(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 31 اردیبهشت 1391 - شماره 20213

همت بلند براي جنگي ظريف
انزواي تل آويو در موضع گيري عليه ايران
مصاحبه كيهان با يك كارشناس بين المللي
اما و اگرهاي مذاكره بغداد
ويژگي هاي هفتگانه نظريه بيداري اسلامي



همت بلند براي جنگي ظريف

امروز .... يك جنگ ظريف تري (نسبت به 8 سال دفاع مقدس) هست و البته خطرناك تري. آگاهي از اعماق اين جنگ يك توانائي بيشتر و هوشمندي بيشتري را مي طلبد. اگر ما ديديم امروز كساني وارد اين ميدان هستند و تلاش مي كنند و مبارزه مي كنند و با بصيرت در وسط ميدان مي ايستند، پس جا دارد كه بگوييم اين از لحاظ انگيزه، از لحاظ عمل، كمتر از او نيست. اگر بهتر عمل كند، بهتر هم هست. در آينده هم همين جور مي تواند باشد؛ همت را اين بايد قرار داد.
بيانات مقام معظم رهبري- 13/4/1390

 



انزواي تل آويو در موضع گيري عليه ايران

محمدفرهاد كليني
رفتار رژيم تل آويو در موضعگيري عليه ايران و تبليغ ستيزه جويي باعث شد كه مواضع اين رژيم در ميان كشورهاي جهان و محيط بين المللي به شدت منزوي شود. تل آويو سعي داشت با توليد سياست هاي افراطي و تلاش براي تعريف و ايجاد واكنش عملا ارزيابي از موضوع هسته اي ايران را به يك خطر تبديل كند و مبتكر تعريف از خطوط قرمز در تعامل هسته اي ايران با 5+1 شود و نهايتا در يك حفره چانه زني با كشورهاي غربي گرفتار گرديد. از اين منظر بايد به اين موضوع توجه كند كه امروزه سياست امريكا در چارچوب مهار قرار ندارد و همان طور كه مسئولين و مقامات امريكايي مطرح مي كنند، امريكا مواضع و رفتار خود را عمدتا در حوزه جلوگيري و بازدارندگي فرضي درمقابل ايران تنظيم مي كند.
از سوي ديگر با توجه به مواضع و پالس هاي رسانه اي و هم چنين مذاكراتي كه امروزه مشاهده مي شود، غرب در چارچوب درك از توانايي غني سازي ايران به حوزه جديدي منتقل شده است. تمام تلاش رژيم تل آويو اين است كه بتواند گفتمان جديد شكل نگيرد و شرايط به گفتمان مذاكراتي قبل از اجلاس استانبول بازگردد .تل آويو كماكان تلاش مي كند خود را به عنوان يك شمشير داموكلس يا شمشير پنهان در مذاكرات 5+1 با ايران معرفي كند. اين موضوع واكنش هاي متعددي را به وجود آورده است. امروزه شاهد اين موضوع هستيم كه حتي خود دولت امريكا نيز معتقد به نگاه سخت نيست و به دنبال نرم افزارهاي جديدي است تا شرايط جديدي به وجود آورد. به همين خاطر امروزه تغيير تدريجي مواضع خيلي از كشورهاي عضو 5+1 در حال
شكل گيري است . حتي در اين موضوع چندي پيش شاهد صداهاي جديدي بوديم كه از چتم هاوس شنيده شد. به نظر مي رسد دولت بريتانيا نيز در حال بررسي گزينه هاي جديد است تا بتواند بر اين مبنا نگاه خود را با شرايط منطبق كند و فرصت هاي حاشيه اي را مد نظر دارد آن چنان كه نسيم جديد در اليزه بدنبال آزمون تعامل است .
مي توان گفت كه كشورهاي اروپايي كه مواضع سختي را در موضوع ايران دنبال مي كردند، در پي باز انديشي و نگرش خود نسبت به اين مسئله هستند كه هنوز به بلوغ كافي نرسيده ونياز است تا طرفين فرصت هاي برابر را عاقلانه دنبال كنند.
البته همزمان شاهد برخي از بيانيه ها و اعلاميه ها نيز بوديم. در آخرين بيانيه اتحاديه اروپا سعي شده بود كه مجددا بحث تعليق يادآوري شود. اما بايد اين بيانيه را در چارچوب پاسخ هايي كه بايد به سفر ديميدرو، دبير شوراي امنيت رژيم تل آويو به اروپا صورت پذيرفت، ارزيابي كرد و اگر معطوف به جلب توجه تهران هستند ضروري است تا احتياط لازم را به خرج دهند تا در افكار عمومي مردم ايران خدشه اي وارد نشود. مردم در فلسطين اشغالي در موقعيتي نيستند كه بتوانند تحمل شرايط سخت جديدي را دوباره تجربه كنند و نمي توانند خود را براي ريسك هاي بزرگ نظامي آماده كنند. امروز مي بينيم كه چگونه مردم به مشكلات اقتصادي اعتراض مي كنند و به خيابان مي آيند و صداي خود را پيرامون اين موضوعات بلند مي كنند. از سوي ديگر مواضع رژيم اسرائيل در محيط منطقه اي به شدت پايين آمده و نمي تواند نقش محوري قبلي خود را براي بسياري از شركاي خود ادامه دهد. از اين منظر تقريبا مي توان گفت كه صدايي كه آن ها در خصوص راه حل سخت افزارانه موضوع هسته اي ايران بلند مي كنند، الزاما از موضع قدرت نيست بلكه از موضع انفعال و ضعف است. آن ها تلاش مي كنند با خودنمايي كردن و طرح مجدد خود عملا مواضع رژيم تل آويو را براي دنيا ارزش گذاري كنند.امروزه حتي تلاشي كه اسرائيل براي بازفعال كردن لابي آيپك در درون كنگره و يا حتي عليه آقاي اوباما دنبال مي كند، از شدت قبلي برخوردار نيست. در يك نگاه مقايسه اي مي توان دريافت كه تل آويو بيشتر در اين خصوص تكاپو مي كند تا موقعيتي كه لابي ها در امريكا و يا اروپا دارند. اين موضوع و اين موضع گيري دولت نتانياهو بيش از آن كه موضع بين المللي جامعه يهود باشد، بيشتر موضع گيري يك دولت لرزان به حساب مي آيد. مواضع دولت نتانياهو چون بنياد و چارچوب و مقبوليت بين المللي ندارد، مي تواند به سرعت تغيير پيدا كند و تحت عنوان تغيير موضوع بازي با زمان سعي كند مواضع خود را جبران نمايد.
