رهبر معظم انقلاب : پاي ارزش ها بايستيد
|
|
امام علم مبارزه را مي دانست
|
|
E-mail:shayanfar@kayhannews.ir |
|
رهبر معظم انقلاب : پاي ارزش ها بايستيد
آن جايي كه پاي حفظ ارزش ها و تداوم بخشيدن به آنهاست، يا صحبت از استحاله ارزش هاست، يك خط كشي وجود دارد؛ شما نمي توانيد بگوييد من نه اين طرف هستم نه آن طرف. مگر مي شود؟ اين مي شود بي هويتي. مگر مي شود آدم به يك ارزش، هم معتقد باشد، هم نباشد؛ يك ارزشي را، هم پاس بدارد، هم ندارد؟ اينجا آدم بايد موضع انتخاب كند و پاي آن بايستد. البته من هيچ نفي نمي كنم؛ ممكن است كسي اشتباه كند. در اين صورت انسان خطا را جبران مي كند؛ كما اينكه در مواردي به بعضي از دوستاني كه آثار خودشان را به من ارائه كردند يا از طريق ديگري من آن آثار را ديدم و به نظرات نقادانه اي رسيدم، چه در بازي ها، چه در محاوره ها و به قول شما ديالوگ ها، چه در برخي از صحنه پردازي ها، به آنها گفتم. البته بعضي اصلاح كردند، بعضي هم اصلاح نكردند. ما از آنهايي كه اصلاح كردند، تشكر كرديم، اما از آنهايي كه اصلاح نكردند، هيچ وقت گله نكرديم كه چرا اصلاح نكرديد؛ چه برسد بالاتر از گله. به هرحال در اينجا حدودي وجود دارد. مگر مي شود نسبت به اين حدود بي تفاوت بود؟ همان طور كه در ابتدا گفتم، نمي شود نسبت به ارزش ها بي تفاوت بود. اين را نبايد به حساب خط و جناح سياسي الف و ب گذاشت. سندي از اسناد منتشر شده وزارت خارجه آمريكا درباره جريان كودتاي بيست وهشت مرداد را ترجمه كرده و براي من آوردند. البته به هنگام وقوع اين حادثه، سن من زياد نبود، چهارده، پانزده سال داشتم، چيزهاي اندكي يادم هست، اما از زبان ها بسيار شنيده ام و در آثار هم زياد خوانده ام؛ ولي به اين تفصيل هيچ جا وجود ندارد. آنهايي كه خودشان دست اندركار اين جريان بودند، اين اسناد را نوشتند و براي وزارت خارجه و سازمان سيا فرستادند. اين اسناد متعلق به آمريكايي هاست. البته عمليات، بين آمريكايي ها و انگليسي ها مشترك بوده كه در اين گزارش كاملاً منعكس شده است. آن بخش مورد توجه من اين است؛ «كيم روزو لت»15 مي گويد وقتي ما به تهران آمديم، يك چمدان بزرگ پر از مقاله هايي كه نوشته شده بود و بايد ترجمه مي شد و در روزنامه ها به چاپ مي رسيد، و نيز كاريكاتور هايي را با خودمان آورديم. شما فكرش را بكنيد، دستگاه سياي آمريكا براي ساقط كردن حكومتي كه با آنها ناسازگار بود و منافع آنها را تأمين نمي كرد؛ حكومتي كه به آراي مردم متكي بود -برخلاف همه حكومت هاي دوران پهلوي، اين يك حكومت ملي بود كه قانوني و با آراي مردم بر سر كار آمده بود- تحت عنوان اينكه ممكن است پشت پرده آهنين شوروي برود، از همه ابزارها از جمله از ابزار هنر، عليه آن استفاده كرد. البته آن روز كاريكاتوريستي كه هم به درد اينها بخورد و هم بتواند مورد اعتمادشان قرار گيرد، لابد نبوده است؛ لذا با خودشان كاريكاتورهاي آماده را آورده بودند! در آن اسناد آمده است كه ما به بخش هنري سازمان سيا سفارش كرديم كه اين چيزها را تهيه كند. اتفاقاً دو، سه سال پيش نيز ايتاليايي ها كتابي نوشتند كه به فارسي هم ترجمه شده است. آنجا هم به وجود بخش هنري سازمان سيا و فعاليت هاي گوناگونش اشاره شده است. سياست، اين گونه از هنر استفاده مي كند. شما در اينجا مي خواهيد چه كار كنيد؟ اگر همه سياست مداران و مستكبران و قلدران و صاحب اختياران دنيا مي آمدند در مقابل كتاب مقدس خودشان قسم جلاله مي خوردند كه از هنر استفاده نكنند، مي شد آدم نسبتاً خيال راحتي پيدا كند و بگويد بسيار خب، الحمدلله هنر خلاص شد، اما آنها از هنر استفاده مي كنند. شما مي خواهيد چه كار كنيد؟ آيا شما مي خواهيد در مقابله با مطامعي كه آنها به وسيله هنر به آن مي رسند، از اين ابزار بهره نبريد؟ اين خردمندانه است؟ نه، اين خردمندانه نيست.1/5/80هر پيامي، هر دعوتي، هر انقلابي، هر تمدني، هر فرهنگي مادامي كه در قالب هنر ريخته نشود شانس ماندن ندارد؛ شانس نفوذ و گسترش ندارد، و فرق هم بين پيام هاي حق و باطل نيست، هنر يك ابزار فوق العاده است.27/10/65 من مي گويم براي اينكه سايش پيدا نكنيد، از عوامل دروني خودتان شروع كنيد؛ عواملي كه در جمع خود شما هست. البته براي عواملي هم كه مربوط به بيرون شماست، فكر كنيد. فكر كنيد، پيشنهاد بدهيد، طلب كنيد و بخواهيد، اما پيشرفت كار را متوقف به آنها ندانيد. از خودتان شروع كنيد و با شرايط موجود، كار را دنبال نماييد. از جمله كارهايي كه بايد بكنيد، يكي اين است كه مخاطب خودتان را خـلق كنيد. اگر به فكر اين باشيد كه مخاطب جبهه مقابل را تصرّف كنيد، ممكن است همين فكر، شما را وسوسه كند كه به تقليد كار جبهه مقابل بپردازيد. بعضي از عناصر جبهه خودي كه مثلاً داستان مي نويسند يا فيلم مي سازند، با اين خيال كه مخاطبين جبهه مقابل را جذب كنند، به مسائلي مي پردازند كه نويسنده يا فيلم ساز جبهه مقابل به آنها پرداخته است. مثلاً آنها براي جاذبه فيلم از عامل زن، يعني عامل جنسي، استفاده مي كنند؛ اينها هم همين كار را مي كنند. اين كار به هيچ وجه صحيح نيست؛ چون به سايش در جبهه خودي كمك مي كند. بنده اين را قبول ندارم. نه فقط قبول ندارم، بلكه تصور مي كنم اين فكر، غلط و اين كار، اشتباه است. ما بايد مخاطب خودمان را خلق كنيم. اگر دشمن ما با تكرار يك حرف، گوش ها را با آن آشنا مي كند، ما نبايد مجبور شويم حرفي را كه او مي خواهد، تكرار كنيم. اگر او با خوراندن يك خوراك، ذائقه جديدي براي مردم كشور خلق مي كند، ما نبايد تابع آن ذائقه خلق شده باشيم. خودمان بايد ذائقه ديگري خلق كنيم؛ يعني هماني كه مطابق فكر و ايمان و عقيد ه ماست. خلاصه اينكه، اگر دشمن خصوصياتي را در كار خودش برجسته مي كند، ما تقليد نكنيم. فرض كنيد دشمن در قصه و شعر و فيلم و فيلم نامه خود، از خصوصيت انتقاد از وضع موجود استفاده مي كند. آيا ما هم بايد براي عقب نماندن از او، در قصه و شعر و فيلم و فيلم نامه خود، از وضع موجود انتقاد كنيم؟ مي دانيد نتيجه اين كار چه خواهد شد؟! مي دانيد آخرش به كجا خواهد رسيد؟! آيا انتقاد از وضع موجود يك ارزش است كه ما آن را ارزش به حساب بياوريم؟! اصلاً چرا از وضع اسلامي و الهي خودمان انتقاد كنيم؟! چرا انتقادي كنيم كه به معناي عيب جويي، ايرادگيري و نيش زدن است. چرا به خودمان نيش بزنيم؟! آيا وضع موجود، اشكالي دارد؟ اگر دارد، همت بگماريم تا اشكال را برطرف كنيم. چرا خرابش كنيم؟! ما نبايد به خودرويي كه در گردنه نفس گيري، ناله كنان بالا مي رود؛ حركتش كند است و مشكلي دارد، سنگ بزنيم. چون اگر سنگ بزنيم متوقف مي شود. بايد به آن خودرو كمك كنيم و هلش بدهيم تا بالا برود. پاورقي
|
|
|
امام علم مبارزه را مي دانست
