجوب صلوات در نماز و مشروط بودن قبولي آن بر درود بر پيامبر (صلوات الله عليه) و خاندان پاك وي، جلوه ديگري از اهميت صلوات را بيانگر است.
اجماع علماي شيعه به وجوب صلوات در تشهد اول و دوم نماز است. علاوه بر رواياتي كه از امامان شيعه در اين زمينه آمده است، در كتابهاي اهل سنت نيز روايتي كه بر وجوب صلوات دلالت مي كند، كم نيست.
در روايتي، قبولي نماز مشروط بر صلوات بر پيامبر(ص) و اهل بيت عليهم السلام (يادشده است»: من صلي صلوه و لم يصل فيها علي و علي اهل بيتي لم تقبل منه»
(بررسي آيات و روايات صلوات، مرتضي محسني كبير ص 321)
از اين رو، از فقهاي اهل سنت «شافعي» آن را در تشهد دوم واجب مي داند و از احمدبن حنبل و جمعي ديگر از فقها بر وجوب آن عقيده دارند؛ اگر چه «مالك» و «ابوحنيفه» و عده اي نيز آن را مستحب مي دانند.
(منهج الصادقين، همان، ص 753)
عده اي از مفسران براساس برخي روايات معنا و حقيقت صلوات را با پيمان روز الست (الست بربكم، قالوا بلي...) و عالم ذر مرتبط دانسته و صلوات را تجديد عهد و ميثاق با عهد اوليه آدم در آغاز خلقت دانسته اند. از امام موسي بن جعفر(ع) روايت شده كه: كسي كه صلوات بر پيغمبر اكرم صلوات الله عليه مي فرستد، معنايش آن است كه وفاي به عهد و ميثاقي كه در عالم ذر پروردگار فرمود «الست بربكم و محمد نبيكم و علي امامكم» بر زبان آورده و قبولي آن را اعلام مي كند و تجديد عمل و ميثاق به عمل مي آورد.
(تفسير جامع، ج 5، ص 73)
آثار و فضايل صلوات
صلوات از سوي گوينده آن شعاري ظاهري و بدون پشتوانه نيست تا از فضايل بي شمار آن در روايات تعجب كنيم و انگشت حيرت بر دهان افكنيم كه ذكري چنين كوتاه چگونه فضايلي چنين متبرك دارد: بر اهل ذكر و ايمان پوشيده نيست كه تمامي اذكار از جمله صلوات بر پيامبر صلوات الله عليه و خاندان پاكش يك لفظ و يك معنا دارد.
تكرار لفظ بدون توجه به معنا سود چنداني ندارد و عمده فضايل در حقيقت ذكر و عبادت نهفته است. چنان كه خداوند مي فرمايد: «اي مردمان شما همگي فقير درگاه الهي هستيد) سوره مباركه فاطر/ آيه 51)
فرستنده صلوات با واسطه قرار دادن پيامبر و خاندانش و با درود فرستادن بر آنان طلب رحمت و آمرزش مي نمايد تا با دعايي اين چنين از ذات غني بي نيازي طلب نمايد. چنان كه گفتيم، صلوات از جانب غير خدا طلب رحمت است.
در آيه صلوات نيز خداوند بلافاصله بعد از امر به صلوات بر پيامبر دستور اكيد به تسليم شدن در برابر فرمان ايشان كه فرمان او فرمان خداست، مي دهد. به نظر مي رسد چنين دستوري بعد از امر به صلوات براي آن است كه بفهماند حقيقت درود بر ايشان، تسليم بودن در برابر امري نبوي است و چنين تسليمي حيات جاودانه و حقيقي به آدمي مي بخشد و او را رستگار مي كند و اي اهل ايمان، آنگاه كه خدا و رسول به آنچه شما را حيات مي بخشد فرا مي خوانند، اجابت كنيد. (سوره مباركه انفال/ آيه 42)
با بررسي روايات فضايل صلوات، چنين به دست مي آيد كه بخشي از اين آثار مربوط به زندگي دنيوي و بخشي به زندگاني اخروي مربوط است كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم، اگرچه ممكن است برخي از اين آثار مشترك بين دنيا و آخرت باشد.
الف) بعضي از آثار دنيوي
نقش صلوات در استجابت دعا
در ادعيه و روايات معصومين (ع) ميان صلوات و مستجاب شدن دعا ارتباط عميقي ديده مي شود.
