(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 19 تیر 1391 - شماره 20251

حمله سردي از جنس فركانس ها
تأملي درمقوله مهدويت از منظرهنرهفتم
پرسه در پيرامون سينماي آخرالزماني
مختار، شبكه هاي يزيدي را شكست داد
جشن بازنشستگي يك سگ در هاليوود !
نگاهي به فيلم سينمايي «پس كوچه هاي شمرون»
گمشده در هزارتوي مدار صفر درجه!
به بهانه رونمايي از مستند «ننه قربون»
روايت حماسه سازان گمنام


حمله سردي از جنس فركانس ها

رضا فرخي
اين روزها بحث پرونده هسته اي ايران ومسائل مربوط به آن يكي از مهم ترين خبرهايي بوده است كه تمام رسانه هاي دنيا از جمله شبكه هاي غربي فارسي زبان به آن مي پردازند. آن چنان كه بخش قابل توجهي از خبرهاي هر روزه بي بي سي و صداي آمريكا در بخش فارسي را خبرهاي مربوط به اين موضوع تشكيل مي دهد.
با نگاهي به تمركزعميق اين شبكه هاي خبري روي اين موضوع سوالي كه به ذهن متبادر مي شود اين است كه آيا به واقع اين رسانه ها براساس عرف هاي خبري حرفه اي به اين موضوع مي پردازند و يا در پس داغ كردن اين مسئله و تمركز قابل توجه برآن معيارهاي ديگري از جمله اغراض سياسي پنهان است؟
براي پاسخ به اين پرسش بايد به اين مسئله توجه كرد كه يكي از ابتدايي ترين عرف ها در هر رسانه اي بحث بي طرف بودن ومستقل برخورد كردن آن به خصوص درباره چنين مسائلي است. چرا كه به طور معقول در عصر رسانه ها كه تعدد مجاري رسانه اي وجود دارد، مخاطبان انتظار دارند كه اين مجاري وشبكه ها و تراست ها در يك چهارچوب خبري صادقانه و حداقل شفاف به اطلاع رساني بپردازند. چرا كه در غير اين صورت مخاطب به دليل افزايش شعور رسانه اي خود مغرض بودن ومسائل پنهان در پس خط ومشي آن بنگاه خبري را خواهد فهميد.
مي توان ارتباط اين
چهارچوب بندي در اين زمينه را با نوع اطلاع رساني بنگاه هاي خبري فارسي زبان غربي درباره موضوع هسته اي ايران بررسي كرد.
بازي با تيترها؛ گام اول جنگ رواني
به طور مثال بي بي سي فارسي از همان لحظه اي كه دور جديد مذاكرات در استانبول آغاز شد دائما با تيترهاي خبري منفي سعي در القاي ناموفق بودن اين مذاكرات در ذهن مخاطب خود را داشت. آن چنان كه مي توان در اين زمينه به برخي تيترهاي بي بي سي كه در بخش هاي خبري خود در اين باره چندين بار تكرار كرد توجه داشت.
تيترهايي مانند :
-برخي كارشناسان نسبت به نتيجه بخش بودن مذاكرات از همين ابتداي كار ابراز نااميدي مي كنند.
-ايران هم چنان برمواضع خود علي رغم ميل 1+5براي مذاكره پافشاري مي كند.
-آيا مسكو پاياني براي حل مشكل ايران از راه ديپلماتيك است؟
علاوه بر چنين تيترهايي كه نمونه كوچكي از جامعه آماري بزرگ سرتيترهاي خبري بي بي سي درباره مذاكرات ايران با 1+5 بوده است ،به واقع خط مشي كلي اين شبكه خبري دراين راستا قرار گرفته كه مذاكرات را در ذهن مخاطب خود بي اهميت و بدون نتيجه جلوه دهد.به گونه اي كه مجري اين شبكه در بخش هاي تحليلي همچون صفحه دو،سعي مي كرد كه بحث تحليلي ميان كارشناسان را به سمتي سوق دهد كه در پايان بحث بدون نتيجه پايان يابد. نكته جالب اينجاست كه در پس اين تلاش براي بي نتيجه بودن بحث، اين مسئله به طور پنهان نهفته است كه همان طور اين بحث بدون نتيجه پايان مي يابد مذاكرات ايران هم بدون هيچ نتيجه اي پايان خواهد پذيرفت .اين مسئله از لحاظ جنگ رواني در پي اهداف خاصي است.مسائلي همچون:
1-اين گونه نتيجه گيري از چنين بحثي درواقع بيننده داخل ايران را در يك ياس وتعليق فكري فرو مي برد كه باعث نگراني بيشتر او مي شود.
