(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


یکشنبه 28 خرداد 1391 - شماره 20234

چرا كليدواژه اصلي سخن رهبري بازتاب نداشت؟
چرا گزينه نظامي عليه ايران عملي نيست؟
چماق خيالي
خاطرات آيت الله كريمي از همراهي با امام(ره) در نجف
امام(ره) گفتند تا امروز «ترس» را تصور نكرده ام



چرا كليدواژه اصلي سخن رهبري بازتاب نداشت؟

سعدالله زارعي
در نگاه حضرت آيت الله العظمي خامنه اي، «عزت ملي» كليدواژه اي است كه مي توان با آن همه ي حركت ها، رفتارها، كنش ها و واكنش هاي جريانات مختلف داخلي و خارجي را مورد تحليل قرار داد. از منظر رهبر معظم انقلاب، حضرت امام خميني رحمه الله احياگر روح عزت ملي بود و مهم ترين هنر ايشان، احياگري در اين عرصه ي مهم و اساسي بود.
روح عزت ملي يك وديعه ي خدادادي است كه در همه ي انسان ها هست، اما احتياج به احياگري و تحرك دارد. كار انبياء و اولياء الهي، احياگري اين روح است كه در روايت ها از آن به «فطرت» نيز ياد مي كنند. همه ي انسان ها داراي فطرت الهي هستند، ولي اين فطرت الهي براي رسيدن به فعليت، نيازمند تحرك و هدايت و مديريت است. انبياء و اولياء الهي و ائمه ي طاهرين همين فطرت خفته را بيدار مي كردند و اين وديعه ي الهي را به حركت وامي داشتند.
اين كه رهبر معظم انقلاب عزت ملي را به حضرت امام ارجاع مي دهند، به ما كمك مي كند كه بتوانيم در چيستي روح عزت ملي و چگونگي احياگري آن، به يك متن جامع دسترسي داشته باشيم كه همان سيره و سخن حضرت امام است. امام خميني رحمه الله يك الگوي زنده ي عزت ملي به نام جمهوري اسلامي ايران را در معرض ديد جهانيان قرار داده است؛ الگويي كه «عزت ملي» را از حوزه ي ذهني محض خارج كرده و يك الگوي زنده و عيني را به جهانيان ارائه نموده است.
مهم اين است كه الگوي عزت ملي در فضايي قرار گرفته كه نظريه هاي رقيب آن حرفي براي گفتن ندارد. يعني رقبا متن مورد پذيرشي ندارند كه بتوانند روي آن اجماع كنند؛ بر خلاف ما كه مي توانيم روي سخن و سيره ي امام رحمه الله اجماع ايجاد كنيم. آنها همچنين تجربه قابل پذيرشي ندارند كه بتوانند افراد را به آن دعوت كنند. تجربه ي غرب تعميق شكاف هاي اقتصادي، فقر، ظلم، تجاوز، ايجاد جنگ ها، توسل به شيوه ي نظامي براي حل مسائل سياسي، استفاده از ابزارهاي نامشروع و جز آن است. اين ها تجاربي است كه در تابلوي غرب به صورت برجسته وجود دارد. لذا اين تابلو هم قابل ارائه نيست.
غربي ها دچار يك خلأ تمدني شده اند و به همين خاطر نمي توانند هيچ حركت تمدن ساز ديگري را تحمل كنند. طرح نظريه ي هرمنوتيك توسط گادامر در سال 1938، آخرين زايش فكري تمدن غرب بود. از آن به بعد تقريباً براي يك دوره ي هفتادساله ما شاهد نوعي فقدان گفتمان جديد در تمدن غرب بوده ايم. اين در حالي است كه تا پيش از آن، در هر پنج يا شش سال ما شاهد يك حركت علمي جديد در تمدن غرب بوديم.
همه ي اين ها در حالي است كه در جهان اسلام، يك جريان نوظهور مبتني بر مباني غير مادي -بر خلاف جريان ها و نظامات غرب كه بر مباني مادي استوار است- شكل گرفته و رو به گسترش است. اين تفكر و تمدن مبتني بر ايده هاي الهي هرچه پيش مي رود، ظرفيت هاي جديدي را در حوزه هاي فكري به بشر عرضه مي كند و طراوت و زيبايي خود را به دنيا نشان مي دهد. در واقع پيري و عقيمي تمدن غرب هم زمان شده است با جواني و زايش تمدن اسلامي و اين مسأله غربي ها را به شدت دچار وحشت كرده است. آنها نگران يك شكست بزرگ تمدني هستند.
بنابراين غرب همه ي تلاشش را به كار گرفته تا شايد بتواند مانع حركت اسلامي شود و اگر هم نتواند، حداقل سعي مي كند فرصت و زمان بهينه را از حركت رو به جلوي اين جريان بگيرد تا در خلال آن بتواند مشكل نازايي تمدن خود را حل كند.
دنيا در اين پيچ تاريخي از يك طرف نفرت عجيبي نسبت به نسخه و تجربه ي غرب دارد و از سوي ديگر، خاطرات بسيار مثبتي از نسخه و تجربه ي جمهوري اسلامي دارد. اين به ما كمك مي كند تا با قاطعيت بيشتري بر مشي خودمان تأكيد كنيم و اميدوار باشيم كه از طريق پيگيري و ادامه ي اين تجربه، قله ها را فتح كنيم و به نقطه اي برسيم كه دنياي استكبار از آسيب رساندن به جمهوري اسلامي و مردم ايران مأيوس شود.
