(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 3 مرداد 1391 - شماره 20264

رمضان شاخص اخلاص
تكريم معلم قرآن
ويژگي هاي كار مطلوب
ملاك هاي تشخيص روزه خالص از روزه ريايي در سلوك عارفان
آثار اعمال در قرآن(7)
قتل انسان بي گناه
صد شكر كه فيض رمضان آمد
جلوه اي از ساده زيستن مراجع سلف صالح


رمضان شاخص اخلاص

قال الامام علي(ع): فرض الله الصيام، ابتلاء لاخلاص الخلق.
امام علي(ع) فرمود: خداوند روزه را آزمايشي براي اخلاص بندگانش قرار داد.(1)
1- نهج البلاغه، حكمت 252
 


تكريم معلم قرآن

شدت علاقه امام حسين(ع) به قرآن كريم را تا اندازه اي مي توان از حرمت نهادن و تكريم آموزگاران قرآن كريم شناخت به گونه اي كه گاهي مورد انتقاد اطرافيان قرار مي گرفت. يكي از فرزندان امام حسين(ع) نزد معلمي به نام عبدالرحمان در مدينه آموزش مي ديد. روزي معلم، سوره حمد را به او آموخت. هنگامي كه فرزند، سوره را براي پدر قرائت كرد، امام حسين(ع) معلم را فراخواند، و هزار دينار و هزار حله به او پاداش داد. وقتي به امام، (به سبب پاداش زياد) اعتراض شد. آن حضرت فرمود: هديه من كجا با تعليم سوره حمد برابر است.(1)
1- مستدرك الوسايل، ج13، ص 117
 


ويژگي هاي كار مطلوب

پرسش:
از منظر آموزه هاي وحياني، كار مطلوب و ارزشمند از چه ويژگي هايي بايد برخوردار باشد؟ لطفا به نحو اجمال توضيح دهيد.
پاسخ:
در بخش نخست پاسخ به اين سؤال ضمن تاكيد بر جايگاه، اهميت و ارزش كار در منطق اسلام به چند شاخص كليدي و ارزشمند درخصوص كار مطلوب شامل: 1-كار روزانه 2-كار از صبح زود 3-تخصص گرايي اشاره شد. اينك در بخش پاياني دنباله مطلب را پي مي گيريم.
علي(ع) نيز ضمن توصيه به پرداختن به كار و تجارت و بي نيازشدن از كمك مادي مردم، بر دو ويژگي «تعهد و تخصص» يا «حرفه مندي و امين بودن» تأكيد كرده و مي فرمايد:
تجارت كنيد كه تجارت كردن موجب چشمداشت نداشتن به مال مردم است. خداوند حرفه مند امين را دوست دارد. فرد مغبون (كه در معاملات اقتصادي فريب مي خورد) نه مورد ستايش است و نه در خور پاداش. (همان، ص11)
همراه شدن ويژگي «حرفه مندي (تخصص) دركنار «امانتداري» (تعهد) حامل اين پيام است كه در معاملات اقتصادي و بازار تجارت، صرفا امين و متعهدبوده، و اهل دزدي و خيانت نبودن كافي نيست. علاوه بر آن براي موفقيت در فعاليت هاي اقتصادي بايد متخصص و ماهر بود. در غير اين صورت، هرلحظه امكان شكست اقتصادي و مغبون شدن وجود دارد. آري بازار تجارت، محيطي پيچيده و تودرتو است كه هركس از توان لازم برخوردار نباشد فريب خواهدخورد و صرف سلامتي روحي و معنوي تاجر، موجب موفقيت اقتصادي او نخواهدشد. فرد مغبون نه ستايش دنيوي مردم را درپي دارد و نه از اجر اخروي برخوردار است. (غيرمحمود ولامأجور)
4- مشاركت با روزي داران
همچنان كه با «مشورت» مي توان از عقل و تجربه ديگران بهره گرفت، با «مشاركت اقتصادي» نيز مي توان از سرمايه اندوخته ديگران سود جست و حركت اقتصادي خود را سرعت بخشيد. از اين رو در روايات «مشاركت اقتصادي» يكي از عوامل زمينه ساز جلب رزق و روزي معرفي شده است. بنابر توصيه علي(ع) با كسي كه روزي به او روي آورده است شريك شويد كه براي غني شدن موثرتر و براي روي آوردن سود و منفعت، سزاوارتر است. (نهج البلاغه، حكمت 222)
5- اشتغال به كارهاي بزرگ
عزت و كرامت مؤمن مقتضي آن است كه در همه امور زندگي از پرداختن به امور جزيي و كم اهميت بپرهيزد و وقت وهمت خود را صرف كارهاي بزرگ و اساسي كند و پرداختن و پيگيري امور جزيي را به ديگران بسپارد. مصداق اين نكته حكيمانه و عزت مندانه در امور اقتصادي و معيشتي آن است كه مؤمنان با كرامت، از خريد و فروش اشياء خرد، دوره گردي و دست فروشي بپرهيزند و سرمايه عمر و ثروت خود را در فعاليت هاي اقتصادي بزرگ و اساسي بكارگيرند. امام صادق(ع) درتوصيه اي به يكي از ياران نزديك خود فرمود: «هرگز در بازارها پرسه مزن و (تهيه) اشياء كوچك را خودت پيگيري نكن، چرا كه براي مسلمانان ديندار و باشخصيت شايسته نيست خودش اقدام به خريد اشياء جزئي كند مگر نسبت به سه چيز: خريد ملك (زمين و خانه) اشياي ظريف و شتر (همان، ص73) امام صادق(ع) در توصيه ديگري خطاب به كميت اسدي فرمودند: «خداوند از هر چيزي، نوع والا و عالي آن را دوست دارد، و از نوع پست و كم اهميت آن، ناخرسند است.» (همان)
 


