(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


شنبه 10 تير 1391 - شماره 20244

صدق و اخلاص شرط اول است                                                 نسخه PDF

E-mail:shayanfar@kayhannews.ir


صدق و اخلاص شرط اول است

در جبهه به يكي مي گويند سر برانكارد را بگير و مجروحان را ببر؛ به يكي مي گويند آرپي جي بزن؛ به يكي مي گويند برو نگاه كن، هر وقت ديدي كسي مي آيد، ما را خبر كن. بنابراين هركسي كاري مي كند. چنانچه هر كدام اين كار را نكردند، جبهه شكست خواهد خورد. نمي شود ما بگوييم اين هم كار شد كه به دست ما داده اند؛ برو مجروحان را بردار حمل كن! در حقيقت، اهميت حمل مجروح در جاي خود، كمتر از زدن آرپي جي كه نيست.
در جمهوري اسلامي، هر جا كه قرار گرفته ايد، همان جا را مركز دنيا بدانيد و آگاه باشيد كه همه كارها به شما متوجه است. چند ماه قبل از رحلت امام رضوان الله عليه مرتب از من مي پرسيدند كه بعد از اتمام دوره رياست جمهوري مي خواهيد چه كار كنيد. من خودم به مشاغل فرهنگي زياد علاقه دارم؛ فكر مي كردم كه بعد از اتمام دوره رياست جمهوري به گوشه اي بروم و كار فرهنگي بكنم. وقتي از من چنين سؤالي كردند، گفتم اگر بعد از پايان دوره رياست جمهوري، امام به من بگويند كه بروم رئيس عقيدتي- سياسي گروهان ژاندارمري زابل بشوم، حتي اگر به جاي گروهان، پاسگاه بود؛ من دست زن و بچه ام را مي گيرم و مي روم. والله اين را راست مي گفتم و از ته دل بيان مي كردم؛ يعني براي من زابل مركز دنيا مي شد و من در آنجا مشغول كار عقيدتي- سياسي مي شدم. به نظر من بايستي با اين روحيه كار و تلاش كرد و زحمت كشيد؛ در اين صورت، خداي متعال به كارمان بركت خواهد داد.5/12/70
براي هميشه خودتان را آماده نگه داريد تا انقلاب به هر طريق كه اقتضا مي كند، از شما استفاده كند. اين يادگاري را با هم داشته باشيم. يك وقت، بهترين استفاده از يك انسان زنده و عاقل و باشعور اين است كه مثل نردبان بشود و يك نفر پايش را روي دوش او بگذارد تا دستش به جايي برسد كه كاري انجام بدهد. چه اشكالي دارد؟ اگر مصلحت انقلاب و كشور اقتضا مي كند، بايد چنين كاري هم كرد.
توصيه ام به شما برادران عزيز اين است كه هر جا هستيد، هر كاري كه احساس مي كنيد انقلاب بدان نياز دارد، آن را انجام بدهيد. انقلاب به كار آدم هاي كارآمد و صادق نياز دارد. صدق و اخلاص، شرط اول است. اگر ما در كسي صدق و اخلاص نبينيم، خيلي احتمال دارد كه كار او هم به درد نخورد و يا در مواقعي، مشكل درست كند. انساني كه صدق و اخلاص ندارد، ولي كارايي دارد، مثل ماشيني مي ماند كه اگر مراقبش نبودند و يك پيچ آن اشكال پيدا كرد، گاهي مي بينيد كه ضربه اي هم به آدم مي زند. كارايي انساني به اين است كه هر فردي، از روي اخلاص و صدق و نيّت صحيح، كاري را كه به عهده اش است، انجام دهد تا انسان تلقي شود و ماشين نباشد.18/5/68
شما مي توانيد آن شجره طيبه و مباركه اي باشيد كه «أصلها ثابأ و فرعها في السّماء تؤتي اكلها كلّ حين باذن ربّ ها»6 مي شود. اين با توكل به خدا، با استمداد از پروردگار، با اخلاص نيّت كه الحمدلله در شما هست، و با هر چه نوراني تر كردن خود، شدني است. بالاخره ما بايد خودمان را نوراني كنيم. ما دائم احتياج به نورانيت داريم؛ مثل اين هواي دودآلود تهران كه انسان هر نصف روز يك بار بايد حتماً صابون به دستش بزند وا لّا خيلي كثيف مي شود. ما واقعاً همين طوريم. ارواح ما همين طوري است. به خصوص شما. شما