(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 31 خرداد 1391 - شماره 20236

اهميت انسان سازي براي انقلاب
امام فرمودند فعلا توليد مثل كنيد

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir




اهميت انسان سازي براي انقلاب

من اصلاً نمي گويم كه مخاطبتان يك عده خودي باشند. مخاطب شما همه بشريتند؛ «و ما ارسلناك ا لا كافّه ً ل لناس»21 نمي گويم كه شما يك مشت حزب اللهي مؤمن را پيدا كنيد؛ آنها را آهسته و مثلاً خصوصي بياوريد، حرف هايي به آنها بزنيد و سپس ولشان كنيد؛ بقيه هم خودشان بروند. من اين را نمي گويم. من مي گويم شما مشخصه خودتان را در پيامتان حفظ كنيد و بگذاريد كساني كه مخاطبتان قرار مي گيرند، اين طعم برايشان خوشايند باشد. مثل همان كاري كه پيامبران و مصلحين دنيا كردند. وا لّا اگر قرار باشد با دست خودمان، دور خودمان ديوار بكشيم كه واويلاست!
در باب جاذبه ها هم، معلوم است كه اعتقاد من چيست. يك وقت به چند تن از برادران كه اينجا هم حضور دارند، گفتم اگر بنا شد فيلم يا برنامه اي حزب اللهي باشد، عقيده من اين نيست كه امّل و بي جاذبه و بد و قديمي و تكراري باشد. نه، بنده معتقدم مي شود برنامه اي، هم حزب اللهي، واقعاً مسلماني ناب باشد و هم بسيار زيبا و شيرين و جذاب. سعي كنيد در زيبايي كوشش كنيد، سرمايه گذاري كنيد، نگوييد آقا ما اهل اين چيزها نيستيم، اين زر و زيورها نيستيم، ما اهل دنيا نيستيم، نه آقا! اين دنيا نيست، اين آخرت است؛ به گردن من. در زيبايي كاري كه انجام مي گيرد، كوشش كنيد و پول خرجش كنيد، هيچ اشكالي ندارد. البته زيبايي كه مي گويم، نه كارهاي تجملاتي زرق و برق دار بي محتوا. كار هنري، زيبايي هنري. وا لّا گاهي مي شود انسان يك كاغذ غليظ ضخيمي را مي گذارد آن جا كه قيمتش سه برابر كاغذ معمولي است و هيچ هم اثر
نمي كند. يك نقاشي درمي آورد با چهار، پنج رنگ غليظ تند مختلف هيچ اثر هم نمي كند. آن را نمي گويم كار هنري.
5/6/61مي شود اين كار را كرد. البته اين هم كه مي گويم
مي شود، نه اينكه بخواهيم آرمان گرايي كنيم.
در نگرش به عرصه فرهنگي كشور، ما بايد به تربيت نيروي انساني توجه كنيم. براي يك كشور، نيروي انساني همه چيز است. ما اگر نيروي انساني نداشته باشيم، هيچ چيزي نداريم. چند سال قبل از اين، روي بعضي از كشورهايي كه سال ها پيش از ما انقلاب كردند و توفيق هايي هم در عرصه هاي اقتصادي و صنعتي و فني و امثال اينها به دست آوردند، مطالعه اي مي كردم. ديدم اينها در اوايل انقلاب، بيشترين تكيه و برنامه ريزي را روي تربيت نيروي انساني گذاشته اند؛ توليد نيروي انساني كارآمد براي اداره انقلاب، از دبستان ها و حتي تا حدودي ماقبل دبستان ها شروع مي شود و به دانشگاه ها و مراكز تحقيق و مراكز عالي مي رسد. دبستان ها و دبيرستان هاي ما، مشكلات و نقايصي دارند. دانشگاه هاي ما از لحاظ ضعف كيفيت، مشكلاتي
دارند.21/9/68
