(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14


سه شنبه 10 مرداد 1391 - شماره 20269

... تا سحرهاي تهران                                                            نسخه PDF
خشت اول
ساعت 25
نقد سوم
خبرسوم
بوي بارون


... تا سحرهاي تهران

نمي دانم شايد ذهن من قد نمي دهد اما آن زمان كه ما بچه بوديم و ماه رمضان همان حوالي پاييز و زمستان دور مي زد و از اذان صبح تا افطار هم 12 ساعت بيشتر نبود اين قدر محافل و پاتوق هاي ماه مبارك معمول نبود جز چند محفل ثابت قرائت قرآن و مناجات و شبهاي قدر. اما از زماني كه ماه رمضان به سمت تابستان ميل كرده است و نسل جوان و دانشجو و دانش آموزان فراغ بال بيشتري پيدا كرده اند برنامه هاي بعد از افطار هم رنگ و بوي متفاوت تري به خود گرفته اند؛ رنگ بويي كه گاه آدم را سوق مي دهند به يك حس و حال خوب و معنوي و گاه شادت مي كنند و گاه تو را به تامل وا مي دارند و گاه متاسفت مي كنند از اين ريخت و پاشهاي بيهوده بيت المال...با ما گشتي بزنيد در شبهاي تا سحر تهران. تحريريه نسل سوم
گمشده اي در تفرجگاه هاي تهران
همزماني ماه مبارك رمضان و تابستان و آخر هفته سبب شده خيلي از روزه داران و البته روزه نداران! بعد از افطار ترجيح دهند كه اوقات فراغت خود را بخاطر گرمي هوا در مناطق خوش آب و هواي تهران سپري كنند. اولين پنجشنبه ماه مبارك رمضان گذرمان خورد به دربند و دركه. خيل جمعيت بعد از ساعت 12 شب تازه در فكر اين بودند كه طي طريق كنند در كوه هاي اطراف تهران. البته بسياري از اين افراد اصلا خيال پياده روي هاي طولاني نداشتند و مثلا نمي خواستند تخته گاز دربند تا شيرپلا را بپيمايند اما تلاش مي كردند تا جايي كه مي توانند بالا بروند. اينجور اماكن در ماه مبارك رمضان بدليل اينكه تا پاسي از شب اجازه فعاليت دارند بيشتر پاتوقي شده است براي آنهايي كه مي خواهند هوايي بخورند و نفسي بكشند و... البته در كنار اين خيل عظيم مشتاقان! بازار سفره خانه ها و رستوران هاي اين مناطق هم در اين شب ها حسابي سكه است و افراد براي خوردن يك چاي هم شده توقفي در اين رستوران ها دارند البته خيلي ها از زمان افطار به صورت خانوادگي و يا به همراه جمع كثيري از ميهمانانشان به اين مكان ها مي آيند.
اما تجربه و مشاهدات نشان داد كه اگر در روزهاي آتي ماه مبارك رمضان و خصوصا در انتهاي هفته راهي اين تفرجگاه ها شديد حسابي چشمتان به جيب تان باشد تا متناسب با جيبتان وارد رستوران ها شويد. البته كيفيت غذا فراموش نشود چون برخي صاحبان رستوران ها از فضاي ماه مبارك رمضان استفاده مي كنند و نه تنها غذاي مناسب به افراد نمي دهند بلكه جيبتان را هم خالي مي كنند. ترجيحا پيشنهاد مي شود به فكر راهپيمايي باشيد تا توقف در رستوران ها...
ساعت از يك نيمه شب گذشته است كه خيال گشتن در دربند را به فراموشي مي سپاريم و مي رويم به سمت ارتفاعات شمال تهران جايي كه به بام تهران معروف است. خيابان ها روشن تر از هميشه است و گاه پشت چراغ قرمزها و ترافيك ها معطل مي شويم. باورش كمي مشكل است اما جلوي درب رستوران ها، طباخي ها و فست فودي ها، صف هاي عريض و طويلي از مردم شكل گرفته است. هر چقدر بالاتر مي رويم ازدحام جمعيت دو چندان مي شود نزديك ارتفاعات شمال تهران كه مي شويم ساعت 2 نيمه شب است. جاي پارك نيست حتي جاي پياده شدن هم نيست. كمي كه دقيق تر مي شويم حتي جاي سر بلند كردن هم نيست! بايد چشمانت را بدزدي از برخي نگاهها! فضا كمي متفاوت تر از دربند و دركه و امثالهم است.
آن قدر متفاوت كه بي خيال بام تهران مي شويم و تماشاي شهر تهران از بالاي بلندي ها. راهمان را كج مي كنيم به سمت خانه و كمي هم ابراز تاسف از اوضاع فرهنگي آن هم در ماه مبارك رمضان( شما بخوانيد حلقه گمشده تفرجگاه ها) كه ديگر شده است لباس نخ نما و پرونده خاك خورده روي ميز مسئولان محترم كه هر چقدر بيشتر در موردش حرف بزنيم كمتر به نتيجه مي رسيم. اصلا به ما چه در اين ماه مبارك غيبت مسئولان
بي عرضه پرمدعا را بكنيم كه هر سال فقط پول مردم را دور
مي ريزند و هيچ اتفاقي هم
نمي افتد؛ انگار در برخي از اين فضاهاي پايتختي، ماه مبارك در زمان شاه است!
كمي آنطرف تر...باران عشق!
