(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 9 خرداد 1391 - شماره 20221

نگاهي به آموزش هاي پيش از ازدواج
نگـو و نپـرس! زندگي مشترك با طعم گس تابو!
خشت اول
كليد
ويتامينه
زمزمه
خاطره



نگاهي به آموزش هاي پيش از ازدواج
نگـو و نپـرس! زندگي مشترك با طعم گس تابو!

چند سالي مي شود كه بحث نرخ طلاق در كشور به يك آمار نگران كننده تبديل شده است اگرچه آمار درست و دقيقي موجود نيست ولي به هر حال وقتي در همين آمار كمي دقيق مي شويم در جزئياتش به علل باور نكردني برمي خوريم؛ علت هايي كه دين ما برايش بهترين دستورات را دارد اما... طبق گفته مدير بخش روانپزشكي سازمان پزشكي قانوني كشور 50 تا 60 درصد طلاق ها به علت مشكلات و اختلالات جنسي است و در حال حاضر براي حل اين مشكل بزرگ اجتماعي هيچ برنامه و هيچ سازماني مسئوليتي در كشور ايفا نمي كند. اين آمار را همين جا نگه داريد تا نگاهي بيندازيم به آش شلم شورباي آموزش هايي كه قبل و بعد از ازدواج در خصوص مسائل زناشويي در اختيار جوانان قرار مي گيرد. ناگفته نماند كه به صورت زيرميزي(!) بسته هاي آموزشي فراواني به دست مردم مي رسد كه هيچ وقت هم نه جواب طالبانش را مي دهد و نه كم كاري مسئولان و نهادهاي مرتبط را توجيه مي كند. خود ما هم در تهيه اين گزارش دستمان عجيب بسته بود و مي دانستيم جز »كيهان« جاي ديگري نمي توان اين هشدارها را داد، چه براي متوليان و چه براي هم نسلان خودمان.
تحريريه نسل سوم
روايت اول
كلاس هاي فوق حرفه اي
كلاس هاي فرماليته براي يك فرم!
احتمالا تمام آنهايي كه مهر ازدواج در شناسنامه هايشان خورده است خاطراتي در مورد روز آزمايشگاه و كلاس هاي آموزشي كه قرار است در چند دقيقه(!؟) آنها را با مسائل ريز و درشت زناشويي آشنا كند، دارند. البته بماند كه آخرين تحقيقات خبرنگار ما نشان مي دهد كه برخي از مراكز كلا عطاي برگزاري كلاس را هم به لقايش بخشيده اند و بعد از سالم بودن آزمايش بدون برگزاري كلاس مهر تاييد براي جاري شدن صيغه عقد را مي زنند. خب لابد نيازي نيست اصلا! نظارت هم كه در اين گونه مسائل حكم كشك توي سالاد را دارد، اصلا معنا ندارد!
اما اينجا يك آزمايشگاه ازدواج است در شمال تهران. زوجي براي ثبت نام نوبت شان مي شود خانم مسئول مي گويد: «خانم قبلا ازدواج كرده، نياز به كلاس آموزشي نيست آزمايش ها را كه داديد فردا براي جواب بياييد.» خلاصه به نوبت،
زوج هاي جوان براي آزمايش مي روند و بعد از اينكه تمام زوج هاي جوان آزمايش دادند راهي كلاس هاي مشاوره ازدواج
مي شوند. كلاس هاي مشاوره معمولا بين نيم تا يك ساعت برگزار مي شود البته در بيشتر مراكز به صورت كاملا مجزا. خيلي ها با اكراه سر كلاس ها حاضر مي شوند. برخي ها غر هم مي زنند.
20 دختر جوان در يك كلاس دور هم جمع شده اند كه خانم دكتر مربوطه برايشان برخي مسائل را تشريح كند. در يك كلاس ديگر هم آقايان دور هم جمع شده اند. فيلمي در كلاس پخش مي شود كه نه سر دارد و نه ته! برخي ها خنده شان گرفته. برخي ها با موبايل بازي مي كنند برخي ها با هم حرف مي زنند و... بالاخره سر و ته فيلم هم مي آيد و حال نوبت به خانم دكتر است كه براي جمع صحبت كند. انگار جو اين كلاس ها برايش عادي شده است پشت سر هم و تند تند مطالبي را مثل اپراتور 118 كه همه چيز را ضبط شده براي ملت پخش مي شود، مي گويد وكلاس تمام مي شود. در پاسخ به اين همه احساس مسئوليت و تكليف اجتماعي، كسي سوال خاصي هم ندارد كه بپرسد. همه دنبال اين هستند كه برگه امضا شده شان را بگيرند و بروند دنبال زندگي شان!
دختر جواني كه نفر اول از كلاس بيرون مي آيد در مورد كلاس مي گويد: «من كه هيچي نفهميدم خودم اطلاعتم بيشتر از چيزهايي است كه اين خانم دكتر گفت. فكر مي كنم برگزاري اين كلاس ها از سرباز كردن است و فقط وقت مردم را هدر مي دهند!»
كلاس خانم ها زودتر به پايان رسيده عروس خانم ها در راهروها منتظرند كه كلاس آقايان به پايان برسد بالاخره كلاس آقايان هم تمام مي شود و از كلاس بيرون مي آيند در مسير خروج از كلاس پسري به دختري كه همراهش است
مي گويد: وقت تلف كردن بود هيچي نداشت؛ تازه چند نفر چندتا سوال از مدرس كلاس پرسيدند بلد نبود جواب بدهد!
چهره ها بعد از ساعتي معطلي خوشحال به نظر مي رسد كسي از كيفيت و كميت كلاس حرفي نمي زند. آنهايي كه هنوز مراحل اول آشنايي شان است و شرم دارند از همديگر، آرام و بي صدا آزمايشگاه را ترك مي كنند و آنهايي كه از دوره آشنايي شان بيشتر گذشته ريز ريز با هم مي خندند و از آزمايشگاه بيرون مي روند...
اما جالب است كه در يك اظهار نظر متفاوت، دكتر حوريه شمشيري ميلاني، متخصص زنان و زايمان و public health، درباره مطالب مرتبط با بهداشت جنسي ارائه شده در كلاس هاي مشاوره قبل از ازدواج گفته است: «بر اساس مطالعاتي كه در اين زمينه انجام شده است كيفيت اين كلاس ها مناسب نيست و بر اساس اين مطالعات پيشنهاد داده شده است كه سطح كيفي اين