ملاك هاي تشخيص روزه خالص از روزه ريايي در سلوك عارفان

(بدان اي سالك راه خدا!):
1- اگر دوست داشته باشي غير خدا از روزه تو آگاه شود، كساني كه گمان مي كني اگر اطلاع پيدا كنند خير دنيايي براي تو دارند. اگرچه اين خير، مدح و ستايش و احترام بيشتر آنان به تو باشد يا اينكه ميل به اطلاع ديگران به اندازه اي نباشد كه در رغبت به روزه تأثير بگذارد ولي در عين حال دوست داري علاوه بر خدا مردم هم از روزه تو آگاه شوند، در هر دو صورت روزه تو بيمار و بنده پستي خواهي بود.
2- اگر هنگامي كه با روزه داران زيادي روزه مي گيرد، به نشاط مي آيد و هنگامي كه به تنهايي روزه مي گيرد كسل مي شود، معلوم مي شود زيادي روزه داران در قصد و عمل او تأثير دارد. بنابراين به مقدار تأثير آن در قلب، اخلاص تيره شده و روزه بيمار مي گردد.
3- قصدت از روزه، به دست آوردن ثواب است يا به خاطر اينكه خدا مي خواهد؟ اگر به خاطر ثواب باشد، بدان كه با اين عمل مي گويي خداوند سزاوار نيست كه به خاطر فرمانبرداريش روزه بگيرم و خداوند به خاطر بزرگيش شايسته عبادت نيست و اگر رشوه او نبود او را عبادت نمي كردم، حق خوبي هاي گذشته او را رعايت نكرده و احترام مقام بزرگ او را نگه نمي داشتم.(1)
4- اگر رنگين بودن افطار و زيادي غذا و لذت آن نشاط تو را در روزه افزون كرد، معلوم مي شود به مقدار زيادي نشاط روزه از اول تا آخر براي غير خدا بوده است.
5- اگر در اثناي روزه به غذاي خوشمزه يا همسر زيبا يا سفري كه در آن نفعي باشد، برخورد كردي و نشاط روزه در تو كم و روزه برايت سنگين شده و انتظار رهايي از روزه را كشيدي، باز هم خالص نيستي. زيرا تو نيز از بنده ات خدمتي را كه بر خود سنگين بداند، قبول نمي كني، بلكه به خاطر آن او را طرد و ترك مي كني.
6- اگر اتفاقي بيفتد كه شكستن روزه ات، نزد خدا برگرفتن آن برتري داشته باشد، ولي از شكستن روزه در نزد مردم خجالت كشيدي بدان كه مخلص نيستي. زيرا اگر در عمل و قصد خود مخلص براي خواسته خدا بودي ملاحظه هيچ كس را نمي كردي.
7- اگر در اثناي روزه ديدي كه روزه تو را از انجام بعضي از واجبات يا اموري كه نزد خدا اهميت بيشتري دارد ناتوان نموده است ولي با اين حال روزه خود را نشكستي، وارد دسته رياكاران در عبادت شده و عبادت تو جزو گناهان كبيره مي شود.(2)
ـــــــــــــــــــــ
1و 2) المراقبات، ميرزاجواد ملكي تبريزي، ص 120
 


آثار اعمال در قرآن(7)

