(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 10 تير 1391 - شماره 20244

نقش و جايگاه حجت خدا
توصيف آخرالزمان
ازدواج ، راهكار كسب روزي
فرار سالك به سوي خدا
انتظارات امام زمان(عج) از گروه هاي اجتماعي


نقش و جايگاه حجت خدا

قال الصادق(ع): لايصلح الناس الا بامام و لا تصلح الارض الا بذلك.
امام صادق(ع) فرمود: مردم صالح و آراسته نمي گردند، مگر به واسطه امام (حجت خدا) و زمين نيز جز به بركت او اصلاح نمي شود. (1)
ــــــــــــــــــــــــــــــ
1- بحارالانوار، ج23، ص22
 


توصيف آخرالزمان

پيامبراعظم(ص) فرمود: به زودي زماني بر امتم مي آيد كه مردم عالمان را مگر به لباس و جامه نيكو نمي شناسند و قرآن را مگر به سبب صداي نيكو نمي شناسند و خدا را مگر در ماه رمضان عبادت و پرستش نمي كنند.
هم چنين از آن حضرت روايت شده كه فرمود: در آن زمان دروغگو را آدمي راستگو مي دانند و راستگو را دروغگو مي شمارند و زنان حاكم مي شوند و مردمان با دختركان و كنيزكان مشورت مي كنند و كودكان بالاي منابر مي روند و دروغ را زرنگي مي دانند و از ظرايف بيان مي شمارند پس لعنت و نفرين خداوند بر دروغگويان باد هرچند كه به شوخي و مزاح دروغ مي گويند و زكات را خيلي سخت و خسارت بزرگ مي شمارند و پدر و مادرشان را خوار مي سازند و ناسزا و دشنام مي گويند و از دوست و برادر ديني خويش بيزاري جسته و با دشمنان مجالست و معاشرت مي كنند. زن با شوهرش در تجارت و داد و ستد همراهي مي كند و زنان همانند مردان و مردان همانند زنان مي شوند و زنان بر زين (چون اسب، دوچرخه و موتور) سوار مي شوند و مردم در آن زمان با رشوه و ربا داد و ستد مي كنند.(1)
ــــــــــــــــــــــــــ
1- مستدرك الوسايل، ج11، ص372


