(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 24 فروردین 1391- شماره 20181

بخشنامه حمايت از بيت المال
مراعات بيت المال
شاخص هاي الگوي مصرف
سالك دينش را با دنيا حفظ مي كند نه دنيايش را با دين
بايدها ونبايدهاي تبليغ ووظايف مبلغان
شرايط تاثير گذاري كلام
راه هاي گريز از پشيماني و ندامت



بخشنامه حمايت از بيت المال

قال الامام علي(ع): ادقوا اقلامكم، وقاربوا بين سطوركم، و احذفوا من فضولكم، و اقصدوا قصد المعاني، واياكم والاكثار، فان اموال المسلمين لاتحتمل الاضرار.
امام علي(ع) در بخشنامه اي به كارمندان اداري و كارگزاران حكومت اسلامي درباره نوشتن نامه هاي اداري و مقدار مجاز مصرف از اموال عمومي و بودجه هاي دولتي فرمود: قلمهاي خود را ريزسر كنيد، از فاصله ميان سطرها بكاهيد، چيزهاي نالازم را ننويسيد، فقط اصل مطلب را ذكر كنيد، از زياده روي به شدت بپرهيزيد، كه به اموال مسلمين(اموال عمومي-دولت) به هيچ اندازه نمي توانيد زيان رسانيد. (و در راه تجمل گراييها و پرخرجيها و سفرها و سفره ها نمي توان صرف كرد، و نورچشميها را نمي توان بر منابع مالي جامعه اسلامي مسلط ساخت). (1)
1-مستدرك نهج البلاغه- كاشف الغطا نجفي، ص111

 



مراعات بيت المال

مشهور است كه علي(ع) شبي وارد بيت المال شد و چگونگي تقسيم اموال را مي نوشت كه طلحه و زبير، نزد ايشان رسيدند. به محض ورود آنها، امام، چراغي كه در برابرش بود، خاموش كرد و دستور داد تا چراغي ديگر از خانه اش آوردند؛ آنان كه از اين برخورد امام، شگفت زده شده بودند، سبب آن را پرسيدند. امام علي(ع) پاسخ داد: «كان زيته من بيت المال، ولاينبغي ان نصاحبكم في ضوئه» روغن آن چراغ، از بيت المال بود، از اين رو، سزاوار نيست كه با شما در روشنايي اش هم نشيني كنيم!(1)
1-احقاق الحق، ج8، ص539

 



شاخص هاي الگوي مصرف

پرسش:
فرهنگ غني اسلام چه ويژگي ها و شاخص هايي را براي الگوي مصرف بهينه يك مسلمان ارائه كرده است؟ لطفا به نحو اجمال آنها را بيان كنيد.
پاسخ:
در بخش هاي قبلي پاسخ به اين سوال به شاخص هاي: 1- برنامه ريزي 2- اعتدال و ميانه روي 3- رعايت اولويت ها 4- همدردي در تنگناهاي اقتصادي اشاره كرديم. اينك در بخش پاياني دنباله مطلب را پي مي گيريم.
5- رعايت بيشترين بازدهي اجتماعي
يكي از نكات مهم در الگوي مصرف در مشاركت هاي اجتماعي، اين است كه بايد به گونه اي عمل شود كه داراي بيشترين بازدهي اجتماعي باشد. از اين رو، هزينه كردن در مواردي كه زيانش براي انسان، بيش از سودش براي ديگران است، نكوهيده شمرده شده است. چنان كه در روايتي از امام كاظم(ع) آمد: براي برادران (ايماني) خود، چندان از خودت مايه مگذار كه زيان آن براي تو، بيشتر از سودش براي آنها است. (الكافي، ج 4، ص 32)
يعني، وقتي كسي، بدهكاري زيادي دارد، شما نبايد همه ثروتتان را براي پرداخت بدهي چنين شخصي بدهيد، چون در اين صورت، بدون آنكه بدهي او پرداخت شده باشد، همه ثروت خود رانيز از دست داده ايد.
6- ساده زيستي
اصلاح الگوي مصرف، بدون رعايت قناعت و ساده زيستي، و دوري از تجمل گرايي امكان پذير نيست، از اين رو، در روايات اهل بيت(ع) كاستن از هزينه هاي زندگي و ساده زيستي، مكرر توصيه شده است. بر پايه روايتي از امام صادق(ع) ويژگي هاي شخص با ايمان اين گونه است: مومن ياري گري شايسته است، كم خرج است و گذراندن زندگي اش را خوب تدبير مي كند. (الكافي، ج 2، ص 241)
براين اساس، برنامه ريزي درجهت ارتقاي فرهنگ ساده زيستي، يكي از مصاديق بهترين برنامه ريزي ها براي تدبير زندگي و اصلاح الگوي مصرف است. دراين باره سفارش امام صادق (ع) اين گونه است كه انسان درزندگي مادي، بايد به تهي دست تر از خود نگاه كند: به ناتوان تر از خودت بنگر و به توانگر از خويش منگر، زيرا اين كار، تو را به آنچه قسمت تو شده، قانع تر مي سازد. (تحف القعول، ص 360).
رعايت اين رهنمود نقش مهمي درپيشگيري از چشم و همچشمي و افراط درتجمل گرايي دارد.
7- درنظرگرفتن فرهنگ جامعه
يكي از نكاتي كه درباره موضوع ساده زيستي و اجتناب از تفريط درمصرف، توجه به آن ضروري است، درنظرگرفتن فرهنگ عمومي مردم، در زمان هاي مختلف است.
به سخن ديگر، ساده زيستي، به معناي استفاده از پوشاك يا غذاهاي نامرغوب و يا مسكن نامطلوب و دريك جمله: زندگي نامتعارف نيست. در روايتي از امام رضا (ع) آمده است كه: دوستان سست عقيده ام ، دوست دارند كه من برپلاس بنشينم و جامه زمخت بپوشم، اما اين روزگار، گنجايش چنين كاري را ندارد. (بحارالانوار، ج 79، ص309).
همچنين هنگامي كه سفيان ثوري ملاحظه كرد امام صادق (ع) لباس زيبايي بر تن دارد و به ايشان ايراد گرفت كه پدرانش از اين گونه لباس ها استفاده نمي كردند.
امام فرمود: همانا پدران من در روزگار فقر و تنگدستي زندگي مي كردند، حال آنكه امروز، زمانه گشايش و فراخي است، پس شايسته ترين كسان براي بهره مندي از اين گشايش، نيكان اين زمانه اند. (بحارالانوار، ج 47، ص 221).
بنابر اين هماهنگي، همسويي با فرهنگ متعارف و مشروع حاكم بر جامعه، نه تنها نكوهيده نيست، بلكه مطلوب و پسنديده است، همان گونه كه در روايتي ديگر از امام صادق (ع) آمده است:بهترين جامه براي هر روزگار، جامه مردم همان زمان است. (الكافي، ج 1، ص 411)
بنابراين، مصرف، هرچقدر به اين معيارها نزديك تر باشد، پسنديده تر است و هر چه دورتر باشد، نكوهيده تر و نارواتر.