در دعاهاي صحيفه سجاديه، مناجات شعبانيه، مكارم الاخلاق و... صلوات به گونه اي در ابتدا يا آخر دعا آمده است، زيرا صلوات دعاي مقبوله است.
در روايت ديگري نقل شده كه: هر كسي حاجتي از خداوند دارد، ابتدا صلوات بر پيامبر و آل او فرستد و سپس حاجت بخواهد و سپس صلوات گويد، زيرا خداوند كريم تر از آن است كه دو طرف دعا را مستجاب كند و وسط آن را مستجاب نشده رها نمايد، زيرا صلوات بر پيامبر و آل او محجوب و در پرده باقي نمي ماند و حتماً مستجاب مي شود.
(اصول كافي، همان، ص252)
از آن جا كه خداوند از مؤمنان خواسته است كه به سوي او با وسيله و واسطه اي تقرب جويند (يا ايها الذين آمنوا اتقواا... و ابتغوا اليه الوسيله... سوره مباركه مائده/ آيه53) صلوات به معناي واسطه قرار دادن واسطه هاي فيض الهي براي تقرب به خدا و درك رحمت الهي است چنانكه در تفسير اين آيه به رواياتي برمي خوريم كه معصوم(ع) مي فرمايد: «منظور از وسيله در اين آيه، ما اهل بيت هستيم.»
(تفسيرالميزان، ج5، ص715)
از رسول خدا نيز روايت شده كه: «صلوات شما بر من باعث روا شدن حاجات شما مي شود و خداوند را از شما راضي مي گرداند و اعمال شما را پاكيزه مي كند.»
(تفسير الميزان، ج5، ص623)
همراهي با ملائكه و برخورداري از استغفار آنان
از آنجا كه ملائكه پيوسته بر پيامبر(ص) صلوات مي گويند، صلوات مؤمنان به معناي همراهي با فرشتگان نيز هست ملائكه نيز براي كسي كه صلوات مي فرستد استغفار مي كند و براي او صلوات مي فرستند.
از رسول خدا(ص) روايت شده كه حق تعالي مي فرمايد: «هر بنده اي كه براي تو صلوات فرستد، هفتاد هزار فرشته بر او صلوات مي فرستند و هر كه هفتاد هزار فرشته بر او صلوات بفرستد، اهل بهشت خواهد بود.»
(جامع الاخبار، فصل82، ص86)
صلوات، از بين برنده نفاق و غم و بخل
از پيامبر(ص) نقل شده است كه «صلوات و درود بر من و خاندان من نفاق را از بين مي برد.»
(محجه البيضاء، ج2، ص313)
و در روايتي ديگر به امام علي عليه السلام توصيه مي كند كه هرگاه امري تو را اندوهگين ساخت، بر پيامبر و آل او صلوات بفرست.
(كنزالعمال، ج1، ص181)
و براساس روايتي ديگر از امام حسن مجتبي عليه السلام از پيامبر صلوات الله عليه آن حضرت فرمودند: «بخيل كسي است كه چون نام من در نزد او برده شود، بر من صلوات نفرستد.»
(كنزالعمال، ج1، ص982)
حصول عافيت، توانگري و غنا، به ياد آمدن فراموش شده ها وسيله صلوات و پاكيزه و طيب شدن مجالس به ذكر صلوات، از جمله آثار ديگر صلوات است كه در روايات به آنها اشاره شده است.
ب) بعضي از آثار اخروي صلوات
اگر چه برخي از آثار ياد شده در آخرت نيز محقق است، اما بخشي از آثار مختص زندگي اخروي است كه به آنها اشاره مي كنيم:
قرب به رسول الله صلوات الله عليه و بهره گيري از شفاعت آن حضرت:
پيامبر صلوات الله عليه فرموده اند: «هر كسي بر من صلوات بفرستد، شفاعت من به او مي رسد.»
(شرح و فضايل صلوات، ص68)
«نزديكترين مردم در روز قيامت بر من در هر جا كه باشد كسي است كه بر من بيشتر در دنيا صلوات بفرستد.»
(شرح و فضايل صلوات، ص85)
كفاره گناهان، خلاصي از آتش و رفع عذاب قبر
امام رضا(عليه السلام) مي فرمايد: «كسي كه نتواند با كارهاي نيك گناهانش را بپوشاند، بايد فراوان بر محمد و آل محمد درود فرستد كه صلوات گناهان را نابود مي كند.»
