(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 24 فروردین 1391- شماره 20181

شعر موعود
يا علي مدد!
«هنر اسلامي» در آيينه انديشه ها
دفاع مقدس وادبيات داستاني كه برجاي مي ماند
سقفي براي نمايشگاه بين المللي كتاب تهران
عطار و منطق الطير



شعر موعود

مهدي باقر
جان و دل وام عشق و الفت اوست
دست هايم رهين بيعت اوست
سر ما فديه ره آن دوست
اين زمان تا هميشه نوبت اوست
اين و آن ره نيافتند به دل
سينه ي من حريم حرمت اوست
غفلتش هم براي من مرگ است
زندگي در نگاه الفت اوست
زانكه ما كشتگان راه وي ايم
اين هم از لطف و مهر و همت اوست
عقل طفلي ست در دبستانش
عشق از بندگان دولت اوست
حرف اهل جهان تمام شده ست
گوش، چشم انتظار صحبت اوست

 



يا علي مدد!

عبدالرحيم سعيدي راد
(1)
213 بار صدايت زدم
از حال رفتم
چشم كه باز كردم
تو نبودي، امّا
پيشاني ام بوي بهار مي داد.

(2)
ميخي بر دل نشست
پهلويي شكست!

(3)
دلم دوپاره است
نيمي در بقيع
نيمي در كربلا

(4)
هيجده كبوتر سپيد بال
روي بام دل نشست
پشت آسمان شكست!

 



