(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


پنجشنبه 18 خرداد 1391 - شماره 20226

سوء تدبير و فقر
عزل قاضي
شاخص هاي فعاليت هاي اقتصادي
مرحله انتقام الهي از سالك
مبارزه اخلاق مدارانه در سيره امام خميني
راهبردهاي اخلاقي و قانوني
ويژگي هاي گفتار نيك از نظر قرآن



سوء تدبير و فقر

عن سعيدبن علاقه قال: سمعت اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب(ع) يقول... و ترك التقدير في المعيشه يورث الفقر:
از سعيدبن علاقه روايت شده است كه: شنيدم اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايد: ... عدم برنامه ريزي در زندگي موجبات فقر را فراهم مي آورد.(1)
ــــــــــــــــــــــ
1- جامع احاديث الشيعه، ج 22، ص 71

 



عزل قاضي

حضرت علي(ع)، ابوالاسود دئلي را (كه از شخصيت هاي بسيار بزرگ عالم اسلام و جهان تشيع بود و در جنگ «صفين» و «جمل» در ركاب اميرالمؤمنين جهاد كرده بود) در بصره مقام قضاوت داد، و سپس او را عزل كرد. اين قاضي (امين و با شخصيت نزد اميرالمؤمنين آمد و) گفت: «چرا مرا عزل كردي، با اينكه نه خيانتي كرده بودم و نه جنايتي؟». علي(ع) در پاسخ فرمود: «(درست است، نه خيانتي كرده اي و نه جنايتي. لكن به هنگام سخن گفتن با مراجعه كنندگان به دادگاه)، من ديدم صدايت از صداي متهم بلندتر مي شود (و اين گونه برخورد با متهم- حتي در همين حد كه صداي قاضي كمي بلند شود- مخالف كرامت انسان است و جلالت اسلام، و توهين به دادگاه است و مقام قضاوت...(1)
ـــــــــ
1- مستدرك الوسايل، ج 3، ص197

 



شاخص هاي فعاليت هاي اقتصادي

پرسش:
در آموزه هاي اسلامي چه شاخص هايي براي فعاليت هاي اقتصادي پربركت معرفي شده است؟
پاسخ:
در پاسخ به اين سؤال با نگاهي كوتاه به سيره نظري و عملي علي(ع) برخي شاخص هاي يك فعاليت اقتصادي سالم و پردرآمد را مطرح مي كنيم:
1- توصيه و تشويق به كار و حرفه
علي(ع) در گفتار و سلوك خود توصيه و تشويق به كار و حرفه و تخصص نموده و عنايت خداوند متعال را نسبت به افرادي كه داراي شغل و حرفه معيني هستند بيان فرموده و آن را بهتر از مال و ثروتي مي داند كه از طريق گناه و ستم به ديگران به دست آمده باشد.
علي(ع): ان الله عزوجل يحب المحترف الامين، خداوند انسان داراي شغل و حرفه اي را كه امانتدار باشد، دوست مي دارد. (الحياه ، ج3، ص 163)
آن حضرت در بياني ديگر مي فرمايد: الحرفه مع العفه خير من الغني مع الفجور.
پيشه با پاكدامني بهتر از توانگري با گناه است. (غررالحكم، ج1، ص 942)
2- تأكيد بر حضور در محل دادوستد و تجارت
علي(ع) در حديثي از قول پيامبر گرامي اسلام(ص) فرمود: «مرالنبي(ص) علي رجل معه سلعه يريد بيعها فقال: عليك باول السوق. پيامبر(ص) بر مردي گذر كرد كه متاعي داشت وي خواست آن را بفروشد، آن حضرت فرمود: اول بازار برو و آن را بفروش. (جامع احاديث الشيعه، ج 81، ص 92) در اين حديث شريف حضرت صاحب كالا را توصيه و راهنمايي مي كند تا جهت كسب و كار به بازار برود زيرا بازار محل كار و تلاش و دادوستد و تأمين هزينه هاي زندگي انسان است.
3- تأكيد بر تجارت و دادوستد
علي(ع) در اين زمينه مي فرمايد: «اتجروا بارك الله لكم فاني سمعت رسول الله(ص) يقول ان الرزق عشره اجزاء تسعه في التجاره و واحده في غيرها». كسب و تجارت كنيد، خداوند براي شما بركت قرار داده است، زيرا من از رسول خدا شنيدم كه مي فرمود: رزق و روزي ده قسمت است كه نه قسمت آن در تجارت و كسب است و يك جزء آن در كارهاي ديگر است. (جامع احاديث الشيعه، ج 22، ص 951)
در اين روايت حضرت ضمن توصيه به كسب و تجارت و تحسين آن در مقايسه با ساير فعاليت هاي اقتصادي، ديدگاه رسول گرامي اسلام(ص) را در اين زمينه بيان فرموده كه آن حضرت نيز چنين كارهايي را بسيار داراي ارزش و اهميت و با بركت دانسته است.
4- تأكيد بر پشتكار و پرهيز از تنبلي
حضرت علي(ع) در ضمن خطبه اي مي فرمايد: «و بالعمل في النشاط والكسل...» بر شما باد كه دست از كار و تلاش برنداريد چه درحال نشاط و چه درحال كسالت (نهج السعاده ، ج1، ص16). در اين كلام حضرت مردم را در هر حال به تلاش و پشتكار رهنمون مي سازد. همچنين در بياني ديگر حضرت مي فرمايد: «بالعمل يحصل الثواب لابالكسل» به وسيله كار و كوشش، ثواب و پاداش به دست مي آيد نه با كسالت و تنبلي. (غررالحكم، ج 2، ص 3401) در اين بيان حضرت افراد تنبل و بي كار را محروم از ثواب و پاداش اخروي توصيف مي نمايد و ثواب و پاداش دنيوي و اخروي را بر كار و تلاش مترتب كرده است نه بر تنبلي و بيكاري.