(آثار الصادقين ج11، ص412)
و نيز حضرت رسول فرمودند: «صلوات بر من نور است بر صراط و هر كس بر صراط نور باشد، از اهل نار نخواهد بود.
همچنين فرمودند: بسيار بر من صلوات فرستيد كه صلوات بر من نور است در قبر و نور است در بهشت.
بهره مندي از حسنات مضاعف و سنگيني بر ترازوي اعمال نيك
از انس بن مالك روايت شده كه گفت: بر پيامبر خدا صلوات الله عليه داخل شدم و نديدم هيچ روزي كه مسرورتر و شاداب تر از آن روز باشد.
از دليل آن پرسيدم فرمود: «چرا شاداب نباشم، حال آن كه جبرئيل هم اكنون بيرون رفت از نزد من و گفت كه خداوند فرمود: هر كسي يك بار بر تو صلوات فرستد، ده صلوات بر او مي فرستم، ده سيئه را از او محو مي كنم و ده حسنه براي او مي نويسم.»
همچنين از امام صادق عليه السلام «روايت شده» سنگين ترين چيزي كه در روز قيامت در ترازوي اعمال مي گذارند، صلوات بر حضرت رسول و اهل بيت ايشان است.»
با اين حال، آنچه ذكر آن رفت فقط بخشي از آثار و فضايل درود بر پيامبر و خاندان پاك ايشان است كه صدالبته روايات بيش از آن است كه اين نوشتار گنجايش ذكر آن را داشته باشد.

 



انسان و مسأله اختيار و انتظار مرگ

عباس دهخدايي
مرگ، پرسش و مسأله بزرگ انسان هاست. هر روز انسان با مرگ خويشان و دوستان و آشنايان مواجه مي شود و اين پرسش در برابر او قرار مي گيرد كه تا چه اندازه انسان اختياردار زندگي و مرگ خويش است؟
هرگاه به بيمارستان ها مي رويد يا خود به بيماري صعب العلاج گرفتار مي شويد، انتظار مرگ مانند سايه شوم شما را دربر مي گيرد. گاه از وحشت و هراس بيماري، خود را در كام مرگ مي اندازيد و اميد از دل ها رخت برمي بندد. آنگاه است كه مسأله انتظار مرگ، مسأله جدي و دغدغه اصلي مي شود.
نويسنده در اين مطلب بر آن است تا نگاه قرآن را به مسأله اختيار و انتظار مرگ براساس آموزه هاي قرآن بيان كند.
مرگ، حاضر هميشگي
بي گمان مرگ همزاد زندگي است؛ زيرا جز خداوند كه حي مطلق و حيات، اسم ذات الهي است؛ همه موجودات، حيات را با مرگ همراه دارند. هر چيزي كه آفريده مي شود و نام حي بر او نهاده مي شود و از زندگي بهره مند مي گردد، در باطن و ملكوت اين حيات و زندگي، مرگ نشسته و آشيانه كرده است تا روزي از درون به بيرون خودنمايي كند و حيات را پاياني بخشد. (قصص، آيه88؛ الرحمن، آيات26و 27)
پس همواره هر موجود زنده اي حضور مرگ را در خود احساس مي كند و مرگ، حاضر هميشگي زندگان است؛ با اين همه انسان ها همان گونه كه نسبت به ملكوت ديگري چون خداوند در ذات هر آفريده اي، غافل هستند، نسبت به حضور اين حاضر هميشگي و همراه دايمي غفلت مي ورزند مگر آنكه مرگ فاميل و دوستي و آشنايي آنان را متنبه و بيدار و هوشيار نمايد و اندكي در مسأله مرگ انديشه و درنگ كنند.
ازنظر آموزه هاي قرآني مرگ مانند حيات از آفريده هاي الهي است. (ملك، آيه2) اين بدان معناست كه مرگ، نابودي كامل و نيستي محض نيست، بلكه حالتي در موجودات زنده است.
البته مفهوم مرگ در نشأت و عوالم مختلف متفاوت است؛ زيرا مرگ چنان كه گفته شد، آفريده اي از آفريده هاي خداوندي براي انتقال از يك حالت به حالتي ديگر و از يك نشئه به نشئه اي ديگر است.
براين اساس، حالات گوناگوني را مي توان براي مرگ تصور كرد كه همگي در يك معنا مشترك است. آن معناي مشترك همان انتقال و نوعي جدايي است كه ميان روح و بدن صورت مي گيرد.
