دربار سعودي زير ذره بين كاخ سفيد
اشاره :
روابط آمريكا و عربستان به عنوان دو شريك تجاري و سياسي در منطقه همواره موردتوجه
سردمداران دو كشور بوده است و مسئولان كاخ سفيد پس از انقلاب هاي منطقه و بيداري
اسلامي، توجه خود را به هم پيمان استراتژيك خود در خاورميانه دوچندان كرده اند و با
نگراني خاصي اوضاع و احوال آن را دنبال مي كنند.
پايگاه خبري «ويكي ليكس» اخيراً تلگراف هايي را منتشر كرد كه نشان دهنده توجه ويژه
مسئولان آمريكا به چالش هاي انتقال قدرت در عربستان است.
تلگراف هاي آمريكا نشان مي دهد كه اين توجه از زمان ملك فهد آغاز شده و تا پس از
روي كار آمدن عبدالله بن عبدالعزيز ادامه داشته است. به خصوص اينكه سن فرزندان
عبدالعزيز آل سعود موسس نظام سعودي در عربستان بالا رفته و نسل جديد در مرحله آتي
بي شك به قدرت خواهد رسيد و البته اين تحول نگراني آمريكا را به دنبال داشته است.
با ظهور اولين نشانه هاي بيماري ملك فهد، سفارت آمريكا در رياض توجهي ويژه به
چگونگي انتقال قدرت در اين خاندان كرد. در زماني كه سفارت آمريكا در رياض در
تلگرافي ابراز اطمينان بيشتري كرد كه روند انتقال قدرت از طريق دور كردن وليعهد
عبدالله بن عبدالعزيز، پيچيدگي چنداني نخواهد داشت، تلگراف دومي از كنسولگري آمريكا
در جده منتشر شد كه در آن آمده است كه اعضاي خاندان حاكم تلاش كردند كه ملك فهد را
از كناره گيري از قدرت به سود وليعهد خود عبدالله به دليل بيماري در سال1998 منصرف
كنند.
اين تلگراف به نقل از يكي از خبرنگاران سعودي و مسئول بلندپايه بازنشسته نقل مي كند
كه بعد از آنكه شاه پس از سكته مغزي قدرت را تسليم وليعهد كرد، برادران سديري ملك
فهد و منسوبان ابراهيمي او بودند كه شاه را به كنار نرفتن متقاعد كردند.
طبق گفته اين خبرنگار سعودي، فهد تلاش كرد كه از قدرت كناره گيري كند اما اطرافيان
او كوشيدند كه چنين چيزي رخ ندهد درحالي كه تلگراف مذكور به نقل از برخي ناظران
سعودي اعلام كرد كه برخي وابستگان جريان ملك فهد نقش اصلي در سياستگذاري دارند كه
وليعهد تأييد آن را برعهده دارد و اين كار را از طريق تحريك خواسته هاي نزديكان ملك
فهد انجام مي شد.
اين تلگراف از «دشمنان و متحدان» داخل خاندان حاكم سعودي سخن مي گويد و اشاره دارد
كه بيشتر كساني كه با سفارت گفت وگو مي كنند مي گويند كه «سعودالفيصل» متحد سرسخت
عبدالله است و عبدالله نيز كاملاً به او اعتماد دارد و در سياست خارجي و مسائلي
ديگر با او مشورت مي كند. آنان گفتند كه احتمال دارد سعود الفيصل كار وزارت را
بگذارد و مشاور عبدالله شود اگر عبدالله به قدرت برسد.
اما درخصوص خانواده سديري ها، اين تلگراف اشاره مي كند كه برخي ناظران گفته اند كه
اعضاي خانواده سديري عبدالله را بازي مي دهند و كوشش مي كنند در پشت پرده براي
رسيدن به قدرت رقابت كنند. اين تلگراف از يكي از ناظران نقل مي كند كه سلمان بن
عبدالعزيز جاسوس دارد و هر كسي در كاخ پادشاهي جاسوسي ديگري را مي كند.