 



سالك دينش را با دنيا حفظ مي كند نه دنيايش را با دين

(بدان اي عزيز سالك) هر كس نسبت به خودش وظيفه دارد كه دينش را حفظ كند. روايتي از علي(ع) است كه فرمود: «مال را فداي جان و جان را فداي دين كن» يك روايت هم از پيامبراكرم(ص) است كه فرمود: «مال و جانت را فداي دينت كن»... يك روايت ديگر از اميرالمومنين(ع) است كه ايشان فرمودند: «صن دينك بدنياك تربحهما ولاتصن دنياك بدينك فتخسرهما» يعني دينت را به وسيله دنيايت حفظ كن تا در هر دوي آنها سود كني، اما دنيايت را با دينت حفظ نكن كه در هر دوي آنها زيان خواهي ديد. (غررالحكم و دررالكلم، ص130) حضرت در اينجا بحث مجموعه دنيا را مطرح كرده و مي فرمايد دينت را به سبب دنيا حفظ كن، تا سود دنيا و آخرت را ببري، ولي دنبال اين نرو كه دينت را به دنيايت بفروشي. كساني كه دينشان را به دنيايشان فروختند، كساني بودند كه از دين استفاده ابزاري كردند و زيرپوشش دين، براي رسيدن به دنيا تلاش كردند... علي(ع) در روايت ديگري فرمود: «صن الدين بالدنيا ينجيك ولاتصن الدنيا بالدين فترديك» دين را به سبب دنيا حفظ كن تا تو را نجات دهد، اما دنيا را به سبب دين حفظ نكن كه تو را به هلاكت مي كشاند. (همان) در اين روايت لفظ «الدين» آمده و دين را كلي مطرح كرده و نفرموده «دينك» (1)
1- سلوك عاشورايي، آيه ا... شيخ مجتبي تهراني، منزل چهارم، ص 102

 