حقيقتاً اين واقعيتي است كه براي يك انقلاب، انسان سازي از همه چيز مهم تر است. اگر انقلاب انسان سازي نكند، هيچ كاري نكرده است. اگر كسي فكر بكند، دليل اين معنا واضح است. يعني اين حرف، واقعاً استدلال نمي خواهد؛ چون دنيا بدون انسان صالح، يك پديده بي جان و كور و تاريك است. آن چيزي كه به عالم خاكي جان مي بخشد، ارزش مي دهد، نور مي دهد و معنا و مضمون به وجود مي آورد، انسان است. «ا نّي جاع أ ف ي الارض خليفه ».22 جانشين، عنواني است كه خدا به انسان داده است. اين جانشين را كجا گذاشته اند؟ في الارض. ارض بدون اين جانشين، چيست و چه ارزشي دارد؟
تمام پيامبران و عبادالله الصالحين، همّشان اين بوده كه انسان صالح را در اين زمين به وجود بياورند، حفظ كنند، رشد بدهند و تكثير نمايند. هدف اسلام هم اين است. اينكه شما ديديد، امام در بيانيه اي فرمودند23 «فتح الفتوح انقلاب اسلامي، ساختن جواناني از اين قبيل است»، يك حرف نبود كه همين طور بر قلم امام جاري شده باشد. اين يك مبناي اسلامي و الهي بسيار مستحكم دارد. واقعاً
فتح الفتوح، يعني ساختن انسان صالح.
اين بدبختي هايي كه شما مي بينيد روي زمين را فرا گرفته است و در زيارت ها و آثار مربوط به ولي عصرارواحنالتراب مقدمه الفداء آمده است: «كما ملئت ظلما و جورا»؛ زمين در تمام دوره هاي تاريخ، پر از ظلم و جور شده است و مي شود و آن بزرگوار مي آيد، همه زمين را از قسط و عدل پر مي كند، اين ظلم و جور روي زمين بر اثر چيست؟ بر اثر نبود يا كمبود انسان صالح، بر اثر سروري و
خداي گاني انسان هاي ناصالح.
انقلاب ما آمد تا انسان صالح تربيت كند. نقش انسان صالح اين است. آن چيزي كه اين انقلاب را تا امروز نگه داشته است، عبارت از صلاح انسان هاست؛ همان مقدار مايه صلاحي كه ما ملت داريم. در حق ملت مان هم مبالغه نمي كنيم، امروز صلاح غلبه دارد و پرچم را به دست گرفته و حاكم است و حركت به سمت صلاح، برنامه ريزي شده است. البته تا صلاح مطلق هم فاصله بسي طولاني است.10/10/69
اگر كسي را مي توان در زمينه مسائل اخلاقي هدايت و تربيت كرد و انسان چنين كاري را نكند، نسبت به او ظلم و بي عدالتي كرده است. در ذيل آيه شريفه «م ن اجل ذلك كتبنا علي بني ا سرائيل انه من قتل نفساً ب غير نفس او ف ساد ف ي الارض فكأنّما قتل الناس جميعاً و من احياها فكأنّما احيا الناس جميعاً»24 چند روايت هست كه حضرت مي فرمايند: كسي كه انسان را از «حرق او غرق» نجات دهد. در يك روايت هم خود حضرت مي فرمايند كه يا انسان را هدايت كند. بعد مي فرمايند: «ذلك تأويلها الاعظم»«؛25 برترين تأويل و برترين معناي اين آيه همين است كه اگر كسي، كسي را به قتل برساند، يعني موجب ضلالت او را فراهم كند؛ يا كسي را احياء كند، يعني موجبات هدايت او را فراهم كند؛ آن گاه «فكأنما احيا الناس جميعا»؛ هدايت يك انسان، ارزش و قيمت هدايت همه بشريت را دارد؛ چون گوهر انساني در اين انسان و در همه بشريت يك گوهر است. وقتي شما به گوهر انساني كمك كرديد و او را هدايت نموديد، چه در زمينه عقيده، چه در زمينه اخلاق، به گوهر بشري كمك كرده ايد و ياري رسانده ايد. بنابراين، اين همان ارزش را خواهد داشت
پاورقي