در عالم ماده و دنيا، حقيقت مرگ با جدا شدن كامل روح از بدن جسماني اتفاق مي افتد. به اين معنا كه نفس كه همان روح دميده شده در كالبد است، از كالبد خود بيرون كشيده مي شود (انعام، آيه93) و مأموران الهي از فرشتگان (همان) و ملك الموت(فرشته مرگ) نفس را به طور كامل از كالبد درمي آورند. اين كشيدن و درآوردن كامل نفس (روح دميده شده در كالبد) از كالبد جسماني و مادي را توفي مي گويند.(سجده، آيه11)
فرشته مرگ و ملك الموت از سوي خداوند وكالت دارد تا نفس را پس از فرا رسيدن اجل و مهلت زماني اش، از كالبد به طور كامل بيرون آورد و به سوي خداوند كه پروردگار انسان هاست، بازگرداند.(همان)
مرگ دائمي و مرگ در خواب
البته ما با هر خوابيدني، مرگ و توفي كامل را تجربه مي كنيم؛ زيرا خداوند در هر خوابي، نفس و روان آدمي را توفي مي كند و از كالبدش بيرون مي كشد و به سوي خود مي برد. بنابراين، ما به طور طبيعي در هر خوابي، مرگ را تجربه مي كنيم. تنها تفاوتي كه ميان مرگ در خواب و مرگ دايمي وجود دارد در اين است كه در مرگ در خواب، خداوند، نفس را به درون كالبد جسماني اش باز مي گرداند، ولي در مرگ دايمي، نفس در نزد خداوند نگه داشته مي شود و اجازه بازگشت به سوي كالبد را نمي يابد. (زمر، آيه 22)
آنچه بيان شد مرگ در جهان ماده است؛ اما مرگ در جهان برزخ و نيز قيامت حالتي ديگر دارد و به معناي خروج نفس از كالبد جسماني نيست؛ زيرا انسان در جهان برزخ، بدن و كالبد مادي و جسداني ندارد، هر چند كه داراي كالبد جسماني مادي لطيف يا غيرمادي است كه اطلاعات كاملي در باره آن نداريم.
مرگ هاي گوناگون
در جهان هاي ديگر، همچون قيامت و پيش از ورود به نشآت ديگر چون بهشت و دوزخ، نوع و حالت مرگ نيز متفاوت است؛ چنان كه مرگ در جهان پس از قيامت و در دوزخ نيز انواع و حالات گوناگوني دارد. از جمله اينكه در برخي از آيات قرآني از مرگ هايي سخن به ميان آمده كه نه مرگ است و نه حيات و دوزخيان بين مرگ و زندگي دست و پا مي زنند: لايموت فيها و لايحيي. (اعلي، آيه 13) دوزخيان، مرگ كامل را ديگر تجربه نخواهند كرد تا به كمك مرگ از رنج دوزخ رهايي يابند بلكه همواره در آتش دوزخ جاودانه زنده بوده و مرگ هاي خاصي را تجربه خواهند كرد كه خود عذاب آور است. (ابراهيم، آيات 16 و 17؛ طه، آيه 74؛ فاطر، آيه 36)
در حقيقت در دوزخ اسباب مرگ خاصي پي در پي بر دوزخيان وارد مي شود و آنان به رغم نمردن دايمي و مطلق، آن مرگ هاي دردآور را تجربه مي كنند. (همان)
در مقابل، بهشتيان پس از ورود به بهشت، ديگر مرگي را تجربه نخواهند كرد و مرده نمي شوند. (صافات، آيات 40 و 23 و 58)
انسان هرگز نمي تواند از مرگ بگريزد و دست كم يك بار مي بايست آن را تجربه كند كه البته اين اختصاص به متالهان ور بانيون دارد؛ زيرا غير اين افراد دست كم دو بار مرگ و دوبار احياء را تجربه خواهند كرد. (بقره، آيه 28؛ دخان، آيه 56)
به هر حال، همه موجودات هستي فاني شده و مرگ را تجربه خواهند كرد (الرحمن، آيات 26 و 27) هر چند كه اين تجربه مرگ براي اولياي خاص الهي يك بار اتفاق مي افتد (دخان، آيه 56) و انسان به سبب دارا بودن نفس و روح دميده در كالبد مي بايست اين مرگ را تجربه كند تا روح از كالبد جسماني خارج شود و مسير كمالي خود را در كالبدهاي ديگري نيز تجربه كند. (آل عمران، آيه 185؛ انبياء، آيه 35؛ عنكبوت، آيه 57)
بر اين اساس مرگ، امري حتمي و قطعي است و ممكن نيست كه موجودي آن را از خود دور كند (آل عمران، آيه 168) اين مرگ و فناي موجودات هستي، قضا و حكم قطعي و محتوم الهي و جلوه اي از ربوبيت اوست؛ زيرا هر موجودي اگر بخواهد به كمال بايسته و شايسته خويش برسد لازم است كه اين مسير مرگ را بپيمايد. از اين رو خداوند در آياتي از جمله آيات 26 و 27 سوره آل عمران، مرگ را به مقام ربوبيت و پروردگاري خود نسبت داده تا نشان دهد كه هدفمندي و حكمت الهي مقتضي آن است كه هر موجودي براي دست يابي به كمال خويش مرگ را تجربه كند.