طبق تلگرافي كه ويكي ليكس فاش كرد: «بندر بن سلطان بن عبدالعزيز» كه در آن دوره
سفير عربستان در آمريكا بود، «آدم آمريكاست» و اين گونه به او نگريسته مي شود كه او
حافظ منافع آمريكا در عربستان است و اينجا [در عربستان] خيلي منفور است همچنين در
خاندان حاكم. ناظران مي گويند كه «بندر ميمون سياه» است كه هيچ گاه به دليل اصل و
نسب مادرش شاه نمي شود.
روي كار آمدن عبدالله بن عبدالعزيز
با روي كار آمدن عبدالله پس از مرگ ملك فهد، موضوع جانشيني از تلگراف هاي آمريكا
كنار رفت تا اين كه دوباره در سال 2006 با صدور دستور شاه براي تشكيل هيئت بيعت
مطرح شد. اين اقدام سؤالاتي را درخصوص ميزان قدرت نظام جديد به تنظيم اختلافات قدرت
در درون خاندان و تأمين انتقال آسان قدرت پس از تغيير قواعد بازي مطرح كرد.
بنابراين امتياز مسن تر بودن به عنوان معيار اصلي براي نامزد احتمالي پادشاهي،
اعتبارش كاهش يافت و اين امر فضا را مقابل احتمالات كشمكش قدرت بين شاهزادگان سعودي
باز كرد.
امري كه يكي از خبرنگاران سعودي را وا داشت تا عربستان را كشوري توصيف كند كه
«درحال تحول» است و براي آينده خود با سؤالاتي روبه روست. اين خبرنگار اشاره كرده
بود كه روشن است كه در 10 سال آينده رهبري جديد از نسل جديد شاهزادگان روي كار
خواهد آمد و اين امر كاملا نگران كننده است و هيچ كس نمي داند كه اين فرد كيست.
برهمين اساس، اين تلگراف به طور مفصل به موضوعي پرداخت كه نام برندگان و بازندگان
نظام جديد [عربستان] را بر آن نهاد. در اين تلگراف خاندان سعودي به شركت فورد موتور
تشبيه شد كه نام خانواده را بر خود گذاشتند و عربستان تنها كشوري است كه نام
خانواده را بر كشور گذاشت.
وليعهد سلطان از اولين برندگاني نام برده شد كه از آنان سخن گفته شد به خصوص پس از
آن كه مشاهده كرد كه طبق نظام قديم شاه مي توانست ولو به صورت نظري و در حد حرف
سلطان، وليعهد خود را تغيير دهد اما در نظام جديد جايگاه سلطان تحكيم شده است به
خصوص پس از آن كه نظام سعودي در ماده سوم احكام هيئت بيعت احتمالات آينده را در نظر
گرفته و احكامش شامل شاه و وليعهد كنوني اش نمي شود.
اما بيماري سلطان بن عبدالعزيز وليعهد شاه و اقامت طولاني او خارج از عربستان براي
مدتي طولاني براي درمان در آمريكا و طي كردن نقاهت، ديپلمات هاي آمريكايي را واداشت
تا از سناريوهاي فوت سلطان سخن بگويند. به خصوص اينكه در تاريخ عربستان تاكنون وارث
قبل از رسيدن به تخت قدرت نمرده است و در نتيجه نمونه اي وجود ندارد كه بتوان
احتمالات آتي را در صورت مرگ سلطان پيش بيني كرد. در اين تلگراف اعلام شده است كه
به احتمال زياد فرزندان عبدالعزيز موسس سعودي زنده خواهند ماند و اين خود، مانعي در
راه انتقال قدرت به نسل جديد و نوادگان منتظر است.