عزت ملي ما يك نمونه از نسخه اي است كه در عرصه ي بين المللي مي تواند مخاطبانش را پيدا كند و بشريت را نجات دهد و مسائل جهان را حل و فصل كند. با اين حال ما شاهد بوده ايم كه رسانه هاي نظام سلطه در بازتاب سخنان رهبر انقلاب اسلامي به بسياري از نكات اشاره كردند، اما به «عزت ملي» كه همه ي اجزاي سخنان رهبري برآن استوار بود، اشاره اي نداشتند، زيرا اگر اين پيام در سطح دنيا بازتاب پيدا كند، توجه اذهان و افكار عمومي و ملت ها را برمي انگيزد و اين چيزي نيست كه غربي ها بتوانند تحملش كنند.
امروزه تلاش بسيار گسترده اي در سطح بين المللي صورت مي گيرد تا هويت قيام هاي مردمي بيداري اسلامي مخدوش شود و از طريق صدور شناسنامه هاي جعلي، هويت اين جنبش ها از بين برود. البته در اين خصوص كمتر تبليغ مي شود كه به هر حال پيام و كلام اصلي و هويت طلبانه ي اين جنبش ها همانا اسلام است. بسياري از محققين بر اين نكته تأكيد دارند كه اين خيزش ها را مردم مسلمان به وجود آورده اند. مسلمانان نيز ترديد ندارند كه دينشان جامع و پاسخگو در همه ي عرصه هاي دنيوي و اخروي است. همچنين ترديد ندارند كه بايد به سمت تحقق اهداف ديني حركت كنند. چه بسا نتايج انتخابات در دو كشور تونس و مصر نيز اثبات همين نكته ي كليدي است كه مايه و گوهر اصلي اين خيزش ها، همانا احياي هويت اسلامي و ابراز آشكار و افتخارآميز دينمداري است.

 



چرا گزينه نظامي عليه ايران عملي نيست؟
چماق خيالي

احمد رضا هدايتي

انقلاب اسلامي ايران از همان بدو تولد در معرض انواع تهديدات دنياي استكبار و در راس آنها آمريكا و رژيم غاصب صهيونيستي قرار داشته و طي حيات پر افتخار خود همواره شاهد صدها و بلكه هزاران توطئه خرد و كلاني بوده كه به رغم شعارهاي عوام فريبانه و به ظاهر بشر دوستانه غرب، ريشه هاي انقلاب را هدف قرار داده است، انقلابي كه با خوي استكباري آنها مغايرت داشته و منافع آنها را نه تنها در اين بخش از كره خاكي، بلكه در سراسر دنيا در معرض خطر قرار داده است.
به همين دليل است كه دشمنان اسلام چشم و گوش خود را بر صداي آزادي خواهي جهانيان فرو بسته و هربار به دنبال خنثي شدن توطئه ها و شكست ترفند هايشان بر عليه كشورهاي مستضعف و مسلماني كه تلاش دارند تا به تبعيت از انقلاب اسلامي ايران، استقلال خود را حفظ و از پذيرش سلطه دوري نمايند، روش جديدي را در پيش گرفته و از تمام ظرفيتهاي مادي و غير مادي خود براي اعمال خواسته هاي نامشروع، غير منطقي و قلدرمآبانه اي كه توهم دستيابي به آن را در سر مي پرورانند، استفاده كنند و قطعا در اين رابطه انقلاب اسلامي ايران به عنوان پرچمدار اين نهضت جهاني با بيشترين تهديدات دشمنان در ابعاد مختلف مواجه بوده است.
در بعد نظامي و امنيتي؛ انجام و مشاركت يا پشتيباني و حمايت مستقيم و غير مستقيم از دهها توطئه نظامي و امنيتي از جمله: تحميل جنگ، تخريب مراكز و تأسيسات صنعتي و زير بنايي، بمباران مناطق مسكوني، جنگ نفتكشها، لشكر كشي به طبس با بهانه آزاد سازي گروگانها، هدف قرار دادن هواپيماي مسافربري، دامن زدن به موضوع قوم گرايي و ايجاد اغتشاش و بحرانهاي امنيتي در نقاط مختلف ايران، ترور نخبگان سياسي و علمي و حتي مردم عادي، بمب گذاري، گروگانگيري و چندين فعاليت ظالمانه ديگر قابل ذكر است كه به لطف الهي نتايج همگي آنها، چيزي جز اثبات ناكارآمدي و پوشالي بودن قدرت نظامي متجاوزين نبوده است.
دشمنان ايران اسلامي از نظر سياسي نيز؛ با انجام اقداماتي مانند: پذيرش و حمايت از گروههاي تروريستي مخالف ايران، پذيرش ايرانيان فراري ضد انقلاب و حمايت از آنها، تحريك و حمايت از مزدوران و فتنه گران داخلي، حمايت از ا اغتشاشگران در نقاط مختلف كشور، تخريب شخصيتي مسئولين نظام، تحريم و تحت پيگرد قراردادن برخي مسئولين ايراني به بهانه هاي واهي، اتهام ترور به دستگاههاي امنيتي كشور، اتهام نقض حقوق بشر و ساخت سلاح هاي كشتار جمعي، اتهام پولشويي، ترغيب كشورهاي ديگر به كاهش يا قطع رابطه با ايران، اعمال فشار به كشورهاي دوست و همپيمان ايران و صدور دهها قطعنامه ضد ايراني جنبه ديگري از مصاديق تلاشهاي ستيزه جويانه خود بر عليه مردم و نظام اسلامي ايران را به نمايش گذاشتند.