بايدها ونبايدهاي تبليغ ووظايف مبلغان
شرايط تاثير گذاري كلام

آيت الله جوادي آملي
در مقطع كنوني عصر ما كه تبليغات مسموم بيگانگان از هر سو هويت اعتقادي و باورهاي معنوي جامعه اسلامي، خصوصاً نسل جوان را در معرض تهديد قرار داده؛ وظيفه خطير و رسالت سنگين مبلّغان علوم ديني در نشر معارف حقّه اسلام و انديشه هاي تابناك ائمه معصومين (عليهم السّلام) از حساسيت بيشتري نسبت به زمان هاي ديگر برخوردار است.
ايام فاطميّه و گراميداشت ميراث بزرگ معنوي حضرت صديقه كبري (س) و تابش جاودانه انديشه ناب سياسي و اجتماعي آن حضرت در تحليل جايگاه امامت از يك سو و تحمّل مصائب فراوان ايشان در مصاف با ياغيان مهاجم به مكتب نبوي (ص) و علوي (ع) از سوي ديگر يكي از مناسب ترين فرصت ها براي مبلّغان ديني و روحانيون انديشور است كه به تبيين حقائق انقلاب فاطمي بپردازند.
عالم متفكّر و فقيه ژرف انديش، « حضرت آيت الله جوادي آملي (مدظلّه) » كه همچون شمع فروزان حكمت و معرفت،روشني بخش حوزه هاي علميّه و طلاب و روحانيون جوياي حقيقت بوده و نصايح دقيق ايشان همواره نصب العين حركت هاي جهادي فرهنگي محسوب مي شود، در مطلب پيش رو به تبيين شرائط تبليغ و جايگاه مبلّغ در فرهنگ ديني پرداخته اند .
استعداد قلب جوانان در پذيرش آموزه ها
بيان نوراني امير المؤمنين (ع) در نامه اي كه براي فرزندشان مرقوم فرمودند، ضرورت تبليغ احكام به نوجوان ها و جوان ها را مشخص مي كند. حضرت در آن نامه كه در نهج البلاغه است؛ فرمود:قلب الحدث كالأرض الخالي ه كلّ ما الق ي ف يها قب لته (1). قلب جوان مثل زمين موات است، چيزي در آن كشت نشده؛ هر كس سبقت كند و بذري درآن بيفشاند، اين مي پذيرد؛ بعد فرمود: قبل از اينكه ديگران در دل هاي جوان و دل شما كه جوانيد بذري بيفشانند، من دارم اين معارف و احكام را براي شما بيان مي كنم.
مالكيّت بر قلب جوانان به وسيله احياي آن
بيان نوراني رسول گرامي (ص) وقتي ضميمه سخنان سودمند امير المؤمنين (ع) بشود، يك مطلب تازه اي به همراه دارد. آن مطلب اين است كه وجود مبارك رسول خدا فرمود: من احيا ارضاً م يتهً فه ي له (2)؛ هر كسي مواتي را آباد بكند، زمين مرده اي را آباد بكند، مال اوست. پس طبق آن بيان نوراني حضرت امير، دلهاي نوجوان ها و جوان ها كه خالي است، مثل سرزمين موات است؛ هر بذري درآن بيفشاند، اين قبول مي كند. او فقط قدرت جذب دارد، نه قدرت تحليل ! حنظل بكاري، حنظل در مي آيد؛ سيب و گلابي بكاري، سيب و گلابي در مي آيد. بيان نوراني رسول گرامي (ص) اين است كه هر كسي زمين مواتي را آباد كرد،مالك آن مي شود.
از اين دو حديث يك مطلب ديگري استنباط مي شود و آن اين است كه اگر كسي زمين مرده را احياء كرد، مالك مي شود؛ لكن مي شود با فشار و زور از دستش گرفت و غصب كرد. امّا زمينه مرده را اگر كسي زنده كرد، نمي شود غصب كرد ! اگر كسي يك زميني را كه موات بود، يك درخت تلخي كاشت؛ مي شود با فشار او را بيرون كرد و اين درخت را كند و درخت شيرين كاشت. حالا اگر كسي يك جواني را خداي ناكرده گمراه كرد، چه جور مي شود؟ زمين مرده را كسي زنده كند، مال اوست؛ زمينه مرده را هم اگر زنده كند، مال اوست ! مگر اين كمونيست ها كه آمدند، جوان ها را آلوده كردند؛آيا ممكن بود كسي از اينها بگيرد؟ مگر اين منافقان را كه آلوده كردند، اين بيانات نوراني امام نتوانست در اينها اثر كند؟ بنابراين اين سرمايه ها هست و در معرض خطر است. الآن هم متأسفانه شما مي بينيد باز افكار چپي ها گاهي در اين دانشگاه ها منتشر مي شود !
ضرورت تبليغ و رساندن پيام به قلب انسان ها
همه ما، مخصوصاً شما آقاياني كه تصدّي اين س مت را داريد، مسئوليد. بيگانه اگر چيزي در قلب نوجوان يا جوان ريخت، اين دلها را مالك مي شود و اگر دل را ديگري برد، كشور را نمي شود اداره كرد ! براي اينكه رهبري ابدان با قلوب است و قلوب هم كه به دست ديگري است.اين بيان نوراني حضرت امير كه فرمود: قلب الحدث كالأرض الخالي ه كلّ ما الق ي ف يها قب لته، ناظر به اين است؛ پس ضرورت اصل تبليغ مشخص است.
مطلب ديگر آن است كه تبليغ غير از سخنراني است، غير از كتاب نوشتن است؛ تبليغ يعني انسان حرف را برساند به دل مردم: ف ي انفس ه م قولاً بليغاً (3). اين عرضه هم مال هر كسي نيست كه به دل جوان راه پيدا كند، حرف را در دل او جا بگذارد ! ممكن است يك مقداري سخنراني بكند، حرّافي بكند، گوش او را پر بكند؛ ولي اين تبليغ نيست، حواستان جمع باشد ! تا به دل نرسانديم؛ وظيفه مان را عمل نكرديم. ف ي انفس ه م قولاً بليغاً، نه ف ي آذان ه م ! آن براي حقوق گرفتن خوب است؛ اين راه حسين بن علي نيست، حواستان جمع باشد ! فرمود: شما حرف را بايد به دل مردم برسانيد، نه به گوش مردم ! مگر حرف هر كسي در دل مردم اثر مي كند؟! خيلي آدم خوب سخنراني مي كند، اتو كشيده حرف بزند، كلمات آهنگين بگويد؛ مگر اين به دل فرو مي رود؟ اين فقط به گوش مي رسد. حرفي كه به گوش رسيد، حرف انبياء نيست !
طهارت روح و قوّت گفتار، شرايط تأثير گذاري كلام