2-اين نوع رفتار حساب شده رسانه اي به بينندگان ايراني خارج از كشور اين گونه القا مي كند كه ايران بي حساب و كتاب و بدون توجه به عرف ها عمل مي كند تا در نهايت مخاطب خارج از كشور به اين مسئله راضي شود كه همه ماجرا به گردن ايران است نه قانون شكني طرف هاي غربي!
3-ارائه تحليل هاي ياس آور و بي نتيجه اين مسئله را در ذهن بيننده ايراني جاي مي دهد كه مذاكرات به دليل اصرارهاي ايران پاياني ندارد كه در پي اين مسئله از بين بردن حمايت ايراني از روند ديپلماتيك دستگاه سياسي نهفته است.
گزارش هاي لحظه اي براي كنترل افكار عمومي
اين سه موضوع در حالي در تاكتيك هاي رواني بي بي سي فارسي در چند ماه اخير قرار گرفته كه اين شبكه به همراه صداي آمريكا پس از مذاكرات مسكو تلاش ويژه اي براي شفاف نشان دادن عملكرد 1+5 و در مقابل گنگ بودن مواضع ايران به بيننده خود به كار بستند.آن چنان كه بي بي سي فارسي در زمان برگزاري مذاكرات بغداد به طور دائم و يك ساعت يك بار با گزارشگر ارشد خود،كسري ناجي،ارتباط برقرار مي كرد.اين در حالي بود كه ناجي هم با گزارش هاي پياپي با محتواي شكست مذاكرات و نااميد بودن ديپلمات اروپايي درباره نتيجه مذاكرات سيگنال هاي منفي شديدي را روي ذهن مخاطب خود مي فرستاد.
اين اتفاق در حالي رخ داد كه پس از فروكش كردن تب خبري مذاكرات ، مشخص شد كه اين گزارش هاي بي بي سي با اغراق هاي منفي بسيار زيادي همراه بود كه بي بي سي با در نظر گرفتن همين موج منفي به بازتاب دلخواه اين واقعه پرداخت.
در واقع درباره مذاكرات بي بي سي فارسي سعي كرد تا همزمان با انجام مذاكرات وبه طور همزمان وقبل از پايان اين مذاكرات دو روزه به شكل خاصي نتيجه گيري كند.نتيجه اي كه از نگاه اين شبكه خبري منفي بود واين شبكه سعي كرد كه همين موضوع را به خورد مخاطب خود قبل از پايان مذاكرات بدهد.
علاوه بر اين، صداي آمريكا هم مابين هر جلسه از مذاكرات در راستاي چهارچوب مشخص وبا اهدافي معلوم و سياسي گام برمي داشت. محور رفتارهاي اين بنگاه خبري آمريكا در راستاي يك عمليات رواني گسترده بود كه سعي مي كرد با ارائه تحليل هاي گوناگون در قالب گفتمان هاي متفاوت وتحليل هاي چند بعدي مخاطب ايراني را نگران نتيجه مذاكرات كند تا به اين وسيله شهروندان داخل ايران را به فشار عليه دولت وا دارد. درواقع جنگ رواني اين شبكه خبري وابسته به شوراي«بي بي جي» بيشتر خط ومشي تخريبي داشت كه سعي مي كرد با ايجاد سيگنال هاي خبري متمركز روي ذهن بيننده، او را به واكنشي منفي نسبت به ساختار حكومتي خود وادارد.يعني به تعبيري مشخص تر صداي آمريكا درميان مذاكرات ونشست ها نقش يك ابزار سياسي را ايفا مي كرد كه در دستان دولتمردان آمريكاست.
آن چنان كه با توجه به عملكرد اين رسانه به جرات مي توان به اين موضوع اشاره كرد كه صداي آمريكا كه هميشه يك بنگاه خبري سياسي بوده تا حرفه اي،در چندماه اخير به شدت به ورطه ابزارگي افتاده كه اين مسئله در استقبال مخاطبانش تاثير منفي داشته است.
چراكه در چندماه اخير مخاطب اين موضوع را كاملا حس مي كند كه صداي آمريكا هر اتفاقي در پرونده هسته اي را سعي دارد در نهايت به يك جا وبه يك نتيجه منتهي بداند.اين جنگ رواني تخريبي از سوي اين شبكه خبري آمريكا در پي چند اتفاق است:
1-مشروع نشان دادن تصميمات غير ديپلماتيك اتحاديه اروپا در اعمال تحريم ها عليه ايران.
2-القاي اين موضوع به مخاطبان كه ايران بر عكس 1+5 به دنبال نتيجه گرفتن از مذاكرات نيست.
