یکشنبه10 اردیبهشت ۱۳۹۱
- شماره 20195
نگاه آمريكا به آينده جناح بندي درايران (فصل پنجم)
|
|
E-mail:shayanfar@kayhannews.ir |
|
نگاه آمريكا به آينده جناح بندي درايران (فصل پنجم)
مرتضي صفار هرندي جمع آوري اطلاعات قرباني فر از ايران با اين نتيجه گيري همراه بود كه در ميان طيف بندي هاي موجود در ايران، منتظري (در كسوت قائم مقام رهبري) محوريت «جناح ميانه روها» را برعهده دارد كه آماده برقراري روابط با آمريكا و داراي اطلاع دقيق از مراحل برقراري اين روابط هستند. اين بررسي به عنوان مبنايي براي تعامل با جناح بندي هاي موجود در ايران پس از امام خميني در نظر گرفته شده بود. براساس گزارش تاور، سازمان سيا درآذر ماه سال 1363 در نامه اي به جان پويندكستر (معاون مشاور امنيت ملي آمريكا) اعتراف كرده بود كه براي نفوذ در روند حوادث ايران در كوتاه مدت، داراي توانمندي محدودي است. در واقع آن تلاش ها براي رفع اين كاستي مورد اذعان سازمان سيا صورت مي پذيرفت. در همان زمان جفري كمپ، مدير ارشد امور خاورميانه و جنوب آسياي شوراي امنيت ملي آمريكا خواستار عمليات پنهان براندازي حكومت امام خميني شده بود.1 او اميدوار بود در سايه تشتت داخلي و كاهش محبوبيت نهادهايي مثل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي به دنبال سخت تر شدن كار دفاع مقدس، در شرايط خلأ فرضي قدرت پس از امام خميني آمريكا بتواند ميدان را براي واگذاري قدرت به عناصر ضد انقلاب فراري مهيا سازد. منوچهر قرباني فر در نامه اي كه بعدها الوطن العربي آن را به چاپ رساند، فاش كرد كه قرار بود، عايدات فروش اسلحه در اختيار جناح منتظري (باند مهدي هاشمي) قرار گيرد تا براي تسلط بر اوضاع پس از امام خميني، از قدرت لازم برخوردار باشد. به نوشته قرباني فر چندين ديدار سري ميان مقامات آمريكايي و اعضاي اصلي اين جناح با اطلاع آقاي منتظري انجام شد. اين ديدارها 18 ماه به طور سري ادامه داشت. ولي وقتي اعضاي باند مهدي هاشمي از حضور مستقيم مك فارلين در تهران با هواپيمايي حامل سلاح مطلع شدند، با افشاي آن از طريق حسن الفحص، خبرنگار آن زمان مجله الشراع و از دست اندركاران شبكه تلويزيوني العربيه در سال هاي بعد، سعي كردند صحنه را به هم بزنند. با همه اين ها، ارزيابي آمريكايي ها اين بود كه مجموعه اين رفت و آمدها به حذف جناح مخالف برقراري رابطه با آمريكا به محوريت رئيس جمهور وقت (حضرت آيت الله خامنه اي) از صحنه سياسي ايران منتهي خواهد شد.2 اين ارزيابي به طور دقيق مربوط به زماني است كه باند مهدي هاشمي بر شدت حملات شب نامه اي خود به آيت الله خامنه اي افزوده بودند. اينكه داعيه اصلي باند مهدي هاشمي در اين لجن پراكني ها، متهم كردن ايشان و وزير خارجه وقت (دكتر علي اكبر ولايتي) به مماشات در سياست خارجي و كوتاهي در حمايت از نهضت هاي آزادي بخش و اسلامي بود! دستگاه اطلاعاتي در تدارك دستگيري مهدي هاشمي و باند خطرناك او به سبب جناياتشان بود. از اين رو، مهدي هاشمي سعي كرد تا با استفاده از اطلاعاتي كه بيت منتظري از شخص قرباني فر به دست آورده بود به افشاي ماجراي سفر مك فارلين و طرح ادعاي سازش سران نظام با آمريكا در مجله عربي