 



مرحله انتقام الهي از سالك

(بدان اي عزيز سالك!) آنچه از رفتار ذات اقدس حق با بندگانش درجميع ازمنه و احوال دانسته مي شود، اين است كه سنت و رويه او با بندگانش بدين گونه است، كه ابتدا با بردباري و كرم و احسان و انعام و فضل و بخشش با آنها روبه رو مي شود.
قبل از آفرينش و پس از خلقت، نعمت هاي بي شماري بر آنها ارزاني مي دارد و گناهانشان را ناديده مي انگارد و از خطاها درمي گذرد و به خاطر معصيت و نافرماني آنها، نعمت هايش را از آنها دريغ نمي دارد و با آنها به رفق و مدارا و مهرباني و بزرگواري معامله مي كند. هر چه آنها از او كناره بگيرند او آنها را به خود مي خواند و هر چه آنها پشت به او نمايند او رو به سوي آنها مي كند، تا آنجا كه ديگر عناد و انكارشان از حد بگذرد، به گونه اي كه حكمت الهي تنبيه و آنها را اقتضا كند، دراين هنگام است كه سلطان جلال و قهر حضرت حق ظاهر مي شود، قهري كه هيچ چيز را ياراي مقاومت در مقابل آن نيست.
لطف حق با تو مداراها كند چون كه از حد بگذرد رسوا كند
و با عدل خود، آنها را بازخواست نمايد و به خاطر كارهاي زشت و گناهانشان، آنها را رسوا سازد و به شديدترين وجه از آنها انتقام گيرد. (1)
1- اسرار الصلوه ، آيه ا... ميرزا جواد ملكي تبريزي، ص 165

 