همچنين استفاده از ابزارهاي اقتصادي مانند: ضبط و توقيف دارايي ها، ايجاد بازار سياه، تحريم بانكها، تحريم شركتهاي بين المللي كه با ايران همكاري دارند، تحريم شركتهاي ايراني، تحريم نفت، جلوگيري از صادرات برخي از كالاها به ايران و يا ممانعت از ورود برخي از محصولات ايراني به كشورهاي متبوعشان از جمله مواردي هستند كه مستقيما معيشت مردم را هدف قرار داده و اين در حاليستكه هم اكنون نظامهاي سرمايه داري خود در آستانه ورشكستگي قرار داشته و قصد دارند تا ديگر كشورها را نيز با خود در اين درياي متلاطم غرق سازند.
اقدامات غير انساني و خصمانه دشمنان اسلام حتي مباحث و موضوعات فرهنگي و علمي ايــــــران از جمله: راه اندازي و حمايت از هزاران رسانه سمعي و بصري ضد ايراني، مسدود ساختن شبكه هاي ماهواره اي ايراني، ساخت يا حمايت از انواع فيلمهاي ضد ايراني، تحريم فيلمها و ساير آثار فرهنگي ايران، جلوگيري از رشد علمي، فريب كشورهاي همسايه براي سرقت افتخارات تاريخي و ميراث فرهنگي ايران، جذب و ربايش نخبگان علمي و دهها توطئه خرد و كلان ديگر را نيز شامل شده است و اين نيز در شرايطي است كه فرياد دموكراسي خواهي آنان گوش فلك را كر كرده است.
گر چه تمامي اين كينه ورزيها به ياري خدا، رهبري داهيانه حضرت امام(ره) و نايب بر حقش حضرت آيت الله خامنه اي(دامه) و استقامت و حضور مستمر و هشيارانه امت اسلامي، براي دشمنان ناكامي توام با تجارب خسارت بار را به همراه داشته اما براي مردم ما به فرصتي براي خودباوري و خوداتكايي تبديل شده است، اما ظاهراً كسب موفقيتهاي ايران و زخم ناشي از انقلاب شكوهمند اسلامي بر پيكر دشمن، آنچنان عميق و اثرگذار بوده كه عقل و فكر آنها را نيز ذايل ساخته است، بگونه اي كه هر از گاه با طرح موضوع تكراري و نخ نما شده گزينه نظامي، سعي در بهره گيري از شگرد هاي رواني براي متزلزل نمودن عزم و اراده پولادين مردم اين سرزمين مي نمايند، غافل از اينكه با پيشرفتهاي همه جانبه كسب شده در طول انقلاب و بخصوص دستاوردهاي سالهاي اخير، موقعيت جمهوري اسلامي در حال حاضر در بهترين وضعيت خود قرار دارد.
از سوي ديگر مردم ما پس از سالها مواجهه و مقابله با عناد و كينه ورزي استكبار به خوبي دريافته اند كه نه تنها گزينه نظامي بلكه ساير گزينه هاي مطرح نيز كارايي خود را برعليه نظام قدرتمند ايران اسلامي از دست داده است و دشمنان انقلاب نيز مي دانند كه طرح اين موضوعات، تلاشهاي مذبوحانه و بيهوده اي است كه بروز احتمالي آنها مشكلات متعدد و فراوان كشورهاي متخاصم را مظاعف و تنها مرگ زودرس و ذلت خواري آنان در سطح جهان را به دنبال خواهد داشت و از آن مي توان به عنوان چماقي خيالي ياد كرد، زيرا؛
1- با رهبري هاي داهيانه و هوشمندانه رهبر معظم انقلاب(دامه) انسجام و وفاق ملي در بين اركان نظام مستحكم تر از هر زمان ديگري بوده و تمام قوا در راستاي دفاع از منافع و آرمانهاي كشور با اقتدار و صلابت تمام، حول محور ولايت آماده مقابله با هرگونه تهديد هستند.
2- با گذشت بيش از 32 سال از عمر پر بركت انقلاب و اثبات كارآمدي نظام اسلامي، اينك كشور ايران با ياري خدا و كمك مردم هميشه در صحنه، از ثبات و اقتدار لازم در سطح منطقه و جهان برخوردار است.
3- مردم با حضور گسترده خود در صحنه هاي مختلف از جمله راهپيمايي ها و انتخابات اخير، همچنان بر حمايت خود از انقلاب اسلامي تاكيد مي ورزند و اين خود نشانه ناكارآمدي اقدامات غرب در مورد ايران است.
4- با پايان يافتن فتنه سالهاي اخير، همدلي و وحدت متقابل بين مردم و كارگزاران و مسئولين نظام نيز يك بار ديگر پس از جنگ تحميلي به اوج خود رسيده و تجربه ثابت كرده است كه بروز هرگونه تهديد جديد به استحكام آن، غناي بيشتري خواهد بخشيد.
5- حمايت قاطع مسلمانان و مستضعفين جهان و نيز نهادهاي بين المللي مانند: غير متعهدها از حق مشروع ايران در موضوعات مختلف از جمله مباحث هسته اي و ايستادگي آنان در برابر خواسته هاي نامشروع آمريكا دليل ديگري بر افول قدرت افسانه اي اين كشور است.
6- با افزايش قدرت و اقتدار ملت و دولت كشورهاي هم پيمان و همسوي ايران، بخصوص لبنان، سوريه، عراق و ساير كشورهاي مشابه، اقدام كشورهاي مذكور در واكنش به تهديدات متصور بر عليه اهداف و منافع اسلامي مي تواند به شدت دشمنان را در معرض پذيرش آسيبهاي جدي قرار دهد.
7- خطر انزواي سياسي آمريكا و اسرائيل كه براي به كرسي نشاندن خواسته هاي نا مشروع خود در برابر اكثريت قاطع دنيا و سازمانهاي بين المللي ايستاده اند نيز، اينك بيش از هر زمان ديگري اين كشورها را در معرض خطر فروپاشي و اضمحلال سياسي قرار داده است.
