(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


دوشنبه 9 مرداد 1391 - شماره 20268

الگوبرداري مناسبي كه مي توان از فوتبال حرفه اي كرد
احترام را جايگزين اخراج كنيم!
اين فوتبال است يا جنگ اعصاب ؟!
بازخواني پرونده حضور واليبال ساحلي ايران در تور جهاني گرنداسلم
قول دادند اما برخورد نكردند!
لندن چقدر براي المپيك آماده است؟
درآمدزايي مهم تر از ميزباني شايسته!
تنها رئيسي كه در كاروانش رژه رفت!
ورود شوچنكو به دنياي سياست
اولين ها در تاريخ المپيك
وقتي ريخت و پاش ها مشكل ساز مي شود
بدهي بيست ميلياردي باشگاه پرهوادار ليگ برتري


الگوبرداري مناسبي كه مي توان از فوتبال حرفه اي كرد

احترام را جايگزين اخراج كنيم!

محمود محمدي
قطعا هر بازيكن فوتبال روزي به نقطه پايان مي رسد و ناگزير است كفش ها را آويزان كند؛ در اين چند سطر قصد نداريم از دليل اخراج آنها صحبت كنيم، بلكه اشاره ما به اين موضوع است كه چرا در كنار گذاشتن يك بازيكن قديمي شيوه درست و حرفه اي را اتخاذ نمي كنيم؟!
وحيد هاشميان از فوتبال خداحافظي كرد؛ سهراب بختياري زاده مي گويد اگر پيشنهاد خوبي نداشته باشد خداحافظي را به ماندن ترجيح مي دهد. علي دايي و خداداد عزيزي هم چند سال قبل بي آنكه مورد تجليل قرار گيرند از فوتبال خداحافظي كردند؛ از اين دست اتفاقات در چند سال اخير بسيار رخ داده و اين قصه پر غصه برخي از بازيكنان فوتبال ماست كه تا روزي ستاره تيم هاي خود بودند اما روزي ديگر به شكل زننده اي از مستطيل سبز كنار گذاشته مي شوند. در اين چند سطر قصد نداريم از دليل اخراج آنها صحبت كنيم، بلكه اشاره ما به اين موضوع است كه چرا در كنار گذاشتن يك بازيكن قديمي شيوه درست و حرفه اي را اتخاذ نمي كنيم؟!
خداحافظي قائده بازي است
قطعا هر بازيكن فوتبال روزي به نقطه پايان مي رسد و ناگزير است كفش ها را آويزان كند. اين قائده بازي است و امكان ندارد يك بازيكن تا آخر عمر در اوج بماند. وحيد هاشميان كه روزگاري براي حضورش در تيم ملي پاي معاون رئيس جمهور و درخواست هاي مكرر او در ميان آمد امروز مجبور است از دنياي حرفه اي كنار گيري كند. در اين ميان وظيفه باشگاه پرسپوليس بود كه به پاس زحمات چندين ساله هاشميان به شكل شايسته اي مقدمات خداحافظي مهاجم خود را فراهم كند، نه اينكه به شكل نامناسبي اعلام شود وي جايي در ليست مربي خارجي ندارد و بايد از پرسپوليس كنار گذاشته شود!
رفتار مشابه در قبال مدافع اسبق تيم ملي
سهراب بختياري زاده مدافع اسبق تيم ملي هم شرايطي مشابه هاشميان دارد؛ او كه در آخرين روزهاي نقل و انتقالات از صبا كنار گذاشته شد ، مي گويد: رفتار باشگاه صبا با من مناسب نبود كه البته اين مسئله در فوتبال ما طبيعي است. اميدوارم مسئولان فوتبال ما با بازيكنان باتجربه بهتر رفتار كنند. بختياري زاده يادآور شد: من خودم را براي روزهاي بدتر و سخت تر از اين آماده كرده بودم. وقتي 33 ساله بودم رباط پاي راستم پاره شد ولي گفتم اگر حتي پايم قطع شود باز هم بازي مي كنم! بعد از آن مجددا رباط پاي چپم پاره شد اما مجددا توانستم به فوتبال برگردم. همه اينها به خاطر اين بود كه دنبال پول و شهرت نبودم. حالا هم اگر پيشنهاد خوبي داشته باشم آن را قبول مي كنم، در غير اينصورت از فوتبال خداحافظي مي كنم .
توجه ويژه منچستر به قديمي ها
رفتاري كه امروز با بختياري زاده و هاشميان مي شود چند سال قبل با افرادي چون دايي، عزيزي، خاكپور، زرينچه و ... شد. اگر قرار است از فوتبال اروپا به عنوان الگو ياد كنيم بهتر است رفتار باشگاهي چون منچستر با ستارگان خود را مورد توجه قرار دهيم و به اين نتيجه برسيم كه فوتبال حرفه اي تنها پول و شهرت بازيكنان نيست. در همين فوتبال حرفه اي كه خيلي از رفتارهاي درون آن مورد قبول ما نيست به مسائل ريزي توجه مي شود كه ماها بي تفاوت از كنار آن عبور مي كنيم. باشگاه منچستر به عنوان يكي از حرفه اي ترين باشگاه هاي دنيا چند سال قبل به پاس زحمات فراوان گيگز ديداري تداركاتي را برگزار كرد و تمام عوايد حاصل از آن را به چپ پاي ولزي خود اختصاص داد. و يا در پايان فصل گذشته و زماني كه صحبت از كنار گذاشتن بازيكن پيري چون اسكولز بود فرگوسن به حمايت از او پرداخت و اعلام كرد اسكولز سال ها به خاطر منچستر از پيشنهادات مناسب گذشت و در اولدترافورد ماند، حالا نوبت ماست كه چشم خود را روي خيلي از مسائل ببنديم و اسكولز را در تيم حفظ كنيم. آيا تا به حال شاهد يك چنين رفتاري در باشگاه هاي ما بوده ايد؟!
برگزاري مراسم باشكوه خداحافظي
چرا راه دور مي رويم، به همين كشورهاي عربي پيرامون خودمان توجه كنيم؛ عربستاني ها، كويتي ها، اماراتي ها و ... براي بازي خداحافظي ستاره هاي خود چه ها كه نمي كنند.
چند سال قبل منچستريونايتد با حضور ستارگانش از جمله «كريستيانو رونالدو» و«وين روني» درديدار خداحافظي رسمي «سامي الجابر»بازيكن اسطوره اي فوتبال عربستان سعودي از فوتبال ملي،به ميدان رفت.
اما ما در چند سال اخير تنها و تنها براي عابدزاده يك بازي خداحافظي برگزار كرديم كه آن هم با چند سال تاخير صورت پذيرفت.
از همين امروز شروع كنيم
بايد از يك جايي توجه به اين گونه مسائل را آغاز كنيم؛ امروز هاشميان و بختياري زاده چشم انتظار برگزاري بازي خداحافظي نيستند اما باشگاه هاي ما در راستاي شعارهاي فرهنگي اي كه سر مي دهند بايد به اين گونه مسائل توجه ويژه اي داشته باشند و بدانند چنين رفتارهايي از ذهن اهالي فوتبال پاك نمي شود.
 