دوره ها ارتقا يابد. من خودم بشخصه در اين دوره ها حضور نداشته ام، اما بر اساس اطلاعاتي كه در اين زمينه دارم مطلع هستم كه تنها در مورد تنظيم خانواده و مسائل مرتبط با بارداري به زوج هاي جوان نكته هايي گفته مي شود، چون جلسات به شكل جمعي برگزار مي شود در مورد ديگر مسايل صحبت نمي شود.
روايت دوم
شرمندگي ارمغان سكوت
وقتي راجع به موضوعي در هيچ محلي حرفي زده نشود، مطمئنا شما اگر مستقيم با همان موضوع سروكار داشته باشيد، رسما يا بايد بي خيال موضوع شويد و يا با يك احساس گناه وحشتناك آن را مطرح و بدنبال پاسخ باشيد... احتمالا بارها در داروخانه ها با افرادي مواجه شده ايد كه وقتي براي خريد محصولي خاص مراجعه مي كنند تمام صورتشان را شرم مي گيرد و آنقدر صبر مي كنند تا همه بيرون بروند و يا خيلي داروخانه خلوت شود و آنگاه اقدام به خريد كنند. اين آدم ها معمولا با
بخش هاي ممنوعه
داروخانه ها(!؟) سر و كار دارند و آنقدر آرام حرف مي زنند كه متصديان داروخانه با لب خواني مي توانند حدس بزنند كه منظورشان چيست. نكته جالب در اين خصوص اين است كه اين افراد دنبال چيزهايي هستند كه در همان كلاسهاي آموزشي با صداي بلند به ملت مي گويند، اما فقط در همان كلاس هاي آموزشي كه خيلي اوقات اصلا برگزار نمي شود!
فروشنده يكي از داروخانه ها به درخواست هاي برخي از خريداران اشاره مي كند و مي گويد: «برخي از مشتريان قبل از خريد مي پرسند كه كيسه مشكي داريم يا نه؟ برخي ديگر نيز تاكيد دارند كه حتما محصولي كه خريداري كرده اند در كاغذ بسته بندي شود. برخي هم آن را زير پيراهن خود پنهان مي كنند. برخي ها هم با اينكه كلي سوال دارند اما ترجيح
مي دهند سريع تر از محيط بيرون بروند تا كسي متوجه خريد آنها نشود!
اما در كنار تمام ممنوعه هاي داروخانه ها چند ماهي است كه يك لوح فشرده با محتواي آموزش مسائل زناشويي با مجوز وزارت بهداشت روانه داروخانه ها شده است كه در روزهاي اول ورود به داروخانه ها با توجه به تبليغات جذابش طرفداران ريادي پيدا كرد. لوح فشرده «آشناي محبوب» قرار بود گنجينه سودمندي باشد براي زوج هاي جوان جهت افزايش دانش آنها در خصوص مسائل پس از ازدواج البته بماند كه با توجه به تعداد محدود اين لوح فشرده در همان روزهاي اول اين مجموعه در شهرهايي مثل تهران ناياب شد.
بنا بر گفته مسئولان در هر سال حدود 900 هزار ازدواج رخ
مي دهد كه تقريبا يك ميليون و 900 هزار نفر را در برمي گيرد كه تمام اين افراد نياز به يك حداقل دانشي در خصوص مسائل زناشويي دارند. اگر در نظر بگيريد كه تنها 60 هزار سي دي آشناي محبوب در سطح جامعه پخش شده باشد دايره كمي از اين افراد را در بر
مي گيرد كه طبيعتا جوابگوي اين تقاضا نيست.
اين سي دي آموزشي كه عنوان اولين محصول فرهنگي رسمي با مجوز وزارت بهداشت را يدك مي كشد شامل آموزش هاي هنگام ازدواج باسرفصل هايي همچون روابط زناشويي، روابط عاطفي اجتماعي، تنظيم خانواده و بيماري هاي قابل پيشگيري در روابط زوجين است كه البته شباهت هايي را با بسته آموزشي خود وزارت بهداشت نيز دارد.
طبق مشاهدات صورت گرفته و به گفته مسئولان از «آشناي محبوب» استقبال زيادي شده است و مردم در هنگام خريد مجبور به استفاده از زبان ايما و اشاره نبوده اند. اما زماني كه كمي در كيفيت اين بسته آموزشي دقيق مي شويم با توجه به نياز جامعه متوجه نقص هاي فراوان آن مي شويم. اين نقص ها در كلام برخي از دكتران داروساز و داروخانه دارها بيشتر نمود پيدا كرده است. دكتر هومن مراد زاده در مورد اين سي دي مي گويد: «مشتريان زيادي براي خريد اين سي دي به ما مراجعه كردند كه نشان از نياز مردم به دانستن است اما به نظر خود من اين سي دي ممكن است پايه اول و خوبي براي شروع آموزش هاي قبل از ازدواج باشد اما اصلا كافي نيست.
روايت سوم
چه مي كنند اين مسئولان!
مركز امور زنان و خانواده چند وقتي است كه تلاش عجيبي(!) دارد تا كتاب «روانشناسي ازدواج و شكوه همسرداري» كه به سفارش اين مركز و توسط دكتر غلامعلي افروز ـ رئيس سازمان نظام مشاوره و روانشناسي كشور ـ تدوين شده را وارد سيستم آموزشي كند و حتي به دنبال جايگزيني اين كتاب به جاي كتاب «تنظيم خانواده» نيز بود. اما در نهايت رئيس مركز امور زنان و خانواده از پيگيري براي ارائه اين كتاب به عنوان يك واحد اختياري در دانشگاه ها در سال تحصيلي 90ـ91 خبر داد.
هشت فصل از اين كتاب 10 فصلي، به فلسفه ازدواج، اصول و معيارهاي انتخاب زوج و ويژگي هاي شخصيتي دو طرف اختصاص دارد. دكتر افروز در اين بخش ها هدف از ازدواج را از ديدگاه روانشناسي و آيات و رواياتي كه در اختيار داريم، بررسي مي كند.
فصل بعدي هم به مسائل نحوه رابطه و رفتار با همسر مي گذرد. در جايي نيز دكتر افروز تاكيد
مي كند كه بايد براي همسرت جاذبه هاي زباني و رفتاري و ظرافت هاي احساسي و محبتي داشته باشي و هر جور كه شده هوايش را داشته باشي! فصل آخر هم به «فرزندآوري و فرزندپروري» از ديدگاه روانشناسي مي پردازد. حال و هواي كتاب تا حدود زيادي امروزي است و دكتر افروز به واسطه ارتباط مستمر با دانشجويان و نسل جوان، نكات و مسائلي را كه از بعد رواني در قضيه ازدواج با آنها درگير هستند، مطرح مي كند.