البته بايد توجه كرد كه ورود هر گونه ماجراجويي از سوي رژيم تل آويو با يك پاسخ سخت مواجه خواهد شد و اين گونه نيست كه ريسك در اين زمينه بي هزينه باشد. واكنش به چنين اقدامي فقط يك پاسخ تنها نخواهد بود بلكه پاسخي همه جانبه خواهد بود. جامعه جهاني بايد اين را به رژيم تل آويو تفهيم كند كه چنين اقدامي به منزله آغاز يك فاجعه براي روياي رژيم اسرائيل است.
وقتي كه بنا به گفته لندن ، كشور هاي كره جنوبي و ژاپن از اتحاديه اروپا خواسته اند كه تا به آنها اجازه دهد پس از آغاز اعمال تحريم عليه صنعت نفت ايران در اول ماه ژوئيه (11 تيرماه) براي حمل محموله هاي نفت وارداتي از اين كشور از بيمه شركت هاي اروپايي استفاده كنند، حاوي پيام مشخص است كه حركت براي تعامل سازنده و معكوس كردن تدريجي تقابل امكان اجرايي پيدا كرده است. همزمان بريتانيا با تاكيد بر اين كه اجراي تحريم هاي نفتي عليه ايران، باعث افزايش قيمت ها خواهد شد در تلاش است كه ساير اعضاي اتحاديه اروپا را متقاعد كند كه اين تحريم ها را تا شش ماه ديگر به تاخير بيندازند. تل آويو هنوز نمي خواهد بفهمد كه طرفين به دنبال كاهش تهديد وتغيير مسير آن به سمت آرام سازي شرايط هستند و اگر مي فهمد بهتر است انرژي خود را تلف نكند و اگر به حافظه خود مراجعه كند در مي يابد كه آمريكا تاكنون اين فرصت را به خريداران نفت ايران داده است كه با كاستن از ميزان واردات نفت ايران از تحريم هاي آمريكا مستنثي شوند و چندي پيش خانم هيلاري كلينتون، وزير امور خارجه آمريكا اعلام نمود چون 11 كشور خريد نفت از ايران را به ميزان قابل توجهي كاهش داده اند، شامل تحريم هاي مصوب كنگره آمريكا نخواهند شد.
مناسب است تا تل آويو بعدار تلاش چند روز گذشته خود به آخرين مواضع آلمان نيز توجه كند كه آن كشور نيز نسبت به حصول توافق جامع در مذاكرات هسته اي ميان ايران و آژانس ابراز اميدواري كرد و بنا به اخبار منتشره اقاي مارتين شفر نيز گفت: از ديد دولت آلمان اهميت اين مذاكرات در اين است كه پيشرفت هاي محسوسي حاصل شود و زمينه ادامه
گفت و گوهاي سازنده كه از نشست استانبول آغاز شده را در نشست هاي بعدي براي رسيدن به نتيجه مطلوب و مورد نظر فراهم نمايد.

 



مصاحبه كيهان با يك كارشناس بين المللي
اما و اگرهاي مذاكره بغداد

كمتر ازيك هفته به دور جديد مذاكرات ايران و 1+5 در بغداد باقي مانده. اين دور از مذاكرات در شرايطي برگزار مي شود كه رويكرد به ظاهر مثبت غربي ها در قبال ايران پس از نشست استانبول2، به كلي دگرگون شده و جاي خود را به اظهارات تخاصم آميز ماه هاي گذشته داده است. از سويي شرايط بين المللي تغييراتي را شاهد بوده كه به طور حتم فضاي مذاكرات را تا حد زيادي تحت الشعاع قرار خواهد داد. برگزاري انتخابات فرانسه، بازگشت دوباره ي ولاديمير پوتين به كاخ اليزه، تحركات رژيم صهيونيستي ، عدم توافق بر سر مداليته اي جامع درون 1+5 و ... تنها بخشي از اين تحولات به شمار مي آيند. براي بررسي اين موضوع با «سيامك باقري» كارشناس ارشد مسائل بين الملل به گفت و گو نشسته ايم.