اين فوتبال است يا جنگ اعصاب ؟!

سرويس ورزشي-
نخير.. بعله.. سالي كه نكوست از بهارش پيداست. جنگ اعصاب شروع شده هنوز درست حسابي بازي ها شروع نشده، تا اينجاي كار چند فقره دعواي درست حسابي تماشا كرده ايم. اصلاً در اينجا مثل اينكه همه با هم دعوا دارند. آن برنامه كذايي دوشنبه شب ها هم همزمان با شروع اين جنگ اعصاب، شروع شد تا نسبت به سال و سال هاي گذشته چيزي به عنوان آتش بيار معركه كم نداشته باشيم و همه چيز براي شروع يك جنگ اعصاب تمام عيار طولاني آماده باشد. چند روز پيش بود كه كيهان ورزشي ميزبان دو نفر از قديمي هاي دوست داشتني فوتبال بود. محمودخان خردبين و عمونصي عبداللهي. ما هم فضولي كرديم و چند دقيقه اي دور ميز مصاحبه نشستيم و به حرفهاشون گوش داديم. آن دو عزيز مي گفتن: ما فوتبال را براي فوتبال، خود فوتبال بازي مي كرديم. فوتبال را براي لذت بردن بازي مي كرديم. تماشاچي هم كه به ورزشگاه مي آمد چه آبي، چه قرمز در وهله اول براي «تفريح» مي آمد، اون لذتي كه توي زمين ماها از بازي كردن مي برديم، به سكوها منتقل مي شد و تماشاگر از ديدن بازي لذت خودش را مي برد و..
اين دو هفته اي كه از ليگ برتر يا به قول من جنگ اعصاب گذشته، مرا ياد حرف هاي اون دو نفر پيشكسوت دوست داشتني انداخت. همين طور ياد حرف هاي مهدي مهدوي كيا كه سال ها در فوتبال حرف اي دنيا توپ زده. از قول آقا مهدي در دو، سه جا خوانده ام كه مي گويد «در ايران، ما بلد نيستيم چطوري از فوتبال لذت ببريم. و نه بازيكن از اين فوتبال لذت مي برد، نه مربي، نه تماشاگر، نه كارشناس، ... و خلاصه نه هيچكس ديگر... حرف هاي اون دو پيشكسوت و اين بازيكن تازه از فرنگ بازگشته، به ما مي گويد فوتبال در وهله اول براي لذت بردن و تفريح كردن و پركردن اوقات فراغت است. بنابراين ما بايد ياد بگيريم چه مي بريم، چه مي بازيم، چه تيم محبوبمان مي برد، چه مي بازد، در درجه اول از آن دو ساعت وقتي كه براي فوتبال گذاشته ايم، چه بازي كنيم، چه تماشاگر باشيم، حسابي لذت ببريم و تفريح كنيم... اما توي اين جنگ اعصابي كه چند سالي است به نام فوتبال آن هم ليگ برتر، آن هم ليگ حرفه اي ما راه انداخته ايم، شما هم مثل من جز جنگ و دعوا و انگ و تهمت و حريم شكني و پرده دري و بي حرمتي و فحش و بدگويي و غيبت و تهمت و كينه توزي و نفرت و تنفر و.. چيزي گيرت نمي آيد و نمي بيني و...! مربي با مربي درگير است، مديرعامل با هيئت رئيسه، بازيكن با مدير، مربي با بازيكن، مديرعامل با مدير راهبردي! مربي، داور، و بازيكن با خبرنگار، مدير با فدراسيون، فدراسيون با خودش و اخيراً با تلويزيون، تماشاگر با همه و..! يكي نيست بگويد بابا ما اين فوتبال را، اين ليگ و مسابقات را براي اين به پا كرده ايم كه ناسلامتي مردم، جوان ها و.. توي ورزشگاه ها توي خونه ها و پاي گيرنده ها و... بنشينند و لذت ببرند و وقت فراقت خودشان را به شكل سالم پركنند... چهارشنبه شب به محض اينكه تيم آبي پوش گل اول را از تيم يكدست و هماهنگ و با انگيزه و كم ستاره و... همين طور بشمار برو بالاي سايپا دريافت كرد، تماشاگران حامي تيم آبي نه گذاشتند و نه برداشتند يكصدا شروع كردند «فرهاد مجيدي» را تشويق كردن! ژوزه مانويل كه تا آن شب پير دير فوتبال ما يعني محمودخان ياوري ملقب به سرهنگ را نمي شناخت و از اين به بعد گمان نكنم هيچوقت اسم او از يادش برود. خيلي شانس آورد كه - آن بازي كه به تيم جوان و يكدست و هماهنگ و با انگيزه و پرستاره و مهمتر از همه كم هزينه و... همين طور بشمار تا آخر فجر سپاسي باخت، تماشاگر در ورزشگاه نبود تا او را با نام «علي دايي» هم آشنا سازند! منظور؟! منظورم اينست كه درست است كه در اين دو بازي پرسپوليس و استقلال مستحق باخت بودند اما من نمي دانم اين تماشاگر براي حمايت از تيم خودش در لحظات سخت به ورزشگاه مي آيد يا براي هو كردن و سوهان به اعصاب بازيكن خودي كشيدن! همون حرف مهدوي كيا كه «ما، بلد نيستيم از فوتبال لذت ببريم.»