 



امام فرمودند فعلا توليد مثل كنيد

¤ در يكي از روزهايي كه امام بحث حكومت اسلامي را در نجف به اوج رسانده بود، يكي از آقايان بلند شد و گفت: «حالا ما بايد چه كار كنيم؟» فكر مي كرد با آن حرارتي كه امام ايجاد كرد، بايد اسلحه و تفنگي بخريم و به طرف مرز برويم و شاه را ساقط كنيم. امام فرمودند: «فعلاً توليدمثل كنيد!». آنجا همه نگاه ها متوجه حاج آقا مصطفي شد!
چون در اينجا توليدمثل دو معنا مي توانست داشته باشد، يكي توليدمثل به معناي متعارفش و ديگري كادرسازي و آگاه سازي مردم.
امام به اين جور روش ها معتقد نبود. همان طور كه حاج آقاي روحاني اشاره كردند، امام معتقد بود كه بايد مردم را به ميدان آورد و بايد از طريق مردم اقدام كرد و با اين حركت انقلاب را به پيروزي رساند. قبل از محرم 42 و سخنراني امام در روز عاشورا، ايشان به مبلغين و منبري هايي كه براي محرم به استان ها، شهرستان ها و روستاها مي رفتند، تأكيد فرمودند كه برويد و مردم را متوجه و بيدار كنيد. امام بر بيداري مردم بسيار تأكيد داشتند و آن سال در اكثر استان ها و شهرستان ها منبري هاي متعهد، با بهره گيري از جريان عاشورا روشنگري كردند كه تأثير بسيار گذاشت و بعد هم به سخنراني امام در روز عاشورا و سپس زنداني شدن ايشان منجر شد.
امام در نجف اشرف درس حكومت اسلامي را كه شروع كردند، بعد از روز سوم چهارم عده اي از حضرات خدمت امام جمع شدند و از ايشان درخواست كردند كه جنابعالي كه مي فرماييد بايد حكومت اسلامي تشكيل داد، الان تكليف ما چيست؟ يعني برويم مبارزات مسلحانه ياد بگيريم و گروه هاي مسلحانه درست كنيم؟ امام فرمود: «نه، شماها فقط برويد مردم را روشن و آگاه كنيد كه اسلام غير از اين چند بابي كه در نماز و طهارت و زكات و خمس و حج هست، احكام ديگري هم دارد، دستورات اقتصادي هم دارد، دستورات اجتماعي هم دارد، دستورات قضائي هم دارد». امام فرمود: «شما برويد مردم را روشن كنيد، جوان ها وقتي خودشان ياد گرفتند، براي تشكيل حكومت مي آيند. شما طلبه ها لازم نيست برويد گروه مسلحانه تشكيل بدهيد».
زماني كه در سوريه سفير بودم و بعضي از الجزايري ها و مصري ها كه به ملاقات ما مي آمدند، شيوه امام را كه برايشان توضيح مي دادم، واقعاً خيلي خوشحال شدند. مي گفتم: «امام معتقد نبود برويد مسلحانه با دولت بجنگيد، بايد به سمت حركت مردمي برويد.» و امروز مي بينيم خيزش اسلامي در كشورهاي منطقه، رويكردي است كه از انقلاب اسلامي آموخته اند و يك حركت مردمي و عمومي به راه افتاد تا به پيروزي رسيد.
رحيميان: در تأييد نكاتي كه فرموديد، اين آيه قرآن در ذهنم تداعي شد: «حسبك اللّه و من اتّبعك م ن المؤم ن ين«(3). اين شيوه قرآن است كه اگر خدا باشد و مؤمنين باشند، خدا مي گويد همين كافي است و ديگر امريكا و كمك گرفتن از بيگانه و غير مؤمنين، اعم از احزاب چپ، و راست، بهايي، ماركسيست، كمونيست، منافق و سلطنت طلب وجهي ندارد، اما وقتي موضوع گسستن از خدا و مؤمنين باشد، براي رسيدن به مقصد ناچار مي شوند دست نياز به انواع جريان ها و گرايش هاي شيطاني دراز كنند.
به هر حال نكته ديگر اين كه ظاهراً همه دوستان اين جمع، در درس حكومت اسلامي امام حضور داشتند. اگر يادتان باشد، در يكي از روزهايي كه امام بحث حكومت اسلامي را در نجف به اوج رسانده بود، يكي از آقايان بلند شد و گفت: «حالا ما بايد چه كار كنيم؟» فكر مي كرد با آن حرارتي كه امام ايجاد كرد، بايد اسلحه و تفنگي بخريم و به طرف مرز برويم و شاه را ساقط كنيم. امام فرمودند: «فعلاً توليدمثل كنيد!». آنجا همه نگاه ها متوجه حاج آقا مصطفي شد! چون در اينجا توليدمثل دو معنا مي توانست داشته باشد، يكي توليدمثل به معناي متعارفش و ديگري كادرسازي و آگاه سازي مردم.