مبارزه اخلاق مدارانه در سيره امام خميني
راهبردهاي اخلاقي و قانوني

حسن ابراهيم زاده
در بخش نخست اين مقاله ضمن تبيين مقوله سياست از ديدگاه امام راحل كه همان اخلاق، رفتار و كردار پيامبران و امامان معصوم است و هرگونه خدعه، فريب و روش هاي ماكياوليستي در آن مردود بوده و هيچ جايگاهي ندارد، به دو موضوع تفكيك ناپذيري اخلاق از سياست و انگيزه هاي اخلاقي امام خميني (ره) اشاره كرديم. اينك در ادامه بخش پاياني مطلب را پي مي گيريم.
برخورد اخلاقي، اولين گام مبارزه
دكترين سياسي كندي رئيس جمهور آمريكا، باز كردن سوپاپ هاي اطمينان در كشورهاي هوادار آمريكا بود. كندي در بيست و پنجم مه 1961 در پيامي به كنگره ي آمريكا، بر اين نكته تأكيد كرد كه ماهرانه ترين عمليات هاي نظامي و مستحكم ترين پيمان هاي نظامي نمي تواند موجب ثبات كشورهاي مورد حمايت آمريكا شود؛ تنها راه ثبات اين كشورها انجام پاره اي اصلاحات اجتماعي است. براساس اين راهبرد، با دادن آزادي نسبي به مردم و دادن حقي ناچيز به آنان، از بروز شورش ها و قيام هاي مردمي جلوگيري مي شد، منافع آمريكا محفوظ مي ماند، اين كشورها بازار مصرف كالاهاي آمريكايي مي شد و در نهايت، سران اين كشورها- كه تضمين كننده منافع آمريكايي ها بودند- در جايگاه خود باقي مي ماندند. با فشار آمريكا به ايران، شاه مجبور شد تا با ژستي اصلاح طلبانه، منادي اصلاحات ارضي شود و به نام «انقلاب سفيد»، به تقسيم اراضي بپردازد. (19)
در مكتب سياسي امام كه در آن، تحقيق، تفحص و تحليل وقايع در اولويت قرار داشت و هيچ موضع گيري و حركتي بدون بررسي پيامدها و عواقب آن عملي نمي گشت، اين اقدام رژيم به بوته ي نقد گذاشته شد.
امام از حركت هاي پنهان و خطرناكي كه رژيم در زمان حيات آيت الله بروجردي جرأت اجراي آن ها را نداشت آگاه بود. او به خوبي بر اين نكته واقف بود بود كه اين اصلاحات يك پروسه ي زمان بندي شده براي اجراي برنامه هاي كلان شاه است. حضرت امام به خوبي مي دانست كه موضع گيري علني بر ضد اين برنامه شاه، علاوه بر متهم شدن علما به پشتيباني از سرمايه داران و زمين خواران بزرگ، (20) موجب مي شود تا رژيم، هم ميزان نفوذ مرجعيت و علما در بين مردم را بسنجد، و هم بستري مناسب براي ترور شخصيتي علما بيابد و پس از آن، بدون هيچ مشكلي برگ هاي برنده ي خود را رو نمايد؛ از اين رو، امام خميني در اين مقطع، موضع گيري علني نكردند. دكتر علي اميني كه تحت فشارها و حمايت هاي صريح آمريكا و براي اجراي مقاصد به اصطلاح اصلاح طلبانه شاه، به نخست وزيري رسيده بود، دو ماه پس از تكيه زدن به قدرت، در راستاي حركت هاي عوام فريبانه خود، به مناسبت فرا رسيدن محرم، طي بخشنامه اي دستور تعطيلي عشرتكده ها، كاباره ها و شراب فروشي ها را در دو ماه محرم و صفر، اعلام كرد و سپس در اول دي ماه 1340 براي ديدار مراجع تقليد به قم سفر كرد. امام در ديدار با اميني، بدون اشاره به مسئله اصلاحات ارضي و بر زبان آوردن سخني در رد يا قبول آن، از موضع هدايت گرايانه با اميني برخورد كرد و توصيه هاي اخلاقي ويژه اي به ايشان كردند. امام خميني در اين ديدار، با استناد به آيه «الا بذكر الله تطمئن القلوب» تنها راه علاج شهوت سيري ناپذير انسان دردست يابي به قدرت و ثروت را ذكر خداوند بزرگ برشمردند و به اميني فرمودند:
بشر به گونه اي است كه به هيچ چيز و به هيچ مقامي قانع نمي شود. شما الان به اين مقامي كه داري قانع نيستي و مي خواهي مقام بالاتري پيدا كني و هر انساني اين طوري است و آنچه دل انسان را آرام مي كند و آرامش به انسان مي دهد، همانا ياد و نام خدا است.
ايشان در اين ديدار، با اشاره به پايايي حركت هاي خداپسندانه و خدمت به مردم، ادامه دادند:
شما در امور دين با مردم آنچنان رفتار كنيد تا ذكر خيري از شما و خاطره خوبي از دوران نخست وزيري شما در ميان مردم يادگار بماند. خداوند متعال مي فرمايد: «والباق يات الصال حات خير ع ند ربّ ك و أبقي» آنچه ماندني و پايدار است، كارهاي خير و شايسته است كه از فرد باقي مي ماند. علاوه برآن، شما يقين بدانيد هرقدر بيش تر به مردم خدمت كرده باشيد، به همان ميزان عزيز و محترم خواهيد بود. (21)