وقتي بزرگترها پشت كوچكترها قايم مي شوند
راستي همين فرهاد مجيدي... همين كه تماشاگر استقلال وقتي فرا رسيدن اولين باخت را نزديك ديد، يكصدا او را تشويق كرد، چرا نبايد الان در تيم محبوبش بازي كند؟
چرا نبايد در آخرين يا آخرين سال هاي فوتبال خود، نشان كاپيتني استقلال بر بازو به ميدان بيايد و از فوتبال خود لذت ببرد و تماشاگر هم از بازي او لذت ببرد...؟! پاسخ را بايد در همون «دعواهاي كذايي» كه بالاتر اسم بردم پيدا كرد. وقتي همه داخل دعوا و جنگ اعصاب هستن، خوب به طور طبيعي فرهاد مجيدي و هر بازيكني وارد دعوا ميشن ديگه؟! اولا به فرهاد مجيدي به عنوان بازيكن چه ربطي دارد كه مربي تيم استقلال چه كسي است؟ با چه كسي بايد باشد، مگر مثلا مسي بعد از رفتن گوارديولا و جانشيني دستيار او به سرمربيگري تيم بارسلونا، اخم هايش درهم رفت و پرسيد: «ويلانووا؟! ويلانووا ديگه كيه... ببين ما چقدر بدبخت شديم كه ويلانووا سرمربي تيم ما شده...!»
شما اين يكي، دو ماهه از قول مسي همچي حرفي را شنيده ايد؟! من كه نشنيده ام! چرا راه دور برويم همين مهدوي كيا كه در بوندس ليگا تربيت شد و به اوج رسيد. مي پرسد چرا دنيزلي رفت و روژه آمد؟ يا اين بايد باشد و آن نبايد باشد... در آن فوتبال به بازيكن، به مربي، به هركس ديگري ياد مي دهند، در «حد» و «اندازه» خودش راه برود، حرف بزند و در مسائل دخالت كند... در اين فوتبال اما بعضي بزرگترهاي خصلتا و صفتا كوچك، كه به پست هاي بزرگتر از حد و اندازه شون مي رسن وقتي مي خوان دعوا كنن، چون خودشان در ورزش و فوتبال «عددي» نيستن، پاي كوچكترها و جوانترها را به دعواهاشون باز مي كنن و خودشون پشت اونها پنهون مي شن... مجيدي يكي از اون جوانترهايي است كه كوچك هاي بزرگ نما، براي دعوا با مخالفان خود، پايش را به دعواي بزرگان باز كردند و ... حالا وضع اين شده كه شد... فرهاد مجيدي هرچقدر هم بزرگ و هرچقدر هم اسمي... در هر حال يك «بازيكن» است. به او مربوط نيست، مربي چه كسي است؟! اگر خوشش آمد، بازي كند، اگر نه، مربي را به «لمپن بودن» متهم كند و خود را پيرو فلان مكتب بداند و ... دل تماشاگران و اعضاي تيم خودي را بشكند تا عده اي آدم كوچك، عده اي آدمك مغرض و فتنه گر و دو به هم زن چند نفري دلقك شهر آشوب و خاله زنك و... را خوشحال كند و آنان را به مقاصد پستي كه دارند، نزديك كند! فرهاد مجيدي البته يك نمونه بود كه اين دعواهاي تمام نشدني و اين جنگ اعصابي كه در فوتبال ما به راه افتاده او را به نقطه اي رسانده كه حالا ديگر نه به درد خودش مي خورد و نه به درد تيمش و نه به درد همان تماشاگر يا مردمي كه او سنگ آنها را به سينه مي زند و ...
از اين دعواها در فوتبال ما فراوان است و اين فوتبال را، اين بازي كه در هر جاي دنيا لذت آور و بهجت آفرين است براي ما به «جنگ اعصاب» تبديل كرده است... حاضر هم نيستيم به خودمان بياييم و عبرت بگيريم، امسال دعواي فدراسيون و تلويزيون سر «حق پخش» هم اضافه شد تا دل و دست تماشاگر و علاقمندان به فوتبال هر شب بلرزد كه «آيا بازي را پخش مي كنند يا نه...»
حالا هم كه خبردار شده ايم «ابو» دعوايي را عليه «پرويز خان» شروع كرده، همچنين مدير راهبردي يا راهبري پرسپوليس كه همون سلطان علي پروين سابق باشد به خاطر يك اظهارنظر انتقادآميز از سلطان پرتغال يا روژه مانوئل، به وسيله مديرعامل اين تيم كه در آن واحد با چند نفر و چند جا دعوا دارد! از سمت خود بركنار شده است و... اين هم يك دعواي تازه و ... خلاصه همان طور كه گفتم، هنوز بازي ها شروع نشده، جنگ اعصاب شروع شد... خدا عاقبت همه را ختم به خير كند.