در مسير بازگشت مي رويم به كهف الشهدا جايي در چند صد متري بام تهران. باورش كمي مشكل است اما فضا زمين تا آسمان با آنجا فرق مي كند. مسير خاكي را تا بالاي تپه مي رويم. حدود 15 دقيقه پياده روي دارد. فضا آن قدر آرام است كه صداي نفس ها به گوش مي رسد. زمزمه ها و مناجات هايي كه برخي ها زير لب مي خوانند حسابي شوق رسيدن به بالا را بيشتر مي كند. هر چه قدر بالا مي رويم تهران و چراغ هايش
ريز تر مي شوند و عظمت خدا بيشتر. مي رسيم به كهف الشهدا جايي كه 5 شهيد گمنام در آنجا آرميده اند. كسي با كسي كاري ندارد، هر كس در حال و هواي خودش است. برخي ها روبه روي شهر نشسته اند و زيارت مي خوانند و بعضي ها آرام توسل مي جويند و بعضي ها فقط
مي خواهند از سكوت و زيبايي و عظمت خدا بهره اي بگيرند. مي گويند در شب هاي ماه مبارك رمضان هر شب برنامه زيارت، مناجات و توسل اينجا برپاست از موكت هاي ساده اي كه روي زمين پهن شده است مي توان اين موضوع را فهميد و از آدم هايي كه انگار با دستان پر دارند مي روند به سمت خانه...
خاصيت شب هاي ماه مبارك رمضان اين است كه هر كجاي تهران كه بروي جايي را پيدا مي كني كه باب ميلت باشد خصوصا اگر دنبال ذره اي افزايش معنويت و تدبر در احوال خودت باشي. اصلا دموكراسي يعني همين! هر كسي هر چه مي خواهد يافت مي شود، چه آنكه دنبال صفاي شبانه است و چه آنكه دربه در يك ربناي عاشقانه در دل شب، خود را ميهمان فرشته هاي رمضاني كرده است. اصلا زيبايي واقعي اين شب ها برگزاري مراسم هاي دعا و مناجات مخصوصا در محله هاي قديمي جنوب شهر، بازار تهران و خيابان هاي حوالي آن و حسينيه هاست كه هر شب
برنامه هاي ويژه اي را با حضور سخنرانان برجسته و مداحان مطرح دارند. بستگي به اين دارد كه كجاي تهران ساكن باشي و دلت بخواهد كه در جلسه هاي اخلاق و مناجات چه كسي شركت كني( البته قسمت هم مهم است). بعضي ها ساليان سال است كه مي روند جلسه درس اخلاق در خيابان ايران كه هميشه نامش گره خورده است با نكته هاي ناب اخلاق و تفسير آيات نور... اما برخي ها
مي روند دانشگاه شريف و تپه نور الشهدا و...
امام زاده هاي تهران هم مثل هميشه اين شب ها شلوغ است و ميزبان روزه داران تهراني. آستان امام زاده صالح، حرم حضرت عبدالعظيم و امام زاده زينعلي عين علي جزو امام زاده هايي اند كه اين
شب ها حال و هواي خاصي دارند شايد حال و هوايي به وسعت تمام زيبايي هاي شبانه رمضان المبارك تابستاني...
اما خيلي ها هم هر شب بعد از ساعت 12 شب راهي مسجد ارك تهران مي شوند و تا ساعت دو و نيم شب مي نشينند پاي مناجات و روضه خواني هايي كه با صداي چند مداح مشهور گره خورده است. مسجد ارك تهران را خيلي ها قبول دارند و از هر كجاي تهران كه شده است اين شب ها راهي آنجا مي شوند حتي اگر وسط هفته باشد و فردا مجبور باشند بروند سر كار و هزار و يك مسئله ديگر. تجربه سال هاي قبل نشان
مي دهد كه شب هاي احيا هم، مسجد ارك و بازار تهران حال و هواي خاص و ويژه اي دارد و البته طرفداران خاص و ويژه تري. ازدحام جمعيت در اين اماكن مخصوصا در شب هاي قدر به حدي است كه تا چند كيلومتر آن طرف تر بايد ماشين تان را پارك كنيد و پياده برويد البته اگر جاي پاركي باشد!
اگر در شب هاي قدر گذرتان به اين محله افتاد در محدوده مسجد ارك دو انتخاب وجود دارد اول اينكه مي توانيد همان جا بمانيد و دوم اينكه برويد به سمت مسجد جامع بازار تهران البته باز با پاي پياده. شنيده ها حاكي است كه سال گذشته يكي از بهترين
مراسم هاي احيا در بازار تهران برگزار شده است.همچنين اين شب ها اگر گذرتان به آن سمت افتاد مي توانيد حساب ويژه اي روي فلافل فروشي هاي آن منطقه براي صرف سحري با حليم و كلپچ (مخفف كله پاچه) باز كنيد البته اگر چندان به تميزي و كثيفي غذا اهميت نمي دهيد!
اذان تا اذان با هيجان و حوصله!
يكي ديگر از جاهايي كه دوستداران هيجان و ترس و اضطراب را بعد از افطار به سمت خود مي كشاند پارك ارم است. اين مكان تفريحي هم بعد از ساعت 11 شلوغ تر مي شود و گروه هاي مختلف مردم براي تفريح مهيج به پارك ارم مي آيند كه معمولا تا 3 نيمه شب طول مي كشد. البته بماند كه خيلي ها بساطشان را هم مي آورند و در اطراف پارك اطراق مي كنند. البته پيشنهاد مي كنيم كه حواستان باشد كه اگر تصميم گرفتيد پارك ارم برويد ترجيحا تا بعد از برگشت از پارك ارم چيزي ميل نكنيد چون ممكن است بالاي رنجر و ترن هوايي جماعتي را شرمنده كنيد!
