(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 27 خرداد 1391 - شماره 20233

چند روش براي شكوفايي استعداد ادبي دانش آموزان
قلمت را بردار و بنويس!
در حاشيه بازي ايران و قطر
از شور تا شعور
نيمكت آخر (طنز)
پدر يعني ...



چند روش براي شكوفايي استعداد ادبي دانش آموزان
قلمت را بردار و بنويس!

محمد عزيزي «نسيم»
استعداد خلاقيت
در آخرين تعريفي كه از خلاقيت خواندم، خلاقيت را به وجود آوردن چيزي جديد، مناسب و باارزش تعريف كرده بودند.
در كتاب «پرورش استعداد همگاني خلاقيت»¤، الكس اس. اسبورن كه يك مجله تخصصي درباره خلاقيت راه اندازي كرده است، نكته هاي قشنگي درباره خلاقيت بيان كرده است.
از آنجا كه آثار ادبي (نظم و نثر) همه از خلاقيت سرچشمه مي گيرند، خواندن و آشنايي با اين مقدمات، خالي از لطف نيست. (البته مطالب به قلم نگارنده است.)
¤ دو اتاق در ذهن ما
ذهن انسان دو كار انجام مي دهد 1- خلق تصور 2- تجزيه و تحليل
1- خلق تصور: تمام پديده هايي كه به نوعي به تخيل و تصورات برمي گردد در اين اتاق ذهن ما ساخته مي شود. نيمكره راست مغز به ما كمك مي كند تا با تصور اسب و پرنده، اسب بالدار بسازيم.
شعر و داستان از محصولات نيمكره راست مغز ماست.
2- تجزيه و تحليل: دو دو تا هميشه چهار تا بوده و هست. اين سخنان محكم از اتاق تجزيه و تحليل كه در نيمكره سمت چپ مغزمان قرار دارد به گوش مي رسد.
نگاه رسمي و علمي داشتن به پديده ها از ويژگي هاي اين بخش از مغز ماست. رياضي، زبان و... از تلاش هاي نيمكره چپ مغز ماست.
اين نيمكره با تصور و تخيل كاري ندارد و تمام كارهايش را براساس ضوابط و قوانين انجام مي دهد.
از دو نيمكره مغزمان بايد به موقع استفاده كنيم. در خلق آثار ادبي، بايد بكوشيم در اتاق نيمكره چپ مغزمان را به طور موقت ببنديم و وارد اتاق تصورات در نيمكره راست مغزمان شويم.
در اين نيمكره تا دلتان بخواهد موضوع براي سرودن و نوشتن وجود دارد. «يورش مغزي» يا «بارش مغزي» يك روش ابتكاري براي توليد ايده هاي ناب و جديد است.
دو يا چند نفر دور هم مي نشينند. موضوعي را در وسط جلسه قرار مي دهند و در يك مدت زمان معين هر ايده اي كه به ذهنشان مي رسد را روي موضوع مي بارانند. حاصل جلسه، شگفت آور خواهد بود. البته اين روش چهار قانون دارد كه به آزادي ذهن در توليد ايده ها كمك زيادي مي كند.
قوانين بارش مغزي:
1- انتقاد ممنوع: در طول جلسه بارش مغزي نبايد از ايده خود و ديگران انتقاد كنيم زيرا ذهن ، خلاف ما را محافظه كار مي كند. ترس از انتقاد يكي از مهم ترين موانع تفكر خلاق است.
2- كميت مورد نظر است: هر چه تعداد ايده ها بيشتر باشد بهتر است.
3- هر چه ايده ها تخيلي تر و دور از دسترس باشند بهتر است زيرا ذهن خلاق تر عمل مي كند و باعث پرواز بهتر ذهن در آسمان ايده ها مي شود.
4- ايده ها مي توانند با هم تركيب شوند: يعني ايده اي كه شما مطرح كرده ايد مي تواند با ايده اي كه من دارم با هم تركيب شده و تشكيل يك ايده جديد بدهد.
بعد از اين مقدمه از خلق و خلاقيت مي رويم به استقبال چند روش خلاق در خلق آثار ادبي.
روش اول
شعر و داستان ما را ادامه دهيد.
يكي از روش هايي كه مي تواند نوجوانان را به سرودن و نوشتن علاقه مند كند، ادامه دادن اشعار يا داستان هاي نيمه تمام است.
روي برگه اي مي نويسيم:
دوست مهربانم!
خدا استعدادهاي زيادي به تو عطا كرده است. يكي از آن استعدادها استعداد سرودن شعر است. يك مصراع شعر زير در انتظار قلم سبز توست تا آن را با فكر خوبت ادامه دهي.