اشاره : در سالهاي اخير مشاهده مي شود كه برخي از نكات برجسته و بسيار روشن سيره فردي و سياسي امام، توسط افراد وجرياناتي كه دستيابي به اهدافشان را جز در سايه غبارافكني بر انديشه ها و سيره عملي آن بزرگمرد، ميسر نمي دانند، مورد تحريف يا شبهه قرار گرفته است. از جمله آنكه امام از ابتدا به حكومت اسلامي معتقد نبوده و به مرور و در جريان رويدادهاي سياسي به اين نتيجه رسيده است! و يا ايشان در تصميم گيري هاي خطير، به ويژه در پايان عمر، تحت تأثير ديگران از جمله اطرافيان خويش بوده اند. ماهنامه « پاسدار اسلام »در ميزگردي با حضور حجج اسلام والمسلمين روحاني ، ناصري ، اختري و رحيميان به بازخواني « سلوك فردي و سياسي امام خميني (ره) » پرداخته است . در اين گفت وگوي تفصيلي، آقايان حجج اسلام والمسلمين سيد حميد روحاني، محمدرضا ناصري، محمدحسن اختري و محمدحسن رحيميان كه جملگي از آغاز نهضت و در شرايط سخت و دشوار و دوران غربت حضرت امام، همواره از ياران و همراهان امام بوده اند، ضمن مرور سيره عملي معظم له، به اين شبهات پاسخ داده اند. اين گفت و گو به شرح زير است : ¤بسم الله الرحمن الرحيم. صميمانه تشكر مي كنيم كه دعوت ما را پذيرفتيد و امروز توفيق داريم به مناسبت بيست و سومين سالگرد رحلت امام(ره)، در خدمت جمعي از مخلص ترين و نزديك ترين ياران ايشان باشيم. ياراني كه از سالهاي آغازين نهضت و در همه شرايط سخت و دشوار و دوران غربت حضرت امام، همواره همگام و همسوي با ايشان حركت كردند و تا كنون در طول اين نيم قرن، لحظه اي از راه و خط امام جدا نشدند. بحث را اين گونه آغاز مي كنيم كه آيا حضرت امام در مسير نهضت، همكاري و همراهي و ارتباط با جريان هاي غيراسلامي و غيرديني را مي پذيرفتند يا نه و تعامل ايشان با اين نوع افراد و جريان ها چگونه بود؟ روحاني: بسم الله الرحمن الرحيم. با تشكر از شما، اشاره مي كنم كه اين گونه جلسات مي توانند براي همه ما مفيد و ثمربخش باشند و در شناخت حضرت امام «اعلي الله مقامه، سلام الله عليه» نقش مهمي داشته باشند. در باره مطلبي كه مطرح كرديد، من فكر مي كنم بهتر باشد بحث را به صورت ديگري پيش ببريم و اين سؤال را مطرح كنيم كه اصولاً ويژگي ها و روش هاي امام امام در مبارزاتشان كه مي توان از آنها به عنوان «علم مبارزه» ياد كرد، چه بود. وقتي به قبل از آغاز نهضت امام نگاه مي كنيم، مي بينيم گروه ها و سازمان هاي سياسي و حتي بزرگان روحاني كه در عرصه مبارزه حضور پيدا مي كردند، يكي از باورهايشان اين بود كه اگر مي خواهند مبارزه اي به ثمر برسد، بايد همه اقشار جامعه با هر نوع باور، ايدئولوژي، مكتب و اعتقادي دست به دست هم بدهند تا مبارزه آغاز شود. وقتي امام مبارزه را آغاز كردند، ديديم كه حريمي را قائل شدند. از همان سال 1341 كه نهضت آغاز شد، اين گونه نبود كه راضي باشند يا بپذيرند كه احزاب و گروه هاي سياسي، چه ماركسيست ها، چه ملي گراها، چه سكولارها و چه ناسيوناليست ها را با خودشان همراه كنند. ايشان مسيري را مشخص كردند و آن، اسلام بود و در چهارچوب اسلام، با افراد همكاري مي كردند، به همين دليل چون حاضر نشدند سياست بازان و احزاب و گروه هاي سياسي را تأييد كنند، آنها هم از ايشان حمايت نمي كردند. يادم هست در سال 1342، بعد از فاجعه فيضيه، سران نهضت آزادي براي ملاقات با امام به قم آمدند. در مرحله اول آقاي سيدهادي خسروشاهي را واسطه كردند. آقاي خسروشاهي آمد و خدمت امام عرض كرد كه اين ها آمده اند و منتظر ملاقات با شما هستند. امام فرمود: «من نمي توانم با اين ها ملاقات كنم». آقاي خسروشاهي به امام گفت: «پس من به اينها چه بگويم؟» امام فقط اين آيه شريفه را قرائت كردند كه: «قال ن ّي سق يأ»(1). آقاي خسروشاهي گفتند:«من رفتم به آنها گفتم كه امام ناخوش اند. مهندس سحابي گفت: ما مي رويم عيادتشان» كه آقاي خسروشاهي در اينجا گفت: «خودتان مي دانيد، من ديگر نمي توانم با شما بيايم». در يك مرحله ديگر، سران نهضت آزادي، آيت الله علامه طباطبايي، را واسطه كردند كه امام باز هم از پذيرفتن آنها