ازدواج ، راهكار كسب روزي

پرسش:
براساس آموزه هاي وحياني، ازدواج چگونه به عنوان راهكار برون رفت از شرايط فقر و كسب رزق و روزي بيشتر به حساب آمده است؟ لطفا به نحو اجمال توضيح دهيد.
پاسخ:
بدون ترديد آموزه هاي وحياني يكي از راهكارهاي برون رفت از شرايط فقر و تنگدستي را ازدواج معرفي كرده است: قرآن كريم به صراحت مي فرمايد: اگر در امر ازدواج فقير هستيد اين را بدانيد كه خداي متعال شما را از فضل و رحمت خويش بهره مند و غني مي سازد. «ان يكونوا فقراء يغنهم الله من فضله» (النور - 32) همچنين در ادبيات ديني ما نه تنها ترس از فقر و نداري در اثر ازدواج، امري ناپسند و خيالي است، بلكه بالاتر از آن، براي فرار از فقر و چاره جويي آن، بايد ازدواج كرد تا از شرايط فقر در حالت مجردي رهايي جست. در تاييد اين ادعا مي توان از روايتي بهره گرفت كه براساس آن، وقتي جوان مجردي از شرايط فقر و نيازمندي خود در نزد پيامبر اسلام(ص) شكايت مي كند، آن حضرت او را به «ازدواج كردن» امر مي كنند، براي بار دوم و سوم هم شكايت خود را مطرح مي كند و پيامبر گرامي(ص) باز هم راه چاره او را ازدواج معرفي مي كنند.
امام صادق(ع) پس از نقل اين حادثه تاكيد مي كنند: «الرزق مع النساء و العيال» رزق انسان با ازدواج و تشكيل خانواده تامين مي شود. (وسايل الشيعه، ج 20، ص 44) پيامبر گرامي اسلام(ص) در توصيه اي همگاني خطاب به همه جوانان مي فرمايند:
«اتخذ و الاهل فانه ارزق لكم» خانواده تشكيل دهيد تا رزق شما فراوان شود. (همان، ص 15)
همچنين در روايتي ديگر آن حضرت مي فرمايند (التمسوا الرزق بالنكاح» با ازدواج رزق خود را طلب كنيد. (مكارم الاخلاق، ص 196)
با مشاهده اين آموزه هاي وحياني فاصله زياد ميان فرهنگ ديني و فرهنگ عمومي و موجود جامعه آشكار مي شود. در فرهنگ رايج و متداول بين مردم، ازدواج موجب افزايش هزينه هاست، به طور طبيعي با اين نگاه بايد وقتي ازدواج كرد كه بتوان از عهده هزينه هاي زياد ازدواج برآمد و اين خود هنگامي ممكن است كه از درآمد فراوان و كافي برخوردار بود. در اين منطق بايد درآمد مكفي و قابل قبول داشت تا بتوان ازدواج كرد. اما در منطق وحياني و فرهنگ ديني، حقيقت جز اين است. در ادبيات ديني، يكي از راههاي افزايش بركت و درآمد، ازدواج است و بايد ازدواج كرد تا صاحب رزق و روزي بيشتر شد به تعبير ديگر براي پولدار شدن بايد ازدواج كرد، نه اينكه اول پولدار شد و سپس ازدواج كرد. ازدواج باعث ازدياد رزق و بركات زندگي است و با افزايش رزق از پس افزايش هزينه ها هم مي توان برآمد. براساس اين ديدگاه رازق دختر و پسر چه در خانه پدري و چه در خانه خودشان يكي است و آن خداوند تبارك و تعالي است، تنها چيزي كه قبل و بعد از ازدواج تفاوت پيدا كرده است مكان زندگي آنها است و اينكه آنها از حالت تفرد بيرون آمده و به حالت اجتماعي زندگي مي كنند.
و همين امر موجبات ازدياد رزق و روزي و رحمت روزافزون براي آنها را فراهم مي آورد كه خداي متعال آن را تضمين كرده و وعده تحقق افزايش روزي خود را به آنها داده است.
بنابراين يكي از علل سخت شدن ازدواج ها و افزايش سن ازدواج و به دنبال آن گسترش نابسامانيهاي اخلاقي و اجتماعي فساد و فحشا، فشارها و اضطراب هاي روحي -ر واني فاصله گرفتن از فرهنگ ديني و ترديد در وعده هاي خداوند و نگراني از وضعيت آينده است. مشكل اصلي بسياري از افراد «بي پولي» نيست، بلكه «بي اعتقادي» است. ناگفته نماند كه تحقق وعده هاي الهي در روزي رساني به انسان ها مشروط به تدبير، سعي و تلاش، اعتدال و ميانه روي، صبر و مقاومت، توكل، خدا باوري و معرفت توحيدي و التزام به احكام و دستورات الهي است.