دلم كبوتري شد...
¤¤¤
دوست نويسنده ام!
داستان نيمه تمام زير را با فكر و قلم خودت كامل كن و براي ما بفرست.
توي صف ايستاده بودم و داشتم به صحبت هاي آقاي حاتمي، ناظم مدرسه مان گوش مي دادم. يك دفعه چشمم به آسمان افتاد. چند موجود عجيب و غريب داشتند به سمت پشت بام مدرسه مي آمدند...
از آنجا كه آغاز سرودن و نوشتن براي بيشتر نوجوانان تازه كار مشكل است دادن يك بيت شعر و يا يك داستان نيمه تمام مي تواند انگيزه ادامه دادن شعر و داستان را در نوجوانان ايجاد نمايد.
از ميان آثار رسيده در بخش شعر، اشعاري خلاق ترند كه از قوه تخيل، خلاقيت، انديشه و عاطفه بيشتري بهره مند باشند. البته رعايت وزن (آهنگ) نيز مي تواند به عنوان يك ملاك در ارزيابي ها قرار بگيرد البته نه به عنوان يك ملاك اصلي زيرا انديشه از آهنگ مهم تر است.
در بخش داستان نيز سفر دانش آموز به دنياي موجودات تخيلي مي تواند ما را با گنجينه هاي گران بهاي ذهن او آشنا نمايد. اثري در اين بخش ارزشمندتر است كه 1-طرح منسجم و چهارچوب خوبي داشته باشد يعني سروته (شروع و پايان) داستان مشخص و زيبا و منطقي باشد. 2-حوادث با ذهن جور در بيايد. 3-شخصيت ها ملموس باشند. 4-پيام داستان شفاف ولي غيرمستقيم باشد. 5-گره و گشايش آن با پرداخت خوبي در داستان گنجانده شده باشد.
روش دوم
دنياي صداها
توي كلاس بوديم كه معلم انشايمان آمد. او بعد از احوالپرسي گفت: «بچه ها ما مي خواهيم امروز به يك سفر هوايي برويم!»
همه با تعجب به هم نگاه مي كرديم. چند لحظه بعد، معلم انشايمان نواري را توي ضبط گذاشت و گفت: «با خاموشي چراغ هاي كلاس، چشم هايتان را ببنديد و تا موقعي كه نگفته ام باز نكنيد.» چراغ هاي كلاس كه خاموش شد، ما چشم هايمان را بستيم. يك دفعه صداي هواپيما توي كلاس پيچيد؛ انگار ما توي هواپيما بوديم.
- بچه ها كمربندهايتان را ببنديد.
ما با چشمان بسته كمربندهاي تخيلي مان را بستيم.
- بچه ها ما الآن بالاي آسمان هستيم. از اين بالا همه جا را مي شود ديد.
خداي من چقدر قشنگ است. همه چيز كوچك شده است و...
ما با هنرمندي معلم انشا به آسمان رفتيم. صداي هواپيما به طبيعي شدن تخيلي مان كمك زيادي كرد.
وقتي چشمان تان را باز كرديم، ديديم توي كلاسيم. دلمان مي خواست دوباره به آسمان برگرديم.
معلم انشا كه لذت سفر را در صورت ما مي ديد با خوشحالي گفت:
«بچه ها حالا قلم و دفترتان را برداريد و درباره پروازي كه داشتيد يك شعر يا يك داستان كوتاه بنويسيد. بسم الله... بگوييد و شروع كنيد. شما حتما موفق مي شويد.»
استفاده از صداهايي كه به آنها «افكت» مي گويند بيشتر در نمايش فيلم ها استفاده مي شود مثل صداي رعد و برق، پرندگان جنگل و...
اين نوارها را مي توان از سمعي بصري مناطق آموزش و پرورش تهيه كرد. بعضي از برنامه هاي رايانه اي نيز صداهاي جانبي دارند كه داراي كيفيت خوبي مي باشد.
در اين روش بايد به دانش آموزان كمك كنيم تا آنچه را كه از شنيدن صدا تجسم كرده، به روي كاغذ بياورد.
حاصل كار بسيار جالب خواهد بود چون هر دانش آموز از پنجره ذهن خودش به دنياي زيباي تخيلات نگاه كرده است.
روش سوم
مسابقه تصويري
بعضي از تصاوير هستند كه ما را با خودشان مي برند. شايد براي شما هم پيش آمده باشد كه با ديدن يك عكس يا يك تابلوي نقاشي، دلتان پر زده و به دنياي آن تصوير سفر كرده است. انتخاب تصويري مناسب مخاطبين، كه با دنياي ذهني آنها هماهنگي و تناسب داشته باشد مي تواند بچه ها را به نوشتن و سرودن تشويق كند.