قانون «اصلاحات ارضي» در تاريخ بيستم دي ماه 1340 به تصويب دولت رسيد و با تصويب آن، تاريخ مصرف اميني نيز پايان پذيرفت. شاه پس از مسافرت به آمريكا و گرفتن دستورهاي لازم به تهران بازگشت و در تاريخ بيست و هفتم تيرماه 1341، اسدالله علم را بر مسند نخست وزيري نشاند. به قدرت رسيدن فردي كه به فساد اخلاقي شهرت داشت، از تشديد حركت هاي غيراسلامي رژيم خبر مي داد و انتظار امام در خصوص برملا شدن چهره ي واقعي رژيم را به پايان رسانيد. هيأت وزيران در تاريخ چهاردهم مهر ماه 1341 با تغييراتي در بندهاي لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي دوره مشروطيت، اين لايحه را به تصويب رساند و مطبوعات با غوغا سالاري و تيتر كردن دفاع از حقوق زنان و اعطاي حق رأي به آنان در حقيقت، دو بند حذف سوگند به قرآن و حذف قيد اسلام براي شرايط انتخاب شونده و انتخاب كننده را در رسانه ها ناديده گرفتند؛ حذف اين دو بند، راه تسلط بهاييان بر دستگاه هاي دولتي و قرار گرفتن آن ها در مراكز مهم چون قوه ي مقنّنه را مهيا مي كرد.
حضرت امام با هوشمندي تمام، ضمن بيان نگرش خود نسبت به جايگاه زنان در حوزه سياست، جامعه را متوجه بندهاي ديگر لايحه ي انجمن هاي ايالتي و ولايتي كرد. ايشان در اين باره فرمودند:
ما با ترقي زن ها مخالف نيستيم؛ ما با اين فحشا مخالفيم؛ با اين كارهاي غلط مخالفيم. مگر مردها در اين مملكت آزادي دارند كه زن ها داشته باشند؟ مگر آزاد زن و آزاد مرد با لفظ درست مي شود. (22)
برخورد اخلاقي امام با شاه
امام خميني (ره) همگام با ساير مراجع تقليد، درباره تصويب نامه انجمن هاي ايالتي و ولايتي به شاه نامه نوشت. ايشان با تأسي به سيره اخلاقي پيامبران در مبارزه گام به گام با طاغوت ها، در اين نامه با احترام از شاه ياد كرد و او را به حفظ احكام دين، استقلال كشور و پرهيز از به هم زدن آرامش مردم دعوت كرد. اين نامه، سندي گويا بر آغاز مبارزات امام براساس مشي اخلاقي ايشان در برخورد با معضلات سياسي و اجتماعي است. حضرت امام در هفدهم مهرماه سال 1341 شاه را چنين خطاب مي كند:
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت مبارك اعلا حضرت همايوني
پس از اهداي تحيت و دعا؛ به طوري كه در روزنامه ها منتشر است، دولت در انجمن هاي ايالتي و ولايتي «اسلام» را در رأي دهندگان و منتخبين شرط نكرده، و به زن ها حق رأي داده است و اين امر موجب نگراني علماي اعلام و ساير طبقات مسلمين است. بر خاطر همايوني مكشوف است كه صلاح مملكت در حفظ احكام دين مبين اسلام و آرامش قلوب است.
مستدعي است امر فرماييد مطالبي را كه مخالف ديانت مقدسه و مذهب رسمي مملكت است از برنامه هاي دولتي و حزبي حذف نماييد تا موجب دعاگويي ملت مسلمان شود.
الداعي: روح الله الموسوي. (23)
بي شك اگر شاه به دستورهاي اسلام عمل مي كرد و در حفظ استقلال كشور در همه ي حوزه هاي سياسي، اقتصادي، نظامي و... گام بر مي داشت و به گونه اي رفتار مي كرد كه وهني براي يك ملت بزرگ به شمار نمي رفت، امام هم احساس تكليف نمي كرد تا پا در وادي پرخطر مبارزه با قدرتمندترين ژاندارم منطقه، و مخوف ترين دستگاه جاسوسي گذارد.
حجت الاسلام علي دواني در خاطرات خود مي گويد:
روزي امام به خود بنده فرمودند «اگر اين مرديكه (شاه) عمل به قانون اساسي كند و احترام اسلام و مذهب شيعه را نگاه دارد، چه كار به او داريم؛ ما كه نمي خواهيم شاه بشويم! نصيحت مي كنيم، هشدار مي دهيم كاري بر خلاف قانون اسلام نكند تا براي ما تكليف شرعي بياورد.». (24)
برخورد قانوني، دومين گام
برخورد اخلاقي حضرت امام و ساير مراجع با شاه، نتيجه اي جز پاسخي توهين آميز از سوي شاه در پي نداشت. به همين دليل، امام مبارزه خود را با مستندات قانوني دنبال كرد. ايشان در تاريخ بيست و هشتم آبان ماه سال 1341 در نامه اي خطاب به نخست وزير با استناد به موارد قانوني، مخالفت تصويب نامه ي انجمن هاي ايالتي و ولايتي با اصل دوم قانون اساسي و نيز قانون مجلس شوراي ملي را گوشزد فرمودند:
مراجعه كنيد به مواد هفت و نه قانون انجمن هاي ايالتي و ولايتي، و پانزده و هفده قانون انجمن بلديه (شهرداري)؛ در اين صورت، چنين حقي به آن ها دادن تخلف از قانون است و نيز الغاي شرط «اسلام» در انتخاب كننده و انتخاب شونده كه در قانون مذكور قيد كرده، و تبديل قسم به قرآن مجيد را به «كتاب آسماني»، تخلف از قانون مذكور است و خطرهاي بزرگي براي اسلام و استقلال مملكت دارد كه يا غفلتاً يا خداي نخواسته عمداً، اقدام به اين امر شده است. اكنون كه اعليحضرت درخواست علماي اعلام را به دولت ارجاع فرموده اند و مسئوليت به دولت شما متوجه است، انتظار مي رود به تبعيت از قوانين محكم اسلام و قوانين مملكتي، اصلاح اين امر را به اسرع وقت نماييد و مراقبت كنيد كه نظاير آن تكرار نشود. (25)