3-ايجاد آشفتگي در ذهن مخاطب ايراني والقاي اينكه مسئولان ايراني در مقابل فشارها برايران بي تفاوت هستند.
تمركز ويژه براي صيد هدفي رواني-سياسي
اما در كنار اين موضوع پس از انجام مذاكرات مسكو و فرارسيدن روز وضع تحريم ها عليه ايران،اين دوشبكه خبري با تمركز معني داري از همان صبح 11تير خبرهاي مختلفي درباره تبعات تحريم ها روي افكار عمومي فرستادند.تمركزي كه در همان مرحله اول سعي داشت در پيش چشم مخاطب ايراني،كشور را در آستانه يك فاجعه به نمايش بكشاند.
براي ايجاد چنين شرايطي راديو بي بي سي از صبح روز 11تير خبرهاي خود را با شروع تحريم هاي جديد عليه ايران آغاز كرد و از همان ابتداي كار، با كارشناساني صحبت كرد كه اين كارشناسان قبل از اينكه تحليلي مشخصي ارائه دهند بر شكست ايران همزمان با شروع تحريم ها اشاره مي كردند و دائما تاكيد ويژه اي روي اين مسئله داشتند.
اين در حالي بود كه خط بعدي دراين مورد را تا بعد از ظهر كه شبكه هاي خبري بي بي سي و صداي آمريكا شروع به پخش برنامه مي كنند، راديو فردا برعهده گرفت وتا عصر هنگام ،بخش هاي مختلفي به بررسي اين موضوع با رويكردهاي كاملا منفي نسبت به ايران اختصاص داد.
اما هنگامي كه بي بي سي فارسي شروع به پخش برنامه هاي خود كرد تمام توان خبري اش را به كار گرفت تا با تحليل هاي پياپي و گزارش هاي مستقيم وغير مستقيم وديگر مسائل مانند گفت وگوهاي خبري اذهان را از همه مسائل از جمله بحران مالي در غرب منحرف وبه سمت تحريم هاي ايران جلب كند.دراين چند روز اخير هم اين شبكه به صورت كاملا واضح وآشكاري به طور تقريبي نيمي از برنامه هاي روزانه خود را به مسئله تحريم هاي ايران اختصاص داده است.
دراين ميان نكته مهمي كه با توجه به تمام اين مسائل به ذهن متبادر مي شود اين است كه بدون ترديد درپس اين موج هاي خبري بي بي سي و در كنار آن صداي آمريكا،مسائلي نهفته شده كه بيشترين هدف آنها مخاطبان داخل ايران هستند. به ويژه كه اين بنگاه هاي خبري در چند روز اخير با دنبال كردن دو موضوع سياه نمايي خبري و تمركز عصبي كننده روي تبعات تحريم ها، تلاش ويژه اي براي به وجود آرودن فضاي آشفته در بين شهروندان ايراني كرده اند. چرا كه آنان از يك سو سعي مي كنند تا با سياه نمايي ها درباره تبعات تحريم هاي نفتي عليه ايران،به مخاطب اين موضوع را القا كنند كه ايران درآستانه يك بحران اقتصادي تمام عيار است و دراين راه آن قدر اين موضوع را به شيوه هاي گوناگون تكرار مي كنند تا مخاطب به طور كاذب در فضاي اين چنين آشفته اي قرار گيرد وتمام رفتارهاي خود را تابعي از اين فضاي نااميدي كه اين شبكه ها براي او ايجاد مي كنند قرار دهد.
از سوي ديگر شبكه هاي خبري غربي فارسي زبان،سعي مي كنند تا با تمركز و تكرار دائم خبر تحريم ها وتاكيد چندگانه و چندباره خود روي تحريم وبازي با واژه تحريم مخاطب را زير فشار اين بازي قرار دهند تا او نتواند به پس پرده ماجراي اين موج زني هاي خبري بينديشد و به تدريج تسليم اين فضاسازي شود.چرا كه به طور معمول در يك اصل روانشناختي مشخص تكرار همراه با تاكيد يك موضوع به صورت شبانه روزي در نهايت ذهن را خسته و ناچار به پذيرش خواهد كرد. به هر ترتيب آن چه از بررسي تحليلي اين شبكه ها به دست مي آيد اين است كه تراست هاي خبري وابسته به نظام سرمايه داري در دنياي غرب درباره پرونده هسته اي ايران و رويه پيش روي آن مانند دولت هاي غربي به گونه اي كاملا سياسي وهدفمند رفتار مي كنند وكاملا آشكار است كه آنها در يك برنامه ريزي مشخص اهداف خاصي را در جهتي مشخص دنبال مي كنند.
 