«هنر اسلامي» در آيينه انديشه ها

عزيز آذين فرد
مقدمه :
يكي از اقدامات دير هنگام اما ارزشمند شوراي فرهنگ عمومي كشور در سال88، تصويب روز «هنر اسلامي» مصادف با سالروز عروج راوي قله هاي درد سيداهل قلم شهيد سيد مرتضي آويني بود. اما برداشت هاي متفاوت هر يك از افراد و احزاب رسمي و غيررسمي درگير در پروژه هنر موجب شده است كه تعبيرهايي مثل هنر سنتي، هنر باستان، هنر معنوي، هنر مقدس يا ديني، هنر اسلامي، هنر مسيحي، هنر بودائيسم، هنر هندوئيسم و غيره را فراوان بخوانيم و بشنويم. اما روش صائب آن است كه پيش از هر گونه قضاوت در اين باب به تنقيح و وضوح بخشيدن به مفهوم «هنر اسلامي» بپردازيم. لازم مي آيد براي گره گشايي از اين مهم به نظريات دين پژوهان هنرشناس يعني حضرت امام خميني (رضوان الله تعالي عليه) و رهبر هنرمند و عزيز انقلاب به عنوان شاخص اسلامي بودن هنر مراجعه كرد:
«هنر اسلامي» از ديدگاه حضرت امام خميني (رحمه الله عليه)
امام خميني(ره) بزرگ پرچمدار بيداري اسلامي در جهان و هنرمند روزگار ما كه خود تجسم عيني هنر اسلامي ناب محمدي(ص) بودند، با ارائه ناب ترين نظريات در عرصه فرهنگ و هنر تكليف بسياري از بلاتكليفي ها را روشن كرد و گره گشاي هنرمندان متعهد گرديد. بر ما فرض است با تفكيك هنر اسلامي از هنرهاي التقاطي و وارداتي هنر ناب را ياري رسانيم.
هنر نخست:
تنها هنري مورد قبول قرآن است كه صيقل دهنده اسلام ناب محمدي صلي الله عليه و آله، اسلام ائمه هدي عليهم السلام، اسلام فقراي دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازيانه خوردگان تاريخ تلخ و شرم آور محروميت ها باشد. هنري زيبا و پاك است كه كوبنده سرمايه داري مدرن و كمونيسم خون آشام و نابودكننده اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومايگي، اسلام مرفهين بي درد و در يك كلمه اسلام آمريكائي باشد. هنر در مدرسه عشق، نشان دهنده نقاط كور و مبهم معضلات اجتماعي، اقتصادي، سياسي و نظامي است. هنر د رعرفان اسلامي، ترسيم روشن عدالت، شرافت، انصاف و تجسم تلخكامي گرسنگان مغضوب قدرت و پول است. هنر در جايگاه واقعي خود تصوير زالوصفتاني است كه از مكيدن خون فرهنگ اصيل اسلامي، فرهنگ عدالت و صفا لذت مي برند. تنها به هنري بايد پرداخت كه راه ستيز با جهانخواران شرق و غرب و در رأس آنها آمريكا و شوروي را بياموزد(1).
هنر دوم:
رسانه ها بايد بيشتر كار كنند، از گردانندگان و هنرمندان متعهد بخواهند در راه تعريف صحيح تهذيب جامعه وضعيت تمام هنرجوها را در نظر گرفته راه و روش زندگي شرافتمندانه و آزادمنشانه را با هنرها و نمايشنامه ها به ملت بياموزند و از هنرهاي بدآموز و مبتذل جلوگيري كنند(2).
هنر سوم:
... در رژيم سابق همه چيز خصوصاً فرهنگ و هنر محتوايش عوض شده بود يعني كسي كه نام سينما را مي شنيد خيال مي كرد در آنجا بايد مركز فساد و سوءاخلاق، مركز مخالفت با همه چيز باشد يا كلمه تئاتر در ذهن انسان چيز مبتذلي بود كه از آن بهره فساد برده شود و هكذا همه چيز ديگر... اينها همه به خاطر آن بود كه ما فرهنگمان را فراموش كنيم(3).
آنچه كه از مجموعه بيانات گهربار امام راحل و سيره عملي ايشان در طي سالهاي قبل و بعد از انقلاب به دست مي آيد اين است كه ايشان نگاه متحجرانه به مقولات و پديده هاي هنري ندارند كه به طور كلي آنها را رد و تعطيل نمايند بلكه با توجه به دخالت عنصر زمان و مكان و مقتضيات و مصالح استفاده از اين دو وسيله را براي تبليغ دين بسيار مؤثر مي دانند اما شرط اساسي اين نقش موثر را، مطابقت با اصول اعتقادي ديني و اخلاقيات انساني قرار مي دهند. هنري كه نتيجه آن وابستگي به قدرتهاي استعمارگر غرب و شرق باشد، هنري كه فساد، انحطاط و تخدير مغزهاي جوانان جامعه را به بار آورد، هنري كه دردمند نباشد و از مستضعفين و اقشار محروم جامعه بي خبر باشد هنر اسلامي نيست.
هنر «انقلاب اسلامي» از ديدگاه رهبر معظم انقلاب
انديشمند فرزانه و هنرمند متفكر حضرت آيت الله خامنه اي (دامت بركاته) در زمره معدود فرزانگان حوزوي است كه از هنر و ابعاد آن آگاهي هاي شايسته و منحصر به فردي دارند ولي تا به حال برازندگي و برجستگي و صاحب نظر بودن ايشان در حوزه فرهنگ و هنر زير سايه سنگين هماي رهبري سياسي اش به چشم نيامده است كه بخشي از آن به خاطر منش ايشان بوده و بخش اعظم آن كوتاهي رسانه ها بوده است كه فقط به شخصيت و جايگاه سياسي ايشان پرداخته اند. در اين جا به بخشي از رهنمودهاي واقع بينانه و راهگشاي ايشان مي پردازيم.