اما با وجود كش و قوس هايي كه هنوز بر سر تدريس يا عدم تدريس اين كتاب وجود دارد مسئولان مرتبط با مسئله آموزش هاي قبل از ازدواج دائما از افزايش ساعت آموزش حرف مي زنند و از بسته هاي ويژه اي كه قرار است براي
زوج هاي جوان معجزه كند، صحبت مي كنند. به عنوان مثال در يك طرح پيشنهادي گفته شده است كه بخشي از آموزش هاي مورد نياز زوج هاي جوان به صورت حضوري و براي بخش ديگر مطالبي در اختيار زوجين قرار مي گيرد. به اين ترتيب زماني كه زوجين عقدنامه را دريافت مي كنند به شكلي مشخص
مي شود كه زوجين اين مطالب را خوانده اند.
از سوي ديگر چندي پيش معاون اداره تنظيم خانواده و جمعيت وزارت بهداشت اعلام كرد پيش از اين زمان
آموزش هاي قبل از ازدواج كمتر از يك ساعت بود كه اكنون به دو ساعت ارتقا يافته است. در ادامه برنامه نيز با قوي تر كردن مباحث آموزشي و وارد كردن يكي - دو عنوان ديگر به اين مباحث آموزشي، آموزش هاي قبل از ازدواج را به حدود 5/3 تا 4 ساعت افزايش خواهيم داد. به عبارتي مسئولان محترم متوجه شده اند كه مي توان به فردي كه مثلا 27 سال سن دارد و تا كنون اكثر اطلاعاتش در اين حوزه را اينترنت عزيز و پاك(!) دريافت كرده، با 4 ساعت همه چيز را آموخت و به همه سوالاتش پاسخ داد و خلاص!
زندگي با طعم تابو
دكتر حوريه شمشيري
مي گويد: «هميشه آگاهي بهتر از جهل است. حتي در مورد كودكان نيز اين مورد صدق
مي كند. ناداني باعث مي شود در دره و چاه بيفتند. وقتي افراد آگاهي داشته باشند مراقب سلامتي خود و شريك زندگي خود هستند براي همين آموزش مهم ترين كار در اين زمينه است.
وي معتقد است كه بايد براي جوانان دوره هاي آموزشي گروهي برگزار شود و در جهت آگاهي آنان قدم برداشت. در حال حاضر حتي سايت هاي آموزشي در اين زمينه فيلتر مي شوند و نوجوانان گاهي با استفاده از فيلتر شكن وارد سايت هايي در اين زمينه مي شوند كه داراي نكات غيراخلاقي نامناسب هستند، در صورتي كه اگر اين اطلاعات از راه درست و توسط كارشناسان دلسوز آموزش داده شود، براي نوجوانان و جوانان مفيد واقع مي شود...در فيلم مستندي نوجواني را ديدم كه صورتش را شطرنجي كرده بودند و مي گفت: «چرا كسي به من نگفت ايدز چيست؟» اين حرف جواب تمام سوال هايتان را مي دهد. آموزش حق جوانان است و بايد به آنها آگاهي هاي لازم را ارائه كنيم.
بنظر مي رسد با توجه به آنچه كه گفته شد كسي در اهميت آموزش مسائل جنسي به جوانان شك و ترديدي ندارد اما روايت اين مسئله مهم آنقدر در پستوها و كشوي ميز سازمان ها و نهادهاي مختلف خاك خورده است كه هنوز نمي توان به درستي به اين نتيجه رسيد كه كدام اقدام سودمند بوده است و كدام يك نادرست؟ آيا واقعا افزايش ساعت كلاس آموزشي آن هم كلاس هايي كه جذابيتي براي زوج هاي جواني كه هنوز در مورد روابط زناشويي چيز درستي نمي دانند، مي تواند در حل مشكلات جوانان موثر باشد؟ آيا سي دي هاي آموزشي قابليت پاسخگويي به تمام مشكلات را خصوصا در مناطق محروم كشور دارد؟ آيا با اين برنامه ها و طرح ها مي توان با حجم انبوه تبليغات و شبكه هاي ماهواره اي كه در خصوص مسائل جنسي موضوعات درهم و برهم و خلاف واقعيت و نمايشي را به جوان ايراني عرضه مي كنند مقابله كرد... چه زماني بايد تابوهاي اينچنيني كه براي نسل آينده ما بسيار مهم و حياتي است به شكل كارشناسي و اصولي شكسته شود.
دست هاي آلوده
وقتي موضوعي به صورت يك تابوي ابدي در جامعه معرفي شود، دست هاي نامرئي و آلوده اي كه اغلب هدفي جز پركردن جيب شان ندارند، وارد كار ميشوند. وقتي آگاهي درستي از درك مفهوم ارتباط وجود ندارد، تخيلات عده اي سودجوي كثيف، مرجع فكري و عملي جوان هايي مي شود كه تشنه دانستن هستند. اين مي شود كه درمان هاي بيهوده و دعواهاي بيهوده تر زندگي زوج هاي جوان را تهديد مي كند. آنها اطلاعات غلطي دريافت كرده اند و بر مبناي آن زندگي و زوج خود با آن اطلاعات تطبيق مي دهند... تصورات غلط، تبليغات كثيف ماهواره اي، زياده خواهي هايي كه تنها و تنها يك سرچشمه دارد و آن هم كم تقوايي است در كنار نبود مرجع مطمئن و قابل اعتماد براي پاسخ به سوالات، باعث شده دكان برخي سوداگران آرامش و خوشبختي زندگي زوج هاي ايراني كه در منابع ديني مي توانند پاسخ بسياري از سوالات خود را دريافت كنند و بدانند كه «زندگي» تنها و تنها تطبيق با سكانس هاي ساختگي فيلم هاي هاليوودي و باليوودي نيست؛ آنها خودشان هم مي دانند كه به بن بست اخلاقي رسيده اند حالا آنها بشوند مرجع و الگوي زندگي ما؟! جوان ايراني بايد بداند راه خوشبختي از مسير دين داري عاقلانه مي گذرد و مسيرهاي فرعي و ميان برهاي ناامن هرگز كسي را به سلامت به مقصد نرسانده است. برخي اساتيد اخلاق، برخي منبري هاي جوان و برخي ناشران فهيم كشور، تجربيات و پاسخ به سوالات مرسوم جوانان را در قالب سي دي، سايت و كتاب منتشر كرده اند، كافي است كمي جست وجو كنيد و مطمئن هايش را تهيه كنيد، فقط يادتان باشد كه دوباره دستورات ديني را و تذكرات ائمه(ع) را با زياده خواهي هاي خود تطبيق ندهيد.