يكي از ويژگي هاي منفي اين پارك در شب هاي ماه مبارك رمضان صف هاي طولاني و البته اعصاب خرد كن است كه لذت گشت و گذار و استفاده از وسايل بازي را از بازديدكنندگان و خصوصا كودكان مي گيرد. به عنوان مثال در برخي شب ها افراد مجبورند براي ترن هوايي
2 ساعت در صف بايستند بنابراين پيشنهاد مي شود يكي دو نفر را با خود بياوريد تا به جاي شما نقش زنبيل را در صف ها بازي كنند! البته يادمان باشد درست است كه تابستان است و فصل گشت و گذار اما رمضان هم هست؛ فصل بازگشت بي تكرار به خويشتن، فصل كاشت محصول در مزرعه الهي...ارزان نفروشيم اين لحظه هاي بي نظير را به تابستانهاي تكراري.
از طرفي آنهايي كه دنبال تفريح ارزان قيمت ترند و يا به قول خودمان اقتصادي تر و البته به تمدد اعصاب خود هم مي انديشند در شب هاي ماه رمضان مي روند به سوي بوستان هاي پايتخت و در اين بين بوستان هايي كه برنامه هاي فرهنگي دارند در جذب مخاطب موفق ترند. بسياري از افراد كه بعد از افطار از خانه بيرون مي زنند قبل از رفتن به پارك ها و بوستان ها به يك شام سبك و يا يك نوشيدني تابستاني بسنده مي كنند كه در اين بين آبميوه فروشي هاي خيابان وحدت اسلامي، خيابان ستارخان، وليعصر(عج) و البته چند آبميوه فروشي كه از بردن نام تجاري آنها معذوريم در صدر انتخاب ها قرار دارند.
البته برخي افراد هم تا يك ته بندي قبل از شام نكنند بي خيال
نمي شوند بنابراين پيشنهاد
مي كنيم كه مسيرشان را كج كنند سوي جگر فروشي ها، فست فودي ها و فلافل فروشي ها.(دقت داشته باشيد مردم روزه دار ما بعد از افطار اغلب اداي دين عجيبي به معده و شكم خود مي كنند و تلافي ساعات روزه داري را در مي آورند؛ اين را به راحتي و بدون هيچ تحقيق ميداني مي توان از صفهاي طويل قبل از افطار براي كلپچ و حليم و آش و نان داغ و صفهاي عجيب و غريب بعد از افطار در رستورانهاي سنتي و پيتزا فروشي ها و ساندويچي ها فهميد) البته در اين ميان حال و حوصله افراد حرف اول را مي زند به اين معنا كه اگر حوصله داشته باشيد مي توانيد ميهمان جگركي هاي ميدان بهمن و ميدان امام حسين(ع) و خيابانهاي پر تردد جنوب شهر شويد و...
و باز اگر اين شب ها حوصله فرهنگي تان خيلي زياد شده است سينماها و فيلم هاي معناگرا،
غير معناگرا، طنز، عامه پسند و...گزينه مناسبي مي تواند باشد البته برخي از سينماها بسيار شلوغ است كه براي گرفتن بليت و فرار از نشستن روي رديف جلو بايد چند ساعت زودتر اقدام كنيد! و اين يعني از دست دادن زمان در ماه ترين ماه خدا. بازهم دقت كنيد: ما براي جامع بودن گزارش خود، به همه وجوه گشت و گذار بعد از افطار اشاره مي كنيم اما در عين حال تاكيد داريم كه فرصتهاي قيمتي ماه مبارك را بي جهت سر يك بليت و يك بازي و يك پرس چلوكباب با پياز هدر ندهيد، بعدها پشيمان مي شويد.
آي آدمها...
يك سوم از ماه مبارك رمضان 91 به پايان رسيد، نمي دانيم دنبال چه بهره اي از اين شب هاي پر خير و بركت هستيد اما هر چه هست گاه لازم است اين موضوع را با خود مرور كنيم كه خيلي ها بودند كه ماه مبارك رمضان امسال را نديدند و رفتند، خيلي ها بودند كه لذت معنوي ترين ماه خدا را نچشيدند و حالا كنار ما پاي سفره افطار و سحر نيستند، يادمان باشد خداي متعال زياد به ما فرصت نداده و قراردادي هم با ما امضا نكرده است؛ شايد عمرمان به ديدن عيد فطر هم قد ندهد يا اينكه اين آخرين ماه ميهماني حضرت محبوب باشد كه مي بينيم و درك مي كنيم، به بهانه بي حوصلگي و خستگي از طولاني بودن روزه و گراني و مشكلات اجتماعي - اقتصادي و برخي تنشهاي سياسي، داشته هايمان را بر باد ندهيم، نشويم مثل برخي دختران عزيزي كه با زبان روزه، بدون حجاب در خيابانها قدم مي گذارند، يا برخي پسرها كه با زبان روزه، با برخي نگاهها و رفتارها، اجر خود را ضايع مي كنند، اين يعني بدسليقگي خودمان وگرنه كه ميزبان، يگانه است و همتا ندارد، مشكل از فرستنده است! مراقب باشيم كه اين روزها ديگر برنمي گردد اما تابستان و گشت و گذار و خيابان گردي و ...هميشه هست! خدايا اين روزها را از ما بپذير بحق كريم اهل بيت حضرت مجتبي سلام الله عليه.