فرار سالك به سوي خدا

(بدان اي عزيز سالك!) فرار مقابل قرار است. فرار حركت و قرار سكون است. سالك تا مادامي كه به مطلوب و مقصود خويش نرسيده در سير و حركت است. اگر در اين سير به جايي ساكن يا به مقامي متمايل گردد، به همان مقام و به همان جا ساكن شده است.
سير سالك سير الي الله و مقصد او مقام شامخ توحيد است و اگر او در اين راه سريعا قدم بردارد، سريعا رو به خدا رفته است، و اگر متوقف گردد در مقابل دشمن (نفس) قرار را بر فرار ترجيح داده است. در عوالم نفس خطرها بسيار و لغزش ها بي شمار و راهزنان در هر مقام در كمين هستند. بايد متوجه بود از آنها گريخت و رو به حق فرار كرد...
ما در هر كجا با خطر روبرو شويم از آن مي گريزيم. احساس خطر ما را به گريز وامي دارد. فرار به سوي خدا هم براي سالك در وقتي است كه او احساس خطر كند، دشمن باطني خويش را بشناسد. راهزنان ظاهر را در هر لباس و در هر مقامي هستند بداند كيانند. تا براي او اين معرفت حاصل نگردد، فرار به معني واقعي صورت نمي پذيرد. اگر سالك از منازل مخوف بين راه آگاهي حاصل كرد، موانع را تشخيص داد، دشمن ظاهر و باطن خويش را شناخت سير او سهل مي شود و به آساني راه را طي مي كند. «ففروا الي الله اني لكم منه نذير مبين» به حق رو آوريد و به سوي او فرار كنيد من براي شما از طرف او رسولي هستم كه شما را نسبت به وضعي كه داريد آگاه مي كنم و از آن مي ترسانم. (الذاريات- 50)
ـــــــــــــــــ
¤ مقامات معنوي، محسن بنيا، ج 1، ص 82


انتظارات امام زمان(عج) از گروه هاي اجتماعي

سيد جعفر رباني
در مقاله حاضر نويسنده به بررسي انتظارات وتوقعات امام عصر(ع)از مردم ومسلمانان كه در قالب دعا بيان شده پرداخته است. با هم آن را از نظر مي گذرانيم.
گفتني است اين مطلب از فصلنامه فرهنگ كوثر شماره 74 انتخاب شده است.