- طي هفته هاي گذشته اين تحليل غالب بود كه 1+5 و به خصوص آمريكا بعد از مذاكرات استانبول 2، به هر قيمتي خواستار تداوم مذاكرات بوده و در واقع مذاكره را براي مذاكره مي خواهد، اما طي روزهاي گذشته موضع گيري هاي شديدي را در قالب بيانيه ي اتحاديه ي اروپا و اظهارنظر خصمانه ي كاخ سفيد عليه ايران شاهد بوديم. در واقع به نظر مي آيد كه در حد فاصل مذاكرات استانبول تا بغداد شرايط متحول شده است. با توجه به اين شرايط، آيا مي توان مدعي نوعي دوربرگردان در رويكرد 5+1 در قبال ايران بود؟
همان گونه كه شما مطرح كرديد، گروه غربي 1+5 از فرداي نشست استانبول تاكنون مواضعي را اتخاذ كرده كه بخشي از اين مواضع، در واقع تداوم همان سياست هاي فشار و تهديد بوده است. در همين راستا ما شاهد
موضع گيري هاي فردي و جمعي اتحاديه ي اروپا و آمريكا و صدور بيانيه عليه ايران بوده ايم. البته در كنار اين موضوع اظهاراتي از سوي بعضي از مقامات آمريكايي مطرح مي شود كه ادعا مي كنند غرب به دنبال همكاري با ايران و يافتن مسيرهايي است كه براي هر دو طرف قابل پذيرش باشد.
نكته ي ديگري كه در اينجا وجود دارد و قابل توجه و متمايز از گذشته به نظر مي رسد برجسته شدن نقش رژيم صهيونيستي در اين فرآيند است. در همين خصوص، خانم اشتون آشكارا به رژيم صهيونيستي سفر كرد و مي دانيم كه موضوع بحث آن ها نشست بغداد بود.
در واقع آن گونه كه از ظواهر امر پيداست گويا گروه غربي در پي اشارات تل آويو رويكردي متفاوت نسبت به قبل اتخاذ كرده و ديدگاه هاي اعضاي آن نسبت به قبل از نشست استانبول دست خوش تغيير شده است. به عقيده ي بنده رفتارهاي آن ها را مي توان در چند محور تحليل كرد؛
گروه غربي مخالف جمهوري اسلامي ايران پيش از اين، راهبردي را تحت عنوان «راهبرد دو مسيره» در دستور كار داشت كه بر اساس آن فشار و مذاكره را در طول اين مدت و در تمام نشست ها، خصوصاً نشست هاي بعد از سال 1384، يعني ژنو 1 و 2 و استانبول 1 و 2، دنبال كرد.
از سويي رفتار غرب را بايد حاوي نوعي پارادوكس در تصميم گيري دانست. در واقع به نظر مي رسد كه از يك سو غرب با ناكامي هايي مواجه شده و علاوه بر اين به توان هسته اي ايران پي برده و به اين نتيجه رسيده است كه بايد امتيازاتي به جمهوري اسلامي ايران بدهد و از سويي ديگر لابي هاي صهيونيستي بر حلقه هاي سياسي و تصميم گيري آمريكا و كشورهاي اروپايي فشار مي آورند.
به اين ترتيب، غرب در اين پارادوكس قرار گرفته است كه به خواسته هاي رژيم صهيونيستي توجه نمايد يا به جمهوري اسلامي ايران امتياز دهد. به همين دليل، برخي اوقات عليه ما فشار وارد مي كنند و گاهي نيز گام هايي در جهت همكاري و حل مسئله برمي دارند.
پارادوكس ديگر، مشكلات آن ها در حوزه هاي اقتصادي و سياسي و به ويژه بحث انتخابات در برخي كشورهاي اروپايي و آمريكاست كه از يك سو آن ها را مجبور مي كند به جمهوري اسلامي ايران امتياز بدهند و زمان بگيرند تا شرايط گذار كنوني را سپري كرده، به بحران هاي اقتصادي خود آرامش بخشند و مسائل سياسي و انتخاباتي خود را پشت سر بگذارند و از سويي ديگر هراس اين را دارند كه با امتياز دادن، قدرت جمهوري اسلامي ايران افزايش يابد. در واقع آن ها در اين بين دچار پارادوكس شده اند و به ناچار يكي به نعل مي كوبند و يكي به ميخ.
- با توجه به آن كه گام هاي مد نظر اعضاي 1+5 براي طرفين مذاكرات با هم تفاوت هاي زيادي داشته و شكاف عميقي ميان آن ها احساس مي شود، ارزيابي شما از مداليته ي پيشنهادي 1+5 در دور آتي گفت وگوها چيست؟
در زمينه ي مداليته ي پيشنهادي تصور بنده بر آن است كه پيش از طرح اين موضوع از سوي گروه 1+5، جمهوري اسلامي ايران تا حدودي با روس ها، در كليات مسئله به توافقاتي رسيده بود. از اين بابت، به نظر مي رسد كه در اين مداليته مي توان ديدگاه هاي روس ها را پررنگ تر ارزيابي كرد. اما اين موضوع كه غرب تا چه ميزان مي تواند گام هاي مداليته را متناسب با شرايط طرفين پيشنهاد دهد جاي ترديد دارد. به ويژه اين كه جمهوري اسلامي ايران تجربيات نامطلوبي را در اين زمينه پشت سر گذاشته است.
در اين راستا مي توان به مداليته اي كه ايران با آژانس بين المللي انرژي اتمي منعقد كرد اشاره نمود كه بر اساس آن همه ي سؤالات آژانس پاسخ داده شد، اما هم زمان با آن بحث مطالعاتي ادعايي آمريكايي ها مطرح شد و كل موضوع مداليته به هم ريخت و با شكست مواجه شد.در هر صورت به اعتقاد بنده در مجموع غرب به ناچار بخشي از فعاليت هاي هسته اي ايران، يعني غني سازي 5/3 يا 5 درصد، را پذيرفته است؛ اما مقدار آن هنوز مورد توافق نهايي نيست. در مجموع به نظر مي رسد كه چارچوب هاي كلي مداليته پذيرفته شده، ولي در عين حال با چالش ها و دشواري هايي مواجه است كه در مذاكرات سوم خرداد تكليف آن ها هم مشخص خواهد شد.