 



خشت اول

طوري نباشد مردم پشيمان شوند
آقايان در يك محيط آرام مسائلي كه دارند با آرامش بيان كنند. اختلافاتي كه در ديدها دارند، در سليقه ها دارند، اينها را با يك آرامش خاطر بيان كنند و حل و فصل كنند و راجع به مسائل كشور هم كه در آنجا مي آيد، باز هم با يك محيط آرام. در محيط آرام است كه عقل ها مي توانند كار بكنند. آن روزي كه غضب توي كار آمد، عقل كنار مي رود.
¤
انتقادات آزاد است، به اندازه اي كه نخواهند يك كسي را خفيف كنند، يا يك گروهي را خفيف كنند و از صحنه خارج كنند؛ انتقاد براي ساختن، براي اصلاح امور، لازم است؛ هر مجلسي بايد اين انتقادات را داشته باشد؛ لكن اگر [در] اين انتقادات آن كه انتقاد مي كند با آرامش خاطر و با نظر صحيح انتقاد بكند، اين كه جواب مي دهد هم اگر با نظر صحيح و بدون اينكه غضب در آن راه داشته باشد جواب بدهد، آن وقت منطق در مقابل منطق است. و اگر با هياهو و جار و جنجال بخواهيد شما يك مسئله را حل بكنيد، و هر كسي در نظر داشته باشد كه طرف مقابل خودش را مثل يك دشمن بكوبد، عقل ها كنار مي رود و قوه غضبيه، كه بدترين قوه هاست اگر مهار نشود، در كار مي افتد؛ و مسائل را علاوه بر اينكه حل نمي كنند، مشكل تر مي كنند .
¤
... آدم هيچ وقت نمي تواند بيطرف بيطرف باشد. لكن در نظر دادن حق را ببيند. تحت تأثير حق واقع بشود؛ اين حق چنانچه از دشمن من هم صادر شد، من او را تمجيد كنم به عنوان اينكه حق است. و باطل اگر از دوست من هم صادر شد، آن را تكذيب كنم به عنوان اينكه باطل است.
¤
شيطان باطني انسان بسيار استاد است. و او همچو نيست كه ابتدا انسان را به فساد بكشد - ابتدا قدم كوچكي را وا مي دارد كه انسان بردارد. اين قدم كه برداشت، فردايش يك قدم يك قدري بلندتري .
انسان را يواش يواش به جهنم مي فرستد؛ يواش يواش به فساد مي كشد. همه اينهايي كه مي بينيد فاسد شدند اين طور نبودند كه اينها از اول به اين درجه از فساد بودند؛ بلكه كلّ مولود يولد علي الف طره و اين طور هم نبودند كه يكدفعه جهش كرده باشند از يك مرتبه اي به مرتبه بالاي فساد. اين طور هيچ وقت نبوده است. اين بتدريج واقع شده است .
¤
مجلس بايد يك محيطي باشد كه با كمال تفاهم و خيرخواهي براي ملت و كشور، مسائل را پيش بياورند. انتقاد مي كنند، انتقاد خيرخواهانه باشد. جواب انتقاد مي دهند، آن هم خيرخواهانه باشد. و منظره مجلس يك منظره صالح باشد، كه مردم وقتي كه اين منظره را ديدند بگويند چه كار خوبي كرديم كه يك همچو اشخاص صحيح را در مجلس برديم. و يك وقت - خداي نخواسته - طوري نباشد كه مردم پشيمان بشوند از رأيي كه داده اند .
¤
و من تكرار مي كنم مجلس بالاترين مقام است در اين مملكت. مجلس اگر رأي داد و شوراي نگهبان هم آن رأي را پذيرفت، هيچكس حق ندارد يك كلمه راجع به اين بگويد. من نمي گويم رأي خودش را نگويد؛ بگويد؛ رأي خودش را بگويد؛ اما اگر بخواهد فساد كند، به مردم بگويد كه اين شوراي نگهبان كذا و اين مجلس كذا، اين فساد است، و مفسد است يك همچو آدمي، تحت تعقيب مفسد في الارض بايد قرار بگيرد .
¤
ملت ايران رأي داده است به جمهوري اسلامي؛ هرچه زحمت داشته و توان داشته است در طبق اخلاص گذاشته است گفته ما اسلام را مي خواهيم؛ شمااگر با اسلام بد هستيد، خوب تشريف ببريد اروپا و امريكا و هرجا دلتان مي خواهد، آنجا زندگي كنيد. يا همين جا زندگي كنيد و اگر ملت را مي خواهيد، هي نگوييد كه « ملت با من است»، «ملت با من است». ملت با اسلام است. نه با من است و نه با شما و نه با ديگري. من اگر يك كلمه اي بر خلاف اسلام بگويم، همين ملت مي ريزند و من را از بين مي برند. ملت اسلام را مي خواهد. ملت شخص نمي خواهد. شخص پرست نيست ملت.