قتل انسان بي گناه

علي كامران
در شش قسمت گذشته از سلسله مطالب «آثار اعمال در قرآن مجيد» مباحث آثار: گناه، خودپسندي و غرور، مكر و حيله، خوردن مال حرام، دورويي و نفاق و ظلم و ستم مورد بحث و بررسي قرارگرفت.
در اين قسمت از مطلب نيز مباحث: قتل انسان بي گناه، انواع قتل، آثار كشتن انسان بي گناه، آيا قتل نفس مجازات جاوداني دارد؟ و آيا قتل نفس عمد توبه پذير است؟ مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد.
يكي از گناهان كبيره، قتل نفس انسان بي گناه است.
وقتي انسان بي گناهي، به ناحق كشته مي شود، حق حيات و زندگي از او گرفته مي شود و او، از بزرگ ترين حقي كه دارد، محروم مي گردد. علاوه بر اين، قتل انسان بي گناه، اطرافيان او، خصوصاً همسر و فرزندان و پدر و مادر و خواهر و برادر مقتول را در شوك روحي- رواني سهمگين قرار مي دهد و شيرازه زندگي خانوادگي او را از هم مي گسلد.
چه بسا ممكن است كه همسر يا فرزندان مقتول در اثر بي سرپرست شدن مبتلا به انواع و اقسام گرفتاريها و مشكلات عديده شوند و خداي ناخواسته از جاده درست زندگي، منحرف گردند و...
خلاصه مطلب اين كه، قتل انسان بي گناه، آثار مخرب فردي و اجتماعي فراوان دارد و به همين جهت اسلام با شدت هر چه تمام تر با آن مبارزه كرده است.
انواع قتل
فقها در كتاب «قصاص» و «ديات» از كتابهاي فقهي با الهامي كه از آيات و روايات اسلامي گرفته اند، قتل را به سه نوع تقسيم كرده اند: «قتل عمد»، «قتل شبه عمد» و «قتل خطا».
قتل عمد، قتلي است كه با تصميم قبلي و با استفاده از وسائل قتل، صورت گيرد، مثل اين كه: انسان به قصد كشتن ديگري از حربه يا چوب يا سنگ يا دست استفاده كند.
قتل شبه عمد، آن است كه: تصميمي بر كشتن نباشد، اما تصميم بر كاري در مورد مقتول داشته باشد، كه بدون توجه منجر به قتل گردد، مثل اين كه: كسي را عمداً كتك مي زند، بدون اين كه تصميم كشتن او را داشته باشد، ولي اين ضرب اتفاقاً منجر به قتل گردد.
قتل خطا، آن است كه: هيچ گونه تصميمي نه به قتل داشته باشد، نه انجام عملي در مورد مقتول، مثل اين كه مي خواهد حيواني را شكار كند اما تير خطا مي رود، به انساني مي خورد و او را به قتل مي رساند.
هر يك از اين سه نوع، احكام مشروحي دارد كه در كتب فقهي آمده است.
همان طور كه گفته شد قرآن كريم به حفظ و حرمت جان انسان هاي بي گناه اهميت فراوان داده است. اين اهميت و ارزش، به اندازه اي است كه قتل يك انسان بي گناه را معادل قتل همه مردم دانسته و از اين رهگذر، بشدت مؤمنان را از ارتكاب گناه كبيره قتل عمد انسان بي گناه منع فرموده است:
... هر كس انساني را بدون ارتكاب قتل يا فساد در روي زمين (انسان بي گناهي را) بكشد، چنان است كه گويي همه انسانها را كشته است...(مائده 32)
علامه طباطبايي در الميزان ذيل اين آيه نوشته است:
مرحوم كليني به سند خود از حمران روايت كرده است كه گفته من به امام ابي جعفر(ع) عرض كردم: معناي اين كلام خدا چيست؟
امام(ع) فرمود: معنايش اين است كه او (قاتل) را در جايي از جهنم قرار مي دهند كه در آنجا عذاب به منتها درجه است!
اين موضوع يعني دست نيالودن به خون بي گناهان بقدري حائز اهميت است كه خداوند متعال يكي از ويژگي هاي عبادالرحمن (بندگان خاص خود و اولياءالله) را عدم قتل نفس ذكر فرموده است:
و (عبادالرحمن) كساني هستند كه... انساني را كه خداوند خونش را حرام شمرده (و بي گناه است) جز به حق (بخاطر قتل نفس يا موارد ديگري كه براساس قوانين اسلام مستحق قتل شده) نمي كشند... (فرقان 68)