امام زمان(عج) در دعاي »اللهم ارزقنا توفيق الطاعه « [1]براي قشر هاي مختلف، دعاهايي فرموده كه در واقع انتظارات و توقعات آن حضرت را نشان مي دهد. اين دعا را مي توان به دو قسمت تقسيم كرد: در بخش نخست، براي همگان و عموم مردم درخواست هايي از خداوند كرده و در قسمت دوم براي هر يك از قشر هاي جامعه به طور جداگانه دعا شده است.
در قسمت دوم، آن حضرت در واقع توقع و نگراني خود را از هر قشر نيز بيان فرموده است. مقصود ما در اين مقاله، همين قسمت است كه به بخشي از آنها اشاره مي كنيم:
1. علما
«و تفضل علي علمائنا بالزهد و النصيحه ؛ پروردگارا! به علماي ما، زهد و خيرخواهي براي جامعه عنايت فرما«.
امام در اين قسمت، از ثروت اندوزي و ترك نصيحت دانشمندان، اعلام نگراني مي كند.
در روايات به اين دو محور اشاراتي شده و اين دو ويژگي را ملاك براي عالمان بيان كرده اند. از امام صادق(ع) نقل است: اگر ديديد عالم علاقه مند به دنياست، او را متهم سازيد؛ زيرا هر عاشقي به گ رد معشوق خود مي چرخد. خداوند به داود(ع) وحي كرد: »بين من و خودت عالمي را كه فريفته دنيا شده واسطه قرار مده كه تو را از محبت من باز مي دارد. اينان، راهزنان بندگان من هستند. كمترين عقوبت من براي آنها، اين است كه حلاوت و شيريني عبادتم را از آنها مي گيرم«.[2]
در مورد آشكار كردن علم و بيان احكام الهي و خيرخواهي براي جامعه نيز امامان بزرگوار چنين فرموده اند:
«ذا ظهرت البدع فعلي العالم أن يظهر علمه فن لم يفعل سلب نور اليمان؛[3] هر گاه بدعت ها آشكار گردد، عال م بايد علم خود را اظهار كند، و گرنه نور ايمان از او گرفته خواهد شد».
اين نكته را اضافه مي كنيم كه قرآن وقتي ويژگي علماي اهل كتاب را بر مي شمرد، به همين دنياطلبي و كتمان كردن حقايق به وسيله آنان اشاره مي فرمايد.
2.علم آموزان
«و علي المتعلمين بالجهد و الرغبه ؛ پروردگارا! به علم آموزان توفيق تلاش و تمايل به تحصيل علم عنايت فرما«.
دعا و توقع امام زمان(عج) از همه دانش پژوهان وعلم آموزان آن است كه در طلب علم، رغبت و تمايل نشان دهند و از هر گونه تنبلي و كسالت دوري كنند. امام صادق(ع) آن گاه كه جنود (لشكر) عقل و جهل را بر مي شمرد، نشاط و شادابي را لشكر عقل و كسالت را لشكر جهل برمي شمرد،[4] و به همين جهت در دعايي از كسالت و ناتواني به خدا پناه مي برد: «اللهم ني أعوذبك من الكسل والهرم».[5]
در كتاب هاي روايي هم باب مستقلي با عنوان «باب كراهه الكسل» ذكر شده و رواياتي در مذمت كسالت و تنبلي آورده اند.
امام كاظم(ع) مي فرمايد: پدرم خطاب به بعضي از فرزندانش چنين فرمود: «ياك و الكسل و الضجر فانهما يمنعانك من حظك من الدنيا و الآخره ؛[6] از بي حوصلگي و كسالت به دورباش كه اين دو، مانع بهره مندي از دنيا و آخرت خواهند بود».
امام علي(ع) مي فرمايد: «آنگاه كه اشياء با يكديگر جفت شدند،» «كسالت» و «عجز» نيز با يكديگر ازدواج كردند و فرزندي به نام «فقر» به دنيا آمد.[7]
در وصاياي پيامبر(ص) به علي(ع) آمده است:
«يا علي! از دو خصلت بپرهيز: كسالت و بي حوصلگي! چرا كه در اين صورت، قدرت بر اداي حق نخواهي داشت و راحتي را از دست خواهي داد».[8]
امام صادق(ع) هم فرمود: «يّاك و الضجر و الكسل نهما مفتاح سوء. انه من كسل لم يؤد حقاً و من ضجر لم يصبر علي حق؛[9] از بي حوصلگي و كسالت به دور باش كه اين دو، كليد هر بدي است؛ چرا كه كسالت مانع از اقدام به كارها و بي حوصلگي از بين برنده استقامت خواهد بود».
اميرالمؤمنان(ع) فرمود: «آفه النجح الكسل؛[10] آفت پيروزي و موفقيت، كسالت است». ونيز همان حضرت يكي از ويژگي هاي متقين را، حريص بودن بر علم مي داند (و حرصاً في علم).[11]
3. جوانان