- با عنايت به آن كه در دور قبلي مذاكرات، رويكرد گام به گام مورد توافق دو طرف قرار گرفت ضمانت اجرايي اين مداليته را چه طور ارزيابي مي كنيد؟ اگر هر يك از اين طرفين به تعهداتشان عمل نكنند يا لااقل رضايت طرف مقابل را برآورده نسازند، در آن صورت چه اتفاقي خواهد افتاد؟
فكر نمي كنم ضمانت اجرايي به صورت استانداردهاي قانوني و تضمين هاي بين المللي مضبوط در اين رابطه وجود داشته باشد. به نظر مي رسد كه ضمانت اجرايي طرفين همان اهرم هايي است كه در اختيار دارند. در واقع اهرم جمهوري اسلامي ايران توان پيشرفت در زمينه ي فناوري هسته اي و اهرم غربي ها نيز همين تهديدها و فشارهاست. از اين حيث هر دو طرف به نوعي بازدارندگي رسيده اند كه تا حدودي مي تواند نقش ضمانت اجرايي دو طرف را ايفا كند.ضمن اين كه در مجموع گام به گام بودن اين طرح نيز يك ضمانت دروني دارد كه بر اساس آن هر يك از طرفين اگر در اجراي گام متقابل تعلل كند، كل طرح با شكست روبه رو خواهد شد؛ لذا اتخاذ اقدام متقابل به خودي خود نوعي تضمين براي اين موضوع به حساب مي آيد.
- با توجه به برگزاري انتخابات رياست جمهوري فرانسه و رأي نياوردن هيئت حاكمه كنوني، به نظر مي رسد پروسه ي تغيير دولت تا حدودي از اثرگذاري اين كشور در مذاكرات آينده مي كاهد، اين در حالي است كه فرانسه تا پيش از اين نزديك ترين ديدگاه ها را به اسرائيل داشت. با اين وصف آيا مي توان متصور بود كه وزن اين بلوك از 1+5 كه تركيبي از كشورهاي فرانسه، آمريكا و انگليس است در مقابل بلوك ديگر، مركب از آلمان، چين و روسيه كم خواهد شد؟ تاثير اين موضوع در مذاكرات آينده چيست؟
فكر مي كنم به هر حال تحولات و تغييرات كنوني در چانه زني طرفين و فرآيند اين موضوع بي تأثير نخواهد بود. بنابراين روي كار آمدن پوتين در روسيه و تثبيت موقعيت روس ها يكي از نكاتي است كه تأثيرگذاري جدي بر فرآيند اين مذاكرات خواهد داشت.علاوه بر اين، همان طور كه شما فرموديد، روي كار آمدن آقاي اولاند هم، با توجه به ديدگاه هاي خاص ايشان در مجموعه ي اتحاديه ي اروپا و تأثير جدي اي كه بر آلمان خواهد گذاشت، بر فرآيند مذاكرات بغداد بي تأثير نخواهد بود. به طور كلي،
جابه جايي هايي كه در غرب بين احزاب راست گرا و چپ گرا صورت مي گيرد فرآيند مسئله ي هسته اي ايران را تحت الشعاع قرار داده و به نوعي وزنه را در مقابل رژيم صهيونيستي و آمريكا به نفع ايران سنگين تر خواهد كرد.
ضمن اينكه تحولات خاورميانه هم در اين موضوع بي تأثير نيست. در واقع ميزان تحقق طرح كوفي عنان در سوريه و ساير مباحث منطقه نيز به گونه اي باعث افزايش قدرت و نفوذ ايران مي شود. در مجموع بنده تصور مي كنم كه اين تحولات پيراموني، موقعيت ايران را در مذاكرات بغداد تا حدودي بهتر كرده است.البته نبايد از اين موضوع غافل شويم كه ميزان انسجام داخلي ايران و وحدت در تصميم گيري ها، به ويژه در زمينه ي مسائل هسته اي، باعث خواهد شد كه ايران با قدرت بيشتري در سوم خرداد پشت ميز مذاكرات بنشيند.
- در حال حاضر و در آستانه ي مذاكرات بغداد، آيا مي توان امتياز ويژه اي را نسبت به دور قبل براي ايران متصور بود؟
بخشي از امتيازات ويژه ي ما همان شرايط خاص و تحولات بين المللي و منطقه اي و بالاخص نياز آمريكا به داشتن آرامش نسبي و تلاش اين كشور براي گذر از بحران هاي موجود است كه ذكر شد. علاوه بر آن مكان برگزاري اين نشست نيز در اين موضوع بي تأثير نيست. چرا كه رابطه ي مثبت ما با ميزبان و مكان اين مذاكرات نشان از عمق نفوذ جمهوري اسلامي ايران دارد.اما اين كه در اين ميان چه ميزان از خواسته هاي ما محقق خواهد شد قابل تأمل است. به اعتقاد من، شرايط موجود منجر به اين مي شود كه گروه غربي به ديدگاه ايران نزديك تر شود. البته مسلماً نبايد انتظار داشت كه تمام خواسته هاي ما نعل به نعل پذيرفته شود.