مي توان حاصل نوشته ها و سروده هاي دانش آموزان را در يك مجموعه گردآوري كرد. از آنجا كه انسان ها نسبت به يك موضوع، هر كدام يك حس يا يك تجربه خاص دارند، حاصل كار از تنوع جالبي برخوردار خواهد بود البته به شرط اينكه دانش آموزان از روي هم رونويسي نكنند. ما بايد به دانش آموزان بياموزيم كه انديشه بكر تو در دنياي انسان ها فقط مخصوص توست و هيچ انسان ديگري مثل تو نمي انديشد. پنجره نگاه تو ويژه توست، منحصر به فرد و ارزشمند، پس چرا مي خواهي از پشت پنجره ديگران به دنيا بنگري. بگذار ديگران بيايند و از پنجره نگاه تو دنيا را ببينند.
اگر هر انساني يك پنجره داشته باشد ما به اندازه تمام انسان ها زاويه ديد خواهيم داشت.
بايد اعتماد به نفس دانش آموزان مان را بالا ببريم تا به داشته هاي خودشان ايمان داشته باشند و از تقليد بپرهيزند.
اين هم متن مسابقه
دوست خوبم!
براي شركت در مسابقه تصويري:
1- اول با دقت به تصوير بالا نگاه كن.
2- سپس قلم و كاغذت را بردار و هر آنچه به ذهت مي رسد را بنويس (در قالب شعر، قطعه ادبي يا داستان)
3- نتيجه تفكرات قشنگت را براي ما بفرست.
موفق باشي
روش چهارم
كارگاه ادبي گروهي
در كلاس نگارش
معلم: بچه ها!
امروز مي خواهيم با هم يك شعر بسراييم و يك داستان بنويسيم؛ يك شعر گروهي و يك داستان دسته جمعي.
من اولين مصراع شعر را مي گويم، هر كدام از شما كه توانست مصراع دوم را بگويد و نفر بعدي مصراع سوم را...
معلم: رفتم به باغ گل ها
دانش آموز 1: ديدم كبوتري را
دانش آموز 2: گفتم بيا كبوتر
دانش آموز 3: در آسمان بزن پر
دانش آموز 4: ...
تمام دانش آموزان ابيات سروده شده توسط دوستانشان را با ذكر نام سراينده آن يادداشت مي كنند.
بعد براي شعرشان نام مي گذارند و با هم مي خوانند. اگر شعر سروده شده از قوت ادبي خوبي برخوردار باشد مي توان از آن به عنوان سرود هم استفاده نمود.
براي نگارش داستان هم مي توان از روش بالا سود برد.
معلم: بچه ها!
امروز مي خواهيم يك داستان گروهي بنويسيم. من يك جمله از داستان را مي گويم. شما يادداشت كنيد. بعد از من هر كدامتان كه خواستيد دستتان را بالا بگيريد و جمله بعدي داستان را بگوييد. همه جمله دوستانتان را نيز يادداشت كنيد تا داستانمان به پايان برسد.
معلم: برف مي باريد.
دانش آموز 1: دانه هاي برف، آرام آرام پايين مي آمدند.
دانش آموز 2: پسري كنار وسايل واكسي اش از سرما مچاله شده بود.
دانش آموز 3:مردي با كت و شلوار اتو كشيده و كيف مشكي رنگ به دست پسرك را ديد...
دانش آموز 4: ...
در پايان حاصل كار دانش آموزان توسط يكي از دانش آموزان خوانده مي شود و نام تمام دانش آموزاني كه جمله اي را براي داستان گفته اند زير داستان نوشته مي شود. نام داستان هم با مشورت بچه ها و معلم انتخاب مي شود.
روش پنجم
سرود و نمايش
معلم: بچه ها!
ما مي خواهيم يك سرود براي مدرسه مان بسازيم. دلمان مي خواهد خود شما شعرش را بسراييد.
انگيزه بچه ها براي سرودن شعر آن هم شعري كه مي خواهد در مدرسه خوانده شود، بسيار بالا ست.
شعر دانش آموزان جمع آوري شده و بعد از داوري توسط دبير ادبيات يا كارشناسي كه به سرودن شعر تسلط دارد، بهترين شعر به عنوان سرود در مدرسه خوانده مي شود.
براي نوشتن داستان نيز مي توانيم از دانش آموزان بخواهيم. داستاني را بنويسند كه براساس آن يك نمايش توسط گروه نمايش كلاس يا مدرسه يا منطقه اجرا شود.
علاقه مندان به نويسندگي از اين پيشنهاد كه داستانشان تبديل به نمايش شود، استقبال مي كنند.