بازخواني پرونده حضور واليبال ساحلي ايران در تور جهاني گرنداسلم

قول دادند اما برخورد نكردند!

تيم ملي واليبال ساحلي ايران به مسابقات تور جهاني گرنداسلم اعزام شد اما «بهمن رئوفي»، ملي پوش ايران اعلام كرد كه در طول اين رقابت ها در هيچ مسابقه اي شركت نكرده و در حكم توريست به چين ميزبان اين رقابت ها رفته است!
انتشار اين خبر با واكنش بسيار زياد محافل ورزشي و خبري روبه رو شد و چراهاي زيادي را براي علاقه مندان واليبال ايجاد كرد. در حالي كه همه منتظر پاسخگويي فدراسيون واليبال در اين باره بودند، «محمدرضا داورزني»، رئيس فدراسيون در جمعي از خبرنگاران قول داد كه موضوع را پيگيري و با خاطيان برخورد كند. دو ماه از وعده داورزني مي گذرد و اين موضوع همچنان مسكوت مانده است.
«حميد موحدي»، سرمربي تيم واليبال ساحلي ايران چهارشنبه ششم ارديبهشت به خبرگزاري ايسنا گفت: متاسفانه تاكنون موفق به ثبت نام در تور جهاني نشده و نمي دانيم چرا فدراسيون جهاني پاسخ ما را نمي دهد! متاسفانه نمي دانم چرا صفحه ورودي واليبال ساحلي ايران در سايت رسمي فدراسيون جهاني قفل شده است و اين ارگان بين المللي به مكاتبات ما پاسخ نمي دهد. به هر حال شركت در تور جهاني يكي از مهم ترين برنامه هاي فدراسيون ايران براي آمادگي تيم ملي ساحلي است و اميدوارم هرچه زودتر اين مشكل برطرف شود. در حالي كه نگراني ها از شركت نكردن تيم واليبال ساحلي در تور جهاني گرند اسلم افزايش مي يافت، محمدرضا داورزني، رئيس فدراسيون واليبال ايران كه بعد از شركت در جلسه كنفدراسيون آسيا به تهران بازگشته بود، در ديدار با جمعي از اصحاب رسانه گفت: مشكلي نيست و بعد از جلسه اي كه صبح امروز (نهم ارديبهشت) با موحدي داشتم، زمينه حضور ايران را در مسابقات گرند اسلم فراهم آورده ام. يك هفته بعد سايت رسمي فدراسيون واليبال از شكست تيم ايران در ديدار با كانادا در اين رقابت ها خبر داد و نوشت، از آنجايي كه اين رقابت ها به صورت تك حذفي برگزار مي شد، تيم ايران با شكست مقابل كانادا از ادامه مسابقات باز ماند.
تمام رسانه هاي ايران اين خبر را به نقل از روابط عمومي فدراسيون واليبال منتشر كردند ولي بهمن رئوفي، ملي پوش اعزامي ايران به اين مسابقات يك ماه بعد از برگزاري آن رقابت ها مدعي شد كه «تيم واليبال ساحلي ايران در هيچ مسابقه رسمي شركت نكرده است.» ادعايي كه واكنش بسياري از محافل خبري و ورزشي را به دنبال داشت و موجب شد تا برخي فدراسيون واليبال را به دروغپردازي متهم كنند! خبرنگار ايسنا براي كنكاش در اين باره به سايت رسمي فدراسيون جهاني واليبال- FIVB- مراجعه كرد و با جست و جو در صفحه مربوط به مسابقات گرند اسلم دريافت كه ايران در هيچ مسابقه اصلي وحتي زيرگروه تورجهاني بازي نكرده و هيچ يك از تيم هاي كانادا نيز در جدول مسابقات ديداري با ايران نداشته اند! دسترسي به سايت رسمي فدراسيون جهاني و لينك بازي هاي ساحلي گرند اسلم براي همگان امكان پذير است و بعيد به نظر مي رسد، مسئولان فدراسون واليبال پيرو ادعاي رئوفي، اين مرجع رسمي اخبار واليبال جهاني را مرور نكرده باشند.