خشت اول

رسانه اي براي غير رمضان
اول: مي گويند يكي از راه هاي فرار از شكست و يا افول قدرت و يا حتي كم شدن اقبال عمومي نسبت به محصول توليدي شما - مادي و معنوي - ايجاد زيرشاخه هاي جديد و زيرمجموعه هاي تازه است؛ به اين معنا كه اگر محصول واحد صنعتي شما ديگر مثل گذشته فروش خوبي ندارد، چند كارگاه جديد راه اندازي كنيد و محصولات متنوع تازه اي را به بازار عرضه كنيد؛ هم فشار وارد شده بر كارخانه اصلي تان كم مي شود، هم نگاه مشتريان به سمت محصولات تازه مي رود و هم اينكه رقبا كمي عقب نشيني مي كنند. حالا حكايت رسانه ملي ماست كه از بي برنامه گي و وارونگي محتوايي و مخاطب، به جاي اصلاح داشته ها، به تولد تازه ها روي آورده است. هنوز لوگوي شبكه نمايش درست نشده، شبكه ورزش و پويا اضافه شده است آن هم به اين شكل كه يك نفر را گذاشته اند در پخش و گفته اند اين حلقه ها را پشت سر هم پخش كن! گاهي هم اين يك نفر خسته مي شود و ناگهان يك فيلم پس از اتمام دوباره از ابتدا شروع مي شود! فايده اين كار براي رسانه اي كه در ماه مبارك امسال كاملا دست هايش خالي است و نه برنامه هاي معارفي خوبي دارد و نه مجموعه هاي نمايشي با محتوا، اين است كه حواس مردم و منتقدان از 6 شبكه و ساعات بدون برنامه اين شبكه ها به تولد شبكه هاي جديد و جابه جا كردن شبكه ها توسط كنترل تلويزيون جلب مي شود و پيكان انتقادات كمي با تاخير به جناب رئيس و تيم مديران و اتاق زير شيرواني فكرشان مي رسد. اتاقي كه مشخص است باران بهاري و ابتداي تابستان بدجوري سقفش را آبگير كرده! البته وقتي مشكلات بزرگتري در كشور هست و رسانه ملي خيلي خجسته انگار در اين كشور و با مردم اين كشور زندگي نمي كند، ايراد گرفتن ما از دورريز بيت المال براي شبكه هايي كه حداقل يكسال و نيم ديگر به معناي واقعي كلمه «شبكه» مي شوند، زياد قابل اعتنا نيست كه دست بر قضا مهندس و دوستان بويژه معاون محترم سيما كه در ارائه آمار و اعتماد به نفس بالا، دست همه مديران كشور حتي معاون اول رئيس جمهور را كه قبل از ماه مبارك اعلام كرده بودند مردم مشكل اقتصادي ندارد، از پشت بسته اند! راستي از شبكه «بازار» چه خبر؟ شما چقدر خريدهايتان را با تماشاي اين شبكه هماهنگ مي كنيد؟ واقعا پاسخ من و شما به اين پرسش تاييد سطرهاي بالا نيست؟!
دوم: روزهاي ماه ترين ماه خدا كم كم دارد به نيمه نزديك مي شود، روزها و شب هايي كه نفس كشيدن در آن هم شكر خدا را واجب مي كند نه به خاطر حضور ما بلكه به خاطر مهرباني حضرت محبوب كه اجازه داده است اين بهاري ترين بهار دنيايي خودمان را درك كنيم. داستان تبليغ در اين ماه اگرچه متاسفانه بيشتر متوجه شهرها و شهرستان هاي دور و نزديك است و در ادارات و شهرهاي مركزي و مساجد معروف به تلاوت قرآن و چند حديث منحصر مي شود، اما اي كاش كمي به روزتر و امروزي تر بود. به روز تر به اين معنا كه مسائل مستحدثه در دستور كار روحانيون عزيز قرار مي گرفت و امروزي تر نيز از اين منظر كه براساس واقعيات جامعه، تنظيم و تدوين مي شد. يعني وقتي در جامعه ما كم كم لباس دروغ و كلاه غيبت خود را عادي جلوه مي دهد، ديگر شايد «واجب» باشد كه روحاني مبلغ ما بعد از احكام طهارت و روزه و نماز شكسته كه هر ساله هم تكرار مي شود، كمي به اخلاقيات مردم بپردازد. به حريص نبودن براي زندگي ماشيني مبتني بر وام هايي كه تقريبا به نزول شبيه شده و تنها براي پركردن چاله هايي است كه مردم زمانه ما آن را زرنگي تعبير مي كنند! كاش درباره انصاف و نوع دوستي سرمايه گذاري كنيم و از غم همسايه بگوييم نه اينكه مثل رسانه ملي مان درباره آداب آپارتمان نشيني تنها به زباله انداختن سركوچه اشاره مي كند، به «الجار ثم الدار» اشاره شود و روي آن كار شود تا فرزند كوچك ما فقط فكر تب لت و كلاس زبانش نباشد و حواسش به رفقاي محله و آپارتمان هم باشد. نسل آينده ما يعني 10 سال ديگر، بيش از هرچيز حتي بيش از نفت و طلا، به اخلاق و دانش نيازمند است كه صدالبته دين عزيز ما آنها را محترم و مقدم دانسته اما اين روزها منبرهاي تبليغ ما زياد اين رنگي نيست. به نظر شما اشكالي دارد يك روحاني از اين فضاي مبارك روزهاي رمضان براي تذكر به جوان ها در خصوص رانندگي و كاهش مرگ و مير حاصل از اين تصادفات بي جهت جاده هاي كشور بگويد؟ يا اينكه درباره رفتار صحيح يك روزه دار حقيقي در خصوص ارزشگذاري براي زمان و نه زمان گذاري براي شكم؟ لطف كنيد نزديك افطار سري بزنيد به نانوايي محل، طباخي و چلوكبابي و...زمان استجابت دعا يا توي ترافيكيم يا توي صف!
محسن حدادي