اختيار مرگ
انسان هاي داراي دو اجل معلق و مسمي(حتمي) هستند. اجل مسمي (حتمي) زماني است كه حكم قطعي خداوند براي پايان دوره اي از زندگي در جهان مادي و دنيوي صادر شده و غيرقابل بازگشت،
تاخير و يا حتي تقديم است. به اين معنا كه اين اجل هرگز پيش و پس نمي افتد و مشخصا درهمان زمان خودش اتفاق مي افتد. (اعراف، آيه 34؛ يونس، آيه 49؛ نحل، آيه 61؛ منافقون، آيه 11)
اما اجل معلق، اين گونه نيست و نه تنها پيش و پس مي افتد بلكه مي توان گفت كه اين مرگ بسته به رفتار خودمان است. از اين رو مي توان با قطع صله رحم و صدقه و انفاق و انجام گناهاني، آن را پيش انداخت و يا با صله رحم و صدقه و احسان و انفاق آن را پس انداخته و زمان زندگي خويش را افزايش داد تا به اجل مسمي برسد.
روايات بسياري درباره امكان تقديم و تاخير در اجل معلق وارد شده و به نظر مي رسد كه مي توان اين معنا را از آيه 4 سوره نوح به دست آورد. خداوند دراين آيه بيان مي كند كه تقوا پيشگي و اطاعت از فرمان هاي الهي و پيامبران، زمينه مصونيت از مرگ هاي معلق است كه به شكل عذاب هاي الهي و مرگ هاي ناگهاني اتفاق مي افتد. بنابراين، مي توان گفت كه انسان مي تواند با كارهاي خوب و تقواپيشگي، مرگ خويش را از اجل معلق تا اجل مسمي به تاخير افكند و گرفتار عذاب هاي زودرس الهي و مرگ هاي ناگهاني نشود. (نوح، آيات 1 تا 4)
بنابراين، اگر انسان ها اختياردار مرگ مسماي خود نيستند ولي اختياردار مرگ معلق خود هستند و مي توانند با كارهاي خوب و تقواپيشگي و اطاعت از خدا و پيامبران، اجل معلق خويش را به تاخير افكنند يا با كارهاي بد آن را پيش افكنند.
از آيات 10 و 11 سوره منافقون برمي آيد كه درخواست مرگي كه اجل مسمي است، درخواست بيجا و غيرمقبولي است؛ زيرا اجل مسمي به معناي پايان فرصت عمر در دنياست و هرگز اندكي پيش و پس نخواهد شد. (اعراف، آيه 34)
اما كساني كه خودكشي مي كنند، آنان تنها مرگ معلق خويش را رقم مي زنند ولي مرگ مسماي آنان اتفاق نمي افتد. وضعيت ايشان همانند كساني است كه با گناهان و بي تقوايي و طغيان نسبت به خدا و پيامبرش، گرفتار عذاب و مرگ ناگهاني مي شود. (نوح، آيات 1 تا 4)
انتظار مرگ
هركسي مي بايست منتظر مرگ باشد هرچند كه هر دمي مرگ را به نوعي تجربه مي كند. اما انتظار مرگ براي آن است كه انسان خود را بسازد و بداند كه اين دنيا پاياني دارد و هرنفسي مي بايست كالبد مادي دنيوي خويش را ترك كند.
انتظار مرگ امري بسيار مثبت است اگر به قصد خودسازي و آمادگي براي جهان هاي ديگر باشد. همان گونه كه اگر موجب افسردگي و دوري از زندگي و خودسازي شود، امر منفي است.