8- تلاش بسياري از كشورهاي جهان از جمله: روسيه، چين، هند، برزيل و حتي اروپايي ها براي رهايي از نظام تك قطبي و رفع سالها سيادت و سروري آمريكا و احياء مجدد نشانه هاي جنگ سرد بين آمريكا و روسيه، نكته قابل تامل ديگري است كه نشان از كاهش نفوذ سياسي و ضعف قدرت پوشالي اين رژيم و هم پيمان استراتژيك آن يعني رژيم صهيونيستي دارد.
9- عدم موفقيت صهيونيستها و آمريكايي ها و هم پيمانان آنان براي كسب توافقات بين المللي بر عليه ايران و ساير كشورهاي طرفدار ايران نيز، موقعيت شكننده اي را براي آمريكا ايجاد كرده است، بگونه اي كه فريبكاريها و مظلوم نمايي هاي آنان نتوانسته موثر واقع شود.
10- تشديد بحرانهاي اقتصادي رخ داده در كشورهاي غربي نيز بيانگر ورشكستگي نظامهاي سرمايه داري و سستي و ضعف پايه هاي اقتصادي جهان استكبار بوده و تحمل هزينه هاي بيشتر بخصوص براي آمريكا به عنوان بدهكار ترين كشور دنيا براي درگير شدن در يك جنگ مجدد را ناممكن ساخته است.
11- ظهور و بروز انقلابهاي منطقه اي و سقوط پي در پي ديكتاتورهاي هم پيمان آمريكا و اسرائيل و امكان دستيابي و استفاده انقلابيون از تجهيزات و تسليحات فروخته شده به كشورهاي مذكور بر عليه منافع توليد كنندگان و صادر كنندگان اين تجهيزات، نگراني شديد كشورهاي استكباري را در پي داشته و اين موضوع نشانه ديگري از ضعف قدرت و فرا رسيدن آغاز شمارش معكوس براي فروپاشي نظام سلطه است.
12- نياز حياتي بسياري از كشور هاي بزرگ و پيدايش قدرتهاي اقتصادي نوظهور در جهان از جمله، چين، هند و كره و ساير كشورها مانند ژاپن و بخصوص اروپا به نفت و گاز منطقه و تقابل آنان با آمريكا براي جلوگيري از بروز هرگونه تهديد احتمالي كه جريان انرژي را متوقف سازد، مانع از آن است كه آمريكايي ها و صهيونيستها بتوانند، دست به چنين اقدام احمقانه اي بزنند.
13- بروز جنگ احتمالي نه تنها مغاير با منافع منطقه اي غربيهاست، بلكه بشدت منافع اقتصادي اين كشورها را در معرض خطر قرار خواهد داد، بويژه آنكه چنين اقداماتي مي تواند فعال ترين بازارهاي كالاهاي خارجي در منطقه از جمله بازار پر سود امارات را تا مدتها از كف آنان خارج سازد.
14- دشمنان اسلام مي دانند كه پيامدهاي و خطرات بالقوه هرگونه جنگ افروزي در منطقه، مطمئناً چيزي نيست كه آتش آن فقط دامن ايران اسلامي را بسوزاند، بلكه اين جنگ افروزي احتمالي مي تواند تمام كشورهاي منطقه و حتي فرا منطقه اي اعم از دوست و دشمن آمريكا را به طور مستقيم يا غير مستقيم در آتش خود بسوزاند و اين چيزي نيست كه اين كشورها و يا آمريكا و هم پيمانانش طالب آن باشند.
15- صهيونيستها به خوبي مي دانند كه ايران علي رغم مخالفت قاطع با ادامه حيات اين رژيم جعلي، همواره تلاش داشته تا از طريق روشهاي به اصطلاح دمكراتيك و مردم سالارانه و با اجتناب از روشهاي نظامي كه از تمام ظرفيتهاي آن برخوردار است، اين غده چركين را از صفحه روزگار محو نمايد و لذا استفاده رژيم غاصب اسرائيل از جنگ، نه تنها برخورد قاطع و بشدت قهرآميز ايران را به همراه خواهد داشت، بلكه مطمئنا منجر به عملي شدن يك بسيج عمومي براي مشاركت تمام جهان اسلام در جنگ بر عليه اين كشور و تسريع در نابودي كامل آن خواهد شد.
16- كشورهاي منطقه نيز مي دانند كه در هر حال حضور آمريكا در منطقه موقتي است و دير يا زود بايد منطقه را ترك كند و لذا عقل سليم نمي پذيرد كه همسايگاني كه داراي منافع و ارزشهاي مشترك هستند، دوستي موقت با دشمنان اسلام و عواقب پيامدهاي احتمالي آن را بر دوستي دائمي با همسايه هميشگي و حامي خود ترجيح دهند.
17- ترس آمريكا و غرب در برابر واكنش صدها هزار حامي و هواداران مسلمان و غير مسلمان انقلاب اسلامي در سراسر جهان كه مي توانند با صدور يك فتوا، به انحاء مختلف منافع آنان را در هر كجاي دنيا حتي در قلب آمريكا در معرض خطر جدي قرار دهند و بي اطلاعي از عمق خساراتي كه ممكن است از اين طريق متحمل شوند نيز، قدرت هرگونه رويارويي مستقيم با ايران را از آنان سلب نموده است.
18- حضور ميليون ها بسيجي آموزش ديده و مسلح در اقصي نقاط كشور به مثابه مينهاي پر قدرت و آماده انفجاري است كه رهايي از آن براي هيچ متجاوزي امكان پذير نيست و اين ظرفيت، موقعيت كم نظيري را فراهم نموده كه به راحتي دفاع فراگير از تماميت ارضي كشور در نقاط مختلف را امكانپذير ساخته است.