در مدرسه
چند پيشنهاد(1)
¤ يك نشريه ادبي مي تواند نمايشگاهي براي نشان دادن آثار ادبي (شعر و داستان) بچه ها باشد.
¤ زنگ انشا بهترين لحظه رويش جوانه هاي ادبي است البته اگر دبير انشا با ابزار و روش هاي شكوفايي آشنايي داشته باشد.
¤ مي توان از آثار ادبي (شعر و داستان) برگزيده دانش آموزان در مراسم آغازين (صبحگاه) و ساير مراسم هاي مدرسه استفاده كرد.
¤ برگزاري ماهانه مسابقات ادبي در مدرسه مي تواند استعدادهاي ادبي دانش آموزان را شكوفا كند.
¤ دعوت از شعرا و نويسندگان موفق معاصر و برپايي جلسات نقد و بررسي شعر و داستان در مدرسه، يكي از بهترين و موثرترين روش هاي جذب دانش آموزان به دنياي ادبيات است.
خارج از مدرسه
چند پيشنهاد (2)
¤ همكاري دانش آموزان علاقه مند به ادبيات با مطبوعات كودكان و نوجوانان و ارسال آثار به دفتر مجله هايي كه پاسخ گوي آثار است، روش خوبي براي تشويق و ترغيب دانش آموزان به شمار مي آيد.
¤ برپايي اردويي يك روزه در قم و بازديد از مجله هاي ويژه نوجوانان در قم مثل سلام بچه ها و انتظار نوجوان مي تواند دانش آموزان را با فضاي نشريات و آينده سرودن شعر و نويسندگي آشنا نمايد.
¤ تشويق دانش آموزان مستعد براي حضور در انجمن هاي ادبي كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان و ساير مراكز ادبي معتبر، گامي است براي شكوفايي آنها.
¤ آگاه نمودن اوليا براي برخورد صحيح با آفرينش ادبي فرزندانشان، دانش آموزان مستعد را در خانه ياري مي دهد تا با خاطري آسوده بسرايند و بنويسند.
اگر اوليا توجيه نباشند خلاقيت ادبي فرزندشان را يك سرگرمي بيهوده و مزاحم درس تلقي خواهند كرد.
¤ نكته هاي مهم
¤ ادبيات در ميان دانش آموزان- مخصوصا پسران- از جايگاه خوبي برخوردار نيست. دبيران ادبيات رسالت بزرگي را بر دوش دارند . رسالتي كه آنها را دعوت به تلاش بيشتر مي نمايد. در بعضي از مدارس كه دبيران ادبيات فعاليت هاي جانبي مثل برپايي مسابقه سرودن شعر يا نوشتن داستان دارند، دانش آموزان استقبال خوبي داشته اند. اين نشان مي دهد كه اگر دبيران حركت كنند تمام مدرسه و در نتيجه دانش آموزان حركت مي كنند. از تو حركت از خدا بركت.
¤ متأسفانه مسابقات ادبي مناطق بسيار سوت و كور برگزار مي شود. بچه ها نامه يا نوشته شان را به مربي تربيتي مي دهند. مربي تربيتي آن را به خدمتگزار مي سپارد. خدمتگزار آن را به اداره مي آورد و تحويل منطقه مي دهد. داوران داوري مي كنند و بعد از اعلام نتايج همه چيز تمام مي شود. انگار ما فقط موظف هستيم بگوييم كي اول شد و كي دوم و...
انتخاب و شناسايي استعدادها تنها مقدمه اي است براي ادامه راه پرورش استعدادها. در اين زمينه تشكيل انجمن ادبي ويژه دانش آموزان مستعد مي تواند راهگشا باشد.
¤ معمولا دانش آموزاني كه به سرودن شعر يا نوشتن داستان علاقه مندند، روحيه لطيفي دارند. خوب است تمام دبيران ادبيات و حتي ساير اولياي مدرسه و خانه نيز ياد بگيرند با اين افراد چگونه برخورد نمايند.
متأسفانه نداشتن آگاهي كافي باعث شده تا دانش آموزان مستعد، از ترس مسخره شدن و انتقادهاي بي جاي ديگران، شمشير خلاقيتشان را در غلاف محافظه كاري بگذارند تا از نيش حسادت دوستان، نصيحت والدين و لبخند كنايه آميز و آزاردهنده دبيران در امان باشند!
ـــــــــــــــــــــــ
¤ پرورش استعداد همگاني ابداع و خلاقيت/ الكس. اس. اسبورن/ مترجم دكتر حسن قاسم زاده/ انتشارات نيلوفر