با پي گيري هاي مراجع عظام و پافشاري هاي حضرت امام، رژيم از موضع خود عقب نشيني كرد و لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي را الغا نمود. اما شاه در روز اول بهمن 1341 لوايح شش گانه مورد نظر آمريكا را به رفراندوم گذاشت.
امام بار ديگر با انتشار اعلاميه اي، پنج اشكال قانوني به رفراندوم شاه وارد دانست. (26)
سرانجام لوايح شش گانه در رفراندومي فرمايشي برگزار شد و مخالفت هاي جمعي از علما، نخبگان جامعه، بازاريان و عموم مردم به صورتي وحشيانه سركوب شد. موج تلگرام هاي تسليت علما و مردم در خصوص اين وقايع به حضرت امام ارسال شد و همين مسأله را به موضع گيري ديگري واداشت؛ ايشان اعلاميه خود را با عبارت«نّا لله و نّا ليه راج عون» آغاز كردند و در آن، شاه دوستي را غارتگري، هتك اسلام و تجاوز به حقوق مسلمين خواندند. اين حركت، در واقع شروع انقلاب عاشورايي امام بود كه پس از نااميدي ايشان از پي گيري مطالبات ديني مراجع و مردم از مجاري قانوني و برخورد اخلاقي با رژيم آغاز گرديد.
ايشان در اين اعلاميه ي تاريخي كه خطاب به علماي تهران بود، از فقدان مراكز قانوني براي اجراي عدالت و رسيدگي به تخلفات شاه و دست نشاندگان وي ياد مي كند و مي فرمايد:
اكنون كه مرجع صلاحيت داري براي شكايت در ايران نيست و اداره اين مملكت به طور جنون آميز درجريان است، من به نام ملت از آقاي علم، شاغل نخست وزيري، استيضاح مي كنم: با چه مجوز قانوني در دو ماه قبل، حمله به بازار تهران گرديد و علماي اعلام و ساير مسلمين را مصدوم و مضروب نموديد؟ (27)
امام با زير سوال بردن صرف بودجه ي مملكت براي منويات شاه، آن هم با تمكّن مالي بالا و حاكميت فرهنگ يزيدي بر جامعه، امر به معروف و نهي از منكر و دفاع از مصالح دين و مملكت را تكليف خود مي شمارد؛ تكليفي كه تا مرز شهادت موظف به انجام آن است.
من اكنون قلب خود را براي سرنيزه هاي مأمورين شما حاضر كردم؛ ولي براي قبول زورگويي ها و خضوع در مقابل جباري هاي شما حاضر نخواهم كرد.
من به خواست خدا، احكام خدا را در هر موقع مناسبي بيان خواهم كرد و تا قلم در دست دارم كارهاي مخالف مصالح مملكت را بر ملا مي كنم. (28)
حضرت امام در اين پيام، دكترين مبارزاتي خود را براساس اخلاق عاشورايي تبيين مي كند. اصلي ترين مولفه هاي اين دكترين كه هرگز از آن تخلف نشد، عبارتند از: اصلاح امور جامعه بر پايه ي جامعه ي نبوي و بازگشت به اخلاق پيامبري، امر به معروف و نهي از منكر و تسليم نشدن در برابر دشمن، حتي به قيمت از دست دادن جان خود و فرزندان و ياران، ايشان در اين اعلاميه، ضمن مشخص كردن خط مشي عاشورايي، بر مسئله تكليف مداري نيز به عنوان مولفه محوري حركت مبارزاتي خود ياد مي كنند:
با ما معامله بردگان قرون وسطي مي كنند. به خداي متعال من اين زندگي را نمي خواهم! «نّي لا أري الموت لّا سعاده ، و لا الحياه مع الظّالمين لّا برما». كاش مأمورين بيايند و مرا بگيرند تا تكليف نداشته باشم. (29)
اعلام مبارزه، سومين گام
در حالي كه رهبران مبارزات سياسي و نظامي با به كارگيري واژه هاي دو پهلو و مشي ديپلماسي و ادبيات پارلمانتاريستي مبارزه را آغاز و پس از مخفي يا خارج شدن از كشور، رويارويي خود را با نظام آن كشور اعلام مي كنند. امام راحل چون مولايش امام حسين (ع) بدون هيچ ترس و واهمه اي، موضع خود را، آن هم در قلب كشور ايران اعلام كرد.
امام خميني تا پيش از رويارويي مستقيم با نظام ستم شاهي، همه ي فريب خوردگان لشكر مقابل دين و مردم؛ حتي شخص شاه را به بازگشت و گردآمدن زير چتر اسلام دعوت كردند. سخنراني امام در عصر عاشوراي خرداد 1342 كه به دستگيري ايشان و شكل گيري قيام پانزده خرداد انجاميد، به خوبي گوياي اين واقعيت است.
من نمي خواهم تو اينطور باشي؛ من ميل ندارم تو مثل پدرت بشي. نصيحت مرا بشنو، از روحانيت بشنو، از علماي اسلام بشنو، اين ها صلاح ملت را مي خواهند؛ اين ها صلاح مملكت را مي خواهند. از اسرائيل نشنو، اسرائيل به درد تو نمي خورد. (30)
امام در اين سخنراني به شاه نصيحتي كرد كه در سال 1357و هنگامي كه آواره كشورها شده بود، حقانيت و دلسوزي امام را با همه ي وجود درك كرد: (31)
آقاي شاه! شايد اين ها مي خواهند تو را يهودي معرفي كنند كه من بگويم كافري، تا از ايران بيرونت كنند و به تكليف تو برسند؟! تو نمي داني اگر يك روز صدايي در بيايد، ورق برگردد، هيچ كدام از اين ها كه اكنون دور تور را گرفته اند با تو رفيق نيستند، اين ها رفيق دلارند، اين ها دين ندارند، اين ها وفا ندارند، دارند همه چيز را به گردن توي بيچاره مي گذارند. (32)