تأملي درمقوله مهدويت از منظرهنرهفتم

پرسه در پيرامون سينماي آخرالزماني

محمد قمي
وقتي تصميم مي گيريم وارد عرصه مطالعه و پژوهش در موضوع مهدويت شويم آن هم از منظر سينما و آثاري كه در طول اين سال هاي اخير و حتي از گذشته دور، حول اين موضوع، در سينماي جهان و ايران، ساخته و پرداخته شده، با مفاهيم و مصاديقي از اين جنس روبه رو مي شويم؛
سينما و مهدويت؛ سينما و منجي آخرالزمان؛ سينما و عصر پاياني جهان؛ آري؛ اين ها و موضوعات و مقولات مترادف يا متنافر و مربوط به اين حوزه، چه جايگاه و پايگاهي به خصوص در سينماي ايران زمين، به عنوان ام القراي جهان اسلام دارد؟ در طول بيش از سه دهه اي كه از انقلاب اسلامي گذشته است چه رهاورد و رهيافت و رويكردهايي در اين حوزه به منصه ظهور و بروز رسيده است؟
سينماگران ما در اين وادي چه كرده اند؟ چه تصويري از مقوله مهدويت به مخاطب ايراني و جهاني شان ارائه داده اند؟ اساسا حضور سينماي ايران و سينماگر ايراني در اين عرصه چه بوده است و چگونه؟
مي توان گفت به همان اندازه كه سينماي ما در اين عرصه مهم و حياتي و حساس احساس نياز نكرده كه حضوري درخور داشته باشد، سينماي غرب حضوري فعال و فراگير و همه جانبه داشته است .
آنها اساسا موضوع آخرالزمان و منجي آخرالزماني را مصادره به مطلوب و از آن خود كرده اند و آن قدر محصولات متنوع و متكثر و جدي و جهاني در اين عرصه به توليد رسانده اند كه توانسته اند براي خيل مخاطبان فراگير و گسترده خود، يك گفتمان مسلط و البته به شدت جهت دهي شده و مغشوش و ويرانگر به وجود آورند و موضوع منجي بشريت و آخرالزمان را در آثار سينمايي پرتعدادي كه براي مخاطبان خود در قشرها و طبقات فكري و سني گوناگون، ساخته و پرداخته اند، تبديل به يك مانيفست سياسي غرب پسند و آمريكايي محور نمايند .
واقعا تكان دهنده است كه سينماي غرب و عقبه فكري و انديشگي اش از «اسپايدرمن» گرفته تا « 2012 » به عنوان اثري بحث برانگيز در آثار متأخر سينمايي، و از «مونيخ» گرفته تا «پرچم هاي پدران ما» و از «آرماگدون» گرفته تا «نوسترآداموس» و از صدها فيلم در طول ساليان متمادي گرفته تا نمودها و نمادهاي آخرالزماني در اغلب فيلم هاي سينمايي در ژانرهاي مختلف، به موضوع منجي و بحث آخرالزمان توجه و تمركزي جدي داشته و دارند .
غربي ها و علي الخصوص آمريكايي ها موضوع آخرالزمان را به شدت جدي گرفته اند و از سال هاي دور، تلاش براي يك گفتمان سازي و فرهنگ باوري سينمايي را با توجه به مخاطب هدف جهاني، در دستور كار خود قرار داده اند . خلاصه اين روند عبارت است از خلق يك منجي آمريكايي در پوشش يك انگاره پايان تاريخي، كه هم سرزمين آمريكا را ارض موعود و مكان استقرار اميد و آرزوي انسان معاصر قرار مي دهد و هم در صف مقابل لشكر شيطان را در پوشش مخالفان نظام مستقر آمريكا و غرب به معناي اتم كلمه، معرفي مي كند !
و در اين منظومه، اسلام و خصوصا ايران به عنوان دشمنان درجه يك نظام نظم جهاني و اتوپياي آمريكايي معرفي مي گردد كه تلاش دارد در برابر صلح و نجات بخشي غرب بايستد و البته در همه فيلم ها شكست مي خورد و اين پرچم آمريكا و منجي آمريكايي است كه استيلا مي يابد و به پيروزي و استقرار مي رسد ! مي بينيد؟ يك مصادره به مطلوب دژخيمانه و حيرت آور در پوشش آثار سينمايي در ژانرهاي مختلف. از ملودرام گرفته تا جنگي و از تاريخي گرفته تا انيميشن .
آن وقت سينماي ايران و سينماگر اين سرزمين، در مقابل اين هجمه عجيب و مهيب و اين انحراف بي نظير چه كرده؟ سينمايي كه بنا بوده جايگاه و پايگاه نماد و نمود ارزش هاي ديني و معارف الهي و آموخته هاي مكتب شيعي باشد . سينماي ايران اختصاصا در موضوع مهدويت چه كرده؟ چه تلاشي در جهت به تصوير كشيدن منجي آخرالزمان و ابعاد جامعه مهدوي و تنقيح و تبيين معارف آن نموده است؟ تقريبا هيچ! به همين سادگي؛ به همين وخامت و فاجعه باري !
به جايش دوستان ما يا سرگرم دعواهاي مديريتي و «خانه» اي بوده اند يا بر سر اكران فيلمها در سينماهاي حوزه هنري با هم كلنجار مي رفته اند و كماكان مي روند؟ مي بينيد افق فكري را؟ غربي ها با چه دورنما و چشم انداز و رهيافتي فيلم مي سازند و مخاطب جهاني را تأمين فرهنگي مي كنند و سينماگر ما فكرش و روزگارش مشغول چه چيزهايي است؟
براستي جاي تأمل دارد! اين وضعيت اگر با همين روند ادامه يابد قطعا به نتايج خوشايندي منجر نمي شود. خيلي زودتر از اينكه بيشتر از اين دير شود بايد به فكر بود و كاري كرد ! شايد كاري از همان جنس عملكردهاي فكري و انديشگي محور كه غربي ها در سينمايشان دارند آن هم با ساختارها و قالب هاي به روز و جذاب و مخاطب گرايشان؛منتها با گفتمان و صبغه و عقبه معارف ديني و الهي خودمان .
و اين تازه اول بحث است. اين موضوع را در آينده ادامه خواهيم داد .
 