موضوع «حفظ جان انسان» آن قدر مهم و حياتي است كه خداوند به هيچ انساني اجازه نمي دهد كه در عرصه سختي ها حتي جان خودش را هم بگيرد و خودكشي كند زيرا خودكشي هم حرام و ممنوع است:
... و خودكشي نكنيد! (نساء29)
مفسر تفسير نور ذيل اين آيه نوشته است: جان انسان محترم است لذا خودكشي و يا ديگركشي حرام است.
انسان نه حق دارد خودكشي كند و نه بايد فرزندان خود را بكشد. درست است كه پدر و مادر به گردن فرزندان خود حقوق فراوان و بي مثل و مانندي دارند اما با وجود همه آنچه گفته شد، هيچ فردي حق كشتن فرزند را به بهانه هاي مختلف و واهي ندارد:
فرزندانتان را از ترس فقر نكشيد! اين ما هستيم كه به آنها و شما روزي مي دهيم. يقينا كشتن آنها، گناهي بزرگ است. (اسراء31)
در تفسير نور ذيل اين آيه آمده است:
كودك حق حيات دارد و والدين نبايد اين حق را از او بگيرند. اگر امنيت رواني و ايمان نباشد نه فقط فقر، كه ترس از فقر هم سبب آدم كشي مي شود. فرزندكشي و سقط جنين، گناه و جنايت است. چه پسر باشد چه دختر.
اين موضوع يعني نكشتن فرزندان آن قدر مهم بوده است كه خداوند به پيامبر اسلام(ص) مي فرمايد:
يكي از شرط هاي بيعت تو با زنان اين باشد كه: فرزندانشان را (به صورتهاي مختلف) نكشند! (ممتحنه12)
از سوي ديگر براي اينكه قتلي در جامعه و در بين مؤمنان اتفاق نيفتد خداوند به همه مؤمنان دستور داده است كه:
و اگر دو گروه از مؤمنان به نزاع و جنگ پرداختند (و زمينه قتل مؤمنان از اين طريق فراهم مي شود) پس بين آنها صلح و آشتي برقرار كنيد و اگر يكي از دو گروه (ميانجي گري عادلانه شما را نپذيرفت و) به ديگري تجاوز كرد شما با متجاوز بجنگيد تا به فرمان خدا (كه صلح براساس عدالت است) بازگردد...(حجرات9)
مفسر تفسير نور ذيل اين آيه نوشته است:
براي برقراري امنيت و عدالت، حتي اگر لازم باشد بايد مسلمانان ياغي كشته شوند، آري خون ياغي ارزش ندارد. (تا از هدر رفتن خون مسلمانان و مؤمنان بي گناه و محترم جلوگيري شود) با نگاهي به حوادث تاريخي مي توان فهميد كه ظالمان، ستمگران، سفاكان تاريخ دست خود را به خون بي گناهان آلوده مي كردند و نمونه بارز آنها فرعون بود كه بسياري از پسران بي گناه بني اسرائيل را كشت و...(اعراف 141). همچنين قاتلان انبياء و پيامبران (آل عمران 112) و قاتلان آمران به معروف و ناهيان از منكر (آل عمران 21) از جمله خونخواران سفاك و بيرحم تاريخ بوده و هستند.
اولين قاتل هم «قابيل» فرزند آدم(ع) بود كه برادرش هابيل را بخاطر حسادت كشت(مائده30).
بر اين اساس خداوند متعال صريحاً فرموده است كه از قتل و كشتار ديگران اجتناب كنيد: و كسي كه خداوند (قتل او را) حرام كرده است نكشيد... (اسرا 33) در تفسير نور ذيل اين آيه آمده است:
هر انساني حق حيات دارد، حتي غيرمسلماني كه با مسلمانان سر جنگ نداشته باشد مصونيت جاني دارد. خودكشي حرام است.
براساس آيه 151 سوره انعام كشتن انسان بي گناه در همه اديان آسماني ممنوع بوده است.
آثار كشتن انسان بي گناه
باتوجه به آنچه مطرح شد مي توان گفت كه كشتن انسان بي گناه، گناه كبيره اي است كه پيامدهاي متعددي براي قاتل دارد كه عبارتند از:
1-قصاص قاتل ، در اين صورت قاتل به دست خود، خودش را از حق حيات محروم كرده است.
2- در صورتي كه اولياي دم قاتل قبول كنند كه قصاص انجام نشود بايد خونبهاي او پرداخت شود كه مبلغ زيادي است و قاتل را در شرايط سخت و دشوار اقتصادي قرار مي دهد (هر چند بهاي جان مقتول قابل مقايسه با پول نيست!)
3-عذاب وجدان، كسي كه فرد بي گناهي را به قتل برساند، در عرصه وجدان خويش دچار تناقض و تعارض مي گردد و الي الابد ناراحت است.