اما داورزني رئيس فدراسيون واليبال براي چندمين بار در نشست خبري خود در مقابل جمع كثيري از خبرنگاران از پيگيري اين موضوع و برخورد قاطعانه با خاطيان خبر داد و گفت: «زماني از اين موضوع مطلع شدم كه تيم ساحلي ايران به مسابقه هاي بين المللي اعزام مي شد. موحدي گفته بود كه ايران در مسابقه هاي گرنداسلم با ايتاليا بازي كرده است اما رئوفي بازيكن تيم ملي واليبال ساحلي پس از اين كه از اردو خط خورد، اعلام كرد كه ايران در تور جهاني با هيچ تيمي بازي نكرده است. اين موضوع را پيگيري مي كنم. نخواستيم كه مستقيما از FIVB جوياي ماجرا شويم تا گمان نكنند كه در ايران چه خبر است و خودمان تيم اعزام مي كنيم و نمي دانيم كه در مسابقه شركت كرده يا خير اما قطعا اين موضوع پيگيري خواهد شد و هر طرفي كه تخلف كرده باشد، مورد بازخواست و مجازات قرار مي گيرد. اگر مطمئن شويم كه ايران در مسابقه هاي گرنداسلم شركت نكرده است تمام هزينه ها از سرپرست تيم (موحدي) كسر مي شود. به دنبال اين صحبت ها در تاريخ 30خرداد، روزشمار پيگيري ماجرا آغاز شد. سرانجام خبر رسيد كه در هفته نخست مردادماه يعني درست يك ماه بعد و در سكوت محافل خبري جلسه اي در فدراسيون واليبال براي بررسي اين موضوع تشكيل شده اما هيچ خبري به بيرون درز نكرد. در همين خصوص حميد موحدي گفت: در جلسه با داورزني مدارك خود را ارائه كرديم و مسئولان هم قانع شدند كه تيم ايران به مسابقات رفته است. البته نمي دانم تصميم نهايي چه شد ولي فكر مي كنم رئيس فدراسيون رئوفي را كه سال ها براي تيم ملي بازي كرده، مورد عفو قرار دهد! همزمان بهمن رئوفي كه هفته هاي گذشته براي بازتاب گفته هايش به سراغ رسانه ها مي رفت، پس از نشست با مسئولان فدراسيون گفت: «پس از جلسه در فدراسيون واليبال از من خواسته شده است كه فعلا حرفي نزنم!» وي بار ديگر ادعاي موحدي را رد كرد و گفت كه منتظر راي نهايي فدراسيون است.
در حالي كه تقريبا هيچ زاويه پنهاني در حاضر نبودن تيم واليبال ايران در مسابقات تور جهاني گرنداسلم وجود ندارد و بهترين گواه اين ادعا سايت رسمي FIVB است، مشخص نيست چرا مسئولان ارشد فدراسيون واليبال از موضع گيري در اين باره خودداري مي كنند و حدود 40 روز بعد از قول داورزني درباره برخورد با خاطيان چرا همچنان اين موضوع مسكوت مانده است؟ گويا مسئولان منتظرند تا در اين ميان كسي پرتقال فروش را بيابد.