¤
بايد حدود معلوم بشود. آقاي رئيس جمهور حدودش در قانون اساسي چه هست، يك قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت مي كنم. اگر همه مردم هم موافق باشند، من مخالفت مي كنم. آقاي نخست وزير حدودش چه قدر است، از آن حدود نبايد خارج بشود. يك قدم كنار برود با او هم مخالفت مي كنم. مجلس حدودش چه قدر است، روي حدود خودش عمل كند. شوراي نگهبان حدودش چه قدر است؛ قوه قضاييه حدودش چي است؛ قوه اجرائيه. قانون معين شده است. نمي شود از شما پذيرفت كه ما قانون را قبول نداريم. غلط مي كني قانون را قبول نداري! قانون تورا قبول ندارد. نبايد از مردم پذيرفت، از كسي پذيرفت، كه ما شوراي نگهبان را قبول نداريم. نمي تواني قبول نداشته باشي .
¤
همه بايد مقيد به اين باشيد كه قانون را بپذيريد، ولو برخلاف رأي شما باشد. بايد بپذيريد، براي اينكه ميزان اكثريت است؛ و تشخيص شوراي نگهبان كه اين مخالف قانون نيست و مخالف اسلام هم نيست، ميزان است كه همه ما بايد بپذيريم. من هم ممكن است با بسياري از چيزها، من كه يك طلبه هستم، مخالف باشم . لكن وقتي قانون شد [تصويب ] خوب، ما هم مي پذيريم. بعد از اينكه يك چيزي قانوني شد ديگر نق زدن در آن، اگر بخواهد مردم را تحريك بكند، مفسد في الارض است؛ و بايد با او دادگاه ها عمل مفسد في الارض بكنند. و اگر نه، رأي مي دهد آرام. با رأي آرام هيچ كس مخالف نيست. شما مي گوييد كه نخير، اينكه گفتند اينها اشتباه كردند؛ ولي ما در مقام عمل قبول داريم. رأيمان اين است كه اين جوري نيست؛ اما در عمل ملتزم هستيم . اين هيچ مانعي ندارد.
¤
البته مسائل اگر مسائل اسلامي باشد، اگر در رأي هم مخالف باشيد، بايد تو سرتان زد! اما اگر يك مسائل سياسي هست، مسائل [ديگر] هست، مي گوييد اينها اشتباه كرده اند، بسيار خوب، ممكن است يك ميليون جمعيت هم اشتباه بكنند؛ اين اشكال ندارد؛ اما در عين حالي كه اعتقادتان اين است كه اينها اشتباه كرده اند، در عين حال بايد بپذيريد. چاره نداريد.
¤
اگر مي خواهيد كه از صحنه بيرونتان نكنند، بپذيريد قانون را. نگوييد هي قانون، و خودتان خلاف قانون بكنيد! بپذيريد قانون را. همه تان روي مرز قانون عمل بكنيد. اگر همه روي مرز قانون عمل بكنند، اختلاف ديگر پيش نمي آيد.
¤
دعواهاي ما دعوايي نيست كه براي خدا باشد. اين را همه از گوشتان بيرون كنيد! همه تان همه ما، از گوشمان بيرون كنيم كه دعواي ما براي خدا است، ما براي مصالح اسلام دعوا مي كنيم. خير! مسئله اين حرف ها نيست. من را نمي شود بازي داد! دعواي خود من و شما و همه كساني كه دعوا مي كنند همه براي خودشان است.
¤
واقعاً سرفرود بياوريد به قانون؛ و واقعاً سر فرود بياوريد به اسلام. لفظ را همه مي گويند. شايد شيطان را هم ازش بپرسند، مي گويد من انقلابي هستم! امروز همه انقلابي هستند! امروز همه دلسوز براي ملت هستند! امروز دعواي اينكه ما همه جنگ هم رفته ايم - و شما ديديد كه يك دسته نوشته اند كه ما از اول در جنگ چه بوديم - گفته اند. خوب، من هم مي توانم بگويم من در صف اول جنگ دارم جنگ مي كنم، ولي اينجا افتادم همين طور. بايد به حسب واقع، به حسب انصاف، به حسب وجدان، اين مردمي كه شماها را روي كار آورده اند، اين مردم زاغه نشين كه شماها را روي مسند نشانده اند ملاحظه آنها را بكنيد، و اين جمهوري را تضعيفش نكنيد. بترسيد از آن روزي كه مردم بفهمند در باطن ذات شما چيست، و يك انفجار حاصل بشود. از آن روز بترسيد كه ممكن است يكي از «ايام الله» - خداي نخواسته - باز پيدا بشود. و آن روز ديگر قضيه اين نيست كه برگرديم به بهمن. قضيه [اين ] است كه فاتحه همه ما را مي خوانند!
6 خرداد 1360 / ديدار بار نمايندگان مجلس

