(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه ۲۷  فروردین ۱۳۹۱ - شماره ۲۰۱۸۳

گزارش تحليلي كيهان از اهداف و راهبردهاي آمريكا در غرب ايران- قسمت اول
سيا و موساد چه هدفي را در مرزهاي ايران دنبال مي كنند؟
10فرمان براندازي (قسمت سوم و پاياني)



گزارش تحليلي كيهان از اهداف و راهبردهاي آمريكا در غرب ايران- قسمت اول
سيا و موساد چه هدفي را در مرزهاي ايران دنبال مي كنند؟

حميد سطوتي
اقليم كردستان كه اكنون در قلمرو 4 كشور ايران ، سوريه ، تركيه و عراق قرار دارد، به دليل موقعيت ژئوپلتيك و جمعيت شناختي، از ديرباز مورد توجه قدرت هاي فرا منطقه اي بوده است. اقليت هاي ارمني و يهودي به تعداد اندك در برخي شهرهاي استان كردستان يافت مي شوند كه حضور اين اقليتها مخصوصا حضور يهودها در اين استان ؛ ميل رژيم صهيونيستي و آمريكا را براي جداسازي اين استان از ايران دو چندان كرده است. پس از اشغال عراق توسط امريكا نيز منطقه كردنشين خاورميانه وكردهاي ساكن درآن ، بار ديگر در استراتژي سياسي - امنيتي امريكا و همپيمانش اسرائيل اهميت يافت. بويژه آنكه رژيم صهيونيستي ادعاهايي تاريخي ارضي و نژادي در اين منطقه دارد.
آمريكا در كردستان چه اهدافي را دنبال مي كند ؟
كردستان با گستردگي 28203 كيلومتر مربع در غرب ايران قرار دارد. اين استان كه در دامنه ها و دشت هاي پراكنده سلسله جبال زاگرس مياني قرار گرفته است، از شمال به استان هاي آذربايجان غربي و زنجان، از شرق به همدان و زنجان، از جنوب به استان كرمانشاه و از غرب به كشور عراق محدود است. از شهرستانهاي اين استان مي توان به : بانه، بيجار، دهگلان، ديواندره، سروآباد، سقز، سنندج، قروه، كامياران و مريوان اشاره كرد. موقعيت آب و هوايي بسيار مناسب استان كردستان و همچنين وجود بازار گسترده مردم كرد باعث شده است تا هر چه بيشتر آمريكا اهدافش را در كردستان دنبال كند.
اهداف قابل ترسيم امريكا در توجه به منطقه كردستان را مي توان در قالب موارد زير مشاهده نمود:
1-تأمين امنيت اسرائيل
اكنون كه وجود كشوري به نام اسرائيل هر چه بيشتر امنيت منطقه را به مخاطره انداخته است و وجود تسليحات هسته اي گسترده در اراضي اشغالي ترس و وحشت از جنگ را بيشتر كرده است لذا امنيت رژيم صهيونيستي به خطر افتاده است و تامين امنيت اسرائيل براي ايالات متحده از هر امر ديگري واجب تر است.
حمايت از كردهاي ساكن در منطقه و تقويت ارتباط و تعاملات آنان با اسرائيل، مي تواند خطرات و تهديدات كشورهاي منطقه عليه اسرائيل را كنترل نموده و طبيعتا هزينه هاي سياسي - امنيتي امريكا را در حفاظت و حمايت از منافع اسرائيل كاهش دهد.
2- نفوذ در« مرزهاي ايران » به وسيله سيا و موساد
محوري ترين هدفي كه صهيونيست ها از تعامل با كردستان عراق به دنبال آن هستند، زير نظر داشتن ايران و سوريه و ضربه زدن به اين دو محور مقاومت در منطقه از طريق كردستان عراق است. در همين راستاست كه تل آويو يكي از فعال ترين مراكز موساد را در منطقه كردستان عراق داير كرده تا بتواند فعاليت هاي ايران و سوريه و طرح هاي مخرب خود در اين كشورها را براحتي از اين مراكز مديريت كند.
«جرج مالبرونو» (GeorgeMalbrono) سرمقاله نويس مشهور روزنامه فرانسوي «لوفيگارو » (LeFigaro) در سرمقاله اين روزنامه نوشت : آمريكا و اسرائيل از طريق حضور در كردستان عراق، حجم عمليات خرابكارانه خود بر ضد تأسيسات هسته اي و همچنين ترور دانشمندان اتمي ايران را افزايش داده اند.