مطلب سوّم آن است كه ما چه كار بكنيم حرف ما در دل جوانها برود؟ و آن طهارت روح مي طلبد. حرف كاسبكار، مسلمان تربيت نمي كند، اين را حواسمان جمع باشد ! كسي از اوّل كيسه دوخته براي يك كاري؛ اين نمي تواند در جان جوانان اثر بكند! مگر حرف لفظ نيست؟ مگر محتوا يا مفهوم نيست؟ نه لفظ اثر دارد، نه مفهوم ! يك روح طيّب و طاهر مي خواهد كه با هم مرتبط باشند و جان را عوض بكنند.
يك كتابي است به نام ( الع قد الفريد )، مال ابن اثير.اين ابن اثير سه تا برادرند؛ يكي در تفسير كار كرده، يكي در تاريخ كار كرده، يكي هم در غرائب و مفردات قرآن. آن ابن اثيري كه ن هايه نوشته، تقريباً از مجمع البحرين ما قوي تر است. هم اقدم بر مجمع البحرين طريحي است و هم اغناي از اوست. آن يكي بخش ادبي را نوشته به نام الع قد الفريد. اين ابن اثير در الع قد الفريد نقل مي كند كه كسي از يك واعظ معروف شهر سؤال كرد كه ما پاي سخنان خيلي ها مي رويم، مردم هم پاي سخنراني هاي خيلي مي روند؛ ولي فلان شخص وقتي حرف مي زند، در دلها اثر مي كند، ديگران اين جور نيستند؛ چرا؟
ايشان گفت: ليست النائ حه المستأج ره كالثّكلي. فرمود: مي داني چرا آن يكي كه حرف مي زند، در ديگران اثر مي كند، ديگران كمتر؟ گفت: نه. گفت شما در آن مجلس ماتم كه اگر خداي ناكرده يك جواني رخت بر بست؛ در مجلس ماتم، مخصوصاً مجلس ماتم زنانه يك مداح را مي آورند، همان طوري كه در مجلس مردانه يك نائح و مداحي را مي آورند كه نوحه سرايي كند، در مجلس ماتم زنانه هم يك نائحه اي را مي آورند كه براي زنها نوحه سرايي كند. اين نائحه كه نوحه سرايي مي كند، سائر زنها نوحه او را گوش مي دهند، كم و بيش متأثر مي شوند. امّا وقتي مادر اين جوان كه داغ دارد، دهان باز مي كند؛ همه زنها گريه مي كنند.
گفت: سرّش اين است كه بقيّه مزدورند،اما اين مادر داغ دارد: ليست النائ حه المستأج ره كالثّكلي، ( ثكلي ) يعني مادر بچه مرده. حرف نائحه را مردم نمي پذيرند، حرف ثكلي را مي پذيرند. اگر داغ داريم، مي توانيم اثر بكنيم و گرنه همين حرف را ديگري هم ممكن است بزند؛ ولي حيف است كه انسان بي داغ باشد و بخواهد در اردوي حسين بن علي شركت كند، اين نيست ! آدم مي تواند داغدار باشد و در اردوي حسيني شركت كند؛ هم دنيا درآن است، هم آخرت ! پس تا آدم داغدار نباشد، حرفش در جان اثر نمي كند؛ و تا در جان اثر نكرد، جوان تربيت نمي شود ! او با يك عكس و يك منظره بر مي گردد !
لزوم طراوت و تازگي تبليغ اسلامي در برابر تبليغات رنگانگ بيگانگان
كاري كه شما آقايان داريد، خيلي سخت است؛ كاري كه ديگران دارند خيلي آسان ! او با چشم جوان كار دارد، با گوش جوان كار دارد، با لامسه جوان كار دارد، با ذائقه جوان كار دارد، با محسوس كار دارد. يك كالاي نقد به او مي دهد؛ فيلم مبتذل، صداي مبتذل و كار مستهجن را به او نشان مي دهد. اينها گوش پذير است، چشم پذير است، دهان پذير است، لمس پذير است. حرف هاي شما از چشم دور است، از گوش دور است، از حس دور است، از ذائقه دور است، از لامسه دور است، از همه اينها دور است ! آن وقت بايد به قدري قوي باشد كه مستقيماً در دل بنشيند. در حقيقت شما حرف غيب مي زنيد، آنها حرف حس و شهادت ! آن وقتي كه فيلم را نشان مي دهد، تبليغ مي كنند! چشمش لذت مي برد، گوشش لذّت مي برد، بدنش لذّت مي برد، ذائقه اش لذت مي برد ! شما داريد يك چيز به او مي گوييد كه همه اينها را مي رنجاند ! بايد جبران بشود؛ آن قدر طراوت و تازگي داشته باشد و طيّب باشد كه جانش را بربايد و در او اثر كند ! و اينها هم پاكند و اثر مي كند.
حرف خوب و خوب حرف زدن، دو عنصر محوري در بيان مبلّغ
حرف هاي علمي، حرف هاي عميق به درد جوان و نوجوان نمي خورد ! وقتي يكي نمي فهمد، خوابش مي برد و در جلسه بعد شركت نمي كند؛ آن بايد بفهمد ! حرفي را او مي فهمد كه آن مبلّغ اين دو عنصر محوري را درآن ا عمال بكند؛ يكي اينكه خوب حرف بزند، يكي اينكه حرف خوب بزند. حرف با سند، با محتوا، مستند به قرآن، روايات، عقل، نقل؛ آن حرف خوب زدن است. با ادبيات روز، با گزينه هاي روز، با تعبيرات روز؛ خوب حرف زدن است.
اگرآن مطالب عميق را به اندازه اي كه مقدور شماست بتوانيد رقيقش كنيد، تنزّل بدهيد، با مثال قابل فهم بشود؛ موفقيد و گرنه آن چه كه در كتاب ها هست، يا در قرآن هست، يا در نهج البلاغه هست؛ همان ها را بخواهيد منتقل كنيد، اين جوان نمي فهمد ! براي او جاذبه ندارد؛ چون جاذبه ندارد، پاي سخنراني شما خوابش مي برد. بايد اين كار را مؤسسه شما انجام بدهد كه شما را هنرمند بپروراند ! يعني بتوانيد آن مطالب علمي و عميق را در قالب داستان، مثل، با ادبيات، با شعر منتقل كنيد كه بفهمد؛ وقتي فهميد، لذت مي برد. اشعار وقصّه ها سهم تعيين كننده اي دارد.
مي بينيد قرآن كريم اگر فقط براي انبياء و اولياء و گروهي از انسانها بود، اينقدر داستان نقل نمي كرد ! چون هديً ل لنّاس (4) است، براي توده مردم هم هست، داستان در قرآن كريم زياد است. همان معارف بلند را به صورت داستان نقل مي كند كه قابل تفهيم و درك باشد براي نوجوان. ادبيات سهم تعيين كننده اي دارد؛ ن شآء الله با ادبيات خوب، با اشعار خوب، با تمثيل خوب، با داستان هاي خوب آن مطالب را منتقل مي كنيد، رقيق مي كنيد، در يك جامه خوبي به اين جوان ها منتقل مي كنيد و اينها هم كاملاً مي پذيرند. به اينها هم فرصت بدهيد، ميدان بدهيد مقاله بنويسند، مقاله بخوانند، شما گوش بدهيد كه به صورت گفتمان باشد، نه يك جانبه ! آنها هم احساس رشد و بلوغ بكنند، بلوغ علمي و بلوغ فرهنگي داشته باشند؛ اين خيلي اثر دارد !