- با تشكر از اين كه وقت خود را در اختيار ما قرار داديد.

 



ويژگي هاي هفتگانه نظريه بيداري اسلامي

همايش «نظريه بيداري اسلامي در انديشه امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري» هفته گذشته در سالن همايش هاي صدا و سيما برگزار شد و اساتيد و دانشجويان به بيان نظرات و انديشه هاي خود در اين حوزه پرداختند، در اين راستا گفتگوي دكتر «موسي نجفي»، دبير علمي همايش با پايگاه اطلاع رساني رهبر معظم انقلاب را مرور مي كنيم:
- تحولات اخير منطقه، بسياري از انديشمندان را واداشته تا نظريه هايي را براي توضيح و تفسير اين وضعيت ارائه كنند. يكي از نظريات مطرح در تحليل اين تحولات، نظريه «بيداري اسلامي» است كه رهبر معظم انقلاب مطرح كرده اند. درباره ي چيستي و ويژگي هاي اين نظريه چه مي توان گفت؟
بيداري اسلامي كه رهبر انقلاب اسلامي مطرح مي كنند، با وقوع انقلاب اسلامي به مرحله ي جديدي رسيده است. به نظر من ويژگي هاي مهمي در ديدگاه ايشان نسبت به اين مسأله وجود دارد: ويژگي اول اين است كه نظريه ي آيت الله خامنه اي نه يك نظريه ي شعاري و سياسي، كه نظريه اي چندبعدي، دقيق، علمي و مبتني بر واقعيات است. به همين دليل ايشان تأكيد دارند كه بيداري اسلامي يك توهّم نيست؛ يك واقعيت عيني در جهان اسلام است.
البته غربي ها معمولاً گفتمان خود را جايگزين گفتمان اصلي مي كنند و نظر خود را زير پروژكتورهاي تبليغاتي بزرگ مي كنند. مثلاً الان مي خواهند بگويند كه بيداري اسلامي خيلي ذهني و شعاري است، اما دموكراسي غربي واقعي و قابل ملاحظه است. لذا آيت الله خامنه اي بيداري اسلامي را يك پروسه مي دانند، اما دموكراسي خواهي غربي را در كشورهاي اسلامي يك پروژه ي تحميلي برمي شمرند.
ويژگي دوم اين است كه آيت الله خامنه اي يك مرجع و مجتهد شيعه هستند و نيز رهبر نظام جمهوري اسلامي. پس به مسائل دنياي اسلام از ديدگاه يك اسلام شناس كاملاً مسلط هستند. همچنين با توجه به اين كه بيداري اسلامي امروز در انقلاب اسلامي به عنوان يك الگو خلاصه مي شود و انقلاب اسلامي نيز الهام گرفته از مكتب اهل بيت عليهم السلام است، باز هم آيت الله خامنه اي در ميان رهبران دنياي اسلام به دليل تخصصشان در مذهب و فقه تشيع بهتر مي توانند نظريه پردازي كنند. به طور كلي بيداري اسلامي با تشيع به يك عمقي رسيده كه اين نكته ي مهمي است.
مهم ترين ركن نظريه ي بيداري اسلامي كه علت وقوع اين تحولات هم هست، احساس تحقير شدن امت اسلامي و جست وجو براي بازگرداندن عزت و كرامت به اين امت است. در صورتي كه اين مسئله در ديگر نظريات وجود ندارد. نظريات ديگر عمدتاً بر فقر، نابرابري، ظلم و خشونت تأكيد دارند.
ويژگي ديگر اين است كه آيت الله خامنه اي به تاريخ دو قرن اخير جهان اسلام مانند تحولات ايران و مصر و عثماني و ... به عنوان يك تاريخ شناس كاملاً مسلط هستند. لذا نظريه ي بيداري اسلامي ايشان از يك هويت تاريخي خيلي قوي برخوردار است.
ويژگي چهارم اين است كه از مميزات بيداري اسلامي اين است كه يك واكنش در مقابل استعمار غرب است. پس شناخت استعمار در بيداري اسلامي بسيار مهم است و رهبر انقلاب اسلامي يك استعمارشناس برجسته و ممتاز در جهان اسلام هستند.
ويژگي پنجم مي تواند اين باشد كه نظريه ي بيداري اسلامي آيت الله خامنه اي سرلوحه اي مناسب براي وحدت اسلامي است و به عنوان منشور مبارزاتي و وحدت بخش جهان اسلام تلقي مي شود.
ويژگي ششم اين كه انقلاب اسلامي ظرفيت ها و توانمندي هاي بسياري دارد و با توجه به اين كه رهبر انقلاب نه تنها رهبر جمهوري اسلامي، كه رهبر انقلاب اسلامي هستند، مي توانند اين ظرفيت ها و توانمندي هاي معنوي و فكري و اعتقادي و تمدني را به عنوان يك دورنما و يك پيامد براي بيداري اسلامي مطرح كنند.
ويژگي هفتم اين كه در نظريه ي رهبر معظم انقلاب، عدول از فرهنگ سياسي مدرن و رفتن به سوي يك فرهنگ سياسي جديد را مي بينيم كه قبلاً نبوده است. يعني نبايد بيداري اسلامي را با واژه هاي دموكراسي، ليبراليسم و با فرهنگ واژه هاي ايدئولوژي غربي مطرح نمود. ايشان مجاز نمي دانند كه بيداري اسلامي و انقلاب هاي مردمي حتي در حد فرهنگ واژگان سياسي مصادره شود و به همين دليل براي خودشان فرهنگ سياسي جامعي دارند.