3-تضعيف و تهديد امنيت سوريه
سوريه نيز مانند ايران، عراق و تركيه، استاني كرد نشين دارد. اما كردستان سوريه، با توجه به جغرافياي استراتژيك آن از يكرو و نزديكي به اسرائيل و هم چنين ضعف قدرت سياسي نظام حاكم در همه ي دوران ها، هميشه به عنوان گام اول، بيشتر هدف سياستگذاري هاي غرب قرار داشته است، چرا كه سوريه از شرايط بهتري براي تجزيه طلبي برخوردار بوده است.
آمريكا از چه طريقي به اهدافش مي رسد؟
كردها در استان هاي كرمانشاه؛ كردستان و ايلام شيعه و بخشي اهل سنت هستند. در استان كردستان و بخش هايي از استان آذربايجان غربي اهل سنت هستند. علاوه بر اين، جمعيت قابل ملاحظه اي از كردها كه به يارسان و اهل حق معروفند كه مركز سكونت آنها منطقه دالاهو و كرمانشاه و به صورت پراكنده در كردستان است. ساير كردها نيز مسيحي يا يهودي هستند ؛ حضور اديان و فرقه هاي مختلف در بين كردهاي ايران ، ميل آمريكا را براي نفوذ در ايران دو چندان كرده است. مي توان از ديگر ابزارهاي آمريكا جهت تحقق اهدافش در كردستان به گزينه هاي زير اشاره كرد :
1 - حمايت از فدراليسم در كردستان عراق
يكي از ابزارهايي كه امريكا توسط آن به دنبال فشار بر كشورهاي منطقه است، حمايت از فدراليسم
( خود مختاري پنهان) در منطقه كردستان عراق است؛ بدون شك موفقيت اين طرح باعث تقويت گرايش هاي استقلال طلبانه مردم كرد منطقه خواهد شد. در كنار آن ساختار قانون اساسي عراق نيز با دخالت هاي امريكا به گونه اي تدوين شده است كه براي جمعيت 20 درصدي كردها ، موقعيت ممتازي محسوب مي شود.
مهم ترين هدف آمريكا در عراق پس از براندازي رژيم صدام، ايجاد دولت فدرال در اين كشور بوده تا با تضعيف دولت مركزي نفوذ خود در عراق را گسترش داده و جاي پاي محكمي براي خود در منطقه دست و پا كند.
2 - حمايت غير رسمي از گروهك تروريستي پژاك
پژاك يك گروه شبه نظامي چپ گرا در كردستان ايران است. فعاليت اين گروه بيشتر در مرز بين ايران، عراق و تركيه و منطقه قلعه رش در استان آذربايجان غربي و منطقه اورامانات از توابع استان كرمانشاه و ايوان از توابع ايلام و مريوان و منطقه چهل چشمه از توابع استان كردستان و بخش شرقي كوهستان قنديل در كردستان عراق است و تحت هدايت و رهبري حزب پ. ك. ك، حزب كارگران كرد تركيه، فعاليت مي كند. حمايت
غير رسمي از اين گروهك تروريستي براي ضربه زدن به امنيت ايران در دستور كار آمريكا قرار دارد.
3 - حمايت از پ.ك.ك و فشار بر تركيه براي تعامل خود با اين گروه
آمريكا با حمايت مالي و تسليحاتي از گروه تروريستي پ . ك . ك به ايجاد تنش ميان كردهاي ايران ، عراق و تركيه كمك مي كند. در واقع هدف ايالات متحده آمريكا از حمايت پ.ك.ك بازي با حس ناسيوناليستي كردها به خصوص كردهاي ايران است تا آنها را براي تشكيل يك كشور مستقل راغب كند.
تركيه نيز در اين بين تهديد مي شود كه اگر به تجزيه طلبي كردها در سوريه كمك نكند، گروه هاي مسلح به كردستان عراق و تركيه بازخواهند گشت و مورد حمايت امريكا و اروپا قرار خواهند گرفت و نيز تهديد مي شود كه عضويت اش در اروپاي متحد به طور كلي ملغي مي گردد .