(19) - تاج الملوك همسر رضاخان و مادر محمدرضا پهلوي در خاطرات خود مي گويد:«يك روز محمدرضا كه خيلي ناراحت بود به من گفت: «مادرجان! مرده شور اين سلطنت را ببرد كه من، شاه و فرمانده كل قوا هستم و بدون اطلاع من هواپيماهاي ما را برده اند ويتنام». آن موقع جنگ ويتنام بود و آمريكايي ها كه از قديم در ايران نظامي داشتند هر وقت احتياج پيدا مي كردند از پايگاه هاي ايران و امكانات ايران با صلاح ديد خود استفاده مي كردند. (خاطرات ملكه پهلوي، ص387)
(20) - در تقسيم اراضي، بيشتر اراضي كساني مصادره و تقسيم شد كه با دستگاه ستم شاهي چندان ميانه ي خوبي نداشتند
(21) - نهضت امام خميني (ره)، دفتر اول، ص138
(22) - همان، ص138-139
(23) - همان، ص169
(24) - همان، ص 174
(25) - برداشت هايي از سيره امام خميني، ج4، ص6 1) - نهضت امام خميني (ره)، دفتر اول، ص 177
(26) - ر. ك: همان، ص260
(27و28) - نهضت امام خميني، دفتر اول، ص397
(29) - همان، ص280
(30) - همان، ص497
(31و32) - آمريكا به شاه اجازه اقامت در اين كشور را نداد. هنگامي كه شاه آواره در يكي از كشورهاي شمال آفريقا به سر مي برد، سفير آمريكا در اين كشور پس از ابلاغ دستور كاخ سفيد به شاه، در خاطرات خود اظهار داشت: اين همان كسي بود كه نزديك به سي سال كشورش را در اختيار ما قرار داده بود و من براي اعلام اين ديدگاه كاخ سفيد، براي لحظه اي احساس خجالت كردم.

