(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


چهارشنبه 21 تیر 1391 - شماره 20253

جديدترين دستاورد دفاعي كشور«دهلاويه»
پاياني بر اسطوره آبرامز و مركاوا
روحانيون مبارز از آغاز تا انجام (قسمت پاياني)
چرخ پوپوليسم ارابه ران را زير مي گيرد
گزارشي از نشست تعارضات حقوقي تحريم هاي نفتي و راهكارهاي مقابله


جديدترين دستاورد دفاعي كشور«دهلاويه»

پاياني بر اسطوره آبرامز و مركاوا

سال ها پيش و در اواخر جنگ جهاني اول، سربازان آلماني در خطوط نبرد در جبهه «ويلر برتونو» فرانسه با ماشين جنگي جديدي روبه رو شدند كه مشابه آن را تا آن زمان در هيچ كجا نه ديده و نه شنيده بودند؛ ماشين زره پوشي كه مجهز به مسلسل هاي خودكار در دهليزهاي كناري خود بود و سلاح هاي متعارف آن روز قادر به انهدام آن نبودند. اين غول آهني انگليس، زره پوشي به نام «mark - 2» بود كه توانست در اولين گام، خطوط دفاعي آلماني ها را بشكنند.
اگرچه به سرعت و بعد از وارد شدن اين سلاح توانمند انگليسي ها، آلمان ها نيز تانك هاي ابداعي خود را براي مقابله به رقيب انگليسي وارد ميدان كردند، اما از همان زمان تفكر توانمند كردن پياده نظام براي مقابله با اين سلاح جديد جزو يكي از مشغوليت هاي ذهني متفكران نظامي قرار گرفت، تا اينكه با فروكش كردن منازعات جهاني در فاصله دو جنگ اول و دوم هم تانك ها و به تبع آن سلاح هاي ضدتانك براي مدتي به فراموشي سپرده شدند.
با آغاز جنگ جهاني دوم و تشكيل ارتش هاي زرهي كه با تفكر افرادي همچون ليدن هارت انگليسي و هانس گودريان آلماني به طور جدي پا به عرصه نبردهاي زميني گذاشته بودند، بار ديگر سلاح هايي كه توانايي انهدام تانك هاي رقيب را داشته باشند و توسط پياده نظام نيز قابليت استفاده را داشته باشند، مورد توجه قرار گرفتند و در اين ميان راكت هاي قابل حمل با نفر، اصلي ترين گزينه طرف هاي درگير بود.
راكت انداز «بازوكا» M9 اولين راكت انداز ضد تانك قابل حمل توسط نفر بود كه در سال 1942 ميلادي توسط آمريكايي ها وارد عرصه نبرد شد و دو سال بعد نيز يگان هاي ارتش لوفت وافه، موشك ضدتانك «پانزرفاوست» را در مقابل بازوكا ارائه كردند. گرچه بازوكا هيچ گاه به اندازه پانزرفاوست نتوانست در ميادين نبرد حضور پيدا كند، اما اين دو را مي توان اجداد اصلي موشك هاي ضدتانك قابل حمل با نفر امروزي ناميد.
«پانزرفاوست» بعد از شكست آلمان نازي به دست روس ها افتاد و نمونه كپي برداري شده از آن با نام « -2 RPG» اولين نمونه از نسل درخشان موشك هاي «RPG» بود كه در سال 1949 وارد خط توليد شد و در سوي ديگر نيز توسعه موشك بازوكا به ارائه نمونه هاي درخشاني همچون موشك انداز «لاو» و «BGM71 TOW» در ارتش ايالات متحده انجاميد.
پس از جنگ جهاني دوم، مهم ترين نوآوري و پيشرفت در ساخت نسل هاي جديد اين سلاح، هدايت پذير كردن آنان بود؛ هدايت از طريق امواج راديويي، انتقال اطلاعات سايت هدف گيري به موشك از طريق سيم، استفاده از سيستم هاي ليزري فعال و غيرفعال و در جديدترين نسل اين موشك ها استفاده از سيستم فعال هدايت راداري براي كشف هدف، مهم ترين پيشرفت هايي است كه در اين عرصه ايجاد شده است و كشورهايي همچون بريتانيا، فرانسه، ايران، چين و رژيم صهيونيستي محصولات درخشاني همچون سامانه هاي «FGM-148 Javelin»، «اسپايك»LR، «eryxe» را ارائه كنند.
تا پيش از پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي اصلي ترين سلاح ضد زره ارتش، راكت دوش پرتابي بود كه از ايالات متحده خريداري و وارد سازمان رزم ارتش شده بود.
البته در كنار اينها، تعداد محدودي سلاح دوش پرتاب RPG-7 نيز از طريق بلوك شرق خريداري شده و در انبارهاي تسليحاتي ايران موجود بود.
پس از پيروزي انقلاب و تحريم تسليحاتي ايران از سوي كشورهاي غربي به رهبري آمريكا و همچنين تجاوز عراق به مرزهاي كشورمان و استفاده گسترده اين كشور از نيروهاي زرهي، موشك انداز 7- RPG در كنار موشك هاي آمريكايي «تاو» كه از طريق خريداران واسطه به دست ايران مي رسيد، تبديل به اصلي ترين سلاح ضد زره نيروهاي ايراني به خصوص نيروهاي مردمي و سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شد و تا پايان جنگ، هزاران تانك عراقي در عمليات هاي مختلف توسط همين تسليحات به آتش كشيده شدند.
با وجود اين در اواسط جنگ تحميلي و از سال 1365 با ورود تانك72 - T كه ارتش عراق نام «شير بابل» بر آن نهاده بود و با مساعدت اتحاد جماهير شوروي در اختيار اين كشور قرار گرفته بود، عملا سلاح 7- RPG توانمندي خود را به دليل زره هاي واكنش گر اين تانك از دست داد و از سوي ديگر ايران با محدوديت تعداد و منابع خريد موشك هاي آمريكايي تاو روبه رو شد.