آرزوي مرگ براي رهايي از مشكلات دنيوي و عذاب هاي آن امري درست است، همچنان كه آرزوي بقا و دعا و نيايش براي آن جهت انجام كارهاي خير و نيك بيشتر، امري پسنديده و مقبول است.
كساني واقعا آماده مرگ مي شوند كه به كمالي رسيده اند و ديگر دنيا براي آنان دوزخي است و مي خواهند از اين زندان تن بيرون آيند. كساني كه در آينده خود يقين و قطع دارند و به كمال مطلق رسيده اند، ترسي از مرگ ندارند. از اين رو خداوند به كساني كه مدعي كمال هستند و مي گويند آخرت و بهشت از آن ايشان است، پيشنهاد مي دهد تا براي بيان صداقت و اثبات ادعاي خود، آرزوي مرگ كنند. (جمعه، آيات 6 و 7)
از نظر قرآن كساني كه اولياي الهي هستند، علامت صداقت و راستي ايشان همان درخواست و آرزوي مرگ است و كساني كه مدعي چنين مقام و منزلتي هستند، از چنين آرزوئي دست مي كشند و هرگز منتظر مرگ نيستند و از آن مي گريزند چه رسد كه آرزوي مرگ كنند.
مجاهدان، كساني هستند كه از مرگ نمي هراسند و منتظر و در آرزوي آن هستند؛ زيرا مي دانند كه اگر بكشند يا كشته شوند به يكي از دو پيروزي و حسنه بزرگ مي رسند يا به كمال مطلقي مي رسند كه ديگر مرگي را تجربه نخواهند كرد (دخان،آيه 56) و از همان آغاز مرگ خويش درنزد خداوند، زندگي جاودانه راخواهند داشت (آل عمران، آيه 169) يا آنكه پيروز مي شوند و از بركات جامعه اسلامي بهره مند شده و رضايت و خشنودي خدا را به دست مي آورند. (توبه، آيه 52)
به هرحال، انسان، اختيار مرگ خويش را به يك معنا دارد و به يك معنا ندارد. به اين معنا كه مي تواند اجل معلق خويش را با اعمال بد و خوب پس و پيش كند اما نمي تواند از مرگ و اجل حتمي بگريزد؛ زيرا همه در زمان مشخصي كه خداوند مي داند به اذن الهي جان به جان آفرين تسليم خواهند كرد و به سوي او باز مي گردند. از اين جهان مادي و كالبد جسداني بيرون مي روند.
همچنين انتظار مرگ براي عده اي، عامل اثباتي و مفيد است و براي عده اي ديگر، عامل بدبختي و افسردگي و امري منفي مي باشد. براي كساني كه اولياي الهي هستند مرگ شيرين تر از عسل (احلي من العسل) است و همانند اصحاب حسين (ع) در انتظار مرگ لحظه شماري مي كنند و به استقبال آن مي شتابند ولي براي كساني كه دنياگرا و ماديگرا هستند انتظاري بس خوفناك و دردناك است و موجب مي شود تا خود را گم كنند و دچار انواع و اقسام غفلت ها و بدبختي ها و حتي خودكشي شوند. بنابراين، نوع نگاه انسان به دنيا و آخرت و زندگي و مرگ و نيز نوع كارهاي خوب و بد انسان در دنيا معلوم مي كند كه انسان چگونه مرگي را تجربه مي كند و با مرگ چگونه مواجه مي شود.
باشد با درك درست از مفهوم و حقيقت مرگ و زندگي، درمسير شدن هاي كمالي گام برداريم تا مرگ احلي من العسل در نزد ما جلوه كند و اگر حيات و زندگي دنيا را مي پذيريم براي انجام كارهاي خير و نيك و انجام مسئوليت ربوبيت و پروردگاري نسبت به ديگران باشد و اگر به سوي مرگ مي شتابيم و آرزوي آن را داريم براي رسيدن به وصال الهي و لقاي او باشد.
اگر چنين نگاهي به زندگي و مرگ داشته باشيم، شايد زندگي دنيوي ما بيشتر آبادتر از حال خواهد بود و زندگي دنيوي نيز شيريني خاص خود را خواهد يافت و آسايش و آرامش ابدي را در سايه سار آرامش و آسايش اخروي در دنيا تجربه خواهيم كرد؛ از اين رو خداوند مي فرمايد كه مومن واقعي در دنيا در آرامش و آسايش است و از هيچ چيزي رنج نمي برد هرچند كه در فقر باشد؛ زيرا متصل به خدايي غني است كه منبع آرامش و آسايش است.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14