مختار، شبكه هاي يزيدي را شكست داد

عضو شوراي هماهنگي فعالان سايبري كشور گفت: در زمان پخش سريال «مختارنامه» در رسانه ملي بينندگان شبكه هاي ماهواره اي به كمترين حد رسيده بود .
حسين اعتصامي در گفت وگو با فارس يادآور شد: يكي از مهم ترين ابزارهاي احزاب شيطان براي به زانو در آوردن فرهنگ اسلامي، شبكه هاي ماهواره اي است. در حال حاضر بيش از 17 هزار و 666 شبكه ماهواره اي در جهان فعال است .
وي با اشاره به اينكه از اين تعداد شبكه حدود دو هزار شبكه در ايران به وضوح قابل دريافت است، خاطرنشان كرد: عرضه رايگان محصولات اين شبكه ها در كشورهاي مسلمان سند متقن و نمونه واضحي بر اراده مستحكم دشمنان اسلام براي مواجهه فرهنگي با موج بيداري اسلامي است .
اين استاد دانشگاه شبكه هاي ماهواره اي را همان اسب تراواي فرهنگ غرب براي نفوذ و تسلط بر سرزمين هاي اسلامي خواند و بيان كرد: همه ما بايد در ارتباط با اين شيوه نرم هوشيار و مطلع باشيم. اعتصامي ترويج مصرف گرايي، اباحه گري در روابط بين مرد و زن، ترغيب جوانان به ارتباط با جنس مخالف و تلاش براي از بين بردن قبح مصرف مشروبات الكلي را تنها گوشه اي از اهداف به ظاهر جذاب اين شبكه ها برشمرد و گفت: همه اين طرح ريزي ها در خفا صورت مي گيرد و گردانندگان اين شبكه ها براي سرپوش گذاشتن بر نيات شوم خود، با به كار بستن انواع حيله هاي رسانه اي و تبليغاتي، درصدد فريب بينندگان و جلب اعتماد آنان هستند.
وي با اشاره به اينكه شبكه «من و تو» توسط وزارت امور خارجه انگلستان تامين شده و اين مزدور رسانه اي تنها در سال 2011 چهل ميليون دلار از محل اعتبارات هجوم رسانه اي آمريكا عليه جمهوري اسلامي ايران كمك دريافت كرده است، گفت: به عنوان نمونه آخر بايد يادآور شوم به تازگي ارتباط بين گردانندگان برنامه «بفرماييد شام» در شبكه من و تو با محافل بهايي و فروشندگان مشروبات الكلي فاش شده و دليل اصلي گردانندگان اين شبكه در ترويج مصرف مشروبات الكلي در اين برنامه بر همگان روشن شده است.
اعتصامي با بيان اينكه در اين ميان حمايت از رسانه ملي براي توليد برنامه هاي فاخر و توجه به ذائقه رسانه اي مخاطبان ايراني مي تواند به طور چشمگيري از مخاطبان اين شبكه ها بكاهد، گفت: به عنوان نمونه در زمان پخش سريال «مختارنامه» در رسانه ملي بينندگان شبكه هاي ماهواره اي به كمترين حد رسيده بود .
وي در پايان اظهار داشت: بدين ترتيب اقداماتي از اين دست در كنار آگاهي بخشي به خانواده ها خواهد توانست حجم اثرگذاري فرهنگ منحط حاكم بر شبكه هاي ماهواره اي را از ميان ببرد .