 



كليد

فرهاد كاوه - اگر تا به حال براي عروس و دامادها يك جلد قرآن نفيس هديه مي بردند و خانه جديدشان را با آن متبرك مي كردند؛ اگر تا امروز در خانه همه ما علاوه بر قرآن مجيد، يك جلد مفاتيح الجنان شيخ عباس قمي رحمت الله عليه بوده، اگر همچنان نهج البلاغه و صحيفه سجاديه مكمل آن دو اثر هميشه همراه ايراني ها بود، حالا معادلات اين قفسه ماندگار كتاب هاي زندگي ما، به هم ريخت. «مفاتيح الحيات» آيت الله جوادي آملي همان كليد زندگي و راه هاي طي كردن آن بهشت وعده داده شده در مفاتيح الجنان است؛ حالا ديگر مي دانيم كه از خوابيدن و بيدارشدن و آرايش مو و قدم زدن در خيابان و رفتار با پدر و مادر و همسر تا آداب مسافرت و معاشرت و مشورت و كسب و كار و ...چگونه است و دستور قرآن و معصومان عليهم السلام چيست. اين كتاب سرشار احاديث و آيات و رواياتي است كه همه در كنار هم تكليف زندگي ما را روشن مي كند و به خيلي ها به شكل عملي و كاربردي تفهيم مي كند كه دين اسلام، سبك زندگي است.
«ارتباط انسان با خود، ارتباط انسان با ديگران، ارتباط انسان با طبيعت و ارتباط انسان با حيوانات» بخش هاي اصلي اين كتاب است. بيش از يك صد عنوان كتاب حديثي و 6 هزار حديث براي توليد اين كتاب ارزشمند مورد استفاده قرار گرفته و حدود 14 هزار عنوان تهيه شده است تا بتوان از تمام اين احاديث، احاديث مرتبط را استخراج كرد. كتاب از فصل هاي متعددي تشكيل شده و در هر فصل احاديث معتبري در خصوص موضوعات آن فصل ارائه شده كه متن عربي و منبع اين احاديث نيز در پاورقي صفحات درج شده است . اين كتاب ارزشمند را انتشارات اسراء منتشر كرده است.
در بخشي از كتاب ذيل عنوان «زينت و آراستگي» مي خوانيم :
امام صادق(ع) مي فرمايد: عطر مردان پربو و كمرنگ ولي عطر زنان كم بو و پررنگ باشد .
امام رضا(ع) مي فرمايد: خوب است كه مرد هر روز از عطر و بوي خوش بهره گيرد و اگر نتوانست، يك روز در ميان و اگر نتوانست هر جمعه .
رسول خدا(ص) از به دست كردن انگشتر روي و آهن و از نقش حيوان بر نگين انگشتر نهي فرمود و مي فرمود: انگشتر عقيق به دست كنيد زيرا تا بر دست شماست، غم نمي بينيد .»
همچنين در بخشي از سرفصل »آداب خوابيدن« مي خوانيم :
اميرمومنان (ع) مي فرمايد: مومن رو به قبله و بر پهلوي راست مي خوابد.
امام صادق(ع) مي فرمايد: هرگاه رسول خدا(ص) مي خواست بخوابد مسواك مي زد و به رختخواب مي رفت و بر پهلوي راستش مي خوابيد و دست راستش را زير گونه راستش مي نهاد .
امام رضا(ع) مي فرمايد: قدرت و سلطنت خواب، در مغز است و آن مايه پايداري و نيرومندي جسم است، پس هرگاه خواستي بخوابي ابتدا بر سمت راست و سپس بر سمت چپ بخواب و همچنين هنگام برخاستن از سمت راست برخيز .
امام باقر(ع) مي فرمايد: خواب در ابتداي روز مايه ناداني و كودني و خواب قيلوله(خواب كوتاه نيمروز) نعمت و خواب عصر مايه حماقت و خواب ميان مغرب و عشاء مايه محروميت از روزي است .
امير مومنان (ع) مي فرمايد: خواب ميان مغرب و عشاء و پيش از طلوع خورشيد مايه فقر است .
رسول خدا(ص) مي فرمايد: خدا سه چيز را دوست دارد: كم گويي، كم خوابي و كم خوري. و نيز مي فرمايد: يكي از بدترين چيزهايي كه درباره امتم هراس دارم، پرخوابي است.»