 



در حاشيه بازي ايران و قطر
از شور تا شعور

دعوت سرمربي و بازيكنان تيم ملي فوتبال كشورمان كافي بود تا دست پسر كوچك را بگيرم و راهي استاديوم آزادي شوم.
پسرم براي اولين بار، به استاديوم مي رفت. پيش خودم گفتم بازي ايران است و ديگر از حرف هاي زننده و تعصب به رنگ هاي قرمز و آبي خبري نيست. اين بود كه رفتم بليط جايگاه را با قيمتي گران تر از ساير قسمت هاي ورزشگاه تهيه كردم و داخل استاديوم شديم.
ما دو ساعت زودتر رفتيم كه جاي خوبي گيرمان بيايد. پسرم از ديدن چمن يك دست ورزشگاه و تماشاگران و پرواز پرچم هاي كوچك و بزرگ ايران به وجد آمده بود.
يكي دو ساعت با برنامه هاي تشويق و سرودهايي كه پخش مي شد پرشد و بازيكنان دو تيم آمدند.
اين بازي در حضور 100 هزار نفر با نتيجه صفر بر صفر به پايان رسيد اما نكته هاي ريز و درشت فراواني از خود بر جاي گذاشت كه لازم مي دانم آن ها را براي آگاهي خوانندگان محترم صفحه مدرسه بيان كنم.
¤ پرچم
پيش از آغاز بازي در قسمت هايي از ورزشگاه، پرچم هاي كوچكي بين تماشاگران توزيع شد، همه پرچم مي خواستند اما تعداد پرچم ها كم بود.
چه خوب مي شد اگر در هنگام فروش بليط به هر تماشاگر يك پرچم كوچك هديه مي دادند.
¤ اولين مسابقه پيامكي ورزشگاه آزادي
نيم ساعت مانده به بازي از طرف ورزشگاه اعلام كردند كه اولين مسابقه پيامكي ورزشگاه آزادي برگزار مي شود. مسابقه اين بود كه: به نظر شما زننده اولين گل ايران به قطر، كدام بازيكن خواهد بود؟ اسامي 18 بازيكن از علي كريمي تا شهاب گردان شماره گذاري شده بود و تماشاگران بايد شماره بازيكن موردنظرشان را ارسال مي كردند.
نكته جالب توجه اين بود كه اسامي بازيكنان مصدوم تيم ملي مثل مجتبي جباري هم در فهرست اعلام شده آمده بود!
و جالب تر اين كه بعد از اعلام نتايج نظرسنجي بعد از علي كريمي نام مجتبي جباري به چشم مي خورد كه تماشاگران به آن راي داده بودند!
چه خوب مي شد اگر برگزاركنندگان اين مسابقه كمي بيشتر فكر مي كردند و مسابقه اي طراحي مي كردند كه بيشتر روحيه وحدت ملي را تشويق مي كرد نه تاكيد روي نام يك بازيكن خاص با رنگ و بوي تعصب قرمز و آبي.
در اصل معناي اين مسابقه اين بود كه كدام بازيكن را بيشتر دوست داريد و اين سؤال اصلا براي بازي تيم ملي كه همه يك رنگ و يك دل شده اند، سؤال مناسبي نيست.
¤ مشوقين تيم ملي
در ميان جمعيت افرادي به چشم مي خورند با لباس هايي زردرنگ كه پشت آنها نوشته شده بود: مشوق تيم ملي.
اين ها همان «ليدر»هايي بودند كه سازمان دهي شده بودند با طبل و بوق و... شور و شوق مردم را در يك مسير هدف دار قرار دهند تا تيم ملي تشويق شده و نتيجه بگيرد.
متاسفانه هر قسمت از ورزشگاه ساز خودش را مي زد و توانايي هماهنگي همه ورزشگاه از عهده «مشوقين تيم ملي» خارج بود!