هنر نخست:
هنر، زبان رسايي براي همه موضوعات، به خصوص موضوعات پيچيده اي مثل انقلاب است...
هر چه امثال من درباره انقلاب بگوييم، نخواهيم توانست آن حقيقت عظيم را تشريح كنيم؛ مگر اينكه زبان هنر وارد ميدان شود. زبان هنر است كه مي تواند حوادث عظيم را تبيين و تشريح، و ذهنها را روشن كند. البته، قبل از پيروزي انقلاب اسلامي (در دوران مبارزات 51 ساله) متأسفانه «هنر» وارد اين ميدان نبود، مگر خيلي به ندرت.
متأسفانه در رژيم گذشته- كه آن 51 سال دوران مبارزات هم در همان سالهاست- هنر در قبضه صاحبان قدرت بود و حقيقتاً به انحطاط دچار شده بود و در ميدان نبود. ليكن از لحظه پيروزي انقلاب، هنر به ميدان آمد. از دو جا هم آمد. عمدتاً هم از طريق استعدادهاي هنري نوظهور- يعني جوانان- بود.
شما الآن ببينيد در ميان اين هنرمندان معروفي كه ما داريم، خيلي شان جوانان بعد از انقلاب اند. اينها كساني هستند كه يا درجبهه هاي جنگ، يا در صحنه هاي انقلاب، با يك ايماني، يك خودباوري پيدا كردند و به سمتي كشيده شدند. مثلاً دوربيني دستشان گرفتند و براي عكس برداري به جبهه ها رفتند. اين كارها اين ها را به سمت هنر كشاند و همين طور، بقيه هنرها. غالباً جوانان بودند كه از اول انقلاب شروع كردند. بعضي از هنرمندان دوره قبل از انقلاب هم بودند كه به انقلاب پاسخ دادند. خيلي هم، متأسفانه پاسخي ندادند.
رفتند كناري نشستند و هنرشان را در خدمت انقلاب قرار ندادند. بايد بگويم كه اگر امروز را با قبل از انقلاب مقايسه كنيد، ما خيلي وضعمان خوب است؛ برجستگي هم داريم. اما اگر با آنچه كه بايد باشيم، مقايسه كنيم، نه! عقبيم. من صريحاً اعتقاد دارم كه عقبيم. ما هنوز در زمينه داستان نويسي، در زمينه شعر، در زمينه هنرهاي نمايشي (يعني سينما و تئاتر) كاستيهاي زيادي داريم.
من اميدوارم كساني كه در رشته هاي هنري فعال اند، همان خودباوري را كه ما در عرصه هاي ديگر انقلاب در جاهايي مشاهده كرديم و دنيا را به خودش متوجه كرد (در زمينه صنعت، در زمينه صنايع نظامي، در زمينه هاي علمي، واقعاً ما كارهايي كرده ايم كه دنيا متوجه آنها شده است) در زمينه هنر هم بلكه بتوانند ان شاء الله كارهايي بكنند كه شاخصه ملت بزرگ ايران و انقلاب بزرگمان باشد.»(4)
هنر دوم:
«دنيا از ابزار هنر، عليه انقلاب، به اشد وجه استفاده مي كند. آن وقت اينجا، اگر به هنرمندي گفته شود كه «آقا! شما اين فيلم را در خدمت انقلاب و در دفاع از انقلاب بساز»، فوراً متمسك مي گويند كه «ما هنر را براي اهداف سياسي نمي توانيم به كار ببريم! هنر براي هنر است!» اين بدان معناست كه دشمن به ما مي گويد «ما با اين حرفها شما را مي كوبيم، شما با اين حربه براي دفاع از خودتان استفاده نكنيد!» معنايش اين نيست؟ اينكه قابل قبول نيست! هنرمند مسلمان، هنرمندي كه حاضر است با هنر، حقايق و اصالتها را بيان كند؛ اين را بايد پرورش داد.»(5)
هنر سوم:
«كشور و سرزمين ما، سرزمين هنر است. يعني هنر جهاني از هزار سال پيش به اين طرف، در مجموع، مديون سرزمين ماست؛ مديون زبان فارسي است. مديون هنرمندان ايراني است. ليكن ما، اين سلاح را در اختيار نگرفته ايم. علت هم اين است كه عده اي بودند كه هنرمند هم بودند، صاحب جوهر هم بودند؛ اما نتوانستند خودشان را با انقلاب تطبيق بدهند. چون هنرمندي، به معناي برخورداري از بقيه خصال خوب كه نيست! اي بسا هنرمندي كه هنرش خيلي بالاست، اما آدم پست و حقير و بد و فاسق و فاسد و خيانتكاري است. از اين قبيل، زياد داشتيم. الان هم داريم و جلوي چشممان فراوان قرار دارند.
انقلاب وقتي مي تواند خودش را در قالب هنر بياورد، كه هنرمند خودي داشته باشد و خودش هنرمندش را پرورش بدهد. البته يك عده از جوانان دارند اين كارها را مي كنند. خيلي هم خوب است. شما هم در هر جا و به هر شكل كه هستيد، اين كار را بكنيد. به برايي اين سلاح توجه كنيد. (6)
هنر چهارم:
من حرفم فقط همين است. من مي گويم: اگر مي خواهيد هنر اين كشور رشد و اعتلا پيدا كند، به هنرمند جوان مؤمن تكيه كنيد، او مي تواند از اسلام و از انقلاب و از اين كشور دفاع كند. والا آن كارگردان يا تهيه كننده اي كه وقتي دارد فيلم را مي سازد، از پيش دارد فكر مي كند كه «اين نكته را در اين فيلم خواهم گنجاند، تا يكي از پايه هاي اعتقادي اين نظام را هدف قرار بدهم»، كه از اسلام و انقلاب دفاع نمي كند! با زبان خاص فيلم و با همان شكلي كه در فيلم امكان دارد، كار خودش را انجام مي دهد. يعني اكتفا نمي كند به اينكه به انقلاب كمك نكند؛ فيلم مي سازد براي اينكه به انقلاب حمله كند! از اول كه دارد اين فيلم را مي سازد، يا اين داستان را مي نويسد، هدفش اين است كه كارايي نظام اسلامي را زير سؤال ببرد، و بگويد: «اين نظام اسلامي، كارايي ندارد.» از اولي كه دارد اين مقاله را مي نويسد يا اين اثر هنري را توليد مي كند، هدفش اين است كه نشان بدهد اين دولت كارايي ندارد؛ توان اداره ندارد. اين، در حال خدمت به مصالح اين كشور است يا در حال خيانت؟ به اين مي شود تكيه كرد؟! معلوم است كه نمي شود تكيه كرد! ما البته تصميم نگرفته ايم كساني را كه خيال كرده ايم خدمت نمي كنند يا خيانت مي كنند، يكي يكي به قانون معرفي كنيم. نه! هنوز خيلي كارها در اين كشور در زمينه فرهنگي وجود دارد كه بايد انجام بگيرد. منظورم اين است كه در محيطهاي فرهنگي،به نيروهاي مؤمن تكيه شود. اينها سدي در مقابل تهاجم فرهنگي هستند.»(7)
هنر پنجم:
امروز در دنيا دستگاه هاي عظيم فيلم سازي عليه اسلام، فيلم نامه هاي قوي مي نويسند و بازيهاي قوي ارائه مي دهند.
اين فيلمها را، براي بدچهره كردن و زشت كردن اسلام و مفاهيم اسلام- و از جمله مفهوم انقلاب - مي سازند و در دنيا پخش مي كنند.
كما اينكه- شما ببينيد- براي خيلي از مفاهيم استعماري و استكباري و مفاهيمي كه مورد علاقه و نياز مراكز استعماري دنياست، كارها و پشتيباني هاي هنري بسيار عظيمي انجام مي گيرد: آنچه را صهيونيست ها لازم دارند، آنچه را كه صهيونيسم از اول لازم داشته، آنچه را كه براي غرق كردن فرهنگهاي ملتها در فرهنگ غالب آمريكايي يا غربي لازم است، شما مي بينيد كه همه اين چيزها و همه اين نيازها را در گوشه و كنار آثار هنري فراوان، همچنين در كارهاي علي الظاهر علمي- فرهنگي، برآورده مي كند. فيلمها و آهنگها مي سازند، نقاشيها مي كنند و كارهاي هنري فراواني انجام مي دهند، براي اينكه آن مفاهيم را در ذهنهاي مردم جا بيندازند. البته، بديهي است كه همه چيز در دنيا، وابسته به فهم انسانهاست. اگر كسي، يا مركز قدرتي بتواند فهم انسانها را به سمتي سوق بدهد، همه چيز در آن جهت سوق پيدا خواهد كرد. اين، قهري است. بنابراين، ميل و تلاش دستگاه هاي قدرت جهاني و قدرت هاي متجاوز زياده خواه، براي اينكه بتوانند بر افكار، آراء و تمايلات مردم غلبه پيدا كنند، چيز عجيبي نيست. قهري و طبيعي است.
دارند از همه امكانشان استفاده مي كنند: از پيشرفته ترين روش هاي ارتباطاتي امروز، براي جا انداختن يك دروغ به جاي يك حقيقت ناب استفاده مي شود. از قوي ترين هنرمندها براي اثبات- فرض بفرماييد- مظلوميت صهيونيزم
(خنده آورترين چيزي كه امروز مي شود در دنيا مطرح كرد!) استفاده مي شود، تا صهيونيست هايي را كه آمده اند و تجسم ظلم مسيطر و قاهري در منطقه اي از دنيا شده اند، به عنوان يك چهره مظلوم جلوه بدهند! اين، كاري است كه الان دارد در دنيا انجام مي گيرد.
با اين همه تلاشي كه شده، با اين همه كمك مالي كه به آنها شده، با اين همه سلاحي كه براي آنها فراهم كردند (يا امكان دادند كه خود آنها فراهم كنند)، با اين همه اغماضي كه از ظلم هاي آنها در دنيا شده است و درعين حال هنوز رها نكرده اند، مطبوعات، وسايل تبليغاتي، وسايل ارتباطاتي و هنر، در بخشهاي عظيمي، در خدمت اين است كه در مقابل افكار عمومي، همين گروه ستمگر متجاوز زورگوي زياده طلب را به عنوان يك مجموعه مظلوم و مورد ستم و قابل ترحم در دنيا منعكس كنند! هنوز دارد اين كار انجام مي گيرد. اما متقابلا براي نشان دادن مظلوميت مظلومان حقيقي منطقه فلسطين، كار چنداني انجام نگرفته است. يعني تقريبا در دنيا هيچ كار انجام نگرفته است! البته، اگر در گوشه وكنار- يك وقتي در اينجا، يا در بعضي از كشورهاي عربي- بالاخره كارهايي از لحاظ كيفيت درهر حدي، انجام گرفته باشد، در مقابل آنچه كه آنها انجام داده اند، صفر است.