الشراع (وابسته به عربستان) بپردازد و فضاي غبارآلودي را براي رهايي خودش از اتهامات احراز شده و قصد علني نظام براي دستگيري اش به وجود بياورد. دستور امام به رئيس وقت مجلس شوراي اسلامي درباره طرح علني ماجرا در يك اجتماع مردمي، اين موضوع را به شكل يك بحران سياسي داخلي در هيئت حاكمه آمريكا تغيير سمت و سو داد. رقباي ريگان سعي مي كردند با اشاره به انكار ماجرا توسط مك فارلين و ديگر مسئولان دولت جمهوري خواه در ابتداي افشاي آن توسط جمهوري اسلامي، به اهداف حزبي خود برسند. از همين جهت بود كه امام، طرح سؤال از وزير امور خارجه در مجلس را نپسنديدند و واكنش شديد را نسبت به آن داشتند. ماجراي مك فارلين و مراودات پنهاني برخي از عناصر رابط داخلي با آمريكايي ها در قالب دريافت سلاح و نيز دادن قول هاي مساعدي درباره كمك به آزادي گروگان هاي آمريكايي در لبنان، داراي ابعاد پيچيده اي است كه هنوز همه ابعاد آن روشن نيست. به طور اجمالي، آنچه مشخص است، تمايلاتي براي عادي سازي رابطه با آمريكا از زمان جنگ تحميلي در بخش هايي از نظام وجود داشته است. در اين مراودات، نام افراد مختلفي همچون محمدعلي هادي نجف آبادي، فريدون وردي نژاد، علي هاشمي رفسنجاني و علي كنگرلو (مشاور امنيتي ميرحسين موسوي نخست وزير وقت) به چشم مي خورد كه به سادگي نمي توان درباره نقش هر يك از آن ها قضاوت كرد. از جمله علي هاشمي رفسنجاني (برادرزاده رئيس مجلس وقت) از ملاقات خود با ريچارد سيكورد (معاون وزير دفاع وقت آمريكا) و فرد ديگري به نام آلبرت حكيم در شهريور 1365 در كشور بلژيك سخن گفته است . اين ملاقات سفر ديگر وي به ژنو و از آنجا به يك مكان نامعلوم ديگر و ملاقاتش با ريچارد سيكورد، اليور نورث و فرد ديگري (احتمالاً جان پويندكستر) را به دنبال داشته است. علي هاشمي مدعي است كه در اين سفر از سوي سپاه براي تأمين سلاح مأموريت داشته و آقاي هاشمي رفسنجاني با آن مخالف بوده است، اما آنچه خود او از محسن رضايي نقل كرده است ، نشان مي دهد مقام دخيل در جزئيات هماهنگي اين سفر كسي نبوده جز فريدون وردي نژاد، يعني فردي كه بيش از آنكه به محسن رضايي نزديك باشد مقام امنيتي مورد اعتماد شخص آقاي هاشمي رفسنجاني بوده است. علي هاشمي مي گويد كه در اين مذاكره، اليورنورث يك انجيل را كه رونالد ريگان رئيس جمهور وقت آمريكا مطالبي را در پشت آن نوشته بود به او داد تا تسليم مقامات جمهوري اسلامي كند.3 تشكيل مجمع روحانيون مبارز زمانه حاكميت نظام بديع و منحصر به فرد جمهوري اسلامي سرشار از تجارب مثبت و منفي براي جريان سياسي اسلام خواه است. اين تجربه ها، گذشته از مثبت يا منفي بودن آن، توشه اي ارزشمند را براي ادامه اين راه پرفراز و نشيب در اختيار رهروان قرار مي دهد. در اين رهگذر تجربه تشكل رسمي و فراگير روحانيت مبارز در نقطه انتهايي سال 1366، واقعيت جديدي را به نظاره همگان گذاشت. شايد موضوعي به نام انشعاب براي يك مجموعه از عالمان مبارز و پوينده راه تكوين و كمال حكومت اسلامي در اولين سال هاي تأسيس جامعه روحانيت مبارز باورپذير نبود و شايد به همين سبب، جدايي تعدادي از اعضاي آن، حداقل شش سال پس از بروز اولين تفاوت سليقه قابل