ليست نامزدها داراي شرايط ظاهري سه نفر از برادران وليعهد را دربرمي گيرد: نايف،
سلمان و احمد معاون وزير كشور، سلمان را رقيب جدي مي دانستند. اما بازيگران ديگري
نيز وجود داشتند از جمله فرزند عبدالله كه مشاور او نيز هست. همچنين مقرن بن
عبدالعزيز رئيس دستگاه اطلاعات و مشعل رئيس هيئت بيعت و شاهزاده طلال، اما سفارت
معتقد بود كه هريك از اين افراد را برخلاف اينكه صدايي قوي دارند (يعني نفوذي زيادي
دارند) به دليل قوانين پيچيده و قبيله اي مورد توافق آل سعود، نمي توان به تنهايي
لقب خادم حرمين شريفين را داد. براي همين بازگشت وليعهد (سلطان بن عبدالعزيز) به
كشور پس از گذراندن دوره درمان در آمريكا سبب سؤال كردن از قدرت او براي انجام
وظايف رسمي اش نشد با توجه به اينكه بيماري اش بسيار جدي بود. حتي اين شايعات نيز
منتشر شده بود كه سلطان به كشور بازمي گردد تا پس از ناكامي در درمان سرطان، در
كشور خود بميرد اما در اين شايعات هم تمايل وي براي بركناري از مسئوليت هايش تشكيك
شده بود.
اين ترديد آمريكا به اين موضوع برمي گردد كه آل سعود دوست ندارد سنت شكني كند چه
آنكه هيچ يك از وليعهدهاي سابق تاكنون استعفا نداده بودند و هيئت بيعت براي اين
تشكيل شده بود كه در صورت مرگ، جانشين يا وليعهد پيدا كند.
با توجه به افراد خانواده حاكم كه باقي مانده است، استعداد و نه اولويت سني، تعيين
كننده اصلي براي رسيدن به تخت شاهي است. پسران كوچك تر حتي نوادگان ملك عبدالعزيز،
امكان حقيقي تكيه زدن بر تخت شاه را دارند. همچنين شاهزادگان از نسل فرزندان طردشده
مانند شاهزاده مشاري بن عبدالعزيز كه يك ديپلمات انگليسي را كشت يا سعدبن عبدالعزيز
كه پسرش ملك فيصل را ترور كرد، درهيئت بيعت حق رأي مساوي با هر شخص ديگري دارد.
اين تحولات جديد به نوادگان مؤسس سعودي كه مناصب بلندپايه اي دارند، مانند محمدبن
سعود، مشعل بن سعود، سعود بن فيصل، تركي بن فيصل، محمدبن فهد، فيصل بن بندر، متعب
بن عبدالله، خالدبن سلطان، فهدبن سلطان، بندر بن سلطان، محمد بن نايف و عبدالعزيزبن
سلمان، انگيزه داد.
اين امر، مورد قبول تاجراني است كه با يقين بيشتري به سرمايه گذاري مي پردازند. در
حالي كه ليبرال ها اعتقاد دارند با حل مسئله خلافت، ملك عبدالله به سراغ اصلاحات
سياسي مي رود و برهمين اساس سفارت آمريكا در رياض، معتقد است كه عربستان باثبات است
و منافع ملي آمريكا را حفظ مي كند و براي همين آمريكا نيز يكي از سرمايه گذاران
است.
به موازات بهره برندگان، كاهش اهميت نقش عامل سني و عدم اختيار شاه در تعيين جانشين
خود، سبب مي شود شاهزادگاني مانند مشعل بن عبدالعزيز، عبدالرحمن بن عبدالعزيز،
ونايف بن عبد العزيز از ترتيبات جديد خرسند نباشند. شاهزاده مشعل كه پيش از اين
بارها از حق خود تصاحب منصب ولايت عهدي صحبت كرده و اعتراض كرده بود، در سايه
تغييرات جديد تحقق آرزويش دشوار شده بود.
آرزوهاي شاهزاده مشعل در تلگرافي ديگر در سال 1995 از اختلاف سني مشعل بن عبدالعزيز
سخن مي گويد باز مي گردد و سؤالاتي مطرح مي كند از اينكه آيا از شاهزاده سلطان
كوچكتر است كه شواهد مطمئن نشان داد كه شاهزاده مشعمل وعبدالمحسن بن عبدالعزيز از
شاهزاده سلطان بزرگترند.