ساعت 25

اين شبها، وضو بگيريد. نماز بخوانيد. كم حرف بزنيد. كم قصه بگوييد. اين چيزهايي كه در تلويزيون نشان مي دهند براي تفريح است يا براي بچه ها. شما كه روزه داريد كمتر اين و آن را گوش دهيد. كمي به كارهايتان برسيد.
نيم ساعت يا يك ساعت بعد از نماز در سجاده بنشينيد و خدا را ياد كنيد. افطار كه كرديد، بدنتان كه آرام گرفت، به دعايي، به ثنايي يك دقيقه خدا را ياد كنيد. با خودتان خلوت كنيد. به قرآن نگاه كنيد. يا اينكه اصلا ساكت بنشينيد. اين خيلي قيمتي است. آدم افطار حقيقي را با خدا مي كند. افطار حقيقي كه خوردن نيست. ابعث حيا، آن افطار است.
¤
نماز پيامبر(ص) است. روزه علي(ع) است. افطار خداست. از افطار بالاتر هم چيزي نيست. علي(ع) روزه است؛ يعني هر كه علي(ع) را قبول كند در دنيا كم حرف مي زند، آلوده نمي شود. ذكر دنيا را كم مي كند ادعايش از بين مي رود. هر كه پيغمبر را نگاه كند نماز خوانده است. ذكر خدا مي گويد، دعا مي كند، صلوات مي فرستد . همينطور مي آيد جلو تا خدا را ملاقات مي كند و مي گويد اشهد، خدا را ديدم. اشهد ان لا اله الا الله مي گويد و بالا مي رود.
نگويمت كه همه ساله مي پرستي كن
سه ماه «مي» خور و نه ماه پارسا باش
تفسير اين بيت حافظ اين است كه سه ماه رجب و شعبان و رمضان فصول اهل محبت است.
يامن يكفي من كل شي و لا يكفي منه شي، اكفني ما اهمني من امر الدنيا و الآخره ... آنچه ناديدني است برايت به تماشا بگذارد.
¤
اولياي خدا چه چيزي برداشت كردند كه وقتي به اين ماه مي رسيدند مثال بارز و اشتاق الي قربك في المشتاقين بودند. بي شك به خدا اطمينان داشتند و در هر حال رضا بودند. آدم ها برايشان فرقي نمي كرد و همه را به ديد الهي مي ديدند. مريضي و بي پولي و مرگ و غم و غصه و حتي شاديها براي آنها نشانه است از سلطان السلاطين. چرا ما به خدا اعتماد و اتكا نمي كنيم در صورتي كه مي دانيم كسي ما را اندازه او دوست ندارد و به فكر ما نيست و توكل بر غير او خسران دنيا و عقباست .
¤
عارف فاني سيد هاشم حداد (ره) مي فرمايند:
همت عالي دار ، به چيزهاي كوچك قانع مشو ، اين قدر دور خود نگرد ، به او بسپار و جلو برو .مرد بايد عالي همت باشد. حيف است كسي كه مي خواهد به محضر سلطان السلاطين حضور يابد درراه مثلا از گداي سر گذر چيزي بخواهد.
هر جا غصّه دار شدي استغفار كن. استغفار امان انسان است. به اين كاري نداشته باش كه چرا محزون شده اي ، اذيتت كرده اند؟ گناهي كرده اي؟ بعضي وجود خودشان را گناه مي دانند. شما مي گويي چرا من درست كار نمي كنم، او خودش را گناه مي داند. محزون كه شدي استغفار كن. چه غم خود را داشته باشي و چه غم مؤمنين را، استغفار غم ها را از بين مي برد. همان طور كه وقتي خطا مي كني همه صدمه مي خورند، مثلاً وقتي چند نفر كفران نعمت مي كنند به همه ضرر مي رسد؛ استغفار هم كه مي كني به همه ماسواي خودت نفع مي رساني.
در حديث است كه هشت چيز شما دست خداست : «موت و حيات، مرض و صحت، فقر و غنا، خواب و بيداري»
چه چيزي مي ماند كه دست خودمان باشد؟
توصيه هاي زنده ياد حاج ميرزا اسماعيل دولابي (ره)
 