4 - مهيا كردن زمينه حضور رژيم صهيونيستي در منطقه كردستان عراق
از آغاز شكل گيري رژيم صهيونيستي در سرزمين اشغالي فلسطين، سياست برقراري و ارتباط با اقليت هاي قومي و نژادي و نفوذ درون آنها، بخشي از اهداف و راهبردهاي صهيونيسم را در خاورميانه تشكيل مي داد و تحريك اقوام و طوايف گوناگون جزئي از توطئه صهيونيسم براي ايجاد نزاع قومي در جهان اسلام بود كه در چارچوب «راهبرد اتحاد پيراموني» تبلور يافت. هم اكنون 30 - 25 كمپاني و بانك و مراكز تجاري در عراق در اختيار رژيم صهيونيستي است. همچنين اسرائيل براي تحقق خاورميانه جديد و اسرائيل بزرگ و جاسوسي در خاك ايران به حضور در اقليم كردستان عراق نياز دارد.
آمريكا در كردستان ؛ به دنبال تامين منافع اسرائيل
هم اكنون منافعي كه آمريكا در كردستان دارد در هيچ كجاي ديگر از منطقه خاورميانه ندارد ايالات متحده چندين سال است كه به دنبال تشكيل يك كشور ديگركه با قامت رژيم صهيونيستي برابر باشد است در اين راستا تشكيل يك كشور هم پيمان با اسرائيل و راهبرد اسرائيل بزرگ از مهم ترين اهدافي است كه آمريكا در كردستان دنبال مي كند.
ادامه دارد

 



10فرمان براندازي (قسمت سوم و پاياني)

محمد عبداللهي
فرمان نهم: تنوع در تاكتيك هاي تخريب بنيان هاي فرهنگي
شامل اقسامي از تاكتيك هاي موثر در تخريب بنيان هاي فرهنگي مردم است. اين روش ها براساس ذات و ماهيت فرهنگي خود، آرام و خزنده هستند و در برخوردهاي سطحي، حساسيتي را برنمي انگيزند؛ ضمن آن كه درك سازمان دهي پنهان مجريان آن ها به راحتي امكان پذير نيست و گاه بسيار دشوار مي نماياند. در سال هاي اخير نفوذ سازمان يافته پياده نظام حوزه تهاجم فراگير فرهنگي در حوزه هاي گوناگون به مراتب فراتر رفته و ابعادي بس گسترده يافته است. با اين وجود اما حساسيت هاي لازم و تدابير مدبرانه و كارسازي جز از ناحيه رهبر معظم انقلاب در اين خصوص صورت نپذيرفته است.
تهاجم فرهنگي از ديدگاه تئوري هاي استراتژيك نيز جايگاهي ويژه دارد تا آنجا كه ساموئل هانتينگتون، درنظريه جنگ تمدن ها آينده جوامع انساني را حاصل برخورد فرهنگ اسلامي و غربي مي داند برهمين اساس تلاش استراتژيست هاي غربي، پيشاهنگي در جنگ فرهنگي عليه اسلام است تا پيش از رويارويي نهايي، جنگ به نفع غرب رقم خورده باشد.
اين جنگ2 گروه مخاطب را به خود اختصاص داده است؛ گروه اول شامل مخاطبان خاص تهاجم فرهنگي هستند كه به طور عمده جوانان و قشرهاي تحصيل كرده، اعضاي آن را تشكيل داده اند و گروه دوم، توده هاي مردم به عنوان حاميان اصلي نظام اسلامي مي باشند. اين راهبرد شامل 5 سرفصل است:
¤ گسترش ابتذال و لمپنيسم درجامعه
¤ تغيير ذائقه فرهنگي جامعه
¤ جابه جايي ارزش ها
¤ ترويج سبك زندگي غربي به جاي مدل اسلامي- سنتي
¤ گسترش اباحه گري و سست كردن نظام خانواده
نمودار حركتي دشمن در راهبرد نهم بدين شكل قابل ترسيم است:
فرهنگ سازي
نهادسازي
شبكه سازي
ايجاد بحران هويت در جامعه
ايجاد بحران مشروعيت
رهبر انقلاب در آخرين سخنراني خود پيش از انتخابات مجلس شوراي اسلامي در 10 اسفندماه، تأكيد نمودند: «حساسيت اين دوره از انتخابات به اين علت است كه جبهه استكبار همه تيرهاي خود را بر ضدملت ايران، خرج كرده و به تيرهاي آخر رسيده است؛ بنابراين مردم بايد بايستند و عزم و اراده خود را به رخ دشمن بكشند تا جبهه استكبار بداند كه درمقابل اين ملت نمي تواند مقاومت كند». در راستاي تبيين اين بخش از بيانات معظم له، در دو قسمت پيشين اين مقاله، به 9 محور از مجموعه فرامين براندازي جمهوري اسلامي ايران توسط ايالات متحده اشاره شد.