ايران براي رفع اين مشكل تلاش وسيعي را براي خودكفايي در اين زمينه آغاز كرد كه يكي از آن ها ساخت موشك نمونه بومي موشك تاو و ديگري بهسازي راكت هاي خانواده 7- RPG و افزودن پروفيل هاي نفوذي چند لايه در خرج گود اين موشك بود كه توان نمونه هاي بهسازي شده را براي نفوذ به داخل زره هاي واكنش گر به بيش از 25درصد و توانايي نفوذ به زره هاي واكنش گر را تا عمق 700 ميليمتر مي داد.
ساخت نمونه هاي انفجاري شديد و همچنين مجهز به كلاهك ترمو باريك از جمله برنامه هايي بود كه پس از پايان جنگ در مورد بهسازي راكت انداز 7- RPG به عمل آمد.
در كنار اين پروژه ساخت نمونه داخلي موشك تاو، مسير ديگري بود كه از سوي ايران براي رسيدن به موشك هاي ضدزره قابل حمل دنبال مي شد.
اين پروژه كه مي توان آن را نقطه آغاز دستيابي ايران به موشك هاي هدايت شونده ضدتانك عنوان كرد در سال 1365 و در صنايع «يا مهدي» آغاز به كار كرد.
اگرچه اين پروژه در زمان جنگ تحميلي به پايان نرسيد، اما پس از جنگ و در قالب يك پروژه داخلي به نتايج درخشاني رسيد و هم اكنون نمونه توليد داخلي اين موشك با نام «طوفان» در صنايع موشكي «منتظر المهدي» توليد مي شود و نمونه پيش رفته تر آن با توانايي نفوذ عميق در زره هاي واكنش گر و مقاومت در مقابل تدابير متقابل در دست ساخت است.
اما در اين ميان موشك «دهلاويه» را كه خط توليد آن توسط سردار احمد وحيدي وزير دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح افتتاح شد، مي توان جديدترين محصول صنايع نظامي ايران در عرصه موشك هاي هدايت شونده ضدزره عنوان كرد.
موشك دهلاويه باتوجه به نمونه هاي قبلي، اولين موشك ضدزره ايراني است كه با سامانه هدايت ليزري نيمه اتوماتيك، توان اصابت دقيق به اهداف متحرك و يا ثابت را دارد و همانند اسلاف خارجي خود همانند AGM-114 هلفاير مي تواند به كابوسي براي ماشين آلات نظامي تبديل و حتي بر ضداهداف پرنده اي همچون بالگردها نيز به كار رود.
استفاده از سيستم هدايت ليزري علاوه بر توانمندي هدف گيري بسيار دقيق نسبت به سيستم هاي مشابه نظير هدايت با سيم و هدايت راديويي در مقابل استفاده دشمن از تدابير متقابل الكترونيكي بسيار مقاوم بود و باتوجه به سرعت بالاي اين موشك كمترين زمان ممكن را براي كشف نشانه روي ليزري به دشمن مي دهد.
سامانه نشانه روي اين موشك كه بر روي پايه قبضه قرار گرفته است، با استفاده از حسگرهاي مادون قرمز و همچنين دوربين هاي نور مرئي امكان كشف هدف را به خدمه داده و سپس با قفل شدن نشان گر ليزري بر روي هدف و تعقيب آن از سوي حسگر در نوك دماغه موشك، هدف مورد اصابت قرار مي گيرد.
اين سيستم ليزري بكار رفته در موشك دهلاويه در تمام شرايط عملياتي و آب و هوايي قابليت استفاده را دارد.
موتور محركه موشك يك راكت سوخت جامد است كه مي تواند بردي بيش از 5000 متر را به اين موشك داده و با دادن سرعتي نزديك به 2 ماخ امكان نفوذ عميق موشك را در داخل اهداف از جمله زره پوش هاي دشمن به وجود مي آورد.
موشك دهلاويه داراي چهار باله در عقب موشك و دوباله در جلوي آن است كه هدايت موشك در هنگام پرواز به سمت هدف از طريق بالك هاي جلويي امكان پذير مي شود.
در سيستم برخوردي، موشك دهلاويه داراي يك سرجنگي دومرحله اي است كه توان بالايي براي نفوذ به زره هاي واكنش گر با مقاومت بالا محسوب مي شود.
با اين تفاسير و با توجه به سرعت و توان اين موشك، مي توان قدرت نفوذي به ميزان بالاي 1000ميليمتر را در زره هاي واكنش گرا براي اين موشك تخمين زد.
چنين تواني براي انهدام طيف وسيعي از تانك هاي دشمن از جمله تانك هاي سري آبرامز آمريكا، تانك هاي مركاواي رژيم صهيونيستي، لئوپارد 2 آلماني و لكلرك فرانسوي كفايت خواهد كرد.
هر چند بسياري از اين زره پوشها در مناطق عملياتي خود توسط تسليحاتي به مراتب پايين تر از موشك دهلاويه از پاي درآمدند مانند آنچه در جنگ عراق و افغانستان بر سر تانكهاي آمريكايي «آبرامز» آمد و يا در جنوب لبنان وقتي مجاهدين حزب الله با راكتهاي در اختيار خود بلايي بر سر نماد ارتش اسراييل يعني تانك «مركاوا» آوردند كه رژيم صهيونيستي مجبور شد براي مدتي اين تانك را از چرخه توليد خارج كند.
به طور حتم نصب سرجنگي ترمو باريك براي مقابله با تاسيسات مهم زميني و انهدام پناهگاه هاي دشمن نيز از مهم ترين برنامه صنايع نظامي ايران براي موشك دهلاويه محسوب مي شود.