 


جشن بازنشستگي يك سگ در هاليوود !

هاليوودي ها براي يك سگ، جشن بازنشستگي برگزار كردند.
اين سگ كه اگي نام دارد در ميان هاليوودي ها به عنوان يك ستاره به حساب مي آيد. به همين دليل هم براي پايان فعاليت اين سگ در سينما، براي آن مراسم بزرگداشت برگزار شد. مراسمي كه با حضور جمعي از دست اندركاران هاليوود برگزار شد و آن ها از اين سگ تجليل كردند. نكته جالب توجه اين است كه قدر و منزلت اين سگ در هاليوود از زنان بازيگر بيشتر است. چون درحالي كه بازيگران زن در هاليوود دغدغه آينده شغلي خود را دارند و در صورت پا به سن گذاشتن، منزوي مي شوند، اين سگ هدف تقدير و تمجيد قرار گرفته است!
 


نگاهي به فيلم سينمايي «پس كوچه هاي شمرون»

 گمشده در هزارتوي مدار صفر درجه!

سعيد رضايي
نقد نوشتن؛ آن هم بر آثار مشعشع و درخشان و شاهكاري مثل «پس كوچه هاي شمرون» و امثال و اقرانش، كه يكي پس از ديگري روي پرده مي روند و پايين مي آيند و مردم آنها را پس مي زنند و زخمي بر زخم هاي سينماي ايران افزوده مي شود و... قبول كنيد كه كار خوشايند و دلچسبي نيست.
البته نقد، تيغ عقل و دل است و وظيفه كساني كه لابد «عقل» و «دل»ي برايشان باقي مانده.
اما با اين حال و گرچه وظيفه و تكليف و البته «عشق» ما منتقدان، نقدكردن آثار هنري است؛ اما با اين وضعيت و شرحي كه رفت، اساسا سينما و نقد و تحليل و ...و چيزهايي از اين دست، تبديل به يك كابوس شده است كه معلوم نيست كي و چگونه و چطور مي شود اصلاحش كرد و اوضاع را مرتب نمود يا اينكه از شرش خلاص شد! بگذريم.
باري؛«پس كوچه هاي شمرون» جديدترين ساخته كامران قدكچيان پس از فيلم هايي چون «سوغات فرنگ» (1384) ، «فاصله» (1388) و «دختر شاه پريون» (1389) است.
ساخته هاي پيشين قدكچيان، چندان كارنامه پر و پيمان و قابل دفاعي را براي او رقم نزده است. فيلم هاي متوسط رو به پاييني كه گاه در ايستگاه «سوغات فرنگ» به كلي به محصولاتي بي چفت و بست و درهم و مغشوشي منتهي مي شوند و گاه در «فاصله» به بساز و بندازي نائل مي آيند و گاهي هم به بلاي سانتي مانتاليزم سطحي و فيلمفارسي گونه اي از جنس «دختر شاه پريون» منجر مي گردند.
او نشان داده است كه در امر فيلم سازي يك نيم نگاه يا شات هم تمام نگاه جدي به موضوع گيشه دارد و اين گيشه نگري و بليط محوري نه تنها وجه اقتصادي را به موضوع اصلي بدل مي كند بلكه رهاوردهاي ساختاري و محتوايي هم بر فيلم و فيلمساز تحميل مي كند.
به عبارت ديگر كار به جايي مي كشد كه نوعي وفاداري و وامداري و رهانت خاص و عميق و يكپارچه اي به اين موضوع گيشه بر كليت و جزئيت فيلم و فيلمساز سايه مي افكند و همه چيز سينماي ايشان را تحت سيطره و تسلط خود مي گيرد.
در اين جريان، همه چيز در اتمسفر گيشه و جذابيت هاي كاذب رخ مي دهد. حتي در جايي كه موضوعي به ظاهر فرهنگي و پديده اي فكري هم مد نظر باشد چيزي مثل «سوغات فرنگ» - كه البته معلوم نبود جايگاه فرنگ در آن دقيقا از كجا و با كدام محور و منظري است- باز هم اين سيطره و تفوق و تسلط گيشه اي و كاذبيت «جذب مخاطب به هر قيمتي» ديده مي شود.
و البته در همين اثر آخر هم ؛ باز، كماكان.
مشكل اصلي به قول دوستان منتقد و صاحب نظر شايد- كه نه، حتما- فيلمنامه است. اما بي ترديد يكي از ريشه اي ترين مباحث كه گام اصلي منتهي به نوشتن فيلمنامه محسوب مي شود مقوله فكر و انديشه است.
اينكه نويسنده فيلمنامه با كدام انديشه و در چه منظومه فكري مي نويسد؟ او به چه مي انديشد و ذهنش درگير چيست؟ دغدغه اش كدام است؟ درگير چيست؟ چگونه؟و چرا؟«پس كوچه هاي تهرون» تصميم دارد به معضل اختلاف جوان ها باهم بپردازد؟ با اين شيوه و رويكرد؟ چرا ميزانسن هاي فيلم اين گونه است؟ جذابيت كاذب چهره هاي سينمايي در خدمت گيشه يا استعانت از مولفه هاي بصري براي روايت بهتر يك مقوله فرهنگي و اجتماعي؟ حرف حساب فيلم را از دل ادعاهاي فرهنگي اش بيرون بكشيم يا از لابلاي ادا و اطوارهاي نخ نمايش درك كنيم و بدان پي ببريم؟
كليشه عبدي و شريفي نيا و استخري كه حالا ديگر مي توان گفت بازيگراني از دست رفته و سنبلكار و تكراري شده اند، چه دردي از سينماي بيمار ايران درمان مي كند؟ اين همه تعجيل و سنبل و كليشه در دكوپاژ و چيدمان و بازي ها و روايت فيلم، مال چيست و چرا؟و البته اين كليشه هاي نخ نما و مهوع فيلمفارسي هاي مد روز!
 