19- توان بازدارندگي با اتكاء به ظرفيتهاي جنگ سايبري و الكترونيكي و تجهيزات و سيستم دفاعي قدرتمند و ناشناخته جمهوري اسلامي كه تنها گوشه اي از آن در مانورهاي نيروهاي مسلح به نمايش گذاشته مي شود نيز، دشمنان را در برابر خطرات ناشناخته فراواني قرار داده است كه امكان مواجه با آن بخصوص در يك جنگ نامتقارن را ناممكن ساخته است.
20- اكثر پايگاهها و ساير منافع آمريكا در منطقه كاملا در تيررس موشكهاي ايراني قرار دارد و اين وضعيت نگراني و ترديد اين كشورها براي عمليات نظامي عليه ايران را تشديد نموده است.
21- در عين حال استفاده از سلاح هاي كشتار جمعي از سوي آمريكا يا اسرائيل در يك جنگ احتمالي نيز مي تواند موقيت اين كشورها را در نزد افكار عمومي جهان بعنوان يك مدعي مخالف اين گونه تسليحات بيش از پيش در معرض خطر قرار دهد و از سوي ديگر غرب بدون استفاده از اين گونه تسليحات در برابر اراده يك ملت و حمايت ساير آزاده خواهان هوادار ايران در جهان نمي تواند حرفي براي گفتن داشته باشد.
22- مشكل ديگري كه پيش روي دشمنان اسلام قرار دارد، ترديد آنان نسبت به عواقب بروز جنگ در منطقه و خطر شروع جنگ جهاني سوم به پرچمداري مجدد غربيهاست و اين موضوع نيز همان نكته اي است كه مي تواند، يك بسيج جهاني براي نابودي كامل جهان سلطه را به همراه داشته باشد.
23- بر ملا شدن توطئه غرب در ايجاد ناامني در مناطق مختلف كشورهايي مانند: ايران، لبنان، عراق و سوريه نيز موقعيت حق به جانب غربيها و بويژه آمريكا را براي اثبات ادعاهاي بشر دوستانه اش متزلزل ساخته است.
24- برخورد كاملا متناقض و متفاوت غربيها و بخصوص آمريكاييها و صهيونيستها با رخدادهاي سوريه و قيام مردم كشورهايي مانند بحرين و عربستان با ساير كشورها مانند مصر، تونس و حتي تفاوت اقدام در مورد ليبي نه تنها چهره مزورانه آنان را نزد افكار عمومي جهان آشكار ساخته، بلكه نشان از ناتواني اين كشورها براي تسلط بر اوضاع دارد.
25- فريب افكار عمومي مردم بويژه مردم آمريكا مبني بر وجود سلاحهاي كشتار جمعي در عراق و توسل به دروغگويي براي موجه جلوه دادن حمله به اين كشور نيز موجب سلب اعتماد نسبت به دولتمردان و سياستمداران آمريكا گرديده و مانع از آن شده تا يك بار ديگر مردم جهان و حتي مردم آمريكا پذيراي يك فريبكاري ديگر باشند.
26- ناكامي آمريكا، ناتو و هم پيمانان آنان در دستيابي به اهداف مورد نظر در كشورهاي عراق و افغانستان و ساير كشورهاي مشابه و تحمل تلفات و خسارات فراوان در اين جنگها نيز نشان داده كه غربيها نه تنها در واقعيت بلكه در ظاهر نيز همانند گذشته از توان لازم براي ارعاب ساير كشورها و تحميل خواسته هايشان برخوردار نيستند، بلكه پذيرش يك ريسك جديد كه مي تواند چندين برابر خسارات دو جنگ قبل را به دنبال داشته باشد، نمي تواند براي آنان معقول، منطقي و مطلوب باشد.
27- تلفات انساني و خسارتهاي مادي برجاي مانده از جنگ رژيم صهيونيستي با لبنان و فلسطين و آمريكا با عراق و افغانستان و خروج مفتضحانه متخاصمين كه ناشي از تحمل خسارات و تلفات متقابل بوده، آمريكا و هم پيمانانش را بشدت در برابر فشار افكار عمومي مردم جهان قرار داده و لذا ورود به جنگ جديد نمي تواند هدف سردمداران اين كشورها را تامين نمايد.
28- قطع صدور انرژي از منطقه و افزايش غير قابل انتظار قيمت انرژي و تأثيرات مخربي كه اين موضوع مي تواند بر اقتصاد ورشكسته و صنايع مختلف كشورهاي غربي بر جاي بگذرد، باعث شده تا صاحبنظران و انديشمندان جهان پيوسته آمريكا و هم پيمانانش را از چنين اقدامي بر حذر دارند.
29- بروز هرگونه جنگ و حتي حضور غير متعارف نظامي در منطقه مي تواند تمام سرمايه گذاريهاي اروپا و ساير كشورهاي جهان در ايران و ساير كشورهاي منطقه را بشدت در معرض خطر قرار دهد و اين چيزي نيست كه اين كشورها به آساني پذيراي آن باشند. به ويژه اينكه آثار آن مي تواند تا سالها تداوم داشته و منجر به ورشكستگي كامل شركتهاي حاضر در منطقه شود.
30- موقعيت استراتژيك ايران نيز مانع از آن است كه اولاً كشوري بتواند به راحتي و در دراز مدت خاك آنرا مورد تجاوز قرار دهد و ثانياً در صورت نفوذ احتمالي، پوشش دادن همه نقاط كشور مستلزم بكارگيري نيروي فراواني است كه هرگز براي متجاوزين بخصوص دشمناني كه بدون پشتوانه مردمي از آن سوي دنيا، نگاه نامحرم و هرزه خود را به اين كشور دوخته اند، مقدور نخواهد بود.