لندن چقدر براي المپيك آماده است؟

درآمدزايي مهم تر از ميزباني شايسته!

از دو روز قبل بيش از ده هزار ورزشكار در ورزشگاه هاي شهر لندن رقابت خود را با يكديگر آغاز كرده اند، اما در اين ميان سوالي اساسي كه در شروع بازيها بوجود مي آيد اين است كه لندن چقدر براي برگزاري بازيها آمده است؟
يك نكته اساسي درباره شهرها و كشورهاي پيشرفته و توسعه يافته دنيا و ميزباني شان در بازيهاي المپيك وجود دارد. اين شهرها اگر چه اشتياق زيادي براي برگزاري رخدادهاي بزرگ دنيا يا به قول خودشان «مگا ايونتها»
( Mega Events) دارند، اما در مقايسه با شهرها و كشورهاي ديگر كه از لحاظ توسعه يافتگي و يا شهرت از آنها عقب تر هستند، انگيزه كمتري در برگزاري پرشور بازيها دارند.
شايد اين طور بهتر است كه بگوييم شهرهاي بسيار توسعه يافته همچون لندن، به همان اندازه كه دوست دارند ميزبان مگا ايونتها شوند، به همان اندازه برگزاري خوب تلاش نمي كنند و عوامل مهم ترين همچون «جذب گردشگران»، «رونق اقتصادي»، «درآمدزايي بيشتر» و يا «برون رفت از يك ركود اقتصادي» در اولويت هاي بالاتر قرار مي گيرند.
گويا در مورد لندن نيز اين اتفاق افتاده است. افرادي كه در بازيهاي آتن يا پكن المپيك را تجربه كرده اند به خوبي اين موضوع را درك مي كنند كه اين شهرها به عنوان شهرهاي كمتر توسعه يافته و يا كمتر مشهور نسبت به لندن تلاش بسيار گسترده اي انجام دادند تا بتوانند ميزبان شايسته اي باشند. يعني دراين شهرها ميزباني شايسته در اولويت همه امور قرار داشت و براي رسيدن به اين مهم از هيچ تلاشي فروگذار نمي كردند، اما هر بيننده منصفي مي تواند اين موضوع را تصديق كند كه لندن بيش از آن كه به برگزاري فني و با كيفيت بازيها فكر كند، درپي كسب درآمدهاي بيشتر مادي است. به طوري كه ديويد كامرون - به عنوان نخست وزير بريتانيا- در فاصله يك روز مانده به گشايش رسمي بازيها در سخنراني مفصلي به جنبه هاي مادي و درآمدهاي اين بازيها توضيحات مفصلي را ارائه مي دهد.
يكي از مهم ترين اتفاق هايي كه امروز در لندن شاهد آن هستيم اين است كه در واقع پايتخت بريتانيا آن طور كه بايد براي برگزاري بازيها زحمت نكشيده و هنوز به غير از محدوده المپيك پارك و ورزشگاه هاي مربوط در شرق لندن و حوالي رودخانه تمز، ساير بخش هاي شهر شايد از برگزاري بازيها چندان با خبر نباشند و يا بهتر بگوئيم موج هاي برگزاري اين مگا ايونت به آنجا نرسيده است. همچنين از مصاديق توجه نه چندان جدي اين بازيها از سوي مسئولان برگزاري، در ساخت ورزشگاه ها و سمبل هاي جديد است. اگر چه لندن خود جايگاه ارزشمندي از لحاظ امكانات ورزشي دارد و ورزشگاه هايي همچون «ويمبلي» و «ويمبلدون» مانند نگيني الماس بر اين انگشتر مي درخشند، اما برگزاري بازيهاي 2012 باعث نشد تا يك شاهكار جديد به مجموعه هاي ورزشي لندن اضافه شود. برخلاف گذشته كه آتن و پكن در برجاي گذاشتن اين مكانها درحد خود سنگ تمام گذاشتند.
در آتن شاهد ساخت ورزشگاه بزرگ و زيباي «صلح و دوستي» درمركز شهر بوديم و بسياري از مجموعه هاي ديگر كه بيشترشان در «تنگناي اقتصادي» اين كشور ساخته شد و در پكن نيز شاهكارهايي همچون «آشيانه پرنده»، «مكعب آبي» و يا «مجموعه دوچرخه سواري» پديد آمدند كه هر كدام جوايز بزرگ بين المللي را در ساخت به خود اختصاص دادند، اما در لندن ورزشگاه اصلي رقابتها شايد با بسياري از ورزشگاه هاي گوشه و كنار دنيا تفاوتي نكند كه اين مسئله براي شهر پرطمطراقي همچون لندن قابل قبول نيست.