9 فرماني كه از نظر گذشت حاوي راهبردهاي كلان غرب با هدف فروپاشي ساختار نظام جمهوري اسلامي ايران بود كه قدمتي به طول سه دهه را با خود به همراه دارد. اكنون اما سخن از اجراي پروژه اي است كه در «دهمين فرمان براندازي» جاي گرفته است و عصاره اي از 9 فرمان قبلي را در خود جاي داده است. سخن از حاصل جمع راهبردهايي است كه پس از آزمون و خطاهاي بسيار اكنون به نقطه عطف تعيين كننده اي رسيده اند و بايستي شرايط موجود جمهوري اسلامي را در گذرگاه پرخطر كنوني دگرگون سازند تا سرفصل تحولات جهاني را كه اكنون «بيداري اسلامي» مطلع آن را شكل داده است درنقطه مبدأ يعني «ايران اسلامي» مهار كرده باشند. از اين منظر فرمان دهم حالتي ويژه و اهميتي صدچندان خواهد داشت؛ از اين رو در اين فصل برآنيم تا ابعاد دهمين فرمان كه آن را «پروژه مقراضي» [11] نام نهاده ايم، واكاوي نماييم. در شرايط فعلي دو استراتژي كلان توسط دشمن در حال تعقيب است.
1- استراتژي حداقلي براي تغيير رفتار نظام با استفاده از دو ابزار
الف) تهاجم به باورهاي ديني و سرمايه هاي ملي
ب) فشارهاي بين المللي از راه متنوع سازي ابزارهاي فشار و درنهايت تلفيق فشارها و اعمال همزمان آنها
2- استراتژي حداكثري تغيير ساختار و فروپاشي از درون
تحقق اين دو راهبرد به سه شيوه و از سه كانال در حال انجام است:
الف) تشديد تحركات گروهي و گروه هاي تندروي مذهبي؛
ب) افزايش تحركات جامعه شبكه اي؛
ج) تشديد تحريم براي فراگيركردن اعتراض هاي اجتماعي.
در شرايط فعلي پروژه اي منسجم و هماهنگ و طراحي شده از بيرون در حال اجراست كه از دو ابزار دروني بهره مي برد. پروژه اي مقراض گونه كه بناست طي آن ثبات سياسي و حاكميت سياسي در ايران با محوريت ولايت فقيه مورد تهاجم واقع شود. دو محور مورد اشاره يعني جريان انحرافي و جريان فتنه، علي رغم داشتن واگرايي ظاهري و كنش متقابل، داراي منشأ بيروني مشترك و هدف گذاري يكسان بوده و در مجموع جهت گيري هاي آن ها به شكلي هم گرا قابل تعريف است. اين راهبردهاي همسو و محورهاي مشترك به شرح زير قابل تحليل است:
1- ترويج تساهل و تسامح براي كم رنگ نمودن ارزش هاي ديني؛
2- ترويج اسلام منهاي روحانيت و چالش با حوزه هاي علميه؛
3- ايجاد خدشه در آرمان هاي استكبارستيزانه و ضدآمريكايي نظام؛
4- تضعيف ولايت فقيه و جايگاه رهبري از راه انجام نافرماني هاي حاكميتي؛
5- تلاش براي فروپاشي اصول گرايي و جريان هاي سياسي حامي نظام؛
6- به هم ريختن مرزهاي خودي و غيرخودي از راه ارتباط چراغ خاموش با بيگانگان؛
7- القاي وجود حاكميت دوگانه؛
8- مولوي و ارشادي قلمداد كردن فرامين رهبري؛
9- تلاش براي قابل تفسير نشان دادن بيانات رهبري در موارد مختلف و در مجموع مصادره به مطلوب نمودن رهنمودهاي ايشان؛
10- تلاش براي تخريب ستون هاي حمايتي نظام مانند روحانيت، بسيج، سپاه و مرجعيت؛
11- تلاش براي امتيازگيري هاي كلان از نظام؛
12- پيگيري سياست هاي مشكوك و منفعلانه در عرصه سياست خارجي؛
13- اتخاذ رويكرد منفعلانه در قبال تحولات منطقه؛
14- گفتمان سازي غيرهمسو با گفتمان رهبري.