31- عدم شناخت كافي دشمنان از اوضاع ايران در ابعاد مختلف و غير منتظره بودن واكنش مردم و مسئولين كشور در برابر تهديدات نيز، ترديدهاي فراواني را براي دشمنان ايجاد كرده است.
32- حقانيت اثبات شده جمهوري اسلامي ايران در جهان و همچنين رفتارهاي صلح طلبانه ايران و قرنها پرهيز از جنگ با ديگران نيز، موضوعي نيست كه مردم بيدار و هوشيار جهان، پاسخ نظامي به آن را پذيرا باشند و اين نكته نيز مي تواند آمريكا و ساير كشورهاي متخاصم را با چالشهاي جدي مواجه سازد.
33- تجارب هشت سال دفاع مقتدرانه و پيروزمندانه در برابر يك تهاجم و حمايت همه جانبه عمومي از سوي دشمنان قسم خورده اسلام نيز موقعيت استراتژيكي برتري سازي را براي جمهوري اسلامي ايران ايجاد كرده كه دستيابي به آموزه هاي موفق و ارزشمند و در عين حال روشهاي شگفت آور و خلاقانه آن در هيچ دانشگاه خارجي قابل درك و فهم نيست و اين نيز نكته اي است كه براي غرب غير قابل اغماض است.
34- در پايان آنچه پيروزي مردم مسلمان ايران را در هر شرايطي تضمين مي نمايد، پايه هاي قوي اعتقادي و ديني است كه غرب و ارتشهاي غربي از درك آن عاجز و از مزايا و قدرت معنوي آن بي بهره و بي خبرند، مزيتي كه سالها مقاومت با دستان خالي در برابر دشمن تا بن دندان مسلح و مورد حمايت غرب را براي مردم ما ممكن ساخت و در صورت لزوم بار ديگر كارآمدي خود و بيهوده و باطل بودن خيال و فكر شيطاني دشمنان را ثابت خواهد نمود.
بديهي است به رغم ناتوانيهاي دشمن، ظلم و خباثت دشمنان بر عليه ايران و اسلام پايان ناپذير است و لذا نبايد تصور كنيم، كه نداي به ظاهر صلح طلبانه كساني كه سالهاي سال بطور مستقيم يا غير مستقيم تمام تلاش خود را بر عليه ايران اسلامي به كار گرفته اند، از سر خير خواهي و دلسوزي بوده، چرا كه تاريخ ثابت نموده در پس نقاب بشردوستانه غربي ها در مورد مردم ايران، تنها يك ژست سياسي فريبكارانه قرار دارد، كه فقط و فقط منافع غرب را تعقيب مي كند، بنابراين ضمن توكل به اراده الهي، هرگز نبايد به ظاهر سازيهاي دشمن اطمينان و از حفظ آمادگيهاي دفايي غفلت نماييم.

 



خاطرات آيت الله كريمي از همراهي با امام(ره) در نجف
امام(ره) گفتند تا امروز «ترس» را تصور نكرده ام

آيت الله سيد جعفر كريمي، عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم و از شاگردان حضرت امام خميني رضوان الله عليه كه از سال 1344 تا زمان ارتحال ايشان در محضر بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران بوده است. گفتار زير از اين استاد حوزه است درباره ي جاذبه و دافعه امام خميني رضوان الله عليه و خاطراتي در اين باره.
در روايات اهل بيت عليهم السلام آمده است كه اگر كسي بخواهد عزيز و سربلند زندگي كند، بايد از ذلت معصيت خارج شود و به عزت اطاعت و بندگي خدا برسد.
براي امام تفاوتي ميان خودي و بيگانه نبود
من دوازده ساعت پس از ورود امام خميني رضوان الله عليه به كاظمين در سال 1344 و در پي تبعيد ايشان به كشور عراق، خدمت ايشان رسيدم و تقريباً تا 30 ساعت قبل از ارتحال ايشان به مدت 25 سال در خدمتشان بودم. در اين مدت هم در درس ايشان شركت داشتم، هم تأليفات ايشان را بررسي و چاپ مي كردم و هم استفتائاتي را كه به بيت ايشان مي رسيد، پاسخ مي دادم و هم در جلسات ديگري در خدمت امام بودم. ايشان را در طول اين مدت، در خلوت و جلوت مقيّد مي ديدم كه سر سوزني از مسير شرع و شريعت تخطي نكنند. مرحوم امام در اعتقاد ديني در حد اعلا بود و همواره مي كوشيد آن اعتقاد را در عمل خود به ظهور برساند. هيچ اعتنايي هم به نفع يا ضرر شخصي نداشت.
جاذبه و دافعه ي امام خميني در دين ايشان بود. افراد را تا آن جايي جذب مي كرد كه دين اقتضا مي كرد. آن جايي هم كه دين اقتضا مي كرد، از برخي افراد فاصله مي گرفت. در اين زمينه براي او فرقي بين خودي و بيگانه و فاميل و غير فاميل و طلبه و غير طلبه و مراجع و غير مراجع نبود. بارها جاذبه و دافعه ي امام را در تمام اين صنف ها ديديم. اگر بخواهيد امام را درست بشناسيد، بايد ائمه معصومين عليهم السلام را درست بشناسيد. شما ببينيد هرچه به اميرالمؤمنين اصرار كردند كه بگذار معاويه چند روزي سر كار بماند تا كار حكومت شما قرص و محكم شود و بعد او را كنار بگذار، اما اميرالمؤمنين فرمود ولو براي يك ساعت، ولو براي يك دقيقه راضي نمي شوم ظالمي بر سر كار باشد. مرحوم امام نيز همين روحيه را داشت؛ وقتي فهميد كه حكومت طاغوتي حكومتي برخلاف دستور اسلام و برخلاف مصالح عاليه ي مسلمين و به ضرر اسلام و مسلمين است، با اين كه خيلي ها نصيحتش كردند كه مقداري با شاه كنار بيا و فعلاً با نخست وزير و ديگران تسويه حساب كن، اما امام راضي نشدند و از همان رأس شروع كردند.