ويژگي هشتم اين است كه نظريه ي بيداري اسلامي ايشان از مبارزه با غرب در ابعاد نظامي شروع مي شود و به مبارزه با وابستگان غرب در رژيم هاي سياسي مي رسد. سپس به مرحله ي نظام سازي و مردم سالاري اسلامي مي رسد و از آن جا به سمت تمدن اسلامي مي رود. بنابراين تمام لايه ها و سير تكاملي را طي مي كند.
-شاخص هاي نظريه ي بيداري اسلامي رهبر انقلاب چيست؟
نظريه ي بيداري اسلامي سه شاخص دارد: مردمي بودن، ضد استعماري بودن و ديني بودن. يعني اگر بيداري اسلامي هركدام از اين سه شاخص را كم داشته باشد، ناقص است. شاخص اصالت بيداري اسلامي اين است كه يك انقلاب مردمي باشد. يعني جوان ها و توده هاي مردم در آن نقش برجسته اي داشته باشند و نه تنها احزاب. شاخص دوم، ضد استعماري و ضد صهيونيستي و ضد غربي بودن آن است. شاخص سوم اين انقلاب ها نيز اين است كه بايد در بستر فرهنگ ديني باشند. بنابراين طبق نظريه ي ايشان هر جا كه بيداري اسلامي مطرح باشد و اين ويژگي ها را نداشته باشد، ناقص است و يك چيزي كم دارد.
نكته ي ديگر اين كه نظريه ي ايشان به عنوان يك خط اعتدال در ميان نظريه هاي رقيب در موضوع بيداري اسلامي مطرح است. عمدتاً دو نظريه در بين نظريه هاي رقيب از ديگر نظريات قوي تر است. يكي نظريه هاي وهابي يا طالباني گري و سلفي گري است كه مي خواهند بيداري اسلامي را با يك قشريت و يك سطحي انديشي و حتي خشونت مطرح كنند و در نتيجه آن را مصادره نمايند. البته اين گونه حركت و مشي باعث سركوب بيداري اسلامي مي شود و از منظر جهاني نيز مردود است. نظريه ي ديگر هم به دنبال طرح بيداري اسلامي تحت عنوان دموكراسي است. نظريه ي آقا يك خط وسط و خط اعتدال در بين اين دو نظريه است.
ويژگي نظريه ي هويت گرا اين است كه به شما شخصيت و احساس هويت مي بخشد. بنابراين شما با اين احساس شخصيت مي تواني با شخصيت ديگري ارتباط برقرار كني، به راحتي با غرب ارتباط برقرار كني و هر چه را كه مناسب بود، انتخاب كني و برداري و آن چه را نخواستي دور بريزي.
بنابراين يك سوي اين طيف نظرات، طالباني گري و در سوي ديگر آن نيز تجدد قرار دارد. در اين طيف، بيداري انساني و بيداري فطري چه جايگاهي دارد؟
اين ها نمي خواهند ماهيت اسلامي اين بيداري را قبول كنند. البته اين مفهوم فطري بيداري انساني را هنوز مشروح طرح نكرده اند و هنوز اجمالي و در حد شعار مطرح است. اگر مشروح شود، مي توانيم درباره ي آن صحبت كنيم. شايد هم ترجمه اي از اومانيسم باشد.
همچنين نظريه ي ايشان از دو نظريه ي فكري سطحي تر هم جدا مي شود. نظريه ي اول، بيداري اسلامي را يك توطئه مي داند و معتقد است كه بيداري اسلامي نقشه ي خود غربي ها است تا با آن ثبات كشورهاي اسلامي را بر هم بزنند. مي گويند آنها مي خواهند ابتدا كشورهاي ليبي و سوريه و ايران را بي ثبات كنند. بنابراين بيداري اسلامي را كاملاً در يك خط غرب زدگي و استعماري تحليل مي كنند. متأسفانه اين ديدگاه در جامعه ي ما هم رواج پيدا كرده و حتي برخي محافل دولتي هم به آن دامن مي زنند.
منظر ديگري كه درباره ي بيداري اسلامي وجود دارد، اين است كه عده اي بيداري اسلامي را به صورت تقليل گرا مطرح مي كنند. يعني اهداف بيداري اسلامي را فقط در حد مسائلي مانند از بين بردن فقر، داشتن آزادي، برگزاري انتخابات يا رفتن ديكتاتور مطرح مي كنند. آنها افق هاي بلندي براي بيداري اسلامي مانند نظام سازي و تمدن سازي قائل نيستند. مي خواهند اهداف بيداري اسلامي را به اموري كم اهميت تقليل بدهند. مي گويند مردم اين كشورها مسلمانند، نماز مي خوانند و احساساتشان هم جريحه دار شده است. بيش از اين نمي خواهند با اسلام پيش بروند. اين تفكر مانند افكار منافقين است كه زماني كه در زندان شاه بودند، مي گفتند كه مردم آيت الله خميني را دوست دارند. بنابراين او بايد شاه را بيرون كند و بعد كار را به دست ما بدهد. به نظر مي آيد اين تفكر در احزاب لاييك كشورهاي اسلامي نيز وجود دارد و اين ها معتقدند كه مبارزات تا مرحله ي پيروزي به دست مردم باشد و از آن به بعد كار به دست آنان بيفتد.