اين تلگراف آورده است كه شيخ عبدالمحسن التويجري به نقل از عبدالله [ شاه كنوني]
وليعهد وقت نقل كرده است كه وي از اينكه مشعل معاون دوم نخست وزير وقت در سال 1982
شده است. به شدت ناراضي است كه تصميم آن را سه نفر با سرعت گرفته اند يعني: فهد،
عبدالله و سلطان كه اين مسئله هم سبب شد مشعل ناخرسندي خود را به بندر بن عبدالعزيز
نشان بدهد كه مسئله او را برعهده داشت.
اين تلگراف مي افزايد كه در سال هاي بعد مشعل به اين نتيجه رسيد كه برادرانش او را
فاقد ويژگي هايي مي دانند كه شاه بايد داشته باشد كه اين تلگراف اين ويژگي ها را
ذكر كرده است: سعودي نبودن مادرش، سابقه كمرنگ او كه كارمندي دولتي بوده و سوم
آوازه جنجالي او، اما شاهزاده عبدالرحمن بن عبدالعزيز برادر تني سلطان خود را نفر
بعدي ليست انتظار مي ديد.
تلگراف ديگري نشان مي دهد كه برخلاف اينكه عبدالله بن عبدالعزيز [ شاه كنوني] از
لحاظ سني در مرتبه دوم است، شانسش به دليل سابقه دولتي اش اندك است به طوري كه
تاكنون [ يعني آن زمان] دوبار از منصب خود كه حاكم بوده كنار گذاشته شده و اين امر
قدرت او براي رقابت را زير سؤال مي برد.
تلگراف ديگري به نقل از يك منبع مطلع از اتفاقات جاري در خاندان حاكم نشان مي دهد
كه درگيري لفظي شديدي ميان شاهزاده سلمان حاكم رياض كه منبع اختلافات داخلي شمرده
مي شود و برادرش عبدالرحمن بن عبدالعزيز در گرفته است و وي به ترتيب جانشيني جديد
اعتراض كرد و سلمان از عبدالرحمن خواسته است كه ساكت شود و به سراغ كار خود
بازگردد.
در ميان بلندپروازي هاي مشعل و اعتراضات برادرش عبدالرحمن، نايف بن عبدالعزيز وزير
كشور سابق ظاهر شد كه از زمان رسيدن ملك عبدالله به تخت شاهي آرزو داشت معاون دوم
بشود و اين متعلق به قبل از اين است كه اين منصب از جانب شاه، اختياري اعلام شود.
تلگرافي ديگر اشاره مي كند كه نايف خيلي بر برادرش سلطان يا عبدالرحمن تكيه مي كرد
تا برايشان امكان انتخاب يكي از آنان براي منصب وليعهدي به هنگامي كه ديگري شاه شد،
باشد. اما با تشكيل هيئت بيعت، نايف آنچه آن را مسير داخلي به سوي تخت شاهي مي
ناميد از دست داد و با تحقق تمايل نايف در سال 2009 براي رسيدن به منصب معاون دومي،
تلگراف هاي سفارت آمريكا ديگر از تعيين او به اين معنا كه انتقال او براي خلافت
برادرش سلطان حتمي است، سخن نمي گفت.
تلگراف ديگري اشاره مي كند كه شاه پس از آنكه منصب مذكور از زمان به قدرت رسيدن
خالي مانده بود، ناچار شد اين گام را بردارد. بنابراين وليعهد سلطان بن عبدالعزيز
در همه اهداف و مقاصد ناتوان ماند و شاه هم مي خواست به خارج سفر كند و شاهزاده
نايف با توجه به سنش ميان همه فرزندان عبدالعزيز و منصبش در وزارت كشور و با توجه
به آدابي كه وجود دارد، بهترين نامزد براي اين كار بود.