لزوم به كار گيري هنر و ادبيات در برنامه هاي تبليغي
وجود مبارك موساي كليم (ع) با آن بيّنات الهي اعزام شد. يد بيضاء داشت، عصا اژدها مي شد و معجزات ديگر؛ امّا هميشه نمي شود با عصا يا با يد بيضاء مردم را هدايت كرد ! به ذات أقدس له عرض كرد: خدايا ! من سخنراني مي كنم، فصيحم؛ امّا برادر من بهتر از من با ادبيات روز آشناست: هو افصح م نّي ل ساناً (5). نقص در وجود مبارك موساي كليم نبود، اوفصيح بود؛ امّا عرض كرد: برادرم افصح است. ادبيات، سهم تعيين كننده دارد. خط خوب داشتن، خوب سخنراني كردن، شعر صحيح خواندن، غلط نخواندن، كلمات را درست اداء كردن، قبل از اينكه انسان سخنراني كند به لغت مراجعه كند، الفاظ را درست اداء بكند؛ الفاظ كهنه فرسوده را كمتر به كار ببرد، الفاظ را صحيح اداء بكند؛ اين اثر بيشتري دارد.
سرمايه يك سخنران و يك مبلّغ، ادبيات اوست ! او وقتي نمي تواند يك مقاله بنويسد ويا يك سخنراني نمي تواند بكند و چند تا غلط ادبي درآن است، او نمي تواند وارث پيامبر باشد ! يك ادبيات خيلي قوي مي خواهد، يك آشنائي به لغت مي خواهد؛ امّا همه اينها كه لازم است، به معناي اين نيست كه آدم از مسئوليت فرار بكند يا كار را سنگين تلقّي بكند ! همه اين ها ايجاب مي كند ما از وقت هاي فارغمان حداكثر بهره را ببريم وتامطالعه نكرديم سخن نگوييم.
ضرورت استفاده از برهان در نفي و اثبات امور
به ما گفتند: قولوا قولاً سديداً (6)؛ به ما گفتند: انسان در اين مدار بسته زندگي مي كند، باز نيست؛ يعني شرقش هم بسته است، غربش هم بسته است؛ از هر دو طرف بخواهد عبور كند، اينجا ورود ممنوع است. بخواهد يك چيزي را نفي بكند؛ به او اجازه نمي دهند، مگر عالمانه ! بخواهد چيزي را تصديق بكند، تثبيت بكند؛ به او اجازه نمي دهند، مگر عالمانه ! هر دو را ذات أقدس له در قرآن كريم فرمود؛ هم فرمود: لا تقف ما ليس لك ب ه ع لم (7)، هم فرمود: بل كذّبوا بما لم يحيطوا ب ع لم ه و لمّا يأت ه م تأو يله (8). كسي بخواهد دهان باز كند، سر تكان بدهد، بگويد نه؛ بايد برهان داشته باشد و گرنه ساكت است. بگويد آري، بايد برهان داشته باشد. اين دو سيم خاردار را قرآن نصب كرد.
فرمود: چيزي را كه دهان باز كرديد، روي منبر مي خواهيد بگوييد؛ بايد برهان داشته باشيد ! بدون دليل حرف نزنيد. بخواهيد يك چيزي را نفي بكنيد، بدون دليل نباشد.هم، بل كذّبوا ب ما لم يحيطوا ب ع لم ه را ممنوع كرده، فرمود: تكذيب و نفي بايد محققانه باشد. هم تثبيت و اثبات را بدون تحقيق نفي كرده: لا تقف ما ليس لك ب ه ع لم.پس ما مرزمان بسته است، اين طور نيست كه دهان باز كنيم، هر چه دلمان خواست بگوييم !
شما مي بينيد هر از چند گاهي اين مراجع بزرگوار ما اظهار نظر مي كنند كه در مداحي هايتان مواظب باشيد، اغراق نگوييد، افراط و تفريط نكنيد، يك چيزهايي كه در شأن اهل بيت (عليهم السّلام) نيست نگوييد؛ با آن جلال و شكوه اهل بيت، آن عظمت حسين بن علي (ع) نيازي به اين حرف ها نيست ! بنابراين مرزها بسته است.
همراه بودن با دليل و برهان، ويژگي قول سديد
به ما گفتند: آن كه اثر دارد، «سديد » است، نه ( شديد ): يا أيّها الّذ ين آمنوا اتّقوا الله و قولوا قولاً سديداً (9)، نه شديداً ! حرف هايتان مثل سد باشد؛ قول سديد است كه اثر دارد. قرآن از دو طرف سيم خاردار كشيده! مگر آدم مي تواند هر چيزي را تكذيب و تصديق بكند؟ شما به لطف الهي كه در حوزه ها هستيد، با حوزه ها مأنوسيد سعي كنيد ن شآء الله حق را صحيحاً با طهارت منتقل كنيد، آنگاه مي بينيد كه چه پاداشي در دنيا و چه پاداشي در آخرت به شما خواهند داد ! روح و ريحان است و پاداش مبلّغين را ذات أقدس له مي داند؛ حشر با انبياء هست، حشر با اولياء هست، حشر با صلحاء و صديقين و شهداء هست، حفظ يك كشوري است كه مديون خون شهداء است. و جريان حسين بن علي (ع) سهم تعيين كننده اي در استقلال اين كشور داشت و دارد.
لزوم استفاده از سرمايه هاي عظيم معنوي در تبليغ
بنابراين با داشتن اين سرمايه عظيم،اگر آدم نتواند حرف خود را ابلاغ كند، بدا به حال او ! شما دو قدم آن طرف تر وقتي هند مي رويد در اين عصر كه عصر علم است، بدترين انحاء بت پرستي را در هند دارند رواج مي دهند. احترام به ادرار گاو را مثل زمزم مي دانند !! اين ملّت دارد گاو پرستي اش را حفظ مي كند؛ ما زمزممان را بخواهيم منتشر بكنيم، مي بينيم كم داريم !ما با داشتن اين همه معارف آن وقت نتوانيم جوان هايمان را حفظ بكنيم !! پس بهترين راه اين است: باور بكنيم با طهارت، اين ها را بپذيريم و معتقد بشويم و ا خلاص العمل ل لّه باشد.
بيانات معظم له (دامت بركاته) در ديدار با جمع كثيري از مبلّغان در آستانه ماه محرّم الحرام ـ قم ؛ دي 1385
(1) نهج البلاغه/ نامه 31
(2) الكافي/ 5/ 280
(3) نساء/ 63
(4) انعام/ 91
(5) قصص/ 34
(6) نساء/ 9
(7) اسراء/ 36
(8) يونس/ 39
(9) احزاب/ 70