در تاريخ مي خوانيم كه افرادي با بغض و كينه نسبت به رسول الله صلوات الله عليه وآله مي آمدند به مدينه تا فحاشي و اهانت كنند، اما وقتي از نزديك خلق و خوي ايشان را مشاهده مي كردند، جذب مي شدند و اسلام مي آوردند. امام خميني هم چنين روحيه اي داشت. وقتي افراد خلق و خوي امام و روش و رفتار ايشان را مي ديدند، درمي يافتند كه همان روش رسول الله صلوات الله عليه وآله است و لذا جذب مي شدند.
هم شاه غلط مي كند هم شما!
گاهي شوراي عالي انقلاب عراق در مورد امور مهم به نجف مي آمدند و خدمت امام مي رسيدند و البته درخواست ها و اهداف و اغراضي داشتند. آن ها به تصور اين كه امام تبعيدي شاه است و اسير دست حزب بعث عراق، فكر مي كردند هرچه را آن ها ديكته كنند و بخواهند، امام پاسخ مثبت خواهد گفت. يادم هست زماني كه ايران با عراق در كردستان جنگ و درگيري داشت و راجع به اروندرود نزاع و اختلاف بود، آمدند از امام بخواهند كه عليه شاه و به نفع آن ها موضع گيري كند. امام اما با يك روحيه ي خاصي برخورد كرد و به آنان گفت: «هم شاه غلط مي كند و هم شما غلط مي كنيد. دو بلد اسلامي در كنار هم به جاي اين كه به فكر مردم باشيد، احتياجات مردم را تأمين كنيد، اصلاح امور مردم كنيد و مشكلات مردم را حل كنيد، براي چه دعوا و نزاع و جنگ و خونريزي راه انداخته ايد و شما هردوتان غلط مي كنيد. ما را چه كار به اين كه اروندرود مال ايران باشد يا مال عراق! اروندرود در كنار كشور اسلامي است؛ اين طرفش ايران است و آن طرفش عراق. چرا نزاع مي كنيد؟ برويد خودتان را اصلاح كنيد.»
آن ها وقتي اين برخورد را از امام ديدند، هاج و واج شدند. اصلاً انتظار نداشتند امام در حالي كه تبعيدي شاه و اسير دست حزب بعث به شمار مي آمد، در نجف اشرف با فرماندهان عالي شوراي انقلاب عراق اين گونه برخورد كند. بعداً رئيس سازمان امنيت عراق گفته بود: «اين سيد كيست كه با ما تندي كرد؟ او را بيرون مي كنم.» وقتي اين خبر به گوش امام رسيد، پيغام دادند كه: «خيال مي كنيد من در اين جا راحت هستم و خوشحالم؟ اصلاً شما كه هستيد كه من در كنار شما خوشحال باشم؟ بياييد گذرنامه ي مرا خروجي بزنيد و مرا هرجا خواستيد بفرستيد. شما چه ارزشي داريد كه من به خاطر شما در اين جا بمانم؟«
صدام آقاي خميني را مي شناسد
يك سال حزب بعث تصميم داشت از مجالس عزاداري جلوگيري كند. دوباره اين آقايان آمدند كه به نوعي براي اين كارشان از امام تأييديه بگيرند. برنامه امام هم اين بود كه جلوي پاي مسئولين عراقي هيچ وقت بلند نمي شدند و خيلي خوش و بش نمي كردند. امام فرمودند: «در همسايگي شما كشوري است به نام ايران. در اين كشور شخصي سلطنت مي كرد به نام رضاخان كه وقتي فرار كرد، مردم فارغ از اين كه چه كسي به جايش خواهد آمد، به دليل فرار رضاخان جشن گرفتند. شما بترسيد از اين كه چنان روزي براي شما بيايد. اين پستي را كه شما داريد، قبلاً مال شما نبود و اگر ماندني بود، دست ديگران باقي مي ماند و به شما نمي رسيد. بترسيد از آن روزي كه شما از اين پست بركنار مي شويد و مردم از اين كه از شرّ شما خلاص شدند جشن بگيرند. شما مي خواهيد حكومت كنيد، به موكب عزاداري چه كار داريد؟ به عزاداري سيدالشهداء چه كار داريد؟ اين چه ربطي به حكومت شما دارد؟ شما كه هستيد و از كجا آمده ايد؟ شما چه وحشي هايي هستيد؟»
وقتي اين مطالب را با همان لحن و محتوا ترجمه مي كردم، قيافه ها را مي ديدم كه به تدريج عبوس تر مي شد. بغضشان بيشتر مي شد و سرها را پايين انداخته بودند. صحبت هاي امام كه تمام شد، اين ها رفتند و هيچ چيزي نگفتند. فرداي آن روز قبل از شروع درس مرحوم آقاي خويي، يكي از آقازاده هاي مرحوم آقاي حكيم كه با من رفاقت داشت و اتفاقاً بعثي ها او را شهيد كردند، به من گفت: «اين چه برخوردي بود كه آقاي خميني ديشب با فرماندهان شوراي انقلاب بغداد داشت و اگر فردا صدام تصميم بگيرد سي تانك بفرستد و نجف را به صورت تل خاكي دربياورد، جوابش را چه كسي مي دهد؟» در جواب ايشان گفتم كه صدام آقاي خميني را مي شناسد و مي داند خانه اش كجاست. اگر قرار شد چنين تصميمي بگيرد، يك تانك مي آورد خانه ي آقا را مي كوبد. اگر آقاي خميني قرار بود از صدّام واهمه داشته باشد، از شاه واهمه داشت و با شاه درنمي افتاد. ايشان كسي است كه براي برخورد با افراد از ديگران دستور نمي گيرد، او دستورش را از خدا مي گيرد و به دنبال رضايت خداست. روحيه امام خميني چنين روحيه اي بود.