تلگراف ديگري جزئياتي بيشتر نقل مي كند و از محمد بن نايف معاون وزير كشور (و فرزند
وزير كشور) نقل مي كند كه به سفير آمريكا گفته است كه نبايد به پدرش از منظر
جانشيني نگريسته بشود بلكه يك ضرورت اداري بوده است. اين سخن، دليل ديگري، كه عدم
گرايش سفارت آمريكا را به اين اعتقاد تفسير مي كند كه تعيين نايف در معاونت دومي
شاه اشاره اي است به اينكه او «وليعهد بعدي» است، در اين اقدام شاه نمود يافت كه وي
همزمان با صدور دستور تعيين نايف در معاونت دومي، دستور تعيين مشعل بن عبدالله پسر
خود در مقام حاكم نجران در مرز يمن را صادر كرد. اين دستور پس از آن صادر شد كه اين
منصب چند ماه به دليل بركناري حاكم نجران كه موفق نشد تنش ساكنان شيعي اسماعيليه را
آرام كند، خالي مانده بود.
سفارت تاكيد كرد كه اين منصب (حاكم نجران) حساس است و اين اقدام باعث شگفتي شده است
چرا كه مشعل بن عبدالله 35 ساله جوان بود و بي تجربه و در آن زمان در وزارت خارجه
كار مي كرد.
سفارت در تلگراف خود درباره تعيين نايف به معاون دومي شاه، مي نويسد كه ما به اين
موضوع به عنوان اقدامي براي جلب رضايت گسترده محافظه كاراني كه با اصلاحات شاه
مخالف هستند توجه مي كنم. چرا كه نايف به عنوان يك محافظه كار به شمار مي رود. اين
موضوع براي وزيري كه توجه كاملش معطوف به تقويت نظام است، امري غافلگيركننده نيست.
سفارت مي افزايد: بيشتر ناظران معتقد بودند كه عبدالله وليعهد سابق محافظه كارتر و
مرتجع تر از اين بود كه الان به عنوان خادم الحرمين است.
تلگراف ديگري نشان مي دهد كه خاندان سديري در كنار شاهزاده نايف، شاهزاده سلمان را
نيز از ميان فرزندان عبدالعزيز گزينه اي منطقي تر و بهتر براي رسيدن به تخت شاهي مي
دانند. اما آنچه در واقعيت رخ مي داد اين طور نبود. اين تلگراف مي گويد كه اگر براي
تاريخ اين امكان وجود داشت كه چگونگي رقم خوردن تحولات را هدايت كند، احتمال وجود
دو شاه متوالي از سديري ها ممكن شود.
با اين حال، تلگراف ديگري به نقل از برخي مسئولان اعلام مي كند كه حاكم رياض سلمان
بن عبدالعزيز از احترام كافي برخوردار است تا در انتخابات در هيئت بيعت پيروز شود
اما شاهزاده احمدبن عبدالعزيز، طبق اعلام اين تلگراف زير سايه نايف كار مي كرد چرا
كه معاون وزير كشور [نايف] است. اين تلگراف اشاره مي كند كه وي كوچكترين عضو هفت
نفره سديري هاست كه ممكن است نامزدي او با اعتراض افرادي روبه رو شود كه به متمركز
شدن قدرت در اين شاخه از خاندان اعتراض داشته باشند.
خارج از دايره برادران سديري، شاهزاده سطام كه معاون امير منطقه رياض است، طبق گفته
تلگراف آمريكايي، نامزدي پنهان است و او با دنبال كردن شاهزاده سلمان به دنبال
ارتقا دادن جايگاه خود است. در حالي كه شاهزاده مقرن رئيس دستگاه اطلاعات در اين
تلگراف فرد مبهم توصيف شده كه هميشه همراه پادشاه است و براي تخت شاهي نامناسب است
چرا كه مادرش يمني است. اما اين احتمال وجود دارد كه اگر شرايط فراهم شود، نسب
مادرش چندان مشكلي برايش ايجاد نخواهد كرد.