نه اينكه ديگران را هدايت مي كنيد، لذا خودتان دچار مشكلاتي مي شويد. مولوي داستاني دارد، اجمالش اين است، مي گويد؛ اين آبي كه در رودخانه ها و دريا هاست، همه كثافت ها و ناپاكي هاي ما را پاك مي كند. بشر، هرچه ناپاكي و كثافت و زشتي دارد، با اين آب برطرف مي كند و از آن، سلامت و زيبايي و طهارت مي گيرد. اما خود اين آب كثيف مي شود و احتياج به تميز شدن دارد. اين تميز شدن، با عروج انجام مي گيرد. عروج مي كند و باران مي شود و تميز مي شود و برمي گردد. اين حركت دائمي لازم است. اگر ما اين عروج را نداشته باشيم، نمي شود. او مي خواهد بگويد كساني كه اهل معرفتند؛ معلم بشرند و انسان ها به آنها مراجعه مي كنند؛ بايد معراجي براي خودشان درست كنند. بدون معراج نمي شود؛ ما فاسد مي شويم. شما به اين معراج خيلي احتياج داريد؛ چون شما مردم را هدايت مي كنيد. مي نويسيد، فكر مي كنيد، شبهات را به ذهن مي آوريد، براي اينكه آنها را از ذهن ها برطرف كنيد. آن ناخالصي ها را مجسّم مي كنيد براي اينكه خالصي ها را به مردم بگوييد. خيلي زحمت بر دوش شماست. لذا شما به اين معراج احتياج داريد. پس اين معراج را فراموش نكنيد. اين معراج نماز است، ذكر است، توجه به خداست. به خصوص، اجتناب از گناه است. بهترين مايه نورانيت، همين پرهيز است. همه آن كارهاي ديگر، مثل درمان و دارو خوردن است و اجتناب از گناه، مثل پرهيز است. ظاهراً پرهيز اثرش گاهي خيلي بيشتر از دواي مقوّي و معالج است. انسان سرماخوردگي كه دارد، اگر پرهيز نكند، هرچه هم دواي مقوي بخورد، شايد مؤثر نباشد.14/4/71
در اين سال ها، در زمينه كارهاي فرهنگي، بنده هر جا كه احتمال دادم در آنجا يك جوشش فرهنگي وجود دارد، سعي كردم در حد تمكّن و استطاعت فعلي خودم، با آنها تماس برقرار كنم. هر جا احساس كردم اميدي هست، فوراً سعي كردم ارتباط برقرار شود و اگر ممكن است، كمكي بشود.14/4/71بچه مسلمان هاي ما بسيار با استعدادند. من واقعاً وقتي به اينها نگاه مي كنم، مي بينم حقيقتاً روحيه انقلابي، آنچنان توان رشد به اين بچه ها داده كه از خيلي از هنرمند هاي قديمي ما باهنرتر شده اند. بچه مسلمان هاي ما وقتي وارد مقوله اي مي شوند، به همان اندازه كه تشويق مي شوند، به همان اندازه كه برايشان جايي باز هست، مي بينيم آثار خوب ارائه مي دهند. معلوم مي شود استعداد در اينها خيلي خوب است. متأسفانه فرهنگ رسمي ما، به اين چيزها نپرداخته است؛ مراكز رسمي فرهنگي، به اين چيزها نپرداخته اند و اينها مظلوم واقع شده اند.
تا آنجا كه مي توانيد در اين زمينه كار كنيد و از هو و جنجال ها نترسيد. از اينكه به شما بگويند مرتجعيد، اصلاً نترسيد. از اينكه بگويند متحجّريد و نمي فهميد، اصلاً ملاحظه نكنيد. خودشان متحجّرند. آنهايي كه به شما مي گويند متحجّر، خودشان ملتفت نيستند كه حرف چه كسي را مي گويند و از دهان چه كسي حرف مي زنند. اين حرف از زبان متوليان فرهنگ مسلط جهان است؛ يعني فرهنگ غرب. آنها خودشان متحجّرند. غربي ها متحجّرند. برايشان هر چيز كه مخالف حرف خودشان باشد، غيرقابل تحمل است. ما همه آنچه را كه از پديده هاي فرهنگي وجود دارد با سعه صدر تحمل مي كنيم. بيش از اندازه لازم تحمل مي كنيم. آنها هستند كه تحمل نمي كنند و حاضر نيستند فرهنگي غير فرهنگ خودشان را تحمل كنند. بنابراين از اين تهمت ها و اهانت ها نترسيد. شما روشنفكريد؛ شما روشن بينيد؛ شما دل سوزيد؛ شما آن -به اصطلاح- بناي نو هستيد. نهال نويي كه اميد به آن هست، شماييد. ان شاءالله دنبال كار فرهنگي صحيح و انقلابي و درست برويد و آن را در محيط كار خودتان تأمين كنيد. توقع بيشتري هم نداريم. در همان محدوده كار خودتان و آن مقداري كه مسئوليت شماست.5/5/71