4-ملكوك شدن در اجتماع؛ وقتي كسي انسان بي گناهي را به قتل برساند وجهه اجتماعي و حرمت شخصيت خويش را از كف مي دهد و ديگران هميشه به او به چشم يك قاتل نگاه مي كنند.
5-لطمه خوردن خانواده و افراد فاميل قاتل از گناه او. وقتي پدر يا مادر يا يكي از اعضاي خانواده اي قاتل شود، حيثيت خانواده مورد تهديد جدي قرار مي گيرد و آبروي ساير افراد اين خانواده نيز دستخوش تغيير و تحول جدي مي شود و بر روابط سالم اجتماعي آنها تاثير نامناسب به جا مي گذارد.
6-عذاب ابدي، كساني كه اقدام به قتل انسانهاي بي گناه مي كنند و قصاص نمي شوند، ديه نمي پردازند و توبه نمي كنند هم گرفتار عذاب دائمي دوزخ مي شوند! خداوند متعال در اين باره فرموده اند: چنانچه كسي عمداً مومني را بكشد، كيفرش دوزخ است كه هميشه در آن خواهد بود و خداوند بر او غضب و لعنت كرده و برايش عذاب بزرگي آماده كرده است. (نساء 93)
مفسر تفسير نور ذيل اين آيه نوشته است:
- قتل و خونريزي (بي گناهان) از گناهان كبيره است.
- در نظام اسلامي، هيچ مقامي حق قتل و اعدام بي جهت ديگران را ندارد.
مفسر تفسير نمونه هم درباره اين آيه نوشته است:
قرآن بعد از بيان حكم قتل خطا در اين آيه، به مجازات كسي كه فرد با ايماني را از روي عمد به قتل برساند پرداخته است.
از آنجا كه آدم كشي يكي از بزرگ ترين جنايات و گناهان خطرناك است و اگر با آن مبارزه نشود، امنيت كه يكي از مهم ترين شرايط يك اجتماع سالم است به كلي از بين مي رود، قرآن در آيات مختلف آن را با اهميت فوق العاده اي ذكر كرده است، تا آنجا كه قتل بي دليل يك انسان را همانند كشتن تمام مردم روي زمين معرفي مي كند، مي فرمايد:
من قتل نفساًبغير نفس أوفساد في الارض فكانما قتل الناس جميعاً:
«آن كس كه انساني را بدون اين كه قاتل باشد و يا در زمين فساد كند بكشد، گويا همه مردم را كشته است.» (مائده 32)
به همين دليل، در آيه مورد بحث، نيز براي كساني كه فرد با ايماني را عمداً به قتل برسانند،چهار مجازات و كيفر شديد اخروي (علاوه بر مساله قصاص كه مجازات دنيوي است) ذكر شده است:
1-خلود يعني جاودانه در آتش دوزخ، مي فرمايد: «كسي كه مؤمني را از روي عمد بكشد مجازات او دوزخ است كه در آن جاودانه مي ماند» (و من يقتل مؤمناً متعمداً فجزاوه جهنم خالداً فيها).
2- خشم و غضب الهي، مي فرمايد: «و خداوند بر او خشم مي گيرد.» «و غضب الله عليه»
3- دوري از رحمت خدا، مي فرمايد: علاوه بر آن «خداوند او را از رحمتش دور مي سازد» (والعنه).
4- مهيا ساختن عذاب عظيم براي او، مي فرمايد: «و عذاب عظيمي براي او فراهم ساخته است» (و اعدله عذابا عظيما).
و به اين ترتيب، از نظر مجازات اخروي حداكثر تشديد در مورد قتل عمد شده است، به طوري كه در هيچ مورد از قرآن اين چنين مجازات شديدي بيان نگرديده است.
اما كيفر دنيوي قتل عمد، همان قصاص است كه شرح آن درذيل آيه 179 سوره «بقره» داده شده است.
آيا قتل نفس مجازات جاوداني دارد؟
دراينجا اين سؤال پيش مي آيد. كه مي دانيم: «خلود» يعني مجازات جاوداني مخصوص كساني است كه بي ايمان از دنيا بروند درحالي كه قاتل عمد ممكن است ايمان داشته باشد، حتي پشيمان گردد و از گناه بزرگي كه انجام داده جدا توبه كند و گذشته را تا آنجا كه قدرت دارد جبران نمايد، پاسخ اين سؤال چه مي تواند باشد؟
در پاسخ اين سؤال مي توان گفت:
منظور از قتل مؤمن در آيه اين است: انساني را به خاطر ايمان داشتن به قتل برساند و يا كشتن او را مباح شمرد. روشن است چنين قتلي نشانه كفر قاتل است و لازمه آن خلود در عذاب مي باشد.
حديثي نيز از امام صادق(ع) به اين مضمون نقل شده است (1)