«و علي الشباب بالنابه و التوبه ؛ پروردگارا! به جوانان ما توفيق بازگشت (به فرمانت) و توبه، عنايت فرما».
در روايات توجه خاصي به جوانان شده؛ چه اينكه جوان مورد عنايت خداوند است. امام صادق(ع) خطاب به برخي از يارانش فرمود: «أما علمت أن الله تعالي يكرم الشباب منكم؛[12] آيا نمي دانيد كه خداوند جوانان شما را گرامي مي دارد؟!»
جواني، زمان شكل گيري شخصيت است و بدين سبب امامان معصوم تأكيد بر انس جوانان با قرآن دارند. امام صادق(ع) مي فرمايد: «جوان مؤمني كه قرآن مي خواند، قرآن با گوشت و خون او آميخته مي شود و خداوند او را با ابرار قرار مي دهد»[13]. روشن است كه چنين جواني، در روز قيامت، در برابر مشكلات آن روز ايمن خواهد بود. از سوي ديگر، جواني، زمان اوج قدرت است و از اين احساس، در بعضي روايات تعبير به مستي[14] و در بعضي ديگر تعبير به جنون[15] شده است. بدين علت، بايد جوان را در مسير عبادت و بندگي خداوند قرار داد. يكي از اقدامات لازم در اين جهت، مسئله ازدواج است. پيامبر(ص) خطاب به جوان ها چنين فرمود: «يا معشر الشباب من استطاع منكم الباه فليتزوّج فانه اغضّ للبصر و احصن للفرج؛[16] اي جوان ها! هر كس از شما كه مي تواند، ازدواج كند؛ چرا كه ازدواج براي چشم ها پوشاننده تر و براي عفت، حفظ كننده تر است (و چشم را از نگاه به نامحرمان و دامن را از آلودگي باز مي دارد)».
در اين زمينه قرآن داستان پاكي و صدق حضرت يوسف(ع) را ذكر مي كند كه چگونه در اوج جواني، خود را از گناه وارهاند.
درباره طبيعت پاك جوانان همين بس كه امام صادق(ع) مي فرمايد: «عليك بالاحداث فنهم أسرع لي كل خير؛[17] جوان ها را دريابيد؛ چرا كه سرعت آنان به طرف خوبي و خير از ديگران بيشتر است».
4. بانوان
«و علي النساء بالحياء و العفّه ؛ پروردگارا! به زن ها حيا و عفت عنايت فرما».
نقش بي بديل بانوان آنگاه آشكار مي شود كه تاريخ را ورق زنيم و نقش فاطمه زهرا(س) و حضرت زينب(س) را به دقت نگريسته، سپس پيروان هر يك از اين بزرگواران همچون همسر زهير بن قين در كربلا و ديگران را مورد توجه قرار دهيم. اما آنچه بر قدر و منزلت زنان مي افزايد، حيا و عفت آنان است. در روايتي امام صادق(ع) سر چشمه مكارم و بزرگواري ها را »حيا« معرفي مي كند و مي فرمايد: «المكارم عشر... و رأسهنّ الحياء».[18]
شايد به ندرت بتوان روايتي را پيدا كرد كه در مقام شمارش ارزش هاي اخلاقي، نامي از حيا به ميان نياورده باشد، بلكه هميشه امامان(ع) و رهبران ديني بر حيا تأكيد كرده اند؛ چرا كه با پيدايش حيا، بسياري از ارزش هاي اخلاقي زنده مي شوند و در مقابل، بي شرمي و بي حيايي به ويژه در زن ها مي تواند بسياري از ناهنجاري ها را در پي داشته باشد.
در روايتي ديگر، امام صادق(ع) به نقل از رسول الله(ص) مي فرمايد: «خير نسائكم العفيفه الغلمه ؛[19] بهترين زنان شما، زنان با عفت و شوهر دوست هستند».
در حديثي از امام باقر(ع) چنين مي خوانيم: «خداوند با حياست و اهل حيا را دوست مي دارد»[20] و در مورد ديگر، آمده است: «الحياء خير كله؛[21] حيا همه اش خوبي است».
آنگاه كه بانوان جامه حيا و عفت را به در آوردند، تبديل به دام هاي شيطان مي شوند: «النساء حباله الشيطان».[22]
5. ثروتمندان
«و علي الأغنياء بالتواضع والسعه ؛ پروردگارا! به ثروتمندان تواضع و توفيق احسان به ديگران عنايت فرما».
پيامد ثروت، تكبر و بخل است و اغنيا بايد متوجه باشند كه به خاطر فقرا، از نعمت هاي خداوند بهره مند شده اند؛ چنان كه امام موسي بن جعفر(ع) مي فرمايد: «خداوند مي فرمايد: من ثروتمندان را به خاطر احترامشان ثروتمند قرار ندادم و فقرا را به علت اهانت به آنها فقير نگرداندم، بلكه اين (فقر و ثروت) آزمايشي براي فقرا و ثروتمندان است و اگر فقرا نبودند، اغنيا مستحق بهشت نمي شدند».[23]