به نظر من، ديرپايي حزب توده در كشور ما و گسترش تشكيلاتش كه خيلي وسيع و بدون سر و صدا بود، دو عامل داشت؛ يكي همان موضوع سازمان دهي بود كه اينها براي آن يك استاندارد جهاني داشتند. آن سازمان دهي از پيش آماده شده در خارج، بدون هيچ زحمتي، به همه جا داده و پياده مي شد. ديگر اينكه، اينها از سال هاي دوران اختناق رضاخان، ادبيات قوي داشتند. شما ديديد بعد از انقلاب، بلافاصله اينها «كانون نويسندگان»7 را رو به راه كردند و اگر اين كانون نويسندگان نبود، اينها توفيقات چنيني نداشتند. صدها كتاب چاپ كردند و هزارها جزوه و نوشته و تحليل در جاهاي مختلف منتشر كردند. ما اينها را در همان فاصله كوتاه دو، سه سال اول انقلاب ديديم. اين از نظر كساني كه بخواهند آن كار را انجام دهند يا براي كساني كه بخواهند تحليل بدهند، سرمايه عظيمي است. البته حزب توده، حزب باطلي بود. هم ايدئولوژي اش باطل بود، هم آدم هايش آدم هاي فاسد و بدي بودند و هم بعضي از اينهايي كه سر كار بودند و ما از نزديك مي شناختيم، آدم هاي بسيار بي ربطي بودند. لكن اين مركزيّت به آنها كمك مي كرد كه كارهاي مهمي انجام دهند.
البته خيلي جسارت است به خواهران و برادران كه بخواهم شما را به آن مجموعه تشبيه كنم. شما كجا، آنها كجا! شما واقعاً يك پارچه نوريد. حقيقتاً عرض مي كنم؛ شما يك پارچه صفا و معنويتيد. آنها يك پارچه ظلمت بودند. من از نزديك، بعضي از اينها را ديده بودم. واقعاً ظلمات بودند. يعني يك نقطه نور در وجودشان نبود. ظلمات محض! «ظلمات بعضها فوق بعض» شما الحمدلله نوأعلي نوريد. من نورانيت را در شما احساس مي كنم؛ عارفي، حرفي مي زد كه آن حرف چندان برايم محقق نيست، اما حرف شيريني است. مي گفت بعضي از اين كفار كه مي ميرند، به قيامت نمي رسند. اينها بين راه، به كلي وجودشان متلاشي مي شود و خداي متعال، ذرات خوبي را كه دارند، جذب ارواح مؤمنين مي كند! اين يك تئوري غيرقابل اثبات است و بنده هم باور نكرده ام. اما حرف قشنگي است. ذرات قابل استفاده اينها را جذب عناصر مؤمن كنيد؛ بقيه اش را هم ول كنيد توي برهوت خدا، برود گم شود. مي خواهيم چه كارش كنيم. اينها را بزرگ كنيم كه انقلاب و اسلام و افكار صحيح و صاحب فكرهاي اسلامي، توي شرّشان بمانند. پس گاهي تعامل صحيح، يعني افشاگري، يعني بت شكني؛ بعضي را نزديك كردن، بعضي را كه نزديكند، نزديك تر كردن.14/4/71
من مطمئنم كه جريان فرهنگي كشور با همه اين ناسازگاري هايي كه مي شود، از لابه لاي اين پيچ و خم هاي سخت عبور و رشد مي كند »انّك كاد أ ا لي ربّك كدحاً«،8 من اين رشد را مي بينم. واقعاً تفكرات و ذهن ها و مغزهاي فعال و مبتكر و خوبي كاملاً مشاهده مي شوند و اينها پيش خواهند رفت. دشمن انقلاب و دشمن اسلام نمي تواند از طريق فرهنگ، كاري را كه مي خواهد، بكند. البته مشكلات فراواني درست كرده اند و درست خواهند كرد؛ شكي نيست، اما ان شاءالله ايمان ها و همت هاي شما ها نخواهد گذاشت آن طور كه آنها مي خواهند، پيش آيد.29/11/79
هرچه بار سنگين تر، هرچه غم و غصه و دغدغه كار بيشتر، ارزش معنوي كار بالاتر، و شايد تأثير آن در روند عمومي تاريخ و تمدن و معرفت بشري و خصوصياتي كه در تقدير صحيح عقلاني مورد احترام قرار مي گيرد، والاتر و بالاتر.