اين احتمال نيز هست كه قتل افراد با ايمان و بي گناه، سبب شود كه انسان بي ايمان از دنيا برود و توفيق توبه نصيب او نگردد و به خاطر همين موضوع گرفتار عذاب جاودان شود.
اين هم ممكن است كه منظور از خلود، در اين آيه عذاب بسيار طولاني باشد، نه عذاب جاويدان.
آيا قتل عمد توبه پذير است؟
سؤال ديگر اين كه:اصولا آيا در قتل عمد، توبه پذيرفته است؟!
جمعي از مفسران، صريحا به اين سؤال پاسخ منفي داده، مي گويند: قتل نفس طبق آيه فوق اصلا قابل توبه نيست و در پاره اي از روايات كه در ذيل آيه وارد شده است نيز اشاره به اين معني گرديده كه: (لا توبه له» (2)
ولي آنچه از روح تعليمات اسلام، روايات پيشوايان بزرگ ديني و فلسفه توبه كه پايه تربيت و حفظ از گناه در آينده زندگي است، استفاده مي شود اين است: هيچ گناهي نيست كه قابل توبه نباشد، اگر چه توبه پاره اي از گناهان بسيار سخت و شرايط سنگيني دارد، قرآن مجيد مي فرمايد:
«خداوند فقط گناه شرك را نمي بخشد اما غير آن را براي هركس بخواهد و صلاح ببيند خواهد بخشيد. (نساء 48)
حتي سابقا ذيل همين آيه اشاره كرديم كه اين آيه درباره آمرزش گناهان ازطريق شفاعت و مانند آن سخن مي گويد والا گناه شرك نيز با توبه كردن و بازگشت به سوي توحيد و اسلام، قابل بخشش است. همانطور كه بيشتر مسلمانان صدراسلام در آغاز مشرك بودند، سپس توبه كردند و خداوند گناه آنها را بخشيد.
بنابراين، شرك تنها گناهي است كه بدون توبه بخشيده نمي شود و اما با توبه كردن همه گناهان، حتي شرك قابل بخشش است چنان كه در سوره «زمر» آيات 53 و 54 مي خوانيم:
«.... خداوند همه گناهان را مي بخشد؛ زيرا او بخشنده و مهربان است¤ و به سوي او بازگشت كنيد، توبه نماييد و تسليم فرمان او باشيد.»
و اين كه بعضي از مفسرين گفته اند: آيات، مربوط به آمرزش همه گناهان در پرتو توبه، به اصطلاح از قبيل (عام) و قابل (تخصيص) مي باشد، صحيح نيست زيرا زبان اين آيات كه درمقام امتنان بر گنهكاران مي باشد و با تأكيدات مختلف همراه است قابل تخصيص نيست.
از اين گذشته، اگر به راستي كسي كه قتل عمدي از او سرزده به كلي از آمرزش خداوند مأيوس گردد، و براي هميشه (حتي پس از توبه مؤكد و جبران عمل زشت خود، با اعمال نيك فراوان) در لعن و عذاب جاويدان بماند هيچگونه دليلي ندارد كه در باقيمانده عمر، اطاعت خدا كند و دست از اعمال خلاف و حتي قتل نفس هاي مكرر بردارد و اين چگونه با روح تعليمات انبياء كه براي تربيت بشر در هر مرحله آمده اند سازگار است؟!
- درتاريخ اسلام نيز مي بينيم: پيغمبراكرم(ص) از گنهكاران خطرناكي همچون «وحشي» قاتل «حمزه بن عبدالمطلب» گذشت و توبه او را پذيرفت و نمي توان گفت: «قتل نفس در حال شرك و ايمان آن قدر تفاوت دارد كه در يك حال بخشوده شود و در حال ديگر به هيچ وجه قابل بخشش نباشد.
اصولا .همانطور كه گفتيم، هيچ گناهي بالاتر از شرك نيست و مي دانيم كه اين گناه نيز با توبه و پذيرفتن اسلام بخشوده مي شود چگونه مي توان باور كرد گناه قتل، حتي با توبه واقعي قابل بخشش نباشد؟
ولي اشتباه نشود آنچه در بالا گفتيم به اين معني نيست كه قتل عمد، كار كوچك و كم اهميتي است و يا به اين سادگي مي توان از آن توبه كرد، بلكه به عكس، توبه واقعي از اين گناه كبيره بسيار مشكل است، نياز به جبران اين عمل دارد و جبران آن هم كار آساني نيست.
بنابراين، منظور فقط اين است كه راه توبه به روي چنين افرادي به طور كلي بسته نمي باشد.
1- «كافي» و تفسير «عياشي» «بحارالانوار» جلد 101، صفحه 375- «نورالثقلين»، ج1، صفحه 534
2- «كافي»، جلد7، صفحه276 «من لايحضره الفقيه» جلد4، صفحه 69 «مجمع البيان»، جلد3، صفحه 161، ذيل آيه مورد بحث، تفسير «ابن كثير» جلد1، صفحه .550
 