سناريوي مدنظر به گونه اي طراحي شده است كه با دوگانه نمايي و متفاوت نشان دادن عملكرد و هدف گذاري جريان فتنه و انحراف در شرايط حاضر موجبات فريب افكار عمومي را فراهم ساخته و اجراي مجموعه راهبردهاي چهارده گانه بالا را با نوعي تسهيل و فريب دستگاه هاي نظارتي- براي برخورد ديرهنگام با اين پروژه مشترك- رقم زنند.
در مجموع عصاره القائات هر يك از دو جريان فتنه و انحراف در افكار عمومي عبارت است از ناكارآمدي و سياه نمايي از وضع موجود. دقت كنيد؛ ادبيات واحد جريان فتنه و انحراف از تشريح وضع موجود اگرچه با ظاهري متفاوت و در نگاه نخست متضاد ارايه مي گردد اما در حقيقت حامل يك بطن واحد و هدف مشترك، يعني القاي ناكارآمدي و سياه نمايي از كليت نظام است.
تدارك پروژه مقراضي بدين ترتيب است كه اگر دو محور عملياتي اين طرح- فتنه و انحراف- با دو رويكرد متضاد و به ظاهر مخالف در مقام معارضه و مخالفت با نظام جمهوري اسلامي ايران درآيند، تا حدي سنسورهاي نظام را در شناسايي و كشف اين دو جريان دچار تأخير و تعلل خواهند كرد و طبيعتاً اين مسأله موجب خواهد شد تا برخورد مقتضي از سوي نظام مقداري به تأخير افتد. گذشته از آن كه در اين گير و دار تشويش در اذهان هواداران هر يك از اين جريان ها نيز هزينه هايي را براي نظام به همراه خواهد داشت. در اين چارچوب هر يك از اين دو جريان با استفاده از ابزارهاي زير درصدد همراه سازي مردم با خود هستند:
اول، بزرگ نمايي نيازهاي روزمره مردم؛
دوم، تلاش براي در اختيار گرفتن كنترل آستانه تحمل مردم؛
سوم، معرفي خود به عنوان منجي اقتصادي و ايجاد هراس در توده مردم؛
بديهي است كه اين سه محور همواره در الگوي عمل هر دو جريان فتنه و انحراف قابل مشاهده است. يكي سياست هاي موجود اقتصادي را ضعيف ارزيابي كرده، بر وجود بحراني فراگير تأكيد نموده و مدعي مي شود كه در زمان دولت قبل سياست ها اصولي تر بوده و منافع عمومي را دربر داشت و البته مراكز خاص و متصل به قدرت! بحران آفريني كرده و مانع از به ثمر نشستن طرح هاي دولت بوده اند. ديگري اما علت به انجام نرسيدن سياست هاي اصولي خود را توطئه ها، مخالفت ها، سنگ اندازي ها و در مجموع دست هاي آلوده پشت پرده مي داند كه اساساً در تضاد با منافع عمومي و به دنبال تأمين منافع شخصي و گروهي محافلي خاص و متصل به مراكز قدرت! مي باشد.
در مجموع عصاره القائات هر يك از اين دو جريان در افكار عمومي عبارت است از ناكارآمدي و سياه نمايي از وضع موجود. دقت كنيد؛ ادبيات واحد جريان فتنه و انحراف از تشريح وضع موجود اگرچه با ظاهري متفاوت و در نگاه نخست متضاد ارايه مي گردد اما در حقيقت حامل يك بطن واحد و هدف مشترك، يعني القاي ناكارآمدي و سياه نمايي از كليت نظام است.
چهارم، حركت در چارچوب هاي ديني غيرفقاهتي؛
اين شيوه هم از جانب جريان روشنفكري سكولار دنبال مي شود و هم در دستور كار جريان انحراف قابل جست وجو است.
پنجم، اتخاذ سياست تساهل و تسامح به صورت افراطي؛
مصداق بارز اين مسأله سياست هاي فرهنگي موجود در بخش هاي كتاب، مطبوعات، سينما و... است.
ششم، ابراز علاقه جدي براي ايجاد رابطه با آمريكا و بلكه رقابت در اين خصوص؛
هفتم، تلاش براي منحصر كردن ارتباط گيري مستقيم با مردم؛
هشتم، مظلوم نمايي و دو قطبي سازي فضا؛
نهم، ايجاد بحران هاي ساختگي و متناوب در سطح افكار عمومي؛
در توضيح اين بخش اشاره به اين موضوع ضروري است كه القاي وجود هر 9روز يك بحران از سوي خاتمي در دولت اصلاحات، در شرايط كنوني به شكلي جدي تر از ناحيه تريبون هاي جريان انحراف درحال طرح است.