اين در حالي بود كه به دنبال بلندپروازي تعدادي از شاهزادگان سعودي، سفارت آمريكا
به اين تحليل رسيد كه هيئت بيعت تغييري در ماهيت حكومت عربستان ايجاد نخواهد كرد
چرا كه اين هيئت براي اين هدف اصلي تشكيل شد كه مانع اختلافات و كشمكش هاي جانشيني
شود كه مي توانست عربستان را تهديد كند. به خصوص اينكه بسياري از شاهزادگان سعودي
مسن شده اند، حال آنكه تهديدهاي منطقه اي براي عربستان افزايش يافته است. براي همين
سفارت معتقد بود كه نظام جديد آماده شده است تا براي تسهيل روند انتقال قدرت از
فرزندان عبدالعزيز به نوادگان با استعدادتر و نه به افراد مسن تر اقدام كند.
در نهايت، سفارت آمريكا در تحليل هاي خود به اين نتيجه رسيد كه روند انتقال قدرت در
عربستان داراي مكانيسمي خاص در برابر دخالت خارجي ها است و اگر تاريخ مي توانست
تأثيرگذار باشد در اين صورت هر نامزدي مي توانست بر حمايت برادران خود تكيه كند و
اولويت نخست او تقويت موضعش براي ضمانت استمرار دولت آل سعود مي بود، علاوه بر اين،
هر پادشاهي در آينده براي حمايت منافع عربستان از طريق شراكت تعيين كننده با آمريكا
تلاش خواهد كرد.
تلگراف ديگري مناقشات و اختلافات داخل خاندان حاكم عربستان را طي سال هاي گذشته كه
فقط به قانون بيعت محدود نمي شود، ظاهر كرد. اين موضوع وقتي اتفاق افتاد كه خاندان
حاكم عربستان خود را به عنوان يك خانواده مطرح كرد كه در عين حال حزبي سياسي نيز
هست. اين تلگراف از تلاش شاهزاده سلمان و نايف براي رويارويي با شاه در خصوص حركت
به سوي كاستن از امتيازات و مشخصات روند اختصاص اراضي سخن به ميان مي آورد كه برخي
شاهزادگان در پشت اين روند سودهايي در حد چندين ميليون دلار كسب كردند.
سفارت آمريكا به نقل از يكي از منابع خود تحليلي را از گام سلطان در بيان اين حرف
كه «ملك عبدالله خوب و حكيم» است «اما سلطان باهوش و زيرك» است، اعلام كرد و افزود
كه آنچه وليعهد گفت نشان مي دهد كه او شاه را حمايت مي كند يا حداقل اين است كه
آشكارا با اقدامات اصلاح گرايانه شاه مخالف نيست و از آنجا كه عبدالله شاه است و
خودش وليعهد، بنابراين با استقامت در پشت سر رئيس خود مي ايستد.
تلگراف به نقل از منابع مطلع در سال 2006 اعلام كرد كه پيش نويس اوليه سيستم هيئت
بيعت حاوي اعطاي حق رأي در هيئت به برخي مفتي هاي سعودي مانند عبدالعزيز الشيخ و
صالح بن حميد رئيس مجلس شورا بود بدون اينكه اين رويكرد مجالي براي تنفس بيابد.
در حالي كه سفارت در در نظر گرفتن اين نكته كه برخي معتقدند عدم سهيم كردن افرادي
غير از خاندان حاكم در هيئت بيعت مانع شراكت تاريخ آل سعود و نهاد ديني در عربستان
است، ترديد كرده است، اما سفارت تاكيد كرد كه روشن است كه به دانشمندان نقشي اساسي
براي تعيين شاهان آينده داده نشده است و نهاد ديني در عربستان پس از اين تصميم در
مقايسه با دموكرات ها نااميدتر شده است.
ناگفته نماند كه سيستم هيئت بيعت به اعضاي خود اين حق را مي دهد كه شاه را مجبور
كنند اختيارات خود را در صورت بيمار شدن يا دعوت براي بيعت وليعهد به عنوان شاه در
صورت تأييد گزارش پزشكي مبني بر ناتواني هميشگي از اجراي وظايف، به وليعهد منتقل
كند و حتي اگر ناتواني شاه و وليعهد او محرز و ثابت شود، شوراي حكومتي موقتي تشكيل
شود تا مقدمات انتخاب پادشاه جديد صورت بگيرد.
منبع: فارس
|