اعتنا اين مجموعه روحاني به تحقق پيوست. اعتقاد و عدم اعتقاد به تشكيل حزب سياسي توسط عالمان روحاني در اولين روزهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، اولين موضوعي بود كه به يك اختلاف سليقه جدي در مجموعه دوستان صميمي دوران مبارزه دامن مي زد. اما دوگانگي نظر در اين مورد بين بزرگاني همچون شهيد محلاتي و آيت الله مهدوي كني و... در برابر، فرزانگاني چون شهيد بهشتي، حضرت آيت الله خامنه اي و... در موضوع تشكيل حزب جمهوري اسلامي هرگز به جدايي مؤسسان اين حزب از جامعه روحانيت مبارز منجر نشد. اگر چه فاصله اندك ايجاد شده بين اين بزرگان، خطاي سياسي حمايت جامعه روحانيت مبارز از نامزدي ابوالحسن بني صدر در اولين انتخابات رياست جمهوري را (به رغم نظر منفي رهبران حزب جمهوري اسلامي) به دنبال داشت، ولي در كوتاه ترين زمان پس از آن، مردم اكثر نامزدهاي يگانه ائتلاف حزب جمهوري اسلامي و جامعه روحانيت مبارز به اولين دوره مجلس شوراي اسلامي فرستادند. عمق مسائل اختلافي دهه شصت، پس از شش سال درگيري با موضوعات متنوع مربوط به آنها، مجمع روحانيون مبارز را از دل جامعه روحانيت مبارز به عرصه رقابت سياسي با آن فرستاد. نا مقبول بودن انشعاب در جامعه روحانيت مبارز در مراحل آغازين بروز دوگانگي ديدگاه هاي عمدتاً اقتصادي، انتخابات مجلس دوم را صحنه رقابت بين چند تشكل غير روحاني (دفتر تحكيم وحدت، انجمن اسلامي معلمان و...) و مجموعه اي از عالمان پيشكسوت نهضت اسلامي و نظام برخاسته از آن (روحانيت مبارز) ساخته بود. اين امر در عين حال صف بندي نامطلوبي را از جنبه فرهنگي در جامعه دامن مي زد. به گونه اي كه حتي برخي از افراد مورد قبول جريان رقيب جامعه روحانيت مبارز نيز، آن ها را از درگيري هاي تند تبليغاتي بر حذر مي داشتند، اما به هر حال مخالفت ابتدايي رئيس جمهور با معرفي مجدد ميرحسين موسوي به عنوان نخست وزير و رأي منفي 99 نفر از نمايندگان به نخست وزيري مهندس ميرحسين موسوي در همان ابتداي مجلس دوم، نشان مي داد كه اختلاف ديدگاه هاي اقتصادي، جريان خط امام را در آستانه شرايط جديدي قرارداده است. درباره موضوعات اختلافي بين نيروهاي خطّ امامي در خلال بررسي عملكرد جامعه مدرسين، حزب جمهوري اسلامي، سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي و... تا حدي سخن گفته ايم. مسائل اختلافي در جامعه روحانيت مبارز نيز دقيقاً همان مسائلي بود كه گروه هاي پيش گفته درگير آن بود. اما كساني كه بعدها مجمع روحانيون مبارز را به وجود آوردند از مدت ها قبل با متهم كردن اكثريت جامعه روحانيت مبارز به حمايت از سرمايه داري و طرح خواسته هايي مثل برگزاري انتخابات شوراي مركزي اين تشكل روحاني، وارد چالش با اكثريت آن شده بودند.4 منتقدان دولت، در جامعه روحانيت مبارز در اكثريت بودند و فهرست انتخاباتي اين تشكل روحاني براي مجلس دوم نارضايتي گروه اقليت را به دنبال داشت. آن ها احساس مي كردند، نامشان مويد فهرستي است كه برخي از اجزاي آن مورد تأييدشان نيست. در آستانه مجلس سوم تعدادي از اعضاي جامعه روحانيت مبارز، حذف افرادي مثل سيد محمود دعايي، هادي غفاري و فخرالدين حجازي از فهرست نامزدهاي