خلاصه، برادران عزيز! امروز از ابزار معنوي (يعني از ابزار فرهنگ و هنر) دارد عليه ارزش هاي والاي بشري و اعتقادات انساني و اديان آسماني و خواستهاي انسانها، حداكثر استفاده مي شود! تصوير من اين است و اميدم به اين قشر و اين نسلي است كه حقيقت را شناخته اند.
هنر در انديشه آويني
تصويب روز «هنر اسلامي» در سالگشت سفر آسماني سيدالشهداي اهل قلم، بهانه اي شد تا به وجهي از وجوه اين فيلسوف متدين، هنرمند متعهد و فيلمساز متفكر بپردازيم. هنرمندي كه مي توان او را شاگرد ممتاز مكتب امام خميني(ره) درعرصه هنر دانست:
«هنر براي هنر» عنوان توصيفي تلاشي است كه سعي دارد هنر را بي نياز از دين و حكمت و تعهد، در خود هنر معنا كند، اما مگر اين كار ممكن است؟ آيا هنرمندان به خود اجازه نمي دهند كه در همه مسائل عامل وجود اظهارنظر كنند؟ آيا اعتقادات هنرمندان نسبت به آفرينش جهان، انسان، اخلاق، اجتماع و يا سياست در آثارشان ظهور نمي يابد؟
شايد در بعضي از انواع موسيقي و يا معدودي از سبك هاي نقاشي مدرن كه توانسته اند به آبستراكسيون خالص و يا فرماليسم محض دست پيدا كنند، معناي «هنر براي هنر» تا حدي محقق شده باشد. اما از اين استثنائات گذشته، در كدام يك از هنرها امكان وفادار ماندن به اين شعار- هنر براي هنر- موجود است؟ آن هم در عصري كه هنر به تمامي در خدمت پروپاگاند تجاري و يا سياسي است.
هنرمندان با رغبت فراوان حاضرند در خدمت تبليغ صابون و پودر لباسشويي و... آفيش فيلم هاي سينمايي كار كنند، اما چون سخن از صدور انقلاب و يا پشتيباني از رزم آوران ميدان مبارزه با استكبار جهاني به ميان مي آيد روي ترش مي كنند كه: «نه آقا، قبول سفارش، هنر را مي خشكاند!» اين كدام هنر است كه براي پروپاگاند تجارت فوران مي كند، اما براي عشق به خدا، نه؟ آيا هنرمند با اين انتخاب، نوع تعهد خويش را مشخص نكرده است؟ حال آنكه آزادي حقيقي تنها در عشق به خداست و هنر آنگاه حقيقتا آزاد مي شود كه غايتش وصول به حق باشد، هنر براي وصول به حق.
غلام همت آنم كه زير چرخ كبود
زهر چه رنگ تعلق پذيرد آزاد است
هنر اگر براي هنر نباشد، براي هيچ چيز ديگري هم نبايد باشد جز عشق به خدا، چرا كه هر تعلقي جز اين، وزر و وبال و غل و زنجيري است بر گرده روح كه او را به زمين مي چسباند. اين را نيز بايد اذعان داشت كه اگر هم توصيه و سفارش و شعار از بيرون وجود هنرمند بخواهد بر او تحميل شود، به ناچار ذوق را خواهد كشت. تعهد هنرمند بايد از باطن چشمه سار هنر او بيرون بجوشد، نه آنكه از بيرون چون لعابي نازك از رنگ برهنر او بنشيند. غليان درد است كه بايد پيمانه وقت هنرمند را پركند و سرريز شود و درهنر او، نه آنكه هنرمند بي آنكه دردمند باشد بخواهد ذوق خويش را در خدمت سياست قرار دهد. هنري اينچنين، هنر باسمه اي ماركسيست ها ست كه نام هنر بر آن نچسب و بي مسماست.
حق آن است كه هنر را نه چون امري كه خود خويشتن را معنا مي كند بنگريم (هنر براي هنر) و نه چون ظرفي مجزا كه مي تواند هر نوع مظروفي را قبول كند و در خدمت هر محتوايي قرار بگيرد «هنر سفارشي». حقيقت آن است كه ميثاق و تعهد هنر عارضه اي مجزا از ذات و جوهر هنر نيست كه يكي بگويد آن طور و يكي بگويد اين طور، هنر در جوهر و ذات خويش عين تعهد است و جدايي اين دو نيز از يكديگر اعتباري است(8).
آري سيد انديشه و هنر معتقد بودند كه هنر با زيبايي تناسب دارد و بهترين مسير بيان زيبايي ها هنر است كه اگر نگاه و شناخت انسان به مقوله زيبايي نگاهي عميق و الهي باشد مي توان هنر را با پسوند اسلامي بودن درآميخت، ولي اگر نگاه به زيبايي، نگاهي مادي گرا و پوزيتيويستي باشد، نمي توان هيچ هنري را اسلامي دانست.
ارجاع به متن:
1- صحيفه نور، ج 12، ص 03
2- صحيفه نور، ج 91، ص 109
3- همان، ج 81،ص 161
4-بيانات در ديدار جمعي از جوانان، (31/11/77)
5- بيانات در ديدار وزير ارشاد وقت- دكتر لاريجاني
6- بيانات در ديدار اعضاي كنگره شعر حوزه؛ 51/7/1370
7- بيانات در ديدار جمعي از صاحبنظران، مسئولان، نويسندگان، خبرنگاران و كاركنان دستگاه هاي فرهنگي، هنري، تبليغي و خبري كشور، به همراه وزير و معاونين و رؤساي مناطق آموزش و پرورش سراسر كشور؛ 12/5/17
8- منشور تجديد اهل هنر