صد شكر كه فيض رمضان آمد

مجيد لطفي
ماه رمضان، ماه خداست. در اين ماه همسفران بر سر سفره رمضان به مهماني خدا مي روند. فيض الهي بر كائنات جاري مي شود و جمال الهي در رحمت واسعش همگي را دربرمي گيرد. اينك شياطين در زنجير شده اند و هر دانه دل مي تواند در خاك مناسب بهار قرآن با باران رحمت بيكران، جوانه تقوا زند. همه شرايط براي سبز شدن فراهم است، تنها همتي از دانه ايمان لازم است تا روان و جاري در خاك شود و پوسته هاي نازك شهوت را بدرد و سر از خاك سياه نفس بردارد و در زير خورشيد فروزان رمضان، خود را بسازد و بيماري هاي تن و روان را بشويد و گرد زشتي ها و زنگار خباثت ها از خود بزدايد.
بايد از اين فرصت رمضان كه شياطين در بند هستند و ناتوان از وزيدن تندبادهاي سوزان و دوزخي وسوسه شده اند، به خوبي بهره برد و بر ساق ايستاد تا در قيامتي سخت، ناتوان از ايستادن نباشيم.
اينك بهار دل ها فرا رسيده است. سفره هاي الهي، كران تا كران را پر كرده است؛ فرشتگان زنجير در گردن شياطين افكنده اند و آسمان بركات خويش را براي پرهيزگاراني كه زشتي ها را از خود دور مي دارند، فرو مي فرستد.
اينك دست هاي نيايش بر آسمان كشيده است و آسمان تا سجده گاه روزه داران به نماز ايستاده و در برابرشان كرنش مي كند. اينك آسمان به زمين چشم دوخته است؛ چرا كه دست هاي نيايش پر از لطف و فيض خداست. سفره هاي افطار با سلام باز مي شود و دل هاي مؤمنان به نيايش روشن. اينك خورشيد در دل هاي مؤمنان و روزه داران جا گرفته است و آب حيات از گلوي خشك روزه داران بر كائنات تراوش مي كند. كائنات اينك به گدايي روزه داران آمده تا روشنايي و آب حيات را طلب كند.
اينك از خاك، نور بر آسمان مي بارد و فرشتگان نوري به سجده گاه خاك آمده و بر او نماز اطاعت و ربوبيت مي خوانند و اينك نار، شرمنده از خاك، تمرد خويش را معنا نمي كند. بهانه اي براي شيطان نيست كه از آتش است؛ زيرا نور خاك روزه داران پرهيزگار سرخي آتش نار را شرمگين كرده است.
ماه رمضان آمد و شعبه هاي سبل السلام ماه رسول، به صراط خداوندي پيوست و طريقت الي ربك الرجعي به لقاءالله الي ربك المنتهي كشيد.
رمضان، زمان آرزوها
اينك حطام دنيا از خوراك و شرابش با همه پاكي و طيبش، نتوانست حطمه و آتش زنه جان انسان شود و او را به دوزخ برد؛ چرا كه روزه دار بر سر سفره تقوا نشسته است و آب و نان را بر خود حرام كرده و شهوت را به آتش رمضان خاموش ساخته است.
اينك زمان آرزوهاست. هر كسي هر آنچه از مقامات انساني مي خواهد در طبق اخلاص براي گلوهاي خشك و چشمه تقوا آورده است. فرشتگان آسمان، شراب طهور را بر سفره روزه داران گذاشته اند. از جام شراب سرخ با كام تشنگي، آرزوهاي خود را دوباره نجوا كن تا هر آنچه خواهي به دست آوري.
اينك بساط مائده الهي چيده شده است تا بالهاي پروازت را به شكوه باز كني. زماني نخواهد گذشت كه اين مائده برچيده شود و در حسرت آن بماني، پس بشتاب كه زمان سرعت و سبقت است.
سي عيد براي سيمرغ جان
اينك در سي روز بر سفره خداوند، سي عيد براي سيمرغ جان فراهم آمده است. هر افطار رمضان، شب عيد است و از خدا عيدانه طلب كنيد و هر سحرگاه رمضان زمان فيض است و فيض سحر خواهيد كه دولت جان در اين رمضان است. در ربيع قرآن با دولت قرآن، در مقام قرآن و جمع درآييد و در سحرگاهان با خداوند نجوا كنيد و در مقام جمع الجمع درآييد. اين عيد همان معاد شماست و شما را هر شبي معاد و ميعادي با خداست. پس با مرگ شهوت و با آب حيات تقوا در قيامت كبراي خود، مقام قرآن را طلب كنيد و سيمرغ جان خويش را بر قاف قلب قرب فرود آوريد.
اينك پنجره اي رو به آسمان گشوده شده است و ضرباهنگ عشق با باران رحمت الهي با بزاق دهان ها و كام هاي تشنه بر دل ها مي چكد و از آسمان نواي يا عبادي شنيده مي شود و نجواي يا رب مي طلبد. اينك پنجره ملكوتي رمضان شما را از دل تيره خاك بيرون مي كشد و تا آسمان پاك و روشنايي بالا مي برد. پرتوهاي مهر در خانه سحرگاهان آويخته شده است.
قدر رمضان را بدانيم كه اينك شب قدر دوباره آمده است تا مقام و منزلت خويش را در قرب الهي باز نماييم و ره صد ساله را به يك شب بپيماييم. عشاق را در اين سحرگاهان نجواي عاشقانه است. فرشتگان را به اين محفل راهي نيست و شياطين در زنجير به ناله اند. انسان تنها ميهمان خداوندي است كه بر سر سفره فيض نشسته است و شاهد بازاري، خود ساقي است و شراب طهور را در كام تشنگان رمضاني مي ريزد. شهد شيرين شهود را در سحرگاهان تجربه كنيد و عرقان ناب و معرفت حق را در اين جا بجوييد. پس كام شما در هر افطار و سفره سحرگاهان، شيرين به شهد شهود باد!
 