نقد سوم

كهكشاني ها در زير زمين چه مي كنند ؟
كهكشاني هاي فوتبال ايران خيلي زودتر از آنچه تصور مي شد زميني -شايد هم زيرزميني- شدند. آنان كه قرار بود از ايستگاه ليگ برتر، رعب و وحشت در دل حريفان خود ايجاد كنند، در همان هفته دوم به زمين سفت رسيدند و طعم شكست را چشيدند.
داستان اين كهكشاني ها زماني جالب تر جلوه كرد كه كهكشاني هاي سرخ براي تيم جوان و كم هزينه فجر سپاسي شيراز دست ها را بالا بردند و كهكشاني هاي آبي مقابل بازيكنان بي ادعاي سايپا!
اينك چه اتفاقاتي در فوتبال ما رخ مي دهد تا در نهايت استقلال و پرسپوليس و حتي برخي ديگر از تيم هاي پرهزينه و پرادعا -مثل مس كرمان- اين گونه ظاهر شوند و به رغم اميدواري هايي كه پيش از فصل در دل هواداران شان ايجاد كرده اند، ناگهان آنان را نااميد ساخته اند ، نيازمند ريشه يابي است.
اين ريشه يابي شايد آن قدر وسعت به خود بگيرد كه پاي فلان وزير و فلان نماينده كه در فصل نقل و انتقالات فوتبال به چرب تر شدن سفره فوتباليست ها و افزون تر شدن ريخت و پاش هاي آنها كمك شاياني نمودند وسط بيايد.
با اين پول چند كيلو مرغ مي دادند؟!
پرسپوليسي ها كه در واكنش به اين ناكامي حرف در آستين خود داشتند! آنها خيلي راحت بحث ديرانتخاب شدن سرمربي پرتغالي خود را مطرح كردند تا شايد از فشار انتقادات بكاهند و ديگر كسي نپرسد مگر فجر سپاسي با آن تيم جوان و پر از تغيير خود از كره اي ديگر بر زمين نازل شده بود و يا 3ماه در اردوي پيش فصل بود؟
و يا چرا وقتي در بازي اول تيم شان به لطف گل نزني هاي! مهاجمان صنعت نفت آبادان سه امتياز شيرين به كيسه ريخت، بحث دير آمدن جناب مانوئل و كم بودن زمان و... را مطرح نكردند؟ البته بعد از شاهكار اخير كهكشاني هاي قرمز وقتي سلطان از كوره در رفت و مصاحبه كرد و گفت: «بابا من صد بار گفتم كه مدير خارجي به درد نمي خوره و...!» مشخص شد كه ماجراي اين پرسپوليس هزينه بر اما بد شكل و قيافه، فقط كمبود زمان و دير رسيدن پيرمرد پرتغالي نيست بلكه آقايان دعواهاي زيرپوستي دارند با هم! راستي، يك سؤال هم از سلطان داريم؛ جناب سلطان شما كه به عنوان رئيس كميته فني چند هفته قبل رأي به احضار اين مربي خارجي داده بوديد و چند صدهزار دلار بي زبان از بيت المال را به جيب ايشان روانه كرديد چرا زودتر متوجه نشديد مربي ايراني بيشتر به درد تيم تان مي خورد تا حداقل پولي كه مي توانست به زخم هاي ديگري زده شود، حيف و ميل نشود.
كهكشان آبي و بهانه اي مشترك
كهكشان آبي هم خيلي اوضاع مساعدي تا هفته دوم نداشت. آنها كه مثل رقيب ديرينه خود يكي از پرهزينه ترين نقل و انتقالات تاريخ شان را پشت سر گذاشتند و دست آخر هم با جذب كاپيتان تيم ملي زهرشان را به رويانيان ريختند، با همه سراداران شان، برابر يك تيم جوان، باانگيزه و البته كم هزينه- در مقايسه با استقلال- دست ها را بالا بردند.
البته تفاوت اين شكست با آن شكست (باخت پرسپوليس) در وجود طرفداران استقلال بود و همين مسئله موجب شد تيغ تيز انتقادات تماشاگران با شعار: «امير يادت باشه فرهاد بايد باشه» كنار گردن ژنرال قرار بگيرد.