 



دفاع مقدس وادبيات داستاني كه برجاي مي ماند

محمد طالبي
باآغازجنگ تحميلي عراق عليه ايران ، فصل جديدي درادبيات گشوده شد و نويسندگان دربه تصويركشيدن صحنه هاي حماسه ومقاومت نقش بسزايي ايفا كردند. ديوان شعرا وكتاب هاي نويسندگان پرازحماسه پردازي است. دراين ميان برخي ازنويسندگان ازنزديك شاهد جنگ و دفاع مقدس بوده اند وبعضي نيز خاطرات ديگران رابا قريحه نويسندگي شان درهم آميخته وجنگ را درنوشته هايشان منعكس كردند. برخي ازآنها كه خود دردفاع مقدس حضورداشتند جزتعداد اندكي به قصد نوشتن به جبهه نرفته بودند اما نوشتن ازجنگ را درجبهه آموختند؛ هر چند كه شماري ازآنها به شهادت رسيدند ازجمله ملك كامران، عليرضا شاهي وجعفرحسن بيگلو، عباس بروغني ،م - خوشدل ، مهدي كمالي وشهيد حبيب غني پور..... لذا در خصوص ادبيات جنگ تحميلي، برنويسندگان ماست كه با توجه به جنگ براساس روزهاي آتش وخون رمان ها وداستان هايي را بنويسند كه بيانگر بزرگي حماسه هشت سال دفاع مقدس باشد؛ آنچنان كه بتوان از محتواي انساني وازقدرت وتكنيك داستان نويسي برخورداربود.
نويسندگان بايد رسالت خود را كه بيانگرشناخت از دفاع مقدس وابعاد وپيامدهاي آن باشد براي مخاطبان توصيف وتشريح نمايند وبا بينشي عميق وهنرمندانه جنبه هاي مختلف آن را آن گونه كه بود به ديگران بشناسانند.
باتوجه به آثاري كه دردو دهه گذشته خلق شد مي توان اميدواربود كه نويسندگان ازديده ها و تجربه هاي خود ازدفاع مقدس آثارموثرتري بيافرينند تا براي آيندگان ازرويدادهاي زمانه خويش سندي زنده وعبرت آموزبه يادگار بگذارند؛ چرا كه بعد ازهررزم وشهادت، داستان است كه برجاي مي ماند. داستان رزمندگاني كه به فرزندان ما، درآينده نشان مي دهد تا بدون نگاه به گذشته در قلب تاريخ به پيش نروند.
ادبيات پايداري ادبياتي است كه ذاتا ازگرايش به فرد گرايي پرهيزدارد چرا كه اين ادبيات برسه عنصرثابت« توده مردم ، تحولات اجتماعي وپيشروان فكري » استواراست.
اين سه عنصر هم درانقلاب و هم درجنگ تحميلي فراهم بود. ذات ادبيات پايداري به «ادبيات دگرخواه» گرايش دارد وازآنجا كه ماهيت دفاع مقدس و انقلاب ازخصلتي توحيدي برخورداراست، ادبيات اين دوحادثه بزرگ داراي گرايش ديگري درذات خود است وآن «خداخواهي» است.
اين دوگرايش كه گاه - موازي وگاه منطبق وگاه به تنهايي درادبيات پس از انقلاب ظهوركرد ازشاخص هاي اصلي براي شناخت آثارادبي اين دوره تاريخي است.
به نوعي ادبيات دفاع مقدس نزديك ترين گونه ادبي به زندگي است؛ زندگي اي كه درمعرض جنگ ها وخيزش ها قراردارد. و ادبيات مقاومت با انواع داستان ها، شعرها، نمايش نامه ها وسروده ها وترانه ها وتصنيف هايي نشان داده مي شود .و معمولا اين آثار اگرهنرمندانه پرداخت بشوند ازحيطه ادبيات قومي وملي بيرون مي آيند وبه صورت شاهكارهاي ادبيات در جهان ماندگارمي شوند.
ادبيات دفاع مقدس، درجنبه صورت يا كاربرد واژه هاي جديد وتركيبات تازه دركلام نويسندگان وبه كارگيري تلميح وتضمين واقتباس ازآيات قرآن مجيد و احاديث معصومين «ع» ازمهمترين ويژگي صوري ادبيات مقاومت به شمار مي رود. نمادهاي محوري - حماسي ادبيات پايداري، نوروظلمت است. نور و مصاديق آن، مظاهرحق، عدل وپيروزي است وظلمت مظهرجهل وكفروظلم. لاله وشقايق وسرو وسپيده ازنمادهاي محوري هستند كه براي تعبيرشخصيت شهيد ومفهوم شهادت استفاده مي شود؛ ازآن رو كه ادبيات دفاع مقدس بيانگر حماسه هايي ست كه به زبان قلم، بيان وهنردرگونه هاي متفاوت ادبيات براي آيندگان بازگومي شود بايد ادبياتي راستين ودشمن ستيز ومردم دارباشد ونگاه نويسنده به جنگ نگاهي تحليلي روي بنمايد.
گستره داستان هاي دفاع مقدس به ويژه داستان كوتاه وسيع تر ازشعر دفاع مقدس است اما به طوركل داستان نويسان سه رويكرد به جنگ وتبعات آن داشتند:
برخي با ديد متعهدانه به آن نگريستند تاارزش هاي دفاع مقدس را درقالب داستان ارايه نمايند وبه ادبيت اثرخويش كمتر مي انديشند بلكه به پيام توجه دارند.
گروهي جنگ تحميلي را امري شگرف مي دانند وبا پردازش حوادث جنگ وتلفيق آن با ملودرام هاي خانوادگي وعاشقانه آثاري متوسط خلق مي كنند وبرخي ديگر دفاع مقدس راامري انساني برمي شمارند كه هستي وابعاد وجود انسان درآن متجلي شده وامكان شناخت ماهيت انسان درآن ميسرتر است. ازاين سه رويكرد، رويكرد اول پربسا مدترين آنهاست.