امام صادق(ع) نيز فرموده است: «ثروتمندان شيعيان ما، امين بر محتاجان هستند. پس ما را در مورد ايشان مراعات كنيد. خداوند، شما را حفظ كند».[24]
ثروتمند بي درد، مرده متحرك است و بي جهت نيست كه در حديث وارد شده: نشستن با اغنيا، دل را مي ميراند.[25]
اسلام براي ريشه كني فقر، احكامي را هم براي اموال و ثروت ها وضع كرده است؛ از جمله زكات را واجب كرده كه حداقل وظيفه مسلمانان است و اگر اين منبع براي رفع نياز آنان كفايت نكند، خداوند منابع ديگري را قرار داده؛ مانند دادن صدقه به فقرا. اين، همان است كه خداوند مي فرمايد :والذين في اموالهم حق معلوم.[26] پس حق معلوم، غير از زكات است كه بر هر كسي بر حسب توانايي اش واجب و لازم است.[27] امام رضا(ع) از امام صادق(ع) نقل مي فرمايد: »ولو خرج الناس زكوه أموالهم ما احتاج أحد؛[28] اگر زكات را كه حداقل واجب است، همه پرداخت كنند، فقيري باقي نخواهد ماند«. نيز امام صادق(ع) مي فرمايد: «خداوند فقرا را شريك اموال اغنيا قرار داده. پس ثروتمندان حق ندارند اموالشان را براي غير شركاي خود صرف كنند».[29]
6. فقرا
«و علي الفقراء بالصبر و القناعه ؛ پروردگارا! به فقرا صبر و قناعت عطا فرما».
امام صادق(ع) فرمود: «خداوند به پيامبران خود ده ويژگي عنايت كرد. پس در خود بنگريد، اگر آن ويژگي ها در شماهست، خدا را حمد كنيد و اگر در شما نيست، آن را از خداوند بخواهيد و از جمله آن ده خصلت، صبر و قناعت است».[30]
نيز امام صادق(ع) مي فرمايد: «پيروزي را طلب كردم و آن را در صبر يافتم، و بي نيازي را خواستم و آن را در قناعت يافتم».[31]
انسان در مسير زندگي، نياز به مركبي خستگي ناپذير و سلاحي برنده دارد كه از نگاه امام علي(ع) «صبر، مركبي است هميشه كارآمد و قناعت، شمشيري است برّان».[32]
در پاره اي از روايات هم آمده است كه: قناعت گنج بي پايان است. لازمه صبر و قناعت دو چيز است: اول دست نيازيدن به مال حرام و دوم چشم ندوختن به مال ديگران.
7. حاكمان
«و علي الأمراء بالعدل و الشفقه ؛ پروردگارا! به واليان، عدالت محوري و مهرورزي عنايت فرما».
اميرمؤمنان(ع) فرمود: «خداوند شش گروه را به شش علت عذاب مي كند و از جمله حاكمان را به سبب ظلم معذّب مي سازد».[33]
در روايت ديگر چنين مي خوانيم: «نّ شرّ البقاع دور الأمراء الذين لايقضون بالحق؛[34] بدترين مكان ها، خانه هاي حاكماني است كه به حق قضاوت نمي كنند».
اگر حاكمان عادل باشند، اطاعت مردم از آنان سبب عزت آنها خواهد شد و گرنه جز ذلت چيزي نصيب مردم نمي شود. امام سجاد(ع) فرمودند: «وطاعه ولاه العدل تمام العزّ؛[35] تمام عزت در اطاعت از واليان عادل است».
اين سخن امام صادق(ع) نيز جالب است كه در توصيف عدل مي فرمايد: «عدالت از آبي كه نصيب شخصي تشنه شود، گواراتر است. چقدر عدالت بزرگ است؛ هر چند كم باشد!»[36] و در حديث ديگر مي فرمايد: «عدل از عسل شيرين تر، از روغن نرم تر و از مشك خوشبوتر است».[37]
در زمينه ثمرات و آثار عدل ـ مخصوصاً آنگاه كه عدالت از جانب حكومت باشد ـ حضرت صادق(ع) مي فرمايد: «ان الناس يستغنون ذا عدل بينهم و تنزل السماء رزقها و تخرج الأرض بركتها بذن الله تعالي؛[38] مردم هنگامي كه عدل در ميانشان اجرا شود، بي نياز مي گردند و آسمان ،روزي (باران) خود را نازل مي كند و زمين بركات خود را خارج مي سازد، به اذن خداوند متعال».
درپايان از خداوند مي خواهيم تا خورشيد عدالت از پس پرده برون آيد و عدل حقيقي را در تمام ابعاد آن اجرا بفرمايد. ما نيز بايد ضمن آنكه اين دعا را در همه جا ترنّم مي كنيم، بكوشيم كه به انتظارات حضرت مهدي(ع) پاسخ دهيم و به علاوه، پيام او را هم به همه قشرهاي جامعه برسانيم.