يك عده اي براي ترور آمده بودند در عراق. شب ها كه امام از منزل تشريف مي بردند و مشرف مي شدند به حرم، يك عده از رفقا براي اين كه مراقبت و حراست از امام كنند، با فاصله ي كمي ايشان را از منزل تا حرم همراهي مي كردند. يك شب كه در حرم خدمت امام بودم، يك دفعه دستشان را انداختند به كمرشان و برگشتند و خطاب به ما گفتند: «آقايون به كجا مي روند؟» عرض كردم كه حرم. امام به حرم اشاره كردند و فرمودند: «حرم از اين طرف است، بفرماييد!» عرض كردم ما مي خواهيم در خدمت شما باشيم. فرمودند: «من نياز ندارم. تا مقدّر نشود از براي خداوند منان متعال كه مرگ من فرابرسد، احدي به من نمي تواند آسيب برساند و اگر مقدّر الهي شد، احدي از شما هم نمي توانيد جلوگيري كنيد.»
خدا رحمت كند حاج آقا مصطفي را. ايشان نقل مي كرد كه امام فرمود: من تا الان نتوانستم تصور كنم كه ترس چيست.
¤ درخواست حزب بعث در نبود آقاي خويي
در ايامي كه مرحوم آيت الله خويي براي درمان به خارج از عراق تشريف برده بودند، حزب بعث در يك جلسه اي با حالت اعتراض و انتقاد نسبت به حوزه ي نجف خدمت امام آمدند و گفتند اين چه حوزه اي است كه افراد براي تحصيل مي آيند و سي چهل سال مي مانند؟ تأكيد داشتند كه افراد بايد سه سال يا شش سال يا هشت سال در اين جا بمانند و فارغ التحصيل كه شدند، برگردند. اين ها را گفتند و خيال كردند پيشنهاد خيلي خوبي است. امام در مورد عدم اطلاع آن ها از سير درسي در حوزه فرمود: «تصميم گيري راجع به حوزه ي نجف مربوط به علماي نجف است. بايد رئيس و آقاي ما حضرت آيت الله العظمي آقاي خويي -كه خدا سلامتش بدارد و خدا به زودي لباس عافيت بر تنش بپوشاند- به عراق برگردد و اين مربوط به تصميم گيري مراجع نجف است.»
از سوي ديگر يكي از آقايان كه از مراجع نجف بود و بعد به ايران آمد، وقتي مي خواست از نجف مهاجرت كند، واسطه ها آمدند و تقاضاي ملاقات ايشان با امام را مطرح كردند، اما امام نپذيرفت. خيلي كه اصرار كردند، امام فرمود: «ايشان پيشاپيش خودشان را به شاه فروخته است، با من چه كار دارد كه بيايد خانه ي من؟ با من چه مي خواهد بگويد؟ ايشان مگر نمي داند رأي من، هدف من و فكر من چيست؟ ايشان تا الآن با من مشورت نكرده، حالا كه مي خواهد برود ايران، مي خواهد من را آلوده كند؟»
اين قاعده استثنا نداشت
حتي يك آقاي بزرگوار ديگري هم كه تمايلي به شاه و سازمان امنيت شاه داشت، در مراجعت از سفر مكه آمده بود عراق و مي خواست با امام ملاقات داشته باشد، امام اما نپذيرفتند. بعضي از دوستان وساطت كردند و امام در پاسخ آنان فرمودند: «من صلاح دين خودم نمي بينم كه با ايشان ملاقات كنم. ايشان آن همه كارهايي را كه در ايران كرده است، حالا آمده اين جا خودش را تطهير كند. تطهير شدن او به اين است كه برود و توبه كند.»
امام نه آن احترامش به مرحوم آقاي خويي روي حب و بغض شخصي بود و نه برخوردش با آن دو نفر كه عرض شد؛ همه بر اساس دستورهاي ديني بود. با همه ي افراد تا آن جايي گرم مي گرفت كه دين اجازه مي داد و آن جا كه دين اجازه نمي داد، طور ديگري رفتار مي كرد؛ حتي اگر نزديكان و خويشاوندانشان بودند. مثلاً يكي از بستگان نزديك ايشان ابتدا خيلي مورد علاقه ي امام بود، اما همين فرد كارش به جايي رسيد كه امام دستور دادند او را به جماران راه ندهند. او به آن جا آمد و وقتي اصرار كرد، به او گفتند اصرار نكن، چون دستور خود آقاست كه تو را راه ندهيم. اگر هم خيلي بخواهي سماجت كني، دستور داريم كه تو را دستگير كنيم.
يا قطب زاده كه در دوران تبعيد در كنار امام بود و اكيپ هايي از خبرنگاران از اروپا و جاهاي ديگر را براي مصاحبه با امام همراهي مي كرد و خيلي هم نزديك امام بود، اما بعدها اعدام شد. امام در راه دين از احدي فروگذار نمي كرد. شايد اگر كسي امام را از نزديك نديده باشد، نتواند چنين مواردي را باور كند. امام احدي را دوست نداشت، الاّ در راه خدا و به احدي بغض نمي ورزيد و دشمن نمي داشت، مگر در راه خدا و اين قاعده استثنا نداشت.
منبع: پايگاه اطلاع رساني رهبر معظم انقلاب اسلامي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14