 



سقفي براي نمايشگاه بين المللي كتاب تهران

ليلا كريمي
نمايشگاه بين المللي كتاب تهران هر سال با كوله باري از تجربه مسيري طولاني را طي مي كند تا به سال بعد بپيوندد . و اينك نيز در گذراز اين فراز وفرود ها اين نهال كه در آخرين سال هاي دفاع مقدس شكل گرفت ، امسال به بيست و پنجمين سال عمر خود نزديك مي شود . بهمن دري به پاس گراميداشت اين حركت عظيم فرهنگي، پيام بيست و پنجمين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران را »ربع قرن جهاد فرهنگي« در پرتو شعار »توليد ملي و حمايت از كار و سرمايه ايراني« انتخاب كرده است تا جايگاه اين محفل بزرگ فرهنگي كشور بيش از پيش نمايان شود.
وي پيرو منويات مقام معظم رهبري درباره كتاب و بالا بردن فرهنگ عمومي كشور در اين زمينه تاكيد كرد كه در اين دوره از نمايشگاه كتاب توجه ويژه اي به بحث جهاد فرهنگي مبذول مي شود .
بدين منظور رئيس بيست و پنجمين نمايشگاه بين المللي كتاب امسال كميته اي را با عنوان «ربع قرن» تشكيل داده است كه با بررسي پيشنهادها و طرح هاي رسيده ، بخش ويژه اي با هدف بزرگداشت «ربع قرن جهاد فرهنگي» در عرصه كتاب و كتابخواني ايجاد كنند.
نمايشگاه بين المللي كتاب به عنوان يكي از معتبرترين نمايشگاه هاي بين المللي در سراسر جهان محسوب مي شود و ا اين رويداد بزرگ پس از 25 سال ، هنوز چشم انتظار مكان و سقفي دايمي براي كتاب است . امسال هم چون پنج سال گذشته در سومين جلسه شوراي سياستگذاري بيست و پنجمين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران مكان اين رويداد هنري با تصويب اعضا مصلي تهران معرفي شد.
بياييد كمي دقيق تر نگاه كنيم و به سال قبل برگرديم . سال گذشته در خصوص مكان نمايشگاه پيشنهادهايي از جمله چيتگر از طرف رئيس جمهور مطرح شد و به دنبال آن شهرداري تهران مخالفت كرد. شهرداري
سال هاست پروژه هايي چون « شهر آفتاب »و «باغ كتاب » را در دست ساخت دارد و اين مكان ها را محل مناسبي براي برگزاري نمايشگاه هاي سالانه از جمله كتاب مي داند . اين نهاد اقدام دولت را مبني بر ساخت نمايشگاه دائمي كتاب در چيتگر زير سوال برد و آن را موازي كاري عنوان كرد . وزير ارشاد نيز با عنوان اينكه اقدام دولت هم افزايي است و نه موازي كاري و چيتگر تنها يك پيشنهاد است ، به بحث ها خاتمه داد . اين در حالي است كه وزير ارشاد عنوان كرد سال ها به دليل اينكه شهرداري در حال تدارك مكان جديدي براي نمايشگاه بوده ، دست نگه داشته است . بهمن دري كه رياست نمايشگاه بيست و چهارم را بر عهده داشت در جلسه مطبوعاتي نمايشگاه كتاب مجتمع امام خميني(ره) را به عنوان مكان برگزاري نمايشگاه كتاب پيشنهاد داد .
بهمن دري عنوان كرد : چهار مكان - تپه هاي عباس، شهر آفتاب، مجتمع امام خميني (ره) (نزديك مصلي) و پرند - هدف توجه قرار گرفته است كه البته معايب و محاسني دارند. معايبشان دوري از شهر، مشكل رفت و آمد و نبود ناوگان حمل و نقل عمومي است. ما نام اين چهار مكان را طي نامه اي به رئيس جمهور اعلام كرديم و گفتيم كه در كارگروه دولت مطرح شود تا از ميان آنها يكي انتخاب شود.
در نهايت با ارسال نامه اي به رئيس جمهور درخواست براي تخصيص و تامين بودجه و اعتبار داده شد . در اين نامه از رئيس جمهور خواسته شد كه محل مورد نظر كارشناسي و اعتباري بالغ بر 20 ميليارد تومان در نظر گرفته شود و اين در حالي است كه سال گذشته كيهان عنوان كرد تنها اجاره مصلي با وجود مكاني نيمه كاره و در حال ساخت ، براي 10 روز يك ميليارد و 200 ميليون تومان است و اين هزينه هنگفتي غير از هزينه هايي است كه صرف سازه هاي موقت و ديگر هزينه هاي جاري صورت مي گيرد .
امسال هم چون سال هاي قبل مكان موقت نمايشگاه كتاب، مصلي است اما با يك تفاوت نسبت به سال هاي قبل .
وزير ارشاد در سال قبل با اشاره به نمايشگاه هاي متعددي كه در سطح كشور برگزار مي شود بر لزوم ساخت محلي دائمي و در عين حال مناسب براي برپايي اين نمايشگاه ها تاكيد داشت وعنوان كرد بايد براي برپايي نمايشگاه مكان وسيعي در نظر گرفته شود تا از نظر پاركينگ و دسترسي به ناوگان حمل و نقل عمومي مشكلي به وجود نيايد. امسال با توجه به تلاش هاي قابل اعتنايي كه وزارت ارشاد درباره مكان نمايشگاه كتاب انجام داد ، وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي در بازديد از مصلي امام خميني(ره) گفت: در اين باره بحث هاي فراواني مطرح بود و مكان ها و گزينه هاي مختلفي پيشنهاد شد . البته شهرداري اقداماتي در كنار مرقد امام (ره) (شهرآفتاب) و باغ كتاب انجام داده بود اما با اشاره به بررسي هاي مختلف مشاهده شد كه باغ كتاب نيز تنها براي برپايي نمايشگاه هاي تخصصي جوابگوست و براي نمايشگاه بين المللي كافي نيست . لذا مكان هاي مختلف را ديديم و آخرين گزينه مجتمع امام خميني(ره) بود كه به زودي كلنگ نمايشگاه در اين جا به زمين زده مي شود .
بالاخره بعد از سال ها كه نمايشگاه كتاب به صورت موقت به مصلي منتقل شده بود داراي زميني مناسب براي احداث مكاني براي نمايشگاه بين المللي كتاب ساليانه شد .
بايد گفت بحث نمايشگاه كتاب به مسئله مكان آن ختم نمي شود و آنچه را كه بايد گفته شود در گزارش هاي موضوعي و تحليلي در حين برگزاري و بعد از پايان نمايشگاه ارائه خواهيم كرد و نگاهي باريك انديش به مباحث و موضوعات كمي و كيفي نمايشگاه بين المللي كتاب تهران خواهيم داشت.
بيست و پنجمين نمايشگاه بين المللي كتاب تهران از 13 تا 23 ارديبهشت سال 1391در مصلاي بزرگ امام خميني (ره) برگزار مي شود.

 