خودداري كردند. اين روش امام به عنوان يك علم مبارزه، بسيار مهم است كه اگر انسان مي خواهد در مبارزه كامياب و موفق شود، نبايد به قشرهايي كه مرموزند و با اهداف اسلامي همراه نيستند، ميدان بدهد. امروز ويژگي راه امام، بهتر مشخص شده است. در مصر و جاهاي ديگر و در بيداري اسلامي مي بينيم كه حتي افراد ملحد، مشرك، ماركسيست و سكولارها حضور دارند و همين باعث شده خلوصي كه بايد در مبارزات اسلامي وجود داشته باشد، ديده نمي شود. مسئله ديگري كه امام به عنوان علم مبارزه مطرح كرد اين بود كه ايشان روي مردم خيلي تأكيد داشت. ممكن است گفته شود گروه هاي سياسي هم خيلي دم از مردم مي زدند، ولي در اينجا چند تفاوت اساسي وجود داشت. اولاً مردمي كه امام مي خواست به آنها اتكا داشته باشد، مردمي بودند كه آگاهي هاي لازم را كاملاً كسب كرده باشند. يك خاطره بگويم كه مربوط مي شود به روز اول نهضت امام. در 16 مهر 1341 وقتي امام خبر تصويب لايحه غيرقانوني انجمن هاي ايالتي و ولايتي را شنيدند و در روزنامه ها اعلام شد، آمدند منزل شيخ عبدالكريم حائري «رحمه الله عليه»، بنيانگذار حوزه علميه قم و علما و مراجع را خواستند و همه در آنجا جمع شدند. در آنجا امام مطلبي گفتند كه: »اگر ما مي خواهيم اسلام در ايران از اضمحلال نجات پيدا كند، بايد اين خاندان پهلوي را از قدرت پايين بياوريم. استعمار انگليس اينها را به قدرت رسانده تا به دست اينها اسلام را از بين ببرد و ايران را به روز سياه بنشاند«. اين سخن آن روز امام با شگفتي حاضران در جمع مواجه شد. آقاي شريعتمداري گفته بود: «با كدام قدرت و با كدام نيرو و بمب مي توانيم چنين حرفي را به زبان بياوريم و چنين هدفي را تعقيب كنيم ؟». امام فرموده بود: «ما قدرتي داريم كه از بمب قوي تر است. آن چيست؟ مردم»، مردمي كه امام آنها را از بمب قوي تر مي دانست، مردمي نبودند كه كوركورانه دنبال رهبر حركت كنند و ندانند قضيه چيست. چنين مردمي خواه ناخواه در يك جايي مي بّرند و وقتي پاي جان وسط مي آيد، اگر آگاهي نداشته باشند، متزلزل مي شوند. لذا امام دو سه تا پيشنهاد دادند: 1) تلگرام ها و نامه هايي كه بين مقامات روحاني و دولت و دربار رد و بدل مي شود، چاپ شود و در اختيار مردم قرار بگيرد. تا آن روز سابقه نداشت كه نامه هاي بين علما و مراجع و شاه، دربار و دولت منتشر شود. بعداً در تاريخ آورده مي شد كه در يك زماني ميرزاي شيرازي »رحمه الله عليه« چنين نامه اي به ناصرالدين شاه نوشته است. امام فرمودند تلگراف ها و نامه هاي اعتراض آميز علما چاپ شود و در اختيار مردم قرار بگيرد تا مردم در متن حوادث قرار بگيرند. 2) خطبا و وعاظ وظيفه دارند در سنگر مساجد و منابر به مردم آگاهي بدهند كه هدف دولت از تصويب اين چيست و چه نقشه ها و خيانت هايي براي اسلام در پيش است. 3) تمام مراجع با مردم حرف بزنند. تا آن روز سابقه نداشت كه مرجع تقليدي سخنراني كند. سخنراني مال خطبا و وعاظ بود. امام در اين باره فرمودند كه مراجع با مردم حرف بزنند. خودشان از آن تاريخ از هر فرصتي استفاده كردند و با مردم حرف زدند، و لذا مردم آگاه و روشن ضمير با امام همراه شدند و رشد يافتند. وقتي امام در سال 1343 از زندان آزاد مي شوند، در 26 فروردين خيلي صريح مي گويند: «بدانيد اگر خميني هم برگردد و با شما همراه شود، مردم ديگر برنمي گردند و آگاه شده اند». امام اهل شعار نبود و واقعاً معتقد بود كه مردم، بيدار و آگاه شده اند. اين فرق مي كرد با مردمي كه روشنفكرهاي سياسي از آنها دم مي زنند كه از مردم فقط به عنوان ابزار استفاده مي كنند. پاورقي
|
|