دهم، القاي عدم سلامت بخش هاي گوناگون حاكميت و تهديد به افشاگري درخصوص بخش عمده اي از ساختار آن.
جريان فتنه و انحراف در بخشي ديگر از پروژه مشترك خود، براي جذب نخبگان نيز روش هاي زير را در دستور كار دارند:
1-اصرار بر مخالفت با ولي فقيه. گواه اين مدعا سند تاملات راهبردي جبهه مشاركت است كه در آن بر مخالفت هاي پي درپي تاكيد شده بود. اين مساله با نوعي مهندسي معكوس در عملكرد 2ساله جريان انحراف قابل شناسايي است
2-شكستن تابوي استكبارستيزي؛
3- تاكيد افراطي بر ملي گرايي ايراني؛
4-تاكيد بر نوعي شبه مدرنيزم كاذب و دروغين با اين شعار كه مردم بايد خوب زندگي كنند؛
5- بحران سازي براي ناكارآمد نشان دادن ساختار حاكميت؛
6-تاكيد بر بي نيازي جامعه به روحانيت؛
7-گرايش به سياست هاي غربي؛
8-ايجاد هراس در نخبگان از اين حيث كه آن ها ديگر نقشي در اداره امور كشور نخواهند داشت.
اين دو جريان در آستانه انتخابات مجلس نيز براساس راهبردهاي پيش گفته اشتراكاتي ديگر در هدف گذاري هاي خاص خود براي مجلس داشته اند:
1-ايجاد حس بي اعتمادي در مردم نسبت به نظام؛
2-ايجاد شكاف ميان نظام و نخبگان؛
3-كم رنگ كردن شكاف ميان خودي و غيرخودي؛
4-بازي با كارت تشكل هاي انقلابي؛
5-هدايت اعتراض هاي سياسي- اجتماعي به جانب حاكميت نه افراد؛
6-ايجاد جنگ سياسي و رسانه اي درباره همه چيز؛
7-بهره گيري از مفاهيم دوپهلو و لغزنده در عرصه سياسي؛
8-طرح بازي هاي موازي براي زمين گير كردن ظرفيت هاي اصول گرايي.
راهبردهاي جداگانه و به تفكيك اين دو جريان در خصوص انتخابات آينده به شرح زير است.
جريان فتنه:
1- بستن پرونده فتنه: تلاش براي عادي سازي شرايط و اجراي پروژه بازگشت به نظام و فراموشي گذشته؛
2-استفاده از تاكتيك مظلومي نمايي؛
3-تنزل دادن بحث فتنه به درگيري در داخل نظام؛
4-يارگيري از ناراضيان سياسي؛
جريان انحرافي:
1-شكستن ديوار قاطعيت نظام؛
2-تداوم چالش آفريني در حاكميت
3-ايجاد شكاف گفتماني در نظام جمهوري اسلامي؛
4-توسعه قدرت درون نظام؛
5-استحاله رفتار حاكميت در بخش هاي حساس؛
6-انتقال چالش ها از فاز سياسي به فاز اجتماعي.
پي نوشت ها:
(1) Containment policy
(2) «تلاش غرب براي براندازي نرم»، خبرگزاري فارس، 01/12/87
(3) Washington Times February 22 2002
(4)صحيفه امام خميني(ره)، جلد 61، ص 311
(5) پاسدار اسلام، مرداد 7137، شماره 020
(6) آمريكا و براندازي جمهوري اسلامي ايران، كامران غضنفري
(7) حسيني، حسين، اصول و مباني عمليات رواني
(8) «توطئه عليه انقلاب ايران با دلارهاي آمريكايي»، خبرگزاري فارس، 10/40/88
(9) همان
(10) «سيا به دنبال ايجاد جنگ داخلي در ايران)
(11) مقراض در زبان عربي به معناي قيچي است و پروژه مورد اشاره از آن رو كه داراي دو محور عملياتي- جرياني فتنه و جريان انحراف- مي باشد. اين پروژه در مثال همانند قيچي است كه از كانون مشترك هدايت شده و در نهايت هدفي مشترك را دنبال مي نمايد.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14