اما تفكر خطرناك تر و پيچيده تري هم وجود دارد كه نظريه ي آقا با آن هم مرزبندي دارد، و الان تركيه در بعد بين المللي و برخي نيز در داخل كشور آن را دنبال مي كنند. اين ها به بيداري اسلامي اعتقاد ندارند، بلكه به آشتي اسلام و دموكراسي يا آشتي اسلام و غرب ذيل تمدن غرب معتقد هستند. مي گويند مردم مسلمان هستند، پس جامعه ي اسلامي بايد شكل بگيرد. مثلاً مي گويند حجاب بايد باشد، اما نه اجباري، بلكه داشتن حجاب بهتر از بي حجابي است و نبايد به مردم فشار بيايد. يعني بايد وضعيت حجاب اصلاح بشود. اين ها به دنبال سكولاريسم يا لاييسم الحادي نيستند، بلكه مي خواهند بين غرب و اسلام آشتي ايجاد كنند. حتي به مذاهب اسلامي هم معتقدند، اما ذيل تمدن غربي. اين تمدن غربي است كه براي آنها حرف آخر را مي زند. در اين ديدگاه، تمدن اسلامي مربوط به گذشته است و امروز زمان گفت وگوي تمدن گذشته ي اسلامي با تمدن فعلي غرب است. يعني آن تمدن گذشته و مرده است و نهايتاً غلبه با تمدن مدرن است.
اما نظريه ي بيداري اسلامي موردنظر رهبر معظم انقلاب، يك نظريه ي قشري و تعصبي نيست؛ نظريه اي است كه اتفاقاً تجدد را هم مي پذيرد، اما ذيل تمدن اسلامي و مهدويت و تمدني كه نمرده و در گذشته نمانده و امروز هم زنده است. اين ها مجموعه ي ويژگي هاي نظريه رهبر معظم انقلاب در باب بيداري اسلامي است.
-با توجه به اين كه نظام ما يك نظام اسلامي شيعي است، تا چه اندازه مي تواند براي كشورهاي عربي منطقه به عنوان يك الگو مطرح باشد؟
رهبري در نظريه شان به تفاوت هاي كشورهاي اسلامي با يكديگر توجه كرده اند. در عين حال بايد دقت داشت كه فرهنگ سياسي ديني و واژه هاي ديني امر محدود و بسته اي نيست كه نتواند در خارج از حوزه ي خودش تأثير بگذارد. فرهنگ اسلامي بسيار فرهنگ عظيمي است، منتها ما چون قرائت شيعه را عميق تر مي دانيم، آن را انتخاب كرده ايم. در فرهنگ سياسي اما اين گونه نيست كه آموزه هاي يك مكتب قابل انتقال به ديگران نباشد و آنها نتوانند از آن استفاده كنند؛ چنان كه خود آيت الله خامنه اي در سال 1345 كتاب سيد قطب را به همراه تحليل ترجمه كردند، زيرا در آن زمان كه پس از دوره ي جمال عبدالناصر بود و الگوهاي مبارزه ي اسلامي محدود بود، اين كتاب ها و مبارزات اين افراد مي توانست به عنوان يك الگو مطرح باشد. هرچند برخي ها مي گفتند كه سيد قطب سني بوده ، اما تا آن جا كه او در مبارزاتش پيش رفته بود، براي ما جالب بود. در زمينه ي انتقال الگوهاي ما به ديگران هم همين طور است. عمدتاً دو نظريه در بين نظريه هاي رقيب از ديگر نظريات قوي تر است. يكي نظريه هاي وهابي يا طالباني گري و سلفي گري است كه مي خواهند بيداري اسلامي را با يك قشريت و يك سطحي انديشي و حتي خشونت مطرح كنند. نظريه ي ديگر هم به دنبال طرح بيداري اسلامي تحت عنوان دموكراسي است. نظريه ي آقا يك خط وسط و خط اعتدال در بين اين دو نظريه است.
ما تا آن جايي كه پيش برويم و در عرصه هاي گوناگون نظام سازي كنيم، خود به خود اين نظام سازي به عنوان يك الگو مطرح خواهد شد. بنابراين قسمت هاي بسياري از اين الگوها قابليت اشتراك گذاري با ديگر ملل اسلامي را دارد. البته در مواردي هم قرائت خاص شيعه مطرح است.
-نظريه ي بيداري اسلامي از چه مزيت هاي ديگري برخوردار است؟
نظريه ي بيداري اسلامي يك نظريه ي بومي است؛ يك ايدئولوژي تحميلي نيست. از ايدئولوژي هاي مدرن بيرون است. اين ويژگي خيلي مهمي است. اين كار را اولين بار امام انجام داد. امام از ايدئولوژي هاي مدرن بيرون آمد و فرهنگ سياسي خودش را ارائه داد. فرهنگ سياسي كه واقعي است و از متن جامعه ي اسلامي است.
ويژگي ديگر نظريه ي رهبري اين است كه هويت گرا است. در حالي كه نظريه هاي رقيب تقليدگرا هستند. ويژگي نظريه ي هويت گرا اين است كه به شما شخصيت و احساس هويت مي بخشد. بنابراين شما با اين احساس شخصيت مي تواني با شخصيت ديگري ارتباط برقرار كني، به راحتي با غرب ارتباط برقرار كني و هر چه را كه مناسب بود، انتخاب كني و برداري و آن چه را نخواستي دور بريزي. اما اگر هويت از خود نداشته باشي، نمي تواني ارتباط خوبي با شخصيت هاي ديگر برقرار كني.