تنها رئيسي كه در كاروانش رژه رفت!

كاروان ورزشي ايران در مراسم رژه المپيك چهره اي متفاوت از خود نشان داد تا جايي كه همگان شاهد حضور رئيس كميته ملي المپيك در مراسم رژه بودند!
كاروان ايران در رژه المپيك اگرچه ورزشكاران زيادي را به دليل تمرينات شان غايب مي ديد اما فرصتي مناسب بود براي تعدادي از مسئولان ورزش كشور تا در اين رژه حضوري فعال داشته باشند. يكي از اين مسئولان كسي نبود غيراز محمد علي آبادي رئيس كميته ملي المپيك ايران كه پيشاپيش اعضاي كاروان رژه مي رفت. اين درحالي بود كه همه منتظر بودند رئيس كميته ملي المپيك كشورمان در جايگاه ويژه مستقر شود و از روي سكوها به تشويق كاروان ورزشي كشورمان بپردازد.
البته اين تمام ماجراي رژه كاروان ورزشي كشورمان نبود زيرا خبرهاي دريافتي حكايت از آن داشت كه كاروان ورزشي ايران متشكل از 20 ورزشكار و همراه در مراسم رژه المپيك شركت كرد. دراين مراسم، علي مظاهري بوكسور سنگين وزن كرمانشاهي پيشاپيش ديگران پرچم مقدس كشورمان را در دست داشت. نكته جالب درباره تيم ايران، اين بود كه ورزشكاران كشورمان به دليل مسابقات صبح شنبه در مراسم رژه حضور نداشتند و به جاي اين ها همه اعضاي تيم پزشكي را مي شد در مراسم رژه به چشم ديد.


ورود شوچنكو به دنياي سياست

آندري شوچنكو از پايان فعاليت هاي ورزشي ورودش به دنياي سياست خبر داد.
مهاجم پيشين تيم ملي اوكراين و باشگاه هاي چلسي و ميلان جمعه شب كناره گيري اش از فوتبال حرفه اي را اعلام كرد و همزمان خبر داد، قصد دارد وارد دنياي سياست شود. كاپيتان تيم ملي اوكراين، يكي از دو ميزبان جام ملت هاي اروپا گفته است درنشستي خبري از انگيزه هايش براي ورود به دنياي سياست خواهد گفت.شوچنكو چهره فوتبال اوكراين در دو دهه اخير بوده است. او تنها با داشتن 16 سال سن پيراهن ديناموكيف را به تن كرد و زير نظر «والري لوبانوفسكي» فقيد به بازيكني بزرگ تبديل شد. «شوا» درسال 1999 راهي ميلان شد و در جمع قرمز و مشكي پوشان بهترين روزهاي فوتبالش را سپري كرد. او در 222 بازي اين تيم در سري Aتوانست 127 بار گلزني كند. بزرگترين موفقيت او با رو سونري به سال 2003 و قهرماني در ليگ قهرمانان اروپا باز مي گردد. شوچنكو يك سال پس از اين قهرماني به عنوان بهترين بازيكن قاره سبز نيز برگزيده شد.
 