به نظر مي رسد در آينده نزديك موشك دهلاويه علاوه بر توانايي استفاده توسط پياده نظام، نقش مهمي را نيز در خودروهاي نظامي ايفا خواهد كرد، همان گونه كه نمونه هاي غربي و شرقي آن اغلب بر روي تانك ها و نفربرها سوار شده اند.
به هر حال «دهلاويه» آخرين دست پرورده صنايع نظامي ايران محسوب مي شود كه مي تواند شمشيري برنده برضد تانك هاي غربي باشد و شايد فرماندهان نظامي غرب از هم اكنون بايد خود را آماده مقابله با اين موشك در نبردهاي آينده كنند.
مهدي پورصفا
 


روحانيون مبارز از آغاز تا انجام (قسمت پاياني)

چرخ پوپوليسم ارابه ران را زير مي گيرد

روح الله امين آبادي
درقسمت پيشين به شمه اي از تحولات پيرامون مجمع روحانيون و نيز چرخش بنيادين مواضع اين تشكل روحاني از بدو شكل گيري تا زماني كه به فاز براندازي وارد گرديد اشاره شد ، در اين بخش در صدد آن هستيم تا به بررسي چرايي اين تحول 180درجه اي بپردازيم و به اين سوال پاسخ دهيم كه «چرا گروهي كه مشخصه اصلي آن در دهه ابتدايي انقلاب گرايش شديد به رفتارهاي راديكالي و تند، تجويز دين حداكثري و محدود كردن قلمرو آزادي ها و حقوق شهروندي، دفاع از دولت حداكثري و مخالفت با خصوصي سازي، دفاع از محرومان و اقشار آسيب پذير و طرفداري از عدالت اجتماعي، استكبارستيزي و ...بود حال تبديل به گروهي شده است كه نه تنها حكم ولي فقيه را فصل الخطاب نمي داندبلكه در مقابل بيانات صريح رهبري در ممنوعيت اردوكشي هاي خياباني مردم را به اغتشاش دعوت و تشويق مي كند؟»
از منظرهاي متفاوتي مي توان به اين سوال پاسخ گفت . اگر چه هيچ يك از اين پاسخ ها در نوبه خود پاسخي جامع و مانع براي توضيح چرايي زاويه دار شدن مواضع روحانيون مبارز از دهه 60 تا كنون محسوب نمي شوند ولي هركدام زاويه اي از اين تشكيل زاويه را پوشش مي دهند .
1 - نفاق سازماني از ابتداي تشكيل مجمع روحانيون تا به امروز
برخي نظريه پردازان سياسي كشور بر اين عقيده اند كه اصولا در مواضع مجمع روحانيون تغييري ايجاد نشده است . اين گروه با مواضع و نظريه هاي سياسي خود زنده نيست بلكه مجمع و وفاداران به آن كه حلقه هاي مركزي مجمع روحانيون را تشكيل مي دهند با اهداف و غايات خود زنده اند و هر زمان كه رسيدن به هدف اتخاذ سياستي را ايجاب كند آنها آن سياست را به كار مي برند و موضع گيري خود را تغيير مي دهند .
زماني تاكيد بر استكبار ستيزي و زماني ديگر تاكيد بر تنش زدايي.زماني اقتصاد تقسيمي و زماني اقتصاد باز ، زماني فصل الخطاب بودن رهبري و زماني قيام در برابر ولي فقيه ....
اين سياستها تناقضات در مواضع قديم و جديد نيست بلكه حكايت از نوعي سياست ورزي سازماني دارد .
طرفداران اين نظريه معتقدند كه بهانه اسلام امريكايي براي بيرون راندن حريف از صحنه سياسي پشتوانه اعتقادي و مذهبي نداشته و بهانه و حربه اي بيش نبوده است .
ابراهيم اصغر زاده از دانشجويان تسخير كننده لانه جاسوسي و عضو شوراي سردبيري روزنامه سلام در اين زمينه مي گويد :
اين حربه يك تيغ دودم بود و ما توجهي به اين مساله نداشتيم...ما در آغاز مجلس سوم آنچنان از اسلام ناب محمدي يك بت ساختيم و لباس اسلام آمريكايي را بر تن تمام مخالفان خودمان پوشانديم، در انتخابات مجلس چهارم هم عده ديگري همين لباس را بر تن ما پوشاندند. ما شديم ملقب به طرفداري از اسلام آمريكايي و حالا منتقدان ما طرفدار اسلام ناب بودند. چرخ پوپوليسم گاهي ارابه ران را هم زير مي گيرد و ما به اين مساله بي توجه بوديم. پاشنه آشيل ما در مجلس سوم همين جا بود. ما نبايد جريان ميانه را از خودمان مي رانديم چراكه حذف آنها مي توانست موجب راديكاليزه شدن فضا شود1
در مورد طرفداري از ولايت فقيه نيز اين تشكل اسير همان سياست ورزي هدف گرا شده بود . برخي معتقدند كه سران روحاني گروه در مخيله خود براي امام عمر كوتاهي را تصور كرده بودند.مجمع روحانيون در رده بالاي تصميم گيري خود به اين نتيجه رسيده بودند كه بعد از امام مي توان با مقدمه چيني هايي كه از ايام قبل از رحلت امام شروع شده بود رهبري كشوررا به شخصيتي چون موسوي خوئيني ها و يا يكي از مراجع تقليد آن زمان كه مورد تاييد مجمع بوده سپرد . اين افراد به اين جمع بندي رسيده بودند كه با بيرون را نده شدن رقيبان با اتهاماتي چون طرفداري از اسلام امريكايي ديگر مجالي براي رقيب در بحث رهبري وجود نخواهد داشت.
از اين رو مي توان نوع رفتار و تندروي برخي از اعضاي مجمع روحانيون و خوشحالي آنها در قضيه عزل آيت الله منتظري را درك نمود .آري روحانيون مبارز در آن برهه تاريخي آيت الله منتظري كه از يك منظر بيشترين« اين هماني» را با آنها داشت رقيب خويش مي پنداشتند و به آينده سياسي وي نيز اميد چنداني نداشتند. از اين روست كه بعد از بركناري منتظري توسط امام تا صبح نشده عكسهاي وي را از ادارات و مدارس جمع كردند .