 



ويتامينه

يك سامانه اي در تهران هست كه تلفني براي مردم كتاب مي برد؛ بدون دريافت هزينه پيك ارسال كننده. بد نيست به جدول پرفروش هاي هفته اول خرداد اين سامانه نگاهي بيندازيد؛ اگر در تهران نيستيد هم سفارش بدهيد، برايتان پستي مي فرستند:
قيدار/نوشته رضا اميرخاني/ انتشارات افق/ قيمت(تومان):9000
گفت و شنود/حسين شريعتمداري/كيهان/4000
كمي ديرتر/ سيدمهدي شجاعي/نيستان/8000
پايي كه جا ماند/ سيد ناصر حسيني پور/ سوره مهر/14000
ليونل مسي/ ايوب دهقان كار/ خبر امروز/10000
رازهاي دهه شصت/مرتضي صفارهرندي/ كيهان/ 6000
فوتبال عليه دشمن/ عادل فردوسي پور/ چشمه/ 8000
نورالدين پسر ايران/موسي غيور/ سوره مهر/ 13000
نامحرم/ ياسر نوروزي/ آموت/ 11000
نقش آفرينان عصرتاريكي/ مرتضي صفار هرندي/كيهان/6000
احيانا اگر خواستيد اين كتاب ها را كه در ليست پرفروش ها يا به عبارتي بيشترين درخواست مردم بوده، تهيه كنيد با شماره هاي 20- 88557016 - 021 تماس بگيريد!

 



زمزمه

غروب چهارشنبه بود، تازه خودم را رسانده بودم مسجد تا براي جلسه هفتگي آماده بشم. نماز تمام شده بود و مردم داشتند كم كم مي رفتند. كمي داخل حياط مسجد با بچه ها گپ زديم تا جلسه شروع شد.
بنا بود بمناسبت سالروز فتح خرمشهر، فيلم پخش كنند. بعد از تلاوت قرآن جلسه شروع شد. يكي از بچه ها مطالبي مختصر در مورد خرمشهر و عمليات بيت المقدس و شهدا گفت، بعد هم يك فيلم كوتاه با حال و هواي دفاع از خرمشهر ديديم.
يكي از قديمي ترهاي هيئت كه بعد از مدتها آمده بود جلسه، راجع به اعمال ماه رجب صحبت كرد. چند دقيقه اي نگذشته بود كه انگار بخواهد حرف مهمي را بزند، كمي اين پا و آن پا كرد و يكدفعه بدون مقدمه گفت: بچه ها بي تعارف هركس هر چي راجع به امام هادي(ع) مي دونه بگه؟
بعد از چند ثانيه سكوت، همه همديگر را نگاه مي كردند. دوستمان دوباره حرفش را تكرار كرد. همه فهميديم بحث جدي است و بايد جواب بدهيم. اما نمي دانم چرا كسي چيزي نمي گفت؟!
دوستمان به شوخي گفت: اصلاً امام هادي(ع) امام چندمه؟ نهم؟!
كمي به مان برخورد. چند تا از بچه ها آرام و با چاشني خجالت گفتند: امام دهم.
دوستمان حالا مصمم تر ادامه داد: هركس راجع به امام هادي (ع) هر مطلبي مي دونه بگه.
يكي از بچه ها گفت: جامعه كبيره. زيارت جامعه كبيره از امام هادي (ع) است.
- خوب اين زيارت چي هست؟
چند تا از بچه ها وارد بحث شدند و گفتند: امام شناسيه، تبيين امامت و و لايت و ...
هيچكدام نتوانستيم پيوسته و محكم جواب بدهيم. احساس شرمندگي عجيبي داشتم، واقعاً لحظه تلخي بود كه دوباره رگبار سؤالات آمد و... «خوب ايشان چند سالگي به امامت رسيدند؟ چند سالگي شهيد شدند، كجا، توسط چه كسي؟»
فكر كنم همه بچه ها احساس مرا داشتند. هيچكس جواب نداد! بعد از چند دقيقه سكوت، رو كردم به دوستمان و باخنده تلخي گفتم: «تموم شد. اماممون رو همين قدر مي شناختيم.» بعد هم ساكت شدم.
هيچوقت اينطوري شرمنده نشده بودم. واقعاً چرا تا حالا يك كتاب راجع به امام هادي(ع) نخونده بودم. داشتم به اين فكر مي كردم كه من چقدر در اهانتي كه به ساحت مقدس امام هادي (ع) شده مقصر هستم. احتمالاً بقيه بچه ها هم توي همين فكر بودند...امام خوبم جبران مي كنيم. ما را ببخشا!
هادي عبدي