به بهانه رونمايي از مستند «ننه قربون»

روايت حماسه سازان گمنام

فرزانه زنگيان
روز پنج شنبه اول تير ، در مركز فيلم سازان جوان سينماي انقلاب ، واقع در تهران ، مستندي به نام «ننه قربون »، براي اولين بار به نمايش در آمد . اين فيلم به سفارش مركز فرهنگي ميثاق ساخته شده و مدت آن
چهل و چهار دقيقه است . ياسر عرب ، اين مستند را ، كارگرداني و فيلم برداري كرده است .
فيلم، بسيار تكان دهنده و تاثيرگذارو جان خراش است . آن قدر كه در زمان ديدن بعضي پلان هايش ، قلبم تير مي كشيد و از خودم سوال مي كردم كه آيا اكران عمومي آن امكان خواهد داشت ؟
بعد از پايان جلسه ، مدت زيادي در خيابان راه رفتم و فكر كردم ؛ به اين كه خيلي از ما بينندگان فيلم ، با اين همه ادعاي اهل قلم بودن و به روز بودني كه داريم وبا اين كلاس همه چيز داني كه براي خودمان مي گذاريم ، چرا درباره موضوع اين فيلم ، قبلا چيزدر خوري نمي دانستيم ؟ و اين كه ما كجاييم و اين ها كجا ؟ و اين كه گاهي انسان در مقابل عظمت روحي بعضي ها ، چه قدر احساس كوچكي مي كند و اين كه ...
مستند «ننه قربون» راوي حكايت غريبي است كه در زمان جنگ ، در پشت جبهه و به دست زناني به ظاهر بسيار معمولي و ساده ، رقم زده شده است . زناني كه بدون هيچ ادعايي از زندگي و جواني و سلامت خويش ، مايه گذاشتند تا گمنام ترين حماسه سازان دفاع مقدس باشند .
نه كسي مي شناسدشان و نه كسي اسمشان را شنيده و نه كسي مي داند كه آن ها وجود دارند ! در حالي كه آثار وجودي شان ، مانا و جاودان است !
داستان اين است كه با آغاز جنگ ، همه روزه ،بچه هاي تداركات سپاه ، تعداد زيادي از لباس هاي خوني يا كثيف يا غيرقابل استفاده رزمندگان و مجروحين و شهدا را به جايي در حوالي سه راه خرم شهر در حوالي اهواز حمل كرده و در آن جا آتش مي زدند . اما
آيت الله جزايري ، امام جمعه وقت اهواز و بعضي ديگر ،مي گويند كه اين كار خيلي اسراف است و بايد فكري براي اين مسئله كرد . قبل از جنگ ،جايي به نام چاي خانه سنتي دراهواز بوده كه درزمان جنگ ، تبديل مي شود به پايگاه شهيد سيد حسين علم الهدي . تعدادي خانم داوطلب مي شوند كه در اين پايگاه گرد هم آمده و اين لباس ها را شست وشو داده و خشك كرده ودر صورت لزوم ، رفو و تعمير كنند و دوباره براي استفاده به جبهه بفرستند و اين مي شود آغاز داستان عجيبي كه شايد باورش براي خيلي ها مشكل باشد . رخت شوي خانه و خياط خانه اي درست مي شود و آن ها كه خياطي بلد بودند ، چرخ خياطي هايشان را هم از خانه مي آورند و دست به كار
مي شوند. تداركات جبهه ، هر روز ، تعداد زيادي لباس راكه آغشته به خون و گل و خاك بود، به اين پايگاه كه به چاي خانه معروف شده بود ، مي آوردند و البسه تميز و رفو شده را ، براي استفاده مجدد به جبهه باز مي بردند .ننه قربون ، يكي از خانم هاي بسيار فعال و تاثير گذار اين مجموعه بوده كه اكنون به رحمت خدا پيوسته است .