از اينكه بگذريم، البته ثواب الهي در جاي خود محفوظ است كه آن فراتر از همه اينهاست. يعني شمايي كه با تحمل زحمت، خدمتي را انجام مي دهيد، با آن كسي كه بدون آن تحمل زحمت، همان خدمت را انجام مي دهد، مساوي نيستيد. ما اعتقاد داريم كه ثواب خدا، هم بهتر، هم ماندگارتر و هم با ارزش تر است. اين فاصله مابين ولادت و گورستاني كه ما طي مي كنيم، اساساً براي اين است كه بتوانيم زندگي بعد را بسازيم؛ بتوانيم به آن تكامل بشري و انساني برسيم؛ آن بشويم كه خداي متعال از ما خواسته است؛ تا بتوانيم به ثواب الله برسيم. اين مبناي اعتقاد اديان است و هيچ ديني هم نيست كه اين را نداشته باشد.
حالا اگر ما بياييم در همين روال زندگي؛ در عالم شعر، ادبيات، موسيقي، نقاشي، گرافيك، داستان نويسي و هنر، كاري پيدا كنيم كه هم دل غمگين ما را شاد كند، هم احساس انجام وظيفه به ما بدهد، هم در سرنوشت كشور و ملت و ادب و تاريخمان اثر بگذارد، هم يك عده گمراه بيچاره را نجات بدهد و هم رضاي الهي را كسب كند، چه چيزي را با اين مي توانيد برابر كنيد؟ چيزي را داريد كه با اين مقابله كند؟ اين والاترين است. اين بهترين است. چيزي است كه اگر كسي به آن دست پيدا كرد، بايد هر لحظه هزاران بار، خداي متعال را شكر بگزارد؛ و البته نخواهد توانست؛ زيرا زبان از شكرگزاري قاصر است. آن انساني كه توانسته كاري پيدا كند كه هم مي بيند در مقابل چشم خودش گمراهاني، لغزندگاني، بي دست و پاها و سرگشتگاني به وسيله كار او هدايت مي شوند و راه پيدا مي كنند و مي توانند به سعادت برسند؛ هم اين كار مورد علاقه اوست و بر او تحميل نيست؛ چون آدم هنري و انسان اهل ذوق و هنر و ادب، بايد آن كاري كه مي خواهد انجام دهد، از درون خودش بجوشد؛ و هم كرام الكاتبين و كرّوبيان ملأاعلي و شهدايي كه خداي متعال ناظر بر اعمال ريز و درشت ما گذاشته -«و انت الرق يب عليّ م ن ورائ هم»9- از اين كار راضي و خشنودند و صد احسنت و مرحبا مي گويند كه آقا، شما يك سطر اين قصه را نوشتيد؛ يا پنج دقيقه از اين فيلم را ساختيد؛ يا دو بيت از اين شعر را گفتيد؛ يا فلان خط را در فلان جا نوشتيد و فلان نقاشي را كشيديد؛ يعني خداي متعال هم تفاخر مي كند به اين فرزند خاك، كه با افلاكيان در مجاهدتش برابري مي كند؛ اين اگر نصيب كسي شده باشد، چيز كمي است؟ البته چنين اخلاص و چنين توجهي، به اين آساني نصيب همه نمي شود. اما اگر نصيب كسي شد، بايد آن را روي چشم بگذارد و از همه تنخواه هاي10 عالم، ارزشمندترش بداند.4/11/71
اگر ما قدم برداريم، مگر ممكن است كار پيش نرود؟ قدم برداشتن، ملازم با پيش رفتن است. خداي متعال هم وعده داده است؛ «و الذين جاهدوا ف ينا لنهدينّهم سبلنا».11 شما در اين راه مجاهدت كنيد و بدانيد هدايت الهي دستگيرتان خواهد بود. همچنين مي فرمايد؛ »ولينصرنّ الله من ينصره».12 همه اينها با لام قسم و نون تأكيد ثقيله گفته شده؛ هم لنهدينّهم، هم لينصرنّ. خداي متعال اگر بدون قسم هم حرف مي زد، همه مؤمنين باور مي كردند؛ ديگر چرا قسم خورد؟ اين قسم براي اين است كه اهميت و تحقق قطعي و عيني مطلب را نشان دهد. ولينصرنّ الله من ينصره؛ شما خدا را نصرت كنيد، خدا هم شما را نصرت مي كند. نصرت هر چيزي به حسب خود اوست. نصرت در عرصه فرهنگي، به معناي نصرت فرهنگي است؛ نصرت در عرصه نظامي، به معناي نصرت نظامي است؛ بعد هم كه «والذين جاهدوا ف ينا لنهدينّهم سبلنا» است.26/9/81