روايت حجت الاسلام والمسلمين رحيميان عضو وقت مجمع روحانيون مبارز از اين رفتار شنيدني است:
«يكي از افرادي كه رابطه نزديكي با مجمع داشت بعد از صدرور نامه 1/6/68 امام همان شبانه براي برداشتن تصاوير آقاي منتظري اقدام كرد و ضايعاتي هم به بار آورد»2
رحيميان كه خود در سالهاي آغازين فعاليت مجمع روحانيون مبارز در جلسات شوراي مركزي مجمع شركت مي كرده و از نيات، فكر، اهداف و روش هاي عناصر اين جريان و جريان هاي همگرا- كه روزي خط امامي، روزي اصلاح طلب، روزي تغييرطلب و روزي سبز خوانده شده اند- خبر دارد، در مصاحبه با نشريه پنجره به «خط نفاق» در اين جريان اشاره مي كند .
خط نفاقي كه از يك سو با داعيه خط امامي، حضرت امام را به قربانگاه ليبراليزم برده و از سوي ديگر با محاصره بعضي از شخصيت هاي سياسي در يك برنامه ريزي كاملاً حساب شده، آنان را به مقابله با نظام جمهوري اسلامي وادار كرده اند.
به دليل همين خط، ارتباط او و چندين عضو ديگر از اوايل دهه 70 با مجمع روحانيون قطع مي شود .
رحيميان در اين مصاحبه از جرياني پرده برداري مي كند كه در يك برنامه ريزي پيچيده و دقيق براي بعضي از افراد «موقعيت كاذب» درست مي كردند و آنها را در حالي كه گمان مي كردند خيلي مهمند و يك اشاره، يا يك نامه سرگشاده و يا يك اعتراض آنان همه چيز را كن فيكون مي كند، به مقابله با نظام واداشته و خود به تماشا مي نشستند و منتظر بودند تا در بزنگاه حادثه وارد شده و ميوه تعارض با نظام را بچينند3
سخنان موسوي خوئيني ها مبني بر اين كه «ما زمان امام نيز به ولايت فقيه اعتقادي نداشتيم و ابهت ايشان ما را وادار به سكوت در اين زمينه كرده بود» 4 را مي توان در اين راستا تفسير و تحليل كرد .
سيد حميد روحاني از اعضاي سابق مجمع روحانيون مبارز در اين زمينه مي گويد : در ميان مجمع روحانيون مبارز افرادي بودند و هستند كه به امام (ره) اعتقاد دارند اما برخي نان را به نرخ روز مي خورند چراكه شرايط آن زمان اقتضاء مي كرد كه خود را ضدآمريكايي نشان داده و منافع امروز آنها اقتضا مي كند كه مسئله فلسطين را ناديده گرفته و مذاكره با آمريكا را مطرح كنند.5
2-تاثير محافل و حلقه هاي اطلاعاتي پژوهشي بر نظرات اين گروه سياسي
برخي نظريه پردازان جريان شناسي سياسي اين نظريه را مطرح مي كنند كه تغييرات در نوع نگرشهاي مجمع روحانيون متاثر از حلقه هاي پژوهشي همچون حلقه كيان و سلام و مركز مطالعات استراتژيك رياست جمهوري بوده است.البته اين افراد نوع اثر پذبري مجمع از سخنان و حتي رفتارهاي سيد محمد خاتمي را بعد از رسيدن به مقام رياست جمهوري در دوم خرداد بي تاثير نمي دانند.
تولد حلقه كيان با تولد حلقه سلام همزمان بود. گروه «كيهان فرهنگي» در اواخر سال 69 حلقه كيان را تشكيل دادند و از آبان 70 «كيان» را منتشر كردند. حلقه سلام نيز از نيمه دوم سال 69 شكل گرفت و اولين پيش شماره «سلام» در 29 بهمن 69 منتشر شد و اوايل خرداد 70 بعد از 13 پيش شماره، اولين شماره سلام انتشار يافت.
مركز مطالعات استراتژيك تنها كانون دولتي حضور «حلقه كيان» نبود، پيش و بيش از آن «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي» كانون حضور اين گروه بود. سابقه اين موضوع به آنجا برمي گردد كه خاتمي، عناصري را كه بعدها حلقه كيان را به وجود آوردند، به كيهان آورده و موقعيت هاي دبيري سرويس ها و شوراي سردبيري روزنامه كيهان و نيز مسئوليت نشريات جانبي آن (كيهان فرهنگي و زن روز) را در اختيار آنان قرار داده بود.
وقتي در سال 69 خاتمي از كيهان استعفا داد، افرادي نظير هادي خانيكي، محمدابراهيم اصغرزاده و بهروز گرانپايه كه در كيهان بودند، به وزارت ارشاد رفته و همزمان در «كيان» حضور يافتند. چنانچه بعدها افراد ديگري نيز از وزارت ارشاد نظير مجيد محمدي و حسينعلي قاضيان به حلقه كيان وصل شدند.
وقتي حلقه سلام شكل گرفت، عناصر محوري اين حلقه را معاونين وزارت ارشاد خاتمي تشكيل مي دادند.
از اين رو تاثير حلقه هاي پيش گفته در تغيير بنيادين مشي سياسي و عقيدتي روحانيون مبارز نمي تواند بي تاثير باشد و صد البته كه اگر از جانب معشوق نباشد كششي ، كوشش عاشق بيچاره به جايي نرسد !