 



خاطره

اول: درست يادم نمي آيد چند سالم بود اما لابد سال اول يا دوم راهنمايي بودم... يك گوشه مسجد جامع شهرمان (زاهد شهر) نشسته بودم و داشتم آخرين بندهاي دعاي توسل را گوش مي دادم و خودم هم با لحن و تجويد كامل : كه تازه ياد گرفته بودم- زمزمه مي كردم. روضه خوان طبق معمول بعد از بند مربوط به امام رضا (ع) سرعتش را زياد كرده بود تا برسد به توسل به امام زمان (عج) اما دل من انگار بهانه گرفته بود كه بايد بيشتر با امام علي النقي(ع) حرف بزني...اصلا هرچه حرف هست بايد به او بزني... احساس كشف بزرگي به من دست داده بود: مثل كشف يك معبد شخصي. گفتم از اين به بعد منم و اين آقا كه لابد سرش هم از بقيه خلوت تر است و زود تر آدم را تحويل مي گيرد! امامي كه نه صحن و سرايش را كسي زيارت مي كند(راه كربلا بسته بود آخر)، نه براي ميلادش جشني مي گيرند و نه براي شهادتش تعزيه اي...امامي كه مي دانم خيلي وقت ها فقط منم كه به يادش مي افتم و اسمش را كه مي شنوم دلم مي لرزد...امام خودم !
دوم: وقتي شعر گفتن را هم شروع كردم هنوز غزلي براي هيچ يك از ائمه ( كه جانم فداي يكايكشان باد) نگفته بودم كه شعرم را به پابوس امام هادي (ع) بردم. خب كسي براي امام هادي(ع) شعر نمي گفت و من بودم و امام خودم! اين شعر را - با اين كه يادگار اولين تجربه هاي شاعري است و ضعف و ايرادش فزون از شمار است- بسيار عزيز مي دارم و يادم نمي رود چه تحسين ها شنيد و چقدر در محافل ادبي زاهدشهر و فسا، گل كرد و چه اندازه مرا در ادامه راه شاعري مصمم ساخت. و يادم نمي رود :
من نمي دانم چه شكلي ست، گنبد و صحن و سرايت
يا كدام اين كبوترها پريده در هوايت
من نمي دانم كه ميلاد و وفاتت در چه روزي ست
من فقط مي دانم آقا جان كه مي ميرم برايت !
شاعران كمتر برايت شعر مي گويند اما
كرده ام نذر تو من اين ذوق را ...جانم فدايت
آشناي مهربان! خيلي براي ما غريبي
تو غريبي مثل اين جد غريب آشنايت
دست از تو بر نمي دارم كريم سامرايي !
من گداي سامرايم، سخت مي افتم به پايت
سوم: بسيار شنيده ايم كه حصر و تبعيد امامان بزرگوار پيش از امام عصر(عج) و كم شدن راه هاي ارتباطي شيعيان با آن بزرگواران به نوعي زمينه سازي براي غيبت و ايجاد آمادگي در شيعه براي روزگار فقدان ولي معصوم بوده است. اين امامان پس از آن نيز همواره در محاق غيبت گونه اي از چشم و دل پيروانشان پنهان مانده اند. اما اينك اين غيبت به شكلي باور نكردني دارد به پايان مي رسد و غبار مظلوميت و غربت از نام اين پاكان زدوده مي شود و ظهوري ناگهان آغاز مي شود. گيرم كه بهاي اين ظهور، سنگ ناسزايي از هرزه درايي باشد، كه اين سنگ از آن تيغ زهرآگين كه بهاي ظهور و حضور دائم حسين بن علي (ع) در تاريخ شد دلخراش تر نيست. و بسا كه مظلوميت ظاهري و مقطعي اهل حق، در مسير تاريخ ، غربت زدا و مظلوميت شكن مي شود: «فاما الزبد فيذهب جفاء و اما ما ينفع الناس فيمكث في الارض » خواهيم ديد از اين به بعد چه دل ها كه با شنيدن نام «هادي» و «نقي» مي لرزند و چه شعرها سروده خواهد شد و چه محافل و مجالسي به پا خواهد شد و چه نوزاداني كه «نقي» و «هادي» نام خواهند گرفت و چقدر اين جمله بر زبانها خواهد رفت كه «جانم فداي امام هادي» ....و خواهيم ديد كه چگونه اين ظهور زمينه ساز« ظهور» خواهد شد، آن سان كه آن غيبت زمينه ساز «غيبت» بود. و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون...
محمدمهدي سيار

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14