جلوه اي از ساده زيستن مراجع سلف صالح

آيت الله شيخ محمد تقي بافقي، متولد سال 1292 هجري قمري از علماي معروف در شهر قم بود، حركت شجاعانه اش در مقابل مفاسد پهلوي، از جمله اقدام خاندان ننگين پهلوي كه بدون حجاب وارد صحن مطهر حضرت معصومه (س) شده بودند، زبانزد عام و خاص است، همين اقدام افشاگرانه مرحوم بافقي باعث تبعيد وي شد، سرانجام مرحوم بافقي در اثر ظلم رضاخاني به آستان مقدس حضرت عبدالعظيم در شهر ري تبعيد شد و در سال 1365 هجري قمري مسموم شده و از دنيا رفت.
ايشان با اينكه خود از علماي بزرگ شهر مقدس قم بود و تا قبل از ورود مرحوم آيت الله حائري و تأسيس حوزه علميه قم، به طلاب شهريه مي داد، ولي در طول عمر هفتاد و دو ساله اش، جز لباس كرباس و قدك اصفهان و يزد لباس ديگري نپوشيد، حتي عمامه اش هم كرباس بود. در منزلش ظرفي جز از جنس مس و سفال پيدا نمي شد، همچنين ازمواد غذايي كه از خارج وارد مي شد، استفاده نكرد.
¤عدم استفاده از وجوه شرعي
آيت الله ميرزاحبيب الله رشتي، از شاگردان استاد الفقها «شيخ انصاري» و از مراجع بزرگ نجف اشرف، در تقوي، ورع و بي رغبتي به دنيا زبانزد عام و خاص بود، از آثار اين فقيه بزرگوار مي توان به «بدايع الافكار» در فقه و «بدايع الاصول» در علم اصول اشاره كرد. اين عالم رباني در شب پنج شنبه چهاردهم جمادي الثاني 1312 هجري قمري به لقاءالله پيوست و بدن مطهرش در يكي از حجره هاي صحن مطهري علوي آرام گرفت.
به زخارف دنيوي دل نمي بست و در نهايت ورع و پرهيزكاري و داراي ذاتي سليم و نيتي پاك بود. او از رياست و مرجعيت كناره گرفت و راضي به فتوا دادن نشد، وجوه شرعي را هيچ گاه قبول نكرد، حتي وجهي را كه از حاج شيخ جعفر شوشتري قبول كرده بود، به مستمندان و تنگدستان پرداخت.
¤زعيم علي الاطلاق
آيت الله سيدمحمد كاظم يزدي، فرزند سيدعبدالعظيم طباطبايي، معروف به «صاحب عروه» از مراجع جهان تشيع در قرن چهارده هجري است و پس از مرحوم صاحب كفايه و ميرزاي بزرگ، سال ها پرچمدار مكتب تشيع بود.
كتاب «عروه الوثقي» از آثار مهم، سال ها محور درس و بحث مراجع بزرگ حوزه هاي علميه شيعه است، سرانجام اين مرجع عالم تشيع در سن 19سالگي مصادف با 82 رجب 1337 هجري قمري درگذشت و در حرم امام علي(ع) دفن شد.
با اينكه مرحوم سيد بعد از مرحوم آخوند خراساني و آيت الله شيخ محمد طه نجفي، زعيم علي الاطلاق و مرجع تقليد عامه شيعه در سراسر جهان اسلام بود، ولي زندگي طلبگي خود را فراموش نكرد و همچنان زاهدانه زيست. نقل شده است كه يكي از بزرگان حوزه قم به اتاق خصوصي سيد رفت، در گوشه اتاق يك ديزي (ديگ كوچك دسته دار) ديد، از ايشان سؤال كرد كه اين چيست؟ سيدجواب داد: ديگ طلبگي من است، اين بالا گذاشته ام جلوي چشمم كه خود را فراموش نكنم!
¤همدردي با فقرا
آيت الله سيدمحمد باقر وحيد بهبهاني، از مراجع و فقهاي بزرگ جهان تشيع بود، ايشان علاوه بر زعامت، مرجعيت وتدريس، تأليفات مهمي نيز از خود برجاي گذاشت.
نسب او با چهارده واسطه به شيخ مفيد دانشمند والامقام اسلام و از طرف مادر نيز به مرحوم ملاصالح مازندراني و داماد علامه مجلسي اول مي رسد.
آيت الله بهبهاني در 92شوال 1205 هجري قمري وفات يافت و در رواق امام حسين(ع)، پايين پاي شهدا مدفون شد.
روزي يكي از عروس هايش( همسر محمد اسماعيل) را ديد كه جامه هاي فاخر پوشيده است، به پسرش اعتراض كرد كه چرا لباس هاي گرانقيمت مي خري؟ پسرش جواب داد: «قل من حرم زينه الله التي اخرج لعباده و الطيبات من الرزق»؛ «بگو: چه كسي زينت ها و غذاي پاكيزه را كه خداوند براي بندگانش آفريده حرام كرده است»، گفت: پسركم! نمي گويم كه اينها حرام است، البته حلال است، درخواست من روي حساب ديگري بود، من مرجع تقليد مردم هستم و در ميان مردم غني و فقير و متمكن و غيرمتمكن هست، ناچار لباس كرباس مي پوشند. آنها چشمشان به ماست، مرد فقيري كه زنش از او لباس فاخر مي خواهد، مي تواند بگويد ما مثل خانواده وحيد زندگي مي كنيم، اما اگر زندگيمان مثل طبقه مرفه و ثروتمندان شود، يگانه مايه تسلي خاطر و كمك روحي فقرا هم از دست مي رود.
به نقل از: فارس
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14