 



ويژگي هاي گفتار نيك از نظر قرآن

علي اكبر فروغي
انسان موجودي اخلاقي است. پس اگر خلق و خوي خود را نسازد از دايره انسانيت بيرون است؛ چرا كه انسان، هم دانايي و هم توانايي تغيير مثبت را داراست و مي تواند فضيلت اخلاقي را در خود تحقق بخشد.
اخلاق نيك مجموعه اي از پندار نيك و كردار نيك و گفتار نيك است. كسي كه خود را به فضيلت و كرامت انساني مزين مي سازد و تربيت مي كند، داراي منش و كنش و واكنش نيك مي شود و به عنوان يك انسان اخلاقي شناخته مي شود. البته سرچشمه گفتار و كردار نيك، پندار نيك است و همه چيز از آنجا نشأت مي گيرد؛ چرا كه عقل و قلب آدمي است كه انسان را به سمت دانايي مي برد و گرايش به زيبايي ها و نيكي ها را در وي بر مي انگيزد.
البته گفتارنيك و كردار نيك نيز بيانگر درستي و راستي پندار نيك بشر است و كسي كه داراي منش نيك باشد و ذات و سرشت خويش را به نيكي پرورانده باشد، داراي پنداري نيك و در نتيجه كردار نيك و گفتار نيك خواهد بود.
¤ ¤ ¤
شيريني و شيوائي گفتار
ادبيات و آموزش هاي ادبي و تعليم آداب، به شخص كمك مي كند تا به شيريني و شيوايي سخن بگويد. در حقيقت علومي از جمله علوم معاني و بيان و بديع به آدمي مي آموزد كه چگونه ظاهر سخن و گفتارش را نيك گرداند تا در جامه زيبا، سخني را به نيكي ارايه دهد. فصاحت و بلاغت و شيوايي و رسايي سخن، امري بسيار پسنديده است؛ زيرا اگر مفهوم و مطلب مهم و ارزشمندي را در جامه و ظاهري ناپسند و زشت ارايه دهيم در بسته بندي محتواي ارزشي، كوتاهي كنيم، از ارزش و اعتبار آن نيز كاسته ايم.
طلاي ناب و سرخ را مي بايست در بهترين بسته بندي ارايه داد تا ظاهر و باطن آن با هم موافقت كند و متناسب هم باشد. در پيام هاي نيك و پندارهاي نيك نيز مي بايست اين گونه سخن ناب و گوهر كلام را در جامه اي زيبا ارائه كرد تا در جذب مخاطب و پذيرش آن مؤثر باشد.
از اين رو خداوند كلام خويش را در بهترين شكل و زيباترين قالب به فصاحت و بلاغت تمام فرو فرستاد و قرآن را هم از نظر شيوايي و رسايي و شيريني چنان كرد كه هيچ اديب و شاعري را توانايي مقاومت و هماوردي در برابر آن نمانده است و همگان سر تعظيم بر آستانه فصاحت و بلاغت آن فرود آورده اند.
نيك گفتاري از نظر قرآن
خداوند گفتار نيك را به خوبي توصيف كرده و در آيات چندي نشان داده است كه چگونه بايد ظاهر و باطن گفتار را آراست تا نيكوترين سخن بر زبان جاري شود. در اينجا به برخي از ويژگي هاي سخن نيك از نظر قرآن اشاره مي كنيم.
1- راستي: سخن نيك، سخني راست است و در آن دروغ راه پيدا نمي كند. صدق و راستي كلام، به مطابقت آن با واقع، عقيده و عمل است. به اين معنا كه سخني است كه مطابق واقع و حقيقت است؛ ديگر آن كه مخالف عقيده شخص نيست و شخص در انديشه و پندار، چيزي ديگر ندارد و همان چه را اذعان و عقيده دارد بر زبان مي راند و در عمل نيز برخلاف آن رفتار نمي كند. بنابراين مانند منافق نيست كه بر زبان چيزي را مي راند كه در پندار و دل چيزي ديگر است (سوره منافقون، آيه 1) و يا سخني را نمي گويد كه در عمل برخلاف آن رفتار مي كند. در آيات قرآني بر صداقت در قول و فعل و عمل بسيار تاكيد شده و از دروغ به شدت بيزاري جسته شده است. بنابراين، مهم ترين ويژگي گفتار نيك، راست گفتاري و صداقت و راستي است.
2-استوارگويي: دومين ويژگي گفتار نيك، استواري در سخن است. به اين معنا كه چنان از برهان و علم و قطع برخوردار باشد كه هيچ خدشه اي بدان وارد نشود و هيچ راه نفوذي براي تخريب آن وجود نداشته باشد. خداوند از اين ويژگي به قول سديد ياد مي كند؛ (نساء، آيه 9ء احزاب، آيه 70) زيرا سخني چنان استوار چون سد محكم است كه هيچ راه نفوذي نيست تا سد بشكند و تخريب شود و تخريب گر شود. استواري سخن به منطق قوي و برهان و علم و قطعي بودن آن است. به اين كه سخني نگويد كه بر پايه ظن و تخمين و گمان است.
3-رساگويي: از ديگر ويژگي هاي گفتار نيك، رساگويي است. به اين معنا كه همه مفهوم كلام درك شود و چيزي برخلاف ظاهر آن فهميده نشود. بلاغت و رسايي كلام از جمله ويژگي هايي است كه مخاطب را تحت تاثير قرار مي دهد و به او اجازه نمي دهد تا در محتواي آن ترديد افكند و گمان به خلاف آن برد و احتمال خلاف بدهد كه شايد چيزي ديگر را اراده كرده است. مخاطب تحت تاثير بلاغت كلام و رسايي آن، قرار گرفته و پيام را به خوبي پذيرا مي شود.(نساء، آيه 63)