مورد نظر اين جامعه را بهانه اي براي خروج از آن و تشكيل مجمع روحانيون مبارز قرار دادند. آن ها اين اقدام را دست برداشتن جامعه روحانيت مبارز ازمسير اصلي خود، يعني حمايت از انقلابيون اصيل مي دانستند. به اين ترتيب به گفته سيدعلي اكبر محتشمي پور، سيد محمدخاتمي و سيدمحمد موسوي خوئيني ها به ديدار مهدي كروبي رفتند و با توجه به جمع بندي هاي خود درباره عملكرد جامعه روحانيت مبارز، پيشنهاد انشعاب از آن و تأسيس يك تشكيلات روحاني مستقل از جامعه روحانيت مبارز را مطرح كردند.5 در 29 اسفند 1366 بيانيه اي به امضاي 24 نفر از روحانيون كه نام روحانيون مبارز را برخود نهاده بودند، منتشر شد. آنان در اين بيانيه خواستار كنار گذاشته شدن افرادي كه «به لحاظ وابستگي ها يا موقعيت خود فاقد قدرت درك رسيدگي به حال و وضع مستضعفان و عمل لازم براي رفع محروميت و رنج توده هاي مردم هستند» از ليست هاي انتخاباتي شده بود تا «اختلال ها و بحران هاي مجلس دوم كه در واقع حول همين تعارض هاي فكري دور مي زند از ميان برداشته شود.»6 در ميان امضاكنندگان اين بيانيه ـ كه براي اكثريت روحانيت مبارز غيرمنتظره بود ـ نام افراد شناخته شده اي مثل آقايان: صادق خلخالي، محمدرضا توسلي، مهدي كروبي، سيدمحمد موسوي خوئيني ها، سيدمهدي امام جماراني، سيدمحمد خاتمي، مجيد و محمدعلي انصاري، محمدحسن رحيميان، سيدحميد روحاني و... به چشم مي خورد. اگرچه آقاي سيدحميد روحاني بعدها در مصاحبه اي از ناهماهنگي منتشركنندگان اين بيانيه، به خاطرگنجاندن نام وي در آن انتقاد كرد، اما به هر حال نگاه عمومي به اين مجموعه معطوف به حضور افراد فعال در بيت حضرت امام بود. مجمع روحانيون مبارز در تبليغات انتخاباتي خود كه با تابلو «ائتلاف اسلام پابرهنگان» خودنمايي مي كرد، رقيب خود را به «پيروي اسلام آمريكايي» متهم مي ساخت. تعابيري مثل «اسلام پابرهنگان» و «اسلام آمريكايي» در آن روزها از مضامين كليدي پيام هاي حضرت امام بود. نگاه امام در اين بحث به جبهه بندي طرفداران مباني و محكمات انقلاب و جمهوري اسلامي در برابر طيفي كه يك سر آن را ليبرال ها و سرديگر آن را متحجران مخالف ديرينه انقلاب اسلامي تشكيل مي دادند، مربوط مي شد. تفسير جناح محور از نظر حضرت امام درباره اين صف بندي به گونه اي برجامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين فشار وارد مي آورد كه آيت الله مهدوي كني به ديدار امام راحل شتافت و گلايه مندانه اعلام نظر صريح امام را در مورد مصداق اسلام آمريكايي خواستار شد. امام نيز با دلجويي و اعلام صريح عدم انطباق اين مفهوم با ديدگاه هاي جامعه روحانيت مبارز، در عين حال از اعلام عمومي آن به سبب شائبه تبليغ براي روحانيت مبارز در آستانه انتخابات خودداري كردند.7 در همين ايام طرفداران مجمع روحانيون مبارز به اقداماتي مثل برهم زدن سخنراني افرادي همچون آيت الله محمد يزدي و حجت الاسلام علي اكبر ناطق نوري در مهديه و دانشگاه تهران دست زدند. چرا كه به تصور آنان، واقعي ترين مصداق هاي اسلام آمريكايي تشكل هايي مثل جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين حوزه علميه قم بودند! اين چيزي بود كه پيام هاي