در اول نهضت طرفدارهاي تفكر حضرت امام خيلي محدود بودند. حتي در قم، قبل از شروع نهضت، مراجع ثلاثه از امام مشهورتر بودند، ولي وقتي امام نهضت را شروع كرد، ابتدا خود حوزه ها و روحانيت به امام پيوستند، ابتدا شاگردان حضرت امام بودند و بعد عامه روحانيت آمدند، شبكه مساجد شكل گرفت و مؤمنين آگاهي هاي لازم را پيدا كردند و تدريجاً زمينه براي نهضت و شكل گيري حكومت اسلامي فراهم شد.
ناصري: در باره موضوع مبارزه دوستان اشاره كردند، اما مطلبي كه در مورد امام بايد بيشتر به آن توجه كنيم و پايه و اصل حركت امام در انديشه ها و پايه ريزي حكومت است، اين است كه امام چون يك مجتهد قوي در دين بود و دين را به معناي واقعي اش شناخته بود و نيز يك عارف حقيقي بود و شناخت واقعي نسبت به خداي متعال داشت، وابستگي و تعلق عجيبي كه به خدا و
اهل بيت(ع) داشت، مايه همه انديشه ها و كارهايش خدا بود و رضايت خدا و اسلام. امام از كساني نبود كه سياسي باشد و بعد بيايد و به اسلام گرايش و اعتقاد پيدا كند. معتقدم امام سياست را از اسلام گرفته است، يعني سياستش عين ديانت است. اين طور نبود كه مثل احزاب و گروه هاي ديگر كه تدينشان فرم خاصي است و سياست و حركت سياسي شان فرم ديگر، تدينش يك طرف باشد و حركت سياسي اش طرف ديگر. امام با خدا، عشق به خدا و اطاعت خدا عجين بود و به دليل عجين بودنش با خدا، به بندگان خدا عشق مي ورزيد.
امام به خاطر عشق و وابستگي اي كه به خدا داشت، به بندگان خدا عشق مي ورزيد و لذا بر اساس وظيفه و تكليف شرعي مي خواست احكام اسلام را پياده كند. تمام تراز و شاغول و خط قرمزش، اسلام و خدا بود و بر خلاف بعضي ها كه از سياست امام حرف مي زنند، من اصلاً امام را در وادي سياست نمي بينم، بلكه او را در وادي دين مي بينم. بر مبناي تشخيص ديني و اعتقادي اش، پيش مي رفت و اگر در جايي مطابق با دين و رضايت خدا نبود، هرچه و هركه را بود، كنار مي گذاشت، يعني در حركت، تراز و ميزان داشت كه همانا رضايت خدا و پياده كردن احكام دين خدا بود و لذا وقتي مي بينند دار و دسته شاه با آن وابستگي ها، با اسلام و خدا و حركت خدايي نمي خوانند، با آنها مبارزه مي كند. بر مبناي اين مبارزه كرد كه بايد حاكميت خدا در جامعه باشد و دين و رضايت خدا پايه و اساس حركت باشد و مردم رشدشان و كمالشان در مسير انسانيت باشد كه فقط از اين ناحيه ميسر مي شود.
بنابراين تنها هدف اين است كه انسان ها را به خدا برساند و احكام خدا در جامعه پياده شود. لذا مي بينيم هر حركتي كه از امام سر مي زند يا هر حرفي كه مي زند، در همين راستاست. از طرف ديگر اگر عزيزترين اطرافيانش حتي اگر خيلي هم انقلابي باشد و خيلي هم عالي پيش برود، اما اگر در جايي پايش را كج بگذارد و موضعش خلاف آن چيزي باشد كه بايد باشد، امام فوراً جلويش را مي گيرند.
امام يك عاشق دين، عاشق مردم و عاشق خدا بود و مي خواست احكام دين خدا را پياده كند، خدا هم كمكش كرد. تا جايي كه از همه سياستمداران دنيا جلو افتاد و دست همه را خواند و پاتكش را هم به همه شان زد. خود اينها دارند اعتراف مي كنند.
اين جنبه الهي بودن امام و وابستگي اش به خدا، طوري است كه خدا در همه مسائل كمكش كرد كه «المؤمن ينظر بنور الله»(4) حركت امام با نور خداست كه پرده ها برايش باز و بسياري از حقايق برايش منكشف و توطئه هاي دشمن برايش آشكار
مي شود. اينها نشأت گرفته از آن است. به نظر من اگر مبنا و پايه همه حركت ها و كارهاي حضرت امام را درك كنيم، آن وقت متوجه مي شويم كه برخورد امام با منافقين، با دوست، با رفيق، با نزديك ترين فرد، با حاج آقامصطفي و احمدآقا، برخورد پسري و پدري و برادري و قوم و خويش و رفاقتي نيست، بلكه برخورد اسلامي است.
پاورقي

 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14