اولين ها در تاريخ المپيك

المپيك لندن روز جمعه درمراسمي افتتاح شد و ورزشكاران در رشته هاي متفاوت به رقابت با يكديگر مي پردازند و براي كسب مدال هاي رنگارنگ تلاش مي كنند.
المپيك لندن با حضور شركت كننده هاي بسياري از سراسر دنيا آغاز به كار كرد. با توجه به آغاز اين رويداد ورزشي لازم است تا نگاهي داشته باشيم به اولين ها در تاريخ چندصدساله اين مسابقات:
اولين المپيك
بسياري از شما مي دانيد كه ريشه اين مسابقات در يونان است و اولين المپيك نيز در دشت هاي منطقه المپيا در يونان برگزارشد. بسياري از مورخان تاريخ اولين بازي ها را به سال 776 قبل از ميلاد برمي گردانند. در آن زمان تنها يوناني ها در اين مسابقات شركت داشتند و البته تعداد رشته هايي كه در آن به رقابت مي پرداختند نيز كمتر از اين بوده است. اولين رشته هايي كه دراين مسابقات وجود داشته است دووميداني و كشتي بوده اند.
اولين دوره مسابقات مدرن
اولين دوره از مسابقات مدرن درسال 1896 و در آتن يونان برگزار شد. اولين مسابقه در اين دوره از رقابتها دو 100متر و اولين قهرمان اين دوره از مسابقات نيز جميز برندن از آمريكا بود. همچنين اين مسابقات اولين دوره از مسابقه هايي بود كه در آن دو برادر مدال هاي طلا را دريافت مي كردند. جان و سامر پين در اين دوره از مسابقات توانستند مدال بازي هاي تيراندازي را از آن خودشان كنند.
اولين شركت كننده سياه پوست
كنستانتين هنري كوئيز اولين شركت كننده سياه پوست در مسابقات المپيك بود. او در المپيك سال 1900براي تيم فرانسه به ميدان رفت و البته نتوانست مدالي را كسب كند. البته اولين سياه پوستي كه توانست مدال طلا را كسب كند آبه يه آكيلا بود كه در رشته دو ماراتن اين مدال را بدست آورد. او تمام اين مسابقات را پابرهنه دويده بود.
اولين مسابقات تيمي
در مسابقات سال 1900براي اولين بار تيم ها به رقابت با يكديگر پرداختند. در اين مسابقات كه رشته فوتبال نيز به آن اضافه شد تيم هاي متفاوت از چندين كشور مختلف حضور داشتند كه تيم هاي انگليس، فرانسه و بلژيك توانستند مدال هاي طلا، نقره و برنز را به ترتيب كسب كنند.
اولين مسابقات با حضور 5 قاره
مسابقات سال 1912دركشور سوئد برگزارشد و در آن سال وقتي ژاپن توانست به مسابقات راه پيدا كند از هر 5 قاره كشوري حضور داشت. البته در اين مسابقات اولين اتفاق ناگوار نيز رخ داد. فرانچسكو لازارو بعد از اينكه 29كيلومتر دويده بود بر اثر مشكلات قلبي از ادامه مسابقه جا ماند و فرداي آن روز نيز از دنيا رفت.
اولين استفاده از تلويزيون
در المپيك سال 1936 در برلين نازي براي اولين بار مسابقات فيلم برداري شد و در صفحه هاي نمايش بسيار بزرگ در سراسر برلين به نمايش گذاشته شد. البته درسال 1946 انگليسي ها نيز اين كار را انجام دادند و مسابقات را در سراسر كشورشان به نمايش گذاشتند. اما اولين دوره مسابقاتي كه به صورت جهاني نمايش داده شد مسابقات سال 1960 در رم بود.


وقتي ريخت و پاش ها مشكل ساز مي شود

بدهي بيست ميلياردي باشگاه پرهوادار ليگ برتري

يك باشگاه ليگ برتري كه هزينه هاي هنگفتي تاكنون داشته، با بدهي سنگيني مواجه شده كه امورش را نيز دچار مشكل كرده است.
اين دوره ليگ برتر با هزينه هاي هنگفت برخي تيم ها در جذب بازيكن همراه بود. همين نيز موجب شد تا انتقادهاي فراواني ايجاد شود. در اين بين، مشكلاتي نيز براي خود باشگاه هاي پرهزينه ايجاد شد. در اين بين، جنس معضلات ايجاد شده متفاوت بوده است. يك باشگاه پرهوادار ليگ برتري كه در فصل نقل و انتقالات نيز جزو باشگاه هاي موفق بوده اين روزها با مشكلات متعدد مالي مواجه شده است اين مجموعه كه مديرش سال ها قبل زمينه ساز تورم عجيبي در فوتبال شد، اكنون در بحران مالي به سر مي برد و براي رهايي از آن به هر دري مي زند؛ اما انگار بي نتيجه است.
براساس اخبار دريافتي، رقمي نزديك به بيست ميليارد تومان بدهي در حساب اين باشگاه ليگ برتري ديده مي شود. منابع درآمدي نيز محدود است و مديرعامل نتوانسته به آنچه مي خواهد برسد. برآورد مي شود با گذشت اين روزها و سپري شدن چند هفته ديگر ليگ برتر، بر دامنه اين بحران افزوده شود. در اين بين، برخي از پاس نشدن چك بازيكنان فصل قبل نيز مي گويند كه هنوز منبعي رسمي آن را تأييد نكرده است.


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14