3- به قدرت رسيدن خاتمي در سال 76
نمي توان انكار كرد كه شعار توسعه سياسي دولت اول سيد محمد خاتمي ساخته و پرداخته حلقه فكري كيان و سلام بوده است كه در دفتر مطالعات استراتژيك به صورت مدون و سياست پيشنهادي ارائه شده بود
تاثير پذيري مجمع روحانيون از اين گونه مباحث نوعي تاثير پذيري تبعي بوده است بدين گونه كه در اين گونه حلقه هاي فكري اصولا ابتداي كار دست موسساني چون موسوي خوئيني ها و انتهاي كار دست افرادي چون سازگارا و سروش بوده است . ويا به عبارت ديگر اين انتهاي كار است كه به صورت سياست پيشنهادي و حتي سياست راهبردي و نجات بخش مطرح شده و اين گونه مي شود كه شعار جامعه مدني و تنش زدايي و اقتصاد مبتني بر بازار و از همه مهم تر سياست مبتني بر بازكردن فضاي سياسي و اجتماعي به جاي سياستهاي سنتي اتخاذ شده از سوي مجمع روحانيون قرار مي گيرد.
برخي از اعضاي مجمع روحانيون مبارز نقش سيد محمد خاتمي را در زاويه دار شدن سياست مجمع روحانيون در زمينه مبارزه عليه استكبار جهاني بي تاثير نمي دانند.
حجت الاسلام والمسلمين سيد حميد روحاني از اعضاي سابق مجمع روحانيون از جمله اين افراد است. او مي گويد:
مجمع روحانيون در ظاهر خود را ضد آمريكايي جلوه مي داد و حاضر نبودند كوچك ترين سخني در خصوص مذاكره با آمريكا مطرح شود و تا سال 76 كه خاتمي به قدرت رسيد، مجمع روحانيون از تندترين گروه هاي ضد آمريكايي كشور به حساب مي آمد با به قدرت رسيدن خاتمي در سال 76در مواضع آن چرخش به وجود آمد.
وي در همين زمينه با اشاره به چرخش مواضع مجمع روحانيون نسبت به آمريكا، ادامه مي دهد : من به كروبي گفتم چطور زماني اگر فردي اسم آمريكا و مذاكره با آنها را مي آورد، به شدت او را محكوم كرده و به دهان وي مي زديد و اكنون تغيير روش داديد كه كروبي پاسخ داد دوستان ما به اين نتيجه رسيده اند كه مبارزه با آمريكا راه به جايي نمي برد به نظر مي رسد كه مبارزه با آمريكا از اول از ديد اين ها اساسي نبود6
4- توقف باورها در يك مصداق
از منظر نظريه چهارم طيف چپ سنتي بيشتر از آن كه به ولايت فقيه معتقد باشد به ولي فقيه و حضرت امام خميني معتقد بود و اين اعتقاد بعد از وفات امام و با از بين رفتن زمينه از ميان رفت.
چنان چه ذكر آن در قسمت پيشين اين نوشتار رفت اعتقاد به ولايت فقيه از مباني فكري مجمع روحانيون مبارز بود . در اساسنامه و بيانيه هاي مجمع بر اين اصل اساسي تاكيد شده است .
«روحانيون مبارز ضمن اعتقاد به ولايت مطلقه (عام)فقيه آن گونه كه در بيانيه ها چه در زمان امام خميني و چه در برهه اي كه امام خامنه اي به عنوان ولي امر به مسلمانان معرفي شدند آورده اند ، مشروعيت نظام اسلامي را به ولايت مطلقه فقيه مي دانند . روحانيون مبارز مشروعيت همه دستگاه ها و اركان نظام جمهوري اسلامي را به ولايت فقيه دانسته و التزام عملي به ولايت فقيه را براي مسئولان نظام لازم مي دانستند .
در اين مجال فرصت آن نيست كه به سطر سطر اساسنامه مجمع روحانيون و نيز بيانيه هاي اين تشكل روحاني اشاره اي داشته باشيم ولي به عنوان نمونه در بند هفتم ماده 3اساسنامه مجمع بر« بر اصل ولايت فقيه و تبيين و تقويت مباني تبليغي و فرهنگي آن به عنوان رمز عزت امت و ضامن حاكميت اسلام ناب محمدي (ص)و استقلال و عظمت ايران و جوامع مسلمانان» تاكيد شده است .
حال سوال اينجا است چه شد كه بعد از اندك زماني از رحلت بنيانگذار انقلاب روحانيون مبارز عنان از كف داده و با ولايت فقيهي كه مشروعيت همه مسئوليت ها را به تنفيذ ايشان مي دانستند آن كردند كه ضد انقلاب خارج نشين از سلطنت طلب گرفته تا ليبرال و كمونيست و منافق همه پايكوبان شادي كردند و جشن گرفتند ؟
محمد عطريانفر در اين زمينه مي گويد :«امام مشي سياسي آغاز كرد و در سال 57 كاملا روشن شد ، تعلق امام (ره) اين بود كه اين مشي ادامه پيدا كند و پايدار بماند . طبيعتا وقتي من دلبستگي به امام (ره)دارم بايد به نظريات امام (ره) هم دلبستگي داشته باشم . باور [چپ سنتي] در شخص امام (ره)متوقف بوده و در وجود افراد ، نظريه و انديشه امام (ره)تسري پيدا نكرده است»7
5 - پايان يافتن سختي ها و رسيدن به مواهب دنيوي
عطريانفر در مصاحبه پيش گفته به دليل ديگر ايجاد زاويه ميان چپ سنتي و نظام اسلامي اشاره مي كند .