پي نوشت ها

1 . اين دعا در چند كتاب معتبر وارد شده؛ از جمله: البلد الامين، ابراهيم بن علي عاملي كفعمي (م905)، ص350، چاپ سنگي؛ كشف الغمه ، علي بن عيسي اربلي (م693)، ج1، ص279؛ مكتبه بني هاشم، تبريز، 1381ق.
2 . الكافي، (م329)، ج1، ص47، دارالكتب الاسلاميه، تهران؛ بحارالانوار، علامه مجلسي (م1110)، ج2، ص108، مؤسسه الوفاء، بيروت.
3 . وسائل الشيعه، حر عاملي (م1104)، ج16، ص271، مؤسسه آل البيت(ع)؛ بحارالانوار، ج48، ص252؛ علل الشرايع، ج1، ص235؛ عيون اخبار الرضا(ع)، شيخ صدوق، ج1، ص113، انتشارات جهان.
4 . الكافي، ج1، ص20.
5 . همان، ج2، ص585.
6 . همان، ج5، ص85.
7 . همان، ص86.
8 . وسائل الشيعه، ج16، ص23.
9 . مستدرك الوسائل ، ميرزاي نوري (م1320)، ج11، ص177، مؤسسه آل البيت(ع)، قم.
10 . مستدرك الوسايل، ج13، ص44؛ غررالحكم و دررالكلم، عبدالواحد آمدي(م550)، ص463، انتشارات دفتر تبيلغات، قم.
11 . بحارالانوار، ج64، ص315؛ اعلام الدين، حسن بن ابي الحسن الديلمي(م841)، ص136، مؤسسه آل البيت(ع).
12 . الكافي، ج8، ص33.
13 . وسائل الشيعه، ج6، ص177.
14 . مستدرك الوسائل، ج11، ص371.
15 . من لايحضره الفقيه ، شيخ صدوق (م381)، ج4، ص377، انتشارات جامعه مدرسين.
16 . مستدرك الوسايل، ج14، ص153.
17 . الكافي، ج8، ص93.
18 . همان، ج2، ص56.
19 . همان، ج5، ص324.
20 . من لايحضره الفيقه، ج3، ص506.
21 . همان، ج4، ص379.
22 . همان، ص376.
23 و24. الكافي، ج2، ص265.
25 . همان، ص641.
26 . ذاريات/19.
27 . الكافي، ج3، ص498.
28 . همان، ص507.
29 . همان، ص556.
30 . الكافي، ج2، ص56.
31 . بحارالانوار، ج1، ص158.
32 . همان، ج68، ص96.
33 . الكافي، ج8،ص163.
34 . من لايحضره الفقيه، ج3، ص6.
35 . الكافي، ج1، ص20.
36 . همان، ج2،ص146.
37 . همان، ص147.
38 . همان، ج3، ص568.
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14