- به نظر شما مهم ترين ركن بيداري اسلامي چيست؟
مهم ترين ركن نظريه ي بيداري اسلامي كه علت وقوع اين تحولات هم هست، احساس تحقير شدن امت اسلامي و جست وجو براي بازگرداندن عزت و كرامت به اين امت است. در صورتي كه اين مسئله در ديگر نظريات وجود ندارد. نظريات ديگر عمدتاً بر فقر، نابرابري، ظلم و خشونت تأكيد دارند. بيداري اسلامي هم به همه ي اين ها توجه دارد، اما با احساس تحقير شدن همراه است. در گذشته هم مسلمانان تحقير مي شدند، اما احساس نمي كردند. امروز اما مسلمانان متوجه اين مسئله هستند كه بايد به دنبال كرامت انساني خود باشند. مثلاً آن خبرنگاري كه كفش خود را به طرف بوش پرت كرد، با اين كارش او را تحقير كرد. اين كار او مرز بين تحقير و عزت بود. به او گفته بودند كه اگر تو عذرخواهي كني، ما ميليون ها دلار به تو پول مي دهيم و او قبول نكرده بود. البته بعدها كفش او را يك بازرگان عرب پنج ميليون دلار خريد و اين كفش به نماد عزت تبديل شد. نظريه ي بيداري اسلامي كاري مي كند كه مردم ابتدا متوجه تحقير شدن خود شوند و بعد از آن هم پادزهرش را به آنها مي دهد كه همانا عزت و حريت اسلامي است.
يكي از اهداف نظريه ي بيداري اسلامي، حيات طيبه ي امت اسلامي است و اين كه اين حيات طيبه تنها متعلق به گذشته ي تاريخي مسلمانان نيست . در زمان حاضر هم قابل تحقق است.
-آيا مي توان گفت كه بزرگ ترين نقش انقلاب اسلامي همانا از بين بردن احساس خواري مسلمانان در برابر تمدن غرب است؟ يعني ايجاد اعتماد به نفس در مسلمانان؟
بله، اين مسئله در نظريه ي بيداري اسلامي كاملاً مورد توجه است. رهبري در سخنانشان در اجلاس بيداري اسلامي گفتند: شما به جوان ها اعتماد به نفس بدهيد و به آنها اعتماد كنيد. وقتي جوانان احساس عزت كنند، اعتماد به نفس هم در آنان ايجاد خواهد شد.
نظريه ي بيداري اسلامي موردنظر رهبر معظم انقلاب، يك نظريه ي قشري و تعصبي نيست؛ نظريه اي است كه اتفاقاً تجدد را هم مي پذيرد، اما ذيل تمدن اسلامي و مهدويت و تمدني كه نمرده و در گذشته نمانده و امروز هم زنده است.
اگر بخواهيم كل نظريه ي بيداري اسلامي و ابعاد گوناگون آن را در چند جمله و با استفاده از سخنان رهبر معظم انقلاب بيان كنم، اين گونه خواهم گفت: «بيداري اسلامي به علت ماهيت عميق ديني آن كه برگرفته از متن اسلام و باورهاي ناب و خالص مسلمانان است، در صدد است كه از هويت واقعي و آسيب ديده ي جوامع اسلامي در مقابل سلطه ي غرب و ابعاد تمدني آن محافظت كند و در اين مسير پيچيده و دشوار، آن چه الگوي هدايت تلقي مي گردد، همانا انقلاب بزرگ اسلامي ايران و دستاورد آن، يعني نظام جمهوري اسلامي است؛ و افق تمدني و چشم انداز نوين آن كه با الهام از مكتب اهل بيت عصمت عليهم السلام است، در دهه هاي اخير وارد مراحل تكاملي خود شده و اين رشد تكاملي و متعالي در هر منزلي يكي از ابعاد مادي تمدن غرب و دنياي مدرن را به چالش مي كشد.
- چطور ممكن است كه با سه ويژگي اسلامي بودن، مردمي بودن و ضداستعماري بودن كه شما فرموديد، بيداري اسلامي به اروپا و آمريكا هم برسد؟
بيداري اسلامي همان طور كه حضرت آقا فرمودند، به تشيع و جهان اسلام محدود نمي شود و بازتاب آن به اروپا و آمريكا هم خواهد رسيد و وارد يك فضاي جديدي خواهد شد. اين سه ويژگي مخصوص جهان اسلام است، اما بيداري اسلامي از گروه ها و احزاب عبور كرده و به درون متن مردم رفته است. يعني يك بار ديگر مردم را كشف كرده، ولي نه با ماركسيسم يا با ليبراليسم، كه با فطرت. لذا اين مي تواند يك الگو باشد، چنان كه نظام هاي غربي در صد سال گذشته براي جوامع مسلمان الگو بودند.
-چه عنصري از هويت اين بيداري به آنها مي رسد؟
كرامت انساني و فطرت خواهي انسان ها. ضمناً انسان ها وقتي با ظلم و بي عدالتي مواجه مي شوند، به طور فطري عدالت خواه مي شوند. اين عدالت خواهي قبلاً از كانال احزاب و گروه ها برآورده مي شد، اما حالا خود مردم به صحنه مي آيند و عدالت و رفع ظلم را مطالبه مي كنند.
البته چون اين تمدن هنوز جوان است، مسيرها هنوز به درستي شكل نگرفته است. انديشمندان ما بايد بينديشند و فكر كنند و در رساله هاي دانشگاهي و تحقيقات حوزوي خود، مسير انتقال اين مفاهيم از جامعه ما به سمت غرب را ساماندهي كنند.

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14