وي مي گويد : در مسير نهضت چيزي تقسيم نمي كنند جز زجر و شكنجه و زندان و مصيبت و سختي . در اين مسير كسي قرار بر سبقت گيري ندارد . البته بزرگان سبقت مي گيرند در پذيرش رنج ها. ولي وقتي انسان در حوزه قدرت قرار بگيرد و در واقع داراي مكانت و موقعيت مي شود ديگر سخن از سختي نيست ، بلكه سهولت و آساني در ميان است . اين چيزي است كه انسان ها را دچار تغيير مي كند. ما به هراستدلال و حجت شرعي كه نزد خودمان بوده بايد اين مسير را در ادامه حيات معنوي امام(ره)مي پذيرفتيم كه به ظاهر برخي از دوستان پذيرفتند ولي در مقام عمل دچارنوعي ترديد شدند 8
6- عدم درك و شناخت فرهنگ مردم ايران
آن چه كه روشن است عدم درك و شناخت فرهنگ مردم ايران، بي توجهي به گرايش ها و علايق آنان و ذهنيت گرايي و جزميت در تحليل ها و اتخاذ مواضع ناصحيح در خصوص جنبش هاي مذهبي و ملي در ايران و گرفتار شدن گروههاي چپ قبل از انقلاب در كشمكش هاي ديپلماسي شوروي با رقباي آن و دولت ايران، جريان چپ را با تضادها و چالش هايي در كاركردها و ديدگاهها و اصول اعتقادي مواجه ساخت كه باعث متلاشي شدن آنها شد.
در دوران بعد از انقلاب همين مسئله براي چپ سنتي و يا به تعبيري چپ اسلامي نيز مطرح گرديد. چپهايي كه نتوانستند به خوبي تشخيص دهند واقعيت خواست اصلي مردم چيست. راي دادن و راي ندادن آنها به چه معناست.جهت گيري سياسي مردم چگونه به سوي احزاب جلب مي شود . اين گروه ها در طول ساليان بعد از وفات امام در يك سرگرداني عميق به سر يرده اند .
به عبارت ساده تر عده اي علت اساسي تغييرات در رئوس فكري اعضاي مجمع روحانيون را بي بصيرتي مزمني مي دانند كه اين جريان در زمان امام به آن مبتلا شد و بعدها بر شدت آن افزوده گرديد .
شدت اين بي بصيرتي در دو برهه به صورت تئوري و عملي نشان داده شد . نخست در دوران انتخابات دوم خرداد كه اين بي بصيرتي دمل باز كرد و مجمع روحانيون در درك واقعيتي به نام خواست اصلي مردم دچار اشتباه استراتژيك شد و سر مست پيروزي نتوانست و يا نخواست نقش اساسي خود را در هدايت جريان چپ به سوي ساحل آرامش را ايفا كند و به جاي آن سردمداران اين جريان دنباله روي افرادي چون كديورها و سروشها وسازگاراها شدند و اندك اندك از تمامي سياستهايي كه قوام چپ سنتي به آنها بود عقب نشستند و در زمان اتنخابات رياست جمهوري 88 عملا مجمع روحانيون در اثر همين بيماري مزمن بي بصيرتي دست به انتحار سياسي زد و در روزي كه منافقين در ميدان آزادي سالگرد قيام مسلحانه خويش را جشن مي گرفتند به سياهي لشگر آنها پيوست .
7 - قطع رابطه با محوريت نظام
چنان كه ذكر آن رفت اعضاي مجمع روحانيون مبارز هرگز گمان نمي كردند كه بعد از امام خميني، آيت الله خامنه اي به رهبري نظام اسلامي انتخاب شود . اگر چه روحانيون مبارز اندكي بعد از ارتحال امام با رهبري جديد بيعت كردند ولي در برهه هاي گوناگون با مركز ثقل نظام زاويه پيدا كرده و ارتباط را گسستند.
تعدادي از روحانيون مبارز با توجه به روحيات حزب گراي خود آيت الله خامنه اي را به عنوان يكي از اعضاي شاخص جناح رقيب و عضو فعال جامعه روحانيت مبارز مي دانستند و نمي خواستند باور كنند كه ايشان رهبر امت اسلامي است .
اين موضوع و نگرش سياسي به قضاياي بعد از وفات امام خميني زاويه تشكل روحانيون مبارز از نظام و رهبري را زياد كرد تا حدي كه فصل الخطاب بودن رهبري به عنوان ولايت مطلقه فقيه توسط اعضاي مجمع روحانيون مبارز زير سوال رفته و اين تشكل علنا و بعد از سخنان رهبري در نماز جمعه 29 خرداد 88 مردم را به آشوب دعوت كرد .
سرنوشت مجمع روحانيون مبارز
بعد از ائتلاف چپ سنتي با احزاب تندروي اصلاحات چون سازمان مجاهدين انقلاب ، حزب مشاركت و احزاب تكنوكراتي چون كارگزاران سازندگي سرنوشتي شوم براي روحانيون مبارز رقم خورد . تا زماني كه اين ائتلاف باقي است و اعضاي شاخص چپ سنتي كه امروز ديگر كمتر كسي اميدي به بازگشتشان به دامان اسلام و انقلاب دارد از زير چتر اين گروه ها خارج نشوند نمي توان انتظار داشت نظام اسلامي برخوردي انعطافي با اين جريان داشته باشد .
از اين رو است كه اعضاي شاخص مجمع روحانيون چون خاتمي با ناديده گرفتن جرم سنگين خود در چند سال گذشته از جمله متهم كردن نظام اسلامي به دروغ بزرگ تقلب سعي دارند در انتخابات پيش رو حضوري فعال داشته باشند !
و سوال اصلي اينجا است كه آيا نظام اسلامي مي تواند از حق مردمي كه به آنان در جريان حوادث قبل و بعد از انتخابات 88 با دروغ بزرگ تقلب ظلم شد كنار بيايد و سياست «شتر ديدي ، نديدي » را اتخاذ كند!
حجت الاسلام والمسلمين رحيميان از اعضاي سابق مجمع روحانيون مبارز درباره سرنوشت اين تشكل مي گويد : همه اعضاي مجمع يكدست نيستند و اميد است آن هايي كه به خط امام و ميراث امام كه همان حكومت اسلامي و ولايت فقيه است وفادار هستند، آن هايي كه به اصول خط امام مانند استكبارستيزي، عدم جدايي دين از سياست، حمايت از مظلومين به خصوص ملت فلسطين و نقض سلطه گري غرب و فرهنگ منحط آن و... پايبند هستند يا از اين تجمع خارج شوند يا زمام كار را به دست گيرند و رسما وفاداري و تولي خودشان را با نظام و مقام ولايت اعلام كنند و از دشمنان اسلام و امام تبري جويند.