4-عرفي و شيوايي: گفتار نيك مي بايست عرفي و شيوا باشد. به اين معنا كه هر كسي به سادگي آن را درك و فهم كند و از پيچيدگي برخوردار نباشد. از واژگان و اصطلاحاتي استفاده كند كه همه مردم آن را مي فهمند و براي آنان معاني و مفاهيم آن روشن است. در حقيقت از حقيقت بيان و روشني آن خالي نباشد و به زبان مردم خودش سخن گويد نه به زبان گروه يا طبقه اي از مردم يا قشري از ايشان كه داراي اصطلاحات خاص هستند. خداوند در آيات بسياري بر اين نكته تاكيد كرده است كه در گفتار با مردم چنان سخن بگوييد كه حتي سفيهان و نابخردان نيز آن را درك و فهم كنند و نياز به مترجم و تفسير و تشريح نباشد. البته عرفي گفتن و عرفي زندگي كردن و رفتار نمودن و در چارچوب ملاك هاي عمومي جامعه خردمندان، يك اصل اساسي در فرهنگ قرآني است كه اختصاص به گفتار ندارد ولي با اين همه يكي از جلوه ها و نمادهاي اساسي عرفي زيستن، سخن معروف و شيوا و رسا بر زبان راندن است؛ چرا كه قول عرفي، سخن پسنديده اي است كه مردم آن را دوست مي دارند و به آن سخن مي گويند و در جامعه به سادگي درك و فهم مي شود و هيچ زشتي و خلافي در آن نيست و انسان از شنيدن آن خسته يا اندوهگين و ناخشنود نمي شود. (بقره، آيه 253؛ نساء، آيات 5 و 8؛ احزاب، آيه 32؛ و آيات ديگر)
5-آسان گويي: سخن نيك؛ سخن آسان و روان و قابل درك و فهم براي همگان است. كسي كه مي خواهد ديگران او را درك كنند به جاي آنكه به دشواري سخن بگويد و درخواست هاي سخت و ناممكن داشته باشد و خواسته هاي بيجا را مطرح سازد، كلامي بگويد كه قابل درك و فهم و عمل باشد و مردم را به زحمت نيندازد. (اسراء، آيه 28) از اين آيه همچنين فهميده مي شود كه انسان مي بايست در گفتار، نرم و لطيف باشد و سخن به درشتي نگويد و زمينه اي را فراهم نسازد كه مردم به خاطر درشت گويي، از پيرامون وي دور شوند و سخن او را نشنوند چه رسد كه عمل كنند.
6. كريم گويي: گرامي داشتن ديگران در سخن از مهمترين معيارهاي گفتار نيك از نظر قرآن است. برخي عادت كرده اند كه كرامت انسانها را ناديده بگيرند و مراعات حد و اندازه مقام و ارزش آنها را نكنند. از نظر قرآن هركسي داراي منزلت و مقامي است كه مي بايست در سخن گفتن با او، مراعات كرد. از آن جايي كه جايگاه والدين بسيار بزرگ و مقام ايشان بسيار ارجمند است، مي بايست در سخن گفتن با ايشان حرمت مقام والايشان را نگه داشت و كريمانه با آنها سخن گفت و ايشان را در سخن گرامي داشت. (اسراء آيه 23) البته اين كريم بودن و گرامي داشتن ديگران اختصاص به والدين ندارد بلكه همگان با توجه به درجه اي كه خداوند ايشان را به عقل و علم گرامي داشته و خلافت الهي را بر تن ايشان كرده است، كريم و گرامي هستند و مي بايست اين مقام آنها را پاس داشت مگر اين كه خود قدر منزلت خويش را نگه ندارند و به كفر و سفاهت سخني زشت بر زبان برانند كه با اينگونه افراد نيز مي بايست با نرمي سخن گفت.
7. نرم گويي: از ديگر خصوصيات سخن نيك، نرمي است. به اين معنا كه درشت گويي را حتي نسبت به دشمنان و تندخويان ترك كرد و به سبب تندخويي و درشت گويي ايشان، معامله را مثل نكرد بلكه بانرمي آنها را به آرامش دعوت كرد تا سخن، فهم و درك شود؛ زيرا هدف از هر سخن و كلامي ايجاد ارتباط كلامي و فراهم آوردن تفاهم و درك متقابل است و درشت گويي هيچ گاه امكان تفاهم و درك متقابل را فراهم نمي آورد و بلكه امكان شنيدن و تدبر و درك و فهم كلام را از مخاطب مي گيرد.پس لازم است كه نرمي را درگفتار در پيش گرفت تا مخاطب حتي خشمگين و درشت گو را به آرامش رساند و امكان فهم پيام كلام را به او بخشيد. (طه، آيه 44)
8. متين گويي: از ديگر خصوصيات كلام نيك آن است كه سبك مغز نباشد و مطالبي در آن طرح نشود كه هيچ سودي براي مخاطب ندارد. اگر سخن هرچند شيوا و شيرين و رسا باشد و جامه زربافت برتن داشته باشد ولي از متانت محتوا و بار معنايي خوب و مناسب برخوردار نباشد، هيچ ارزشي ندارد. بنابراين مي بايست كلام داراي محتواي سنگين و باوقار باشد كه به درد مردم بخورد و ايشان را به تفكر و تدبر بخواند و به سوي معارف و حقايق بكشاند. (مزمل، آيه 5) البته اين امر غير از تعقيد و پيچيدگي و لغزگويي و چيستان گويي است كه در كلام نيك و گفتار نيكو جايي ندارد. لغزگويي هرچند كه كلام به ظاهر خوبي است ولي در حقيقت گفتار نيك و پسنديده اي نيست از اين رو در عرف مردم چنين كلامي رايج نيست.
9. بهترين گويي: اگر هر سخني نيك و بد دارد و انسان، نيك و معروف و پسنديده آن را برمي گزيند و مي گويد و خود را چنان به آداب ادبيات نيك تربيت مي كند كه خوب و پسنديده بگويد، ولي بهتر آن است كه درميان ظاهر خوب از بهترين ها و از نظر باطن محكم و سنگين و استوار، از كامل ترين ها استفاده كند. پس بهترين سخن ها را در بهترين جامه ها ارائه دهد و در اين راه كم نگذارد. خداوند از بندگان خود مي خواهد تا بهترين قول و كلام را بشناسد و آن را در علم و عمل پيروي كنند. لذا براحسن قول تأكيد ويژ اي مي كند كه بهترين در خوب ها و پسنديده هاست. (فصلت، آيه33)
اگر بخواهيم ديگر ويژگي هاي گفتار نيك را بگوييم شايد نيازمند تحقيق و بررسي بيشتر و كامل تري در قرآن باشد ولي به همين مقدار بسنده مي شود زيرا مي دانيم كه عمل به اينها خود عامل رسيدن به نيكوترين گفتارها خواهدبود.

 

(صفحه(12(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14