 



راه هاي گريز از پشيماني و ندامت

¤ كريم رضواني
ندامت و پشيماني، حالتي در انسان است كه به سبب فوت شدن مقصودي عارض مي شود. افسوس و حسرت خوردن از نشانه هاي پشيماني است. بارها در زندگي از اينكه كاري را انجام داديم كه نمي بايست انجام مي داديم و يا از اينكه كاري را ترك كرديم و اي كاش آن را ترك نمي كرديم، سخن گفته ايم.
مشكل اينجاست كه در بسياري از موارد، فرصت و كار از دست رفته، قابل جبران نيست و نمي توان خسارت و زيان آن را جبران نمود. از اين رو گفته اند: پشيماني سودي ندارد؛ زيرا حتي اگر از جهاتي قابل تدارك باشد، ولي اصل مقصد و مقصود، ديگر غير قابل جبران است و چيني شكسته و ترك خورده، با پينه زدن هرگز حالت نخست خود را نخواهد يافت.
اينجاست كه گفته اند پيشگيري همواره بهتر از درمان است. بنابراين، براي گريز از افتادن در دام پشيماني و انگشت ندامت و حسرت گزيدن، بهتر است تا راه هايي را جست وجو كرد كه پيشماني را به دنبال نداشته باشد و يا دست كم، اين حالت كمتر اتفاق افتد يا آثار و زيان هاي آن كاهش چشمگيري يابد.
نويسنده در اين مطلب با مراجعه به آموزه هاي وحياني قرآني در صدد است تا راه هاي گريز از افتادن در دام پشيماني را بيان دارد.
پيشگيري بهتر از درمان
يكي از شعارهايي كه در امور بهداشت جسم بسيار مورد تأكيد و توجه است، شعار مشهور پيشگيري بهتر از درمان است. بسياري از بيماري ها به سبب رفتارهاي پرخطر ما در تغذيه و عدم مراعات امور بهداشتي اتفاق مي افتد. هزينه هاي درماني همواره بخشي عظيمي از توان مالي فرد و جامعه را هدر مي دهد و بيماري نيز فرصت بسياري از كارها را از انسان سلب مي نمايد. اين در حالي است كه مي توان با مراعات امور بهداشتي و تعادل در تغذيه و مصرف يا مراقبت و پيشگيري هاي ديگر، نه تنها گرفتار بيماري نشد، بلكه ميزان تأثيرگذاري آن را در زندگي به شكل كاملا ملموس و محسوسي، كاهش داد.
در بهداشت رواني، نيز مي توان از اين اصل بهره برد و اجازه نداد تا برخي از رفتارهاي نادرست و پرخطر، اشك حسرت و ندامت را برگونه هاي ما جاري سازد و ما را به غلط كردن و چه كنم بيندازد. براي رهايي از حالت هايي چون ندامت و حسرت، مي توان راه هايي را يافت كه به عنوان راه هاي پيشگيري معروف است.
براي اين كه گرفتار ندامت نشويم، عواملي كه موجب ندامت و پشيماني است، را شناسايي كنيم و تا حد امكان از آن پرهيز نماييم و اجازه ندهيم تا اين عوامل در زندگي ما حضور جدي و مؤثر يابند و بتوانند ما را در حالتي قرار دهند كه نتيجه طبيعي آن بيماري روحي و رواني به نام پشيماني و ندامت است.
البته پشيماني از يك نظر خوب است، زيرا بيانگر بيداري و هوشياري شخص پس از عبور از خطا و اشتباه و گناه و يا هر عاملي ديگري است كه انسان را از مقصود و مقصد باز داشته است؛ اما نبايد فراموش كرد كه ندامت و پشيماني در بسياري از موارد نه تنها توان رواني آدمي را مي گيرد و انسان را دلسرد مي كند و دچار افسردگي مي نمايد، بلكه بيانگر اين معناست كه مسيري نادرست پيموده شده كه قابل جبران نيست.
انسان پشيمان هر چند انساني با وجدان بيدار، فطرت سالم و عقل سليم است، چون توانسته است به تحليل رفتاري خود بپردازد و به تبيين و تشخيص حق از باطل و درست از نادرست برسد و امكان بازگشت در برخي از موارد فراهم آورد و بخشي از كار باطل و نادرست خود را تصحيح و اصلاح نمايد، ولي در بسياري از موارد، اين ندامت سودي ندارد، چرا كه بايد آثار خطا و اشتباه و گناه خويش را بپذيرد بي آنكه قدرت جبران را بيابد.
به عنوان نمونه خداوند در آياتي از جمله آيات 56، 59 و 60 سوره زمر از پشيماني و ندامت مستكبران در قيامت ياد مي كند كه اين حسرت و ندامت ايشان، هيچ تاثيري در حالشان و عذاب هاي دوزخي نخواهد داشت.
بنابراين، لازم است تا انسان عاقل پيش از گرفتاري در چنين وضعيت غيرقابل تغيير و جبران گام هايي را بردارد تا از افتادن در چنين حالتي پرهيز كند. اين همان پيشگيري است كه از طريق شناسايي و پرهيز از عوامل ندامت و حسرت امكان پذير است. از اين رو بخشي از آموزه هاي قرآني به بيان اين عوامل اختصاص يافته تا انسان نسبت به اين عوامل و آثار و تبعات دنيوي و اخروي آن آگاهي يابد و از ورود به اين عوامل خودداري كند.
عوامل ندامت و حسرت
ندامت و پشيماني، حالت افسوس و دريغ است كه بر اثر فوت مقصودي، عارض انسان مي شود. (نثر طوبي، شعراني، ج2، ص445)