بازيكنان اين يكي كهكشان آن قدر بد بازي كردند كه اگر پشت پيراهن هاي بازيكنان ميلياردي آنها به جاي رحمتي، نكونام، جان واريو... نام هاي ديگري كه در تيم هاي دسته دو و دسته سه بازي مي كنند حك مي شد، هيچ كس اعتراض نمي كرد والبته بهتر هم بود چون حداقل سطح توقعات مردم پايين تر مي آمد. ريشه يابي در اين زمينه هم كار را به جاهاي ديگر، مثلاً به دفتر فلان سرمايه دار يا اتاق فلان وزير و معاون وزير مي كشاند؛ همان هايي كه از بچگي عشق استقلال بودند و وقتي هم بزرگ شدند براي بروز دادن عشق دوران كودكي شان، انواع و اقسام راههاي هزينه كردن از بيت المال، دور زدن سقف قرارداد و... را به دوستان سرخابي خود ياد دادند!
البته ناگفته نماند كه آبي ها نيز بهانه اي آشنا براي نمايش هاي بد خود دارند و آنها نيز معتقدند كه ژنرال براي ساختن يك تيم رويايي زمان مي خواهد! كسي هم از پروفسورهاي فوتبال ما نمي پرسد پس چرا در كشورهاي ديگر تيم ها از همان هفته هاي اول شروع ليگ هماهنگ نشان مي دهند و مثلاً بارسلونا و رئال از طرفداران شان 5 هفته فرصت نمي خواهند؟ اصلاً يك نفر هست كه بپرسد چرا تيم علي دايي كه دو روز قبل از شروع مسابقات- به سبك تيم هاي محلي- جمع و جور شد و بدون بدن سازي و تمرين قدم به ليگ گذاشت، از اين كهكشاني ها بهتر ظاهر شد؟
البته بايد يادآوري كرد كه نه بد بودن سرخابي ها طبيعي است و فقط به فرصت نداشتن آنها برمي گردد و نه خوب بودن تيم دايي؛ اينها همه در زمره عجايب صدگانه فوتبال ما قرار مي گيرد!
كهكشان كويري!
وسط دعواي آبي و قرمز بر سرپول خرج كردن بيشتر، برخي تيم هاي ديگر هم بودند كه دست شان به دهانشان- ببخشيد به جيب مردم - مي رسيد و به دنبال كهكشان شدن بودند. يكي از آن تيم ها كه اين روزها مورد شماتت طرفدارانش قرار مي گيرد مس كرمان است.
براي شناسايي بهتر اين تيم و سطح پول خرج كردن آنها كافي است بدانيد كه منظور ژنرال استقلالي ها از پاسخ رد دادن به بهترين پيشنهاد تاريخ فوتبال ايران، پيشنهاد 2 ميلياردي همين مسي هاي عزيز است.
آنها كه مي خواستند دروازه بان اول تيم ملي را نيز با رقمي درحدود يك ميليارد و هفتاد ميليون تومان به كوير ببرند،گرچه در جذب ژنرال و دروازه بانش ناكام ماندند ولي براي ديگران كم پول خرج نكردند و حالا هم كهكشان شان، در زير زمين بسر مي برد!
سر نخ اين داستان هم به جاهاي ديگري بيرون از مستطيل فوتبال مي رسد! راستي، دوستان كويرنشين در استان كرمان از وضعيت معيشت و مشكلات و بيكاري جوانان استان خود اطلاعي دارند؟
از ليگ تا المپيك!
نمي دانيم چه ارتباطي ميان ريخت وپاش هاي بدون بازده فوتبال ما با المپيك لندن وجود دارد و اساساً آيا ارتباطي وجود دارد؟
اما وقتي درگير كهكشاني هاي ليگ برتر بوديم و لحظه به لحظه خبر مي رسيد كه يكي از برو بچه هاي المپيكي مان بليت برگشتش OK شده و تيراندازمان اشتباهي با تير داور را زده، دوچرخه سوارمان زمين خورده و قايقران مان از منحرف شدن نجات پيدا كرده و... با خود گفتيم، حالا اگر ما به غير از چند رشته مدال آور نه ورزش حرفه اي داريم و نه فوتبال، حداقل اين پول هاي ميلياردي را خرج رشته هايي كنيم كه در سطح جهاني و المپيك آبروي ايران را حفظ مي كنند و موجب سربلندي مان مي شوند. يك نفر هم از جناب وزير بپرسد: از بخش «جوانان» «وزارت ورزش جوانان» چه خبر؟!
دقت كرده ايد همه چيز در كشور ما دارد «پولي» مي شود و ديگر كار بلدي و كارآيي نقش دوم را بازي مي كند، از فوتبال تا بازيگري... تربيت نسل جوان و آينده ساز كشور با اين مديران «دلار محور» به كجا ختم مي شود، خدا مي داند.
حميد رجبي