اگر تماشاگران خودشان مي خواستند، با هم هماهنگ مي كردند و موج مكزيكي راه مي انداختند.. «روبه رو آماده باش!» مي گفتند و...
صداي طبل و بلندگوها نياز به قوت و هماهنگي بيشتر داشت.
چه خوب مي شد اگر براي تشويق از تجربه بعضي كشورهاي ديگر مثل ژاپن و... هم استفاده مي كرديم. آن ها با وسايلي ساده اما تاثيرگذار در تمام دقايق به طور هماهنگ تيم شان را تشويق مي كنند. به راستي آيا تا به حال محتوا و نحوه تشويق هاي تماشاگران، كارشناسي شده است؟
¤ جوان شجاع
در ميان مشوقين تيم ملي در جايگاه جواني توجه ام را جلب كرد.. وقتي آمد روبه روي ما ايستاد و گفت: موقع تشويق پرچم ها را بالا ببريد و...
اين جوان در زماني كه تماشاگران، وقت كشي قطري ها را با ناسزا جواب مي دادند باز آمد و ايستاد و با صداي بلند فرياد زد:
«آقايان! تيم ملي را تشويق كنيد. اين حرف ها شايسته شما نيست. بچه ها هم به ورزشگاه آمده اند و...»
در مقابل حرف بحق و شجاعانه اين جوان عده اي از تماشاگرنماها ناراحت شدند و به اعتراض داد زدند: «مشوق تيم ملي نمي خوايم!»
حتي جواني رفت تا با او يقه به يقه شود!
من كه در كنار پسرم شاهد اين صحنه بودم افسوس خوردم به حال خودم، پسرم و همه آنهايي كه آمده بودند ورزشگاه تا از تماشاي بازي تيم ملي شان لذت ببرند.
در همين لحظات بود كه متاسفانه صداي ناسزاي يكي از ليدرها از بلندگو پخش شد كه همه به همراه او شروع كردند به فحاشي!
چه خوب مي شد اگر فدراسيون پر زرق و برق فوتبال كه گوي سبقت را از تمام فدراسيون هاي ديگر ربوده است، كمي هم به ليدرهايش آموزش مي داد كه در كنار اين همه شور بايد شعور هم داشت!
¤ ورزشگاه خانه دوم ما
نمي دانم چرا سطل زباله اي در ورزشگاه نبود، شايد مسئولين ورزشگاه به خاطر خطر پرتاب كردن آن از خيرش گذشته اند.
نمي دانم چرا همه تخمه مي خورند و پوستش را راحت مي ريختند زير پايشان. در كنار من جواني از دانمارك به همراه دوست مترجمش حضور داشت. ظاهرا از ورزشگاه خوشش آمده بوده و دوستش از قول او مي گفت: اينجا مثل ورزشگاه هاي اروپاست (البته از نظر ظاهر).
من كه تا به حال به اروپا نرفته ام شايد آنجا هم مردم زباله هايشان را روي زمين مي ريزند.
دين عزيز خودمان نظافت را از نشانه هاي ايمان مي داند چرا بعضي وقت ها ايمانمان سست مي شود؟
چه خوب مي شد اگر مسئولين ورزشگاه آزادي، فكري به حال نظافت آن مي كردند، اگر دست من بود به جاي مسابقه پيامكي زننده گل اول، مسابقه اي مي گذاشتم كه در آن مشكلات اصلي ورزشگاه و راه حل آن ها را از مردم مي خواستم.
به اميد شكوفايي روزافزون ميهن عزيزمان و سالم تر شدن فضاي ورزشگاه ها!
خبرنگار مدرسه

 


نيمكت آخر (طنز)

سلام
اي دوست سلام من جوابي دارد
البته عليك هم ثوابي دارد
اي كاش كه عشق تو بگيرد جانم
اين كشته شدن چه بازتابي دارد!