چنان كه گفته شد، حسرت خوردن زماني پديد مي آيد كه انسان نسبت به نادرستي كاري كه انجام داده، آگاه مي شود و آثار و تبعات زيانبار آن را به چشم مي بيند، ولي از آنجايي كه قابل تدارك و جبران نيست، در اثر ناتواني، به چه كنم مي افتد و دچار افسوس و دريغ و در نهايت افسردگي مي شود.
راغب اصفهاني، قرآن شناس مشهور درباره مفهوم ندامت مي نويسد كه ندامت و پشيماني همان حسرت خوردن از تغير و تحول در راي و نظر نسبت به چيزي است كه از دست داده است. (مفردات الفاظ قرآن كريم، ص 796، ذيل واژه ندم)
انساني كه به پشيماني دچار مي شود، نسبت به هر آنچه از وي در مقام نيت و عمل سرزده، انزجار دارد و مي خواهد خود را از آن منصرف سازد، ولي نمي تواند، زيرا فرصت، از دست رفته است. (التحقيق، مصطفوي، ج12، ص68)
بنابراين، انسان بايد ببيند كه چه كارهايي است كه در مقام نيت و عمل اگر از او سرزند، غيرقابل جبران است. اين كارها همان چيزي است كه ما از آن به عوامل ندامت و پشيماني ياد مي كنيم.
در آيات قرآني به مهم ترين اين عوامل اشاره شده تا انسان هاي مومن با راهنمايي عقل و وحي از آن پرهيز كنند و از گرفتار شدن در پشيماني كه سودي ندارد، رهايي يابند.
عواملي كه قرآن براي پشيماني بيان مي كند، مرتبط به دو حوزه ايمان و عمل است. به اين معنا كه شخص به سبب نوعي بينش و نگرش نادرست و باطلي كه دارد، زندگي خويش را به گونه اي مي سازد كه آن سبك زندگي، جز تباهي و پشيماني براي او ثمره اي نخواهد داشت. البته اين عوامل مي تواند انجام كاري يا ترك كاري باشد. بنابراين، عوامل تنها به كارهاي زشت و نادرست اختصاص نمي يابد، بلكه گاه ترك كاري چون عمل صالح (مؤمنون، آيات 99 و 100 و فاطر، آيات 36 و 37 و نيز فجر، آيات 23 و 24) و يا اعراض از خداوند (انبياء، آيات 42 و 46 و زخرف، آيات 36 و 38) مي تواند عامل ندامت شود.
از جمله اين عوامل مي توان به كفر و عدم ايمان به آيات الهي (بقره، آيه 167، انعام، آيات 27 و 31) و شرك به پروردگار (كهف، آيه 42 و انبياء، آيات 43 و 46) اشاره كرد.
در بخش رفتارها و كارهاي نادرست مي توان عمده عوامل را استكبارورزي در برابر آيات الهي (زمر، آيات 56، 59 و 60)، استهزا و تمسخر پيامبران (انبياء، آيات 41 و 46)، اطاعت از گمراهان و پيروي از سران و بزرگان گمراه كننده (احزاب، آيات 64 و 66 و 67)، ظلم و ستم به خويشتن (انبياء، آيات 12 و 14 و 46 و 97)، طغيان گري نسبت به حدود الهي (قلم، آيات 17 تا 31)، روابط دوستانه با دشمنان و فريفتگي نسبت به آنان (مائده، آيات 51 و 52)، غرور ناشي از امكانات و رفاهيات (انبياء، آيات 42 و 46 و نيز تفسير قرآن، شبر، ص 491 و تفسير منير، ج17، ص64)، عمل به خبر فاسق بدون تحقيق و تفحص از درستي آن (حجرات، آيه6)، قتل نفس محترم (مائده، آيات 30 و 31 و معاني الاخبار، ص270، حديث2)، كتمان حقايق در دنيا (نساء، آيه 42)، گناه و عملكرد بد و زشت (بقره، آيه 167، انعام، آيه 31)، مخالفت با پيامبران (ابراهيم، آيه 24 و نيز احزاب، آيات 64 و 66)، همنشيني با شيطان (زخرف، آيات 36 و 38)، دوستي با افراد گمراه كننده و شياطين انسان نما (انعام، آيات 25 و 27)، غفلت از قيامت (انبياء، آيه97) و فراموشي قيامت و لقاي الهي با سرگرم شدن به دنيا (سجده، آيات 12 و 14) دانست.
اما گاه انسان كاري كه مي بايست انجام دهد، ترك مي كند و با ترك آن اسباب ندامت و پشيماني را فراهم مي آورد. خداوند در آيات 25 و 29 سوره حاقه از اينكه شخص دنبال برهان و دليل براي عملكردهاي خود نرود، به عنوان يكي از عوامل ندامت برمي شمارد؛ زيرا عمل بي برهان و دليل محكم، مي تواند آدمي را به گمراهي ببرد و يا كارهاي باطل و ناحقي را به عنوان كارهاي حق و درست انجام دهد. بنابراين، مي توان با تحقيق و برهان، كارها را به گونه اي انجام داد كه حجت در اختيار باشد و اسباب ندامت فراهم نيايد.
از نظر قرآن، ترك كارهاي صالح از جمله مهم ترين عوامل ندامت انسان در دنيا و آخرت است. (مؤمنون، آيات 99 و 100 و آيات ديگر) همچنين اموري چون ترك و كوتاهي در انجام وظايف انساني (زمر، آيات 55 و 56)، عدم استفاده مناسب از قدرت و توانمندي هاي خويش (حاقه، آيه 25)، عدم استفاده صحيح و مناسب از مال و ثروت خويش براي رسيدن به كمالات و سعادت اخروي (حاقه، آيات 25 تا 28)، ترك اطاعت خدا (احزاب، آيه66) ترك اطاعت از آموزه هاي وحياني قرآن (فرقان، آيات 28 و 29 و نيز زمر، آيات 55 و 56 و اعراف، آيات 52 و 53) و نيز ترك اطاعت از پيامبر (احزاب، آيه66 و نساء، آيه 42)، ترك انفاق به فقيران و مستمندان (قلم، آيات 17 تا 31)، بي توجهي به هشدارها و انذارها و بهره نگرفتن از آنها (انبياء، آيات 45 تا 47) و مانند آن، مي تواند ندامت دنيوي و اخروي را سبب شود و گاه اين ترك ها و عدم انجام كارها به گونه اي است كه شخص ديگر قادر به جبران نيست و كار از كار گذشته است.