«من كان لله كان الله له«؛13 هركس براي خدا كار كند، خدا هم تمام امكانات و علم و قدرت خودش و سنّت هاي آفرينش را در خدمت او قرار خواهد داد.15/12/77
من مجموعه شما را -هرجا هستيد- مجموعه اي مي بينم كه اگر يك وقت در دل خود احساس غربتي در اين زمينه بكنم و ناگاه نور اميدي در آن بدرخشد، آن نور اميد شماييد. اين را حقيقتاً مي گويم. كساني از شما را كه مي شناسم، در واقع اين طور هستيد. بدانيد من مجموعه شما را تقريباً هر شب به طور خاص دعا مي كنم. حتي در دعا، از بعضي اشخاص و گروه ها اسم مي آورم. من آثار شما را كه مي بينم واقعا شايد كمتر باري است كه يكي از اين آثار را بخوانم و به نويسنده و ناشر و مجموعه عوامل، از ته دل دعا نكنم. من شما برادران را به طور خاص دعا مي كنم. اگرچه دعاي بنده ارزش ذكر ندارد، اما براي اين عرض مي كنم كه شما بدانيد چقدر به شماها و كارتان دل بسته ام، و به طور ويژه، با اسم، شما را دعا مي كنم و از خداي متعال درخواست مي كنم كه كمكتان كند، هدايتتان كند و اميدها و توفيقات خودش را به شما بدهد.4/11/71
البته اين نكته را هم به شما بگويم كه اگر خداي ناكرده همگي تان يك وقت بگوييد، ما مي خواهيم اين كار و فعاليت و حضور را ببوسيم و كنار برويم، عقيده ندارم كه اين ميدان خالي خواهد ماند؛ نه. عقيده من اين است كه بار خدا، زمين نمي ماند. گردونه الهي دارد روي غلتك مي رود، ما عقب مي مانيم، ما پرت مي شويم از آن گردونه، از آن ارّابه عظيمي كه دارد مي رود.28/1/64بار خدا زمين نمي ماند، اين را بدانيد. يك روز ديگر، يك روزگار ديگر اين بار به سر منزل خواهد رسيد. خوش به حال كسي كه توفيق پيدا كند اين بار را او بكشد.3/6/62بنده از قبل از انقلاب به طلبه ها و رفقاي جواني كه با من بودند، مكرر در مكرر مي گفتم اين را شما بدانيد كه وقتي اراد ه الهي تعلق گرفت، بار خدا زمين نمي ماند. قرآن ناطق به اين است؛ «من يرتدّ م نكم عن دين ه فسوف يأت ي الله ب قوم يح بّهم و يح بّونه»14 خدا دست ديگري، پشت ديگري و بر و دوش و بازوي ستبر ديگري را مأمور برداشتن اين بار و حمل آن خواهد كرد. ولي بالاخره كار به تأخير مي افتد. در اين شكي نيست كه وقتي ما بخواهيم باري را بر زمين بگذاريم، تا ديگري بيايد و آن بار را بردارد، وقفه اي ايجاد مي شود. البته وقفه در راه خدا، نارواست. استفاده از اين فرصت و موقعيت هم كه خدا به ما داده است تا بتوانيم اين بار را برداريم، بزرگ ترين كار ماست. اصلاً بزرگ ترين افتخار اين است كه خدا ما را بنده خودش بداند و از ما بخواهد كه اين بار را برداريم. لذاست كه من عرض مي كنم شما بايد تلاش كنيد تا جبهه خودي و آن جمع سيصدوسيزده نفري بدر كبراي امروز، سايش پيدا نكند.
به هرحال كارتان، كار مهمي است. من همين را خواستم عرض بكنم كه بدانيد؛ اگرچه شماها مي دانيد. بايد هم در اين خط و در اين صراط، با همت و تلاش بيشتر، با كوچك ديدن مشكلات و بلند برداشتن قدم ها، با دور ديدن اهداف، با استمداد از خداي متعال و داشتن اخلاص -كه اساس قضيه، همين اخلاص است- ان شاءالله راه را ادامه بدهيد. ما هم همان طور كه عرض كردم، واقعاً به شماها دعا مي كنيم كه خدا توفيقتان بدهد و كمكتان كند. از اينكه الحمدلله اين جريان طيّب و طاهر در داخل جامعه ما هست، خوشحاليم و خدا خدا مي كنيم كه هرچه بيشتر شماها موفق و دل گرم بشويد و دستتان گرم تر به طرف كارهاي اساسي و خوب برود.25/4/70
ان شاءالله موفق باشيد. وقت نماز است...
پاورقي
 

(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14