وي ادامه مي دهد : اما آن هايي كه در مجمع يا همسوي مجمع هستند و همچنان با ساز دشمنان مي رقصند و رفتار ها و مواضعي را پيش گرفته اند كه روزه خوارها، بي حجاب ها، ضدانقلاب ها، ليبرال ها، بهايي ها، منافقين، سلطنت طلب ها و در نهايت امريكا و اسراييل و انگليس براي آن ها كف و سوت مي زنند و مورد حمايت آن ها قرار مي گيرند، مطمئن باشند همان سرنوشتي را در همين دنيا خواهند داشت كه منافقين، سلطنت طلب ها و امثال آن ها گرفتار آن شدند و اگر آن ها كه هر كدام براي خود ادعا هاي بزرگي داشتند كاري عليه نظام پيش بردند، اين ها هم خواهند توانست.9
چه بايد كرد ؟
اگر چه سران روحانيون مبارز در جريانات حوادث بعد از انتخابات 1388 آزمون خوبي ندادند و به فرموده رهبر عزيز انقلاب مردود شدند ولي آن چه كه از مطالعه احوال اين جريان در طول 20 سال گذشته و نيز در جريانات بعد از انتخابات 88 به نظر مي رسد اين است كه اين جريان براي بازگشت به دامان انقلاب بايستي چندين كار را انجام دهد تا شامل سياست جذب حداكثري گردد.
آن چه روشن است روحانيون مبارز بايد مسئوليت خون هاي ريخته شده در آشوب هاي پس از انتخابات را همچون ديگر سران فتنه بر عهده گيرند .شايد اين اولين گام براي روشن كردن مسير پيش رو باشد .
دومين گامي كه بايد روحانيون مبارز براي آينده سياسي خود آن را سرلوحه برنامه هاي خويش قرار دهند جدا شدن كامل از احزاب تندروي اصلاحات است كه اين سرنوشت تاسف آور را براي روحانيون مبارز رقم زده اند. گره خوردن سرنوشت روحانيون مبارز با احزابي نظير مشاركت و مجاهدين انقلاب نه تنها به نفع اين تشكل كهنه كار و قديمي نيست بلكه زمينه ساز فرو رفتن هرچه بيشتر اعضاي اين تشكل در باتلاق فتنه ها خواهد شد.
روحانيون مبارز بايستي براي جبران خطاهاي گذشته ، رابطه خود با ركن ركين ولايت فقيه را محكم كنند.چنان چه ذكر آن رفت با تغيير مصداق ولايت فقيه اعتقادات پيشين نيز از ميان رفت و اين شايد اولين نقطه جدايي روحانيون مبارز از نظام اسلامي بود . از اين روي اعضاي روحانيون مبارز بايستي اين نقيصه را جبران كنند .
ـــــــــــــــــــــــ
1 -شهروند امروز -شماره 40
2 -نشريه پنجره شماره 69 صفحه 20
3 -زارعي ، سعدالله ، عبرت هاي مصاحبه حجت الاسلام رحيميان ، كيهان ، 6آذر 1389 ،ص 14
4 -خبرگزاري فارس ، 24 مهر 1388
5 -خبرگزاري فارس ،23 آبان 1389
6 -خبرگزاري فارس، 23 آبان 1389
7- عطريانفر ، محمد ، همه چيز از 68 شروع شد ، گفت و گوي ويژه نامه نوروزي روزنامه جوان با عطريانفر، ص 22 الي ص 33
8 -همان
9- هفته نامه پنجره ، شماره 69 ، ص 24
 


گزارشي از نشست تعارضات حقوقي تحريم هاي نفتي و راهكارهاي مقابله

نشست تخصصي بررسي تعارضات حقوقي تحريم هاي نفتي و راهكارهاي مقابله با آن عصر شنبه 17 تيرماه در مركز پژوهش هاي مجلس شوراي اسلامي برگزار شد.
ستار عزيزي عضو هيئت علمي دانشگاه علامه طباطبايي در اين نشست با بيان اينكه تحريم هاي كلي و غير هدفمند فعلي بسياري از اصول حوزه حقوق بشر را نقض كرده است، گفت: حتي قطعنامه هاي شوراي امنيت نيز با اهداف اعلامي آن كه دسترسي به صلح است در تضاد مي باشد چرا كه اين مورد، حقوق بشر را نقض مي كند و با نقض حقوق بشر صلحي وجود نخواهد داشت.
وي تحريم هاي يكجانبه را اساساً فاقد مشروعيت در نظام ملل متحد خواند و يادآور شد: اگر قرار باشد كشوري با سازوكار تحريم روبه رو شود، تنها زماني مشروع مي شود كه از طريق منشور ملل متحد و با رعايت عدالت و حقوق بين الملل باشد.
عزيزي شاه ركن اصلي حقوق بين الملل را حقوق بشر خواند و اظهار داشت: اگر قرار باشد هر دولتي تصميمي يكجانبه بگيرد و كشوري را تنبيه و مجازات كند، نتيجه آن در عرصه بين المللي جز آنارشي نخواهد بود.
عضو هيئت علمي دانشگاه علامه طباطبايي با بيان اينكه امروز اصل حاكميت مطلق جاي خود را به همبستگي و همكاري بين المللي داده كه مصداق اعلاي آن همكاري اقتصادي است، گفت: ضرورت داشتن روابط اقتصادي، يك هدف بنيادين در منشور ملل متحد است و اقدامات يكجانبه در مجازات و تحريم ديگر كشورها نقض يكي از اهداف اصلي حقوق بين الملل و منشور ملل متحد خواهد بود.