خداوند گزارش مي كند كه مشركان هنگام فرارسيدن مرگ اظهار ندامت و پشيماني مي كنند؛ زيرا پرده ها كنار مي رود و شخص با وضعيت واقعي خود رو به رو مي شود و مي فهمد كه كاري براي آينده خود انجام نداده و فرصت عمر را به بطالت گذرانده است. دراين زمان شروع به آه و ناله كردن و بازگشت به دنيا و انجام كارهاي ناكرده و ناتمام مي كند؛ درحالي كه فرصت عمر هرگز تكرار نمي شود و راهي براي بازگشت به دنيا و اصلاح امور وجود ندارد. اينجاست كه واقعا پشيماني ديگر سودي ندارد.(مومنون، آيات 99 و 100)
توبه گرگ، مرگ است
جالب اينكه خداوند وضعيت كافران را در قيامت ترسيم مي كند كه در آنجا نمايشي از پشيماني را به اجرا مي گذارند. به اين معنا كه كافران در قيامت اظهار ندامت و پشيماني مي كنند، ولي اين پشيماني آنان همانند توبه گرگ است؛ زيرا اگر همين كافران به دنيا بازگردانده شوند، دوباره همين كارهاي زشت و كفرآميز خويش را انجام مي دهند و اين اظهارات كافران در قيامت در بيان پشيماني و ندامت (انعام، آيات 27 و 28) و همچنين اظهارات مشركان هنگامه مرگ (مومنون، آيات 99 و 100) دروغي بيش نيست؛ چرا كه ايشان پيش از اين نيز تعهد به عبوديت خدا و ربوبيت او درعالم ذر داده بودند، ولي وقتي به دنيا وارد شدند، مسير كفر و شرك را پيمودند.
از اين رو خداوند به صراحت مي فرمايد: اگر اينان به دنيا برگردانيده شوند، دوباره همان كارهايي را انجام مي دهند كه از آن نهي شده اند؛ چرا كه اينان مردماني دروغگويند. (انعام، آيه 28)
وضعيت كافران و مشركان هنگام مرگ و قيامت، همانند وضعيت منافقان در دنياست؛ چرا كه منافقان وقتي پيروزي مسلمانان را در جنگ و موفقيت هاي آنان را مي بينند. از اينكه درجهاد شركت نكرده اند تا به غنايم آن دست يابند؛ اظهارندامت مي كنند. اين ندامت ايشان در پي ديدن غنايم است، ولي اگر همين افراد را به جهادي ديگر بخوانند، از رفتن ابا مي كنند، چرا كه ايماني ندارند و راحت دنيا مي طلبند (نساء آيات 71 تا 73)
خداوند گزارش مي كند كه قوم موسي (ع) پس از ديدن وضعيت اسف بار قارون، از اينكه پيشتر آرزوي گنج قاروني را داشتند، اظهار پشيماني كردند. (قصص، آيات 79 تا 82) اين زماني بود كه فرو رفتن در زمين را با تمام گنج ها و ثروت او مشاهده كردند. اما همين افراد دوباره مي خواهند خود، قاروني باشند؛ چرا كه ندامت ايشان واقعي نيست بلكه ندامتي دروغين است و ثروت و قدرت قاروني، ايشان را هم وسوسه مي كند، چنان كه در طول تاريخ بسياري از مردمان را وسوسه كرد و اصحاب و ياراني چون طلحه و زبير و عبدالله بن عباس و عبيدالله بن عباس و مانند آن را به گمراهي كشاند و سيه روي كرد.
عبدالملك درسال 65 قمري در سن 40 سالگي خليفه امويان در دمشق شد. مي گويند قبل از اينكه خليفه شود، پيوسته در مسجد بود و قرآن مي خواند و خودش را با زهد و عبادت در نظر مردم، موجه جلوه مي داد. بطوريكه او را «حمامه المسجد» يعني كبوتر مسجد مي گفتند ولي به محض رسيدن به خلافت، با همه ارزش هاي اسلامي و اخلاقي، خداحافظي كرد و چون قرآن تلاوت كرد، آن را بر هم نهاد و گفت:«هذا فراق بيني و بينك و هذا آخر العهد بك؛ اين آغاز جدايي ميان من و توست و اين آخرين ديدار با توست».
اين گونه افراد اگر اظهار پشيماني مي كنند تنها ظاهري است ودر باطن هيچ گاه از كارهاي زشت خود پشيمان نمي شوند و حتي به آن مي بالند. در جريان انقلاب اسلامي افراد بسياري ديده شدند كه كارهاي زشت و بدي را انجام دادند و هنگامي كه بازداشت شدند، اظهار ندامت و پشيماني كردند، ولي آنگاه كه آزاد شدند، بدتر از آن، كارهاي زشت خود را تكرار كردند. اصولا انسان هاي مستكبر، مغرور، مترف، ستمگر، گناهكار، مشرك و كافر، توبه سرشان نمي شود و اين گونه رفتارهاي زشت خوي، و عادت ثانوي آنان شده است. از اين رو، جز يا مرگ به راست نمي آيند؛ چرا كه خوي ايشان دوباره آنان را به كارهاي زشت مي كشاند و توبه را مي شكنند و ندامت ايشان پايدار نيست.
كسي كه بخل، ذاتي اش شده چگونه مي تواند توبه كند و پشيمان شود و به انفاق و ايثار و احسان بپردازد؟ چرا كه گرايش ذاتي او به بخل است و ذات و طبيعت ثانوي و شخصيت ناسالم او اجازه نمي دهد تا دركارهاي خيرگام بردارد. بنابر اين، اگر كسي بخواهد به واقع توبه كند، مي بايست خلق و خوي خود را اصلاح نمايد تا توبه و ندامت او واقعي باشد.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14