خبرسوم

ويتامينه
خيلي از ما هميشه سوالاتي راجع به برخي عبادات و يا آداب عبادت ها در ذهن مان متولد شده كه دنبال پاسخ هايش بوده ايم و يا اينكه هرگز آنها را بيان نكرديم و بدون دليل طبق عادت به انجام فرايض خود مشغول بوديم. مؤسسه اسراء كتاب ارزشمندي از علامه جوادي آملي منتشر كرده كه خواندنش در اين ايام مبارك و معنوي بسيار دلچسب است؛ «حكمت عبادات». اين كتاب شامل 10 بخش است كه هر يك از بخش ها به نوع خاصي از عبادت پرداخته و اسرار و حكم آن را بيان مي كند. مولف در بخش اول از عبادات و حكمت آن سخن مي گويد و در بخش دوم به نيت و راز و رمز آن مي پردازد. در بخش سوم از حكمت طهارت چون وضو و تيمم سخن مي گويد و بخش چهارم را به بحث درباره باطن نماز و اسرار و حكمت هاي نهفته در آن اختصاص مي دهد. نويسنده در بخش پنجم، پرده از برخي اسرار روزه برمي گيرد و در بخش ششم از عبادت اعتكاف رازگشايي مي كند. «حكمت تلاوت و رمز قرائت در كنار حكمت دعا و همچنين تولي و تبري همراه با ذكر» عناوين باقي فصل هاي اين كتاب ارزشمند و مفيد است.
دو بخش كوتاه از فصل «روزه و حكمت آن» را در ادامه نوش جان كنيد: «ماه رمضان ماه آزاد شدن است هر روز كه مي گذرد يك بند از بندهايي كه با دست خود تنيده ايم، بايد بگسلد تا آزاد شويم. بهترين راه براي آزاد شدن پي بردن به حكمت هاي عبادات است... در بعضي از روايات آمده است كه روزه بگيريد براي آنكه طراوت و خرمي و شادابي غيرماه مبارك را از دست بدهيد زيرا آنها نشاط كاذب و زودگذر است. وقتي انسان روزه گرفت و به آن دل بست كم كم به باطن روزه پي مي برد. باطن روزه انسان را به لقاي حق مي كشاند كه خداي سبحان فرمود: روزه مال من است و من شخصا به آن جزا مي دهم. اين تعبير فقط درباره روزه وارد شده است...
¤
يكي از نصيحت طلبان به اباذر نوشت كه مرا نصيحت كن. اباذر هم در جواب مرقوم فرمود: «به عزيزترين دوستانت ستم نكن.» دوباره آن شخص نوشت كه اين مطلب روشني بود. انسان كه به دوست عزيزش جفا نمي كند. اباذر در جواب نوشت: عزيزترين افراد نسبت به آدم خود «او» است. فرمود: «جان خود را نيازار، چون هر گناهي كه انسان مرتكب مي شود، فشاري است كه بر جان خود وارد مي كند».
خريد و مطالعه اين كتاب كه براي هجدهمين بار تجديد چاپ شده را در اين ساعات دلنشين حضور در ميهماني الهي، از دست ندهيد!
 


بوي بارون

جاي باران است وقتي نيستي
فصل طوفان است وقتي نيستي
اين فضاي چارديواري سرد
كنج زندان است وقتي نيستي
چشم آغاز تمام قصه ها
خيس پايان است وقتي نيستي
هيچ كس در چشم اين آئينه نيست
قحط انسان است وقتي نيستي
زير پرچم هاي شيطان هركسي
يك مسلمان است وقتي نيستي...

محمد بختياري
 


(صفحه(12(صفحه(10(صفحه(6(صفحه(9(صفحه(7(صفحه(8(صفحه(15(صفحه(11(صفحه(5(صفحه(16(صفحه(13(صفحه(4(صفحه (2.3.14