معمولا پس از عمليات بزرگي كه در جبهه ها انجام مي شد ، ارتفاع البسه آورده شده به چاي خانه به چندين متر مي رسيد ؛ لباس هايي كه بيشترشان خوني ، شلوارهايي كه بدون پا و پيراهن هايي كه بدون دست بود ... لباس هايي كه بعضا هنگام شست وشو در بين آن ها ، تكه هايي از اعضاي بدن انسان ، يافته مي شد ؛ تكه اي از انگشت يا جگر يا دست يا پا يا روده .... تكه اي از كاسه سر كه دست زني را هنگام شست وشو خراش مي داد .... لباس هاي خوني كه آب را در طشت هاي بزرگ رخت شويي غرق در خون مي كرد و آن هم نه يك بار و دو بار بلكه چندين بار ....
مادري كه هنگام شست وشوي لباس خوني و پاره پاره شده اي مي فهميد كه اين لباس پسررزمنده اش است و مطمئن مي شد كه پسرش شهيد شده ؛ اما كارش را رها نمي كرد .... شب حمله غواص ها .... رزمنده هايي كه آن شب ، قبل از حمله ، حنا بندان گرفتند و به ناخن هاي دست وپايشان حنا زدند .... تكه انگشت هاي دست و پاي حنا زده در بين لباس ها ....
گرماي بالاي 50 درجه اهواز .... بدون كولر .... بدون هيچ وسيله سرمازا .... زناني كه از فرط گرما ،چند ثانيه به داخل يخچال بزرگ غذا پناه مي بردند و دوباره كار را از سر مي گرفتند .... حملات شيميايي به رزمندگان .... لباس رزمندگان شيميايي.... آلودگي شيميايي و زناني كه سال هاست مبتلا به مشكلات تنفسي و پوستي شده اند و نامشان در هيچ فهرست كمكي گنجانده نشده.... اي خدا.... اي خدا....اي خدا .... امام خامنه اي ، در آن زمان ،در حالي كه لباس رزم بر تن دارند ، از اين مركز ديدار مي كنند ودر دفترچه يادبود آن مي نويسند : «اكنون يكي از جلوه هاي عظيم سازندگي و جهاد في سبيل الله را در برابر خود مشاهده مي كنم .... آن جا كه ايمان و اخلاص به ميدان مي آيد ، همه چيز تمام نشدني مي شود .... و خانم منيره گرجي در زمان تدوين قانون اساسي نماينده مجلس خبرگان بودند، براي ديدار مي آيند و خانم ها مي گويند : اين جا بزرگ و كوچك نداريم و همه بايد كار كنند و خانم گرجي مي نشيند پاي طشتي و شروع مي كند به لباس شستن ....در سال هاي اخير ، بر روي آثار به جا مانده از چاي خانه سنتي و پايگاه شهيد علم الهدي ، سالن پذيرايي و رستوراني ساخته شده ؛ اما اين كار با اعتراض خيلي ها مواجه شده است . خانم هايي كه در آن سال ها در چاي خانه كار مي كردند ، طوماري براي امام خامنه اي ارسال كرده اند ؛ به اين مضمون : ما شهادت مي دهيم كه هنگام شست وشوي لباس هاي رزمندگان و شهدا ، تكه هايي از بدن اين عزيزان را در بين اين لباس ها پيدا مي كرديم و آن تكه هايي را كه استخوان داشت ، غسل داده و كفن كرده و در مكان چاي خانه ( پايگاه شهيد حسين علم الهدي) دفن كرده ايم و حالا براي حفظ آثار و ارزش هاي دفاع مقدس ، خواهان حفظ اين مكان به شكل قبلي آن هستيم ....

 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14