طنز قنبر
اي كاش به من فرصت ديگر بدهي
يك جا و ستون خوب و بهتر بدهي
اي كاش كه در قلمرو طنز تو هم
يك قطعه به طنازي قنبر بدهي

به دنبال سوژه
از رسم زمانه من به تنگ آمده ام
با درد و غم و رنج به جنگ آمده ام
اين شعر تلاش بي سرانجام من است
چون سوژه نبود به جفنگ آمده ام

سه نقطه
اگر اين شعر مي خواني...(سه نقطه)
خود كه خوب مي داني...(سه نقطه)
نباشد قاتل زنجيره اي جز
زبان تيز و براني...(سه نقطه)
قنبر يوسفي-آمل
 

پدر يعني ...


پدر يعني ...
پدر يعني عشق. پدر يعني مهر و محبت. پدر يعني دوست داشتني. پدر يعني دلسوز. پدر يعني خوبي ها.
باعرض سلام. پدرجان مي دانم كه نمي توانم زحمت هاي شما را جبران كنم از همه چيزي كه در كودكي تا نوجواني ياد دادي سپاس گزار هستم. پدرجان هميشه در قلب من هستي و يادت از ذهنم بيرون نمي رود. بي نهايت دوستت دارم.
هيچ گاه در زندگي ام فراموشت نمي كنم
¤ از طرف دخترت: فاطمه جمالوندي

معلم عزيزم....
معلم عزيزم هربار كه به كلاس درس مي آيي دلم هري مي ريزد نه به خاطر درس بلكه به خاطر مهرم به تو. نمي داني كه چقدر دوستت دارم. نمي داني اگر يك دقيقه دير بيايي يا كه اصلا نيايي، غصه دار مي شوم.
وقتي كه مي خندي، دلم شاد مي شود و با غمت غمگين. معلم اي آشناي هميشگي! هميشه به ياد توام! تو به ما سواد و راه و رسم زندگي را آموختي. اي معلم عزيزم. معلم رياضي خوبم. هميشه و هركجا دوستت دارم.
¤ زهرا فتح الله پور

دريا
پدرم! دستانت تمام زيبايي هاست. در فكر تو تمام خوبي هاست.پدرم! دلت درياي آرزوهاست براي من. برايت بهترين ها را مي خواهم! بهترينم! بهترين، بهترين ها!
¤ سمانه فرجي
سبز قبا
پدر مهربانم در باغ زندگيم تو تك درخت. سبز قبايي هستي و من، كه نهالي كوچك ام به تو تكيه كرده ام تا از گزند طوفان هاي زندگي و ترس از فردايي ناآشنا در امان باشم. فردايي كه با تكيه بر تو و محبت مادر خواهم ساخت، نتيجه سالها رسيدگي تو و مادر به من است. هر نهالي براي رشدكردن و شكوفاشدن قبل از هر چيز به تكيه گاه نياز دارد و تو تكيه گاه من در دنيا هستي. تك تكيه گاهم تو را دوست دارم.
الهه داداشي

هديه ناقابل
دوستت دارم چون تك تك لحظه ها يم با تو معنا مي شود. دوستت دارم چون تو مثل و همتايي نداري. اي مهربان ترين مهربانان مي خواهم هديه كوچكي را از ته قلبم به تو عزيز عزيزترين ها ببخشم كه اگر آن را از دختر كوچكت بپذيري بزرگ ترين آرزويم را برآورده كرده اي.
نگين محمدي

بهترين پدر دنيا
اي پدر! قلبت به پهناوري درياي خرد و دلت به اندازه تمام اين هستي است.
وقتي بر سر جانمازت مي ايستي انگار كه كوهي استوار هستي و صدايت مثل آوازي دل نشين است كه دلم را نوازش مي دهد. اي پدر چشمان تو همانند آهويي است كه مي توان تمام زيبايي هاي دنيا را در آن جست وجو كرد.
نغمه فلاح

بهترين!
پدرم دستانت را مي فشارم و سختي زندگي ات را در وجودت حس مي كنم.
سر بر بالينت مي گذارم و دل شوره آينده ام را در دلت حس مي كنم.
تو چقدر مهرباني! تو بهترين هستي!
مي دانم كه اگر نباشي نيستم و اگر باشي من هم هستم!
نغمه چاقري

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14