بعدي حضرت امام مهر بطلان برآن زد. علاوه بر پاسخي كه امام به نامه آقاي محمدعلي انصاري، درباره صاحبان دو سليقه اصلي در كشور دادند و به «منشور روحانيت» مشهور شد، زماني كه امام طلاب را براي نيفتادن به دام اسلام آمريكايي، به همراهي با جامعه مدرسين توصيه كردند و آنان را از تندروي برحذر داشتند، آب سردي بر آتش پندار ناصواب بسياري از مبتلايان به آن سوءتعبير ريخته شد. در شرايطي كه كشور سخت ترين روزهاي جنگ را با تجربه موشكباران وسيع شهرها و احتمال دست زدن دشمن بعثي به رفتارهاي جنون آميز مثل بمباران شيميايي و حتي هسته اي شهرها و بالاخره سقوط وحشتناك در آمدهاي كشور و توقف كامل فعاليت هاي اقتصادي در اثر اقدامات حاميان غربي و شرقي صدام پشت سر مي گذاشت، متأسفانه حاد شدن اين اختلاف ها به عنوان يكي از عوامل كاهش حضور رزمندگان در جبهه ها عمل مي كرد. چه واقعيتي تلخ تر از اينكه در فرداي انتخابات مجلس سوم، روند معكوسي به نفع صدام با عقب نشيني رزمندگان اسلام از مواضع خود و اشغال مجدد بخش هايي از خاك كشور آغاز شد. با اين حال، اهميت ميدان دادن به صاحبان سليقه هاي متفاوت براي كمال يافتن روند نظام سازي باعث شده بود كه امام به رغم انتقادهاي مكرر از دسته بندي در بين جريان خودي، تشكيل مجمع روحانيون مبارز را مورد تأييد قرار دهند. شايد يكي از داعيه هاي اصلي مجمع روحانيون مبارز در بدو تأسيس، اصرار آن ها بر بحث احكام حكومتي و موضوع مصلحت نظام بود، اما اين بحث پس از طرح شفاف تر از سوي حضرت امام موجي از شور و شعف و استقبال را از سوي همه جناح ها به دنبال داشت. مي توان گفت، اين فضا در واپسين روزهاي عمر امام بسياري از موضوعات اختلافي را در حوزه جريان خودي از موضوعيت انداخته بود، به گونه اي كه حضرت آيت الله سيد علي خامنه اي در جايگاه رياست جمهوري سعي كردند با تشكيل جلسه هاي مشتركي بين اين دو تشكل، واقعيت فزوني نقاط اشتراك برنقاط افتراق را به آنان بنماياند. اما اين خواسته، در اثر پافشاري سيدمحمد موسوي خوئيني ها بر بنياني بودن تفاوت ديدگاه ها، هرگز لباس تحقق نپوشيد.8 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 . جفري كمپ، يك دهه بعد يعني به هنگام رياست جمهوري سيدمحمد خاتمي، در قالب يك كارشناس علاقه مند به داشتن روابط با اصلاح طلبان، به ايران سفر كرد. 2 . نك: الوطن العربي،17//1987 (28/1/136) به نقل از رضا گلپور، شنود اشباح، بي جا، انتشارات كليدر، پاييز 1381، ص 840. 3 . نك: انگيزه هاي يك سفر آمريكايي، رمز عبور 1 (ويژه نامه سياسي روزنامه ايران ـ نوروز 1389)، صص93و94. 4 . غلامرضا خواجه سروي، خاطرات آيت الله مهدوي كني، ص 326. 5 . نك: علي كردي، جامعه روحانيت مبارز تهران از شكل گيري تا انشعاب، (تهران، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي، چاپ اول، تابستان 1386)، ص 192. 6 . روزنامه كيهان، دوشنبه 1/1/1367، به نقل از: علي كردي، جامعه روحانيت مبارز تهران، از شكل گيري تا انشعاب، ص 194. 7 . نك: غلامرضا خواجه سروي، خاطرات آيت الله مهدوي كني، صص 334و335. 8 . نك: خاطرات حجت الاسلام والمسلمين علي اكبر ناطق نوري، جلد2، ص 107. پاورقي
|
|
|