عطار و منطق الطير

علي خوشه چرخ آراني
شرح حال فريدالدين عطار نيشابوري با وجود افسانه ها و كرامات بسياري كه به وي نسبت داده اند؛ در غباري از تيرگي و ناشناختگي فرو رفته است. عطار نيشابوري در حدود سال 540 هـ.ق در قريه كدكن از قراي نيشابور چشم به جهان گشود و در سال 618 در قتل عام مغولان در شهر نيشابور كشته شد. او در آغاز شغل پدر را برگزيد و به عطاري (داروفروشي و طبابت) مشغول گشت چنان كه كه خودش در مصيبت نامه مي گويد: «به داروخانه پانصد شخص بودند/ كه در هر روز نبضم مي نمودند
عطار با مجدالدين بغدادي صوفي معروف و از شاگردان نجم الدين كبري رابطه داشت و به نقلي مريد او بوده است . معروف است كه بهاءالدين پدر مولانا، در راه مهاجرت خود از نيشابور به خدمت عطار رسيد و عطار هم نسخه اي از «اسرارنامه» خود را كه كودكي بيش تر نبود، تقديم نمود.
اگرچه از شيخ عطار آثار فراواني هم چون خسرونامه، مختارنامه، مصيبت نامه، الهي نامه و تذكره الاوليا به جاي مانده است اما در كنار آثار ياد شده بايد راز ماندگاري و شهرت عطار را در كتاب «منطق الطير» جست وجو كرد؛ منطق الطيري كه خود آن را «مقامات طيور» گفته است.
مقامات طيور ما چنان است
كه مرغ عشق را معراج جان است
بعيد هم نيست كه نام كامل آن «منطق الطير و مقامات طيور» باشد؛ چنان كه در اواخر منطق الطير گويد:
ختم شد بر تو چو بر تو خورشيد نور
منطق الطير و مقامات طيور
اما اين كه به جاي «منطق الطيور» (زبان پرندگان) «منطق الطير» (زبان پرنده) گفته است به اين دليل است كه اين اصطلاح به همين صورت در قرآن آمده است و عطار هم خواسته است با اقتباس از آيه 61 سوره نمل « و ورث سليمان داود و قال يا ايهاالناس علمنا منطق الطير» نامي قرآني بر آن نهاده باشد. در اين كتاب ارزشمند پرندگان (ممثل اصناف بشري و مخصوصاً سالكان طريق عرفان) مي خواهند به هدايت هدهد (ممثل شيخ و رهبر) به حضور سيمرغ (ممثل ذات پروردگار) راه يابند. برخي به سبب صعوبت راه و مشكلات ديگر عذرهايي مي آورند و منصرف مي شوند و سرانجام سي مرغ بال و پر سوخته پس از طي هفت مرحله خطير به خدمت سيمرغ مي رسند و غرق بقا و فنا مي شوند و پس از گذشت قرن هاي بي زمان به بقاي مطلق مي رسند.نكته هنري در اين داستان عرفاني لطيف جناس مركب بين سيمرغ و سي مرغ است و عطار ايده و نظريه پيچيده وحدت وجود و يكي بودن طالب و مطلوب را با اين جناس توضيح مي دهد. سي مرغ بعد از طي آن وادي هاي بي امان «طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحيد، حيرت، فقر و فنا» هنگامي كه به درگاه سيمرغ مي رسند في الواقع مثل اين است كه از خود به خود رسيده اند.
اي نسخه اسرار الهي كه تويي
وي آيينه جمال شاهي كه تويي
بيرون ز تو نيست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هر آن چه خواهي كه تويي
عطار هر چند در ديوان غزليات به مسايل زيبايي شناسي شعر توجه دارد اما در منطق الطير بنا به سنت صوفيه به مسايل صوري و ساختاري شعري بي اعتناست و آن چه براي او اهميت دارد معاني عرفاني است كه در صدد بيان آن است؛ از اين رو هرچند منطق الطير از ابيات بلند خالي نيست اما ابيات سست و ضعيف به اعتبار هنر شاعري هم دارد؛ ابياتي كه با اندك تأمل و تعمق و يا پيش و پس كردن كلمه يا تغيير كلمه تبديل به ابيات خوبي مي شوند و پيداست كه عطار ابداً كوششي در ظاهرسازي شعري نكرده است. در موارد بسياري مثلا آن جاهايي كه زيبايي كسي را توصيف مي كند سخن اوج مي گيرد، اما در مواردي هم هست- مثلا آن جا كه به روايت مشغول است- تا حدي سخن ملال آور است. با اين وجود كسي كه با ابيات او مأنوس باشد نخست از ابيات او لذت مي برد و از علو شعري او- مخصوصاً آن جا كه با ظرايف ادبي همراه مي شود- حال و شوري مي يابد.
گر بسي خواندنت ميسر آيدت
بي شكي هر بار خوش تر آيدت
اما زبان او بنا به سنت صوفيه همان زبان مردم عادي كوچه و بازار است و از اين رو بسياري از لغات و تركيبات و تعبيرات او در فرهنگ هاي لغت مذكور نيست. صوفيه شعر را براي مردم مي گفتند نه دربار و از اين رو اولا سادگي مورد توجه است و ثانياً به فنون شعري- از آن دست كه مثلا در شعر نظامي و خاقاني، مي بينيم- بي توجه بودند.نكته قابل توجه ديگر اين است كه هر چند قبل از عطار كساني به طرح منطق الطير توجه داشته اند؛ كساني هم چون ابوعلي سينا و امام محمد غزالي «رساله الطيور» نوشته اند اما بايد انصاف داد كه هيچ كدام اولا به جذابيت و ثانياً به سادگي منطق الطير عطار نيستند و از اين رو منطق الطير عطار همه آن ها را در طي زمان تحت الشعاع خود قرار مي دهد و اتفاقاً بعد از او هم هيچ شخص ديگري به سراغ منطق الطير و طرح چنين موضوعي نرفت.در خصوص ساختار صوري منطق الطير هم بايد گفت كه عطار نخست در مقدمه به وصف خدا و مدح پيامبر اسلام (ص) و مذمت تعصب مي پردازد. و به دنبال آن وارد اصل موضوع كتاب مي شود. نخست عذر هر پرنده و سپس جواب هدهد را به آنان شرح مي دهد و به مناسبت موضوع، يك يا چند حكايت تمثيلي نقل مي كند در عذر هر پرنده به مناسبت، برخي از سنن ادبي و اعتقادات مربوط به آن پرنده را نقل مي كند و از سوي ديگر مواظب است كه گسترش مطلب باعث خروج از طرح اصلي كتاب كه حركت ارواح به سوي منشا خود است، نشود.در پايان بايد گفت كه منطق الطير از شاهكارهاي مسلم ادبيات ماست و استاد فروزان فر در كتاب خود شرح احوال و نقد و تحليل آثار عطار، مطالب ارزشمند و مطولي درباره آن نوشته است كه مطالعه آن را به مخاطبان عزيز پيشنهاد مي كنيم.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14