عزيزي ادامه داد: تحريم كشورها و فشار اقتصادي در عرصه هاي مختلف به صورت يكجانبه عليه دولت ها در منشور ملل متحد منع شده است.
وي در بخش ديگري از سخنان خود با اشاره به اعلاميه اصول روابط بين الملل، يادآور شد: در اين اعلاميه بر گسترش روابط تجاري بين المللي تاكيد شده و آن را يكي از عوامل رسيدن به صلح بين المللي مي نامد. اين اعلاميه هرگونه استفاده از اهرم اقتصادي براي فشار عليه كشورها را ممنوع دانسته است.
عضو هيئت علمي دانشگاه علامه طباطبايي با بيان اينكه همه اين اسناد در مجمع عمومي تصويب شده اند، يادآور شد: اين اسناد در طول زمان تبديل به عرف بين المللي شده و تشكيل دهنده حقوق بين الملل در دوره كنوني است و هرچيزي خارج از ملل متحد و منشور آن نقض مصوبات اين سازمان است.
عزيزي يادآور شد: اينكه كشوري در نظام داخلي خود تصميمي گرفته و انتظار داشته باشد كه اتباع و شركت هاي كشورهاي ديگر از آن تبعيت كنند، در هيچ جاي حقوق بين الملل ذكر نشده است.
وي در بخش ديگري از سخنان خود با ذكر اين نكته كه دولت ها و اموال دولتي مادامي كه در داخل مرزهاي سرزميني باشند، مصونيت دارند، يادآور شد: بنابراين تحريم نهادهاي حاكميتي مانند بانك مركزي مصداق نقض حقوق بشر و ناقض مصونيت دولت ها است.
عزيزي خاطرنشان كرد: تحريم يكجانبه نفتي بسياري از تعهدات دوجانبه را نيز نقض مي كند كه يكي از آنها عهدنامه مودت بين ايران و آمريكاست.
توكل حبيب زاده عضو هيئت علمي دانشگاه امام صادق(ع) در ادامه نشست تخصصي «بررسي تعارضات حقوقي تحريم هاي نفتي و راهكارهاي مقابله با آن»، با بيان اينكه تحريم اقتصادي تنها در قالب منشور ملل متحد تعريف نشده و بايد بين تحريم هاي اقتصادي شوراي امنيت و تحريم هاي يكجانبه دولت ها تفاوت قائل شد، گفت: قطعنامه دوم شوراي امنيت به هيچ وجه برنامه هسته اي ايران را تهديد عليه صلح جهاني معرفي نكرده است.
وي با بيان اينكه نهادهاي اوليه حفظ صلح در نظام بين الملل مانند شوراي امنيت سازمان ملل نمي توانند در قبال كشورها اقداماتي را انجام دهند و وظايف خود را انجام نمي دهند، يادآور شد: دولت هاي ديگر در اين زمان چاره اي ندارند كه براي ضمانت اجرا به خودياري متوسل شوند.
وي با اشاره به اقدامات متقابل كشورها در قبال نقض حقوق بشر، تحريم هاي يكجانبه از سوي كشورهاي ديگر را داراي جنبه هاي مختلفي خواند و اظهار داشت: اقدامات غير قانوني در واكنش به يك كنش غير قانوني صورت مي گيرد. زمانيكه كشورهاي تحريم كننده نتوانند در مجامع بين المللي اثبات كنند كه برنامه هسته اي ايران ناقض قواعد بين المللي است، بنابر اين تحريم هاي آنها تحميلي و يكجانبه است.
وي با اشاره به راهكارهاي پيش روي جمهوري اسلامي در مقابله با اين اقدام، گفت: ضرورت و غير نظامي بودن، پس از اقدام براي مذاكره، مي تواند به اصل اقدام متقابل جنبه قانوني بخشد.
عضو هيئت علمي دانشگاه امام صادق تنگه هرمز را جزء درياي سرزميني جمهوري اسلامي خواند و اظهار داشت: طبق كنوانسيون 1982 اين تنگه جزء تنگه هاي ترانزيتي است و در امور ترانزيتي بستن تنگه ها ممكن نيست چرا كه ظاهراً عبور آنها تضمين شده است، اما ايران اين كنوانسيون را فقط امضاء كرده و به آن ملحق نشده است.
وي ادامه داد: ايران به همراه عمان اعلاميه تفصيلي صادر كرد كه در آن عبور ترانزيتي را يك حق قراردادي دانست، اما آمريكا مدعي است كه عبور ترانزيتي يك قاعده عرفي بوده و نبايد مانع عبور و مرور از تنگه هرمز شد.
حبيب زاده با بيان اينكه دولت ساحلي بر اساس كنوانسيون 1982 مي تواند از عبور كشتي هاي كشورهايي كه عليه كشور مزبور تحريم اقتصادي را بوجود آوردند، ممانعت به عمل آورد، يادآور شد: ايجاد محدوديت در تنگه هرمز نه از نظر توسل به زور غيرقانوني و غير متناسب نخواهد بود.وي انتشار ويروس استاكس نت، ممنوع كردن جمهوري اسلامي از حقوق بنيادين خود و تحريم نفتي و بانكي را جزو اقدامات غير قانوني خواند كه حق اقدامات قانوني را براي ايران به همراه دارد و يادآور شد: بسياري از اقدامات آمريكايي ها در خارج از مرزهايشان با استناد به بند اقدامات متقابل توجيه شده است.
عضو هيئت علمي دانشگاه امام صادق ادامه داد: تحريم اقتصادي كشوري عليه كشور ديگر مي تواند مشمول تهديد و توسل به زور باشد كه در معاهدات بين المللي منع شده و اين اقدام از سوي آمريكايي ها در پيش گرفته شده است كه جمهوري اسلامي مي تواند در اين راستا اقدام متقابل داشته باشد.
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14